eitaa logo
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
169.9هزار دنبال‌کننده
4.3هزار عکس
1هزار ویدیو
13 فایل
داستان زندگی آدمها👥 شما فرستاده ایید⁦👨‍👩‍👧‍👦⁩📚⁦ کانال فروشگاهیمون☘️👇 https://eitaa.com/joinchat/2759983411Cdc26d961b4 تبلیغات پربازده👇✅ https://eitaa.com/joinchat/3891134563Cf500331796 ادمین گرامی کپی از مطالب کانال حرام و پیگرد دارد❌❌❌
مشاهده در ایتا
دانلود
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#بخش_چهارم این حرفاش قند تو دلم آب میکرد، بعد گفت صفیه دیگه هم با پسرا حرف نزن، من خوشم نمیاد ناراح
هفته بعد مادرش اومد جلوی خونمون و دعوتمون کرد برای پختن آش پشت پا، اونجا بود که فهمیدم رفته سربازی خیلی ناراحت شدم چند روز با سودابه قهر کردم که نزاشته بود قبل از رفتن برم ببینمش خدمت رضا افتاده بود بندرعباس، سه ماهی ازش خبر نداشتم، تو اون سه ماه داشتم دیوونه میشدم ذره ذره آب میشدم، حتی مامانم جریانو فهمیده بود همش سعی میکرد آرومم کنه اما نمیشد بعد از سه ماه از سربازی اومد، وقتی فهمیدم برگشته خیلی خوشحال شدم زود رفتم تو حیاط یه توپ پرت کردم توی حیاطشون، بعد به بهانه گرفتن توپ رفتم جلوی در خونشون برادرش درو باز کرد تا منو دید فهمید بخاطر رضا رفتم سریع صداش زد، وقتی اومد جلوی در قلبم پر کشید براش... وقتی اومد جلوی در قلبم پر کشید براش، اولین عشقم بود همه چیزم بود توپ و بهم داد و گفت فردا همون ساعت برم کوچه رو به روی مدرسه، منم قبول کردم فردای اون روز به بهانه رفتن به خونه دوستم رفتم اونجا وقتی اومد پریدم جلوش، دلم میخواست بغلش کنم اما خب اون موقع حجب و حیا مانع شد اونم خیلی خوشحال شد و گفت صفیه من تو خدمت چندبار میخواستم برات نامه بنویسم اما نشد ترسیدم به دست بابات برسه عصبانی بشه اما خیلی حالم بد بود همش میترسیدم تورو قبل از تموم شدن خدمتم شوهر بدن، حالا به مامانم گفتم بیاد تورو برام خواستگاری کنه تا خیالم راحت باشه مال منی دیگه راحت خدمت کنم انقدر خوشحال شدم که میخواد بیاد خواستگاریم بلند جیغ زدم گفت آروم باش کسی میبینه گفتم باشه پس زودتر بگو مامانت بیاد جلو همین فردا بگو بیاد گفت باشه میگم بعد خداحافظی کردیم و برگشتم خونه، البته اینم بگم ما دوست داشتیم بیشتر باهم حرف بزنیم اما خب اون موقع فضا بسته تر بود نمیشد راحت حرف زد همین دوتا کلمه هم با هزار بدبختی و ترس بهم گفت. خلاصه فردای اون روز مادرش اومد خونمون منو از مادرم خواستگاری کرد، مامانمم به بابام گفت، بابامم گفت باید خدمتش تموم بشه تا بتونن بیان حلقه بیارن سودابه وقتی فهمید بابام قبول کرده داد زد و دعوا راه انداخت گفت بابا یعنی چی؟ من خواهر بزرگترم، من باید اول شوهر کنم نه صفیه، زشته همسایه ها حرف درمیارن مامانم گفت خب سودابه حالا حلقه نیاوردن و خطبه نخوندن که ناراحتی، رضا یک سال و نه ماه دیگه خدمتش تموم میشه تا اون بیاد حلقه بیاره انشالله تو شوهر کردی رفتی سودابه با ناراحتی رفت تو اتاق و درو محکم کوبید، منم زود رفتم حساب کتاب کردم ببینم چه تاریخی خدمتش تموم میشه و بهم میرسیم. دوباره رضا رفت خدمت، این دفعه زود به زود میومد خونشون و منم هروقت خبردار میشدم توپ مینداختم تو حیاطشون میرفتم میدیدمش. یک سال از سربازیش گذشته بود که جنگ ایران و عراق شروع شد، دیگه مملکت ریخته بود بهم... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ••-••-••-••-••-••-••-•• ~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha} ••-••-••-••-••-••-••-••
🧡 سلام امیدوارم حالتون خوب باشه ادمین جان خواهشا داستان زندگی منو بزارید که درس عبرت باشه فقط همین من چند سال پیش دوستی داشتم که وضعیت مالی خوبی نداشت و بیکار شده بود و بعد از مدتی سر یه بیماری که داشت متاسفانه فوت شد. ایشون بچه نداشت و فقط یه همسر داشت که تو خرج و مخارج زندگی مونده بود و خیلی اذیت میشد. من تا مدتی ایشون رو حمایت مالی میکردم که اذیت نشه تو تنهایی چون شغلی هم نداشتن. بعد از مدتی تصمیم گرفتم که با این خانم ازدواج کنم ولی به صورت مخفی چون خانوادم خیلی حساس بودن و میدونستم ناراحت میشن مخصوصا دخترم و مشکل پیش میاد. خلاصه من از این خانم خواستگاری کردم و قبول کردن و ازدواج کردیم ولی کسی نفهمید. من چون مغازه دار هستم و بار میزنم بعضی از شبا از خونه نمیرفتم، و خیلی وقتا هم به این بهونه خونه زن دومم میموندم و خانمم نمی فهمید. یه شب از شانس من همسر دومم مریض شده بود و تنها بود بعد زنگ زد بهم ولی من خواب بودم دخترم گوشی رو برداشته بود و فهمیده بود که یه زن دیگه دارم. دخترم ۱۹ سالشه و خواستگار داره و میخواد ازدواج کنه سر این موضوع خیلی بهم ریخته شده بود چون خجالت میکشید از خانواده خواستگارش. دخترم موضوع رو به مادرش گفته بود و یه چند وقتی دعوای شدیدی داشتیم که باعث شده بود مراسم عقد دخترم هی عقب بیفته. بعد از مدتی خانواده خواستگارش تماس گرفتن و گفتن که پشیمون شدن. دخترم هم خیلی پسره رو دوست داشت و سر این یه افسردگی شدید گرفت. به حدی افسردگیش زیاد شده بود که ایست قلبی کرد خدا منو لعنت کنه بخدا گریم گرفته نمیتونم درست بنویسم سر من لعنتی و ازدواجم تک دخترم رو از دست دادم ای کاش من زنده نباشم دیگه ای کاش این غم رو هیچکس نکشه فرستادم فقط آقایون فکر همه چیز رو بکنن همین ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ••-••-••-••-••-••-••-•• ~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha} ••-••-••-••-••-••-••-••
🧡 سلام ب همه اعضا کانال انشاالله عیدتون مبارک و لبتون خندون و دلتون شاد باشه توروخدا ب دادم برسید من ۲۱ سالمه شوهرم ۳۱ سالشه ۴ ساله ازدواج کردیم مشکلی ک دارم شوهرم خیلیییی وسواسیه بخدا خسته شدم همش بهم میگه تو کثیفی نجسی😔 هیچ درکی از زن و مشکلات زنانگی نداره خیلی معذرت میخوام از همتون مخصوصا اقایون کانال ولی درک نمیکنه ک همه زنا یه مشکلاتی دارن تا یکم لباسم کثیف میشه سریع عوضش میکنم ولی کافیه لباس کثیفمو ببینه میگه نجسی کثیفی درک نمیکنه ممکنه زن مشکل داشته باشه از طرفیم حساسه نمیزاره لباس زیرمو پهن کنم بالکن میگه همسایه ها میبینن لباس زیرام همش تو حموم خشک میشن گاهی وقتا اتو میزنم ک میکروب کشی شه ولی دائم نمیشه چون روزی دوبار عوضش میکنم من چون بدنم خیلی سریع عرق میکنه هرروز دوش میگیرم هفته ای دوبار موهامو میشورم چون خیلی بلنده بقیه مواقع فقط بدنمو میشورم ولی تا یکم فعالیت میکنم سریع میگه بوی عرق میدی تا میریم خونه مامانم از کارای مامانم ایراد میگیره خداشاهده مامانم ی زنه تمیزه ولی ایرادای بنی اسرائلی میگیره مثلا داداش کوچیکم ۹ سالشه میگه مامانت باید تو دسشویی بشوره اونو خودش نمیتونه تمیز بشوره خودشو اخه پسر ۹ ساله رو کی خودش میشوره؟یا داداش بزرگم۱۷ سالشه میگه سرسفره گوشی دست نزنه گوشی کثیفه هزار مورد دیگه ک زندگیو واسم زهرکرده حالا شما فک کن خیلی عذر میخوام رابطه با همچین ادمی ک همش فکر تمیزیه لذتیم داره؟خانوادشم اینجورن همش فکر تمیزیو این چیزان ن تفریحی ن چیزی صب تا شب بشور بساب خسته شدم بگین چیکار کنم ایدی ادمین👇🏻🌱 @habibam1399 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ••-••-••-••-••-••-••-•• ~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha} ••-••-••-••-••-••-••-••
🧡 من برایِ حالِ خوبم ، می جنگم ! اوضاع ، هرچقدر که می خواهد ، بد باشد ؛ من شکست را ، نمی پذیرم ! به جایِ نشستن و افسوس خوردن ؛ می ایستم و شرایط را تغییر می دهم ! می جنگم ، زخمی می شوم ، زمین می خورم ، اما شکست ، هرگز ! من عمیقا باور دارم که شایسته ی آرامشم ، و برایِ داشتنش ،با تمامِ توانم ، تلاش می کنم . من آفریده نشده ام که تسلیم باشم ، که مغلوب باشم ، که ضعیف باشم ! من آمده ام که جهان را ، تسلیمِ آرزوهایم کنم ، "من" خواسته ام ! پس می شود ... 🌱نرگس صرافیان طوفان ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ••-••-••-••-••-••-••-•• ~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha} ••-••-••-••-••-••-••-••
