eitaa logo
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
169.3هزار دنبال‌کننده
4.3هزار عکس
1.1هزار ویدیو
13 فایل
داستان زندگی آدمها👥 شما فرستاده ایید⁦👨‍👩‍👧‍👦⁩📚⁦ کانال فروشگاهیمون☘️👇 https://eitaa.com/joinchat/2759983411Cdc26d961b4 تبلیغات پربازده👇✅ https://eitaa.com/joinchat/3891134563Cf500331796 ادمین گرامی کپی از مطالب کانال حرام و پیگرد دارد❌❌❌
مشاهده در ایتا
دانلود
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#داستان_زندگی ❤️ #بخش_اول همین طور که تکه پارچه ها رو از دور اطرافم جمع می کردم جارو رو برداشتم تا
صبح که از خواب بیدار شدم دست و رومو شستم و یه چای برای خودم ریختم و نشستم تا صبحانه ام رو بخورم موقع رفتن، ننه بهم یه لیست داد تا موقع برگشت بگیرم هنوز وارد کارگاه نشدم دوباره اون دختر چشم زیبا رو جلوم دیدم که با یه لبخند دلنشین از کنارم رد شد... دیگه مطمئن شدم از من خوشش اومده. تا ظهر پشت میزم بودم و حسابی گرسنه ام شده بود ساعت رو که نگاه کردم حدود یازده بود برای خوردن ناهار بلند شدم و به سمت آشپزخونه رفتم که دیدم ناهار خوری خلوت و فقط همون دختر چشم زیبا که من تو خیالاتم اسمش رو زیبا گذاشته بودم سر یکی از میزها نشسته بود می خواستم بهش سلام کنم و اسم و فامیلش رو بپرسم اما روم نشد و خجالت کشیدم، و در جواب لبخند دلنشینش لبخندی زدم حس خیلی خوبی بهش پیدا کرده بودم دوست داشتم همینطور هر لحظه ببینمش و همینطور زل بزنه به من و نگاهم کنه یا ساعتها گوشه ای بنشینم و نگاهش کنم غذا که دمی باقالی بود رو گرم کردم و نشستم سر میز زیر نگاه هاش نتونستم درست غذا بخورم و بهش تعارف کردم که چیزی نگفت و فقط لبخند زد و سری تکون داد وقتی احساس کردم سیر شدم پاشدم که برم همون موقع خانم پرسویی اومد داخل و سلام کرد جوابش رو دادم و خسته نباشیدی گفتم، پاشدم برم که در کمال ناباوری دیدم زیبا نیس اصلا نفهمیدم کی رفت که من متوجه نشدم. تا شب پشت چرخ بودم سفارش ها زیاد بود و همه بچه ها سخت مشغول کار تا حدودی تونستم کار رو پیش ببرم و جلو بندازم کارم که تموم شد خداحافظی کردم و راهی خونه شدم سر راه سفارشات ننه رو تمام و کمال خریدم وقتی رسیدم بوی عطر فسنجون همه جا پیچیده بود چقدر هوس کرده بودم مدت طولانی بود که از ننه می خواستم درست کنه و نتونسته بود. دستهامو شستم و در حالی که از ننه تشکر می کردم به سمت سفره رفتم و با ولع شروع کردم غذامو خوردم انقدر بهم چسبید و از ننه تشکر کردم و برای تشکر ظرفهای شامو شستم و رفتم تا بگیرم بخوابم. روزها همینطور سپری می شد و من هر روز زیبا رو می دیدم و گاهی هم تو مترو باهم، هم مسیر می شدیم دوست داشتم بیشتر باهاش آشنا بشم، و گاهی هم به ازدواج فکر می کردم فکر اینکه زیبا به خاطر شرایطم قبول نکنه و جواب مثبت نده حالمو بد می کردم و از طرفی هم‌ نمی تونستم بی خیال ننه بشم و سر پیری رهاش کنم و برم دنبال زندگیم خواستگاری هم زیاد رفته بودم اما هرکس می دید قرار با ننه ام زندگی کنه پا پس می کشید، پسر خوش برو رویی هم نبودم که کسی عاشقم بشه و با شرایطم کنار بیاد نه شرایط مالی مناسبی داشتم و خونمون هم که تو پایین ترین نقطه شهر بود البته ننه خیلی دلش میخواست من سرو سامون بگیرم و آرزو داشت بتونه نوه اشو بغل بگیره... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ••-••-••-••-••-••-••-•• ~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha} ••-••-••-••-••-••-••-••
❤️ سلام عزیزم من ی دختر دانشجو روانشناسی هستم خیلی حجاب رو دوست دارم اما همه خانواده ام مسخرم میکنن که چرا حجاب داری من از ۱۰ سالگی چادر میزدم اما الان ۳ ساله دیگه نمیزنم یعنی نمیزارن بزنم ی بار هم با پول های خودم ی چادر خریدم از در که میرفتم بیرون میپوشیدم تا نفهمن ی مدت خیلی خوب بود اما عموم دید و همونجا توی خیابون ازم گرفت و پرت کرد توی سطل زباله من موندم چه کار کنم خسته شدم دیگه 😔 ❤️❤️❤️❤️❤️ سلام. خسته نباشید. مامان من تو آشپزخونش مورچه پیدا شده خیلی زیاد هرچی سم میریزه هر کار میکنه بازم میان. توی همه وسایل و خوراکی‌ها میرن دیگه واقعا نمیدونیم چکار کنیم از دوستان خواهش میکنم اگه راهی برای خلاصی از مورچه ها دارن راهنمایی کنن. ممنون از همگی ❤️❤️❤️❤️❤️ سلام من 17سالمه وخانوادم دوس دارن ازدواج کنم وبرم سر خونه زندگیم خودمم دوس دارم ولی موقعیتش روندارم 😔😔 اگه میشه در کانآلتون از دوستان بپرسید برای ازدواج موفق دعایی میدونن که زودتر جواب بده🙏🙏🙏🙏 ❤️❤️❤️❤️❤️❤️ سلام ادمین عزیز تو رو به قران زود این پیامم رو بزار ادرس کار بسته بندی میخواستم تو قزوین بویین زهرا ادرس بدین یا شماره تلفن که زنگ بزنم یا کار بسته بندی در منزل که تو سراسر کشور انجام بشه کار خوبی باشه و درآمد شم خوب باشه و اینکه من تو روستا زندگی میکنم قبول میکنن ❤️❤️❤️❤️ سلام دوستان وقت بخیر من یه خانم ۲۸سالم بچه هم دارم ازنظرزیبایی خوبم یعنی حوری نیستم ولی زشتم نیستم به دل میشینم مشکل من قدم هست خیلی کوتاهه ۱۵۳اعتمادبه نفسم خیلی پایینه خونه دوستای همسرم دوست ندارم برم چون زنهاشون قدبلندوزیبان همش بدم میاد من خیلی کوتاهم البته ناشکرنیستم فقط اعتمادبه‌نفس ندارم چیکارکنم کسی مثل من هست ایدی ادمین 👇🏻🌹 @habibam1399 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ••-••-••-••-••-••-••-•• ~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha} ••-••-••-••-••-••-••-••
❤️ طاهره برخلاف دخترهای هم دوره خودش این شانس و داشت که مدرسه بره. هفده سالش بود که کشف حجاب شد و دیگه پدرش اجازه نداد از در خونه بره بیرون چه برسه به مدرسه. تو فرهنگ و رسوم زمانه خودش وقتی که دخترها یازده دوازده سالگی ازدواج میکردن طاهره تو هفده سالگی دختر مونده محسوب میشد، خواستگار درست براش نمیومد سواد داشتن و اینکه بلد بود فرانسه حرف بزنه بجای اینکه مزیت حساب بشه عیب بود همه میگفتن حتما این دختره مخش عیب پیدا کرده این چیزارو خونده. چند ماه گذشت هیچکس نیومد خواستگاری، بلاخره بعد چند ماه محمد پاسبون اومد، محمد و یه محل میشناختن همه ازش فراری بودن میگفتن اخلاقش مثل سگ میمونه سلامش هم فحش بود هیچکس بهش دختر نمیداد، ده تا خواهر داشت از دوتا زن پدرش همه از خانواده اش هم فراری بودن. محمد سی سالش بود که دست طاهره هفده ساله رو گرفت برد خونش. شب عروسیش مادر طاهره با چشم گریون بهش گفت به این آدم جز چشم چیزی نگو وگرنه میزنه میکشتت. طاهره به قدری از سرنوشتش ناراحت بود که اصلا با محمد حرف نمیزد. سرنوشتشو پذیرفته بود، منتظر هر بلایی بود که سرش بیارن ولی شش ماه گذشت متوجه شد برخلاف انتظارش هنوز یک کتک هم نخورده، کتک که هیچ حتی یک فحش هم نشنیده، حتی گاهی محمد با کتاب میومد میگفت از خیابون پیدا کرده پرت میکرد اونور میگفت شاید ورقهاش به درد بخوره ولی معمولا کتاب ها نو بود، ظاهرا فهمیده بود طاهره عاشق کتاب خوندن چون بعدها حتی یک صفحه از اونا رو نکنده بود. کم کم زندگی برای طاهره داشت قابل تحمل