به نام خدا
برای تشخیص عامل حال (غیرَ) باید چند نکته را در نظر داشت:
نکته اول: در «ألا» دو احتمال وجود دارد:
احتمال ١: ادات تحضیض (طلب فعل با عنف و شدت) باشد. طبق این احتمال، ألَا تَرَى به معنای «أطلبُ منك الرؤية» خواهد بود.
احتمال ٢: همزه استفهام (به داعی انکار) و لای نافیه باشد. طبق این احتمال، أ لَا تَرَى به معنای «أستفهمُ عن عدم رؤيتك» خواهد بود.
نکته دوم: مقصود از «تَرَى» در اینجا، رؤیت قلبی به معنای دانستن هست نه رؤیت بصری به معنای دیدن.
نکته سوم: در «مخبر» دست کم چهار نسخه بدل وجود دارد [1]:
١.مُخْبَر، اسم مفعول از باب افعال، به معنای خبر داده شده.
٢.مُخَبَّر، اسم مفعول از #باب_تفعیل، به معنای خبر داده شده.
٣.مُخْبِر، اسم فاعل از باب افعال، به معنای خبر دهنده
۴.مُخَبِّر، اسم فاعل از باب تفعیل، به معنای خبر دهنده.
نکته چهارم: مقصود اصلی امام از عبارت «غَيْرَ مُخبرٍ لَكَ»، طبق هر چهار نسخه این است که تو _معاویه_ خود از فضائل بنی هاشم خبر داری و لذا معنا ندارد که من تو را بدان خبردار کنم یا تو از آن خبردار شوی. به بیان سادهتر امام میخواهد بفرماید: آیا نمیدانی _که میدانی_ بنی هاشم چه فضایلی دارند؟
با توجه به این نِکات چهارگانه، طبق دو نسخه اول، «غیرَ» حال از فاعل تَرَی یعنی معاویه (علیه اللعنة و الهاوية) است. در این صورت، «تَرَی» عامل نصب غیر خواهد بود. و المعنی: ألا تعلم حالَ كونك غيرَ مخبَر لك. (در حالی که تو خبردار نشدهای).
و اما طبق نسخه سوم و چهارم، «غیرَ» حال از فاعل أطلبُ یا أستفهمُ یعنی امام علی (صلوات الله و سلامه علیه) است. در این صورت، معنای ألای تحضیضیه یا همزه استفهام عامل نصب غیر خواهد بود. و المعنی: أطلب منك العلم أو أستفهم عن عدم علمك حالَ كوني غيرَ مخبِر لك. (در حالی که تو را خبردار نکردهام).
[1]. نهج البلاغه (قیس العطار).
┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄
#اختلاف_نسخ
✍️ استاد محمد نادری حوزه علمیه قم.
https://eitaa.com/banahjolbalaghe
بسم الله
✍️ استاد سید محمدرضا طالبیان
عجالتا چند راه حلی را که به ذهنم می رسد عرض میکنم:
1.ذو الحال محذوف بوده و جمله ان قوما بدل از نعمه باشد. با این تقدیر:
الاترانی غیر مخبر لک....
2.ذو الحال محذوف بوده و جمله ان قوما منصوب به نزع خافض باشد.با
این تقدیر: الاترانی غیر مخبر لک...
3.ذوالحال و عامل ان محذوف باشند.
و جمله ان قوما مفعول به برای تری است
با این تقدیر: الاتری اتکلم غیر مخبر لک و ...
✍️استاد سرکار خانم دکتر امانی؛ مدرسه بنت الهدی
عبارت «غیر مخبرک....» جمله معترضه است و تقدیر آن چنین است : «اخبرک غیر مخبرک...» یعنی: به تو خبر می دهم در حالی که برای من خبر دهنده برای تو نیستم ولی نعمت الهی را برای تو یادآوری می کنم.
انا مستتر در اخبرک ذوالحال و اخبرک محذوف عامل ان است.
https://eitaa.com/banahjolbalaghe
بسم الله
در این زمینه چهار احتمال هست:
1.از آنجا که "غیر" شبه ظرف است عامل مى تواند "حالکوني" محذوف باشد.
به شبه ظرف بودن آن تصريح شده است در شرح الرضي على الكافية 2/127حيث يقول: لمشابهته الظروف المبهمة بإبهامه.
این وجه مقبول نیست چرا که شباهت در ابهام مستلزم شباهت در تعلق به فعل عام نیست.
2.غیر را حال متاخر دانسته و ذوالحالش ضمير أحدث در این صورت أحدث عامل است ولی با چند مشکل اساسی روبرو خواهيم شد. اولا این ضمیر در معطوف علیه است و ضمیر معطوف الیه نمی تواند ذوالحال باشد ثانیا این عامل در معطوف علیه است و معطوف علیه عامل معطوف نیست.
3.غیر خبر منصوب برای کنت محذوف باشد که در این صورت اصلا حال نیست. مشکل این بخش این است که این مورد از موارد جواز تقدیر افعال ناقصه با اسم آنها نخواهد بود.
4. الاتری را کنار و معنای التزامی آن یعنی ولتیقن لي عامل باشد. كه در اين صورت از باب الأحکام بین متلازمین واحدة معناى الاترى عامل است. با اين فرض هم مشكل عامل و هم ذوالحال حل مى شود.
https://eitaa.com/banahjolbalaghe
✍️استاد سعید عبیری
مجتمع زبان، ادبیات و فرهنگشناسی (جامعة المصطفی)
https://eitaa.com/banahjolbalaghe
سلام علیکم
با ادب و احترام
در پاسخ سؤالی که مطرح فرمودید به ذهن قاصر می رسد ألا و تری، هر دو می توانند عامل حال باشند. ألا، عامل معنوی (به معنای أنبهک) و تری، عامل لفظی (که البته در این صورت ألا، مرکب از همزه و لا نافیه خواهد بود). البته پوشیده نیست که وجه دوم، اولی است گرچه نیازمند تقدیر برای غیر مخبر هستیم.
اما اینکه عامل بودن هر یک، چه تفاوتی در معنا دارد باید گفت: با توجه به اینکه غرض از آوردن غیر مخبر لک ... تحقیر معاویه است [آنگونه که برخی شارحان هم به آن اشاره دارند؛ به اینکه تو سزاوار آن نیستی که طرف خطاب من باشی ولی من به قصد شکر نعمت الهی این خبر را بازگو می کنم] در تفاوت معنایی دو احتمال فوق به نظر می رسد اگر عامل حال را تری بدانیم تحقیر معاویه شدیدتر خواهد بود.
