eitaa logo
برش‌ ها
387 دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
560 ویدیو
38 فایل
به نام خدای شهیدان اینجا فرهنگ جهاد و شهادت را به صورت آهسته، پیوسته،کاربردی، و به استناد کتابهای چاپ شده روایت می کنیم تا بتوان آن را با دل زندگی کرد. سایت http://www.boreshha.ir/ آپارات www.aparat.com/boreshha.ir بارش فکری @soada313_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
💌برای دسترسی به خاطرات کانال می توانید از هشتگ های ذیل استفاده بفرمائید. (فهرست به تدریج به روز می شود). 💢پاسداشت 17042 شهید مرداد ماه 📆یکم مرداد 🔅ولادت ✅شهادت 📆دوم مرداد 🔅ولادت 🔅ولادت 🔅ولادت 📆پنجم مرداد 🔅ولادت 🔅ولادت 🔅ولادت ✅شهادت ✅شهادت 📆ششم مرداد 🔅ولادت ✅شهادت ✅شهادت 📆هفتم مرداد 🔅ولادت ✅شهادت 📆هشتم مرداد ✅شهادت ✅شهادت 📆نهم مرداد 🔅ولادت ✅شهادت 📆دهم مرداد ✅شهادت 📆یازدهم مرداد ✅شهادت 📆سیزدهم مرداد ✅شهادت 📆پانزدهم مرداد ✅شهادت ✅شهادت 📆هجدهم مرداد ✅شهادت 📆بیستم مرداد 🔅ولادت 📆بیست و پنجم مرداد ✅شهادت 📆بیست و هفتم مرداد ✅شهادت 📆بیست و نهم مرداد 🔅ولادت ✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدا 🇮🇷@boreshha🇵🇸 🌍http://www.boreshha.ir
🔺پوتین پاره! 💢در ایام بعد از قبول قطعنامه در منطقه جنوب مستقر بودیم. یکی از نیروها آمده پیش سید احمد. سید وقتی دید پوتینش پاره است. پوتینش را در آورد و به او داد. 🌀رزمنده زیر بار نمی رفت و احمد اصرار داشت که من فرمانده تو هستم و فردا یک جفت نو می توانم برای خودم تهیه کنم. 🔹وقتی دشمن پاتک کرد و ما سریع خودمان را به محل درگیری رساندیم. در همان حال چشمم به سید احمد افتاد. هنوز پا برهنه بود. در روی اسفالت داغ و بیابان پر از خار و خاشاک به نیروهایش رسیدگی می کرد. بدون پوتین و بدون کلاه. به جای کلاه هم حوله ای روی سرش انداخته بود که آفتاب کمتر بسوزاندش. 📚کتاب تو شهید می شوی؛ خاطرات شفاهی حجت الاسلام سجاد ایزدهی، نویسنده: سید حمید مشتاقی نیا، ناشر: مؤسسه روایت سیره شهدا، نوبت چاپ: اول- ۱۳۹۵؛ صفحه ۱۲۲ و ۱۲۳٫ ✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدا 🇮🇷@boreshha🇵🇸 🌍http://www.boreshha.ir
🔺جهاد با نفس سخت است! 🔹رفته بودیم مسجد بی سر تکیه. فرد مستحقی هم به مسجد آمده بود و درخواست کمک داشت. احمد در گوشه حیاط مرا به کناری کشید. ▪️گفت: «دست کن داخل جبیبم و هر چه پول هست، بدون اینکه بشماری به آن فقیر بده». 🔸وقتی هم که می خواستم مدارکش را از لای پول ها بردارم، اعتراض می کرد: «مگر نگفتم نگاه نکن». 🌱وقتی از مسجد خارج شدیم، گفت: «جنگیدن با دشمن جهاد اصغر است و آسان؛ اما است که جهاد اکبر است و واقعا سخت است». ▫️راوی: حمید رجب نسب 📚؛ خاطرات شفاهی حجت الاسلام سجاد ایزدهی، نویسنده: سید حمید مشتاقی نیا، ناشر: مؤسسه روایت سیره شهدا، نوبت چاپ: اول- ۱۳۹۵؛ صفحه ۱۱۹. ✂️برش‌ها - پایگاه جامع سیره شهدا 🇮🇷@boreshha🇵🇸 🌍http://www.boreshha.ir