♦️در حالی که نهادهای حوزوی از برگزاری جلسات گفتگوهای آزاد و کرسیهای آزاد اندیشی بازماندهاند، انجمن اسلامی دانشگاه شریف مناظرهای با موضوع "روحانیت در بحران" با حضور حجج اسلام آقایان ناصر نقویان، احمد منتظری، مهدی ابوطالبی و محمدرضا باقرزاده را تدارک دیده است.
#آسیب_شناسی
#کرسی_آزاد_اندیشی
#مناظره
#حوزه_علمیه
#گفتگو
http://eitaa.com/joinchat/2263875587C5a248fd4a0
💠کتاب « جامه پیامبر » اثر حجت الاسلام مهدی مسائلی که به تازگی منتشر شده به شبهات و اقتضائات جدید پیرامون لباس روحانیت می پردازد و به بیان نویسنده، دارای ویژگیهایی است:
🔸درباره ماهیت لباس روحانیت ابهامات تاریخی و شناختی فراوانی وجود دارد، به گونهای که موجب شده تا نگرشهای مختلفی در داخل و خارج حوزههای علمیه نسبت به آن به پدید آید.
🔸این اثر ضمن توجه به جوانب معنوی لباس روحانیت، حقیقتهای اجتماعی را که امروز روحانیت با آن روبرو است، لحاظ کرده و تلاش کرده به دور از شعارزدگی درباره لباس روحانیت بحث کند.
🔸طلبهای که لباس روحانیت میپوشد تصمیم گرفته یک عمر با این لباس زندگی کند، از این رو باید اطلاعات کاملی درباره آداب و ویژگیها و لوازم این لباس داشته باشد.
🔸ممکن است بعضی ابهامات و شبهات درباره لباس روحانیت موجب شود بعضی از طلاب از مسئولیت پوشیدن لباس روحانیت شانه خالی کنند و یا بعضی دانشجویان علیرغم علاقهمندی به تحصیل علوم دینی از ورود به حوزه علمیه اجتناب ورزند.
🔸پرداختن به این موضوع میتواند تصورات اشتباه مردم را تصحیح کند و تعامل مردم و روحانیون را بهتر کند.
🔸در این اثر افراطها و تفریطهایی که در مورد لباس روحانیت صورت میگیرد، بیان شده و حقیقتهای لباس رو حل می بدون هیچگونه تعصبورزی مطرح شده است.
🔸همه ساله عده از طلاب معمم میشوند، این طلاب نیاز دارند تا آگاهی خویش را درباره لباس روحانیت کامل کنند، بعضی نیز ممکن است بخواهند قبل از ورود به حوزه دراین باره اطلاعات داشته باشند.
http://eitaa.com/joinchat/2263875587C5a248fd4a0
💠طراحی زیرساختهای تحول، راهبرد تحولی آیتالله اعرافی
🖋محمد وکیلی
💠 سه سال قبل و در حالی که مطالبات و توقعات تحولی و اصلاحی طلاب در حال رسیدن به اوج بود و نگرانی از انزوایی که مقام معظم رهبری هشدارش را داده بودند جدیتر میشد، آیتالله اعرافی که عملکرد درخشان در ساماندهی جامعه المصطفی در پرونده خود داشت، به مدیریت حوزههای علمیه انتخاب شد.
💠 این انتخاب، بارقۀ امید را در دل طیفهای مختلف حوزویان روشن نمود و آثار این امید بویژه در میان طلاب جوان و نخبههای دغدغهمند حوزه، بوضوح قابل مشاهده بود.
💠 اکنون بعد از گذشت سه سال از این انتخاب، زمزمههایی از #ارزیابی_عملکرد_3ساله ایشان آغاز شده. ارزیابیهایی که در یک سوی آن رنگ باختن امید به اصلاح و تحول حوزه به دست ایشان قرار دارد و در سوی دیگر عدهای با نگرانی همچنان منتظر آشکار شدن نشانههای تدبیر ایشان هستند.
💠 طیف اول برای اثبات این ناامیدی، به استمرار ضعفهای سابق و عدم تغییر چشمگیر برنامههای حوزه در این سه سال استناد میکنند. اما برای ارزیابی منصفانه عملکرد ایشان بهتر است مولفههای مختلفی که گاهی از زبان مدیر محترم حوزههای علمیه در مناسبتهای مختلف طی یک سال اخیر بیان شده است توجه نمود.
💠 بیشک تحقق تحول (اگر تب و تاب جوانی را کنار بگذاریم و با نگاهی جامع به مسئله بنگریم) نیازمند #زیرساختها و #بسترسازیهایی است که بدون آنها، اجرای برنامههای تحولی هر چند ممکن است در کوتاه مدت عدهای را راضی کند، اما نهتنها منجر به تحول نخواهد شد؛ بلکه در دراز مدت میتواند خسارت جبرانناپذیری به بار آورد. همچنان که تعدادی از تصمیمات سالهای قبل، هم اکنون تبدیل به گره کوری شده است که گشودنش به غایت مشکل مینماید.
💠 از همین رو، طی این سه سال #مهمترین برنامه آیتالله اعرافی طراحی و نهاییسازی #اسناد_کلان حوزه است، که بدون آنها هرگونه برنامهریزی راهبردی و اجرای برنامه یا ناممکن میگردد و یا به کلاف سردرگم بیبرنامگی مرکز مدیریت میافزود. از جمله:
۱. تدوین و نهاییسازی برنامه ۵ساله حوزه و برشهای آن در عرصههای مختلف (که برای اولین بار صورت گرفت)
۲. طرح آمایش سرزمینی حوزه
۳. تکمیل نظامهای جامع (که سالها نیمهکاره رها شده بود)
۴. سند چشمانداز حوزه
و دهها سند راهبردی بالادستی دیگر که تدوین آنها بخش زیادی از انرژی مرکز مدیریت را در #دو_سال_اول مدیریت آقای اعرافی گرفته بود، و طبق وعدۀ ایشان، از ابتدای سال۹۸ به اجرا درخواهد آمد.
💠 در کنار اسناد زیربنایی، #طرحهای_مهم همچون:
۱. کارویژههای روحانیت
۲. درختواره رشتههای حوزوی (در بیش از ۲۶۰ رشته علوم اسلامی)
۳. تأسیس مرکز آموزشهای کاربری
۴. طرح اصلاح نظام اساتید حوزه
۵. تأسیس کانونهای علمی تربیتی مدارس
۶. اصلاح نظام جذب و پذیرش حوزه (حرکت بسوی کیفیگزینی)
۷. احیای طرحهای مدرسهمحور
۸. طرح اصلاح سیستم پایاننامههای حوزوی
۹. حمایت از تأسیس کرسیهای درس خارج فقه معاصر
۱۰. توسعه دروس خارج شهرستانها
و دهها طرح و برنامه دیگر نیز طراحی شده است.
💠 انجام این امور بنیادین در حالی صورت گرفته است که مرکز مدیریت طی این دو سال در بدترین شرایط بودجهای و به تعبیر آیتالله اعرافی، در #برهوت_بودجهای قرار داشته است.
💠 همچنین به دلیل شرایط پیچیده و شبکهای مدیریت نهادهای حوزوی، تغییر و تحولاتی که میتوانست در عملکرد آیتالله اعرافی مؤثر باشد، طولانی و زمانبر بوده. از جمله: انفکاک ایشان از مدیریت المصطفی (که قریب به دو سال طول کشید)، تغییر دبیر شورای عالی، و... که تسریع در آنها، مدیریت ایشان را تسهیل میکرد.
💠 با توجه به آماده شدن چنین اسناد و طرحهای مهم، در صورتی که پشتوانه کافی (اعم از بودجه، همراهی و همدلی علما، فضلا، و نهادهای حوزوی و...) برای اجرای آنها موجود باشد، امید است که تحول بنیادین مورد انتظار تحقق یابد و مرکز مدیریت همچون جامعه المصطفی به سمت ساماندهی و ارتقا حرکت نماید.
💠 البته ضروری است جلسات هماندیشی و گفتگوهای انتقادی در جهت همراهسازی طیفهای مختلف حوزوی از طلاب جوان گرفته تا نخبگان، اندیشمندان، علما و زعمای حوزه، بصورت جدی، منظم و مستمر از طرف آقای اعرافی و نیروهای فکری حوزه صورت گیرد.
💠 حسن ختام این مقال میتواند بیانات مقام معظم رهبری در دیدار اخیر طلاب باشد:
«جناب آقای اعرافی اشاره کردند به برنامهای که تهیه شده و بناست اجرا کنند. برنامهای با این اصول که ایشان ذکر کردند، بسیار جالب است. و بسیاری از این خواستههایی که گفته شد را پوشش میدهد. و چون آقای اعرافی (با تأکید) این را بیان میکنند، بنده کاملاً امیدوار هستم که تحقق پیدا کند. چون ایشان بحمدالله ظرفیت بسیار مغتنمی هستند و امیدواری زیادی دارم که این کارها انجام بگیرد»
✅ کانال دانشپژوهان: @dph110
http://eitaa.com/joinchat/2263875587C5a248fd4a0
💠چرا جامعه ایران، به سمت بی اخلاقی می رود؟
🖋محمد ضرغام
♦️انسانها به دو طریق میتوانند در مقابل عفونتها از خودشان دفاع کنند: 1. گلبولهای سفید؛ که به صورت طبیعی، ایمنی بدن را تامین میکنند 2. آنتی بیوتیکها. هنگامی که گلبولهای سفید در برابر انواع پیچیده ای از عفونتها ناتوان میشوند، آنتی بیوتیکها، به عنوان داروهایی جانبی، به کمک این گلبولها می آیند.
♦️مصرف بیش از حد و نابجای آنتی بیوتیک اما، به نقض غرض می انجامد و عوارضی منفی ایجاد میکند ازجمله:
1. گلبولهای سفید را تنبل و سیستم دفاعیِ طبیعی بدن را مختل میکند؛ به عبارت دیگر حساسیتِ این گلبولها درمقابل عفونت را کم میکنند، بطوریکه در برابر ویروسهای ساده نیز، توانِ دفاعیشان را ازدست میدهند.
2. باکتری های مضر را بشدت مقاوم میکنند؛ بطوریکه نه تنها گلبولهای سفید، بلکه آنتی بیوتیکها نیز در مقابل آنها بی اثر میشوند.
♦️زمانی که گلبولهای سفید و آنتی بیوتیکها نتوانند تاثیر کنند، بیماری، طولانی تر، پیچیده تر و آسیب زننده تر میشود.
♦️جامعه ایران، از دیرباز، یک جامعه اخلاقی بوده است؛ محوریت خانواده در فرهنگ ایرانی، آموزه های اخلاقیِ اسلام، فرهنگ مروّت، نوعدوستی و... باعث شده است جامعه ما بی نیاز از دخالت حکومتها و به صورت خودتنظیم (همانند گلبولهای سفید)، مسائل اخلاقیش را حل نماید.
♦️ظرفیت تشکیل حکومت دینی در ایران، می توانست (و میتواند) به مثابه آنتی بیوتیک، در هنگامه ی تکانه های شدیدِ جامعه، با حضوری "محدود" اما "موثر"، ادامه ی حیاتِ اخلاقی جامعه ایران را تسهیل نماید. اما استفاده بیش از حد از ظرفیتِ دولت، در اِعمال تنظیمات اخلاقیِ جامعه (همانند استفاده ی نامتعارف از آنتی بیوتیکها)، جامعه را دچار نوعی آنومی کرده و حیاتِ اخلاقی آن را دچار بحرانهایی نموده است:
🔺"خانواده" که تا پیش از این نقش بسیار مهمی در کنترل و هدایت اخلاقیِ افراد داشت، روز به روز از تاثیر و اهمیتش کاسته شد و جایش را عملا به ارگانهای رسمی و ناکارامدتر داد.
🔺 با انتقال مسئولیت از فرد و خانواده به حاکمیت، پویایی و نشاط از حیات اخلاقی افراد گرفته شد (همانند بی اثر شدن گلبولهای سفید دراثر استفاده نامتعارف از آنتی بیوتیکها)؛ وضعیتی که یکی از نتایجش، "نحیف شدن اخلاق" و "فربه شدن مناسک" در جامعه است.
🔺 برخوردهای رسمی، خشک و ازبالا، امکان بلوغ تدریجی افراد را سلب کرده و جامعه را در تشخیص مرزهای اخلاق با فقه، عفاف با حجاب و... ناتوان ساخت و او که حالا ظرفیت های مهمی چون خانواده را نیز ازدست داده، در انبوهی از مدلهای غیراخلاقی که آن به آن، به سویش پرتاب میشود، ناتوانتر و ضربه پذیرتر میگردد.
✅ الگوی مطلوب، نه عرفی شدنِ حاکمیت و خنثی بودنِ آن نسبت به امر اخلاقیست و نه تصدی گری کامل اخلاق به دست اوست. الگویی که باید در نوشته ای دیگر به شرحش پرداخت.
♦️بدیهیست آنچه گفته شد تنها یکی از علل سیر نزولی اخلاق در جامعه ایران است.
http://eitaa.com/joinchat/2263875587C5a248fd4a0
🔴اتاق خالی!!!
🖋مهدی سلیمانیه
♦️«صدف بیوتی» با یکمیلیون و ششصد هزار نفر فالوئر، «ماکان بند»، این دو نفر جوان ِ خواننده، با میلیونها فالوئر، «تتلو» و صفحههای فراوان داپاسمش و طنز جوانان دهه هفتادی که میلیونها دنبال کننده دارند... فرهنگ، دارد «جایی دیگر» ساخته میشود. بچههای خردسال پنج، شش ساله، خط به خط متن ترانههای رپ و پاپ این گروهها را حفظاند.
♦️دستگاههای رسمی پرمدعای حاکمیتی و دولتی، با بودجههای میلیاردیشان، وزارتخانههای عریض و طویل دولتی و مجلس و سازمان تبلیغات و فلان و بهمان که هیچ، روشنفکران و اساتید علومانسانی و اجتماعی دانشگاهها و کنشگران سیاسی همه در روستای کوچکی جمع شدهاند و بر سر هم داد و بیداد میکنند.