با این توضیح که اگر تری را عامل بدانیم، معنای توبیخی که در ألا تری وجود دارد در معنای حال (غیر مخبر...) هم تاثیر می گذارد و علاوه بر اینکه به او می فهمانیم که تو سزاوار هم صحبتی با من نیستی به او می فهمانیم که همین امر واضح نیز بر تو پوشیده است و این را هم نمی دانی؟!
┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄
✍️استاد محمدجواد عصاری؛ مجتمع زبان، ادبیات و فرهنگشناسی
https://eitaa.com/banahjolbalaghe
به نام خدا
با عرض سلام و آرزوی قبولی طاعات و عبادات در ماه مبارک رمضان
پیرو سوال درباره مشکل نحوی در فرازی از عبارت نهج البلاغه
این سوال طبق نظر بیشتر نحات مبنی بر لزوم وجود عامل در الفاظ بوده و طبق دیدگاه ابن مضاء و تابعین معاصر از جمله دکتر ابراهیم مصطفی جایگاه نداشته و گوینده در همه جا عامل حقیقی در اعراب واژگان است).
جواب
چنانچه در سوال بیان شد، واژه «غیر» به لحاظ معنایی با نقش حال تناسب داشته و بیانگر حالت گوینده حین سوال مجازی به قصد اعجاب مخاطب و به فکر فرو بردن او نسبت به مطلب بعد است.
اما در مورد عامل آن
در کتب نحوی برای حال 3 عامل بیان شده است: فعل، شبه فعل (اسم فاعل و...) و هم معنای فعل مانند ادات تنبیه، اسم اشاره و... است. (شرح الرضی علی الکافیه ، ج2، ص 14)
در این فراز عامل حال، حرف استفهام «أ» است که از معنای حقیقی و درخواست سوال واقعی عدول کرده و به صورت مجازی برای به فکر فرو بردن مخاطب و برانگیختن او برای کشف حقیقت بکار رفته است. معنای عبارت چنین می باشد: «أسئلک غیرَ مخبر...» یعنی از تو سوال می کنم در حالی که قصد اخبار از فضائل ندارم...».
نکات مساله
1-ذوالحال طبق نحو دستوری، ضمیر مستتر در فعل مترادف با حرف «أ» و طبق نحو مفهومی شخص گوینده است که در مقابل مخاطب حاضر است. چنانچه در ضمایر حاضر، مرجع فرد حاضر است، در ذوالحال نیز گاهی چنین است.
2-فصل بین عامل و حال توسط «لا تری» به دلیل شدت علاقه و انس این دو کلمه (أ و لاتری) اشکال نداشته؛ بلکه فصل بین این دو نزد طبع سلیم ناپسند بوده و مخل به فصاحت کلام است. بنابراین «لا تری» به لحاظ ساختارشناسی در استعمال اجنبی محسوب نمی شود (در اینگونه موارد باید توسعه در معنای اصطلاحی اجنبی قائل شده و فقط منحصر در اجنبی به لحاظ عمل نحوی نکنیم).
3-به دلیل مجازی بودن استفهام، هیچ منافاتی بین «مخبر و احدث» با عامل حال یعنی حرف استفهام وجود ندارد.
4-طبق نظر نجم الائمه استدلال ابوعلی فارسی مبنی بر بطلان عمل ادات نفی و استفهام در حال، با عامل دانستن اسم اشاره و حرف تنبیه نقض شده و تنها دلیل، پیدا نکردن شاهد در کلام عرب است. (همان) که ما این عبارت حضرت امیر در نهج را شاهد مثال عمل ادات استفهام در حال می دانیم.
سوال
جای یک پرسش باقی است که زمان واقعه (أنّ قوماً...) گذشته بوده و مقتضای حال با «ألم تر» تناسب دارد. چنانچه در قرآن فقط از ترکیب «ألم تر...» استفاده شده است. آیا استحضار صورت واقعه در ذهن مخاطب دلیل ارتکاب گوینده به خلاف مقتضای ظاهر و استفاده از مضارع بجای ماضی شده؟
┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄
✍️استاد علیرضا بابائی؛ مجتمع زبان، اادبیات و فرهنگ شناسی
https://eitaa.com/banahjolbalaghe
بسم الله
🔵 ده فرمان امیرالمؤمنین علیهالسلام درباره مراقبت از قلب در #نامه_31
1) قلب باید به وسیله موعظه زنده شود (أحی قلبک بالموعظة)
2) قلب در عین زنده بودن باید مرده باشد (أمته بالزهادة)
قلب به تلفیقی از «زنده بودن و پرحرارت و فعال بودن برای آخرت و کسب فضائل» و در عین حال «مرده بودن از حرکت به سوی حرام و دنیازدگی» نیاز دارد. درجای دیگری فرمود: لا #زهد کالزهد فی الحرام.
3) قلب باید قوی باشد به وسیله یقین (قوّه بالیقین) قلبی که به #یقین رسیده هم در تحمل مصائب دنیا قدرتمند میشود و هم در مواجهه با گناه قدرت خودکنترلی دارد. #تقوی
4) قلب باید رام باشد (ذلّله بذکر الموت) آنقدر با یاد #مرگ به این قلب وحشی تازیانه میزنند تا رام شود.
5) از قلب باید هر روز اقرار و اعتراف گرفت که فانی است نه باقی (قرّره بالفناء)
6) قلب باید با «حکمت» نورانی شود. (نوّره بالحکمة) #حکمت را به «اتقان العلم» معنا کردهاند یعنی درک خاصی که به انسان توانایی و درکی میدهد که در پیچ و خم تزاحمهای جامعه به علم خودش عمل کند.
7) قلب را باید نسبت به فاجعههای دنیا بصیر کرد (بصّره فجائع الدنیا)
8)قلب نباید مقهور صولت روزگار بشود (حذّره صولة الدهر). گاهی روزگار میخواهد اقتضائات غلط خودش را برقلب انسان تحمیل کند، قلب را باید از مقهور شدن در برابر روزگار بر حذر داشت.
