eitaa logo
سرداران شهید باکری
491 دنبال‌کننده
4.7هزار عکس
404 ویدیو
11 فایل
کلامی گهربار از آقا مهدی باکری: خدایا مرا پاکیزه بپذیر
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷 💠شهیدی که گلوله بر رویش اثر نداشت ✍همسر 🍃🌹 ابتدا این را بگویم که همه از شهید عسگری کردند؛ مهدی با این قدرت شهید بشود؟! حتی برادران ایشان شهادت را غیرممکن می‌دانستند. آقا مهدی در عملیات ایضایی شهید شدند. فرمانده ایشان می‌گفت شهادت آقا مهدی مرا کرد. 🍃🌹شهید عسگری در سه گروه  10 نفره و در نوک پیکان در شرکت می‌کنند و در عملیات در گرفتار می‌شوند. ایشان در بیسیم صحبت‌هایی را بیان می‌کنند که همه ثبت شده است و منطقه را توصیف می‌کند. یکی از همرزمان شهید زمانی که بر بدن شهید اصابت می‌کند در کنار شهید عسگری بودند. 🍃🌹شهید مهدی عسگری در منطقه شمال روستای معراته به شهادت رسیدند. اول یک تیر به پای ایشان اصابت می‌کند. شهید به‌گونه‌ای از لحاظ بدنی بودند که حتی دوستان و همرزم‌های شهید عسگری به می‌گفتند گلوله در بدن آقا مهدی اثری ندارد. گلوله بعدی به دست شهید عسگری اصابت می‌کند و زخم گلوله با همان چفیه خودش توسط بسته می‌شود و تیر سوم به قلب مهدی برخورد می‌کند. 🍃🌹پیکر شهید مهدی عسگری توسط جبهه النصره از منطقه خارج می‌شود. من خانه خواهرم بودم و یکشنبه ساعت 7 صبح گفتند یک در فضای مجازی منتشر شده که نشان می‌دهد که مهدی شده است. من بلافاصله گفتم:  آقا مهدی زخمی یا اسیر نمی‌شود و فقط تنها و تنها می‌شود . 🍃🌹همواره آقا مهدی می‌گفت دعا کن  پیکرم باز نگردد چون زیادی دارد. تا سه روز اطرافیان می‌گفتند که مهدی عسگری زخمی است ولی من همش گفتم مهدی شهید شده است.  شهید مهدی عسگری در عکس نشان می‌داد که شهید شده است. 🍃🌹من دیدم که آقا مهدی دو ماه از رفتن به سوریه به آغوش رفته است و شهید عسگری شش ماه خواب آرام نداشت. خداروشکر می‌کنم آقا مهدی شهید شد و از (س) طلب شهادت کردم تا مهدی آرامش پیدا کند 🌷 🍃🌹🍃🌹 @bakeri_channel
حتمابخونید.... ؛ . . یک برای فرمانده شهیدش «مهدی باکری» ...در یک لحظه قایق در میان چند انفجار بالا و پایین می‌رود. سر می‌دزدم و "تندرو"، قایق را سالم از میان معرکه می‌گذراند. . . فرمانده گردان امام سجاد لشگر 31 عاشورا بود که سردار شهید مهدی باکری را در شرق دجله و در عملیات بدر در حالی که مجروح بود، در قایق گذاشت. آنچه می خوانید ای از این شهید برای شهید باکری است...  آتش آن است که در خرمن پروانه زدند😔 قایق از میان گلوله‌ها راهی برای خود می‌یابد و پیش می‌رود. سکان در دست " " است. پیکر زخمی آقا مهدی را در گوشه‌ای از قایق خوابانده‌اند. خون از پیشانیش می‌جوشد و سرازیر می‌شود😔. شعاعی از نور کمرنگ غروب آفتاب اسفندماه جلوه دیگری به داده است. هستم ولی همه فکرم پیش است. بعید می‌دانم مرغ از قفس پریده باکری دوباره به حصار قفس برگردد.