eitaa logo
دروس الشباب
400 دنبال‌کننده
121 عکس
25 ویدیو
53 فایل
محور مباحث این کانال، علوم اسلامی و دروس حوزوی است. باز ارسال مطالب با ذکر آدرس کانال، مجاز است. ارتباط با ادمین: @Ebn_Ahmad
مشاهده در ایتا
دانلود
#معنویه : از دیدگاه در ، آنچه باعث می شود ، در زمان اضافه به معرفه، بگردد، بودنِ آن است نه شدنِ آن. به عقیده وی، در صورتی که ، دارای متعدد باشد، آن به جنس است، یعنی لفظا معرفه است و از لحاظ معنایی فقط تخصیص می خورد. : اقول : « تعریفُ المضافِ بالعهدِ أو الجنسیةِ المقارِنَینِ للإضافةِ کما قالوا ، لا بالمضافِ الیه ؛ ضرورةَ أنَّ «غلام زید» لا یَصِیرُ مُعَرَّفاً بالمضافِ الیه ، لجواز أن یکونَ لِزَیدٍ أَغلِمَةً مُتَعَدِّدَةً... .» در https://eitaa.com/joinchat/2412642376C439d1ec02d
لینک جدید کانال: https://eitaa.com/NAHV_ALSHABAB
فرق معنایی «» و «» و «بغلامِک» و «بغلامٍ لک»: سؤال: چرا در آیه: «وَ لَمَّا جَهَّزَهُمْ بِجَهازِهِمْ قالَ ائْتُوني‏ بِأَخٍ لَكُمْ مِنْ أَبيكُمْ » (سوره یوسف؛ آیه59) به جای از ترکیب استفاده نموده است؟ پاسخ: نحویین در فرق: «مررت بغلامك»، و «بغلام لك»، گفته اند: جمله اول در صورتی به کار می رود که مضاف بین متکلم و مخاطب، معهود باشد. ولی جمله دوم به معنای این است که مضاف، برای متکلم معهود و شناخته شده نمی باشد. (الدر المصون) در تفسیر کشف الأسرار؛ و دقائق التأویل و حقائق التنزیل؛ تفسیر أبی السعود و ...درباره علت عدول از به گفته اند: با اینکه یوسف آنان را می شناخت و باید می گفت ولی از ترکیب نکره استفاده کرد، چون هنوز نمی خواست خود را به آنان معرفی کند و اینکه آنان برادر دیگری دارند را از خودشان شنیده بود، پس گویا منظور آیه چنین است: «بأخٍ لكُم قَد سَمِعتُ بِهِ». يعنى نزد من آريد برادرى را كه وصف او شنيدم و شما برایم گفتید. آنچه ذیل این آیه گفتیم، می تواند توضیح بر عبارت باشد که فرمود: تعریف مضاف، به «عهد» یا «جنس» است. با ذکر شود. () https://eitaa.com/NAHV_ALSHABAB
: اسماء دائم الإضافه ای که چهار حالت دارند. غُلِبَتِ الرُّومُ (2) في‏ أَدْنَى الْأَرْضِ وَ هُمْ مِنْ بَعْدِ غَلَبِهِمْ سَيَغْلِبُونَ (3) في‏ بِضْعِ سِنينَ لِلَّهِ الْأَمْرُ مِنْ قَبْلُ وَ مِنْ بَعْدُ(4) (سوره روم) قراءات: : مِنْ قَبْلُ وَ مِنْ بَعْدُ نقل نموده که برخی مِنْ قَبْلِ وَ مِنْ بَعْدِ (به کسر و بدون تنوین) خوانده اند. قرائت منقول توسط فراء را تخطئه نموده و گفته صحیح آن است که مِنْ قَبْلٍ وَ مِنْ بَعْدٍ (به کسره و با تنوین) بخوانند. و البته برخی هم آیه را اینچنین خوانده اند. (الدر المصون) اکنون این سؤال مطرح است که بین «» و «» و «» چیست؟ : بین این قراءات دو فرق است: یک و یک ؛ و البته درک و نوشیدن ، بعد از درک ، میسّر خواهد بود. : «»: فقط معنای مضاف إلیه در نیت و تقدیر است. «»: لفظ مضاف إلیه در تقدیر است (و معلوم است که وقتی لفظ در تقدیر باشد، معنایش هم مراد است.) «»: هیچ چیزی در تقدیر نیست و إصطلاحا می گویند مضاف الیه «نسیاً منسیّاً» است. : «» (مبنی بر ضم): وقتی می گوییم فقط معنای مضاف الیه در تقدیر است، یعنی: 1- مضاف إلیه، به خاطر وجود قرینه حذف شده است. 2- برای تعبیر از مضاف إلیه، لفظ خاصی منظور نیست. مثلا در همین آیه به قربنه «وَ هُمْ مِنْ بَعْدِ غَلَبِهِمْ» (آیه3)، مضاف إلیه «مِن قبلُ و مِن