9) اخبار گذشتگان را باید بر قلب عرضه کرد تا بیدار و متعظ و عبرتپذیر بشود (أعرض علیه اخبار الماضین)
10) مصیبتهای امتهای گذشته را #قلب میداند اما فراموش میکند. پس باید به او یادآوری کرد (ذکّره بما اصاب من کان قبلک)
https://eitaa.com/joinchat/494927872Ca763d6564a
#با_معارف_نهج،شماره 157
https://eitaa.com/banahjolbalaghe
بسم الله
وَ لَمْ تَطُلَّهُ فِيهَا دِيمَةُ رَخَاءٍ إِلَّا هَتَنَتْ عَلَيْهِ مُزْنَةُ بَلَاءٍ #خطبه_111
1️⃣مفردات:
تطل: بارش اندک و خفیف باران
دیمة: باران آرام
رخاء: گشایش
هتن: بارش رگباری باران
مُزنَة: ابر پرباران
2️⃣آرایهی ادبی (#بازیباییهای_نهج، شماره 54)
1.#تضاد بین کلمه «تطلّ و هتن» که یکی به معنای بارش خفیف و دیگری بارش رگباری است.
2. تضاد بین «رخاء و بلاء»
3. تعبیر «دیمة رخاء» #نکره_در_سیاق نفی است که معنای شمول و تأکید دارد = «هیچ باران گشایشی»
4. آرایه ادبی #تشبیه_اضافی: «دیمة رخاء» – «مزنة بلاء»
3️⃣ترجمه پیشنهادی:
در دنیا هیچ باران گشایشی اندک بارشی بر انسان نداشته مگر آنکه ابر پرآب بلا نیز بر او به رگبار باریده است.
4️⃣مترجمان:
اغلب مترجمان از ترجمه دقیق متن بازماندهاند. این ترجمهها را نگاه کنید:
آیتی: و بر كسى باران نرم آسايش نباريد كه پس از آن به رگبار بلايش گرفتار ننمود.
انصاریان: و باران راحتى بر كسى نباريد مگر اينكه با رگبارى از بلا به او هجوم كرد.
اولیائی: هيچ باران تندى او را تر نكند، مگر آنكه ابر بلا پياپى بر سر او ببارد.
دشتی: شبنمى از رفاه و خوشى دنيا بر كسى فرود نيامده جز آن كه سيل بلاها همه چيز را از بيخ و بن مىكنند.
.
#با_مترجمان_نهج، شماره 60
https://eitaa.com/banahjolbalaghe
بسم الله
🔵تعریف امام مجتبی علیه السلام از ماه مبارک رمضان و عید فطر
امام مجتبی ع؛ #ماه_رمضان میدان مسابقه
#صدوق در من لایحضر (ج 1 ص 511) 📚نقل کرده است که #امام_حسن_مجتبى عليه السّلام در يک روز عيد فطر جماعتی را ديدند كه سرگرم بازى و خنده🎭 بودند. حضرت به اصحاب خويش فرمودند:📢
خداوند عزّ و جلّ، ماه رمضان را ميدان مسابقهای🏊♀️ قرار داده است تا بندگانش براى رسيدن به خشنودى خداوند در طاعت و عبادت با هم مسابقه بدهند.
اینک گروهى در اين مسابقه تاختهاند و به خشنودى الهى رسیدهاند و گروهی ديگر باخته اند و زيان ديدهاند. حال در چنین روزی که برندگان پاداششان را دریافت میکنند و بازندگان زيان مىبينند، در شگفتم از کسانی که به بازیچه و خنده سرگرم میشوند.
به مناسبت زادروز مبارک امام حسن مجتبی علیه السلام
#مناسبتی، شماره20
https://eitaa.com/banahjolbalaghe
بسم الله
🔵شش ویژگی یاران امیرالمؤمنین علیه السلام در آخرین خطبهاش
در یکی از روزهایی که به شدت در اندیشه آراستن لشکری برای حمله به معاویه بود، بر روی تخته سنگی ایستاد و خطبهای ایراد و مردم را به جهاد دعوت کرد.
آن روزها دیگر یاران اثرگذارش را از دست داده بود؛ عمار، هاشم مرقال، ابنتیهان، مالک اشتر، محمد بن ابیبکر و ... همه به شهادت رسیده بودند! دیگر نالههای حضرت در کوفه خریداری نداشت!
در میان آخرین جملههای سخنرانیاش فرمود: أین عمار و أین ابنتیهان و ...؟ سپس از شدت تنهایی به صورت خود سیلی زد و مدتی با صدای بلند گریست! بعد فرمود:
أَوِّهِ عَلَى إِخْوَانِيَ الَّذِينَ تَلَوُا الْقُرْآنَ فَأَحْكَمُوهُ وَ تَدَبَّرُوا الْفَرْضَ فَأَقَامُوهُ أَحْيَوُا السُّنَّةَ وَ أَمَاتُوا الْبِدْعَةَ دُعُوا لِلْجِهَادِ فَأَجَابُوا وَ وَثِقُوا بِالْقَائِدِ فَاتَّبَعُوهُ #خطبه_183
ای دریغا از برادرانم که (1)قرآن را مىخواندند و خوب به كار مىبستند، (2) درباره واجبات مىانديشيدند و آنها را درست انجام میدادند، (3) سنّتها را زنده كردند، (4) بدعتها را از ميان بردند،(5) [وقتی] به جهاد خوانده مىشدند مىپذيرفتند ، (6) به رهبر خود اطمينان داشتند و از او پيروى مىكردند.
🔻گفته اند این آخرین سخنرانی حضرت بود. طولی نکشید که به دست اشقی الاشقیاء ترور شد...!
