.
#میلاد_حضرت_عباس
#حضرت_عباس
خدا جلوه دارد به پیشانی تو
فدای مناجات پنهانی تو
شبِ روشنِ کوچه های مدینه است
پُر از ریسه های چراغانی تو
به لب آوَرَد جان داوودها را
نوای تو اَلحانِ قرآنی تو
تو بر کوهسارِ معارف نشستی
زمین تشنه ی دست بارانی تو
حسینیه ای سفره دارد حسینی
که هر شب بود شام مهمانی تو
فراوانی از تو/ سلیمانی از تو
مسلمانی از تو/ ادب دانی از تو
دعاهای روحانی از تو
به کعبه رجزخوانی از تو
احادیث طوفانی از تو
روایات نورانی از تو
عنایات سبحانی از تو
نَفَسهای رحمانی از تو
علی گویی از تو/ علی خوانی از تو
دلِ ما و دربارِ سلطانی از تو
چه خوش سرفرازی، چه خوش سر به زیری
امیری حسینُ و نعم الامیری
--
طلوع شکوهت برایت ندارد
کَرَم خانه ی تو نهایت ندارد
به جایی که یوسف دریده گریبان
دل ما نیازی به غارت ندارد
از این محشری که به پا کرده پیداست
که رنگی به پیشت قیامت ندارد
و نادِ علی دارد از تو حکایت
بدون تو عطری محبّت ندارد
به چشم تو غیرت/ به تیغ تو صولت
به نامت صلابت/ به دامن سخاوت
به بازوت قدرت/ به پای تو همت
به دستت کرامت/ پُری از رشادت
شهادت سعادت/بصیرت/ مَهابت
فتوّت/مروّت/به میدان مسلّط/ رجزها مُسَمَّط
که از برق چشمت همه غرق حیرت
تو از آل عصمت/ تو از بیت عترت
تو قامت قیامت/علی در هدایت
علی در عنايت/ علی در قداست
علی در مهارت
چنان سرفرازی، چنان سر به زیری
امیری حسینُ و نعم الامیری
--
زتیغت سپاهی دلاور بریزد
زِ تو یال و کوپال کافر بریزد
میان زمستان هم از دیدن تو
عرق از سرو روی لشکر بریزد
علی هستی و گر علی را بخوانی
فقط در نه،دیوار خیبر بریزد
از این هیبت چشمهایت بکاهُ
نگاهی نما ترس قنبر بریزد
علی گفت هنگام صفین برگرد
ز خشمت دلِ مالک اشتر بریزد
اگر پرده ریزد/مکرر بریزد
نه پر، سر بریزد
سراسربریزد/ستمگر بریزد
به هم اول،آخر بریزد
به گاهی/ سپاهی / چو کاهی
به راهی/ ز شاهی
چو حیدر بریزد
عجب سر فرازی، عجب سر به زیری
امیری حسینُ و نعم الامیری
--
من از جنس شبهای پر التهابم
که در بند گیسوی پُر پیچ و تابم
اگر بر حریم حرم مُستجیرم
فقط با نگاه شما مستجابم
من و لطف باب الحوائج همین بس
بگو با تو باشد حساب و کتابم
دعا کن حرم آیم و بر نگردم
که این عشق کردست خانه خرابم
خراب خرابم/خراب جوابم
تویی انتخابم/ که عالیجنابم
غم بی حسابم/ ز داغت کبابم
و مشکت عذابم/ به یاد ربابم
پُراز آب آبم/ که میگفت زینب
چه شد با رکابم
کجایی سحابم/کجایی نقابم
دل زینبیه شده قرص با تو
که در سایه ی بیرق آفتابم
به نِی سر فرازی، به نِی سر به زیری
امیری حسین و نعم الامیری
#حسن_لطفی ✍
.
.
#مدح_حضرت_عباس
شبیه حیدر کرار دریا دل ابوفاضل
که با هر ضرب تیغش فتح شد حاصل ابوفاضل
کسی که خندهاش آئینهی آیات رحمت بود
و با خشمش عذابی سخت شد نازل، ابوفاضل
همانکس که جلال از هیبت چشمش مجلل شد
همانکه شد کمال از خلقتش کامل أبوفاضل
به لطف گوشهی چشمش مسلمانیم و آنکس که
به طاق ابروانش قبله شد مایل ابوفاضل
میان موج غم با دیدنش ارباب میخندید
به دریای حسین بن علی ساحل ابوفاضل
به عشق او دلم با هر تپش در سینه میگوید
أبوفاضل ابوفاضل أبوفاضل أبوفاضل
شبیه مجتبی وقت کرم یکدفعه هم حتی
نرفته ناامید از خانهاش سائل، ابوفاضل
مسلمانان چه غم دارید وقتی اینچنین بوده
برای ارمنی ها حل هر مشکل أبوفاضل
#میثم_کاوسی ✍
#حضرت_عباس_علیهالسلام
#مدح
.
.
#حضرت_عباس
السلام علیک یا ابالفضل العباس
رباعی :
بهتر ز تو دلبری نخواهد آمد
یا سرو و صنوبری نخواهد آمد
بر عشق تو تاریخ گواهی داده
مثل تو برادری نخواهد آمد
⛤⛤⛤⛤⛤⛤⛤
مانند تو سروری نخواهد آمد
پیمانه و ساغری نخواهد آمد
تاریخ اگر دوباره تکرار شود
مثل تو برادری نخواهد آمد
⛤⛤⛤⛤⛤⛤⛤
برتر ز تو یاوری نخواهد آمد
فرمانده لشکری نخواهد آمد
صد بار اگر زمانه تکرار شود
مثل تو برادری نخواهد آمد
⛤⛤⛤⛤⛤⛤⛤
بی گردش چشم تو سحر نیست که نیست
مثل تو دگر ماه و قمر نیست که نیست
از بعد حسین و حسن ای ماه علی
همچون تو برادری دگر نیست که نیست
⛤⛤⛤⛤⛤⛤⛤
نور رخ تو مهر مجسم شده است
جلوه گه تو تمام عالم شده است
مهتاب جمال تو ز بس دل برده
خورشید به پیش پای تو خم شده است
⛤⛤⛤⛤⛤⛤⛤
جز تو به دل ما اثری نیست که نیست
جز دیدن رویت خبری نیست که نیست
در کرببلا نه ، به تمام هستی
بهتر ز تو مهر و قمری نیست که نیست
⛤⛤⛤⛤⛤⛤⛤
بعد تو به عالم قمری می آید ؟
یا سرو رشید دگری می آید ؟
صد مرتبه دنیا ز خودش می پرسد
مثل تو دگر برادری می آید ؟
⛤⛤⛤⛤⛤⛤⛤
#محمدعلی_شهاب ✍
.
.
