#روششناسی
#روشفرضیهپردازی
خانه > دانشنامه > روش شناسی > روش فرضیه پردازی
دانشنامه, روش شناسی
روش فرضیه پردازی
6 دقیقه خواندن
124
روش فرضیه پردازی
روش فرضیه پردازی دانشنامه عبدالحمید واسطی
موضوع بحث:
« فرضیه » چیست؟ چرا؟ و چگونه؟
مساله بحث:
چگونه میتوان با جمعآوری شواهد و قرائن، حدس روشمندی را برای پاسخ مساله مورد نظر ایجاد کرد؟
پیش فرض ها:
.
فرضیه بحث:
۱. فرضيّه = احتمالي كه پس از تجزيه و تحليل اطلاعات، نسبت به راهحل و پاسخ سؤال به ذهن ميرسد و بیانگر رابطه بین حداقل یک دو متغیر است (موضوع، محمول – متغیر مستقل، متغیر وابسته – مقدم، تالی)؛ و سهم هر یک از متغیرها در موضوع مورد نظر تعیین میکند.
۲. در فرضیهسازی، ابتدا با استفاده از ابزار الگوریتمها تمام احتمالات ممکن تشخیص داده میشود و سپس با برآيندگیری از شواهد و قرائن، احتمال برتر انتخاب میشود و سپس بهصورت جملهای خبری که در آن نوع رابطه میان حداقل دو متغیر تعیین شده است، عرضه میشود.
۳. روشهای تحقیق، در واقع روش تولید فرضیهها و روش آزمون فرضیهها هستند.
تبیین بحث:
فرضيه يك الگوي اوليّه از نتيجه نهايي است؛ فرضیهها صِرفا توصیفگر نیستند بلکه در مقام «تبیین» هستند؛ فرضيهسازي داراي محوری اصلي است كه عبارت است از:
«تشخیص احتمال برتر از میان تمام احتمالات ممكن براي حل مشكل»
یعني تعيين عناصر و ارتباطاتي كه قابليت دارند وضعيت موجود را به وضعيت مطلوب برسانند؟ براي رسيدن به پاسخ اين سؤال بايد مراحل زيرانجام شود:
(البته پس از انجام مراحل تحلیل اطلاعات و کشف متغیرهای مرتبط با مساله و نوع رابطه بین آنها)
۱. تعیین تمام احتمالات ممکن ارتباطی میان متغیرهای مرتبط با مساله (انتقال به چهل اصل خلاقیت – TRIZ)
۲. تعيين حداقل عناصر و ارتباطاتي كه نميتوان از آنها صرف نظر كرد.(شاخص پايه)
۳. تعیین متغیری که به نظر بیشترین تاثیر را در نتیجه نهایی دارد.(مرکز ثقل و هسته مرکزی)
۴. تغیین متغیری که به نظر ، شروع فرآیند از او میباشد. (نقطه شروع)
۵. تعيين عناصر و ارتباطاتي كه بايدحذف شوند(موانع و نقاط بحران)
۶. تعیین جهت جریان با وصل کردن نقطه شروع به مرکز ثقل و از مرکز ثقل به سمت خروجی مورد نیاز بهطوری که در این مسیر به نقاط بحران برخورد نکند.
۷. تعیین کمیت، کیفیت، زمان، مکان، شرایط و زمینه برای «بهینه شدن جریان ایجاد شده»
۸. پاسخ دادن به سوال زير در قالب یک جمله خبری:
به نظر ميآيد چه چيز، توسط چه عاملی، تحت چه شرايطي، در چه زمان و مكاني و چگونه بايد انجام شود تا نياز برطرف شود و هدف حاصل شود؟
فرضيهاي قابل اعتنا است كه اولاً پس از تجزيه و تحليل اطلاعات باشد و ثانياً مراحل فوق را طي كند، بنابراين تشابه كلمة “فرضيه” با كلمة “فرض” كه به معني امري خيالي است نبايد سبب شود تا انسان هر حدس و گماني را فرضيه بپندارد. حدسها، ابتكارها، خلاقيتها فرضيه نيستند بلكه ميتوانند منشاء فرضيهاي بشوند يعني يك حدس، ميتواند سبب توجّه ذهن به عنصر جديد و يا ارتباط جديدي بين عناصر شود كه پس از بررسيهاي سهگانة فوق، احتمال جديدي براي حل مشكل بهدست آيد.
براي اينكه روند فرضيهسازي و محاسبة تمام احتمالات ممكن بهصورت دقيق و آگاهانه انجام شود بايد از روش “الگوريتمسازي” استفاده شود؛ همچنین میتوان از عملكردي به نام “طوفان ذهني” نیز کمک گرفت؛ یعنی افرادي با سنين مختلف و ديدگاههاي مختلف بههمراه افراد متخصص دور هم جمع ميشوند، موضوع و مشكل مطرح ميشود، هر كس هر آنچه را كه به ذهنش خطور ميكند بازگو ميكند. در برخي موارد گفتههاي افراد سبب ايجاد جرقهاي در ذهن متخصصين ميشود و با پيگيري حدسي كه زدهاند فرضيهاي را ارائه ميكنند.
برای کشف متغیرها و روابطی که احتمال دارد از دید مخفی شده باشند، راهکارهای عملیاتی زیر در «فرآیند حلمساله» و «فرآيند خلاقیت» پیشنهاد شده است:
(محورهای زیر از كتاب “۱۰۱تكنيك حل خلاق مساله”، جيمز هيگينز، ترجمه دكتر محمود احمدپوردارياني اخذ شده است)
براي تحليل محيط و شناسايي مساله ميتوان از روشهاي زير استفاده كرد:
مقايسة محيط مورد نظر با محيطها و مسائل ديگر
توجه و حساسيت نسبت به علائمِ ضعيف و بهظاهر بياهميت
فرض محيطهاي برتر و جديدو مقايسه با وضعيتي آرماني
پُر كردنِ چكليستها
طوفان فكري معكوس(در وضعيت بهظاهرخوب بهدنبال مسالهتراشي باشيم نه راه حل)
اهميت به نظرخواهي و پيشنهادات وشكاياتِ ديگران
ايفاي نقش(خود را بهجاي فرد يا محيط ديگر بگذاريم و از دريچة اوبه خود نگاه كنيم)
طرح سوالِ “چه تفاوتي نسبت به قبل پديد آمده است؟”
طرح مساله با فرد ديگر و بررسي واكنش او
تهية نموداري از كليّة علل احتمالي(شروع از علل ساده به سوي علل پيچيده)
نوشتن مساله بهصورتهاي مختلف و ديدهاي متفاوت
عصارهگيري از مساله(ابتدا فقط اجزاء بسيار مهم آن را بنويسيد و كمكم گسترش دهيدتا تمام حيطهها را در بر بگيرد؛ اين عمل با طرح “چراهاي متوالي” و”چيستهاي متوالي” انجام ميگيرد يعني بعد از هر پاسخ به يك سوال، يك”چرا” و يك “چيست” براي همان پاسخ مطرح كنيد و دوباره پاسخ دهيد.)،
نمودار “چرا_چرا” را رسم كنيد(طرح يك چرا براي اصل مساله و فهرست كردن علل احتمالي، سپس طرح چرا براي هر يك از علل)
مساله را با فعل ومفعولي بهصورت مصدري بنويسيد.(مثلا: “بهينهسازيِ اطلاعات و قابليتهاي اساتيدِ معارف بهمنظور تقويت گرايشات ديني دانشجويان”).
