«بسم الله الرحمن الرحیم.
این آن چیزی است که علی پسر ابوطالب وصیت میکند.
علی به وحدانیت و یگانگی خدا گواهی میدهد، و اقرار میکند که محمد بنده و پیغمبر خداست؛
خدا او را فرستاده تا دین خود را بر دینهای دیگر غالب گرداند.
همانا نماز و عبادت و حیات و ممات من از آن خدا و برای خداست.
شریکی برای او نیست.
من به این امر شدهام و از تسلیم شدگان خدایم.
«فرزندم حسن! تو و همه فرزندان و اهل بیتم و هرکَس را که این نوشته من به او برسد، به امور ذیل توصیه و سفارش میکنم:
۱- تقوای الهی را هرگز از یاد نبرید، کوشش کنید تا دم مرگ بر دین خدا باقی بمانید.
۲- همه با هم به ریسمان خدا چنگ بزنید، و بر مبنای ایمان و خدا شناسی متفق و متحد باشید، و از تفرقه بپرهیزید.
پیغمبر فرمود: اصلاح میان مردم از نماز و روزه دائم افضل است و چیزی که دین را محو میکند فساد و اختلاف است.
ارحام و خویشاوندان را از یاد نبرید، #صله_رحم کنید که صله رحم حساب انسان را نزد خدا آسان میکند.
۳- خدا را! خدا را! درباره یتیمان، مبادا گرسنه و بیسرپرست بمانند.
۴- خدارا! خدا را! درباره همسایگان. پیغمبر آنقدر سفارش همسایگان را کرد که ما گمان کردیم میخواهد آنها را در ارث شریک کند.
۵- خدا را! خدا را! درباره قرآن. مبادا دیگران در عمل به #قرآن بر شما پیشی گیرند.
۶- خدا را! خدا را! درباره نماز. نماز پایه دین شماست.
۷- خدا را! خدا را! درباره کعبه 🕋 خانه خدا. مبادا حج تعطیل شود که اگر حج متروک بماند مهلت داده نخواهید شد و دیگران شما را طعمه خود خواهند کرد.
۸- خدا را! خدا را! درباره جهاد در راه خدا. از مال و جان خود در این راه مضایقه نکنید.
۹- خدا را! خدا را! درباره زکات. زکات آتش خشم الهی را خاموش میکند.
۱۰- خدا را! خدا را! درباره ذریه پیغمبرتان، مبادا مورد ستم قرار بگیرند.
۱۱- خدا را! خدا را! درباره صحابه و یاران پیغمبر. رسول خدا (صلیالله علیه وآله وسلم) درباره آنها سفارش کرده است.
۱۲- خدا را! خدا را! درباره فقرا و تهیدستان. آنها را در زندگی شریک خود سازید.
۱۳- خدا را! خدا را! درباره بردگان، که آخرین سفارش پیغمبر درباره اینها بود.
۱۴- کاری که رضای خدا در آن است در انجام آن بکوشید و به سخن مردم ترتیب اثر ندهید.
۱۵- با مردم به خوشی و نیکی رفتار کنید، چنانکه قرآن دستور داده است.
۱۶- #امر_به_معروف و نهی از منکر را ترک نکنید. نتیجه ترک آن این است که بدان و ناپاکان بر شما مسلّط خواهند شد و به شما ستم خواهند کرد، آنگاه هرچه نیکان شما دعا کنند دعای آنها مستجاب نخواهد شد.
۱۷- بر شما باد که بر روابط دوستانه میان خود بیفزایید، به یکدیگر نیکی کنید، از کناره گیری از یکدیگر و قطع ارتباط و تفرقه و تشتت بپرهیزید.
۱۸- کارهای خیر را به مدد یکدیگر و اجتماعا انجام دهید، و از همکاری در مورد گناهان و چیزهایی که موجب کدورت و دشمنی میشود بپرهیزید.
۱۹- از خدا بترسید که کیفر خدا شدید است.
۲۰- «خداوند همه شما را در کَنَف حمایت خود محفوظ بدارد، و به امت پیغمبر توفیق دهد که احترام شما و احترام پیغمبر خود را حفظ کنند. همه شما را به خدا میسپارم.
