eitaa logo
دفتر شعر من
95 دنبال‌کننده
7 عکس
14 ویدیو
0 فایل
اشعار سید عسکر رئیس السادات
مشاهده در ایتا
دانلود
گوید به امت مصطفی، حیدر شه دین است و بس او دین حق را یاور و هم یار دیرین است و بس من می روم از بینتان اما دو درِّ پر بها باقی گذارم بر شما، راه نجات این است و بس بر لن تضلوا ره بود ما إن تمسکتم بها چون عترت و قرآن دو ثقل ناب آیین است و بس هر کس که من مولای او هستم علی مولای اوست چون بر مسیر راست تنها راه تمکین است و بس چون حبل حق است این علی، بر خلق تنها هاد اوست پس او بود تنها امیرِ آنکه حق بین است و بس فرموده احمد بارها چون انت نفسی بر علی پس ترک حیدر ترک او باشد که از کین است و بس حق گفت اولی الامر شما باشد خداوند و نبی هم آنکه در حین رکوعش یار مسکین است و بس بهر پیمبر می شود کامل نبوت با علی چون با علی نعمت بر امت تام و تضمین است و بس خوش می درخشد در میان آیه های نور او در سوره های حق، علی، لایق به تحسین است و بس آن کس که همراه نبی و همسر و اولاد خود او شاه بیت شاعر اشعار تکوین است و بس ای عسکری در روز حشرت بی گمان راه نجات هم دستهای مهربان آل یاسین است و بس بیست و ششم اردیبهشت نود و پنج  آخرین بازنگری ۱۷ خرداد ۱۴۰۳ https://eitaa.com/daftareshereman
گفت پیغمبر نیست در مقام عصمت, جز به وحی و ابلاغ, شیعه ای با غیرت می پسندم این جا نظر سنی ها عقلایی تر چون می نماید بر ما گفتمش گر هستند این سخن را قائل تو ببین زین رهرو چه بر آید حاصل سخن پیغمبر چون نباشد برهان می شود از بعضی رفع خشم یزدان گفت آخر احمد بضعةٌ منى را هر كه اش آزارد هست در خشم خدا چه کسی زهرا را بعد او ضربت زد چه کسی ملکش را بعد او می دزدد با چه رویی گویند که منافق نبود آنکه دستان علی را چنان می بندد گفت بار دیگر گر بود او معصوم از چه اهل شور است پس تو باشی محکوم گر بگویند آنها گفته ای بر باطل چه شود احمد را جز خطایی حاصل می شود در پیکار بر شکستش عامل می شود بر جمعی این سیاست قاتل گفتمش پیغمبر جز به امر یزدان نه کند فعلی و نه کلامی عنوان مشورت گر سازد حتم این امر خداست آنکه حق را عامل شد، مبرا ز خطاست امر حق نیست خطا گر چه از آن حتی برود هم روزی کل هستی به فنا از روایت سوزی هر حدیثی هم ماند این نظر آن را هم با جفایش سوزاند ۱۷ خرداد۹۹ آخرین بازنگری ۱۷ خرداد ۱۴۰۳ https://eitaa.com/daftareshereman
از نسل احمد است امام زمان ما شاهی سرآمد است امام زمان ما بیگانه است با همه اوصاف ناکسان مثل محمد است امام زمان ما هرگز امام نیست ز دین خدا به دور بر دین مقید است امام زمان ما شاید که گم کنند گروهی امام خویش نامی موکد است امام زمان ما با هر کسی قیاس نگردد عزیز ما مقصود و مقصد است امام زمان ما دیگر مگو سخن تو ز حکام مستبد مهری مشدد است امام زمان ما مومن به حق شدیم و به طاغوت کافر یم مهدی و مهتد است امام زمان ما از آن به انتظار شه خود نشسته ایم کز حق موید است امام زمان ما زنهار عسکری نشوی خام هر خبیث خصمش چو مرتد است امام زمان ما ۷فروردین۱۴۰۲ https://eitaa.com/daftareshereman
