eitaa logo
گریزهای مداحی و گریز های مناجاتی
4.1هزار دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
574 ویدیو
804 فایل
گریز زیارت عاشورا ، دعای کمیل و دعای توسل و جوشن کبیر https://eitaa.com/gorizhaayemaddahi
مشاهده در ایتا
دانلود
فیش های مناسب با ایام فاطمیه فیش شماره ۱(۱۴۰۱) بسم الله الرحمن الرحیم فیش روضه حضرت زهرا سلام الله علیها 🛑 السلام علیک ایتها الصدیقه الشهیده ✅در آفتاب تو انوار کبریاست مدینه به سویت از همه سو چشم انبیاست مدینه ✅اگر چه غریبی نشسته بر در و بامت هماره با دل ما نامت آشناست مدینه ✅کجا به خاک بقیعت نشسته یوسف زهرا س؟ که گرم زمزمه و ناله ی دعاست مدینه ✅به اشک دیده ی مهدی عج به خون سینه ی زهرا س مزار فاطمه س و محسنش کجاست مدینه؟ ✅صدای ناله ای از کوچه می رسد به گمانم صدای ناله ی جانسوز مجتباست مدینه 🔺خدا نیاره کسی مادرشو جلو چشمش بزنن خدا نیاره کسی مادرش جلو چشمش زمین بخوره به خدا من و تو تحملشو نداریم چی کشید امام حسن علیه السلام ✅چرا خراب نگشتی در آن غروب غم افزا؟ که فاطمه س زخدا مرگ خویش خواست مدینه ✅به آفتاب تو نقش است جای ضربت سیلی که روز تو چو شب تیره غم افزاست مدینه 🔺نامه فدک رو از اولی گرفت بی بی ، به سمت خانه حرکت کرد 🔺فلقیها عمر لعنة الله فقال : نمی دونم چه کسی این نانجیب رو خبر کرده بود ، راه بی بی رو سد کرد ، گفت : 🔺یا بنت محمد ما هذا الکتاب الذی معک ؟ این چیه تو دستت 🔺بی بی فرمودند : نامه فدکه 🔺نانجیب گفت : هلمیه الیٍّ : نامه رو بده به من 🔺امتناع کرد بی بی ، چه کرد نانجیب 🔺فرفسها برجلیه : چنان با لگد به فاطمه زهرا زد ، کاش به همین اکتفاء می کرد 🔺ثم لطمها : چنان با سیلی به صورت حضرت زهرا زد که نوشته اند گوشواره از گوش بی بی افتاد 🔵شعر پرورشی : زبان حال امام حسن علیه السلام : 🔺عبد الزهرا خودم دیدم تو کوچه ها مادر افتاد عبد الزهرا خودم دیدم که بی کس و تنها جون داد 🔺میون کوچه زمین گیر شد ، حسن پیر شد غروب کوچه چه دلگیر شد ، حسن پیر شد 🔵گریز : اینجا مادر رو زدن ، کربلا هم دختر رو 🔺اون ساعتی که آمد گودال این بدن رو بغل گرفت ، چه بدنی ؟ بی سر ، اربا اربا 🔵شعر پرورشی : گفت : نعل تازه به سم اسب زدن فکر که بود ؟ که سراپای تو با سطح زمین یکسان شد 🔵چه جوری بی بی رو بردن ؟ یه مرتبه بی بی سکینه صدا زد 🔺یا أبه أنظر الی عمتی المضروبه حسین 🔵داریم با حسین حسین تو پیر می شویم خوشحال از این جوانی از دست داده ایم 🛑 منبع متن عربی : اختصاص شیخ مفید ص ۱۸۵ .
. درکتاب نزهه الکلام به نقل از ابن عباس آمده است: روزی به خانه ابوبکر رفتم عمر بن خطاب و چند نفر دیگر آنجا بودند. ناگاه پیرمردی وارد شد و سلام کرد. جوابش دادیم. ابوبکر گفت: ای پیرمرد بنشین. پیرمرد تکیه بر عصا نمود و گفت: من قصد حج دارم و مرا همسایه ای است که به من گفت: تو به حج می روی پس پیغام مرا به خلیفه رسول خدا برسان. گفت: بگو من زنی ضعیفه ام و مرا پدری بود که یاری ام می داد. پس پدرم وفات یافت و مزرعه ای برای من گذاشت که وجه معاش من و فرزندانم از آن بود. امیر آن شهر مزرعه را از من گرفت و یکی از عمال خود را بر آن گماشت تا درآمد آن را بگیرد و به او برساند و از آن هیچ به من و فرزندانم نمی دهد. ابوبکر گفت: کراهت باد آن غاصب فاجر را. عمر گفت: ای خلیفه رسول خدا! کسی را بفرست تا آن ظالم فاجر را به سزای خود برساند. ابن عباس گوید: پس دیدم که پیرمرد بازگشت و گفت: نعوذبالله من حقد الله فمن اظلم ممن یظلم بنت رسول الله (ص). "پناه می برم به خدا از دشمنی و عداوت خدا.چه کسی از ظلم کننده بر دختر رسول خدا ظالم تر و فاجر تر است؟" و از آن خانه بیرون رفت. ابوبکر گفت: او را برگردانید و کسی را دنبال او فرستاد. اما پیرمرد را ندیدند. ابن عباس گفت: خدمت امیر المومنین علیه السلام رسیدم. حضرت از این داستان پرسید و سپس فرمود: او خضر پیامبر بود. حدیقه الشیعه ج1ص326به نقل از نزهه الکرام ج1ص232 .
