#پرسش_اعضا 💚
سلام خدمت همهی دوستان عزیز وادمین محترم
راستش من یه سوال داشتم یه دوستی دارم که بنده خدا یه مشکلی براش پیش آمده این دوستم دوتا خواهر کوچک تر از خودش داره و مادر ندارن و با پدرشون زندگی میکنن دوستم خودش ازدواج کرده و خونشون جداس خواهر دومیه نامزد داره سومیه هم خواستگار داره ولی یکی هس که خیلی دختر رو میخاد قبلیا رو رد کردن اینم خوانوادش تحت فشار گذاشتن که یا بگو نه یا آره ولی دختره دلش گیره حالا اومده به خواهر بزرگش گفته که خیلی وقت پیش زمانی که بچه تر بوده به من تعرض شده نمیتونم خواستگارامو قبول کنم اینم بنده خدا خواهرشو برده دکتر دیده بله درسته الان چون مادر ندارن خواهر بزرگه مونده چی کار کنه پدر شون هم معلولیت دارن خیلی دست و بالشون بستس خیلی خانواده ابرو دارین حالا دوستم میگه به خواستگارش همه چیو بگم باز میگه میدونم خانواده ای هستن که. خیلی رو این چیزا حساسن خود دختره هم بابت این اتفاقا خیلی افسرده و عصبی شده و امیدی نداره انگار در ضمن همه کاراشون با این دوستمه ممنون میشم راهنمایی کنین اگر کسی تجربه ای چیزی داره اجرتون با فاطمه زهرا برای سلامتی و ظهور آقا امام زمان عج صلوات
💚💚💚💚💚
خوب هستید شرمنده مزاحم شدم من یه کمک میخاستم ازتون میشا یه راوانپزشک بهم معرفی کنید واقعا نیاز دارم
💚💚💚💚💚
سلام ادمین جان عزیز ❤️ممنون میشم پیامم رو بزارید .
من 16سالمه و چند وقتیه کل صورتم پوست پوست میشه هر چقدر چرب میکنم صورتمو خوب نمیشه بدن من چربه و البته صورتمم چرب بود ولی یه مدت به خاطر جوش های بزرگی در میاوردم ار سفیداب استفاده کردم و الان دیگه استفاده نمیکنم فک کنم از سفیداب زیاد استفاده کردم که پوست صورتم خشک شده تو رو خدا بگید چیکار کنم پوست صورتم خیلی خیلی خرابه
🙏🙏
اجرتون با شهدا 🌷
ایدی ادمین👇🏻🌱
@habibam1399
••-••-••-••-••-••-••-••
~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha}
••-••-••-••-••-••-••-••
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#پرسش_اعضا 💚 سلام خدمت همهی دوستان عزیز وادمین محترم راستش من یه سوال داشتم یه دوستی دارم که بنده
#پاسخ_اعضا 💚
سلام ادمین جان تورو خدا به اون خانومی ک خواستکار دارن و در کوچکی بهشون تعرض شده بگین یکی از اشناهای دور همین مشکا رو داشتن اینجوری شنیدم رفتن برا خودشون بکارت گذاشتن فک کنم میشه اگر بکارتشون از دست دادن دکتر و دوبار درستش کنن
💚💚💚💚💚
سلام . دختر گلی که بهشون تعرض شده می تونن یه نامه پزشکی بگیرن و بگن به خاطر پرس از ارتفاع این طور شده . ترمیم هم من شنیدم هست
اگر طرف حساسه قیدشو بزنن اگر منطقی برخورد نکنن بعدها خیلی دردسر سازه . اگر منطقی باشند هیچ مشکلی پیش نمیاد
💛💛💛💛💛
سلام در جواب دوسنی که گفتن مادرشون افتادگی رحم ومثانه دارن
به حکیم طب اسلامی وسنتی مراجعه کنن افتادگی رحن ومثانه رو میتونن درمان کنن بهش علاج یداوی میگیم یعنی با یک سری ماساژ وبادکش گرم زیر شکم در چند مرحله خوب میشن عمل هیچ فایده ای نداره
💛💛💛💛💛
در جواب خواهری که گفتن،مادرشون سرطان سینه داشتن ودرمان شیمیایی داشتن وسردشونه حتی تو تابستان
عزیزم شما به طب اسلامی یا سنتی مراجعه کنید دارو میدن خوب میشن
بدن ایشون سرده حتما باید با دارو وماساژ وبادکش گرم بشه وتغییر خورد وخوراک مثلا از خوردن دوغ ومرغ وفست فود پرهیز کنن حتما و
ارده شیره وچهار مغز بخورن صبحانه وروغن ارده وزیتون در غذاهاشون استفاده کنن ونمک دریا استفاده کنن خدا شفاشون بده حتما شما هم مراجعه منید وپشت گوش نندازید
💛💛💛💛💛
سلام درجواب اون خانم که مادرشون دست وپاش گزگزمی کنه بایدبره پیش دکتراعصاب وروان قرص می ده زودخوب میشه
💛💛💛💛💛
سلام اون خانمی که مادرشان سرگیجه داره
اول باید فشار خون ش روچک کنید چند روز بعد مایع داخل گوش میانی یا سفت میشه یا آسیب میبینه به خاطر عفونت یا چاقی ویاصدای زیاد ویکسره من خودم چند ساله این مریضی رو گرفتم پیش بهترین دکترا رفتم فقط یک قرص هست که طی یک دوره ده دوازده روزه بخوره خوب میشه
این قرص بتاهستین هست که خیلی راحت تو داروخانه ها برای بعضی سرماخوردگیا میدم
ونمونه خارجیش بتاسرک هست روزی یکی یا دوتا بخوره هیچ ضرری هم ندارد نگران نباشید بخوره
سلام عزیزی که صورتشون خشک هست کرم (نیوا )بگیرید خیلی عالی هست متوسطش ۶۰ هزار تومان هست روزی دو سه بار صورت خود را چرب کنید خوب میشه صورت نرم و لطیف میشه خوش بو هم هست برای فرج وظهور حضرت مهدی و رفع گرفتاری همه گرفتاران صلوات
💙💙💙💙💙💙💙
سلام توکانال می بینم که خیلی ازخانماازبی محبتی شوهراشون رنج می برند اینو فرستادم
می تونن یا ودود را ۴۰بار به شیرینی یا قند بخوانند فوت کنن بدن همسرشون بخورع خیلی جواب میده
یکبار من ازشوهرم خواستم من راتا جابی ببرنمی برد گفتم کاری میکنم خودت بگی بیا بریم همینم شد من برای شوهرم چای ریختم وبه قندان که داخلش قند بود یا ودود خوندم چن ساعت گذشت وهمسرم خواست اماده بشم بریم گفت چکارکردی که راضی شدم منم گفتم بهش
🔶🔸بے قرار ڪردن محبوب از محبت 🔸🔶
🔸هر کـه این دعا را بر کف دست بنویسد و در برابر محبوب رود محبوب بیم آن باشد ڪـه از عشق وی بے قرار گردد و اگر بشوید بر روی خود مالد مطلوب از عشق وی بے قرار گردد ان شاء الله؛
《اللهم انے توکلت یا رحمن کل شے و راحمـه و فوضت امری الیک》
📚اسرار المقاصد ص 269 و 270
••-••-••-••-••-••-••-••
~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha}
••-••-••-••-••-••-••-••
#داستان_زندگی ❣
#بخش_اول
سلام منم داستان زندگیمو میگم امیدوارم خوشتون بیاد
۱۵ ساله بودم، در رو که زدن یه چادر گل گلی سرم کردم و دویدم سمت در.. اون طرف در یه آقای جوون مو مشکی بهم سلام کرد و گفت اینجا منزل آقای وفاییه؟ گفتم بله ولی نیستن خونه. گفت باشه برمیگردم. گفتم اگه کاری هست بهشون میگم گفت نه گفتنی نیست خودم باید صحبت کنم.
داخل که برگشتم مادرم پرسید کی بود گفتم نمیدونم یه آقای غریبه با بابا کار داشت، گفت برمیگرده.
عصر که بابا از سر کار برگشت دوباره اون پسر جوون اومد جلوی در و پدر دعوتش کرد تو خونه.
چای رو که آوردم گفت راستش من توی شهر شما یه کارگاه بزرگ زدم و چون اینجا کسی رو برای کمک به راه اندازی دستگاه ها نمیشناختم شما رو معرفی کردن.
وسط صحبتاش متوجه نگاه معنی دارش به خودم شدم، صورتم یکم سرخ شد و سرم رو پایین انداختم.
توضیحاتش که تموم شد پدر قول داد صبح بره کارگاهش.
بعد رفتنش مامانم گفت به نظر جوون باانگیزه و با فکری میاد که قصد داره اینجا کارگاه بزنه. پدر هم تایید کرد.
آخه تو شهر کوچیک ما اولین کارگاه تولید کفشی بود که داشت افتتاح میشد.
عصر بود که پدرم از سرکار برگشت، من توی اتاق بودم و داشتم درس میخوندم اما صدای بابا رو میشنیدم که داشت واسه مامانم تعریف میکرد که خانوم نمیدونی چه کارگاهی زده، اسمش محمدرضاس، بنظرم بتونه خیلی موفق بشه، پسر خوبی بنظر میاد، خونشون تو یه شهر دیگه اس ولی وقتی دیده میتونه اینجا موفق بشه سرمایه ای که جمع کرده برداشته اورده اینجا، گفت که میخواد یه خونه هم بسازه که اینجا زندگی کنه. برادرشم کارخونه داره ولی این میخواد روی پای خودش وایسه بنظرم جنمش رو داره. چند سال دیگه تولید کننده بزرگی میشه.