😔 لبهایش مترنم است. با اینکه در زیر آن آتش شدید فرصتی برای شنیدن نیست ولی به لبهایش چشم می‌دوزم. . . - الله و الله... الحمدلله، الله و الله... الحمدلله . . در یک لحظه در میان چند انفجار بالا و پایین می‌رود. سر می‌دزدم و "تندرو"، قایق را سالم از میان معرکه می‌گذراند. ناگهان نگاهم روی ثابت می‌ماند. عراقی‌ها به روی سیل‌بند آمده‌اند و بسوی قایق روی آب می‌کنند. هنوز چشم از سیل‌بند بر نداشته‌ام که آرپی‌جی زنها دوباره شلیک می‌کنند و قایق را هاله‌ای از آتش در میان می‌گیرد... . . روی دجله غوطه‌ورم. موج انفجار آرپی‌جی بداخل آب پرتابم کرده است. دست و پا می‌زنم و خود را روی آب نگه می‌دارم. لاشه قایق در فاصله‌ای دور در میان شعله‌های آتش می‌سوزد... .(شهید محمد قنبرلو . . تکیه کلامش این بودکه بعدازمهدی زنده ماندن ارزش نداردوبایدشهیدشدوپیش عزیزرفت⚘ . . در نامه اش گفته:چطور ممکن است انسان و سوختن ها باشد و خود گوشه ای بنشیند و در پی و زندگی و رفاه باشد » . ... @bakeri_channel
کردم که خود است که دارد سخن می‌گوید: در عملیات المقدس و که در اواخر اردیبهشت سال ۱۳۶۱ انجام شد جانشین تیپ ۸ نجف اشرف بود و در کنار شهید احمد کاظمی مشغول فعالیت بود. او در این نبرد نیز نقش مهم و مؤثری ایفا کرد. برادرش باکری هم در این عملیات، دو گردان خط شکن از تیپ ۸ نجف اشرف را بر عهده داشت. روزی قبل از آغاز عملیات با هم و با یک وانت از آبادان به سمت دارخوین می‌آمدیم. از شجاعت‌های تعریف کرد و آن بود که برادرش که کرده بود در این عملیات به برسد، زیرا او به و او را می‌داشت. گر چه را برای همه یک فوز عظیم می‌دانست ولی در سخن خود آن روحیه لطیف خود را در مورد برادرش بر زبان می‌آورد. خود در جریان عملیات بیت المقدس و قبل از رسیدن به ، شد. پس از عملیات بیت المقدس که او به بازگشته بود در جلسه‌ای که دوستان در منزل آقای «حسن نوربخش» دور هم جمع شده بودند آقا مهدی هم حضور داشت. معمولا در این جلسات، حاضرین به ذکر اخبار و تحلیل رویدادهای روز می‌پرداختند. در آن ایام ارتش اسرائیل به جنوب لبنان حمله کرده بود و بسمت بیروت در حال پیشروی بود. از که معمولا در جلسات و بود و کمتر حرف می‌زد و بیشتر می‌شنید خواسته شد تا ایشان وضعیت را بیان کند. او در این هنگام جمله معروف حضرت امام خمینی (ره) را بیان کرد که «راه قدس از کربلا می‌گذرد»... آنگاه وظایف و رسالتی را که در قبال لبنان و فلسطین بر دوش داریم و شیوه صحیح و مؤثر دفاع از آنان را بیان کرد. آقای محمدرضا آیت‌اللهی می‌گوید در این هنگام از زنده یاد مهندس زین العابدین عطایی که در جلسه حضور داشت و به گوشه‌ای خیره شده بود پرسیدم به چه فکر می‌کنی؟ پاسخ داد احساس کردم که است که دارد سخن می‌گوید... . : مهدی باکری در اندیشه و عمل، حسین علایی، چاپ اول، ص ۴۷ - ۴۶) . @bakeri_channel
؛ یک برای فرمانده شهیدش «مهدی باکری» ... در یک لحظه قایق در میان چند انفجار بالا و پایین می‌رود. سر می‌دزدم و "لطفی"، قایق را سالم از میان معرکه می‌گذراند. فرمانده گردان بدرلشگر 31 عاشورا در عملیات بدربود که سردار شهید مهدی باکری را در شرق دجله و در عملیات بدر در حالی که مجروح بود، در قایق گذاشت. . آنچه می خوانید از این شهید برای است... .  