#حضرت_عباس
65 _میلاد ابالفضل العباس علیه السلام
ای زمین بوس تو ادب عباس
پسر اشجع العرب عباس
به تو دادند ای سراپا نور
قمر هاشمی لقب عباس
پدرت فاتح است خیبر را
تو از او برده ای نسب عباس
کربلا ، فتح علقمه کردی
در دل آب و تشنه لب عباس
از تو ایثار مفتخر گشته
وز تو تاریخ در عجب عباس
حرمت را چو کعبه گرم طواف
ملک و حور ، روز و شب عباس
ماه شعبان شدو گدای توام
من جا مانده از رجب عباس
در رضای تو عفو رحمانی است
بین من و خدا گناهانی است
لاله ها را تویی تبسم ناب
باغها را تویی شمیم گلاب
سرو ،آیینه دار قامت توست
غنچه در سایه ی تو رفته به خواب
از تو تفسیر شد صحیفه ی عشق
از تو معنا گرفت واژه ی آب
ای در آفاق معرفت خورشید
ای در آئینه ی ادب مهتاب
تا ببوسد زمین قدمهایت
پای بردار از دوچشم رکاب
آسمان هر قدم در آرزویت
غرق یا لیتنی است کنت تراب
ای شجاعت ز صولتت مشهود
ای شهادت به کام تو چو شراب
کوچه ها سد راه میگردند
گر طلوعی کنی بدون نقاب
کاشف الکرب از جمال امام
بر جمال منور تو سلام
اثر سجده بر جبین داری
معجزاتی در آستین داری
فتبارک بر این جمال و کمال
به خداوند ، آفرین داری
السلام علی عباد الله
جای در جمع صالحین داری
رحم الله عمی العباس
از امام چهارمین داری
حق پرواز در بهشت برین
حق اعجاز در زمین داری
مرده را زنده گر کنی ، نه عجب
که مقامات بیش از این داری
با نگاهت جهان شود سلمان
که نگاه خدای بین داری
دست حاجات ما و این درگاه
سیدی یا وجیه عند الله
ای علمدار نهضت خورشید
پاسدار قبیله ی توحید
چشم بگشودی و گل نرگس
با نگاه تو تا ابد خندید
هرکه دور از مرام تو ،مرده است
هرکه نوشد زجام تو جاوید
چه مقام و فضیلتی داری
که علی بازوی تو را بوسید
قطره قطره دو دیده ی پدرت
سرگذشت دو دست تو می دید
تو در آغوش مادر و او هم
با تو دور حسین میگردید
باب فضلی و هر در بسته
دارد از نام اعظم تو کلید
روز میلاد تو در عاشوراست
که علی باب و مادرت زهراست
#ولادت_حضرت_عباس
#اعیاد_شعبانیه
#میثم_مومنی_نژاد ✍
.
.
#میلاد_حضرت_عباس
گُل اُمّ البنین
باردیگر ساحت باغ توّلا دیدنی است
گلشن ایمان به چشم اهل تقوا دیدنی است
این چمن گردیده غرق لاله عباسی ، ببین
دامن سرسبز گلزار توّلا دیدنی است
غنچه های باغ می خندند بر روی نسیم
خنده ی این غنچه های ناب وزیبا دیدنی است
گوش عالم پُرشده از نغمۀ عشق وادب
باچنین عشق ونشاط وشوردنیا دیدنی است
می زند لبخند برروی علی عباس او
گوهری شهواردرآغوش دریا دیدنی است
تاعلی زد بوسه بردست پسر، جبریل گفت
روز شادی وتبسم،اشک مولا دیدنی است
روز میلاد گُل اُمّ البنین باید سرود
دربهشت آرزو لبخند زهرا دیدنی است
درلقب گرچه بود ماه بنی هاشم،ولی
دربر خورشید دین این ماه سیمادیدنی است
تابه گلشن می گذارد پا تماشایی بود
چون به صحرامی رود اودشت وصحرادیدنی است
ازسراپایش ادب می بارد این استاد عشق
هرکه می بیند ورا گوید سراپا دیدنی است
روز میدان رفتنش دشمن هراسان می شود
بس که هم چون برق شمشیرش به هیجادیدنی است
ازادب رخسارۀ او بس که گل انداخته
لعل عطشانش کنارآب دریا دیدنی است
علقمه جزچشمه ای شرمنده بی عباس چیست؟
علقمه با آن گل زیبا ورعنا دیدنی است
ای«وفایی»اشک شوقی ریز براین آستان
هرگل اشکی که می افتددراین جا دیدنی است
#سید_هاشم_وفایی✍
.
.
#میلاد_امام_سجاد
عطر اخلاص
مثل گل ها واشدی ، عطر جنان آورده ای
شادی و لبخنـد بهر بـاغبـان آورده ای
خطی نوری تا زمین از آسمان آورده ای
نورایمان کهکشان درکهکشان آورده ای
آمدی تا جلـوۀ دیگر ببخشی خـاک را
مات نور خویش گردانی همه افلاک را
تا رسیدی شادی مولای ما تکرار شد
شهر پیغمبر زنورت مطلع الانوار شد
رفت وآمد درمسیر آسمان بسیار شد
عرشیان را لحظه های دلخوش دیارشد
قدسیانی که تو راوقت زیارت دیده اند
چشمه سارکوثرو غـرق طهارت دیده اند
ازتبار نور بـودی نور بـاران شـد زمین
عطر تو پیچید وبهتر ازبهاران شد زمین
باصدای تو پُراز شور هزاران شد زمین
با تو محراب دل سجده گزاران شد زمین
چون خدا از عالم بالا نگاهت می کند
فخر برحال نماز واشک وآهت می کند
آمدی تا عـابدان را زینتی پیــدا شود
ساجدان را در عبادت عـزّتی پیدا شود
عاشقان را شور عشق وطاعتی پیدا شود
بندگی را جلــوگـاه و رفعتی پیدا شود
آسمان ها را نـوای ربنّــایت پُرکند
عطر اخلاص ومناجات ودعایت پُرکند
بندگی درنغمه های یاربت معنا گرفت
ازمناجات و دعای هرشبت معنا گرفت
زندگی درسایه سار مکتبت معنا گرفت
دین شناسی ازمرام ومطلبت معنا گرفت
تا خدا بایک دعای خویش راهی کن مرا
چون ابوحمزه بیا امشب الهی کن مرا
درزمینی که خدا گنجینۀ اسرار کرد
حکمت یزدان حکیمانه تورا بیمار کرد
با قیام گریه هایت حفظ آن آثار کرد
خطبۀ ویرانگر تو دشمنان را خوار کرد
سینه ات هرچند بین آتش غم تفته بود
گرنبودی کربلا ازیاد مردم رفته بود
بعد چندین قرن از شور و قیام کربلا
گُل کند هر روز از اشک تو نام کربلا
جاودان مانده به لوح دل پیام کربلا
گشته دل ها مُحرم بیت الحرام کربلا
کربلا گفتم هوایی شد دلم بار دگر
چون همیشه کربلایی شد دلم باردگر
سوی گلزار شما دل را هوایی می کنم
برغبار درگه تو جبهه سایی می کنم
کی از این در لحظه ای فکر جدایی می کنم
من ز درگاه شما تنها گدایی می کنم
چون «وفایی» با توّلای تو غرق نعمتم
تا قیامت سائل این آستان رحمتم
#سید_هاشم_وفایی✍
.
.
#امام_سجاد
السلام علیک یاعلی ابن الحسین یازین العابدین..
باید تو را حسینِ مکرّر بخوانَمت
یا که علیِ اکبر دیگر بخوانمت
هم صاحبِ صحیفه ای و هم نَواده اش
پس حق بِده مرا، که پیمبر بخوانمت
در مدح تو بس است همین که تو را زِ جان
سر لوحه ی رقیّه و اصغر بخوانمت
قرآنِ ناطقی و تو را آیه آیه از..
..قدر و ضحی و فاطر و کوثر بخوانمت
در عشق، اقتدایِ تو بر فاطمه است پس..