با خودم فکر کردم دیوونه است مگه شهر کوچیک ما چی داره؟!
بعد از اون روز چند بار دیگه محمد رضا اومد دنبال پدرم و کم کم باهاش رفیق شد. گاهی هم خونمون میومد ولی من از نگاهش خجالت میکشیدم یا خودم رو مشغول درس خوندن میکردم یا کار کردن و یا به درسای برادرم میرسیدم.
یه روز عصر پدرم عصبانی اومد خونه، بمن گفت برم توی اتاقم ولی من داشتم گوش میکردم. به مامانم گفت که این پسره از مهسا خواستگاری کرد امروز، هی بهش میگم بابا دختر ما هنوز ۱۵ سالشه سنی نداره که بخوام الان شوهرش بدم و داره درس میخونه.
مامانمم گفت وا، خب حالا کار خلاف شرع که نکرده، خواستگاری کرده، خودتو ناراحت نکن.
با شنیدن این حرفا قرمز شدم و رفتم کز کردم پایین اتاقم، قلبم تند تند میزد. من هیچ وقت به ازدواج فکر نکرده بودم دوست داشتم درس بخونم، تازه اگه ازدواج کنم داداشم چی اون تنها میمونه..
تا شب فکرم درگیر بود از یه طرف خوشحال بودم که یکی از من خوشش اومده، میدونستم چهره زیبایی دارم ولی فکر اینکه یکی منو دوست داشته باشه برام جالب بود و از طرف دیگه خجالت میکشیدم.
سفره شام رو که داشتیم جمع میکردیم زنگ رو زدن، و وقتی بابا در رو باز کرد، من محمدرضا رو دیدم که با شیرینی پشت در وایساده.
مامانم گفت خاک عالم، انگار نه انگار بابا بهش گفته نه و باهاش بحثم کرده...
••-••-••-••-••-••-••-••
~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha}
••-••-••-••-••-••-••-••
#پرسش_اعضا 💚
سلام اگر کسی تجربه موفق دارد راهنمایم کند من سالهاست دیابت دارم ولی نسبتا کنترل بود دو ماه پیش کرونا گرفتم و قندم خیلی رفته بالا در حدی که ناشتام روی ۲۰۰ است دکتر انسولین داد ولی نمی خواهم بزنم یک فرصت گرفتم تا دو ماه بیارمش پایین حالا مشکلم اینه تمام غذاهایی که برای قند خوبه سرده و ضعف می کنم اصلا نمی دانم چه غذایی بخورم که هم قندم بالا نرود و هم روی پا باشم
🧡🧡🧡🧡🧡
سلام به دوستان خوبم منم ی سوال داشتم امیدوارم دوستان بتونن کمکم کنن،14ساله کم کاری تیروئید دارم میخواستم بدونم کسی بوده که با طب سنتی تیروییدش خوب شده باشه؟واینکه چه دارویی وچه جوری مصرف کرده؟بعد اینکه یک ساله پشت دندونام سیاه شدن دکتر میگه برای ریفلاکس معده هست ولی من قبلاً هم معدم مشکل داشت اینطور نشده بود ،ممنون میشم کمک کنید 🌹
🧡🧡🧡🧡🧡🧡🧡
سلام خانوما ببخشید اگه میشین جواب بدین:
من۴ ساله ازدواج کردم ولی ازنظر رابطه جنسی سردم و خیلی اشتیاق ندارم.مخصوصا بعدازتولد پسرم که الان ۲ سالشه.شوهرم میگه بعداز این چند سال هنوز نیازامو اونطور که باید برطرف نمیکنی .دارو یا راهی هست که بتونم گرم بشم و علاقه نشون بدم؟
💚💚💚💚💚💚
سلاام به همگی😘
واحدروبه رویی مای دختر13سالع داره که شوهرش داده،یعنی مامانش شوهرش داده دختره اصلانمیفهمه شوهرکردن یعنی چی،بایدچیکارکنه هیچ....
هنوزم معنی زندگی زناشویی رومتوجه نشده،نمیدونم بایدباشوهرش چطور رفتار کنه
هیچ فقط باهاش میرومیادشوهرشم27سالشه میگه هیچکاری نمیکنه،من یکم باهاش حرف زدم براش توصیح دادم امابیشترونتوستم بدم،خودشم خجالت میکشع به مامانش بگه سوالاشو😕دلم براش میسوزه نمیتونم چطوری براش بگم کامل بشع..لطفااگه میتونیدتوضیح بدیدتامن براش بفرستم یاکانالی چیزی تابره بخونه یادبگیره بفهمه......
مرسی😘
🧡🧡🧡🧡🧡🧡🧡
سلام یکی از خانمها قبلا بطور سربسته در مورد موسسه طب سنتی آل اسحاق در قم گفته بودن.میخواستم بیشتر در مورد این موسسه بدونم واینکه بصورت غیر حضوری هم ویزیت میکنن یا نه
اگه ممکنه یا ای دی این خانم رو برای من بفرستید یا پیامم رو در گروه بذارید خانمهایی که اطلاع دارن راهنمایی کنن.ممنون
ایدی ادمین👇🏻🌱
@habibam1399
#عاشقانه ❣
زیر لبی سلام کردم و نشستم و دَرو بستم و مچاله شدم کنار پنجره و خیره شدم به فضای پر تکاپوی بیرونِ اون حجمِ فلزی...
زیر لبیتر جواب سلاممو داد و راه افتاد. حس و حال خوشی داشت شهرِ دم دمای غروب؛ آدما، خیابونا، ماشینا، چراغای روشنِ وسطِ تاریکی...
شیشه رو دادم پایین که هوا بخوره کله ی پر از فکر و خیالم. چشمم افتاد به بساط میوه فروشا. از دهنم پرید:
- گیلاسارو! چه خوشگلن!
شنید. غرولند زیر لبیش فضای ماشینو پر کرد
+ یجوری میگه انگار گیلاس نخورده ست! همین پس پریروز یه عالمه گیلاس خریده بودم، کسی لب نزد مجبور شدم همه رو بریزم دور!
چشممو از قرمزی گیلاسا برنداشتم، خوشگل بودن خب!
یکم بعد به مقصد رسیده بودیم، بی حرف پیاده شدم، بی حرفتر راهشو کشید و رفت...
کی پله هارو بالا رفتم؟ کی کلید انداختم؟ کی رفتم توی خونه؟ کی لباسامو عوض کردم؟ کی اون رنگای مسخره ی روی صورتمو شستم؟ نمیدونم!
باید میخوابیدم، یه ساعت، یه ماه، یه سال...
باید میخوابیدم!
انقدر فکر و خیال توی سرم بود و انقدر خسته بودم از این فکر و خیالای لامذهب که چشم رو هم نذاشته خوابم برد...
صدای پا میاومد توی خوابم، صدای به هم خوردن شیشه، صدای نوازش دستای آشنا روی صورتم، صدای یه عطرِ همیشگی...
چشم باز کردم. چقدر خوابیده بودم؟! نمیدونستم! دست کشیدم به پتوی گل گلیِ گرم و نرم، موقع خوابیدن اینجا نبود، بود؟! نمیدونستم!
دست گرفتم به لبه ی کاناپه و نشستم. نگاهم قفل شد رو ظرف پر از گیلاسای قرمزِ روی میز...
واسه من بودن، نبودن؟!
خوشگل بودن، نبودن؟!
قهر بودیم، نبودیم؟!
صدای پای توی خوابم بی سر و صدا از جلوی چشمام رد شد و رفت توی اتاق و درو پشت سرش بست و عطر همیشگیِ توی خوابم جاموند تویِ بیداریام...
قهر بود هنوز، دلخوری بود هنوز، اختلاف بود هنوز، ولی هنوزم عاشقم بود، ولی هنوزم عاشقش بودم...
دلم تنگ شد برای لمسِ نوازش دستاش...
کاسه ی گیلاسو بغل زدم و راه افتادم سمت اتاقی که درش بینمون فاصله انداخته بود...
اصلا گیلاس که تنهایی نمیچسبه...
میچسبه؟!
••-••-••-••-••-••-••-••
~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha}
••-••-••-••-••-••-••-••
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#پرسش_اعضا 💚 سلام اگر کسی تجربه موفق دارد راهنمایم کند من سالهاست دیابت دارم ولی نسبتا کنترل بود دو
#پاسخ_اعضا 💚
سلام در رابطه با خانمی که گفتن واحد روبه روییشون دختر 13 سالشو شوهر داده میتونن وارد کانال همسران خوب شن کلاس هنر زن بودن... را شرکت کنند سوالی دارن از استاد بپرسن و یا عضو کانال جلسات سبک زندگی ویژه بانوان شن و از مطالب استفاده کنن مثلا دوره زن مطیع و قدرتمند....