بعدُ» حذف شده و تقدیر آن می تواند هر یک از «من قبل غَلَبِهِم و من بعد غَلَبِهِم» یا «من قبله و من بعده» یا «من قبل ذلک و من بعد ذلک» باشد. (توضیح اینکه: گاهی خود لفظی که برای تعبیر به کار می رود در مقصود گوینده دخالت دارد همانند اینکه می گویند: «بفرمایید بنشینید» یا «بنشین» یا «بتمرگ») «»: متکلم لفظ مضاف إلیه را به خاطر رعایت اختصار حذف نموده در حالی که همان لفظی که قرینه می فهماند منظور است. مثلا در این آیه تقدیر چنین است: در تقدیر است «من قبل غَلَبِهِم و من بعد غَلَبِهِم» (در این حالت، جای این سؤال هست که علت ترجیح یک واژه بر واژگان دیگر چیست؟ چرا متکلم فقط این لفظ را اراده کرده است؟ این واژه چه معنایی را می فهماند که سایر واژگان از فهماندن آن قاصراند.) «» (با کسر و تنوین): در این حالت، هیچ چیز در تقدیر نیست و قبل و بعد، نکره محضه اند. نظیر اینکه در فارسی می گوییم: «قبلاً گفته ام» یا «بعداً خواهم گفت». می بینید که در زبان فارسی هم در زمانی از این واژه با تنوین استفاده می کنیم که می خواهیم به طور کاملا مبهم سخن بگوییم و قید خاصی منظورمان نمی باشد. : این بحث اختصاصی به و ندارد و در ذیل نیز مطرح است: ، ، ، ، ، ، با ذکر شود. () https://eitaa.com/NAHV_ALSHABAB
واژه کدام بوده و دارد؟ *کلمه به چهار إستعمال می شود: 1- اسم به معنی«»:ما له أوّلٌ و لا آخَر. 2- اسم به معنی«»:لقیتُهُ عاماً أوّلاً 3- إسم تفضیل به معنی«» و غیر منصرف:هذا أوّلُ مِن هذینِ.(نکته:از لفظش فعلی یافت نشده است.) 4- به معنی «» و و دارای در إضافه که در یک حالت آن می شود،:رأیتُ الهِلالَ أوَّلَ النَّاسِ،أی:قبلهم على شرح الأشمونى؛ ج‏2 ؛ ص417 *قوله: () *يستعمل اسما بمعنى (مبدأ الشئ) نحو ما له أول و لا آخر، *و بمعنى (السابق) نحو لقيته عاما أولا فيصرف. و قد تلحقه تاء التأنيث، *و وصفا بمعنى (أسبق) فيمتنع الصرف للوصفية و وزن الفعل و تليه من فيقال: هذا أول من هذين فيكون أفعل تفضيل لا فعل له من لفظه أو جاريا مجراه على الخلاف، *و (ظرفا) نحو: رأيت الهلال أول الناس أى قبلهم *قال ابن هشام: و هذا هو الذى إذا قطع عن الإضافة بنى على الضم قاله يس و غيره. *صبان، محمد بن على، حاشية الصبان على شرح الأشمونى على ألفية ابن مالك و معه شرح الشواهد للعيني، 4جلد، المكتبة العصرية - بيروت - لبنان، چاپ: 1. با ذکر شود. () https://eitaa.com/NAHV_ALSHABAB
واژه اسم *واژه به چه معناست؟ : اسم برای از : جلست دون زيد (مکان جلوس متکلم پایین تر از مکان زید بوده است.) : و پایین تر از : زيد دون عمرو فضلا (در این استعمال که زیاد است، از باب است، یعنی مکانت و منزلت که از امور معنوی و معقول است به مکان خارجی محسوس تشبیه شده و سپس از باب استعاره تصریحیه، «مشبّهٌ به» به معنای «مشبّه» به کار رفته است.) : گاهی از معنای مجازی اول هم خارج شده و در معنای و گذشتن از یک شیء و إقبال به چیز دیگر است. «أكرمتُ زيداً دونَ عمروٍ». (در این مثال از إکرام عمرو (مضاف إلیه ) چشم پوشی شده و زید إکرام شده است) «فعلت بزيدٍ الإكرامَ دونَ الإهانةِ» (در این مثال نیز از توهین (مضاف إلیه ) گذشته و به إکرام زید روی آورده است.) با ذکر شود. () https://eitaa.com/NAHV_ALSHABAB
