eitaa logo
مرکز تخصصی احیاء امر
987 دنبال‌کننده
320 عکس
37 ویدیو
7 فایل
تا رسیدن به سبک زندگی حسینی اندیشکده مطالعات حسینی روضه خانگی | طرح سدره @sedreh_com فصلنامه مطالعات آیینی «ع» @ainmag_ir محصولات آیینی لواء @lewaa_ir همایش علمی هیأت @heyat_conf 👤 پشتیبانی @ehyadmin
مشاهده در ایتا
دانلود
✳️ *شب‌های جمعه* ، است و زودتر از ما زمینیان، آسمانیان و افلاکیان خود را به زیارت شب‌های جمعه او می‌رسانند. ● امّا چرا حتّی ملکوتیان نیز در شب جمعه مشتاق زیارت اویند؟ عالَم بالا که دار اعتبارات و قراردادهای زمینی نیست که روز و ساعت خاصی را برای زیارت قرار داده باشند؛ حتماً باید میان *حقیقت شب جمعه* با زیارت حسین بن علی علیه‌السّلام پیوندی حقیقی و فرااعتباری برقرار باشد. حتماً باید تحفه‌ای در زیارت شب جمعه نهفته باشد که ملکوتیان نیز با همه وسعت حالشان محتاج آن تحفه هستند. ⚡ *سرّ این حقیقت* را شاید بتوان بر اساس منطق اسفار اربعه تا حدودی کشف نمود. روز جمعه را بی جهت جمعه ننامیده‌اند. روز جمعه روز جمع میان مقام فنا و بقا در ملاقات با خداست. پس باید تا پیش از رسیدن روز جمعه، خود را به کربلا رساند و از جام فناء جرعه‌ای نوشید و شب جمعه، است. آری شب جمعه، همه بار دیگر از جام فنای حسینی جرعه‌ای تازه نوش جان می‌کنند تا بتوانند به عید روز جمعه که درک مقام جمع میان مقام بقاء و فناء الهی است راه یابند. 📚 ۹۶ 🔰برای توضیح بیشتر در مورد سفر اول سلوک عاشورایی، حقیقت روز جمعه و رابطه زیارت شب جمعه با آن می توانید فصل دوم از کتاب هم سفر حسین را مطالعه فرمایید.
*پرواز به سوی امام با دل کندن از * وقتی می‌بینی که او این‌چنین در معرکه تنهاست، صدای ** سر می‌دهد و خود را فدای *حق* می‌کند، تو که او را خود می‌دانی، نمی‌توانی تنها نظاره‌گر باشی و حتماً رشحه‌ای از آرزوی پیوستن به او در جانت زبانه می‌کشد و این زبانه آتش از قلبت بر گرمی گریه‌هایت جاری می‌شود و هق‌هق‌کنان خواهی گفت که *ای کاش من نیز با تو همراه بودم و جانم را فدایت می‌کردم* و این یعنی این‌که تو نیز با همه کمبودها و کوتاهی‌هایت، آرزوی آخرین منزل از منازل سفر اول را کرده‌ای و آن‌قدر کریم است که دست رد به سینه‌ات نمی‌زند و نمی‌گوید تو کجا و آخرین منزل از سفر عشق کجا؟! او تو را برای تحقّق این آرزو، همراهی می‌کند و با تک‌تک یاران و اهل‌بیتش علیهم‌السّلام به استقبالت می‌آید. با روضه علی‌اکبر ع، با روضه علی‌اصغر ع، با روضه عباس ع و ... هر یک از این *روضه‌ها* تحفه‌ای از *حسین علیه‌السّلام* برای توست تا بلکه در آتش آن خالص شوی و راضی شوی تا دست از تعلّقات بشویی و به‌سویش پرواز کنی. 📚 ۸۳ ✳️ @heyatiha72