گریزهای مداحی و گریز های مناجاتی
┈┅ ❁ـ﷽ـ❁ ┅┈ 🔊 #سخنرانی کامل #حامد_کاشانی 📋 ریشه تمام انحرافات تاریخ اسلام - جلسه آول از پنج جل
. حضرت فاطمه علیها السّلام فرمودند: أمّا وَاللّهِ، لَوْ تَرَکُوا الْحَقَّ عَلی أهْلِهِ وَ اتَّبَعُوا عِتْرَهَ نَبیّه، لَمّا اخْتَلَفَ فِی اللّهِ اثْنانِ، وَ لَوَرِثَها سَلَفٌ عَنْ سَلَف، وَ خَلْفٌ بَعْدَ خَلَف، حَتّی یَقُومَ قائِمُنا، التّاسِعُ مِنْ وُلْدِ الْحُسَیْنِ علیه السلام ؛ به خدا سوگند، اگر حقّ ـ یعنی خلافت و امامت ـ را به اهلش سپرده بودند و از عترت و اهل بیت پیامبر (صلوات اللّه علیهم) پیروی و متابعت کرده بودند حتّی دو نفر هم با یکدیگر درباره خدا ـ و دین ـ اختلاف نمی کردند. و مقام خلافت و امامت توسط افراد شایسته یکی پس از دیگری منتقل می گردید و در نهایت تحویل قائم آل محمّد (علیه السّلام) می گردید که او نهمین فرزند از حسین (علیه السّلام) می باشد. بحارالأنوار، ج ۳۶، ص ۳۵۲، ح ۲۲۴ * حضرت فاطمه علیها السّلام فرمودند: وَ حَرَّمَ اللّه( الشِّرْکَ إخْلاصاً لَهُ بِالرُّبُوبِیَّهِ، فَاتَّقُوا اللّه حَقَّ تُقاتِهِ، وَ لا تَمُوتُّنَ إلاّ وَ أنْتُمْ مُسْلِمُونَ، وَ أطیعُوا اللّه فیما أمَرَکُمْ بِهِ، وَ نَهاکُمْ عَنْهُ، فَاِنّهُ، إنَّما یَخْشَی اللّهَ مِنْ عِبادِهِ الْعُلَماءِ ؛ خداوند سبحان شرک را (در امور مختلف) حرام گرداند تا آن که همگان تن به ربوبیّت او در دهند و به سعادت نائل آیند؛ پس آن طوری که شایسته است باید تقوای الهی داشته باشید و کاری کنید تا با اعتقاد به دین اسلام از دنیا بروید. بنابر این باید اطاعت و پیروی کنید از خداوند متعال در آنچه شما را به آن دستور داده یا از آن نهی کرده است، زیرا که تنها علماء و دانشمندان (اهل معرفت) از خدای سبحان خوف و وحشت خواهند داشت. ریاحین الشّریعه، ج ۱، ص ۳۱۲ * حضرت فاطمه علیها السلام فرمودند: … وَ النَّهْی عَنْ شُرْبِ الْخَمْرِ تَنْزیهاً عَنِ الرِّجْسِ، وَاجْتِنابَ الْقَذْفِ حِجاباً عَنِ اللَّعْنَهِ، وَ تَرْکَ السِّرْقَهِ ایجاباً لِلْعِّفَهِ ؛ (خداوند متعال) منع و نهی از شرابخواری را جهت پاکی جامعه از زشتی ها و جنایت ها؛ و دوری از تهمت ها و نسبت های ناروا را مانع از غضب و نفرین قرار داد؛ و دزدی نکردن، موجب پاکی جامعه و پاکدامنی افراد می گردد. ریاحین الشّریعه، ج ۱، ص ۳۱۲ * حضرت فاطمه علیها السلام خطاب به همسرشان امام علی علیه السلام اظهار نمودند: یا أبَاالحَسَن، إنّی لأسْتَحی مِنْ إلهی أنْ أکَلِّفَ نَفْسَکَ ما لا تَقْدِرُ عَلَیْهِ ؛ ای اباالحسن! من از خدای خود شرم دارم که از شما چیزی را در خواست نمایم و شما توان تهیه آن را نداشته باشید. امالی شیخ طوسی، ج ۲، ص ۲۲۸ * حضرت فاطمه علیها السّلام ضمن وصیّتی به امام علی علیه السلام اظهار نمودند: فَأکْثِرْ مِنْ تِلاوَهِ الْقُرآنِ، وَالدُّعاءِ، فَإنَّها ساعَهٌ یَحْتاجُ الْمَیِّتُ فیها إلی أُنْسِ الاْحْیاءِ؛ پس از آن که مرا دفن کردی، برایم قرآن را بسیار تلاوت نما، و برایم دعا کن، چون که میّت در چنان موقعیّتی بیش از هر چیز نیازمند به اُنس با زندگان می باشد. بحارالأنوار، ج ۷۹، ص ۲۷ * . روزى ام سلمه براى عیادت حضرت فاطمه علیها السلام آمد و پرسید: کَیفَ أَصبَحتِ عَن لَیلَتَکِ یا بِنتَ رَسُولِ اللّه ِ صلى الله علیه و آله؟ قالَتْ: اَصْبَحْتُ بَیْنَ کَمَدٍ وَکَرْبٍ، فُقِدَ النَّبِىُّ وَظُلِمَ الْوَصِىُّ، هُتِکَ وَاللّه ِ حِجابُهُ… ؛ اى دختر پیامبر شب را چگونه به صبح آوردید؟ (شب و روزت چگونه مى گذرد؟) حضرت فاطمه علیها السلام فرمودند: به صبح آوردم در حالى که تاریکى غم و انده مرا فراگرفته است، پیامبر از دست رفت و وصى او مظلوم واقع شد، حَریم و حرمت پیامبر شکسته شد. مناقب آل ابى طالب، ج ۲: ۲۰۵ * حضرت فاطمه زهرا (علیهاالسلام) بر سر مزار حمزه (علیه السلام) در پاسخ شخصى مى فرمایند: اَما وَاللّه ِ لَوْ تَرَکُوا الْحَقَّ عَلى اَهْلِهِ وَاتَّبَعُوا عِتْرَهَ نَبِیِّهِ لَمَااخْتَلَفَ فِى اللّهِ تَعالى اثْنانِ؛ به خدا سوگند اگر حق را به اهلش واگذار مى‌نمودند و از عترت پیامبر پیروى مى‌کردند، حتى دو نفر درباره خدا اختلاف نمى‌نمودند (و اسلام همه عالم را فرا مى‌گرفت.) کفایه الاثر: ۱۹۹٫ * شخصى به زنش گفت: پیش حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام برو و بپرس: آیا من از شیعیان اهل بیت هستم؟ ـ زن آمد و پرسید، حضرت فاطمه ذزهرا علیهاالسلام در پاسخ فرمودند: قُولى لهُ: اِنْ کُنْتَ تَعْمَلُ بِما اَمَرْناکَ وَتَنْتَهى عَمّا زَجَرْناکَ عَنْهُ فَأَنْتَ مِنْ شیعَتِنا وَاِلاّ فَلا… ؛ به همسرت بگو: اگر به آنچه تو را فرمان داده ایم عمل مى کنى و از آنچه نهى کرده ایم پرهیز نموده اى از شیعیان خواهى بود و در غیر این صورت از شیعیان نیستى. تفسیر منسوب به امام حسن عسکرى علیه السلام *
