#استثناء #مفرّغ
#شرط #استثنای_مفرّغ در کلام عرب:
#مقایسه_نظریه #شیخ_بهایی و #ابن_عقیل و #سیوطی :
#تعارض بین #کتب_درسی و #استعمال_قرآنی :
#ابن_عقیل و #سیوطی همانند جمهور نحویین معتقداند که #مستثنای #مفرغ در #کلام_موجب قرار نمی گیرد.
عبارت:
#شرح_ابن_عقیل : الاستثناء المفرّغ، و لا يقع فى كلام موجب؛ فلا تقول «ضربت إلا زيدا».
#النهجة_المرضیة : و ذلك لا يقع إلّا بعد نفي أو شبهه ك: «لا تزر إلّا فتى» ؛ «لا يتّبع إلّا الهدى» و «هل زكى إلّا الورع؟»
اما #شیخ_بهایی معتقد است #استثنای_مفرغ در #کلام_موجب هم می آید، اگر چه استعمالش کمتر است.
الفوائد الصمدیة: ... و سمّي مفرّغا. و الكلام معه #غير_موجب #غالبا.
#استعمالات #قرآنی #استثنای_مفرغ:
حداقل در 14 آیه از قرآن کریم، #مستثنای #مفرغ در #کلام_موجب قرار گرفته است،
البته کسانی که وقوع آن در #کلام_موجب را انکار می کنند، برخی از این آیات را با تکلّف، #تأویل_به_نفی برده اند
هر چند از #تأویل برخی از آنها عاجز شده اند و به طور غیر مستقیم، به وقوع آن در #کلام_موجب ، إعتراف نموده اند.
و اما آیات:
1- وَاسْتَعِينُوا بِالصَّبْرِ وَالصَّلَاةِ وَإِنَّهَا لَكَبِيرَةٌ إِلَّا عَلَى الْخَاشِعِينَ (سوره بقره آیه 45)
2- وَإِنْ كَانَتْ لَكَبِيرَةً إِلَّا عَلَى الَّذِينَ هَدَى اللَّهُ (سوره بقره آیه 143)
3- فَنِصْفُ مَا فَرَضْتُمْ إِلَّا أَنْ يَعْفُونَ (سوره بقره آیه 2237)
4- ضُرِبَتْ عَلَيْهِمُ الذِّلَّةُ أَيْنَ مَا ثُقِفُوا إِلَّا بِحَبْلٍ مِنَ اللَّهِ وَحَبْلٍ مِنَ النَّاسِ (سوره آل عمران آیه 112)
5- وَدِيَةٌ مُسَلَّمَةٌ إِلَى أَهْلِهِ إِلَّا أَنْ يَصَّدَّقُوا (سوره نساء آیه 92)
6- وَمَنْ يُوَلِّهِمْ يَوْمَئِذٍ دُبُرَهُ إِلَّا مُتَحَرِّفًا لِقِتَالٍ (سوره أنفال آیه 16)
7- وَإِنِ اسْتَنْصَرُوكُمْ فِي الدِّينِ فَعَلَيْكُمُ النَّصْرُ إِلَّا عَلَى قَوْمٍ بَيْنَكُمْ وَبَيْنَهُمْ مِيثَاقٌ (سوره أنفال آیه 72)
8- لَا يَزَالُ بُنْيَانُهُمُ الَّذِي بَنَوْا رِيبَةً فِي قُلُوبِهِمْ إِلَّا أَنْ تَقَطَّعَ قُلُوبُهُمْ وَاللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ (سوره توبه آیه 110) (لا یزال معنای ایجاب دارد)
9- لَتَأْتُنَّنِي بِهِ إِلَّا أَنْ يُحَاطَ بِكُمْ (سوره یوسف آیه 66)
10- إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ إِلَّا مَا رَحِمَ رَبِّي (سوره یوسف آیه 53)
11- يُمْسِكُ السَّمَاءَ أَنْ تَقَعَ عَلَى الْأَرْضِ إِلَّا بِإِذْنِهِ (سوره حج آیه 65
12- الَّذِينَ هُمْ لِفُرُوجِهِمْ حَافِظُونَ ؛ إِلَّا عَلَى أَزْوَاجِهِمْ (سوره مؤمنون آیات5و6)
13- أُولُو الْأَرْحَامِ بَعْضُهُمْ أَوْلَى بِبَعْضٍ فِي كِتَابِ اللَّهِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ وَالْمُهَاجِرِينَ إِلَّا أَنْ تَفْعَلُوا إِلَى أَوْلِيَائِكُمْ مَعْرُوفًا (سوره أحزاب آیه 6)
14- الَّذِينَ هُمْ لِفُرُوجِهِمْ حَافِظُونَ ؛ إِلَّا عَلَى أَزْوَاجِهِمْ (سوره معارج آیات29و30)
#ادیب_شیعی #نجم_الأئمة و فاضل الأمّة جناب #شیخ_رضی می فرماید:
و تأويل النفي في غير الألفاظ المذكورة نادر، كما جاء في الشواذ: «فشربوا منه إلا قليل منهم، أي لم يطيعوه إلا قليل منهم؛ و لا يجوز: مات الناس إلا زيد، أي لم يعش الناس إلا زيد، و كذا لا يجوز في الأمر و الشرط، الإبدال و التفريغ، نحو ليقم القوم إلا زيد، و إن قام أحد إلا زيد قمت،
یعنی: تأویل بردن جمله موجب به جمله منفی در غیر از (أبی ، قلَّ ، أقَلَّ) نادر است.