ماه کامل از تمام ماه ما مبهوت ماند تا کند حفظ آبرویش شاه ما مسکوت ماند بین چشمان بر تبرک جستن از اقدام او اختلافی سخت در ناسوت و هم لاهوت ماند ذی طوی شد خانه اش شاید ز بیم دیو و دد در دل کان شرف مستوره چون یاقوت ماند آنقدر او روشنی بخشید بر ارض و سما کینه تا از روی ماهش در دل طاغوت ماند گشت مخفی تا که باشد او امید انتقام بیم از او در هر زمانی بر دل جالوت ماند عسکری در روز میلادت چه گوید خوبرو با دلی که در غم موی و خم ابروت ماند ۱۷ اسفند ۱۴۰۱ آخرین بازنگری ۱۸ خرداد ۱۴۰۳ https://eitaa.com/daftareshereman
دوست دارم طلوع شمس رخت در زمان من اتفاق افتد دوست دارم جهان گشایی تو در جهان من اتفاق افتد دوست دارم که سخت کشته شوم گر به پای تو اتفاق افتد بدهم من هر آنچه را دارم گر برای تو اتفاق افتد دوست دارم به جنگ با شیطان در رکاب امام خود باشم دوست دارم تمام بعد از این محو ماه تمام خود باشم دوست دارم برای امر فرج گرهی نه گره گشا باشم دوست دارم برای مولایم شیعه یی خوب و با وفا باشم دوست دارم به او جفا نکنم دور باشم دگر ز غفلت ها دوست دارم که روسفید برون آیم از فتنه ها و فرصت ها دوست دارم چو آمدی مولا روی خود را ز من مگردانی دوست دارم نگوییَم که برو تو کجا مثل شیعه می مانی وای اگر بر من اعتنا نکنی جرم ها را به روی من آری روی فعلم تمام خط بکشی و بگویی به من ریاکاری جرم تو بود بهر من سیلی با امام خودت چه ها کردی هی فرج خواندی و جفا جنبش ای مذبذب چقدر نامردی از جفایت فرج عقب افتاد چون به عهدت نمی شدی پا بند تو خودت دشمن نخست منی ادعایت نبود جز ترفند عسکری حرف را دگر بس کن گرچه حق است هر چه می گویی از مسیر خطا بیا برگرد تا کنی از امام دلجویی یکم تیر نود و شش https://eitaa.com/daftareshereman
یک نفر کاش مرا در غمش امداد کند همرهم گریه کند ناله و فریاد کند یک نفر کاش بگیرد ز من خسته سراغ دل ویرانه ی من را مگر آباد کند یک نفر کاش رساند به دل غمزده ام خبر از آمدنش تا دل من شاد کند یک نفر کاش بگوید که مرا مرگ به است بیش از این گر به دلم هجر تو بیداد کند یا بیاید که مرا بیم و غم از دل برود یا که از جور جهان جان من آزاد کند عسکری را نظری خسروی شیرین دهنان تا که بر کوی محن حمله چو فرهاد کند گر چه ترسم بدهم جان خود از شور و شعف "کلک مشکین تو روزی که ز ما یاد کند " شانزدهم شهریور نود و پنج آخرین بازنگری ۱ تیر ۱۴۰۲ https://eitaa.com/daftareshereman
در کوچه های شهر، پیچیده عطر یاس پوشانده از امید، بر لحظه ها لباس در، پنجره، حیاط، با مهر هم نوا در انتظار تو چشمش پر التماس ای عشق، جمعه ها، چشمم به راه توست چشمند جمعه ها، در من همه حواس فریاد می کنیم، هر جمعه نام تو میلی به ما نکرد، جز صوت انعکاس گویند می رسی، روزی ز ره، اگر گردد به آسمان، سقف ستم مماس جور ندیدنت، بس نیست مهربان؟ من با چه محنتی، آنرا کنم قیاس؟ ای حجت خدا، وقت ظهور نیست؟ بس نیست این همه، فریاد الغیاث؟ یارب عسکری، آخر چه می شود؟ یابد بَرِ فرج، این جمعه اختصاص یکم آبان نود و پنج  https://eitaa.com/daftareshereman
به وقت قهر به حکم کلام قلَّ و دل روم به شیوه ی مظلومها به سوی غزل ز زیر چشم نگاهش نموده می گویم کسی به درد غزلهای من نداده محل برای هر که فرستاده ام گل احساس نداده با لب خندان جواب حداقل همیشه از طرف من شروع می شده عشق همیشه از طرف اما بهانه ی مهمل خودم برای خودم بعد از این غزل گویم خودم برای خودم داد می زنم ای ول خودم مخاطب خاص خودم شوم پس از این خودم به عشوه کنم با دل خودم کل کل به وقت چای دو تایی کنار آئینه نسازم از تم چشمی برای خود معضل به اتفاق خودم می زنم قدم طوری که بعد آن کف پایم بر آورد تاول اگر فقط نشود عسکری به یک لبخند تمام مشکل من با عزیز جانم حل ۱۸ دی ۱۴۰۲ https://eitaa.com/daftareshereman
