eitaa logo
مرکز تخصصی احیاء امر
1.1هزار دنبال‌کننده
393 عکس
49 ویدیو
7 فایل
تا رسیدن به سبک زندگی حسینی اندیشکده مطالعات حسینی روضه خانگی | طرح سدره @sedreh_com فصلنامه مطالعات آیینی «ع» @ainmag_ir محصولات آیینی لواء @lewaa_ir همایش علمی هیأت @heyat_conf 👤 پشتیبانی @ehyadmin
مشاهده در ایتا
دانلود
مرکز تخصصی احیاء امر
** صحنه‌ها یکی پس از دیگری به‌سرعت پیش می‌روند و هر لحظه، یاری بر زمین می‌افتد و غوغایی در قلب‌ها به پا می‌شود امّا تا هست، هیچ‌کس تنها شدن را باور نمی‌کند. عباس (ع) مظهر اقتدار حسین (ع) است. او به‌تنهایی تمام لشکر حسین (ع) است. او تا هست دشمن نه جرئت نزدیک شدن به حسین (ع) را دارد و نه جرئت نزدیک شدن به حرمش را. تا او هست، حسین (ع) چاره‌ای دارد. تا او هست، (س) دل‌خوش است که برادرش حسین (ع) یاوری دارد. تا او هست، کودکان و زنان حرم هنوز اسارت را باور نکرده‌اند. تا او هست همه به گرمی وجود او از فکر قربانی شدن حسین (ع)، از فکر اسارت همچون سکینه (س) و زینب (س) فرار می‌کنند. *آن‌قدر بودنش آرامش همه است که کسی رفتن و نیامدنش را باور نمی‌کند.* موقع رفتن به سمت شریعه فرات، اهل حرم برای وداع دورش جمع نمی‌شوند. او که قرار نیست برود و نیاید. قرار است برود و مثل دفعه‌های قبل با آب برگردد. او تمام امید حرم است و با وجود او هنوز عاشقان حسین (ع)، قتلگاه او را باور نخواهند کرد. *شب و روز تاسوعا که فرامی‌رسد* همین که روضه‌خوان تمام روضه عباس (ع) را برایت می‌خواند، تمام امیدها ناامید می‌شود. دیگر توانی برای نفس کشیدن باقی نمی‌ماند. مظهر اقتدار حسین (ع)، آن شاه ‌شمشادقدانی که با مژگان، صف دشمنان می‌شکست، وقتی بی‌دست با صورت بر زمین می‌افتد، کار همه تمام می‌شود. همه بی‌تاب و بی‌چاره می‌شوند، از حسین ع که در میدان کمر خم می‌کند و صدای گریه‌اش بلند می‌شود تا زینب (س) و سکینه (س) در حرم و تا تمام عاشقان حسین (ع) تا روز قیامت. *عباس (ع) که برود.....* همه باید رفتن حسین (ع) را باور کنند. عباس که برود، همه باید اسارت اهل حرم را باور کنند. عباس که برود، همه بی‌چاره می‌شوند. *عباس عاشق‌ترین سرباز ولایت بود و وقتی نفس او می‌ایستد نفس تمام عاشقان حسین (ع) خواهد ایستاد.* *حالا حسین (ع) است و قتلگاهش.......* و تو قبل از این‌که حسین (ع) به قتلگاه وارد شود، با روضه عباس (ع) به قتلگاه وارد شده‌ای و را نوش جان کرده‌ای و دیگر نفسی برایت باقی نمانده است. *شاید سفر اولت همین‌جا به پایان رسیده باشد.