میشد، داشت به محمد عادت میکرد که خواهرشوهراش شروع کردن که تو دو سال ازدواج کردی چرا بچه نداری دنبال زن بودن برای برادرشون ولی محمد گفت من یک ساله یک زن دیگه رو عقد کردم اونم هنوز بچه نیاورده. اینجوری شد که همه جا پر شد محمد پاسبون با اون همه ادعا اجاقش کوره،و زنش بدبخت شد کسایی که ازش کینه داشتن از دور بهش متلک میگفتن و در میرفتن. طاهره هیچوقت شک نکرد که محمد در مورد زن دوم دروغ گفته، خیلی شبها یواشکی گریه میکرد، بلاخره بعد این همه سال دلبسته شوهرش شده بود. هرروز به اون زن فکر میکرد هرچند که هیچوقتم راجع بهش حرفی بینشون زده نشد. سالها گذشت بدون بچه، محمد بازنشست شد یه خونه خرید که زیرش مغازه بود. محمد سرش با مغازه و طاهره هم با کتابهاش گرم بود. یک روز ظهر طاهره رفت پایین محمد و صدا کنه برای نهار، دید سرشو گذاشته رو میز مغازه و خوابه، دیگه پا نشد... هفتاد سالش بود. سالهای آخر همیشه میگفت اگه من مردم قبل از اینکه کاری کنی کلید تو جیبمو بردار مال صندوق آهنی ته انبار، صندوقی که مدارک رو توش نگه میداشت. طاهره کلید و برداشت ولی یادش رفت بره سراغ صندوق، تا اینکه برای کفن و دفن شناسنامه خواستن رفت سر صندوق پر مدارک بود، برای اولین بار شناسنامه شوهرشو دید...هیچ زنی توش نبود جز خودش، هیچ مدرکی از زن دیگه ای هم پیدا نکرد، وصیت نامه رو پیدا کرد فهمید که خونه و مغازه به نام خودشه (طاهره) تازه فهمید چند سال پیش اون محضر دار که اومد خونه اون همه امضا ازش گرفت برای چی بود، نزاشته بودن اون موقع مدارک و بخونه. سالهای آخر عمرشو با آرامش تو همون خونه زندگی کرد، مشکل مالی نداشت هم کرایه مغازه بود هم حقوق بازنشستگی، هرچند که خواهرشوهراش از ناراحتی خودکشی کردن سر خونه و مغازه. سالهای آخر عمرش برای اولین بار پاش به بیمارستان باز شد، دکتر ازش پرسید از کی انقدر جلوی گلوش ورم داره؟ گفت از وقتی یادش میاد. دکتر بعد از بررسی آزمایش ها گفت برای همین که هیچوقت بچه دار نشده.... تازه برای اولین بار طاهره فهمید که هیچ زن دومی واقعا در کار نبوده... محمد میخاست کسی طاهره رو اذیت نکنه طاهره نود سال عمر کرد. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ••-••-••-••-••-••-••-•• ~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha} ••-••-••-••-••-••-••-••
@azsargozashteha @ranjkeshideha @hezarrahenarafte مجموعه کانالهای ما👆🏻❤️ لطفا همگی در هر سه کانال عضو باشید سوالات شما به صورت تصادفی در یکی از کانالها قرار میگیرد ادمین کانال اول 🌹: خانم حبیبه 💚 ادمین کانال دوم و سوم 🌹:خانم ستاره از همراهیتون سپاسگذاریم 🙏🏻
🌞روزی یک صفحه بخوانیم 🌞 سوره ❤️ صفحه ی ۱۹۵🌹 @azsargozashteha💚
4_452715601975052650.mp3
1.46M
🌞روزی یک صفحه بخوانیم 🌞 سوره ❤️ صفحه ی ۱۹۵🌹 @azsargozashteha💚
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#پرسش_اعضا ❤️ سلام عزیزم من ی دختر دانشجو روانشناسی هستم خیلی حجاب رو دوست دارم اما همه خانواده
❤️ سلام عرض ادب🌹 برای دفع مورچه میخک بریزین هرجا که مورچه هست من خودم کلافه بودم از بس مورچه میرفت تو قندونم ته قندونم میزاشتم تو یه ظرف آب از وقتی که میخک میریزم تو قندونم دیگه مورچه‌ها نیومدن تو قندونم کلا همه جای خونه رو میخک ریختم😂😂 ❤️❤️❤️❤️ سلام خانمی که برای از بین بردن مورچه کمک خواسته بود ما از سم قهرمان استفاده کردیم جواب داد قبلا با دارچین و فلفل مورچه ها را دور می کردیم، ولی دیگه این ها جواب نمی‌داد، سم قهرمان جواب داد ❤️❤️❤️❤️ سلام درباره خانمی که مورچه زیاد دارن من اول سیر خام رنده کردم .بدرد نخورد بعد قلم سوسک کش از داروخانه گرفتم کشیدم عالی بود .جوش شیرین هم خوبه بپاشید سر راهشون ❤️❤️❤️❤️ سلام در مورد خانمی که خونه مادرشون پر از مورچه هستش و امان ندارن حقیقت منم تو خونمون همین جوری بود حتی جرات نداشتیم روی فرش دراز بکشیم که همه جامون رو می گزیدن و تو لباسامون می رفتن عین یه قطار ردیفی همه جا در حال حرکت بودن آشپزخونه که هیهات بود جرات نداشتم تو ظرفشویی یه دونه برنج بیافته یا یه خرده نون جایی باشه قندون پر مورچه یه بساطی داشتم هر چقدرم سم می زدم بی‌فایده از یه جای دیگه سر و کلشون پیدا میشد حتی توی تخت خواب ها یه روز اتفاقی داشتم تو اینترنت سرچ می کردم که این دستور رو دیدم و گفتم منکه همه کار کردم بذار اینم انجام بدم و در کمال ناباوری در فاصله یک شب تا صبح همه ناپدید شدن😱 الان دوساله دیگه اصلا مورچه نداریم گهگاهی هم که یکی دوتا پیدا میشه مجدد تکرار می کنم هیچ سمی لازم نیست فقط پناه به قرآن و اینم دستور : دعا برای دفع مورچه به تجربه رسیده برای دفع مورچه باوضو باشید و یک مورچه را بگیرید و سه مرتبه این آیه را بر او بخوانید : يَا أَيُّهَا النَّمْلُ ادْخُلُوا مَسَاكِنَكُمْ لَا يَحْطِمَنَّكُمْ سُلَيْمَانُ وَجُنُودُهُ وَهُمْ لَا يَشْعُرُونَ و بدمید و مورچه را رها کنید همه فرار کنن منبع : کلیات مجمع الدوعوات ص 247 برای محکم کاری به چند تا از مورچه ها در جاهای مختلف خونه بخونید ❤️❤️❤️❤️❤️ در مورد اون خانمیکه ۲۸ سالش هست و یه پسر داره و قدش ۱۵۳ است شما شکر خدا نعمت های خوبی دارید و این قد کوتاه مشکل نیست از ضعف نفس است چه بسا اگه شما مشکل قد به قول خودتان دارید اون خانم های دیگه هم یه مشکل دیگه دارند که شما ندارید و چه بسا به حال شما حسرت بخورند لذا در این دنیا هرکس نعمتی داره نقصی هم داره مشکلی هم داره شما به قول خودتان مشکل قد دارید و دیگران هم مشکل دیگه ای دارند ضمنا شما میتونید با حجامت مشکل قدتون رو احتمالا حل کنید ❤️❤️❤️❤️❤️❤️ سلام در مورد خانمی که گفتن قدشون کوتاهه نمیتونن برن خونه ی دوست و آشنا منم قدم 150. بخاطر بیماری در سن 13 سالگی دیگه رشد قدی نداشتم. اما وقتی دبیرستان بودم یکی بود قدش از منم کوتاهتر.شاید 140 میشد هیچوقت با قدم مشکل نداشتم جز موقع ازدواج. همسرم قدش از 180 بیشتره، دوران عقد بودیم گفتم با قد من مشکلی نداری? گفت نه. زن باید کوچولو باشه راحت توی بغل جا بشه. زن بزرگ هیکل خوشم نمیاد. حتی بعد از چند سال باردار شدم و بدنم ورم کرد میگفت از چاقی و هیکل درشتت خوشم نمیاد خانوده اش همه قد بلندن. ولی خب قد بلند تنها امتیاز نیست. خیلی وقتا شده من بخاطر درس بیشتر، درک بیشتر، سلیقه ی بهتر ، فرز بودنم، مورد توجه باشم. وقتی خودت از قدت خوشت بیاد و با افتخار ازش حرف بزنی، دیگه برای دیگران هم بی اهمیت میشه. اینم بدون قد بلند ها مشکلاتی مثل دیسک کمر خیلی زود سراغشون میاد. پس خیلی به خودت انرژی منفی نده. موفق باشی ❤️❤️❤️❤️ خانم ٢٨ ساله ای که ناراحت قدشون هستن. عزیزم قطعا خدا چیزهای زیبای زیادی توی چهره شما گذاشته و احتمالا اخلاق خوب ویا هنر خاصی داری که بقیه از اون محرومند. برای مشکل قدتون هم کفش پاشنه بلند طبی بپوشین و برای توی مهمانیها هم صندل روفرشی پاشنه بلند یا لژدار بپوشین.هرجا مهمانی میرید باخودتون ببرید وبپوشید.اینجوری قدتون کمتر به چشمتون میاد و اذیتتون نمی کنه.