اورژانس اگر گشت برایت چو آژانس یا بی خردی یا که گرفتار دمانس شاید که شدی غره به نامت ای دوست واجب شده وجدان تو را یک بالانس ۱۸ خرداد ۱۴۰۳ https://eitaa.com/daftareshereman
. آن شاعری که کون و مکان را سروده بود امروز عاشقانه ترین شعر را سرود پیوند ماه و مهر و شمیم بهار عشق در این غزل نمود چه زیبا از او نمود مستند جن و انس از این شعر خوشگوار گویند کائنات پیاپی به حق درود وقتی زمان یَلتَقیانِ می رسد ز راه پیوند بحر و بحر دهد خالق ودود حاصل از این معاشقه مرجان و لوءلوءست درهای کوثری که خدا بر نبی گشود آورده حسن بر سر تعلیل بی گمان بر حسنشان خدا حسنینی دگر فزود ای عسکری به همره خوبان روانه شو تا بلکه زین میانه بیابی تو نیز سود سیزدهم شهریور نود و پنج آخرین بازنگری۱۸ خرداد ۱۴۰۳ https://eitaa.com/daftareshereman
. بهترین زوج جهان امروز عروسی می کنند بهترین فرد جهان را دیده بوسی می کنند بهترین های جهان پیوندشان محکم شود عرش حق راسفره ی عقدی خصوصی می کنند در کنار احمد مرسل ببین این زوج چه بر سریر عزت و شوکت جلوسی می کنند مجلس جشنست جاری جمله ذرات جهان بر صفا دادن به این مجلس فسوسی می کنند انبیا حاضر به جشن و جملگی خندان و شاد دست افشانی درآن عیسی وموسی می کنند عسکری بیکار منشین شعر نابی ساز کن بخشش مخصوص در همچین خصوصی می کنند بیست و چهارم شهریور نود و چهار آخرین بازنگری ۱۸ خرداد ۱۴۰۳ https://eitaa.com/daftareshereman
به هر چه اسم که آمد لبش معارض بود رسید نوبت حیدر سکوت عارض بود برای نام علی وه چه باسط الوجه است برای غیر همان را که وجه قابض بود تمام عالم امکان به همرهی نبی بخواند حمد که داماد ناب و فائض بود که هست در دو جهان بر بتول کفواً احد و اصل وصلت انوار از فرائض بود به ذهن غیر چه آمد که برگزیدن او بر اصل فاطمه بودن عجیب ناقض بود اگر چه قلب علی شد بر اهل کینه هدف که این گزیده شدن بر رقیب غامض بود به عرش حق بنگر عسکری، چه غوغایی است از این عروسی خوبان که از غرائض بود ۳۰ خرداد ۱۴۰۲ https://eitaa.com/daftareshereman
یک بار دگر غروب آدینه اذان مغرب شد و شانه ی موذن لرزان در عمق صدای اوست بغضی که مهش مانده پس ابر و اوست دلخون از آن بگشوده دهان به شکوه از بی کسیش صدها گله دارد از زمین و ز زمان گویا که در این ترانه ی غم انگیز با او شده هم نوا تمامی جهان خواند عظم البلا پس از تکبیرش از پرده برون فتاده اسرار نهان از ضیق به ارض خواند و منع سما از قطع رجا و خواهد او از جانان بی یار جهان جهنمی ویران است یا رب فرج نگار ما را برسان ای عسکری او از این اذان عاجز شد غافل ز امام خود از این بیش نمان ۳مرداد۹۹ https://eitaa.com/daftareshereman
جز آنکه عذر دارد و مهجور و مبتلاست چون آب حاضر است تیمم دگر خطاست چون شمس حاضرست چه حاجت به نورشمع در راه شمس،شمع هم از جنس سایه ها ست دیگر مشخص است حساب خسی کدر هر کس که گشت تابع آن از سنا جداست هر مانعی به چشمه ی نوری قریب تر تاریکی مهیب و عظیمی از او به پاست بیچاره امتی که بجز نور برگزید بدتر ز کور آنکه برش کور رهنماست حیدر میان مردم و مردم به گرد غیر این ماجرای تلخ خدایی کجا رواست؟ ای عسکری شکنجه شوی گر تمام عمر تنها بگو علی به جهان مقتدای ماست هجدهم فروردین نود و چهار ۲۸تیر۹۹ https://eitaa.com/daftareshereman