🌞روزی یک صفحه بخوانیم 🌞 سوره ❤️ صفحه ی ۲۱۶🌹 @azsargozashteha💚
4_452715601975052686.mp3
1.33M
🌞روزی یک صفحه بخوانیم 🌞 سوره ❤️ صفحه ی ۲۱۶🌹 @azsargozashteha💚
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#دردو_دل_اعضا 🧡 #پرسش سلام ب همه اعضا کانال انشاالله عیدتون مبارک و لبتون خندون و دلتون شاد باشه
🌹 سلام،وقت بخیر،عیدتون مبارک. برای اون خانمی که شوهرش وسواسیه میخواستم بهشون بگم اولا مواظب باشین بچه دارنشین وگرنه بچه تون بیچارس،چون گفتین خانواده ی شوهرتون هم وسواسیه این نشون میده شوهرتون وسواسش ارثی هست و متاسفانه کسانی که وسواس شون ارثی هست درمقایسه باوسواسی ها غیرارثی نسبت به درمان مقاومت خیلی بیشتری ازخودشون نشون میدن تازه اونم درصورتی هست که قبول داشته باشن بیمارن وباید درمان بشن چون بعضی از وسواسی ها قبول نمیکنن که این یک مشکل وبیماری روانی هست و باید درمان بشن بلکه مشکل رو ازدیگران وجهان اطرافشون میدونن که با اونا هماهنگ نیستن واین طرزفکرشون به مراتب درمان رو خیلی سخت تر وحتی غیرممکن میکنه،بعضی از روانشناسان وروانپزشکان مطرح دنیا هم وسواس رو غیرقابل درمان میدونن وحتی ازاین بیماری بانام سرطان روح وروان یادمیشه.خلاصه به علت سخت گیری های بسیارهمسرشون و اینکه ممکنه ژن وسواس رو به فرزندشون انتقال بدن بهتره فعلا بچه دارنشن تاببینن وضعیت همسرشون چی میشه،وسواس در مردان شدیدتر اززنان هست،اگه همسرتون در ابتدا خودش قبول وباورداشته باشه که یک بیماره ونیازبه درمان داره تازه اولین قدم ومهمترین قدم برای درمان رو برداشته ولی بسته به روحیات وشرایط و نوع درمان ویک سری مسائل دیگه ممکنه کاملا خوب بشه یا به طورنسبی درمان بشه وباز بعد ازیک مدتی بیماریش برگرده که بازهم میگم بستگی به خیلی شرایط داره،خلاصه شما وهمسرتون باید باچندتا مشاور وروانشناس آگاه و مجرب درحیطه ی درمان وسواس همچنین با پزشک یادرمانگرطب سنتی مجرب و وارد به درمان اینگونه صحبت کنین تا وضعیت همسرتون رو بررسی و برای درمانش اقدام کنند، امیدوارم نتیجه بگیرین ولی این رو بگم که راه سخت وطاقت فرسایی درپیش دارین و باید صبوری به خرج بدین وهمسرتون هم همکاری کنه تا ان شاءالله مشکل شون حل بشه،من فامیل مادریم ژن وسواس دارن وبعضیاشون کمابیش وسواسی هستن و دراین زمینه تحقیق ومطالعه و... زیاد داشتم وهمچنین باوسواسی جماعت هم سروکار داشته ودارم،کاملا درک میکنم چی میگین،طفلک بچه هایی که درخانواده های دارای پدریامادر وسواسی به دنیا میان یک عمر دررنج وعذاب هستن تازه اگه خودشون بعد ازبالغ شدن وسواسی نشن،ان شاءالله خداوند تمام بیماران جسمی وروحی خصوصا وسواسی ها رو شفای عاجل وکامل عنایت کنه. 💚💚💚💚💚 سلام اون خانمی که همسر وسواسی داره میخواستم بگم‌که خواهرم مشکا شما با حرف زدن با اقاتون و حرص خوردن و....... اینا حل نمیشه این درجه از وسواسی بودن شوهر شما باید تحت نظر یه روان شناس یا مشاور حل شه ان شالله حل بشه برای ظهور اقا هم صلوات ❤️ 💚💚💚💚💚 اون خانمیکه همسرش خیلی وسواسی هست پیش یه روانشانس رفتن لازمه و از طرفی سخنرانیهای راجب وسواسی رو ایشان واجبه گوش کند مثل سخنزانیهای ایه الله مظاهری و اقای رائفی پور و دیگران بهترین راه حل برا رفع وسواسی عدم توجه و اعتنا کردن هست و لو اوایل سخت باشه باید همین کارو بکند تا نجات پیدا کندوالا انسان ممکنه دیوانه بشه 💚💚💚💚💚 سلام ادمین عزیز در پاسخ اون خانمی که همسرشون وسواس دارن باید بگم این موضوع را سر سری نگیر و حتما قبل از اینکه بچه دار بشی به روانپزشک مراجعه کنن وگرنه نه زندگی برا خودش می مونه و نه برا همسرش . همسر ایشون حتما باید تحت درمان باشن . خیلی محکم با این مسئله باید برخورد کنن . متاسفانه افراد درگیر قبول ندارن که بیمار هستند و حتما باید توجیه بشن . 💚💚💚💚💚 سلام وقت بخیر، اون خانمی که گفتن شوهرشون وسواس دارن، یکسری کلاس هست مثل کلاسای ان ای معتادین، مخصوص وسواسا هست میتونین توی اینترنت سرچ کنن اگه شوهرش مایه شرکت کنه تا مشکلش حل بشه ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ••-••-••-••-••-••-••-•• ~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha} ••-••-••-••-••-••-••-••
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#بخش_پنجم هفته بعد مادرش اومد جلوی خونمون و دعوتمون کرد برای پختن آش پشت پا، اونجا بود که فهمیدم رف
همین موقع ها بود که بابام تصمیم گرفت مارو از تهران ببره شمال میگفت اونجا جنگ نیست آرامش هست موشک و اضطراب نیست، مامانمم زود قبول کرد... آخه خانوادش همه شمال بودن بدش نمیومد بره، سودابه هم چندان براش مهم نبود تهران باشه یا شمال، تنها کسی که از رفتن به شمال خوشحال نبود من بودم چون عشقم تو تهران بود و دلم میخواست جایی باشم که اون هست چندبار به مامانم گفتم بابامو راضی کنه بمونیم تهران اما گفت بابام قبول نمیکنه، هرچند که میدونستم خودش راضی به رفتنه شایدم اصلا با بابام حرف نزده بود نمیدونم... خلاصه خیلی زود اسباب وسایلا رو جمع کردن. روزی که میخواستیم بریم خیلی ناراحت بودم شروع کردم به گریه و زاری کردن اون موقع دیگه مامانم میدونست رضا رو میخوام، بهش گفتم حالا چطور رضا بیاد منو پیدا کنه؟ اگه ما بریم که ازمون خبردار نمیشه؟ گفت نگران نباش، زود جنگ تموم میشه برمیگردیم گفتم اومدیمو تموم نشد تکلیف من چیه؟ مامانم گفت خب اشکال نداره یه نامه بنویس بده به مادرش توش آدرس خونه خالتو تو شمال بنویس، اگه تورو بخواد میاد اونجا خواستگاریت. وقتی مامانم اجازه داد نامه بنویسم زود یه تیکه کاغذ برداشتم آدرس خونه خالمو ازش پرسیدم و نوشتم، خواستم ببرم بدم به مادر رضا اما سودابه نزاشت، گفت خوبیت نداره تو بری نامه رو بدی، حالا میگن خیلی عجله داری، وایسا خودم میبرم بهش میدم میگم مامانم داده، اونجوری برات حرف درنمیاد منم قبول کردم، حرف های سودابه رو قبول میکردم چون هم ازم بزرگتر بود هم عاقلتر بود خلاصه کاغذ و دادم بهش اونم رفت در خونشونو زد، مادرش که اومد بیرون سریع رفتم تو خونه خودمون پیش مامانم وقتی خواهرم اومد گفت آدرسو داده، دیگه خیالم راحت شد که رضا میدونه کجا بیاد دنبالم. وقتی رفتیم شمال، بابام یه خونه نزدیک خونه خالم گرفت منم هرروز میرفتم اونجا تا بلکه خبری از رضا بشه ولی خبری نبود که نبود، دیگه روحیه امو از دست داده بودم مامانم همش دلداریم میداد میگفت چون هنوز سربازیش تموم نشده نیومدن وگرنه میاد نگران نباش، اما من واقعا ناامید بودم... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ••-••-••-••-••-••-••-•• ~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha} ••-••-••-••-••-••-••-••
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#تجربه_اعضا 🧡 سلام امیدوارم حالتون خوب باشه ادمین جان خواهشا داستان زندگی منو بزارید که درس عبرت با