براي حركت بهسوي حلمساله و دستيابي به پاسخ ميتوان از روشهاي زير استفاده كرد:
هرچه را دربارة مساله ميدانيد بنويسيد(ظن و گمانها، قرائن و شواهد، اطلاعات پراكنده و احتمالي)
بررسي اطلاعات نوشته شده براي دستيابي به الگويي كه ارتباط دهندة اين اطلاعات است
مقايسه و تشبيه موضوع با نمونهيي كه در طبيعت وجوددارد (مثلا آسانسازي استخراج سنگ از معادن از مشكلات عمدة معدنداران است، باتداعيِ ذهنييي كه بين شيوة طعمهخوردن ملخ و بيرون كشيدن سنگ از معدن انجام شددستگاه استخراجي با چنگكهاي مخصوصي طراحي شد)
راهحلهاي گذشته و ديگران تحليل شود كه چرا موفق بوده يا نبوده است؟،
برشمردن صفاتِ موضوع و دستهبندي آنها وتغيير دادنِ يكبهيك آنها با استفاده از آزمون و خطا و تحليلِ نتيجه
برشمردن موضوعات مرتبط با موضوعِ اصلي و انجام مراحلي كه در برشمردن صفات ذكر شد
رديابي مساله تا رسيدن به سرچشمه و نقطه آغازين(مثلا: چرم/ دباغي/ حيوان/ دامداري/ زمين/…) و تغيير دادن هر يك از حلقهها و بررسي اثر و نتيجة تغيير
معكوس كردنِ مساله (متضاد مساله را طرح كنيد و براي آن راه حل بدهيد. مثلا: مساله اصلي دستيابي به شيوة بهبودِ محصول است، آن را به ضدش تبديل ميكنيم، صورت مساله ميشود: دستيابي به شيوه خرابتر كردنِ محصول)
دربارة مساله و موارد مرتبط سوالِ “چه ميشود اگر…؟” را مطرح كنيد(بررسي پيامدهاي تمام احتمالات ممكن)
مساله را يك سطح به عقب ببريد و به كلي شدن نزديك كنيد (مثلا: بهدنبال راه كاهش پرسنل هستيم، آنرا تبديل به “راه صرفهجويي در نيرو” كنيم)
با كساني كه پيشنهادات شما را دائم رد ميكنند جلسه داشته باشيد و از نقدهاي آنها ايده بگيريد
جريان برخورد خود با مساله و تلاش براي حل آن را بهصورت يك داستان و سناريو بنويسيد
از نمودارها و ماتريسها براي احاطه بر جوانب موضوع استفاده كنيد.
بالخصوص در مواردي كه گفتههاي افراد مربوط به يك فعّاليت در چرخة هستي باشد. ساخت هليكوپتر و هواپيما از روي حركت پشه و مگس، يا تلاش براي دستيابي به آمپولهاي بدون درد از روي نحوة نيشزدن پشه، نمونههايي از اين مطلب هستند. قاعدة اينگونه تفكّر در قرآن آمده است: “فَبَعَثَ اللَّهُ غُراباً يَبْحَثُ فِي الْأَرْضِ لِيُرِيَهُ كَيْفَ يُوارِي سَوْأَهَْْ أَخِيهِ”۱
“قابيل متحير شد كه با جسد برادر چه كند؟ خداوند كلاغي را فرستاد تا در برابر ديدگان او طعمه و غذاي خود را در زمين پنهان نمايد تا به او بفهماند كه چگونه بايد جسد برادرش را دفن كند.” علامه طباطبايي رحمه الله عليه در تفسير اين آيه ميفرمايند:
“نظام هستي، نظامي است كه قابليت دارد به انسان آموزش بدهد. انسان بهوسيلة ارتباط برقرار كردن با اجزاء و عناصر هستي، آنچه براي اهداف زندگي خود نياز دارد را ميتواندبيآموزد.”
نتایج آثار و لوازم پذیرش بحث:
فرضیهپرداز باید از روشهای موضوعشناسی و مسالهشناسی و تولید شبکه مسائل و شبیهسازی واقعیتها، و فرآیندهای خلاقیت، بیشترین بهره را بگیرد.
مباحث و مفاهیم کلیدی مرتبط به این بحث:
روششناسی ، روش تحقیق، مدلسازی، الگوریتمسازی
برچسب #حل مساله #فرضیه شناسی #موضوع شناسی
دانشنامه, روش شناسی
#روششناسی
#الگوریتماجتهادوتولیدعلمدینی
خانه > دانشنامه > روش شناسی > الگوریتم اجتهاد و تولید علم دینی
دانشنامه, روش شناسی
الگوریتم اجتهاد و تولید علم دینی
12 دقیقه خواندن
125
الگوریتم اجتهاد و تولید علم دینی
الگوریتم اجتهاد دانشنامه عبدالحمید واسطی
موضوع بحث:
« اجتهاد سیستمی » چیست؟ چرا لازم است و چگونه انجام میشود؟ (اجتهاد تمدنساز)
مساله بحث:
برای دستیابی مُوجَّه به نظر خداوند در مورد فرآیندهای مورد نیاز در زندگی، در مقیاس کلان (نه تکلیف فردی در برابر موضوعات) چه باید کرد؟
پیش فرض ها:
فهم دین، نیازمند ضوابط علمی است و هر فهمی از آیات و روایات، معتبر نیست.
این ضوابط در علم اصول فقه، فقه، فقهالحدیث، تفسیر و علم رجال ارائه شده است.
این بحث در دستگاه فکری «اصولی» مورد بررسی قرار میگیرد و مبانی اصولیین شیعه بر آن حاکم است. (جدول تفاوت مبانی مکاتب فقهی)
فرضیه بحث:
۱. اجتهاد سیستمی = به کارگیری تمام تلاش معرفتی برای کشف نظر خداوند در پاسخ به نیازهای خرد و کلان جامعه و تولید مدلها و سیستمهای مورد نیاز بشر، از منابع دین با روش «اجتهاد جواهری»۱بعلاوه «منطق فرآیندها» (انتقال به صفحه الگوریتم اجتهاد + انتقال به بحث منطق فرآیندها)
۲. شبکهسازی از گزارههای دین در مورد یک موضوع، با استفاده از اجتهاد سیستمی (منطق فرآيندها)، موجب تولید «نظریه» و «مدل» دینی در آن موضوع میشود. (انتقال به صفحه توضیح علم دینی)
۳. برای اجتهاد سیستمی، باید روابط بین گزارههای مربوط به یک موضوع، در قالب ورودی، خروجی و پردازش (تعیین نقطه شروع، مرکز ثقل فرآیند، مسیر حرکت قدمبهقدم، نقاط بحران و نقطه پایان و فرآیند بازخوردگیری) کشف و شبیهسازی شوند. (انتقال به صفحه توضیح مدلسازی)
تبیین بحث:
از آنجایی که هستی شبکهای است (انتقال به تحلیل مفهوم شبکه هستی)،موقعیت و مختصات تمام پدیدهها و موضوعات، در برآیند روابط آنها با کلان هستی باید محاسبه شود؛ و از آنجایی که تشریع مطابق تکوین و تجلی تکوین است وقتی بخواهیم نظر خداوند در مورد یک موضوع را بدانیم باید موقعیت آن موضوع در مجموعه گزارههای دین محاسبه و تشخیص داده شود. (انتقال به بحث نگرش سیستمی به دین)
محورهای این محاسبه به صورت زیر است:
ورودی سیستم: شبکه مسائل و موضوعات زندگی، شبکه مسائل علوم انسانی
محیط سیستم: شبکه هستی
فرآيندهای پایة سیستم: ساختارها و قوانین هستی، عقل و فطرت
دادهها و منابع اطلاعات: شبکه گزارههای دین
مرزهای سیستم: شبکه اهداف، چهارچوبها و ارزشهای بنیادین دین
فرآیند کشف و تحلیل اطلاعات: منطق فهم دین و الگوریتم اجتهادجواهری
ابعاد سیستم: مفهوم گسترش یافتة «حُکم» از ما یطلبه الشارع، به ما صدر عن الشارع لتنظیم الحیاه و مفهوم گسترش یافتة «موضوع» از فعل جوارحی مکلف واحد به کلیه شؤون زندگی (خرد و کلان)
ابزار تحلیل مفهومی: منطق فرآیندیابی در تحلیل
ابزارگسترش دامنه مفهوم: منطق فقه تفریعی در تطبیق
منطق مدلسازی در ترکیب: علل اربع+مقولات عشر+ فرمول حرکت= ابزار ترکیب متغیرها
ابزار جستجو: ماتریس کلیدواژهها
ابزار کشف متغیرهاو روابط و جمع دلالی: جدول تحلیل گزارهای
خروجی: ترجمه گزارة دین به زبان فرضیه علمی و استخراج راهبرد
ابزار کشف دامنه و بُرد نظریه و آزمون انسجام بیرونی: موقعیتیابی فرضیه در الگوی پیشرفت و نقشه تمدنی
تصویر زیر نمایی از مدل اجتهاد سیستمی است:
در اجتهاد سیستمی موارد زیر باید مورد توجه قرار گیرد:
.۱مسالهشناسی و موضوعشناسی (موضوعات عرفی، تخصصی، فردی، جمعی)
.۲حکمشناسی (تکلیفی الزامی، تکلیفی استحبابی، وضعی، ارشادی)
.۳مقیاس کلان (خانواده، سازمان، محله، شهر،کشور، بینالملل، تمدنی)
.۴الزامات قطعی موضوعات و احکام (دلالتهای تضمنی و التزامی و مقدمات و شرایط لازم برای تحقق آنها)
.۵شبکه گزارههای دین (عرضه بر قرآن و روایات محکمات برای نسبتسنجی و ایجاد انسجام درونی)
.۶تنظیم براساس منطق سیستمسازی
.۷شرایط فعال کردن و پیادهسازی حکم (برای تعیین حکم اولی یا حکم ثانوی)
توضیح: سيستم يا شبكه، مجموعهاي از عناصر است كه با يكديگرارتباط برقرار ميكنند و براي تحقّق يك هدف در تلاشاند. در هر شبكه، تغيير هر جزءبر ديگر اجزاء و بر كلّ، تأثير دارد و هيچيك از عناصر، اثري مستقل و جدا ازمجموعه نميگذارند و نميپذيرند.
مولّفههاي اصلي سيستم يا شبكه عبارتند از: اجزاء و عناصر(متغيّرها)، روابط بين اجزاء، هدف، مرز سيستم و محيط سيستم(تفكيك بين عوامل خارج از سيستم و عوامل داخلي آن)، جريان سيستم(نحوة فعاليّت متغيّرهاي داخلي و خارجي براي رسيدن به هدف سيستم)، بازخورد(بررسي نتايج بهدست آمده از جريان سيستم و اصلاح نقاط نامناسب و بهينهسازي جريان، و اعمال دوبارة آن به سيستم)، پايداري سيستم(ميزان قابليت مقابله يا انعطاف سيستم در برابر تغييرات احتمالي)
متغيّرها و روابط بین آنها که فرآیند سیستم را میسازد مهمترین عناصر سیستم هستند و نحوه کشف آنها (بالخصوص مشخصات روابط بین آنها) منطق فرآیندها را شکل میدهد.
راه نفوذ ما به موضوعات از طريق آثار و خصوصيات آنهاست. ذهن قدرت درك مستقيم جوهرة اشياء راندارد و بايد از طريق ادراك آثار و خصوصيات آن پي به سرمنشاء ببرد. آثار اشياء وموضوعات هستند كه سبب رفع نياز ما و حل مشكل ميشوند، ارتباط ما با آنها به خاطراستفاده از كاركرد آنهاست. آثار و كاركردهاي موضوعات قابل تغيير هستند، ميتوانآنها را از بين برد يا تقويت و تشديد كرد يا اثري ديگر را بر موضوع بار كرد؛موضوعات با يكديگر و با اجزاء دروني خود فعل و انفعال دارند(اثرميگذارند و اثر ميپذيرند)؛با برقرار كردن ارتباط بين موضوع مورد نظر و موضوعي با اثري ديگر (يا ارتباط با جزئي ديگر) ميتوان شيء مورد نظر را تحت تأثير قرار داد و كاركردهاي آن را تغيير داد(فعّالسازي).
متغيّرها،عوامل تأثيرگذار و تأثيرپذير در مجموعة سيستم هستند (آنچه قابليّت تغييردادن ياتغييرپذيري دارد و با تغيير آن تغييراتي در وضعيّت موضوعِ مورد نظر بهوجود خواهدآمد). متغيّرها انواع و مراتبي دارند كه عبارتند از:
متغيّرهاي دروني (آنچه در درون موضوع است و ميتواند به سبب عواملي تغيير پذيرد و باعث تغيير موضوع شود)،متغيّرهاي بيروني(عواملي كه از خارج از موضوع بر موضوع و اجزاء آن تأثير ميگذارندو سبب تغييري در آن ميشوند)
متغيّرهاي مثبت (عواملي كه تغيير مطلوب و هماهنگ با هدف ما ايجاد ميكنند)، متغيّرهاي منفي (عواملي كه تغييرات نامطلوب و زيانآور ايجاد ميكنند)
متغيّرهاي تشديد كننده(عواملي كه سبب ازدياد اثري در موضوع ميشوند)، متغيّرهاي تضعيفكننده(عواملي كه سبب كاهش اثري در موضوع ميشوند)
متغيّر اصلي یا مرکزی(عاملي كه بيشترين تأثير را براي رسيدن به هدف دارد)،متغيّرهاي كمكي و جانبي (عواملي كه زمينهساز و تقويتكنندة جريان اصلي هستند)
متغيّرهاي نياز(عواملي كه براي رسيدن به مطلوب بايد نيرو و امكانات دريافت كنند)،متغيّرهاي نيرو (عواملي كه امكانات لازم را براي رفع نياز دارند)
متغيّرهاي كلان (عواملي كه بر طيف گستردهاي از موضوعات تأثير ميگذارند)،متغيّرهاي جزء (عواملي كه بر يك مورد يا بخشي از آن تأثيرگذار هستند)
متغيّرهاي كوتاهمدت، بلندمدت
متغيّر حداقلّي(عاملي كه كمترين تأثيرگذاري يا تأثيرپذيري را دارد)،متغيّر حداكثري (عاملي كه بيشترين تأثيرگذاري يا تأثيرپذيري را دارد)
متغيّر كنترلي(عامليكه هنگام نياز وارد جريان ميشود و مشكل را مهار ميسازد)
متغيّر زمان، مكان
متغيّر كميّت، كيفيّت
متغيّر اولويّت (عاملي كه نسبت به عوامل ديگر تأثير خود را زودتر و يا عميقتر ميگذارد و سپس ديگرمتغيّرها مُجاز به اثرگذاري يا اثرپذيري هستند)
متغيّر لايه و عمق(در چه لايه و عمقي اين تأثير انجام ميشود؟)
متغيّر جهت (در چه جهت و زاويهاي تأثيرگذاري يا تأثيرپذيري انجام ميشود؟)
متغيّرهاي همراه(عواملي كه بايد همراه هم باشند تا تأثيرگذاري يا تأثيرپذيري انجام شود)
با مشاهدة دقيق و جامع از فعل و انفعالات جاري در هستي ميتوان متغيّرهاي ديگري رانيز به اين فهرست افزود.
اصلیترین هدف در بحث سیستمها، تعیین رفتار سيستم است يعني چگونگي فعاليت متغيّرهاي آن براي رسيدن به هدف سيستم.
برای تشخیص رفتار سیستم باید تحليل سيستم صورت پذیرد يعني بررسي يك سيستم به هدف حلّ نارسايي و مشكل، يا به هدف ارتقاء وضعيت و رساندن به موقعيت بهتر. در تحليل سيستمي بهدنبال تجزية سيستم به عوامل تشكيلدهندة آن و روابط بين آنها و بررسي ميزان فعلوانفعال بين اجزاء و دستيابي به ميزان موفقيّت اين تعاملات در تأمين هدف سيستم هستيم.