از امور #شگفت:
از عجایب این است که نحویین و حتی #نجم_الأئمة وقوع #استثنای_مفرغ بعد از «مازال» و مشتقات آن را ممتنع می دانند، زیرا تأویل آن به نفی ممکن نیست، در حالی که این سخن در #تعارض آشکار با #استعمال_قرآن است: لَا يَزَالُ بُنْيَانُهُمُ الَّذِي بَنَوْا رِيبَةً فِي قُلُوبِهِمْ إِلَّا أَنْ تَقَطَّعَ قُلُوبُهُمْ (سوره توبه آیه 110)
https://eitaa.com/joinchat/2412642376C439d1ec02d
#إضافه#معنویه
#اضافه_به_معرفه
#فایده_اضافه_معنوی
سؤال: آیا مضاف به معرفه، معرفه است؟ در مثال «غلامُ زیدٍ» اگر زید دارای 10 غلام باشد، این اضافه مفید #تخصیص است یا #تعریف؟
پاسخ:
برای دریافت پاسخ باید به مقدمه ذیل توجه نمایید:
#معارف دو گونه است:
1- #معرفه_لفظی_و_معنوی، یعنی: اسمائی که از نظر معنایی بر فرد جزئی و معیّنی دلالت می کنند و از نظر لفظی نیز احکام اسم معرفه بر آنها مترتب است. مانند: ضمایر و اسماء إشاره و اسم موصول و علم شخص
2- #معرفه_لفظی_و_نکره_معنایی، یعنی: اسمائی که از نظر لفظی معرفه شمرده شده و لذا برای مبتدا شدن نیازمند مسوّغ نیستند و صفت آنها هم معرفه می آید، ولی از نظر معنایی با اسم نکره فرقی ندارند و همانند اسم جنس می باشند، مثال این قسم عبارتست از: علم جنس و معرفه به أل جنس
ابن مالک درباره علم جنس می گوید:
وَ وَضَعُوا لِبَغضِ الأجناسِ عَلَم ** کَعَلَمِ الأشخَاصِ لَفظاً وَ هوَ عَمّ
اکنون درباره مضاف به معرفه، در صورتی که دارای افراد متعدد باشد، همانند «غلام زید» در جایی که 10 زید، غلام دارد، باعث تعریف لفظی خواهد بود ولی از نظر معنایی، غلام نکره مخصصه است نه معرفه.
شیخ بهایی رحمه الله در تعریف معرفه می فرماید: الإسم إن وضع لشیء بعینه معرفة
#تعریف_و_تخصیص در #اضافه_معنویه
https://eitaa.com/joinchat/2412642376C439d1ec02d
#إضافه#معنویه
#اضافه_به_معرفه
#فایده_اضافه_معنوی
#میرزا_ابوطالب_و_سبب_تعریف_مضاف_إلیه:
از دیدگاه #میرزا_أبوطالب در #حاشیه_البهجة_المرضیة، آنچه باعث می شود #مضاف، در زمان اضافه به معرفه، #معرفه بگردد، #معهود بودنِ آن است نه #إضافه شدنِ آن.
به عقیده وی، در صورتی که #مضاف، دارای #افراد متعدد باشد، #تعریفِ آن به جنس است، یعنی لفظا معرفه است و از لحاظ معنایی فقط تخصیص می خورد.
#عبارت_حاشیه_میرزا_ابوطالب:
اقول : « تعریفُ المضافِ بالعهدِ أو الجنسیةِ
المقارِنَینِ للإضافةِ کما قالوا ،
لا بالمضافِ الیه ؛
ضرورةَ أنَّ «غلام زید» لا یَصِیرُ مُعَرَّفاً بالمضافِ الیه ،
لجواز أن یکونَ لِزَیدٍ أَغلِمَةً مُتَعَدِّدَةً... .»
#تعریف_و_تخصیص در #اضافه_معنویه
https://eitaa.com/joinchat/2412642376C439d1ec02d
#تمرین_قرآنی #إضافه
فرق معنایی «#بأخیکم» و «#بأخٍ_لکم» و «بغلامِک» و «بغلامٍ لک»:
سؤال: چرا در آیه: «وَ لَمَّا جَهَّزَهُمْ بِجَهازِهِمْ قالَ ائْتُوني بِأَخٍ لَكُمْ مِنْ أَبيكُمْ » (سوره یوسف؛ آیه59) به جای #ترکیب #بأخیکم از ترکیب #بأخٍ_لکم استفاده نموده است؟
پاسخ:
نحویین در فرق: «مررت بغلامك»، و «بغلام لك»، گفته اند:
جمله اول در صورتی به کار می رود که مضاف بین متکلم و مخاطب، معهود باشد.
ولی جمله دوم به معنای این است که مضاف، برای متکلم معهود و شناخته شده نمی باشد. (الدر المصون)
در تفسیر کشف الأسرار؛ و دقائق التأویل و حقائق التنزیل؛ تفسیر أبی السعود و ...درباره علت عدول از #بأخیکم به #بأخٍ_لکم گفته اند:
با اینکه یوسف آنان را می شناخت و باید می گفت #بأخیکم ولی از ترکیب نکره استفاده کرد، چون هنوز نمی خواست خود را به آنان معرفی کند و اینکه آنان برادر دیگری دارند را از خودشان شنیده بود، پس گویا منظور آیه چنین است: «بأخٍ لكُم قَد سَمِعتُ بِهِ». يعنى نزد من آريد برادرى را كه وصف او شنيدم و شما برایم گفتید.
آنچه ذیل این آیه گفتیم، می تواند توضیح بر عبارت #حاشیه_میرزا_ابوطالب باشد که فرمود: تعریف مضاف، به «عهد» یا «جنس» است.
با ذکر #آدرس #کپی شود.
#نحو_تکمیلی (#نحو_الشباب)
https://eitaa.com/NAHV_ALSHABAB
May 11
#تمرین_قرآنی :
#فرق_معنایی_و_لفظی اسماء دائم الإضافه ای که چهار حالت دارند.