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#دردو_دل_اعضا ❤️ #داستان_زندگی سلام امیدوارم که زندگی هاتون خالی از غم و پر کن امید باشه من محمد ه
. بخدا تو مجلس خواستگاری پا شدم دستشو بوسیدم گفتم نامردم اگه بزارم کسی از گل نازک تر بهش بگه. این وصلت به سختی سر گرفت عاشقانه با همسرم زندگی کردم اما خانوادمو تا ده سال ندیدم حتی از عروسی خواهر برادرام خبر دار نشدم به طور کامل ده سال بی کس و کار زندگی کردم. همسرم همیشه عذاب وجدان داشت میگفت من باعث شدم که خانوادت ترکت کنن اما من همیشه گفتم که خانوادم تویی. بعد ده سال خانوادم سراغمو گرفتن اومدن خونم و رفت و آمد ها درست شد و بعد از مدتها همسرم به طور معجزه اسایی تونست رو پاهاش وایسه باورم نمیشد من چندین سال با حسرت دیدن خانوادم زندگی کردم چندین سال نصف شب پا میشدم و همسرمو میدیدم و به حالش گریه میکردم هیچکس حتی همسرمم از روحیه داغون من خبر نداشت چون مجبور بودم خودمو خوب نشون بدم بخاطر زندگیم بخاطر همسرم دوستان مشکلات یه روز تموم میشن اما توروخدا خودتونو نبازید کسی رو بخاطر آسیبی که دیده رها نکنید سرکوفت نزنید بخدا اون مرد فکر کرد زرنگی کرد اما هم چوبشو خورد هم یه جواهر و از دست داد نزارید مشکلات جلوی رسیدن شما به خوشبختی رو بگیره تلاش کنید نگران نباشید خدا هست و یه روز هر مشکلی داشته باشید تموم میشه❤️ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ••-••-••-••-••-••-••-•• ~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha} ••-••-••-••-••-••-••-••
💚 🌱 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ••-••-••-••-••-••-••-•• ~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha} ••-••-••-••-••-••-••-••
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#بخش_دوم صبح که از خواب بیدار شدم دست و رومو شستم و یه چای برای خودم ریختم و نشستم تا صبحانه ام رو
ننه خیلی دلش میخواست من سرو سامون بگیرم و بتونه نوه اشو بغل بگیره اما زهی خیال باطل هیچ کس حاضر نبود با شرایط من کنار بیاد و بهم جواب مثبت بده... منم مثل هر مرد دیگه ای دوست داشتم صاحب زن و زندگی باشم شب ها که خسته میام خونه دخترم بپره تو بغلم تا تمام خستگی هام در بره گاهی به خاطر شرایطم خنده ام می گرفت و به این فکر می کردم که من اگه از هر دختری خواستگاری کنم قطعا افسردگی می گرفت اما حساب زیبا فرق داشت زیبا یه جوری منو ویران کرده بود از نو ساخته بود، گاهی حس می کردم همه جا مثل سایه دنبالمه به این فکر می کردم شاید که دعاهای ننه ام مستجاب شده و خدا زیبا رو سر راهم قرار داده و زیبا به من دل باخته.. چند روزی گذشت و صبح حاجی تو دفترش نبود و طبق همیشه برای کار خیر رفته بود، چون کارها زیاد بود شب کار موندم تا بتونم کارهامو پیش ببرم ساعتی گذشت و من سخت مشغول کار بودم که دیدم نخ کم آوردم پاشدم تا از تو کمد بردارم که احساس کردم یه نفر پشت سرم ، صدای قدم هاش را می شنیدم دوک نخ را برداشتم و برگشتم سر جام اما حس می کردم یه نفر مرتب نگاهم می کنه ولی هرچی چشم می انداختم هیچکس نبود خوف برم داشته بود و چون شب بود ترسم لحظه به لحظه بیشتر می شد تصمیم گرفتم کار رو تعطیل کنم اما دم رفتن وقتی می خواستم از در خروجی برم بیرون یه لحظه یه سایه ای را دیدم دقیقا سایه یک زن بود که چادر سرش بود... به خیال اینکه شاید یکی از خانم ‌های کارگاهه و مونده تا کارهاش را انجام بده، بی خیال شدم و برنگشتم ببینم کیه البته در حقیقت جسارتشو نداشتم قدم هام را تند تر کردم و به سمت مترو راهی شدم اما احساس می کردم یه نفر تعقیبم می کنه و سایه به سایه دنبالم میاد..! ترس تمام وجودم را گرفته بود حتی می ترسیدم برگردم و نگاه کنم اما صدای قدم ها و نفس هاشو می شنیدم که خیلی به من نزدیک بود سوار شدم که در کمال تعجب زیبا را دیدم و نگاهمون به هم گره خورد و من سرمو زیر انداختم یعنی زنی که داخل کارگاه بود زیبا بوده... اینطوری خیالم راحت شده بود چون تا چند دقیقه پیش به این فکر می کردم که اگه دزد بود و کارگاه را خالی می کرد من چی جواب حاجی را می دادم و با عذاب وجدان چکار می کردم هرچقدر سعی کردم جلو برم و بپرسم شما کارگاه بودید نتونستم انگار چیزی مانعم می شد.. وقتی رسیدم دیدم ننه سر سجاده نشسته و دستهاشو روبه آسمون گرفته و داره زیر لب ذکر میگه به طرفش رفتم و سرم را گذاشتم روی پاش... ننه نوازشم می کرد و تو یه لحظه ترس جای خودش را به آرامش داد و وجودم پر شد از امنیت... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ••-••-••-••-••-••-••-•• ~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha} ••-••-••-••-••-••-••-••
❤️ در عصر یخبندان بسیاری از حیوانات یخ زدند و مردند. خارپشتها وخامت اوضاع را دریافتند و تصمیم گرفتند دورهم جمع شوند و بدین ترتیب خود را حفظ کنند ... ولی خارهایشان یکدیگر را زخمی می کرد با اینکه وقتی نزدیکتر بودند گرمتر می شدند ولی تصمیم گرفتند ازکنار هم دور شوند ولی با این وضع از سرما یخ زده می مردند ازاینرو مجبور بودند برگزینند: یا خارهای دوستان را تحمل کنند و یا نسلشان از روی زمین محو گردد... دریافتند که باز گردند و گردهم آیند. آموختند که با زخم های کوچکی که از همزیستی بسیار نزدیک با کسی بوجود می آید کنار بیایند و زندگی کنند چون گرمای وجود آنها مهمتراست و این چنین توانستند زنده بمانند ... بهترین رابطه این نیست که اشخاص بی عیب و نقص را گردهم آورد بلکه آن است هر فرد بیاموزد با معایب دیگران کنار آید و محاسن آنان را تحسین نماید... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ••-••-••-••-••-••-••-•• ~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha} ••-••-••-••-••-••-••-••
❤️ سلام وقتتون بخیروممنون بابت کانال درجه یکتون واقعا عالیه راستش من زانوهامو ارنجم سیاه شده میخواستم ببینم راهکاری دارین دوستان که 20روزه برطرف شه ممنون میشم زودترجواب بدین چون عروسی داداشمه لطفا ادمین جان بذارتوگروه تادوستای گلم کمکم کنن ❤️❤️ ❤️❤️❤️❤️❤️ سلام میخواستم بپرسم تو استان قزوین یا شهرستان بویین زهرا کجا فرش فروشی خوب هست که فرش کهنه بگیره بجاش فرش نو بده درضمن درب خونه بیارن ممنونم 💋💋💋❤️ ❤️❤️❤️❤️ سلام. من یه دختر 17 ساله هستم. تازگیا خیلی بی حوصله شدم حوصله هیچ کاریو ندارم سال دیگه کنکور دارم و از الان باید شروع کنم به خوندن اما حوصله درس خوندنم نیس. کلاسای تابستونیم که از سر همین بی حوصلگی رها کردم. قبلا اینجوری نبودم.به حدی رسیدم که دکتر رفتم برام داروهای ویتامینه داد اما تاثیری نداشت. حتی یه آمپول ویتامینه گرفتم اونم تزریق کردم گفتن تاثیرش دو سه روز اوله اما من از اون هم هیچ تاثیری ندیدم. آزمایش دادم اونم خوب بود. نمیدونم دقیقا چمه فقد میدونم دل و حوصله هیچ چیزیو ندارم و تا کسی پیشنهاد کار یا هنریو میده من با جمله حوصله ندارم ساکتش میکنم. انرژی ندارم و فکر میکنم حالم با هیچی خوب نمیشه و هیچ چیزی خوش حالم نمیکنه وقتیم که اینجوریم مرگو به زندگی ترجیح میدم نمیدونم بخاطر گرمای بیش از حده یا بیماریی دارم یا اصن بخاطر روحیمه لطفا هر کی در این مورد اطلاعاتی داره کمک کنه ممنون میشم. ❤️❤️❤️❤️❤️ باسلام خدمت دوستان وهم چنین عزیزانی که این کانال رو دایر کردند من سرگذشت تلخ و شیرین همه اعضا رومطالعه میکنم واقرار میکنم که همه این ها تجربه جدیدی هستند اما اصل مطلب این من 9ماه ازدواج کردم دیر ازدواج کردم دوست دارم فرزندی داشته باشم آیا دعایی راهکاری هست ؟پزشک های شهر ما کرمانشاه ivf رو پیشنهاد کردن می‌خوام نظر دوستان رو بدانم ممنون از همه شما خوبان ❤️❤️❤️❤️❤️ سلام خوبید لطفا کمکم کنید من خیلی دوس دارم زبان انگلیسی بخونم و زبان رو یاد بگیرم اما زبانکده نمیرم میخام خودم تو خونه زبان کار کنم اما نمیدونم از کجا و چطور باید شروع کنم چی بخونم چی نخونم روزی چقد زمان بزارم خیییییلی کلافم لطفا منو راهنمایی کنید ممنون از همه دوستان ❤️❤️❤️❤️ سلام من عاشق موی بلندم الانم موهام‌گزاشتم بلند شدن و واقعا زیبا هستن ..ولی یه ماهی میشه موخره گرفتم اصلا هم علاقه ای ندارم کوتاهشون کنم ولی زبر شدن و موخره گرفتن لطفا اگه راهی هست که بدون کوتاه کردن بشه مو خره رو درمان کرد یا دوستی تجربه داره کمکم کنه ممنون میشم ایدی ادمین 👇🏻🌹 @habibam1399 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ••-••-••-••-••-••-••-•• ~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha} ••-••-••-••-••-••-••-••