اجتهاد سیستمی یعنی در مورد هر مساله و موضوعی که میخواهیم نظر دین را در مورد آن بهدست آوریم باید تعیین کنیم که در گزارههای دین، چه متغیرهایی با چه خصوصیات و روابطی با یکدیگر ترکیب شدهاند تا برآیندی در موضوع مورد بحث بهدست آید.
اجتهاد سیستمی، به زبان فقهی، «جمع دلالیِ» ادله معتبر عقلی و نقلی براساس منطق سیستمهاست؛ یعنی تعیین این که ادله مختلف مرتبط با یک موضوع، هر کدام ناظر به کدام بُعد از ابعاد سیستمی هستند که موضوع مورد نظر به آن ارتباط دارد؛ آیا تعیین اهداف هستند یا تعیین اجزاء یا تعیین زاویه دید یا تعیین زمینه تحقق یا شرایط مورد نیاز، یا نقطه شروع، یا مرکز ثقل، یا مراحل، یا نقاط بحران و خلل و موانع، یا انواع نتایج خروجی عملی، یا شاخص ارزیابی، یا کیفیت بهبود و اصلاح.
مثال مهم: در دو فضا، نمونهای را بررسی کنیم: سیستم عبادی اسلام/ مدل «صلوه» ؛ و سیستم حقوقی اسلام(معاملات)/ مدل «اجارات» (خدمات) ؛ توضیح:
«نماز» با خصوصیاتی که مسلمانان میخوانند، مدلی از عبادت است که با تمام جزئیات و شرایط در دین ارائه شده است؛ دیدنِ «نماز» بهعنوان یک مدل، یعنی تشخیص فرآیندی در نماز که ورودیای را به خروجیای تبدیل میکند؛ بنابراین برای رسیدن به نتیجه، باید ورودیها، خروجی و فرآیند تبدیل (زمینه، نقطه شروع، نقطه مرکزی، مراحل، نقاط بحران) از گزارههای دین بهدست آیند. اگر مجموعه احکام فقهی مربوط به نماز را کنار هم بگذاریم خواهیم دید که مدلی به صورت زیر داریم:
ورودیهای سیستم = انسان(بدن، ذهن و فکر، قلب و روح) با تمام لوازم و ملزومات، محیط، زندگی، سرنوشت، ماوراء، کمال، نیروهای مثبت و نیروهای منفی در هستی، دیگر انسانها (در محیط خانواده، محیط کار، محیط شهر، محیط بینالملل)، گذشته و آینده، قوانین طبیعی جسمی، فکری و روحی، مشکلات و بحرانهای انسانی، قوانین و مدلها و سیستمهای دیگر دینی.
خروجیهای سیستم = (اهداف، آثار و نتایجی که توسط نماز کامل ایجاد میشوند)= تمرکز فکری و روحی، فعال شدن احساس حضور خدا و معنادارشدن سطحی عمیقتر از حیات، اتصال به آگاهی جامع الهی، جذب نیروهای مثبت و نورانی و افزایش نیرو و انرژی روحی، دفع نیروهای منفی و ارتقاء در درجه خلوص ادراکات و معرفتها، آرامش و بهداشت معنوی فردی و جمعی، همسو شدن کلیه نیروهای روحی با نیروهای جاری در هستی در کل زمین، از بین رفتن آثار منفی عملکردهای قبلی، تعمیق فهم و احساس از دیگر دستورات الهی برای حرکت در زندگی دنیا و عبور به سوی ابدیت.
فرآیند پردازش/ تعیین مرزهای سیستم= تمام افراد انسان اعم از مرد و زن بالغ و کودکانی که به تشخیص رسیدهاند، در تمام مکانها و در تمام زمانها و در هر شرایط، تا آخر عمر
فرآیند پردازش/ تعیین زمینهساز اولیه = طهارت بدن و لباس + وضوء + تعیین قبله و رو به قبله ایستادن + تشخیص زمان + طهارت مکان سجده + آرامش بدن و قرار گرفتن در موقعیت مراقبه و دوری از خوردن و آشامیدن و حرکتکردن و حرف زدن
فرآیند پردازش/ تعیین نقطه شروع = اذان و اقامه + نیت + قیام + تکبیر (که در هر کدام کمیت و کیفیت ظاهری و باطنی آن ذکر شده است)
فرآیند پردازش/ تعیین مراحل فرآیند = قرائت + رکوع + سجود + تشهد + سلام (که در هر کدام کمیت و کیفیت ظاهری و باطنی آن ذکر شده است)
فرآیند پردازش/ تعیین مرکز ثقل = توجه به خداوند و فهم اینکه چه میکند و چه میگوید
فرآیند پردازش/ تعیین نقاط بحران = کلیه رفتارهای منجر به شک یا منجر به بطلان نماز (اَحکام خلل در نماز، چه نماز فُرادی و چه نماز جماعت و چه نمازهای جمعیتی مانند نماز عیدفطر یا نماز جمعه)
فرآیند پردازش/ بازخورد در سیستم = کلیه احکام مربوط به رفع نقص و شک در نماز
متغیرهای تقویت و تشدید کننده = کلیه مستحبات نماز (در کلیه انواع نماز)
متغیرهای تضعیفکننده و بازدارنده = کلیه مکروهات در نماز (در کلیه انواع نماز)
نتایج آثار و لوازم پذیرش بحث:
۱. براساس اجتهاد سیستمی، در تعریف مسائل، نیازها و موضوعات، باید کلیه متغیرها، مولفهها، عناصر و اجزاء مرتبط و احتمالا مرتبط با مساله، استخراج شود و به صورت شبکه مسائل درآید. (شناسایی تمام فروعات احتمالی مساله در کلیه ابعاد و زمینههای دین اعم از ابواب فقه، اخلاق،معارف و اهداف دین)
۲. براساس اجتهاد سیستمی، در استخراج پاسخ به مساله، ابتدا باید شبکه کلیدواژههای حداکثری از مفاهیم احتمالا مرتبط با مساله تولید شود تا به تعبیر اصولیین ،یاس عن الفحص حاصل شود (میدان معنایی حداکثری)؛
۳. پس از دستیابی به گزارههای حداکثری، اعتباریابی سندی صورت پذیرد؛ سپس تکتک گزارههای معتبر،به «موضوع + محمول + نسبت» تجزیه شوند؛ سپس مقولهبندی شوند (مرتبسازی یکبار براساس موضوع، یکبار براساس محمول و یکبار براساس نسبت انجام شود تا تشابهها و تمایزها پدیدار شوند)
۴. براساس اجتهاد سیستمی، باید کلیه معانی احتمالی موجّه از هر گزاره براساس قواعد معناشناسی، استخراج شود + تمام قرائن محتمل در مورد این مساله و موضوع، استقراء شود (از قرائن زیرساختی مانند اهداف دین و قواعد کلان حقوقی، اخلاقی معرفتی، گرفته تا قرائن مربوط به آن باب خاص فقهی، و قرائن مربوط به فضای خاص آن مساله مانند شان نزول، و قرائن مربوط به ادبیات گفتاری)
۵. براساس اجتهاد سیستمی، برای دستیابی به پاسخ نهایی از میان محتملات فوقالذکر، باید از منطق فرآیندها و مدلسازی مدد جست؛ یعنی مجموعه گزارههای بهدست آمده با معانی محتمل را در یک مدل کاربردی، که دارای ورودی، خروجی، پردازش و مراحل پردازش است، در کنار هم قرار داد تا معلوم شود هر کدام از این گزارهها، در چه قسمتی میتوانند ایفای نقش داشته باشند.
انتقال به دو بحث مهم «وضع الفاظ برای روح معنا» و «نظریه خطابات قانونیه» که از زیرساختهای نظری اجتهاد سیستمی هستند.