💙💙💙💙💙
سلام اون خانمی ک گفتن قند دارن و نمیدونن چی بخورن من از طب سنتی در این مورد پرسیده بودم و ایشون گفتن گیاه سبز سر بادمجان رو بزارند جوش بیاد و ابش رو بخورند قندشون اگه ۶۰۰ باشه میشه ۱۰۰ میگف خیلی خوبه اگه خواستی پی وی م رو از ادمین بگیر تا بیشتر کمکت کنم
💚💚💚💚💚
سلام حبیبه جون لطفاً پیامم رو بگذارید
خانم یا آقایی که گفتند قندشون بالاست بهترین سیاه دانه هست میتونید معجون سیاه دانه تهیه کنید
شهر ما معجون سیاه دونه یا ماجون تهیه میکنند و فصل پاییز و زمستان مصرف میکنند هم گرمه و هم انرژی لازم رو داری
سیاه دانه فقط درمان مرگ دور از جون برای همه دردی خوب هست
موفق و پیروز باشید
💛💛💛💛💛
سلام خانمی که رابطه سرد جنسی داری
خوردن هرروز ۵ عدد خرما
مصرف شیره انگور وارده کنجد عالیه
غذاهای سرد مثل برنج مصرف نکن
••-••-••-••-••-••-••-••
~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha}
••-••-••-••-••-••-••-••
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#داستان_زندگی 💚 سلام عزیزم . امیدوارم حال دلتون خوب باشه. منم اومدم داستان زندگیمو بگم براتون. ۲۱سا
عروسی رو گرفتیم خیلی ساده و حساب شده ، تا جایی که من آرایشگاه نرفتم و خودم آرایش کردم که پول آرایشگاه ندم ، لباس عروس رو خریدم ک بعدش با قیمت بالا تری فروختم عکاس هم نیاوردیم ، دوربین حرفه ای خریدم و بعد مراسم از شانس ما قیمت دوربین سه برابر شد و فروختمش بخاطر حرفای مادر شوهرم از دستش ناراحت بودم و بهش گفتم پول عروسی که جمع شده بهت میدم بخاطر پولی که دادی برای رهن خونه . گفت من به تو ندادم که تو دست تو جیبت می کنی و پول فامیلات میخای بدی، من به پسرم کادو دادم اونو به تو مربوط نیست ، مادر شوهرم آدم خیلی تندی هستش و خیلی بد دهن. بعد یه مدت سر اینکه من تو آشپزخونه بودم و غذا درست میکردم از در اومدن از دور سلام علیک کردم ،قهر کردن و کلی بهم فحش داد و بد و بیراه گفت ، به امید گفت باید طلاقش بدی خانوادت ماییم نه اون دختر بی سرو پا، و همسرم باهاش دعوا کرد و تا چند سال باهامون حرف نزد.
من پول جمع شده از عروسی رو دادم امید و یه ماشین خرید . امید خیلی بامن خوب شده بود و همه اطرافیانش رو بخاطر من رها کرده بود زندگی خیلی خوبی داشتیم. هر چند ک حقوقش صاف پای قسطامون می رفت و برای نون شب مسافر کشی میکرد . بعضی شبا که می اومد میگفت پنجاه تومن کار کردم من از ذوق بالا پایین میپریدم.
بعد یه مدت من حامله شدم و واقعا از نظر مالی ضعیف بودیم و پول دکتر هم نداشتم ، من حتی پول سونو گرافی هم نداشتم و حاملگی قوز بالا قوز شده بود ، اصلا دوست نداشتم بچه داشته باشم که تو فقر باشه.
شب امید اومد خیلی اعصبانی بودم بخاطر حاملگی ، سر یه چیز الکی دعوامون شد منو هول داد افتادم ، خون ریزیم شروع شد ، از درد به خودم می پیچیدم ، دو ساعت گوشه اتاق زار زدم تا بچه افتاد ، حتی اونشب پول نداشت منو تا دکتر ببره (ما خیلی سفت و سخت جلوگیری میکردیم نمیدونم چجوری باردار شده بودم )
چند سال اینطور زندگی کردیم تا اینکه همسرم با ارز دیجیتال آشنا شد شروع کرد به خرید بیت کوین اونموقع خیلی ارزون بود ، هر چی در می آورد بیت می خرید، به سرش زد گفت برم با بابام آشتی کنم چندتا دستگاه ماینر اونجا بزارم تا یکم از این اوضاع در بیایم . من مخالفت نکردم بالاخره پدرش بود .
خلاصه با باباش آشتی کرد و باباش هم کمکش کرد برای راه اندازی دستگاه ماینر. دستگاها شروع کردن به کار کردن دوماه بعد ما از ماهی ۱ تومن به درآمد ۵تومن رسیدیم . خیلی خوشحال بودم ، بخاطر آرامش و حال روحی خوب من بدون اطلاع باردار شدم دوباره، این بار خیلی خوشحال بودم امید هم خوشحال بود و کلی ذوق کرد از بارداری من بعد ۶سال وماه بارداری من گذشت و کم کم پدرش با من حرف میزد گاهی و منو شام خونشون دعوت میکردن دورهمی ها. میدونم بخاطر بچه بود ، نوه اش به دنیا اومد و اونا جونشون رو بخاطر بچم میدادن ، منم بخاطر پسرم گذشته و سختی ها رو فراموش کردم و عین خیالم نبود
سرکله مادر شوهرم بازم پیداشد، میخاست آشتی کنه منم گفتم اشکال نداره ، نوه اش دنیا اومده و حق داره ببینش. من با هر دو خانواده رفت و آمد داشتم و هر دو بهم احترام میزاشتن.
امید برای من اصلا طلا نگرفته بود. ما پول شام هم نداشتیم ، طلا کجا بود ولی یه مدت که وضع بهتر شده بود برام طلا خرید....
#ادامه_دارد
••-••-••-••-••-••-••-••
~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha}
••-••-••-••-••-••-••-••
#پرسش_اعضا ❣
سلام لطفا پیام منم بزارید گروه .من شیش ساله ازدواج کردم الان خونه پدرشوهرم زندگی میکنم شوهرم اعتیاد داشت الان خداروشکر نزدیک هشت ماهه ترک کرده تازه زندگیم افتاده بود رو روال ک چند روز قبل از عید مادر شوهرم فوت کرد همه خوشی هامون آرزوهام ب یکباره دود شد شوهرم خیییلی ب مادرش وابسته بود و دوسش داشت مادرش ک مرد زندگیم دوباره رنگ سیاهی ب خودش گرفت شوهرم تازه ترک کرده بود از نظر روحی و جسمی حالش خیلی بد بود از این طرف هم ک مادرش رفت شوهرم افسرده شد خدا چند وقت بعد فوت مادر شوهرم بهمون ی بچه داد اما اونم شوهرم و خوشحال نکرد غم از دست دادن مادرش انقد سنگین بود ک هیچی خوشحالش نمیکنه چند ماه دیگه بچه مون دنیا میاد الان مشکلم روحیه خراب شوهرمه اصلا هیچ جا آروم و قرار نداره همش یاد مامانش میفته و گریه میکنه از طرفی هم کل مسولیت زندگی مادرشوهرم رو دوش منه همه کاراشون با منه پدر شوهرم با سه تا پسر مجرد اونم تو این وضعیت من خیلی تنهام هم از نظر جسمی هم روحی حالم بده. بگید من چیکار کنم یکم حال شوهرم بهتر بشه ،ممنون از کانال خوبتون
💚💚💚💚💚💚
سلام لطفا پیام منم قرار بدید و خواهشا راهنمایی کنید من سال پیش ۳۱ شهریور به خاطر یه لجبازی با خانوادم توی روبیکا با یه پسری چت کردم اومد پیوی منم جواب دادم اولش حرفای ساده ای میزدیم ولی بعد گفت ازت خوشم اومده عکست رو بده اولش مقاومت کردم و عکس فیک فرستادم اما نمیدونم چرا یهو خام شدم و عکس خودم رو فرستادم عکس خودم فقط از صورتم هستش و ماسک دارم بعد حدودا یک روز من گفتم من اهلش نیستم ولی تهدیدم کرد اگه بری عکست رو پخش میکنم ... منم با کلی خواهش التماس ازش خواستم این کار و نکنه نکرد ولی این مسئله یکسال تمام شده کابوس زندگیم از هر چی پسره ... هراس دارم هر وقت عکسی رو پروفایل کسی میبینم میترسم میگم نکنه عکس من باشه خواهش میکنم کمک کنید چیکار کنم یادم بره مادرمم میدونه البته ۸ ماه بعد اون اتفاق بهش گفتم گفت قابل پیگیری هست ولی من از ابروم میترسم شهر ما شهر کوچیکی هست کوچکترین حرفی خیلی سریع تو شهر پخش میشه اینکه بابام هم تو شهر همه میشناسن یه ترس دیگه هستش برام و درضم بعد اون اتفاق من کلا از اون شبکه اجتماعی خارج شدم از پسره هم خبری ندارم و درکل نمیشناسم کیه واقعا میترسم به شدت استرس دارم گاهی حتی این استرس باعث میشه گریه کنم البته اینم بگم که اصلا اهل اینکارا نیستم ولی خب اصلا نفهمیدم چی شد لطفا راهنمایی کنید
ایدی ادمین👇🏻🌱
@habibam1399
••-••-••-••-••-••-••-••
~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha}
••-••-••-••-••-••-••-••
#نکته_ی_روز 🌱
۶ قدم برای شروع روز با تمرکز بالا:
-قدم اول: از رختخوابت که بلند میشی مرتبش کن!به صفحه ی گوشی هم زل نزن اینجوری باعث میشه خون تو مغزت جریان پیدا کنه!
-قدم دوم:در حد ۵ دقیقه حرکات کششی انجام بده تا مغزت بیدار بشه!