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#پرسش_اعضا ❤️ سلام وقتتون بخیروممنون بابت کانال درجه یکتون واقعا عالیه راستش من زانوهامو ارنجم سیاه
❤️ سلام به خانومی که موهای بلندشون موخوره گرفته بگین شما موهاتو وقتی میبندی باید نوک موها آزاد باشه و نباید اونا رو زیر کش یا ...پنهان کنی اینکه کل مو رو بپیچونی و تاب بدی و بعد ببندی با کش مو این باعث میشه که نوک مو هوا نخوره و موخوره بزنه موهاتون باید بعد از بستن موها نوک مو آزاد باشه و زیر موهای پیچیده شده بسته نشده باشه. امیدوارم متوجه منظورم شده باشین عزیزجان امتحان کنید ان شاءالله که مشکلتون حل میشه ❤️❤️❤️❤️❤️ سلام در در رابطه با اون دختر خانمی ۱۷ساله ای ک بی حوصله هستن ببین عزیزم منم همسن توام منم تقریبا ی مدت پیش مث تو بودم حتی بقول خودت حوصله درسم نداشتم ببین تو تمیز بودن خونه اینقدر حساسم ک بعضی مواقع اصلا همینجوری ی دستمال می‌کشیدمو تمام ولی دیدم اینجوری نمیشه باید ب خودم روحیه بدم برای همین واسه خودم برنامه روزانه نوشتم مثلاً دو ساعت درس خواندن نیم ساعت آهنگ گوش میدم ی ساعتی تلویزیون میبینم سعی کن با دوستای صمیمت در ارتباط باشی مثلاً من صبا وقتی می‌خوام خونه رو تمیز کنم هندزفری می‌زارم آهنگ گوش میدم با صدای بلند یا مثلاً ب امید اینکه تو آینده چه کاری بشم واسه خودم تو ذهنم نقشه میکشم یا مثلاً میرم جلوی آیینه هر مدلی دلم بخواد موهامو درس میکنم ناخنامو خوش فرم میکنم خلاصه الانم خیلی پر انرژیم مدام ب خودم روحیه میدم اونم بخدا تنها خودم آخه هیچ خواهری و برداری ندارم ی دختر تنهام ولی قویم اصلا نمی‌خوام از زندگیم تا امید مدام در حال تلاشم توام اینجوری باش هنوز جوونی ب خودت روحیه بده ایشالا حل میشه چیزی نیس موفق باشی❤️🌷 ❤️❤️❤️❤️ سلام وقت بخیر خطاب به خانم عزیزی که قدشون کوتاهه و ناراحتن.. عزیزم هیچکس مثل من شما رو درک نمیکنه تازه من 145 هستم 36 سالمه و دو تا بچه دارم همه فامیل قدبلند! شما تازه هفت سانت بلندتر از منی! نمیگم عین خیالم نیست دقیقا میفهمم چی میگی واقعا یه جاهایی خیلی ناراحت کننده است از همه کوتاه‌تر باشی! ولی من مثل شما ناراحت نیستم چون میبینم هر جا میرم جوری صحبت و رفتار میکنم همه بهم توجه میکنن البته تمرین کردم یعنی روی فن بیان کار کردم اینکه به موقع توی مباحث وارد بشم و صحبت هایی که ناشی از مطالعات میشه برای خانم ها خیلی جذابه ولی نه اینکه محتاج توجه باشم اما میبینم قد من آنقدر که منو ناراحت میکنه دیگران اصلا نمیبینن قدم رو و بیشتر به رفتار و صحبت هام توجه دارن.. شما هم آنقدر خودتو ناراحت نکن آره بلند تر بودیم بهتر بود ولی حالا نشده من آنقدر از خودم کوتاه‌تر هم دیدم خانم های اهل مطالعه و مستقل و شاد و یه قولی عروسکی یکم دیدت رو عوض کن نمیگم ناراحتی نداره ولی خب من همیشه جایی برم دمپایی لژ دار میپوشم یکم بهتر میشم و کفشام همه لژ داره ینی هم جلو کفش و پاشنه کفش بلنده.. مواظب باش به ناشکری نرسی الان چند نفر رو مثال بزنم که آرزو دارن سلامت باشن و از بیمارستان خلاص شن یا نزدیکانشون یا بچه هاشون خدا همه بیماران رو شفا عنایت کنه.. ❤️❤️❤️❤️ درپاسخ دختر خانومی که 17 سالشونه و افسردگی دارن و بی حوصله ان.... عزیزم شما سعی کن حال روحیتو خوب کنی منم یه مدت اینطور بودم ولی خب باید بجنگی اگر ادامه بدی دیگه یه افسرده بتمام معنا میشی اهنگ و غمگین و از توی گوشیت پاک کن بجاش اهنگ شاد بریز وگوش کن برقص برای خودت و به خودت اهمیت بده کمتر بخواب بیشتر برو تو جمع یه جورایی برای خودت چالش انتخاب کن تنها نمون و سعی کن خودتو درگیر کارایی مثه کتاب و تفریح و کارای هنری کنی😍 اصلا خودتو درگیر گوشی نکن اینجور مواقع مثه سم میمونه افسرده تر میشی موفق باشی👍👍👍😍 ❤️❤️❤️❤️ سلام در پاسخ کسی که موهاشون موخوره گرفته عزیزم موهای منم بلنده و انتهاش کم کم موخوره داره من خودم ارایشگرم ولی برعکس همه که میگن کوتاه کنی این راه حل خوبی نیست و دخترخانوما راضی نمیشن کوتاه کنن بهترین راه اینکه موهات و خشک نذاری از شامپو مخصوص موهای خشک استفاده کن بعد حمام از روغن زیتون استفاده کن بخصوص برای اون قسمت های موخوره باعث میشه خیلی کمتر شه ❤️❤️❤️❤️ سلام ووقت بخیر. برای محبت بین زن و شوهر دوستان غسل اویس قرنی انجام بدید، من خودم تاثیرشو دیدم، مثل بقیه غسلها فقط نیتش فرق میکنه، میتونید سرچ کنید ببینید چه کسی بوده، اگر میشه نفری یه صلوات برای مشکل من بفرستید. ❤❤ ❤️❤️❤️❤️❤️❤️ برای اون خانومی که موهاشون موخوره گرفته عزیزم میتونی بری آرایشگاه و با دستگاه موخوره گیره کنی و بعد هم کراتینه کنی تا تعثیرش بمونه امید وارم به دردت بخوره❤️💋 ❤️❤️❤️❤️❤️ سلام برا اون دختر خانمی که گفته بودن دستشون حساسیت داره و زبره و ترک داره خودم دستام انقد بد ترک میخورد و پوسته میداد که خون میومد از دستام خیلی دکتر رفتم و کرم های مختلف رو امتحان کردم موقتی خوب بود ولی دوباره پوستم خراب میشد چیزی که من و نجات داد عرق کاسنی شاتره بود یه لیوان صبح ناشتا بخورن و نیم ساع
ساعت بعد صبونه بخورن ۱ الی ۶ ماه باید مصرف کنن ولی نتیجه اش رو بعد ۱۰ روز میبینن مشکل از کبدشون هست ولی واقعا کاسنی شاتره معجزه میکنه کاسنی شاتره دو اتیشه هم بگیرن با هم مخلوط کنن هر روز صبح ناشتا استفاده کنن. ❤️❤️❤️❤️❤️❤️ سلام برای دخر خانومی که میخان زبان بخونند. اگر میخاین از صفر شروع کنید میتونید کتاب یا پی دی اف کتاب Family and friends رو تهیه کنید. و نکات رو بخونید و داخل یک دفتر یادداشت کنید من چند آموزشگاه آنلاین میشناسم که قیمت های کلاساشون مناسب هست. @zaban_rasa @Nafisacademy ❤️❤️❤️❤️❤️ عزیزی که موهاشون موخوره داره.اولا موهات را بد شونه می کنی که موخوره شده.دوم پایین موهات را هروقت ازحمام میای و موهات نمداره با روغن بنفشه چرب کن. بعضی از آرایشگاهها دستگاهی دارن برای اصلاح موخوره.میتونی بپرسی داشته باشن بدون کوتاهی فقط موخوره ها را میزنه ❤️❤️❤️❤️❤️ سلام . دختر۱۷ ساله ی عزیزِ بی حوصله . من هم همسن شما هستم و همین اخلاقارو منم دارم و به شدت اذیت میشم :/ ببین عزیزم این راهکارهارو امتحان کن شاید بدردت بخوره . (به من که کمک کرد ) 1- برو دنبال کار هنری که به شدت بهش علاقه داری . 2-آهنگ های شاد و با صدای بلند بزار و همخونی کن و بعضی وقتا 💃 . 3-همیشه به همه اعضای خانوادت لبخند بزن . اگه وارد اتاقت شدن یا یهویی چشم تو چشمشون شدی همیشه لبخند رو لبت باشه چون توام درجواب لبخند میگیری انرژی مثبت میده . 4- هدف کنکورتو وسط یک برگه A4 بنویس و اطرافشو با چند حدیث و آیه پُر کن . حدیث و آیه درمورد تلاشو و کوشش و گرفتن مزد زحمت ها 🌹 عزیزدلم من رشتم انسانیه اگه توام همینطوری آیدی منو از "ادمین زحمتکش😜" بگیر تا با هم درس بخونیم 👥❤ ❤️❤️❤️❤️ سلام برای ان خانمی که زبان می خواستند بخونند در خانه کانون زبان ایران همیشه همه ی کلاسهاش انلاین در فضای ادوبی کانکت هست ❤️❤️❤️❤️ سلام درمورد دختر خانمی که دوست دارند چادر داشته باشند ولی خانواده شون مانع میشن،اولا که ایشان راتحسین میکنم ،(واقعا توی زمانه ای که خیلیها نمیخان همون روسری هم بکنند ) این نشان از حیای زیاد این عزیزه👌😍 وبعدش اینکه درباره ضرورت حجاب تحقیق کنید وعلت اینکه چرا چادر دوست دارید و وخیلی نرم وبا استدلال خانواده تون را متقاعد کنید ودر کل اگر که بازهم راضی نمیشن به نظرم اگر خانمی مانتوی بلند وراحت ویا مقنعه پوشیده ای داشته باشه که حجابش کامل باشه چادر خیلی هم الزامی نیست مگر اینکه خودش بخواد😊 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ••-••-••-••-••-••-••-•• ~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha} ••-••-••-••-••-••-••-••
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#بخش_سوم ننه خیلی دلش میخواست من سرو سامون بگیرم و بتونه نوه اشو بغل بگیره اما زهی خیال باطل هیچ کس