سلام و درود حق بر همه شما.».
پس از این وصیت، دیگر سخنی جز «لاالهالاالله» از علی علیهالسلام شنیده نشد تا جان به جان آفرین تسلیم کرد[¹]
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
[۱] . مقاتل الطالبیین، ص 28- 44
←کامل ابن اثیر، ج 3/ ص 194- 197
←مروج الذهب مسعودی، ج 2/ ص 40- 44
←اسدالغابة، جلد 4
←و بحار، جلد 9، چاپ تبریز
╭─────๛- - - 📖 ┅╮
│📚 @ghararemotalee
│📱 @Mabaheeth
╰───────────
شرح و تفسیر ؛
تو شایسته این مقام نیستى
همان گونه که در بالا آمد «منذر بن جارود عبدى» از طرف امام(علیه السلام) به فرماندارى بعضى از مناطق ایران منصوب شده بود و دلیل انتخاب او افزون بر حسن ظاهر، سابقه بسیار خوب پدرش «جارود عبدى» بود که از افراد بسیار با استقامت و مدافع اسلام در عصر پیغمبر و اعصار بعد بود; ولى «منذر» مانند بسیارى از افراد که وقتى به مقامى مى رسند خود را گم مى کنند، از مسیر حق خارج شد و به هوا و هوس پرداخت و از موقعیت خود غافل شد و اموال #بیت_المال را بى حساب و کتاب خرج مى کرد.
هنگامى که این خبر به امام(علیه السلام)رسید، نامه شدید اللحن مورد بحث را براى او فرستاد و او را به شدت توبیخ کرد و از مقامش عزل نمود.
امام(علیه السلام) در آغاز نامه چنین مى فرماید: «اما بعد (از حمد و ثناى الهى) شایستگى پدرت، مرا درباره تو گرفتارِ خوش بینى ساخت و گمان کردم تو هم پیرو هدایت و سیره او هستى و راه و رسم او را دنبال مى کنى»; (أَمَّا بَعْدُ، فَإِنَّ صَلاَحَ أَبِیکَ غَرَّنِی مِنْکَ وَ ظَنَنْتُ أَنَّکَ تَتَّبِعُ هَدْیَهُ(۲)، وَ تَسْلُکُ سَبِیلَهُ).
به یقین امام(علیه السلام) در امور مربوط به زندگى مأمور به ظاهر است و بر طبق آن عمل مى کند و به هنگام انتخاب «منذر» براى این مقام، قراین خلافى وجود نداشت; هم او ظاهرالصلاح بود و بدون سوء سابقه و هم جزو خانواده اى معروف به صلاح و درستکارى و این مقدار براى انتخاب او کافى بود; ولى همان گونه که گفته شد افرادى هستند که در حال عادى ظاهرا صالح و درستکارند; اما هنگامى که به مال و مقامى برسند خود را گم مى کنند و گاه مسیر زندگیشان به طور کامل دگرگون مى شود و «منذر» از این افراد بود.
سپس امام در ادامه این سخن مى فرماید: «ناگهان به من گزارش داده شد که تو در پیروى از هواى نفست چیزى فروگذار نمى کنى و براى سراى دیگرت ذخیره اى باقى نمى گذارى، با ویرانىِ آخرتت، دنیایت را آباد مى سازى و به بهاى قطع رابطه با دینت با خویشاوندانت پیوند برقرار مى سازى (و به گمان خود #صله_رحم مى کنى)»; (فَإِذَا أَنْتَ فِیمَا رُقِّیَ(۳) إِلَیَّ عَنْکَ لاَ تَدَعُ لِهَوَاکَ انْقِیَاداً، وَ لاَ تُبْقِی لآِخِرَتِکَ عَتَاداً(۴) تَعْمُرُ دُنْیَاکَ بِخَرَابِ آخِرَتِکَ، وَ تَصِلُ عَشِیرَتَکَ بِقَطِیعَةِ دِینِکَ).
