بدیهی نسبی_یافت یقینی: اعتقاد جازمی که انسان نقیض آنرا احتمال ندهد.چنین معلومی از طرق گوناگون نظیر حدس فلسفی ویا مشهورات پارادایمی اتخاذ میشود.
بنابرآنچه گفته شد تفکر مبتنی براستدلال وبرهان است واستدلال برپایه حدوسط بنا شده و یکی از راههای یافت حدوسط امور یقینی است که منبعث از پیش فرضهای انسان میباشد.این مساله بدان معناست که فیلسوف یافت یقینی وپیش فرض قبل از فکر دارد وآنرا به مثابه مساله پنداشته آنگاه وارد فلسفه میشود تا به بیان استدلالی آن بپردازد.لذا در مسائل فلسفی نباید به این بپردازیم که مساله وحدوسط فیلسوف از کجا آمده،بلکه باید به سیستم استدلالی وبرهانی که وی جهت اثبات مدعایش ارائه میکندتوجه کنیم.به بیانی دیگر هر فیلسوفی پیش از تبیین نظام فلسفی خود،دارای پیش فرضی است که نزداو یقینی میباشد.بوسیله آن معلوم حدوسطی ایجاد میکندوآنگاه درصدد اثبات برهانی آن امربرمی آید.بنابراین تفکرآزادبه معنای فقدان هرگونه پیش فرض و مساله قبل ازفکر اساسا بی معنا میباشد.عقلانیت بعداز یافت یقینی ایجاد میشود.واساسا مهم نیست حدوسط را از کجا آورده ایم بلکه بیان برهانی آن حدوسط در قامت یک استدلال منتج مطلوب میباشد.براین اساس در فلسفه اسلامی حکیم مسلمان حدوسط وپیش فرض خود را از متن دین گرفته وآنگاه درصددبیان استدلالی آن برمی آید.
#محسن_بهرامی
#فلسفه_اسلامی
#تفکر #حدوسط #پارادایم
🔴کانال 🌿فلسفه نظری🌿
@falsafeh_nazari
✅ فلسفه اسلامی_۱
#فلسفه_اسلامی به اذعان برخی اصطلاحی متناقض و سخنی سخیف میباشد. چه اینکه ماهیت #دین و#مذهب تعبد وبندگی است و#فلسفه عبارت است از پرسش وابهام بشر درباره حقایق هستی. چگونه مقام تعبد وپرسش بایکدیگر جمع میشوند؟؟ ازاین روی فلسفه اسلامی، یا امتداد #فلسفه_یونان وشرحی بر کتب آنهاست ویامباحثی است پیرامون اثبات اصول دین ومعارف مذهبی.به عبارتی مسلمانان بر علم #کلام نام فلسفه اسلامی گذاشتهاند.
سوای از میزان صحت وسقم ادعاهای فوق(که همگی ناشی از عدم مطالعه متون فلسفه اسلامی وهمچنین ناآشنایی با دین #اسلام است) باید ابتدابه این سوال پاسخ داد که منظور از فلسفه اسلامی چیست؟؟
جهت پاسخ به پرسش فوق باید گفت #فلسفه دارای دو مقام است:
1_مقام جمع آوری 2_مقام داوری
هر #فیلسوفی دارای ایده وجهانبینی خاصی است وبه حکم انسان بودن، از امور مختلفی نظیر دین، عرف، اساطیر، علم، خرافات، کشف وشهودو...تاثیر میپذیرد. وهمه این موارد میتوانند منشاء ایدههای فیلسوف باشند.
اینکه #فیلسوف در مقام جمع آودی، ایده #فلسفی یا #حدوسط #برهان خود را ازکجا آورده، مهم نیست.زیرا نه میتوان در ذهن و روان انسانها جستجو کرد که ازچه چیز تاثیر پذیرفته اند!! ونه اصلا چنین کاری مطلوب ومفیدفایده است. بنابراین فیلسوف در اخذ ایده ومقام جمع آوری آزاد است.