🧡 سلام دوستان وبرادر بزرگواری که دلتون برای زن مطلقه دوستتون سوخت وعقدش کردی چرا شما آقا یون دلتون دریاست چرا باید جور زنهای مطلقه مردم رو بکشید یا تو فضای مجازی قربون صدقشون برید یاتوفضای واقعی عقدشون کنید آخه مهربونی تا کجا تا جایی که زندگیتون بپاشه وجگر گوشه تون بره زیر خروارها خاک شما را به خدا این قدر فریب زنهای بی بند و بار اطرافتون رو نخورید اگه تو همه کارها خدا رو در نظر داشته باشید هرگز این اتفاقا نمی افته فقط میتونم بگم خدا از سر تقصیرات همه ما بگذره 💚💚💚💚💚 سلام‌ ‌خواهشا‌نظر‌منم‌بزارین ‌آقای‌محترمی‌که‌گفتی‌به‌خاطره‌ازدو‌اج‌دومت‌ تک‌دختر‌‌و‌از‌دست‌دادی‌‌‌ ‌اصلا‌شما‌مردا‌چرا‌اینجوری‌هستین ؟ ‌‌وقتی‌از‌ازدواج‌اولتون‌راضی‌هستین‌چرامیرین‌ ‌سراغه‌یه‌زن‌دیگه‌؟؟؟ ‌خوب‌درسته‌دوستت‌فوت‌کرده‌بوده‌و‌شما‌‌به‌خانمشون‌‌از‌نظر‌مالی‌کمک‌‌میکر‌دی‌‌‌میتونستی‌به‌خانمت‌بگی که‌داری‌به‌ایشون‌کمک‌می‌کنی‌یا‌خانمت‌و‌میفرستادی‌ ‌‌‌‌‌دیگه‌نمی‌فهمم‌زن‌دوم‌این‌وسط‌چی‌بود‌😐🙄 ‌اونم‌بعد‌اینهمه‌‌سال‌زندگی‌هم‌دل‌خانمت‌و‌شکستی ‌و‌هم‌دخترت‌و‌از‌دست‌دادی‌‌‌ ‌‌نمیدونم‌چرا‌یه‌کمک‌ساده‌یه‌دفعه‌تبدیل‌به‌ازدواج میشه‌؟ ‌‌‌مثلا‌میخواستین‌کمک‌کنین‌درسته ؟ این‌کمک‌ساده‌که‌‌یه‌دفعه‌تبدیل‌به‌ازدواج‌شما‌و‌اون‌ خانم‌شد‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌کلا‌‌از‌اول‌اشتباه‌بود‌و‌الانم‌هست‌ ‌‌‌دل‌خانمت‌که‌هیچ‌بزار‌کنار‌،‌‌تک‌دخترت‌و‌از‌دست‌دادی شاید‌با‌‌خوندن‌‌پیام‌من‌خیلی‌از‌آقایون‌بگن‌ خوب‌دوست‌‌‌داشتیم‌‌‌زن‌بگیریم‌اصلا‌دلمون‌میخواد ۴‌تا‌زن‌و‌باهم‌داشته‌باشیم‌به‌‌توچه ؟ آقا‌یون‌محترمی‌که‌تو‌کانال‌هستین‌ قبل‌از‌هر‌کاری‌درست‌تصمیم‌بگیرین‌که‌عاقبتتون‌و‌ مثل‌‌این‌آقا‌نشه ‌‌آقایون‌محترم‌،‌شما‌‌وقتی‌می‌خواین‌زن‌دوم‌بگیرین و‌زن‌اول‌تون‌صحیح‌و‌سالم‌کنارتون‌هست‌و‌‌از‌همه لحاظ‌شما‌رو‌راضی‌میکنه‌‌‌‌‌‌ ‌به‌فکر‌دل‌زنتون‌هستین ؟ با‌خودتون‌فکر‌می‌کنین که‌این‌همه‌سال‌این‌زن‌پایه‌من‌موند‌؟ ‌جوونی‌شو‌پایه‌من‌‌داد؟‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌با‌دا‌رو‌ و ‌ندارم‌ ساخت ؟ ‌‌بچه‌هام‌و‌بزرگ‌کرد‌؟ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌همیشه‌تو‌مشکلات‌و‌سختی‌ها کنارم‌بود ؟ آقایون‌مگه‌شما‌عاشق‌نشدین‌ ؟ عاشق‌زنتون‌همون‌زنی‌که‌الان‌کنارتون‌‌‌‌هست؟ ‌مگه‌به‌سختی‌به‌دستش‌نیاوردین‌؟ ‌پس‌نزارین‌این‌قدر‌آسون‌از‌دستش‌ بدین‌ حتی‌بعد‌‌‌۱۸‌یا‌۱۹‌سال‌زندگی‌ دوستان‌عشق‌خیلی‌مقدسه‌‌‌‌‌اگه‌واقعا‌عاشقشی‌تا‌ آخر‌عمرت‌پاش‌بمونه‌ الان‌مثل‌قدیم‌نیست‌شما‌‌‌۲‌زن‌بگیری‌ببری‌تو‌یه‌خونه‌ ‌اونا‌باهم‌خیلی خوب‌و‌ دوستانه ‌بر‌خورد‌کنن‌ ‌الان‌زن‌ها‌طاقت‌ندارن‌ببینن‌شما‌دارین‌به‌یه‌زن‌دیگه‌ نگاه‌میکنین‌‌چه‌برسه‌بخواین‌سرش‌هوو‌بیارین ‌پس‌لطفا‌‌‌قبل‌از‌اینکه‌بخواین‌کاری‌‌انجام‌بدین‌قبلش از‌هر‌نظر‌بسنجین‌ببینین‌‌درست‌هست‌یا‌‌خیر‌‌ ‌‌‌یکی‌به‌خاطره‌عشقش‌قید‌همه‌چی‌و‌ میزنه‌ اونوقت‌شما‌که‌عشقت‌کنارت‌نشسته‌‌‌میری‌سراغ یه‌زن‌دیگه ‌خوب‌اگه‌تو‌رابطتون‌مشکل‌دارین ‌برین‌مشاوره‌ مطمئن‌باشین‌عشق‌‌اگه‌واقعی‌باشه‌ هیچ‌وقت از‌بین‌نمیره‌‌ ‌‌‌یا‌اگه‌مشکلی‌دارین‌با‌صحبت‌حلش ‌کنین‌ بحث‌، ‌بحثه‌زندگیه‌،‌‌‌‌‌‌‌‌ جنگ‌نیست‌که... ‌آقا‌یون‌محترم‌،‌‌همیشه‌‌به‌یاد‌‌ داشته‌باشین‌به‌‌ چه‌دلیل‌عاشق‌زنتون‌شدین‌ آره ! همون‌زنی‌که‌ کنارتونه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌مگه‌عاشقش‌‌نیستین ؟ ‌اگه‌عاشقشی‌‌پس‌دلیل‌این‌کارا‌چیه ؟ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌واقعا‌‌درسته‌که‌میگن‌مرد‌و‌‌وقتی‌‌پول‌داره‌بشناس ‌چون‌وقتی‌مردا‌پول‌دار‌میشن‌هوایی‌هم‌میشن ‌و‌به‌سر‌شون‌میزنه‌برن‌سراغ‌زن‌های‌ دیگه‌ ‌اونوقت‌ زن‌ خودشون‌و ‌به‌کل ‌فراموش‌میکنن انگار‌نه‌انگار ‌که‌زنی‌ وجود ‌داشته‌ ‌خوب‌آقا‌شما‌هم‌که‌پول‌دار‌شدی‌و‌کمک‌کردی‌ کمکت‌شد‌ازدواج ‌الان‌پشیمان‌هستی‌‌‌که‌دخترت‌از ‌دست‌رفته‌‌ ‌به‌خاطر‌ازدواجی‌که‌فقط‌به‌خاطره‌ هوس‌بوده‌‌‌‌ ‌دخترت‌از‌دست‌رفت‌ ‌اون‌‌خانم‌هم‌شغل‌مناسبی‌پیدا‌میکرد‌تا‌ابد‌که‌بیکارنمی‌موند‌‌ ببخشید‌ولی‌انتظار‌ندارین‌که‌باور ‌کنیم که ‌ازدواجتون فقط ‌به‌ خاطر‌ عشق ‌بوده ‌‌‌‌در‌این‌دنیا‌هر‌ظلمی‌به‌هر‌کسی‌کنی‌یک‌روزی‌همون بلا‌سرت‌می‌یاد‌دنیا‌گرده‌و‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌تاوانشم‌پس‌میدی‌ ‌ممنون‌که‌‌نظر‌م‌و‌خوندین‌🙏🙏🙏 امید‌وارم‌زندگی‌این‌آقا‌‌عبرت‌بشه‌برای‌همه‌ی‌آقایون ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ••-••-••-••-••-••-••-•• ~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha} ••-••-••-••-••-••-••-••
🧡 سلام وقتتون بخیر دوستان به راهنماییتون نیاز دارم من ۴ ساله ازدواج کردم خانواده همسرم خیلی خیلی زیاد درباره همه چی سوال میپرسن جوری که آدم کلافه میشه منم به خاطر حفظ زندگیم مجبورم باهاشون رفت و آمد کنم اما انگار یه لیست از قبل آماده کردن تا منو ببینن شروع کنن پرسیدن😒 یه مثال میزنم دستتون بیاد ما روستاییم اونا گاو دارن اون روز دخترم ۷ ماهه شد خواستم شیر بیارم فرنی درست کنم براش به مادرشوهرم گفتم شیر بده گفت واسه چی میخوای؟ میخوای فرنی درست کنی؟گفتم بله گفت ارد برنج داری؟ گفتم بله(حالا اگه ندارم میخوای بهم بدی خسیس خانم😏 بعدم نداشتم که درست نمیکردم)دفعه بعد که بعد سه روز رفتم گفت اون تموم شد؟بله چقدر درست کردی ؟ انقدر... چقدر بهش دادی ؟ انقدر... برای هر کاسه شیر چند قاشق ارد گذاشتی ؟انقدر.. هر روز بهش میدی؟بله،دلشو نمیزنه اینجوری؟بهداشت گفته،دو قاشق در روز زیاد نیست؟بهداشت گفته و انقدر سوال پرسید که فقط میخواستم از خونه بزنم بیرون برای دو کاسه شیر😔 همسرمم اجازه نمیده بخرم و این یه مثال بود همیشه همینجوره منم فقط جواب میدم ۴ ساله .. دیگه خسته شدم از این همه سین جین تو رو خدا بگین چیکار کنم؟ ادمایی هم نیستن با احترام بهشون بگی شر میشه برام فتنه میندازن تو زندگیم نگین تقصیر منه از اول جواب دادم چون پدر و مادرشوهرم کلا عادتشونه همه هم میدونن ولی از من صد برابر بیشتر از بقیه سوال میپرسن و نمیشه جوابشونو ندی کلی پشت سرت حرف درمیارن و یه کاری میکنن از کار نکرده توبه کنی😞 الان ما خونه اجاره کردیم تو روستا ولی چند وقت دیگه قراره تو حیاطشون خونه بسازیم اونوقته که برای هر یه لیوان آبی که میخورم باید جواب بدم و با توجه به یه سال زندگی با اونا میدونم همین میشه شوهرمم طرفشونه و دیوار هم نمیزنه منم دیگه تحمل ندارم چیکار کنم انقدر ازم سوال نپرسن؟ ممنون از راهنمایی های صمیمانه اتون🌹 ادمین جا لطفا زودتر بذار چون فردا باید برم خونشون و نمیدونم چجوری برخورد کنم😔 خدا اجرتون بده🌹 ایدی ادمین 👇🏻🌱 @habibam1399
🧡 7 عبارت نیروبخش که در زمان های سختی باید به خود بگویید 1- "هیچ چیز دائمی نیست" هر شب سیاه است اما روز بعد، خورشید طلوع می کند. ممکن است هم اکنون شرایط خوب نباشد اما ناگهان شرایط تغییر می کند. 2- "زخم های من نشانه قدرت است نه ضعف" بسیاری از مردم نگران این هستند که تجربه های بد به آنها آسیب می رساند اما در واقع، آنها را قوی تر می کند. 3- "زمانی که دیگران منفی بافی میکنند، من می توانم مثبت باقی بمانم" برخی اوقات در زندگی، مردم تلاش می کنند که شما را پایین بکشند اما شما نباید به آنها گوش دهید. 4- "عبور از رنج، مرا داناتر می سازد" هر تجربه دردناک، درسی است که شما می توانید آن را فرا گیرید. 5- "حتی زمانی که در حال کشمکش هستم، رو به جلو حرکت می کنم" کشمکش ها به شما کمک می کنند که در زندگی پیشرفت کنید تا به شادمانی حقیقی دست یابید. 6- "ترس هیچ چیز را عوض نمی کند" اگر همواره روی اتفاقات بدی که می توانند به وقوع بپیوندند تمرکز کنید، هیچگاه به حداکثر توانتان دست پیدا نمی کنید. 7- "بهترین گزینه، ادامه دادن است" زندگی شما را به زمین می زند اما شما باید برخیزید؛ دوباره و دوباره و دوباره. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ••-••-••-••-••-••-••-•• ~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha} ••-••-••-••-••-••-••-••