امام(علیه السلام) در این عبارات کوتاه و پر معنا به منذر مى فهماند که تو مرتکب چهار کار بسیار زشت شده اى:
▪️از یک طرف پیروى بى قید و شرط از هوا و هوس به گونه اى که در حالاتش آمده است او در آن ایام خوشگذرانى را به حد اعلا رسانده بود; پیوسته مشغول گردش و تفریح و صید لهوى و بازى با سگ ها و کارهایى از این قبیل بود(۵)
▪️و دیگر اینکه از دنیا که مزرعه آخرت است بهره اى براى خود ذخیره نمى کنى؛
▪️و سوم اینکه نه تنها از این دنیا چیزى براى آخرت نمى اندوزى، بلکه آخرت خود را به بهاى آباد ساختن دنیا ویران مى سازى و چهارم اینکه اموال بیت المال را در بین خویشاوندان خود تقسیم مى کنى و پیوند با خویشاوندان را به بهاى قطع رابطه با دینت دنبال مى کنى.
آن گاه امام(علیه السلام) او را به طور مشروط به علت اعمالش شدیداً تحقیر مى کند و مى فرماید: «اگر آنچه از تو به من رسیده است درست باشد شتر (بارکش) خانواده ات و بند کفشت از تو بهتر است»; (وَلَئِنْ کَانَ مَا بَلَغَنِی عَنْکَ حَقّاً، لَجَمَلُ أَهْلِکَ وَشِسْعُ(۶) نَعْلِکَ خَیْرٌ مِنْکَ).
این دو تعبیر نهایت حقارت «منذر» را به سبب خیانتش اثبات مى کند.
در بعضى از نقل ها آمده است که تشبیه به «شتر اهل» از اینجا ناشى شد که پدر خانواده اى از دنیا رفت و شترى از خود به یادگار گذاشت.
خانواده او هر کدام افسار شتر را گرفته و از آن براى بار کشیدن و مانند آن استفاده مى کردند.
این شتر بینوا هر روز دست کسى بود و این ضرب المثلى است براى ذلت.
تعبیر به «شِسْعُ نَعْل; بند کفش» نیز مثالى است براى نهایت خوارى و حقارت.
این تعبیرها از آنجا ناشى شد که به امام خبر رسید او چهارصد هزار درهم از بیت المال را اختلاس کرده(۷) و ـ همان گونه که گذشت ـ مشغول عیاشى و سگ بازى و مانند آن است، در حالى که خود را نماینده امام معصوم و خلیفه بر حق مسلمانان مى داند.
سپس امام در ادامه این سخن لیاقت و اهلیت او را براى پنج موضوع مهم نفى مى کند و مى فرماید: «کسى که داراى صفات تو باشد نه شایستگى این را دارد که حفظ مرزى را به او بسپارند و نه کار مهمى به وسیله او اجرا شود، نه قدر او را بالا ببرند، نه در حفظ امانت شریکش سازند و نه در جمع آورى حقوق بیت المال به او اعتماد کنند»; (وَمَنْ کَانَ بِصِفَتِکَ فَلَیْسَ بِأَهْل أَنْ یُسَدَّ بِهِ ثَغْرٌ(۸)، أَوْ یُنْفَذَ بِهِ أَمْرٌ، أَوْ یُعْلَى لَهُ قَدْرٌ، أَوْ یُشْرَکَ فِی أَمَانَة، أَوْ یُؤْمَنَ
#مثل_شاخه_های_گیلاس
┅═ ۶۰ ⊰༻ 🍒 ༺⊱┅
❒ مثل حبه هاي ذغال!
⿻◌⿻◌⿻◌⿻
كنار منقل بنشين و حبه هاي ذغال را خوب تماشا كن!
ببين چه گرمايي! و چه دوامي دارند!
چرا؟ چون با هم اند.
اگر با هم نبودند يا به قول معروف #صله_رحم نداشتند و جدا از يكديگر مي سوختند، خيلي زود خاموش مي شدند، يعني عمرشان كوتاه مي شد و هم انرژي و گرماي چنداني نداشتند.
پس بيا پاي منقل بنشينيم البته نه مثل بعضي كه مي نشينند و آن كار ديگر مي كنند؛ نه.
بنشينيم درس بياموزيم، درس با هم بودن.
مگر نه اين كه امام كاظم(علیهالسلام) فرمود: از هر چيزي مي شود چيزي آموخت. پس از منقل هم مي شود آموخت.
