eitaa logo
فلسفه نظری
1.9هزار دنبال‌کننده
417 عکس
66 ویدیو
52 فایل
🔮شناخت عقلانی پیرامون حقیقت‌ موجودات‌ را فلسفه‌نظری گویند. ✔والحّقُ لایعرفُ الّا بِالبُرهان لابِالرِجال @eshragh1300
مشاهده در ایتا
دانلود
✅ حرکت طبیعی فلسفه غرض وغایت فلسفه، رسیدن به حکمت عملی وتدبیر زندگی انسان است. بعد از حکمت نظری(شناخت حقایق موجودات) به حکمت عملی(تدبیر امور ارادی زندگی بشر) میرسیم. بدین معنا که انسان در آغاز حکمت میخواهد علم به حقایق هستی آنگونه که هست پیدا کند(فلسفه نظری) تا در مرحله بعدی بداند که چطور باید زندگی فردی واجتماعی خود را مدیریت کند و برسرنوشت خویش حاکم باشد(حکمت عملی). اما از زمانی که فلسفه را مقدمه رسیدن به علم عرفان کردیم وفلسفه‌ی فلسفه را فهم عرفانی امور قرار دادیم وعرصه حکمت عملی وزندگی را رهاکردیم، دچار اختلاط و سردرگمی تاریخی شدیم. این متن درصدد نقد ونقص علم شریف عرفان نیست. چه اینکه عرفان آسمان وجود انسان است، و فلسفه زمینِ ساحتِ وجودی بشر میباشد. ملتی که زمین نداشته باشند بجای طیران در آسمان، گم گشته هوا وفضا میباشد. از حیث تاریخی مطالب عمیقی در معرفت وذوق و سِرعشق وحلقه اهل دل وشعر وتغزل داریم....اما فی الحال هیچکدام را در نحوه زندگی اجتماعی به کار نمیبریم. در عرصه فردی عارف وسالک وعاشق هستیم اما در عرصه اجتماع شهروند جامعه جهانی مدرن میباشیم واین یک ناهماهنگی بزرگ تاریخی_اجتماعی برای ماست. اقتصاد ما بجای آنکه امتداد حکمت وفلسفه متعالیه والهیه باشد وام گرفته از آدام اسمیت و فریدمن وکینز و صدها نظریه پرداز غیرمتعالیه سکولار است. علم سیاست وجامعه شناسی وروانشناسی و علوم دیگر بجای آنکه ادامه حکمت نظری شرقی_ایرانی و مبتنی برالهیات بومی وتاریخی خودمان باشد، برگرفته از الهیات و فلسفه دیگر است که رابطه چندانی با هویت تاریخی ما ندارد. فلسفه یک حرکت طبیعی دارد. از تبیین وتوضیح عقلانی حقایق عالم شروع میشود وبعد از ارائه یک فرا روایت کلان و روشمند از هستی معطوف به امور مدبره زندگی انسان میشود و مبانی الهیاتی و مبادی تصوری_تصدیقی علوم را تبیین کرده و سپس به مسائل مضاف زندگی بشر مثل عدالت چیست؟ سعادتمندی چیست؟ حقیقت امور بشری چون هنر وصنعت وعلوم وتکنولوژی چیست؟  میپردازد. به عبارتی فلسفه از عقل نظری آغاز وبه عقل عملی منتهی میشود. نه اینکه آغازش عقل نظری باشد و درانتها  به عنوان مقدمه فهم علم دیگر مطرح شود و سپس خاتمه یابد. 𖤓┅┅┅┅┅┅┅┅┅┅┅┅┅┄‌┄‌ 🔹فلسفه نظری ⌜@falsafeh_nazari
🔻 نقدی بر سخنانی از این دست.... تحت عنوان حظ عقل.... ادامه در.... ⌜@falsafeh_nazari