-قدم سوم: با دست مخالف مسواک بزن(از حواس پرتی جلوگیری میکنه)
-قدم چهارم:یه لیوان آب ولرم بنوش.
شروع روزت وقتی بدنت دهیتراته نباشه خیلی بهتره.
-قدم پنجم:یه صبحونه ی مفصل بخور!
قدم ششم:یه کاغذ بردار و برنامه ی روزانه ات رو بنویس و در طول روز چکشون کن!
••-••-••-••-••-••-••-••
~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha}
••-••-••-••-••-••-••-••
#تغییر_نگرش 💚
#سبک_زندگی 🌱
••-••-••-••-••-••-••-••
~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha}
••-••-••-••-••-••-••-••
#پاسخ_اعضا 💚
خواهری که قند دارند دماد من هم کرونا گرفت قندش رفت رو ۴۰۰ اما دارو نخورد بلکه عرق بوقناق خورد گیاه گزنه دم کرد خورد. الان نرماله ،،طب اسلامی مراجعه کنید دارو میدن خودتون رو اسیر انسولین نکنید
💙💙💙💙💙
خواهری که کن کاری تیروئید دارن حتما نمک دریا استفاده کنن که عالیه قبل وبعد غذا هم نمک بچشن وبرن طب سنتی کنار غده تیروئید دوتا بادکش گرم بندازن
🧡🧡🧡🧡🧡
خواهری که در رابطه جنسی ضعیف هستند
خواهر اولا سعی کن تو کانال دکتر زهرا عباسی عضو بشی روانشناس وماما هستند ،وخیلی فعال در زمینه کمک به ارتباطات زناشویی ،،شما سردی نخور ،،حتما از نوره استفاده کن به خودت وظاهرت برس وخودت رو باز سازی کن وتلقین خوب کن کم کم خوب میشی ،،یه مشاوره هم برو ،دوسه تا کتاب در زمینه زناشویی موفق بخون ،،واینکه این به اصطلاح پل زناشویی خیلی مهمه در زندگی ،وبقیه زندگی روی اون پابرجاست در صحت وسلامت وآن بکوشید ویاد بگیرید ،،خواهرانه بگم شوهرت رو بچسب که تو جامعه گرگ زیاده از چنگت در نیارن ،،دیگه علنی داره میگه 🤓🤓جزء برنامه هات بگذار وبراش وقت بگذار لباسهای خوب بخر وبپوش🙈 به خدا زیاد سخت نیست ما زنها سخت میگیریم
💛💛💛💛💛
دختری که ۱۳سالشونه وازدواج کردن
عضو همین کانال بشن خیلی چیزها یاد میگیرن
در ضمن کانالهای زناشویی خوب هم در ایتا زیاده که میتونن استفاده کنن ،،والله به خدا دخترهای الان از ما بهتر همه چی رو میدونن مگر اینکه ایشون موقعیتشون فرق داشته باشه یا خجالتی باشن
💛💛💛💛💛
سلام در جواب اون خانمی که گفتن قندشون بالاست مادر شوهر من ۱۵ ساله دیابت داره و انسولین مصرف میکنه ولی الان ۲ ماهه با گیاه خرفه آشنا شده و روزی یکم با غذاش میخوره قندش خیلی کم شده و انسولینش هم کم کرده . برای چربی خون و فشار هم خیلی خوبه
••-••-••-••-••-••-••-••
~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha}
••-••-••-••-••-••-••-••
#دردو_دل_اعضا ❣
#پرسش
سلام ببخشین من از همسرم طلاق گرفتم و الان جدا بادوتادخترام زندگی میکنم
من زندگیم یه خاطر شک های شوهرم به هم خورد خیلی سعی کردم اول هر چند نمی خواستم ولی هیچ گاه به همسرم خیانت نکردم الانم شش ماهه طلاق گرفتم هنوزم با هیچ کس رابطه ای ندارم همش زنگ می زنه میگه صیقه داری
نداری ؟اگه داری نمی خاد برگردی
بعد شش ماه دوباره ازم می خاد باهاش زنگی کنم ولی من اصلا امیدی ندارم که این درست بشه ورفتارش بهتر میشه هر چند خودش میگه عوض میشم ولی من یه بار از مرز طلاق برگشتم ورضایت دادم از زندان اوردمش بیرون نداشتم شلاق بخوره اما اون بهتر نشد الانم نمی تونم بهش اعتماد کنم من ازاول این رو نخواستم به زور زنش شدم ولی خودش نمی دونست همیشه ناراحت بودم وقتی اذیت می شدم دعوا میکرداخه من دوتا بچه ناتنی داشتم اونا هم باما بودن باعث شد زندگی برام تلخ بشه
الانم میگه امتحان کن صیقه م شو اگه بد بودم ولم کن ولی من میترسم از یه طرف حرف مردم که چرادوباره برگشتم یا بازم عوض نشه واز یه طرف که دوباره حامله ام کنه تا نتونم ولش کنم وهربلایی سرم بیاره
تودعوا به خودش جرات نمی کردم بگم چیزی هر حرفی رو می نوشتم وقایم میکردم یه بار هم از سر اشتباه بهش نوشتم منظورم این بود که چون من راضی نبودم عقدمون باطل بوده ولی اون فکر کرد من با یه نفر دیگه هستم که بهش اینجوری نوشتم من براش نوشتم که کاش تونامزدی این همه اذیتش می کردم که ازم متنفر بشه نمیشد ولی اون اشتباه فهمیده بود که من هر بلایی سرت میارم تو تحمل میکنی در حالی که منظور من نامزدی بود تحمل میکرد ن بعد ازدواج ولی اون نامه را به همه خانواده من وچند تا از دوستاش نشون داد وهنوزم اونو میگه من نخاستم نامه را بردارم ولی دیدم به همه نشون داده منم رفتم از ماشین برداشتم شک این بدتر شد تقصیر خواهرم شد گفت بردار من هم این کارو کردم ولی شکاک بود بدتر شد زنگیم تلخ شد اونم هر روز دعواهاش بیشتر شد الانم طلاق گرفتم هنوزم میگه برگرد چون می دونم نمی تونه حرفاشو تکرار نکنع وبهم تهمت نزنه دلم نمی خاد ولی ته دلم دوستش دارم
نمی دونم حالا چکار کنم اون الان میگه موادشوترک کرده ودیگه نمی خاد مصرف داشته باشه
ولی من دودل هستم دخترام حرف مردم
کمکم کنین
ایدی ادمین👇🏻🌱
@habibam1399
••-••-••-••-••-••-••-••
~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha}
••-••-••-••-••-••-••-••
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#داستان_زندگی ❣ #بخش_اول سلام منم داستان زندگیمو میگم امیدوارم خوشتون بیاد ۱۵ ساله بودم، در رو که
#بخش_دوم
دیدم که بابا در رو بست و اومد توی خونه گفت لااله الا الله، این پسره انگار حرف حالیش نمیشه، اومده میگه حالا بذارین حرفمو بزنم.
مامانم گفت عجب پسر پیگیریه.
ولی من ته دلم یه طوری شدم، یه حس خوشحالی همراه با نگرانی. خوشحال بودم که یکی انقدر دوستم داره.
فردا عصر وقتی بابا از سرکار برگشت اومد گفت که این پسره باز اومد محل کار و هی خواهش که بذارین لااقل یه بار بیام حرفامو بزنم اگه خوشتون نیومد خب میرم و پشت سرمم نگاه نمیکنم منم بهش گفتم پسرجون بحث این نیست که ما از شما خوشمون نمیاد، بحث اینه که خیلی زوده دخترمون رو شوهر بدیم هنوز سنی نداره، میخواد درس بخونه.
گفت من مگه میگم درس نخونه بیاد خونه من درسشم بخونم. اصلا خودم کمکش میکنم بخونه.
دیگه والله نمیدونم با این پسره چیکار کنم. از در بیرونش میکنم از پنجره میاد تو.
مامانم گفت بنظر پسر خوبی میاد ولی واقعا مهسا بچه اس که الان بخواد وارد زندگی مشترک بشه خوب جوابشو دادی.
با همه این حرفا من دلم میخواست بیاد خواستگاری تا به دوستام پزش رو بدم.
چند روزی همینطوری گذشت، یه روز که داشتم از مدرسه میومدم خونه، سر کوچه محمدرضا جلوی راهم رو گرفت، گفت سلام.
مِن مِن کنان جوابش رو دادم. همش اطرافو نگاه میکردم که یه وقت کسی نبینه و برام بد بشه. گفت ببین مهسا من از تو خیلی خوشم اومده، و واقعا دوستت دارم، میبینی که همه چیزایی هم که برای شروع زندگی لازمه رو دارم.
سرمو انداختم پایین و جواب ندادم، ادامه داد پدرت اینا مخالفن میگن تو هنوز بچه ای اما من اینطور فکر نمیکنم و اینکه دلم نمیخواد به جز من مال کسی دیگه ای باشی، اگه تو راضی باشی من هر طور شده خونوادتو راضی میکنم، همونطور که سرم پایین بود گفتم آخه من میخوام درسمو ادامه بدم..
گفت خب درستم میخونی اصن با هم درس میخونیم منم ادامه میدم. نگام کن، چی میگی؟
گفتم نمیدونم، با بابام صحبت کن و بدو بدو دویدم تا خونه.
تا چند روز خبری نشد و یا شاید هم بود و بابا چیزی نمیگفت.