♦️فقط گاهی ناگهان مرگ یک پاشایی، فیلمهای فراوان رقص دستجمعی ترانهی ساسیمانکن یا راهپیمایی طرفداران تتلو در خیابانهای شهر، میآید و چشمهای همهی ما و حضرات سیاستگذار و اساتید معظم را برای لحظاتی گشاد میکند و میرود. چون عبور یک کهکشان عظیم غریب.. ما، هاج و واج، چند وقتی مشغول گفتن جملاتی در موردش میشویم، حضرات به فکر بگیر و ببند و بودجه نهادهای فرهنگی و انداختن تقصیر(؟) بر گردن همدیگر میافتند و دوباره تا مواجههی عظیم بعدی، مشغول بحثهای فاخر و سیاستگذارانهی خودمان و خودشان میشویم. ذوق میکنیم که یک متن فلان جامعهشناس و بهمان حوزوی و شعار فلان مقام حاکمیتی و فیلم فلان مسوول دولتی، صد هزار بار دیده شود.
♦️حضرات مسوول دولتی و حاکمیتی که هیچ، ما روشنفکران و جامعهشناسان هم از جامعه جا ماندهایم. تعداد پژوهشهای علمی که درباره اینفلوئسرهای اینستاگرام و بیوتیبلاگرها و منطق عمل آنها و کارخانهی عظیم فرهنگیشان تولید شدهاست، چیزی نزدیک به هیچ است. پس از چهل سال انکار، شکاف عمیق بین فضای رسمی و عرف، به نهایت رسیدهاست.
♦️♦️عزیزان معترض، انقلابیون، روشنفکران، جامعهشناسان، حوزویان، حاکمان و مسوولین گرامی، باور کنید که «همه» در اقلیتیم. جامعه دیگر اینجا نیست. ما در اتاق خالی فریاد میزنیم. جامعه مدتهاست که رفته است.
-به نقل از کانال نویسنده
http://eitaa.com/joinchat/2263875587C5a248fd4a0
🔴مرجعیت سایتی، فقاهت تلگرامی/ فضای مجازی و یورش نومراجع و آیت اللهها !!
🖋علیرضا داودی:
♦️برگ اول- حوزه و مرزهای بسته
در سنت علمی حوزه های علمیه شیعی، کلاس درس ملاک اصلی تعیین میزان علمیت و دانش بود. سنجش علمی در مدل سنتی در کنار تقوای عالمان موجبات کارآمدی سیستم اجتهاد و مرجعیت را فراهم آورده بود. همین امر باعث می شد تا یگانه مسیر رسیدن به درجات علمی و جایگاههای اختصاصی حوزوی صرفا از طریق جهد علمی و تهذیب نفسانی میسر گردد؛ مسیری که برای به بار نشستن به دهه ها تلاش مستمر نیاز داشت.
♦️برگ دوم- انقلاب اسلامی و فرصت های جدید (مهاجرت از حوزه)
انقلاب اسلامی عرصه جدیدی در جایگاه اجتماعی و سیاسی طلاب و نقش های آنان ایجاد کرد. حجم انبوهی از شغل های دولتی و غیردولتی اختصاصی همانند عضویت در مجلس خبرگان ، ریاست قوه قضاییه، 6 جایگاه در شورای نگهبان، نهادهای نمایندگی در ارگانهای مختلف، نهادهای تبلیغی و پژوهشی اختصاصی و..... در کنار بیشمار اشتغالات غیر اختصاصی مانند نمایندگی مجلس، ریاست جمهوری، پست های مختلف دولتی، استادی دانشگاه، قضاوت،وکالت و...... باعث شد تا مسیر حرکتی حوزویان دستخوش تغییر اساسی شود. این فرصت های جدید بیش از جایگاه علمی سنتی، به کاغذی نیاز داشتند که با نام مدرک علمی شناخته میشد و این سرآغاز نهضت مدرکگرایی، کوچ به دانشگاه و دکتر زدگی در حوزه های علمیه بود. تنور مدرک گرایی چنان داغ بود که اولویت اصلی قرار گرفتن پیشوند دکتر بجای حجت الاسلام و عناوین مشابه بود.
♦️برگ سوم- تثبیت ( انسداد و سرگردانی)
با فراگیر شدن مدرک گرایی و کوچ از حوزه تعداد زیادی وارد عرصه های مختلف اشتغالات اداری شده و عملا از وظایف اصلی حوزوی فاصله گرفتند. در این زمان جامعه با جایگاه و نقش اجتماعی متفاوتی برای این گروه مواجه شد. و اشتغالات اداری و علمی در قالب دانشگاه یا پژوهشگاه تصویری غالب برای کسانی بود که از شر و شور اوایل طلبگی خلاص شده بودند و عموما به تحصیل همزمان حوزه و دانشگاه روی آورده بودند. مشکل اصلی اشباع این ظرفیت های کاری و عدم امکان ورود طلبه های تازه وارد به عرصه هایی بود که سال های در آرزوی آن بودند. با فوت اساتید برجسته، تغییر نسل و جابجایی اساتید از یک سطح به سطح بالاتر ضروری می نمود. نسل اول حوزویان دکتر یا خارج از کشور درس خوانده با طی کردن مسیر موفقیت در دانشگاه ها احساس می کردند که فرصتی مناسب برای بازگشت به اصل خود یافته اند. فرصت اشتغال به یک کرسی درس در حوزه که می توانست جایگاه اجتماعی آنان را ارتقا دهد
♦️برگ چهارم- بازگشت ( راه حلی برای همه)
عصر بازگشت در واقع راهکاری برای حل دو بحران بالا تلقی می شود. میانسالانی که سودای اجتهاد و اعتبار علمی در دورن حوزه را دارند عموما با پشتوانه مدرک و رزومه علمی دانشگاهی اقدام به برگزاری کلاسهای درس خارج آن هم در قامت فقه مضاف و علوم جدید با عناوین عجیب و غریب میکنند و با استفاده از مواهب مالی که ناشی از سال ها تصدی مناصب دولتی و ارتباطات حاصل از آن است، موسسات متعدد و مختلفی را تاسیس میکنند. این موسسات نیز به نوبه ی خود نیاز طلاب جوان به آینده کاری را تامین میکنند و در قبال این اشتغال تنها چیزی که طلب می.کنند وفاداری بی قید و شرط است برای تایید هرآنچه که گفته و انجام هرآنچه دستور داده میشود.
♦️برگ پنجم- رسانه ( مرجعیت سایتی تا فقاهت تلگرامی)
محصول انحراف حوزه از مسیر سنتی خود و فروش وفاداری توسط طلاب جوان ظهور نسل جدید مدعی فقاهت و مرجعیت است که سواد چندانی ندارند اما از قدرتی جدید بهره میبرند و آن چیزی نیست جز رسانه های عمومی. ظهور ابزارهای ارتباط جمعی جدید همانند تلگرام و اینستاگرام و غیره باعث شد تا امکان تبلیغ افکار سطحی و فاقد بنیان علمی خارج از مسیر مرسوم حوزه ها فراهم شود. این ابزار در کنار موسسات اقماری، طیف عجیبی از مدعیان را تولید کرده است که خود را وارثان حقیقی بزرگان حوزه می نامند و گاها قدم در مسیر مرجعیت میگذارند. مدعیانی که با کامنت و لایک و فالوور محبوبیت خود را به رخ می کشند. برخی نیز از مواهب مالی و سیاسی آقازاده بودن یا سرسپردگی سیاسی به احزاب برای مرجع سازی خود بهره می برند و داعیه مرجعیت را از طریق سایت و رسانه علنی می کنند تا از غافله عقب نمانند.
♦️برگ ششم- طوفانی که درو میکنیم
با درک مسیر فوق می بینیم آنچه در سال های گذشته رخ داده و آنچه در روزهای اخیر از اعلام مرجعیت برخی رخ داده است چندان عجیب نبوده و محصول بذری است که سال های گذشته کاشته شده است. آنچه مسلم است این طیف مرجعیت خواه در صورت عدم تدوین سازوکار مناسب سنجش و رتبه بندی علمی و جلوگیری از رشد قارچ گونه ی موسسات میان تهی؛ در کوتاه مدت شاهد ابتذال مرجعیت بدست این افراد خواهیم بود.
- به نقل از : @saraeer
#آسیب_شناسی
#مرجعیت
#روحانیت
http://eitaa.com/joinchat/2263875587C5a248fd4a0
💠روش مخالفت با فلسفه از تفکیک تا تکفیر
🖋مهدی مسائلی
♦️در حوزههای علمیه مخالفت با فسلفه و عرفاننظری با دو روش دنبال میشود:
1. روشِ تفکیکیِ اعتدالی
2. روشِ تکفیری(تفکیکی افراطی).
♦️رهبر انقلاب آیت الله خامنهای در دیدار اخیرشان با طلاب، ضمن حکایتی از سابقه وجود اختلاف نگاه حوزویان به فلسفه و عرفاننظری، خواستار مدیریت اختلافات شدند. به نظر بنده در این مسیر، باید ابتدا تفاوت روشهای اظهار مخالفت با فلسفه و عرفان را بیان کرد. پس بهتر است نگاهی به دو روشی که بیان شد، داشته باشیم:
🔸روش تفکیکی اعتدالی: در حوزههای علمیه شیعه، بعضی از علما به صورت علمی با بعضی از مسائل و گزارههای فلسفه و عرفان نظری مخالف هستند، اما روش اظهار مخالفت آنها بدین گونه است که:
🔹آنها نظرات و نقدهای خویش را در دروس سطح عالی حوزوی و در جمع فضلای حوزه که نسبت به این علوم آشنایی دارند، مطرح میکنند. طبیعتا در این دروس قضاوتهای طلاب بیشتر علمی است و سخنان سره از ناسره مشخص خواهد شد.
🔹در دروس این عالمان تلاش میشود طرح مطالب به صورت کامل باشد و در نقد اندیشههای فلسفی همه جوانب آنها بیان شود.
🔹این علما به خاطر وجود لازمههای باطل و حتی کفرآمیز در یک نظر، صاحب آن نظر را تکفیر نمیکنند، زیرا غالباً صاحبان این نظرات، لوازم مطرح شده توسط مخالفانشان را قبول ندارند.
🔹نقد و مخالفت در یک موضوع علمی موجب نمیشود که آنها به تخریب شخصیت طرف مقابل بپردازند و مخالفت خویش را به ابعاد دیگر علمی و اجتماعی نیز سرایت دهند.
🔸البته ممکن است تمامی این ملاحظات در دروس روش تفکیکی اعتدالی به صورت کامل در نظر گرفته نشود ولی اراده آنها بیشتر بر این روش متمرکز است.
🔸روش تکفیری(تفکیکی افراطی): این جریان بیش از آنکه در پی نقد علمیِ فلسفه باشد به دنبال تخریب و بدجلوه دادن آن است. روش اظهار مخالفت این جریان با علوم عقلی بدینگونه است که:
🔹نقدها و مخالفتهای خویش را در منابر و خطابههای عمومی نزد مردم عادیِ ناآشنای با این علوم بیان میکنند، مردمی که قدرت تشخیص سره از ناسره و جمعبندی علمی بین این سخنان را ندارند. این جریان حتی در حوزههای علمیه نیز غالباً نقد فلسفه را برای طلاب مبتدی و فلسفه نخوانده بیان میکند و بیش از آنکه ابعاد علمیِ طلاب را تقویت کند، تعصب و دشمنی یکطرفه آنها را با استفاده علوم بیشتر میکند. بنده بارها دیدهام که اساتید وابسته به این جریان در اثنای دروس مقدماتی حوزه، همچون ادبیات عرب، به هربهانهای به تخریب فلسفه و عرفان میپردازند.
🔹این افراد با تقطیع سخنان علما و گزیدهبرداری از مطالب آنها، نظریات آنها را به صورت تحریف شده برای مردم گزارش میکنند. به گونهای که پس از گزارش آنها، اندیشه طرف مقابل آنقدر زشت و سخیف جلوهگر میشود که احتیاجی به بیان ردیه توسط آنها ندارد.
🔹این افراد معمولاً بحث را به گونهای هدایت میکنند که لوازمی کفرآمیز از اندیشههای فلسفی و عرفانی به دست آید، سپس صاحب آن اندیشه را معتقد به آن لوازم دانسته و تکفیرش میکنند. این افراد برای نسبت دادن مستقیم چنین اعتقاداتی به طرف مقابل، به جستجوی سخنان دوپهلو و کلامات متشابه میپردازند یا اینکه سخن نادرست یکی از فلاسفه یا عرفا را برجسته نموده و آن را به عنوان نظر و سخن تمامی دانشمندان این علوم مطرح میکنند.
🔹بُعدِ تکفیری این جریان موجب میشود تا مخالفت خویش در یک موضوع مثل فلسفه را به تمامی ابعاد اجتماعی و سیاسی تسری دهند و از هر تلاشی برای تخریب چهره مقابل فروگذار نکنند.
♦️حاصل سخن این که برای مدیریت اختلافات در زمینه فلسفه و عرفان نظری، باید ابتدا با روشهای نادرست در اظهار اندیشه مقابله کرد، وگرنه وضعیت همانگونه خواهد شد که امام خمینی در پیام منشور روحانیت ضمن هشدار به آن مینویسد:
"در مدرسه فیضیه فرزند خردسالم، مرحوم مصطفى از کوزهاى آب نوشید، کوزه را آب کشیدند، چراکه من فلسفه میگفتم. تردیدى ندارم اگر همین روند ادامه مىیافت، وضع روحانیت و حوزهها، وضع کلیساهاى قرونوسطی میشد که خداوند بر مسلمین و روحانیت منت نهاد و کیان و مجد واقعى حوزهها را حفظ نمود."
-به نقل از کانال نویسنده
#فلسفه
#حوزه_علمیه
#آسیب_شناسی
http://eitaa.com/joinchat/2263875587C5a248fd4a0
💠دینپژوهان؛ نسل جدید سخنرانان مجالس مذهبی
🖋محسن حسام مظاهری
♦️وعظ و سخنرانی در محافل مذهبی، بهطور تاریخی و سنتی یکی از شئون روحانیت بوده است. اما در دورهی معاصر، بهویژه از دههی 20 به بعد، در روندی تدریجی و به دلایل مختلف (که در کتاب بعدیام به آنها خواهم پرداخت) پای سخنرانان غیرروحانی و «مکلا» هم به مجالس مذهبی گشوده شده است. در یک دستهبندی کلی، این سخنرانان غیرروحانی را به چند دسته میتوان تقسیم کرد:
🔺دستهی اول: نویسندگان و محققان دینی
افرادی صاحبنظر در مباحث دینی که بعضاً سابقهی تحصیلات حوزوی هم داشتهاند، اما پس از تضییقات دورهی رضاشاه، لباس روحانیت را کنار گذاشتند. مانند: محمدتقی شریعتی و محمد محیط طباطبایی.