با اذنِ مادر، عاشقِ مادر بخوانمت
عطرِ تو عطر باغِ بهشتی ست، نِی عجب
اصلاً زِ جنسِ سيبِ مُعطر بخوانمت
مست از میِ حسینیِ تو، اهلِ عالمَند
مستم نِما که در پیِ ساغر بخوانمت
وقتی که بُرده ای دلِ اربابِ شهر را
حق است اینکه حضرتِ دلبر بخوانمت
دنیا به وقتِ سجده ی تو میکند قیام
والامقامی و شَه و سرور بخوانمت
سجاده ی تو بویِ خداوند می دهد
سجادی و به سجده ی آخر بخوانمت
از خطبه خوانی تو قیامت به پا شده
اینگونه من قیامتِ اکبر بخوانمت
گفتی أنا علی..و علی وار دَم زدی
تا که علیِ دوم و حیدر بخوانمت
اَخلاق نیکِ توست، ابوحمزه ساخته
خَلقاً تو را معلمِ برتر بخوانمت
از کودکی دلَت به غم و غُصّه مُبتلاست
از کودکی به غُصّه برابر بخوانمت
در کربلا غمت دو برابر شد ای غریب
که سوگوارِ کُشته ی بی سر بخوانمت
همپایِ زینبی و به گودالِ قتلگاه
از راویانِ بوسه به حنجر بخوانمت
در شام و کوفه هم غُل و زنجیر بوده ای،
آری تو را اَسیرِ مُکدّر بخوانمت
آمد مدینه زهر، توانِ تو را گرفت
تا عاقبت تو را گلِ پرپر بخوانمت
سنگِ مزار هم که نداری، شهیدِ عشق
کُنجِ بقیع با دلِ مُضطر بخوانمت
لطفی نِما به"ملتمس"خاکِ کویِ خویش
تا مدحِ نو سروده به محضر بخوانمت
#مجتبی_دسترنج_ملتمس ✍
#امام_سجاد_ع_مدح_مرثیه
.
.
#میلاد_امام_سجاد
السلام علیک یاسید الساجدین
ای سجودت،جنّت سجّاده ها
تا خدا نور تمام جاده ها
برده ای دل از همه دلداده ها
دستگیری کردی از افتاده ها
می رود با بال پروازت به عرش
هر شکسته بال ِ مانده روی فرش
ساختی با یک صحیفه راه را
راه قرب حضرت الله را
پرکشیدن از زمین تا ماه را
تا بگیری دست هر گمراه را
یک صحیفه نه بگو خطّ امان
جان قرآن و مفاتیح الجنان
اشک هم زانو زده در محضرت
ای فدای گریه ی چشم ترت
شهریاری و دو عالم نوکرت
من توسل میکنم بر مادرت
مادرت الگوی عفّت بر همه
از لیاقت شد عروس فاطمه
مادرت آن گوهر والا سرشت
آن که دل داده به آقای بهشت
برده او را عرش،دست سرنوشت
نام او را پیش اربابش نوشت
ماه رویش ماند مخفی از نظر
این صدف که چون تویی دارد گهر
شهربانو نه! که بانوی جهان
دعبلان در وقت مدحش بی زبان
با وساطت از امام مهربان
اوست بر ایرانیان باب الجنان
هست ایران عزّتش از نام تو
شکر! ما هستیم از اقوام تو
مصلحت این بوده وقت انتقام
از همانکربوبلا تا شهر شام
ذوالفقار تو بماند در نیام
می شود برنده تر تیغ کلام
تو نجنگیدی اگر در کربلا
زندگی بخشیده ای بر کربلا
کم نشد از شوکتت با کوه درد
کوفه را آتش زدی با آه سرد
چه نیازی هست دیگر به نبرد
تیغ صبرت شام را ویرانه کرد
خطبه هایت ضربه های ذوالفقار
کربلا با خطبه ات شد ماندگار
خطبه ی تو کار صد شمشیر کرد
قلب شام و کوفه را تسخیر کرد
شامیان را یک به یک تحقیر کرد
عرشیان را غرق در تکبیر کرد
شام را صحرای محشر کرده ای
کار ده ها فتح خیبر کرده ای
وای ِمن از تازیانه و تنت
سایش زنجیر و زخم گردنت
از فراز ناقه ها افتادنت
قاتلت شد خیزران ِدشمنت
خیزرانی که میان بزم شام
بی هوا می خورد بر لعل امام
علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
.
.
#میلاد_حضرت_عباس
مژده از نسل علی شیرِ نری می آید
شجره طیبه را برگ و بری می آید
شام میلاد حسین آمده عباس اگر
پیِ خورشید همیشه قمری می آید
#سعیدی_تنها✍
.
.
#میلاد_امام_سجاد
دوم علی و خامس اهل بکا شده
عمرش تمام غرق سجود و دعا شده
صاحب صحیفه است و چهارم امام عشق
روشنگر حقایق کرب و بلا شده
حتی بدون گنبد و صحن و سرا ،بقیع
در احترام اوست که دارالشفا شده
شد افتخار مردم ایران که مادرش
ایرانی است و همسر خون خدا شده
با او بشر به معرفت و حق رسیده است
تا با شکوه «خمس عشر» آشنا شده
او هم کریم مثل کریمان دیگر است
خاک از نگاه اهل کرم کیمیا شده
#محمدجواد_منوچهری ✍
#یا_سید_الساجدین_علیه_السلام
.
.
#امام_سجاد علیهالسلام
#غزل
🔹شمشیرِ دعا🔹
سپر ز گریه و شمشیر از دعا دارد
مَلَک به سجدۀ او رشکِ اقتدا دارد
حقوق را چه کسی مثل او ادا کرده؟
نماز را چه کسی مثل او به پا دارد؟
اگر به مصلحتی چند روز بیمار است
برای هر چه که درد است او دوا دارد
مدیح حضرت سجاد هر چه بنویسند
قسم به شعر فرزدق، هنوز جا دارد
بپرسد از حجرالاسود از ولایت او
هر آن کسی که به سجاد، شک روا دارد
علیست اسم و علی رسم او، بپرس از شب
که زخم شانۀ او ریشه در کجا دارد؟
بپرس کوچه به کوچه کدام شبگرد است
که سفرههای یتیمان از او غذا دارد..
فدای آن لب خشکی که لحظۀ افطار
به اشک، روضۀ عطشان کربلا دارد
رسول کربوبلا، وارث حسین چه گفت؟
که بعد خطبۀ او دشمنش عزا دارد
#سعید_تاجمحمدی✍
.
.
