eitaa logo
برش‌ ها
384 دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
347 ویدیو
36 فایل
به نام خدای شهیدان در برشها شهدا دست یافتنی اند. اینجا فرهنگ جهاد و شهادت را به صورت آهسته، پیوسته و به دور از هیاهو روایت می کنیم تا بتوان آن را زندگی کرد. سایت http://www.boreshha.ir/ آپارات www.aparat.com/boreshha.ir بارش فکری @soada313_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
رفته . از حضرت زهرا (س) خواسته بود که وقتی شهید شد، مزارش مثل حضرتش بی نشان باشد. دو سال بعد وقتی در شهید شد. پیکرش در منطقه ماند. فرستاد دنبالش. منطقه را آب گرفته بود. هر چه گشتند خبری نشد. باورش نشد. خودش هم آمد باز خبری نشد که نشد. از همان قبرستان بقیع حاجتش بر آورده شده بود. راوی: جواد آب کار (خاطرات عشق شهدا به حضرت زهرا س)، گرد آوری: حسین کاجی، بازنویسی: مهدی قربانی، انتشارات حماسه یاران، چاپ دوم- بهار 1395، خاطره 20. به نقل از کتاب جان عاریت، جعفر شهید و مصطفی کاظمی، ص 41. ✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدای جهان اسلام @boreshha 🌍http://www.boreshha.ir/
مقام معظم رهبری برای بازدید از لشکر 19 فجر آمده بود. فیلم مصاحبه ای از شهید اسلامی نسب که برای چند روز قبل از شهادتش بود، پخش شد. ایشان با ذکر به یاد حضرت زهرا (س) افتاد و گفت: «آن پاره تن حضرت رسول (ص) همیشه ما را در مصائب یاری کرده و هیچ گاه تنها یمان نگذاشته است». با گریه می گفت: هرگاه نام مبارک بی بی حضرت فاطمه (س) را به زبان می آورم، ناخود آگاه از خود بی خود می شوم. وقتی فیلم تمام شد، مقام معظم رهبری، با چشمانی خیس از اشک فرمودند: من مطمئنم که این شهید عزیز در عالم با حضرت زهرا (س) مراوده ای داشته است. ع (س) راوی: سردار نبی رودکی، فرمانده لشکر 19 فجر در دوران دفاع مقدس (خاطرات عشق شهدا به حضرت زهرا س)، گرد آوری: حسین کاجی، بازنویسی: مهدی قربانی، انتشارات حماسه یاران، چاپ دوم- بهار 1395، خاطره 63. ✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدای جهان اسلام @boreshha 🌍http://www.boreshha.ir/
جنگ که تمام شد تحصیلات حوزوی اش را ادامه داد. به زبان عربی و انگلیسی مسلط بود. می خواست صدای اسلام شود. جنگ که شروع شد، برای کارهای فرهنگی و امدادی پیش قدم شد. آخرین تماسش در بود. به زیان انگلیسی برای بوسنیایی ها از حضرت زهرا (س) گفته بود و روضه خوانده بود. بعد از ده روز، پیکر بی جانش را پیدا کردند با تیری بر سینه اش. می خواستند صدای مظلومیت فاطمه (س) را قلب اروپا خاموش کنند. (س) راوی: خانواده شهید (خاطرات عشق شهدا به حضرت زهرا س)، گرد آوری: حسین کاجی، بازنویسی: مهدی قربانی، انتشارات حماسه یاران، چاپ دوم- بهار 1395، خاطره 15. ✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدای جهان اسلام https://eitaa.com/boreshha 🌍http://www.boreshha.ir/
