هدایت شده از کلبه عُشاق
🌷
به آرشیو کانال عشّاق خوش آمدید. لطفا برای دسترسی به هر موضوع روی آن کلیک کنید تا به آرشیو کامل آن منتقل شوید. پس از کلیک کردن بر روی موضوع مورد نظر میتوانید فایل یا جلسه مورد نظرتان را با استفاده از فلش های بالا و پایین انتهای صفحه جستجو و پیدا کنید.
#یذَره_کتاب
#شعرخوانی
#مشاهیرتخت_فولاد
#تخت_فولاد
#داستانهای_زیبای_مثنوی
#شعر_و_شرح
#شرح_داستان_پادشاه_و_کنیزک
#توحید_عشّاق
#ملاقات_شمس_با_مولانا
#نهج_البلاغه
#اندر_حکایات
#کشف_و_کرامات
#از_یارِ_آشنا_سخنِ_آشنا_شنید
#طبّ_روحانی
#سالم_سازی_روح_جسم
#کتاب_ریاضت_سالکین
#کتاب_حکمت_پهلوانی
#تفسیر_منطق_الطیر صوتی
#تفسیر_مثنوی صوتی
#خلقت_آدم صوتی
#مستند_صوتی_شنود
لطفا در نشر حداکثری مطالب
کانال را به دوستان در ایتا پیشنهاد بدید👇👇👇
آدرس کانال کلبه عشّاق در ایتا؛
https://eitaa.com/babarokn
https://eitaa.com/joinchat/1612055109C9004ffddfc
🌷🙏🙏🙏🌷التماس دعا
➖➖➖➖➖
کلبه عُشاق
# یذَره_کتاب #رِندِ_عالمسوز 🔍 #زندگینامه کربلایی احمد میرزا حسینعلی تهرانی، معروفبه کلاحمدآقا ➖
#یذَره_کتاب
#کتاب #رِندِ_عالم_سوز
🔍
#زندگینامه
کربلایی احمد میرزا حسینعلی تهرانی، معروفبه کلاحمدآقا
➖قسمت دوازدهم
🔹ما روزی خودمانرا خوردیم
🫕
شخصی سفره اطعامی پهن کرده بود و میرزا_تقی هم در آن مجلس دعوت داشت. بعد از پایان مراسم، صاحبخانه به خاطر این سفره و تشکیلاتش، قدری باد به غَبغَب خود انداخته بود.
میرزا به محض آنکه این موضوع را فهمید همانجا با صدای بلندی گفت:
فلانی، ما روزی خودمان را خوردیم. خداوند حواله کرده بود که در اینجا به ما روزی دهد. تو این وسط چه کاره هستی که خودت را باد میکنی؟!...
و صاحبخانه با این داد میرزا، آنچیزی را که باید بفهمد، فهمید.
🔹میرزامحمدحسن(قدسسرّه)
👳♂
ایشان نیز یکی از رندانِ پنهانِ روزگار بود. که اگر نگوییم، بر جناب شیخ رجبعلی خیاط و میرزا تقی چیزی اضافه داشت یقیناً چیزی هم کمتر نداشت.
کل احمد آقا در خصوص میرزا محمد حسن میفرمودند:
میرزا #طی_الأرض داشت و در هرلحظه به هرجایی که اراده میکرد، میتوانست برود.
قدرتهایش آنقدر زیاد بود که دیگر با هواپیماها #مسابقه میگذاشت.
مثلاً در ایران خود را به زائران نشان میداد و بعد با طیالأرض خود را به مکه میرساند؛ و با همان زائران دوباره برخورد میکرد. اینگونه باعث حیرت آنها میشد. چندین بار این کار را تکرار کرد.
✈️🚀
اما به محض آنکه مزه این کار زیر زبانش رفت خداوند این قدرت را از او گرفت. و در عالمِ معنا حسابی او را توبیخ کردند.
مدتی پس از آن ماجرا از برزخ به او گفتند که: فلانی ما به تو طیالأرض ندادیم که با آن تفریح کنی!...
از آن پس میرزا قدرتهایش را وقف امور خیریه و خدمت به مردم کرد.