در باب : : 1- در شمارش به مطرح در و «» اشاره کرده و قائلین به را نام برده است. ولی متذکر این نکته نشده است. ( و این قول را در ببینید.) 2- در توضیح که به نحو عمل می کنند می گوید: ممکن است بر یا تکیه کنند و برای توضیح به آیه «تالله تفتأ تذکر یوسف» مثال می زند که خود این آیه برای مبتدیان از آیات مشکل قرآنی است. ولی این نکته را بیان نمی کند. 3- به طور اجمالی به بررسی پرداخته و متذکر شده که از است نه سایر ریشه ها، ولی این نکته را بیان ننموده است. ( به طور دقیق تر و مفصل تری به بررسی ریشه ای و صرفی این افعال پرداخته است.) 4- معنای و و و و و را دقیق تر بیان نموده است. 5- در به نحو مفصل تر و با بیان مثال های مستند بیشتری، شرح شده است. 6- شرح بین و آن در بیشتر و کامل تر بیان شده است. 7- آیا بر به تنهایی (لا أصحبك ما قائما دام زيد) جایز است؟ این بحث را مطرح نکرده است ولی عقیل توضیح داده است. 8- آیا بر خودِ ، نه بر نافیه، جایز است؟ «ما قائما زال زيد» و «ما قائما كان زيد» این مسأله هم در آمده است ولی در نیامده است. 9- در بحث بر خودِ ، مبنای استدلال به آیه «ألا یوم یأتیهم لیس مصروفا...» و کیفیت استدلال به این ایه، در نیامده است ولی در بیان شده و « لا يتقدّم المعمول إلا حيث يتقدّم العامل‏» شرح داده شده است، خصوصا با . با ذکر شود. () https://eitaa.com/NAHV_ALSHABAB
در باب : : 10- در ، مثال های بین و ؛ به طور واضح تری بیان شده است. 11- ، در به درستی تبیین شده است ولی در بسیار مجمل آمده است. 12- آیا هم می شود؟ به پاسخ این مطلب پرداخته است ولی خیر. 13- را متذکر شده است ولی خیر. 14- در بررسی : «أمّا أنتَ برّاً...» صوری را مطرح کرده که از آنها غافل بوده است، مثل اینکه آیا در صورتی که ، متکلم یا باشد هم می توان را نموده و زائده را از آن قرار داد؟ حکم مثال در این باب: «أمّا زیدٌ ذاهباً» چیست؟ 15- را بررسی نموده و موضع آن را بیان نموده است ولی خبر. 16- که به می آیند را نام برده است ولی خبر. 17- که گاهی به به کار می روند و در حکم اند را نام برده است ولی خبر. 18- در بسیار مفصل و با بررسی بیشتری دنبال شده است. 19- در این باب، عقیل بیشتر از به و و أقوال و نیز ذکر اقوال توجه نموده است. با ذکر شود. () https://eitaa.com/NAHV_ALSHABAB
▪️ای نجل جواد، ابن رضا، حضرت هادی ▪️بگرفته حسن بر تو عزا حضرت هادی ▪️یک عمر ستم دیده ز جور متوکل ▪️در آینه صبح و مسا حضرت هادی ▪️دل سوخته از طعنه و از زخم زبان‌ها ▪️خونین جگر از زهر جفا حضرت هادی ⬛️فرارسیدن سالروز شهادت دهمین اختر تابناک آسمان ولایت و امامت، امام علی النقی الهادی «علیه السلام»؛ ▪️را به محضر حضرت بقیة الله الاعظم «عجل الله تعالی فرجه الشریف»، مقام معظم رهبری حضرت آیت الله امام خامنه ای و شما ارادتمندان به اهل بیت عصمت و طهارت «علیهم السلام»، تسلیت عرض می نماییم! 🏫«قرارگاه زبان و ادبیات عربی حوزه علمیه خراسان» 🆔 @Arabicliteraturehozehkh
مراد از یا در مقابل یا : 1- در باب می گویند: ( إذ و شبه إذا) می توانند به شوند. 2- در بسیاری از شروح کتاب های درسی و نیز در بیان بسیاری از اساتید، کلماتی نظیر ، ظرف زمان مختص است، در حالی که به تصریح و ؛ ؛ است ولذا می تواند به شود. *اکنون در صدد پاسخ به این سؤال هستیم: «» است یا ؟ : به نظر شارحین صمدیه و تقریباً تمامی اساتید ادبیاتِ حوزه علمیه «یوم» ظرف محدود و مختص است. *استاد ادیب حفظه الله : ظرف محدود و معین مانند یوم و شهر در إسم زمان و مسجد و سوق در إسم مکان. ( فرائد حجتیه/ص147) **سید علی خان کبیر : و نعنی بالمبهم ما دلّ علی قدرٍ من الزمان غیر معیّنٍ کـ: حین ؛ و ساعة (حدائق الندیة/ج1ص482) ***نتیجه این تعریف نیز این است که «یوم» ظرف معیّن و مختص باشد. ولی این شرح و سخن با آنچه در کتاب سیوطی و شرح إبن عقیل می خوانیم تناقض دارد. البهجة المرضیة باب إضافه/ص129 «و ما كـ«اذ» معنى ،أى: فى المعنى و هو:« كل اسم زمان مبهم ماض» كإذ أضف إلى الجملتين جوازا ... نحو:«هذا يومُ يَنفَعُ الصَّادِقِينَ» (المائدة) (او در همبن بخش درباره اعراب و بنای او به خاطر اضافه به جمله نیز سخن گفته است) سیوطی در باب النائب عن الفاعل/ص86 نیز تصریح می کند که «یوم» ظرف غیر مختص است: «و قابل للنيابه من ظرف بان كان متصرفا مختصا او غير مختص لكن قيد الفعل بمعمول آخر او من مصدر بان كان متصرفا لغير التوكيد او حرف جر مع مجروره بان لم يكن متعلقا بمحذوف و لا عله بنيابه عن الفاعل حرى اى جدير نحو سير يوم السبت (ظرف مختص) ؛و سير بزيد يوم (ظرف غیر مختص) ؛ و ضرب ضرب شديد(مصدر نوعی نه تأکیدی)» نتیجه:همان طور که معلوم شد، به نظر سیوطی«یوم» مختص نیست، و شرح شارحین صمدیه و اساتید حوزه بر خلاف نظر سیوطی و ابن مالک است. پس باید دوباره به این سؤال پرداخت که: مراد از«مبهم» چیست؟ منظور سیوطی و سید علی خان از عبارت: «ما إفتقر إلی غیره فِي بیان صورة مسمّاه» که در تعریف ظرف مبهم آورده اند چیست؟(البهجة المرضیة باب مفعول فیه ص104)؛حدائق الندیة/ج1ص482) پاسخ: برای وضوح مطلب دو بیان را ذکر می کنیم: الف- میزرا ابوطالب : مراد از «مختص»، همان «محدود» است و ظرف محدود خود دو قسم است:الف- مختص بالمعنی الأخص که در جواب«متی»یا«أینَ»می آید. ب- معدود که در جواب«کم»واقع می شود. و مراد از مبهم ظرفی است که در جواب چیزی واقع نمی شود. (حاشیه میرزا ابوطالب ص172) ب- محمد محیی الدین عبد الحمید :ظرف مختص چهار قسم است: 1- مضاف مانند:یوم الخمیس ،2- ظرفی که موصوف است، مانند: یوم شدید الحرّ ،3- ظرفی که معرفه به«أل» عهد است مانند: الیوم ،4- ظرفی که برای زمان یا مکان خاصی علم است، مانند:رمضان. و مراد از مبهم ظروفی است که از این چهار قسم نباشد،مانند: یوم ، حین ، زمان. (تعلیقه أوضح المسالک/ج2ص148 نکته:برای توضیح بیشتر می توانید به(محمد محیی الدین عبد الحمید/تعلیقه أوضح المسالک/ج2ص237)مراجعه کنید.) با ذکر شود. () https://eitaa.com/NAHV_ALSHABAB
عنوان: به و به شامل: تعریف اصطلاحات ؛ معنا و نقش در آیه (بسم الله الرحمن الرحیم): اصطلاح شناسی ( و ): به دو مثال ذیل بنگرید: کتبتُ «علیاً»؛ رأیتُ «علیّاً» در مثال اولی، از «علیاً» خود واژه و عنوان «علی» قصد شده است. یعنی واژ] علی نوشته شده است () ولی در مثال دوم، منظور از «علیاً»، شخص و ذات علی است، یعنی کسی که اسمش علی هست رؤیت شده است. () *با توجه به اینکه به معنای (نام و نشانه) است و واژه نیز یکی از نام های خداست، آیه (بسم الله ...) چگونه معنا می شود؟ آیا می توان واژه اسم را به الله که خودش یکی از نام های خداست اضافه نمود؟ در «» می گوید در پاسخ این سؤال سه نظریه ارائه شده است: فإن قيل: كيف أضيف الاسم إلى اللّه، و اللّه هو الاسم؟ قيل: في ذلك ثلاثة أوجه: أحدها- أنّ الاسم هنا بمعنى التسمية، و التسمية غير الاسم؛ لأن الاسم هو اللازم للمسمّى، و التسمية هو التلفّظ بالاسم. (1- اسم به معنای نام بردن و یادکردن است و الله هم اسم خداست.) و الثاني- أن في الكلام حذف مضاف، تقديره باسم مسمّى اللّه. (2- بین اسم و الله یک واژه حذف شده است: بإسم مسمّی الله) و الثالث- أنّ اسم زيادة؛ و من ذلك قوله: (إلى الحول ثمّ اسم السّلام عليكما) و قول الآخر: داع يناديه باسم الماء أي السلام عليكما، و يناديه بالماء. (3- واژه اسم زائده است همانند زائده بودن واژه اسم در دو شعر فوق) در این مسأله می توان دو نظر دیگر هم مطرح کرد: 4- آنچه رحمة الله علیه در کتاب فرموده اند که: با توجه به روایت (و لله الأسماء الحسنی فأدعوه بها، و نحن الأسماء الحسنی)، مراد از ، سلام الله علیهم و مراد از ، ذات خدای تعالی است. پس وقتی می گوییم به نام الله تعالی یعنی از معصومین کمک می خواهیم که نام و نشانه خداوند در عالم تکوین هستند. 5- مراد از همان لفظ و اسم باشد و مراد از ، مسمّی. پس بسم الله یعنی:بسم مسمّی الله. فرق این نظریه با نظر دوم در این است که در اینجا می گوییم از خود کلمه الله، قصد شده است همانند کلمه علیاً در رأیتُ علیاً که یعنی ذات علی را دیدم نه کلمه علی را. پس نیازی به تقدیر واژه «مسمّی» نمی باشد. در فرصت های بعدی درباره شیء به نفس، سخن خواهیم گفت. إن شاء الله. با ذکر شود. () https://eitaa.com/NAHV_ALSHABAB
معنای اگر به ترجمه های قرآن مراجعه کنید خواهید دید که درباره معنای و مشتقات آن، 4 نظریه مطرح است: 1- اگر مثبت باشد، به معنای نزدیک بودن اتصاف اسم به خبر است و اگر منفی باشد به معنای نزدیک نبودن اتصاف اسم به خبر است. 2- به معنای این است که فعل (جمله خبر)، به سختی واقع شده یا می شود. (نظر إبن جنی) 3- معنای «» مثبت و منفی فرق می کند، یعنی: اگر با أدات نفی به کار برود، به معنای اثبات خبر برای اسم است، پس وقتی می گویند: «لم يكد يفعل» یعنی: (خبر، توسط اسم واقع شده است)فمعناه أنه فعله نظیر: (فَذَبَحُوها وَ ما كادُوا يَفْعَلُونَ) که یهودیان بعد از بهانه تراشی های گوناگون، بالأخره گاوی را که خداوند دستور داده بود، ذبح کردند. و اگر ، موجب و بدون أدات نفی باشد، به معنای آن است که اسم متصف به خبر نگشته و وقوع خبر، منتفی است، پس وقتی می گویند: «كاد يفعل» یعنی: (فعل، انجام نشده است)، نظیر: (وَإِنْ كَادُوا لَيَفْتِنُونَكَ) یعنی: (همانا چیزی نمانده بود که تو را گمراه کنند، ولی نتوانستند گمراه کنند و فعل «فتنه» از آنان صادر نشد.) 4- برخی بین مضارع و ماضی منفی فرق گذاشته اند، یعنی: اگر به صورت به کار رود، به معنای نفی خبر از اسم است. مانند: (لَمْ يَكَدْ يَرَاهَا) یعنی: (در آن تاریکی، نزدیک نیست که دستش را ببیند؛ یعنی: دستش را نمی بیند) و اگر به صورت به کار رود، به معنای وقوع خبر و اثباتش برای اسم خواهد بود. مثل: (فَذَبَحُوهَا وَمَا كَادُوا يَفْعَلُونَ) برای توضیح بیشتر می توانید به «» اثر ، مراجعه کنید. با ذکر شود. () https://eitaa.com/NAHV_ALSHABAB
