eitaa logo
گلچین شعر
14.3هزار دنبال‌کننده
815 عکس
281 ویدیو
12 فایل
ارتباط با ادمین: @noroz_ad کانال دوم ما @robaiiyat_takbait
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
آتش عشق تو یک ریز شرر میریزد شعله اش سخت به اعماق جگر میریزد روز رخسار تو خود مایه ی تسکین من است شب مژگان شما حیف که شر میریزد تو شدی سوژه ی نقاشی تصویرگران کاینچنین از نوک هر خامه هنر میریزد رودها جمله سرازیر به دریاهایند رود موهای تو اما به کمر میریزد چار فصل لبتان میوه ی قرمز دارد بوستانی است که پیوسته ثمر میریزد گوئیا طره ی زلفین کجت بر رخسار عقربی هست که گاهی به قمر میریزد آن دو ابروی هلالت که به هم پیوسته است طعنه بر ابروی خاتون قجر میریزد نیست تردید تهمتن هم اگر زنده شود پیش تهمینه ی چشم تو سپر میریزد با لب قند تو این شعر ندارد ارجی طوطی طبع من هر چند شکر میریزد @golchine_sher
برای هیچ می لرزم، دل دیوانه را مانم پر از جای لب پوچم، لب پیمانه را مانم پناه هرکسی بودم پرید و رفت از دستم شکوه غربتم ،برج کبوتر خانه را مانم به هرکس می رسم از بیکسی و درد میگویم نمی فهمند من را ،لهجه ای بیگانه را مانم نه می بُرم،نه تیری میرود از چله ام بیرون کمانٍ اره های کند بی دندانه را مانم خریدار خوشی هستم ولی در وسع جانم نیست کم و بی اعتبارم. مبلغ بیعانه را مانم تمام این غزل یعنی تو را دیگر نمی‌بینم خرابم بی تو خاکم، میهنٍ ویرانه را مانم @golchine_sher
از تو نشان گرفتم و دیدم نشان تویی من بی‌هوا پریده‌ام و آسمان تویی ای نقشِ تاک حک شده بر باغِ دامنت هر جرعه‌‌ی شراب به هر استکان تویی تقویم‌ها به شوقِ تو تکرار می‌شوند بوی خوشِ بهار پس از هر خزان تویی از ابتدای عشق تویی تا تمامِ عشق هم ساربان تو هستی و هم کاروان تویی در کوره‌راهِ حادثه دل بر تو بسته‌ام طوفان گذشت، جلوه‌‌ی رنگین‌کمان تویی ای یار! ای ترانه‌‌ی شب‌های انتظار خوش‌تر ز شعرِ خواجه کدام است‌ آن تویی @golchine_sher
به تو گفتم: «گنجشک کوچک من باش تا در بهار تو من درختی پرشکوفه شوم.» @golchine_sher
ما سائلِ غَمیم، بدنبال ماتَمیم در روز چند بار سَرِ سُفره‌ی غمیم بالاى بامِ خانه تو را جار می‌زنیم زهرا اگر قبول کند مثل پرچمیم مابین گریه فاطمه سر می‌زند به ما فرقى نمی‌کند که زیادیم یا کمیم هم تو کنار مایی و هم ما کنار تو یعنى هنوز هم که هنوز است با همیم امروز پاى روضه‌ی تو گریه مى‌کنیم فردا شریک حجّ رسول مُکَرّمیم هنگام گریه قطره به قطره تَبَرُّکیم هنگام گریه آب فراتیم، زمزمیم ما را بخر، ضرر بده اصلا، چه می‌شود؟ خوبیم یا بدیم، همینیم دَرهَمیم واى از کسى که پیر شد و کربلا نرفت ما کربلا نرفته فقیر دو عالمیم گریه بده وگرنه از اینجا نمی‌رویم ما سائلِ غَمیم، بدنبال ماتمیم @golchine_sher
من آن چوپان بی دینم که پیغمبر نخواهم شد مرا بگذار و بگذر چون از این بهتر نخواهم شد نخواهم شد شبیه این همه پیغمبر کافر شبیه این همه پیغمبر کافر نخواهم شد همین شادی مرا بس که اگر زخمی نپوشاندم برای گـــرده های دوستان خنجـــر نخواهم شد نه از پائیز باکم هست و نه از دست تو چون من گل  ابریشــم  قالیچــه ام  پرپر  نخواهــم  شد نگو دلواپسم هستی که چشمت زیر گوشم گفت : برایت  دایه ی  عاشق  تر  از  مادر  نخواهم  شد @golchine_sher
چون شمع باید از سر درد ایستاده سوخت من قطره قطره قامت خود را قدم زدم @golchine_sher