✴️ ** تنها *یک دهه* فرصت داری تا وقتی در ، روضه‌خوان برایت از آن خیمه تاریکی گفت که امام علیه‌السّلام، عذر همه یارانش را می‌خواهد، *تو پای ایستادن و ماندن داشته باشی و آن هنگام که شهادت‌نامه عشّاق امضا می‌شود تو نیز طالب شهادتش باشی.* نگران نباش! آن‌جا به اجبار به هیچ‌کس از جام بلای شهادت نمی‌نوشانند. آن‌جا برای همه یارانش ناز می‌کند و با اشاره به آن‌ها می‌گوید که این معرکه، *معرکه عشق‌بازی او با پروردگارش است* و او برای پیمودن این مسیر، محتاج هیچ یک از یارانش نیست. آن‌جاست که همه یاران او در بُهت فرو می‌روند و در برابر غنای بی‌نهایت وجود امام‌شان، بی‌پاسخ می‌مانند...... آن‌وقت این است که قفل دل‌ها را می‌شکند و نوبت به تک‌تک یاران می‌رسد تا به او التماس کنند تا بگذارد پیش‌مرگ او شوند. حتّی باید نیز عمویش را التماس کند تا او راضی شود. باید *شهادت در کامش شیرین‌تر از عسل باشد* تا بتواند اذن شهادت از عمو بگیرد؛ البتّه حساب التماس‌های او با التماس‌های ما فرق می‌کند. او *یادگار حسن بن علی ع* است و حسین ع را طاقت این نیست که او در برابرش پَرپَر شود. برای همین قاسم ع باید فردا، هنگام رفتن به میدان هم به دست و پای عمویش بیفتد و او را بوسه‌باران کند تا عمویش راضی شود و آن‌گاه که هر دو غرق در اشک شدند، آن‌چنان *عاشقانه* به‌سوی میدان رهسپار شود که حتّی بند نعلین او نیز بازمانده باشد. امّا التماس کردن‌های ما بیشتر باید مشابه آن *غلام سیاهی* باشد که وقتی از امام ع اذن میدان گرفت، امام ع به او فرمود بر تو عهدی نیست که در راه ما کشته شوی و *او این‌چنین گفت که شاید مرا با این روی سیاه و بوی بد لایق کشته‌شدن در راهت ندانی* و این‌گونه حسین ع را راضی نمود تا خون او نیز در راه خون خدا ریخته شود. 📚 ۱۰۳ ✳️ @heyatiha72
** 💚💚💚💚 به امامت که سلام می‌کنی، *امام علیه‌السّلام* فقط به‌ظاهر سلامت نمی‌نگرد...... او تا *کُنه قلبت* و *سرّ وجودت* را نظاره می‌کند و می‌بیند که آن سلام از کدامین لایه وجودت برخاسته است. اینجا شاید *انانیّت‌ها* رسوایمان کند. شاید امام ع در کنه وجودمان انانیّتی بیابد که پشت به امام ع کرده و سلام نمی‌کند. آن وقت چه خاکی بر سرمان کنیم و چگونه از این رسوایی یابیم؟ *گریه‌* های بر ، ما را از این رسوایی *نجات* می‌دهد. وقتی در غمش از جام بلایش نوشیدی، وقتی را در کوره غمش ذوب کردی، دائماً احساس می‌کنی که سلامت بر حسین ع عمیق‌تر می‌شود. آن‌قدر که گویی *تمام وجودت یک سلام می‌شود* که یک‌جا به امامت تقدیم می‌کنی و *این‌چنین لذّت سلام بر حسین ع از تمام سلام‌ها بیشتر می‌شود* ♡♡ *«اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ»* ♡♡ 📚 ۸۸ ✳️ @heyatiha72
*شهادت علی اکبر ع* 🇮🇷در جبهه‌ها گاه برخی از رزمندگان عاشق‌پیشه، خود طرز شهادتشان را مشخّص می‌نمودند..... یکی می‌گفت دوست دارد به یاد *سرش برود* دیگری می‌گفت دوست دارد به یاد عباس ع *دستانش برود* یکی به یاد مادرش دوست می‌داشت تا از *پهلو مجروح شود* و ... *همه به آرزویشان می‌رسیدند* . با این حساب، حتماً در صحنه نیز برخی از یاران حسین ع چنین بوده‌اند ولو ما بی‌خبر مانده‌ایم. حتماً این‌گونه بود که این‌چنین صحنه شهادتش از همه بلاها گلگون شده است. او که هنگام رفتن آن‌چنان *عشق فناء* و *لقاء حق* سرمستش کرده بود که حتّی یادش رفت یک دل سیر با پدرش خداحافظی کند........ چه تصمیمی برای صحنه شهادتش در محضر حق داشت که اسبش راه حرم را گم کرد. بدن مجروحش به روی اسب به میان لشکر دشمن رفت تا هر ناکسی شمشیری به او بزند. حتماً او که بیش از همگان مشتاق و سرمست جام لقاء بود، باید إرباً إربا از نوش جان می‌کرد. امّا..... از همه بیشتر سهم خود حسین ع بود. آن‌قدر که قلم تاب نوشتنش را ندارد و *آن‌گاه که قلم اعلی بر أم‌الکتاب، تقدیر او را می‌نوشت از بی‌تابی لرزه بر اندامش افتاده بود.* 📚 ۷۸ ✳️ @heyatiha72
