برش ها
#شهید_مجید_پازوکی
مجید برای خودش #سال_خمسی داشت. روی لقمههایش حساس بود؛ اما دست کسی را هم رد نمی کرد. اگر جایی که نمی شناخت غذا می خورد، حتما #رد_مظالم می داد.
همیشه می گفت: اگر از #لقمه_حرام چشم بپوشی، خدا دو برابرش را؛ آنهم حلال به تو می دهد.
در مراسم #خواستگاری از او پرسیدم #خمس میدهی یا نه گفت: از سال ۱۳۶۰؛ از همان روزی که وارد سپاه شدم، اولین حقوقی که گرفتم خمسش را داده ام.
#شهید_مجید_پازوکی
#سیره_تهذیبی_شهدا
#مراقبت_از_شکم در سیره شهدا
مجموعه یادگاران، جلد ۲۹، کتاب مجید پازوکی ، نویسنده: افروز مهدیان ناشر: روایت فتح نوبت چاپ: اول: ۱۳۹۴؛ خاطره شماره ۱۴.
@boreshha
🌍http://www.boreshha.ir/
مهدی خیلی به #مسائل_شرعی پای بند بود. بعد از #عملیات_والفجر_یک تهران بود.
هر وقت می خواست بیاید خانه با خودش نان می آورد.
با تعجب گفتم: تو که نان روستای خودمان را می پسندیدی، پس چرا با خودت نان می آوری؟
گفت: پدر جان! شما اگر #خمس مالت را حساب نکنی، دیگر نمی شود در این خانه نان خورد.
گفتم: ما که چیزی نداریم. یک خانه و زمین کشاورزی است که کفاف مخارج خودمان را هم نمی دهد.
گفت: بالاخره باید سال خمسی داشته باشی و حساب و کتاب کنی. چند روز بعد یکی از دوستانم برای محاسبه خمس اموالم به اینجا می آید، اگر دلتان خواست شما هم خمس اموال تان را حساب کنید.
وقتی حاج آقای هوشیاری آمد، رفتم پیشش و کل خمسم شد یک صد تومان.
هفته بعد که دوباره به روستا آمد باز هم نان دستش بود. گفتم: من که خمسم را دادم این نان دیگر چیست؟
خیلی خوشحال شد و صورتم را می بوسید و می گفت: نوکرتم.
مدتی بعد دوباره بحث خمس را مطرح کرد.
گفتم پسرجان! من که خمسم را دادم و هنوز سر سال خمسی نشده.
گفت: شما خمس اموال تان را داده اید اما #خمس_پسران تان را نه.
بی مقدمه گفت: از من دل بکن. مهدی خمس پسرهای شماست.
#شهید_مهدی_خندان
#سیره_اقتصادی_شهدا
#سیره_اخلاقی_شهدا
#پای_بندی_به_پرداخت_خمس
#شهادت_طلبی
راوی: پدر شهید
#کتاب_شیر_کوهستان؛ زندگی نامه و خاطرات شهید مهدی خندان؛ نویسنده و ناشر: گروه و نشر شهید ابراهیم هادی. نوبت چاپ: اول-۱۳۹۴٫. صفحه ۱۰۸-۱۰۹.
✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدای جهان اسلام
@boreshha
🌍http://www.boreshha.ir/