eitaa logo
امام حسین ع
18.2هزار دنبال‌کننده
397 عکس
2هزار ویدیو
1.9هزار فایل
کانال مداحی و شعر و سبک https://eitaa.com/emame3vom
مشاهده در ایتا
دانلود
آهنگ نوحه حضرت اباالفضل_شماره یک.mp3
1.73M
نوحه حضرت اباالفضل_شماره یک «ذاکرالحسین حاج مهدی بهشتی‌»
. 🔸مراسم عزاداری دهه اول 📆 یک شنبه ۲۴ تیر ماه ۱۴۰۳ 🔷 حاج 🔊 حجت الاسلام والمسلمین سعیدی 🔊 بخش اول | تمام عالم این شب ها پریشان اباالفضل است 🔊 بخش دوم | وفاداری او را جستجو از مشک آبش کن 🔊 بخش سوم | نه آب مانده برایم نه آبرو چه کنم 🔊 بخش چهارم | یکی برسه به داد حسین 🔊 بخش پنجم | ناله ی یا فاطمه در حرم افتاد 🔊 بخش ششم | خون از چشمام داره میباره پاشو اباالفضل 🔊 بخش هفتم | برا مشک و علمت گریه کنم 🔊 بخش هشتم | سایه ی مستدام این پرچم 🔊 بخش نهم | مظلوم حسین تشنه حسین 🔊 بخش دهم | عباس یابن المرتضی 🔊 بخش یازدهم | یساله چشم انتظارم شب و روز طی بشه باز 🔊 بخش دوازدهم | فرصت برای با خدا بودن مهیا بود 👇👇👇👇👇👇👇
Fadaeian_Shab09Moharam1403_01.mp3
22.44M
📋 تمام عالم این شب‌ها پریشان اباالفضل است حاج سید رضا نریمانی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ تمام عالم این شب‌ها پریشان اباالفضل است دلم تنگِ نشستن زیر ایوان اباالفضل است مسیر قرب می‌خواهی، برو از شارعُ العباس صراط مستقیم حق، خیابان اباالفضل است شفاعت کار زهرا باشد اما در صف محشر به دست حضرت مرضیه، دستان اباالفضل است به او ام البنین درس ادب آموخته، آری ادب ریزه‌خور حُسنِ نمایان اباالفضل است صد و سی و سه بار از دل بخوان باب الحوائج را تمام روزی عالم از احسان اباالفضل است نمی‌دانم چه دینی دارد اصلا ارمنیِ شهر همیشه روز تاسوعا، مسلمان اباالفضل است به جز این خانه نشناسیم، همه مدیون عباسیم هر آن کس سینه‌زن گشته است مهمان اباالفضل است نه تنها ذکر خاکی‌ها سخن از عبد صالح شد میان عرشیان صحبت از ایمان اباالفضل است فدای بچه‌های فاطمه بودن، مرام اوست کفیل زینب است و حرمتش جان اباالفضل است رقیه دارد آرامش، سر دوش ابوفاضل دم لالایی‌اش ترتیل قرآن اباالفضل است نشد تنها گذارد لحظه‌ای حتی حسینش را فدایی‌اش شدن، همواره پیمان اباالفضل است وفاداریِ او را جستجو از مَشک آبش کن نظر کن بر روی آن، جای دندان اباالفضل است اباالفضلی‌ترین مرد جهان مهدی موعود است امام عصر ما، پاره گریبان اباالفضل است *شاعر: ✍ ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ .
Fadaeian_Shab09Moharam1403_02.mp3
45.55M
وفاداری او را جستجو از مشک آبش کن نظر کن بر روی آن جای دندان ابالفضل است ابالفضلی ترین مرد جهان مهدیِ موعود است امام عصر ما پاره گریبان ابالفضل است . 📋 ایشالله بازوهای من فدائیه مادرت بشه (س) (ع) حاج سید رضا نریمانی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ از همون روزی که از برادرش حسین شنید گفت:« عباسم! نبودی یه روزی ریختن در خونه، در خونه‌مون و آتیش زدن»... از همون روز هی می‌گفت:« حسین! ایشالله یه روزی بشه انتقام بگیرم». از همون روزی که شنید از حسینش:« عباسم! نبودی انقدر غلاف به بازوی مادرم فاطمه زدند»؛ هی با خودش می‌گفت ایشالله دستام قطع بشه، ایشالله بازوهای من فدائیه مادرت بشه... سوار مرکب که می‌شد، این پاها رو زمین کشیده می‌شد؛ از بس که قد رعنایی داره. پا در رکاب مرکب نمیره، اینقدر قد و بالاش بلنده... یه روزی همچین که سوار مرکب شد، زهیر اومد جلو گفت:« عباس! وقت داری یه خاطره برات تعریف کنم»؟! گفت:« بگو؛ می‌شنوم». گفت:« یادمه بابات بعد از فاطمه (سلام الله علیها) دنبال یه زنی می‌گشت رشیده باشه، ازش بچه‌های رشیدی بیاره؛ مادر تو رو بهش پیشنهاد دادند. رگ غیرت عباس بیرون زده، حرف مادر ما رو داری میزنی؟! آره وقتی امیرالمومنین این خانم و باهاش ازدواج کرد فاطمه وقتی اومد توو خونه‌ی علی، از امیرالمومنین بچه‌دار شد؛ خدا تو رو به علی داد. مادرت ام البنین قنداقه‌ی تو رو دور سر حسین می‌چرخوند؛ می‌گفت:« بلاگردون حسین میشی». - چی می‌خوای بگی زهیر؟! -