دریا دلی میرزا محمد حسن
💙
خداوند تعالیٰ گاهی به بعضی از بندگان و دوستانش لطفهایی چون غیبگویی، طیالارض، اسم اعظم و یا علم کیمیا را مبذول میدارد. که درظاهر، چونان وسیلهای برای رفاه و تسهیلِ #عارف به نظر میآیند. اما در واقع، حقیقتِ امر چیز دیگری است.
بعنوان مثال...
میرزا محمدحسن هم در فقر و فشار زیادی به سر میبرد حتی آن اواخر، خانهاش را نیز از او گرفته بودند. در عین حال، علم کیمیا میدانست و اسم اعظم نیز داشت. ولی اجازه نداشت که از آنها به نفع خودش استفاده کند.
📛
#کشف و #کرامات
یادم هست که روزی یکی از رفقا، در حالی که سینی چایی در دستش بود به میرزا حسن با حالت تمسخر گفت:
آمیرزا اگر این سینی پُر از طلا بود، با آن چه میکردی؟😍 درهمان لحظه میرزا حسن تصرّفی کرد و سینی تبدیل به طلا شد. سپس دوباره سینی را به همان حال اول برگرداند؛
و با اینکار دریادلیِ خودش را نشان داد، که چگونه با داشتن اسم اعظم و علم کیمیا، بارِ فقر را به دوش میکشد.
🪄
#شیخ_رجبعلی_خیاط
یک بار هم شیخ رجبعلی به میرزا محمّدحسن سفارش کرد که با #اسم_اعظم که در اختیار دارد، خانوادههای فقرا را تحت کفالت خود بگیرد.
میرزا حسن هم تا زمانی که در قید حیات بود، پانصد خانوادهی فقیر را سرپرستی میکرد.
#توحید #عشاق
#مکاشفه #کرامت
🍃⭕️ برای دسترسی به داستانهایقبلیِ کلاحمدآقا،لطفاً روی هشتک👈#رِندِ_عالم_سوز بزنید.
سپس با استفاده از فِلشهای پایینِ صفحه، به داستانهای قبلی دسترسی پیدا کنید.🍃
برگرفته از کتاب:
#رِندِ_عالمسوز
کربلایی احمد میرزا حسینعلی تهرانی
👀 کلبه عشاق
https://eitaa.com/babarokn
کلبه عُشاق
#یذَره_کتاب #کتاب #رِندِ_عالم_سوز 🔍 #زندگینامه کربلایی احمد میرزا حسینعلی تهرانی، معروفبه کلاحمدآ
#یذَره_کتاب
#کتاب #رِندِ_عالم_سوز
🔍
#زندگینامه
کربلایی احمد میرزا حسینعلی تهرانی، معروفبه کلاحمدآقا
➖قسمت سیزدهم
🔹ماموریت حضرت
🪖
در طول تاریخ، با صحنههایی مواجه میشویم که خداوند متعال، اموراتش را به دست توانای اولیای مخفی در لایههای زمین به اجرا در میآورد؛
و بسیاری از مسائل را بوسیله سلسله مراتبِ خویش و به ارادهی مردانِ خدا محقق میگرداند.
این موضوع نیز تا این زمانه، بعنوان سرّی الهی و مهمّ موجودیت داشته و بسیاری از مقدّرات الهی بوسیله نایبان و سَرسپردگان حضرت حجت بن الحسن علیهماالسلام، هموار شده و صورت میپذیرد.
جناب کلاحمدآقا بعنوان شاهدِ این سخن، از آمیرزا محمد حسن یاد کرده و میفرمودند:
در #جنگ_جهانی_دوم، میرزا محمد حسن از طرف حضرت #صاحب_الامر علیهالسّلام مأموریت پیدا کرده بود که در لباس سرهنگِ روسها، ظاهر شود و در امورات و برنامههای آلمانیها کارشکنی کند.
چون #ایران،کشور #امام_زمان عج است. و حضرت، دوست نداشتند که دستِ فرنگیها و اَجنبیها به این سرزمین مقدّس برسد.
لذا به میرزا، ماموریت داده شد که اسباب شکست آلمانیها را فراهم کند.
