eitaa logo
برش‌ ها
412 دنبال‌کننده
1.7هزار عکس
466 ویدیو
38 فایل
به نام خدای شهیدان در برشها شهدا دست یافتنی اند. اینجا فرهنگ جهاد و شهادت را به صورت آهسته، پیوسته و به دور از هیاهو روایت می کنیم تا بتوان آن را زندگی کرد. سایت http://www.boreshha.ir/ آپارات www.aparat.com/boreshha.ir بارش فکری @soada313_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 برادرها، خواهرها عاشق شوید! 🔹 نقاشی شنی پرتره به مناسبت شهادت روحانی برجسته و موثر در انقلاب اسلامی، شهید آیت الله ✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدا 🇮🇷@boreshha🇵🇸 🌍http://www.boreshha.ir
🔺از 30 سال پیش 🔹زمانی که بنی صدر با نخست وزیری آقای رجایی مخالفت می کرد، به شهید بهشتی گفتم:«شما چه اصراری روی رجایی دارید؟». 🔸 دکتر دفترچه ای را نشانم داد که مشخصات افراد زیادی در آن نوشته شده بود. می گفت: «هر شخصیتی از دانشجو گرفته تا معلم و استاد دانشگاه که پیش من بیاید با او در منزل جلسه می گذارم و بعد از آشنایی با سوابقش سؤالاتی را می دهم تا یک هفته روی آن فکر کند و درباره آنها با هم صحبت کنیم. بعد همه ی نتایج را در این دفترچه می نویسم». 🌀«الان هم بر اساس تحقیقاتم ده پانزده نفر را دارم که می توانم برای پست نخست وزیری معرفی کنم، ولی دلیلی نمی بینم که از آقای رجایی صرف نظر کنیم چون می دانیم چرا بنی صدر با او مخالفت می کند». ⚡️بعدها فهمیدم که در همان دفترچه اسامی دانش آموزان ۳۰ سال پیش «دبیرستان دین و دانش» را هم با مشخصات فکری و کاری نوشته است. 📚کتاب سید محمد بهشتی؛ صفحه ۶۹. ✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدا 🇮🇷@boreshha🇵🇸 🌍http://www.boreshha.ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷 روایت زندگانی جوانان مدافع حرم تکان‌دهنده است ✏️ رهبر انقلاب، در دیدار اعضای ستاد برگزاری کنگره بین‌المللی شهدای مقاومت و مدافع حرم: [روایت] این جوانهایی که از خانه و زندگیِ خودشان خود را جدا کردند و رفتند ــ که بنده بعضی از این کتابها را نگاه کرده‌ام ــ واقعاً تکان‌دهنده است؛ واقعاً تکان‌دهنده است! یک جوانی با امکانات جوانی، با امکانات جوانی کردن، از آسایش، از محبّت، از برخورداری‌های مادّی، از رشد تحصیلی و مانند اینها خودش را جدا میکند میرود برای دفاع از یک فکر، از یک حرکت، از یک انقلاب، از یک نهضت! این چیز خیلی مهمّی است. ✏️ اینها نه امام را دیدند، نه دوران جنگ و دفاع مقدّس را دیدند، امّا انسان میبیند همان‌جور، با همان انگیزه، گاهی بهتر، گاهی روشن‌بینانه‌تر میروند این‌جور میجنگند، جان خودشان را کف دست میگیرند، بعضی شهید میشوند، بعضی‌ها هم شهید نمیشوند. این نشان‌دهنده‌ی آن است که انقلاب این توان عجیب را دارد؛ این خیلی مهم است. البتّه در شکلهای مختلفِ دیگرش هم مثل این راه‌پیمایی‌های بیست‌ودوّم بهمن و این تشییع‌های عجیب و غریبی که شبیه آن در هیچ جای دنیا دیده نشده ــ همین تشییع اخیر و تشییع شهید سلیمانی و امثال اینها واقعاً هیچ جای دنیا شبیه اینها دیده نشده ــ اینها را دیده بودیم، امّا برتر از اینها همین حضور مدافعان حرم در میدانهای نبرد است. ۱۴۰۳/۳/۳۰ 💻 Farsi.Khamenei.ir
🔺موش‌های فاضلاب ▫️مجتبی عسکری یکی از همرزمان تعریف می‌کند: 🔹«با اینکه کنترل تمامی راه‌های ورودی و خروجی مریوان را داشتیم باز هم هرشب در بعضی مناطق صدای رگبار مسلسل‌ و انفجار نارنجک می‌آمد. 🔹یک روز حاج‌احمد سراغم آمد و گفت: «برو کانال فاضلاب شهر را مین‌گذاری کن. ضدانقلاب از این راه میاد داخل شهر. ۳ شب رفتم و کنترل کردم. دیدم که از این مسیر رفت‌وآمد می‌کنند. چیزی هم به کسی نگو تا موش‌های فاضلاب (نیروهای ضدانقلاب) نتیجهٔ قایم‌موشک بازی‌هایشان را ببینند.» 🔹یکی دو شب بعد انفجار مهیبی در کانال فاضلاب رخ داد. صبح روز بعد که برای بررسی محل رفتیم، دیدیم حرف حاج‌احمد درست بوده. دیوارهٔ کانال از خون رنگی شده بود؛ اما مشخص بود که اجساد را با خودشان کشیده و برده بودند. دیگر هم خبری از موش‌های فاضلاب نشد که نشد.» 📚کتاب می خواهم با تو باشم؛ خاطراتی از شهید احمد متوسلیان، صفحه 28. ✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدا 🇮🇷@boreshha🇵🇸 🌍http://www.boreshha.ir
🔺تصویری از فرمانده شهید حاج ابو نعمة 🚨طبق اخبار واصله أبو نعمة که توسط اسراییل در صور ترور شد، فرمانده یگان《عزیز》حزب الله و مسئول کل بخش جنوب غربی این سازمان و مسئول و فرمانده میدانی اصلی تمام حملات حزب الله از 7 اکتبر به الجلیل غربی در شمال اسراییل بوده است.