غُلِبَتِ الرُّومُ (2) في أَدْنَى الْأَرْضِ وَ هُمْ مِنْ بَعْدِ غَلَبِهِمْ سَيَغْلِبُونَ (3) في بِضْعِ سِنينَ لِلَّهِ الْأَمْرُ مِنْ قَبْلُ وَ مِنْ بَعْدُ(4) (سوره روم)
قراءات:
#قراء_سبعه: مِنْ قَبْلُ وَ مِنْ بَعْدُ
#فراء نقل نموده که برخی مِنْ قَبْلِ وَ مِنْ بَعْدِ (به کسر و بدون تنوین) خوانده اند.
#إبن_نحاس قرائت منقول توسط فراء را تخطئه نموده و گفته صحیح آن است که مِنْ قَبْلٍ وَ مِنْ بَعْدٍ (به کسره و با تنوین) بخوانند. و البته برخی هم آیه را اینچنین خوانده اند. (الدر المصون)
اکنون این سؤال مطرح است که #فرق بین «#مِن_قبلُ» و «#مِن_قبلِ» و «#مِن_قبلٍ» چیست؟
#پاسخ: بین این قراءات دو فرق است: یک #فرق_لفظی و یک #فرق_معنایی؛ و البته درک و نوشیدن #فرق_لفظی، بعد از درک #فرق_معنایی، میسّر خواهد بود.
#توضیح #فرق_لفظی:
«#مِن_قبلُ»: فقط معنای مضاف إلیه در نیت و تقدیر است.
«#مِن_قبلِ»: لفظ مضاف إلیه در تقدیر است (و معلوم است که وقتی لفظ در تقدیر باشد، معنایش هم مراد است.)
«#مِن_قبلٍ»: هیچ چیزی در تقدیر نیست و إصطلاحا می گویند مضاف الیه «نسیاً منسیّاً» است.
#توضیح #فرق_معنایی:
«#مِن_قبلُ» (مبنی بر ضم): وقتی می گوییم فقط معنای مضاف الیه در تقدیر است، یعنی: 1- مضاف إلیه، به خاطر وجود قرینه حذف شده است. 2- برای تعبیر از مضاف إلیه، لفظ خاصی منظور نیست. مثلا در همین آیه به قربنه «وَ هُمْ مِنْ بَعْدِ غَلَبِهِمْ» (آیه3)، مضاف إلیه «مِن قبلُ و مِن بعدُ» حذف شده و تقدیر آن می تواند هر یک از «من قبل غَلَبِهِم و من بعد غَلَبِهِم» یا «من قبله و من بعده» یا «من قبل ذلک و من بعد ذلک» باشد. (توضیح اینکه: گاهی خود لفظی که برای تعبیر به کار می رود در مقصود گوینده دخالت دارد همانند اینکه می گویند: «بفرمایید بنشینید» یا «بنشین» یا «بتمرگ»)
«#مِن_قبلِ»: متکلم لفظ مضاف إلیه را به خاطر رعایت اختصار حذف نموده در حالی که همان لفظی که قرینه می فهماند منظور است. مثلا در این آیه تقدیر چنین است: در تقدیر است «من قبل غَلَبِهِم و من بعد غَلَبِهِم» (در این حالت، جای این سؤال هست که علت ترجیح یک واژه بر واژگان دیگر چیست؟ چرا متکلم فقط این لفظ را اراده کرده است؟ این واژه چه معنایی را می فهماند که سایر واژگان از فهماندن آن قاصراند.)
«#مِن_قبلٍ» (با کسر و تنوین): در این حالت، هیچ چیز در تقدیر نیست و قبل و بعد، نکره محضه اند. نظیر اینکه در فارسی می گوییم: «قبلاً گفته ام» یا «بعداً خواهم گفت». می بینید که در زبان فارسی هم در زمانی از این واژه با تنوین استفاده می کنیم که می خواهیم به طور کاملا مبهم سخن بگوییم و قید خاصی منظورمان نمی باشد.
#تتمه:
این بحث اختصاصی به #قبل و #بعد ندارد و در #اسماء #دائم_الإضافه ذیل نیز مطرح است:
#جهات_ستّ، #غیر، #حسب، #أوّل، #دون، #عل، #أیّ
با ذکر #آدرس #کپی شود.
#نحو_تکمیلی (#نحو_الشباب)
https://eitaa.com/NAHV_ALSHABAB
#مطالعات_تکمیلی
واژه #أوّل
کدام #أوّل #دائم_الإضافه بوده و #چهار_حالت دارد؟
*کلمه #أوّل به چهار #معنا إستعمال می شود:
1- اسم به معنی«#مبدأ»:ما له أوّلٌ و لا آخَر.
2- اسم به معنی«#سابق»:لقیتُهُ عاماً أوّلاً
3- إسم تفضیل به معنی«#أسبق» و غیر منصرف:هذا أوّلُ مِن هذینِ.(نکته:از لفظش فعلی یافت نشده است.)
4- #ظرف به معنی «#قبل» و #دائم_الإضافه و دارای #چهار_حالت در إضافه که در یک حالت آن #مبنی می شود،:رأیتُ الهِلالَ أوَّلَ النَّاسِ،أی:قبلهم
#حاشية_الصبان على شرح الأشمونى؛ ج2 ؛ ص417
*قوله: (#أول)
*يستعمل اسما بمعنى (مبدأ الشئ) نحو ما له أول و لا آخر،
*و بمعنى (السابق) نحو لقيته عاما أولا فيصرف. و قد تلحقه تاء التأنيث،
*و وصفا بمعنى (أسبق) فيمتنع الصرف للوصفية و وزن الفعل و تليه من فيقال: هذا أول من هذين فيكون أفعل تفضيل لا فعل له من لفظه أو جاريا مجراه على الخلاف،
*و (ظرفا) نحو: رأيت الهلال أول الناس أى قبلهم
*قال ابن هشام: و هذا هو الذى إذا قطع عن الإضافة بنى على الضم قاله يس و غيره.