🥷
#شیخ_رجبعلی_خیاط
یکبار که پیشِ شیخ رجبعلی خیاط نشسته بودیم، میرزا محمّدحسن نیز وارد مجلس شد. شیخ که از این مأموریتِ میرزا محمدحسن باخبر بود گفت:
آمیرزا، میبینم که پشت تانک مینشینی! میرزا هم خندید و با شوخی پاسخ داد:
حضرتِشیخ! مگر از آنطرف (یاد خدا) غافل شدی که اکنون در عالم معنا مرا میبینی؟!...
ادامه دارد...👋
🍃⭕️ برای دسترسی به داستانهایقبلیِ کلاحمدآقا،لطفاً روی هشتک👈#رِندِ_عالم_سوز بزنید.
سپس با استفاده از فِلشهای پایینِ صفحه، به داستانهای قبلی دسترسی پیدا کنید.🍃
برگرفته از کتاب:
#رِندِ_عالمسوز
کربلایی احمد میرزا حسینعلی تهرانی
👀 کلبه عشاق
https://eitaa.com/babarokn
#یذره_کتاب
#زندگینامه
سیری در زندگی سالک و عارف بالله،مرحوم شیخ محمّدجواد #انصاری_همدانی
🔍
آیت الله انصاری همدانی (قدس سرّه)، تقیّد شدیدی به شرع داشت.
بهمین خاطر آیةالکرسی را با خط زیبای شاگرد خود آقای همایونی بر بالای دیوارِ اتاقِ خویش در گرداگرد اتاق نوشته بود.
وقتی از ایشان پرسیدند در جواب فرمود: در روایت است که هرگاه خانهای بلندتر از هفت ذرع ساخته شود برای دور نمودن شیطان از آن، آیةالکرسی برآن نوشته شود.
🍃⭕️برای دسترسی به داستانهای قبلی، لطفاً روی
👈#در_کوی_بی_نشانها بزنید.
سپس با استفاده از فِلشِ پایینِ صفحه، به داستانهای قبلی دسترسی پیدا کنید.🍃
#کتاب #توحید_عشاق
برگرفته از کتاب:
#در_کوی_بی_نشانها
شیخمحمّدجواد انصاریهمدانی
👀 کلبه عشاق 🛖
https://eitaa.com/babarokn
#یذَره_کتاب
#عبدالقائم_شوشتری
در ذیالحجه ۱۴۲۴ هجری قمری ملاقاتی بسیار پُربار و صمیمی بین حضرت استاد #شوشتری و جناب آیتالله نجفی در تهران صورت گرفت.
دراین ملاقات مطالب خوبی ردّ و بدل شد. از آنجمله: جناب دکتر بانکی از جناب آیتالله حاج سیّد احمد نجفی پرسید:
چرا نام #حضرت_زینب سلامالله علیها در زیارت عاشورا نیست؟
⁉️
ایشان پس از تأمل کوتاهی فرمودند:
از خودِ #زیارت_عاشورا بپرس!
مگر حقیقت او کمتر از حقیقتِ مومن است؟ همانطوری که در قرآن نام حضرت امیرالمومنین علیهالسّلام نیست. ولی تمام قرآن از فضائل علی علیهالسّلام پُر است.
در زیارت عاشورا هم نام بیبی نیامده ولی تمام آن، فضائل و مصائبِ بیبی #زینب_کبری سلامالله علیها است.
حضرت آقای شوشتری پرسیدند:
چه سفارشی برای ماه مُحرّم و صفر که در آستانه آن هستیم دارید؟
فرمودند: محرّم و صفر، سفارش و توصیه نمیخواهد. چرا که جوشش درون است. خودجوش است.
اما راجع به #غدیر باید کار کرد. تبلیغ کرد. چرا که در آیه داریم "بلغ" و به حکم "بلغ" باید تبلیغ کرد. و چون تبلیغ از غدیر فراموش شد سقیفه و بقیه مسائل پیش آمد.
در بیان خرابکاری بعضی از افراد جناب سیّد والا مقام فرمودند:
آقای شوشتری امان از مُریدانِ خَر، که با ندانم کاریهایشان، هم خودشان را و هم پیرشان و مرادشان و بزرگشان را به زحمت میاندازند.