#میلاد_امام_سجاد
#ولادت_امام_سجاد_ع
نغمه سر کن که گل شکفته شود
آنچه ناگفته مانده گفته شود
نغمه سر کن که روح، مست شود
روح نه، مست هر که هست شود
نغمه سر کن که نخل ها خوانند
با تو در باغ، گل برافشانند
نغمه سر کن بخوان بخوان با من
که ندانند اين تويي يا من
با دم عبدي و کميت بخوان
مدح سجّاده اهل بيت بخوان
نغمه سر کن که پنج شعبان است
شش جهت غرق روح و ريحان است
نغمه سر کن که جان دين آمد
حضرت زين العابدين آمد
عين حقّ ار فروغ عين است اين
علي دوّم حسين است اين
اين پسر يادگار پنجِ تن است
شمع محفل فروز انجمن است
اين پسر جان سيّد الشّهداست
روح و ريحان سيّد الشّهداست
دل نورانيش يم رحمت
هر دو چشمش دو زمزم رحمت
بوسه هاي دعا به لعل لبش
گشته بر دور سر نماز شبش
لطف، عادت، کرم، وظيفه ي او
کلّ توحيد در صحيفه ي او
سخنانش همه اخ القرآن
سر به سر نور و سر به سر برهان
وحيِ مُنزَل نهفته در نگهش
وحي صاعد دعاي شامگهش
اين گل سرخ دامن زهراست
بعد بابا امام عاشوراست
کعبه ي عابدين، سلام سلام
سيّد السّاجدين، سلام سلام
قطب عرفان و قبله ي ايمان
جان دين و حقيقت قرآ«
يوسف يوسف رسول خدا
جان شيرين سيّد الشّهدا
خون خون خدا به رگ هايت
شاهدم! خطبه هاي غرّايت
از دهان تو بانگ يا سُبّوح
مي دهد بر تن عبادت روح
اي مسيح دعا دعاي مسيح
اي نفس هات خوشتر از تسبيح
تو به عرش جلال، قائمه اي
تو حسين حسين فاطمه اي
پنج ميقات و چار رکن و حرم
حجر و مروه و صفا، زمزم
به مقام تو عارفند همه
از جلال تو واقف اند همه
هر گياهي به مدح اهل البيت
دعبل است و فرزدق است و کميت
حجّ کعبه طواف خانه ي توست
رکن، خشتي زآشيانه ي توست
حجر الاسودت سلام کند
بر کف دستت استلام کند
وارد مسجد الحرام شدي
بهتر از کعبه احترام شدي
کعبه و خيل حاجيان به مطاف
همه دور سرت به حال طواف
پور عبد الملک از اين تجليل
ايستاده به سان عبد ذليل
نه رهي تا که استلام کند
نه کسي از وي احترام کند
مانده بر جاي خويشتن چو جسد
بر دلش سخت خورده تير حسد
عربي از هشام کرد سؤال
اين که باشد بدين مقام و جلال؟
با تجاهل به سوي او نگريست
گفت نشناسمش ندانم کيست
شد فرزدق خروش، سر تا پا
جست از جاي خود سپند آسا
خواند در شأن يوسف زهرا
با فصاحت قصيده اي غرّآ
گفت هي هي! تجاهلت از چيست
گوش کن تا بگويمت اين کيست
حجر و رکن و زمزم و ميقات
مروه، سعي و صفا مني، عرفات
کوه هاي حجاز سر تا سر
ريگ هاي مقدُي مشعر
مستجار و مقام و حجر و حطيم
مکّه تا هز کجا که هست حريم
ناودان و مطاف و شاذروان
کلّ حجّاج بيت، پير و جوان
جبل الرّحمه خيف غار حرا
مي شناسد يک به يک او را
همه دل بر ولايتش بستند
در مسير هدايتش هستند
اين فروغ حقيقت ازلي است
اين جگر گوشه ي نبيّ و علي است
دل مؤمن پُر از محبّت اوست
نصّ حکم خدا موّدت اوست
با تولاّي او گرفته حيات
حجّ و صوم و صلات، خمس و زکات
اين گل سرخ گلبن زهراست
ميوه ي قلب سيّد الشّهداست
کرم از بذل او کرم گشته
حرم از فيض او حرم گشته
از دم او دعا کند پرواز
بي ولايتش قبول نيست نماز
حجّت حيّ سرمدش خوانند
گل باغ محمّدش خوانند
اين خداوند را ولي است ولي
نام نيکوي وي علي است علي
حق فرستاده در همه اوقات
به اب و جدّ و مادرش صلوات
تا جهان بوده است و خواهد بود
به فرزدق درود باد درود
چوبه ي دار خود به شانه گرفت
سينه ي خصم را نشانه گرفت
بين دشمن سرود، مدح امام
«ميثمش» مي دهد هماره سلام
استاد حاج غلامرضا سازگار✍
.
.
#امام_سجاد
صلی الله علیک یا سید الساجدین و یا زین العابدين یابن رسول الله
رباعی :
با لطف خدا مست هُوَ الهُو شده ایم
آیینه ای از نگار مه رو شده ایم
بر سفره ای از عشق حسین زهرا
مهمان عزیز شهربانو شده ایم
⛤⛤⛤⛤⛤⛤⛤
دریای وجود آمده با گهرش
هستی به جمال آمده با هنرش
شد محشر دلبری به پا در عالم
آمد چو عروس فاطمه با پسرش
⛤⛤⛤⛤⛤⛤⛤
دل ها همه مست دلربای ازلی است
در صفحه ی قلب عاشقان نور جلی است
داریم اگر چراغ راهی در دست
از نور علی بن حسین بن علی است
⛤⛤⛤⛤⛤⛤⛤
باغ دو جهان اگر که آباد شده
از لطف و محبتی خداداد شده
دل های همه اگر حسینی شده است
از مرحمت امام سجاد شده
⛤⛤⛤⛤⛤⛤⛤
خورشید ببین که سینه چاکت شده است
سرمست نگاه تابناکت شده است
گز کفر نبود این چنین می گفتم :
ای دلبرم من خدا هلاکت شده است
⛤⛤⛤⛤⛤⛤⛤
دو بیتی :
#میلاد_سرداران_کربلا
پسندیدم سه نور منجلی را
تمام نسل والی الولی را
به همراه حسین و نام عباس
علی بن حسین بن علی را
#محمدعلی_شهاب ✍
.
.
#امام_سجاد_علیه_السلام
#ترکیب_بند #مدح
صحیفه
با سجدههاش زینت سجّادهها شدهست
سجّادهاش ادامهی عرش خدا شدهست
مجموعهی تمام صفات پیمبری
آئینهی تمامقد مرتضی شدهست
هم افتخار قوم بنیهاشم عرب
هم افتخار مردم ایران ما شدهست
ارباب بوده است، ولی از فروتنی
همسفره با یتیم و اسیر و گدا شدهست
بیمار مصلحت شده، اما بهلطف خویش
بیماری تمام جهان را دوا شدهست
در معرکه نبوده، ولی کفر دشمنان
با ذوالفقار خطبهی او برملا شدهست
از برکت صحیفهی او سالهای سال
باب نجات بر همهی خلق وا شدهست
شد از کلام ناب تو دنیا به کام خلق
« دون کلام خالق و فوق کلام خلق »
این مصحفی که از هنر آیینهکاری است
پنجاهوچار پنجره تا رستگاری است
این بوستان که در دل هر چشمهای از آن
از هر طرف مکارم اخلاق جاری است
آن را زبور آلمحمد نوشتهاند
چون چاره در برابر آن خاکساری است
معروف بوده است به انجیل اهلبیت
پس هرکسی که حافظ او شد حواری است
حق است در برابر ظلم ایستادگی
حق در قبال آدم مظلوم، یاری است
گاهی بیا سری بزن اینجا، که حاصلش
در اوج ناامیدی، امیدواری است
هرکس که خواست تالی آن را بیاورد
معلوم شد که عاقبتش شرمساری است
دور از خداست هرکه به فکر رهایی است
هرکس که ماند پای شما کربلایی است
ای یادگار کشتهی مظلوم کربلا
چشمان توست مقتل منظوم کربلا
آندیدهها چهدیده؟ کهخون گریهکردهاست
یکعمر بر مصیبت مظلوم کربلا
غمگین مباش، فتح تو در شاموکوفه است
ای مرد از مبارزه محروم کربلا
آن خطبهخوانی تو و زینب اگر نبود
روشن نمیشد اینهمه مفهوم کربلا
تو قاضیالقضاة شدی و صحیفهات
آیینه شد به چهرهی معصوم کربلا
پیروز در همیشهی تاریخ شد حسین
این شد همان نتیجهی معلوم کربلا
یکروز میرسد که مجازات میشود
با دست عشق، دشمن محکوم کربلا
پایان راه این شب جانکاه میرسد
روزی امام منتقم از راه میرسد...