#عمار #آخرین_خطبه
https://eitaa.com/joinchat/494927872Ca763d6564a
#با_معارف_نهج،شماره 159
https://eitaa.com/banahjolbalaghe
بسم الله
نسخه موبایلی نهج البلاغه به همراه شروح، ترجمه و صوت
🔰مشتمل بر:
📖۳۰ ترجمه
📚۱۱ شرح
📓۵نسخه
رایگان
لینک دانلود↙️
http://noo.rs/nj
┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄
https://eitaa.com/banahjolbalaghe
بسم الله
🔵بیست صفت علی علیه السلام در گزارش #ضرار_بن_ضمرة
1. بلندنظر و بلندهمت (بعيد المَدى)
2. قدرتمند بود (شديد القُوَى)
3. سخنش منازعات را پایان میداد (يقول فصلا)
4. عادلانه قضاوت میکرد (يحكم عدلا)
5. علم از همه اعضای بدنش میجوشید (يتفجر العلم من جوانبه)
6. حکمت از همه وجودش سرازیر بود (تنطق الحكمة من نواحيه)
7. از دنیا و جلوههایش فراری بود (يستوحش من الدنيا و زهرتها)
8. با شب و تنهایی شب انس داشت (يأنس بالليل و وحشته)
9. اشکهای فراوانی داشت (و كان غزير العَبرة)
10. فکر کردنهای او طولانی بود (طويل الفَكرة)
11. از لباس، سادهاش را میپسندید (يُعجبه من اللباس ما قصر)
12. از غذا، زمختش را میپسندید (من الطعام ما خشن)
13. در میان ما مانند خودمان بود (كان فينا كأحدنا) #مدیران_اشرافی
14. سوالهایمان را جواب میداد و مسائلمان را حل میکرد (يجيبنا إذا سألناه و ينبئنا إذا استفتيناه)
15. با اینکه به ما نزدیک بود و ما را به خودش نزدیک میکرد ولی باز هم هیبتی داشت که سخن گفتن با او را دشوار میکرد(نحن و الله مع تقريبه إيانا و قربه منا لا نكاد نكلمه هيبة له)
16. دینداران را بزرگ میداشت (يعظّم أهل الدين)
17. بیچارگان را به خودش نزدیک میکرد (يقرّب المساكين)
18. زورمندان امیدی نداشتند که علی به نفعشان حقی را پایمال کند (لا يطمع القوي في باطله)
19. ضعیفان از #عدالت او نومید نبودند (لا ييئس الضعيف من عدله)
20. یک شب دیدمش که چون مارگزیدهای میگریست و ناله میکرد و میگفت: ای دنیا برو دیگران فریب بده! برای من خود را آراستهای؟... (#حکمت_77) #حکومت
📚شرح ابن ابی الحدید، ج 18 ص 224
┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄
#با_معارف_نهج،شماره 160
https://eitaa.com/banahjolbalaghe
بسم الله
🔵امیرالمؤمنین علیهالسلام مثل هیچ کس
امیرالؤمنین نه یک دینداری خشک و بیمقصد و بیغایت را نمایندگی میکند و نه نوعی جذابیت و عامهپسندی غیرمؤثر را نمایندگی میکند. او صراط مستقیم است نه چپ است و نه راست (الیمین و الشمال مضلة) (#خطبه_16)
🔻پس برای اینکه به چند جوان مدعی انقلابیگری یا چند کهنسال معتقد به کلیشههای انعطافناپذیر بفهمانیم که شما از الگوی علی ع و علی از الگوی شما فاصله دارد نباید امیرالمؤمنین علیه السلام را طوری تبیین کنیم که به الگوی «خودباختگان نوگرای جذاب» نزدیک شود. واقعیت این است که او در هیچ امری نه در سویهی افراط قرار میگیرد نه در سویهی تفریط. این نمونهها را ببینید:
1️⃣ درست همان زمانی که از صلاح والیان سخن میگفت، «استقامت مردم» را نیز مسکوت نمینهاد «فَلیسَت تصْلح الرّعیة الا بِصَلاح الولاة وَ لا تَصْلح الولاة الا بِاستقامة الرَّعیة» (#خطبه_216)
2️⃣ #دشمن تراشی برای #حکومت را کار #حاکمان سفیه و فاجر میدانست اما «تکیه بر حزبهای فاسق» را نیز برنمیتافت (آسی أن یَلی اَمر هذه الاُمة سُفهاؤها وَ فجّارها فیتّخذوا مال الله دولا وَ عباده خولا وَ الصَالِحین حَربا وَ الفاسقین حزبا)
3️⃣. از مجازات مفسدان اقتصادی سخن میگفت اما تأکید میکرد که درباره همان مفسدان باید عدالت کیفری رعایت شود (عَاقِبْهُ فِي غَيْرِ إِسْرَافٍ = بدون زیادهروی کیفرش کن) (#نامه_53)
4️⃣ از عجله در اجرای حدود سخن میگفت اما وقتی اجرای حد موجب ملحق شدن نظامیان به دشمن میشد، درنگ میکرد (تهذیب، ج 10، ص 147)!
5️⃣با تندروها میانه ای نداشت اما سازشکاران جذاب را هم برنمی تافت
(لا یُقیم اَمر الله الاّ من لا یُصانِع وَ لا یُضارِع وَ لا یَتّبِع المَطامع)
6⃣با اینکه خود را در معرض انتقاد منتقدان قرار میداد اما از همان روز اول به مردم گفته بود که اگر حکمرانی را به دست گرفت، در بسیاری از امور به تشخیص خودش عمل خواهد کرد و نه به سخن سخنگویان گوش خواهد کرد و نه به ملامت ملامتگران (وَ اعلموا اِنّی ان أجبتكُم ركبت بكم ما اَعْلم وَ لَم اصغ الی قول القائل وَ عتَب العاتب) برای همین بود که وقتی تشخیص داد نباید به معاویه امتیاز بدهد، نه در روز اول تشخیص طلاییاش را به مصلحت سنجی #ابنعباس و دلسوزی #قیس_بن_سعد فروخت و نه در روزهای پس از نهروان، در برابر کوفیان خستهای که حاضر نبودند به جنگ با #معاویه بیایند کوتاه آمد!
┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄
#با_معارف_نهج،شماره 161
https://eitaa.com/banahjolbalaghe
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
همینکه با علی علیه السلام باشی، فاتح هستی چه برنده شوی چه بازنده شوی.
https://eitaa.com/banahjolbalaghe
بسم الله
🔵شهر آباد با مردم دارا را دوست دارم
نامسلمانانِ (اهل ذمه) یکی از شهرها خدمت امام علی علیه السلام آمدند و خبر آوردند در آن شهر نهری است که به مرور زمان پر شده و از میان رفته و حفر مجدّد ضروری است. آنگاه از آن حضرت خواستند که به حاکم شهر دستور دهد برای حفر نهر، مردم را به کار اجباری فراخوانَد.
امیرالمؤمنین علیه السلام حفر نهر را پذیرفتند ولی #کار اجباری را قبول نکردند و به عامل خود «قرظة بن کعب» چنین نوشتند:
✍️«امّا بعد، از سرزمین حکمرانیات گروهی نزد من آمده و گفتند: در آنجا نهری است که پُرشده و تعمیرش برای مسلمانان بسیار سودمند است. اگر آنرا حفر کنند و از آنجا استفاده کنند هم سود خواهند برد و هم در پرداخت مالیات توانا میشوند.