#مردان_خدا
#کتاب #کتابخوانی
برگرفته از کتاب:
#خِرمن_معرفت
استاد حاج شیخ عبدالقائم شوشتری
کلبه عشاق
https://eitaa.com/babarokn
#یذَره_کتاب
#نژاد و #زبان #پیامبران
#کتاب #کتابخوانی
🌱
نژاد و زبان پیامبران از حضرت آدم تا خاتم علیمالسّلام
📡
در کتاب اختصاص شیخ مفید آمده است که عمر بن ابان گوید:
پنج تن از پیامبران، سِریانی بودند و آنان حضرت آدم، شیث، اِدریس، نوح و ابراهیم بودند.
در این میان، حضرت آدم علیه السلام نخست به زبان عربی که زبان بهشتیان است سخن میگفت. پس از ارتکاب تَرک اولی در بهشت، زبانش به سِریانی تغییر یافت.
پنج تن دیگر از پیامبران، عِبرانی بودند و به زبان #عِبری سخن میگفتند. آنان اسحاق و یعقوب و موسی و داوود و عیسی علیهم السّلام بودند.
پنج تن دیگر از پیامبران به زبان عربی سخن میگفتند و آنان هود، صالح، شُعَیب، اسماعیل و حضرت محمّد علیهمالسّلام بودند.
چهار تن، فرمانروای همه دنیا گردیدند 👑. دو تن، پیامبر بودند بنام #ذوالقرنَین و #سلیمان علیهمالسّلام و دو تن، کافر بودند بنام نَمرود بن کوش بن کنعان و بُخت النَصَّر.
نگارنده گوید: نصَّر بُتی بود و بُخت یعنی به دنیا آورد. بخت نصَّر را به این دلیل به این نام نامیدند که هنگامی که نوزاد بود او را در کنار بُتی یافتند و گفتند که گویی بُت او را به دنیا آورده است.
#شیخ_صدوق رحمتالله در کتاب کمال الدّین در روایت بلندی نقل نموده است که امام باقر علیه السلام فرموده است:
هنگامی که دوران پیامبری آدم(ع) پایان یافت خداوند به او وحی نمود که دانش و میراث پیامبری خویش را به فرزندش "هبةالله" انتقال دهد. و خداوند آدم علیهالسلام را به برانگیخته شدن پیامبری بنام نوح علیه السّلام بشارت داد.
میان آدم و نوح علیهم السلام ده نسل فاصله شد و همهی ده جدّ نوح (ع) پیامبر بودند. هنگامی که پیامبری نوح نیز به روزهای پایانی رسید، میراث دانش و پیامبری خویش را به فرزندش "سام" علیه السلام منتقل نمود. وسام نیز آن میراث را به تنها فرزندش انتقال داد.
میان روزگار حضرت نوح تا ابراهیم، پیامبران بسیاری برانگیخته شدند و پس از پایان پیامبری "هود" علیهالسّلام، حضرت ابراهیم به پیامبری رسید.
پیامبران یکایک برانگیخته میشدند تا اینکه حضرت موسی به همراه برادرش هارون علیهمالسّلام به پیامبری برانگیخته شدند. و بسوی
#فرعون و #هامان و #قارون رفتند.
☔️
#بنی_اسرائیل در یک روز، هفتاد(۷۰) پیامبر را کشتند و آنگاه به بازار رفتند و به خرید و فروش مشغول شدند. گویی که هیچ اتفاقی نیفتاده است.
😳😵💫
خداوند پس از #حضرت_موسی علیه السلام، #حضرت_عیسی علیه السلام را به رسالت برگزید.
و پس از او، حضرت محمّد خاتمالانبیاء صلواتاللهعلیه وآله به رهبری اِنس و جنّ برانگیخته شد. بحارالانوار،ج۱۱،ص۴۳تا۵۲
برگرفته از کتاب:
📚 #قصص_الانبیاء
تاریخ انبیاء از خلقت آدم تا رحلت خاتم علیهماالسّلام
لینک کانال کلبه عشاق 👇
https://eitaa.com/babarokn
ارتباط با ما
@babaroknodin1400
#یذَره_کتاب
🔍
زندگینامه
کربلاییاحمد میرزا حسینعلی تهرانی، معروفبه کلاحمدآقا
🎗قسمت پانزدهم
♦️طرد شدن از خانواده
🚶♂
دشنامها، تُهمتها و کجدهنیها قوُتِ هر روزهی او بود.
فشارها و مشکلاتِ ایشان، از همان دوران جوانی سر به طغیان گذاشت. و با طرد شدن از خانواده آغاز میشود.