حظ عقل مرحوم آیت الله شاه آبادی در کتاب شریف رشحات البحار میفرمود، الکَشفُ حظُ العقل...کشف وشهود ویافتن حقیقت امور از طریق غیرمفهومی وغیر ذهنی، در واقع حظ وبهره عقل میباشد...یعنی هرکس عقل و ذهنش قوی‌تر باشد شهود قوی‌تری برای او رخ میدهد.واساسا کشف وشهود بهره‌ای است که عقل از توسعه ولطافت وجود خود میبرد. اگر عقل را خاموش کنیم با کدام ساحت ادراکی امور شهودی را می‌فهمیم؟ با قلب؟ عرفا در بحث لطایف سبعه میگویند قلب مرحله بعداز عقل است یعنی چنانچه عقل لطیف شود قلب ظهور میکند، به عبارتی قلب حاصل توسعه وجودی عقل است انسان در مراحل سلوکی تا هرکجا برود در واقع حیطه عقل خود را گسترش داده است این فهم وادراک بشر است که سبب طیران او شده، فهم مقدمه عمل است، ادراک صحیح حقیقت امور مرحله ابتدایی سلوک است طلب از فهم درست وادراک عقلانی زاییده میشود، وگرنه ادراک جزئی وهمی که مدبر معاش است فرارونده از امر معاش نیست،این عقل است که سبب استعلا وطیران انسان میشود تا نفهمیم عمل نمیکنیم و عمل میکنیم تا فهم ما از حقیقت امور بیشتر شود...بیشتر بدانیم تا بیشتر ببینیم ودرک کنیم...اشتداد عشق، به حدت آگاهی است...هرچه آگاه‌تر عاشق‌تر، هر چه عاقل‌تر کشف وشهود قوی‌تر البته عقل جدلی_مفهومی ساحتی از عقل است که در مراتب سلوکی ودر مواقفی باید خاموش شود، اما این بدان معنا نیست که باید ذهن وعقل را خاموش کنیم  تا حقیقت به ما هبه شود به تعبیر ملاصدرا: المعارفُ بذر المشاهدات کشف وشهود از بستر فهم عقلی_ذهنی رشد میکند..به هرکجا برویم از ساحت عقل بی‌نیاز نیستیم...شاید عقل جدلی که در فهم حصولی ومفهومی محصور است راباید کنار بگذاریم اما این به معنای تعطیلی کل عقل نیست بلکه جهیدن از عقل جدلی به عقل شهودی است ..باید ساحتی ازعقل را خاموش کرد تا به ساحت دیگر عقل بار یابیم....ذهن را نباید تعطیل کرد تا معانی ظاهر شوند، باید عقل را قدرت داد تا بتواند حامل معانی آنسویی شود... 𖤓┅┅┅┅┅┅┅┅┅┅┅┅┅┄‌ 🔹فلسفه نظری ⌜@falsafeh_nazari
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 به مناسبت بزرگداشت فیلسوف نامدار ایرانی شیخ الاشراق الهی حکیم متاله شهاب الدین سهروردی (ره) 🇮🇷 @farzandeIRAN_ir
54.17M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔻 آقای علامه چرا من هرچه آجر روی آجر میگذارم میریزد؟؟ بخشی از بیانات آیت الله قادر فاضلی درباره مرحوم علامه جعفری(ره) 🎬 بخشی از برنامه تلویزیونی کلمه 🔹فلسفه نظری ⌜@falsafeh_nazari
🏴 هنيئاً لك يا هنية... جبهه حق، می‌دهد، می‌دهد، اما اراده خداوند بر امامت مستضعفان قرار گرفته... و نرید ان نمن علی الذین استضعفوا فی الارض و نجعلهم ائمة و نجعلهم الوارثین... 🚩 إنا من المجرمین منتقمون... @falsafeh_nazari
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اصلا ملکوت برای انسان است... موطن بشر وزادگاه اوست... گاهی یک نغمه موسیقی میتواند ساحت خیال انسان را به کرانه عالم ملکوت ببرد...و او را همنشین ارواح و اَنفُس قدسی کند...چه اینکه موسیقی تنزل نغمه افلاک و عالم مثال است... @falsafeh_nazari