پس مردم را جمع کن. اگر موضوع چنان است که گفتهاند به هرکس که مایل است نهر را حفر کند، به او اجازه تعمیر و حفر آن را بده و این را در نظر دار که نهر از آنِ کسی است که با آزادی و انتخاب خود در آن کارکند، نه کسی که مجبور شده باشد، اینکه [شهرشان را] آباد کنند و [از نظر مالی] تقویت شوند برایم محبوبتر از آن است که ضعیف بمانند (و لأن يعمروا و يقووا أحبّ إليّ من أن يضعفوا). #آزادی #ثروت
📚نهج السعادة، ج 5 ص 32
📚بهج الصباغة ج 8 ص 566
┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄
#با_معارف_نهج،شماره 162
https://eitaa.com/banahjolbalaghe
بسم الله
🔵«کید» در #حکمرانی و جهاد
فقیهان بر آناند که در جنگ خدعه با دشمن جایز است اما مکر با او جایز نیست هرچند در مرزشناسی مفهومی #خدعه و #مکر نیز اختلافاتی با هم دارند. با اینحال در فقه سخنی در باره خدعه در حکمرانی به میان نیامده است.
در نهج البلاغه «کید در حکمرانی» و «کید در جهاد» مورد تأیید قرار گرفته است.
1️⃣امیرالمؤمنین علیه السلام در نامه به مالک اشتر از او خواستهاند مکتوبات و مکاتباتی که در آن «مکاید» ذکر شده، به صورت طبقهبندی شده نگهداری شود و صرفا در دسترس افراد خاصی (وجوه صالح الاخلاق) باشد. (و اخْصُصْ رَسَائِلَكَ الَّتِي تُدْخِلُ فِيهَا مَكَايِدَكَ وَ أَسْرَارَكَ بِأَجْمَعِهِمْ لِوُجُوهِ صَالِحِ الْأَخْلَاق) نامه 53
2️⃣در جای دیگری نیز وقتی مردم #کوفه را دعوت به #جهاد میکردند، آنان را مذمت کردهاند که وقتی مورد کید دشمن قرار میگیرید (تُکادون) چرا با او کید نمیکنید (تَكِيدُون)؟ (لَبِئْسَ لَعَمْرُ اللَّهِ سُعْرُ نَارِ الْحَرْبِ أَنْتُمْ تُكَادُونَ وَ لَا تَكِيدُون) خطبه 34
↩️اینکه #حکومت باید با مردم صادق باشد و عذر خود را با آنان در میان نهد، از ویژگیهای حکمرانی علی علیه السلام است اما اینکه علی علیهالسلام کید در حکمرانی را تجویز کرده باشد، کمتر مورد گفتگو قرار گرفته است.
🔻مهم آن است که بدانیم کید دقیقا به چه معنایی است؟
#کید در قرآن در معنای ترفندها و نقشههای تردستانه و نهانروشانه به کار رفته است. مثلا این موارد را قرآن کید نامیده است؛
نقشه زلیخا برای به دام انداختن یوسف (إنه من کیدکنّ)،
چشمبندی و تردستی ساحران در مقابله با حضرت موسی ع (انّ ما صنعوا کید ساحر)،
سنت املاء و استدراج خداوند (و اُملی لهم انّ کیدی متین)،
نقشه حضرت ابراهیم برای بتهای مشرکان (لأکیدنّ اصنامکم)
┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄
#با_معارف_نهج،شماره163
https://eitaa.com/banahjolbalaghe
بسم الله
🔵#آشنایی_با_خطبه هفدهم
1️⃣اهمیت خطبه
بیان اوصاف مبغوضترین افراد در نزد خداوند متعال
2️⃣مضامین #خطبه_17
در اين خطبه پیرامون مبغوض ترین افراد نزد خداوند متعال سخن به میان آورده شده است:
گروه اول: كسانی كه خداوند آنان را به حال خود واگذار کرده است که برخی ویژگی های آنان عبارتند از:
1. از راه راست منحرف گشتهاند.
2. به سخنان بدعتآمیز و دعوت گمراه کننده دل میبندند.
3. نتیجه آن انحراف و این دلبستگی، آن است که خود آنان نیز مایه انحراف کسانی میشوند که فریب آنان را می خورند.
4. اینان ضالّ اند و مضلّ. ضالّ از هدایت گذشتگان و مضلّ آیندگان.
5. گناهان دیگران را به دوش می کشند (زیرا عامل گمراهی بودند).
6. در گرو خطایای خویشاند.
گروه دوّم: كسانى كه بدون لياقت و استحقاق، بر مسند قضاوت مىنشينند و گرفتار جهل مركّبند. اینان دارای ویژگیهای زیر هستند:
1. آنچه به دست آورده، جهالت و نادانی است.
2. دنبال یافتن پیروانی از میان جهّال شتابان است.
3. در تاریکی فتنهها دوان است.
4. از دیدن منافع صلح و دوستی در میان مردم نابیناست.
5. انسان نمایان، او را عالم می خوانند.
6. صبح كه از خواب بر مىخيزد در پی امور بیهوده و زیانبار است تا اين وضع همچنان ادامه مىيابد تا از اين آبهاى گنديده سيراب مىشود و انبوهى از مسائل بيهوده را جمع مىكند، آن گاه بر مسند قضا و داورى در ميان مردم مىنشيند (و عجیب آنکه) تضمين مىكند حقايقى را كه بر ديگران مشتبه شده است روشن و خالص سازد.
7. هر گاه با مسأله مبهمى رو به رو گردد، براى روشن ساختن آن، افكار بيهوده و حرفهاى پوچ و توخالى را پيش خود آماده مىسازد و به نتيجه نادرست آن حكم مىكند.
8. در برابر شبهات فراوانى كه وى را احاطه كرده، همانند عنكبوت است كه تارهايى دور خود مىتند و بر آن تكيه مىكند.
9. نمىداند درست حكم كرده يا به خطا رفته است، به همين دليل اگر (به حسب تصادف) درست حکم کرده باشد باشد، از اين بيم دارد كه خطا كرده باشد، و اگر راه خطا را پيموده است، اميد دارد (تصادفا) صحيح از آب در آيد.