#دردنامه
گاهی که از سرِ درد دل، با رفقایش صحبت میکرد دریافت میشد که خانواده نسبتاً تجمّلگرایی داشته که تنها آرزویشان در این خلاصه میشد که یگانه پسرشان برای خود تاجر بزرگی شود.
اما زمانی که مشاهده کردند که دلبندشان روزها را در گوشهای از مغازه، آرام مینشیند و به دور از هیاهوی اهل دنیا، دیوان_حافظ در دست گرفته و غزلغزل میگرید؛ و شبها را نیز تا خروسخانِ صبح، به ذکر و عشقبازی با موجودی ماورایی سپری میکند، لاجرم از او و آیندهاش مأیوس شده و با وی قطع رابطه کردند.
🙅
خواهر محترمشان در این باره میگفت:
"وقتی برادرمان جوان بود سخنانش برایمان مسخره میآمد. همه فکر میکردند که احمد دیوانه شده است ولی افسوس که ما نمیفهمیدیم!"
♦️ازدواجهای نافرجام
ایشان پس از جدا شدن از خانواده با توسل از خداوند درخواست همسری کردند تا که شاید او را همسفری برای این سِیر معنوی باشد. اما پس از گذشت چند صباحی این ازدواج به علت فقر زیاد و تنگدستیِ کلاحمدآقا و پس از متولد شدن کودکی به جدایی انجامید👼.
چند سال بعد، باز ایشان از خداوند، همسری درخواست کردند. ولی باز این پیوند به همان دلیل قبلی، به عاقبتِ ازدواجِ گذشته دچار شد؛ و سریعاً هم به متارکه انجامید.
لذا به همین دلیل ایشان تا چهل_سالگی در تنهایی بسر بردند، تا بالاخره خداوند متعال همسری صدیق به ایشان ارزانی داشت.
🍃⭕️ برای دسترسی به داستانهایقبلیِ کلاحمدآقا،لطفاً روی هشتک👈#رِندِ_عالم_سوز بزنید.
سپس با فِلشِ پایینِ صفحه، به داستانهای قبلی دسترسی پیدا کنید.⭕️🍃
برگرفته از کتاب:
#رِندِ_عالم_سوز
کربلایی احمد میرزا حسینعلی تهرانی
👀 کلبه عشاق
https://eitaa.com/babarokn
#یذَره_کتاب
#تکیه_مادرشاهزاده
اصفهان، تخت فولاد
حکایت
شرح حال مرحوم
#محمدصادق_تخت_فولادی ، از زبانِ شاگردش:
شیخ حسنعلی نخودکی
👳♂
دریک زمستان سخت که برفِ زیادی باریده بود؛ یکشب به حاجی تخت فولادی عرض میکنند روباهی پای دیوارِ تکیه مادرشازده، ایستاده و از سرما میلرزد.🌨
میفرمایند:گوشِ او را بگیرید و بیاورید اینجا. میروند روباه را میآورند.
مرحوم حاجی خطاب به روباه میفرمایند: در اینجا اطاقی هست که چند مرغ و خروس از ما در آنجا است تو هم میتوانی شبها بیایی و در آن اتاق با آن حیوانات بمانی و صبح که شد دنبال کارَت بروی!
🐩
سپسبه خدمتکارشان میفرمایند: روباه را ببرید در اتاق مرغها جای دهید. از آن پس، روباه هرشب میآمد و مستقیم به اتاق مرغها میرفت. و تا صبح، پهلوی آنها بود. صبح که میشد از تکیه بیرون میرفت. بعد از مدتی یکشب یکی از مرغها را میخورد و صبح زود هم از تکیه خارج میگردد🐔. اما شب که برمیگردد دیگر داخل تکیه نمیشود و بیرونِ تکیه، پای دیوار میخوابد.
جریان را به حاجی عرض میکنند، میفرمایند: بروید روباه را بیاورید. روباه را میآورند.
حاجی رو به او کرده میفرمایند: تو تقصیری نداری طبع روباهیِ تو غلبه کرد و برخلاف تعهدت عمل نمودی. حالا برو جای هر شب بخواب ولی شرط کن دیگر خطا نکنی.