🔻آیا خیال ومدرکات خیالی مانند موسیقی میتواند ما را به کرانه ملکوت ببرد؟؟ منظور از خیال امر تخیلی نیست. تخیل یعنی قوه متصرفه در جزییات وهمی وخیالی تصرف کند که حاصلش ایجاد صورتهای غیرواقعی مثل انسان صدسر یا اسب بالدار میباشد. اما قوه خیال یک قوه ادراکی است که بوسیله آن انسان میتواند صورتهای حسی را که قبلا درک کرده رابه خاطر بسپارد وبه یادآورد مثلا حادثه ای اتفاق افتاده وبعدا آنرا به یاد می‌آوریم....این کار قوه خیال میباشد حالا اگر قوه خیال معیت با عقل داشته باشه ارتقاء پیدا کرده وصرفا خاطرات گذشته را یادآوری نمیکند..بلکه عقل به او قدرت میدهد که علاوه بر یاد آوری حوادث وخاطرات، آنها را به نحو معنوی والهی درک کند و از ادراک آنها بتواند به درک منازل معنوی ومعنایی دیگر برسد مثلا شعری از حافظ را حفظ کردیم، قوه خیال آنرا به یاد می‌آورد وآنرا تکرار میکنیم..ولی اگر خیال در معیت عقل قرار بگیرد از خواندن وبه یادآوری آن شعر حال ومعنای معنوی دست میدهد واحساس معنوی مارا فرا میگیرد. مثال دیگر آنکه صدای نقاره‌های حرم امام رضا(ع) را به وسیله قوه خیال به یاد می‌آوریم اما اگر این ادراک ضمیمه وهمراه با عقل باشد علاوه بر یادآوری آن، ذهن وقلب انسان به خود حرم حضرت انتقال پیدا میکند و دچار حال معنوی میشویم. براین اساس اگر اهل معنا وحال وتوجه باشیم و ادراکات قوه خیال را ضمیمه عقل وآن معانی وادراکات عقلی کنیم، قوه خیال قدرت یافته و صرفا به یادآوری خاطرات جزئی مبادرت نمی‌ورزد بلکه علاوه بریادآوری خاطرات ومفاهیم خیالی، برای انسان حال وهوای معنوی ومعنایی به ارمغان می‌آورد.....واین یعنی برکرانه ملکوت رفتن.... ✔️ برای تحقیق بیشتر در بحث انضمام ومعیت قوای مادون مثل قوه خیال با قوای عالی مثل عقل و قدرت یافتن آنها به کتاب شریف رساله العشق جناب شیخ الرئیس ابوعلی سینا مراجعه کنید. شیخ الرئیس در فصل پنجم این کتاب چهار مقدمه را ذکر میکند مقدمه اول در این باره است که: قوای نفسانی این چنین اند که اگرقوه بالاتری به آنها ضمیمه بشود و با این قوه نفسانی همراهی کند این قوه جلای بیشتری پیدا می‌کند و می‌تواند فعالیت بیشتری انجام دهد. لذا وقتی یک قوه نفسانی مشغول کار خودش است ولی با قوه‌ای بالاتر ضمیمه وهمراه شد می‌بینیم که زیاده وقدرت پیدا میکند. لذا گاهی انسان به قوه ای امید نداشت که بتواند او را به مقصد برساند و نتیجه را حاصل کند ولی وقتی با قوه عالی‌تر همراه می‌شود امید پیدا می‌کند که بتواند او را به مقصد برساند. ✔️نکته بعدی آنکه از معاصرین مرحوم دکتر محمدمدد پور (از شاگردان فردید) درباب ارتباط خیال انسانی با عالم ملکوت(خیال منفصل) وتاثیر آن در بوجود آمدن اثر هنری بسیار کار کرده وقلم زده. به اعتقاد ایشان اگر هنرمند اهل حال وسلوک باشد میتواند قوه خیال خودش را جلاء و صیقل داده و به عالم خیال منفصل(ملکوت) متصل کند و حقایق ملکوتی را ببیند و سپس آنها را در قالب صور ونقوش والحان ورنگهای ملکوتی بیان کند که میشود پیدایش اثر هنری. البته منظور ایشان از رفتن به ملکوت فقط کشف وشهود نیست...همین حال معنایی که به سراغ هنرمند می‌آید نوعی از کشف ملکوتی است. @falsafeh_nazari