Fadaeian_Shab09Moharam1403_03.mp3
38.85M
حاج سید رضا نریمانی نه آب مانده برایم نه آبرو چه کنم؟ نه باده مانده نه چیزی از این سبو چه کنم؟ به فرض اینکه مرا سمت خیمه‌ها بردی اگر سکینه به من گفت آب کو چه کنم؟ به پای مشک سر و چشم و دست را دادم ولی به روی زمین ریخت آرزو چه کنم؟ از اینکه آب رساندم به خیمه‌ها یا نه اگر که اُمّ بنین کرد پرس و جو چه کنم؟ بدون دست شدم من که پای می‌کوبند عزیز فاطمه درمانده‌ام بگو چه کنم؟ دو دست خونی من را اگر که مادر تو به اشک دیده‌ی تَر داد شست و شو چه کنم؟ ببخش دیدن دست بریده باعث شد برات زنده غم ماجرای کوچه کنم؟ چهار تا یل ام البنین فدات شوند تو را چو دوره کنند از چهارسو چه کنم؟ برای حنجر تو سینه‌ام به تنگ آمد اگر که نیزه نشیند بر این گلو چه کنم؟ ببینم از سر نیزه سه ساله را، که کسی به قصد کشت دویده به سمت او چه کنم؟ و یا که از سر نیزه ببینم افتاده‌ست سرت به زیر سم و چکمه‌ی عَدو چه کنم؟ بگو ببینم اگر خواهرت شود جایی کنار رأس تو با شمر روبه رو چه کنم؟ ...... تو حسینی صدای پاهات و خیلی وقته که خوب میشناسم میدونم باورش برات سخته این منم روی خاک عباسم قبل از این که برم به سمت فرات من و سقّا خطاب می‌کردند قبل از این وقتی قول میدادم روی حرفم حساب میکردند آخرین خواهشم ازت اینه آخرین خواهش منه تنها مشک خالی شده ولی سرده برسونش به خیمه‌ی زنها من و تا زنده‌ام نبر خیمه تا که شرمنده‌ی رباب نشم آروم آروم بزار گریه کنم تا خودم از خجالت آب نشم به خدا که فقط خجالتم و سخت‌تر می‌کنی اگه ببری بدتر از چیزیم که می‌بینی با عما هم نمیشه که ببری
Fadaeian_Shab09Moharam1403_04.mp3
27.34M
یکی برسه، به داد حسین تا کنار علقمه، جون نداده حسین چشای حَرَم، به راهه حسین لحظه‌های سختیه، بی‌پناهه حسین دلش توو خیمه‌هاست ولی بالا سرم نشسته چه جوری برگرده حَرَم با کمرِ شکسته دستام و بِم برگردونید تا زیر بغل‌هاش و بگیرم دیگه نمی‌تونه بلند شه الهی من براش بمیرم « حسینم، حسینم؛ برادر غریبم» به خاطر من، بلند شو برو تا ندیده حرمله، گریه‌های تو رو می‌خنده سنان، به اشک چشات غم بی‌برادری، خیلی سخته برات یه نیزه خورده توو گلوم مزاحم صدامه می‌خوام ببینمت ولی سه شعبه توو چشامه این نیزه‌ها و این سه شعبه هم‌دست می‌شن توی گودال گریونه زهرا بین مقتل اما سنان و شمر خوش‌حال ...... تو حسینی صدای پاهات و خیلی وقته که خوب می‌شناسم میدونم باورش برات سخته این منم روی خاک عباسم قبل از این که برم به سمت فرات من و سقّا خطاب می‌کردند قبل از این وقتی قول می‌دادم روی حرفم حساب می‌کردند آخرین خواهشم ازت اینه آخرین خواهش منه تنها مشک خالی شده ولی سرده برسونش به خیمه‌ی زنها من و تا زنده‌ام نبر خیمه تا که شرمنده‌ی رباب نشم آروم آروم بزار گریه کنم تا خودم از خجالت آب نشم به خدا که فقط خجالتم و سخت‌تر می‌کنی اگه ببری بدتر از چیزیم که می‌بینی با عما هم نمیشه که ببری من و اینجا رها کن و برگرد تا نبینند که خالیه دستم به رقیه بگو عمو گفته من همیشه مراقبش هستم پیش پای تو مادرت اومد چادرش رو کشید روی سَرَم من می‌تونم داداش صدات کنم چون که زهرا صدام زد پسرم مادرت روضه‌ی تو رو می‌خوند روضه‌‌ی سینه‌ای که سنگینه فاطمه گریه کرد و من دیدم با همین چشمی که نمی‌بینه
Fadaeian_Shab09Moharam1403_05.mp3
8.2M
📋 تا تو بودی خیمه‌ها آرام بود حاج سید رضا نریمانی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ تا تو بودی خیمه‌ها آرام بود دشمنم در کربلا ناکام بود تا تو بودی من پناهی داشتم با وجود تو سپاهی داشتم تا تو بودی خیمه‌ها پاینده بود اصغر ششماهه‌ی من زنده بود تا تو بودی خیمه‌ها غارت نشد گوشوار بچه‌ها غارت نشد تا تو بودی دست زینب باز بود بودنت بَهر حَرَم اعجاز بود تا تو بودی چهره‌ها نیلی نبود دست‌ها آماده‌ی سیلی نبود پهنه پیشانی‌ات در هم شکست خیمه‌ات مثل حسین از پا نشست ای که تو دست خدائی داشتی هستی‌ات را بر زمین بگذاشتی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ .
Fadaeian_Shab09Moharam1403_06.mp3
18.56M
📋 خون از چشام داره می‌باره پاشو اباالفضل حاج سید رضا نریمانی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ خون از چشام داره میباره پاشو اباالفضل اهل حرم بی‌علمداره پاشو اباالفضل دشمن واسه غارت خیمه حیا نداره پاشو ابوالفضل پاشو ابالفضل زینب توو خیمه پریشونه پاشو داداش چشم رباب غرق بارونه پاشو داداش رقیه از غصه دل‌خونه پاشو داداش بالا سرت مُردم مُردم زخم زبون خوردم مُردم هی اسمت و بُردم مُردم « واویلتا، واویلتا» دلشوره توی حرم افتاد پاشو اباالفضل افتادی و خواهرم افتاد پاشو اباالفضل تا از روی مرکب افتادی لشکرم افتاد پاشو اباالفضل پاشو اباالفضل می‌بینی حال خرابم رو پاشو داداش نگاه پُر اضطرابم رو پاشو داداش چرا نمیدی جوابم رو پاشو داداش دارم می‌میرم از این غم نموند واسه زینب مَحرَم آب شد تنت از این ماتم « واویلتا، واویلتا» ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ .
Fadaeian_Shab09Moharam1403_07.mp3
9.75M
📋 برا مشک و علمت گریه کنم حاج سید رضا نریمانی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ برا مشک و علمت گریه کنم برا دست قلمت گریه کنم گریه می‌کنم برات گریه زیاد کی میگه گریه به مَردا نمیاد تو زمین خوردی و خوردم زمین می‌خنده لشکر ابن زیاد زدنت عباس، میزنم ناله علم افتاده زمین و شمر خوش‌حاله آخرین کارش، توی گوداله علم افتاده زمین و شمر خوش‌حاله چجوری غمت رو باور بکنم چشم درهمت رو باور بکنم قد بلند هاشمی آخه چطور بدن کَمِت رو باور بکنم پیش هم بچینم اعضای تو رو پیش بازوهات دستای تو رو من دیگه فکر نمی‌کردم وای که بخوان قطع کنن پای تو رو صورتت واسم كاشِفُ الْكَرْبِه به همین صورت حیدری زدن ضربه بی‌هوا خوردی وای از این حَربه به همین صورت حیدری زدن ضربه ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ .
Fadaeian_Shab09Moharam1403_08.mp3
12.19M
📋 سایه‌ی مستدامِ این پرچم ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ سایه ی مستدامِ این پرچم تا روزی که رو سَرِ نوکرهاس بزرگ نوکرا اباالفضل و ام بنین مادر نوکرهاس دلدارم اباالفضل کس و کارم اباالفضل خوش به حال دل من که تو رو دارم اباالفضل دنیامی اباالفضل تو آقامی اباالفضل تَه مردونگی و عشق و مرامی اباالفضل تو دلت دریاس، لقبت سَقّاس تا خود محشر، عَلَمت بالاس « یا ابوفاضل، یا ابوفاضل، یا ابوفاضل، یا ابوفاضل» میگن قدیمی‌ترامون وقتی گره توو کارشون می‌افتاده توو خونه‌شون یه سفره مینداختن با نونْ پنیر و سبزیِ ساده سلطانه اباالفضل بی‌کرانه اباالفضل همه عالم روزی خورده سَرِ خوانِ اباالفضل جنگ‌آور اباالفضل سَر و سَرور اباالفضل میشه دست تو شَفیعم روز محشر اباالفضل کَرَمت غوغاس، حَرَمت زیباس تو قَدِ ارباب، عَلَمت بالاس « یا ابوفاضل، یا ابوفاضل، یا ابوفاضل، یا ابوفاضل» هر کسی که به غیر تو دل داد یه روزی آخرش پشیمون شد هر کسی که تو بِش نگاه کردی روزیِ زندگیش فراوون شد ای دل‌خواه اباالفضل قَمَر الله اباالفضل می‌درخشه روی ماه تو مثه ماه اباالفضل محبوبم اباالفضل با تو خوبم اباالفضل تا آخر سنگت و به سینه می‌کوبم اباالفضل با تو پا برجاس، غیرت و احساس توو جوون مردی، علمت بالاس « یا ابوفاضل، یا ابوفاضل، یا ابوفاضل، یا ابوفاضل» ✍ .