مي شود آموخت كه طول عمر در صله ي رحم است.
و مي شود آموخت كه افزايش رزق و روزي در صله ي رحم است.
و اين همان چيزي است كه وجود نازنين #سيدالشهداء(علیهالسلام) مي فرمود:
«مَن سَرَّهُ اَن يُنسِأَ فِي اَجَلِه وَ يزادَ فِي رِزقِه فَليَصِل رَحِمَه»
هر كَس خوشحال مي شود از اين كه در أجلش
تأخير شود، يعني عمر طولاني پيدا كند مثل همان حبه هاي ذغال، و رزق و روزي اش افزايش يابد مثل همان حبه هاي ذغال كه به خاطر با هم بودن گرماي بيشتري يافتند، بايد صله ي رحم كند.
و اين يعني هر كَس اهل صله رحم نباشد هم عمرش كوتاه خواهد بود و هم در زندگي، دخلش با خرجش نمي خواند.
پس ديگر نگو صبح تا شب مي دوم؛ اما هشتم گرو نه است.
به جاي اين حرف ها، مادرت و پدر پيرت را درياب و برو به جاي دست، پاي ايشان را ببوس، دلشان را به دست بياور، لبخندي به لب هاشان بنشان و از آن ها بخواه تا برايت دعا كنند.
نشنيدي پيامبر(صلیالله علیه وآله) مي فرمود: دعاي پدر و مادر در حق فرزند مثل دعاي پيامبر در حق امت خويش است؟
نشنيدي آن جوان به محضر پيامبر خدا(صلیالله علیه وآله) آمد و گفت: هر گناهي كه بگويي كرده ام آيا اميد آمرزش براي من خواهد بود؟ و پيامبر خدا(صلیالله علیه وآله) فرمود: پدر و مادر داري؟
گفت: مادر نه، اما پدر دارم.
فرمود: پدرت را درياب و به او خدمت كن!
البته همين كه جوان رفت، فرمود: اي كاش! مادر داشت، چون زودتر نتيجه مي گرفت.
┗━━━━━━─━━⎚𑁍✐━
📚 @ghararemotalee
📳 @Mabaheeth
#مثل_شاخه_های_گیلاس
┅═ ۶۱ ⊰༻ 🍒 ༺⊱┅
❒ مثل دانه هاي انار!
⿻◌⿻◌⿻◌⿻
❚ دانه هاي انار چون كنار هم اند، چون دوشادوش هم اند به يكديگر شكل و شخصيت مي دهند.
ما هم مثل دانه هاي اناريم؛ يعني وقتي #هويت پيدا مي كنيم و معنا و معنويتي به چنگ مي آوريم كه با هم باشيم.
به خاطر همين بود كه علي(علیهالسلام) وصيت كرد:
«اِيّاكُم وَ التَقاطُع وَ التَدابُر و التَفرُّق»
بپرهيزيد از گسستگي و پشت كردن به يكديگر و جدايي.
يادمان باشد جدايي و پشت به يكديگر كردن، آدم ها را بي خاصيت مي كند.
مي گويي: نه؟
يك اره 🪚 را بردار و نگاه كن!
دنده هاي ارّه را ببين!
ببين چگونه شانه به شانه هم اند! ببين چگونه پا به پاي هم اند!
به خاطر همين هم است كه برش دارند و مي بُرند و پيش مي روند و كار را هم پيش مي برند.
حالا اگر دنده ها از هم جدا بودند يا به يكديگر پشت مي كردند، يعني يك دنده رويش اين طرف بود و يك دنده رويش آن طرف بود، آيا مي توانستند برش
داشته و يا كارايي داشته باشند؟ هرگز.
حالِ ما هم همين طور؛
يعني اين داستان، داستان ما هم هست به خصوص بستگان و خويشان كه اگر با هم نباشيم و با يكديگر #صله_رحم نكنيم فَشَل مي شويم.
اين است كه علي(علیهالسلام) مي فرمود:
«وَيلكَ قَطِيعَةَ الرَحِم»
واي بر تو اگر قطع رحم كني.
البته قطع رحم نكردن يا صله رحم كردن، تنها به معني رسيدن به يكديگر نيست، بلكه به معناي رسيدگي نسبت به يكديگر است، و اين بالاترين صله رحم است.