. امام علی(ع) هنگام خاکسپاری حضرت زهرا(س)، خطاب به رسول اکرم(ص)، سخنانى فرمود که دلالت بر عظمت حضرت زهرا(س) و نشانه شدت ناراحتى امام(ع) از فراق جانگداز اوست. ایشان می فرماید: «امانتی که به من سپردید بازگردانده شد و این مصیبت طاقت از کفم ربود، اگرچه بعد از غم رحلت شما، صبر بر آن ممکن شده است، این فراق اندوهم را جاودانه کرد و شبهایم با بی قراری عجین گردید تا وقتی به شما ملحق شوم. ای رسول خدا(ص) از او بپرس که چگونه امت در فاصله کوتاهی بعد از شما برای ظلم به او دست به دست هم دادند».
. در خطبه 202 نهج البلاغه، سخنانی از امام علی(عليه السلام) نقل شده، که مربوط به زمانی است، كه جسم پاك زهراى مرضيه(عليها السلام) را با دست خود در قبر مى گذارد. سخنانى كه از يك سو دليل بر عظمت بانوى اسلام فاطمه زهرا(عليها السلام) و از سوى ديگر نشانه شدت ناراحتى امام على(عليه السلام) از فراق جانگداز اوست. امام(عليه السلام) در بيان اين عبارات، بهترين و مناسب ترين مخاطب، يعنى رسول خدا(صلى الله عليه وآله) را انتخاب كرده و با او درد دل مى كند و سخن خود را از اينجا شروع مى كند: (سلام و درود بر تو اى رسول خدا(صلى الله عليه وآله) از سوى خودم، و از سوى دخترت كه هم اكنون در جوار تو فرود آمده، و به سرعت به تو ملحق شده است)؛ «السَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا رَسُولَ اللّهِ عَنِّي، وَ عَنِ ابْنَتِكَ النَّازِلَةِ فِي جِوَارِكَ، وَ السَّرِيعَةِ اللِّحَاقِ بِكَ». سپس امام(عليه السلام) خطاب به پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) عرض مى كند: (اى رسول خدا! از فراق دختر برگزيده و پاكت، پيمانه صبرم لبريز شده و طاقتم از دست رفته است، هر چند پس از رو به رو شدن با غم بزرگ فراق و مصيبت دردناك تو، اين مصيبت براى من قابل تحمّل شده است)؛ «قَلَّ، يَا رَسُولَ اللّهِ، عَنْ صَفِيَّتِكَ(1) صَبْرِي، وَ رقَّ عَنْهَا تَجَلُّدِي(2)، إِلاَّ أَنَّ فِي التَّأَسِّي(3) لِي بِعَظِيمِ فُرْقَتِكَ، وَ فَادِحِ(4) مُصِيبَتِكَ، مَوْضِعَ تَعَزٍّ».(5) اشاره به اينكه گرچه مصيبت حضرت زهرا(عليها السلام) فوق العاده جانكاه است؛ ولى درد مصيبت تو از آن، سنگين تر و جانكاه تر بود و تحمّل آن، راه را براى تحمّل اين مصیبت، هموار ساخت. به يقين مصيبتى بزرگ تر از مصيبت رحلت پيامبر(صلى الله عليه وآله) براى امام على(عليه السلام) نبود، هر چند حضرت فاطمه زهرا(س) همسرى بسيار گرانقدر و بى مانند بود؛ پيامبر به منزله پدر امام على(عليه السلام) و افزون بر آن، رهبر، راهنما، معلم، استاد و خلاصه، همه چيز آن حضرت بود. لذا در حديثى آمده است كه پيامبر اكرم(ص) خطاب به امام على(ع) فرمود: «يا أَبَا الرَّيْحانَتَيْنِ... عَنْ قَليلِ يَنْهَدُّ رُكْناكَ»؛ (اى پدر دو گل خوشبو... به زودى دو ستون حياتت درهم مى شكند) و هنگامى که پيامبر اكرم(ص) رحلت فرمود امام على(ع) فرمود: «هذا أَحَدُ رُكْنَي الَّذي قالَ لي رَسُولُ اللهِ»؛ (اين يكى از آن دو ستونى است كه پيامبر فرمود) و چون فاطمه زهرا(س) شربت شهادت نوشيد، فرمود: «هذَا الرُّكْنُ الثّاني الَّذي قالَ رَسُولُ اللهِ»؛ (اين ستون ديگرى است كه رسول الله فرمود).(6) آنگاه امام(عليه السلام) در شرح اين سخن مى افزايد: ([فراموش نمى كنم] من تو را با دست خود در ميان قبر نهادم و هنگام رحلتت روح تو در ميان گلو و سينه من روان شد؛ ما از خداييم و به سوى او باز مى گرديم)؛ «فَلَقَدْ وَسَّدْتُكَ(7) فِي مَلْحُودَةِ(8) قَبْرِكَ، وَ فَاضَتْ بَيْنَ نَحْرِي وَ صَدْرِي نَفْسُكَ، فـَ «إِنَّا لِلّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ»».قرائن نشان مى دهد [و خطبه 197 نيز دلالت دارد] كه سر مبارك پيامبر به هنگام رحلت بر سينه پاك امام على(عليه السلام) بود و در همان حال روح پاكش به عالم بقا شتافت و از ميان سينه و گلوى امام على(عليه السلام) گذشت.