میفرمودند: دو ماهِ دیگر، روباه هر شب میآمد و صبح میرفت بدون اینکه دیگر متعرض این حیوانات بشود. تا اینکه زمستان تمام شد.
درهرحال سخن کوتاه کنیم که سخن اولیای حق تمامی ندارند.
برگرفته از کتاب:
# نشان_از_بی_نشانها
جلد اول
مؤلف:علی مقدادی
کلبه عشاق
https://eitaa.com/babarokn
#یذره_کتاب
#حکایات از درسهای عرفانی اخلاقی حضرت استاد عبدالقائم #شوشتری
🔹تعجب واقعی
🚖
یک وقتی با جناب آقای احمد چگنی از تهران به قم میآمدیم. در اوّل اتوبان قم به یک سیّد معمّم برخورد کردیم. توقف کردیم و ایشان سوار شدند. بنده هم به احترام ایشان صندلی دوم رفتم. سوار که شدند بدون مقدمه فرمودند:
▫️اگر به این مردم بگویید! فلانی "#اسم_اعظم" بلد است تعجب میکنند.
اینکه تعجب ندارد.
تعجب اینست که چرا دیگران بلد نیستند؟
▫️اگر به این مردم بگویید! فلانی با خداوند متعال ارتباط دارد تعجب میکنند.
اینکه تعجب ندارد.
تعجب اینست که چرا خودشان ارتباط ندارند؟
▫️اگر به این مردم بگویید! فلانی " #طیّ_الارض " دارد تعجب میکنند. اینکه تعجب ندارد.
تعجب اینست که دیگران ندارند.
▫️اگر به این مردم بگویید! فلانی " #ملائکه " را در دنیا میبیند تعجب میکنند.
اینکه تعجب ندارد.
عجب اینست که دیگران نمیبینند.
▫️اگر به این مردم بگویید! فلانی با" #حضرت_حجت " علیهالسّلام ارتباط دارد تعجب میکنند.
اینکه تعجب ندارد.
تعجب اینست که چرا دیگران ارتباط ندارند؟
💚
بلافاصله ما متوجه شدیم بعد از این چندکلمه، جلوی عوارضی قم هستیم. به ایشان گفتم: آقا سیّد کجا میروید؟ فرمودند:
شما راه خودتان را بروید هرجا خواستم پیاده میشوم. او نزدیکی حرم پیاده شد.
بند و راننده هر دو متعجب از اینکه این راه، پنج دقیقه هم طول نکشید.
بعد از تشریف بردن آقا سیّد، راننده از بنده سوال کرد:
👨✈️
حاج آقا متوجّه شدید که ما ظرف چند دقیقه این راه را طی کردیم؟!
بنده عرض کردم: ما که ساعت نگرفتیم ولی از بس که به ما خوش گذشت زمان کوتاه جلوه کرد. او یقیناً یکی از اولیاءالله بود.
#کتابخوانی #مردان_خدا
#اولیاءالله #توحید #عشاق
برگرفته از #کتاب:
#خِرمن_معرفت
استاد حاج شیخ عبدالقائم شوشتری
کلبه عشاق
https://eitaa.com/babarokn
#یذَره_کتاب
کتاب #رِندِ_عالم_سوز
🔍
زندگینامه
کربلاییاحمد میرزا حسینعلی تهرانی، معروفبه کلاحمدآقا
🎗قسمت شانزدهم
_هجرت به قم
🚶
چندسال بعداز فوت شیخ رجبعلی خیاط، در عالم معنا به من فرمودند که: باید به قم هجرت کنم. با تعجب عرض کردم که:
با کدام اسباب و وسایل؟ چگونه بروم؟ که نه جایی دارم و نه شغلی و نه پولی برای خرید خانه!
درهمان ایام، یکیاز رفقای قدیمی را بطور اتفاقی ملاقات کردم. بدون مقدمه گفت:
داش احمد! چرا برای زندگی به قم نمیروی؟ گفتم: قصدش را دارم، اما اینکار پول میخواهد و من هم چیزی ندارم. وی گفت:
پول خانهات را میپردازم و هرگاه منزلت را در تهران فروختی پول من بازگردان! پول منزل قم ۱۴ هزار تومان شد و بعد از چند روز منزل تهران نیز به همین مقدار فروخته شد و بدهی خود را پرداخت کردم.