* 📚 ۱۰۶ ✳️ @heyatiha72
** آن‌ها که در نجف طعم زیارت را چشیده‌اند، دیده‌اند که چگونه *جمال و جلال علی علیه‌السّلام* ، آن‌ها را مست و دیوانه خود می‌کند. جلالی در اوج و جمالی در اوج. یک‌بار امواج جمالش، صخره قلبت را از جا می‌کند و بلافاصله موجی از جلالش به‌سوی قلبت رهسپار می‌شود. جمالش آن‌قدر زیاد است که دوست داری او را همچون پدری مهربان در آغوش گیری و جلالش آن‌قدر زیاد است که نمی‌توانی به خود جرئت دهی تا نزدیک‌تر آیی و رودررو به او نظاره کنی. *جمال تمام فضائل با تمام جلالتش در علی ع نمایان است* *این طوفان توأمان جلال و جمال را شاید بعد از زیارت نجف، باز بیش از همه در صحن عباس علیه‌السّلام تجربه خواهی کرد.* جمال و جلال عباس ع مثل پدرش در اوج است و همه را واله و دیوانه خود کرده است. زیارتش را این‌گونه آغاز می‌کنی: *«اَلسَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا أَبَا اَلْفَضْلِ اَلْعَبَّاسِ اِبْنَ أَمِيرِ اَلْمُؤْمِنِينَ »* او فرزند علی است در جمع میان جمال و جلال الهی. ♡ از جلالش چه می‌شود گفت؟! همین‌قدر که سپه‌دار لشکر است. با بودنش، خیال تمام اهل حرم آرام است. از نامش، تن دشمن می‌لرزد. با رعد شمشیرش، نظام لشکر دشمن از هم می‌پاشد. دست آخر، در کنار مولایش حسین ع، آن‌جا که تمام شهیدان بر درگاه او آرمیده‌اند، برای خود گنبد و بارگاهی دارد. ♡ از جمالش چه می‌شود گفت؟! عاشقانه‌ترین داستان‌های اسطوره‌ای را با داستان عباس ع روبه‌رو کنی، رنگ می‌بازد. شیرین‌تر از عباس ع چه کسی سراغ دارد. برای شهادت و عشق‌بازی میان مولا و سربازش، چه داستانی زیباتر از داستان عباس ع؛ *السلام علیک یا قمر العشیرة.* *او ماه تمامی در برابر خورشید وجود حسین ع است که از خود هیچ ندارد و فقط آینه جمال حسین ع است.* وقتی به زیارتش می‌روی، می‌بینی که همه مست زیبایی اویند. در پس هر ناله بر مصیبت عباس ع، نوشیدن جامی از شیرینی لقاء عباس ع است و تو نمی‌فهمی که قلبت، بیشتر در تلاطم *مصائب* اوست یا *جمال و زیبایی* او. 📚 ۱۳۷ ✳️ @heyatiha72
** در اوج بی‌تابی بر غم آن‌گاه که احساس می‌کنی دیگر هیچ‌چیز نمی‌تواند تو را آرام کند، در آن *لحظات اضطرار* که میان از نفس افتاده‌ای و از نوشیده‌ای، ناگاه نور رضایتی الهی در حالتی که *خضوع* و *خشوع* همه قلبت را فراگرفته است شروع به تابیدن می‌کند. رنگ گریه‌ات عوض می‌شود. دیگر برای لحظاتی بلندبلند گریه نمی‌کنی. حالا....... آرام آرام گریه می‌کنی، انگار بالاخره باور می‌کنی که امامت در *مسلخ عشق* فدا شده است و تو به این *مصیبت عُظما* رضایت داده‌ای. البتّه این *گوهر رضا* ، گوهری نیست که ساده به دست آورده باشی. باید اول از او نوشیده باشی، آن‌قدر که *مضطر* شده باشی و آن‌گاه در آن اضطرار، وقتی هیچ پناهی جز حسین ع نیافتی و او را صدا زدی، ناگاه *خضوع و خشوعی الهی قلبت* را احاطه می‌کند و در میان آن خشوع قلبی، *نور رضایت الهی* را می‌بینی. *«اَللَّهُمَّ لَكَ الْحَمْدُ حَمْدَ الشَّاكِرين عَلی مُصابِهِم»* . این ذکر «سجده» زیارت عاشوراست و سجده نشان از دارد. 