درگیری با ضد انقلاب بود و شهیدان #کشوری و #شیرودی از هوا نیروز به کمک آمده بودند. شهید کشوری نه سوختی برایش مانده بود و نه مهماتی؛ اما پر بود از توسل به حضرت زهرا (س). با بالگرد افتاده بود دنبال یک ماشین پر از ضد انقلاب و با اسکیت بالگرد فرستادشان ته دره. تماس گرفتم و گفتم هر جا هستی بنشین، سوخت نداری که به پایگاه برسی. گفت: گرچه چراغ هشدار اتمام سوخت هم روشن شده، اما با ذکر یا زهرا (س) خواهم رسید. یک ساعت بعد با نا امیدی سراغش را گرفتم. با ذکر یا زهرا (س) رسیده بود. صحیح و سالم. #شهید_احمد_کشوری #شهدا_و_حضرت_زهرا (س) #خاطرات_عشق_شهدا_به_حضرت_زهرا راوی: شهید علی صیاد شیرازی #کتاب_خط_عاشقی2 (خاطرات عشق شهدا به حضرت زهرا س)، گرد آوری: حسین کاجی، بازنویسی: مهدی قربانی، انتشارات حماسه یاران، چاپ دوم- بهار 1395، خاطره 27. ✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدای جهان اسلام https://eitaa.com/boreshha 🌍http://www.boreshha.ir/
شهید احمد کاظمی در ترکش خورده بود به سرش. با التماس بردیمش اورژانس. اصرار داشت سر پایی مداوایش کنند. پزشک که زخم عمیقش را دید بستریش کرد. بر اثر خون ریزی زیاد از هوش رفت؛ اما یکباره به هوش آمد و گفت بلند شو برویم. اصرار کردم و دلیل این تصمیم را پرسیدم. گفت می گویم به شرط اینکه تا زنده ام به کسی نگویی. در اتاق عمل خوابیده بودم که حضرت زهرا سلام الله علیها از در وارد شدند. دستی به سرم کشیدند و گفتند بلند شو! بلند شو! چیزی نیست. بلند شو برو به کارهایت برس. (س) راوی: راوی: آقای خانزاده (خاطرات عشق شهدا به حضرت زهرا س)، گرد آوری: حسین کاجی، بازنویسی: مهدی قربانی، انتشارات حماسه یاران، چاپ دوم- بهار 1395، خاطره 59. به نقل از مجله پیام انقلاب شماره ۱۲ تیرماه ۱۳۸۷. ✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدای جهان اسلام https://eitaa.com/boreshha 🌍http://www.boreshha.ir/
اواخرجنگ بود. آمد سراغم که روی سینه اش بنویسم «یا زهرا (س)» و پشت پیراهنش «می روم تا (س) بگیرم». روزی که قبول شد، می گفت: «مگر می شود وعده حضرت زهرا (س) عملی نشود. خودش به من وعده شهادت در این جنگ را داده است». بعد از قبول قطع نامه برای دفع تجاوز صدام، به شلمچه اعزام شدند. کنار خاکریز برای بچه ها صحبت می کرد که «اسم حضرا زهرا را بدون «سلام الله علیها» بر زبان نرانید» ترکش خمپاره ای شد قاصد حضرت زهرا (س). راوی: هم رزم شهید (خاطرات عشق شهدا به حضرت زهرا س)، گرد آوری: حسین کاجی، بازنویسی: مهدی قربانی، انتشارات حماسه یاران، چاپ دوم- بهار 1395، خاطره 23. ✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدای جهان اسلام https://eitaa.com/boreshha 🌍http://www.boreshha.ir/
سه روز مانده بود به (س). بعد از نماز صبح زیارت حضرت زهرا (س) را خواند. متعجبانه پرسیدم: مگر امروز روز شهادت است؟ گفت: نزدیک است. وقتی رفت، ترکش به سرش خورد و بردندش بیمارستان. وقتی شهید شد، شب شهادت حضرت زهرا (س) بود. این جا بود که سرّ زیارت پیش از موعدش روشن شد. راوی: همسر شهید (خاطرات عشق شهدا به حضرت زهرا س)، گرد آوری: حسین کاجی، بازنویسی: مهدی قربانی، انتشارات حماسه یاران، چاپ دوم- بهار 1395، خاطره 26. ✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدای جهان اسلام https://eitaa.com/boreshha 🌍http://www.boreshha.ir/