*صبان، محمد بن على، حاشية الصبان على شرح الأشمونى على ألفية ابن مالك و معه شرح الشواهد للعيني، 4جلد، المكتبة العصرية - بيروت - لبنان، چاپ: 1.
با ذکر #آدرس #کپی شود.
#نحو_تکمیلی (#نحو_الشباب)
https://eitaa.com/NAHV_ALSHABAB
#مطالعات_تکمیلی
واژه #دون
اسم #دائم_الإضافه
*واژه #دون به چه معناست؟
#معنای_وضعی #دون:
اسم برای #مکان_پایین_تر از #مکان_مضاف_إلیه: جلست دون زيد (مکان جلوس متکلم پایین تر از مکان زید بوده است.)
#معنای_مجازی_اول:
#مکانت و #منزلت پایین تر از #منزلت_مضاف_إلیه: زيد دون عمرو فضلا (در این استعمال که زیاد است، #دون از باب #إستعاره است، یعنی مکانت و منزلت که از امور معنوی و معقول است به مکان خارجی محسوس تشبیه شده و سپس از باب استعاره تصریحیه، «مشبّهٌ به» به معنای «مشبّه» به کار رفته است.)
#معنای_مجازی_دوم:
گاهی از معنای مجازی اول هم خارج شده و در معنای #تجاوز و گذشتن از یک شیء و إقبال به چیز دیگر است. «أكرمتُ زيداً دونَ عمروٍ». (در این مثال از إکرام عمرو (مضاف إلیه #دون) چشم پوشی شده و زید إکرام شده است) «فعلت بزيدٍ الإكرامَ دونَ الإهانةِ» (در این مثال نیز از توهین (مضاف إلیه #دون) گذشته و به إکرام زید روی آورده است.)
با ذکر #آدرس #کپی شود.
#نحو_تکمیلی (#نحو_الشباب)
https://eitaa.com/NAHV_ALSHABAB
#مقایسه_ای_بین_سیوطی_و_شرح_ابن_عقیل در باب #أفعال_ناقصه:
#قسمت_اول:
1- #إبن_عقیل در شمارش #أفعال_ناقصه به #اختلاف مطرح در #اسمیّت و #حرفیّت «#لیس» اشاره کرده و قائلین به #حرف_بودن_لیس را نام برده است. ولی #سیوطی متذکر این نکته نشده است.
(#أدله و #نقد این قول را در #شرح_قطر_الندی ببینید.)
2- #إبن_عقیل در توضیح #أفعالی که به نحو #مشروط عمل می کنند می گوید: ممکن است بر #نفی یا #نهی_تقدیری تکیه کنند و برای توضیح به آیه «تالله تفتأ تذکر یوسف» مثال می زند که خود این آیه برای مبتدیان از آیات مشکل قرآنی است. ولی #سیوطی این نکته را بیان نمی کند.
3-#سیوطی به طور اجمالی به بررسی #صرفی #زال پرداخته و متذکر شده که #زال_یزال از #افعال_ناقصه است نه سایر ریشه ها، ولی #این_عقیل این نکته را بیان ننموده است. (#شرح_الأشمونی به طور دقیق تر و مفصل تری به بررسی ریشه ای و صرفی این افعال پرداخته است.)
4- #ابن_عقیل معنای #بات و #ظل و #أضحی و #أمسی و #أصبح و #لیس را دقیق تر بیان نموده است.
5- #صرف_أفعال_ناقصه در #شرح_إبن_عقیل به نحو مفصل تر و با بیان مثال های مستند بیشتری، شرح شده است.
6- شرح #توسط_خبر بین #فعل_ناقصه و #إسم آن در #شرح_إبن_عقیل بیشتر و کامل تر بیان شده است.
7- آیا #تقدیم_خبر بر #دام به تنهایی (لا أصحبك ما قائما دام زيد) جایز است؟ این بحث را #سیوطی مطرح نکرده است ولی #إبن عقیل توضیح داده است.
8- آیا #نقدیم_خبر بر خودِ #فعل_ناقصه، نه بر #ما نافیه، جایز است؟ «ما قائما زال زيد» و «ما قائما كان زيد»
این مسأله هم در #شرح_إبن_عقیل آمده است ولی در #البهجة_المرضیة_سیوطی نیامده است.
9- در بحث #تقدیم_خبر_لیس بر خودِ #لیس، مبنای استدلال به آیه «ألا یوم یأتیهم لیس مصروفا...» و کیفیت استدلال به این ایه، در #شرح_سیوطی نیامده است ولی در #شرح_إبن_عقیل بیان شده و #قاعده_نحوی « لا يتقدّم المعمول إلا حيث يتقدّم العامل» شرح داده شده است، خصوصا با #حاشیه_محمد_محیی_الدین_عبدالحمید.
با ذکر #آدرس #کپی شود.
#نحو_تکمیلی (#نحو_الشباب)
https://eitaa.com/NAHV_ALSHABAB
#مقایسه_ای_بین_سیوطی_و_شرح_ابن_عقیل در باب #أفعال_ناقصه:
#قسمت_دوم:
10- در #شرح_ابن_عقیل، مثال های #توسیط_معمول_خبر بین #فعل_ناقصه و #معمولش؛ به طور واضح تری بیان شده است.
11- #مواضع_قیاسی_و_سماعی #رائده_شدن_کان، در #شرح_إبن_عقیل به درستی تبیین شده است ولی در #سیوطی بسیار مجمل آمده است.
12- آیا #کان_زائده هم #صرف می شود؟ #شرح_إبن_عقیل به پاسخ این مطلب پرداخته است ولی #سیوطی خیر.
