eitaa logo
با نهج البلاغه
2.4هزار دنبال‌کننده
184 عکس
43 ویدیو
17 فایل
رسیدن به نهج البلاغه هدف نیست، هنر آن است که از دروازه نهج البلاغه بگذریم و به صاحب نهج البلاغه برسیم. کانال با نهج البلاغه فرصتی است برای تامل در نهج البلاغه و آرزویی است برای رسیدن به او. ادمین تبادلات: @sardar_1313 ادمین کانال: @ashaiery
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نهج البلاغه خوانی با پاکباخته ترین مدافع حریم حرم؛ سردار شهید سلیمانی https://eitaa.com/banahjolbalaghe
بسم الله 🔵یک راز بزرگ در دل یکی از جملات علی ع 🔻مسلمانان بعد از پیامبر (ص) قرآن را به جای آنکه با عِدل واقعی‌اش (عترت) بفهمند و به کار بگیرند، از عِدل واقعی‌اش جدا کردند و به هزار درد بی‌درمان گرفتار آمدند. 🔻حالا پس از سی سال علی بن ابی‌طالب آمده است و به آنان راه را این چنین نشان می‌دهد: «فَأَيْنَ يُتَاهُ بِكُمْ وَ كَيْفَ تَعْمَهُونَ وَ بَيْنَكُمْ عِتْرَةُ نَبِيِّكُمْ وَ هُمْ أَزِمَّةُ الْحَقِّ وَ أَعْلَامُ الدِّينِ وَ أَلْسِنَةُ الصِّدْقِ فَأَنْزِلُوهُمْ بِأَحْسَنِ مَنَازِلِ الْقُرْآن...» به کجا کشانده شدید؟! چطور در بیراهه‌ها سرگردان شدید در حالیکه عترت پیامبرتان در میان شما بودند؟ همانان که زمام حقیقت و نشانه‌های دین و زبان‌ صداقت بودند! پس آنها را در بهترین منازل قرآن جای دهید. ابن ابی‌الحدید درباره جمله «فَأَنْزِلُوهُمْ بِأَحْسَنِ مَنَازِلِ الْقُرْآن» نوشته است: در دل این جمله راز بزرگی نهفته است. آن راز این است که حضرت به مردم امر کرده است که را در تعظیم ، بزرگداشت، پیروی و اطاعت از اوامرشان، جاری مجرای قرآن کنند! قوله «فأنزلوهم بأحسن منازل القرآن» تحته سر عظيم، و ذلك أنّه أمر المكلفين: بأن يُجروا العترة في إجلالها و إعظامها و الانقياد لها و الطاعة لَاوامرها مجرى القرآن.) البلاغه188 لینک کانال↙️ https://eitaa.com/joinchat/494927872Ca763d6564a. https://eitaa.com/banahjolbalaghe.
بسم الله 🔵نسبت فاعلی و مفعولی در ترجمه 1 لَقَدْ أَصْبَحْنَا فِي زَمَانٍ قَدِ اتَّخَذَ أَكْثَرُ أَهْلِهِ الْغَدْرَ كَيْساً وَ نَسَبَهُمْ أَهْلُ الْجَهْلِ فِيهِ إِلَى حُسْنِ الْحِيلَة 🔻در روزگاری زندگی می‌کنیم که اکثر مردمانش، نیرنگ‌بازی و مکر را کیاست می‌دانند و جاهلان نیز همین نیرنگ‌بازان را افرادی چاره‌جو و باتدبیر می‌دانند! ☑️در جمله «نسبهم اهل الجهل...» کلمه «اهل الجهل» فاعل و کلمه «هم» مفعول به است. بر این اساس معنای متن این است که مردم جاهل، آن افراد (که نیرنگ را زیرکی میدانند) را به چاره جویی (حسن تدبیر) میشناسند! ⚡️یکی از مترجمان بدون توجه به نسبت فاعلی و مفعولی، این جمله را به این شکل معنی کرده است: و در دورانى زندگى مى‏كنيم كه مردمش مكر را زيركى شمرده، و بى خردانشان را چاره‏ساز خود مى‏دانند. (ترجمه آقامیرزایی) البلاغه شماره 67 https://eitaa.com/banahjolbalaghe https://eitaa.com/joinchat/494927872Ca763d6564a
ردود التستری علی ابن ابی الحدید فی شرح نهج البلاغة.pdf
1.94M