بوی چادر نمازش بدجور مدهوشم کرد چشمهامو بستم و تو خیالاتم زیبا رو تصور کردم بعد از اینکه ننه نمازش تموم شد پاشد و سفره رو انداخت و شامو خوردیم و رفتم تا بخوابم هنوز شب از نیمه نگذشته بود که صداهای عجیب و غریبی می شنیدم سایه هایی می دیدم که از پشت پنجره رد می شدن و من به وضوح می دیدم.. یاد چند ساعت پیش تو کارگاه افتادم و زیبا که تعقیبم می کرد عزمم رو جزم کردم تا فردا تو ‌اولین فرصت باهاش حرف بزنم صدایی از توی اشپزخونه می اومد بلند شدم و پاورچین پاورچین به سمت آشپزخونه رفتم که دیدم شیر سماور بازه... شاید ننه یادش رفته بود ببنده شیر رو بستم و رفتم سر جام تا بخوابم و دقایقی نگذشته بود که دیدم دوباره صدای شر شر آب میاد با کلافگی از جام بلند شدم و به سمت آشپزخونه رفتم که در کمال تعجب دیدم یه نفر تو آشپزخونه اس... دیگه نتونستم قدم از قدم بردارم و سریع برگشتم سر جام ولی نگاهم سمت آشپزخونه بود ترس تمام وجودمو احاطه کرده بود.. چند باری میخواستم بلند شم و یه سر و گوشی آب بدم اما هربار چیزی مانعم می شد... شب تا صبح رو همینطور گذروندم هوا کم کم روشن می شد دم دم های صبح بود که چشمهام گرم شد و نفهمیدم چی شد که خوابم برد هنوز ساعتی نگذشته بود که با صدای ننه از خواب بیدار شدم بلند شدم و یه مشت آب به صورتم زدم و یه صبحانه مختصر خوردم راهی محل کارم شدم انقدر کار روی سرم ریخته بود که حتی نمی تونستم سرمو بخارونم تا غروب پشت میزم نشسته بودم و حسابی گرسنه بودم بلند شدم و به سمت آشپزخونه رفتم مشغول گرم کردن غذا بودم که زیبا وارد شد سلام کردم و با سر جوابمو داد ازش پرسیدم شما دیروز اینجا بودید؟ نگاهم کرد و سری تکون داد با تعجب نگاهش کردم که یه نفر از پشت دستش را روی شانه ام گذاشت هاج و واج برگشتم و دیدم مصطفی بود پرسید با کی حرف می زدی برگشتم که دیدم زیبا نیس با فکر اینکه شاید از در پشتی رفته (اشپزخانه دوتا درداشت) سری تکون دادم و گفتم هیچکس... مصطفی تبسمی کرد و باهم مشغول صحبت و خوردن شام شدیم.... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ••-••-••-••-••-••-••-•• ~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha} ••-••-••-••-••-••-••-••
❤️ سلام ستاره جون من همه پیاماتون رو میخونم .گاهی از این که بهضیها بهترین راهکارشون اینه که پیشنهاد میدن که جدا شو خیلی ناراحت میشم .اگه این قضیه برعکس باشه ومشکل از خانوم باشه باز هم اون مرد باید پشت همسرش رو خالی کنه وبه جای کمک کردن جدا بشه .من یه زن هستم با 27سال زندگی دوتا دسته گل پسر دارم 26ساله وبیست ساله .موقعی که ازدواج کردم همسرم هیچی نداشت .با قرض وبدهی یه عروسی معمولی گرفتیم وده سال از بهترین سالهای عمرم رو تو یه اتاق دوازده متری توخونه مادرشوهرم با دوتا بچه زندگی کردم درحالی که خیلی سختی میکشیدم ومیدونستم شوهرم یه کاری میکنه که دخل وخرجمون جور درنمیاد تا اینکه مادرم خدابیامرز یه روز صبح اومد وگفت دیگه بسه تا حالا هیچی نگفتیم تا شاید شوهرت به خودش بیاد خلاصه من با بچه کوچیکم رو برد خونشون وپسر بزرگم چون مدرسه میرفت موند پیش مادرشوهرم .چون پدرنداشتم عموم به مادرم گفت بیخود این بچه رو هم آوردی بچه هاشو بده اینا باید جدا شن .اکثر افراد خانوادمم گفتن جدایی بهترین کاره .چون با این شرایط نمیشه زندگی کرد .یک ماه به همین شکل گذشت هرشب جلسه هرشب بحث جدایی تا اینکه یه شب به مادرم گفتم من با جدایی کاملا مخالفم اجازه نمیدم بچه هام آواره بشن .همسرمم دوست دارم یه فکری بکنید مشکل اعتیادش حل بشه .جلسه گذاشتن بزرگترها جمع شدن به همسرم گفتن همه ما نظرمون رو جدایی هست اما خانومت میگه میخوام یه فرصت دیگه بدم .همسرم گفت ترک میکنم واین حرفا خلاصه با کمک فامیل ما خونه مستقل اجاره کردیم سه چهارسالی هم این شکلی زندگی کردیم ولی باز همسرم مصرفش رو داشت .البته من هیچ وقت داخل خونه چیزی ازش نمیدیم .دوباره سختیا سرجاش بودوکرایه خونه هم اضافه شده بود بدتر شده بود .تا این که یه روز با همسرم دعوام شد ساکم رو جمع کردم وگفتم ما دیگه به آخر خط رسیدیم وتو هم تمام فرصتها رو سوزوندی .همسرم خیلی التماس کرد که جبران مبکنم فقط نمیخوام کسی چیزی بدونه .دوروز بعد رفت کمپ من به خانوادم گفتم برای کاررفته یه شهردیگه وخدامیدونه که با جیب خالی ویخچال خالی تواون یک ماه چی برما گذشت بادوتا بچه شبها گرسنه میخوابیدیم وخیلی خیلی روزگارمون سخت میگذشت .الان چهارده سال از اون روزها میگذره همسرم چهارده ساله پاکه وما زندگی رو از صفر شروع کردیم .هنوزم گاهی سخت میگذره به خاطر اینکه شغل همسرم جوشکاریه وخیلی ساخت وساز با آهن نیست تونستیم با کمک خانوادم خونه بخریم .از نظرمالی ایده آل نیست اما خداروشکرمیکنم سایه هردوتامون بالا سربچه هامونه .من چهارده ساله همسرم با عشقم وجونم ونفسم صدامیزنم مثل بچه نوپا قدم به قدم باهاش اومدم همسرم همیشه همه جا تعریف ازم میکنه ومیگه مثل کوه پشت زندگیمون وایساده .شاید خیلیها بگن عمروجوونیم رو گذاشتم وسختی کشیدم که چی بشه .اما من همیشه میگم همین که ایستادگی کردم هروقت به گذشته فکرمیکنم وجدانم راحته ومیگم که من برای سرپا نگهداشتن زندگیم همه تلاشم رو کردم ....عزیزان انقدر راحت برای دیگران نسخه جدا شدن وراحت شدن نپیچیم شاید اون کسی که مستاصله دلش همدردی میخواد وشاید انگیزه دادن بهش باعث شه به زندگیش برگرده وبا تلاش زندگیش رو درست کنه .این درست نیست وقتی ما ازدواج میکنیم توخوشیا باهم باشیم وتوناخوشایا جا بزنیم .انشاالله هیچ زندگی به جدایی نرسه چون تواین شرایط سخت روزگار هرپدرومادری با هزار امیدوآرزو فرزندشو خونه بخت میفرسته .ببخشید طولانی شد ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ••-••-••-••-••-••-••-•• ~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha} ••-••-••-••-••-••-••-••
تو را گم می کنم هر روز و پیدا می کنم هر شب بدین سان خواب ها را با تو زیبا می کنم هر شب مرا یک شب تحمل کن که تا باور کنی ای دوست چگونه با جنون خود مدارا می کنم هر شب چنان دستم تهی گردیده از گرمای دست تو که این یخ کرده را از بی کسی، ها می کنم هر شب دلم فریاد می خواهد ولی در انزوای خویش چه بی آزار با دیوار نجوا می کنم هر شب کجا دنبال مفهومی برای عشق می گردی که من این واژه را تا صبح معنا می کنم هر شب ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ••-••-••-••-••-••-••-•• ~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha} ••-••-••-••-••-••-••-••
❤️ ♡ فقر چیزی است که همه جا سر میکشد، فقر گرسنگی نیست، عریانی هم نیست، فقر چیزی را نداشتن است.. ولی آن چیز پول نیست، طلا و غذا هم نیست.... فقر همان گرد و خاکی است که بر کتابهای فروش نرفته یک کتاب فروشی می نشیند! فقر تیغه های برنده ماشین بازیافت است، که روزنامه های برگشتی را خورد میکند... فقر کتیبه سه هزار ساله ای است که روی آن یادگاری نوشته اند! فقر پوست موزی است که از پنجره ماشین به خیابان انداخته می شود! فقر همه جا سر میکشد، فقر شب را بی غذا سر کردن نیست، فقر روز را بی اندیشه سر کردن است... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ••-••-••-••-••-••-••-•• ~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha} ••-••-••-••-••-••-••-••
🌞روزی یک صفحه بخوانیم 🌞 سوره ❤️ صفحه ی ۱۹۶🌹 @azsargozashteha💚
4_452715601975052652.mp3
1.37M
🌞روزی یک صفحه بخوانیم 🌞 سوره ❤️ صفحه ی ۱۹۶🌹 @azsargozashteha💚
❤️ سلام خدمت ادمین محترم ودوستان گروه اون خانم بارداری که گفتن کم حوصله شدن واحتمال میدن افسرده شده باشن . دوست عزیز اگه حالت افسردگی داری به هیچ عنوان تحت عمل سزارین قرار نگیر حتی با پزشک متخصصت صحبت کن همینو میگه چون عمل سزارین به خاطر موادبی هوشی بدن سردتر میشه وکسانی که حالت های افسردگی یا افسرده هستن در این شرایط حال روحی روانی بدتری پیدا میکنن الان در شرایط کنونی شما هیچ دارو یا مواد غذایی گرمی توصیه نمیشه چون در این حالت گرمی واردبدن بچه میشه وبا زردی به دنیا میاد شما میتونین بیشتر از افتاب استفاده کنید تا ویتامین دی به بدنت برسه ❤️❤️❤️❤️❤️ سلام بر اون خانمیکه ۲۷ ساله زندگی سختی کرده و دوتا پسر گل ۲۶ ساله و ۲۰ ساله داره هزار افرین و احسنت برشما که زندگی رو با صبر و تحمل و گذشت بلاخره درستش کردید خانم های دیگه از شما یاد بگیرند و زود تا چیزی میشه طلاق نگیرند اگه این خانم طلاق میگرفت هر چند حقش هم باشد ولی خب علاوه بر اواه گی خودش و پسراش و گرفتاری بیشتر ، همسرش هم شاید سر راه نمیومد و درست نمیشد ولی ایشان با صبر و تحمل و گذشت و سازش حلش کرد باز هم احسنت بر شما ❤️❤️❤️❤️❤️ سلام.درمورد خانومی که دیرازدواج کردند ومی‌خواند بچه داربشند و پزشکان روش ivf رو پیشنهاد دادند. دوست عزیز منم کلینیک ناباروری مراجعه کردم روش ivfرو پیشنهاد دادند بهم. البته من سنم بالا نبود مشکلم چیزدیگه ای بود. ولی منو شوهرم هردو به طب سنتی مراجعه کردیم اونجا چندتاراهکاربه ما دادند. اول اینکه اصلاح مزاج انجام دادند برای هردومون .من حجامت عام و شوهرم هم عام وهم کمر انجام دادند. برای خودم ده جلسه بادکش رحم و تخمدان انجام دادند. ودرکناراینها گفتند هردو انگشتر فیروزه نیشابوری که روش ایه رب لاتذرنی فردا وانت خیر الوارثین حک شده باشه دستمون کنیم.وهردو هرشب نمازاستغفار بخونیم .