🔻 در کتاب شریف این حکایت را نقل میکند: ( در بامدادان گروهی از موران در روی برگ گیاهی به مشاهده شبنم و قطره های ژاله پرداختند. یکی از موران پرسید: این چیست؟ دیگری پاسخ داد که اصل این قطرات از زمین است. برخی دیگر گفتند شبنم از دریا آمده است در این میان نزاع درگرفت و کشمکش آغاز شد. موری که متصرف بود و نکته سنجی میدانست گفت لحظه ای درنگ کنید تا معلوم شود که میل ژاله از کدام جانب باشد که هرکسی را زی جهت اصل خویش کششی باشد و به لحوق معدن و منبع خویش شوقی بود همه چیزها به سنخ خود منجذب باشد. نه بینی که کلوخی از مرکز زمین به جانب محیط اندازند؟ چون اصل او سفلی است و قاعده "کل شی یرجع الی اصله" ممهد است. در عاقبت کلوخ به زیر آید... هرچه به ظلمت محض کِشَد اصلش هم از آن است، و در طرف نور الوهیت این قضیه در حق گوهر شریف لایح تر است، بی‌توهم اتحاد.... حاشا هرچه روشنی جوید همه از روشنی است.....موران در این بودند که آفتاب گرم شد و شبنم از هیکل نباتی آهنگ بالا کرد. موران را معلوم گشت که از زمین نیست چون از هوا بود با هوا رفت.) ⌜@falsafeh_nazari
هر چیزی به جانب اصل خود میرود، اگر باطن و اصل کسی گرایش به ظلمت باشد، در نهایت آنرا جوید وچنانچه از نور والوهیت باشد منجذب آن شود. ⌜@falsafeh_nazari
✅ تحریف حافظ از جمله انتقادات وارد بر جریان عدم احاطه وآشنایی عموم آنها از میراث معنوی و حکمی وعرفانی وبعضا مخالفت با آن میباشد. برخورد سطحی ونازل این افراد با تُراث معنوی ایران جای بسی تعجب است چه اینکه این جریان خود را ملی‌گرا و وطن پرست مینامند و قائلند که اسلام ونگاه دینی سبب از خودبیگانگی ما با گذشته باستانی وپرافتخارمان شده، لذا خود را محی و زنده کننده روحیه ملی میدانند. اما مواضع آنها نسبت به مفاخر ایران حاکی از جهلشان نسبت به گذشته وتمدن پرافتخار ایرانی_اسلامی میباشد. به عنوان مثال اشاره ای به نوع مواجهه این جریان با چهره شاخص ملی ودینی ایرانیها یعنی لسان الغیب جناب می‌کنیم. شاعر معاصر که از چهره‌های شاخص جریان روشنفکری است در مقدمه‌ مفصلی که بر دیوان اشعار حافظ دارد ایشان را ( کافر کفرگوی منکر معاد ورستاخیز) که (شیطان راعقل میداند) و(وعده‌های مذهب راقبول ندارد) وبا (علما و روحانیون مخالف) است معرفی میکند. شاملو میگوید: حافظ راز عجیبی است! به راستی کی است این قلندر یک لاقبایِ کفرگو که در تاریکترین ادوارِ سلطه ی ریاکاران زهد فروش، در ناهار بازار زاهدنمایان و در عصری که حتی جلادانِ آدمی خوار مغروری چون امیر مبارزالدین محمد و پسرش شاه شجاع نیز بنیانِ حکومت آنچنانی خود را برحد زدن و خُم شکستن و