بسم الله ابن ابی الحدید یکی از مهترین شارحان نهج البلاغه است. محقق تستری نیز شرح گرانسگی بر نهج البلاغه نوشته است (بهج الصباغة). جهتگیریهای شیعی محقق تستری و صراحت او موجب شده است که گاه به نقد شرح ابن ابی الحدید بنشیند و برداشتهای او را نقد کند. این پایان نامه فرصت خوبی است برای مرور دسته بندی شده ی نقدهای محقق تستری بر ابن ابی الحدید. یک فصل از پایان نامه به نقدهای لغوی، دیگری به نقدهای نحوی، سومی به نقدهای تأویلی و ... اختصاص یافته است. https://eitaa.com/banahjolbalaghe https://eitaa.com/joinchat/494927872Ca763d6564a
بسم الله 🔵شجاعت علی علیه السلام وَ اللَّهِ إِنَّ امْرَأً يُمَكِّنُ عَدُوَّهُ مِنْ نَفْسِهِ يَعْرُقُ لَحْمَهُ وَ يَهْشِمُ عَظْمَهُ وَ يَفْرِي جِلْدَهُ لَعَظِيمٌ عَجْزُهُ ضَعِيفٌ مَا ضُمَّتْ عَلَيْهِ جَوَانِحُ صَدْرِهِ أَنْتَ فَكُنْ ذَاكَ إِنْ شِئْتَ فَأَمَّا أَنَا فَوَاللَّهِ دُونَ أَنْ أُعْطِيَ ذَلِكَ ضَرْبٌ بِالْمَشْرَفِيَّةِ تَطِيرُ مِنْهُ فَرَاشُ الْهَامِ وَ تَطِيحُ السَّوَاعِدُ وَ الْأَقْدَامُ وَ يَفْعَلُ اللَّهُ بَعْدَ ذَلِكَ مِمَّا يَشاء 🔹به خدا سوگند کسی که به دشمنش اجازه می‌دهد گوشتش را بخورد، استخوانش را بشکند و پوستش را بدرد، از عجزی بزرگ و قلبی کوچک برخوردار است. تو اگر می‌خواهی چنان باش اما من به جای آنکه چنان فرصتی به دشمن بدهم با شمشیر خود ضربتی بر او می‌زنم که استخوانهای خورد شده‌ی جمجمه‌‌اش به آسمان پرواز کند و دست و پای جدا شده‌اش به زمین فرود آید. بعد از آن هم خدا خودش می‌داند چه کند! البلاغه189 لینک کانال↙️ https://eitaa.com/joinchat/494927872Ca763d6564a. https://eitaa.com/banahjolbalaghe.
بسم الله 🔵اتّکای سپاه علی علیه السلام بر روشنگری و افزایی عمار در گرماگرم ، مرد جوانی پُرسان پرسان خودش را به پرچم رساند و پرسید: کدامتان عمار است؟ عمار خودش را معرفی کرد. مرد گفت: وقتی از کوفه به آمدم یقین داشتم که علی ع حق است و باطل اما از دیشب که دیدم آنان در قبله و قرآن و پیامبر و اذان و نماز و ... با ما یکی هستند، شک عجیبی به دلم افتاده است. نمیدانم حق با کیست؟ صبحگاه خودم را به امیرالمؤمنین رساندم تا مرا از شک به در آورد. به من فرمود: عمار را دیده‌‌ای؟ گفتم: نه. فرمود: خودت را به عمار برسان. در سخنش دقت کن و هرچه گفت بپذیر. حالا به سراغ تو آمده‌ام تا برای تردیدم چاره‌ای بکنی! 🔸 پرچم سیاه عمروعاص را به او نشان داد و گفت: صاحب آن پرچم است من سه بار در رکاب پیامبر با او [به خاطر کفرش] جنگیده‌ام! این چهارمین بار است و در رکاب علی با او [به خاطر نفاقش] می‌جنگم. دشمن ما [که منافق است] در این جنگ، بدتر و فاجرتر از سه جنگ قبلی است [که آن روزها کافر بود]! ببینم در جنگهای عصر پیامبر نبوده‌ای؟ یا پدرانت در آن جنگها نبوده‌اند تا تو را از آن جنگها خبر دهند؟ مرد گفت: نه عمار گفت: موضع ما همان موضعی است که در عصر پیامبر داشتیم (موضع ایمان) و موضع آنها نیز همان موضعی است که در عصر پیامبر داشتند(کفر و نفاق). به خدا قسم دوست داشتم همه لشکر شام پیکر واحدی می‌شدند تا خودم گردن آن پیکر واحد را بزنم و تکه‌تکه‌اش کنم! به خدا سوگند ریختن خون آنان از ریختن خون یک گنجشک هم حلال‌تر است! ... حالا بگو ببینم شکت را برطرف کردم؟ مرد گفت: خوب دلم را روشن کردی!... 📚(وقعة صفین ص 221) البلاغه 190 لینک کانال↙️ https://eitaa.com/joinchat/494927872Ca763d6564a. https://eitaa.com/banahjolbalaghe.