مرکز تخصصی احیاء امر
** صحنه‌ها یکی پس از دیگری به‌سرعت پیش می‌روند و هر لحظه، یاری بر زمین می‌افتد و غوغایی در قلب‌ها به پا می‌شود امّا تا هست، هیچ‌کس تنها شدن را باور نمی‌کند. عباس (ع) مظهر اقتدار حسین (ع) است. او به‌تنهایی تمام لشکر حسین (ع) است. او تا هست دشمن نه جرئت نزدیک شدن به حسین (ع) را دارد و نه جرئت نزدیک شدن به حرمش را. تا او هست، حسین (ع) چاره‌ای دارد. تا او هست، (س) دل‌خوش است که برادرش حسین (ع) یاوری دارد. تا او هست، کودکان و زنان حرم هنوز اسارت را باور نکرده‌اند. تا او هست همه به گرمی وجود او از فکر قربانی شدن حسین (ع)، از فکر اسارت همچون سکینه (س) و زینب (س) فرار می‌کنند. *آن‌قدر بودنش آرامش همه است که کسی رفتن و نیامدنش را باور نمی‌کند.* موقع رفتن به سمت شریعه فرات، اهل حرم برای وداع دورش جمع نمی‌شوند. او که قرار نیست برود و نیاید. قرار است برود و مثل دفعه‌های قبل با آب برگردد. او تمام امید حرم است و با وجود او هنوز عاشقان حسین (ع)، قتلگاه او را باور نخواهند کرد. *شب و روز تاسوعا که فرامی‌رسد* همین که روضه‌خوان تمام روضه عباس (ع) را برایت می‌خواند، تمام امیدها ناامید می‌شود. دیگر توانی برای نفس کشیدن باقی نمی‌ماند. مظهر اقتدار حسین (ع)، آن شاه ‌شمشادقدانی که با مژگان، صف دشمنان می‌شکست، وقتی بی‌دست با صورت بر زمین می‌افتد، کار همه تمام می‌شود. همه بی‌تاب و بی‌چاره می‌شوند، از حسین ع که در میدان کمر خم می‌کند و صدای گریه‌اش بلند می‌شود تا زینب (س) و سکینه (س) در حرم و تا تمام عاشقان حسین (ع) تا روز قیامت. *عباس (ع) که برود.....* همه باید رفتن حسین (ع) را باور کنند. عباس که برود، همه باید اسارت اهل حرم را باور کنند. عباس که برود، همه بی‌چاره می‌شوند. *عباس عاشق‌ترین سرباز ولایت بود و وقتی نفس او می‌ایستد نفس تمام عاشقان حسین (ع) خواهد ایستاد.* *حالا حسین (ع) است و قتلگاهش.......* و تو قبل از این‌که حسین (ع) به قتلگاه وارد شود، با روضه عباس (ع) به قتلگاه وارد شده‌ای و را نوش جان کرده‌ای و دیگر نفسی برایت باقی نمانده است. *شاید سفر اولت همین‌جا به پایان رسیده باشد.* 📚 ۱۰۶ ✳️ @heyatiha72
** آن‌ها که در نجف طعم زیارت را چشیده‌اند، دیده‌اند که چگونه *جمال و جلال علی علیه‌السّلام* ، آن‌ها را مست و دیوانه خود می‌کند. جلالی در اوج و جمالی در اوج. یک‌بار امواج جمالش، صخره قلبت را از جا می‌کند و بلافاصله موجی از جلالش به‌سوی قلبت رهسپار می‌شود. جمالش آن‌قدر زیاد است که دوست داری او را همچون پدری مهربان در آغوش گیری و جلالش آن‌قدر زیاد است که نمی‌توانی به خود جرئت دهی تا نزدیک‌تر آیی و رودررو به او نظاره کنی. *جمال تمام فضائل با تمام جلالتش در علی ع نمایان است* *این طوفان توأمان جلال و جمال را شاید بعد از زیارت نجف، باز بیش از همه در صحن عباس علیه‌السّلام تجربه خواهی کرد.