Fadaeian_Shab09Moharam1403_10.mp3
15.92M
📋 زد علمدار کربلا حاج سید رضا نریمانی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ زد علمدار کربلا به قلب قوم اشقیا چه ضرب شستی مرحبا جنگید عین مرتضی عباس یابن المرتضی شده مات این اُبُهَّت لشکر ابوفاضل آمده یا حیدر او قدم می‌زند تا عَلَم می‌زند لشکری را فقط با نگاهش بهم میزند چه علمداری، عباس علی به چه سرداری، عباس علی باوفا یاری، عباس علی مرد پیکاری، عباس علی دلبر و دلداری، عباس علی سید و سالاری، عباس علی جان عجب حیدر کرّاری، عباس علی «عباس یابن المرتضی» به عشیره قمر تویی به فاطمه پسر تویی به شیعه بال و پر تویی به شام غم سحر تویی عباس یابن المرتضی قمر از تو آبرویی دارد رقیه عجب عمویی دارد شیر ام البنین باوفا مَه جَبین دست از تن جدا لنگر آسمان و زمین یار اربابی، عباس علی حضرت آبی، عباس علی ماه جذابی، عباس علی نور مهتابی، عباس علی جِلوه‌ی آدابی، عباس علی مایه‌ی اعجابی، عباس علی در وفا الگوی اصحابی، عباس علی «عباس یابن المرتضی» شده دنیا پُر از بلا پُر از ستم پُر از جفا الیوم یوم العاشورا غزه شده کرب و بلا عباس یابن المرتضی اباالفضلی با تو پیمان بستیم حسینی و عاشورایی هستیم مرگ بر صهیونیسم این فقط شعار نیست در نبرد با ستم الگوی ما حسین علیست از تو می‌خوانیم، عباس علی با تو می‌مانیم، عباس علی پای پیمانیم، عباس علی مرد میدانیم، عباس علی ملت ایرانیم، عباس علی لشکر سلمانیم، عباس علی گوش به فرمان حسین جانیم، عباس علی عباس یابن المرتضی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
Fadaeian_Shab09Moharam1403_11.mp3
14.68M
📋 یه ساله چشم انتظارم حاج سید رضا نریمانی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ یه ساله چشم انتظارم شب و روز طی بشه و مُحَرَّم سر برسه کاسه‌ی چشمام و بیارم زیر بارون غمت رزق نوکر برسه شوق من برا مُحَرَّم یه حِسّ غیر عادیه فطرتاً حسینی بودن یه اصل اعتقادیه زندگی بدون حسین یه لحظه‌ اشم زیادیه واسه گریه‌ توو روضه خیلی غصه می‌خوردم مگه غیر از عشق تو سود دیگه‌ای بردم سر سال نوکری خمس گریه آوردم «یا قتیل العبرات، من جوونیم به فدات» همیشه خیمه‌ت پناهه دلای ناامید و کسایی مثل منه خدا نگهداره هرکی برات روضه بگیره برات سینه بزنه من به هیچ کسی به جز تو پناه نمی‌برم حسین توی سختیای دنیا امید آخرم حسین حتی مهربونتری از پدر و مادرم حسین دیگه فرصتی نمونده خیلی عمرم و باختم دارم حسرت می‌خورم که تو رو نمی‌شناختم یه نگاه کردی به من سرنوشتم و ساختم «یا قتیل العبرات، من جوونیم به فدات» هزار و چهارصد مُحَرَّم گذشته اما هنوز تازگی داره غمت همیشه عاشورا تکرار میشه باید بمونم پای عشق و علمت زیر پرچم تو نفرت به عاشقی بدل میشه تلخیای روزگارم با عشق تو عسل میشه مشکلات زندگی‌ها توو روضه‌ی تو حل میشه مگه یادم میره این دوستای حسینیم و دور هم جمع شدیم با عشق تازه حِسّی نو چقدر خوبه حسین همدلی با عشق تو «یا قتیل العبرات، من جوونیم به فدات» ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ .
Fadaeian_Shab09Moharam1403_12.mp3
11.4M
فرصت برای با خدا بودن مهیا بود لحظه به لحظه زندگی کردن چه زیبا بود دلها دلها دلها دریا بود جوونای جوونمرد و پیرِ مردای جوونتر توی میدون میجنگیدن با همه غیرت و باور شلمچه چذابه جای دونه دونشونه کارون و اروند و طلائیه خونشونه آی شهدا دست منو هم بگیرید **** این لشکر شیدای آخرالزمانی هاست این صحنه میدون نبرد آخر دنیاست غوغا غوغا غوغایی برپاست لشکری از شهیدامون برمیگردن برا یاری رئیسی و بهشتی و باکری و شهریاری چمران و خرازی در کنار سلیمانی من هستم عضو این لشکر صاحب زمانی آی شهدا دست منو هم بگیرید 🎤 محرم 1403 .