بسم الله 🔵 4 (استعمال افعل تفضیل) ثُمَّ أَدَاءَ الْأَمَانَةِ فَقَدْ خَابَ مَنْ لَيْسَ مِنْ أَهْلِهَا إِنَّهَا عُرِضَتْ عَلَى السَّمَاوَاتِ الْمَبْنِيَّةِ وَ الْأَرَضِينَ الْمَدْحُوَّةِ وَ الْجِبَالِ ذَاتِ الطُّولِ الْمَنْصُوبَةِ فَلَا أَطْوَلَ وَ لَا أَعْرَضَ وَ لَا أَعْلَى وَ لَا أَعْظَمَ مِنْهَا وَ لَوِ امْتَنَعَ شَيْ‏ءٌ بِطُولٍ أَوْ عَرْضٍ أَوْ قُوَّةٍ أَوْ عِزٍّ لَامْتَنَعْنَ وَ لَكِنْ أَشْفَقْنَ مِنَ الْعُقُوبَةِ وَ عَقَلْنَ مَا جَهِلَ مَنْ هُوَ أَضْعَفُ مِنْهُنَّ وَ هُوَ الْإِنْسَانُ إِنَّهُ كانَ ظَلُوماً جَهُولا. 📎✍در اینجا انسان با آسمانها و زمین و کوهها (السَّمَاوَاتِ الْمَبْنِيَّةِ وَ الْأَرَضِينَ الْمَدْحُوَّةِ وَ الْجِبَالِ ذَاتِ الطُّولِ الْمَنْصُوبَةِ) مقایسه شده است. آسمانها و زمین و کوهها به عظمت توصیف شده‌اند (فَلَا أَطْوَلَ وَ لَا أَعْرَضَ وَ لَا أَعْلَى وَ لَا أَعْظَمَ مِنْهَا). اما وقتی به انسان رسیده فرموده است که انسان از آنها ضعیفتر (اضعف) است. در حالیکه قبلا از ضعف آسمانها و زمین سخنی به میان نیامده بود تا در اینجا انسان «اضعف» شمرده شود! کلمه «اضعف» درجایی به کار میرود که انسان را با یک چیز ضعیف مقایسه کنند نه با یک چیز قوی!!! ◀️وجه کاربرد کلمه «اضعف» در اینجا چیست؟ پاسخهایتان را برای ادمین ( @ashaiery) بفرستید. لینک کانال↙️ https://eitaa.com/joinchat/494927872Ca763d6564a. https://eitaa.com/banahjolbalaghe.
با نهج البلاغه
بسم الله 🔵استعاره در «وَ أَشْعِرْ قَلْبَكَ الرَّحْمَةَ لِلرَّعِيَّة ...» چنانکه در مطلب قبل (#با_
👆👆👆👆👇👇👇👇 بسم الله در نامه مالک اشتر آمده است: (وَ أَشْعِرْ قَلْبَكَ الرَّحْمَةَ لِلرَّعِيَّةِ وَ الْمَحَبَّةَ لَهُمْ وَ اللُّطْفَ بِهِمْ) پیش از این دو معنا برای کلمه «اشعر» گفته شد: یکی به معنای «تبدیل کردن رحمت به لباس زیرین قلب» و دیگری «فهماندن به قلب». این نوشته را استاد امید مؤذنی با توجه به همان دو مطلب قبلی برایمان فرستاده اند: ✍️در شریفه جلیله «وأشعر قلبك الرحمة للرعية...» در کانال ارجمند «با نهج‌البلاغه» به تبیین وجه استعارۀ به‌کاررفته در آن، سخن به زیبایی رفته است. در این گفتۀ امیر سخن وجهی دیگر از بلاغت و بداعت نیز وجود دارد که شایان توجه و مایه تلذذ ادباست. آن وجه دیگر «ایهام» در دو معنای یادشده فهماندن و پوشاندن است. در یکی از دو معنی اقرب و دیگری ابعد است که در اینجا به دلیل کثرت استعمال اشعر در معنای فهماندن، معنای قریب همان فهماندن و معنای بعید نیز پوشاندن است. بازتاب این نکته بلاغی در روا نیست و مجال ارائه آن شرح سخن است، اما اگر نظر به اختصار بخواهد این زیبایی را در فارسی بچشد، چنین عبارتی تا حدی کاراست: مهر به مردمان را به قلبت بفهمان و آن را جامۀ زیرینی قرار ده که بر تن او می‌پوشانی! ، شماره 62 https://eitaa.com/joinchat/494927872Ca763d6564a https://eitaa.com/banahjolbalaghe.
با نهج البلاغه
بسم الله 🔵 #چالش_ادبی 4 (استعمال افعل تفضیل) ثُمَّ أَدَاءَ الْأَمَانَةِ فَقَدْ خَابَ مَنْ لَيْسَ
بسم الله 🔵پاسخ به 4 🔹عباس حسن می‌گوید عربها گاهی دو چیزی را که هیچ اشتراکی با هم ندارند با هم مقایسه می‌کنند. مثلا می‌گویند: «برف سفیدتر از مشک است» یا «تابستان گرمتر از زمستان است» یا... و منظورشان این است که سفیدی برف شدتی دارد که این شدت از شدت سیاهی مشک بیشتر است. 🔸ممکن است جمله امیرالمؤمنین علیه السلام در این خطبه، یکی از مصادیق همین کاربرد افعل تفضیل باشد. 📖📌(و من غير الغالب ألا يكون بينهما اشتراك مطلقا إلا ...كقولهم: «الثلج أشد بياضا من المسك» و «الصيف أحرّ من الشتاء»...يريدون: أن بياض الثلج أشد فى ذاته من سواد المسك فى ذاته- و الصيف فى حرارته أشد من الشتاء فى برده- و السكّر فى حلاوته أقوى من الملح فى ملوحته- و العسل فى حلاوته أشد من الخل فى حموضته، و هكذا ...) 📚 النحو الوافي، ج‏3، ص: 406 لینک کانال↙️ https://eitaa.com/joinchat/494927872Ca763d6564a. https://eitaa.com/banahjolbalaghe.