* جمال و جلال عباس ع مثل پدرش در اوج است و همه را واله و دیوانه خود کرده است. زیارتش را این‌گونه آغاز می‌کنی: *«اَلسَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا أَبَا اَلْفَضْلِ اَلْعَبَّاسِ اِبْنَ أَمِيرِ اَلْمُؤْمِنِينَ »* او فرزند علی است در جمع میان جمال و جلال الهی. ♡ از جلالش چه می‌شود گفت؟! همین‌قدر که سپه‌دار لشکر است. با بودنش، خیال تمام اهل حرم آرام است. از نامش، تن دشمن می‌لرزد. با رعد شمشیرش، نظام لشکر دشمن از هم می‌پاشد. دست آخر، در کنار مولایش حسین ع، آن‌جا که تمام شهیدان بر درگاه او آرمیده‌اند، برای خود گنبد و بارگاهی دارد. ♡ از جمالش چه می‌شود گفت؟! عاشقانه‌ترین داستان‌های اسطوره‌ای را با داستان عباس ع روبه‌رو کنی، رنگ می‌بازد. شیرین‌تر از عباس ع چه کسی سراغ دارد. برای شهادت و عشق‌بازی میان مولا و سربازش، چه داستانی زیباتر از داستان عباس ع؛ *السلام علیک یا قمر العشیرة.* *او ماه تمامی در برابر خورشید وجود حسین ع است که از خود هیچ ندارد و فقط آینه جمال حسین ع است.* وقتی به زیارتش می‌روی، می‌بینی که همه مست زیبایی اویند. در پس هر ناله بر مصیبت عباس ع، نوشیدن جامی از شیرینی لقاء عباس ع است و تو نمی‌فهمی که قلبت، بیشتر در تلاطم *مصائب* اوست یا *جمال و زیبایی* او. 📚 ۱۳۷ ✳️ @heyatiha72
** در اوج بی‌تابی بر غم آن‌گاه که احساس می‌کنی دیگر هیچ‌چیز نمی‌تواند تو را آرام کند، در آن *لحظات اضطرار* که میان از نفس افتاده‌ای و از نوشیده‌ای، ناگاه نور رضایتی الهی در حالتی که *خضوع* و *خشوع* همه قلبت را فراگرفته است شروع به تابیدن می‌کند. رنگ گریه‌ات عوض می‌شود. دیگر برای لحظاتی بلندبلند گریه نمی‌کنی. حالا....... آرام آرام گریه می‌کنی، انگار بالاخره باور می‌کنی که امامت در *مسلخ عشق* فدا شده است و تو به این *مصیبت عُظما* رضایت داده‌ای. البتّه این *گوهر رضا* ، گوهری نیست که ساده به دست آورده باشی. باید اول از او نوشیده باشی، آن‌قدر که *مضطر* شده باشی و آن‌گاه در آن اضطرار، وقتی هیچ پناهی جز حسین ع نیافتی و او را صدا زدی، ناگاه *خضوع و خشوعی الهی قلبت* را احاطه می‌کند و در میان آن خشوع قلبی، *نور رضایت الهی* را می‌بینی. *«اَللَّهُمَّ لَكَ الْحَمْدُ حَمْدَ الشَّاكِرين عَلی مُصابِهِم»* . این ذکر «سجده» زیارت عاشوراست و سجده نشان از دارد. 📚 ۱۱۱ ✳️ @heyatiha72
** از آدم علیه‌السّلام تا خاتم صلّی‌الله‌علیه‌وآله از این *تقدیر* باخبر و بر آن گریسته بودند امّا....... روز واقعه این تقدیر آن‌قدر *عظیم* و *ناباورانه* بود که هر لحظه ممکن بود *بدائی* حاصل شود و همچون ماجرای اسماعیل ع حق‌تعالی *از ادامه آن صرف نظر نماید.