📋 ایشالله بازوهای من فدائیه مادرت بشه (س) (ع) حاج سید رضا نریمانی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ از همون روزی که از برادرش حسین شنید گفت:« عباسم! نبودی یه روزی ریختن در خونه، در خونه‌مون و آتیش زدن»... از همون روز هی می‌گفت:« حسین! ایشالله یه روزی بشه انتقام بگیرم». از همون روزی که شنید از حسینش:« عباسم! نبودی انقدر غلاف به بازوی مادرم فاطمه زدند»؛ هی با خودش می‌گفت ایشالله دستام قطع بشه، ایشالله بازوهای من فدائیه مادرت بشه... سوار مرکب که می‌شد، این پاها رو زمین کشیده می‌شد؛ از بس که قد رعنایی داره. پا در رکاب مرکب نمیره، اینقدر قد و بالاش بلنده... یه روزی همچین که سوار مرکب شد، زهیر اومد جلو گفت:« عباس! وقت داری یه خاطره برات تعریف کنم»؟! گفت:« بگو؛ می‌شنوم». گفت:« یادمه بابات بعد از فاطمه (سلام الله علیها) دنبال یه زنی می‌گشت رشیده باشه، ازش بچه‌های رشیدی بیاره؛ مادر تو رو بهش پیشنهاد دادند. رگ غیرت عباس بیرون زده، حرف مادر ما رو داری میزنی؟! آره وقتی امیرالمومنین این خانم و باهاش ازدواج کرد فاطمه وقتی اومد توو خونه‌ی علی، از امیرالمومنین بچه‌دار شد؛ خدا تو رو به علی داد. مادرت ام البنین قنداقه‌ی تو رو دور سر حسین می‌چرخوند؛ می‌گفت:« بلاگردون حسین میشی». - چی می‌خوای بگی زهیر؟! - مادرت اصلا منتظر این روز بوده، بابات علی منتظر امروز بوده، قرار بوده تو بیای بلاگردون حسین بشی. - حالا که اینجور شد زهیر نشونشون میدم، مادرم منتظر بوده من بیام دور حسین بگردم؟! چنان نهیبی به اسب زد، رکاب اسب پاره شد. مگه کسی جرئت می‌کنه مقابل عباس بایسته؟! فلذا ابی عبدالله می‌دونه عباس بره میدان کسی رو زنده نمی‌گذاره. عباسش و صدا زد:« عباسم»! - جونم داداش - یه حرف در گوشی بهت بزنم - جونم داداش، قربونت برم - عباسم! بالاخره امروز من و تو می‌ریم. ما هرچه قدرم بجنگیم اونا خیلی‌ان عباس، می‌بینی که؛ با چند نفر از اونا می‌تونیم بجنگیم؟! چند نفرشون و من و تو می‌تونیم بکشیم؟! عباسم! بالاخره من و تو میریم، من و تو امروز کشته می‌شیم. - خوب جونم داداش چی می‌خوای بگی؟! - اگه میشه عباسم می‌خوای بری دست به قبضه نبر، دست به شمشیر نبر. - چرا داداش؟! - آخه هر ضربه‌ای به اینا بزنی، اینا به دخترم می‌زنند؛ هر ضربه‌ای به اینا بزنی اینا به خواهرم می‌زنند؛ اینا به رباب می‌زنند. - خوب چی کار کنم داداش؟! - هرچی بهت زدن نیزه، شمشیر؛ هیچ کاری نکن. یعنی داداش هرچی من و زدند... - آره! هرچی زدنت جوابشون و نده. - باشه داداش. فلذا همچین که می‌خواست بره میدان، مشک و برداشت اول رفت توو خیمه‌ی بچه‌ها؛ - الهی قربونتون بره عباس، رقیه رو بغل گرفت. قربونت بره عباس رقیه جون، من دارم میرم ولی فکر نکنی تنهات می‌ذارما؛ از بالای نیزه‌ هم حواسم بهت هست. هرجایی زدنت بگو یا اباالفضل من خودم و می‌رسونم. رفت میدان، نیزه نبرد؛ شمشیر نبرد؛ چهار هزار تیرانداز همه به یه نقطه خیره شدن، همه یه نقطه رو نشونه گرفتند. تیرا رو همه برداشتن، ولی این چهار‌هزار تیرانداز، تیرهای پی‌درپی پرتاب می‌کردند. همه‌ی چهار هزار نفر یه نقطه رو نشونه گرفتند یه مرتبه عباس یه نگاه کرد دید بارون تیر داره میاد؛ خودش و انداخت رو مشک این تیرا به مشک نخوره، آنقدر تیر به این پشتش خورد، وقتی خودش و رو اسب انداخته رو مشک، انقدر تیر به این پشت خورد، مثل خارپشت شده؛ بدنش پر از تیره. اما یه جایی دیدن با تیر و کمانم از پس عباس برنمیان، راهش و بستن، دوره‌ش کردن؛ جلوش و گرفتن. - کجا داره می‌ره؟! - سمت خیمه‌ها، اومدن صف کشیدن جلوی خیمه‌ها رو گرفتن؛ هرچی از این طرف میره دوباره صف می‌کشیدن راهش و می‌بستند همچین که دیگه تیر به مشک خورد، این آبا قطره قطره داره می‌ریزه. دیگه وقتی امید عباس ناامید شد؛ همچین که دیگه کار تموم شد آب مشک خالی شد. رو اسب نشسته دیگه امیدی به چیزی نداره؛ دستا قطع شده؛ رو اسب نشسته با پاهاش اسب و محکم گرفته؛ تیر به سینه خورده؛ تیر به چشمش خورده دیگه جایی رو هم نمی‌بینه؛ دست هم نداره افسار اسب و بگیره هی کنه اسب و به سمت خیمه‌ها. دستا قطع شده رو اسب نشسته با پاها محکم اسب و محکم گرفته. یهو اون نامرد اومد جلو، ها عباس! انقدر هی می‌گفتن عباس، عباس تویی؟! - گفت:« نامرد یه موقعی اومدی من دست به بدن ندارم؛ اگه دست داشتم بهت نشون میدادم». - عباس! تو دست نداری من که دارم؛ عمود آهن و برد بالا، چنان با عمود آهن به فرق عباس زد از بالای اسب .... من و اینجا رها کن و برگرد تا نبینند که خالیه دستم به رقیه بگو عمو گفته من همیشه مراقبش هستم پیش پای تو مادرت اومد چادرش رو کشید روی سَرَم من می‌تونم داداش صدات کنم چون که زهرا صدام زد پسرم مادرت روضه‌ی تو رو می‌خوند روضه‌‌ی سینه‌ای که سنگینه فاطمه گریه کرد و من دیدم با همین چشمی که نمی‌بینه .