🧡 سلام ادمین محترم و دوستان هم کانالی لطفا به اعضا تذکر بدید تجویزاتشون برای دیگران موثق باشه الان دیدم کسی برای دوستی که همسرشون مشکل ضعف اسپرم دارند بیضه گوسفند تجویز میکنند که حرام الهیه نه مکروه 😐 این همه دکترای مجرب طب سنتی و اسلامی که این مشکل رو حل میکنند به راحتی وبا هزینه کم ان شاءالله به صورت طبیعی صاحب اولاد میشند . یا علی 💚💚💚💚💚 یکی از اعضای کانال پیشنهاد داده به یه خانمی که دخترخواهرش رو بزاره در حوزه علمیه قم یا مشهد، پیشنهاد ایشان رو بپذیرید پیشنهادش واقعا خوبه اونجا خوابگاهش میتونه بمونه که از لحاظ محیط، محیط معنوی و اخلاقی و افراد اونجا هم انسانهای مومنه و پاک و دینداری هستند که زمینه ساز اصلاح و رشد معنوی دخترخواهرتون خواهد شد ، البته در مدارسی که کلاس حفظ قران دارند هم میتونید ایشان رو بزارید انجا و فک کنم خوابگاه هم داشته باشند که طبعا جای بسیار خوبی برا پاک موندن و رشدش خواهد بود 💚💚💚💚💚 سلام وقت بخیر،میخواستم در مورد خانمی که پریودیشون عقب افتاده به خاطر بیماری کرونا بگم شما تا پریود شدنتون از عرق رازیانه روزی دو بار به اندازه یک فنجون یا خود دانه رازیانه رو بگیرین آسیاب کنین و دم کنین و بخورین معمولا در ارز دو سه روز بعد مصرف پریود میشین 💚💚💚💚💚 سلام برای اون عزیزی که ابروشون رو زدن عزیزم من دوبار تا حالا این مشکل برام پیش اومده ولی سر تیک عصبی که خودم میکندم . من با خط چشم یا ماژیک رنگ میکردم بعدش مامانم فهمید و برام لوسیون ابرو لدورا گرفت عالی بود و سر یه هفته رشد کرد. عزیزم به مامانت راستشو بگو تا کمک کنن 😉 امیدوارم کمکت کرده باشم ❤️❤️❤️❤️❤️❤️ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌سلام خانمی که از سوال پرسیدن خانواده شوهرشون کلافه هستن ...به نظر من تا میتونید سوالشون رو با سوال جواب بدین ...و اگرم مجبورین جواب بدین جواب درست ندین ..اگه میپرسه چن دف فرنی به بچه ت میدی ؟ شما درجواب شون ازشون بپرسید چن دف باید بدم ؟؟اگه گفتن اون شیر قبلی تموم شد ؟؟؟درجوابشون بپرسید مگه نباید تموم شه ؟؟ خانواده شوهر من این طور بودن حتی شوهرم .همیشه سوال رو با سوال جواب میدن ...کلا عادت کنید به این روش .کم کم شروع کنید .بلاخره از رو میرن .خلاصه با سلاح خودشون باهاشون مقابله کنین .و کلا همیشه از داخل سوالشون سوال براشون دربیارین و سوال پیچشون کنین این طوری دیگه مجبور نمیشین جواب بدین ...و اگرم مجبورین جواب بدین جواب دقیق ودرست ندید و بزنینش خنده و شوخی .مثلا میگه چن دف فرنی درست کردی .بجای این که دقیق بگید ۳ بار ..با خنده و شوخی بگین چن بار خوبه ۱۰بار درست کردم یا بگید یادم نیس چن دف درست کردم ..نمیدونم ..کلا هیچ وقت جواب درست ندین .. 💚💚💚💚💚 سلام اون خانمه که چهار ساله ازدواج کرده و خانواده شوهرش خیلی سوال پیچ میکنن رو خواستم بگم ببین خانم شما هیچ راهی نداری جز کم محلی چجوری اینجوری که اولا وقتای عادی و صحبتای معمولی و سوالای غیر بی خودی خوب تحویلشون بگیری و جواب بدی و رفتار درستی داشته باشی اما سوالای زیادی وبی جا و بی خودی رو یا نشنیده میگیری یا با جوابهای خیلی کوتاه جواب میدی اگر طرف دوباره پرسید بازم همونجور اونقدر اینجوری تکرار کن تا عادت کنن و کم کم کمتر کنن اظهار نظرها وسوالات بی خودی رو ...هر مدلم بد برخورد کردن و... شما ناامید نشو همین رویه رو درپیش بگیر تا عادت کنن 💚💚💚💚💚 سلام در جواب اون هم وطنم که از سئوالات مادر شوهر شاکی بودن این یادمون باشه ما نمیتونیم دیگران رو متقاعد کنیم که اخلاقشون رو عوض کنن فقط مادر شوهر نیست ،،بقیه فامیل ،همسایه و،،،،، باید روش برخورد خودتون رو عوض کنید ببینید مهربان ولی محکم برخورد کنید اولا احترام رو حفظ کنید اما ثانیا چند بار اگر شیر نداد بگید ممنون وسریع برید ،،اگر بعد شاکی شدن بگید مادر گفتم ولی ندادین باید زود میرفتم پیش بچه ام یادتون باشه سطح معلومات وسواد طرف مقابل چقدره همون قدر انتظار داشته باشید . از همسرتون انتظار نداشته باشید با بی احترامی مسائل رو حل کنه وضعیت بدتر میشه وهیچ مشکلی حل نمیشه ،اگر میتونید جدا زندگی کنید ومنزل پدر شوهر نرید ولی اگر نشد روش برخورد رو عوض کنید لازم نیست هر چی میپرسن جواب بدید 💚💚💚💚💚 من از کانال خوبتون شاید براتون اتفاق بیوفتد اومدم در رابطه با اون خانومی که گفتن مادرشوهر و پدر شوهرشون هی ازشون سوال میپرسن ببین عزیزم صبر کن به خدا پناه ببر خدا خودش درستش میکنه شما فقط صبر کن نماز بخون خدا خیلی مهربونه شما هم با مادرشوهر زیاد کل کل نکن ••-••-••-••-••-••-••-•• ~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha} ••-••-••-••-••-••-••-••
💚 🌱 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ••-••-••-••-••-••-••-•• ~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha} ••-••-••-••-••-••-••-••
🧡 نظر یک اقای محترم🌱👇🏻 سلام دست شما درد نکنه داداش شما قراره به مردم راه کار بدی و مشکلشون رو حل کنی نه اینکه سرزنش کنی سرزنش کردن رو که همه بلدن آقا همه اشتباه میکنن کی اشتباه نکرده ؟ هر کس به یه نحوی اشتباه می‌کنه این بدبخت هم اشتباه کرده زن دوست مرحومش رو گرفته اولا کار غیر شرعی نکرده ثانیا از روی دلسوزی بوده ثالثا احمق بوده حالا هم کار از کار گذشته و دیگه سرزنش کردن چه فایده داره ؟ شما اگر راه کاری بلدی بهش بگو اگر نه اصلا جواب نده ماشاءالله صد تا جمله نوشتی کوبیدی تو سر بدبختش من جای اون بودم میرفتم خودم رو مینداختم زیر تریلی هیجده چرخ له بشم برم جهنم از دست شما ضمنا شما انصاف رو رعایت نکردی و هیچ اشاره ای به برخورد بسیار بد و غیر عاقلانه همسر و دختر این فرد نکردی مگر هر کس پدرش زن دوم گرفت باید خودش رو بکشه ؟ تازه علت افسردگی و مرگ این دختر که فقط زن دوم پدرش نبوده بلکه شکست عشقی و جواب رد نامزدش بوده که این هم یه اشتباه دیگه از طرف دختر مرحوم بوده مگر هر کس خواستگارش منصرف شد باید افسرده و روانی بشه و خودکشی کنه ؟ خانم این فرد هم میتونست بهتر برخورد کنه و حتی به دخترش دلگرمی بده و مشکل رو رفع و رجوع کنه ولی خانمهای ایرانی وقتی با ازدواج دوم همسرشان مواجه میشن میزنن زیر زندگی و خانواده و بچه هاشون رو نابود می‌کنند حکم شرعی و دستور خدا هم هیچ ارزشی براشون نداره از شما توقع سعه صدر و برخورد منصفانه و دوری از سرزنش و تلاش در راه حل مشکلات و ابراز همدردی با خلق الله رو داریم خلق الهی که به لطف خیانت ها و خباثت های یه عده خائن مزدور آمریکایی پرست از هر طرف مردم رو محاصره کرده ضمنا در خصوص ازدواج دوم و تعدد زوجات بحث بسیار هست که شاید یه روز به اون پرداختیم البته به شرطی که بحث تخصصی و بدور از تعصبات زنانه و ایرانی بودن ما طرح بشه و فقط حکم شرعی و دستور خدا و پیامبر لحاظ بشه اون خانمی هم که خانواده شوهرش زیاد سئوال میپرسن راه حلش اینه که اولا مقابله به مثل کنید یعنی شما هم تا اونجا که توان دارید سئوال بپرسید هر سئوالی حتی سئوال بیخود و بی‌جهت تا اونها هم به بد بودن عملشون پی ببرند و تمام کنند اصلا اجازه ندین اونا شروع به سئوال کردن کنن شما شروع کنید و پشت سر هم بپرسین ثانیا وقتی سئوال میپرسن یه کلمه جواب بدین یا جواب سربالا بدین خلاصه مبارزه منفی کنید 🧡🧡🧡🧡 سلام خدمت خواهر عزیزی که خانواده مادرشوهرش زیاد سوال میپرسن جونم برات بگه یه همسایه فضول خواهرم داشت به محضی که ما (هفت تا خواهر) هر کدوم میرفتیم خیاطی آبجیم ایشون هم میومد از اول یه ریز سوال داشت انگار از قبل آماده کرده بود حتی اگه یکیمون یک کیلو اضاف میکردیم سریع متوجه میشد و سریع براش سوال بود که حتما شوهرت باهات چطوره. چقدر درآمد؟ چکار میکنه؟ با کی کار میکنه؟ با کی بیرون میرید؟ چی درست میکنید؟ ووووتا بلاخره میگفت برا همین چاق شدی🤪 تا یک روز که آمده بود خونه خواهرم دست پیش گرفت یک ریز ازش سوال پرسید یعنی اجازه نفس کشیدن بهش نداد🤗 تا خودش به رفتار زشتش پی برد و دیگه دست از سوال برداشت😎 اینهم تجربه ما بود🤩 شما هم اجازه بدید سوال های مادر شوهرت که تمام شد نوبت شما یک ریز سوال بپرس. شام چی درست کردی؟ چجوری درست کردی؟ خوشمزه بود؟ خانواده خوردن؟ دوست داشتن؟ اضاف آوردین؟ اضافش چکار کردین؟ فریزر گذاشتی چند روز بعد میخورین؟....😂😂😂😅😅😂 خلاصه با هر کی مثل خودش ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ••-••-••-••-••-••-••-•• ~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha} ••-••-••-••-••-••-••-••