* کافی بود تا فقط یک لحظه در میان آن‌همه مصیبت، رو به خدایش کند و بگوید: خدایا دیگر بس است و من طاقتش را ندارم. من طاقت إرباً إربا شدن علی‌اکبرم ع را ندارم. من طاقت تیر سه‌شعبه بر گلوی اصغرم ع را ندارم و از همه سخت‌تر من طاقت به اسارت رفتن زینب س و اهل حرمم را ندارم..... حتماً *حق‌تعالی* آن‌قدر عاشق *حسینش* بود که ماجرا را همان‌جا متوقّف می‌کرد؛ امّا...... او *نخواست* و *گذاشت* تا نمایش به درگاه حق با تمام اجزائش اجرا شود. *صحنه به صحنه* و *مو به مو* هیچ مصیبتی جانماند. *پیراهن کهنه‌اش* را هم اگر کسی می‌تواند ببرد حتماً برده‌اند و حتّی *انگشتر* بر دستش را... ، *بوریایی* که کفنش شد و هزاران مصیبت دیگر همه در جای خود و به نوبت در این *نمایش عاشقانه* اجرا شد. او محض بود و نگذاشت تا میلی در قلبش و یا حتّی یکی از اهل‌بیتش ع باعث شود تا ماجرا در جایی *متوقّف* شود و یا *تخفیفی* تقدیر شود. 📚 ۷۶ ✳️ @heyatiha72
** هر بلایی به قدر بزرگی‌اش می‌تواند انسان را از حجاب تعلّقات برهاند. با این حساب، *عظیم‌ترین* بلا می‌تواند *عمیق‌ترین* و *غلیظ‌ترین* حجاب *تعلّقات* را از جان آدمی برکند و او را به‌سوی اوج پرواز دهد. پس وقتی *اعظم مصائب هستی* ، ماجرای *عاشورا* ست یعنی *همه* و حتّی *اولیا الهی* همچون ابراهیم ع نیز این سفر و آنند. هنوز هم که هنوز است هر شب جمعه، *جمیع انبیاء* و *اولیاء الهی* به زیارت کربلا می‌روند تا از او اندکی نوش جان کنند و از داغ بلای او به شیرینی جدیدی راه می‌یابند و شاید برای همین است *هر کس که در وجودش عشق لقاء حق جوششی دارد* ، *بی‌تاب زیارت کربلا است* . 📚 ۵۶ ✳️ @heyatiha72
*هیئت فقط مجلس روضه و سینه‌زنی نیست...* البتّه که نباید از *مکر شیطان* و بالاتر از آن از *مکر نفسانیّت* خود غافل ماند که اتّفاقاً ظریف‌ترین مکرها و حیله‌های نفسانی و شیطانی، مخصوص *سالکان راه حق* است و *اهل روضه چه بخواهند و چه نخواهند با وارد سلوکی الهی شده‌اند.* در مجلس روضه هرچند خبر از نفسانیّت‌ها و وسوسه‌های معمول شیطانی نیست، امّا *ابلیس* برای کسانی هم که تا *نزدیک قلّه* آمده‌اند حیله‌ها و نقشه‌هایی ظریف و حساب شده دارد که لزوم *مراقبه* و *دقّت* برای *پرهیز از رگه‌های پنهان امّا هلاک‌کننده عُجب و ریا و سایر مکاید نفس* را دوچندان می‌کند. یکی از *حربه‌های مهم شیطان* در مسیر سلوک، *متوقف نمودن* او در یکی از منازل میان راه است به این توهم که اینجا *مقصد* و *نقطه اوج کمال* است و دیگر راهی برای رفتن باقی نمانده است. با این حساب، اگر *چهار سفر* دارد نباید در سفر دوم متوقف شد و باید سفرهای سوم و چهارم آن را هم با *نور حسین ع* پیمود. اینجاست که ضرورت حضور و هدایت عالمان ربّانی و زمانه‌شناس در دوچندان می‌شود. *هیئت فقط مجلس روضه و سینه‌زنی نیست* ، بلکه باید مجلسی باشد که با حضور و ارشاد ، اهل سلوک حسینی را دائماً از حربه‌های شیاطین جنّی و انسی آگاه کند و ادامه راه را به آن‌ها بنمایاند. 📚 ۱۳۰ ✳️ @heyatiha72