انتقال به انجمن بحثوگفتگو در مورد این موضوع
مباحث و مفاهیم کلیدی مرتبط به این بحث:
دینشناسی ، علم دینی ، تمدنسازی اسلام ، موجهسازی اطلاعات ، منطق فهم دین ، الگوریتم اجتهاد ، اجتهاد سیستمی
۱. اجتهاد جواهری، عنوانی است برای یک مکتب فقهی که تعیین روش اجتهاد و فرآیند فهم دین در آن، توسط فقیه بینظیر آیتالله حاج شیخ محمدحسن نجفی، در کتاب ۴۳ جلدی «جواهر الکلام فی شرح شرایع الاسلام» در کلیه ابواب فقهی، ارائه شده است. هر مکتب علمی، دستگاه فکریای شامل مبانی، منابع و روشهاست، که براساس آنها مسالهشناسی و تحلیل اطلاعات و مدلسازی صورت میپذیرد.
در مکتب اجتهاد جواهری، مسالهشناسی و حکمشناسی با ضوابط علمی انجام میشود بدین صورت که: در مسالهشناسی، تشخیص سنخ مساله و تحلیل مفهومی عقلی آن و کشف الزامات عقلی و عرفی آن و رابطه آن با شبکه مسائل فقهی سنجیده میشود و در حکمشناسی، تشخیص اصل اولیه عقلانی و عرفی قطعی و مراجعه به آیات و سپس روایات (پس از کشف هر روایتی که محتملا به موضوع مربوط باشد در کل منابع روایی، و اعتبارسنجی سندی آنها ) صورت میپذیرد؛ سپس به کشف معنی ادله و مراد جدی شارع پرداخته میشود و فهمها باید مستند به قواعد و قرائن ادبی، تفسیری، تاریخی، عرفی، عقلی، رجالی باشد و هر استظهاری مورد پذیرش نیست؛در مرحله بعد که مرکز ثقل اجتهاد جواهری است «نسبت سنجی» میان ادله و قرائن عقلی و عرفی قطعی است که موقعیت هر آیه و روایت در رابطه با موضوع بهدست آید و برآیند ادله، فتوای مجتهد خواهد شد. (برای اطلاعات بیشتر مراجعه کنید به کتاب «آشنایی با فقه جواهری،تالیف عبدالله امیدیفر، نشر دانشگاه قم)
برچسب #اجتهاد #اجتهاد سیستمی #الگوریتم اجتهاد #سیستم #سیستم شناسی
دانشنامه, روش شناسی
#کرسیهاینظریهپردازی
#علمدینی
خانه > دانشنامه > کرسی های نظریه پردازی > علم دینی
دانشنامه, کرسی های نظریه پردازی
علم دینی
15 دقیقه خواندن
302
علم دینی
علم دینی دانشنامه عبدالحمید واسطی
فهرست مطالب
موضوع بحث
مسأله بحث
پیش فرضها
فرضیه بحث
تبیین بحث
جوهره علم دینی و اشاره به مرکز ثقل قرائتهای مختلف در علم دینی
نتایج آثار و لوازم پذیرش بحث
مباحث و مفاهیم کلیدی مرتبط به این بحث
موضوع بحث
«علم دینی» چیست؟ چرا و چگونه؟ (اسلاید ) + ( مقاله ) + ( نمونه جدول تحلیل نظریه علم دینی)
مسأله بحث
آیا میتوان براساس گزارههای دین، دستگاه علمی در موضوعات تجربی تولید کرد؟ و آیا میتوان جامعهسازی و تمدنسازی کرد؟ چگونه؟
پیش فرضها
پارادایم شبکهای حاکم بر بحث است.
هویت دین برنامهساز و راهبردساز است. (براساس نگرش سیستمی به دین)
قلمرو دین حداکثری است و کلیه ابعاد زندگی را در بر میگیرد. (انتقال به بحث دین حداکثری)
فرضیه بحث
۱. علم دینی = نظر ابراز شده خداوند به بشر در مورد موضوعات و مسائل هستی، در قالب وحی.
یا به تعبیر دیگر، علم دینی = بستههای موضوعی فرآيندمحور و انسجام یافته از گزارههای وحیانی. (انتقال به بحث مدلسازی برای ایجاد انسجام)
۲. عقلانیت جمعی بشر برای تدبیر زندگی فردی و جمعی و جهانی، لازم است ولی کافی نیست و نیاز به علم وحیانی وجود دارد. (انتقال به مبانی معرفتشناسانه)
۳. یافتههای عقل برهانی و تجربه قطعی، کاشف از تکوین که محصول حکمت الهی است میباشند(کاشف از فعل خداوند در هستی) و مورد تایید دین هستند ولی از جنس «علم دینی» نیستند. (نقد نظریه آیتالله جوادی مدظله)
(مُبرِز علم و اراده الهی در علم دینی، «وحی» است و مُبرِز علم و اراده الهی در علم بشری، ساختار «عقل بشر» است که ضریب خطای صفر ندارد و جامعیت در کشف نیز ندارد؛ و اگرچه که فهمِ«وحی» نیز با همین عقل صورت میپذیرد ولی تفاوت میان عقلی که محصول وحی را میخواهد بفهمد با عقلی که مستقیما میخواهد واقعیت را کشف کند، تفاوت میان «فهم متخصصانه نظر متخصص» و «فهم متخصصانه» است که ضریب خطا در اولی بسیار کمتر از دومی است.)
۳. برای استخراج و دستیابی به علم دینی در تمام ابعاد و مقیاسهای لازم برای بشر، بهکارگیری «اجتهاد سیستمی» لازم است.
تبیین بحث
بهنظر شما تفاوت دو گزاره زیر در واقعنمایی و ارزش معرفتی چیست؟
محققان دپارتمان سلامت دانشگاه ییل در امریکا میگویند:
آزمایشات ثابت کرده است که:
شیر مادر بهترین غذا برای کودک است.
محمد بن عبدالله پیامبر دین اسلام میگوید:
به من از طرف خدا وحی شده است که:
شیر مادر بهترین غذا برای کودک است.[۱]
علم تجربی مبتنی بر آزمایش علم دینی مبتنی بر وحی (شهود واقعیتها در هستی)
انگیزه پرداختن به بحث علوم انسانی اسلامی یا به عبارت دیگر «علم دینی»، این است که گروه بزرگی از بشریت میخواهند طبق نظر خدا زندگی کنند؛ عدهای که حجم عظیمی هم هستند گرچه ممکن است در بعضی شرایط، اکثریت نباشند، ولی در کلان عالم جوامعی هستند که میخواهند طبق نظر خداوند زندگی کنند. وظیفه عالمان دین کشف نظر خداوند، و کشف طریقه پیادهسازی آن است.
پرداختن به علم دینی (یعنی فرآیندهای زندگی طبق نظر خدا)، بهسبب طرح شبهه ناكارآمدی دين در محيط رقابت برای مديريت زندگی جمعي،ضرورت معرفتی پیدا کرده است؛ در فضای زندگی فردی شبهه فوق فعال نیست؛ توضیحالمسائلهای فقهی کارویژه خود را دارند اما در مقیاس تمدنی توضیحالمسائلی وجود ندارد؛ و یک قدم جلوتر اینکه: حتی صِرف ارائه یک توضیحالمسائل تمدنی کفایت نمیکند چرا که در محیط رقابتیِ جمعی این توضیح المسائل را در کنار مانیفستهای غربی و شرقی و سایر ادیان قرار میدهند و مطالبه میکنند که باید برتری برنامه خودتان را اثبات کنید؛ مثلاً سیستم بهداشتی اسلام را در مقابل سیستم بهداشتی سازمان بهداشت جهانی قرار میدهند و در مقام مقایسه میگویند سیستم بشری بهتر و فعالتر و کارآمدتر است! لذا اگر بخواهیم طبق نظر خدا زندگی کنیم و این کار استمرار داشته باشد باید بتوانیم برنامه و الگویی که کارآمدی داشته باشد طراحی کنیم.