شب عاشورا را ببين.
حضرت به خانواده خود فرمود:
من كسي را سراغ ندارم كه مثل شما صله رحم كرده باشد.
يعني صله رحم فقط اين نيست كه در كنار سفره با هم باشيم، بلكه صله رحم واقعي اين است كه حتي در صحنه كارزار و در دل سختي ها و تا پاي جان با هم همراه و همدل باشيم.
┗━━━━━━─━━⎚𑁍✐━
📚 @ghararemotalee
📳 @Mabaheeth
#داستانهای_شگفت
۶۸ - نجات از هلاکت
ـــــــ ــ ـــ ـ ـــ ـــ ـــ ــ ـ ــ ــ ـــ ـ ـ
و نیز مرحوم خلوصی مزبور نقل می کرد در سی سال قبل (تقریباً) پیرمرد صالحی که از بستگانش بود (و بنده نام او را فراموش کرده ام) که می گفت در سن جوانیم یکی از بستگانم که خانه اش دروازه اصفهان بود، شب جمعه مجلس عروسی داشت و مرا هم دعوت نمود. من به جهت #صله_رحم اجابت نموده و رفتم.
دیدم مطرب یهودی آمد و سرگرم خوانندگی و نواختن با آلات موسیقی شدند.
چون این منظره و بعضی فسقهای دیگر دیدم سخت ناراحت شدم و آنچه آنها را نهی کردم و نصیحت نمودم فایده نبخشید و راه فرار هم نداشتم؛ زیرا خانه ام دروازه کازرون بود و مسافت زیاد و در آن ساعت از شب هم عبور و مرور در داخل شهر قدغن بود.
به ناچار در غرفه خالی که در آن منزل بود، داخل شده درها را بستم و چون شب جمعه بود مشغول نماز و دعا و #مناجات با پروردگار شدم.
در اواخر شب که صداها خاموش و همه خسته و خوابیده بودند، زمین لرزه شدیدی شد به طوری که وحشت زده درب غرفه را از فضای خانه باز کردم که ببینم چه شده.
در همان حال درخت وسط خانه به واسطه زلزله رو به غرفه مایل شد به طوری که شاخه اش به دست من رسید.
از وحشت😲 دستم را به شاخه درخت محکم کردم، درخت به جای خود برگشت و تا پایم از غرفه جدا شد، همراه شاخه درخت به وسط فضا رسیدم بلافاصله تمام عمارتهای خانه منهدم گردید به طوری که جز من، یک نفر از اهل خانه سالم نماند.
در آن حال به فکر خانه و اهلم افتادم ، گفتم بروم ببینم بر سر آنها چه آمده وقتی که از درخت پایین آمدم و رو به خانه آوردم تمام خانه ها و دکانهایی که در مسیر من تا دروازه کازرون بود تماماً منهدم شده بود.
🪧 این داستان دو چیز به ما می آموزد ؛
▫️ یکی اینکه هرگاه بلایی بر جمعی گنهکار برسد اگر در بینشان کسی باشد که به یاد خدا بوده و آنها را نصیحت می کرده و چون از او نشنیدند از ایشان جدا شده آن بلا به او نخواهد رسید و خدا او را نجات خواهد بخشید چنانچه در سوره اعراف، راجع به هلاکت اصحاب سَبت می فرماید : اَنْجَیْنَا الَّذینَ یَنْهَوْنَ عَنِ السُّوءِ ¹.
▫️دیگر آنکه هیچگاه نباید اهل معصیت با #امنیت خاطر و بی باکی با هوسرانی و انواع آلودگیها گلاویز شوند؛ زیرا ممکن است قهر الهی به آنها برسد و در همان حالت به بلاهای خاص یا بلاهای عمومی دچار شوند و باب #توبه هم بر آنها بسته شود چنانچه در قرآن مجید می فرماید: ( آیا ایمن شدند اهل قریه ها که ایشان را عذاب ما در شب بیاید در حالی که خواب باشند، آیا ایمن شدند اهل قریه ها که عذاب ما ایشان را در روز بیاید در حالی که سرگرم لهو باشند ² .