هروقت بوده است غم ما زیادتر دست کرامتت شده پیدا زیادتر چشم امید ما به عطا و محبتت قبلا زیاد بوده و حالا زیادتر ای خوش‌به‌ حال‌ و روز گدایی که در طلب دستش به سمتت آمده بالا زیادتر وقت اجابت است دل شب، به این دلیل دارد اثر دعای سحرها زیادتر عاشق حسین بود که در امتحان عشق گفتی: بس است؟ گفت: خدایا زیادتر... روز حساب گریه‌ی بسیار می‌کند چشمی که نیست در غم آقا زیاد، تر این دائم‌البکایی ما بی‌سبب نبود مادر نوشت روزی ما را زیادتر بیهوده نیست شوق دل ما به کربلا دیوانه مایل است به صحرا زیادتر در این حرم مگر چه خبر شد که کعبه هم خواهان نداشته‌ست از اینجا زیادتر از اهل‌بیت قول شفاعت گرفته‌ایم اما امید ماست به زهرا زیادتر @golchine_sher
اگرچه مرحمتش مرهم است و دلداری‌ست بگو طبیب نکوشد که زخم من کاری‌ست به یک نگاه سپردم دل و ندانستم که شیوه‌ تو و چشم تو مردم آزاری‌ست چگونه خانه و میخانه را تمیز دهم منی که خونِ دلِ تاک در رگم جاری‌ست هزار یوسف مصری به سکه‌ای بستان بساطِ شهر پر از دلبرانِ بازاری‌ست برای ما که پر و بال خویش را چیدیم رها شدن زِ قفس اولِ گرفتاری‌ست @golchine_sher
هدایت شده از گلچین شعر
😊اگه حوصله نداری شعرهای طولانی بخونی یکسر به کانال ما بزن 👌 🌷فقط رباعی و تک بیت حتما حالت خوب میشه یکبار امتحان کن🌷 ❤️کاش جای بوسه‌اش می‌ماند بر پیشانی‌ام با خدا بودن نشان از مِهر می‌خواهد نه مُهر!❤️ https://eitaa.com/joinchat/769065447Cf0875d1080
هدایت شده از رباعی_تک بیت
در چای تو قند می شوم اما تو... در قلب تو بند می شوم اما تو... در خواب کنار من نفسهایت بود از خواب بلند می شوم اما تو... @robaiiyat_takbait
لبخندِ تو شعرِنابی از خورشید است هر اخمِ تو انقلابی از خورشید است هی پلک نزن شهر به هم می پاشد چشمان ِتو بازتابی از خورشید است! @golchine_sher
«مو»مشکی و«ابرو»و دوتا چشم «سیاه» «قد» سرو خرامان که زده طعنه به ماه هر کس که تورا دید به زیر لب گفت: « لا حول ولا قوة الّا با للّه » @golchine_sher
چون پرنده خوبِ من، پرواز کن مثلِ عیسای مسیح اعجاز، کن با غزل از خواجه حافظ، در سحر مرغِ دل را راهی شیراز، کن سالِ نو دارد به سر چتری ز گُل همنوا با بلبلان، آواز کن چشم در راه است، باغی پشتِ در عاشقانه در به رویش، باز کن زندگی تفسیرِ آیاتِ خداست زندگی را سبزتر آغاز ، کن چون بنفشه در چمنزارانِ عشق پایکوبی همچو سروِ ناز ، کن می رسد از هر طرف بوی بهار چون نسیم اینک ، سفر آغاز کن همچو ( شایق) همرهِ گلهای عشق بوسه نذرِ دلبرِ طنّاز، کن @golchine_sher
خویش را در جاده‌ای بی‌انتها گم کرده‌ام بعد تو صدبار راه خانه را گم کرده‌ام من غریب‌افتاده‌ای بی تکیه‌گاهم؛ سال‌هاست کوهِ خود را بین پژواک صدا گم کرده‌ام از عبادت‌های حاجتمند خود شرمنده‌ام گاه می‌بینم تو را بین دعا گم کرده‌ام! شیشه‌ی عطرم که حیران در هوایت مدتی‌ست هستی خود را نمی‌دانم کجا گم کرده‌ام زیر بار عشق از قلبم چه باقی مانده است؟ گندمی را زیر سنگ آسیا گم کرده‌ام... @golchine_sher
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
محبت هایمان را پشت دیواری از سکوت در قلبمان حبس کرده ایم درست مثل وسایل خانه که سالهاست به انتظار آمدن مهمانی خاک میخورند ! @golchine_sher