بسم الله 🔵 پاسخ استاد محمد سرافراز به ۴ سید علی خان مدنی در ریاض السالکین ج۱ ص ۲۳۷ میگوید : گاهی افعل تفضیل به معنای تفضیلِ بعد از مشارکت نیست. یعنی اساسا اصل فعل در غیر از این مورد وجود ندارد. نتیجه این بیان ، کمال تفضیل خواهد بود. مثل آیه : هو اهون علیه ، یا آیه : رب السجن احب الیّ. (قد يقصد بأفعل، تجاوز صاحبه و تباعده عن غيره في الفعل، لا بمعنى تفضيله بعد المشاركة في أصل الفعل، فيفيد عدم وجود أصل الفعل في غيره، فيحصل كمال التفضيل، و هو المعنى الأوضح في أفعل في صفاته تعالى. و بهذا المعنى ورد قوله تعالى: وَ هُوَ أَهْوَنُ عَلَيْهِ‏ و قول يوسف (عليه السّلام): رَبِّ السِّجْنُ أَحَبُّ إِلَيَ‏ . و هذا أولى من جعل المشاركة تقديرا كما أجاب به بعضهم، و من التشريك بما لا مشاركة فيه كما أجاب به آخرون.) لینک کانال↙️ https://eitaa.com/joinchat/494927872Ca763d6564a https://eitaa.com/banahjolbalaghe
بسم الله 🔵 پاسخ استاد علیرضا بابایی به ۴ 🗞قاعده «کاربست صیغه افعل تفضیل در معنای غیر تفضیل» (که توسط مرحوم رضی استرآبادی نیز بحث و بررسی شده است) بر فقره مورد سوال قابل تطبیق به نظر نمی رسد؛ زیرا درکلام امیرالمومنین علیه السلام ، عبارت «منهنّ» حکایت از وجود مقایسه بین دو امر در کلام حضرت دارد. افعل اگر در غیر تفضیل استعمال شود، واژه ملائم با آن یعنی «من» نباید بکار رود. 🖍پاسخ احتمالی به نظر می رسد عبارت قبل، اشعار به ضعف آسمان ها و زمین دارد چرا که آنها با آن عظمت جسمانی، از «ترس عقوبت خیانت در امانت» از پذیرش امتناع کردند که همین «امتناع از روی ترس» نشانه ضعفشان بوده و به امر حق واقف بودند. بنابراین «اضعف منهن» در معنای تفضیل به درستی بکار رفته و نیاز به تاویل ندارد. لینک کانال↙️ https://eitaa.com/joinchat/494927872Ca763d6564a https://eitaa.com/banahjolbalaghe
بسم الله 🔵 پاسخ استاد امید مؤذّنی به ۴ عرض سلام و ارادت و ادب و اشتیاق دیدار آنچه به ذهن حقیر رسید این است که ضعف اگرچه منطوق کلام در پیش از افعل تفضیل نیست، اما مفهوم آن هست؛‌ یعنی حضرت می‌فرمایند که اینها که قوی هستند در تحمل امانت ضعیف بودند و انسان که ضعیف‌تر بود، پذیرفت. این معنا در این عبارت که در واقع نتیجه ضعف است،‌ نهفته: «لَكِنْ أَشْفَقْنَ مِنَ الْعُقُوبَةِ». به گمانم دلیلی هم در ادبیات عرب نداریم که دو طرف نسبت حتماً‌ باید منطوق کلام باشند. لینک کانال↙️ https://eitaa.com/joinchat/494927872Ca763d6564a https://eitaa.com/banahjolbalaghe
بسم الله 🔵 پاسخ سرکار خانم شهبازی به ۴ 🗞می فرماید اداء امانت، اهلیت می خواهد نه عظمت ظاهری مثلا در طول و عرض و ارتفاع. پس هر کس اهلیت نداشته باشد ضرر کرده است. این آسمانها و زمین و کوهها رو که می بینید چقدر از نظر طول و عرض وتوانمندی و سربلندی باعظمتند برای اداء امانت الهی ضعیف بودند تا چه برسد به انسان که از نظر طول و عرض و قوت و سر فرازی از اینها هم ضعیفتر است. لذا انسان به طریق اولی ضعیف تر است پس «ضعف» انسان با «ضعف» آسمانها و زمین و کوهها برای اداء امانت الهی با وجود عظمت ظاهری مقایسه شده است. هرچند در ظاهر به کلمه ضعیف در مورد آسمانها و زمین و کوهها اشاره نشده است. ولی از محتوا فهمیده می شود آسمان ها و زمین و کوهها با این بزرگی ضعیف هستند تو که این بزرگی ظاهری رو هم نداری البته ضعیفتری. اشاره به ضعف آسمانها و زمین و کوهها در لفظ، آن بلاغتی را که در نیاوردنش هست ندارد. این دو عبارت را مقایسه بفرمایید ۱_ آسمانها و زمین و کوهها با این بزرگی