✍ویژه | دست‌نوشته رهبرمعظم انقلاب برای ♦️«صلوات و سلام خداوند بر ارواح طیبه ی شهیدان وبر رزمنده بااخلاص بی‌نشان حاج احمد متوسلیان» ✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدا 🇮🇷@boreshha🇵🇸 🌍http://www.boreshha.ir
حلال جمیع مشکلات است حسین / شوینده لوح سیئات است حسین ای شیعه تو را چه غم ز طوفان بلا / آنجا که سفینه النجات است حسین فرارسیدن ماه غم و اندوه اهل بیت علیهم السلام عصمت و طهارت تسلیت باد...🖤🖤🖤
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴دختر شهید فاطمیون: دلتنگ بابام هستم. میتونید منو ببرید پیش بابام؟! ✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدا 🇮🇷@boreshha🇵🇸 🌍http://www.boreshha.ir
هدایت شده از برش‌ ها
🔰عماد عاشق سلام‌الله‌علیها بود. 🔹یک ماه قبل‌از شهادتش که باهم رفته بودیم دمشق، زیارت حضرت رقیه (س)، وقتی می‌آمدیم بیرون، چشم‌هایش کاسه‌ی خون بود. آن‌قدر گریه کرده بود که انگار داشت برای همیشه خداحافظی می‌کرد. 🔺چندروزه آخر زندگی‌اش هم در دمشق اقامت داشت. مکرر به زیارت حضرت رقیه (س) می‌رفت. 🔹شب آخر، چند ساعت قبل‌از آن انفجار هم به زیارت رفته بود؛ شاید هم حاجت بیست و پنج‌ساله‌اش را از دختر سه‌ساله امام امام حسین علیه‌السلام گرفت که در همان روزهای شهادت حضرت رقیه شهید شد. ع س ؛ صد خاطره از شهید عماد مغنیه، نویسنده: سید محمد موسوی، ناشر: روایت فتح، نوبت چاپ: اول؛ ۱۳۹۶؛ خاطره شماره 90 و 91. ✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدای جهان اسلام @boreshha 🌍http://www.boreshha.ir/
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شباهت چند دختر به ♨️ ماجرای بی‌خوابی دختر شهید 💢 وقتی که عروسک‌ها برای دخترها رنگ می‌بازند... 🔰 برشی از سخنرانی ، به مناسبت سالروز شهادت حضرت رقیه سلام الله علیها ✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدای جهان اسلام @boreshha 🌍http://www.boreshha.ir/
28.94M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💢خاطره گویی مادر شهیدان حقیقی ✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدای جهان اسلام @boreshha 🌍http://www.boreshha.ir/
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅هیئت مصری امد با سردار سلیمانی دیدار کند وقت گرفتم رفتیم پیش ایشان جلوی درب از هیئت مصری استقبال کرد مصری ها رفتند داخل اتاق سردار سلیمانی گفت : من یک تلفن جواب میدهم سریع می آیم. پیش مصری ها نشسته بودم. یکی از آنها گفت : سردار سلیمانی نیامد؟ گفتم : همین که جلوی درب از شما استقبال کرد سردار سلیمانی بود باورشان نمیشد یکیشان گفت: ما فکر میکردیم او یک ژنرال عصبانی اخمو باشد
🔺فقط یک ماه! 🔹سید رحمان هاشمی دوست صمیمی محمدرضا بود. وقتی شهید شد خیلی به هم ریخت. بلند بلند گریه می کرد و می گفت:«بی انصاف! مگر قرار نبود باهم بریم». 🔸یک شب جمعه ای داشت دعای کمیل می خواند. تا گفت بسم الله الرحمان، بغضش ترکید. آنقدر گریه کرد که نتوانست دعا را بخواند. ⚡️یک شب خواب رحمان را دیده بود و بعد از آن خیلی بانشاط شده بود. می گفت توی خواب یقه اش را گرفتم و گفتم مگر قرار نبود باهم بریم. یقه اش را از دستانم رها کرد و گفت: «محمد! رفاقتهای این طرف با دنیا فرق می کند. تو باید بیشتر تلاش کنی». بقیه اش را تعریف نکرد اما بعد از او با کسی رفیق نشد. می گفت دیگر طاقت دوری کسی را ندارم. 🔻ادامه در مطلب بعد👇 ✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدا 🇮🇷@boreshha🇵🇸 🌍http://www.boreshha.ir
