✍ در دستگاه امام حسین حتّی ریا هم ممدوح است.
اگر جلـوی روی مـردم بـرای امام حسین مالت را بدهی یا سینه بزنی، خوب است.
اصحاب که به میـدان مـیرفتنـد، رجز میخواندند و خودشان را معرفی میکردند.
"تظاهرهم ، در دستگاه امام حسین جـزا دارد."
البته بهتر است کار خود را به خدا و امام حسین علیهالسلام نشان بدهیم..
مصباح الهدی، ص ۳۰۷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
امام حسین، امام حسین همه ست نه مذهبی ها!امام حسین، امام حسین کل دنیاست ...
● در دستگاه امام حسین حتّی ریا هم ممدوحِ، اگر جلـوی روی مـردم بـرای امام حسین مالتُ بدی یا سینه بزنی، خوبه، اصحاب که به میـدان مـیرفتنـ، رجز میخوندن و خودشون معرفی میکردن...
"تظاهرهم ، در دستگاه امام حسین جـزا دارد."
البته بهتر است کار خود را به خدا و امام حسین علیهالسلام نشان بدهیم..
مصباح الهدی، ص ۳۰۷
@be_vaghte_del313
من اینجور تصور میکنم:
«وقتی که ماه محرم میشه،
وقتی میری توی روضه میشینی
و اشکات از روی گونه هات سُر میخورن،
چندتا فرشته از بهشت میان
و دستاشون رو کاسه میکنن
و قطره قطره اشکات رو جمع میکنن !
بعد میبرن میریزن روی قلبت...
و زِنگار های قلبت رو پاک میکنن!
باهم زمزمه میکنن:ببینید چه اشک زلالی!
که قلبش رو اینجور صیغلی میکنه.
بیخودی که نیست ؛داره اشک برای پسرحضرتفاطمه{سلاماللهعلیها}میریزه
برای آقای امام حسین...»
#ماهمحرم
#امامحسینعلیهالسلام
#هیئت #روضه
4_5990348324052404883.mp3
9.84M
منم و غم حسین
چه غم مبارکی...
#پیشنهاددانلود👌🏾
هدایت شده از به وقت دل | رحمت نژاد
شب سوم شب سختی است خدا رحم کند...
هدایت شده از به وقت دل | رحمت نژاد
1_1130647861.mp3
17.49M
بابا منه سیلی وروبلار یاخشی گورمور گوزلریم😭
#ترکی
#السلام_علیك_یا_رقیه (س)
#پیشنهاددانلود
@be_vaghte_del313
نمیدانم تا بھ حال خوب بھ قد و قواره
دختر سھ سالھ نگاه ڪرده اید یا نھ ،
اینبار ڪھ بھ هیئت میروید، اطرافتان
سرڪ بڪشید ، یتحمل میبینید ڪھ
چندتاشان چادر مشڪے ڪوتاه و
ڪوچڪی سرشان انداختھ اند،
چاقدرے را گره ریز زده اند ، وبا
دست های لطیف و پنبھ اے سعے
دارند آن خرده تارهای مویشان را زیر
روسری بپوشانند . چشم از پدر و
مادرشان برنمیدارند تا مبادا در
شلوغے آشنایے را گم ڪنند.
روضھ نمیخوانم .
میخواهم بگویم خوب نگاه ڪنید
ڪھ اگر جمعیت بایستد و بھ قصد
ترڪ هیئت راه بیوفتد ، چطور سریع
با قدمهای ڪوتاه خودشان را
میرسانند بھ پدرشان و سفت دستش
را میچسبند. شاید هم خودشان را
بالا بڪشند ، روی دوش سوار شوند
یا در آغوشے
درمردمڪ شفاف چشمهایشان
چھ میبینید؟ اطمینان خاطر،
سڪنے دل! دنیا راهم آب ببرد
جایشان امن است ، بین دو بازوی
پدر نشستھ اند . بھ چھ چیز فڪر
میڪنے ڪھ اینطور لب روی هم
میفشاری . بھ شب؟ بھ مسیر؟ بھ
ڪاروانے رو بھ شام؟ بھ گم شدن؟
جاماندن؟ افتادن ... من اما بغض
امانم را برید وقتے دیدم آنقدر
ڪوچڪند ڪھ در شلوغےها باید از
زیر دست و پا جمعشان ڪنے ...