🔺دستهی دوم: روشنفکران دینی
افرادی عمدتاً با عقبهی دانشگاهی و غیرحوزوی که گسترهی فعالیت و مأموریتشان فراتر از تبلیغ دین، بازسازی اندیشهی دینی را شامل میشود. کسانیکه منتقدان قرائت رسمی از دین بوده و رقیب مهمی برای روحانیت بهشمار میروند. مانند علی شریعتی، عبدالکریم سروش و مصطفی ملکیان.
🔺دستهی سوم: نخبگان اجتماعی دغدغهمند
افرادی که نوعاً تحصیلات و شغلشان ربطی به دین نداشته و فاقد سوابق حوزوی و مطالعات رسمی علوم دینی هستند، اما دغدغهی تبلیغ دینی و باور به ناکارآمدی روحانیت در این حوزه آنها را به مطالعات و سخنرانی مذهبی کشانده است. مانند: مهدی بازرگان، فخرالدین حجازی و علیاکبر پرورش.
🔺دستهی چهارم: وعاظ مکلا
افرادی که مشخصاً و بهطور حرفهای به وعظ اشتغال دارند و بعضاً عقبه و تحصیلات حوزوی دارند اما به هردلیل لباس روحانیت بر تن نکردهاند و روش و رویکرد تبلیغیشان چندان تفاوتی با وعاظ روحانی ندارد. مانند: محمد اسدی گرمارودی، سیدمرتضی خاتمی، محمدعلی انصاری، محمد دولتی، مهدی توکلی و مهدی قاسمی.
🔺دستهی پنجم: سیاستمداران مذهبی
شخصیتهای سیاسی و «انقلابی» که در مجالس مذهبی سیاسی سخنرانی میکنند و نوعاً تمرکزشان بر تحلیل مسایل سیاست روز کشور است. مانند علیاکبر ولایتی، غلامعلی حداد عادل، حسن عباسی و علی اکبر رائفی پور.
🔺دستهی ششم: دانشگاهیان متدین
اساتید و چهرههای دانشگاهی در علوم مختلف (از علوم انسانی گرفته تا حتی علوم فنی و مهندسی و پایه) که علاقمند به مباحث دینی بوده و وجههی مذهبی دارند. مانند: محمود گلزاری و غلامعلی افروز.
🔺دستهی هفتم: محققان تاریخ اسلام
ارتباط مستقیم تقویم مناسکی با وقایع تاریخی اسلام و شیعه، مباحث تاریخی را به یکی از محورهای اصلی مجالس مذهبی تبدیل کرده و همین زمینهساز حضور محققان تاریخ اسلام در این مجالس شده است. محققانی که نوعاً روششان در بررسی و تحلیل تاریخ، متفاوت از مباحث تاریخی روحانیان و وعاظ است و بههمیندلیل برای گروهی از مخاطبان غیرسنتی جذابیت بیشتری دارد. مانند سیدجعفر شهیدی و صادق آیینهوند.
♦️در سالهای اخیر و بهموازات افول برخی از دستههای مذکور، شاهد شکلگیری تدریجی جریان تازهای از سخنرانان غیررروحانی هستیم:
🔺دستهی هشتم: دینپژوهان
اقبال به مباحث حوزههای فلسفهی دین و جامعهشناسی دین (که خود موضوعی قابل تأمل و نیازمند بررسی مستقل است) سبب شده بانیان برخی مجالس مذهبی سراغ محققان و نویسندگان دینپژوه بروند و نام جامعهشناسان و اهالی فلسفه بر تابلوی مراسمات مذهبی نقش بندد. اما یک تفاوت مهم این دسته را از همهی دستههای قبلی (علیرغم اختلافات چشمگیری که باهم داشتند) متمایز میکند:
♦️همهی هفت دستهی قبلی، حتی روشنفکران، «از دین» سخن میگفتند و سخنرانیِ دینی داشتند. و این درست همان کارکردی بود که از مناسک دینی و مراسم مذهبی انتظار میرود. یعنی حفظ، تثبیت و تقویت باور دینی. اما دینپژوهان نه «از دین»، بلکه «دربارهی دین» سخن میگویند. دین برای آنها بهتبع حوزهی فعالیت علمیشان یک ابژه است. هفت دستهی قبلی از زبان دین و بهعنوان نمایندهی دین با مخاطب سخن میگفتند و برای پرسشهایش پاسخ دینی میجستند. اما دینپژوهان نماینده و زبان دین نیستند و نمیتوانند باشند. بلکه دین، طرف خطابشان است. لذا آنها بیشتر پرسش از دین دارند تا پاسخ دینی.
♦️توجه داشته باشید که داریم دربارهی سخنرانی در یک مراسم مذهبی به مناسبتی مذهبی (رمضان، محرم و...) در مکانی مذهبی (مسجد، حسینیه، هیئت) برای مخاطبان مذهبی سخن میگوییم؛ و نه ارایهی بحث و کنفرانس علمی در یک انجمن دانشگاهی یا همایش علمی تخصصی.
♦️خوب یا بد، این تمایزی است که درصورت استمرار و توسعهی فعالیت دینپژوهان در مقام سخنرانان مجالس دینی، پیامدهای مهمی به دنبال خواهد داشت و منشأ تغییراتی در فرم و درونمایهی مجالس مذهبی خواهد شد.
-به نقل از کانال نویسنده
#سخنرانی
#منبر
#روحانیت
#دانشگاه
#دین
http://eitaa.com/joinchat/2263875587C5a248fd4a0
@Farsna (9).mp3
4.72M
⬛️⬛️⬛️⬛️⬛️⬛️⬛️⬛️⬛️⬛️⬛️⬛️
🔸ابن ملجم همهی همهمه هاست،
که صدای تو به جایی نرسد
🔸او بهانست که در دجلهی پیر،
ناخدایی به خدایی نرسد..
🔸ما که امروز به تنگ آمده ایم،
هر طرف خانهی ملجم شده است
🔸از خود ماست که بر ماست علی،
یا علی گفتنمان کم شده است...
⬛️⬛️⬛️⬛️⬛️⬛️⬛️⬛️⬛️⬛️⬛️⬛️
#شعر
#علیرضا_آذر
#از_خود_ماست_که_بر_ماست
http://eitaa.com/joinchat/2263875587C5a248fd4a0
💠متن درس خارج فقه رهبر انقلاب در موضوع «غناء» منتشر شد
♦️«غناء» متن درس خارج فقه رهبر معظّم انقلاب اسلامی در موضوع غناء و موسیقی توسط انتشارات انقلاب اسلامی منتشر شد.
♦️این کتاب دربردارندهی ۷۵ جلسه درس خارج فقه رهبر معظّم انقلاب اسلامی در موضوع غناء و موسیقی است که در سال تحصیلی ۸۷- ۸۸ حوزه برگزار شده است.
♦️به نوعی میتوان این کتاب را جامعترین کتاب در این موضوع و با این سطح علمی دانست که با توجه به مبانی بدیع ایشان در بحث فقه موسیقی، شاهد نوآوریهایی در این کتاب خواهیم بود.
♦️از اختصاصات این کتاب، بررسی تمام روایات مربوط به بحث غناء و موسیقی و رقص است. طلّاب و دانشجویان و عموم علاقمندان به فقه اسلامی میتوانند از مباحث علمی این اثر فاخر بهرهمند شوند.
-به نقل از شبکه اجتهاد @ijtihad
#معرفی_کتاب
#غنا
#موسیقی
#فقه
http://eitaa.com/joinchat/2263875587C5a248fd4a0
💠بین خدای سنت و خرمای مدرنیته سرگردانیم!!
🖊مهدی نصیری
♦️«زنگهای خطر فروپاشی خانوداه به صدا در آمده است. زیبنده جمهوری اسلامی نیست که شاهد این همه آسیب در خانواده باشد.» این مطلب را آیت الله اعرافی رییس حوزه های علمیه کشور و امام جمعه قم در خطبه های نماز جمعه روز قدس ابراز داشت. در باره این مطلب نکاتی قابل ذکر است:
🔸1. اگر این سخنان را فرد دیگری زده بود، احتمالا متهم به سیاه نمایی می شد، چرا که مدلول التزامی آن چیزی جز شکست و ناکامی جمهوری اسلامی در سیاستها و عملکردش نسبت به بنیادی ترین نهاد اجتماعی بشری یعنی خانواده ظرف چهل سال اخیر نیست.
🔸2. چرایی تضعیف و خطر فروپاشی خانواده پاسخ های عمیق تری از آنچه معمولا اغلب روحانیون و انقلابیون ما تصور می کنند دارد و این عامل در پس بسیاری از معضلات و تحولات منفی و البته اغلب ناگزیر پس از انقلاب قرار دارد و آن چیزی جز نقش مدرنیته در تحولات یک قرن و به خصوص چند دهه اخیر نیست. چیزی که به دلیل ضعف غرب شناسی و نگاه سطحی ایدئولوگها و کانون های فکری انقلاب اسلامی به مقوله مدرنیته اغلب مخفی مانده است.
🔸3. روحانیون و حوزه های ما به دلیل الزامات حکمرانی در دوران مدرن و نیز فشار مقتضیات منحط زمانه ـ که فهم حوزه انقلابی و اسلام شناسی معاصر از آن به مثابه مقتضیاتی متعالی و تکاملی است! ـ ظرف چند دهه اخیر بعضا دست به تغییر گفتمان ها و شیفت های پارادایمی زدند که اکنون نتایج و پیامدهای آن برای همگان در حال آشکار شدن است تا جایی که رییس محترم حوزه های علمیه را وادار به اعتراف به یک از نتایج سهمگین آن ـ خطر فروپاشی خانواده ـ کرده است.
🔹اغلب می دانیم که قبل از قیام پانزده خرداد سال 42، در سال 41 روحانیت به طور یک پارچه خروشی فتوایی علیه شاه داشتند. مضمون اصلی این فتاوا خلاف مسلّم شرع دانستن لایحه ای بود که شاه به مجلس برای قانونی کردن شرکت زنان در انتخابات برای رای دادن ـ و نه کاندیدا شدن ـ ارائه کرده بود. و در همان موقع چهار تن از روحانیون برجسته حوزه تحت اشراف یکی از مراجع عظام تقلید کنونی کتابی با عنوان «زن و انتخابات» نوشته و حرمت شرکت زنان در انتخابات را برای رای دادن با مبانی کتاب و سنت، مدلّل کردند اما همه دیدیم که با شروع انقلاب اسلامی تغییر گفتمان و شیفت پارادایمی از «زن سنتی خانه دار همپای شوهر و فرزندان» به «زن مدرن همدوش با مردان در عرصه های سیاسی و اجتماعی و اقتصادی» آغاز شد و امروز تا آنجا پیش رفته است که نه تنها شرکت زنان در انتخابات مجاز و مستحب شده بلکه عضویت زنان در شوراها و نماینده مجلس و وزیر شدن به امری کاملا عادی و مقبول در گفتمان حوزه ها و سنتی های انقلابی تبدیل شده است.
🔹و نکته عجیب این است که التفات نداریم اگر امروز خانواده در حال فروپاشیدن است نتیجه همان تفسیر احکام فقه بر اساس مقتضیات زمان است و فکر می کنیم لابد دست هایی در کار بوده و عواملی نفوذی در نهادهایی لانه کرده بوده اند که خانواده را درمعرض فروپاشی قرار داده اند و الا ما که ظرف این چهل سال جز برنامه های حکیمانه و خردمندانه و سنجیده و با همه کارشناسان مشورت کرده و پخته چیز دیگری نداشته ایم!! و از همین رو ذره ای هم نمی خواهیم رویه های چهل سال اخیر را در هیچ زمینه ای باز خوانی کنیم!
🔹البته بنده با این شیفت های پارادایمی ـ بر اساس اضطرارات و الزامات منحط و قهار زمانه ـ مخالف نیستم و با التقاط بین سنت و مدرنیته در هر موردی که ایستادگی در برابر یک الزام و فشار امر مدرن منجر به مفسده بیشتری از عمل به یک سنت شود، موافقم اما به شدت با این ایده که ما اکنون در حال حرکت به سوی تحقق اسلام ناب هستیم و می خواهیم تا آستانه تمدن و جامعه تراز دین پیش برویم، مخالفم و آن را ناشی از برخی سوء تفاهم های اسلام شناسی معاصر می دانم.
♦️به ریاست حوزه های عملیه پیشنهاد می کنم دو واحد درس عصر غیبت شناسی (بر اساس کتاب غیبت طوسی و نعمانی) و دو واحد هم درس تجدد و زمانه شناسی (بر اساس آثار شهید آوینی) به دروس حوزه های علمیه اضافه کنند که نتیجه آن رسیدن به نگاهی واقع بینانه تر در امر حکمرانی خواهد بود و حوزویان انقلابی ما در کنار تلاش های مستمر خود برای تداوم جمهوری اسلامی، اندکی هم به اضطرار انسان و بشریت در عصر غیبت و روزگار عمیقا منحط مدرن خواهند اندیشید و احساس نیازشان به ظهور منجی جهان و انسان به سطح شایسته یک شیعه علوی و مهدوی خواهد رسید!
#آسیب_شناسی
#خانواده
#حوزه_علمیه
http://eitaa.com/joinchat/2263875587C5a248fd4a0
💠فقر غزالی شناسی در ایران
🖋 حسن انصاری
🔸غزالی یکی از معدود عالمان تمدن اسلامی است که آثار و تفکرش مرزهای جهان اسلام را در نوردید و حتی در مغرب زمین تعدادی از آثارش از سده های میانه و قبل از عصر جدید مورد توجه قرار گرفت. همینک هم در دانشگاه های غرب بخش عمده ای از شناخت اسلام متکی است بر آثار غزالی و تفکر او. تعدادی از آثارش به زبان های غربی ترجمه شده و اندیشه و تألیفاتش بخش مهمی از بنیاد شناخت غربیان از اسلام را تشکیل می دهد. سالانه دهها مقاله علمی و چندین کتاب درباره او در غرب منتشر می شود و آثارش مورد تحلیل قرار می گیرد.
🔸به یک اعتبار او را می توان مؤثرترین متفکر اسلامی در تمام تاریخ تمدن اسلامی و در سطوح مختلف تاریخی و جغرافیایی و مذهبی دانست و همین می تواند روشن کند چرا تا این اندازه آثار او مورد توجه اسلامشناسان غربی قرار گرفته است.
🔸دانشگاه کلمبیا که از برترین دانشگاه های ایالات متحده است المنقذ من الضلال او را در شمار متن هایی قرار داده که دانشجویان رشته های مختلف می بایست به عنوان ادبیات جهانی و انسانی در کنار مهمترین متن ها و آثار غربی بخوانند؛ فارغ از اینکه در هر رشته ای تحصیل کنند.
