برش ها
شهیدان را شهیدان می شناسند 👇👇👇
شهید سلیمانی به شدت دلبسته و وابسته شهید یوسف الهی بود. این دلبستگی حتی محدود به ایام حیات دنیوی حسین نشد و تا سالهای سال ادامه پیدا کرد.
برش اول:
در مراسم تشییع شهدای #عملیات_والفجر_هشت در کرمان بغض گلویش را گرفته بود و می سرود:
«چگونه لبی بخندد که #عارف ما، عاشق ما، مخلص ما، حسین آقای ما نباشد.
از حسین که تشییع کردید، حسینی که بدنش پاره پاره بود. حسین آقای ما، حسین مخلصی که هیچ گوشه ای از بندنش را پیدا نمی کردی که جای زخم بر آن نباشد. حسینی که با زخم تازه به جبهه برگشت. حسین باوفا، حسین ایثارگر، حسین مخلص، حسین عارف.
درود برتو ای حسین یوسف الهی، ای عزیز عارف، ای عزیز عاشق؛ ای حسین یکه همه بچه های اطلاعات عملیات زمانی که به تو می رسیدند، خستگی های خود را فراموش می کردند».
در خاطرات و سخنرانی هایش وقتی ذکری از حسین به میان می آمد می گفت: «حسین از اولیای الهی بود. برجسته بود». گاهی می گفت: «حسین در ظاهر و باطن یک #عبد به معنی حقیقی کلمه بود. بنده حقیقی خدا بود».
برش دوم:
وقتی #کتاب_نخل_سوخته که خاطرات شهید یوسف الهی بود منتشر شد، حاجی اول کتاب نوشت:
«#حسودی_ام می شود این کتاب را کسی دیگر بخواند و حسین را بیشتر از من دوست داشته باشد. می خواهم او تنها در قلب من باشد، همه سرمایه ام دوستی اوست؛ حسین عزیز من؛ عشق حسین فاطمه در قلب من ابدی است. مطمئنم هر عارف وارسته پیر مورد احترامی که این کتاب را بخواند سر به بیابان می گذارد. برادرتان قاسم سلیمانی».
برش سوم:
چند نفر از فرماندهان سپاه مشرف شده بودند خدمت یکی از عرفا. از چیزهای مختلفی پرسیده بودند تا اینکه رسیده بودند به اسم قاسم سلیمانی. ایشان فرموده بود: «ایشان وصل است به عالم بالا. استاد دارد».
برای شناخت استادش گزینه هایی که در ذهنشان بود را مطرح کرده بودند. ایشان فرموده بود: «نه یک شهید به نام حسین یوسف الهی».
برش چهارم:
حاج قاسم وصیت کرده بود که او را کنار محمد حسین دفن کنند. فاصله بین دو قبر خیلی کم بود. با احتیاط از دو طرف قبر تراشیدیم تا بتوانیم قبری دست و پا کنیم. وقتی لحد شهید یوسف الهی را می تراشیدیم یک یاز آجرها کنار رفت. نگاهم به داخل قبر افتاد. بعد از ۳۴ سال پلاستیک روی کفن و کفن سالم بودند. حتی حجم بدن هم از زیر کفن معلوم بود.. انگا رکه همین حالا دفنش کرده باشند.
#شهید_قاسم_سلیمانی
#شهید_محمد_حسین_یوسف_الهی
#سیره_فرهنگی_شهدا
#زنده_نگه_داشتن_نام_و_یاد_شهدا
#ارتباط_قلبی_با_شهدا
راویان: سردار مرتضی کشکولی و حجت الاسلام علی عرب پور.
#کتاب_سلیمانی_عزیز؛ گذری بر زندگی و رزم شهید حاج قاسم سلیمانی. نویسنده: عالمه طهماسبی، لیلا موسوی و مهدی قربانی. ناشر: حماسه یاران. نوبت چاپ: سوم-۱۳۹۸٫ ؛ صفحه ۱۶۷ و ۲۲۶٫
#کتاب_حاج_قاسم؛ جستاری در خاطرات شهید حاج قاسم سلیمانی. نویسنده: علی اکبر مزدآبادی. ناشر: یا زهرا (س). چاپ: بیست و هشتم-۱۳۹۸٫ صفحه ۶۹-۷۹.
✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدای جهان اسلام
@boreshha
🌍http://www.boreshha.ir/
فرازی از #وصیت_نامه_شهید_محسن_گلستانی:
راه جلب رضایت خدا اين است كه هر فردى كه خودش را انسان با عقل و انديشه سالم مي داند، بايد اين نيرو و توان را در خودش حس كند كه مي تواند در مقابل هواهاى نفسانى خويش بايستد و مبارزه كند كه اين كار در اسلام جهادى است به نام #جهاد_اكبر و ما براى اينكه بتوانيم جهاد اكبر را در وجودمان پياده كنيم مراحلى را بايد بگذرانيم كه سختي ها و مشقات و مصيبت ها و شكست هايى را بايد متحمل شويم و صابرانه #مقاومت كنيم.
#وصیت_نامه_شهدا
#وصیت_نامه_موضوعی
#شهید_محسن_گلستانی
#مبارزه_با_نفس
#صبر_بر_گناه
✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدای جهان اسلام
@boreshha
🌍http://www.boreshha.ir/
هادی روی #ولایت_فقیه و رهبری آیت الله خامنه ای تعصب خاصی داشت. هر بار که می آمد ایران مقداری پوستر رهبری تهیه می کرد و با خودش به نجف می برد. در حجره اش هم در نجف تصویر #آیت_الله_خامنه_ای با عکسی از #شهید_ابراهیم_هادی خودنمایی می گرد.
می گفت: شما مثل ماهی در آب هستید که قدر آب را نمی دانید. مشکل عراق نبود #ولی_فقیه مستقر است. الان آمریکایی ها بر گرده ملت عراق سوارند و کاری دلشان بخواهد می کنند.
می گفت:
نجف که بودم، سخت خودم را سرگرم درس و بحث کرده بودم و از حاشیه ها دوری می کردم. چند وقتی بود که یک نفر روحانی نما آمده بود در جمع طلبه و گویا تنهاترین وظیفه اش ایجاد #تفرقه بین شیعیان بود. در هر بحثی مطلب به آیت الله خامنه ای می کشاند و همه کاسه و کوزه ها را سر ایشان می شکست. فکر می کرد آمریکا و انگلیس کاری به ایران ندارند. این ایران یها هستند که با مرگ بر آمریکای خود مشکل درست می کنند. خیلی جلوی خودم را گرفتم که چیزی بهش نگویم. هر چه سند از خیانت انگلیسی ها و آمریکایی در عراق ارائه کردم او مرغش یک پا داشت.
فردا هم دوباره آفتابی شد و دوباره بحث را کشاند به ولایت فقیه و شروع کرد به توهین به مقام معظم رهبری. من تذکر لسانی داده بودم، اما افاقه نکرده بود. برای برخورد عملی استخاره کردم. خیلی خوب آمد.
هر چه با زبان خوش تذکر دادم فتیله توهین ها را کشید بالا. بسم الله را گفتم و تا می خورد زدمش. همان شد که دیگر در آن جمع طلبه ها آفتابی نشد. طلبه های دیگر این روی من را تا آن موقع ندیده بودند، خیلی تعجب کردند. برای آنها توضیح دادم که عالم نمایی چندین #شبکه_ماهواره_ای در انگلیس راه اندازی کرده و تنهاترین کاری که می کند ایجاد وهن در بین شیعه و اختلاف در بین فرق اسلامی است. روشن شان کردم که برخی عالم نماها ابزار ایجاد تفرقه بین مسلمانان هستند و این هم از آن قماش بود.
#شهید_محمد_هادی_ذوالفقاری
#سیره_فرهنگی_شهدا
#اندیشه_تقریب
#شیعه_انگلیسی
#کتاب_پسرک_فلافل_فروش؛ خاطرات شهید محمد هادی ذوالفقاری. نویسنده و ناشر: گروه فرهنگی و انتشارات شهید ابراهیم هادی. نوبت چاپ: یازدهم-۱۳۹۶؛ صفحه ۷۲-۷۳٫
#کتاب_خانه_ای_با_عطر_ریحان؛ زندگی نامه داستانی شهید محمد هادی ذوالفقاری. نویسنده: الناز نجفی. ناشر: خط مقدم. نوبت چاپ: اول-۱۳۹۷٫ صفحات ۱۵۵-۱۶۰.
✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدای جهان اسلام
@boreshha
🌍http://www.boreshha.ir/
#میگما
دعوا بر سر علمدار است.
وقتی #رسول_خدا (ص) حیات ظاهری داشتند، حزب نفاق چه خونی به دل حضرت کردند. وقتی حضرت علی (ع) عهده دار امر امامت و هدایت امت شد، تمام مخالف خوانی های خود با رسول خدا (ص) را فراموش کرده، صحنه نبرد را به رویارویی با علی (ع) منتقل کردند. اما زمانی که علی (ع) را از میان برداشتند، چه روضه هایی برای علی (ع) که نخواندند. هر کس می رفت کاخ #معاویه می گفت: از علی برایم بگو.
روزگار بقیه ائمه هم بر همین منوال بود. خلیفه عباسی امام (ع) را می کشت و خود می شد عزادارش و چه اشک تمساحی برایش می ریخت.
در این مقال معصوم و غیر معصوم چندان فرقی ندارد. عده ای زمان امام خمینی (ره) در سوراخ موش رفته و فقط سعی می کردند از اسلام بدون خمینی بگویند و بشنوند. اکنون هم وضع بر همین منوال است. خیلی ها پشت سر اهل بیت (ع) و حتی پشت سر امام خمینی (ره) پنهان شده اند و با مخالف خوانی های خود به خود امام پنداری مشغولند. علتش هم روشن است. اهل بیتی که اکنون در حیات ظاهری نیستند، به راحتی قابل توجیه و تحریف اند؛ اما علمدار زنده قابل تحریف به سمت #اسلام_دنیا_پرست و آمریکایی و انگلیسی نیست. اینان اگر در زمان حضرات معصومین هم بودند به درد اسلام نمی خوردند.
شهید بزرگوار آیت الله دستغیب چه حکیمانه فرمودند: «هر کس بگوید من امام زمان را قبول دارم، ولی امام امت را قبول ندارد؛ دروغ می گوید. بدانید امام زمان را هم قبول ندارد و اگر امام زمان هم می آمد او را اطاعت نمی کرد».
چه ما خوشمان بیاید یا نه؛ امروز پرچم #معارف_شیعی در دستان آیت الله خامنه ای قرار دارد و ایشان از باب «خذها بقوة» با قدرت پای معارف شیعی ایستاده است. به همین دلیل است که همه دشمنان او را نشانه گرفته اند از رسانه ها و قدرت های غربی و کاسه لیس های غرب پرست گرفته تا جاهلانی چون #شیعه_انگلیسی و بعض حوزویان انگشت شماری که نه چیزی از فلسفه اسلام فهمیده اند و نه حتی از اصطلاحات فقهی و اصولی.
جبهه جنگی که علیه رهبری معظم باز شده جبهه جدیدی نیست؛ اما رنگ و لعابش جدید است. اکنون برخی مرجع نمایان، وقتی توان معارضه را در خود نمی بینند، سگ های هرزه گوی خود را رها کرده اند تا #حضرت_ماه را با #مغیره و یا ولی فقیه را با #فرعون مقایسه کنند و از این طریق آبی به آتش کینه و عداوت خود با بپاشند؛ اما نمی دانند کینه آنها از علمدار، به دشمنی و برائت با #صاحب_علم خواهد انجامید.
وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ.
✍️میگما ؛ نیش نوشت های پراکنده
@boreshha
فرازی از #وصیت_نامه_شهید_علی_سیفی_نسب:
بارالها! عمري را پشت به تو كرده بودم كه در يك لحظه به سويت بر گشتم و آغوش محبتت را به سوي خود، باز ديدم كه تا آن لحظه غافل بودم.
بار الها! در طول زندگي به اين نتيجه رسيدم كه هميشه تو به دنبال بهانهاي بودي كه من را ببخشي؛ هميشه دانه مي پاشيدي كه مرا به صيد خود اندازي؛ ولي با اين همه، من بنده شيطان بودم و لذت بندگي درگاهت را نچشيده بودم؛ ولي حال با چهرهاي سياه و حالي شرمگين به سويت توبه ميكنم و تو نيز از روي فضلت توبة من را پذيرا باش و به سويم توجه كن.