#مجتبی_خرسندی
#امام_زمان
#امام_سجاد_علیهالسلام
.
.
#میلاد_امام_سجاد
کیستی ای که چنین بویِ علی را داری
روی چشمان خود اَبرویِ علی را داری
پرده مَنداز کمی مانده تو را سجده کنیم
بسکه در خویش سر و روی علی را داری
در قنوتِ تو رسیدیم و مسلمان گشتیم
واژه واژه اثرِ هویِ علی را داری
بینِ سجادهی تو عشق نفَس میگیرد
شاخهای از گلِ شببوی علی را داری
هر سرِ موی مرا با تو هزاران کار است*
که تو عطرِ سرِ گیسوی علی را داری
نخِ تسبیحِ تو ما را به خداوند رساند
ای که در قُرب هیاهویِ علی را داری
کاش یکبار به خیبر بروی تا گویند
چشمِ بد دور که بازوی علی را داری
ما در این معجزه تصویرِ علی را دیدم
آمدی و همه تکثیرِ علی را دیدیم
تا شنیدیم تویی جان اَباعَبْدِاللّه
همه رفتیم به قربان اَباعَبْدِاللّه
ما به قربان تو رفتیم و همانجا ماندیم*
که تویی آینهگردان اَباعَبْدِاللّه
فاطمه سخت پسند است ولی بُرده عروس
از همین خاکِ تو ایرانِ اَباعَبْدِاللّه
همهی خطهی ما گوشه به گوشه حرم است
هست دامادِ همین خانه اَباعَبْدِاللّه
چادری روی سر از هدیهی زینب دارد
شهربانویِ شبستانِ اَباعَبْدِاللّه
ماه من آمدی و اهلِ مدینه تا صبح
میشنیدند علیجانِ اَباعَبْدِاللّه
شانهاش را به گمانم که تکان داد حسن
بسکه مات است دو چشمان اَباعَبْدِاللّه
سفرهداریِ تو بوده است نخوردیم اگر..
..نان هر سفره بجز نانِ اَباعَبْدِاللّه
تا قیامت نفَس حضرت زینب هستی
پرورش یافتهی غیرت زینب هستی
من تو را خواستهام وقت دعا دیگر هیچ
برسانید مرا سمت خدا دیگر هیچ
از خدا عمر طلب کردهام آقا که شوَم
عاقبت کارگرِ صحن شما دیگر هیچ
حرمی مثل نجف... لحظهی آخر آنجا
سر گذارم زیرِ ایوان طلا دیگر هیچ
غرق در کاشی و فواره و آئینه که نه
غرق در نورِ تو از هرچه رها... دیگر هیچ
هیچم و کاش که بر هیچ نظر اندازی
بس بوَد این ، من و اجدادِ مرا دیگر هیچ
این سهشب کاش که زهرا بنویسد عیدی
ما و یک عمر نجف کرببلا دیگر هیچ
هرچه خواندیم به غیر از تو زیان بود زیان
ما چه خواهیم از این عمر ، تو را دیگر هیچ
کیسه بر دوش قدم باز به ویرانه بزن
ما گداییم شبی هم درِ این خانه بزن
اِذن اگر بود به شمشیر نشان میدادی
دشت را با دَمِ تکبیر تکان میدادی
اِذن اگر بود علی را به اُحد میدیدند
وقت تفریح به میدان هیجان میدادی
یا حسن میشدی و قلبِ جمل میلرزید
بر رگِ خشکِ شجاعت ضربان میدادی
اِذن اگر بود به هنگامِ علمداریِ خویش
با دَمِ تیغ چه حالی به یَلان میدادی
تو بنا نیست بجنگی که ببینند که بر...
...ملکالموت در این معرکه جان میدادی
تا رسد بر تو و تا رَدِ تو را گُم نکند
صبر میکردی و بر مرگ امان میدادی
گرچه تیغی نزدی ، جامعالاضدادِ زمین
درسِ مردی و شرافت به جهان میدادی
در مناجاتِ تو شمشیرِ علی را دیدیم
با تو الطافِ نفسگیرِ علی را دیدیم
من که از خاکِ خراباتِ توام بسمالله
سائلِ کوچهی خیراتِ توام بسمالله
که ابوحمزه شوم تا سحرت درک کنم
آمدم بر سرِ میقات توام بسمالله
یا سعید ابن جُبَیرَت بشوم داد زنم
جرعهای! تشنهی آیاتِ توام بسمالله
روزیِ ماتَ سعید عاشَ سعیداً با توست
چشم بر زلفِ عنایات توام بسمالله
گرچه پنهان زِ همه خادمِ حجاج شدی
کعبهای، رو به ملاقاتّ توام بسمالله
تا مرا اهل فیوضاتِ خداوند کنی
بین محرابِ مناجات توام بسمالله
مُصحفِ فاطمه را مُصحفِ تو معنی کرد
با صحیفه همه شب مات توام بسمالله
خط به خط پیش تو تعبیرِ علی را دیدیم
سالها اشکِ سرازیرِ علی را دیدیم
سحرِ فاطمه ما را به سحر برگردان
سمتِ سجادهی خود بارِ دگر برگردان
چشمِ شوریدهی ما را تو به دریا برسان
چشمِ خود را سوی ما نیم نظر برگردان
خاکِ ما خوده تَرَک حضرت باران دریاب
نخلِ خشکیدهی ما را به ثمر برگردان
یک نفَس آه بکش تا که بسوزیم از آه
باز این سوزِ جگر را به جگر برگردان
از درِ خیمه صدایت چقدر بیجان است
ای خداوندِ قضا زود قَدَر برگردان
عمه میگفت که رحمی ، پسرِ سعد ببین
او که اُفتاده زمین تیغ و تبر برگردان
گفت با شمر سنان بوسه به حنجر زدهاند
پیکرش را تو بیا سمتِ دگر برگردان
آه بیمارِ حرم اینهمه از حال نرو
به عصا تکیه مده جانب گودال نرو
*حافظ
*میرنجات اصفهانی
#دکتر_حسن_لطفی ✍
#ولادت_حضرت_امام_سجاد_علیه_السلام
.
.