(نمازاستغفار: دورکعت بعدازحمدوتوحید ۱۵مرتبه استغفرالله. دررکوع بعدازذکر رکوع ۱۰مرتبه استغفرالله.بعداز رکوع ۱۰مرتبه استغفرالله. بعدازذکر سجده ۱۰مرتبه .بین دو سجده ۱۰مرتبه. در سجده دوم بعدازذکرسجده ۱۰مرتبه.بعدازسجده دوم ۱۰مرتبه. ودر رکعت دوم هم به همین صورت .خوانده میشود که جمعا درهررکعت ۷۵بار استغفار گفته میشه. وبه مدت ۴۰شب نمازامام زمان خوانده شود حتی درزمان عادت هم باید به کسی بگید بخونه مثل خواهریاما در یاشوهرتون که ۴۰شب پشت سرهم باشه.درکنارهمه اینها مابه یه پزشک زنان حاذق که در اصفهان هست هم مراجعه کردیم وخداروشکر با انجام همه این کارها باهم بعدازسه ماه باردار شدم. امیدوارم شماهم بااین روشها بارداربشید. ونیاز به ,ivf نداشته باشید ❤️❤️❤️❤️❤️ سلام و وقت بخیر درمورد خانمی که دنبال جایی بودن انگلیسی یاد بگیرن من یکسال و نیم هست که با دوره های زبان آفلاین دانشگاه ادیان و مذاهب قم به صورت مجازی از پایه اموزش زبان رو شروع کردم و الان به مرحله ای رسیدم که تو دوره های تخصصی ترجمه و TTc شرکت کردم و میخوام آزمون تولیمو هم شرکت کنم بسیار عالی هست با اساتید مجرب و اساتید پشتیبان عالی اگه میخوان باهام در ارتباط باشن برا راهنمایی بیشتر ❤️❤️❤️❤️❤️ سلام در رابطه با خانمی که گفتن شوهرش متوجه مسائل قدیمی شدن شما خودتون اشتباه کردید،نباید از اول اعتماد می کردید،رابطه های مجازی به هیچ جا نمیرسه.فقط شده پر از آدمای سود جو،و از طرفی الان همه گرگ شدن و میخوان با روحیه و زندگی یک دختر بازی کنن شما نباید دل میبستید چون این رابطه ها پایان خوشی نداره بشینید با شوهرتون حرف بزنید اگر حرف زدید بیشتر حرف بزنید متقاعد کنیدش که تقصیر شما نیست بهش بگید الان که من زن تو هستم مشکل چیه دیگه الان که باهاش در ارتباط نیستم چرا میخوای زندگیمونو خراب کنی انشاالله که مشکلتون حل بشه ❤️❤️❤️❤️❤️ خانمی که گفتن میخوان چادرسرکنن ولی نمیذارن ناراحت نشید ولی باید بگم فرهنگشون پایینه،توی این دوره زمونه هیچکس چادرسرنمیکنه واقعا شما احسنت داری،شمامستقل شدی زندگیه خودته به کسی مربوط نیست بهشون بگید که هرجوری که خودم دوست داشته باشم زندگی میکنم،اونا نباید برای شما تصمیم بگیرن چادرسرنکردن مدرن وباکلاس بودن نیست واقعامتاسفم برای کسانی که انقد طرزفکرشون خرابه😒 ❤️❤️❤️❤️ سلام الناز هستم خانمی ک گفتن میخان زبان یاد بگیرن .. عزیزم منم دوست داشتم زبان یاد بگیرم ولی متاسفانه نتونسم برم بخاطر مسیر و این حرفا.‌.. داداشم ی چیزی پیدا کرد ۹۰ قسمت بود مکالمه هست و خیلی عالی اموزش میده و توی ذهن میمونه .. اگر خواستید ایدی من رو از ادمین بگیرید تا بهتون بدم خیلی عالیه!!! ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ••-••-••-••-••-••-••-•• ~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha} ••-••-••-••-
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#بخش_چهارم بوی چادر نمازش بدجور مدهوشم کرد چشمهامو بستم و تو خیالاتم زیبا رو تصور کردم بعد از اینک
می خواستم از مصطفی در مورد زیبا بپرسم اما لحظه آخر پشیمون شدم انگار کسی مانعم می شد گویا تسخیر شده بودم شاید هم غیرتم اجازه نمی داد شامو که خوردم بلند شدم تا ظرف هارو بشورم که مصطفی مانع شد وقتی دیدم زورم بهش نمیرسه به سمت میز کارم راهی شدم و ساعتی دیگر پشت میز نشستم و بعد راهی خونه شدم از اینکه نتونسته بودم با زیبا حرف بزنم کلافه بودم من حتی اسم و فامیل و محل زندگیشو هم نمی دونستم شب با فکر اینکه تعقیبش کنم خوابم برد روز بعد گوشه ای ایستادم تا زیبا از کارگاه بیرون بره می خواستم هرطور بود محل زندگیشو پیدا کنم.. همین که از کارگاه زد بیرون دنبالش راه افتادم و ازش فاصله گرفتم نمی خواستم ببینه که من تعقیبش می کنم از اینکه تا حالا اون منوتعقیب می کرد و حالا من اونو خنده ام گرفت تصمیم داشتم ننه رو بفرستم دم خونشون تا باهاش حرف بزنه از این موش و گربه بازی ها خسته شده بودم.. آخرین ایستگاه مترو پیاده شدیم و سپس سوار اتوبوس شد و منم پشت سرش ولی مراقب بودم یه موقع منو نبینه... چشمم بهش بود که گمش نکنم جایی که پیاده شد به نظرم آخر دنیا بود! حتی محله ما که پایین ترین نقطه شهر بود در برابرش پادشاه بود یه لحظه دلم سوخت تو دلم گفتم اینجا دیگه کجاست اصلا آدم وجود نداشت..! زیبا راه افتاد به سمت یک سه راهی رفت و منم پشت سرش، تا اینکه رفت داخل یک کوچه و اون کوچه ختم شد به یک کوچه دیگه و همینطور کوچه پس کوچه های تنگ و تاریک و خلوت اصلا یک نفر آدم هم نبود.. تا آخر پیچید تو یه کوچه منم پشت سرش اما نفهمیدم تو کدوم خونه رفت خونه که چه عرض کنم چندتا خرابه با دیوارهای کاهگلی و خونه های ویرون و شیشه های شکسته انگار سالهاست کسی اونجا زندگی نمی کرد هاج و واج مونده بودم مگه آدم هم می تونست اینجا زندگی کنه..! همون موقع یه پیرمرد رو دیدم به نظرم خیلی عجیب و غریب می اومد ازش پرسیدم این خانم که اومد تو کوچه تو کدوم خونه رفت برای امر خیر می پرسم پیرمرد گفت من ساعت هاس اینجا ایستادم کدوم خانوم کسی داخل کوچه نیومد با سر در گمی و تعجب نگاهش کردم و با ناباوری کوچه رو بررسی می کردم شاید اثری از زیبا پیدا کنم اما احساس می کردم اینجا هیچ آدمی زندگی نمی کنه... از همون مسیری که اومدم برگشتم تا به خونه برم اما هنوز به سر کوچه نرسیدم برگشتم تا یکبار دیگه نگاه کنم که دیدم اون پیرمرد نبود ترس تمام وجودم را گرفته بود انقدر رفتم و رفتم تا تونستم به ایستگاه اتوبوس برسم احساس می کردم مسیر موقع آمدن کمتر بود و الان دو برابر شده بود یه لحظه حس کردم موقع آمدن یه جور دیگه بود و همه چیز یه شکل دیگه و الان یه جور دیگه ‌و متفاوت..!! سوار اتوبوس شدم .... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ••-••-••-••-••-••-••-•• ~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha} ••-••-••-••-••-••-••-••
❤️ ♡ سلام ادمین امروز اومدم منم داستان زندگیمو بگم، من ۲۳ سالمه ۹ سالم که بود منو عقد کردن البته تو روستا بودم و اونجا همین مدلی رسم بود کسی سنش از این بالاتر میرفت ترشیده به حساب میومد یا اکثرا کسایی از این سن رد میکردن و مجرد میموندن که مشکلی داشتن، نه خوشحال بودم نه ناراحت از اینکه ازدواج کردم فقط حس اینو داشتم که از یه مرحله سخت عبور کردم یه حس خلاصی.... از همون اول با بچه های اول روستا فرق میکردم اینو من نمیگفتم بقیه میگفتن طرز صحبت کردنم علاقم به درس و هنر و رفتنم از اون روستا... با ازدواجم همه این آرزوها به محال تبدیل شد، خیلی سعی کردم جلوشو بگیرم اما فایده ای نداشت بالاخره ۱۱ سالم شد و من رفتم سر خونه و زندگی خودم دیگه سعی کرده بودم با شرایط کنار بیام و زندگیمو بکنم. شوهرم پسر عموم بود و وضعیت مالی خوبی داشتیم خودمم در کنارش تو خونه آرایشگری میکردم یه زندگی آروم و بی سروصدا و بی هیجان داشتم فقط روزا رو میگذروندم، شوهرمم هراز چند گاهی میرفت پیش گله گوسفند و تا یک هفته نمیومد دیگه عادت کرده بودم به همین شرایط... از یک طرف مادر و پدرم زندگی خوبی نداشتن و یک سره در حال کتک کاری بودن دلمم پیش اونا بود و هرکاری میکردم فایده نداشت، هرروز سر یه برنامه ای مادرم یا دستش شکسته بود یا سرش. چند وقت بعد فهمیدم خواهرمو دادن به برادرشوهرم دنیا رو سرم خراب شد، نمیتونستم بگم من زندگی خوبی ندارم یعنی به هیچکس نگفته بودم چون میگفتمم فرقی نداشت مهم نبود ولی برام این همه عجله مادرم جالب بود. زندگی خوبی نداشتم از یه طرف شوهرم بد دل بود از یه طرف هم خسیس بود حتی بهم اجازه اینکه برم خونه مادرمو نداشتم... ۶ ماه از عروسیم گذشته بود که من باردار شدم راستش خوشحال شدم گفتم زندگیم روحیه میگیره که بدتر شد میگفت اگه دختر باشه باید بری از این خونه و از این حرفا.. کل بارداریم با گریه گذشت حتی سونوگرافی منو تا شهر نبرد که ببینم بچم سالمه یا نه... روز زایمانم رسید انقدر استرس داشتم که اصلا درد زایمانو نفهمیدم، بچم که به دنیا اومد حتی سالم بودنش واسم مهم نبود فقط جنسیتش مهم بود که گفتن دختره. خلاصه تا ۱ سال میزد تو سرم هر شبم با گریه صبح میشد، تو این شرایط فهمیدم مادرم طلاق گرفته و رفته شهر... دیگه دنیا رو سرم خراب شد، شوهرم اخلاقش بدتر شد که مادرت درست نبوده و باید قطع رابطه کنی.. من الان ۸ ساله مادرمو ندیدم دلم براش تنگ شده میاد روستا میره خونه خواهرم ولی من حتی اجازه ندارم از پشت پنجره نگاش کنم روزام داره خیلی سخت میگذره میخواستم بهتون بگم که دست از علایق و آرزوهاتون برندارین که بشین مثل من تن به هر خواسته ای ندین، من الان دوتا دختر دارم و فقط منتظرم دوباره باردار بشم که پسر باشه من تا حالا شمال رو ندیدم تنها جایی که دیدم همین روستای خودمونه هیچ مسافرتی نرفتم هیچ لذتی نبردم... مادرمونم مارو زود عروس کرد که خودش بتونه طلاقشو بگیره و با خیالت راحت بره ولی ما اینجا سوختیم... من فقط یبار شانس زندگی داشتم که اونم اینطوری داره میگذره... ممنون که به حرفام گوش کردین. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ••-••-••-••-••-••-••-•• ~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha} ••-••-••-••-••-••-••-••