📚 ۱۱۱ ✳️ @heyatiha72
** از آدم علیه‌السّلام تا خاتم صلّی‌الله‌علیه‌وآله از این *تقدیر* باخبر و بر آن گریسته بودند امّا....... روز واقعه این تقدیر آن‌قدر *عظیم* و *ناباورانه* بود که هر لحظه ممکن بود *بدائی* حاصل شود و همچون ماجرای اسماعیل ع حق‌تعالی *از ادامه آن صرف نظر نماید.* کافی بود تا فقط یک لحظه در میان آن‌همه مصیبت، رو به خدایش کند و بگوید: خدایا دیگر بس است و من طاقتش را ندارم. من طاقت إرباً إربا شدن علی‌اکبرم ع را ندارم. من طاقت تیر سه‌شعبه بر گلوی اصغرم ع را ندارم و از همه سخت‌تر من طاقت به اسارت رفتن زینب س و اهل حرمم را ندارم..... حتماً *حق‌تعالی* آن‌قدر عاشق *حسینش* بود که ماجرا را همان‌جا متوقّف می‌کرد؛ امّا...... او *نخواست* و *گذاشت* تا نمایش به درگاه حق با تمام اجزائش اجرا شود. *صحنه به صحنه* و *مو به مو* هیچ مصیبتی جانماند. *پیراهن کهنه‌اش* را هم اگر کسی می‌تواند ببرد حتماً برده‌اند و حتّی *انگشتر* بر دستش را... ، *بوریایی* که کفنش شد و هزاران مصیبت دیگر همه در جای خود و به نوبت در این *نمایش عاشقانه* اجرا شد. او محض بود و نگذاشت تا میلی در قلبش و یا حتّی یکی از اهل‌بیتش ع باعث شود تا ماجرا در جایی *متوقّف* شود و یا *تخفیفی* تقدیر شود. 📚 ۷۶ ✳️ @heyatiha72
** هر بلایی به قدر بزرگی‌اش می‌تواند انسان را از حجاب تعلّقات برهاند. با این حساب، *عظیم‌ترین* بلا می‌تواند *عمیق‌ترین* و *غلیظ‌ترین* حجاب *تعلّقات* را از جان آدمی برکند و او را به‌سوی اوج پرواز دهد. پس وقتی *اعظم مصائب هستی* ، ماجرای *عاشورا* ست یعنی *همه* و حتّی *اولیا الهی* همچون ابراهیم ع نیز این سفر و آنند. هنوز هم که هنوز است هر شب جمعه، *جمیع انبیاء* و *اولیاء الهی* به زیارت کربلا می‌روند تا از او اندکی نوش جان کنند و از داغ بلای او به شیرینی جدیدی راه می‌یابند و شاید برای همین است *هر کس که در وجودش عشق لقاء حق جوششی دارد* ، *بی‌تاب زیارت کربلا است* . 📚 ۵۶ ✳️ @heyatiha72
*هیئت فقط مجلس روضه و سینه‌زنی نیست...* البتّه که نباید از *مکر شیطان* و بالاتر از آن از *مکر نفسانیّت* خود غافل ماند که اتّفاقاً ظریف‌ترین مکرها و حیله‌های نفسانی و شیطانی، مخصوص *سالکان راه حق* است و *اهل روضه چه بخواهند و چه نخواهند با وارد سلوکی الهی شده‌اند.* در مجلس روضه هرچند خبر از نفسانیّت‌ها و وسوسه‌های معمول شیطانی نیست، امّا *ابلیس* برای کسانی هم که تا *نزدیک قلّه* آمده‌اند حیله‌ها و نقشه‌هایی ظریف و حساب شده دارد که لزوم *مراقبه* و *دقّت* برای *پرهیز از رگه‌های پنهان امّا هلاک‌کننده عُجب و ریا و سایر مکاید نفس* را دوچندان می‌کند. یکی از *حربه‌های مهم شیطان* در مسیر سلوک، *متوقف نمودن* او در یکی از منازل میان راه است به این توهم که اینجا *مقصد* و *نقطه اوج کمال* است و دیگر راهی برای رفتن باقی نمانده است. با این حساب، اگر *چهار سفر* دارد نباید در سفر دوم متوقف شد و باید سفرهای سوم و چهارم آن را هم با *نور حسین ع* پیمود. اینجاست که ضرورت حضور و هدایت عالمان ربّانی و زمانه‌شناس در دوچندان می‌شود. *هیئت فقط مجلس روضه و سینه‌زنی نیست* ، بلکه باید مجلسی باشد که با حضور و ارشاد ، اهل سلوک حسینی را دائماً از حربه‌های شیاطین جنّی و انسی آگاه کند و ادامه راه را به آن‌ها بنمایاند. 📚 ۱۳۰ ✳️ @heyatiha72