#مدح #حضرت_شهربانو(س)
و #میلاد_امام_سجاد(ع)
تا قلم در مدح و وصف شهربانو میزنم
از ارادت بر در این خانه زانو میزنم
شاعرم با بیسوادی بر درش رو میزنم
با زبان الکنم گه گاه سو سو میزنم
کیست این بانو عروس حضرت خیرالنساء
محرم اسرار عشقِ پادشاه کربلا
دختر یزگرد ایران شد چگونه رو سفید؟
آن زمانی که حضور حضرت حیدر رسید
تا امیرالمومنین در او به جز عفت ندید
شهربانو را برای نورعینش برگزید
این روایت ها چگونه دست هرشیعه رسید
از کتاب عالمانی چون طبرسی و مفید
خواب او قبل از عروسی باعث امداد شد
دید خواب حضرت پیغمبر و دلشاد شد
در دلش مهر حسین ابن علی ایجاد شد
از تعلقهای دنیا این چنین آزاد شد
((زیور و زر داشت اما غیر ویرانی نبود
لایق روح بلندش کاخ ساسانی نبود))
دامن او روح والای عبادت آفرید
قطب عرفان جان دین درّ ولایت آفرید
گوهر بحر ولا اصل اصالت آفرید
هم کمال و هم ادب فضل و کرامت آفرید
از فلک آمد ندا این نورِ انوار جلیست
ای محبان این علی ابن حسین ابن علیست
بانوی ایران زمین، روح دعا آورده است
مروه و حِجر و حَجر حلّ و صفا آورده است
بانوی ملک عجم نور خدا آورده است
ساجدین را صالحین را رهنما آورده است
گفت بانو با تمام عشق و ایمان یاحسین
هر دوچشمت روشن ای داماد ایران یاحسین
#ابوذر_رئیس_میرزایی✍
.
.
در سالگرد مرحوم
آیت الله سیّد محمد ضیاءآبادی
----------
سلام ای عالِم دلسوز قرآن
ز تو محراب و منبر بود تابان
ضیاءآبادی ای مرد خدایی
مسیرت بوده همواره ولایی
تو از نسل سیادت بودی ای مرد
همیشه در عبادت بودی ای مرد
سلام ای عالِم وارسته ی ما
ببین از غم دل بشکسته ی ما
سلام ای عالِم اسلام و ایمان
سلام ای عامل احکام قرآن
سلام ای مرد میدان ولایت
تو از آل علی کردی حمایت
پُر از آئينه و گل منبرت بود
لباس دین و تقوا در برت بود
نبوده غیر ازین ها باور تو
که مسجد بوده تنها سنگر تو
بُوَد در ذهن ما نور مؤیّد
ضیاءآبادی و ، سَیّد محمّد
گذشت از رفتنش سالی غم انگیز
ز داغش دیده ها از اشک لبریز
تو خود را وقف جانان کرده بودی
وفا بر عهد و پیمان کرده بودی
تو رو بر آسمان کردی هماره
حقیقت را بیان کردی هماره
مروّج بر کلام سرمدی تو
دَم از نهج البلاغه می زدی تو
دل خود را به تاب انداختی تو
به ترویج ولا پرداختی تو
تو بر اندوه زهرا گریه کردی
برای داغ مولا گریه کردی
اگر از داغ ها دلخسته بودی
به یاد پهلوی بشکسته بودی
**
#حاج_محمود_تاری «یاسر»✍
.
.
#مناجات_شعبانیه
#غزل
همیشه در میان شادی و غم دوستت دارم
چه شعبانالمعظم، چه محرّم دوستت دارم
دلم با عشق، خویشاوندی دیرینهای دارد
از آغاز جهان، از عهد آدم دوستت دارم
وضوی گریه میگیرم در استغفار و میریزم
به پایت جان که ای جانان دمادم دوستت دارم
برای این دل بیچاره همدم، عاشقت هستم
برای زخمهای سینه مرهم، دوستت دارم
نگو از چشم من افتادهای من چشم در راهم
که از تو بشنوم یکبار من هم دوستت دارم
خودم را بین آغوش تو میبینم شبیه حُر
که با اشک خودش میگفت نمنم دوستت دارم
در این دنیا نبردی آبرویم را در آن دنیا
چه خواهی کرد؟! من در هر دو عالم دوستت دارم
مرا حتی اگر در آتش خشمت بسوزانی
زنم فریاد در بین جهنّم دوستت دارم
دل دلواپسی دارم، دلی از غصهها سرشار
ولی «یا کاشف الهَم کاشف الغم» دوستت دارم
فراز آخر شعر است و یک اقرار بیپایان
مرا بسیار میخواهی و من کم دوستت دارم
#رضا_خورشیدیفرد✍
#مناجات #امام_حسین
.
هدایت شده از الدولة الزهرائیة عج
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#ولادت_حضرت_مهدی_عج
👆👆👆
برای دیدن مطالب با موضوع ولادت حضرت مهدی عج در کانال دولت زهرائیه این هشتگ را بزنید
ورود به کانال دولت زهرائیه (ویژه مهدویت)
👇👇👇
http://eitaa.com/joinchat/2080309258Cc6c103cb84
.
#میلاد_حضرت_علی_اکبر علیهالسلام
با تو فقیرهایِ غنی میشویم علی
مجذوب خاتمی یمنی میشویم علی
ما را نکرد مست ، شراب کسی فقط...
...مستِ فَمَنْ یَمُتْ یَرَنِی میشویم علی
قربان کُنیهای که به نامِ حسن زدند
یعنی فقط ابالحسنی میشویم علی
از خاکِ تو سرشته شدیم و به این حساب...
با هم برادرانِ تنی میشویم علی
تو از شرابِ حضرتِ حق خوردهای و ما
بد مستِ بادهای دهنی میشویم علی
وقتی که اکبراست امیرِ سپاه تو
روزِ ظهور آمدنی میشویم علی
آنکه علیاست معجزهی ابتدای او
اللهاکبر است فقط انتهایِ او
حیران توست چشم محمد شناسها
ای فاطمه نگاه ، خداوند یاسها
از آتشی که هست به بامت رسیدهاند
از شهرهایِ دور همهی آس و پاسها
جز تو حسین هیچکسی را ندیده است
یعنی نمیرسند به گَردت قیاسها
ای رفته بر جمالِ حسن ، کوچه را مبند
پَرت است دائما به تو هرجا حواسها
هربار پیشِ عمهی خود مدتی بمان
قدری نگاه کن به همین التماسها
تو مرتضایِ دومی و تیغ اگر کشی
پیشِ تو میدوند همه عمر و عاصها
ما عاشقیم قسمتِ ما بی ارادگی است
پس با حسین نسبت ما خانوادگی است*
لیلا نشسته است اگر در مقابلت
مجنون دویده است به دنبالِ محملت
لازم نبود اینهمه لشگر کشی کنی
گیسو نریخته دلِ باباست منزلت
دریا مُرکب است و درختان قلم ولی
تنها شمردهاند نَمی از خصائلت
عباس رفته مِجمرِ اسفند آورَد
از بسکه ریخته همه جا از فضائلت
آدم بهانه بود اگر سجده کردهاند
جبریل دیده بود کمی از شمایلت
امالبنین به بازوی تو وانیکاد بست
وقتی که ذوالفقارِ علی شد حمایلت
ای دومین علی هنرت را نشان بده
بر آلِ فاطمه جگرت را نشان بده
میدان محاطِ صولتِ پروردگاریات
دشتِ نبرد نعرهزن از تیغداریات
آنکه به سر نداشت هوایِ علی گُریخت
جانم فدایِ سر زدن و سر شماریات
کس را ندیدهایم از این خیلِ صد سپاه
در گردنش نمانده خط یادگاریات
عباس با حسین و خدا خیره گشتهاند
باد است و یال و منظرهی تکسواریات
سُم میزند به سنگ ، زمین داغ میشود
عقاب شیهه میکشد اسب شکاریات
پیچیده مدحِ رزم تو در کاخِ شام ، پس
تا شام رفتهاست سپاهِ فراریات*
یک خیمه است منتظرت بی خبر مرو
میدان که میروی کمی آرامتر برو
آبی نداشت ، روی زبانت زبان گذاشت
رفتی و دست بر جگرش ناگهان گذاشت
زانو نمیکشید بیاید کنار تو
از خیرِ جان گذشت و قدم نیمهجان گذاشت
تیغی نمیگذاشت که بابا بخوانیاش
سر خم نمود گوش به روی دهان گذاشت
هرکس که تیغ داشت به دورِ تو حلقه زد
هرکس که تیر داشت میانِ کمان گذاشت
هرکس که دور بود خودش را به تو رساند
هرکس رسید نیزهی خود را نشان گذاشت
جایی نماند تا که گذارند زخمّ نو
قومی رسید زخم روی استخوان گذاشت
ای داغِ مانده بر دلِ بابا بلند شو
یا لااقل به خاطرّ لیلا بلند شو.....