میفهمے میخواهم چھ بگویم؟!
#محرم
#ماملتامامحسینیم
#عشقحسینعلیهالسلام
#رقیهخاتون
#بهوقتشبسوممحرم۱۴۴۴
✍ #رحمت_نژاد
#بانو_طلبه
@be_vaghte_del313
اعتقاد دارم که شبهای سوم محرم را آدم باید برود یک گوشه بنشیند تا وقتی که خواب به چشمهایش میآید گریه کند، به سر بزند، ضجه سر دهد. یک شب را بیخیال منطق و دلیل برای عزاداری بروید گریه کنید فقط. بعضی شبهای این محرم آدم هرچقدر هم کتاب بخواند و فکر کند و بخواهد کمی آن سو تر از اشک ریختن ببیند، نمیشود.
بروید بنشینید تا صبح یک گوشه بگریید. بروید روضه سه ساله ها را بشنوید و زار بزنید. دختر اگر دارید، آب اگر دستش میدهید، دست اگر بر سرش میکشید، بوسه اگر به گونههایش میزنید، بروید برای خودتان همهش را گریه کنید. نفس نگیرید، سوال جواب ندهید، هیچ نخواهید. بگریید مردم . امشب فقط گریه جواب میدهد بر این داغ ...
#محرم
#ماملتامامحسینیم
#عشقحسینعلیهالسلام
#رقیهخاتون
#بانوطلبہ
@be_vaghte_del313
واقعا خیلی خوبه صبح از خواب بیدار میشیم و میفهمیم خدا بهمون یه روزه دیگرو داده تا در کنار عزیزامون زندگی کنیم
خدایا از تو سپاسگزارم…:)
تَمامِ زندگیِ بابابزرگم
خلاصه می شه تو این شعر:
بنویسید شدم پیر اباعبدالله
نوکری پیر، به تعبیر اباعبدالله
بنویسید که از کودکی ام تا حالا
بوده ام پای به زنجیر اباعبدالله
طفل جانم که چنین شیر شده در پیری
خورده در کودکی اش شیر اباعبدالله
شیر مهر پسر فاطمه را در کامم
در ازل ریخت علمگیر اباعبدالله
روز و شب در پی برپایی بزمش هستم
فکر و ذکرم شده درگیر اباعبدالله
سرنوشتم چو حبیب بن مظاهر انگار
گره خورده است به تقدیر اباعبدالله
به گمانم که شبی پای علم می میرم
چشم در چشم به تصویر اباعبدالله
آخرش روز دهم جان مرا می گیرد
روضه ی سخت و نفسگیر اباعبدالله
#آخرشروزِدهمجانِمَرامیگیرد😭
اینقدر بابابزرگم این شعرو خوندو خوند که روزِ دهم آسِمونی شد😭 روزِ دهم رفت و تنهام گذاشت ... بابابزرگم، بابابزرگ نبود، رفیقِ امام حسینی من بود، استاد اخلاقَم بود، همدل و همراهم بود، خودش می دونه که محرم امسال که ندارمش، عاشورا امسال که ندارمش چه قدر قلبم می سوزه، کاش می شد #برگردی
#شادیروحامواتفاتحهایقرائتکنیم
#بهوقتهیئت
#بهیادبابابزرگم
″بــرادرعزیـزم،زینـبشـودفدایت
آوردمازمدینه،دودستهگلبرایت...💔″
#طفلانحضرتزینب
خوشـبختیوبـزرگتـرینلطـفخدا
یعنـیهمیـنکهچشمـامونبرایمصـائب
امـامحسیـنخیسمیشـه:)
ایـنلطـفوقـدربدونـیم💔 #الهیشکرت
دارَد زبانہ میکشد این روضہ از دِلم
گودال ، تل ، عطش ، دلِزینب ، حرم ، حسِین :) 💔
دکور امسال هیئت حاج عبدالرضا هلالی
یک #کتابخانه بزرگ و چشمگیر
بیایید چند تا از کتاب های این دکور جذاب با هم ببینیم ...