تا اینکه یه روز بابا اومد و گفت که من اصلا حریف این پسر نمیشم هر روز میاد جلو مغازه و میگه اجازه بدین بیام یکبار حداقل حرف بزنم. دیگه واقعا کم اوردم گفتم فرد شب بیاد.
مامانم گفت فردا، چقد زود، اگه بخوایم اجازه بدیم بیاد کلی کار دارم که انجام بدم.
بابا گفت کاری نمیخواد انجام بدی، گفتم بیاد تا دست از سرم برداره. فکر کن یه مهمونی ساده است نه خواستگاری.
دل تو دلم نبود همش خودم رو تو لباس عروسی تصور میکردم انقدر که درسای فردام رو نخوندم و همش به این فکر میکردم که باید چی بپوشم. توی مدرسه هم همش داشتم به شب فکر میکردم طوری که معلم شیمیم گفت وفایی حواست تو کلاس نیست امروزا و من یکم خودمو جمع کردم ولی پس ذهنم به شب فکر میکردم.
از مدرسه که رفتم خونه، مامانم همه جا رو تمیز کرده بود و خونه آماده بود. شب که شد محمدرضا با یه جعبه شیرینی و گل اومد خونمون....
••-••-••-••-••-••-••-••
~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha}
••-••-••-••-••-••-••-••
#پرسش_اعضا 💚
سلام به همگی 🌸
من خودم گاهی اوقات خیلی شاد و سرزنده ام..... اما خب بعضی اوقات چنان در خودم فرو میرم و میرم تو فکر اخمام ناخودآگاه میره تو هم که اطرافیان فک میکنن من افسردگی دارم
همین که متوجه میشم نمیتونم به اون چیزی که میخام برسم ناخودآگاه چنان گریه ام میگیره بغض میکنم انگار تمام مشکلات دنیا روی دوش منه!
خیلی دوست دارم همیشه شاد باشم
گاهی اوقات واقعا خودم حس میکنم افسردگی گرفتم و نیاز دارم تاحالم و خوب کنم و شاد باشم و احساس تنهایی نکنم
من آدم برون گرا و پرحرفی هستم و اصلا نمیتونم ناراحتیم و بروز ندم
دوستان عزیز اگر کمکی میتونید بکنید ممنون میشم🦋
💚💚💚💚💚💚💚💚
سلام ممنونم از کانال خوبتون
دخترم ۶ ساله است وزنش هم ۱۷ کیلو هست به وزن و قدش اصلا کاری ندارم
مشکلم اینه که
چند وقتیه همش میگه نفسم میگیره غذا خوردنی میگه نفسم تنگ میشه نمیتونم بخورم
دستشو میزاره تو دلش میگه خفه میشم خیلی نگرانم تو رو خدا کسی این مشکل و داشته برام کمک کنین😢😢😢
پیشاپیش ممنونم از راهنمایهاتون
💚💚💚💚💚💚💚💚💚
سلام لطفا پیام من هم بگذارید.من دوتا بچه دارم.یه پسربچه ۵ساله ویه ۷ماهه.پسربزرگم خیلی شیطونه و اذیت میکنه.بعضی مواقع عصبانی میشم نمیزنم.اون هم گریه میکنه ومن خیلی زیاد ناراحت میشم وغصه میخورم.وموقع خواب اینقدرعذاب وجدان میگیرم که ۱ساعت گریه میکنم.شوهرم اصلاکمکم نمیکنه و همه کارهارودوشمه وخسته میشم .وقتی هم خونه مامانم می رم اینقدربچه ام اذیت میکنه که همه دعواش میکنن ومن خیلی دلم میگیره.بانقاشی سرگرمش میکنم .بازی موبایل میکنه.بازشیطنت داره و پدرش هم هیچ باری ازرودوش من برنمیداره.لطفاراهنماییم کنید چکارکنم.بهم بگید که چطور موقعی که ازدست بچه ام عصبانی میشم خشمم رو کنترل کنم؟چکارکنم که جایی که می رم اذیت نکنه
💚💚💚💚💚💚💚💚💚
سلام ممنون به خاطرکانال خوبتون یه مشکلی دارم ازاعضای محترم کانال میخوام راهنماییم کنن مشکل من اینه که الان یه ماهه که پریودیم تموم نمیشه حجم پریودیم بعضی روزازیادمیشه بعضی روزا کمه ولی خوب تمومم نمیشه خسته شدم واقعا ممنون میشم راهنمایی کنید
ایدی ادمین👇🏻🌱
@habibam1399
••-••-••-••-••-••-••-••
~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha}
••-••-••-••-••-••-••-••
#دل_نوشت ❣
گفتم:
+ دیدی هوا چه دونفره شد یهو؟!
نشست روی جدولای کنار خیابون و دستاشو بغل گرفت و مچاله شد توی خودش و خیره شد به کفشاش و انگار که با خودش حرف بزنه گفت:
- این هوا دونفره نیست، هوای یه نفره هاست...
هوای اونایی که کسی رو ندارن شب قبل از خواب بهشون بگه فردا بیرون رفتنی لباس گرم بپوشیا، هوا سرده...
اونا که کسی رو ندارن که مچاله شن توی گرمای آغوشش و سرمای هوا یادشون بره و دلشون گرم باشه به بودنش...
همونا که کسی نیست که اگه سرما خوردن دعواشون کنه بخاطر سهل انگاریشون و کلی نازشونو بکشه بعدش...
هوای کسایی که یه خاطره ای، یه خوابی، یه بغضی بی چتر میکشوندشون زیرِ بارون...
هوای اونایی که یه عمریه جا موندن توی رفتن یه نفر که یه لحظه رو هم بی اون تصور نمیکردن...
آره رفیق! پائیز فصل آدمای تنهاست، این هوا هوای تنهائیاست، این روزا کل شهر پره از آدمائیه که هوای پائیزو بهونه میکنن تا تنهائی و غربتشونو قدم بزنن روی برگایی که خورد شدنشون یاد خودشون میندازدشون...
کل سال برای دونفره های عاشقونه ست اما...
این فصل و این بارون و این هوا،
دو نفره نیست...
هوای تنهائیه
هوای یه نفره هاست!
••-••-••-••-••-••-••-••
~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha}
••-••-••-••-••-••-••-••
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#دردو_دل_اعضا ❣ #پرسش سلام ببخشین من از همسرم طلاق گرفتم و الان جدا بادوتادخترام زندگی میکنم من ز
#پاسخ_اعضا 💚
جواب دوستمون که طلاق گرفته عزیزم احساسی برخورد نکن هم به او هم به خودت فرصت بده بعدم مشاوره برن و اصلا صیغه اش نشو اگه خواستی برگردی خانم وار برگرد بگذار بیاد دوباره خواستگاری و مطمئن باش که شکاک نباشه
بگذار اونم از ت مطمئن بشه و ببینه خود داری و دلیلی نداره الکی صیغه کسی بشی و عشق از هر احساسی مهمتره
🧡🧡🧡🧡🧡
سلام برای خانمی که طلاق گرفتن و شوهرشون شکاکن..
عزیزم...وقتی نصف این مشکلات رو داری باید بری مشاوره و روان پزشک....عزیز دل برو مشاوره و پله پله برو جلو...
به همسرت بگو خودت هم میدونی که مشکلی ندارم و اومدی که باهم باشیم دوباره....ولی شک میکنی...پس بیا بریم مشاوره و پله پله بریم جلو...
بهش بگو که برات مهمه و مثل سری اول نیست که نمیخواستی باهاش ازدواج کنی....ولی این شرایطی که باهم هستین دارید برات سخته وازش بخواه که بیاد مشاوره
خواهر عزیزم این شک الان میتونه کم باشه ولی شاید رفته رفته این شک به همسر گسترده بشه و شامل شک به فرزندان هم بشه
الان دوستش داری و بهتر و راحت تر میتونی به خودت و خانودت کمک کنی...و همسرت هم به دلیل اینکه میخواد باهات ازدواج کنه راحت تر میاد مشاوره تا بعد ازدواج...
موفق باشی..