و در باب رسیدن بلاهای عمومی ناگهان مانند زمین لرزه داستانهایی است فراموش نشدنی مانند آنچه در این داستان نقل شد و ظاهرا همان زلزله ای است که در فارسنامه ناصری ، صفحه 308 می نویسد در شب بیست و پنجم ماه رجب، سنه 1269 مطابق پانزدهم اردیبهشت، یک ساعت پیش از طلوع صبح صادق در شهر شیراز زلزله شدید آمد و چند صد خانه را ویران و چندین هزار را شکسته نمود و چندین هزار نفر در زیر عمارت خرابه بماندند و بمردند و بیشتر مساجد و مدارس خراب گشت و عموماً محتاج به تعمیر گردید.
و در صفحه ۲۶۸ می نویسد :
و در سال ۱۲۳۷ وبای عام از بلاد چین و هندوستان به ممالک ایران سرایت نمود و از شهر شیراز شش هزار نفر در ظرف مدت پنج شش روز در خوابگاه عدم خفتند.
و در شوال ۱۲۳۹ زلزله شدیدی در قصبه کازرون آمد و بعد از چند شب در وقت بین الطلوعین زلزله شدیدتر در شهر شیراز حادث گردید که بیشتر عمارات قدیم و جدید از مساجد و مدارس و بقاع و خانه ها ( عالیها سافلها ) شد و چون وقت اواخر بهار و تمام مردم یا در صحن خانه یا بر پشت بام بودند زیاده از چندین هزارنفر تلف نگشتند و بعد از چند روز دیگر زلزله ای در شیراز آمد لکن خفیف تر از زلزله اول؛ اما به سبب وحشت از زلزله اول، هرکَس بر پشت بام بود خود را به زیر انداخت و اعضای او در هم شکست.
هنوز هستند پیرمردهای محترمی که درست در خاطر دارند و نقل می کنند که در سنه ۱۳۲۲ قمری یعنی تقریبا هفتاد سال قبل، اهالی شیراز گرفتار وبای سختی شدند و مانند فصل خزان که برگ از درخت می ریزد، در کوچه و بازار و خانه ها اشخاص وبا زده می افتادند و جنازه ها روی زمین افتاده بود به طوری که سالمها به دفن آنها نمی رسیدند .
____________
۱- اَ فَأَمِنَ اَهْلُ الْقُری اَنْ یَأْتِیَهُمْ بَأْسُنا بَیاتاً وَ هُمْ نائِمُونَ اَوَ أَمِنَ اَهْلُ الْقُری اَنْ یَأْتِیَهُمْ بَأْْسُنا ضُحًی وَ هُمْ یَلْعَبُونَ.(سوره اعراف ، آیه ۹۵ و ۹۶).
۲- سوره اعراف ، آیه ۱۶۵.
سفر پر ماجرا 21.mp3
6.54M
#سفر_پرماجرا ۲۱
🎙️ #استاد_شجاعی
💠 سه تا میانبُر
👈 برای رسیدن به وسعت نَفْس
👈 و رفع فشار نفس(=کاهش فشار قبر)
۱ـ با خویشانت مهربون و در ارتباط باش
۲- با والدینت نیکو رفتار کن
۳- مهربونی و رفت و آمد با فقرا
#صله_رحم
@ostad_shojae
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
▬
╭───
│ 🌙 @Mabaheeth
╰──────────
#داستانهای_شگفت
۹۶ - داستانی از عظمت شأن سادات
ـــــــ ــ ـــ ـ ـــ ـــ ـــ ــ ـ ــ ــ ـــ ـ ـ
و نیز جناب مولوی مزبور نقل کردند که روزی نظام¹ حیدرآباد دکن در عماری می نشیند و عده ای هُنود بت پرست آن عماری را به دوش حمل می کنند (طبق مرسوم تشریفات سلطنتی آن زمان).
پس در آن حالت چُرت و بی خودی عارضش می شود و حضرت #امیرالمؤمنین علیه السّلام را می بیند به او می فرماید:
نظام ! حیا نمی کنی که به دوش سادات، عماری خود را قرار دادی؟
چشم باز می کند و منقلب می شود. می گوید عماری را بر زمین گذارید.