اما دربُعد دوم یعنی مقام داوری، فیلسوف باید به قامت ایده وادعای خود لباس #استدلال و #برهان وتفسیر #عقلانی بپوشاند. هرفیلسوفی تفسیری از عالم وحقایق دارد. یک فیلسوف میگوید حقایق موجودات در عالمی دیگربه نام #عالم_مثال موجود است. وفیلسوفی دیگر میگوید حقایق موجودات درهمین دنیاودرمتن جوهر وماهیات موجودات میباشد. فرد دیگری میگوید حقیقتی خارج از ذهن ماوجود نداردوتمام حقایق #فنومن ویا #پدیدارهای ذهن بشر هستند. همه این مسائل ادعاهای است که #فیلسوفان درطول تاریخ مطرح کرده ودرباره آنها سخن گفتهاند. اینکه هرکدام ازآنها، ایدههای فوق را از کجا بدست آورده اند، مهم نیست. آنچه حائز اهمیت است این است که آیا در مقام داوری میتوانند برای اثبات ادعاهای خود دلیل واستدلال ارائه کنند؟؟
برهمین اساس فلسفه اسلامی، یعنی آنکه فیلسوفان درمقام جمع آوری ازفرهنگ ومذهب اسلامی تاثیرپذیرفته اند وبراساس حقایق مذهبی دارای ایده وتفسیری خاص ازعالم میباشند.اما در مقام داوری فیلسوف مسلمان برای اثبات ادعای خود باید برهان اقامه کند.
پس فلسفه عبارت است از تفسیرعقلانی هستی، وقید اسلامی یعنی فیلسوف در مقام جمع آوری ایده وتفسیر عالم از فرهنگ ومذهب اسلام تاثیر پذیرفته
و درمقام داوری تنها به استدلال وبرهان مقید و وفادار است ونه به متن #کتاب_مقدس ویا روایات منقول.
پس اینکه فیلسوف درمقام جمع آوری ایده مرکزی خود را از مذهب بگیرد هیچ نقضی در فلسفه او نمیباشد. زیرا باید در مقام داوری با ارائه برهان واستدلال، عقلانی بودن ایده خود را اثبات کند.
چنانچه فیلسوف در مقام داوری بگوید فلان مساله را به عنوان یک مساله فلسفی میپذیرم، چون مذهب آنرا تایید میکند، نقض فلسفه میباشد. والبته هیچ یک از فیلسوفان مسلمان در مقام داوری به متن دین استناد نکرده اند.
گرچه در مقام جمع آوری از مذهب تاثیر پذیرفته اند اما در مقام داوری به استدلال وارائه برهان عقلانی مقید بودهاند.
واین فرق مهم #فلسفه با #علم_کلام است.در علم کلام، #متکلم در مقام جمع آوری از مذهب متاثر است ودر مقام داوری اولا از مذهب وثانیا از عقل متاثر است.
ولی فیلسوف در مقام جمع آوری امکان دارد از مذهب ویاعلم ویا اساطیر ویا خرافات و....متاثرباشد. اما در مقام داوری فقط مقید به برهان است. بنابراین فلسفه اسلامی تفاوت بسیاری با علم کلام دارد.
#محسن_بهرامی
➖➖➖➖➖➖➖
💠فلسفه نظری
@falsafeh_nazari
🔸 #قیاس همان #فکر است بنحو روشمند ومنطقی
اهمیت قیاس به سبب وجود #حدوسط است.
قیاس بوسیله حدوسط سبب کشف معلوم ودرنتیجه خروج از ذهن میشود.
اماسوال اصلی این است که حدوسط چگونه حاصل شده؟؟ واز کجا بدست آمده؟؟
#ذهن چگونه از جهل خارج میشود وحقیقت را مییابد؟؟
💠فلسفه نظری
@falsafeh_nazari
🔸 #حدوسط #قیاس چگونه حاصل میشود؟؟ نحوه اخذ نتیجه ورفع جهل چگونه میباشد؟؟ #ذهن به لحاظ مفهومی چگونه از خود خارج شده و واقعیت را مییابد؟؟
این ابهامات زمینه ساز نزاع سه جریان بزرگ فکری در #جهان_اسلام شد.