. آنگاه امام بار ديگر به شرح مصيبت حضرت زهرا(علیها السلام) باز مى گردد و خطاب به پيامبر عرضه مى دارد: (امانتى را كه به من سپرده بودى، هم اكنون باز پس داده شد و ودیعه ای كه نزد من بود گرفته شد؛ ولى اندوهم جاودانى است و شبهايم همراه بيدارى و بى قرارى؛ تا آن زمان كه خداوند منزلگاهى را كه تو در آن اقامت گزيده اى برايم برگزيند [و به تو ملحق شوم])؛ «فَلَقَدِ اسْتُرْجِعَتِ الْوَدِيعَةُ، وَ أُخِذَتِ الرَّهيِنَةُ! أَمَّا حُزْنِي فَسَرْمَدٌ(9)، وَ أَمَّا لَيْلِي فَمُسَهَّدٌ(10)، إلَى أَنْ يَخْتَارَ اللّهُ لِي دَارَكَ الَّتي أَنْتَ بِهَا مُقِيمٌ». اين عبارت كه از شدّت اندوه امام على(عليه السلام) در برابر حادثه غم انگيز شهادت حضرت زهرا(عليها السلام) حكايت مى كند، به خوبى نشان مى دهد كه تا چه حد اين بانوى عزيز در نظر امام على(عليه السلام) گرامى بود و پيوند عاطفى و روحانى و معنوى آن دو به يكديگر عميق و ريشه دار. تعبير به «وديعه» اشاره به همان چيزى است كه پيامبر(صلى الله عليه وآله) در آستانه رحلتش دست فاطمه را گرفت و در دست امام على(عليه السلام) گذارد و فرمود: «يا اَبَاالْحَسَنِ هذِهِ وَديعَةُ اللهِ وَ وَديعَةُ رَسُولِهِ عِنْدَكَ فَاحْفَظْ اللهَ وَ احْفَظْني فيها وَ إِنَّكَ لَفاعِلُهُ»(11)؛ (اى ابوالحسن اين وديعه خدا و وديعه رسولش محمد نزد توست؛ حق خداوند و حق مرا در مورد آن رعايت كن و مى دانم رعايت خواهى كرد). البته بعضى معتقدند كه پيامبراكرم(صلى الله عليه وآله) اين سخن را در شب زفاف زهرا فرمود. با توجه به اينكه يكى از معانى «رهينه» نعمت بزرگ است و حضرت زهرا بزرگترين نعمتى بود كه خدا به امام على(عليه السلام) داده بود، تعبير بالا دراين باره به كار رفته است. آنگاه امام(عليه السلام) به گوشه اى از مصائب دردناك حضرت زهرا(عليها السلام) اشاره كرده، عرضه مى دارد: ([اى رسول خدا] به زودى دخترت تو را آگاه خواهد ساخت كه امّت تو در ستم كردن به وى دست به دست هم داده بودند، سرگذشت دردناك او را بى پرده از او بپرس و خبر اين حوادث را از وى بگير. اين حوادث دردناك در زمانى رخ داد كه هنوز مدّت زيادى از رحلت تو نگذشته و يادت فراموش نگشته بود)؛ «وَ سَتُنَبِّئُكَ ابْنَتُكَ بتَضَافُرِ أُمَّتِكَ عَلَى هَضْمِهَا، فَأَحْفِهَا(12) السُّؤَالَ، وَ اسْتَخْبِرْهَا الْحَالَ؛ هذَا وَ لَمْ يَطُلِ الْعَهْدُ، وَ لَمْ يَخْلُ مِنْكَ الذِّكْرُ». ظاهر اين است كه اين عبارات سربسته كه اميرمؤمنان على(عليه السلام) براى رعايت ادب در پيشگاه پيامبر آن را زياد نمى شكافد و شرح نمى دهد، اشاره به حوادث بسيار اسف انگيزى است كه پس از مدّت كوتاهى از رحلت پيامبر رخ داد؛ هجوم به خانه زهرا(عليها السلام)، آتش زدن در خانه، اسقاط جنين آن حضرت و بردن اجباری امام به سوى مسجد براى بيعت، حوادثى است كه نه تنها به صورت پررنگ در تاريخ شيعه آمده؛ بلكه در منابع اهل سنت هم، با كمال تعجّب صريحاً ذكر شده است. سرانجام امام در آخرين سخن خود خطاب به پيامبر و بانوى اسلام زهراى مرضيه، چنين مى گويد: (درود خدا بر هر دوی شما باد، درود و سلام کسی که وداع می کند [و به خدا می سپارد]؛ نه کسی که ناخشنود و ملول شده است، اگر از كنار قبرت باز گردم به سبب ملول شدن نيست، و اگر اقامت گزينم [و ناله و شیون سر دهم] به جهت سوء ظن به وعده نيك خداوند در مورد صابران و شكيبايان نمى باشد)؛ «وَ السَّلاَمُ عَلَيْكُمَا سَلاَمَ مُوَدِّع، لاَ قَال(13) وَ لاَ سَئِم(14)، فَإِنْ أَنْصَرِفْ فَلاَ عَنْ مَلاَلَة، وَ إِنْ أُقِمْ فَلاَ عَنْ سُوءِ ظَنٍّ بِمَا وَعَدَ اللّهُ الصَّابِرِينَ». در روايت كافى در ذيل اين سخن چنين آمده است: «واه واهاً وَ الصَّبْرُ أَيْمَنُ وَ أجْمَلُ وَ لَوْلا غَلَبَةُ الْمُسْتَوْلينَ لَجَعَلْتُ الْمَقامَ وَ اللَّبْثَ لِزاماً مَعْكُوفاً وَ لأعْوَلْتُ إِعْوالَ الثَّكْلى عَلى جَليلِ الرَّزِيَّةِ فَبِعَيْنِ اللهِ تُدْفَنُ ابْنَتُكَ سِرّاً وَ تَهْضِمُ حَقُّها وَ تَمْنَعُ إِرْثُها وَ لَمْ يَتَباعَدِ الْعَهْدُ وَ لَمْ يَخْلُقْ مِنْكَ الذِّكْرُ وَ إِلَى اللهِ يا رَسُولَ اللهِ الْمُشْتَكى وَ فيكَ يا رَسُولَ اللهِ أحْسَنَ الْعَزاء وَ صَلَّى اللهُ عَلَيْكَ وَ عَلَيْها السَّلامُ وَ الرِّضْوانُ»؛ (آه آه! ولى شكيبايى مى كنم كه شكيبايى بهتر و زيباتر است و اگر بيم آن نبود كه نظام حاكم از جايگاه قبر تو آگاه شوند پيوسته در كنار قبر تو مى ماندم و ناله هايى همچون ناله هاى مادرى كه به داغ فرزندش گرفتار شده، براى اين مصيبت بزرگ سر مى دادم. اى رسول گرامى، خدا مى بيند كه دخترت پنهان به خاك سپرده مى شود و حقّش بر باد مى رود و او را از ارثش محروم مى كنند حال آنكه زمان زيادى نگذشته و نامت فراموش نشده است. اى رسول خدا اين شكايت را به درگاه حق و به نزد تو مى آورم. اى رسول خدا تسليت مرا بپذير! درود و سلام و رضوان خدا بر تو و بر دخترت زهرا باد15
.👆 از اين تعبيرات و آنچه در نهج البلاغه آمده به خوبى روشن مى شود كه حق نشناسان در زمان كوتاهى بعد از رحلت پيامبر(صلی الله علیه و آله) چه مصائبى بر اهل بيت او (عليهم السلام) و عزيزترين عزيزانش وارد كردند؛ مصائبى كه امام على(عليه السلام) را كه كوه شكيبايى و استقامت بود به لرزه درآورد و همچون مادر جوان مرده به گريه و ناله واداشت و عجب اينكه مدارك اين تهاجم بى رحمانه بر بيت وحى، در كتب اهل سنّت نيز به صورت گسترده آمده است.(16) پی نوشت: (1). «صفيّة» از ريشه «صفو» بر وزن «عفو» به معناى صاف و پاك گرفته شده و صفىّ به معناى برگزيده است. در اينجا امام(عليه السلام) از دختر پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) به عنوان صفيه او ياد مى كند تا علوّ شأن او را نشان دهد. (2). «تجلّد» از ريشه «جلد»، بر وزن «بلد» و «جلاده» گرفته شده كه به معناى صبر و استقامت كردن است و «تجلّد» در اينجا اشاره به طاقت و صبر بر مصيبت است. (3). «تأسّى» گاه به معناى اقتدا كردن آمده و گاه به معناى غمگين شدن و در اينجا معناى دوم مناسب است، زيرا سخن از غم و اندوه است، نه اقتدا كردن، هر چند جمعى از شارحان يا مترجمان به دنبال معناى اوّل رفته اند و ظاهراً سبب اشتباه آنها، معروف بودن آن در استعمالات متعارف است. (4). «فادح» از ريشه «فدح»، بر وزن «فتح» به معناى سنگين بار كردن گرفته شده و در اينجا به معناى مصيبت سنگين است. (5). «تعزّ» يا «تعزّى» به معناى صبر بر مصيبت است و از ريشه «عزاء» گرفته شده است. (6). الأمالي، ابن بابويه، محمد بن على‏، كتابچى‏، تهران، ‏‏1376 شمسی‏، چاپ: ششم، ص 135، (المجلس الثامن و العشرون)؛ بحار الأنوار، مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى‏، محقق/ مصحح: جمعى از محققان‏، دار إحياء التراث العربي‏، بيروت‏، 1403 قمری‏، چاپ: دوم، ج ‏43، ص 173، باب 7 (ما وقع عليها من الظلم و بكائها و حزنها و شكايتها في مرضها إلى شهادتها و غسلها و دفنها و بيان العلة في إخفاء دفنها صلوات الله عليها و لعنة الله على من ظلمها)؛ اين حديث در منابع اهل سنّت نيز آمده است؛ مانند كتاب فضائل الصحابة، الشيباني، أحمد بن حنبل، تحقيق: محمد عباس، وصي الله، مؤسسة الرسالة، بيروت، 1403قمری/ 1983میلادی، الطبعة الأولى، ج 2، ص 623، ح 1067. (7). «وَسّد» از «وسادة»؛ يعنى بالش گرفته شده و اين واژه به معناى بالش زير سر نهادن است. (8). «ملحودة» از ريشه «لحد» بر وزن «عهد» به معناى شكافى است كه در داخل قبر در يك سمت آن ايجاد مى كنند و ميت را در آن قرار مى دهند تا هنگام پر كردن قبر، خاكها بر روى ميت ريخته نشود. (9). «سرمد» به معناى دائم و طولانى است و گاه به چيزى كه آغاز و انجامى ندارد «سرمدى» گفته مى شود. (10). «مُسَهَّد» از ريشه «سهد» بر وزن «صمد» به معناى بيدارماندن و بى خوابى كشيدن گرفته شده