13- #سیوطی #زائده_شدن_أمسی_و_أصبح را متذکر شده است ولی #إبن_عقیل خیر.
14- در بررسی #مثال: «أمّا أنتَ برّاً...» #إبن_عقیل صوری را مطرح کرده که #سیوطی از آنها غافل بوده است، مثل اینکه آیا در صورتی که #اسم_کان، #ضمیر متکلم یا #اسم_ظاهر باشد هم می توان #کان را #حذف نموده و #ما زائده را #عوض از آن قرار داد؟ حکم مثال #سیبویه در این باب: «أمّا زیدٌ ذاهباً» چیست؟
15- #سیوطی #حذف_کان_و_اسم_و_خبرش را بررسی نموده و موضع آن را بیان نموده است ولی #إبن_عقیل خبر.
16- #سیوطی #أفعال_ناقصه_ای که به #معنای #صار می آیند را نام برده است ولی #إبن_عقیل خبر.
17- #سیوطی #أفعال_تامه_ای که گاهی به #معنای #صار به کار می روند و در حکم #ملحق_به_صار اند را نام برده است ولی #إبن_عقیل خبر.
18- #حذف_نون_مضارع_کان در #شرح_إبن_عقیل بسیار مفصل و با بررسی #فروع بیشتری دنبال شده است.
19- در این باب، #إبن عقیل بیشتر از #سیوطی به #سماع و #إستعمال_عرب و أقوال #سیبویه و نیز ذکر #صاحبان اقوال توجه نموده است.
با ذکر #آدرس #کپی شود.
#نحو_تکمیلی (#نحو_الشباب)
https://eitaa.com/NAHV_ALSHABAB
May 11
هدایت شده از گروه علمی زبان و ادبیات حوزه علمیه خراسان
▪️ای نجل جواد، ابن رضا، حضرت هادی
▪️بگرفته حسن بر تو عزا حضرت هادی
▪️یک عمر ستم دیده ز جور متوکل
▪️در آینه صبح و مسا حضرت هادی
▪️دل سوخته از طعنه و از زخم زبانها
▪️خونین جگر از زهر جفا حضرت هادی
⬛️فرارسیدن سالروز شهادت دهمین اختر تابناک آسمان ولایت و امامت، امام علی النقی الهادی «علیه السلام»؛
▪️را به محضر حضرت بقیة الله الاعظم «عجل الله تعالی فرجه الشریف»، مقام معظم رهبری حضرت آیت الله امام خامنه ای و شما ارادتمندان به اهل بیت عصمت و طهارت «علیهم السلام»، تسلیت عرض می نماییم!
🏫«قرارگاه زبان و ادبیات عربی حوزه علمیه خراسان»
🆔 @Arabicliteraturehozehkh
#مطالعات_تکمیلی
مراد از #ظرف_مبهم یا #ظرف_غیر_محدود
در مقابل #ظرف_مختص یا #ظرف_غیر_محدود
#ضرورت_بحث:
1- در باب #إضافه می گویند: #اسماء_زمان_مبهم (#شبه إذ و شبه إذا) می توانند به #جمله #إضافه شوند.
2- در بسیاری از شروح کتاب های درسی و نیز در بیان بسیاری از اساتید، کلماتی نظیر #یوم، ظرف زمان مختص است، در حالی که به تصریح #إبن_عقیل و #سیوطی ؛ #یوم ؛ #ظرف_زمان_مبهم است ولذا می تواند به #جمله #إضافه شود.
*اکنون در صدد پاسخ به این سؤال هستیم: «#یوم» #ظرف_مختص است یا #مبهم؟
#پاسخ: به نظر شارحین صمدیه و تقریباً تمامی اساتید ادبیاتِ حوزه علمیه «یوم» ظرف محدود و مختص است.
*استاد ادیب حفظه الله : ظرف محدود و معین مانند یوم و شهر در إسم زمان و مسجد و سوق در إسم مکان. ( فرائد حجتیه/ص147)
**سید علی خان کبیر : و نعنی بالمبهم ما دلّ علی قدرٍ من الزمان غیر معیّنٍ کـ: حین ؛ و ساعة (حدائق الندیة/ج1ص482)
***نتیجه این تعریف نیز این است که «یوم» ظرف معیّن و مختص باشد.
ولی این شرح و سخن با آنچه در کتاب سیوطی و شرح إبن عقیل می خوانیم تناقض دارد.
البهجة المرضیة باب إضافه/ص129 «و ما كـ«اذ» معنى ،أى: فى المعنى و هو:« كل اسم زمان مبهم ماض» كإذ أضف إلى الجملتين جوازا ... نحو:«هذا يومُ يَنفَعُ الصَّادِقِينَ» (المائدة) (او در همبن بخش درباره اعراب و بنای او به خاطر اضافه به جمله نیز سخن گفته است)
سیوطی در باب النائب عن الفاعل/ص86 نیز تصریح می کند که «یوم» ظرف غیر مختص است: «و قابل للنيابه من ظرف بان كان متصرفا مختصا او غير مختص لكن قيد الفعل بمعمول آخر او من مصدر بان كان متصرفا لغير التوكيد او حرف جر مع مجروره بان لم يكن متعلقا بمحذوف و لا عله بنيابه عن الفاعل حرى اى جدير نحو سير يوم السبت (ظرف مختص) ؛و سير بزيد يوم (ظرف غیر مختص) ؛ و ضرب ضرب شديد(مصدر نوعی نه تأکیدی)»
نتیجه:همان طور که معلوم شد، به نظر سیوطی«یوم» مختص نیست، و شرح شارحین صمدیه و اساتید حوزه بر خلاف نظر سیوطی و ابن مالک است.