علت بیان قید استمرار این است که طبیعت بشر اینگونه است که هیچ وقت کالای غیر مرغوب را در درازمدت ترجیح نمیدهد. لذا اگر ایده خوبی مطرح شد که انسجام درونی داشت و منطقی بود و کاربرد نیز داشت ولی اثربخشیِ محصولِ رقیب فعالتر بود، نفوس به تدریج به سمت آن خواهند رفت؛ خصوصاً اینکه رقیب بسیار فعال است و دائماً در حال صید اذهان ميباشد.
اگر برنامه عملیاتی مبتنی بر دین برای زندگی جمعی عرضه نشود دچار دوگانگی بحرانساز میشویم؛ یعنی گرچه میخواهیم طبق نظر خدا زندگی کنیم ولی عملا در سیستمهای سکولار زندگی میکنیم. هنگامی که جامعه را کالبدشکافی کنیم متوجه میشویم که مردم از نظر فردی نسبتاً متدین هستند و از نظر اجتماعی کاملا مدرن غربی هستند.
جوهره علم دینی و اشاره به مرکز ثقل قرائتهای مختلف در علم دینی
علم دینی، علمی است که قضایا و مسائل آن و محمولات گزارهها، از دین گرفته شده است. یعنی در قضیه «هر «الف»، «ب» است»، باید محمول که «ب» است از دین گرفته شود. اما قسمت «الف»، که موضوعات و مسائل انسانی است از نقشه موضوعات و مسائل زندگی بشر گرفته میشود البته به علاوه موضوعاتی که توسط دین اضافه میشود (یعنی نیازهایی که ما خبر نداریم و دین ما را آگاه میکند.) آنچه صحت اطلاق کلمه «دینی» به «علم» را ایجاد میکند این است که ما محمول گزاره را از دین گرفته باشیم.
در قرائتهای مختلفی که علم را به دین نسبت دهند ملاکهای زیر مورد توجه و تصریح قرار گرفته است:
علمی که در خدمت اهداف دین باشد علم دینی است، یا علمی که توسط متدینین تولید شود دینی است، یا علمی که درباره دین باشد دینی است، یا علمی که مورد تایید دین باشد علم دینی است، یا علم تجربی که در دستگاه فکری دین (پیشفرضهای دینی) تولید شود دینی است، یا علمی که فرضیههای خود را از دین وام گرفته باشد دینی است؛ ولی:
لازمه صحت اطلاق و نسبت «علم» به «دین» این است که جنس آن گزاره، دینی باشد و برای این کار باید محمول آن دینی باشد.
ملاک «دینی بودن» محمول نیز این است که مدلول مطابقی یا تضمنی یا مدلول التزامی گزارههای وحیانی (قرآن و روایات معصومین) باشد؛ دقت در کلمه «مدلول التزامی» لازم است یعنی تمام لوازم عقلانی قطعی که بر یک آموزه مستقیم دینی بار میشوند جزو دایره دینی بودن هستند.
در مورد منبع بودن «عقل» برای صدور حکم «دینیبودنِ گزاره» باید گفت که اگر عقل به صورت قطعی حکمی را صادر کرد، چون گزارههای عقلی مورد تأیید دین هستند، علم حاصل از آن را مورد تایید دین مینامیم، نه اینکه جنس این گزاره دینی باشد، بلکه جنس گزاره عقلی است، ولی عقل جزو منابعی است که اگر برهانی باشد، دین آن را تأیید میکند. وحی محصولاتی میدهد که عقل دریافت میکند و عقل نیز میتواند به سطوحی از مقاصد وحی نفوذ کند. (مقصود از عقل در اینجا، تجربیات دارای شاهد صدق نیست، بلکه تجربه قطعی و عقل برهانی است). هنگامی که مجموعهای از این گزارههای دینی را که مربوط به یک موضوع باشد کنار هم بگذاریم و یک دستگاه قضایا تشکیل دهیم، «علم» شکل میگیرد.
انتظار این است اگر متخصصین متدین با طرحی روشمند و برخاسته از «علمدینی» مواجه شدند، بهجای تبعیت از روندهای حاکم و جاری بر زندگی و استبعاد نظر دین در زندگی امروزه، به دنبال روندسازی برای تغییر وضعیت و تحقق راهبرد دین باشند.
عقل بشر قدرت کشف واقعیت را دارد، اما قدرت کشف همه واقعیات را ندارد و مدعی آن هم نیست و تاریخ علم بشر نیز همانطور که گواه تواناییهای او در رشد بشریت است گواه خطاها و نقصهای مستمر او در صحنه زندگی بشر نیز هست. اصولا اختلاف الحاد و الهیات بر سر میزان توانایی عقل برای مدیریت زندگی و سعادت بشر است. عمرِ یکبار مصرف در برابر ابدیت، به چه طرح و برنامهای سپرده شود تا بیشترین ضریب اطمینان و کمترین ریسک و ضریب خطا را داشته باشد؟
اگر دين برنامه حركت انسان در اين دنيا برای تنظیم بهترین ارتباط در شبكه هستي بسوی عالم توحید باشد، آنگاه باید برای تمام ارتباطات انسان در این دنیا، فرآیند و برنامه و دستورالعمل تعریف کرده باشد. (انتقال به مبانی دینشناسانه)
نحوه استفاده از عقل در علم دینی به صورت زیر است:
۱. با عقل شروع کن و زیر ساختهای حداقلی قطعی برای رسیدن به ابزاری که کشف تام ایجاد کند را شناسایی کن.
۲. ابزار کشف تام را با عقل انتخاب کن. (انتخاب دین)
۳. در فهم دین از عقل استفاده کن.
۴. در تحقق نظر دین در عمل و اجرا، از عقل استفاده کن
آنچه توسط عقل به تنهایی بهدست میآید در صورت روشمند بودن، مورد تایید دین است و «حجیتساز» است و «تکلیف و تنجیز و تعذیر» ایجاد میکند؛ اما مصداقی از علم دینی نیست بلکه مصداقی از علم بشری مورد تایید دین است.
مبانی و هویت «علم دینی» را میتوان در فهرست زیر به نمایش گذاشت: (انتقال به مبانی معرفتشناسانه)
۱. علم و دین هر دو کاشف حقیقتند.
۲. حقیقت ، معرفت یقینی و قضیه مطابق با واقع خارجی است.
۳. حقیقت دست یافتنی است.
۴. حقایق و واقعیات ثابت درخارج وجود دارد.
۵. مبدأ درک همه حقایق، علم حضوری بشر است.
۶. حقایق عالم تجربی و فراتجربی است.
۷. علوم تجربی حتی در کشف حقایق تجربی بسیار خطا کرده است.
۸. روش تجربی به تنهایی کاشف حقیقت نیست، و برهان باید مکمل آن باشد.
۹. تجربه و حس در امور فراتجربی اصلا قابلیت کشف ندارد.
۱۰. کاشف حقایق فراتجربی، وحی، برهان و شهود است.
۱۱. وحی مستندی قطعی و یقینی دارد (متکی به برهان است) و خطاناپذیر است.
۱۲. انسان محیط بر حقایق عالم و هستی نیست و دارای خطاهای بسیار است. (انتقال به مبانی انسانشناسانه)
۱۳. برای رسیدن به سعادت، باید همسویی و هماهنگی با نیروهای مثبت در عالم ایجاد شود.
۱۴. احاطه علی الاطلاق بر عالم وحقایق آن به دست خالق و مبدا فاعلی آن است.
۱۵. هستی شبکه ای است و دارای لایه های مختلف است و هر پدیدهای نیز دارای لایه های مختلف است. (انتقال به مبانی هستیشناسانه)
۱۶. علم لازم برای ایجاد بهترین همسویی و ایجاد تضاعف نیروهای مثبت در کلان هستی، انحصار به خداوند دارد.