** این راه راهی نیست که تو با *پای نفسانیت‌های معمولت* بتوانی در آن قدمی بگذاری و اگر هم مرتکب چنین خطایی شوی خیلی زود پایت بر روی زمین *لیز* و *سست* هواهای نفسانی *می‌لغزد* و از ادامه راه باز می‌مانی....... در *قافله حسین ع* بویی از *نفسانیت* نمی‌آید؛ آنجا از *کودک* سه‌ساله‌ای چون رقیه تا *پیرمردانی* چون حبیب‌بن‌مظاهر همه *فقط بوی حسین* و *خدای حسین* می‌دهند و هر کس که با پای در این مسیر گامی نهد قطعا است. * مسیرِ معنوی، همیشه بابت نفسانیت‌هایش نگران و مراقب است.* به قول عارف دلسوخته‌ای: *گر می‌روی بی‌حاصلی گر می‌برندت واصلی* در مسیر معنوی *خوف* و *رجا* همیشه با هم آمیخته است از *تیرگی نفسانیت‌هایت* که تو را از پشت به سمت خود می‌کشد و امید به نوری که از پیش رو تو را به سوی خود فرا‌می‌خواند. اما.... برخلاف سایر راه‌های ، در *کفه امید بسیار سنگین‌تر* است. اینجا وقتی پا در مجلسش می‌گذاری شاید به اشتباه خیال کنی که با پای خودت به این مجلس راه یافته‌ای اما همین که در قلبت شعله می‌کشد خودت احساس خواهی کرد که او *دستت* را گرفته است و این اوست که تو را با خود می‌برد. از اینجا به بعد فقط باید حواست باشد که دستت را از دستش بیرون نکشی حتی وقتی که از مجلس عزایش بیرون می‌آیی آنوقت *او تو را آرام آرام در تمام این سفرها همراهی خواهد کرد و تو با پای او، همسفرش می‌شوی!* 📚 ۱۹۵ ✳️ @heyatiha72
** اهل روضه باید بداند که اگر در زندگی به مشکلی برخورد، جمعی از دوستان مثل کوه پشتش خواهند بود. آن‌ها منتظر نخواهند ماند تا او به آن‌ها رو بزند، بلکه خود *پیگیر مشکلاتش* خواهند بود و چنین هدفی تنها زمانی امکان‌پذیر است که *هم‌هیئتی‌ها* ، از طرق مختلف به یکدیگر متّصل شوند و این ، نیاز به تدبیر *هیئت داران* دارد. مثلاً.... ❓چه ایرادی دارد که هر هیئت، برای رفع مشکلات اعضای همان هیئت داشته باشد. ❓چه ایرادی دارد که آن هیئت، سیستمی برای تهیه *ارزاق با کیفیت* و *اسلامی* و با هزینه‌ای مناسب، برای اعضای آن هیئت داشته باشد. ❓چه ایرادی دارد که هیئت، *برنامه‌هایی تفریحی* برای جمع حسینیان داشته باشد. ❓چه ایرادی دارد که آن هیئت، با *تعاون* اعضایش *کار و تولیدی اقتصادی و سرمایه‌آفرین* داشته باشند. ❓چه ایرادی دارد که ** ، از طریق شبکه هیئت به یکدیگر وصل شوند و در *تربیت فرزند* و *مطالعه کتاب* و ده‌ها کار مفید دیگر، با هم *مشارکت* کنند. *و این البتّه تنها بخشی از صدها کاری است که می‌توان کرد.* ۱۴۴۳ 📚 ۱۹۱ ✳️ @heyatiha72