پس از خرید خانه به امید وعده دوم حضرت حقّ، صبر کردم. چراکه او نوید داده بود که برای من کاری دست و پا خواهد کرد.
بعد از گذشت چند ماه، امر شد که مجلس بگیرم. من هم به همراهی چند تن از رفقا دور هم جمع میشدیم و روضهای و توسلی برگزار میشد.
🧎🧎♂
بعدها دوباره امر شد که ایّام تولد و شهادت ائمه علیهمالسّلام را نیز مجلس بگیرم. من نیز همین کار را کرده و علاوه بر شبهای جمعه، روزهای شهادت و تولد را نیز مجلس میگرفتم. چند ماهی که از این قصه گذشت؛
به خداوند متعال عرض کردم: پس وفای به وعده کبریائیات کجاست؟
🤭
از کار که خبری نیست! در جواب پیامی آمد که: پس بگو این چیست؟ و مرا متوجه مجلس کردند. و باز فرمودند: تو مأموریت داری که در قم مجلسداری کنی. و ما هم تقدیر کردهایم که خانهی تو، دانشگاه مومنین باشد و درآن، نام امیرالمومنین علیهالسّلام منتشر شود.
🔹نامم ز کارخانهی عشّاق محو باد/
🔹گر جز محبّت تو بود شغل دیگرم/
(حافظ)
💘
روحانیون ارادتمند ایشان، نقل میکردند که بعدازظهرِ اغلبِ روزها، کلاحمدآقا به همراهی گروهی از دوستانشان به مدرسه فیضیه آمده و درکنار حوضِ مدرسه مینشستند...
یکی از همان روحانیون میگفت: طلبهها سؤالاتی از ایشان میپرسیدند که پاسخ دادن به آنها، احتیاج به یک سری مطالعاتِ گستردهی علمی و حوزوی در زمینههای مختلفی چون فلسفه و اصول و عقاید داشت.
اما کلاحمدآقا با چند بیت شعر ساده و چند جملهی شیرین کوچهبازاری، آنچنان این معضلاتِ فکری را حل میکردند که حیرت همگان برمیانگیخت. و هر چند دقیقه یک بار صدای احسنت احسنت طلبهها، فضا را مجذوب خود میکرد.
ایشان در شبهایی که مجلس نداشتند به حرم مطهّر بیبی فاطمه معصومه سلامالله علیها مشرّف شده زانوی ادب و ارادت بر زمین نهاده و با گروهی از مؤمنین، مشغول به مباحثه علم عشق و ولایت میشدند.
اغلب نیز در خلال صحبتها ذکر مصیبت و توسلی به ساحت مقدس اهلبیت علیهمالسّلام صورت گرفته و مداومت ایشان بر روضهی جناب حضرت علیاکبر علیهالسّلام زبانزد همگان بود.
🔹معاشران گره از زلف یار باز کنید/
🔹شبی خوش است، بدین قصهاش دراز کنید/
🔹حضور مجلس اُنس است و دوستان جمعند/
🔹وَ اِنْ یَکٰادْ بخوانید و در فراز کنید
(حافظ)
🍃⭕️ برای دسترسی به داستانهایقبلیِ کلاحمدآقا،لطفاً روی هشتک👈#رِندِ_عالم_سوز بزنید.
سپس با فِلشِ پایینِ صفحه، به داستانهای قبلی دسترسی پیدا کنید.⭕️🍃
▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️
برگرفته از کتاب:
#رِندِعالم_سوز
کربلایی احمد میرزا حسینعلی تهرانی
👀 کلبه عشاق
https://eitaa.com/babarokn
هدایت شده از کلبه عُشاق
با سلام،
به آرشیو کانال عشّاق خوش آمدید. لطفا برای دسترسی به هر موضوع روی آن کلیک کنید تا به آرشیو کامل آن منتقل شوید. پس از کلیک کردن بر روی موضوع مورد نظر میتوانید فایل یا جلسه مورد نظرتان را با استفاده از فلش های بالا و پایین انتهای صفحه جستجو و پیدا کنید.