10. نادانى است كه در تاريكيهاى جهالت سرگردان و حيران است و چون نابينايى در ظلمات پر خطر، به راه خود ادامه مىدهد و تسلط علمی بر احکام شرعی ندارد.
11. همانند تندبادى كه گياهان درهم شكسته را بىهدف به هر سو پراكنده مىكند، روايات را در هم مىريزد (تا به گمان خويش از آن نتيجهاى به دست آورد)
12. اين نادان مغرور نه براى حل مسائلى كه بر او وارد مىشود قابل اعتماد است و نه براى مدحى كه مدّاحان چاپلوس در باره او سر مىدهند شايستگى دارد
13. گمان نمی کند در آنچه مورد انکار اوست علمی نهفته باشد و جز آنچه او فهميده است نظر ديگرى در كار باشد. (جهل مرکب)
14. هر گاه مطلبى بر او مبهم شود، كتمان مىكند چرا كه از جهالت خويش آگاه است (این امر منافاتی با جهل مرکب ندارد؛ زیرا به آنچه گمان می کند فهمیده است، جهل مرکب دارد ولی نسبت به برخی مسائل دیگر علم به جهل خود دارد)
15. خونها از داورى ظالمانهاش فرياد مىكشند و ميراثهاى بر باد رفته از قضاوت او صيحه مىزنند.
16. جاهل زیسته و جاهل از دنیا می روند.
17. اگر آیات قرآن تحریف شود خریدار آن بوده و اگر به درستی تفسیر شود از آن رویگردان خواهند بود.
18. معروف نزد آنان منکر و منکر در نزد آنان معروف است.
در ضمن بیان چند خصلت پایانی، حضرت امیر علیه السلام از این قاضیان جاهل به خداوند شکایت می کند.
👇👇👇ادامه در فرسته بعدی👇👇👇
👆👆👆ادامهی فرستهی قبلی👆👆👆
3️⃣لطایف خطبه
1. با توجّه به تعبيراتى كه ارباب لغت در معنى «قَمَشَ» ذكر كردهاند كه آن را به معنى جمع و جور كردن اشياى پراكنده و بدون تناسب و نيز اشياى بىارزش يا كم ارزش دانستهاند، نكته اين تعبير در كلام امام (ع) به خوبى روشن مىشود كه اين نادانهاى عالمنما به دنبال شبه معلوماتى مىروند كه نه ارزشى دارد و نه تناسب منطقى در جمع آن ديده مىشود.
مرحوم «علامه خويى» در شرح اين كلام مىگويد: منظور اين است كه مطالبى را از دهان اين و آن و از روايات غير معتبر و از طريق قياس و استحسان و منابعى از اين قبيل، جمعآورى مىكند (كه حجمش زياد امّا ارزشش بسيار كم يا بىارزش است) (پیام امام، ج1، ص583)
2. از عبارت «لم یعضّ علی العلم بضرس قاطع» تعبیری دلکش است که در آن، علم به غذا تشبیه شده است. همانگونه که غذا را باید با دندانهای آسیا جویده و سپس فرو برد، علم را نیز باید به درستی فهم کرد و صرف دریافت آن از استاد یا کتاب علمی کفایت نمی کند. همانگونه که غذایی که خوب جویده نشود برای بدن مضرّ است، علمی که خوب فهمیده نشود نیز زیان بار خواهد بود.
4️⃣مصادر خطبه
اصول کافی، ج1، ص55/ الارشاد شیخ مفید، ص109/ الاحتجاج مرحوم طبرسی، ج1، ص390/ اصول المذهب قاضی نعمان، ص135 و ...
┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄
✍️استاد علی رحیمی ؛ حوزه علمیه شیراز
https://eitaa.com/banahjolbalaghe
بسم الله
🔵آیا گستاخیهای اشعث را میتوان الگوی مقبول آزادی اعتراض در حکومت علی شمرد؟
1️⃣پردهی اول:
جنگ جمل پایان یافته است. علی علیه السلام و یارانش در شهر کوفه در اوج عزت و اقتدار هستند. مکاتبات و ارسال سفیر به سوی معاویه هم به نتیجهای نرسیده است. علی علیه السلام در یک سخنرانی رسما اعلام میکند که نظامیان برای اعزام به #صفین آماده شوند.
اربد فزاری در میان سخنرانی علی ایستاد و به او اعتراض کرد که میخواهی ما را به جنگ برادران شامیمان بکشانی همانطور که در جمل به جنگ برادران بصریمان کشاندی؟! این بار فریبت را نمیخوریم!
مالک اشتر از گوشهی مسجد برخاست و گفت: کسی نیست او را خاموش کند؟ (من لهذا أیها الناس؟) فزاری از ترس گریخت. مردم تعقیبش کردند. در بازار زیر دست و پای جمعیت کشته شد. امیرالمؤمنین نیز سررسید. پرسید قاتلش کیست؟ گفتند: عدهای از قبیله همدان و گروههایی دیگر. حضرت فرمود: دیهاش را از بیت المال بپردازید(وقعة صفین ص 94).
🔹جالب این است که امام نه مالک را به عنوان سبب قتل و نه تعقیب کنندگان را به خاطر مباشرت در قتل توبیخ یا نهی نفرموده است!
2️⃣پردهی دوم:
روزگار پس از جنگ نهروان است. عمار و ابن تیهان و هاشم مرقال در صفین، محمد بن ابیبکر در مصر، مالک در قلزم همگی شهید شدهاند. دولت علی علیه السلام اقتدار سابق را ندارد. کار به جایی رسیده که هرچه ناله میکند یک لشکر ساده از این شهر کاملا نظامی، تجهیز نمیشود. از دست این مردم سستعنصر در حال سخنرانی به صورت خودش سیلی میزند و بلند بلند گریه میکند!(#خطبه_182 نهج) در این روزها که یاران اقتدارآفرین علی، در شهر نیستند اشعث بدون هیچ نگرانی خطابه امام را قطع میکند و به او بیاحترامی میکند! این روزها وقتی از مردم کوفه میخواست مانند اصحاب پیامبر باشند، یکی راحت برخاست و به او گفت: نه تو محمد میشوی و نه ما مانند اصحابش! (ما أنت بمحمد و ما نحن بأولئک)! یکی دیگر با تعریض به اینکه قدر خوارج را ندانستی، گفت: چقدر به اصحاب نهروانیات نیاز داری امروز! و ... بعد مردم از هر گوشهای چیزی گفتند و مجلس را به هم زدند (ابن ابی الحدید 2/90) در میانه غوغا کسی گفت: «استبان فقد الأشتر على أهل العراق أشهد لو كان حيا لقل اللغط و لعلم كل امرئ ما يقول»!