نهی از منکر و غزواتِ مذهبی نهاده اند یک تنه وعده رستاخیز را انکار میکند، خدا را عاشق و شیطان را عقل میخواند و شلنگ انداز و دست افشان میگذرد که: «این خرقه که من دارم در رهن شراب اُولی / و این دفتر بی معنی غرق می ناب اُولی» کی است این آشنای ناشناس مانده که چنین رو در رو با قدرت ابلیسی شیخان روزگار دلیری میکند که: «پیر مغان حکایتِ معقول میکند / معذورام ار محال تو باور نمیکنم» به راستی کیست این مرد عجیب که با این همه، حتی در خانه قشری ترین مردم این دیار نیز کتابش را با قرآن و مثنوی در یک تاقچه می نهند، دستِ آلوده به سوی اش نمیبرند و چون برگرفتند همچون کتاب آسمانی میبوسند و به پیشانی میگذارند، سروش غیب اش میدانند و سرنوشتِ اعمال و افعالِ خود را با اعتمادِ تمام به او میسپارند؟ کی است این کافر که چنین به حرمت در صفِ پیغمبران و اولیاءالله اش مینشانند؟ 𖤓┅┅┅┅┅┅┅┅┅┅┅┅┅┄‌┄‌ 🔹فلسفه نظری ⌜@falsafeh_nazari
احمد‌شاملو شاعر معاصر که از چهره‌های شاخص جریان روشنفکری است در مقدمه‌ مفصلی که بر دیوان اشعار حافظ دارد ایشان را ( کافر کفرگوی منکر معاد ورستاخیز) که (شیطان راعقل میداند) و(وعده‌های مذهب راقبول ندارد) وبا (علما و روحانیون مخالف) است معرفی میکند. ⌜@falsafeh_nazari
🔻در میان که درباره جناب سخن گفته و شعر وشخصیت وی رابه تحلیل بررسی پرداخته اند، مطالب بدیع وعجیبی بیان داشته که پرداختن به آن جهت شناخت خط ایران شناسی جریان روشنفکری خالی از لطف نیست. ⌜@falsafeh_nazari
✅ تحریف حافظ_۲ در میان که درباره جناب سخن گفته و شعر وشخصیت وی رابه تحلیل بررسی پرداخته اند، مطالب بدیع وعجیبی بیان داشته که پرداختن به آن جهت شناخت خط ایران شناسی جریان روشنفکری خالی از لطف نیست. وی در مقدمه کتاب (حافظ چه می گوید) درباره جناب لسان الغیب میگوید: از سالهاست كه شرق شناسان اروپا كه افزار سياست‌اند، ستايش‌ها از حافظ و شعرهای او سروده اند؛ اين ستايش‌ها كه جز از راه سياست نيست مايه گمراهی انبوهی از ايرانيان گرديده كه آنها را راست پنداشته رو به كتاب حافظ آورده اند، و چون گفته های حافظ درهم و پريشان است و يك خواستی از آن فهميده نميشود، كسانی خود را به رنج انداخته اند كه خواست او را بدانند، و اين خود مايه گرفتاری برای بسياری شده است كه خود فريب خورده اند و ديگران را نيز فريب می‌دهند. برای چاره كردن به آن گرفتاری و جلو گرفتن از آن  رنجهاست كه من به اين نوشته ميپردازم. من خواهشمندم خوانندگان آن خوش گماني را كه به حافظ دارند به كنار گزارند و نام «لسان الغيب» و ديگر ستايشهاي گزافه آميز را كه درباره اين شاعر شنيده‌اند، فراموش كنند و با يك انديشه‌ی ساده يكايك اين شعرها را بسنجند و بيازمايند تا ببينند چه معناهای پوچی از هر كدام بيرون ميآيد و برای آنكه به آسانی اين موضوع را دريابند بهتر است هر شعری را به نثر برگردانند و با آنحال