** این راه راهی نیست که تو با *پای نفسانیت‌های معمولت* بتوانی در آن قدمی بگذاری و اگر هم مرتکب چنین خطایی شوی خیلی زود پایت بر روی زمین *لیز* و *سست* هواهای نفسانی *می‌لغزد* و از ادامه راه باز می‌مانی....... در *قافله حسین ع* بویی از *نفسانیت* نمی‌آید؛ آنجا از *کودک* سه‌ساله‌ای چون رقیه تا *پیرمردانی* چون حبیب‌بن‌مظاهر همه *فقط بوی حسین* و *خدای حسین* می‌دهند و هر کس که با پای در این مسیر گامی نهد قطعا است. * مسیرِ معنوی، همیشه بابت نفسانیت‌هایش نگران و مراقب است.* به قول عارف دلسوخته‌ای: *گر می‌روی بی‌حاصلی گر می‌برندت واصلی* در مسیر معنوی *خوف* و *رجا* همیشه با هم آمیخته است از *تیرگی نفسانیت‌هایت* که تو را از پشت به سمت خود می‌کشد و امید به نوری که از پیش رو تو را به سوی خود فرا‌می‌خواند. اما.... برخلاف سایر راه‌های ، در *کفه امید بسیار سنگین‌تر* است. اینجا وقتی پا در مجلسش می‌گذاری شاید به اشتباه خیال کنی که با پای خودت به این مجلس راه یافته‌ای اما همین که در قلبت شعله می‌کشد خودت احساس خواهی کرد که او *دستت* را گرفته است و این اوست که تو را با خود می‌برد. از اینجا به بعد فقط باید حواست باشد که دستت را از دستش بیرون نکشی حتی وقتی که از مجلس عزایش بیرون می‌آیی آنوقت *او تو را آرام آرام در تمام این سفرها همراهی خواهد کرد و تو با پای او، همسفرش می‌شوی!* 📚 ۱۹۵ ✳️ @heyatiha72
** اهل روضه باید بداند که اگر در زندگی به مشکلی برخورد، جمعی از دوستان مثل کوه پشتش خواهند بود. آن‌ها منتظر نخواهند ماند تا او به آن‌ها رو بزند، بلکه خود *پیگیر مشکلاتش* خواهند بود و چنین هدفی تنها زمانی امکان‌پذیر است که *هم‌هیئتی‌ها* ، از طرق مختلف به یکدیگر متّصل شوند و این ، نیاز به تدبیر *هیئت داران* دارد. مثلاً.... ❓چه ایرادی دارد که هر هیئت، برای رفع مشکلات اعضای همان هیئت داشته باشد. ❓چه ایرادی دارد که آن هیئت، سیستمی برای تهیه *ارزاق با کیفیت* و *اسلامی* و با هزینه‌ای مناسب، برای اعضای آن هیئت داشته باشد. ❓چه ایرادی دارد که هیئت، *برنامه‌هایی تفریحی* برای جمع حسینیان داشته باشد. ❓چه ایرادی دارد که آن هیئت، با *تعاون* اعضایش *کار و تولیدی اقتصادی و سرمایه‌آفرین* داشته باشند. ❓چه ایرادی دارد که ** ، از طریق شبکه هیئت به یکدیگر وصل شوند و در *تربیت فرزند* و *مطالعه کتاب* و ده‌ها کار مفید دیگر، با هم *مشارکت* کنند. *و این البتّه تنها بخشی از صدها کاری است که می‌توان کرد.* ۱۴۴۳ 📚 ۱۹۱ ✳️ @heyatiha72
اگر مراح‍ل را پذیرفته باشیم باید تلاش کنیم تا ، نماد هر چهار سفر از *اسفار اربعه سلوک عاشورایی* باشند. ما بیشتر عادت کرده‌ایم که هیئت، بزمی برای نوشیدن از باشد و بعد از این، دو سفر اول از اسفار اربعه حسینی، کارمان با هیئت تمام می‌شود. البتّه سفر *سوم* و *چهارم* سلوک عاشورایی، محدود به مجلس عزای حسین ع نیست و ادامه این سلوک عاشورایی در بیرون از مجالس عزا جریان می‌یابد، امّا چه خوب است و بلکه لازم است تا *هیئات* ، برای ادامه این مسیر نیز *برنامه و تدبیری* داشته باشند. *در سلوک ، هیچ‌چیز به‌اندازه مسیر را برای سالک هموار نمی‌کند.* ❗️سالک وقتی خسته می‌شود، این رفیق سلوکی اوست که او را کمک خواهد کرد. ❗️سالک وقتی در معرض پرتگاه‌ها قرار می‌گیرد، این رفیق سلوکی اوست که دستش را می‌گیرد. ❗️سالک وقتی در برابر مانعی قرار می‌گیرد که زورش به آن نمی‌رسد، این رفیقان سلوکی او هستند که با هم آن مانع را از پیش رو برمی‌دارند. ✅ *پیمودن سفر سوم و چهارم از اسفار اربعه حسینی به‌تنهایی ممکن نیست* و اگر سالک روضه‌ها، رفیق همراهی می‌خواهد چه کسی بهتر از های او؟ * همان‌هایی که با هم و در یک مجلس سفر اول و دوم را پیموده‌اند. * همان‌هایی که با هم، مجلس حسین ع را گرم کرده‌اند. چرا حالا با هم، زندگی خود را با نور حسین ع گرم نکنند؟! ما در روضه‌ها، را حس می‌کنیم امّا حالا که یک پدر داریم، چرا حق برادری میان خود را ادا نمی‌کنیم؟! مجلس که تمام می‌شود این برادران حقیقی هرکدام به‌سویی می‌روند و آن نیروی عجیب تولید شده در مجلس حسین ع، متشتّت و پراکنده می‌شود. *اینجاست که هیئات، باید جلوی تشتّت و از دست رفتن این نیروی عظیم الهی را با تدبیر و تلاش خود بگیرند.* همچون رودخانه‌ای که بر آن سدّی می‌زنند و پشت سدّ، هزاران زمین بایر آباد می‌شود؛ اگر تنها بخشی از ظرفیت تولید شده در مجلس حسین ع به طور جمعی مدیریت شود، *کارهای نشدنی فراوانی شدنی می‌شود.* ✅ اولین این کارها *آباد کردن* و *رفع گرفتاری* از زندگی همین هم‌هیئتی‌هایی است که به مقام برادری با یکدیگر رسیده‌اند. ۱۴۴۳ 📚 ۱۸۹ ✳️ @heyatiha7
** ❗️مگر آن‌ها که به بهانه منافع دنیوی از گذشتند به منفعتی رسیدند؟! ❗️مگر عمر سعد به منفعت گندم ری رسید؟! ❗️مگر بعد از حسین علیه‌السّلام کوفیان روی خوش دنیا را هم دیدند؟! *کربلا* نه تنها *اوج ارزش‌مداری تشیّع* که *اوج عقلانیت تشیّع* نیز هست و اگر عده‌ای در روز واقعه، این را نفمهیدند، بعدها بارها تجربه کردند که با حکومت یزدیان هیچ‌گاه رنگ *عدالت و منفعت مادّی* را هم نخواهند دید. خدای حسین ع عجله‌ای ندارد و کسی از حکومت او راه فراری ندارد. او می‌گذارد *گردونه فلک* آن‌قدر بچرخد تا در هزار هزار تجربه تاریخی بشریت بالاخره به این دست یابد که جز بر محور راهی برای وصول به منافع دنیوی پایدار و عادلانه وجود ندارد. اینک در *آخرالزمان* این حقیقت *مجال ظهور تاریخی* خود را بیش از هر زمان دیگر یافته است و برخلاف دولت‌های دست‌نشانده، این *حقیقت* را با *پوست و گوشت* خود لمس کرده‌اند. ۱۴۴۳ 📚 ۱۸۲ ✳️ @heyatiha72
مسلم‌بن‌عقیل نه معصوم بود و نه با امامش حسین‌بن‌علی علیه‌السّلام قابل مقایسه! امّا امروز همه می‌دانند که بیعت با او، بیعت با بود و خذلان و تنها گذاشتن او نیز، خذلان و تنها گذاردن حسین ع بود. مسلم‌بن‌عقیل یک استثناء نیست، بلکه در سراسر تاریخ تشیّع هر عالم وارسته و زمانه‌شناسی که مجری اوامر دین بوده، به حکم عقل و نقل، وارث انبیاء و امامان است و همین حکم را دارد. از شیخ مفید و سید مرتضی تا محقق کَرَکی و علامه مجلسی تا میرزای قمی و میرزای شیرازی و تا امام خمینی رحمة‌الله‌علیه و آیت‌الله خامنه‌ای مدظلّه، همگی مسلم‌بن‌عقیل حسینِ زمانه‌اند. هرکس آن‌ها را تنها گذاشته باشد، حسین ع را تنها گذاشته است و هرکس آن‌ها را یاری کرده باشد، حسین ع را یاری کرده است. این‌چنین ، تنها برای عصر ما نیست بلکه از همان زمان که امیرالمؤمنین علیه‌السّلام ، مالک اشتر را به مصر و حسین ع ، مسلم‌بن‌عقیل را به کوفه فرستاد ماجرا، ماجرای ولایت فقیه بوده است. ۱۴۴۳ 📚 ۱۷۹ ✳️ @heyatiha72