در قرآن برای درک بهتر پیام سابق، به کتب ادبی و ترجمه و تفسیر آیات ذیل مراجعه کنید، خصوصا آیاتی که به شکل یا به کار رفته اند: 1 - من بعد ما كاد يزيغ قلوب فريق منهم [9: 117] 2 - إن القوم استضعفوني وكادوا يقتلونني [7: 15] 3 - كادوا يكونون عليه لبدا ... [72: 19] 4 - لقد كدت تركن إليهم شيئا قليلا [17: 74] 5 - إن الساعة آتية أكاد أخفيها [20: 15] 6 - تكاد السموات يتفطرن منه [19: 90] 7 - تكاد السموات يتفطرن من فوقهن [42: 5] 8 - تكاد تميز من الغيظ [67: 8] 9 - يكاد البرق يخطف أبصارهم [2: 20] 10 - يكاد زيتها يضيء [24: 43] 12 - يكادون يسطون بالذين يتلون عليهم آياتنا [22: 72] 13 - إن كاد ليضلنا عن آلهتنا [25: 42] 14 - إن كادت لتبدي به [28: 10] 15 - وإن كادوا ليفتنونك عن الذي أوحينا إليك [17: 73] 16 - وإن كادوا ليستفزونك من الأرض [17: 76] 17 - تالله إن كدت لتردين [37: 56] 18 - وإن يكاد الذين كفروا ليزلقونك بأبصارهم [68: 51] 19 - فذبحوها وما كادوا يفعلون [2: 71] 20 - يتجرعه ولا يكاد يسيغه [14: 17] 21 - ولا يكاد يبين ... [43: 52] 22 - لا يكادون يفقهون حديثا [4: 78] 23 - لا يكادون يفقهون قولا [18: 93] 24 - إذا أخرج يده لم يكد يراها [24: 40] با ذکر شود. () https://eitaa.com/NAHV_ALSHABAB
در آیات ذیل، است: 1 - وعسى أن تكرهوا شيئا وهو خير لكم [2: 216] 2 - وعسى أن تحبوا شيئا وهو شر لكم [2: 216] 3 - فإن كرهتموهن فعسى أن تكرهوا شيئا ويجعل الله فيه خيرا كثيرا [4: 19] 4 - وأن عسى أن يكون قد اقترب أجلهم ب 7: 185] 5 - عسى أن يبعثك ربك مقاما محمودا [17: 79] 6 - لا يسخر قوم من قوم عسى أن يكونوا خير منهم [49: 11] 7 - قل عسى أن يكون ردف لكم بعض الذي تستعجلون [27: 72] 8 - وقل عسى أن يهديني ربي لأقرب من هذا رشدا [18: 24] با ذکر شود. () https://eitaa.com/NAHV_ALSHABAB
() یکی از واژگان پرکاربرد «» است که 32 بار و در 6 ترکیب متفاوت در قرآن به کار رفته است: . أ رَأیتَ (در 5 آیه): [علق: 13]. [ماعون: 1]. [علق: 11]. [کهف: 63]. [فرقان: 43]. . أ فَرَأیتَ(در 3آیه): [شعراء: 205]. [مریم: 77]. [نجم: 33]. . أ رَأیتَکَ(در 1آیه): [إسراء: 62]. . أ رَأيتَكُم (در 2آیه): [أنعام: 40و47]. . أ رَأيتُم(در 14آیه): [أنعام: 46]. [یونس: 50]. [قصص: 71 و72]. [فصلت: 52]. [هود: 28و63 و 88]. [ملک: 28 و30]. [أحقاف:4و 10]. [یونس: 59]. [فاطر: 40]. . أ فَرَأَیتُم(در 7آیه): [جاثیة: 23]. [شعراء: 75]. [واقعة: 58 و63و68و72]. [زمر: 38]. درباره (مرکب از همزه استفهام و رأیت) چند سؤال مطرح است: سؤال اول: آیا «» با «رأیت» فرق دارد؟ سؤال دوم: و نقش در و چیست؟ سؤال سوم: و سایر مشتقات آن، است یا ؟ و اگر متعدی است، یک مفعولی است یا دو مفعولی یا سه مفعولی؟ پاسخ: .... کپی مطالب با ذکر کانال () https://eitaa.com/NAHV_ALSHABAB
() در معنای «أرأیت» 4 نظر است ترین و بهترین بیان درباره أرأیت از الأئمه است که می فرماید: چهار دارد: 1.«رأیت» به معنای «أخبر»، فقط در قالب ماضی مخاطب، و همواره بعد از همزۀ استفهام می¬آید. 2.متکلم، حالت عجیبی را در یک چیز مشاهده کرده و در مقام سؤال از آن است. 3.مُستَخبَرٌ عنه - که از حالت وی سؤال می¬شود-، بعد از «أ رأیت» به شکل اسم منصوب، قرار می¬گیرد. 4. حالت مورد سؤال، در قالب یک جمله، بیان می شود. عبارت شیخ: «أ رأیتَ» به معنای «أ بَصرتَ یا شاهدتَ یا عرفتَ حالَهُ العجیبَ؟ أخبرنی؛...» است. و تنها جایگاه استعمال «أ رأیتَ» ، جایی است که متکلم، حالتی عجیب در یک شیء، مشاهده نموده و در صدد کسب خبر و آگاهی دربارۀ آن حالت عجیب است؛ به همین دلیل باید بعد از «أ رأیتَ» جملۀ استفهامیه¬ای قرار گیرد که حال «مُستَخبَرٌ عنه» را به شکل پرسشی بیان کند. و این جمله یا مذکور است، مانند: «أَ رَأَيْتَكُمْ إِنْ أَتاكُمْ عَذابُ اللَّهِ بَغْتَةً أَوْ جَهْرَةً، هَلْ يُهْلَكُ» و: «أَ رَأَيْتُمْ ما تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ، أَرُونِي ما ذا خَلَقُوا» ، یا مقدر است، مانند: «أَ رَأَيْتَكَ هذَا الَّذِي كَرَّمْتَ عَلَيَّ، لَئِنْ أَخَّرْتَنِ‏ ..»