🔺ادامه مطلب قبل👆 🍁اواخر یک بار رفتیم گلزار شهدا. سر قبر سیدرحمان و دو تا از دوستانش گریه نمی کرد، اما حال خاصی داشت. موقع رفتن به مسئول گلستان شهدا و درخواست کرد که کنار رحمان کسی را دفن نکند. ☄ایشان کفت که نمی شود. اگر کسی خواست شهیدش را اینجا دفن کند من نمی توانم مانع شوم. ▪️گفت:«تو فقط یک ماه برای من نگهش دار». 💢وقتی محمد شهید شد، آمدم گلستان شهدا، دیدم کنار قبر رحمان، قبری برای محمد آماده شده، با دیدن قبر یاد آن روز افتادم. درست از آن مهلت محمد یک ماه گذشته بود. 📚کتاب یازهرا، صفحات ۱۴۶-۱۴۵ و ۱۶۸-۱۶۷ و ۱۸۲. ✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدا 🇮🇷@boreshha🇵🇸 🌍http://www.boreshha.ir
🔺سرباز امام زمان 🔹آیة الله بهاء الدینی، خیلی به جلال عنایت داشت. یک بار که جلال بعد از نماز مغرب و عشاء دعا کردند، آقا فرمودند: بابا! دعای تو مستجاب است. 🔸بعد از شهادتش هم فرمودند: او دائم الذکر بود. نه اینکه همیشه ذکر بگویند، بلکه قلبا ذاکر بودند. ⚡️پس از شهادت، وقتی عکس جلال را به آیت الله بهاء الدینی دادند، گریه کردند و اشک شان روی عکس ریخت. سپس فرمودند: (عج) از من یک سرباز خواست. من هم صاحب این عکس را معرفی کردم. اشک من اشک شوق است. عج ▫️راوی: حجة الاسلام و المسلمین اکبر اسدی و سید مهدی سادات 📚کتاب جلوه جلال، نوروز اکبری زادگان، نشر ستارگان درخشان، چاپ اول، ۱۳۹۵، ص۹۶ و ۹۷ ✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدا 🇮🇷@boreshha🇵🇸 🌍http://www.boreshha.ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 نیروی مقاومت بُوَد دست علمدار ✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدا 🇮🇷@boreshha🇵🇸 🌍http://www.boreshha.ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 کودکی که زنده‌ ماند تا پهلوان یک لشکر شود، مصطفی صدرزاده 🔹 به یاد پهلوانی که در روز تاسوعا به خیل شهدا پیوست ✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدا 🇮🇷@boreshha🇵🇸 🌍http://www.boreshha.ir
🔺با ابوالفضل (ع) 🔹علی رضا همه کارهایش با (ع) گره خورده بود. پس از چهار سال بیماری و ناامیدی از درمان، شفا یافته حضرت ابوالفضل (ع) بود. 🌀آخرین باری که داشت اعزام می شد، پرسیدم: مادر جان! کی بر می گردی؟ گفت: ما مسافر کربلائیم. هر وقت راه کربلا باز شد. در آخرین نامه اش هم نوشته بود: «به امید دیدار در کربلا» 🔸در فروردین 1362 برای شرکت در عملیات والفجر یک عازم فکه شد. در آن جا هم به خاطر شجاعت و مدیریتش شده بود مسئول یکی از دسته های گروهان ابوالفضل (ع). ⚡️ وقتی در زیر شنی تانک بعثی های قرار گرفت آخرین نوایش هم یا ابوالفضل (ع) بود. او در همین عملیات هم شهید مفقود الجسد شد. 🍁 شانزده سال بعد از شهادتش وقتی پیکرش برگشت، اولین گروه از زائران امام حسین (ع) راهی کربلا بودند. روز تاسوعا هم با فریاد یا ابوالفضل تا گلزار شهدا تشییع شد. راوی: مادر شهید ، حسین کاجی، انتشارات حماسه یاران، چاپ دوم 1395، ص 145 . ؛ زندگی نامه و خاطرات شهید علی رضا کریمی. نویسنده و ناشر: گروه فرهنگی و انتشارات شهید هادی، ص 13 و 14 و 67. ✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدا 🇮🇷@boreshha🇵🇸 🌍http://www.boreshha.ir