. 📋 عباسم من و نشناختی مادر ؟! (س) (ع) حاج سید رضا نریمانی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ روضه حضرت عباس اینه، خودش فرموده:« شب تاسوعا این روضه رو بخونید. هر شخصی می‌خواد از بالا بلندی رو زمین بیوفته، دستاش و سپر بدنش می‌کنه؛ صورتش آسیب نبینه، بدنش آسیب نبینه، تیر توو سینه فرو رفته، تیر توو چشم فرو رفته، این تیر توو چشمه. همچین که رو اسب نشسته، دید این تیر داره اذیتش می‌کنه؛ تیر و بین دو زانو قرار داد تا سر و خم کرد کلاه‌خود از سر عباس زمین افتاد. فرق عباس مشخص شده، اون نامرد اومد جلو، چنان با عمود به فرق عباس زد؛ از بالای اسب چنان زمین خورد... این تیر تا نیمه توو چشم فرو رفته بود، ولی همچین که زمین افتاد دیگه تا ته تیر توو چشم فرو رفت. دیگه چشم عباس جایی رو نمی‌بینه، فقط یه بویی به مشامش می‌رسه. - چقدر این بو برام آشناست؛ یه مرتبه دید یه خانمی دید داره میگه:« مادرم! عباسم!». آخه مادر من که اینجا نبوده، ام البنین که کربلا نبوده، این صدا صدای کیه؟! - عباسم! من و نشناختی مادر؟! نه بی‌بی جان! نشناختمت؛ چشمامم که نمی‌بینه کی هستی؟! دست به کمر گرفته عباسم! قربونت برم؛ دستات و که بریدن، تازه مثل من شدی؛ تازه دستات مثل دست من شده. عباسم! درد که نداری قربونت برم؟! نه خانم جان؛ نمی‌خوای معرفی کنی خانم جان؟! آخه بین این همه لشکر شما اینجا چی کار می‌کنی؟! کی هستید شما؟! چقدر صداتون مثل خواهرم زینبه. صدا زد:« عباسم! من مادر حسینم. اینقدر عباس خجالت کشید. - من جلو حسینم پاهام و تا حالا دراز نکردم، جلو مادر حسین... هی با خودش می‌گفت:« خدایا من و داری امتحان می‌کنی»؟! هی این پاها رو رو زمین می‌کشید. - مادرم! قربونت برم چته؟! مادر جان ببخشید من و طاقت ندارم از زمین بلند شم و اِلا جلوی پای شما باید بایستم. - قربونت برم عباسم! منم مثل تو سه ماه توو بستر افتاده بودم، تو یه ضربه خوردی عباسم من اون نامرد انقدر یه بازوم زد... ........ (ع) دو نفر در این عالم با غم ناموس کشته شدن، یکیشون امام حسن بود. توو کوچه‌ها وقتی دید مادرش و دارن می‌زنند دیگه تا آخر عمر با همین غم سر می‌کرد، آخرم با همین غم کشته شد. یکیم عباسه، همچین که رو زمین افتاده دید ابی عبدالله داره بهش نزدیک میشه... اکبر ناظم روضه می‌خوند شب تاسوعا رو منبر، داشت داد میزد: سقای دشت کربلا اباالفضل اباالفضل دستش شده از تن جدا اباالفضل اباالفضل ام البنین در کربلا نبودی واویلا واویلا بر فرق عباست زدند عمودی واویلا واویلا قد حسین بن علی تا شده واویلا واویلا پای عدو به خیمه‌ها وا شده واویلا واویلا داشت این حرفا رو می‌زد، اکبر ناظم بالا منبر داره شعر می‌خونه شب تاسوعا برا عباس، بچه‌ش مریض بوده؛ یه نفر اومد گفت:« حاج اکبر!» - گفت:« جونم؛ وسط نوحه» - حاج اکبر! دخترم مُرد، از دنیا رفت، تموم کن بریم خونه» - چی؟! شب عباسه. دخترم مرده مرده، کار من برا عباس نوحه خوندنه؛ کار عباسم مرده زنده کردنه. چند لحظه‌ای گذشت نوحه‌ش و خوند، خم به ابروش نیومد یهو یه نفر اومد گفت:« حاج اکبر!» - گفت:« جونم» - گفت:« بچه‌ت زنده شده» کار دست عباس امشب
Fadaeian-Komeil-14030429 (1).mp3
36.08M
🔸مراسم سحر 📆 جمعه ۲۹ تیر ماه ۱۴۰۳ 🔷 حاج 🔊 بخش اول | کشیدم از عذاب دوری ات چه دردسر هایی متن 👇 https://eitaa.com/emame3vom/98874
Fadaeian-Komeil-14030429 (2).mp3