، که در تقدیر چنین است: أرأيتك هذا المكرَّمَ، لِمَ كَرَّمتَهُ عَلَیَّ؟؛ و البته این جمله (كه مبيّن حالِ مستخبَرٌ عنه است)، مستأنفه است و محلی از اعراب ندارد، و نظریۀ مفعول دوم بودنِ این جمله غلط است. (شرح الرضي، ج‏4، 162) ...... ادامه دارد باز ارسال مطالب با ذکر کانال () https://eitaa.com/NAHV_ALSHABAB
۱۲ فروردین روز جمهوری اسلامی گرامے باد🇮🇷 سردار دلها، سردار آسمانی شهید سلیمانی (قدس سره): یکی از شئون عاقبت بخیری نسبت شما با جمهوری اسلامی و این انقلاب است. 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 «جمهوری اسلامی نه یک کلمه زیاد و نه یک کلمه کم»🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 () https://eitaa.com/NAHV_ALSHABAB
() «أ رأیت» و «أ رأیتک و أ رأیتکم»: همزه حرف استفهام و رأیت فعل و فاعل و «کَ، کما، کم، کِ، کما، کنّ»حرف خطاب است. توضیح: در حدیقه خامسه از کتاب صمدیه ذیل بحث «أن» می گوید: «أن» از ضمایر «أنتَ، أنتما، أنتم، أنتِ، ...» ضمیر است و «تَ، تُما، تُم، تِ ...» حرف خطابی است که مرتبه ضمیر را مشخص می کند. در أرأیتک و سایر مشتقاتش نیز «کَ، کما ...» حرف خطاب است و «تَ» که ضمیر فاعلی ثابت در این فعل است اسم و فاعل می باشد. نظیر دیگر برای این ترکیب، ترکیب «حبذا» است که «ذا» همواره فاعل است. ...... ادامه دارد باز ارسال مطالب با ذکر کانال () https://eitaa.com/NAHV_ALSHABAB
() و لزوم«أ رأیت» و «أ رأیتک و مشتقات آن: اول از بزرگانی همچون و و و و و و ... مشهور نحویین «أ رأیتَ» را منقول از «رأی» به معنای «علم» دانسته و لذا آن را دو مفعولی می دانند و پیرو همین نظریه در آیات ذیل، اسم منصوب بعد از «أ رأیت» را مفعول به اول و جمله استفهامی بعدش را مفعول به دوم می دانند: 1- أَفَرَأَيْتَ الَّذِي كَفَرَ بِآيَاتِنَا وَقَالَ لَأُوتَيَنَّ مَالًا وَوَلَدًا (77) أَطَّلَعَ الْغَيْبَ أَمِ اتَّخَذَ عِنْدَ الرَّحْمَنِ عَهْدًا (78) سوره مریم (الذی مفعول اول و أطلع ... مفعول به دوم) 2- أَرَأَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلَهَهُ هَوَاهُ أَفَأَنْتَ تَكُونُ عَلَيْهِ وَكِيلًا (43) سوره فرقان (مَن مفعول به اول و أ فأنت...مفعول به دوم) 3- أَفَرَأَيْتَ الَّذِي تَوَلَّى (33) وَأَعْطَى قَلِيلًا وَأَكْدَى (34) أَعِنْدَهُ عِلْمُ الْغَيْبِ فَهُوَ يَرَى (35) سوره نجم (الذی مفعول اول و أ عنده... مفعول به دوم) 4- قُلْ أَرَأَيْتُمْ شُرَكَاءَكُمُ الَّذِينَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَرُونِي مَاذَا خَلَقُوا مِنَ الْأَرْضِ (سوره فاطر:40) (شرکاء مفعول به اول و ما ذا خلقوا ... مفعول به دوم) دوم از و ... : به عقیده این گروه، «أ رأیت» منقول از «رأی» به معنای «بصر» (دیدن با چشم) است و لذا متعدی به یک مفعول است . (شرح نظریه در قسمت اول این بحث بیان شد.) فرق دو نظریه فوق: بنابر این نظریه جمله استفهامیه بعد از «أ رأیت» محلی از اعراب ندارد و مستأنفه است. ولی بنابر نظریه مشهور حتی در آیاتی که بعدش جمله استفهامیه ای وجود ندارد باید یک جمله در تقدیر گرفت، ضمن اینکه بنابر نظر