🔺نذر عاشورا 🔹مادر محمود نذر کرده بود که پسرش در شهید شود. می گفت: می دانستم محمود شهید می شود. برداشتم که اگر شهید می شود، روز عاشورا شهید شود تا گریه هایم برای امام حسین (ع) باشد و رنگ او را بپذیرد. 🌀تا غروب خبر شهادت محمود به او نرسید. ناراحت بود. گفت: خدایا! نذرم را قبول نکردی؟! 🔸مادر عازم مسجد بود. وقتی خبر شهادت محمود را به مادر دادیم، اولین سؤالش این بود که کی شهید شد؟ ⚡️وقتی گفتیم روز عاشورا، گفت:«خدایا! ممنونم که نذرم را قبول کردی». 🍁دوباره راه مسجد را در پیش گرفت. در مقابل نگاه سؤال انگیز ما گفت: «محمود به (ع) اقتدا کرد و امام حسین (ع) شهید نماز شد. من هم عازم نمازم». 📚 ؛ کتاب خاطرات شهید محمود اخلاقی، نویسنده: اشرف سیف الدینی، ناشر: اداره کل حفظ و نشر ارزش های دفاع مقدس کرمان، نوبت چاپ: اول – ۱۳۸۸؛ صفحه 75-74. ✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدا 🇮🇷@boreshha🇵🇸 🌍http://www.boreshha.ir
فرازی از : همسرم! وصیت می کنم اگر فرزندم پسر بود، اسمش را بگذارید؛ زیرا مسئولیت حسینی دارد و باید بار حسینیان را بردوش کشد، حسین وار زندگی کند و حسین وار بمیرد و اگر دختر بود اسمش را بگذارید، زینب گونه فریاد بزند و زینب گونه بمیرد و از حضرت زینب و مظلومیت (علیه السلام) و ایران برایش لالایی بگو. برایش بگو حضرت زینب (س) خود، شهدای کربلا را دفن می کرد، یتیمان و کودکان را خود سر پرستی می کرد و خود شعار را فریاد زد . بگو پیامبر کربلای خونین و عاشورای سرخ گون امام حسین (ع )، (س) بود که بعد از شهدای کربلا ی امام حسین (ع)، بنای کاخ های ظلم و جور یزیدیان را فروریخت . ع س ✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدا 🇮🇷@boreshha🇵🇸 🌍http://www.boreshha.ir
هدایت شده از روی خط شهادت
xaeXVzsvqMpY1700645189.pdf
8.6M
ردپای گل سرخ، روایتی از زندگی شهدای مدافع حرم
هدایت شده از روی خط شهادت
xBgI7KVaJ2cc1703573381.pdf
9.18M
کتاب خط عاشقی، روایتهایی از عشق شهدا به امام رضا
هدایت شده از روی خط شهادت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 کشف پیکر مطهر ۵ شهید از کانال کمیل 🗓۲۸تیر ۱۴۰۳ (ع) ‌‌‌ 🥀🏴
🔺هم اکنون در زیارت وداع دعاگوی همه دوستانم.
🔺حمام اجباری ◽️نامه شهید عباس دوران از روزهای ابتدایی دفاع مقدس خطاب به همسرش: 💢...«خیلی فرصت كم می كنم به خونه سر بزنم ، علی هم همین طور، حتی فرصت دوش گرفتن رو هم ندارم . دوش كه پیشكش، پوتین هایم را هم دو سه روز یكبار هم وقت نمی كنم از پایم خارج كنم . 🔹علی كه اون همه خوش تیپ بود، رفته موهایش رو از ته تراشیده من هم شده ام شبیه آن درویشی كه هر وقت می رفتیم چهارراه زند، آنجا نشسته بود . 🔸بچه های گردان یك شب وقتی من و علی داشت كم كم خوابمون می برد، دست و پایمان را گرفتند و انداختند توی حمام، آب را هم رویمان بازكردند . اولش كلی بد و بی راه حواله شان كردیم؛ اما بعد فكر كردیم خدا پدر و مادرشان را بیامورزد چون پوتین هایمان را كه در آوردیم، دیدیم لای انگشت هایمان كپك زده است. 🔻ادامه در مطلب بعد👇 ✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدا 🇮🇷@boreshha🇵🇸 🌍http://www.boreshha.ir