می پرسند مگر از ما تقصیری واقع شده؟
می گوید نه لکن باید عده دیگری بیایند و عماری را بلند کنند؛
پس جمعی دیگر را می آورند و عماری را به دوش می کشند تا نظام به مقصد خود رفته و برمی گردد به منزلش.
پس آن عده را که در مرتبه اول، عماری بر دوش آنها بود، در خلوت می طلبد و دست به گردن آنها کرده و با ایشان معانقه نموده و رویشان را می بوسد و می گوید شما از کجایید؟
جواب می دهند اهل فلان قریه.
می پرسد آیا از سابق اینجا بودید؟
می گویند همینقدر می دانیم اجداد ما از عربستان اینجا آمده اند و توطن نموده اند.
می گوید باید فحص کنید، نوشته جاتی که از اجدادتان دارید جمع کنید و نزد من آورید؛
پس اطاعت کردند و هرچه داشتند آوردند.
سلطان در بین آن نوشته، شجرنامه و نسب نامه اجدادشان را می بیند که نسب آنها به حضرت علی بن موسی الرضا علیه السّلام می رسد و از سادات رضوی هستند.
نظام به گریه می افتد و می گوید شما چطور هنود شده اید در حالی که مسلمان زاده بلکه آقای مسلمانانید؟!
همه آنها منقلب شده و مسلمان و شیعه اثنی عشری می شوند، نظام هم املاک زیادی به آنها عطا می کند.
لزوم إکرام و احترام از سلسله جلیله سادات و ذریّه های رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله از مسلمیّات مذهب ماست و در جلد اول گناهان کبیره در بحث #صله_رحم به آن اشاره شده است و تفصیل مطلب با ذکر ادله آن در کتاب فضائل السادات است و در کتاب ( کلمه طیبه ) مرحوم نوری چهل روایت و داستان اشخاصی که به برکت إکرام به ذرّیه طاهره، آثار عظیمه مشاهده نمودند نقل کرده است و از رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله روایت کرده اند که فرمود : ( اَکْرمُوا اَوْلادِیَ الصّالِحُونَ للّهِ وَ الطّالِحُونَ لی )
یعنی : ساداتی که اهل صلاح و تقوا هستند برای خدا آنها را گرامی دارید و ساداتی که چنین نیستند برای خاطر من و انتسابشان به من گرامی دارید.²
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۱- لقب فرمانروای دولت حیدرآباد دکن ((نظام )) بوده است.
۲- در کتاب کلمه طیبه صفحه ۳۳۰ این حدیث را از شهید اول در کتاب درة الباهره و از کتاب منهاج الصفوی و مناقب دولت آبادی نقل کرده است.
🇯 🇴 🇮 🇳
https://eitaa.com/mabaheeth/52006
—— ⃟ ————————
🤲 اللّٰهم عجّل لولیّک الفرج
╭═══════๛- - - ┅┅╮
│📳 @Mabaheeth
│📚 @ghararemotalee
╰๛- - - - -
توضیح مطلب آنکه: هرگاه انسانی از دیگری کرداری دید که ملایم با طبع و مورد علاقه اوست قهرا دلش شاد و خنک می شود و از این روی او را به نیکی یاد کرده در مقام #احسان و إنعام به او برمی آید چنانی که اگر آن کردار ناملایم و مورد نفرتش باشد ، دلش گرفته و آزرده شده خونش به جوش می آید و برای دلخنکی و آرامش درونش، در مقام تلافی و آزار رسانی به آن شخص برمی آید ، این است رضا و سخط مخلوق با یکدیگر.
و اما خداوند جلّ جلاله پس از هر نوع تأثّر و انفعالی منزه و مبرّا است به طوری که اگر تمام افراد بشر نیکوکار شوند و او را بندگی کنند یا اینکه عموماً بدکردار و از بندگیش سرکشی کنند کمتر از ذرّه ای در آن ذات مقدس اثری ندارد .
گر جمله کائنات کافر گردند
بر دامن کبریاش ننشیند گرد
بلی کردارهای بشر را هم مهمل و بی اثر قرار نداده؛ بلکه اگر بنده فرمانبردار او شدند آنها را مورد لطف و اکرام و انعام خود قرار می دهد چنانی که اگر طاغی و یاغی شدند آنها را سخت عقوبت خواهد فرمود.