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#بخش_ششم همین موقع ها بود که بابام تصمیم گرفت مارو از تهران ببره شمال میگفت اونجا جنگ نیست آرامش هس
یه سال دیگه هم گذشت، میدونستم سربازیش تموم شده اما بازم خبری ازش نشد جنگ هم تموم نشده بود که برگردیم تهران دیگه درس و مدرسه رو ول کردم و خونه نشین شدم، نه با کسی حرف میزدم، نه جایی میرفتم، حتی چند بار میخواستم فرار کنم برم تهران تا خبری از رضا بگیرم ولی پشیمون شده بودم سال ۶۱ بود که دیگه وضعیت روحیم افتضاح شد همش گریه میکردم خودمو میزدم، از بابام میخواستم منو ببره تهران اما اون میگفت جنگه نمیشه رفت باید جنگ تموم بشه بعد. خلاصه تو همین هیرو ویری یبار خواهرم اومد خونه یه پاکت دستش بود گرفت جلوی مامانمو گفت مامان این نامه از تهران برای ما اومده فکر کنم از طرف مادر رضاست. من دوییدم و نامه رو گرفتم بازش کردم و خوندم نوشته بود رضا تو جنگ شهید شده و گفته بود من دیگه نباید منتظرش باشم آخرشم نوشته بود خونشونو عوض کردن آخ که نمیدونید چه حالی شدم نشستم روی زمین شروع کردم به خودزنی...انقدر محکم تو سر خودم میزدم که حس میکردم جمجمه سرم داره میشکنه و مامانم و خالم فقط سعی میکردن آرومم کنن خدا اون روز رو به سر گرگ بیابون نیاره، یه شبه ده سال پیر شدم بابام که اومد دید حالمو گفت چی شده دختر؟ چرا اینجوری تو سر و صورت خودت میزنی؟ مگه بابات مرده؟ مامانم گفت نه نامه اومده رضا شهید شده.. اصلا طاقت این حرفو نداشتم داد زدم نگو شهید شده... نشده... زندست... این نامه دروغه، من باید برم تهران خبر بگیرم سودابه با عصبانیت گفت اگه نامه دروغه پس چرا نیومده ازت خبر بگیره؟ اون که آدرسو داره پس چرا سراغت نیومده؟ حرفاش مثل یه تیغ رو قلبم کشیده میشد، دلم میخواست کر بودمو چیزی نمیشنیدم خلاصه یک هفته تمام مثل دیوونه ها بودم، هرچقدرم اصرار میکردم بزارن برم تهران خبر بگیرم نمیزاشتن بعد از یک هفته بابام و مامانم تصمیم گرفتن برای اینکه حالم بهتر بشه زودتر شوهرم بدن... مامانم با یکی از همسایه های شمال قرار خواستگاری گذاشت، وقتی فهمیدم میخوان شوهرم بدن دیگه دلو زدم به دریا و قرص برنج برداشتم تا خودکشی کنم میخواستم بخورمشون که..... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ••-••-••-••-••-••-••-•• ~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha} ••-••-••-••-••-••-••-••
🧡 سلام ،ممنون میشم پیام منم بزارید من دختری ۲۱ ساله ام که یه ساله ازدواج کردم ،خیلی دلم میخواد یه شغل خوب داشته باشم ولی شوهرم نمیزاره و من تا دیپلم درس خوندم و حتی پرستاری هم قبول شدم ولی نزاشت برم 😔، الان چند وقته به این فکر رسیدم که قرآن حفظ کنم و ۱ جزء رو هم حفظ کردم 😍 ،شنیدم که لیسانس الهیات میگیرن کسانی که حافظ قرآن میشن،میخواستم از دوستان بپرسم کسی رو میشناسن که حافظ قرآن هست و سرکاره،البته کار دولتی، یا اینکه من لیسانس الهیات رو که گرفتم تا دکترا بخونم آیا شغلی دارم ؟ شنیدم یه نفر اینطوری تا دکترا خونده استاد دانشگاه شده ممنون میشم راهنمایی کنید، تنها راهی که به ذهنم رسید تا برم کار دولتی همینه ❤️❤️❤️❤️❤️❤️ سلام به ادمین عزیز ودوست های خوب گروه زنعمو بنده چند ماه پیش داداش 30سال شون رو که 3دختر کوچک داشتن رواز دست دادن و الان برادر بزرگ شون با دو تا بچه کوچیک هم به کرونا مبتلا شده حالشون خیلی بده و تو بیمارستان هستن اگه ایشون هم تموم کنن مادرشون و زنعموم از بین میرن خواهش میکنم فقط یک صلوات برای بهبودیشون بفرستین🙏 🧡🧡🧡🧡🧡 سلام خسته نباشید لطفا من رو هم راهنمایی کنید من کلاس نهم هستم رشتم تجربی و هفته ی دیگه میخوام آزمون نمونه بدم بعضی از درسام رو هنوز نخوندم همین هم که میرم بخونمش اصلا حواسم به درس نیست تمرکز ندارم و زود خسته میشم دوباره روز بعد اصلا یادم نمیاد که دیروز چی خوندم نمیدونم چیکار کنم ایا دوستان راه حلی دارن تمرکز و قدرت یادگیریم زیاد بشه توروخدا کمکم کنید خیلی این امتحان برام مهمه😭 ❤️❤️❤️❤️❤️ پدر من تقریبا به هیچکدوم از واجبات دینی عمل نمیکنه یعنی نه نماز میخونه،نه روزه میگیره حتی از آخوند و طلبه ها خوشش نمیاد و بد دهنه.. خیلی وقتا هم وقتی عصبانی میشه کفر میگه..مثلا همین چند وقت پیش یکی از وسیله های خونه خراب شده بود تا درستش کرد (واسه اینکه اعصابش خراب شده بود)چند تا کفر کرد که من اونموقع فهمیدم چقدر بی عرضس که نمیتونه این وسیله رو درست کنه(یا کفر میگه) من خیلی وقتا بخاطر بابام یواشکی گریه میکنم چون من خودم عقایدم بر خلاف پدرمه(به سمت مادریم رفتم، که مذهبیم) و میدونم که اگه اینجوری ادامه بده به جهنم گرفتار میشه خیلی نگرانشم خیلی... همش احساس میکنم باید یه کاری براش انجام بدم تا یخورده به خودش بیاد.. ولی هرررر چی فکر میکنم میبینم بابای من ادمی نیست که من بتونم درستش کنم،چون مادرم هم خیلی تلاش کرده اما نتونسته اونو درست کنه! خود مادرمم میگه بابات درست نمیشه ولی من واقعا این بار رو روی دوشم حس میکنم این مشکل هر روز برام بزرگ تر میشه و بیشتر اشکمو در میاره... واقعا آرزومه فقط یه شب ما بریم هیئت،مسجد... بنظر شما من باید چیکار کنم؟ ایدی ادمین 👇🏻🌱 @habibam1399 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ••-••-••-••-••-••-••-•• ~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha} ••-••-••-••-••-••-••-••
🌞روزی یک صفحه بخوانیم 🌞 سوره ❤️ صفحه ی ۲۱۷🌹 @azsargozashteha💚
4_452715601975052687.mp3
1.63M
🌞روزی یک صفحه بخوانیم 🌞 سوره ❤️ صفحه ی ۲۱۷🌹 @azsargozashteha💚
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#پاسخ_اعضا 🧡 نظر یک اقای محترم🌱👇🏻 سلام دست شما درد نکنه داداش شما قراره به مردم راه کار بدی و مشکل
✅ سلام راجب اون آقایی ک در جواب به اون خانومی که جواب سوال اون آقایی ک دخترشون مرده رو دادن و گفته بودن چرا سرزنش میکنی و فلان... اقای محترم شما هیچوقت نمیتونین یه دختر رو درک کنین!فقط قضیه رو از دید خودتون میبینین و نمیتونین احساس ظریفه یه دختر رو درک کنین منم خیانت پدرمو به مادرم دیدم اما بخاطر مادرم چیزی نگفتم چون دقیقا عین حرف اون خانم مامانم بابامو از فرش رسوند به عرش و وضع مالیشو از ۰ به ۱۰۰ رسوند و قطعااا براش سخته افتادنِ همچین اتفاقی!خورد میشه داغون میشه! من تا مدتها افسرده بودم و داداشمم ک کاملا موضوع رو میدونست با بابام صحبت نمیکرد ب خاطر من و مامانمم هربار میپرسید به طریقی دست به سرش کردم! فقط خدا میدونه که من چی کشیدم و چقدر روحم مرد تو اون روزا!و وقتی به خودم اومدم به خاطر مامانم همه چیو فراموش کردم و به حالت طبیعی برگشتم به سختیِ زیاد و با کمک پزشک و دوستام!تو هیچوقت درک نمیکنی این اتفاق چقدر میتونه سخت باشه واسه ی دختر اقای محترم😏 بخصوص اگه رابطه یه دختر با پدرش خوب باشه و به هم دیگه وابسته باشن و علاقه شدیدی داشته باشن مثل منو پدرم. و این دخترِ بیچاره هم عشقشو از دست داده که این اتفاق به تنهایی خودش خیلیییییی سخته و هم اینکه خیانتِ پدرشو دیده و اینجور مواقع دخترا احساس بی ارزشی میکنن. کاشکی شما اقایون دست از این کارا بردارید یا وقتی که نمیتونید به ی نفر وفادار بمونید ازدواج نکنید!