رها کنید مرا با غمِ نهانِ خودم اگرچه خسته ام از دردِ بی کرانِ خودم به دشمنانِ قسم خورده احتیاجی نیست که دشنه می خورم از دستِ دوستانِ خودم چو رنج بوده فقط سهمم از جهانِ شما خوشا به کنجِ اتاقم، خوشا جهانِ خودم که کیمیای سعادت، سکوت بود، سکوت چه زخم ها که نخوردم من از زبانِ خودم! شراب نیز به دردم نمی دهد تسکین مگر که زهر بریزم به استکانِ خودم اگر که مرگ فقط چاره ی من است، چه باک؟ به مرگِ خویش کنون راضی ام، به جانِ خودم... @golchine_sher
نخورده مُهر طَرَب بر شناسنامه ی من قرینِ سوز و گداز است،آه،چامه ی من بریده است دلم از جهانِ قاتل عشق همیشه زار و سیاهست رنگ جامه ی من! وفا که دور ترین اصل در تخیّل اوست دریغ،رکن شده در مرامنامه ی من! همیشه غرقه ی خون است دفتر شعرم به جای جوهر خون میچکد ز خامه ی من شده ست قبله ی من روی روح افزایش به نام چشمِ غزالست هر اقامه ی من پر از امید وصالم دراین هوای غمین! فسرده شد گلِ آفاق از شمامه ی من خزانِ زرد ملولم،خزانِ درد زده به سوی سبز بهارست این ادامه ی من! بدان که تا شَرَفِ وصل روی ماهت،عشق غم است حاکمِ هر چامه و چکامه ی من @golchine_sher
محبوبم ! جهانم آشفته است جهانم میزان نیست جهانم پر از اضطراب است لحظات چموشند تنها هنگامی که به شما می‌رسم -روبه‌روی تواَم و به تو سلام می‌کنم- آن زمان جهان به تعادل می‌رسد! جواب بدهی یا نه ، تو جهانِ مرا متعادل می‌کنی ...! @golchine_sher
مرا ببر به سرزمین شعرها به سرزمین شورها مرا ببر تا مشعلِ بلندِ شکوفه‌ها مرا مهمان آواز قناری کن مرا به اتاق آبی سهراب دعوت نما به باغ توحید سنایی ببر همسایهٔ عطّارم کن دلم را با غزل‌های حافظ گره بزن و با سمای مولانا به وجد آور و با عاشقانه‌های سعدی عاشقم کن مرا به سرزمین شعرها ببر به دشتِ آرزوها به دیدار نو سروده‌های شاعران جوانان من یک فنجان رباعی می‌خواهم از تازه های جلیل و عرفان پور در آغازِ فصلِ سرد من رنج‌هایم ، با شعرهای رنجبر می‌ریزد و بارور خواهم شد وقتی که چشمه سار غزل از جویبار زلالِ فاضل نظری جاری می‌گردد. مرا ببر به سرزمین شعرها تعلّل نکن من فروغ می‌خوام من دست‌هایم را جای او در باغچه می‌کارم سبز خواهد شد می‌دانم ، می‌دانم مرا ببر به سرزمین شعرها در کوچه باغهای نیشابور دلم تولّدِ دیگر می‌خواهد دلم دری به خانه خورشید دلم آیینه های ناگهان. دلم دیگر از بوف کور و وغ وغ ساهاب، بیزار است مرا به شهر شعر قیصر ببر مرا به کلبهٔ نیما در یوش حتی اگر نشد مرا با بچه‌های ریش‌دار آشنا کن ولی بیا مرا به سرزمین شعرها ببر. @golchine_sher
در این محاکمه تفهیم اتهامم کن سپس به بوسه‌ی کارآمدی تمامم کن اگرچه تیغ زمانه نکرد آرامم، تو با سیاست ابروی خویش رامم کن به اشتیاق تو جمعیتی‌ست در دل من بگیر تنگ در آغوش و قتل عامم کن شهید نیستم اما تو کوچه‌ی خود را به پاس این همه سرگشتگی به نامم کن شراب کهنه چرا؟ خون تازه آوردم... اگر که باب دلت نیستم حرامم کن لبم به جان نرسید و رسید جان به لبم تو مرحمت کن و با بوسه‌ای تمامم کن... @golchine_sher
جمعه‌ها طبع من احساس تغزل دارد ناخودآگاه به سمت تو تمایل دارد بی‌تو چندی‌ست که در کار زمین حیرانم مانده‌ام بی‌تو چرا باغچه‌‌ام گل دارد شاید این باغچه دَه قرن به استقبالت فرش گسترده و در دست گلایل دارد یازده پله زمین رفت به سمت ملکوت یک قدم مانده، زمین شوق تکامل دارد جمکران نقطۀ امید جهان شد که در آن هرچه دل، سمت خدا دست توسل دارد هیچ سنگی نشود سنگ صبورت، تنها تکیه بر کعبه بزن، کعبه تحمل دارد @golchine_sher
رنگ از رُخ یک مَرد پریدن یعنی ... خون خوردن و آبرو خریدن یعنی ... از قطره ی اشک پدرم فهمیدم که«کارد به استخوان رسیدن»یعنی ... @golchine_sher