به انديشه سپارند. چنانكه خوانندگان می دانند شاعران در ايران، در غزلسازی بيش از هر چيزی به قافيه اهميت میدهند؛ اين است يك شاعری چون میخواهد غزلی بسازد نخست قافيه های آن را (يا بهتر گويم: كلمه هايی را كه بكار قافيه میخورد) جسته و يافته و فهرست وار زير هم يا پهلوی هم می‌نويسد. مثلا: كَس، بَس، عدس، نفس، پس، مگس، هوس و سپس به هر يكی جمله هايی انديشيده شعری پديد می آورد و بدينسان غزلی می سازد. راستی را رشته سخن در دست قافيه است، و شاعر ناگزير است كه پيروی از آن نمايد. حافظ نيز از همين شيوه پيروی می‌نموده و ما اينك غزلی را از او برای گواهی ياد ميكنيم: در ضمير ما نميگنجد بغير از دوست كَس هر دو عالم را به دشمن ده كه ما را دوست بَس يار گندم گون ما گر ميل كردی نيم جو هر دو عالم پيش چشم ما نمودی يك عَدس ياد ميداری كه بودی هر زمان با ديگران ای كه بی ياد تو هرگز بر نياوردم نفس ميروی چون شمع و جمعی از پس و پيشت روان  نی غلط گفتم نباشد شمع را خود پيش و پس غافلست آنكو بشمشير از تو ميپيچد عنان قند را لذت مگر نيكو نميداند مگس اين غزل را شما چون بينديشيد هر شعری از آن مطلب جداگانه ايست، و ارتباط آنها با يكديگر جز از راه قافيه نميباشد. از آنسوی بسياری از اين شعرها جز يك معنای خُنكی را در بر نميدارد و پيداست كه مقصود شاعر تنها استفاده از قافيه بوده و چندان توجهی به معنی جمله ها نداشته است. مثلاً شعر دوم كه معنای بسيار خنكی دارد و بی گفتگوست كه مقصود جز استفاده از كلمه «عدس» نبوده... مثلاً اين شعر را بينديشيد: بعزم توبه سحر گفتم استخاره كنم بهار توبه شكن ميرسد چه چاره كنم آيا براي توبه نيز استخاره ميكنند؟ !.. توبه كجا و استخاره كجا؟ !.. استخاره آنست كه كسی بوسيله قرآن يا دانه های تسبيح يا بوسيله ديگری از خدا شور خواهد كه فلان كار را كنم يا نكنم، و اين عقيده مسلمانان عامی است. در همین غزل ميگويد: اگر شبی بزبانم حديث توبه رود ز بی طهارتی آنرا بمی غراره كنم آنجا شاعر مسلمان بوده و سخن از توبه و استخاره ميرانده. در اينجا به اسلام توهين زشتی زده ميگويد: من اگر نام توبه را به زبان بياورم دهانم ناپاك ميشود و آن را با غراره كردن (غرغره كردن) می پاك ميکنم. در اينجا نيز تنها آنرا ميخواسته كه از كلمه «غراره» استفاده كند و آنرا قافيه آورد و تنها براي همين مقصود است كه چنان مضمونی را بافته است. 𖤓┅┅┅┅┅┅┅┅┅┅┅┅┅┄‌┄‌ 🔹فلسفه نظری ⌜@falsafeh_nazari
🔻 بدان اول چیزی که حق تعالی بیافرید گوهری بود تابناک. او را «عقل» نام کرد. و این گوهر را سه صفت بخشید: یکی شناخت حق و یکی شناخت خود و یکی شناخت آنکه نبود، پس ببود. از آن صفت که به شناخت حق تعلق داشت حُسن پدید آمد - که آن را «نیکویی» خوانند. و از آن صفت که به شناخت خود تعلق داشت عشق پدید آمد که آن را «مهر» خوانند و از آن صفت که نبود پس به بود تعلق داشت حُزن پدید آمد - که آن را «اندوه » خوانند. 📖 فی حقیقه العشق @falsafeh_nazari