دیشب توی هیئتِ کودکان
تکیه ای که رفته بودیم،
حاج آقایی که برای کوچولوها حرف میزد
با یه سؤال جالب شروع کرد؛
به بچه ها گفت: تاحالا شده یه کاری کنید
که اشتباه باشه،بعد به مامان باباتون
یا دوستتون یا خواهر برادرتون بگین:
«ببخشید،عذر میخوام.»
این خیلی قشنگه که بابت اشتباهی
که کردیم عذرخواهی کنیم
آقای حُر هم یه روز اومد پیش امام
حسین و گفت ببخشید،
امام حسین هم بغلش کرد و بخشیدش...
- گاهی همین قصههای کودکانه
میتونه جرقه و تلنگری برای ما باشه؛
#بیااگردورشدیمبگیمببخشید
هدایت شده از به وقت دل | رحمت نژاد
پارادوکسیکالترین روزهای تمام سال برای من دهه اول محرمه. همچنان که قلبم غم داره و عزاداره، روحم شعفناکه و پر از فرحه. نه شادیای از جنس شادیهای دنیایی. فرحی که مختص به غم حسین(ع) هست و بس. همچنان که هرروز بیقرار و ناآرامم از عزای این روزها، به شکل عجیبتری هم این روزها آرومم. توضیح منطقیای هم برای این حال ندارم، چون حتی نمیدونم چرا اینطوره.
فقط میدونم در عین اینکه به نشانه عزا گریه میکنم و سیاه میپوشم و بیقراری میکنم، خودم در رهاترین و بیغم ترین و فرحآلود ترین حالتم.
#شرححال
#عشقحسینعلیهالسلام
#بانوطلبہ
@be_vaghte_del313
#ایمجانینحسینیحسنیگریهکنید💔
هاتفی گفت: یتیم است،مراعات کنید!
نیزه ای گفت:حسینی ست،مجازات کنید!😭
مِّنَ الْمُؤْمِنِينَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَيْهِ
فَمِنْهُم مَّن قَضَىٰ نَحْبَهُ وَمِنْهُم مَّن يَنتَظِرُ ...(احزاب/۲۳)
زِرِه برایَش بزرگ بود
پایَش هم به رِکاب نمی رسید
سیزده سالش بود خُب!
سیزده سال هنوز برای
یک مردِ جنگی شدن زود است،نه؟
آن هم مقابل آن لشکرِ مردانِ نامرد ...
تقصیر شما نبود آقا جان
شما چند بار مانعش شده بودید
این قاسم اما عجیب بوی برادرتان را می داد
نمی خواستید پاره های جگر حسن(ع) را
دوباره توی تَشت ببینید ...
آمده بود پیش سیدالشهدا
با تمام هیبت حسنی اش افتاد به پاهای عمو
"فجعل یقبل یدیه و رجلیه"
یک مکتوب آورده بود برایتان آقا جان
که دل شما لرزیده بود
و دیگر نتوانستید چیزی بگویید انگار ...
دست خط پدرش بود،
برادرتان؛ حسن مجتبی(ع).
راوی می گوید:
دیدم کودکی سوار بر اسب می آید
که به جای کلاه خود ، عمامه بسته بود،
به پایش هم چکمه ای نبود
فقط کفش معمولی به پا داشت ...
کمی بعد ...
ناله «یاعماه»ش که بلند شد،
خودتان را به بالینش رساندید
و فقط خدا می داند بر آن دل تان چه گذشت؟!
«یعزّ و الله علی عمّک ان تدعوه فلا ینفعک صوته»
من فدای همه آن لحظه های شما ...
#قاسم_ابن_الحسن🖤
#ماه_محرم
#شبششم