❤️ سلام میشه لطف کنیدپیام منوبذارید عزیزمن میخواستم آزمون استخدامی آموزش پرورش شرکت کنم فرصتم کمه برا درس خوندن ازدوستان عزیزمیخوام کسی که قبول شده راهنماییم کنه چی بخونم ممنون میشم انشالله عاقبت بخیربشید ❤️❤️❤️❤️❤️❤️ سلام می شه منم راهنمایی کنید ما حشراتی به اسم کک داریم شدید منو می خورن تابستون ها آرزو به دلم یه خواب راحت داشته باشم . چی کار کنم منو نخورن ❤️❤️❤️❤️❤️ سلام خسته نباشید ممنونم واقعا از کانال خوبتون راستش من مشکل خیلی بزرگی دارم که خیلی عذاب وجدان کنارش دارم لطفا راهنماییم کنین راستش من مشکلم به خاطر خودمه خوشم‌نمیاد از این اخلاقم که دست خودم نیست من دوست ندارم غیبت کنم دوست دارم نمازهام و سر وقت بخونم خیلی خیلی دوست دارم ادم خوبی باشم متاسفانه از نظر غیبت کردن وقتی کسی باهام غیبت میکنه منم دست خودم نیست همراهیش میکنم میشینم غیبت میکنم شاید طرف دیگ بشینه پیش من غیبت همینیو که داشتیم باهم غیبت میکردیم بکنه دوباره من حق بااین میدم و مشغول غیبت کردن میشم نمازای صبحم اکثریت خواب میوفتم ولی اگ قرار باشه ۴صبح جایی برم کاری داشته باشم اگه ساعت ۳نصف شبم خوابیده باشم بیدار میشم از خودم بدم میاد نمیدونم چکار کنم که این اخلاق خیلی خیلی بد من خوب بشه دلم میخاد همون موقعی که گوشیم‌زنگ.خورد برا نماز صبح زود پاشم دوست دارم وقتی کسی نشست پیشم خواست غیبت کنه من از کنارش برم بخدا بگید چیکار کنم نصف عمرم بااین کارام به فنا رفت من همیشه خودم رو به خاطر این اخلاقام گناه دارر ترین زن دنیا میدونم چیکار کنم که صبح از اشتیاق نماز صبح سریع خودم بیدار شم چیکار کنم غیبت نکنم بخدا کمکم کنین مطمئنم خدا هم‌ منو با این کارام دوست نداره😣 ❤️❤️❤️❤️❤️ سلام دوستان عزیز یه مشکلی دارم اینکه صورتم خیلی لاغره مثلثی شکله شوهرم همش ایراد میگیره میگه چرا صورتت لاغره خوشگل نیستی 😭از شما باتجربه ها تمنا دارم اگه راهکاری .کرمی .دارویی یا هر چیزی که واقعا اثر بذاره و تجربه کردید بهم بگید ممنون از همگی ایدی ادمین 👇🏻🌹 @habibam1399 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ••-••-••-••-••-••-••-•• ~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha} ••-••-••-••-••-••-••-••
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#پرسش_اعضا ❤️ سلام میشه لطف کنیدپیام منوبذارید عزیزمن میخواستم آزمون استخدامی آموزش پرورش شرکت کنم
❤️ سلام درجواب خواهرعزیزی که برای نمازوترک گناه غیبت مشکل داشتن خواهرگلم شماسعی کنیدنمازاول وقت روسرلوحه زندگیتون قراربدیدباکسانی معاشرت کن که اهل نمازهستن و باکسانی که اهل غیبت هستن روابطت روقطع کن اگه ازاقوام هستن وموظف به صله ارحام هستی صله ارحامت روزمانش روآنقدرکوتاه کن که فرصت غیبت ازشخصی رونداشته باشی(مثلا تلفنی احوالشان روبپرس) برعیوب خودت زوم شووعیوب دیگران روازذهن خودت پاک کن وبه عیوب خودت سرگرم شو ودررفع آنهاتلاش کن ودقت کن غیبت کردن باعث میشه شماازدیددیگران خارشویداحادیث غیبت روبنویس ودراتاقت نصب کن همچنین حتمابرای دنیا وآخرتت برنامه ریزی داشته باش تاوقت نداشته باشی به عیوب دیگران فکرکنی موفق وسربلندباشید ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ در مورد اون خانمیکه مشکل غیبت و نماز صبح داره عرض کنم یه کتاب سه دقیقه در قیامت هست که حتما بخونیش تا متوجه بشید که کاراهای خوب اون اقا در اثر غیبت از بین میرفت. راجب غیبت و اثرات منفی ان کتابهایی در این رابطه مطالعه کنید .احادیث مربوط به غیبت رو مطالعه کنید. سخنرانیهای بزرگان و علما راجب غیبت رو گوش کنید. یکی از علتهای قضا شدن نماز صبح این است که در روز گناه میکنیم و لذا توفیق از دست میره در جایی دیدم و خوندم که اگه کسی یه بار نماز صبحش قضا بشه تایکسال گرفتاره .روزی کسی که نماز صبحش قضا میشه تنگ میشه .اگه تمام دنیا رو بدی در مقابل یه نماز صبح که قضا شده کافی نیست. شما باز در مورد اهمیت نماز صبح راجبش مطالعه کن و سخنرانیهای بزرگان و علما رو گوش کنید ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ سلام در مورد خانمی که دوست ندارن غیبت کنن عزیزم شما میتونی اگه اینستا داری پیج taranom-is را دنبال کنی استاد اخلاق که این پیج را اداره میکنن دقیقا دارن روی بحث تقوا کار میکنن و راه حل برای غیبت نکردن هم دارن همه عزیزانی که اینستا دارن این پیج را بهشون توصیه میکنم من خودم مدیون این استاد عزیز هستم❤️ ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ سلام خانمی که کک میگزدشون یه گیاهی به اسم کلپوره هست که از عطاری میتونن تهیه کنن و اون رو با اب بخیسونند و عصارشو به لباس خوابشون بزنن همچنین میتونن به بدن و صورتشون بزنن و کک به اطرافشون نمیاد یا میتونن یه گلدون نعنا کنار رخت خوابشون بزارن که شب ها مورد حجوم کک قرار نگیرند. ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ در جواب اون عزیزی هم که کک دارن باید بگم تنها راهش سم پاشی خونه هست ازاون سم هایی بگیرید که به صورت ی هفته هر روز می‌زنید بعد یک هفته کلا از بین میرن ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ برای اینکه کک نیش نزنن جاهایی که نیش زده رو روغن نعنا بمالید وقتی که میخواید برای چندساعت بیرون برید روفرشاتون نمک بریزید هم از سم فروشی سم کک بگیرید اینا تا اخرجواب نمیدن،روی بعضی از ادم ها زهردارن و بازم سراغشون میاد هربار که کک نیش زداین کارهارو انجام بدید تازه میتونید پمادترموراب هم جای دونه هاش بزنید ❤️❤️❤️❤️❤️ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ••-••-••-••-••-••-••-•• ~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha} ••-••-••-••-••-••-••-••
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#بخش_پنجم می خواستم از مصطفی در مورد زیبا بپرسم اما لحظه آخر پشیمون شدم انگار کسی مانعم می شد گویا
سوار شدم و راهی خونه اتوبوس خالی بود یه حس عجیبی داشتم به نظرم همه چیز عجیب بود... وقتی رسیدم خونه ننه نگرانم شده بود منم جریان رو براش گفتم و قرار شد فردا باهم بریم اونجا تا ننه در خونه ها رو بزنه و از زیبا پرس وجو کنه ننه بهم امیدواری داد که زیبا رو پیدا می کنه. روز بعد به محض اینکه از سرکار اومدم تاکسی اسی رو قرض گرفتم و ننه رو نشوندم توش و راهی شدم. با شرایط ننه و پادردش نمی تونستم با مترو و اتوبوس ببرمش وقتی رسیدم هرچی چشم انداختم ایستگاه اتوبوسی ندیدم احساس می کردم گم شده بودم اونجا بیابون برهوت بود پشه هم پر نمی زد!! چشمم به چند تا سگ افتاد چشم هامو بستم تا تجسم کنم و همون مسیر دیشبو رفتم، هنوز چند متری بیشتر نرفته بودم که یک مرد رو دیدم ازش پرسیدم سه راهی که نزدیک ایستگاه اتوبوس با تعجب گفت اینجا ایستگاه اتوبوس نداره دیگه چیزی نگفتم و تشکر کردم، با تعجب نگاهش می کردم همه جا رو مه پوشانده بود و مرد در مه ناپدید شد.. چون کوچه پس کوچه زیاد بود ننه رو سوار ویلچر کردم و ماشینو پارک کردم و راهی اون کوچه های تنگ و تاریک شدیم ولی وقتی رسیدیم هیچ خونه و حتی ویرانه ای نبود! داشتم دیوانه می شدم... سریع مسیر رو برگشتم و سوار ماشین اسی شدیم، با سرعت رانندگی می کردم ننه ترسیده بود و زیر لب ذکر میخوند.. حال من از اون هم بدتر بود، صحنه هایی که امروز دیدم برایم غیر قابل باور بود وقتی رسیدیم ننه با ترحم نگاهم کرد و گفت عیب نداره ننه خیالاتی شدی... ماشین اسی رو دادم و رفتم داخل دقیقا یادم بود همون مسیر بود همون کوچه و پس کوچه های تنگ و تاریک اما نه از ایستگاه اتوبوس خبری بود و نه از اون خانه های ویران همه جا زمین خالی.. دستهامو حائل گوش هام کردم و سعی کردم به هیچ چیز فکر نکنم چند روزی گذشت و من مدام با خودم درگیر بودم، زیبا چند روزی بود نیومده بود و من هم نمی خواستم تو محل کار حرفی بزنم.... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ••-••-••-••-••-••-••-•• ~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha} ••-••-••-••-••-••-••-••