امانت الهی را نپذیرفتند چون ملاک در پذیرش، عظمت ظاهری نیست پس اینها در واقع ضعیف بودند، انسان که در ظاهر هم از این ها ضعیفتر است‌. ۲_ آسمانها و زمین و کوهها با این بزرگی امانت الهی را نپذیرفتند انسان که از اینها هم ضعیفتر است. با نیاوردن ضعیف در مورد آسمانها و زمین و کوهها خللی به فهم مخاطب وارد نمی شود و مقصود حاصل است. لذا ذکر ضعیف در مورد آسمانها و زمین و کوهها تحصیل حاصل است لذا بلاغت حکم می کند که مراد در عبارتی موجزتر بیان شود. علاوه برآنکه تطویل در کلام عاشقانه زیباست نه در توبیخ. همچنین عبارت اول کأنّه با بیان علت نپذیرفتن آسمانها و زمین و کوهها حالت اضعف بودن انسان در ان کم رنگتر است اما عبارت دوم تأکیدش بر أضعف بودن انسان است و با لسان توبیخ بیشتر هماهنگ است و آیه ای که آورده شده که انه کان ظلوما جهولا> لینک کانال↙️ https://eitaa.com/joinchat/494927872Ca763d6564a https://eitaa.com/banahjolbalaghe
بسم الله پاسخ استاد صادق زاده به ۴ منشأ استظهار ضعف در ناحیه آسمان ها و زمین چیست؟ به نظر حقیر اگر بخواهیم ملاک استظهار را تنها متن مذکور قرار دهیم باید گفت: مقدمه اول: به لحاظ لغوی ضعف در نقطه مقابل قوت است. مقدمه دوم : عبارت «فلا اطول و لا اعرض و...» در کنار عبارت « لو امتنع شئ بطول و عرض و قوة...» دال بر این است که آسمان و زمین از نظر مختصات مادی هم اکبر از انسان است هم اقوی. مقدمه سوم: وقتی بحث اقوی بودن آسمان و زمین در مقایسه با انسان مطرح باشد یعنی مفهوم قوت در هر دو مطرح است و در آسمان و زمین افضلیت دارد. مقدمه چهارم: با توجه به مقدمه اول در کنار دو مقدمه دیگر می فهمیم که متکلم «ضعف» را از مقارنه و مقایسه قوت آسمان و زمین در برابر انسان انتزاع کرده و چون قوت انسان کمتر است پس در نسبت سنجی ضعیف تر است. به عبارت دیگر از نظر قوت، انسان اضعف از آسمان ها و زمین (یعنی موجود مادی ضعیف) است. نتیجه اینکه وقتی به لحاظ مادی به مخلوقات الاهی بنگریم میفهمیم که وقتی موجودات مادی ضعیفی مثل آسمان ها و زمین نتوانستند بار امانت الاهی را حمل کنند انسان که اضعف مادیاً هست چه طور میتواند قبول کند؟ (دلالت متن بر توجه به جنبه فرامادی انسان در حمل امانت) با این بیان و نیز توجه به جایگاه من جاره در افعل تفضیل پاسخ های اول و دوم نیز تام نمی باشد. با عرض پوزش بابت اطاله کلام. 🌺 https://eitaa.com/joinchat/494927872Ca763d6564a https://eitaa.com/banahjolbalaghe
بسم الله 🔵زیباییهای : لَا يَسْتَقِيمُ قَضَاءُ الْحَوَائِجِ إِلَّا بِثَلَاثٍ: بِاسْتِصْغَارِهَا لِتَعْظُمَ، وَ بِاسْتِكْتَامِهَا لِتَظْهَرَ، وَ بِتَعْجِيلِهَا لِتَهْنُؤَ. برآوردن نیازهای [مردم] به درستی انجام نمی‌شود مگر با سه چیز: کوچک شمردن آنها تا [خودش] بزرگ شود، پنهان کردن آنها تا [خودش] آشکار شود و شتاب کردن در آنها تا گوارا گردد. نکات زیبایی شناختی : 1️⃣ در تعبیر «استصغارها لتعظم» و «استکتامها لتظهر» پارادوکس و تضاد# معناداری نهفته است بطوری که هر مخاطبی را به فکر فرو می برد که چه نکته ای در برآوردن حوائج مردم است که هرچقدر این کار [از طرف انجام دهنده] کوچک شمرده شود، خودش بزرگتر می‌شود و هرچقدر پنهان شود، بیشتر آشکار می‌شود. بزرگ شدن کار بوسیله کوچک شمردن آن، هم می‌تواند در پیشگاه الاهی باشد و هم نزد مردم. اگر انسان خودش بخواهد کارش را بزرگ جلوه دهد طبیعتاً با منّت و تکبر همراه می‌شود و ارزش این عمل نزد خداوند و مردم کم می‌شود. 2️⃣ ضمیر «ها» به کلمه «حوائج» برمی‌گردد اما کوچک شمردن حوائج معنا ندارد. پس مقصود، کوچک شمردن قضاء حوائج است.