🔸من امسال خود از سوی دانشگاه کلمبیا دعوت شدم تا درباره این اثر مهم غزالی در حضور استادانی با تخصص های عمومی تر و آشنا با آثار ادبی غربی که این درس را در چارچوب ماده درسی پیشگفته در دانشگاه تدریس می کنند صحبت کنم و اهمیت و دشواره مرکزی آن را به عنوان کسی که روی مطالعات اسلامی کار می کند بیان کنم. غزالی آثار مهمی دارد و المنقذ می تواند به عنوان دریچه ای برای شناخت آثار و تفکر غزالی به عنوان متفکری جهانی مورد توجه قرار گیرد.
🔸در ایران ما از غزالی تقریا هیچ شناخت درستی نداریم. او را یک اشعری ضد عقل و ضد فلسفه می شناسیم که برخی انگاره های ضد شیعی هم داشته است و با باطنیان درافتاده و حکم به تکفیر فلاسفه و اسماعیلیه داده و سر تا پا در خدمت خلافت عباسی و یا سلطان سلجوقی بوده است. دست کم این تصوری است که در دو سه دهه اخیر از او در ایران به دست داده شده و دلیلش هم روشن است: کسی آثار او را نخوانده است. یعنی با دقت و همه جانبه نخوانده است.
🔸غزالی از بزرگترین متفکران اسلام و ایران است که دست کم از نقطه نظر آنکه به فارسی هم نوشته و از خراسان و طوس است بایسته بود بیشتر مورد توجه محققان ایرانی قرار گیرد اما چنین نشد.
🔸آنچه تاکنون درباره او نوشته شده بی اغراق جز دو اثر همگی هیچ ارزش خواندن ندارد: یکی کتاب فرار از مدرسه مرحوم زرین کوب است که با اینکه ارزش آکادمیک و انتقادی آن کم است اما سیر زندگی غزالی را با زبان شیرینی به تحریر آورده و دیگری غزالی نامه است از مرحوم همایی که به عنوان اثری تتبعی خوب است اما الآن دیگر کهنه شده و قابل استناد نیست. از میان مقالات برخی مقالات آقای دکتر پورجوادی درباره غزالی هم مفید است. من الآن واقعاً کتاب و مقاله مفید دیگری درباره غزالی به زبان فارسی سراغ ندارم. در زبان عربی هم وضع به همین منوال است. تنها اثر مفید به زبان عربی درباره غزالی کتاب مؤلفات الغزالی بدوی است که آن هم دیگر کهنه شده است.
🔸بر عکس در غرب کتاب ها و مقالات مفید و علمی درباره غزالی بسیار است. متأسفانه بیشتر این کتاب ها و مقالات به فارسی ترجمه نشده. کتابشناسی همین مقالات و کتاب ها خود کتابی پر برگ می شود. با توجه به تحقیقات جدید همینک شناخت ما از برخی جنبه ها و آثار غزالی به کلی متفاوت شده است: درباره مقاصد و مضنون او. درباره تهافت او. درباره اندیشه سیاسی او. درباره تأثیرپذیری های او از ابن سینا. درباره تعلق خاطر او به مکتب اشعری و گرایشات کلامی او. درباره معرفتشناسی او. درباره نقدهای او بر فلسفه. همه و همه به کلی تغییر کرده است.
🔸از کتاب های خوبی که درباره غزالی نوشته شده کتابی است که Alexander Treiger
نوشته است با عنوان:
Inspired Knowledge in Islamic Thought: Al-Ghazali's Theory of Mystical Cognition and Its Avicennian
Foundation
🔸شنیدم ترجمه ای از کتاب در دست انتشار است. به نظرم خواندن این کتاب نشان می دهد تا چه اندازه شناخت ما در ایران از غزالی سطحی است و غیر علمی و آمیخته با داورری های ایدئولوژیک.
-به نقل از کانال فرهیختگان
http://eitaa.com/joinchat/2263875587C5a248fd4a0
💠جامعه ایران وارد دورهای آنومیک شده؟(بخش اول)
🖊دکتر ناصر فکوهی(استاد انسانشناسی دانشگاه تهران)
♦️واژه آنومی (از ریشه یونانی به معنای نبود قانون و ارزش) را عمدتاً امیل دورکیم وارد ادبیات علوم اجتماعی کرد. تعبیر دورکیم از این مفهوم، موقعیتی از جامعه است که در آن به دلایلی که میتوانند بسیار متفاوت باشند، ما شاهد کاهش یا از میان رفتن نسبتاً گسترده ارزشهای اجتماعی باشیم؛ به صورتی که افراد دچار تزلزل در شخصیت خویش شده و از آنجا که دیگر به هیچچیز و هیچکسی باور ندارند.
♦️با این رویکرد عمومی، وقتی در جامعه کنونی ایران که رو به سوی نوعی فروپاشی اجتماعی – فرهنگی رفته و در حال حاضر فشارهای بسیار سنگینی را به دلیل تحریمها، گرانی زندگی و بیکفایتی برخی از مسئولان تحمل میکند، تأمل میکنیم، وقتی اخبار گاه بسیار ناخوشایندی را از حوادث بسیار دردناکی چون جنایتها و بیرحمیها را میخوانیم، یا اخبار دیگری را از گستره حیرتانگیز فساد، فاصله طبقاتی، بیپروایی غریب و افسارگسیخته نوکیسگان، برای بسیاری این پرسش پیش میآید که: آیا ما در موقعیتی «آنومیک» قرار نگرفتهایم؟ یا دست کم در آستانه چنین موقعیتی نیستیم؟ و طبعاً پرسش دوم این خواهد بود: اگر چنین موقعیتی یا آستانه آن، وجود دارد، چه باید کرد؟
♦️تفاوتی است جامعهشناسانه و روانشناسانه میان «احساس آنومی» و «موقعیت آنومی». ممکن است ما روی یک گسل خطرناک زلزله زندگی کنیم و هر آن در خطر آن باشیم که زندگیمان نابود شود، اما چون نسبت به این موضوع آگاهی نداریم، ابداً احساس خطر نکنیم. برعکس ممکن است از «جنگ» یا «تنش» بزرگ خاورمیانه که برخی به دلایلی متفاوت مایلند درباره آن مبالغه کنند، چنان وحشت داشته باشیم که زندگی خود را به یک جهنم واقعی تبدیل کنیم. در مورد اخیر، احساس خطر بسیار قویتر و واقعیتر از واقعیت ِ خطر است.
♦️آنچه در طول سالهای سال در ایران گسترش یافته و خطر اساسی در زمینه اجتماعی و فرهنگی به شمار میآید، آن است که بیکفایتی و بیمسئولیتی ِ برخی از مدیران، سبب شده موقعیتهای شکننده واقعی را به شدت در جهت منفی بزرگ جلوه دهند: ما با تناقضی اساسی روبرو هستیم و آن اینکه: در حال حاضر نه هیچ کاری نسبتاً سادهتر از جلب اعتماد مردم به مسئولان وجود دارد و نه هیچ کاری نسبتاً سادهتر از سلب این اعتماد. این البته در شرایطی یک واقعیت به حساب میآید که ما با جامعهای به شدت جوان و به شدت عاطفی روبرو باشیم، که هستیم، جامعهای که در آن احساسات و عواطف و واکنشها و خودنماییها و توهمها و خیالبافیها در هر جهتی، حرف اول را میزنند، و عقلانیت و تأمل و دوربینی و تعقل حرف آخر را.
♦️در این موقعیت اگر خواسته باشیم پاسخی برای پرسشهای خود و چارهای برای گرفتاریهای خویش بیابیم، در کوتاه مدت «راهحلهای نسبتاً ساده» ای هم داریم: اینکه برای نمونه کمتر مردم را زیر فشارهای بیهوده و بیحاصل و از سر ِ تعصب به دلیل سبکهای زندگی متفاوتشان با آنچه ممکن است مسئولان تصور کنند تنها سبک زندگی «درست» به حساب میآید، بگذاریم؛ اینکه خود را برای کودکان و جوانان ِ مردم، دلسوزتر از پدر و مادر آنها ندانیم و بر آن نباشیم که همه را حتی در بالاترین سنین دائم «تربیت» و «نصیحت» کنیم؛ اینکه مردم را جدی بگیریم و به آنها اعتماد کنیم و آنها را به چشم کودکان سرکش و شرور نبینیم. اینها در دراز مدت مشکلات ما را حل نمیکنند، اما دست کم در کوتاه و میان مدت، شاید بتوانند اعتماد اجتماعی را بالا برده و خطر آنومی را در جامعه کاهش دهند.
♦️از لحاظ اقتصادی میتوان «راهحلهای نسبتاً ساده» دیگری را در نظر گرفت: اینکه همچون دوره جنگ که در آن زمان نیز فشار تحریم بیگانگان بر کشور بالا بود، مردم را نسبت به برخورداری از حداقلهایی که برای زندگی روزمرشان نیاز دارند، مطمئن کنیم؛ اینکه از اشرافیگریهای نوکیسگان جلوگیری کنیم و مبارزهای اساسی و واقعی را با فساد و گسترش آن آغاز کنیم؛ اینکه برخی از مسئولان سیاست خود در دفاع از بازار فاسد، رانتی و افسار گسیختهای که در حال از میان بردن طبقه متوسط در کشور ما است و همه چشماندازهای آینده را برای همه افراد حتی طرفداران خود، میبندد، کنار بگذارند و شروع به تأمین و تضمین حداقلها کنند؛ اینکه همه مسئولان همبستگی خود را با گروهها و هویتهای محلی و قومی ایران نشان دهند و از مطرح کردن مقررات تبعیضآمیز دست بردارند.
http://eitaa.com/joinchat/2263875587C5a248fd4a0
💠جامعه ایران وارد دورهای آنومیک شده؟(بخش دوم)
🖊دکتر ناصر فکوهی(استاد انسانشناسی دانشگاه تهران)
♦️برای آنکه جامعه ما از آنومی به دور باشد – و در اینجا باید بگویم جامعه ما در حال نزدیک شدن به مرزهای آنومیک است – باید نهادها، افراد و شخصیتها و گروههای اجتماعی و اقتصادی و سیاسی مسئول، تمام تلاش خود را به کار بگیرند که این جامعه را در سه موقعیت «گذشته»، «حال» و «آینده» استوار نگه داشته و انسجام آن را بازتولید کنند.
🔺از میان این سه، «آینده» مهمترین موقعیت است، ولو آنکه خیالیترین آنهاباشد. «آینده» معادلی برای امید داشتن است. امید مهمترین و اساسیترین ساختاری است که جوامع انسانی را بر سر پا نگه میدارد و وقتی امید از جامعهای رخت بربندد، میبینیم که خودکشیها یعنی رها کردن ِ زندگی یا مهاجرتها یعنی رها کردن ِ آن جامعه، رو به افزایش میگذارند. بنابراین باید بیش و پیش از هرچیز به مردم نشان داد که میتوانند امید موقعیت بهتری را داشته باشند ولو آنکه موقعیت کنونیشان بهترین نباشد. اما این «نشان دادن» با حرف و شعار میسر نیست، این امید با کنشهای واقعی، قابل اثبات و صادقانه، قابل تحقق یافتن است. باید همه مردم یا اکثریت آنها قانع شوند که مسئولان و جامعه، حداکثر تلاش خود را میکند که بهترین موقعیت ممکن برای آنها فراهم شود و نه برعکس؛ یعنی اینکه همه بر آن هستند که موقعیت ما را دائماً بدتر و غیر قابل تحملتر کنند.
🔺اقداماتی که سودهای کلان را برای گروههای اقلیتی ایجاد و میلیونها نفر را از حقوق اولیهشان در غذا و مسکن و بهداشت و آموزش محروم میکنند؛ آن هم در یکی از ثروتمندترین کشورهای جهان یعنی ایران، اقداماتی هستند که موقعیت «حال» را تخریب میکنند. اگر مردم قانع شوند که مسئولان حداکثر تلاش خود را صادقانه برای بهتر شدن وضعیت آنها میکنند، شرایط حتی از این مشکلتر را نیز تحمل خواهند کرد، کما اینکه در طول جنگ هشت ساله با عراق چنین بود.
🔺و اما سومین موقعیت به «گذشته» مربوط میشود که بسیار مهم است، اما اهمیت آن مثل دو مورد دیگر نیست، زیرا «گذشته» نوعی از خیال است که لزوماً و در همه شرایط تأثیر مستقیم و حادی نه بر وضعیت کنونی ما دارد و نه بر موقعیت آیندهمان و از همین رو «کم هزینهترین» موقعیت برای فعالیت است. هم از این رو است که میبینیم تاکید کسانی که نه میخواهند برای «حال» مردم فکری بکنند و نه برای آیندهشان، آنقدر زیاد بر ساختار «گذشته» متمرکز میشوند و دائماً از «گذشتههای طلایی» یاد میکنند و یا برعکس از «گذشتههای وحشتناک»: گروهی میخواهند پیوسته ثابت کنند گذشتهها «طلایی» بودهاند و «حال» موقعیت بدتری است تا به اهداف ایدئولوژیک خود برسند و گروهی هم درست برعکس میخواهند با دستکاری افکار ثابت کنند در گذشتهها همه چیز لزوماً و به مراتب بدتر بوده و بنابراین هرچه امروز داریم را باید با خوشحالی بپذیریم. هر دو گروه استدلالهای خود را بر زمینی سُست استوار میکنند؛ زیرا این گونه خیالبافیها و سخنپراکنیها و شعاردادنها نیستند که میتوانند در میان و دراز مدت کسی را نسبت به وضعیت کنونی یا آینده به اشتباه بیاندازد. به خصوص در موقعیت امروز جامعه ما که جوانان از سرمایههای فرهنگی نسبتاً بالایی برخوردارند و دسترسیهای فراوانی به رسانههای همه جهان دارند.