پس باید دوباره به این سؤال پرداخت که: مراد از«مبهم» چیست؟
منظور سیوطی و سید علی خان از عبارت: «ما إفتقر إلی غیره فِي بیان صورة مسمّاه» که در تعریف ظرف مبهم آورده اند چیست؟(البهجة المرضیة باب مفعول فیه ص104)؛حدائق الندیة/ج1ص482)
پاسخ: برای وضوح مطلب دو بیان را ذکر می کنیم:
الف- میزرا ابوطالب : مراد از «مختص»، همان «محدود» است و ظرف محدود خود دو قسم است:الف- مختص بالمعنی الأخص که در جواب«متی»یا«أینَ»می آید. ب- معدود که در جواب«کم»واقع می شود. و مراد از مبهم ظرفی است که در جواب چیزی واقع نمی شود. (حاشیه میرزا ابوطالب ص172)
ب- محمد محیی الدین عبد الحمید :ظرف مختص چهار قسم است: 1- مضاف مانند:یوم الخمیس ،2- ظرفی که موصوف است، مانند: یوم شدید الحرّ ،3- ظرفی که معرفه به«أل» عهد است مانند: الیوم ،4- ظرفی که برای زمان یا مکان خاصی علم است، مانند:رمضان.
و مراد از مبهم ظروفی است که از این چهار قسم نباشد،مانند: یوم ، حین ، زمان. (تعلیقه أوضح المسالک/ج2ص148
نکته:برای توضیح بیشتر می توانید به(محمد محیی الدین عبد الحمید/تعلیقه أوضح المسالک/ج2ص237)مراجعه کنید.)
با ذکر #آدرس #کپی شود.
#نحو_تکمیلی (#نحو_الشباب)
https://eitaa.com/NAHV_ALSHABAB
#مطالعات_تکمیلی
#تطبیق_قرآنی
عنوان:
#إضافه #اسم به #مسمّی
و #إضافه #مسمّی به #إسم
شامل: تعریف اصطلاحات ؛ معنا و نقش#إسم در آیه (بسم الله الرحمن الرحیم):
اصطلاح شناسی (#إسم و #مسمّی):
به دو مثال ذیل بنگرید:
کتبتُ «علیاً»؛ رأیتُ «علیّاً»
در مثال اولی، از «علیاً» خود واژه و عنوان «علی» قصد شده است. یعنی واژ] علی نوشته شده است (#إسم)
ولی در مثال دوم، منظور از «علیاً»، شخص و ذات علی است، یعنی کسی که اسمش علی هست رؤیت شده است. (#مسمّی)
*با توجه به اینکه #إسم به معنای (نام و نشانه) است و واژه #الله نیز یکی از نام های خداست، آیه (بسم الله ...) چگونه معنا می شود؟ آیا می توان واژه اسم را به الله که خودش یکی از نام های خداست اضافه نمود؟
#ابوالبقاء_عکبری در «#التبیان_فی_إملاء_ما_مَنَّ_بِهِ_الرحمن» می گوید در پاسخ این سؤال سه نظریه ارائه شده است:
فإن قيل: كيف أضيف الاسم إلى اللّه، و اللّه هو الاسم؟
قيل: في ذلك ثلاثة أوجه:
أحدها- أنّ الاسم هنا بمعنى التسمية، و التسمية غير الاسم؛ لأن الاسم هو اللازم للمسمّى، و التسمية هو التلفّظ بالاسم. (1- اسم به معنای نام بردن و یادکردن است و الله هم اسم خداست.)
و الثاني- أن في الكلام حذف مضاف، تقديره باسم مسمّى اللّه. (2- بین اسم و الله یک واژه حذف شده است: بإسم مسمّی الله)
و الثالث- أنّ اسم زيادة؛
و من ذلك قوله: (إلى الحول ثمّ اسم السّلام عليكما)
و قول الآخر: داع يناديه باسم الماء
أي السلام عليكما، و يناديه بالماء. (3- واژه اسم زائده است همانند زائده بودن واژه اسم در دو شعر فوق)
در این مسأله می توان دو نظر دیگر هم مطرح کرد:
4- آنچه #امام_خمینی رحمة الله علیه در کتاب #آداب_الصلاة فرموده اند که: با توجه به روایت (و لله الأسماء الحسنی فأدعوه بها، و نحن الأسماء الحسنی)، مراد از #إسم، #معصومین سلام الله علیهم و مراد از #الله، ذات خدای تعالی است. پس وقتی می گوییم به نام الله تعالی یعنی از معصومین کمک می خواهیم که نام و نشانه خداوند در عالم تکوین هستند.
5- مراد از #إسم همان لفظ و اسم باشد و مراد از #الله، مسمّی. پس بسم الله یعنی:بسم مسمّی الله. فرق این نظریه با نظر دوم در این است که در اینجا می گوییم از خود کلمه الله، #مسمّی قصد شده است همانند کلمه علیاً در رأیتُ علیاً که یعنی ذات علی را دیدم نه کلمه علی را. پس نیازی به تقدیر واژه «مسمّی» نمی باشد.
در فرصت های بعدی درباره #إضافه شیء به نفس، سخن خواهیم گفت. إن شاء الله.
با ذکر #آدرس #کپی شود.
#نحو_تکمیلی (#نحو_الشباب)
https://eitaa.com/NAHV_ALSHABAB
#مطالعات_تکمیلی
#تمرین_قرآنی
معنای #کاد
اگر به ترجمه های قرآن مراجعه کنید خواهید دید که
درباره معنای #کاد و مشتقات آن، 4 نظریه مطرح است:
1- اگر مثبت باشد، به معنای نزدیک بودن اتصاف اسم به خبر است و اگر منفی باشد به معنای نزدیک نبودن اتصاف اسم به خبر است.