🧡🧡🧡🧡🧡
خواهر عزیز لطفا برنگردد کسی که اعتیاد داره وشکاک هست به دردنمیخوره وقتی شما طلاق گرفتی حق نداره توزندگی شما دخالت کنه
💚💚💚💚💚
سلام اون دختر خانم ۱۳ ساله ای که ازدواج کردن و چیزی ازمسائل زناشویی نمیدونن میتونن همین جا توی ایتا کانال خانه بهشتی بانوان منتظر رو سرچ کنن ، بسیار کانال خوب و آموزنده ایه ، یا حق
💚💚💚💚💚
در رابطه با اون خانمی که دختر ۶ ساله داشتن
دخترتون احتمالا انحراف بینی داره
ببریدش پیش دکتر گوش و حلق بینی
موقع غذا خوردن هم لقمه کوچک برداره
🧡🧡🧡🧡🧡
سلام پیام من به خواهر عزیز که پسر ۵ ساله شیطون دارن عزیزم پسر من هم فضول بود و من اینقدر عصبی میشدم که میزدمش اما الان دو ساله یه همسایه امده پیشمون دو قلو داره بههااز دیوار راست بالا میرن که من میگم صد رحمت به پسرم بعد دیدم مادرشون اصلا حتی به بچش نمیگه بشین نکن و همه کارهارو به عهده بچه ها گذاشته اسباب بازی بشکنن خورد کنن مبل کثیف کنن خونه بهم بریزن و از صبح بیدارشون میکنه اما شب ساعت ۹ میخوابن من هم گفتم بچم کوچیکه چرا برای ریختن یا داد زدن یا دوییدن باید عصبانی بشم سعی کردم با هر کارش لبخند بزنم اون هم خیلی بهتر شده و این که شما یه بچه کوچیک داری شاید بت حسادت میکنه از توجه و خواهر بزار تو کارهای بچه کوچیکتر کمکت بکنه هی ازش تعریف کن
💜💜💜💜💜
سلام
حال شما خوبه
درجواب خانمی که دختر شون نفس تنگی داره
عزیزم دخترت ببر پیش دکتر متخصص کودکان
دخترمنم همین طوری بود بردم دکتر ازمایش نوشت کم خونی داشت اهن خونش خیلی پایین بود الان چند وقت قرص اهن میخوره بهتر شده
البته کم کاری تیروئید هم داشت ولی از کم خوتی بود
حتما ببر روی قد ورشد بچه تاثیر میزاره
💚💚💚💚💚💚💚
سلام خدمت شما و همه اعضای گروه
درمورد اون خانمی که گفتن دخترش ۶ سالشه موقع غذا خردن احساس میکنه خفه میشه به احتمال زیاد رفلاکس معده دارن من خودم همش احساس خفگی میکردم و گلوم درد میکرد شربت معده آلمنیوم جی ناشتا صبح با ی لیوان آب خوردم کاملا خوب شدم الانم اون خانم برا دختر خانمشون بخرن استفاده کنن خیلی خوبه ان شاالله که مشکلشون برطرف بشه
••-••-••-••-••-••-••-••
~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha}
••-••-••-••-••-••-••-••
سلام خدمت حبیبه خوب ودوست داشتنی ممنون از کانال خوبتون ....خدمت دوست عزیزی که قند خون دارن توصیه میکنم که نارنج تهیه کنید با پوست نارنجی ومحتوی داخل اون فقط لازم هست هسته اش رو خارج کنید چرخ کنید یا به تکه های ریز ریز در آورید در ظرفی ریخته با آب جوشیده شود تا به رنگ آب پرتقال یا روشن تر در بیاد وروزی ۳ فنجان از اون میل کنن اگه میتونن هم پوست ومیوه نارنج که ته ظرف مونده اونم بخورن به طور معجزه آسایی قند وچربی خون پایین می اورد به امید بهبودی شما دوست عزیز درپناه خداوند مهربان باشید
❤️❤️❤️❤️❤️
سلام
اون خانمی ک پریودش قطع نمیشه
زن عموی منم دقیقا اینجوری بود مثل شما .
من زیاد حرف نزدم باهاش ولی همه بهش میگفتن قرص ال دی بخور .بعد رفت دکتر کلی ازمایش و اینا داده بود از ترسش ک نکنه چیزی باشه .ولی بعد دکتر بهش گفت تا ۱۰ روز قرص ال دی بخور .
زیاد در جریان نیستم ولی شما هم امتحان کن
❤️❤️❤️❤️❤️
در پاسخ به خانمی که پریودشون قطع نمیشه
من بعد زایمان اینطوری شدم ۲ ماه و نیم خونریزی داشتم دکتر گفت مفنامیک اسید ( مسکن)بخور دوسه نوبت خوردم قطع شد .
❤️❤️❤️❤️❤️
سلام در مورد اون خانم که گفتن ۱ ماهه که پریود هستن،عزیزم منم بعضی موقعهها اینجوری میشم،اگر تا چند روز آینده بازم خونریزی داشتی به پزشک زنان مراجعه کن اینجوری ضعیف میشی،حتما برو پیش دکتر زنان بهت قرص میده.
❤️❤️❤️❤️❤️
سلام میخواستم به خانمی که گفتن یک ماهه که پریودم تموم نمیشه بگم که درمان خونریزی های زیاد و اونهایی که مدام لکه بینی دارن، سویق عدس هست که میتونن از فروشگاههایی که داروهای طب سنتی و مواد غذایی ارگانیک دارن تهیه کنن.
یکی از دوستانم ۱۷ ،۱۸ سال بود که لکه بینی داشت که چقدر طب سوزنی انجام داد و چقدر دکتر و دوا کرد اما فایده نداشت اما با خوردن سویق عدس خوب شد.
💙💙💙💙💙
سلام درمورد طب سنتی آلی اسحاق سوال داشتن عزیزی،
بله تلفنی هم مشاوره میدن اگه حضورتون ضرورت نداشته باشه ،اما تاجایی که راه داره براتون اولین ویزیتتون رو سعی کنید حضوری باشه خیلی بهتره من عکس کارتشونو میفرستم با شماره مشاوره تماس بگیرید راهنماییتون میکنن درضمن برا شماره گیری کمی حوصله به خرج بدید معمولا مشغولی زیاد دارن
••-••-••-••-••-••-••-••
~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha}
••-••-••-••-••-••-••-••
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
عروسی رو گرفتیم خیلی ساده و حساب شده ، تا جایی که من آرایشگاه نرفتم و خودم آرایش کردم که پول آرایشگا
امید برای من اصلا طلا نگرفته بود. ما پول شام هم نداشتیم، طلا کجا بود ولی یه مدت که وضع بهتر شده بود برام طلا خرید، اونموقع گرمی ۳۰۰ بود و من ۸میلیون طلا گرفتم ... زندگی خیلی بهتر شده بود و ما گشنه نمیخابیدیم.
یه روز صبح گوشیش زنگ خورد باباش پشت خط بود گفت امیدددددد سوختم....
امید سوار ماشین شد و رفت. منو یه بچه یک ماهه خونه موندیم بدون خبر طاقت نیاوردم لباس پوشیدم و آژانس گرفتم رفتم خونه باباش . از در رفتم تو دیدم باباش کمرش سوخته یه نگاه کردم دیدم امید داره تیکه دستگاهای سوختشو جمع می کنه که دستگاها رو از دوستش قرض گرفته بود ، آب یخ تو سرم ریختن یهو با ترس گفتم چی شده
گفت بابام موقع جوشکاری آتیش ریخته رو دستگاها و باعث شده آتیش بگیرن و کولر باعث چند برابر شدن آتیش شده و کمر خودش هم سوخته....
وای همه چی از اول ، بدبختی و بلا .. پدری که برای بار دوم ما رو به خاک سیاه نشوند. هیچی به روش نیاوردم و گفتم بابا فدای سرت ناراحت نباش خدا رو شکر خودت سالمی.
ما ماشین رو فروختیم و منم طلاهامو رو دادم تا بخشی از پول دستگاها رو بدیم ، اما پدرش دريغ از هزار تومان کمک .. هیچی کمک نداد با اینکه باعث این آتیش سوزی خودش بود ...
مادر شوهرم هم همش رو اعصاب بود، بخاطر اینکه کرونا تازه اومده بود ما نرفتیم خونش ، فحش و فحش کاری کرد و قهر کرد باز
و ما دوباره صفر و با یه بچه...
امید اصلا ناامید نشد ، دوباره شروع کرد از بیت کوین هایی که داشت فروخت و یه دفتر اجاره کرد ، کار فنی بلد بود و تو اینترنت آموزش تعمیر پاور ماینر رو یاد گرفت، ۶ماه اول هیچ خبری نبود دفترش ، سوت و کور ..
کم کم شروع شد و تبلیغ گذاشت و هی کار گرفت . و یهو در عرض چند ماه اینقدر زیادشد کارش مجبور شد چند نفر رو استخدام کنه و باهاشون درصدی کار کنه چندتا از دوستاش رو آورد و رایگان بهشون یاد داد تعمیر رو . کارشون گرفت و شدن نفر اول تو ایران برای تعمیرات. ماهانه میانگین صد میلیون درآمد داره و من از نظر مالی هیچ مشکلی ندارم و از اینکه پسرم تو فقر بزرگ نمیشه خیلی خوشحالم . ماشین رو مدل بالا تر خریدیم ، خونه رو تو بهترین منطقه شهرمون رهن کردیم و تمام وسایل خونمون رو از نو گرفتیم ، از عید امسال همسرم کارش گرفته و صبح میره و شب میاد، مادرشوهرم وقتی دید که ما وضعمون اینقدر خوب شد یهو شروع کرد به بهونه کردن که پولی که اونموقع دادم باید بهم بدید گفتیم مشکل نداره دستتم درد نکنه باشه میدیم وقتی دید ما قبول کردیم گفت باید بجاش ۲۰۰ میلیون بدید ، پولی که اون موقع دادم به ارزش الان ۲۰۰ میلیونه من دیگه صدام دراومد و گفتم صد بار بهت گفتم بیا پولت بدم خودت قبول نکردی و گفتی کادو دادم پسرم ، حالا الان اومدی دنبال تلکه کردن اميد ؟؟ دعوامون شدید شد پشت تلفن و شروع کرد به فحش های ناجور ، و زنگ زد به كل فامیلش و پشت سر من حرفای بدی زد. امید زنگ زد بهش و گفت یک بار دیگه پشت سر زن من حرف بزنی ...
این مثل تو نیست خانوادش و پسرش رو ول نمیکنه فرار کنه . خدا رو شكر فعلا چند ماهی هست ازش خبری نیست.