آتش آن است که در خرمن پروانه زدند😔 . قایق از میان گلوله‌ها راهی برای خود می‌یابد و پیش می‌رود. سکان در دست " لطفی است. . پیکر زخمی آقا مهدی را در گوشه‌ای از قایق خوابانده‌اند. خون از پیشانیش می‌جوشد و سرازیر می‌شود😔. شعاعی از نور کمرنگ غروب آفتاب اسفندماه جلوه دیگری به داده است. . هستم ولی همه فکرم پیش است. . بعید می‌دانم مرغ از قفس پریده باکری دوباره به حصار قفس برگردد.😔 . لبهایش مترنم است. با اینکه در زیر آن آتش شدید فرصتی برای شنیدن نیست ولی به لبهایش چشم می‌دوزم. . الله و الله... الحمدلله، الله و الله... الحمدلله در یک لحظه در میان چند انفجار بالا و پایین می‌رود. سر می‌دزدم و "لطفی"، قایق را سالم از میان معرکه می‌گذراند. ناگهان نگاهم روی ثابت می‌ماند. عراقی‌ها به روی سیل‌بند آمده‌اند و بسوی قایق روی آب می‌کنند. هنوز چشم از سیل‌بند بر نداشته‌ام که آرپی‌جی زنها دوباره شلیک می‌کنند و قایق را هاله‌ای از آتش در میان می‌گیرد... روی دجله غوطه‌ورم. موج انفجار آرپی‌جی بداخل آب پرتابم کرده است. دست و پا می‌زنم و خود را روی آب نگه می‌دارم. لاشه قایق در فاصله‌ای دور در میان شعله‌های آتش می‌سوزد... . (شهید محمد قنبرلو تکیه کلامش این بودکه بعدازمهدی زنده ماندن ارزش نداردوبایدشهیدشدوپیش عزیزرفت⚘ در نامه اش گفته:چطور ممکن است انسان و سوختن ها باشد و خود گوشه ای بنشیند و در پی و زندگی و رفاه باشد » . ... . 👇 @bakeri_channel
؛ یک برای فرمانده شهیدش «مهدی باکری» ... در یک لحظه قایق در میان چند انفجار بالا و پایین می‌رود. سر می‌دزدم و "لطفی"، قایق را سالم از میان معرکه می‌گذراند. فرمانده گردان بدرلشگر 31 عاشورا در عملیات بدربود که سردار شهید مهدی باکری را در شرق دجله و در عملیات بدر در حالی که مجروح بود، در قایق گذاشت. . آنچه می خوانید از این شهید برای است... . خداحافظ_فرمانده  آتش آن است که در خرمن پروانه زدند😔 . قایق از میان گلوله‌ها راهی برای خود می‌یابد و پیش می‌رود. سکان در دست " رضا لطفی است. . پیکر زخمی آقا مهدی را در گوشه‌ای از قایق خوابانده‌اند. خون از پیشانیش می‌جوشد و سرازیر می‌شود😔. شعاعی از نور کمرنگ غروب آفتاب اسفندماه جلوه دیگری به داده است. . هستم ولی همه فکرم پیش است. . بعید می‌دانم مرغ از قفس پریده باکری دوباره به حصار قفس برگردد.😔 . لبهایش مترنم است. با اینکه در زیر آن آتش شدید فرصتی برای شنیدن نیست ولی به لبهایش چشم می‌دوزم. . الله و الله... الحمدلله، الله و الله... الحمدلله در یک لحظه در میان چند انفجار بالا و پایین می‌رود. سر می‌دزدم و "لطفی"، قایق را سالم از میان معرکه می‌گذراند. ناگهان نگاهم روی ثابت می‌ماند. عراقی‌ها به روی سیل‌بند آمده‌اند و بسوی قایق روی آب می‌کنند. هنوز چشم از سیل‌بند بر نداشته‌ام که آرپی‌جی زنها دوباره شلیک می‌کنند و قایق را هاله‌ای از آتش در میان می‌گیرد... روی دجله غوطه‌ورم. موج انفجار آرپی‌جی بداخل آب پرتابم کرده است. دست و پا می‌زنم و خود را روی آب نگه می‌دارم. لاشه قایق در فاصله‌ای دور در میان شعله‌های آتش می‌سوزد... . (شهید محمد قنبرلو تکیه کلامش این بودکه بعدازمهدی  زنده ماندن ارزش نداردوبایدشهیدشدوپیش عزیزرفت⚘ در نامه اش گفته:چطور ممکن است انسان و سوختن ها باشد و خود گوشه ای بنشیند و در پی و زندگی و رفاه باشد » . ... . 👇 . @bakeri_31_ashora