↩️پ ن:
قطع سخنرانی امام توسط کسانی مانند اشعث، در ماههای آخر حکمرانی امیرالمؤمنین علیه السلام رخ داده است. در این مقطع زمانی، نظام سیاسی و اقتدار حکومت امام دچار تزلزل شدید شده بود، از این جهت این اعتراضات و حرمت شکنیها، الگوی حکمرانی برای شرایط عادی محسوب نمیشود.
┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄
#با_معارف_نهج،شماره 164
https://eitaa.com/banahjolbalaghe
بسم الله
🔵 ظرافت ادبی در خطبه 17
🔸رجلٌ... قَدْ سَمَّاهُ أَشْبَاهُ النَّاسِ عَالِماً وَ لَيْسَ بِهِ بَكَّرَ فَاسْتَكْثَرَ مِنْ جَمْعٍ مَا قَلَّ مِنْهُ خَيْرٌ مِمَّا كَثُرَ #خطبه_17
مردی که اشباه الناس او را عالم مینامند ولی عالم نیست. با شتاب و عجله معلوماتی را انباشته کرده که قلیلش از کثیرش بهتر است.
✍️ در عبارت «جمع ما قل منه خیر مما کثر» برخی نسخ کلمه «جمع» را با تنوین و برخی نسخ به صورت مضاف گزارش کردهاند.
طبق نسخهای که «جمع» اضافه شده است، کلمه «ما» مضافالیه برای «جمع» است. تقدیر معنا چنین است:
"جمع ما قلیله خیر من کثیره."
جمله «قلّ منه خیرٌ» صله است برای ما. در این جمله باید تعبیر «قلّ منه» مبتدا (!) و کلمه «خیرٌ» خبر باشد.
اشکال، این است که «قل منه» که فعل است، چگونه میتواند مبتدا باشد؟
◀️به این مشکل دو جواب دادهاند:
الف) کلمه «ما» قبل از کلمه «قلّ» در تقدیر است یعنی «جمعِ ما [ما] قلّ منه خیر»، که به خاطر نامانوس شدن تکرار، «ما» از عبارت حذف شده است.
ب) "قلّ" از فعلهایی است که با «أن» مقدر به تأویل به مصدر میروند مانند «تسمع بالمعیدی خیرٌ من أن تراه».
#بازیباییهای_نهج البلاغه 55
https://eitaa.com/banahjolbalaghe
بسم الله
🔵روزی که امیرالمؤمنین علیه السلام برای همسنگرش حمزة دلتنگ شد.
ابن ابیالحدید نقل کرده است که پس از سقیفه وقتی که حضرت را با آزار و اکراه برای بیعت حاضر کردند، حضرت در حالیکه به قبر پیامبر اشاره میکرد این آیه را تلاوت کرد: « يا ابْنَ أُمَّ إِنَّ الْقَوْمَ اسْتَضْعَفُونِي وَ كادُوا يَقْتُلُونَنِي» و بعد فرمود: وا جعفراه و لا جعفر لي اليوم وا حمزتاه و لا حمزة لي اليوم.
📚شرح نهج البلاغة (ابن أبي الحديد)، ج 11، ص 111
#مناسبتی 55 شهادت #حمزه سیدالشهداء
https://eitaa.com/banahjolbalaghe
بسم الله
بازیبابی های نهج...
مدارا نکن با ...❗
🔵 نامه ۳۱ نهج البلاغة
اذَا کانَ الرِّفْقُ خُرْقاً، کانَ الْخُرْقُ رِفْقاً
جایی که مدارا کردن (موجب) ناسازگاری و تندی بشود ، ناسازگاری و تندی مدارا کردن بحساب می آید.
بنابراین در جایی که مدارا کردن سبب سوء استفاده میشود و نتیجه اش ناسازگاری خواهد بود ، دیگر مدارا نکن و درشتی کن. درشتی در چنین جایی همان فایده مدارا کردن را خواهد داشت.
🌹عنصر زیبایی شناختی :
1️⃣ این معنا می توانست با بیان دیگری مطرح شود که ساده تر و روان تر باشد اما بیان لُغز گونه و معماگونه امام علیه السلام سبب دیریاب شدن معنا شده و مخاطب را دچار چالش میکند و به فکر فرو می برد تا خودش به مقصود برسد. آنچه موجب دیریاب شدن معنا در تعبیر شده حمل دو کلمه متناقض بر یکدیگر است.
2️⃣ یکی از زیبایی هایی که در علم بدیع# تحت عنوان عکس# مطرح می شود این است که دو جمله گفته شود که در اولی کلمه ای مقدم شود که همین کلمه در دومی موخر است. همچنین در عبارت اول کلمه ای موخر شود که همین کلمه در دومی مقدم است مثل عادات السادات ، سادات العادات (مختصر المعانی ص۴۱۸) . در این کلام هم حضرت بشکل هنرمندانه با جابجا کردن کلمات مقصودشان را بیان کردند تا اثرگذاری در مخاطب بیشتر شود.
3️⃣ طباق# یا تضاد# عنصر دیگری است که بر زیبایی این کلام افزوده است.