امید از طرف دوستاش که بهشون کار یاد داده بود نارو خورد ، الان دفترش رو جدا کرده و با پسر داییش باهم کار میکنن ، مجوز رسمی هم گرفتن و دیگه کارشون غير قانونی نیست ، باباش رو آورد پیش خودش سرکار و به عمش صد میلیون پول قرض داد برای رهن خونه.
اینقدر به من احترام میزارن و پشیمونن از رفتار گذشتشون. شاید هیچکس اندازه ما زمین نخورده ولی امید هیچوقت ناامید نشد ، من هیچوقت بهش سرکوفت نزدم بخاطر نداری...
ولی گاهی با خودم میگم این احترام فقط بخاطر پوله ...
امیدوارم که اینبار دیگه زمین نخوره امید چون لایق بهترین هاست.
#پایان
••-••-••-••-••-••-••-••
~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha}
••-••-••-••-••-••-••-••
#پرسش_اعضا 💚
سلام
پسری۲۱ ساله هستم و خواهر برادر دو قلو ۹ساله و یک خواهر ۱۵ ساله و یک خواهر ۱۸ ساله دارم
متاسفانه خواهر بزرگم از بچگی افسردگی داشت همیشه تو خودش بود کاری میگفتیم انجام نمیداد پدر و مادرم دکتر نبردنش گفتن بزرگ بشه خوب میشه اما نشد وخیلی هم بدتر شده
از ۱۵ سالگی یکی دو دفه بردنش دکتر ولی خوب نشد یعنی اصلا دارو نخورد که بخواد خوب بشه
همیشه بهونه الکی میگیره دعوا میکنه بلند داد میزنه هیچ کاری هم تو خونه نمیکنه فقط میگه دلم می خواد برم گردش و بخورم و بپوشم بیشتر با اون خواهرم و پدر لجه
خیلی هم رو لباساش و مسواکش حساسه اصلا رفتارش خیلی داغونه
ترو خدا اگه راهی میدونید بگید
اصلا هم راضی نیست دکتر بره اگه بره هم دارو نمی خوره
پیش دعا نویس هم رفتیم دعا براش نوشت اما اونم بر نداشت
التماس دعا
💚💚💚💚💚
سلام
لطفاً سوال من رو بزارید تو کانال تا از راهنمایی های دوستان استفاده کنم...
دخترم کلاس اوله و یه ده روزی هست که به مدرسه میره . توی کلاس تکالیفش رو کامل انجام میده ولی تا میاد خونه سر تکالیفش خیلی بازی گوشی میکنه و تمرکز لازم برای مشق نوشتن نداره و به فکر بازی هست.
تا نشینم بالا سرش نمی نویسه . میترسم وابسته شه نمی دونم چی کار کنم...
به نظرم بازی گوشیش زیاده.
ممنون میشم راهنماییم کنید که چطور باهاش رفتار کنم 🙏🌹
💚💚💚💚💚💚💚
سلام
ما یکی از فامیلامون یه بیماری داره که چند سالی میشه دکترم رفت ولی از اونجایی که تو روستا زندگی میکنه زیاد دسترسی نداره به امکانات اسم بیماریشو یادم رفته ولی درد مفاصل،
کمر درد، کم خونی،کسلی،اختلال در قائدگی،بی حوصلگی،بی اشتهایی داره.
خواستم از اعضای محترم بپرسم ببینم کسی این بیماریو داشته که خوب شده باشه اگه داشته چ جوری خوب شده یا اگ کسی راه درمان میدونه بگه ممنون میشم حالش خیلی بده.
و اینکه تا یذره بهش استرس وارد میشه تبخال میزنه یا سردش که میشه بدن دردش بیشتر میشه.
تبخالش تا یکماه اذیتش میکنه.
ایدی ادمین👇🏻🌱
@habibam1399
••-••-••-••-••-••-••-••
~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha}
••-••-••-••-••-••-••-••
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#بخش_دوم دیدم که بابا در رو بست و اومد توی خونه گفت لااله الا الله، این پسره انگار حرف حالیش نمیشه،
#بخش_سوم
بعد از کمی نشستن بابام گفت خب اینم فرصتی که میخواستی، بفرمایین..
من روم نمیشد سرم رو بالا بیارم.
گفت من ۲۷ سالمه، همونطور هم که میدونین اهل این شهر نیستم و اومدم گلیم خودمو اینجا از آب بکشم بیرون، درآمدم بد نیست و هدفهای بزرگتری تو سرم هست، قصد دارم یه خونه اینجا بسازم، ماشین هم دارم، تا دیپلم درس خوندم ولی اگه مهسا خانوم بخواد بعدا با هم ادامه میدیم. ۲ تا داداش و ۲ تا خواهر دیگه هم دارم که همگی ازدواج کردن. من واقعا به مهسا خانوم علاقه دارم و از همون لحظه اول ازش خوشم اومد و اگه نخواین به من بدینش انقدر میرم و میام تا از دستم عاصی بشین، من به این راحتیا عقب نمیکشم. پدر و مادر مگه جز خوشبختی بچه شون چی میخوان من قول میدم خوشبختش کنم و هر چیزی که بخواد براش فراهم کنم. الان نیومدم خواستگاری رسمی چون پدر و مادرم اینجا نیستن ولی اومدم ازتون خواهش کنم که موافقت کنین، در هر صورت دخترتون ازدواج میکنه چه بهتر با کسی ازدواج کنه که عاشقش باشه.
پدرم از روی استیصال نگاهی به مامانم کرد و گفت چی بگم، باید اجازه بدی فکر کنیم.
محمد رضا گفت هر چقدر دلتون میخواد فکر کنین ولی بدونین اگه جوابتون منفی باشه من منصرف نمیشم، شاید اصلا خود دخترتون دوست داشته باشه ازدواج کنه.
اون شب پدر و مادرم حرفی در مورد محمدرضا با من نزدن. ولی روز بعدش بابام اومد تو اتاقم و گفت دخترم میدونم الان وقت ازدواج تو نیست ولی این پسر دست از سرمون برنمیداره بنظرم پسر خوبی میاد اگه تو راضی هستی با خونوادش بیاد خواستگاری اگه نه که من طرف تو هستم.
تو عمرم انقدر قرمز نشده بود، خیلی خجالت کشیدم و زیر لب گفتم هر طور خودتون صلاح میدونین.
پدرم یه نگاهی بمن کرد و گفت پس مبارکه ان شالله..
آخر همون هفته جلسه خواستگاری رسمی با حضور پدر و مادر محمدرضا برگزار شد، پدر و مادرش پیر بودن و محمدرضا بچه آخرشون بود.
وقتی رفتیم تو اتاق صحبت کنیم دستام می لرزید، دستامو گرفت تو دستش و گفت دیگه مال خودم میشی، خوشبختت میکنم..
من فقط لبخند زدم.
قرار شد تا بزرگترهای فامیل هم بیان تا قرار و مدار عقد و عروسی تعیین بشه.
فامیلامون وقتی فهمیدن خیلی سرزنشمون کردن و به پدر و مادرم گفتن که چه عجله ای دارین برای شوهر دادن مهسا، مگه چند سالشه، چرا نمیذارین درسش رو بخونه و کلی حرف دیگه ولی کار دیگه از این حرفا گذشته بود. و فکر میکنم تو همون مدت کم پدر و مادر هم مجذوب محمدرضا شده بودند.
قرار عقد و عروسی گذاشته شد، من دیگه کم کم نسبت به درسم بی توجه شده بودم از یه طرف مهمونیای بعد از عقد و از طرف دیگه هیجانات دوران عقد.
دیگه انقد تو خونه محمدرضا رو قبول داشتند که فقط حرف حرف اون بود، حتی برای برادر کوچیکترمم برنامه داشت حتی اگه اون دوست نداشت که انجامشون بده.
تا وقت عروسی بالای کارگاه، یه خونه خیلی بزرگ و قشنگ ساخت که زندگیمون رو اونجا شروع کنیم، هر کی خونه رو میدید حسودیش میشد.
کم کم محمدرضا پدرمم وارد کار خودش کرد و بخشی از کار روی دوش پدرم افتاد و هر روز داشت پیشرفت میکرد و من عاشقش بودم.
عروسیمونم تو بهترین تالار شهر برگزار شد، من خیلی احساس غرور میکردم.
چند ماه اول زندگیمون خیلی خوب بود، همش مهمونی و گردش و من رسما با وجود نصیحتهای پدر و مادرم درس خوندن رو رها کردم. هر چی دلم میخواست میخوردم و میپوشیدم.
ولی این این خوش گذشتنا موقتی بود، من کم کم داشتم با شخصیت واقعی محمدرضایی که عاشقش بودم آشنا میشدم...
••-••-••-••-••-••-••-••
~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha}
••-••-••-••-••-••-••-••
#دردو_دل_اعضا ❣
سلام
بنده هم میخواستم داستان خودمو تا ۱۸ سالگی تعریف کنم
من از زمانی که چشم باز کردم پدر و مادرم مدام باهم دعوا میکردن و اختلاف داشتن
کمبود محبت داشتم از طرف پدرم خیلی بیشتر
پدر و مادرم مدام منو طرف خودشون میکشیدن
متاسفانه اقوام بنده از دعا و سحر زیاد استفاده میکنن
اقوام پدریم رو اصلا دوست ندارم وقتی می ریم خانه ی پدر پدرم بدجوری بغضم میگیره
اینقدر اذیت شدم از طرفشون که دیگه اصلا نمیخوام هیچکدومشونو ببینم
من بسیار اعتماد به نفس پایینی داشتم
دختر آروم و کم حرفی بودم اما زودرنج
۱۱سالم بود که صاحب خانه شدیم و من عاشق پسری دوسال از خودم بزرگتر شدم بچه بودم
ایشون اظهار عشق کردن و
با اون آقا شروع کردیم به ارتباط با پیام
ایشون چندین بار به خواستگاری اومدن اما والدینم مخالف بودن که با اصرار من در۱۳ سالگی ازدواج کردم
مشکلاتم دو برابر شد
کمبود محبتم رو میخواستم اینجور جبران کنم
دختر بسیجی و چادری بودم و هستم و تمام سعیم رو کردم که دست از پا خطا نکنم
اما پر از نیاز...