و خانما هم تن به این کارا ندن لطفا😕 به قول یه بنده خدایی اگه زن ها به یکدیگر وفا دار بودند راه خیانت مردا بسته میشد... و خدا و پیغمبر نگفتن برو ۴ تا زن بگیر و کیفشو کن😐گفتن وقتی زنت کاملا راضی بود برو یه زن دیگه بگیر شماها قطعا مجازات میشید سرِ این کاراتون مثل این اقا که خدا در جواب کارش دخترشو ازش گرفت!نمیدونم چرا وقتی زندگیتون خوبه خودتونو به دردسر و بیچارگی میندازین! درکل این حرفایی که شما زدین روشن فکری نیست و بهتره شما آقایون یکم خودتونو اصلاح کنین و از همه دید قضیه رو نگاه کنین و یکم درکتونو ببرین بالا که وقتی یه خانم از همه نظر خوبه و مشکلی نداره نباید باهاش اینکارو بکنید! 💚💚💚💚💚 سلام راجع ب اون آقایی میخوام صحبت کنم ک گفتن کار اون آقا اشتباه نبوده فکر میکنم ایشون اصلا از عواطف و احساسات لطیف خانمها خبر ندارند چرا همیشه فکر میکنید حق با شماست این آقا کارش اشتباه بوده ب طور پنهانی ازدواج مجدد کردن اگر حرف از خدا و پیغمبر میزنید ایشون فرمودند ک با رضایت همسر اول اینکار رو انجام بدین و عدالت رو بین آنها رعایت کنید بعد هم چرا وقتی دلتون برای خانمی میسوزه ،نمیتونید بدون چشمداشت و برای رضای خدا کمکشون کنید حتما باید ب صورت شرعی یا غیر شرعی با ایشون در ارتباط باشید🤔 لطفا یکم دیدگاهتون رو نسبت ب خانمها و کارهایی ک ب خیال خودتون دلسوزانه انجام میدید عوض کنید . اول رضای خدا رو در نظر داشته باشید ب احساسات همسر و بچه هاتون توجه کنید و دلتون اول برای زندگی خودتون بسوزه و همسری ک در همه ی مراحل زندگی پا ب پای شما اومده و ب شما اعتماد کرده. حق یارتون. 💚💚💚💚💚 سلام در جواب اون آقایی که میگن طرف کار غیر عرف و شرع نکرده که زن دوم گرفته.... آقای محترم گاهی وقتا انصافم خوب چیزیه...ما آدما عادت کردیم هر چیزی از دستورات خدا و پیغمبر به نفعمون باشه قبول میکنیم....شما یه لحظه خودتو جای اون خانمی که متوجه شده همسرش بهش خیانت کرده بزار ....اصن درک نمیکنی چه برسه بخوای خودتو جای اون بزاری ....اگه ما فرض رو بر این بزاریم که خدا واسه زن هم ازدواج دوم و سوم میزاشت...آیا شما میتونستی قبول کنی همسرت با کس دیگه ای باشه؟!مسلمااا نهههه... خیانت به این نیس که صیغه یا عقد نکرده باشه بعد باهم باشن و... بلکه وقتی نفر دومی در کار هست ینی خیانت حتی اگه شما به کس دیگه ای به غیراز همسرت فکر کنی هم خیانت محسوب میشه....شما با اون دختر بیچاره ای که به امید خوشبخت شدن با شما باهاش ازدواج میکنید مگه یسری تعهد نمیدید .....پس وقتی خیانت میکنی ینی زدی زیر همه چی ینی به قولت عمل نکردی....آیا توی دین ما این عمل مورد ستایش قرار گرفته....وقتی خیانت میکنی و دل زنتو میشکنی....این کار گناه نیست....واقعااااا جای تاسف داره واسه چنین آدم هایی که این طرز فکر رو دارن اولشم گفتم ما آدما هر چی به نفعمون باشه از دین و پیامبرا قبول میکنیم..... ایهاالناس دین ندارید به جهنم ولی انسانیت که دارید....تو نمیخواد دلت واس کس دیگه ای بسوزه ...همین که آرامش واس زن و بچت فراهم کنی از کمک رسوندن به یه زن دیگه خیلییییی ثوابش بیشتر هست...(من طرف حسابم اون آقایی بود که گفتن کار خلاف شرع و عرف نبوده...) موفق باشید🌹 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#بخش_هفتم یه سال دیگه هم گذشت، میدونستم سربازیش تموم شده اما بازم خبری ازش نشد جنگ هم تموم نشده بو
قرص برنج برداشتم تا خودکشی کنم، میخواستم بخورمشون که سودابه اومد تا دید میخوام خودمو بکشم افتاد روم تا خوردم کتکم زد، بعد رفت جریانو به مامان بابام گفت اونا خیلی ترسیدن، بابام بهم گفت خواستگار راه نمیده ولی منم باید رفتار طبیعی داشته باشم قبول کردم، انقدر عاشق رضا بودم که حاضر بودم تا آخر عمر با همون خاطرات کم و کوچیک زندگی کنم دیگه از اون موقع فقط و فقط با یاد رضا سر میکردم و زندگی برام مفهومی نداشت سال ۶۳ برای سودابه خواستگار اومد و ازدواج کرد، دیگه تو خونه تنها شده بودم بابام گفت یه هنر یاد بگیرم تا سرم گرم باشه، منم رفتم از همسایه سودابه که خیاطی داشت، دوخت و دوز یاد گرفتم. سودابه همون سال اول حامله شد و یه پسر زایید، انقدر التماسش کردم تا قبول کرد اسم پسرشو رضا بزاره دیگه دین و دنیام شد پسر سودابه، صبح تا شب میاوردمش پیش خودم، انگار تو صورتش رضا رو میدیدم.. خلاصه جنگ تموم شد اما ما برنگشتیم تهران، چون تو اون همه سال از رضا خبری نشده بود منم باور کرده بودم شهید شد، فقط تو خیالم باهاش زندگی میکردم، انقدر دوستش داشتم که با وجود گذشت چندین سال فراموشش نکرده بودم چند بار دیگه هم خواستگار برام پیدا شد ولی ردشون کردم دیگه زندگی عادی داشتم تا سال ۷۷ که سودابه و شوهرش تصمیم گرفتن زندگیشونو ببرن تهران، ما هم که عجیب وابسته رضا بودیم دوباره تصمیم به برگشتن گرفتیم اسباب کشی کردیم تهران، بابام خونه قبلیمونو فروخت و توی طرشت یه خونه گرفت سودابه و شوهرشم نزدیک ما خونه اجاره کردن با برگشتنمون به تهران دوباره حال و هوای عشق قدیمم اومد تو سرم هنوز مجرد بودم، با خدای خودم عهد کرده بودم مجرد بمونم و در عوض تو آخرت به رضا برسم اما خیلی دلم میخواست یبار دیگه کوچمونو ببینم، دلم میخواست اون جایی که با رضا حرف میزدم ببینم بخاطر همین یه روز بدون اینکه به بقیه بگم حرکت کردم سمت محله قدیممون وقتی رسیدم دیدم اسم کوچه عوض شده اسمشو فامیلی رضا اینا گذاشته بودن رفتم جلو دست کشیدم به تابلوی سر کوچه و شروع کردم به گریه کردن گفتم پس فامیلی رضای من شده اسم کوچه! پس راست میگفتن عشقم شهید شده.... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ••-••-••-••-••-••-••-•• ~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha} ••-••-••-••-••-••-••-••
❤️ بسم الله الرحمن الرحیم سلام به ادمین و همه اعضا کانال خانمی ۴۲ساله هستم ۱۰سال میشه جدا شدم البته خداروشکر بچه ای ندارم خواستم به همه بگم موقع ازدواج هرکی هر تیپی دوست دارین ازدواج کنین به خودتون نگین درستش میکنم با برادرهمسایمون ازدواج کردم دختر تقریبا مذهبی چادری اهل واجبات اینو نه تنها بهش دوران نامزدی تکرار کردم حتی اگه نمی گفتم چون باخواهرزاده هاش دوستهای صمیمی بودم احتیاج نبود بهش بگم چون خواهرزادهاش میدونستن چه تیپ ادم هستم ومیگفتن بارها بهش گفتیم بااینکه مجرد بود و ظاهر متوسطی داشتم اما بااینکه این آقا ی بچه داشت ازدواج کردم چون فکر میکردم همینکه بازن مومن میخواد ازدواج کنه و خوب خانوادشومیشناسم کافیه البته خودش تو کرج زندگی میکرد چون پدرنداشتم ی برادر گفتم درسته بچه داره خیالم راحت خانواده خوبین طلاقی تو کارم نیست رفتم سرزندگیم عقدوعروسی یکی شد چون از گناه خوشم نمیومد مجلسی کوچکی گرفتم تموم رفتیم کرج اما اون آدمی که دوران نامزدی دیدم کلا عوض شد ازروزاول زندگی حرف شنیدم توهم میزد گفتم اشکال نداره شاید خستست اما توهماتش کم نبود روزبه روز بیشتر طوری که دست بزن پیداشد من چیزی نمی دیدم بخانوادم نگفتم می گفتم خوب میشه فهمیدم تریاک میشه اما هرچی می پرسیدم توهم مربوط به تریاک نیست اما صبر کردم ازطرفی هم بچه اش کلاس دوم بود مدام اذیت میکرد مونده بودم چکارکنم تنها راه محبت بلد بودم بچه خوب شد بعدچندماه طوری که مامان صدام میزد حتی وقتی پدرش منومیزد با پدرش دعوا میکرد اما این مرد خوب نمی شد التماسش کردم گفتم کاری به تریاکت ندارم بگو مشکلت بامن چیه گفت از حجابت خوشم نمیاد گفتم جلونامحرمه از اول گفتم گفت تو خونه تو جمع زنانه عالی اما دوستم برادرم یاتوخیابون حجاب داری قیافت فرق میکنه دوست ندارم گفتم چکارکنم میگفت باید همه جا مثل هم باشی میگفت فکرکردم میارمت کرج میتونم درستت کنم نمیدونستم چکارکنم روزبه روز بدتر ی بار رفتیم پارک تو پارک به همه گفت شما رفتین جهنم این زن فقط میره