اشاره به حدیث:أَللّهُمَّ لَقِّنِی إِخْوانِی
*اشاره به مدح معاویه
#دکتر_حسن_لطفی
.
.
بکم فتح الله و بکم یختم
#ترکیب_بند تقدیم به محضر #حضرت_علی_اکبر صلوات الله علیه
چشم در چشم ابوفاضل شد
کار تشخیص کمی مشکل شد
پرده ی چهره ی خود را برداشت
ماه در روز دهم کامل شد
دست انداخت به آغوش پدر
سوره ی عشق خدا نازل شد
تا که چشم بد از او دور شود
جای اسپند به آتش دل شد
جامه ی رزم به تن کرد ، چقدر
بین این جامه علی خوشگل شد
هم تداعی پیمبر می کرد
هم زمان جلوه ی حیدر می کرد
خیمه قرآن غنی تر دارد
سوره هایی مدنی تر دارد
خُلق و خویَش چو پیمبر اما
کرمی بس حسنی تر دارد
گونه هایش چو عقیق یمن است
لب سرخی یمنی تر دارد
لب او غنچه ی باغ ختن است
که ز مُشکش دهنی تر دارد
مثل ماه است ولی در رویش
قرص ماهی علنی تر دارد
طعم انگور و رطب با هم بود
عشق و مستی و طرب با هم بود
هر که مثل علی اکبر دارد
باز در خانه پیمبر دارد
ابرویش نه! که هلال قمر است
چشم هایی عسلی تر دارد
بس که زیباست کسی قادر نیست
چشم از چشم علی بر دارد
هر یلی هست در عالم ، اکبر
یک سر و گردن از او سر دارد
با خودش گفت پدر، شکر خدا
باز هم قافله حیدر دارد
این پسر نیست که دلبند من است
هدیه ی لطف خداوند من است
تکیه بر اصل و نسب می فرمود
بعد از آن مرد طلب می فرمود
رنگ از روی اجل هم می ریخت
لحظاتی که غضب می فرمود
در حضور پدرش بنشیند!!!
هرگز! از بس که ادب می فرمود
پدرش خار به پایش می رفت
آن شب از دلهره تب می فرمود
شب خود را به مناجات خدا
روز را روزه به شب می فرمود
چهره اش نور خداوندی داشت
بس که بر مُهر سرش را بگذاشت
روح در پیکر ایمان می ریخت
از شرابی که به فنجان می ریخت
تا که می گفت پدر ، از قِبَلش
صد و ده بار پدر جان می ریخت
علی آرام قدم بر می داشت
از لبش آیه ی قرآن می ریخت
نقشهی عاشقی یوسف را
اول جاده ی کنعان می ریخت
تب مجنونی و رسوایی را
باز در میثم و سلمان می ریخت
او علی بن حسین بن علی ست
جلوهی تام رسول است ولی ست
طرح تکبیر اذانش عشق است
لب و دندان و دهانش عشق است
عمه جان گفتن او فرق کند
عمه را طرز بیانش عشق است
قلبش از عشق پدر لبریز و
انعکاس ضربانش عشق است
پیش او نام رقیه ببری
دائماً روی زبانش عشق است
کفتری بر سر بامش می گفت
خوردن خردهی نانش عشق است
خانه اش شهره به بیت الکرم است
حسن دوم اهل حرم است
جنگ با حوصله ای برپا کرد
با پدر فاصله ای برپا کرد
گره انداخت به ابروی کجش
ناگهان ولوله ای برپا کرد
با عقابش به زمین سم می کوفت
در زمین زلزله ای برپا کرد
علیِّ اکبر لیلا آمد!!!
این خبر غائله ای برپا کرد
با خم سلسلهی گیسویش
در جهان سلسله ای برپا کرد
آنچه در حق علی نازل بود
«جاءَ حقُ زهق الباطل» بود
شدت زلزله ها دائم شد
معرکه پشت سپر قائم شد
دوش در دوش عمو عباسش
سلسله کوه بنی هاشم شد
لشگر از ترس به خود می لرزید
دشمن آنروز سپر لازم شد
ترس در عمق دلش اردو زد
سایه مرگ بر او حاکم شد
نعرهای زد که علی آمده است
جلوهای کرد و اباالقاسم شد
قصد تاراج اراذل دارد
چقدر شیر خدا دل دارد
رجز و عربده اش یکسره بود
غرش شیر در این حنجره بود
بین ابروی بنی هاشمی اش
ذوالفقاری پُرِ خشم و گره بود
وارد میمنه شد از سمتی
وقت برگشت ته میسره بود
آنچه در بین هوا می رقصید
سپر و نیزه و تیغ و زره بود
مشق شمشیر برایش انگار
مثل نقل دو سه تا خاطره بود
جنگ بازیچه ی این یل شده است
کو حریفی ،که معطل شده است
شیر در دامنه بازی می کرد
تازه با هیمنه بازی می کرد
با دل اهل حرم با صوتش
در دل ماذنه بازی می کرد
نوهی حیدر و زهرا انگار
داخل میمنه بازی می کرد
حیدری بود و اباالفضلی بود
جنگ را یک تنه بازی می کرد
مثل این بود پیمبر روی
دامن آمنه بازی می کرد
کربلا را به شکوه آورده است
دشمنش را به ستوه آورده است
مرگ را سنگ محک می انداخت
بعد بر بال ملک می انداخت
نوک شمشیر به ماه و لبه اش
بر زمین چند ترک می انداخت
تیغ از هر طرفی رد می شد
دست و سر را به الک می انداخت
قدرت ضربه سر دشمن را
آن طرفتر ز فلک می انداخت
آنقدر مثل پیمبر شده بود
کوفه را نیز به شک می انداخت
جام از دست خدا می نوشید
خون حیدر به رگش می جوشید
خون سر ، تا سر سربند آمد
تیغ سرتاسر سربند آمد
دوره کردند علی اکبر را
نفس تند پدر بند آمد
قلب بابا به تپیدن افتاد
خون در بین جگر بند آمد
ارباً اربا شد و دیدند حسین
با چه حالی سر هر بند آمد
دست را بر سر هر زخم گذاشت
خون هر زخم مگر بند آمد!!!