وقتی یک کلمه دو معنا داشته باشد که یک معنایش در عبارت اراده شده باشد و معنای دیگر با توجه به عود ضمیر اراده شده باشد، نام دارد که از محسّنات معنوی علم بدیع محسوب می‌شود. همچنین است ما بقی موارد ضمیر «ها» در عبارت حضرت. 3️⃣ لام در «لتعظم» و «لتظهر» نام دارد یعنی کسی که نیاز نیازمندان را برآورده میکند، نباید به قصد اینکه کارش بزرگ شود، کارش را کوچک شمارد و به قصد اینکه کارش آشکار شود آن را پنهان کند بلکه این نتیجه قهری عمل اوست. نظیر آیه: «فالتقطه آل فرعون لیکون لهم عدوا و حزنا». ( بلاغیون حرف لام در این موارد را استعاره تبعی# می نامند) 🔔 نظیر این کلام در روایات دیگری نیز به چشم میخورد (برای مثال: کافی ج۴ / ص ۳۰). ┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄ ✍️محمد سرافراز، حوزه علمیه قم ، شماره 63 https://eitaa.com/joinchat/494927872Ca763d6564a https://eitaa.com/banahjolbalaghe
بسم الله 🔵مؤثرترین عامل قطع شدن رحمت الاهی وَ لَيْسَ شَيْ‏ءٌ أَدْعَى إِلَى تَغْيِيرِ نِعْمَةِ اللَّهِ وَ تَعْجِيلِ نِقْمَتِهِ مِنْ إِقَامَةٍ عَلَى ظُلْمٍ فَإِنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ دَعْوَةَ الْمُضْطَهَدِينَ وَ هُوَ لِلظَّالِمِينَ بِالْمِرْصَادِ () هیچ عاملی در تغییر دادن نعمتهای خداوند و تعجیل عذاب او موثرتر از ظلم نیست چرا که خداوند شنونده‌ی دعای مظلومان و در کمین ظالمان است. البلاغه 191 لینک کانال↙️ https://eitaa.com/joinchat/494927872Ca763d6564a. https://eitaa.com/banahjolbalaghe.
بسم الله 🔵ترجمه کلمه «امتنع بـ» در نهج البلاغه امیرالمؤمنین علیه السلام درباره این تعبیر قرآنی که آسمانها بار امانت را نپذیرفتند فرموده‌اند: «وَ لَوِ امْتَنَعَ شَيْ‏ءٌ بِطُولٍ أَوْ عَرْضٍ أَوْ قُوَّةٍ أَوْ عِزٍّ لَامْتَنَعْنَ وَ لَكِنْ أَشْفَقْنَ مِنَ الْعُقُوبَةِ» خطبه 199 📚«امتنع بشیء یعنی احتمی و تقوی به» با این حساب ترجمه عبارت امیرالمؤمنین علیه السلام چنین خواهد بود: 👈اگر قرار بود چیزی بر بلندى و پهناورى و قوت و ارجمندى تکیه کند [و این امامت را بپذیرد]،‌ همانا اینها (آسمانها و زمین) بودند،‌ اما از جزا ترسیدند... 👉 حال اینکه در ترجمه‌ها معنایی آمده که اصلاً درست به نظر نمی‌رسد: ❌آیتی: آسمان و زمين و كوه با وجود بلندى و پهناورى و قوت و ارجمندى از رفتن به زير بار امانت امتناع كردند و از عقوبت پروردگار ترسيدند. ❌انصاریان: اگر چيزى به خاطر طول و عرض و يا قدرت و عزت از قبول امانت امتناع مى ورزيد هر آينه آسمان و زمين و كوه بود، امّا از عقوبت ترسيدند ❌دشتی: اگر بنا بود كه چيزى به خاطر طول و عرض و توانمندى و سربلندى از پذيرفتن امانت سرباز زند آنان بودند، امّا از كيفر الهى ترسيدند ❌شهیدی: اگر چيزى به خاطر بلندى يا پهنا يا نيرو و يا ارجمندى، امانت را نمى پذيرفت، آن سه بودند -و بلندتر از آنها چيست- ليكن از عقوبت ترسيدند ❌فیض: اگر چيزى از جهت بلندى يا پهنى يا توانائى يا ارجمندى (از قبول آن امانت) امتناع مى نمود هر آينه آسمانها و زمينها و كوهها امتناع نموده زير بار نمى رفتند و ليكن (خوددارى آنها از قبول امانت بجهت سركشى از فرمان نبوده، بلكه از راه عذر خواهى بود، و) از عقاب (خيانت بآن) ترسيدند ❌مکارم: اگر بنا بود چيزى به واسطه (غرور قدرت به خاطر طول و عرض و قوتى که دارد از پذيرش امانت امتناع ورزد به يقين آسمان و زمين و کوه ها امتناع مى کردند; ولى آنها (نه به جهت غرور، بلکه) از