38.77M
🔸 سحر 📆 جمعه ۲۹ تیر ماه ۱۴۰۳ 🔷 حاج 🔊 بخش دوم | اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِرَحْمَتِكَ الَّتِي وَسِعَتْ كُلَّ شَيْ ءٍ 🔊 بخش سوم و | اللَّهُمَّ فَاقْبَلْ عُذْرِى، وَارْحَمْ شِدَّةَ ضُرِّى 🔊 بخش چهارم | اَوْ تُبْعِدَ مَنْ اَدْنَيْتَهُ اَوْ تُشَرِّدَ مَنْ آوَيْتَهُ 👇👇👇
Fadaeian-Komeil-14030429 (3).mp3
16.73M
بیا نگار آشنا شب غمم سحر نما https://eitaa.com/emame3vom/2000 از ما که گذشت الهی هیچ کس از حرم جانمونه https://eitaa.com/emame3vom/83485 مقتل نوشته روی تنت پا گذاشتند https://eitaa.com/emame3vom/96020 دوید و دویدم ، برید و بریدم سرت را سر نیزه دیدم https://eitaa.com/emame3vom/14627
📋 به سمت گودال از خیمه دویدم من (ع) سید رضا نریمانی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ به سمت گودال از، خیمه دویدم من شمر جلوتر بود، دیر رسیدم من سر تو دعوا بود، ناله کشیدم من سر تو رو بردن، دیر رسیدم من یه گوشه‌ی گودال، مادر و دیدم من که رفته بود از حال، دیر رسیدم من عمامه‌تو بردن، دیر رسیدم من شمشیرتو بردن، دیر رسیدم من ....... 📋 دیر آومدم دیدم سرت دست سنان بود ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ دیر آمدم دیدم سرت دست سنان بود گودال منبر بود و زخمت روضه‌خوان بود افتاده بودی زیر نعل تازه‌ی اسب با این که زیر پای تو هفت آسمان بود این نامرتب بودنت تقصیر شمر است تاراج جسم تو ولی فکر سنان بود انگشترت هرچند دست یک نفر رفت پیراهنت اما به دست این و آن بود نزدیک مغرب شمر جسمت را رها کرد از خون وضو می‌ساخت، هنگام اذان بود دندان تو افتاد روی خاکِ گودال جنس عصای پیرمردان خیزران بود با قامت خم رفتم از گودال بیرون یادش بخیر آن روز که زینب جوان بود *شاعر: ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ . 📋 انقدر سخت شد جدا سر تو انقدر سخت شد جدا سر تو که بلند است آه مادر تو پیش زن‌ها خجالتت دادند پیرهن نیست روی پیکر تو فکر می‌کردی آخرش با شمر بشود هم مسیر خواهر تو؟ من نگفتم کجاست انگشتر! که نگویی کجاست معجر تو! *شاعر: ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ . 📋 اولین ضربه کربلا لرزید (ع) حاج سید رضا نریمانی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ اولین ضربه کربلا لرزید سرِ گودال مادری افتاد از حرم یک نگاه پُر خواهش به لب کُند خنجری افتاد دومین ضربه شمر هم لرزید! چکمه‌اش بر گلو ترحم کرد ناله‌ی یا بُنیه‌ای آمد خنجری دست و پای خود گم کرد سومین ضربه غنچه‌ای پژمرد لاله در چنگ خار و خَس افتاد سینه‌ای غرق زخم بود اما خنجری کُند از نفس افتاد چارمین ضربه، پنجمین ضربه وضع حنجر وخیم‌تر می‌شد ششمین ضربه، هفتمین ضربه فاطمه داشت بی‌پسر می‌شد هشتمین ضربه کعبه هم لرزید درد بر استخوان مماس افتاد نهمین ضربه خنجر کهنه پشتِ گردن به التماس افتاد! دهمین ضربه کاسه‌ی صبرِ لشکری رفته رفته سر می‌رفت زودتر از سر بریده به شام قاصدی داشت خوش خبر می‌رفت نوبت ضربه‌ای عجیب رسید! یازده بار آسمان غش کرد حرمله سمت خیمه‌ها می‌رفت در حرم معجری جوان غش کرد وای از ضربه‌ی دوازدهم! ضربه‌ای که سنان پسندتر است شمر با دست‌های لرزان گفت: چه کسی نیزه‌اش بلندتر است ؟ *شاعر: ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ .
. هرجای کربلا دارد نشان تُربت اعلای کربلا ما را که خواهشی در سینه نیست غیر تمنّای کربلا کور است در جهان چشمی که نیست محو تماشای کربلا خاکی بهشتی است این است رمز و راز معمای کربلا در راه اربعین پِی برده‌ام به معجزه‌ی چای کربلا با وعده‌ی ظهور سبز است راه روشن فردای کربلا گریان که می‌شویم در چشم ماست صحنه‌ی زیبای کربلا گریه که سود ماست یک قطره اشک ضامن یَوْمُ الورود ماست پای غم توأییم این همان غم است که بود و نبود ماست این غم که از ازل در جان ما و باور ما و وجود ماست با این همه خوشیم از ریشه‌ی مَحَبَّت تو تار و پود ماست ما اهل سجده‌ایم تا خاک کربلای تو مُهر سجود ماست ذکر حسین شد ذکری که لحظه‌ی غم و شادی صعود ماست در این مسیر سخت دریای کربلای تو پایان رود ماست جز غم عزیز نیست پای غم تو شادیه عالم عزیز نیست ما اهل گریه‌ایم گریه‌کن تو پیش خدا کم عزیز نیست در چشم‌های ما کوثر که هست چشمه‌ی زمزم عزیز نیست جان‌ها فدای تو در امتحان عشق تو جان هم عزیز نیست با تو خوش است عمر اما بدون لطف تو یک دَم عزیز نیست کُلّ کتابها اندازه‌ی لهوف و مُقَرَّم عزیز نیست چون ماه عشق توست ماهی شبیه ماه مُحَرَّم عزیز نیست آرامشم حسین ناز تو را به جان و دلم می‌کشم حسین اَبرم که بوده است نام تو بهترین سبب بارشم حسین طوفان شده‌ست و من در زیر پرچم تو در آسایشم حسین با تو بهشتی‌ام بی‌تو اگر چه لایق فرسایشم حسین رزق مرا بده غیر از زیارت است مگر خواهشم حسین تنها نه غم گریست نام حسین را که نوشتم قلم گریست اشکی نداشت چشم آن را دادم به حق فاطمه دادم قسم گریست باارزش است چشمی که پای روضه‌ی تو دَم به دَم گریست در بین روضه‌ها خوشبخت آن کسی که به یاد حَرَم گریست در راه کربلا گوشه به گوشه زائر تو هر قدم گریست حسرت زیاد خورد هرکس که در مصیبت ارباب کم گریست اجرا ......................... هر جای کربلا دارد نشان تربت اعلای کربلا ما را که خواهشی در سینه نیست غیر تمنّای کربلا کور است در جهان چشمی که نیست محو تماشای کربلا خاکی بهشتی است این است رمز و راز معمای کربلا در راه اربعین پی برده‌ام به معجزه‌ی چای کربلا با وعده‌ی ظهور سبز است راه روشن فردای کربلا گریان که می‌شویم در چشم ماست صحنه‌ی زیبای کربلا گریه به سود ماست. یک قطره اشک ضامن یوم‌الورود ماست پای غم توایم این‌غم‌همان‌غم‌است که بودونبود ماست این غم که از ازل در جان ما و باور ما و وجود ماست با این همه، خوشیم از ریشه‌ی محبت تو تاروپود ماست ما اهل سجده‌ایم تا خاک کربلای تو مهر سجود ماست ذکر حسین شد ذکری‌که لحظه‌ی غم‌وشادی سرود ماست در این مسیر سخت دریای کربلای تو پایان رود ماست جز غم عزیز نیست پای غم تو شادی عالم عزیز نیست ما اهل گریه‌ایم گریه‌کن تو پیش خدا کم عزیز نیست در چشم‌های ما کوثر که‌هست چشمه‌ی‌زمزم عزیز نیست جان‌ها فدای تو در امتحان‌ِعشق تو جان‌هم عزیز نیست باتو خوش‌است عمر اما بدون لطف تو یک‌دم عزیز نیست کل کتاب‌ها اندازه‌ی لهوف و مقرّم عزیز نیست چون ماه‌عشق‌ توست ماهی شبیه ماه محرم عزیز نیست... آرامشم حسین ناز تورا به جان‌ودلم می‌کشم حسین تنها نه صبح من خیس‌است هرشب ازغم‌تو بالشم حسین ابرم که بوده است نام تو بهترین سبب بارشم حسین طوفان شده‌ست و من در زیر پرچم تو در آسایشم حسین با تو بهشتی‌ام بی‌تو اگرچه لایق فرسایشم حسین علمم خدایی است وقتی که می‌شود همه‌ی دانشم حسین رزق مرا بده غیر از زیارت است مگر خواهشم حسین؟ تنها نه غم گریست نام حسین را که نوشتم قلم گریست اشکی نداشت چشم آن را به حق فاطمه دادم قسم، گریست با ارزش است آن چشمی که پای روضه‌ی تو دم‌به‌دم گریست در بین روضه‌ها خوشبخت آن‌کسی که به‌یاد حرم گریست در راه کربلا گوشه به گوشه زائر تو هر قدم گریست شافی محشر است چشمان ما برای تو با این رقم گریست حسرت زیاد خورد هرکس که در مصیبت ارباب کم گریست 👇
👆 نه آب مانده برایم نه آبرو چه کنم؟ نه باده مانده نه چیزی از این سبو چه کنم؟ به فرض اینکه مرا سمت خیمه ها بردی اگر سکینه به من گفت آب کو چه کنم؟ به پای مشک سر و چشم و دست را دادم ولی به روی زمین ریخت آرزو چه کنم؟ از اینکه آب رساندم به خیمه ها یا نه اگر که ام بنین کرد پرس و جو چه کنم؟ بدون دست شدم من که پای میکوبند عزیز فاطمه درمانده ام بگو چه کنم؟ دو دست خونی من را اگر که مادر تو به اشک دیده ی تر داد شست و شو چه کنم؟ ببخش دیدن دست بریده باعث شد برات زنده، غم ماجرای کوچه کنم؟ چهار تا یل ام البنین فدات شوند تو را چو دوره کنند از چهارسو چه کنم؟ برای حنجر تو سینه ام به تنگ آمد اگر که نیزه نشیند بر این گلو چه کنم؟ ببینم از سر نیزه سه ساله را، که کسی به قصد کشت دویده به سمت او چه کنم؟ و یا که از سر نیزه ببینم افتاده‌ست سرت به زیر سم و چکمه‌ی عدو چه کنم؟ بگو ببینم اگر خواهرت شود جایی کنار رأس تو با شمر روبه رو چه کنم؟ .👇