( بدانید خدا سخت شکنجه می دهد و خداوند آمرزنده مهربان است ) و خلاصه رضا و سخط خداوند همان ثواب و عقاب و مجازات اوست و عالم جزا به طور کلی در جهان عظیم #پس_از_مرگ یعنی در #برزخ و #قیامت می باشد.
اما نسبت به زندگی دنیوی مستفاد از آیات و روایات آن است که پاره ای از عبادات و طاعات است که علاوه بر جزای اخروی در همین دنیا به جزای نیک خواهد رسید ؛ مانند #صدقه و #صله_رحم که علاوه بر ثواب آخرت، موجب رفع بلا و #برکت در مال و #عمر است چنانی که پاره ای از گناهان است که علاوه بر جزای اخروی، در این دنیا موجب نزول بلا است مانند حرص و بخل شدید و قساوت و ظلم و تجاوز به حقوق یکدیگر و ترک #امر_به_معروف و #نهی_از_منکر¹ و غیر اینها .
ناگفته نماند که نزول بلا در اثر گناهان، کلیت و عمومیت ندارد ؛ زیرا ممکن است پروردگار کریمِ حلیم #حکیم، گناهکار را #مهلت دهد شاید #توبه کند یا کردار نیکی که اثر آن #گناه را بردارد از او سر زند چنانکه ممکن است در اثر شدت طغیان و عصیان اصلاً بلا به او نرسد بلکه بر نعمتش افزوده شود تا استحقاق عقوبت اخرویش بیشتر گردد .
و شواهد این مطلب در قرآن مجید فراوان است و نقل آن موجب طول کلام می شود .
اشکالهای گوناگون و پاسخ آنها
از آنچه گفته شد دانسته گردید که زمین لزره ای که سبب هلاک دسته ای و بی خانمانی و بیچارگی و مصیبت زدگی گروه دیگر شود مانند سایر بلاهای دیگر خشم و قهر و انتقام و مجازات الهی است .
اگر گفته شود چگونه بلای عمومی، انتقام و مجازات خداوند است در حالی که در بین بلا رسیدگان افرادی هستند که استحقاق بلا نداشتند؛ یعنی گناهکار نبودند یا از قبیل مستضعفین و اطفال بوده اند .
دیگر آنکه بسیاری از اجتماعات بشری که به مراتب از این بلا رسیدگان گناهکارترند ، در امان هستند و این برخلاف عدل به نظر می رسد .
در #پاسخ گوییم : انتقام و مجازات تنها برای گناهکاران است و اما بیگناهانی که در بلای عمومی هلاک می شوند پس این بلا، سبب خلاصی آنها از محنتکده حیات دنیوی و زودتر رسیدن به عالم جزا و دار ثواب و #سعادت باقی است و البته در برابر رنج و شکنجه ای که به آنها رسیده خداوند جبار، جبران خواهد فرمود و به آنها أجر خواهد داد و خلاصه بلا برای گنهکار عقوبت و مجازات است و برای بیگناه و نیکوکار کرامت و موجب ثواب و درجات می باشد.
و درباره اطفال که در کودکی می میرند در روایت رسیده که در عالم برزخ تحت کفالت #حضرت_ابراهیم خلیل علیه السّلام هستند و #تربیت می شوند و #روز_قیامت با #پدر و #مادر خود جمع شده و در باره آنها #شفاعت می کنند و با هم به #بهشت می روند.
----------------------------------------------------
1- #امام_باقر علیه السلام فرمود خداوند به شعیب پیغمبر وحی فرستاد که من یکصد هزار نفر از قوم تو را عذاب می کنم، چهل هزار از اشرارشان و شصت هزار از نیکانشان . شعیب عرض کرد: پروردگارا! اشرار را استحقاق است، اخیار برای چه؟ خداوند فرمود: چون با اشرار سازش کردند و برای خشم من برایشان خشمناک نشدند و آنها را زجر و نهی ننمودند (وسائل ، کتاب امر به معروف ، باب 8).
【 ۶ از ۷ 】