است. قابل توجّه اينكه در اينجا «مسهّد» به عنوان وصف (خبر) براى «ليل» آمده است و امام(عليه السلام) مى فرمايد: شبهاى من بيدار و بى تاب است به جاى اينكه بگويد خودم چنين هستم و اين در واقع نوعى تأكيد را مى رساند. (11). بحار الأنوار، همان، ج ‏22، ص 484، باب 1 (وصيته(صلی الله علیه و آله) عند قرب وفاته و فيه تجهيز جيش أسامة و بعض النوادر). (12). «احفها» از ريشه «احفاء» به معناى اصرار در سؤال و خبر گرفتن گرفته شده است. (13). «قال» از ريشه «قلاء» بر وزن «سلام» به معناى بيزار بودن گرفته شده و «قال» به كسى مى گويند كه از چيزى بيزار باشد. (14). «سئم» از ريشه «سئامت» بر وزن «فلاحت» به معناى ملال و كسل شدن گرفته شده و «سئم» به كسى گفته مى شود كه چنين حالتى دارد. (15). الكافي، كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق‏، محقق / مصحح: غفارى على اكبر و آخوندى، محمد، دار الكتب الإسلامية، تهران، ‏ ‏1407 قمری، چاپ: چهارم، ج ‏1، ص 459، باب (مولد الزهراء فاطمة)؛ الأمالي، مفيد، محمد بن محمد، محقق / مصحح: استاد ولى، حسين، غفارى، على اكبر، كنگره شيخ مفيد، قم‏، 1413 قمری‏، چاپ: اول، ص 283، (المجلس الثالث و الثلاثون). (16). 📚گردآوری از کتاب: پيام امام امير المومنين(عليه السلام)‏، مكارم شيرازى، ناصر، تهيه و تنظيم: جمعى از فضلاء، دار الكتب الاسلاميه‏، تهران‏، 1386 شمسی‏، چاپ: اول‏، ج 8، ص 32. .
-517923070_-1675812021.mp3
17.51M
🎙بشنوید | سخنرانی حجت‌الاسلام والمسلمین ناصر رفیعی در دومین شب مراسم عزاداری حضرت فاطمه‌زهرا سلام‌الله‌علیها در حسینیه امام خمینی(ره). ۱۴۰۱/۱۰/۴ ••✾••✾••
. . الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم _امشب دلم گـــرفته از آن گـریه می کنم _هم ناله با امام زمان (عج)گریه می کنم چه خبره امشب ؟،،، _یا رب رســــیده شام غریبان یاس و من _رنگِ غــــروبِ فصلِ خزان گریه می کنم ( اینجا نباش ، دلهامون رو ببریم توو خونه ی امیرالمومنین ، چه خبره امشب ؟ از فردا دیگه خونه ی فاطمه ، مادر نداره ، از فردا یه دختر سه چهارساله ، باید توو خونه مادری کنه ، باید خونه داری کنه ، این مدتی که فاطمه بیمار بود ، هر موقع می اومد توو خونه ، هر چی غم و غصه داشت با دیدن فاطمه فراموش میکرد ، اما از فردا هر کی میآد توو این خونه ، زانوی غم بغل میگیره ... _با اشکِ غسلِ نیمه شـب و گریه یِ کفن _با تُربتی که مــانده نهـان گریه می کنم _با رازِ سر گشوده یِ یک جسمِ پُر گریز _با طفل آســـتین به دهان گریه می کنم امیرالمومنین فرمود : مبادا بلند گریه کنید ، مبادا همسایه ها خبردار بشن ... مقتل میخوندم ، یه همچی شبی ، حتی اون دوتا نامرد ، اومدند درِ خونه ی امیرالمومنین ، گفتند ما شنیدیم کار فاطمه تموم شده ؟ فردا ، حتما ما باید بر فاطمه نماز بخونیم ها ... یاعلی نکنه بدون حضور ماها ، بخواهی برفاطمه نماز بخونی ؟ حالا ببین امیرالمومنین چه غُصه هایی داره امشب ؟ _همراهِ کوه صبر که امرِ سکوت کرد ( فرمود کسی بلند بلند گریه نکنه ، بچه ها ، آستین به دهان بگیرید ... ) _همراهِ کوه صــبر که امرِ سکـوت کرد _اما گریست مویه کنان گریه می کنم اسماء میگه ، من آب میریختم ، یه مرتبه دیدم صدای ناله علی بلند شد ، سر به دیوار گذاشته داره بلند بلند گریه میکنه ، آقاجان خودتون فرمودید که کسی بلند گریه نکنه ؟ صدا زد اسماء : _تو زهـــرا بینی و مـــن روی نیلی _تو صورت بینی و من جای سیلی تازه فهمیدم چرا فاطمه وصیت کرده منو شبانه غسل بدهید ؟ شاید نمیخواسته زخم ها و کبودی ها رو علی ببینه ... _تو می بینی علی را زار و خسته _نمی بینــــی تو پهلوی شکـــسته الان دستم به بازوی شکسته خورد ، تازه فهمیدم چرافاطمه از من رو میگرفت ؟ تازه فهمیدم دست بانو چرا بالا نمی اومد ؟ کار غسل فاطمه رو هر طوری بود به اتمام رسوند ، بندای کفن رو بست ، بعد صدا زد یتیمای فاطمه بیائید ... سیدا ، خدا نکنه توو این مجلس طفلی باشه ، مادرش از دنیارفته باشه ، صدا زد ، یتیمای فاطمه بیائید ، حسنین اومدند خودشون رو انداختند روی سینه ی مادر ، هر دوتا آنچنان ناله ی جانسوزی میزنند ، امیرالمومنین میگه دیدم بندهای کفن باز شد ، هر دو تا دستای فاطمه از کفن بیرون اومد ، این دوتا آقازاده رو در آغوش گرفت ... یه مرتبه دیدم از زمین و زمان یه ندایی بلند شد ، یاعلی ، بچه هارو از مادر جدا کن ، آه ، ملائکه طاقت دیدن این صحنه رو ندارند ... اما ... من یه بچه یتیمِ دیگه رو هم سراغ دارم ، نیمه های شب از خواب بیدار شد ، هی گریه میکرد ، هی ناله میزد ، هر چی عمه التماسش میکرد ، رقیه آرام باش ، گریه نکن ، صدا میزد عمه الان بابام رو توو خواب دیدم ، منو بغل گرفته بود ، خودش گفت الان میام پیشت ... لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیمِ ، هر جا نشستی ، سه مرتبه ، از سُویدای دلت ، صدا بزن ، یا زهرا یازهرا یازهرا،،، .
4_6019223298989098728.ogg
373.7K
علی سر در گـریبان دارد امشب علی شــــام غریبان دارد امشب چراغ خــانه ها گردیده روشـن کجــائی ای چـــــراغ خـانه من اگر شــمعی کـند درد دلم گوش کند درسوختن خود رافراموش خموشی هر چــــراغی دارد اما چراغ من شده بی وقت خاموش زمین از این بدن چیزی نمانده بگیر ای قبر جان من در آغوش
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. مطلب هفتم : ✅(ع)_با_پیامبر(ص) 🔹درد دل امیرالمؤمنین با رسول خدا بعداز دفن صدیقه کبری (سلام الله علیها) 🔸 (هنگامی که حضرت علی علیه السلام فاطمه زهرا را دفن نمود) ... وقتی دست مبارك از خاك قبر برافشاند، اندوه و غم بر دلش هجوم آورد و سيلاب اشك را بر گونه‏ هایش جارى ساخت، سپس رو به جانب قبر رسول خدا (ص) گرداند و گفت: «اى رسول خدا از من بر تو سلام باد، و سلام باد بر تو از جانب دخترت و حبيبه‏ ات و نور ديده‏ ات و زائرت و كسى كه در آرامگاه تو در ميان خاك آرمیده است. همان كسی كه خداوند زود رسيدن به تو را برايش برگزيده است. يا رسول اللَّه صبرم در فراق دختر برگزيده‏ ات كم شده، و تاب و توانم در فراق سرور زنان به سستى گرائيده. به راستى كه امانت پس گرفته شد، و گروگان دريافت گشت، و زهرا خيلى سريع از دستم ربوده شد. ... و به زودى دختر تو از همدستى امّتت عليه من و غصب حقّ خودش به تو گزارش میدهد، پس احوال را از او جويا شو، كه بسى غمهاى سوزانى كه در سينه داشت و راهى براى پخش آن نمی ‏يافت، اما به زودى بازگو خواهد نمود، و البتّه خداوند داورى می‏كند و او بهترين داوران است. -------------------------------------------------- 📚متن عربی: 🔸 فَلَمَّا نَفَضَ يَدَهُ مِنْ تُرَابِ الْقَبْرِ هَاجَ بِهِ الْحُزْنُ، وَ أَرْسَلَ دُمُوعَهُ عَلَى خَدَّيْهِ، وَ حَوَّلَ وَجْهَهُ إِلَى قَبْرِ رَسُولِ اللَّهِ (صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) فَقَالَ: السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا رَسُولَ اللَّهِ، عَنِّي وَ عَنِ ابْنَتِكَ وَ حَبِيبَتِكَ، وَ قُرَّةِ عَيْنِكَ وَ زَائِرَتِكَ، وَ الثَّابِتَةِ فِي الثَّرَى بِبُقْعَتِكَ، الْمُخْتَارِ اللَّهُ لَهَا سُرْعَةَ اللِّحَاقِ بِكَ، قَلَّ يَا رَسُولَ اللَّهِ عَنْ صَفِيَّتِكَ صَبْرِي، وَ ضَعُفَ عَنْ سَيِّدَةِ النِّسَاءِ تَجَلُّدِي. قَدِ اسْتُرْجِعَتِ الْوَدِيعَةُ، وَ أُخِذَتِ الرَّهِينَةُ، وَ اخْتُلِسَتِ‏ الزَّهْرَاءُ... وَ سَتُنْبِئُكَ ابْنَتُكَ بِتَظَاهُرِ أُمَّتِكَ عَلَيَّ وَ عَلَى هَضْمِهَا حَقَّهَا، فَاسْتَخْبِرْهَا الْحَالَ، فَكَمْ مِنْ غَلِيلٍ مُعْتَلِجٍ بِصَدْرِهَا لَمْ تَجِدْ إِلَى بَثِّهِ سَبِيلًا، وَ سَتَقُولُ وَ يَحْكُمَ اللَّهُ بَيْنَنا وَ هُوَ خَيْرُ الْحاكِمِينَ‏. -------------------------------------------------- 📘 منبع: أمالي، شیخ طوسي، صفحه: 110-109 .