♦️در یک کلام، جامعه ما هنوز در موقعیت آنومیک نیست، اما موقعیت بحرانی دارد و با نشانههای بیشماری از همه مسئولان، از همه کسانی که قدرتی برای تصمیمگیری و تأثیرگذاری بر سیر وقایع را دارند، میخواهد که باید کاری بکنند و نمیتوانند صرفاً با این استدلال که بیگانگان بر ما فشار وارد میکنند، از خود سلب مسئولیت کنند. مردم ما حق دارند حقوق خود را به مثابه مردمی که در یکی از ثروتمندترین کشورهای دنیا زندگی میکنند، مطالبه کنند. هیچ کسی انتظار ندارد که همه مشکلات یک شبه حل شود، اما از آن سوی قضیه نیز نباید از مردم انتظار داشت که هرگونه فساد و تبعیض و بیکفایتی را بپذیرند و زبان به شکایت باز نکنند و یا دست کم به موقعیت منفعلانهای که سالها است در آن هستیم، تن ندهند. انفعال اجتماعی البته موقعیتی با خطر کمتری از آنومی اجتماعی است، اما موقعیتی به شمار میآید از آستانگی و در جهت حرکت به سوی آنومی که بزرگترین خطرات را برای هر جامعه، هر فرهنگ و هر تمدن به همراه دارد.
-به نقل از ایرنا
http://eitaa.com/joinchat/2263875587C5a248fd4a0
💠یقه سازندگان سد لفور را هم بگیرید!
🖋امیر هاشمی مقدم
♦️این روزها پنج نفر جوانی که عکسشان با پوشش نامناسب سوار بر قایق در سد لفور منتشر شده، خبرساز شدهاند. درباره واکنشهای تندی که به آن صورت گرفته، چند نکته را یادآوری میکنم:
🔸الف) تقریبا 15 سال پیش من نیز در نگارش گزارش ارزیابی پیامدهای ساخت سد لفور همکاری داشتم. یافتههای آن گزارش پژوهشی نشان میداد که ساخت این سد تقریبا از هر جهت که نگاه کنی، زیانبار است. آن گزارش را نادیده گرفتند و سد را ساختند (البته ساخت سد سالها پیش آغاز شده بود و فقط میخواستند برای فریب هم که شده، بگویند ارزیابی پیامدهایش را انجام دادهایم. هرچند گمان نمیکردند گزارش سفارشیشان آنچنان منفی از آب در آید). برخلاف ادعاهایی که کرده بودند، ساخت سد نه تنها باعث توسعه کشاورزی نشد، بلکه به کشاورزی منطقه آسیب جدی هم زد. همچنین مردمان چندین روستا مجبور به جابجایی شدند. روش این جابجایی بسیار ساده بود. مثلا خانه و زمینهای کشاورزیشان را قیمت میکردند، میشد 5 میلیون تومان (در آن تاریخ). با منت میگفتند بیا این 6 میلیون تومان را بگیر و خوش باش. وقتی مردم نپذیرفتند این را، به زور و با شیوهای بسیار خشن آنان را از خانههایشان بیرون رانده و روستاها را با لودر ویران کردند. هیجکدام از آن روستاییان نتوانستند با آن پولها خانه بخرند. در روستاهای اطراف خانه و زمین کشاورزی خالی برای حضور صدها خانوار نبود و در شهرها هم با آن پول نمیشد خانه خرید. بنابراین بیشترشان تبدیل به حاشیهنشینهایی در قائمشهر، بابل و... شدند و به دستفروشی، خرید و فروش مواد مخدر یا جرائم دیگر روی آوردند.
🔸ب) یکی از دلایلی که برای ساخت این
سد در طرح توجیهیاش آمده بود، توسعه گردشگری در منطقه بود. گردشگری حقیقتا یکی از یتیمترین حوزههای تخصصی در ایران است که هر کسی از راه رسید گمان میکند میشود یک سد یا پارک جنگلی و... را تبدیل به جاذبه گردشگری کرد و مردم را به آنجا کشاند. لفور تا چند سال پیش یکی از سنتیترین و دستنخوردهترین مناطق مازندران بود. این را بر پایه دهها باری که به این منطقه رفتهام و حتی با گاوداران لفور چندین شبانهروز کوچ بهاره یا به قول خودشان «گو هِمرا» رفتیم به مناطق سردسیر (که گزارشش در اینجا در دسترس است) میگویم. از سوی دیگر، گردشگری تفریحی یکی از تنشزاترین گونههای گردشگری در مناطق سنتی است. سدها در گردشگری جزو جاذبههای تفریحی به شمار میآیند و کسی که برای گردش به سوی سد میرود، بیشتر یا به دنبال تفریحات آبی (از آببازی گرفته تا شنا، قایقسواری، اسکی روی آب و...) است یا تفریحات ساحلی (حمام آفتاب، والیبال و فوتبال ساحلی و...)؛ که هر دو گروه عموما با نگاه و باورهای سنتی در تضاد است. واقعیت اینست که گردشگری زبان ویژه خودش را دارد که گاهی اوقات ما واقعا زباننفهمیم و از یک گونهی گردشگری، انتظارات و چشمداشتهای عجیب و غریبی داریم.
🔸ج) دست آخر اینکه این همه واکنش در برابر پدیدهای که دور از انتظار نبود، جای شگفتی است. بسیاری از مسئولین نسبت به آن موضع گرفتند؛ پلیس سریعا وارد عمل شده و ابتدا قایقها را توقیف کرد و سپس افراد قایقسوار را شناسایی و بازداشت نمود. البته اگر همین سرعت عمل و گستردگی واکنش در برابر دیگر جرائم هم باشد (از اختلاس و دزدی گرفته تا اسیدپاشی به زنان معصوم و...)، گلهای نیست. از آن مهمتر، ایکاش مجریان قانون یقه سازندگان سد لفور و همه ذینفعانی را میگرفتند که منافعشان کاملا در تضاد با منافع ملی، با ساخت این سد گره خورده بود و بنابراین فشار آوردند تا با وجود همه ارزیابیهایی که پیامدهای وحشتناک فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و زیستمحیطی برای این سد پیشبینی میکردند، ساخته شود و صدها نفر از ساکنان آنجا آواره و حاشیهنشین گردند و زمینهای کشاورزی اطراف، به دلیل بالا آمدن سطح آب، کیفیتشان را از دست بدهند و فرهنگ سنتی مردم منطقه مورد بیحرمتی قرار بگیرد.
-به نقل از کانال مقدمه
http://eitaa.com/joinchat/2263875587C5a248fd4a0
💠#معرفی_کتاب "جستاری در مواجهات معنایی روحانیت و سینمای اجتماعی ایران"
🔸دکتر مهدی منتظرقائم و محمدجعفر اسفندیاری
🔸در فصل نخست سنت نظری تفسیر متن و مطالعات دریافت، از زوایای گوناگون فلسفی، ادبی، ارتباطی و سینمایی مورد واکاوی قرار گرفته و در فصل دوم، سیر تطورات تاریخی، علمی و گفتمانی حوزه و روحانیت قم، بررسی شده. در فصل سوم نیز، پیش زمینهها، الزامات و اقتضائات روششناختی پژوهش تشریح شده است. در فصل چهارم یافتههای حاصل از مصاحبههای تحقیق با روحانیون تشریح گردیده و در فصل پنجم، ارائۀ جمعبندی، تفسیر و نتیجهگیری صورت گرفته است.
🔸بروز تنوعات و تکثرات معرفتی و گفتمانی در حوزه و روحانیت قم در دو سه دهۀ اخیر سبب شده تا حوزه و روحانیت قم به نحلهها و مشربهای گوناگون سنتی، فلسفی، عرفانی، عقلانی و... تقسیم شود و دیگر قابلتقلیل و تعمیم به یک یا دو جریان خاص نباشد؛ از این رو مواجهات معنایی روحانیت با متون رسانهای نیز، دیگر به شکل محدود سابق نبوده و سویههای مبهم و نامعلوم متعددی پیدا کرده است.
🔸به استناد این کتاب، دریافت معانی و رویکردهای تفسیری هریک از مشربهای فکری و معرفتی روحانیت قم در دوران کنونی، تنها از رهگذر بررسی روشمند و میدانی نحوۀ مواجهۀ «جهانهای معرفتی» روحانیت قم با بسترهای فرهنگی و اجتماعی روز جامعه ازجمله متون رسانهای قابلدسترسی است.
_به نقل از http://mobahesat.ir/
http://eitaa.com/joinchat/2263875587C5a248fd4a0
💠احضار ارواح!
🔹حاشیهای بر استعفای وزیر آموزشوپرورش
🖋دکترمحمّدعلی فیاضبخش
🔸تکرار نصبها و عزلها و استیضاحها و استعفاها در وزارتخانهی آموزش و پرورش، اگر گرهگشای مشکلات نهادینهشده این وزارت بود، چهار دهه آزمون و خطا کافی مینمود.
ماشین عظیم و ثقیل و مستهلک آموزش و پرورش را سادهانگاری است اگر بپنداریم، تنها رانندهای ماهر بتواند در طریق صحیح هدایت کند؛ بدون آنکه مجموعهای از دیگر امکانات به کمک بیایند.
🔸نگاهی به عمر چهلسال اخیر آموزشوپرورش، دلیلی بر مدعای فوق است:
🔸آموزش و پرورش در طول این چهار دهه، تقریباً تمام گرایشهای فرهنگی و سیاسی و حتی ایدئولوژیک را در سطح مدیریتی تجربه کرده است.
🔸از زمان شهید رجایی، دومین وزیر آموزش و پرورش پس از انقلاب تا امروز، صحنهی آموزش و پرورش، میدان تلاشها و کوششها و زحمات افراد مختلف بوده است. شهید رجایی، نمایهای از تحولخواهی انقلابی در این دستگاه بود؛ هرچند عمر کوتاه و پربرکتش این مجال را از او گرفت. پس از او دیدگاههایی از تندروترینها تا محافظهکارترینها بر این مسند نشستند و هرکدام در عمر وزارت خویش اقداماتی را به عمل آوردند. چه کسانی که همچو او بالیده آموزش و پرورش بودند و از کسوت معلمی به جامه وزارت رسیده بودند و چه افرادی، همچو وزیر اولین دولت اصلاحات، که یک روز هم سابقهی معلمی در کارنامهی خود نداشتند؛ اما به سهم خود دغدغهی آموزشوپرورش را داشتند.
🔸در قطاری که انواع دیدگاهها و گرایشها را در ایستگاه آموزشوپرورش سوار و پیاده کرد، همه چشمها به تواناییهای ذاتی و مدیریتی و اجرایی لوکوموتیورانها بود؛ ...و نه به دیگر تمهیدات و لوازم این قطار پرواگن. کمتر کسی به ریلهای زیر این قطار و زیرساختهای زیر ریلها یا فرسودگی واگنها یا سوخت مناسب لوکوموتیو اندیشه کرد. همه، همیشه لوکوموتیوران را نگریستند و افتوخیز این قطار را در کورهراههای پرپیچوخم چهار دهه، یکسره از چشم راننده دیدند.
♦️با این نگاه، تردید نکنید، ماهرترین و چابکترین راننده نیز همچنان این قطار را یا در میانه کویر یا وسط پلی معلق یا در جنگلی انبوه متوقف خواهدکرد؛ یا زیر تیغ استیضاح، یا به عافیت استعفا و یا حتّی به رؤیای بهارستان!
♦️یافته من این است که یک حلقهی مفقوده در کلان حاکمیت در کار آموزش و پرورش باید یافته و در جای خود نهاده شود؛ ...و آن اراده تغییر وتحول و نوسازی و کارآمدی است.
♦️امروز، سه عنصر بودجه، نیروی انسانی ماهر و راهبرد علمیِ آموزشی-پرورشی در حلقه مفقوده آموزش و پرورش پنهان شده است.
🔸داستان بودجه از فرط تکرار، ملالانگیز شده است. بحث نیروی انسانی ماهر و کارآزموده، به تبَع بودجه و نیز فقر پژوهشهای عملیاتی در مدیریت نیروی انسانی، به یک تراژدی زمانخورده تبدیل شده است و بالاخره مشکل راهبرد علمی درازمدت در این امر بزرگ، در دو دهه اخیر در چالش با تجارت فرهنگی و آموزشی قربانی شده است. راهبرد «آموزش کنکوری» و «تربیت حافظهمحور» -که در تجارت تست و حلالمسائل و مؤسسات به اصطلاح کمک آموزشی نمایان شده- راه را بر هرگونه تجدیدنظرطلبی نوآورانه و تحولخواهانه بسته است و تا زمانی که ارادهای جامع در کلان حاکمیت برای حل و رفع این سه مانع به میدان نیاید، رفتوآمد وزیرانی که یکییکی قربانی روزمرگیهای وزارتخانه هستند، گرهی از کار فروبستهی آموزشوپرورش نمیگشاید.
♦️بد نیست صاحبان مناصب و تصمیمات -که در این یک هفته با انواع طعنهها و شماتتها وزیر را به خاطر استعفایش نواختند- تصور کنند که با ادامه همین ساختار، وزیر بعدی چه معجزی رو خواهد کرد؟ گیرم «جاندیویی» زنده شود و یا «ابنمسکویه» روحش احضار گردد و یا «محمدباقر هوشیار» سر از گور بهدر آورَد!
#آسیب_شناسی
#آموزش_و_پرورش
#راهبرد
#برنامه_ریزی
http://eitaa.com/joinchat/2263875587C5a248fd4a0
💠هنر انقلاب!
🖋روحالله جلالی
♦️هنر از جمله مواردی است که مانند سیلی خروشان به رودخانه خشک جامعه سرازیر میشود و قایقهای به گل نشسته اعتقادی را به حرکت در میآورد.
اسلام با هنر طراوت گرفت. از قرآن و مساجد و اماکن زیارتی تا منبر و خطابه و نویسندگی و... در شکل، سرتاسر هنر است و بس!
♦️شکل قرآن هنر خالص است. آهنگ کلام الهی، خط آن، نگارگری و تذهیب و ... است. نهجالبلاغه سرآمد خطابه و هنر سخن گفتن است.
از یاد نمیبرم که کتاب هنرمندانه خاطرات زندانی سیاسی "عزت شاهی"، چگونه ولولهای در میان طلاب و دانشجویان برای مطالعه انقلاب و بازدید از موزه عبرت انداخته بود و از مسیر اقناع و تخیل، آنها را به دغدغه اندیشه و عقلانیت حرکت میداد.
♦️سریال چرنوبیل یک منطقه نازیبا را به یکی از نقاط توریستی جهان تبدیل میکند!
♦️آمریکاییها با هالیوود، در سرتاسر دنیا حکمرانی فرهنگی میکنند و درحالیکه من در حال تدریس مبانی انقلاب هستم، فرزندانم با لذت و دقت پای انیمیشنهای آنها نشستهاند و ساعتها در روز، سبک زندگی آمریکایی میآموزند و دادههای آثار هالیوودی را در لایههای زیرین شخصیت خود محکم میکنند.