#اشاعره #معتزله #فیلسوفان هرکدام پاسخی برای سوالات فوق یافتند.
💠فلسفه نظری
@falsafeh_nazari
✅فرآیند تعقل
گرچه بیان #معتزله در باب اراده الهی واختیار انسانی قابل پذیرش ومنطبق باآموزههای #امامیه میباشداماآنچه درباب امر #تعقل و وجوه آن مثل استنباط #حدوسط در #قیاس بیان داشتند خالی از ابهام نبود. محلنزاع برسر امر #تعقل و دو وجه آن یعنی یافتن #حد_وسط در قیاس و یافتن #معرِف در فرایند #تعریف است.
جهل دوقسم میباشد: تصوری وتصدیقی.
گاهی به حدود و ذاتیات موجودی علم نداریم(جهل تصوری) وگاهی به حقیقت وجودی ماهیات که همان احکامش میباشد جهل داریم. یعنی درحمل حکم برموضوع تردید داریم(جهل تصدیقی)
برای رفع #جهل_تصوری باید تعریف وحدود درستی ازموجود ارائه دهیم به نحوی که مبین ذاتیات حقیقی آن باشدودر رفع #جهل_تصدیقی بایدحدوسط که سبب حمل محمول برموضوع میباشد راپیداکنیم.
به بیان ساده وقتی بامجهول برخورد میکنیم، ذهن به حرکت درمعلومات میپردازدتحقیق وتفحص میکند،کتاب میخواندوبرای رفع اشکال نزداساتید میرود،اما درتمام این فرایند ابهام مجهول کماکان پابرجاست تا آنکه ناگهان بارقهای در ذهن وجان انسان میتابدوامرمجهول زائل شده ونور #علم طلوع کرده وانسان بالوجدان درک میکند که براثرفهمیدن مطلب، حالتی جدید درنفسش ایجاد میشود که همان علم میباشد.
پس تعقل دو مرحله دارد:
مقدمه)حرکت دربین کلیات جهت یافتن معلوم.
نتیجه)طلوع معلوم که منجر به درک ماهیت وحدوداشیاء میشود.یعنی یافتن حدوسط درقیاس ومعرِف درتعریف.
سوال اصلی اینجاست که نتیجه تعقل از کجا حاصل میشود؟؟ به عبارتی آن کشف باطنی که سرآغاز خروج از جهل به سمت علم است،وسبب ارائه قیاسی صحیح یاتعریفی دقیق میشود، چگونه در ذهن حاصل میشود؟
معتزله میگفتند ذهن براثرحرکت درمعلومات بارقه حدوسط رامییابد.واصلافرایندتعقل ویافتن نتیجه،معلول حرکت ذهن بین معلومات است.
درتعقل نوعی حرکت رخ میدهد.یعنی ذهن انسان درحالت جهل نسبت به پذیرش صورمعقوله استعدادصرف است.ودرفرایند تعقل،این استعداد وحالت بالقوه به فعلیت میرسد.نکته مهم این است که هیچ شیء از قوه به فعلیت نمیرسد مگر به واسطه یک شیءدیگر که ذاتاً فعلیت دارد.وقتی ذهن نسبت به چیزی جاهل است یعنی فاقد فعلیت علمی میباشد.وقتی ذهن فاقد فعلیت است چطور خودش میتواند علت ظهور آن فعلیت باشد؟؟ در بحث علیت گفته میشود اعطاکننده چیزی نمیتواندفاقدش باشد.اگر ذهن علت ظهورنتیجه درفرایند تعقل است، قبل از رسیدن به نتیجه فاقدآن بوده،پس چگونه میتواندسبب ظهور امری شود که خودفاقدش است؟؟
.
این انتقادات زمینه ساز ظهور نظریه سوم شد. فلاسفه وحکماء مسلمان به عنوان منتقدین اصلی معتزله واشاعره نظری دیگر دراین زمینه داشتند
#محسن_بهرامی
➖➖➖➖➖➖➖
💠فلسفه نظری
@falsafeh_nazari