مشهور بحث صدارت ادات استفهام و تعلیق از مفعول به دوم فقط مطرح است. به عنوان نمونه به ترکیب آیات ذیل در تفاسیر ادبی نظیر البحر المحیط و کشاف مراجعه کنید: 1- قَالَ أَرَأَيْتَكَ هَذَا الَّذِي كَرَّمْتَ عَلَيَّ لَئِنْ أَخَّرْتَنِ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ لَأَحْتَنِكَنَّ ذُرِّيَّتَهُ إِلَّا قَلِيلًا (62) سوره إسراء (مشهور مفعول به دوم را جمله مقدر «لِمَ کَرَّمتَهُ علیَّ» می دانند که به قرینه حذف شده است و البته فهم چرایی تقدیر این جمله از توضیحات شیخ رضی در ویژگی های 4گانه أرأیت در قسمت اول، معلوم شد.) 2- أَرَأَيْتَ الَّذِي يُكَذِّبُ بِالدِّينِ (1) فَذَلِكَ الَّذِي يَدُعُّ الْيَتِيمَ (2) سوره ماعون (زمخشری مفعول به دوم را جمله استفهامیه مقدر «مَن هو؟» می داند.) برای بیشتر پیرامون « » به کتاب ، ج‏4، ص: 88 مراجعه کنید. . .... ادامه دارد باز ارسال مطالب با ذکر کانال () https://eitaa.com/NAHV_ALSHABAB
(مناسب و عربی و ) را از سه جهت شماره نموده است: 1- اصل حروف عربی که 29 حرف است 2- فروعی که در قراءت قرآن و اشعار کاربرد دارد و تعداد حروف الفبا را به 35 حرف می رساند 3- حروف دیگری که در برخی از لهجه های عربی تلفظ می شود و تعداد حروف را به 42 می رساند البته هفت حرف اخیر که در این دسته قرار دارند در قرآن و لغت مشهور عرب جایی ندارند. عبارت /ج2ص404: • هذا ، و مخارجها، ومهموسها ومجهورها، وأحوال مجهورها ومهموسها، واختلافها. • الف- فأصل حروف العربية تسعة وعشرون حرفاً: • الهمزة، والألف، والهاء، والعين، والحاء، والغين، والخاء، والكاف، والقاف، والضاد، والجيم، والشين، والياء، واللام، والراء، والنون، والطاء والدال، والتاء، والصاد، والزاي، والسين، والطاء، والذال، والثاء، والفاء، والباء، والميم، والواو. • ب- وتكون خمسةً وثلاثين حرفاً بحروف هن فروعٌ، وأصلها من التسعة والعشرين، • وهي كثيرةٌ يؤخذ بها وتستحسن في قراءة القرآن والأشعار، وهي: • النون الخفيفة، والهمزة التي بين بين، والألف التي تمال إمالة شديدة، والشين التي كالجيم، والصاد التي تكون كالزاي، وألف التفخيم، يعنى بلغة أهل الحجاز، في قولهم: الصلاة والزكاة والحياة. • ج- وتكون اثنين وأربعين حرفاً بحروف • غير مستحسنةٍ ولا كثيرةٍ في لغة من ترتضى عربيته، ولا تستحسن في قراءة القرآن ولا في الشعر؛ وهي: الكاف التي بين الجيم والكاف، والجيم التي كالكاف، والجيم التي كالشين، والضاد الضعيفة، والصاد التي كالسين، والطاء التي كالتاء، والظاء التي كالثاء، والباء التي كالفاء. باز ارسال مطالب با ذکر کانال () https://eitaa.com/NAHV_ALSHABAB
از دیدگاه : ؛ ج‌11، ص: 541 و وصيّتي إلى علماء الدين و إخواني المجتهدين أن لا ينطقوا في الفقه و مسائله و لا يتعرّضوا لدقائقه و جلائله إلّا بعد إتقان العربيّة بأقسامها و استقراء فنون ما تنطق به العرب أو تكتبه بأقلامها توصیه من به علماء دین و برادران تلاشگرم این است که در فقه و مسائل و دقایق آن اظهار نظر نکنند مگر اینکه را بیاموزند و و را به خوبی جستجو کنند. ________________________________________ ، ، محمد بن حسن، كشف اللثام و الإبهام عن قواعد الأحكام، 11 جلد، دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسين حوزه علميه قم، قم - ايران، اول، 1416 ه‍ ق باز ارسال مطالب با ذکر کانال () https://eitaa.com/NAHV_ALSHABAB