♦️جوانان و نوجوانان ما ساعتها در هفته با سریالهای آمریکایی خو گرفتهاند و ذائقه خود را با تمایلات فلان تهیهکننده و کارگردان صهیونیستی و آمریکایی شکل میدهند.
♦️غیر از آنکه هنر، ثروت غیرقابل تصوری برای کشورشان به ارمغان آورده است، رقابت سنگینی برای متخصص شدن در هنر و تهیه جذابترین آثار هنری در جریان است.
♦️فارابی معتقد است که برای ترویج ارزشها و فضائل اخلاقی و دینی در جامعه، باید از طریق هنر، قوه خیال توده مردم را پرورش داد، چراکه بیشتر مردم از طریق اقناع(پذیرش) و تخیل مطالب را میپذیرند نه بر اساس اندیشه. او جهتدهی به تخیلات عمومی جامعه را که از طریق هنر انجام میپذیرد در وهله اول وظیفه زمامداران جامعه میداند.
افلاطون هم تربیت هنری را زمینهساز پرورش عقلانی مردم میداند و آن را موجب نظم و پالایش روان انسان ناآماده تفکر دانسته است تا مردم آماده شوند که در مراحل بعد تحت تربیت صحیح عقلانی قرار گیرند.
علامه محمدتقی جعفری هم اهل تصدیقات صحیح را قلیل و اکثریت جامعه را اهل تصورات معرفی میکند.
این اندیشمندان، جامعه را تشنه اقناع میدانند که معمولا بر پایه تخیلات میچرخد.
♦️در جای دیگر نیز گفته شده است که هنر نامزدهای انتخاباتی هم ارائه یک نقاشی و تصویر به مردم است و کمتر کسی به دنبال تحلیل برنامهها و توانمندی نامزدهاست و آن کسی که نقاشی بهتری از خود ترسیم کند، برنده انتخابات است.
♦️به هر حال گویی که اگر بخواهیم لیستی از سرمایهگذاریهای پایه و اساسی در پیشبرد اهداف انقلاب اسلامی که مهمترین رکن آن مردم و ذهنیتشان هستند نام ببریم، "هنر" بر صدر این لیست مینشیند.
♦️به نظر میرسد تولیدات هنری دهههای اخیر نسبت به دهههای ابتدایی انقلاب، افت محسوسی را تجربه میکنند. روایت فتح آوینی، بودجهها و سازمانهای عریض و طویل فعلی را ندیده بود اما در شرح دفاع و جذب مخاطب، یکه تازی میکرد. سرودهای انقلابی هنوز رکوددار تحریک احساسات هستند و جایگزینهای مناسبی نیافتهاند.
هنر انقلابی این روزها جوشش عاشقانه هنرمندان را کمتر در خود مییابد، چراکه خودِ هنر که در جهت اقناع توده به کار گرفته میشود، بیش از آنچه باید، گرفتار سفارش و ابلاغ شده است.
زور ابلاغ هم به جامعه هنری نمیرسد و لذا یک فاصله روزافزون عمیق میان هنرمند و هنر انقلابی مشاهده میگردد. زورش برسد هم فرق است بین هنرمند مزدور تا هنرمند عاشق!
از طرفی در شناسایی و تربیت روشمند هنرمندانِ ارزشی هم دغدغه خاصی دیده نمیشود. دانشکدههای هنر رها هستند و دانشجویان دیمی رشد میکنند. بسیاری از آنان با شخصیت مذهبی وارد مجموعه میشوند و با تصورات آشفته و لائیک فارقالتحصیل و وارد بازار کار میشوند.
در مرحله اول قویترها که سلامت اخلاقی دارند باید شناسایی شده و با سرمایهگذاری جدی، قوی و کاربلد شوند.
چهرههای جوانی همچون محمدحسین مهدویان و نرگس آبیار موجب قوت قلب هستند، اما ناکافی و محدود. باید رقابت جدی و واقعی میان هنرمندان شکل بگیرد و جشنوارههای فرمایشی و ابلاغی با اسم و عنوان مردمی هم دردی را چندان دوا نمیکند. بایستی اجازه داد در تضارب آثار هنری، عیار هنر انقلابی و ارزشی مشخص شود.
♦️هنر هم تولید ثروت میکند، هم قدرت مافوق تصوری در فرهنگسازی داخلی و خارجی دارد و از همه مهمتر در نشاط و لذت اجتماعی هم نقش بیبدیلی ایفا میکند.
هنرمندان بایستی به دقت آموزش داده شوند تا در تکنیک و محتوا قوی شوند. جامعه هنری پر از ذوق و ایده است. باید حمایت شود.
-به نقل از کانال نویسنده
#هنر
#انقلاب_اسلامی
#هالیوود
#سینما
http://eitaa.com/joinchat/2263875587C5a248fd4a0
💠فرهنگ بیصاحب!!
🖋امیر مسروری
♦️ماجرا از اینجا شروع میشود که فرهنگ ما صاحب ندارد. یعنی حوزه علمیه تا فلان نهاد اجرایی مدعی است وظیفه تولیت فرهنگی دارد و هر یک سودای اجرای فرهنگی را مد نظر دارد که از اندیشه و پویایی ذهنی خود دم میزنند! شما یک نفر یا مسئول را در کشور نام ببرید که مدعی فرهنگ نباشد! به نظرم فرهنگ بیش از آنکه یک صاحب نظر و کارشناسِ فرهنگی میخواهد یک مدیر کارکشته و یک شخصیت کاریزماتیک و یک دیکتاتورِ قدرتمند را میطلبد. فرهنگ رها شده است! هیچکس هم مسئولیت آن را نمیپذیرد. در حوزه امنیتی و نظامی اگر مسئولی اشتباهی کند، دادسرای نظامی و امنیتی با آن برخورد میکند، اما در حوزه فرهنگ نه تولیت مشخص است و نه از کسی میپرسند در طول مسئولیت چه کردی! به ویژه آنکه در حوزه قدرت فرهنگی تریبون دارد و اگر دست به او بزنند، داد گروهی بلند میشود!
♦️مثلا کسی اجازه دارد از ضرغامی سوال چالشی کند که چه کرد؟ یا جایی هست از آقای قمی بخواهد طرحهای اجرایی دوره جدید را قبل از اجرا ارزیابی کند؟ یا مثلا کسی هست از وحید جلیلی پرسشی کند یا پیرامون عملکردشان کنجکاوی داشته باشد؟ یا مثلا از آقای محمدی اوقاف یا صالحی امیری [ وزیر سابق] سوالی داشته باشد که در این مدت چه کردید؟ اصلا مگر میشود از آقای مخبر پرسید چرا یک دامپزشک باید دبیر شورای عالی فرهنگی باشد؟ یا حتی دبیرِ خانهی سینما و موسیقی کشور چگونه عزل یا انتصاب میشوند!
♦️فرهنگ کشور ما همینقدر بیصاحب و بیهویت و پدر و مادر است. پس خواهشاً ناراحت نباشید چرا در فضای مجازی فیلم ساسی مانکن در مدارس پخش میشود یا فلان بازیگر برای ژست روشنفکری عکس سگش را منتشر میکند!
-به نقل از @saraeer
#آسیب_شناسی
#فرهنگ
#جامعه
http://eitaa.com/joinchat/2263875587C5a248fd4a0
💠رامبد را ریز ریز کنید
🖋دکتر محمد فاضلی(عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی)
✅ داستان بچه رامبد جوان کم کم دارد خیلی بالا میگیرد. از طنز و هجو شروع شد و به درخواست ممنوعالتصویری، لغو تابعیت ایرانی و ابطال شناسنامهاش رسیده است. من پیشنهادی میدهم که ختم کار باشد: «رامبد را ریز ریز کنید.» بعد نگار جواهریان را هم مجبور کنید ریز ریز شده رامبد را سرخ کند. بچهاشان گناهی ندارد، بسپاریم به همان کاناداییها بزرگاش کنند. ریز ریز رامبد که سرخ شد، دلهایی خنک شده و وقت است بنشینیم به چند سؤال فکر کنیم.
♦️اول، آیا رامبد جوان در جایی مردم را به ماندن، سختی کشیدن، مقاومت و ... دعوت کرده است؟ اگر فقط درباره خوبیها و زیباییهای ایران در برنامهاش گفته یا شعر خوانده است، با دعوت به ماندن و سختی کشیدن یکی است؟ آیا او هیچ وقت کسانی را که ترک وطن کردهاند سرزنش کرده است؟ آیا منتقدان امروز او توانایی رفتن به کانادا را داشتهاند و صرفاً بر اساس برنامه و گفتار رامبد جوان در ایران باقی ماندهاند؟ آیا برنامه او را به خاطر ابعاد ایراندوستانه تماشا میکردید یا طنز و سرگرمیاش شما را جذب میکرد؟
♦️دوم، درست است سلبریتیهایی مثل رامبد جوان در صدا و سیما رشد میکنند و مشهور میشوند، اما آیا صدا و سیمای دیگری هم وجود دارد – مثل تلویزیونهای خصوصی ممالک دیگر – که آنها بدون ارتزاق از بودجه عمومی، برنامه بسازند و رشد کنند؟ عیب از نبود رسانه خصوصی است یا امثال رامبد که باید فقط استعدادشان را تنها در همین رسانه انحصاری نمایش دهند؟
♦️سوم، اگر مسأله قباحت دورویی است، آیا چنین نیست که هر کس بااستعدادتر است و میخواهد بالاتر برود، باید دورویی بیشتری پیشه کند؟ یا بپذیرد که از خیر بروز استعدادش بگذرد؟ شما آقا و خانم کارمند، استاد دانشگاه، مدیر کل وزارت فخیمه الف، معاون وزارت معظم ب، وزیر محترم اسبق، سابق و جاری وزارتخانه جیم، و کثیری از خلقالله، به درجاتی دورویی در زندگیتان نیست؟ آیا زندگی همه ما کلیت منسجمی است که دورویی در آن جایی ندارد؟
♦️چهارم، مطمئن هستید مردم عادی بر شعلههای شبکههای اجتماعی علیه رامبد جوان میدمند؟ شما خودتان به عنوان شهروند عادی، تاکنون چقدر وقت گذاشتهاید تا ویدئویی در نقد کسی تولید کنید؟ به کدام آرشیو دسترسی داشتهاید که برنامه چهار پنج سال قبل یک نفر را دوباره ببینید و قطعاتی از آنرا برای انتشار در شبکه اجتماعی جدا کنید؟ تاکنون برای چند نفر کاریکاتور تولید کردهاید؟ فکر نمیکنید کسانی به صورت تخصصی و حرفهای این گونه کارها را انجام میدهند؟ نقد رامبد جوان، خودجوش است یا سازمانیافته؟ آیا شما هدایت میشوید یا به صورت خودجوش از رامبد انتقاد میکنید؟
♦️پنجم، من آدمهایی میشناسم که مبارز انقلابی بودهاند، جبهه رفتهاند، از خانوادهشان شهید دادهاند، دیگران را به انقلاب و جنگ دعوت کردهاند، و در مسیر زندگی سر از کانادا و اروپا درآوردهاند یا حتی بدون آنکه دزدی کرده و اموال بیتالمال را خورده باشند، امروز بچههایشان در جایی غیر از ایران زندگی میکنند. آیا همه آنها مستحق سرزنش کردن هستند؟ آیا همه ایرانیان خارج از کشور، کسانی هستند که هیچگاه در زندگیشان دیگری را به مقاومت، ایراندوستی و کشیدن جور وطن دعوت نکردهاند؟
♦️ششم، انتخاب شخصی هر یک از ما ممکن است این باشد که در موقعیتی شبیه به وضعیت رامبد جوان، کاری شبیه به آنچه او انجام داده است (البته دقیقاً نمیدانم چه کاری انجام داده است، چون شاید واقعاً برای اکران فیلم رفته یا خواسته همسرش نزد خانوادهاش کودک را متولد کند و ابداً شهروندی کانادا هم نگیرد، یا اصلاً قوانین کانادا تغییر کرده باشد و تولد کودک در کانادا سبب تعلق شهروندی به او نشود) انجام ندهیم، اما آیا انتخاب شخصی ما معیار اخلاقی بودن یا نبودن است؟
🔴من فقط دعوت میکنم به سؤالات فوق، فراتر از جنجال رسانهای فکر کنیم. راستاش این سؤالات فراتر از ماجرای زرد رسانهای، دعوت به اندیشیدن درباره «ایده ایران» است. ایران چیست؟ چه چیزش را باید ستود و چه چیزی را نقد کرد؟ مسئولیت ما در قبال آنچه ایران میدانیم تا کجاست؟ تا کجا باید پای ایران ایستاد؟ نسبت ایده ایران و زیستن ما چیست؟ سخن و کردار اخلاقی درباره ایران، اخلاق وطن، چیست؟ درد ما کار رامبد نیست، شجاعت پرداختن به این سؤالات چیز دیگری است.
-به نقل از دغدغه ایران
#نقد_اجتماعی
#فرهنگ
#رسانه
#صدا_و_سیما
http://eitaa.com/joinchat/2263875587C5a248fd4a0
💠راهکار های سیاستی حجاب
🖋سینا کلهر
🔸۱_ خلع ید بروکراسی
اولین و فوری ترین اقدام، گرفتن پرونده حجاب از نظام اداری به خصوص سیستم امنیتی وزارت کشور هست. اداره، توان انجام امور عادی با وظایف تعریف شده را دارد. کارمند نه آمادگی و توان کار ویژه و هوشمندانه را دارد و نه انگیزه این کار را، نه می تواند انعطاف داشته باشد و نه به موقع تغییر استراتژی دهد. او برای کار تعریف شده استخدام شده است و به درد همین کار هم می خورد در حالی که حجاب در حال حاضر نیازمند اقدامات منعطف، سیال، هوشمندانه و دقیق است.
🔹پیشنهاد مشخص همان طور که در یاداشت قبل اشاره شد تشکیل " گروه اقدام ویژه" حجاب است که ماهیت فراقوه ای دارد. رئیس این گروه ماموریت ویژه برای اقدام درباره حجاب دارد و مثل مورد مذاکرات هسته ای دارای اختیار تام است. این فرد باید هم خود چهره هنری رسانه ای باشد و هم در میان فعالان این حوزه دارای وجاهت باشد. تمام فعالیت های حجاب از جمله گشت ارشاد، اظهار نظر امامان جمعه و قضایی درباره حجاب باید با هماهنگی این گروه انجام شود. از همین رو انتخاب رئیس این گروه بسیار حساس و مهم هست و به دلیل همین حساسیت مثال عینی چنین شخصی یا باید خود رئیس سازمان اوج باشد یا در طراز او.