مشکلات خانوادگیم به رابطه با نامزدم ضربه زد و بعد از ۵ سال نامزدی که خیلی سعی کردم این رابطه رو حفظ کنم اما نشد
نامزدم برعکس من اعتماد به نفس بالایی داشت
مدام میگفت ما بدرد هم نمی خوریم و الان دارم جدا میشم
۱۸ سالمه مادر و پدرم با تمام مشکلات همیشه نصیحتم میکردن و از من حمایت میکردن
من واقعا دیگه حوصله و اعصاب غصه خوردن نداشتم بخاطر همین تمام وسایل از اون خاطره داشتم رو از جلو چشمام برداشتم و چندین جلسه به مشاوره رفتم حتی برای هزینه ها من طلامو فروختم ولی پدرم بی خبره...
من هرکاری که لازم بود برای حفظش کردم مشاوره های زیاد، چقدر باهاش صحبت کردم اما عزتم رو زیر پا نمی دارم هیچوقت. من به هیچ کسی جز خدا التماس نکردم ، خیلی نذر و دعا و گریه کردم اما نشد...
پس سپردم به خدا
ارتباطم رو با خداوند و اطرافیانم بیشتر کردم
اما بااین حال بازهم سخته چون تو یه محله ایم هرروز صدای بازی خواهر و برادرش رو می شنوم حتی بعضی وقتا میبینمشون
کارآگاه میرم و حالم خیلی بهتره
اما وقتی میببنمشون عذاب می کشم
متاسفانه هنوز نمی تونیم خونمون رو عوض کنیم
لطفا برام دعا کنید تا دانشگاه قبول بشم و از اینجا دور بشم
خیلی سخته
پدر و مادر من تا پای طلاق رفتن و بخاطر من برگشتن اما حالا به جای یه بچه بخاطر دوتا به پای هم موندن
پدر و مادر عزیز این در خواست منه من با تمام وجود برای همه ی پدر و مادران احترام بسیار قائلم
لطفا تا از رابطتون مطمئن نشدید پای بچه ای را به زندگی باز نکنید
لطفا جلوی بچه هاتون دعوا نکنید کتک کاری نکنید
به هم محبت کنید تا بچه هاتون محبت رو یاد بگیرن به بچه هاتون محبت کنید
لطفا قبل از ازدواج خیلی خوب تحقیق و بررسی کنید باور کنید بیشترین ضربه رو بعد طلاق دختر میخوره.
فراموش کردن کسی که دوسش داری خیلی سخت تره اونم وقتی که محبتش رو حس کردی
اما نمیشه کسی رو توی رابطه با خودت نگه داشت
آدمی که رفتنی باشه هرکاری کنی یه روزی می ره پس بهتره همین الان بره
هنوزم والدینم هرروز باهم بحث دارن و کمی سخته این اوضاع .....
خیلی پشیمونم که چرا به اون آقا پیام دادم
ایکاش جلوی خودم رو میگرفتم ایکاش ...
اگر به عقب برمی گشتم هرگز این کارو نمی کردم همین پیام بازی با نامحرم هم برای من عواقب خیلی بدی داشت
منی که نگاهم نمیچرخید تو گردابی افتادم که بیرون اومدن ازش همه جونمو گرفت
پشیمونی سودی نداره بخاطر همون اشتباه در ۱۳ سالگی هنوزم شرمنده خدا و وجدانم و پدرم هستم
اما باز هم اونا بهم اعتماد میکنن و تصمیمات زندگیم رو به عهده خودم می ذارن
خیلی خوبه که بهم چیزی رو تحمیل نمیکنن
شرمنده نگاه پدر و مادرم هستم
پدرم خیلی مخالف بود اما گوش ندادم
خدارو شکر میکنم که پدرم منو مجبور به کاری نمیکنه که بهم اعتماد داره و می داره خودم برای زندگیم تصمیم بگیرم و از تصمیماتم حمایت میکنه
خانوادم میگن خیلی عاقلتر شدم😊
اون زمانی که هیچکس نبود و هیچکس از تصمیمم برای حفظ زندگیم باخبر نبود تنها و با مخالفت ها راهی شدم اما اصلا پشیمون نیستم من تلاشم رو کردم و عذاب وجدان ندارم
در فروپاشی یک رابطه هر دوطرف مقصرن
شاید این اتفاق تلخ بود و عواقب بدی داره
اما تجربه ام بیشتر شد و دارم دقیقا به چیز هایی میرسم که آرزوشو داشتم.
هرکسی یه ظرف محبتی داره ظرف محبت بعضی ها کمه بعضی ها زیاد
از نظر هیچکس در دنیا بی عیب نیست
مدارا کردن و سازگاری درست و بجا خیلی از مشکلات رو حل میکنه
پدر های عزیز لطفا دخترهاتون رو در آغوش بگیرید انهارا ببوسید و نوازش کنید و از کلمه های محبت آمیز استفاده کنید .
دعا میکنم هرکی هر کجا که هست همیشه سلامت و عاقبت بخیر باشه
تمام توانم رو بکار گرفتم تا آینده ای روشن رو برای خودم رقم بزنم .برام دعا کنید
به خدا اعتماد کنید. پشت هر اتفاقی حکمتی نهفته
🌹التماس دعا🌹
#دردو_دل_اعضا ❣
#پرسش
سلام وعرض ادب به خانوم مشاوره عزیزم که کمک حال درد همه ی افراد هستید.
خانوم مشاوره عزیز بنده نزدیک دوساله که نامزدهستم این زندگی دوممه ازاون روزی که نامزدکردم خانواده همسرم ب طور وحشتناک عذابم دادن یسره برام حرف وحدیث وابروبردن....اینکاراانجام دادن همه همسایه و فامیل متوجه کارای خانواده همسرم شدن شغل نامزدم ارماتوربند ساختمان ارتش بود وقتی ک خواستگاری اومد نامزدم اون روز خیلی هواسردبوده تمام وقت چهارزانو نشسته کارکرده بود وقتی ک بلندشده بود رگ پاهاش گرفت دیگ نتونست کارشوادامه بده وقراردادشو منحل کرد خلاصه الان نامزدم همش درگیر پاهاشه هرچی پول داشته درمان پاهاش کردامانتیجه نگرفت تالان سرکار هم نرفته
خلاصه ۱۰سال طول کشیدطلاق گرفتن و بهش مهریه دادن
تازه یه ماه وخورده ایی شروع ب بار اوردن میوه کرده دوباره یکی از همسایه هاشون ی نفر معرفی کرده ده روز تمام توخونشونه هرروز پاهاشو میبره پیش شکسته بند نشون میده خونمونم نیومده و ایشون هم زندکی دومشونه.قبلا وسایل بزرگ چندتا گردن نامزدم بودگرفته بود میخاستن برن سرخونه زندگیشون رابطشون بهم خورد چون دعاوطلسمش کرده بودن ونامزدم ازنامزدسابقش خوشش نمیومد بااجبارخانوادش قبول کرد ک دخترخوبیه وفلان
اوضاع پای شوهرم ک خیلی بده قرار شد فرش و یخچال بیاره فعلااازاون استفاده کنیم یابفروشیم یه یخچال حداقل بگیریم بعد کم کم شوهرم کارکنه تیکه تیکه وسایلارو بخریم
خلاصه اون چندتا تیکه وسایلش یخچال گاز فرش بوده الان خانوادش یخچال وفرش و لباسشویی تلویزیون ک قراره ایشون بگیره تواین اوضاع که خیلی بده وگرونیه نمیده میگه نه ما حمایتت میکنیم نه وسایلاتومیدیم خودتی و لباسات
الان موندیم وسط ک چیکار کنیم ک وسایلاروازدستشون بگیریم شوهرم خیلی خونسرد هستش اصلا هیچ فکری نمیکنه همش امروزفردا میکنه میگه میگم ب خانوادم ببینیم چیمیشه. واقعا این کارش منوکلافه کرده بخاطرخوابش باهام دعوامیکنه تاعصرمیخابه.خیلی خودخواه و مغرور.همه جوره باهاش راه اومدم اما بازم حرف خودش شده سند الان میگم توکه هیچیوقبول نمیکنی مشکل نداره بیا طلاق بگیریم من دیگ کم اوردم بااین کارات همش عذابم میدی میگه درست میشع من ولت نمیکنم من عاشقتم نمیدونم چیکارکنم بهم کمک کنید
ایدی ادمین👇🏻🌱
@habibam1399
••-••-••-••-••-••-••-••
~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha}
••-••-••-••-••-••-••-••
لطفا این دوست عزیزمونو راهنمایی کنید🌹
#تغییر_نگرش 💚
#سبک_زندگی 🌱
••-••-••-••-••-••-••-••
~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha}
••-••-••-••-••-••-••-••