مانده با این سر زخمی چه کند
با علی اکبر زخمی چه کند
#علی_کاوند ✍
#ماه_شعبان
.
.
#حضرت_علی_اکبر (علیه السلام)
شرافت مات تشریفات والای علی اکبر
تعالی شمّه ای از شأن اعلای علی اکبر
معاد پیچش زلفش نماد محشر کبری
قیامت جلوه ای از قد و بالای علی اکبر
تجلّی های پیغمبر در این آئینه بی وقفه
حرم را می کند محو تماشای علی اکبر
هم آوردی ندارد شیر حق در جنگ رو در رو
هزار الله اکبر، کیست همتای علی اکبر
به یک جولان چشمش قلب اردوگاه دشمن ریخت
عجب شوری به پا کرده است غوغای علی اکبر
نه تنها بهر استقبال از او پیغمبر آماده ست
خدا آغوش واکرده مهیّای علی اکبر
اگرچه حاصل عمرحسین از دست رفت اما
به رسم صبر تاب آورد تا پای علی اکبر
غم فرزند سنگین است، تا می شد تحمل کرد
ولی آخر به خاک افتاد بابای علی اکبر
به خاک افتاد طوریکه همه گفتند دق کرده
به خاک افتاد بین ارباً اربای علی اکبر
حسینافتاد از پا موقعی که دید افتاده
شکافی بین ابروهای زیبای علی اکبر
مسیحا آفرین آهی کشید و از نفس افتاد
خدایا کاش امکان داشت احیای علی اکبر
علیرا تکه تکه از تمام دشت آوردند
ولی کامل نشد انگار اعضای علی اکبر
تنش را در عبا چیدند پیش چشم بابایش
عموعباسبا دیگر عمو های علی اکبر
وحالا بین دارالحرب دور عمه ی سادات
بنی هاشم همه جمعند، منهای علی اکبر
#حضرت_علی_اکبر_علیه_السلام
#مصطفی_متولی✍
.
.
#معراجیه
#مدح_امیرالمؤمنین
شعر ابو علی سینا در مدح مولا امیرالمومنین(ع)
بگردون ابرش از رحمت برآمد از دل دریا
که دریا شد از آن صحرا که صحرا شد از آن دریا
●
بخـار از دشت پیدا شد چو ترکان بخارایی
زتیر ترکشش سـوزد سر خـارا ز بُن خـارا
●
زبان بگشود سوسن چون بشیر از مژده ی یوسف
زحسرت چشم نرگس همچنان یعقوب شد نابینا
●
پی معجز ز شاخ گل برآمد بلبل از شادی
تجلی کرد بر هر شاخ گل صد معجز موسی
●
علیِّ عالیِ اعلا، ولیِ والی والا
وصی سیدِ بطحا به حکمش جمله مـا فیها
●
قوام جسم را جوهر، زمانی روح را رهبر
کلام نیک پیغمبر، ولیّ ایزد دانا
●
حدیثی خاطرم آمد که می فرمود پیغمبر
به اصحابش شب معراج سرّ لیلة الاسرا
●
بطاق آسمان چهارمین دیدم من از رحمت
هزاران مسجدی اندر درون مسجد اقصی
●
بهر مسجد هزاران طاق، بر هر طاق محرابی
بهر محراب دو صد منبر، به هر منبر علی پیدا
●
ز پیغمبر چو بشنیدند اصحاب این سخن گفتند
که دیشب با علی بودیم جمله جمع در یک جا
●
تبسم کرد سلمان، این سخن گفتا به پیغمبر
بغیر از خود ندیدم هیچکس در نزد آن مولا
●
اباذر گفت با سلمان به روح پاک پیغمبر
نشسته بودم اندر خدمتش در گوشه ای تنها
●
بگوش فاطمه خورد این سخن گفتا علی دیشب
که تا صبح از درون خانه پا ننهاد برون اصلا
●
که ناگه جبر ئیل از حق سلام آورد بر احمد
که ای مسند نشین بارگاه قرب اوادنی
●
اگر چه بر همه ظاهر شدم بر صورتی اما
ولیت از همه بگذشت، با ما بود در بالا
●
جنابش خالقی باشد که بر خلقش دو صد عالم
بهر عالم دو صد آدم بهر آدم دو صد حوا
●
بحکمش صد هزاران طور بر هر طور صد موسی
بهر موسی هزاران بیضه اندر بیضه صد عیسا
●
نه وصفش این چنین باشد که می گویند در عالم
زخندق جست و مرحب کشت اندر بیشه ی هیجا
●
علی سریست در وحدت که باشد سِر بی همتا
علی خلقی است در خلقت که باشد خلقتش یکتا
●
چو این اوصاف را بشنید از وصف کمال او
گرفت انگشت حیرت بر دهانش #بوعلی_سینا
.
.
#مربع_ترکیب
#مدح
#میلاد_حضرت_علی_اکبر علیه السلام
امشب مدینه نفحه ی پیغمبری گرفت
یا شهرِ عشق جلوه ی زیبا تری گرفت
یا باغبان به بَر گل نیلوفری گرفت
یوسف رسید و دوروبرش مشتری گرفت
یعقوبِ اِیل، یوسفِ ثانی مبارکت
اربابِ عشق، دلبرِ جانی مبارکت
تکبیر می کشند ملائک به هر طرف
اهلِ سما دوباره رسیدند صف به صف
آمد حسینِ دیگری از دامنِ صدف
این است رونماییِ شاهنشَه نجف
این مرتضاست، فاطمه، یا که پیمبر است
نه؛ این علی اکبر و از نسلِ حیدر است
خَلقاً شبیه حضرت طاهاست این پسر
خُلقاً مثالِ سیدِ بطهاست این پسر
رویش تمامْ جلوه ی مولاست این پسر
خویش، بگوی حضرت زهراست این پسر
هم زینب است و هم حسن و هم حسین اوست
بر زینب و حسین و حسن نورِ عین، اوست
میلاد او خدا به حسینش هدیه داد
به به، به مادرش که چنین گلْ پسر بِزاد
که قلب فاطمه ست از این نو رسیده شاد
بر او درود و تهنیتِ هر فرشته باد..
فرزندِ ارشدِ شَهِ کرب و بلاست این..
آری عصایِ پیریِ خون خداست این..
او در کلاس حیدرِ کرار قد کشید
در لشکرِ عموش، حسن وار قد کشید
شیرِ حسین بوده که، سردار قد کشید
او پا به پای میر و علمدار قد کشید
عالم مريدِ فنِ نَبرد و بیان اوست
داود محوِ نغمه و صوتِ اذان اوست
او در جوانی اش همه شور و شهامت است
اوجِ شکوه و عزت و اوجِ درایت است
روحِ نماز و طاعت و روحِ عبادت است
او بی نقاب جلوه ی روز قیامت است
در کربلا مطیعِ کلامِ حسین بود
زيباترين شهيدِ قيامِ حسین بود
ابن الحسین، یک نظرش بَس برایمان
کافیست روزِ حَشر کند یک صدایمان
یا این که امشبی بِکُند او دعایمان
امضا کند براتِ نجف - کربلایمان
ای«ملتمس»جز او نَطلب حاجتی زِ غیر
خواهی اگر شوی به جهان عاقبت بخیر
#مجتبی_دسترنج_ملتمس ✍
#مدح_حضرت_علی_اکبر
#حضرت_علی_اکبر
.