۱۶. کاشف تام حقایق، علم الهی (وحی) است.
۱۷. برای تنظیم زندگی دنیایی به طوری که همسو با نیروهای مثبت عالم و حرکت به سوی سعادت باشد، نیاز به علم وحیانی داریم.
۱۸. گزارههای دین، دارای ظرفیت معنایی برنامهای و راهبردی و ارائه «فرآیندها» (نه فقط مصادیق جزیی فردی حسی) میباشند. (انتقال به بحث تفصیلی از هویت «دین راهبردی»)
۱۹. گزارههای دین، به صورت مجموعی و مرتبط با یکدیگر و ناظر بر یکدیگر، معنیدار هستند. (انتقال به مبانی دینشناسانه)
نتایج آثار و لوازم پذیرش بحث
براساس مباحث فوق، نیاز به اصلاح نگرش به علم دینی وجود دارد. (امکان استخراج علم وحیانی به معنی یک دستگاه معرفتی کاشف از واقعیتهای مرتبط با یک موضوع)
بدون دستیابی به «علم دینی» تولید علوم انسانی اسلامی و در نتیجه احیاء تمدن اسلامی ممکن نخواهد بود.
بازسازی ابواب فقه با استفاده از نگرش سیستمی و تبدیل به ابواب فقه تمدنی ضروری است. (انتقال به بحث ابواب فقه تمدنی)
فعالسازی روش «استنطاقی» از مجموعههای موضوعی آیات و روایات لازم است.
تکمیل روش اجتهاد جواهری، با ابزار «منطق پایه و عام سیستمها و فرآیندها» لازم است. (انتقال به بحث رویکرد سیستمی)
سه کتاب «فلسفه علوم انسانی» تالیف حجتآلاسلام خسروپناه، «پارادایم اجتهاد دینی» تالیف حجتالاسلام حسنی و علیپور، «گامی بهسوی علم دینی» حجتالاسلام حسین بستان، از کتابهایی در فضای علم دینی هستند که منسجمتر و نزدیکتر به مدل عملیاتی، بحث و گفتگو را ارائه کردهاند.
انتقال به انجمن بحثوگفتگو در مورد این موضوع
مباحث و مفاهیم کلیدی مرتبط به این بحث
علم دینی، علم وحیانی، تمدن دینی، دینشناسی، فهم دین، روششناسی فقاهت، اجتهاد، الگوریتم اجتهاد، اجتهاد سیستمی
لَيْسَ لِلصَّبِيِّ خَيْرٌ مِنْ لَبَنِ أُمِّه [1]
مدل «حِکْمی – اجتهادی» مدلی است که جناب حجتالاسلام دکتر خسروپناه پردازش کردهاند و تصویر بیانگر آن مدل که توسط خود مولف ارائه شده است بهصورت زیر است:
تحلیل نظریه ایشان نیز بهصورت زیر قابل ارائه است: (این جدول با مولف محترم مرور شده است)
ردیف محورهای تحلیل و بررسی یک نظریه محتوای نظریه در محورهای چهاردهگانه
۱. متن نظریه (عبارات اصلی بیانکننده نظریه) ۱.علم دینی = دانشی که با بهرهگیری از مبانی هستیشناختی، معرفتشناختی، انسانشناختی، دینشناختی، ارزششناختی و روششناختیِ اسلامی [۱] به هستیشناسی، رابطهشناسی و کارکردشناسیِ پدیدههای ریاضی، طبیعی، زیستی، انسانی، به هدف درک رابطه «ملکی- ملکوتی» پدیدهها میپردازد.
۲.با الگوی حکمی اجتهادی، تولید علوم انسانی رفتاری اجتماعی[۲] ممکن است.
۳. الگوی حکمی اجتهادی، فرآیند معرفتیِ تولید نظریات علوم رفتاری اجتماعی اسلامی است.
۴.فرآیند معرفتی این تولید چنین است:
أ.از نظام هستیشناسانه، معرفتشناسانه و دینشناسانه، نظام انسانشناسانه استخراج شود؛
ب.از نظام هستیشناسانه و انسانشناسانه دین، مکتب ارزشی دین استخراج شود؛
ج.از مکتب انسانشناسانه و مکتب ارزشی دین، شاخصهای انسان مطلوب و انسان خاص (انسانِ اقتصادی، اجتماعی، …) استخراج شود؛
د.برای توصیف انسان موجود، با استفاده از روش اجتهادی، سوالات پرسشنامهای برای سنجشهای کمی و کیفی، تولید میشود و با روش تجربی کمی و کیفی اجرا شود.
ه. براساس شاخصهای انسان مطلوب دینی، شناخت از انسان موجود نقد شود؛
و.از مکتب ارزشی دین، نظامهای ارزشی فقهی حقوقی، اخلاقی عرفانی استخراج شود؛
۷. نظام مکتبی، اصول حاکم بر زندگی فردی و اجتماعی است که از آن به مکتب اقتصادی، مکتب سیاسی، مکتب اجتماعی تعبیر میشود.[۴]
۱۴. توجیههای استفاده شده در نظریه (مثالها و شواهد صدق بهکاررفته در نظریه) بررسی مبادی معرفتی ۱۲ نظریه در علوم انسانی و کشف تاثیر تغییر نوع نگاه به مبادی در خروجی نظری
مانند تابع مصرف فریدمن، ساختاریابی گیدنز، نظریه انقلاب فوکو
۱۵. لوازم منطقی نظریه (دلالتهای التزامی و مباشر نظریه) استفاده از اجتهاد دینی برای استخراج شاخصهای سنجش انسان موجود، از دین
استفاده از روشهای تجربی برای اجرای عملیات سنجش و تحلیل آن
استفاده از اجتهاد برای استخراج شاخصهای انسان مطلوب و نظام ارزشی
استفاده از اجتهاد و تجربه برای تعریف عملیاتی تغییر انسان موجود به مطلوب (علومی مانند فقه، اخلاق، عرفان، روانشناسی)
۱۶. نتایج معرفتی نظریه (چه تاثیری در چه فضای علمی ایجاد میکند؟) ۱. تلاش برای تولید فلسفههای مضاف بالخصوص فلسفه مضاف به امور
۲.تلاش برای تولید انسانشناسیهای خاص و ارزششناسیهای خاص
۳. تلاش برای تولید شااخصهای انسان مطلوب
۴. تلاش برای تولید چگونگی تغییر از موجود به مطلوب
۵. علومی را میخواهیم که ربط ملک و ملکوت را برقرار کنند.
۶. رویکرد غربگزینی انتقادی
۱۷. آثار نظریه (آثار عینی که نظریه میتواند ایجاد کند یا ایجاد کرده است) تولید مبانی فلسفه علوم انسانی اسلامی
۱۸. رقباء نظریه (افکار و نظریاتی که همگرا با این نظریه نیستند و مخالف محسوب میشوند) همه نظریاتی که امکان تولید علم دینی را قبول ندارند.
همه نظریاتی که امکان تولید علم دینی را در همه علوم قبول دارند و تعریف علم دینی را الگوی یکسان برای همه علوم میدانند.
همه نظریاتی که روش تولید علم دینی را فقط منحصر در استخراج نقلی میدانند.
۱۹. روش گسترش نظریه (آیا صاحبنظریه، خودانتقادی داشته است یا اشاره به شیوه تکمیل و بازسازی نظریه کرده است؟) نیاز نظریه به تکمیل از جهت فرآیند استخراج و تولید مدل عملیاتی
پی نوشت ها:
[1] . کتاب وسائلالشیعه، ج۵، ص۴۶۸
برچسب #اجتهاد #اجتهاد سیستمی #الگوریتم اجتهاد #دین کاربردی #دینشناسی #روششناسی فقاهت #علم دینی #علم وحیانی #فهم دین #مدل سازی
دانشنامه, کرسی های نظریه پردازی
ز.از نظامهای ارزشی دین، ارزشهای مضاف(ارزشهای اقتصادی، …..) استخراج شود و چگونگی تغییر بهدست آید.
