🔴 انتشار برای نخستین بار!
دستخط اخلاقی شهید مصطفی صدرزاده...
🔶 جهاداکبر = جهاد با نفس
عملیات نظم با رمز یازهرا، یازهرا، یازهرا! محور: نظم در عبادت
الف) نماز باید اول وقت و حتی الامکان در مسجد یا به صورت جماعت
ب) چند لحظه قبل اذان باید منتظر دستور خدا بود
د) زیارت عاشورا هر روز
ج) روزی ۵۰ آیه قرآن
ه) نماز نافله صبح اجباری
May 11
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 شهیدی که از پزشکی انصراف داد تا یکی از مهمترین خلبانان تاریخ شود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 تکاور ایرانی که صدام را به نبرد رو در رو طلبی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔻این مملکت به دانشآموزای این شکلی نیاز داره ...
اما آیا وضعیت آموزش و پرورش ما طوری هست که چنین نسلی تربیت کنه؟
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥ببینید؛
🔰کم خیانت کنید...کمتر بخورید...
بسه دیگه...مردم خسته شدن...!!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🇮🇷🇵🇸
🎥 با شنیدن نامش هم میلرزند، بیشتر از دیدن موشک ایرانی!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 وصیت خوبان عالم
🔺من و #شهید_احمد_کاظمی
◽️سردار #شهید_قاسم_سلیمانی:
🔹جانم بود و جان احمد. هیچ وقت نفهمیدم احمد من را بیشتر دوست دارد یا من او را. از هر چیزی، اگر دوتا داشتم، دوست داشتم یکی اش را ببخشم به احمد حتی اگر آن چیز کلیه بود.
🔸مثلا نگاهش که می کردم تمام دلتنگی هایم یادم می رفت. باکری، همت، خرازی و زین الدین را در چهره اش می دیدم.
🌀یادگار عزیزی بود برایم؛ یادگار تمام دلبستگی هایم. خیلی از رفقایمان را در روزهای آتش و خون از دست دادیم؛ مانده بودیم ما دو نفر. تمام دلخوشی مان به هم بود. اصلا قوت قلب بودیم برای همدیگر.
☄آیا جلسه برای خداست؟ نشد یکبار جلسه بگیریم و احمد در شروعش این جمله را نگوید. قربش به خدا دلمان را این قدر نزدیک به هم کرده بود.
🍁هربار که قربان صدقه اش می رفتم می گفتم: «الهی دردت بخوره توی سرم. دورت بگردم». احمد که رفت، دلم آتش گرفت و حس بی کسی آوار شد به روی دلم.
📚 کتاب سلیمانی عزیز، صفحه ۵۹؛
✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدای جهان اسلام♡
🇮🇷@boreshha
🌍http://www.boreshha.ir/
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 ببینید | اقامه نماز رهبر انقلاب بر پیکر سردار شهید سید رضی موسوی
💻 Farsi.Khamenei.ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چرا #حاج_قاسم اسلحه به دست گرفت؟
♨️ یادگاری مهم سردار دلها به دخترش!
‼️ عاشقانهای از جنس خدا...
🔰 برشی از سخنرانی #حجت_الاسلام_راجی
🇮🇷🇵🇸
﷽
📝 شهادت «صالح العاروری» رسماً تایید شد
▪️◾️▪️
🔻صالح العاروری، معاون دفتر سیاسی حماس در حمله پهپادی اسرائیل به بیروت به شهادت رسید.
🔸شهید صالح العاروری از نفرات نخست فهرست ترور رژیم صهیونیستی به شمار میرفت که اسرائیل بارها پیش از این نیز در تلاش برای ترور وی ناکام مانده بود.
🔺این شهید فلسطینی پس از تهدیدات ماههای اخیر مقامات ارشد رژیم صهیونیستی برای ترورش با پوشیدن لباسی نظامی در برابر دوربینها حاضر شد تا بیاعتناییاش را به تهدیدات صهیونیستها نشان دهد.
🔺یکی از پیروزی هامون شهدا هستند!
🔹بعد از عملیات است. حاجی آمده به بچه های خط خداقوتی بگوید. چند مدافع، فدای راه حسین شده اند. به رزمنده ها نزدیک و نزدیک تر می شود. چشمش که به چهره ماتم زده چند نفر می افتد شروع می کند:
🔷«خب این همه پیروزی خدا بهمون داده یکی از این پیروزیها همین شهدامون هستن. راه به این بزرگی به این مهمی شما آمده اید؛ طبیعتا قربانی می خواد. برای خدا دادید شکر خدا رو هم بکنید. اونها پیش خدا هستند».
🔸دست می اندازد گردن رزمنده ای که از همه داغدارتر است و می گوید: «روحیه تون رو نبازید. این همه پیروزی بزرگ خدا به شما داده، از اخلاص شما، اراده شما، خدا هم این برکت رو بهش داد».
🌱 انگشترش را در می آورد و دست رزمنده می کند. صورتش را می بوسد و سرش را بغل می گیرد.