عقوبت الهى (به سبب عدم اداى حق آن) وحشت داشتند ❌جعفری: اگر چيزي به جهت زيادي طول و عرض و قوه و عزت از پذيرش امانت امتناع مي کرد، قطعا آسمان ها و زمين ها و کوه ها براي امتناع شايسته تر بودند. با اين حال اين موجودات از عذاب تخلف از قانون امانت ترسيدند ❌استادولی: و با آنکه چیزی درازتر و پهن تر و برتر و بزرگ تر از آنها نبود، و اگر چیزی به خاطر درازی و پهنی و قوت و نیرومندی می خواست از پذیرش آن سر باز زند باید آنها سرباز میزدند، اما نزدند بلکه از کیفر ناهنجار مسئولیتش ترسیدند. ✍️استاد سید امید مؤذّنی البلاغه شماره 68 https://eitaa.com/banahjolbalaghe https://eitaa.com/joinchat/494927872Ca763d6564a
بسم الله 🔵 خیرخواهی برای عثمان «فَإِنْ كَانَ الذَّنْبُ إِلَيْهِ إِرْشَادِي وَ هِدَايَتِي لَهُ، فَرُبَّ مَلُومٍ لَا ذَنْبَ لَهُ قَدْ يَسْتَفِيدُ الظِّنَّةَ الْمُتَنَصِّحُ» در این نامه که حضرت در جواب به معاویه نگاشتند ، می فرمایند : اگر گناه من نسبت به عثمان این است که او را راهنمایی و هدایت نمودم پس چه بسیار افرادی که سرزنش میشوند اما گناهی ندارند. نصیحت کننده گاهی تهمت و بدگمانی نصیبش می‌شود. 🌹نکات زیبایی شناختی : ۱. عبارت «قد یستفید الظنة المتنصح» مثَل معروفی است که از مصرعی از یک شعر عربی وام گرفته شده (شرح ابن ابی الحدید). به اینگونه استعمالات گفته میشود. این مثل در جایی استفاده میشود که کسی در نصیحت کردن مبالغه می‌کند و آنقدر خیرخواهی میکند که خودش در معرض اتهام قرار می‌گیرد. (متنصح صیغه مبالغه است) ۲. یا : معنای کلمه «یستفید» سود بردن است و از این رو فقط کلمه‌هایی میتوانند مفعول‌به برای آن قرار بگیرند، که از قبیل منفعت باشند نه کلمه هایی که از قبیل منقصت باشند. مثلا می‌توان گفت: «نستفید درهماً» اما نمیتوان گفت: «نستفید ضرراً». حال اگر در کلام بلیغ، متلکم عامدانه چیزی را که از قبیل منقصت است (الظنة) مفعول‌به برای کلمه «نستفید» قرار داد معلوم می‌شود که کلمه «نستفید» هم معنای خودش را میدهد و هم معنای خودش را نمیدهد! یعنی خودش خودش را نقض میکند (پارادوکس = خودنقضگری). گاهی کلمه ای در معنای متضاد خود استعمال می شود که به آن استعاره تهکمیه گفته میشود. نظیر آن را در آیه شریفه «فبشّرهم بعذاب الیم» می بینیم که بشارت دادن به معنای ترساندن آمده. ┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄ ✍️محمد سرافراز، حوزه علمیه قم ، شماره 64 https://eitaa.com/joinchat/494927872Ca763d6564a https://eitaa.com/banahjolbalaghe
بسم الله 🔵ترجمه کلمه «ابرأ» وَ لَعَمْرِي يَا مُعَاوِيَةُ لَئِنْ نَظَرْتَ بِعَقْلِكَ دُونَ هَوَاكَ لَتَجِدَنِّي أَبْرَأَ النَّاسِ مِنْ دَمِ عُثْمَان‏ () به جان خودم قسم ای معاویه اگر به جای هوست با عقلت دقت کنی درخواهی یافت که من دورترین (بی‌گناه‌ترین) مردم از قتل عثمان هستم. 👈کلمه «برء» به معنای دوری گزیدن است و در زبان عربی از آن معنای «بیزاری و کراهت قلبی» برداشت نمی‌شود هرچند در فارسی به معنای «بیزاری» نیز به کار رفته است (ن ک: فرهنگ معین) بنابراین ترجمه‌هایی که «ابرأ الناس» را به «بیزارترین مردم» یا معانی مشابه برگردانده‌اند دچار خطای فارسی‌زدگی در ترجمه شده‌‌اند. (درترجمه آیتی، شهیدی، فیض الاسلام و ... کلمه «بیزار» به کار رفته). 🔻➕در دعای 12 صحیفه سجادیه نیز آمده است: «وَ أَنَا أَبْرَأُ إِلَيْكَ مِنْ أَنْ أَسْتَكْبِر» . در اینجا نیز اکثر مترجمان «ابرأ» را به معنای «بیزار هستم» برگردانده‌اند که ترجمه دقیقی نیست. ↩️پ ن: در طلاق مباراة (کلمه مباراة مشتق از برء است) که مبتنی بر کراهت قلبی زوجین از یکدیگر است، فقیهان کراهت قلبی زوجین را از کلمه مباراة برداشت نکرده‌اند بلکه این شرط را به روایات مستند کرده‌اند! البلاغه شماره 69 https://eitaa.com/banahjolbalaghe https://eitaa.com/joinchat/494927872Ca763d6564a