#یذَره_کتاب
#شعرخوانی
#مشاهیرتخت_فولاد
#تخت_فولاد
#داستانهای_زیبای_مثنوی
#شعر_و_شرح
#شرح_داستان_پادشاه_و_کنیزک
#توحید_عشّاق
#ملاقات_شمس_با_مولانا
#نهج_البلاغه
#اندر_حکایات
#کشف_و_کرامات
#از_یارِ_آشنا_سخنِ_آشنا_شنید
#طبّ_روحانی
#سالم_سازی_روح_جسم
#کتاب_ریاضت_سالکین
#کتاب_حکمت_پهلوانی
#تفسیر_منطق_الطیر صوتی
#تفسیر_مثنوی صوتی
#خلقت_آدم صوتی
#مستند_صوتی_شنود
لطفا در نشر حداکثری مطالب
کانال را به دوستان در ایتا پیشنهاد بدید👇👇👇
آدرس کانال کلبه عشّاق در ایتا؛
https://eitaa.com/babarokn
https://eitaa.com/joinchat/1612055109C9004ffddfc
🌷🙏🙏🙏🌷التماس دعا
➖➖➖➖➖
🍃🌷🍃
#یذَره_کتاب
#روز_معلم
ملاقات و خلوت مرحوم آیت الله حاج شیخ مرتضی مطهّری با حضرت آقا حاج سیّد هاشم حدّاد رحمتُ الله علیهما
از_یارِ_آشنا_سخنِ_آشنا_شنید
✍علّامه آیتالله حاج سیّدمحمّد حسین حسینی طهرانی در کتاب روح مجرّد مینویسد:
#شهید_مرتضی_مطهری
مرحوم مطهّری با حقیر،سوابقِ دوستی و آشناییِ دیرین داشت و ذکرِ مبارک آقا سیّدهاشم حداد با مرحوم مطهّری کم و بیش و نه کاملاً به میان آمده بود.
و اینک که آقا سیّدهاشم از کربلا به طهران آمدهاند ایجاب مینمود که این دوستِ دیرینه نیز از محضرشان متمتّع گردد.
📞📲
روی این اصل،بنده جناب مطهّری را خبر کردم و ایشان در منزلِ بنده، احمدیّه دولاب تشریف آوردند و در مجلسِ عمومی ملاقات انجام شد.
و سوالاتی نیز از ناحیه مرحوم مطهّری شد که ایشان پاسخ دادند.
مرحوم مطهّری شیفتهی ایشان شد و مثل اینکه گمشده خود را اینجا یافت. 🌛
آنگاه صدّیق ارجمند، مرحوم مطهّری به بنده گفت:
آیا ممکن است حضرت آقا به من یک ساعتی وقت بدهند تا در مکانی خلوت و تنها با ایشان ملاقات داشته باشم؟!
در بالای بامِ منزل، اطاق کوچکی (انباری)بود که حقیر مکانِ خلوت را آن اطاق قرار دادم و حضرت آقا گفتند:مانعی ندارد و ساعتی را معین فرمودند برای فردا که بیاید و ملاقات خصوصی داشته باشیم
مرحوم مطهّری در موعد مقرّر تشریف آورد و آنچه میخواهد از آقا سیّدهاشم حدّاد میپرسد. سوالهای انباشته و کهنه و جواب داده نشدهای را که چون ساعت به سر رسید و آقا پایین آمدند و مرحوم مطهّری پشت سرشان بود.
من دیدم مطهّری بقدری شاد و شاداب است که آثار مسرّت از وجَناتش پیداست. 💖
آنچه میان ایشان و حضرت آقا به میان رفته بود من نه از حضرت آقا پرسیدم و نه از آقای مطهّری و تا این ساعت هم نمیدانم ولی مرحوم مطهری هنگام خروج آهسته به حقیر گفتند:
اینسیّدحیاتبخشاست.
ناگفته نماند که روزی مرحوم مطهّری به حقیر میگفتند:
من و آقا سیّد محمّد حسینی بهشتی در قم در ورطهی هلاکت بودیم، برخورد و دستگیری علّامه طباطبایی ما را از این ورطه نجات داد.
【منظورشان علّامه سیّدمحمّد حسین طباطبایی، شاگرد عرفانِ سیّدعلی قاضی(ره) 】
برگرفته از:
کتاب_روح_مجرّد
بخش پنجمین
سیّد_هاشم_حدّاد
کلبه عشاق
https://eitaa.com/babarokn