#وصیت_نامه_شهدا
#وصیت_نامه_موضوعی
#شهید_علی_سیفی
#مناجات_با_خدا
✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدای جهان اسلام
@boreshha
🌍http://www.boreshha.ir/
حسن عاشق #نماز بود. البته پای سختی ها و هزینه هایش هم ایستاده بود.
برش اول:
رفته بودیم #تنگه_چزابه. حسن داشت حوالی پاسگاه سوبله تا نبعه را دوربین می زد. تا ظهر چند ساعتی بدون احساس خستگی دوربین زد. ظهر که شد روی همان ریگ ها نماز خواندیم.
نماز را به حسن اقتدا کردم. رکوع و سجده ها و قنوتش را طولانی می خواند. توی قنوتش فرازهایی از دعای کمیل را می خواند.
برش دوم:
حسن می گفت:
زمانی که #سرباز بودم، از ایلام به تهران می آمدم. اتوبوس کرج بود و نزدیک بود که #نماز_صبح قضا شود. از راننده خواستم که برای نماز نگه دارد. وقتی اصرارم را دید نگه داشت.
هوا سرد بود. نماز را در دو سه دقیقه ای خواندم. وقتی برگشتم اتوبوس رفته بود. ساکم را هم با خودش برده بود.
#شهید_حسن_باقری
#سیره_عبادی_شهدا
#جلوه_های_انس_با_نماز
راویان: فتح الله جعفری و سید احمد عسکری
#کتاب_ملاقات_در_فکه ؛ زندگی نامه شهید حسن باقری (غلام حسین افشردی) نویسنده: سعید علامیان نشر: سوره مهر نوبت چاپ: سوم- ۱۳۹۷؛ صفحه ۳۹ و ۱۹۵.
✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدای جهان اسلام
@boreshha
🌍http://www.boreshha.ir/
باید دشمن را بشناسیم. اگر نشناسیم نمی توانیم با او بجنگیم.
#شهید_حسن_باقری
کتاب ملاقات در فکه صفحه 113.
┄┅═✧❁••❁✧═┅┄
📌یک حرف از هزاران
عبدالله معتقد بود که غذای زندان از #گوشت_یخ_زده وارداتی که شرایط ذبح اسلامی درش لحاظ نشده تهیه می شود.
به همین خاطر می گفت: «من در اضطرار نیستم تا خوردن این غذا بر من مباح باشد، جلوی خودم را می گیرم».
تقریبا هر روز روزه می گرفت و غذایش مختصر نان و ماستی بود که از فروشگاه زندان تهیه می کرد، بود.
روزی خانواده ام که برای ملاقات آمده بودند، مقداری برایم غذای خانگی آوردند. میثمی را هم دعوت کردم، تا با هم هم غذا شویم.
وقتی نشست؛ گفت: «مدت مدیدی بود که گوشت نخورده بودم».
کم بود از این همه مظلومیت بغضم بترکد.
پدر و مادرش هم تازه بعد از سه ماه، فهمیده بودند برده اندش زندان قصر. رفتند ملاقات.
پدر وقتی دید از عبدالله پوست و استخوانی بیش نمانده ناراحت شد؛ اما عبدالله می خندید و بحث را عوض می کرد.
موقع رفتن، از مسئول زندان پرسید: چرا عبدالله این قدر لاغر شده که می شوند دنده هایش را شمرد؟
گفت تقصیر خودش است که غذای زندان را نمی خورد. می گوید نجس است.
#شهید_عبد_الله_میثمی
#سیره_تهذیبی_شهدا
#سیره_اخلاقی_شهدا
#رعایت_مسائل_شرعی
#مراقبت_از_شکم
روای:دکتر ابراهیم اسفندیاری
#کتاب_تنها_سی_ماه_دیگر ، نوشته: مصطفی محمدی، ناشر: فاتحان، تاریخ چاپ: ۱۳۹۰- سوم؛ صفحه ۵۴-۵۵٫
#کتاب_یادگاران، جلد ۵، کتاب میثمی؛ چاپ دوم ۱۳۸۸، ناشر روایت فتح، خاطره ۲۲ و ۲۶.
✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدای جهان اسلام
@boreshha
🌍http://www.boreshha.ir/