۲. مفاهیم اصلی تشکیلدهنده نظریه نظام فلسفی (نظریه حکمت خودی)، نظریه دیدهبانی، فلسفه علوم، فلسفه امور، نظام معرفتشناسی (نظریه بداهت نظامند کارآمد)، نظام انسانشناسانه، انسان خاص (انسانِ موصوف)، مکتب ارزشی، ارزشهای مضاف، انسان محقق، انسان مطلوب، تعریف دین، اجتهاد فقهی، روش حکمی اجتهادی، عقلانیت اسلامی، علوم انسانی اسلامی، رابطه مُلک و ملکوت، علوم انسانی رفتاری اجتماعی، تمدن نوین
۳. مساله اصلی نظریه (صاحبنظریه به حل چه مسالهای اهتمام ویژه دارد؟) فرآیند اسلامیسازی علوم انسانی چگونه است؟ (فرآیند معرفتی، فرآیند راهبردی، فرآیند مدیریتی)
۴. مسائل فرعی نظریه (صاحبنظریه به دنبال پاسخگویی به چه مسائلی است؟) تعریف علم دینی و اسلامیسازی علوم چیست؟
الگوی معرفتی اسلامیسازی علوم رفتاری اجتماعی چگونه است؟
این الگو چگونه تحقق مییابد؟
۵. بستر معرفتی نظریه (نظریه و صاحبنظریه از چه نظریات یا افکاری اشراب شدهاند؟) حکمت متعالیه
۶. چهارچوب معرفتی حاکم بر نظریه (پارادایم و گفتمان حاکم بر نظریه، با ذکر تمام محورهای تشکیلدهنده پارادایم) حکمت نوصدرایی (در هستیشناسی و انسانشناسی)، ارزششناسی فقهی اخلاقی عرفانی اسلامی، معرفتشناسی مبناگرا (با نظریه بداهت نظامند کارآمد)، فلسفههای امور در حکمت خودی (بهویژه فلسفه هستی، فلسفه معرفت، فلسفه دین، فلسفه انسان، فلسفه ارزش)
۷. چهارچوب روشی حاکم بر نظریه (از چه روش یا روشهایی برای تعریف، توصیف، تفسیر و تبیین استفاده کرده است؟) برهانی، تجربی، اجتهادی با کارکرد استنطاقی (با پرسش بیرون از متن به متن مراجعه شود) + استفاده از دلالتهای التزامی گزارههای دینی
استفاده از «ظن مُدلّل» (روشمند)
بررسی تاریخی منطقی در کشف فرآیندهای احتمالی برای تولید علم دینی (دیدهبانی)
۸. پیشینه نظریه (چه نظریاتی همگرا با این نظریه عرضه شده است؟) نظریه علم دینیِ نقیب العطاس، اسماعیل فاروقی، العلوانی، نصر، گلشنی، عابدی شاهرودی، زیباکلام، جوادی آملی
۹. تعاریف موجود در نظریه (چه تعاریفی در نظریه ذکر شده است؟) علوم انسانی اسلامی، علومی هستند که با روش حکمی اجتهادی به توصیف انسان مطلوب، انسان محقق و نحوه تغییر او میپردازند.
۱۰. توصیفهای موجود در نظریه (قیود و شرایط هر یک از موضوع و محمول و نسبت) محمول نظریه، مقید به:
۱. علوم رفتاری اجتماعی (مجموعه توصیف، تبیین و توصیهها)
۲. در پاسخ به مشکلات و نیازهای انسان معاصر
۳. تشخیص داده شده با روش حکمی اجتهادی
۴.استخراج شده از مبانی هستیشناسانه، انسانشناسانه و ارزششناسانه خاص (مثلا خصوصیات انسان اقتصادی در حکمت اسلام)
۵. تفریع شده با روش حِکمی در توصیف انسان موجود
۶. استخراج شده از آیات و روایات با روش اجتهادی در توصیف انسان مطلوب
۱۱. روابط موجود در نظریه (چه روابطی بین مؤلفهها یا مفاهیم یا عناصر یا متغیرهای مختلف در نظریه آمده است؟) فلسفه مطلق (دربردارنده فلسفههای مضاف به حقایق و مبانی هستیشناختی، معرفتشناختی، انسانشناختی، روششناختی، دینشناختی) تولید نظام ارزشی و الگوی انسان مطلوب، شکلگیری نظام انسانشناسی، تولید نظام مکتب رفتاری اجتماعی، تولید انسانشناسیهای خاص (انسان اقتصادی، انسان فرهنگی، …)، تدوین نظام روششناسی، تولید نظریه، تولید علم انسانی
۱۲. تبیینهای موجود در نظریه (چه استدلالهایی در نظریه ذکر شده است؟) به دلیل مبنای مولف در قلمرو دین، آموزههای دین در توصیف انسان مطلوب، ظرفیت تبدیل شدن به مدل را دارند.
به دلیل مبنای مؤلف در فلسفه علوم انسانی، علوم اجتماعی دارای چهار ساحتِ توصیف انسان موجود، توصیف انسان مطلوب، نقد انسان موجود، فرآیند تغییر انسان موجود هستند.
۱۳. تفسیرهای موجود در نظریه (چه اجزاء و روابط پنهانی در نظریه، آشکارسازی شده است؟) ۱. فرآیند تولید علم دینی و اسلامیسازی علوم انسانی رفتاری اجتماعی= مجموعه سه فرآیندِ «توصیف انسان مطلوب»، «توصیف انسان موجود» و «توصیه برای تغییر»
۲. علوم انسانی، مبتنی بر پنج نظام هستند: نظام فلسفی، نظام انسانشناسی، نظام ارزششناسی، نظام مکتبی، نظام روششناسی
۳. در نظام فلسفی، رویکرد «حکمت خودی» اتخاذ میشود.
۴. فلسفههای مضاف از فلسفه عام استخراج شوند.
۵. پیشفرضهای علمشناختی، معرفتشناختی و دینشناختی، در نظام فلسفی تبیین شوند.
۶. در نظام انسانشناسی، انسان عام و انسان خاص[۳] توصیف شوند.
پنج نكته در باب كارآمدی دولت، اركان كارآمدی قوه قضاييه، انتقادپذيری مديران و ناكارآمدی سازمانها، برای كارآمدی كشاورزی چه كردهايم؟ بحران كارآمدي، بنيادهای كارآمدی در فرهنگ اسلام و غرب، تحليل كارآمدی ابزارهای بانكي، چرا شوراها كارآمدی ندارند؟، حكومت دينی از مشروعيت تا كارآمدي، دلايل ناكارآمدی اقتصاد، رابطه كارآمدی و عدم گسست، ريشه ناكارآمدی بودجه دولتي، عوامل ناكارآمدی آموزش، كارآمدی پارادايم دهه هشتاد، كارآمدی دين، كارآمدی و فقرزدايي، ناكارآمدی تبديل مجازات زندان، ناكارآمدی بانك جهانی و …؛ نشريه انديشه حوزه، مرداد و شهريور ۱۳۸۰ نيز ويژهنامهای با عنوان “كارآمدی فرهنگ اسلامي” منتشر كرده است.
[3] . توصيف اين سهشاخصه را در كتاب “هنر كشف آينده”، تاليف جوئلآرتور باركر، ترجمه نغمه خادمباشي، نشر انسيتو ايز ايران ۱۳۸۰ ملاحظه فرماييد. نكته: “تنزل هزينه دستيابي” در هر حيطهای به حسب خود آن است، در فضای علم و فكر، عبارتست از: سهولت فهم و قابليت انتقال سريع و نافذ.
برچسب #تحلیل مفهوم کارآمدی #تمدن سازی #دین اقوم #علم دینی #کارآمدی #کاربردی
دانشنامه, نقشه مسائل