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آنچه خود داشت ز بیگانه تمنا میکرد... 🔻فی الجمله از زیبایی آفاق و هنر و حُسن وجمال نهفته در میراث ملی_دینی ماست، اما در پی یافتن این امور به دست اجنبی نگاه کرده و با تحقیر خود بر طبل تقلید میکوبیم... ⌜@falsafeh_nazari
record.ogg
21.86M
🎙 وویس چت با موضوع: ادراک عقلی و شهودی. ▫️ارائه دهنده: محسن بهرامی ▫️گروه تلگرامی: الهیات اسلامی. https://t.me/Islami_Theologyy 𖤓┅┅┅┅┅┅┅┅┅┅┅┅┅┄‌┄‌ ⌜@falsafeh_nazari
خدا رحمتش کنه انسان بزرگواری بود... کنار ساختمان وفروشگاه کشف ملی در میدان قیام تهران بساط دستفروشی داشت....مگر اهل علم وطریقت واخلاق وسلوک، مردم عادی نمیدونستند که این پیرمرد ساده دستفروش از سالکان ومقربان روزگار است....از حوزه که میومدیم خونه میرفتیم بهشون سر میزدیم....چند خط نصیحت میکرد ...کلامش نورانی بود... 🏴 تصویری از عبدصالح خدا مرحوم آقای حاج محسن قزوینی(ره) از نخبگان شاگردان مرحوم شیخ رجبعلی خیاط(ره) که امروز به رحمت خدا واصل شد. رحم الله من قرأ الفاتحة و مع الصلوات و اهدى ثوابهـا للمرحوم الحاج محسن قزوینی ⌜@falsafeh_nazari
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔻 خاطرۀ شنیدنی استاد منصوری لاریجانی از کرامات علامه حسن زاده آملی که خود، شاهد آن بوده‌اند: طی‌الارض به همراه علامه حسن زاده، و گفتگو و پرسش ایشان از ارواحِ امامزادگان، و قدرت بر احضار ارواح بزرگانی چون سید حیدر آملی، ابن‌سینا و ملاصدرا. ⌜@falsafeh_nazari
45.18M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔻خاطره مرحوم از ذوق هنری وخلاقیت شاعرانه استاد 🌱اگر ذوق باشد این موانع خودشان هنر آفرینن اما اگر ذوق نباشد موانع که هیچ، زمین هموار هم ذوق کش میشود. ⌜@falsafeh_nazari
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔹تصاویری ویژه از بزرگترین گنبد کاشی معرق جهان
گنبد  متشکل شده از دو میلیون قطعه کاشی
پس از مدتها مرمت از دست داربستها رهایی یافت 🔻 این مسجد یادگار در میدان نقش جهان اصفهان است که به روح جد بزرگ خود اهدا کرد.@falsafeh_nazari
معماری اسلامی وجود ندارد!!! این سخن ضعیف‌تر از آن است که قابل نقد وبررسی باشد زیرا به گواه تاریخ دوران قبل وبعد از پذیرش در تغییرات بسیاری در ایجاد شد که مجموعه این تحولات نشان از وجود هنر خلاق اسلامی دارد. اما از آنجا که این سخن در مجازی رواج بسیار یافته و موجبات مسرت باستان گرایان ضدملی و ضداسلام شده، راقم این سطور به بیان نکته‌ای دراین باب کفایت میکند . منظور از وصف اسلامی در عباراتی چون اشاره به حوزه تاثیرپذیری هنرمند از مذهب وفرهنگ اسلام و مسلمین است، به عنوان مثال در اندیشه حکمی ومعرفتی اسلام، نحوه ظهور جهان و موجودات به نحو بوده است وتجلی