🔶«نگاه کنید اون همه زن و بچه، توی این همه گرگ منتظر شما هستند. این همه راه آمدید. این همه انتصارات خدا بهتون داده. پنج تا قربانی دادین خدا قبول کنه ازتون. مصمم تر باید راهشون رو ادامه بدید. اونهایی که نزدیک تر به این بچه های شهید هستن، باید به دیگران بیشتر روحیه بِدَن. شما صاحب مصیبت هستین، بیشتر روحیه بدین؛ ولی این مصیبت نیست که عشقه»
▫️رزمنده می گوید: «حاجی گریه مون از جا موندنه».
▪️حاجی می گوید: «نه ان شاء الله جا نمی مونیم. ان شاء الله تو مسیرشون هستید.
🔅چشم بچه ها منور می شود به دیدن فرمانده و دلشان گرم به دیدنش حاجی. آهسته سوار ماشین می شود برای بچه ها دست تکان می دهد. توی ماشین دست روی لبهایش می گذارد و می بوسد و آن بوسه را نثار رزمنده ها می کند.
▫️راوی عباس علی عزیزی
📚کتاب سلیمانی عزیز؛ صفحه 138-137.
✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدای جهان اسلام♡
🇮🇷@boreshha
🌍http://www.boreshha.ir/
May 11
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📚کتاب خاطرات شهید عارف و شیدا کاظم عاملو
✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدای جهان اسلام♡
🇮🇷@boreshha
🌍http://www.boreshha.ir/
🔺گریه در روضه ارباب اثرها دارد!
🔹شانزده سال بعد از شهادت #شهید_محمدرضا_شفیعی، پیکرش را آوردند. بدنش هنوز سالم بود. سر و صورت و محاسنش از بقیه جاها سالم تر.
🔸در کربلای ۴ مجروح و اسیر شده بود. چند روزی در بیمارستانی در بغداد و روزهای آخرش را در اردوگاهی و نهایتا با لب تشنه شهید شده بود.
🌀عضو گردان تخریب بود. بعضی شب ها بانی روضه #امام_حسین (ع) بود و نور سنگر را کم می کرد و توی تاریکی دم می گرفت: حسینم وا حسینم وا.
⚡️آخر مجلس همه اشک هایشان را با چفیه پاک می کردند و محمد رضا می مالید به صورتش.
🍁شاید دلیل سالم بودن صورتش بعد از این همه سال، همین اشک برای امام حسین (ع) باشد.
#امام_حسین_و_شهدا
#توسل_به_اهل_بیت
📚کتاب خط عاشقی ۱، حسین کاجی، انتشارات حماسه یاران، چاپ دوم ۱۳۹۵، ص ۱۳۱ .
✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدای جهان اسلام♡
🇮🇷@boreshha
🌍http://www.boreshha.ir/
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹انتشار به بهانه سالروز شهادت شهید حسین علم الهدی و یارانش
🔹حضور اولین کاروان خانواده شهدای هویزه
پس از آزادسازی منطقه در سال ۶۱
🌷سرباز سرافراز خمینی کفنت کو....
🔸مداح:حاج صادق آهنگران
🖼 #سخن_نگاشت | کادرسازی از جوانان
🔰 بُرشی از گفتگوی اختصاصی حجتالاسلام و المسلمین علی شیرازی همراه و همرزم قدیمی شهید سلیمانی با #خط_رهبری
🔺نگاه #شهید_احمد_کاظمی به پست و مقام!
🔷از همسایه ها که همکار احمد بودند؛ شنیده بودم به همین زودی می شود فرمانده نیروی زمینی سپاه.
🔹چند بار ازش پرسیدم طفره رفت و حرف را عوض کرد.
🔶شبی که حکمش را از تلویزیون خواندند بهش گفتم «چرا نگفتی؟»
🔸گفت: «مگه فرقی می کنه؟ مهم اینه که بتونم خدمت کنم اینجا و اونجا نداره این مقام ها مثل یه ورق کاغذ زیر پا می مونه. اگه یه روزی برکنارم کنن انگار یه ورق کاغذ رو از زیر پام کشیدند. هیچ احساسی ندارم. فقط باید بتونم بهتر خدمت کنم؛ همین».
📚کتاب یادگارن، جلد ۱۹ ؛ کتاب احمد کاظمی، نویسنده: یحیی نیازی، ناشر: روایت فتح، نوبت چاپ: اول: ۱۳۸۹؛ خاطره ۹۶
✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدای جهان اسلام♡
🇮🇷@boreshha
🌍http://www.boreshha.ir/
✍عذر تقصیر
▫️با سلام خدمت همراهان باقی مانده کانال
🔹چنان که مستحضرید بنده از شهریور ۱۴۰۰ توفیق بارگذاری مطلب جدید را نداشتم. از ادیبهشت ۱۴۰۱ هم شرایط اقتضا کرد که افت و خیزی در موضوع سیره علما داشته باشم.
🍁در این فاصله، یکی از دوستان هم که به صورت داوطلبانه ادمین شدند، اما عملا حرکترو به جلویی انجام نشد.
🔹خلاصه اینکه از این که نتوانستم حقی از شهدا را ادا کنیم شرمگینم و فعلا هفته ای با دو خاطره در خدمت تان خواهم بود، تا یار که را خواهد و میلش به که باشد.