بهشت بهم گفت تا حجاب داری توخیابون دیگه بیرون نمیریم باهم انقدر کتک میزد که خسته شدم حتی دیگه خرجی خونه هم نمیدادبااینکه حقوق خوبی داشت بقیه روزشم بادوستاش بود خسته شدم بهش گفتم چادردرمیارم اما بامانتوبلندوپوشیده گفت نه میخوام قیافه خونه رو بیرون داشته باشی هرکاری کردم نمیتونستم من از روز اول بهش گفته بود حجاب جلونامحرم برام مهمه تااینکه به حدی منوزد کمرم دچار مشکل شد رفتم شهر خودم کرمانشاه به مادرم گفتم مریضم میدونستن خسیسه اما دست بزن نمی دونست دکتر رفتم فهمید چه مشکلی دارم موندم خونه مادرم قهر مادرم بهش گفت طلاقش بده منم دیگه خیلی ازش می ترسیدم مهریمو بخشیدم بشرط طلاق اما چندبار اومد دنبالم التماس کرد از طلاق خوشم نمیومد توفکربرگشت بودم تااینکه یکی از دوستام بهم خبرداد بای خانم متاهل دوست شده البته قبلا ازش خیانت دیده بودم اما می گفتم اشتباه میکنم بهش زنگ زدم قسمش دادم ی بار تو زندگی بهم دروغ نگه گفت آره قرار اون طلاق بگیره منم توروطلاق بدم باهم ازدواج کنیم گفتم پس چرا میخوای برگردم گفت اگه ظاهرت مثل این بشه تورو میخوام فهمیدم ظاهریه که من اصلا قبول ندارم جلو ی مرد داشته باشم فهمیدم برگشتنم اشتباهه طلاق گرفتم اینم بگم تو زندگی و کتکهایی که خوردم اذیتهاش ی بار بهش بی احترامی نکردم ی بار حرف بدنزدم حتی دوره طلاق هیچ عذاب وجدان نداشتم خودش روز طلاق بهم گفت چوب خدا صدا نداره ای کاش بهم بی احترامی میکردی بهش گفتم باشه ی کم ازپول مهریمو بده گفت طلاقت نمیدم منم بیخیال شدم طلاق گرفتم الان بعد این همه سال هنوز نتونستم به هیج مردی اعتماد کنم البته مادرم هم ی زن غیرتی هستش وتعصبی نمی ذاره تنها تاسرکوچه برم بازم خداروشکر خانواده خوبی دارم الان حافظ قرآنم خواهش میکنم ازدواج کردید طرف مقابل باحرف خودش بخواین نگین درستش میکنم چون ی عمر مدیون میشین التماس دعا یاعلی ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ••-••-••-••-••-••-••-•• ~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha} ••-••-••-••-••-••-••-••
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#پرسش_اعضا 🧡 سلام ،ممنون میشم پیام منم بزارید من دختری ۲۱ ساله ام که یه ساله ازدواج کردم ،خیلی دلم
❤️ دخترم تلاوت و حفظ قرآن در ذات خودش بسیار ارزشمند و مورد سفارش پیامبر و ائمه اطهار علیهم السلام هست شما اگر شروع به حفظ قرآن کنی چیزهائی بدست میاری خیلی بهتر از شاغل شدن در واقع وارد عالم دیگه ای میشی که همه این دنیا برات حقیر و بی ارزش میشه دخترم قرآن رو ابزاری برای کسب شغل قرار نده قرآن رو برای رضایت پروردگار بخوان نه برای پیدا کردن شغل ❤️❤️❤️❤️❤️❤️ سلام در جواب اون شخصی که تمرکز نداشتن واسه خوندن آزمون نمونه... من الان دوازدهم هستم و وقتی نهم بودم به خاطر دوستام که شرکت کردن منم شرکت کردم.....من درسم خوب بود و هست واسه آزمون هم کتاب گرفتیم با دوستام بخونیم ولی من همش نا امید بودم وقت میزاشتم بخونم ولی درست درسا رو نمی خوندم و فقط،به فکر تموم کردن بودن و خیلی استرس داشتم برا همین باعث میشد نتونم تمرکز کنم چون برا منم قبولی خیلی مهم بود و فک میکردم برا قبولی دانشگاه حتمن باید مدارس برتر باشم ولی بعدا فهمیدم اصن مدرسه مهم نیس و خود دانش آموز مهم هس و مدارس خاص خیلی با مدارس عادی فرقی ندارن... برا تمرکز سعی کن بری جاهای خلوت درس بخونی و توی شلوغی نباشی....اصلا استرس نداشته باش که تمرکزت رو از بین نبره ...وقتی یسری افکار اومد توی ذهنت و نتونستی کنار بذاریشون اونارو روی برگه بنویس و بگو بعد درسم بهشون فک میکنم....تا دیدی حواست پرت شد خودتو دعوا کن یا تنبیه کن و.... اگه سوالی داشتی میتونی از ادمین آیدیم رو بگیری موفق باشی ❤️❤️❤️❤️ دختر خانمی که پدرشون واجبات دینی رو انجام نمیدن و کفر هم میکنن اولا خداوند رو بسیار شاکر باشید که از چنین پدری چنین فرزند مومنی بوجود آمده ثانیا به هیچ وجه امر به معروف و نهی از منکر نکنید که فایده ندارد تنها کار و بهترین کاری که شما میتوانید انجام دهید همان دعا بدرگاه خداوند یکتاست که بعد از نماز با دل پاک و نیت خالص از خداوند بخواهید پدرتان را براه راست هدایت و عاقبت بخیر کند انشاءالله که مستجاب باشد 💚💚💚💚💚 سلام به اون خانمی که میگن باباشون واجبات رو انجام نمیده و کفر میگه بگید: تنها نیستی‌. بابای منم همینه گاهی اوقات اعصابم خورد میشه بهش میگم تو که سواد نداری حرف نزن اما سریع پشیمون میشم که چرا بهش اینجوری گفتم. نمیخواد نگرانش باشی هرکسی رو تو قبر خودش میخوابونن. تو بهش بی احترامی نکن و سعی کن خودت هر روز با ایمان تر بشی. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ••-••-••-••-••-••-••-•• ~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha} ••-••-••-••-••-••-••-••
❤️ سلام به همه وممنون از کانال خوبتون همش پراز تجربه س ولی منم غیر از اینکه کار اون آقا را رد میکنم خوب اون خانم هم نباید قبول میکرده همسر ایشون بشه که این اتفاقای تلخ بیفته به قول اون عزیز ما خانما وقتی پشت هم نیستیم وبرای ی شوهر اینطوری میکنیم اوضاع بهتر از این نمیشه 💚💚💚💚💚 سلام🌱 در جواب خانمی ک پدرشون کفر میگن... تقریبا درکت میکنم عزیز دایی منم همینجورین... سعی کن دعوا و جدل نکنی... میتونی گاهی در قالب بحث های مذهبی باهاشون صحبت کنی با دلایل و استدلال های منطقی... اگر هم دیدی تاثیری نداره که بیخی لکم دینکم ولی الدین احترامشون رو نگه دار و بحث هم نکن💚 اماااا یکی از دوستان در جواب همین خانم یه جمله گفتن که واقعااا حال منو بد کردن خانم محترم ینی چی ک بمیره راحت شی؟؟؟؟؟؟؟ پدرشونه بدترین انسان عالم هم ک باشن ایشون بــاید احترامشونو نگه دارن اگه واقعا ادعای مذهبی بودنتونه خدا چن جای قرآن گفته احترام ب پدر و مادر واجبه؟؟؟؟ اون پدر شاید کفر بگه شاید مڋهبی نباشه ولی برای اون خانم زحمت کشیدن تلاش کردن کار کردن زحمت کشیدن ک این خانم ب ثمر رسیده ک الان بفرمایند بمیره راحت شی؟؟!!! متاسفم... امیدوارم ب خودتون بیاید... در پناه حق💚 💚💚💚💚💚 در جواب اقایی ک گفته اون دخترخانوم مرحومه چرا واسه ازدواج مجدد پدرش خودکشی کرده و... و از نظرش ازدواج مجدد موردی نداره مودب خیلی نمیتونم حرف بزنم ولی امثال شما... از خدا پیغمبرش فقط همینو از حفظ شدین ک تا ۴تا زن حلاله همین خدا گفته از گل نازکتر ب زنت نگو گفته مثل گل ازش مراقبت کن زنت دست تو امانته گفته اگر خواستی زن دیگه بگیری باید عدالت ۱۰۰ درصدی رعایت شه ، ک در اصل هیچوقت این عدالت رعایت نمیشه و ب خودی خود مسئله ازدواج مجدد کنسل میشه اگه عرضه دارین با یکی ازدواج کنین و همونو خوشبخت کنین همون یکیو خوشبخت کنین خدا بهشتو بهتون میده نمیخواد پی بقیه ثوابا بگردین واقعا بعضیاتون لیاقت زن پاک و نجیب ندارین ، خوشی میزنه زیر دلتون عقلتون از کار میفته لیاقتتون همون زنا و دخترای خیابونه ک روزی با یکین نه زنای پاک و نجیبتون 💚💚💚💚💚 در تائید مطالب خانمی که ده سال قبل جدا شده در تعالیم اسلامی همه جا تاکید بر تعقل و استفاده از عقل بوده و عقل همه جا راهگشا و مانع از بروز ضرر و زیان و آسیب های گوناگون بوده و هست تنها جائی که عقل در درجه دوم و احساسات و عواطف اولویت اول هست مسئله ازدواج و بویژه ازدواج خانمهاست خانمها ابتدا باید به قلب و دل و احساس خود رجوع کنند و ببینند نسبت به خواستگار خود چه احساسی دارند آیا ایشان را بطور کامل پسندیده و قبول کرده اند ؟ آیا نسبت به او احساس خوبی دارند ؟ آیا می‌توانند او را دوست بدارند ؟ بقول معروف آیا از او خوششان می‌آید یا نه ؟ اگر جواب همه این سئوال ها و سئوالات مشابه مثبت بود آنگاه با مراجعه به عقل و سایر آگاهی های لازم جوانب امر را بررسی کنند همانطور که این خانم محترم اشاره کردند عدم مقبولیت اولیه مشکل ساز خواهد بود و امید به بهتر شدن شرایط یا عوض شدن خواستگار و یا دلسوزی برای او چیزی را عوض نمیکند حتی اگر خواستگار شما عاشق دلباخته شما بوده و در ادعای خود صادق هم باشد فرقی نمیکند و بلکه عشق یکطرفه بسیار بدتر از آنست که فکرش را بکنید 💚💚💚💚💚 سلام خسته نباشید خدمت خانمی که قصد حفظ قرآن داشتن. ببین عزیزم شما قبل از هرچیز به معنویات این کار بسیار پسندیده فکر کن. من خودم وقتی شروع به حفظ کردم انقدر برکات زیاد و فراوان تو زندگیم دیدم که تمامی نداره. ینی من خودم قشنگ این الطاف از طرف خداوند حس میکردم و هرچی جلوتر میرفتم چیز های بهتری میدیدم. بعداز آون هم بله شما میتونید با حفظ قرآن و دادن چندتا آزمون لیسانس علوم قرآنی بگیرید و تا دکتری هم برید. من اطراف دیدم مسانی که اینکارو کردن و بله با گرفتن مدرک دکتری میتونید استاد هم بشید ان شالله. برای منم دعا کنید🙏🌹 💚💚💚💚💚 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ••-••-••-••-••-••-••-•• ~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha} ••-••-••-••-••-••-••-••
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#بخش_هشتم قرص برنج برداشتم تا خودکشی کنم، میخواستم بخورمشون که سودابه اومد تا دید میخوام خودمو بکشم
چسبیدم به تابلو و تا تونستم اشک ریختم، شونه هام میلرزید و گلوم خشک شده بود یهو یکی سلام داد، سرمو بلند کردم و دیدم رخشنده خانم همسایه قدیممونه زود بغلش کردم خیلی از دیدن هم خوشحال شدیم، از حال و احوال مامان بابام پرسید گفتم خوبن تعارف کرد برم خونش اما قبول نکردم گفتم باید برم خونه واقعا هم میخواستم برگردم خونه، طاقت نداشتم برم کوچه قرارامونو ببینم قلبم درد گرفته بود گفت دختر شما کجا رفتید؟ انگار آب شدید و رفتید تو زمین؟ مادر تو دلیو اسیر خودت کردی و رفتی؟ نگفتی چه بلایی سر اون پسر عاشق میاد؟ دیگه طاقت نیاوردم شروع کردم بلند بلند گریه کردن گفتم اون که رفت به راه حق، منم که سوختم و جزغاله شدم منم که شب و روزم شد یه اسم و یه صدا گفت کجا رفت مادر؟ اون که کل زندگیش خلاصه شد تو یه اتاق و یه کاغذ و خودکار.. تعجب کردم گفتم کیو میگی رخشنده خانم؟ من درباره رضا دارم حرف میزنم اونم گفت منم رضا رو میگم دیگه مگه چندتا جوونه عاشق توی محل بود که این همه سال رو عشقش وایسه دستشو گرفتم و گفتم یعنی چی؟ مگه رضا شهید نشده؟ گفت نه خدا نکنه جبهه رفت جانباز شد اما شهید نشد تابلو رو نشون دادم و گفتم پس چرا اسم کوچه فامیلی اوناست؟ گفت نه دخترم سه تا داداشاش شهید شدن خودش جانباز شده قلبم تنم مغزم همه قفل کردن... وای که چه حالی داشتم اشک امونم نمیداد فکم میلرزید دستمو گرفت گفت خوبی صفیه جون؟ گفتم الان کجاست؟ گفت خونشونه گفتم مطمئنی؟ گفت آره اصلا از اونجا بیرون نمیاد خیلی خواستن خونشونو بفروشن گفت نه که نه، اونجا موند تا تو پیدات بشه محکم بوسیدمش و دوییدم سمت خونشون، میدویدم و اشک میریختم، تا رسیدم و زنگ زدم داد زدم رضا درو باز کن صفیه ام درو باز کن.. چند دقیقه بعد در باز شد و رضای من عشق همیشگی من با یه دست از بازو قطع شده جلوم وایساد... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ••-••-••-••-••-••-••-•• ~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha} ••-••-••-••-••-••-••-••
وقتی بهشت عزوجل اختراع شد حوا که لب گشود عسل اختراع شد   آهی کشید و آه دلش رفت و رفت و رفت تا هاله ای به دور زحل اختراع شد   آدم نشسته بود، ولی واژه ای نداشت نزدیک ظهر بود … غزل اختراع شد   آدم که سعی کرد کمی منضبط شود مفعول و فاعلات و فعل اختراع شد   «یک دست جام باده و یک دست زلف یار» اینگونه بود ها…! که بغل اختراع شد  ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ••-••-••-••-••-••-••-•• ~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha} ••-••-••-••-••-••-••-••
🧡 سلام وقتتون بخیر میشه لطفا پیاممو بزارید 🙏🌷من روی ران پام یه لکه تیره (حالت قهوه ای) هست مادرم میگه از بچگی مثل حساسیت گرما زدم بعد حالت دون دون هم روش بود ولی کم شد ولی الان حس میکنم بزرگ که شدم با کشیدگی پوستم خودش هم کشیده بیشتر شده دکتر هم رفتم گفت چیزی نیست مشکلی نداره، ولی دکتر خوب نمیشناختم، روشی نیست که کمرنگ بشه یا بره. خیلی ممنون از کانال خوب و پاسخ ها ❤️❤️❤️❤️❤️. سلام پسر من خیلی تپله وهمش دوست داره بخوره کسی می دونه چهچیزهایی اشتها رو کاهش می ده وچه چیزهایی واقعا چربی سوز هست ممنون می شم جواب بدین ❤️❤️❤️❤️❤️ سلام وقت بخیر 🌹🌹 تورخدا حتما پی ام بزارید کانال جواب،راهنمایی دوستان خیلی خیلی نیاز دارم من واسه یه کاری تو فاصله ده روز دوتا استخاره گرفتم (یه خانم بدون هزینه ای تو گوشی برام استخاره گرفتن)اولی خیلی خوب اومد دومی بد دوباره بعد یه مدت استخاره گرفتم بد اومد با یه حاج اقایی صحبت کردم گفتن واسه هرکاری لازم نیست استخاره بگیرید حالا شما تورخدا راهنمایی کنید من چیکار کنم کارمو انجام بدم؟؟؟؟ خانم هایی ک شوهرشون طلبه هستن لطفا برام بپرسید راهنمایی کنید🌺🌺🌺این کار کل زندگیم تغییر میده نگرانم اشفته شدم . مرسی از همگی🌹🌹🌹 ❤️❤️❤️❤️ سلام به همگی. من یه سوال برام پیش اومده اگه میشه راهنمایی کنید. من شغلم آزاده یعنی تزئینات ساختمون هست بعضی ها هستن میرن معمار و پیمانکار وکسایی که تو کار ساختمون هستن میبینن بهشون میگن صاحبخونه ها رو بفرستین پیش ما. یه جورایی کار براشون جور میکنن بعضی ها هم یه مبلغ پولی هم بهشون میدن. حالا سوال من اینه که آیا خدا ناراحت نمیشه که ما بجای اینکه از خودش درخواست کنیم بریم پیش بنده‌اش یا به قول دیگه خدا رو ول کنیم بریم پیش بنده خدا. بعد تکلیف این پولی که بعضیا میدن که کار براشون بیاد چیه این کار حرامه؟ رشوه حساب میشه؟ چجوریه؟ ممنون از همگی ایدی ادمین 👇🏻🌱 @habibam1399 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ••-••-••-••-••-••-••-•• ~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha} ••-••-••-••-••-••-••-••
@azsargozashteha @ranjkeshideha @hezarrahenarafte مجموعه کانالهای ما👆🏻❤️ لطفا همگی در هر سه کانال عضو باشید سوالات شما به صورت تصادفی در یکی از کانالها قرار میگیرد ❌❌❌❌❌❌❌❌ ادمین کانال اول 🌹: خانم حبیبه 💚 ادمین کانال دوم و سوم 🌹:خانم ستاره از همراهیتون سپاسگذاریم 🙏🏻
🌱 سلام من هفته پیش با همسرم رفته بودیم خرید، خانمم رفت داخل مغازه که مرغ و... بخره منم منتظر بودم بیاد بیرون یه خانم میانسال که مثل مادرم بودن خیلی شیک و مرتب چادر هم پوشیده بودن رفتن داخل مغازه بعد خانمم اومد بیرون خریدها رو داد به من که نگه دارم یهو دیدم اون آقا سر اون خانم داد و بیداد میکنه که برو بیرون، اون خانم هم با چشمای اشکی به سرعت اونجا رو ترک کرد از اون آقا پرسیدم چی شده گفتن که میگفت یه مرغ قرض بده فردا پولشو برات میارم کل بازار با خانومم گشتیم دنبالش دوییدم همه ی خریدای خودمون رو دادیم بهش اولش قبول نکرد میگفت نیازی ندارم اما بعد از اصرار ما قبول کرد گفت الهی خیر ببینی مادرجان و با گوشه چادرش اشک چشمش رو پاک کرد ماهم دوباره خرید کردیم اون خانم با همون وسایل برامون ناهار درست کرد مهمون داشتن نهارو باهم بودیم خانومم هنوزم بهشون کمک میکنه. کاش بدون هیچ توقعی به هم نوع خودمون کمک کنیم❤️ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ••-••-••-••-••-••-••-•• ~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha} ••-••-••-••-••-••-••-••
🌞روزی یک صفحه بخوانیم 🌞 سوره ❤️ صفحه ی ۲۱۸🌹 @azsargozashteha💚
4_452715601975052689.mp3
1.56M
🌞روزی یک صفحه بخوانیم 🌞 سوره ❤️ صفحه ی ۲۱۸🌹 @azsargozashteha💚