2- به معنای این است که فعل (جمله خبر)، به سختی واقع شده یا می شود. (نظر إبن جنی)
3- معنای «#کاد» مثبت و منفی فرق می کند، یعنی:
اگر #کاد با أدات نفی به کار برود، به معنای اثبات خبر برای اسم است، پس وقتی می گویند: «لم يكد يفعل» یعنی: (خبر، توسط اسم واقع شده است)فمعناه أنه فعله نظیر: (فَذَبَحُوها وَ ما كادُوا يَفْعَلُونَ) که یهودیان بعد از بهانه تراشی های گوناگون، بالأخره گاوی را که خداوند دستور داده بود، ذبح کردند.
و اگر #کاد، موجب و بدون أدات نفی باشد، به معنای آن است که اسم متصف به خبر نگشته و وقوع خبر، منتفی است، پس وقتی می گویند: «كاد يفعل» یعنی: (فعل، انجام نشده است)، نظیر: (وَإِنْ كَادُوا لَيَفْتِنُونَكَ) یعنی: (همانا چیزی نمانده بود که تو را گمراه کنند، ولی نتوانستند گمراه کنند و فعل «فتنه» از آنان صادر نشد.)
4- برخی بین مضارع و ماضی منفی فرق گذاشته اند، یعنی:
اگر #کاد به صورت #مضارع_منفی به کار رود، به معنای نفی خبر از اسم است. مانند: (لَمْ يَكَدْ يَرَاهَا) یعنی: (در آن تاریکی، نزدیک نیست که دستش را ببیند؛ یعنی: دستش را نمی بیند)
و اگر #کاد به صورت #ماضی_منفی به کار رود، به معنای وقوع خبر و اثباتش برای اسم خواهد بود. مثل: (فَذَبَحُوهَا وَمَا كَادُوا يَفْعَلُونَ)
برای توضیح بیشتر می توانید به «#البرهان_فی_علوم_القرآن» اثر #زرکشی، مراجعه کنید.
با ذکر #آدرس #کپی شود.
#نحو_تکمیلی (#نحو_الشباب)
https://eitaa.com/NAHV_ALSHABAB
#مطالعات_تکمیلی
#كاد در قرآن
برای درک بهتر پیام سابق، به کتب ادبی و ترجمه و تفسیر آیات ذیل مراجعه کنید، خصوصا آیاتی که به شکل #ماضی یا #مضارع #منفی به کار رفته اند:
1 - من بعد ما كاد يزيغ قلوب فريق منهم [9: 117]
2 - إن القوم استضعفوني وكادوا يقتلونني [7: 15]
3 - كادوا يكونون عليه لبدا ... [72: 19]
4 - لقد كدت تركن إليهم شيئا قليلا [17: 74]
5 - إن الساعة آتية أكاد أخفيها [20: 15]
6 - تكاد السموات يتفطرن منه [19: 90]
7 - تكاد السموات يتفطرن من فوقهن [42: 5]
8 - تكاد تميز من الغيظ [67: 8]
9 - يكاد البرق يخطف أبصارهم [2: 20]
10 - يكاد زيتها يضيء [24: 43]
12 - يكادون يسطون بالذين يتلون عليهم آياتنا [22: 72]
13 - إن كاد ليضلنا عن آلهتنا [25: 42]
14 - إن كادت لتبدي به [28: 10]
15 - وإن كادوا ليفتنونك عن الذي أوحينا إليك [17: 73]
16 - وإن كادوا ليستفزونك من الأرض [17: 76]
17 - تالله إن كدت لتردين [37: 56]
18 - وإن يكاد الذين كفروا ليزلقونك بأبصارهم [68: 51]
19 - فذبحوها وما كادوا يفعلون [2: 71]
20 - يتجرعه ولا يكاد يسيغه [14: 17]
21 - ولا يكاد يبين ... [43: 52]
22 - لا يكادون يفقهون حديثا [4: 78]
23 - لا يكادون يفقهون قولا [18: 93]
24 - إذا أخرج يده لم يكد يراها [24: 40]
با ذکر #آدرس #کپی شود.
#نحو_تکمیلی (#نحو_الشباب)
https://eitaa.com/NAHV_ALSHABAB
#مطالعات_تکمیلی
#تمرین_قرآنی
#عسی_تامّه
در آیات ذیل، #عسی #تامه است:
1 - وعسى أن تكرهوا شيئا وهو خير لكم [2: 216]
2 - وعسى أن تحبوا شيئا وهو شر لكم [2: 216]
3 - فإن كرهتموهن فعسى أن تكرهوا شيئا ويجعل الله فيه خيرا كثيرا [4: 19]
4 - وأن عسى أن يكون قد اقترب أجلهم ب 7: 185]
5 - عسى أن يبعثك ربك مقاما محمودا [17: 79]
6 - لا يسخر قوم من قوم عسى أن يكونوا خير منهم [49: 11]
7 - قل عسى أن يكون ردف لكم بعض الذي تستعجلون [27: 72]
8 - وقل عسى أن يهديني ربي لأقرب من هذا رشدا [18: 24]
با ذکر #آدرس #کپی شود.
#نحو_تکمیلی (#نحو_الشباب)
https://eitaa.com/NAHV_ALSHABAB
#مطالعات_تکمیلی
#تمرین_قرآنی
#أ_رَأیتَ (#قسمت_اول)
یکی از واژگان پرکاربرد «#أَرَأیتَ» است که 32 بار و در 6 ترکیب متفاوت در قرآن به کار رفته است:
#یکم. أ رَأیتَ (در 5 آیه): [علق: 13]. [ماعون: 1]. [علق: 11]. [کهف: 63]. [فرقان: 43].
#دوم. أ فَرَأیتَ(در 3آیه): [شعراء: 205]. [مریم: 77]. [نجم: 33].