سال 1372 بود. در محور ، محدوده ارتفاعات 112 مشغول بودیم؛ اما شهدا به ما روی خوش نشان نمی دادند. شب به حضرت زهرا (س) متوسل شدیم. در دلم گفتم: یا زهرا (س)! اگر قابل می دانید عنایتی کنید تا شهدا نظری بکنند وگرنه برگردیم. فردا که با رمز یا زهرا (س) و توسل به ایشان، کار را شروع کردیم. نگاهم به یک استخوان بند انگشت دوخته شد. زمین را که خاک برداری کردیم، پیکر دو شهید کنار هم پیدا شدند. پشت پیراهن هاشان نوشته شده بود: «می روم تا (س) بگیرم». (س) راوی: سید بهزاد پدیدار (خاطرات عشق شهدا به حضرت زهرا س)، گرد آوری: حسین کاجی، بازنویسی: مهدی قربانی، انتشارات حماسه یاران، چاپ دوم- بهار 1395، خاطره 7. به نقل از کتاب تفحص، حمید داود آبادی، ص 75. ✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدای جهان اسلام https://eitaa.com/boreshha 🌍http://www.boreshha.ir/
چند تا بچه داشت و برادرش هم شهید شده بود. اصلا زیر بار نمی رفتم که اعزامش کنم. را در پیش داشتیم. کتف هایم را محکم گرفت و در چشمانم زل زد و گفت: اگر نگذاری جلو بروم، شکایتت را به مادرم زهرا (س) می کنم. من را دعوت کرده است. بالاخره راضی شدم. در حین عملیات سراغش را از بچه ها گرفتم، گفتند گلوله ای به سنگرش اصابت کرد و شهید شد. داخل جیبش تقویمی بود که صفحه اولش نوشته ای داشت. در تاریخ 01/01/1366 نوشته بود: «شهید سید حسین حسینی، تاریخ شهادت: 21/01/1366». بیست روز پیش حضرت زهرا (س) دعوتش کرده بود. (س) راوی: حسین کاجی (خاطرات عشق شهدا به حضرت زهرا س)، گرد آوری: حسین کاجی، بازنویسی: مهدی قربانی، انتشارات حماسه یاران، چاپ دوم- بهار 1395، خاطره 32. ✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدای جهان اسلام https://eitaa.com/boreshha 🌍http://www.boreshha.ir/
اواخرجنگ بود. آمد سراغم که روی سینه اش بنویسم «یا زهرا (س)» و پشت پیراهنش «می روم تا (س) بگیرم». روزی که قبول شد، می گفت: «مگر می شود وعده حضرت زهرا (س) عملی نشود. خودش به من وعده شهادت در این جنگ را داده است». بعد از قبول قطع نامه برای دفع تجاوز صدام، به شلمچه اعزام شدند. کنار خاکریز برای بچه ها صحبت می کرد که «اسم حضرا زهرا را بدون «سلام الله علیها» بر زبان نرانید» ترکش خمپاره ای شد قاصد حضرت زهرا (س). راوی: هم رزم شهید (خاطرات عشق شهدا به حضرت زهرا س)، گرد آوری: حسین کاجی، بازنویسی: مهدی قربانی، انتشارات حماسه یاران، چاپ دوم- بهار 1395، خاطره 23. ✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدای جهان اسلام https://eitaa.com/boreshha 🌍http://www.boreshha.ir/
چند تا بچه داشت و برادرش هم شهید شده بود. اصلا زیر بار نمی رفتم که اعزامش کنم. را در پیش داشتیم. کتف هایم را محکم گرفت و در چشمانم زل زد و گفت: اگر نگذاری جلو بروم، شکایتت را به مادرم زهرا (س) می کنم. من را دعوت کرده است. بالاخره راضی شدم. در حین عملیات سراغش را از بچه ها گرفتم، گفتند گلوله ای به سنگرش اصابت کرد و شهید شد. داخل جیبش تقویمی بود که صفحه اولش نوشته ای داشت. در تاریخ 01/01/1366 نوشته بود: «شهید سید حسین حسینی، تاریخ شهادت: 21/01/1366». بیست روز پیش حضرت زهرا (س) دعوتش کرده بود. (س) راوی: حسین کاجی (خاطرات عشق شهدا به حضرت زهرا س)، گرد آوری: حسین کاجی، بازنویسی: مهدی قربانی، انتشارات حماسه یاران، چاپ دوم- بهار 1395، خاطره 32. ✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدای جهان اسلام https://eitaa.com/boreshha 🌍http://www.boreshha.ir/