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#پرسش_اعضا ❤️ سلام میشه لطف کنیدپیام منوبذارید عزیزمن میخواستم آزمون استخدامی آموزش پرورش شرکت کنم
❤️ سلام درجواب خانمی که گفته بودن صورتشون مثلثی ولاغرهست هفته ای سه چهار بار املت تخم مرغ و گوجه بخورید صورتتون راپر می‌کنه ،یه خورده زمان بر هست ولی جواب میده ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ سلام خسته نباشید در مورد اون خانمی که گفتن صورتش خیلی لاغر ه شما میتونی قرص جوشان ویتامین سی رو از داروخانه بگیری یک روز در میون استفاده کنی به یک ماه نکشیده خودتون متوجه میشین که صورتت پر شده من در کنار رژیم لاغری که میگیرم از این قرص استفاده میکنم که صورتم لاغر نشه بعد از اینکه نتیجه گرفتی دو سه روزی یه دونه قرص جوشان استفاده کن هفته ای دو دونه ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ سلام درجواب اون خانم که صورتش لاغره دختر دایی بنده هم صورتش خیلی خیلی لاغر بود رفت پیش دکتر از چربی روی ران پاهاش درآورده زده ب صورتش فوق العاده شده هزینش هم ۳ میلیون شده روی ران پاهاش هم حتی ی بخیه هم نخورده نگران نباشید راهکار داره با دکتر مشورت کنید.... موفق باشید ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ سلام در جواب دوستی که صورتشون لاغر عزیزم خیلی خوبه سعی میکنی زیباتر باشی خانمی باید به خودت برسی اما این مدل حرف زدن همسرت صحیح نیست بگو از روز اول منو همین طوری دیدی پسندیدی اون موقع باید فکر میکردی چرا اینجوریه نمی تونم که تغییر بدم خیلیم حساس بگو برام خرج کن تزریق چربی خیلی خوبه اما جای مطمعن که هزینش ۵ تومن ایناس و تغییر زاویه صورت که اونم ۱۳میلیون روش خانگی ماساژ با روغن خراطین و ویتامین ای سوراخ کن بزن رو پوستت آب و مایعات و پروتئین بخور که پوستت پر شه ولی تاثیرش کم و زمان بره اجازه نده کسی ازت ایراد بگیره اعتماد به نفستو بیاره پایین بگو گل بی عیب خداست من به اندازه کافی محسنات زیبای دارم مگه خودش خیلی کامل عالی😒 ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ در مورد خانمی که صورتشون لاغره خواستم بگم روغن خراطین برای حجیم و تو پر شدن عالیه ،البته روغن اصل بخرین ،چند بار که استفاده کنین صورت رو تو پر میکنه ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ سلام در مورد خانمی که گفتن صورتشون لاغره ،عزیزم من دخترمو بردم دکتر طب سنتی گفت که انجیر خشک رو خیس بدم توی عرق یونجه ، روزی ۳ تا، قبل هر غذا یه دونه بخوره صورتش قشنگ لپ انداخت 😊 شما هم بخور ان شاالله صورتت پر شه 🥰 ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ سلام ، دخترخانمی که گفتن صورتشان جوش میزنم و قرمز رنگ است من ۱۷سالمه و تا قبل عید صورتم مثل شما بود و همه راه حل هارو امتحان کردم ولی جواب نداد تا اینکه قرص‌ (راکوتان) به پیشنهاد دکتر مصرف میکنم ولی چند تا نکته است که باید بگم: قرص راکوتان نسبت به بقیه قرص ها ضرر بیشتری داره قیمت حدودا بالایی داره البته ارزون تر هم هستش ولی اونا زیاد جواب نمیدن ولی مطمئنم اگه استفاده کنید حتما جواب میگیرید نگران ضرر هم نباشید چون شما میگید که خیلی جوش دارید و هیچ راهی جواب نداده پس حتما قرص راکوتان رو مصرف کنید شاید تو شهر شما این قرص را بدون نسخه ندهد اگه اینطور بود بگید یه دکتر براتون بنویسه و نکته دیگه ای هم که شما نباید حداقل تا ۵ماه این قرص رو قطع کنید وگرنه دوباره جوش میزنید من از فروردین ماه دارم استفاده میکنم خیلی خوب بود صورتم خیلی بهتر شده فقط این که دکتر به من گفت که اکه بعد از ۷۰ تا قرص که مصرف کردی باید به صورتت رسیدگی کنی تا برنگردد امیدوارم که براتون مفید باشه و نتیجه بگیری عزیزم🌹 :با تجویز ❌❌ ❤️❤️❤️❤️ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ••-••-••-••-••-••-••-•• ~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha} ••-••-••-••-••-••-••-••
❤️ ♡ من ۶ ماهه که ازدواج کردم و مشکلم اینه که ما با خانواده همسرم تو یه ساختمون زندگی میکنیم اونا هیچ بی احترامی به من تا حالا نکردن و خیلی هم به من محبت دارن و مشکل من دقیقا سر همین محبت زیادیشونه، من تازه ازدواج کردم دوس دارم واسه شوهرم غذا درست کنم دوتایی بشینیم بخوریم ولی اونا نمیزارن یا واسمون غذا میفرستن یا میگن بیاید پیش ما غذا بخورید، از طرفی هم همسرم میگه چندبارم تو غذا درست کن من هربار اینکارو انجام دادم و رفتیم پیش اونا خوردیم، من دوس دارم واسه شوهرم و خودم هر روز و هر وعده غذا درست کنم و دوتایی باهم بخوریم اما از محبت زیاد و افراطیشون این اجازه رو نمیدن همسرم هم هیچ مشکلی با این موضوع نداره یا مثلا من دوس دارم خودم برم واسه خونم خرید کنم اما اونا اجازه نمیدن (البته بعضی چیزا) اونا اکثرا غذاهای معمولی میخورن من میخوام یه غذایی که گوشت داشته باشه و مقوی باشه درست کنم مجبورم واسه پنج نفره درست کنم و همش استرس اینو دارم که نکنه غذام خوب درنیاد واقعا آرزوی اینکه فقط یه روز زندگی دونفره رو تجربه کنم مونده رو دلم لطفا راهنماییم کنین که چجوری این موضوعو باهاشون محترمانه درمیون بزارم. خود اونا باید اینو بدونن که ما تازه عروس دامادیم بزارن به حال خودمون باشیم ولی فکر میکنن که دارن محبت میکنن در صورتی که واقعا منو عصبی میکنن و بارها شده من با شوهرم سر این مسئله سر سنگین شدم میترسم دیگه نتونم طاقت بیارم و زندگیم با شوهرم بهم بخوره چون شوهرم با این مسئله مشکلی نداره من دوس دارم هفته ای یبار برم مثل مهمون دور هم باشیم و برگردم، خیلی وقتا من قیافه درست حسابی ندارم یا بی حالم حال ندارم هر روز به خودم برسم و آرایش کنم و لباسای سخت مجبورم بپوشم که واقعا تو این هوای تابستون واسم عذاب آوره از اینکه هر روز باید برم پیششون واقعا خسته شدم و تازگیا تحملش خیلی خیلی واسم سخت شده مثلا من خیلی وقتا به هر دلیلی حال ندارم برم پیششون اما شوهرم میگه زشته بیا بریم زود میایم یا مثلا تکلیفمو نمیدونم الان غذا بپزم یا نه، یهو میبینی من واسه همه غذا درست کردم اونا هم درست کردن یا اینکه من میگم فردا میخوام فلان چیزو درست کنم مادرشوهرم برمیگرده میگه نه اون الان مزه نمیده یه غذای دیگه رو میگه که درست کنیم من دوس دارم مستقل باشم خواهشا راهنماییم کنین. ایدی ادمین 👇🏻🌹 @habibam1399
❤️ سلام خدمت ادمین عزیز خواستم بدونم اون خانمی که گفتن بدای بچه دار شدن بهشون پیشنهاد ivfشده بود وایشون انجام ندادن وبه طب سنتی ونماز استغفار وحجامت وخانم دکتر حاذق مراجعه کردن میتونن آدرس اون طبیب وخانم دکتر را برای من بفرستن ❤️❤️❤️❤️❤️ سلام، در مورد اون خانمی که دوره زبان دانشگاه مذاهب قم شرکت کرده میشه بیشتر راهنمایی کنن. چطوری باید ثبت نام کنیم?ادرس سایت یا تلفن رو لطفا به بقیه بگن🙏 ❤️❤️❤️❤️ ببخشید میشه برای کار تایپیست یک سایت معتبر بهم معرفی کنید بذارید در کانال واقعا احتیاج هست ❤️❤️❤️❤️ سلام خدمت آدمین محترم و دوستان عزیز من یک دختر سیزده ساله دارم که چند ماه پیش پریود شد حالا این ماه که پریود شد خونریزیش حدود ده روزه که قطع نمیشه زیاد هم نیست لطفاً راهنمایی کنید چکار کنم چون راضی نمیشه بره دکتر ❤️❤️❤️❤️ سلام حالتون خوبه من مهتابم و 15 سالم هست مشکلی که دارم انتخاب رشتم هستش راستش من بین رشته تجربی و انسانی موندم که کدوم رشته رو انتخاب کنم 😕 من نمراتم خیلی خوبه و همه اقوام و آشناها و دوستان بهم میگن که برم رشته تجربی بخاطر نمراتم ولی مامانم میگه که هر رشته ای که واقعن بهش علاقه داریو برو و من خودمم علاقه ای به تجربی ندارم و دوست دارم برم انسانی و در آینده یه معلم خوب بشم اما از یه طرف از حرفا و نظرات دیگران تحت فشارم و از یه طرف دیگه ام بخاطر فکرایه خودم (اینکه مامان منم تو دوران انتخاب رشتش رفته انسانی و دوست داشته معلم بشه اما نتونسته به خواستش برسه) و منم همش فکر میکنم که نکنه منم مثل مامانم شم و نتونم به اونجایی میخام برسم و دیگران منو مسخره کنن و بگن ماکه گفتیم چرا نرفتی تجربی 😒😐 همه دوستام تو انتخاب رشته شون مصمم هستن و واقعن میدونن که چه رشته ای برن اما من موندم و خیلی ناراحتم و با این همه حرف و فکر و خیال نمیدونم چیکار کنم 😔🥀 ازتون خواهش میکنم راهنماییم کنید که واقعن باید چیکار کنم 😕به حرف چه کسی گوش کنم و چه رشته ای برم که پشیمون نشم و کسی مسخرم نکنه🙁 ایدی ادمین 👇🏻🌹 @habibam1399 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ••-••-••-••-••-••-••-•• ~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha} ••-••-••-••-••-••-••-••