#سوم. أ رَأیتَکَ(در 1آیه): [إسراء: 62].
#چهارم. أ رَأيتَكُم (در 2آیه): [أنعام: 40و47].
#پنجم. أ رَأيتُم(در 14آیه): [أنعام: 46]. [یونس: 50]. [قصص: 71 و72]. [فصلت: 52]. [هود: 28و63 و 88]. [ملک: 28 و30]. [أحقاف:4و 10]. [یونس: 59]. [فاطر: 40].
#ششم. أ فَرَأَیتُم(در 7آیه): [جاثیة: 23]. [شعراء: 75]. [واقعة: 58 و63و68و72]. [زمر: 38].
درباره #أرأیت (مرکب از همزه استفهام و رأیت) چند سؤال مطرح است:
سؤال اول: آیا «#أرأیت» با «رأیت» فرق دارد؟
سؤال دوم: #ترکیب و نقش #کاف در #أرأیتَکَ و #أرأیتَکُم چیست؟
سؤال سوم: #أرأیت و سایر مشتقات آن، #لازم است یا #متعدی؟ و اگر متعدی است، یک مفعولی است یا دو مفعولی یا سه مفعولی؟
پاسخ: ....
کپی مطالب با ذکر #آدرس کانال #نحو_الشباب
#نحو_تکمیلی (#نحو_الشباب)
https://eitaa.com/NAHV_ALSHABAB
May 11
#مطالعات_تکمیلی
#تمرین_قرآنی
#أ_رَأیتَ (#قسمت_دوم)
در معنای «أرأیت» 4 نظر است
#خلاصه ترین و بهترین بیان درباره أرأیت از #نجم الأئمه #شیخ_رضی است که می فرماید:
#أرأیت چهار #ویژگی دارد:
1.«رأیت» به معنای «أخبر»، فقط در قالب ماضی مخاطب، و همواره بعد از همزۀ استفهام می¬آید.
2.متکلم، حالت عجیبی را در یک چیز مشاهده کرده و در مقام سؤال از آن است.
3.مُستَخبَرٌ عنه - که از حالت وی سؤال می¬شود-، بعد از «أ رأیت» به شکل اسم منصوب، قرار می¬گیرد.
4. حالت مورد سؤال، در قالب یک جمله، بیان می شود.
عبارت شیخ:
«أ رأیتَ» به معنای «أ بَصرتَ یا شاهدتَ یا عرفتَ حالَهُ العجیبَ؟ أخبرنی؛...» است. و تنها جایگاه استعمال «أ رأیتَ» ، جایی است که متکلم، حالتی عجیب در یک شیء، مشاهده نموده و در صدد کسب خبر و آگاهی دربارۀ آن حالت عجیب است؛ به همین دلیل باید بعد از «أ رأیتَ» جملۀ استفهامیه¬ای قرار گیرد که حال «مُستَخبَرٌ عنه» را به شکل پرسشی بیان کند. و این جمله یا مذکور است، مانند: «أَ رَأَيْتَكُمْ إِنْ أَتاكُمْ عَذابُ اللَّهِ بَغْتَةً أَوْ جَهْرَةً، هَلْ يُهْلَكُ» و: «أَ رَأَيْتُمْ ما تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ، أَرُونِي ما ذا خَلَقُوا» ، یا مقدر است، مانند: «أَ رَأَيْتَكَ هذَا الَّذِي كَرَّمْتَ عَلَيَّ، لَئِنْ أَخَّرْتَنِ ..»، که در تقدیر چنین است: أرأيتك هذا المكرَّمَ، لِمَ كَرَّمتَهُ عَلَیَّ؟؛ و البته این جمله (كه مبيّن حالِ مستخبَرٌ عنه است)، مستأنفه است و محلی از اعراب ندارد، و نظریۀ مفعول دوم بودنِ این جمله غلط است. (شرح الرضي، ج4، 162)
...... ادامه دارد
باز ارسال مطالب با ذکر #آدرس کانال #نحو_الشباب
#نحو_تکمیلی (#نحو_الشباب)
https://eitaa.com/NAHV_ALSHABAB
۱۲ فروردین روز جمهوری اسلامی گرامے باد🇮🇷
سردار دلها، سردار آسمانی شهید سلیمانی (قدس سره):
یکی از شئون عاقبت بخیری نسبت شما با جمهوری اسلامی و این انقلاب است.
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
«جمهوری اسلامی نه یک کلمه زیاد و نه یک کلمه کم»🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
#نحو_تکمیلی (#نحو_الشباب)
https://eitaa.com/NAHV_ALSHABAB
#مطالعات_تکمیلی
#تمرین_قرآنی
#أ_رَأیتَ (#قسمت_سوم)
#ترکیب «أ رأیت» و «أ رأیتک و أ رأیتکم»:
همزه حرف استفهام و رأیت فعل و فاعل و «کَ، کما، کم، کِ، کما، کنّ»حرف خطاب است.
توضیح:
در حدیقه خامسه از کتاب صمدیه ذیل بحث «أن» می گوید: «أن» از ضمایر «أنتَ، أنتما، أنتم، أنتِ، ...» ضمیر است و «تَ، تُما، تُم، تِ ...» حرف خطابی است که مرتبه ضمیر را مشخص می کند.
در أرأیتک و سایر مشتقاتش نیز «کَ، کما ...» حرف خطاب است و «تَ» که ضمیر فاعلی ثابت در این فعل است اسم و فاعل می باشد.
نظیر دیگر برای این ترکیب، ترکیب «حبذا» است که «ذا» همواره فاعل است.
...... ادامه دارد
باز ارسال مطالب با ذکر #آدرس کانال #نحو_الشباب
#نحو_تکمیلی (#نحو_الشباب)
https://eitaa.com/NAHV_ALSHABAB