بسم الله 🔵یک موجّه در حکومت علی علیه السلام! توجه ویژه به تحقیرشدگانی که به حاکم دسترسی ندارند وَ تَفَقَّدْ أُمُورَ مَنْ لَا يَصِلُ إِلَيْكَ مِنْهُمْ مِمَّنْ تَقْتَحِمُهُ الْعُيُونُ وَ تَحْقِرُهُ الرِّجَالُ فَفَرِّغْ لِأُولَئِكَ ثِقَتَكَ مِنْ أَهْلِ الْخَشْيَةِ وَ التَّوَاضُعِ فَلْيَرْفَعْ إِلَيْكَ أُمُورَهُمْ () رسیدگی کن به مشکلات کسانی که به تو دسترسی ندارند. همان کسانی که [پیش از تو] از چشمها افتاده بودند و مردان سیاست تحقیرشان کرده بودند. آن دسته از مدیران مورد اعتمادت را که اهل خشیت و تواضع هستند، مأمور کن که وقت کافی به اینها اختصاص دهند و مشکلات آنان را به تو گزارش کنند. البلاغه ۱۹۲ https://eitaa.com/banahjolbalaghe لینک کانال↙️ https://eitaa.com/joinchat/494927872Ca763d6564a.
بسم الله 🔵فخرالدین یمنی و پدربزرگش یحیی بن حمزه دو شارح نهج البلاغة فخرالدین یمنی (نوه یحیی بن حمزه علوی) البلاغة ابن ابی الحدید را خلاصه کرده و اسم این خلاصه را «العقد النضید المستخرج من شر ح ابن ابی الحدید» نهاده است. البته پدر بزرگش یحیی بن حمزه نیز شرح فاخری به نام «الدیباج الوضیئ» بر نهج البلاغه نوشته است. ◀️العقد النضید در دهه هشتاد شمسی تصحیح و منتشر شد. محققی که این نسخه را تصحیح کرده در یکی از پاورقیها (ص 16) در توضیح اینکه ابن ابی الحدید شیعه نبوده بلکه در پاره ای موارد با معالم امامیه مخالفت جدی داشته، نوشته است که مرحوم کاشف الغطاء پشت اولین جلد از کتاب شرح ابن ابی الحدید نوشته بود: «چه کتاب خوبی میبود اگر عناد مولف میگذاشت» (نعم المؤلَّف لولا عناد المؤلِّف». ➕با این همه نمیتوان فضیلت ابن ابی الحدید را بویژه در مخالفت صریح و مستدل با بنی امیه و اثبات حقانیت امیرالمؤمنین ع در برابر بنی امیه انکار کرد. ۵۴ https://eitaa.com/banahjolbalaghe https://eitaa.com/banahjolbalaghe لینک کانال↙️ https://eitaa.com/joinchat/494927872Ca763d6564a
بسم الله 🔵تکرار سخن امیرالمؤمنین در خطابه دخترش علیهما السلام «قَدِ اصْطَلَحْتُمْ عَلَى الْغِلِّ فِيمَا بَيْنَكُمْ و نبَتَ المَرعَی علَی دِمَنکُم» (نهج البلاغة، خطبه 33) شما با هم مصالحه کرده‌اید که کینه یکدیگر را در دل بپرورید و گلزار بر مزبله وجودتان روییده است در اواخر دهه سی هجری علی علیه السلام به مردم کوفه فرموده بود که کوفه گلزار است اما گلزاری که بر روی یک زباله‌دان متعفنی از کینه‌ورزی و اختلاف روییده است. ... و حالا، بیست و چندسالِ بعد، حضرت زینب نیز همان تشبیه را به کار می‌گیرد و می‌فرماید: «هل أنتم إلا کَمَرعَی عَلَی دِمَنَةٍ او کفِضَّةٍ علی مَلحُودَةٍ» آیا شما چیزی جز یک سبزه‌زارِ [روییده] بر مزبله یا نقره‌ای زیبا بر روی یک سنگ قبر هستید؟ یعنی گلستان هستید اما گیاهانتان چون از مزبله متغذی شده و رشد کرده، چیزی جز ضرر و آسیب ندارد. یعنی نقره هستید اما در درونتان مرده‌ای بیش وجود ندارد! ↩️بی جهت نبود که بشیر بن خُزَیم اَسَدی میگوید وقتی خطابه اش در کوفه پیچید گمان میکردیم دوباره صدای علی ع در شهر پیچیده است! شماره 66 س لینک کانال↙️ https://eitaa.com/joinchat/494927872Ca763d6564a. https://eitaa.com/banahjolbalaghe‌