🔸۲_تغییر ماموریت روحانیت
یکی از موفق ترین کارنامه های روحانیت در "آگاه سازی و تبیین" درباره حجاب بوده است. به گونه ای که طبق نتایج پیمایش های مختلف سطح آگاهی مردم از ضرورت حجاب برای زن مسلمان و پیامدهای بد حجابی بالای ۸۵ درصد است. مردم بیشتر از آنچه لازم بوده درباره حجاب بدانند می دانند و حتی به نوعی به "اشباع آگاهی" رسیده اند. روحانیت می تواند بگوید در مساله حجاب مهم ترین ماموریت اش را انجام داده است. در حال حاضر ماموریت روحانیت باید به جای تمرکز بر آگاهی بخشی درباره حجاب در فضای عمومی بر بسط "توحید" و " اخلاق" به عنوان پیشران شخصیت و رفتار افراد متمرکز شود و فعالیت درباره حجاب را به محیط های تخصصی محدود کند. شبهه زدایی در دانشگاهها ، حضور در برنامه های تخصصی و آموزش به نسل جدید و کودکان از جمله این موارد است. در هر حال در سطح فضای عمومی جامعه بهتر است آگاهی بخشی از لایه اول به لایه دوم منتقل شود.
🔸۳_ هوشمند سازی گشت ارشاد
گشت ارشاد نقطه ثقل سیاست های حجاب هست. هر سیاستی برای موفقیت نیازمند تدبیر ویژه برای این ابزار هست. طبق برآورد ها کمتر از ۱۰ درصد زنانی که در خیابان های شهر ها تردد می کنند پوشش "ناهنجار حاد" دارند. یعنی ۹۰ درصد زنان متردد جامعه به میل و اراده و انتخاب خود پوششی دارند که اگرچه ممکن است بخش از آن بدحجابی محسوب شود اما "حاد" نیست.
🔹بنابراین تنها کمتر از ۱۰ درصد زنان متردد( در حال رفت و آمد در خیابان و نه کل زنان) موضوع ماموریت گشت ارشاد است. این ۱۰ درصد نیز طیف های مختلفی دارند و بخش سازماندهی شده آنها که معمولا به جنجال های رسانه ای و مظلوم نمایی عمومی آشنا هستند، نیازمند اقدام هوشمندانه و اندیشیده شده است با لحاظ دو شرط "موجب مظلوم نمایی نشود"، "جنجال رسانه ای" ایجاد نکند.
🔹اکثریت مطلق زنان این سرزمین با حیاء و باعفت هستند. برهنگی و خودنمایی همچون چشم چرانی و حیزی همچنان ارزش های منفی جامعه است. باید این ظرفیت فرهنگی پشتوانه برنامه حجاب باشد.
🔸۴_سعه صدر، صبوری و مداومت
بدحجابی امروز حاصل فرایندی ۳۰ ساله است. پس اصلاح آن نیز زمان بر بوده و پروژه ای طولانی مدت است. سعه صدر شرط لازم برای هر نوع فعالیتی در این باره است. مدارا با گونه های عرفی بدحجابی، به رسمیت شناختن پوشش های مختلف حجاب و باز کردن فضا برای ترویج آنها، تمرکز بر نسل آینده و تلاش برای ایجاد برش نسلی از جمله موارد لازم و ضروری است.
تداوم و ثبات در تیم و سیاست ها و عدم تغییرات فصلی آن در نتیجه انتخابات و غیره نیز ضروری است.
🔸۵_اصالت اصل انتخاب با تمایل درونی
این خود جمهوری اسلامی بوده است که به زنان این سرزمین شخصیت داده است و آنها را از حیث کرامت و منزلت همپای مردان رشد و ترقی داده است. بنابراین باید به لوازم این رشد و بلوغ پایبند باشد و آن اصل قرار دادن "انتخابگری" زنان در مساله حجاب است. مراجع سنتی قدرت اعم از "پدر" و " همسر" اقتدار خود را از دست داده و به جای آن قدرت انتخاب فردی نشسته است. این قدرت باید به رسمیت شناخته شود و اساس فعالیت های مربوط به حجاب قرار گیرد.
🔹در شرایط پیچیده فعلی ممکن است، موارد متعددی وجود داشته باشد که حق انتخاب خود را در غیر حجاب قرار دهند. برای چنین مواردی تفکیک فضای عمومی از خصوصی و مدارا با اشکال خفیف تر بد حجابی و تمرکز بر فضای عمومی و عدم مداخله در فضاهای خصوصی به عنوان یک ابزار در دسترس است.
-به نقل از کانال نویسنده
http://eitaa.com/joinchat/2263875587C5a248fd4a0
💠دو زن در کفِ خیابان!
🖋یاسر عرب
🔸از دیروز چند تن از دوستان ویدئویی برایم ارسال کردند از یک خانم چادری که ظاهرا راجع به حجاب نهی از منکر کرده و مورد تهدید قرار گرفته و ضربه ای خورده و کف خیابان افتاده است. عجیب اینکه دوستان دیگری هم ویدئویی ارسال کردند از یک دختر خانم که چون حجاب اش را رعایت نکرده مورد برخورد پلیس قرار گرفته و افسر نیروی انتظامی پای این دختر خانم را گرفته و وسط خیابان بدن اش را روی زمین می کشد که ببرد!
🔸دو زن در این دو ویدئو کف آسفالت خیابان افتاده و تحقیر شده اند. یکی چادری و محجبه، یکی دیگر شال بر سر و شل حجاب! مظلومیت خانم چادری را رسانه های رسمی اینطرف آب پوشش دادند مظلومیت آن یکی را رسانه های غیر رسمی آنطرف آب و فضای مجازی.
🔸می شود برای مدافعین آن خانم چادری نوشت که «کلوخ انداز را پاداش سنگ است!» می شود نوشت «از این بازی دست بردارید و ببینید از لایحه ی حمایت از حقوق زنان چه خبر؟» یا پرسید «از آمار سیاهِ خشونت خانگی چه خبر داریم؟» یا یادآوری کرد «واقعا الان مشکلات واقعی مملکت ما چیست؟» بعد بیست سر تیتر از مسائل فضاحت بار کشور (از بانکداری تا اقتصاد و صنعت و بیکاری و...) را ردیف کرد و پرسید «با این رکود و بدبختی و فقر الان واقعا مشکل دوچرخه سواری زنان در اصفهان است؟ یا کنسرت در خراسان؟ یا شل حجابی کسانی که اعتقاد به حجاب اجباری ندارند؟ یا ..»
♦️اما بگذار در این لحظه از زاویه دیگری موضوع را ببینیم. حجاب مقوله ای نیست که بتوان آن را نادیده گرفت، پس از این خیال خام اندیشانه و موضع که «موضوعات مهمتری داریم و نباید به آن بپردازیم» دست برداریم. واقعیت این است که حالا متاسفانه حجابِ رایجِ تبلیغیِ جمهوریِ اسلامی (حجاب یکسان/ چادر ملی) پرچم دونوع برساخت اجتماعی شده است. دو جبهه ی مقابل و متقابل... این یک واقعیت نیست اما متاسفانه رسانه های رسمی و غیر رسمی با سالها تلاش احمقانه شان توانسته اند این را تبدیل به یک "واقعیت بین الاذهانی" کنند که حجاب نمادِ دو رویکرد به وضعیت موجود است.
♦️این دو زنِ کف خیابان زمین خورده برای من نمادِ جامعه ای است که تلاش اش برای اصلاح ساختار سیاسی و فرهنگی بی نتیجه مانده و در ذیل پروسه ی "ضد گفتگو" بودن حالا یک جامعه ی تیز، توده ای، هیجانی، تکانه ای، و صفر و صدی شده است. بخش اقتدار گرای حاکمیت در پس اجباری کردن حجاب و شلاق و حبس گذاشتن برای بی حجابی و ... باید این پیش بینی را می داشت که وقتی در عرصه های رسمی به دنبال "حذف" کسانی است که اعتقادی به حجاب یا حجاب اجباری ندارند، این رویکرد حذفی به دنبال خود، دیگری سازی و باز تولید اندیشه ی حذفی را به دنبال خواهد داشت. حالا در بسیاری از، اماکن عمومی فاقد نیروی سرکوب و یا خصوصی سازی شده، یا هتل ها، رستوران ها و مکان های غیر رسمی و غیر اداری دیگر این چادری ها (و به شکل عام مذهبی ها) هستند که فضا طوری برایشان چیده می شود که معذب باشند و خودشان محل را ترک نمایند!
♦️این دو زن افتاده کفِ خیابان، جامعه ی ماست که بعد از این نوع تقابل از هر دو طیف هزینه ی سنگینِ ضرب و شتم را پرداخته است! این دوگانه سازی، لبه ی حذف را تیز می کند یعنی از یک طرف آخوند کشی راه می اندازد، از یک سو، زندانی معترض به قتل می رساند، از یک جهت قتل های زنجیره ای به پا می کند، از آنطرف دنبال فرصت مغتنمی است که بسیجی آتش بزند! این به چادری بگوید امل عقب افتاده، آن به بی حجاب بگوید "فاحشه"!
این اتفاقات نیفتاده؟ این سخنان گفته نشده؟ این واقعیت بین الاذهانی را صدا و سیما و شبکه من و تو، دائم توی بوق نکرده و این شکافِ جامعه ی رسمی / جامعه ی غیر رسمی را مکرر تعمیق نمی کنند؟
♦️ایران اسمی مونث است. این دو زن بر زمین افتاده چهره ی اجمالی ایرانی هستند که تن به گفتگو و رواداری و زندگی مسالمت آمیز نداده و برای دیگری به جای فرصت رشد و فهم متقابل، "حذف" می خواهد! این دو زن، ما هستیم که داریم در بازی صدا و سیما و شبکه ی من و تو وارد آتشِ دیگری سازی شده، مقابل هم می ایستیم و یکدیگر را با مشت و لگد نقش بر زمین می کنیم. مایی که قرار بود"رُحَمَاءُ بَيْنَهُمْ" باشیم. مایی که می خواستیم از این پیچ تاریخی سخت به یاری هم عبور کنیم... مگر نه اینکه ما همه در یک زندان ساخته شده از تبعیض، نادانی و قهر زندگی می کنیم؟ آن بالا اگر حاکمان ما مجنون و مست قدرت هستند این پایین ما محکومین به جای آشتی و گفتگو، چرا باید به جان هم بیفتیم؟
-به نقل از کانال نویسنده
#نقد_اجتماعی
#حجاب
#رسانه
http://eitaa.com/joinchat/2263875587C5a248fd4a0
💠فيلسوف گفتوگو
🖋محسن آزموده
🔸18 ژوئن (28 خرداد) يعني دیروز يورگن هابرماس، متفكر بزرگ آلماني، نود ساله شد. بدون اغراق ميتوان گفت كه هابرماس، مشهورترين فيلسوف زنده آلماني نزد ما ايرانيان است. اهل انديشه و كتابخوانهاي ايراني سالهاست كه با اين جامعهشناس برجسته آشنا هستند. هابرماس حتي يك بار در ارديبهشت سال 1381 به ايران سفر و از نزديك با علاقهمندان فارسيزبانش ملاقات كرد، مواجههاي كه البته چندان خوشايند نبود، چرا كه بعضي از مخاطبان با متفكر كهنسال مثل يك «سلبريتي» برخورد كرده بودند و مثلا از او امضا خواسته بودند! برخوردي كه موجب رنجش خاطر پيرمرد شد.
🔸اما قطعا نبايد سطح آشنايي ايرانيان با اين فيلسوف آلماني را به رفتارهايي چنين سطحي تقليل داد. در واقع آشنايي جدي اهل فرهنگ در ايران با هابرماس به اواخر دهه 1370 باز ميگردد. در آن سالها طيفي از علاقهمندان جوان انديشههاي چپ در ايران متوجه جريانهاي چپگراي اروپايي شدند و در راس اين جريانها، مكتب فرانكفورت قرار ميگرفت. البته سالها پيش از آن بابك احمدي، در معرفي اين مدرسه فكري، كتاب «خاطرات ظلمت» را منتشر كرده بود و در آن طي سه تكنگاري مستقل، سه انديشمند برجسته اين مكتب يعني والتر بنيامين، ماكس هوركهايمر و تئودور آدورنو را معرفي كرده بود. اما از اوايل دهه 1380 موجي در معرفي انديشههاي مكتب فرانكفورت در فضاي روشنفكري ما پديد آمد. آشنايي جدي با يورگن هابرماس به عنوان مهمترين و برجستهترين ميراثدار مكتب فرانفكورت محصول اين دوره است. البته بسياري از چپگرايان ايراني به نه فقط تعلق فكري هابرماس به مكتب فرانكفورت كه حتي به چپگرا خواندن او به ديده ترديد مينگريستند. از ديد بسياري از ايشان، هابرماس اگر نه يك تجديدنظرطلب و يك چپ شرمنده كه يك متفكر ميانهرو تلقي ميشد.
🔸يك محور جديتر آشنايي ايرانيان با هابرماس، اما دقيقا از همين نقطهاي آغاز شد كه چپگرايان به او انتقاد ميكردند، يعني از دلبستگي جدي او به دموكراسي و بحثهاي عميقي كه در راستاي گسترش حوزه عمومي مطرح ميكرد. در اين ميان بايد از كتاب ارزشمند «يورگن هابرماس نقد در حوزه عمومي» نوشته رابرت هولاب ياد كرد كه در سال 1375 با ترجمه دقيق و مقدمه روشنگر دكتر حسين بشيريه، استاد نامآور علوم سياسي دانشگاه تهران منتشر شد. در اين كتاب، با هابرماس، نه به عنوان تداوم مكتب فرانكفورت كه در مقام انديشمندي مستقل و جدي مواجه هستيم كه بهطور جدي و عميق در حوزه عمومي (اصطلاحي كليدي كه واضع آن خود هابرماس است)، حضور دارد و با مهمترين و موثرترين جريانهاي فكري و فلسفي زمانه به گفتوگو مينشيند. متفكري كه مدافع تمام عيار پروژه روشنگري است و برخلاف شمار كثير متفكران و جريانهاي فكري تجددستيز، كماكان از آرمانهاي تجدد، يعني آزادي و برابريخواهي دفاع ميكند. اتفاقا اين وجه انديشه و كار هابرماس، انبان گرانبهايي از انديشههاي ناب و بديع در اختيار آن دسته از اهل انديشه تحولخواه ايراني قرار ميداد كه مسير تغيير را صرفا از رهگذر خشونت و نفي و طرد همهجانبه جستوجو نميكردند و بر راهكار گفتوگو و مفاهمه اصرار داشتند.