بسم الله
🔵ده ویژگی جامعه کوفه از منظر امیرالمؤمنین علیه السلام
1. در شداید ملی تکیهگاهی برای رهبرشان نبودند (وَ مَا أَنْتُمْ بِرُكْنٍ یمَالُ بِكُم)
2. مورد اعتماد رهبرشان نبودند(مَا أَنْتُمْ لِي بِثِقَةٍ سَجِيسَ اللَّيَالِي)
3. ندای رهبرشان را لبیک نمیگفتند (يُرْتَجُ عَلَيْكُمْ حَوَارِي)
4. به جای عزت ذلت را برگزیده بودند (ا رضیتم... بالذُّل من العِزّ خَلَفا)
5. آماده جهاد نبودند (إذَا دَعَوْتُكُمْ إِلَى جِهَادِ عَدُوِّكُمْ دَارَتْ أَعْيُنُكُم)
6. در برابر نقشه دشمن هیچ نقشهای نداشتند (تُکادون و لاتکیدون)
7. دشمنشان بیدار بود و خودشان خفته (لَا يُنَامُ عَنْكُمْ وَ أَنْتُمْ فِي غَفْلَةٍ سَاهُون)
8. پشت یکدیگر را در هنگام نیاز خالی میکردند (غُلِبَ وَ اللَّهِ الْمُتَخَاذِلُون)
9. به جای آخرت دنیا را برگزیده بودند (ارضیتم بالحیاة الدنیا من الاخرة عوضا)
10. در برابر تجاوز دشمن به منافع سرزمینی یا فراسرزمینیشان خشمگین نمیشدند (تُنْتَقَصُ أَطْرَافُكُمْ فَلَا تَمْتَعِضُونَ)
┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄
#با_معارف_نهج،شماره 165
https://eitaa.com/banahjolbalaghe
بسم الله
انتخاباتی شماره 1
🔵دولتمرد مطلوب امیرالمؤمنین علیه السلام کندرو است یا تندرو؟
دولتمرد مطلوب علی علیه السلام تندرو است درجایی که تندروی حزماندیشانه باشد (لایخاف... بُطْؤُهُ عَمَّا الْإِسْرَاعُ إِلَيْهِ أَحْزَمُ) و کندرو است در جایی که کندروی پسندیده باشد (وَ لَا إِسْرَاعُهُ إِلَى مَا الْبُطْءُ عَنْهُ أَمْثَلُ).
🔻کلمه «احزم» در هنگام تندروی کلمه بسیار دقیقی است. تندروی حزماندیشانه تندروی بدی نیست. کسی که قبل از اقدام به تندروی، عاقبت تندروی خود را مورد تأمل قرار داده باشد، به فواید تندرویاش اندیشیده باشد، هزینههای آن را برآورد کرده باشد. بعد هزینههای تندروی را با فایدههای آن مقایسه کرده باشد. تندرویاش به ضرر دولت و مردم نخواهد بود. در اندیشه سیاسی علی علیه السلام تندروی به دو نوع تندروی حزماندیشانه (ممدوح) و تندروی بدون حزماندیشی (مذموم) تقسیم میشود.
🔻کلمه «امثل» نیز برای کندروی کلمه دقیقی است. کندروی باید پسندیده باشد. کلمه «امثل» را به معنای «افضل و نزدیکتر به خیر و درستتر و ...» دانستهاند (نهایة ابن اثیر 4/297) این تعبیر نشان میدهد که کندروی همیشه خوب نیست. کندروی نیز دو نوع است: یکی «کندروی پسندیدهای که در آن اهم و مهم شده باشد» (ممدوح) و دیگری «کندروی از روی ترس و عادت و محافظهکاری» (مذموم).
↩️پ ن:
نه کندروی همیشه خوب است نه تندروی همیشه بد است.
┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄
#با_معارف_نهج،شماره 166
https://eitaa.com/banahjolbalaghe
بسم الله
انتخاباتی2
🔵افراط و تفریط در منازعات
#حکمت_298 مَنْ بَالَغَ فِي الْخُصُومَةِ أَثِمَ وَ مَنْ قَصَّرَ فِيهَا ظُلِمَ وَ لَا يَسْتَطِيعُ أَنْ يَتَّقِيَ اللَّهَ مَنْ خَاصَم.
از منظر امیرالمؤمنین علیه السلام کسی که در منازعه و مخاصمه کوتاهی کند، مظلوم واقع خواهد شد و کسی که در این راه افراط کند در دام گناه گرفتار خواهد شد.
و کسی که در مناظرات به دام گناه بیفتند هرچند با استفاده از همان گناهش ظاهرا پیروز شود ولی دو نکته درباره او باید مورد توجه قرار بگیرد: یکی آنکه بر خصمش غالب شده اما خودش مغلوب گناه شده و دیگر آنکه چنین کسی هرچند ظاهرا برنده باشد ولی واقعا بازنده است (مَا ظَفِرَ مَنْ ظَفِرَ الْإِثْمُ بِهِ وَ الْغَالِبُ بِالشَّرِّ مَغْلُوب)
┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄
#با_معارف_نهج،شماره 167
https://eitaa.com/banahjolbalaghe
بسم الله
انتخاباتی3
🔵چرا در ادبیات سیاسی اسلام شهروندان، «رعیة» نامیده شدهاند؟
جامعهی اسلامی ... تشکیل شده ... از قسمتهای کوچک و بزرگ... یکی از این بخشها... آن قسمتی است که مدیر جامعه آن را تشکیل میدهد. او ...متصدی این کار است. متصدی این کار هیچگونه امتیازی را طلب و توقع نمیکند و عملاً هیچگونه امتیازی به او تعلق هم نمیگیرد؛ ...
از آن طرف مردم در تعبیر نهجالبلاغه رعیتاند، #رعیت یعنی آن کسانی، آن جمعی، که رعایت آنان و مراقبت آنان و حفاظت و حراست آنان بر دوش ولی امر است.
📎 البته مراقبت و حفاظت یک وقت نسبت به یک موجود بیجان است این یک مفهوم پیدا میکند، یک وقت مربوط به حیوانات است این یک معنی [دیگر] پیدا میکند. اما حراست و حفاظت یک وقت مربوط به انسانهاست، یعنی [والی]، انسان را با همهی ابعاد شخصیتش، با آزادیخواهیاش، با افزایشطلبی معنویش، با امکان تعالی و اوج روحیاش، با آرمانها و اهداف والا و شریفش، اینها را به عنوان یک مجموعه در نظر بگیرید. این انسان باید با همهی این مجموعه مورد رعایت قرار بگیرد.
◀️ این همان چیزی است که در فرهنگ آل محمد در طول زمان مورد ملاحظه بوده و #کمیت اسدی [در توصیف حکمرانی اهل بیت علیهم السلام] میگوید: «ساسة لا كمن يرى رعية الناس سواء و رعيته الانعام»، [اهل بیت] سیاستمدار [هستند اما نه مانند آن] سیاستمدارانی که مراعات انسانها را مانند مراعات حیوانها نظر میگیرند. ....
#کلمه_رعیّة
بیانات آیت الله #خامنهای در اولین کنگره بینالمللی نهجالبلاغه 29/3/1360
┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄
#با_معارف_نهج،شماره 168
https://eitaa.com/banahjolbalaghe