یعنی سیر از وحدت به کثرت. براین اساس حکیم وعارف مسلمان سعی دارد این حقیقت بزرگ را به نحو غیر مستقیم ودر قالب الوان و یا اشعار به مخاطب خود انتقال دهد. اشعار زیر بیان این حقیقت به نحو تمثیلی در میباشد: صورت از بی صورتی آمد پدید چون به صورت آمد آن نور سُره / شد عدد چون سایه‌های کنگره از طرفی این حقیقت در معماری خود را بصورت بناهای گنبد محور با تزئیناتی خاص از گلهای ختایی و اسلیمی و رنگهای نمادین که هر کدام معنا و مرادی دارند نشان میدهد. در بالای گنبد یک دایره توخالی بی رنگ(نماد تجرد از کثرات) یا نقطه سیاه(نماد وحدت) وجود دارد، هرچه قدر پائین میرویم طیف نقوش با محوریت گلها (گیاه نماد ظهور نفس پایه‌ای حیوان وانسان است زیرا اولین مرتبه نفس انسانی وحیوانی نفس نباتی است...پس نقش گیاه دلالت بر ظهور جانداران مرکب ذی نفس که گیاه و انسان وحیوان است دارد) که همگی در بستر طیف رنگهای گرم هستند ایجاد میشود (گرمی نماد لطافت و فقدان تکاثف ماده است) سپس به سمت قاعده و پائین بنا میرویم که در آنجا تراکم گلها وتزئینات (تراکم نقش ونگار، نماد کثرت عالم ماده است) بامحوریت طیف رنگهای سرد مثل آبی و بنفش (که سردی نماد تکاثف وغلظت ماده است) وجود دارد که این همه بیان گر روند خلقت عالم که همان سیر از وحدت به کثرت، ویا ظهور صورت از بی صورتی، وظهور اسماء الله و تشکیل موجودات است میباشد که در واقع دلالت بر مفهوم در اندیشه عرفانی اسلامی دارد. البته گنبد قبل از اسلام هم در ایران وجود داشته مانند گنبد خشتی کاخ در استان فارس اما چنین منظومه معرفتی از هنر که خود را در چینش و نسبت نقش ونگارها وتزئینات نشان میدهد در آن دوره وجود نداشته. زیرا هنر متکی بر جهان بینی والهیات است و چنین الهیات و نگرش عرفانی مخصوص به اسلام میباشد وقبل از اسلام وجود نداشته، تبعاً هنر این الهیات نیز ویژه دوران خودش میباشد و نمیتوان وجود آنرا نفی کرد. بر اساس آنچه گفته شد هنر، ظهور الهیات وجهان بینی در الوان واصوات والحان واشعار است، لذا هر هنری یک آبشخور الهیاتی_فلسفی دارد همانگونه که هنرمند واقعی دارای الهیات وجهان بینی مبنایی است که حسب آن میسازد وایجاد میکند و جلومیرود. باستان‌گرایی وناسیونالیسم ایرانی که هوشنگ سیحون مدافع آن است اساسا فاقد آن عمق معرفتی_الهیاتی است که بخواهد هنر ایجاد کند لذا هنری که متاثر از ملیت ونژاد خاصی باشد موضوعیت ندارد و بِلاوجه میباشد. براین اساس قبل از اسلام هم ایرانیان تحت تاثیر الهیات وفلسفه و سپس آئین (ونه ملیت‌گرایی) هنرخاصی را ایجاد کردند که با ظهور اسلام وتغییر آن الهیات خاص قطعا الهیات جدید و تبعا هنر تازه‌ای ایجاد شد. البته بیان نکات ویژه و حکمتهای خاص هنر اسلامی در معماری اختصاص به چند نمونه خاص ندارد و بیش از این میباشد..که محدودیت مجازی مجال بیانش را نمیدهد. ┅┅┅┅──✺──•⊰➺ 🔸فلسفه نظری@falsafeh_nazari