🙏شرمنده دوستان شهدا که هستیم، دعا کنید شرمنده شهدا نباشیم.
🔺خدایا! یا پاکش کن؛ یا خاکش کن
🔅حکایت اول شب
🔹شب آخر بود و هیچ کس نمی دانست. مجید، دلشوره ای داشت:
▪️راستی حاجی نمی دونم با این دردسری که برا خودم درست کردم، چی کار کنم؟
▫️عمو سعید یک آن جا خورد پرسید: چی داری میگی؟ درد سر چی؟
▪️مجید به جای جواب آستینش را بالا زد. روی دستش خال کوبی عجیبی بود.
▫️هیچی مجید جون کاری نمی خواد بکنی.
▪️نمی دونم چیکار کنم. آبروم رو برده
▪️ناراحت نباش خداوند توبه پذیره خدا می بخشه.
▪️مجید گفت: خدایا یا پاکش کن یا خاکش کن.
▫️مجید به خدا قسم پاک شده باور کن
🔸عمو سعيد خداحافظی کرد و رفت اما صدای مجید را می شنید که می گفت: عمو سعید! به مولا قسم خودت فردا می بینی این دردسر رو هم خاکش می کنن، هم پاکش می کنن.
ادامه در مطلب بعدی
👇👇👇
برش ها
🔺خدایا! یا پاکش کن؛ یا خاکش کن 🔅حکایت اول شب 🔹شب آخر بود و هیچ کس نمی دانست. مجید، دلشوره ای داشت:
ادامه مطلب قبلی 👆👆👆
🔅میانه شب:
🔹همه بچه ها داخل اتاق مرتضی کریمی جمع بودند و به کرکر خنده مشغول. کسی نمی داند که چطور کشید به روضه و مرتضی شروع به خواندن روضه کرد و تنهاترین چیزی که احساس می شد صدای گریه مجید و صدای «لبیک یا زینب» او بود.
🔅آخر شب:
🔹می خواستند مجید را عملیات نبرند و قرار بود نگهبان خانه های محل سکونت باشد. وقتی گردان مرتضی کریمی به خط شد، ناگهان همه مجید را میان دسته دیدند، تا بخواهند برش گردانند صدای شلیک ها تمرکز را از فرمانده گرفت و مجید دوید میان بچه ها.
🌀مجید جزو نفرات اولی بود که می دوید و شلیک می کرد. چند تا از بچه ها همان اول درگیری زمین گیر شدند.
⚡️مجید می خواست از سنگر عقبی به سنگر جلوی خودش برود، که رد خون پشت سرش حکایت از عملیات پاکسازی و خاک سازی مجید داشت.
#شهید_مجید_قربان_خانی
#سیره_اخلاقی_شهدا
#شرمساری_از_گناه
📚کتاب مجید بربری، صفحه 22-14.
✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدای جهان اسلام♡
🇮🇷@boreshha
🌍http://www.boreshha.ir/
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⚡️خیلی حال داد!
✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدای جهان اسلام♡
🇮🇷@boreshha
🌍http://www.boreshha.ir/
🔺اذان بگو تا عظمت پیدا کنی!
💠شهید نواب دستور داده بود که برادران ما ظهر که شد، هر جا که بودند، اذان بگویند. ایشان می گفتند: «وقت اذان شعار الله اکبر باید توی تمام شهرها و کوچه ها و خیابانهای ایران بلند بشه».
🔷یک بار در یکی از جلسات این موضوع را خاطرنشان کرد، سپس یکی را بلند کرد و گفت: «شما اذان میگین؟»
◾️گفت:«نه آقا! روم نمیشه».
◽️آقا بعد از سؤال از شغلش که میوه فروشی توی بازار بود، گفت: «برای فروش جنست داد هم میزنی؟
◾️گفت: «بله آقا.»
◽️آقا به او گفتند: «می شه یکی از اون فریادها رو اینجا بزنی؟
◾️گفت: «نا آقا! آخه آقا اینجا من جنسی ندارم، سر کارم جنس هست که من داد می زنم مثلاً خیار به قرون، اما اینجا که چیزی ندارم تا براش داد بزنم.»
🌀در این موقع آقا گفتند: «آها! پس بگو من دین ندارم. یه جوونی با این هیبت و توانایی و قدرت خجالت می کشه فریاد بزنه الله اکبر، اشهد ان لا اله الا الله، خجالت می کشه بگه ای پرندگان! ای چرندگان! ای آسمان! ای زمین! من شهادت میدم که خدا از همه بالاتره.
⚡️اون وقت خجالت نمی کشی با این همه عظمت و بزرگی داد میزنی خیار یه قرون؟ می بینی خودت رو چقدر پایین آوردی و موقع اذان گفتن چطور خودت را بالا می بری؟ وقتی فریاد می زنی الله اکبر، می کوبی بر فرق هر چی غیر خداست».
#شهید_سید_مجتبی_نواب_صفوی
#پویش_اذان #اذان
📚کتاب به یاری خداوند توانا؛ صفحه 40.
✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدا
🇮🇷@boreshha
🌍http://www.boreshha.ir/