پیوند دو دریاست صفا را صلوات داماد علی عروس زهرا صلوات وقتی که ملائک همه دست افشانند ای دوست بر این مجلس زیبا صلوات ۱۹ خرداد ۱۴۰۳ https://eitaa.com/daftareshereman
به خدا روز ولنتاین همین امروز است عشق یعنی علی و فاطمه, یک سفره ی عقد ۱۹ خرداد ۱۴۰۳ https://eitaa.com/daftareshereman
بودنت غیر دگرهاست برایم نفس است بس بود این کلمه اگر که در خانه کس است همه دنیا کندم قهر مرا باکی نیست همه دنیای من از من نکند قهر بس است ۱۹ خرداد ۱۴۰۳ https://eitaa.com/daftareshereman
غیر از دگرانی تو‌ وجودت نفس است این حرف بس است اگر که در خانه کس است دنیا کندم قهر مرا باکی نیست دنیای من از من نکند قهر بس است ۱۹ خرداد ۱۴۰۳ https://eitaa.com/daftareshereman
گفت تکراری شده ، هی دوستت دارم نگو گفتم او را عذر خواهم بعد از این آی لاو یو ۲۰ خرداد ۱۴۰۳ https://eitaa.com/daftareshereman
ای وای از رفتارهای قوم کودک کش ای وای از کفتارهای قوم کودک کش قائل نمی باشند بر هیچ اصل انسانی زشتند چون هنجارهای قوم کودک کش هستند دولتهای غربی هم شریکش با تامین جنگ افزارهای قوم کودک کش چون چار اسیر آزاد شد شادند و می بندند طرفی کی از کشتارهای قوم کودک کش؟ نازی ترین قومند این ددهای خون آشام هم جمله جانبدارهای قوم کودک کش سرخ است خاک غزه و از سوی بی شرمان پر می شود انبارهای قوم کودک کش ای عسکری ثبت است در تاریخ وجدانها این ننگ بر همکارهای قوم کودک کش ۲۰ خرداد ۱۴۰۳ https://eitaa.com/daftareshereman
ای دوست رفاقتت مرا تک باشد پس روز تولدت مبارک باشد تا هست وجود گل ما را حافظ دستان خداوند تبارک باشد ۲۰ خرداد ۱۴۰۳ https://eitaa.com/daftareshereman
می برند امروز خلقی حمله سوی همستر تا زنند انگشت شست خود به روی همستر می برد هرچند وقت و زحمتی دارد اگر عار دارد اجرت بی آبروی همستر یک مسلمان منبع تحصیل مالش روشن است نیست او را بی گمان پس آرزوی همستر در جواب از کجا آورده ای باید چه گفت مال باد آورده ای با عطر و بوی همستر؟! عسکری این همستر شاید بود جاسوس غرب پس دو چشمت باز کن در گفتگوی همستر ۲۰ خرداد ۱۴۰۳
شب بود و خنده کرد به صبحت به خیر من آن مه رخی که کرد خودش دست پاچه ام ۲۱ خرداد ۱۴۰۳
از سقیفه تا کربلا قسمت اول سقیفه ای سرای مکر و عصیان محل فتنه ی یاران شیطان سقیفه خانه ی نامرد پرور که مفضولی به فاضل کرد افسر خبیثان، چون شنیدند از پیمبر مگیرید افسری، جز شخص حیدر تبانی کرده، بیعت را شکستند حقیقت را و حق را دست بستند چرا امت به عهد خود نپایید؟ چرا از دامن خود فتنه زایید؟ نمی دانست پیغمبر چه ها گفت؟ نبی بر مسلمین رهبر که را گفت؟ نمی دانست حیدر را فضیلت؟ غدیر خم نشد اتمام حجت ؟ چرا امت ولی بعد از پیمبر به دین مردگان برگشت با سر؟ در این غوغا چرا حیدر نشسته؟ کمر بر اخذ حق خود نبسته؟ چرا این مرد ایثار و شهادت گزیده کنج تنهایی و عزلت؟ خدا شاهد بود بر آنکه مولا نمود اتمام حجت ها بر آنها حسنینش به بر، همراه زهرا بر اهل بدر، وارد گشت مولا بر آنها حق خود یادآوری کرد برای یاری حق، خواست چل مرد چهار و چل نفر، خوردند سوگند که فردا بهر یاری، گرد آیند تراشیده سر و آماده ی رزم برای حق نمایند عزم خود جزم ولی حیلت نمودند و به جز چار نیامد زان همه مردان پیکار سه بار این ماجرا تکرار گردید ز هر چه مرد علی بیزار گردید چو دید این گونه از قوم ستمگر دگر همت به قرآن کرد حیدر که قرآن بود، پاره پاره هر جا پراکنده، جدا، بین ورق ها علی، تا کل قرآن می نگارد عبا از شانه ی خود بر ندارد خدا تغییر نفس قوم را دید به جز حیدر بر آن دونان روا دید ز بی مهری امت بود تنها که بر خود خانه را بگزید مولا خلافت گر به قول نیک زهرا به سبک احمدی می گشت اجرا به راه حق علی می برد آسان به دنیا، جمله افراد مسلمان زمین و آسمان را، باب رحمت ز او مفتوح می آمد بر امت نکردند و بشد آنچه نباید ازین لغزش، چه آشوبی بر آید یکی گوید که سر بیعتش چیست؟ مگر او حافظ دین خدا نیست؟ چرا با ظلم بیعت می کند او؟ چرا بر فتنه ها تن می دهد او؟ نداند با علی آنها چه کردند نه پا بند مسلمانی نه مردند کنار بیت حیدر هیمه چیدند در بیت علی آتش کشیدند نهاده ریسمان بر گردن او شتابان از بر کت بستن او چه شوم آن دم که زهرا پیش آمد چه از آن مردم بد کیش آمد خدایا بازوی زهرا سیه شد میان هجمه ی دیوار و در شُد به مسجد ناکسان سالار دین را کشان آرند امیرالمومنین را به او گویند بیعت کن به کهتر که تنها بود، شیر شرزه ی نر عمر سوگند می گوید به ذلت علی را می کشد در راه بیعت حسنین علی ابر بهاران شدند از گفته ی آن قوم نادان علی گفت ای عزيزان پیمبر نیاید زین دو روبه قتل حیدر عمر را گفت گر بیعت نکردم؟ جوابش سربریدن بود در دم دوباره گفت حیدر جمله اش را نبود اما خبر از شرم اعدا علی مشت خودش را بست محکم به سویش اولی شد با تعب خم به روی مشت حیدر دست بنهاد به زعمش دست بیعت را علی داد به مشت بسته حیدر بسنده نمود آن مار وحشی گزنده نظر سوی سما آورد حیدر شکایت کرد زان قوم ستمگر خسی نزدیک آمد سامری سان کشد هارون موسی را به دوران خدا بر امر تبیین حقیقت برای شیر حق کی بود فرصت سقیفه تیر شیطان بود آن دم که خواند آن روز را چون روز آدم و آن حدسی که شیطان زد بر آنها چه آسان شد زبونان را مهیا احادیث پیمبر بود اما که شورش ها از آن می گشت بر پا ازین شد هر حدیثی از پیمبر به دست آتش احقاد پرپر عمر هم باب بدعت کرد مفتوح که از اسلام احمد بگسلد روح سپس عثمان به قوم و خویش بازی نمود از جهل با این کیش بازی چو از جور و ستم شد زار امت بیامد سوی شاهنشاه رحمت ولی از قاسط و ناکث خبر شد علی از جهل مارق خون جگر شد ز فعل کوفیان سست بی عار بشد مولا علی بی یاور و یار ابو موسی به جای ابن عباس حریف عمرو آمد ایها الناس علی را اشعری چون عزل بنمود رقیبش شد ز حکم عمرو خشنود بلی زین قوم سست احوال سردار فقط با چاه غم می گفت اسرار به نخلستان وگاهی در بیابان که آمد انشقاق ماه تابان چنان رنجی علی از امتش دید که از شوق و شعف بر تیغ خندید پس از او باز هم قوم ستمگر جفا بنمود با سبط پیمبر برای دفع حیلت های شیطان حسن بر صلح تلخی یافت فرمان که شیطان روی دیگر کی نماید نقاب از چهره ی زشتش زداید که جان شیعیان محفوظ ماند که راه نینوا دل داده یابد حسن هم خورد زخم از نا سپاسان بشد تابوت او هم تیرباران ز آفتها ز زخم صلح جبری نموده مجتبای ما چه صبری ز بدعت های قوم فتنه انگیز حرام حق حلال قوم خون ریز ز فتواهای با سنت مقابل بسی اغفال شد این قوم جاهل