🔸به باور نگارنده نيز، دستكم در شرايط كنوني و با توجه به شرايط امروز، مهمترين رهاورد انديشه يورگن هابرماس، براي ما همين تاكيد همهجانبهاش بر كنش ارتباطي و گفتوگو در حوزه عمومي است. از اين حيث نميتوان و نبايد هابرماس را متفكري محافظهكار يا عافيتطلب تلقي كرد. اتفاقا حضور همهجانبه هابرماس در متن تحولات اجتماعي و سياسي و واكنشهاي بجا و تاملبرانگيز اين متفكر نودساله، نسبت به اتفاقات روز نشانگر آن است كه او به هيچ عنوان عزلتگزين نيست و هيچگاه از برج عاجي دور از دسترس، به جامعه و تحولات آن نمينگرد. همچنين روشنگريهاي استدلالي هابرماس در مناظره با پستمدرنها و در نشان دادن پس و پشت ادعاهاي به ظاهر راديكال آنها، به خوبي نشان داد كه از قضا محافظهكاران واپسگرا، كساني هستند كه با نسبيگرايي عام، دفاع از هر گونه آرمان و اصلي را وا مينهند و به بيعملي و انفعال تام فرا ميخوانند. بر عكس هابرماس با گفتوگوي انتقادي با جريانهاي اصلي انديشه در زمانه خود، نشان داد كه نه اهل مجامله و تعارف است و نه از اصول تفكر روشنگري كه نزد متفكراني چون روسو و كانت و هگل تبلور يافته، عقبنشيني ميكند. انديشههايي كه بهزعم هابرماس، بيش و پيش از آنكه به منطقهاي خاص و زماني مشخص در جغرافيا و تاريخ بشري يعني غرب كره خاكي محدود باشند، از دستاوردهاي كل بشريت تلقي ميشوند و نميتوان و نبايد به بهانههاي واهي زمينهگرايانه، ديگر جوامع را از آنها بازداشت.
-به نقل از زمانه برخورد
http://eitaa.com/joinchat/2263875587C5a248fd4a0
💠سرنوشت اِخوان؛ پس از مرسی و رمضان
♦️محمد مرسی؛ تنها رهبر تاریخ چند هزار ساله مصر که در جریان یک انتخابات کاملا آزاد و رقابتی به قدرت رسیده بود، پس از یک سال ریاستجمهوری و شش سال بازداشت در حکومت کودتایی، سرانجام 27 خرداد هنگام دفاع در جلسه دادگاهش در اثر ایست قلبی درگذشت و یک روز بعد، بدون برنامه رسمی و در سکوت اجتماعی و جهانی در قاهره دفن شد.
گفته میشود مرسی لحظاتی قبل از مرگش گفته رازهای زیادی میداند که اگر افشا کند آزاد خواهد شد، ولی به خاطر امنیت مصر سکوت کرده است. برخی رسانهها اینگونه برداشت کردند که رازهای مرسی درباره پشت پرده سازمان «اخوانالمسلمین» بوده است؛ جنبشی که 91 سال پیش حسنالبناء تحت تأثیر تعالیم سید جمالالدین اسدآبادی و محمد عبده تأسیس کرد و مرسی نیز از چهرههای برجسته آن در دهه اخیر بود.
♦️این جنبش با شعار «الاسلام هو الحل»(اسلام، همان راهحل است) در قرن اخیر الهامبخش گروههای سیاسی، نظامی و فکری فراوانی در کشورهای اسلامی بوده و به عنوان «پدر اسلامگرایی و اسلام سیاسی معاصر» شناخته میشود.
♦️شاید امروز کمتر کسی به اندازه بشار اسد از مرگ مرسی خوشحال باشد. مرسی وقتی پس از پیروزی اعتراضات مردمی در جریان بهار عربی به قدرت رسید، اعتراضات در سوریه نیز اوج گرفته بود و مرسی همراه با دیگر حامیان خود، تصمیم گرفت از مخالفان اسد حمایت کند. او از هیچ فرصتی برای حمله به اسد دریغ نکرد و حتی در جریان کنفرانس جنبش عدم تعهد در تهران که تابستان91 برگزار شد، سخنرانی تندی علیه اسد ایراد کرد. وی همچنین کنفرانسی با نام «یاری سوریه» در سال 92 در قاهره برگزار کرد و موضع تندی علیه اسد و حزبالله لبنان گرفت.
♦️وقتی مرسی با کودتای ارتش برکنار شد، بشار اسد طی سخنانی مبهم گفت: «اسلام سیاسی آفتی بود که جهان اسلام با آن مواجه شد و سقوط مرسی را باید به منزله سقوط اسلام سیاسی دانست. هرکسی که دین را در خدمت سیاست و به سود یک گروه سیاسی و علیه دیگران به کار گیرد، در هر کجای دنیا که باشد سقوط خواهد کرد. با سقوط اسلام سیاسی، اسلام به نقش طبیعی خود بازخواهد گشت».
در این سخنرانی اسد در نشست گروهی از روحانیون و ائمه جماعات سوریه که بازتاب گستردهای در رسانههای عربی داشت، اسلام سیاسی به معنای «بهرهبرداری از عواطف دینی مردم در جهت منافع سیاسی اشخاص یا حکومتها» تفسیر شد. بر همین اساس بود که اسد گفت: «نمیتوان اسلام سیاسی را شکلی از حکومت دانست. در حالی نظام سیاسی ولایت فقیه در ایران ایران و نظام سوریه یک شکل از حکومت هستند که قانون اساسی آنها بر اساس شریعت اسلامی نوشته شده و نمیشود اینها را با اسلام سیاسی یکی کرد. سیاست یک امر بشری و تابع امیال و خطای انسانی است و ربطی به اسلام که یک امر الهی است ندارد. پس سقوط اسلام سیاسی، به نفع دین است. این پدیده یک جرثومه، مشکله و آفتی است که دامنگیر مسلمانان شده و با نابودی آن، اسلام به اصل خود که دعوت بشر به امر الهی است برمیگردد».
♦️اما نزاع مرسی و اسد، تنها گرفتاری رییسجمهور ناکام اخوانی نبود. رگههای ضد شیعی که از دیرباز در بخشهایی از اخوان وجود داشت، دامنگیر دولت مرسی هم شد و او نتوانست میان اختلافات سیاسی خود با ایران، سوریه و حزبالله لبنان و تمایلات ضد شیعی برخی حامیان خود از یک سو، و رعایت قواعد یک حکومت دموکراتیک از سوی دیگر توازن برقرار کند. بهویژه آنکه بخشی از نیروهای اخوان به القاعده پیوستهاند و ایمن الظواهری؛ رهبر کنونی القاعده نیز از اعضای قدیمی اخوان است. آخرین هفتههای حکومت وی به صحنه نزاع خونین میان شیعه و سنی بدل شده بود و مرسی با حملات آتشین علیه بشار اسد و حزبالله، بر این نزاع میافزود و حاشیهسازیها افزایش مییافت. مشابه همین بلا بر سر اسلامگرایان متأثر از اخوان در الجزایر آمد و سال1991 با وجود پیروزی در انتخابات، به دست ارتشیها به حاشیه رفتند و سرکوب شدند.
♦️اکنون اخوانالمسلمین طی سالهای اخیر دو ضربه مهم را متحمل شده: سقوط و مرگ مرسی به عنوان سمبل سیاسی، رسوایی اخلاقی پروفسور طارق رمضان؛ نوه مؤسس اخوان و اسلامشناس برجسته مقیم اروپا به عنوان نماد فکری نسل جدید اخوان.
♦️اخوان نشان داده که توانایی بازتولید و بازسازی خود را دارد، اما اکنون دو نتیجه مهم این بازسازی، عملا از صحنه حذف شدهاند و حکومت فعلی مصر نیز بیسابقهترین سرکوبها را علیه اخوان اعمال میکند. به نظر میرسد اخوان راه دشوارتری در پیش دارد.
-به نقل از راوینیوز
#اخوان_المسلمین
#مصر
#اسلام_سیاسی
#انقلاب_اسلامی
http://eitaa.com/joinchat/2263875587C5a248fd4a0
💠دیدار با سید احمد فردید، فیلسوف غربزدگی
🖋دکتر مهدی نصیری
🔸دکتر فردید (متوفی ۱۳۷۳ ش) بدون شک یکی از جدی ترین متفکران معاصر ایران است، هر چند همچنان گرفتار یک تحریم و بایکوت نیم قرنه از سوی روشنفکران مدافع جامعه باز و انقلابیون فلسفه زده صدرایی است.
🔸طیف رنگارنگی از صاحب نظران معاصر چون جلال آل احمد، سید حسین نصر، داریوش شایگان،رضا داوری اردکانی، داریوش آشوری، احسان نراقی، حمید عنایت، امیر حسین جهانبگلو، محمد مددپور، محمد رجبی، عباس معارف، علی معلم دامغانی، مرتضی آوینی با شدت و ضعفی متفاوت از فردید متاثر بوده اند. هر چند برخی از آنان مانند شایگان و آشوری بعدا به منتقدان و مخالفان جدی او تبدیل شدند.
🔸دکتر فردید ارائه دهنده نگرشی عمیق و ماهیت کاو از مدرنیته و تجدد بود و در شرایطی که شیخ و شابّ در برابر برق علم و تکنولوژی مدرن دل و دین از دست می دادند، او از عمق اومانیستی و خودبنیادانه مدرنیته و ایلغار غرب جدید علیه جهان و بشریت، در فضای دانشگاهی و روشنفکری سخن می گفت.
🔸روشنفکران متاثر از پوپر که مدافع وضع موجود عالمند و حاکمیت لیبرال دموکراسی را آخرین منزلگاه سیر تکاملی بشر می دانند، با فردید به شدت در ستیز بودند و با نفوذی که در دهه نخست انقلاب در ارگان های فرهنگی نظام مانند ارشاد و صدا و سیما و دانشگاهها و شورای عالی انقلاب فرهنگی داشتند، به شدت عرصه را بر فردید و تراوشات فکری او تنگ کردند و مجالی برای بروز و ظهور آن نگذاشتند.
🔸سید مرتضی آوینی با آن که متاثر از آرای فردید و شاگردان او همچون دکتر داوری بود، هرگز به دیدار فردید که همیشه در دسترس و مشتاق دیدار دوستانش بود، نرفت. شهریار زرشناس برای من نقل کرد که روزی در مجله سوره به آوینی پیشنهاد داده که به دیدار فردید برویم اما او نپذیرفت و گفت: من به دیدار فردید نرفته متهم به فردیدیسم هستم، وای به وقتی که بفهمند من به دیدار او رفته ام!
🔸اما این فضای بایکوت مانع دیدارمن ـ به عنوان مدیر مسئول روزنامه کیهان که می توانست باعث اتهام فردیدیسم به کیهان نیز شود ـ با فردید نشد و از همین رو در سال 71 یا 72 به اتفاق آقایان حجت الاسلام محمد علی معلی و یوسفعلی میرشکاک به دیدن او در منزلش رفتیم و ساعتی را با او گپ زدیم. اگر چه در آغاز دیدار، تعرض تندش به برخی از افراد توی ذوقمان زد اما وقتی وارد بحث های غربشناسی اش شد میخکوب حرفهایش شدیم و سراپا گوش.
🔸علاوه بر روشنفکران، اهل فلسفه و پیروان حکمت متعالیه هم به دلیل نقد فردید بر فلسفه یونانی و عدم توافق آنها با نقد او به علم و تکنولوژی مدرن که برای آن چون چاقوی آشپزخانه ماهیت خنثی و لابشرط قائلند، (علی رغم مواضع انقلابی او و حمایتش از امام خمینی) هیچ گاه روی خوش به فردید نشان ندادند.
🔸اما این مخالفت صدراییان با فردید گاه وجه بامزه ای نیز پیدا می کند و آن این که فردید را متهم به التقاط هایدگری می کنند. البته فردید از فیلسوف آلمانی هایدگر متاثر بود و خود می گفت که من تفسیر و خوانشی اسلامی از هایدگر ارائه می کنم اما مساله این است که صدراییان که فلسفه یونانی را به نام حکمت اسلامی قالب زده و بر حوزه های علمیه تشیع غالب کرده اند، چگونه التقاط آشکار خود را نادیده و به التقاط فردید خرده و ایراد می گیرند.
🔸التقاط و عدم دسترسی به اسلام ناب در غیاب فصل الخطاب معصوم در فراتر از مسلمات و اجماعیات دین و مذهب، مصیبت و مشکل همگانی است و کسی نمی تواند در مسائل و موضوعات اختلافی دینی به سادگی ادعای وصول به حقیقت و حکم واقعی خداوند را داشته باشد و اساسا مفتوح بودن باب اجتهاد در عصر غیبت معنایی جز این ندارد که حقیقت یقینی در فراتر از مسلمات و قطعیات نزد فقیه و یا مجتهدی خاص نیست و هر مجتهدی باید خود مستقلا برای فهم بهتر مسائل و مقاصد کتاب و سنت و عقل تلاش و استفراغ وسع کند.
🔸اگر قرار باشد میزان خلوص و عدم التقاط در موضوع غرب شناسی را در مورد متفکرانی چون طباطبایی و مطهری و فردید محک بزنیم به نظر حقیر دیدگاه فردید به مبانی قران و سنت و عقل بسی نزدیکتر از آن دو بزرگ دیگر است و اشکال وارده به فردید در این موضوع یکی از جهت تاثر از مبانی هایدگر و دیگری تاثر از مبانی ابن عربی (در علم الاسماء تاریخی) است و البته اگر اخذ از ابن عربی ایراد دارد ـ که دارد ـ باید پیش و بیش از فردید دانشگاهی، صدراییان حوزوی را سرزنش کرد که توحید و دیگر اصول عقاید خود را به توحید تشبیهی مخالف عقل و وحی ابن عربی گره زده اند.
🔸جالب است که فردید ادعای خلوص و نابی اندیشه نداشت و با وقوف بر عمق تاثیر غرب و مدرنیته بر عالم و آدم، می گفت همه ما غربزده ایم، منتها من غربزده خودآگاهم و غرب و غربزدگی ام را می فهمم اما بسیاری متوجه غربزدگی شان نیستند.
-به نقل از کانال نویسنده
#غرب_زدگی
#علوم_اسلامی
#فلسفه
#فردید
http://eitaa.com/joinchat/2263875587C5a248fd4a0