مطلب دوازدهم : مقداد از کوچه بنی هاشم می گذشت که (ملعون) ، سد راه او شد. به مقداد گفت: از کجا می آیی؟ مقداد جواب داد : از خانه ی مولایم (علیه السلام)،دیشب فاطمه سلام الله علیها را دفن نمودیم او (لعنت الله علیه) تا این سخن را شنید یک سیلی محکم به مقداد زد و مقداد نقش زمین شد و شروع کرد به گریه کردن… او(ملعون) مضحکانه گفت : درد داشت که گریه میکنی؟ مقداد جواب داد : گریه من به خاطر سیلی خوردنم نیست، به خاطر این است که با این دست سنگین، دختر صلی الله علیه و آله و سلم را سیلی زدی. حالا احساس سیلی خوردن (سلام الله علیها) را حس میکنم…. 📖بحارالانوار،جلد 43 .
مطلب هشتم : حضرت علی(ع) به هنگام شهادت حضرت زهرا(س) چنین سرود : 📋《نَفسِـی عَلَى زَفَرَاتِهَا مَحبُوسَةٌ، یا لَیتَهَا خَرَجَت مَـعَ الزَّفَـرَاتِ‏، لَا خَیرَ بَعـدَكَ فِی الحَیـاةِ وَ إِنَّمَا، أَبكِی مَخَـافَةَ أَن تَطُولَ حَیاتِی‏》 ♦️جان من با آه و ناله هایش در اندرون من زندانی است. ای کاش جان من هم با ناله ها از بدنم خارج شود. بعد از تو خیری در زندگی نیست و من از ترس اینکه مبادا زندگی ام به طول انجامد گریه می کنم. 📋《فِرَاقُكِ أَعْظَمُ الْأَشْيَاءِ عِنْدِي، وَ فَقْدُكِ فَاطِمُ أَدْهَى الثُّكُولِ‏ سَأَبْكِي حَسْرَةً وَ أَنُوحُ شَجْواً، عَلَى خَلٍّ مَضَى أَسْنَى سَبِيلٍ‏ أَلَا يَا عَيْنُ جُودِي وَ أَسْعِدِينِي، فَحُزْنِي دَائِمٌ أَبْكِي خَلِيلِي‏》 ♦️هجران تو نزد من بزرگترین مصیبتهاست و از دست دادن تو ای فاطمه سخت تر از فرزند مرده است. من گریه با حسرت خواهم کرد و نوحه گلوگیر خواهم نمود بر دوستی که راهی بلند رفته است. ای چشم احسان کن و به من یاری نما در گریه کردن که حزن من دائمی است و به دوست گریه می کنم. بحار الانوارج43 ص273 .
مطلب هفدهم : ✴️روضه حضرت زهراء از لسان مبارك أميرالمؤمنين عليهماسلام✴️ ♦️يا عمّار إنّي لَمّا وَضَعتُها عَلى المُغتَسَل وَجَدتُ ضِلعَاً مِن أضلاعِها مَكسوراً، وَجَنبُها قَد اسوَدٌ مِن ضَربِ السّياط... وَكانَتْ تُخفى عَلَىَ مَخافَةً أن يَشتَدُّ حُزني . ♦️ای عمار وقتی فاطمه را بر جایگاه شستنش قرار دادم دریافتم که دنده ای از دنده هایش شکسته و پهلویش از ضربه تازیانه سیاه شده بود. اما او این موضوع را از ترس اینکه من غمگین شوم ، ازمن مخفی نمود. 📚 برگرفته از کشکول فاطمی ص۵۰ بنقل از 👈 انوار العلویه ، علامه شیخ جعفر نقدی ، چاپ سنگی ص ۳۰۶ ❎ واژگان کلیدی : *مُغتسل : جاى غسل *ضلع : دنده *جنب : پهلو ، ناحیه نزدیگ جگر *السياط : تازیانه ، شلاق چند پر کوتاه .
. (ع) و حضرت زهرا(س) دخترت گریه می کند حالا روی دستش سه تا کفن مانده بین این ای که وا کرده سه کفن دو پیرهن مانده با نفسهای آخرت گفتیش این کفنها برای خانه ی ماست پدر و مادر و من اما پیرهن ها برای کرببلاست اولین پیرهن که میبینی این که کوچکتر است دخترکم قسمت محسنم نشد اما به تنِ اصغر است دخترکم هدیه کن بر رباب و در بغلش نوه ام را ببوس اصغر را دوّمین اش برای بی کفن است به تنش تا که کرد،خنجر را بوسه ای زن به گودی زیرش قبل تیغ و سنان و سر نیزه قبل از اینکه خنجرش با زور می زند نانجیب بر نیزه بعد غارت حرامیان را دید تبر و دشنه تیز می کردند با لباسی که از تنش کندند تیغشان را تمیز می کردند دید حتی لباس اصغر نیست نخ قنداقه هم به غارت رفت وای دست رباب را بستند بین نا محرمان اسارت رفت شاعر: . . *صدا زد زینبُ .. دخترم بیا ، مادر میخواد وصیت کنه. فرمود ای کنار گذاشتم ، میشه برا مادر بیاری؟ .. بقچه رو آورد گذاشت جلو مادر . گفت زینبم درِ بقچه رو باز کن . با همون دستایِ کوچولوش گره‌ها رو باز کرد ، دید سه‌ تا کفن میونه بقچه‌ ست ... دخترم اولین کفن مال منه .. کفنِ دوم مال بابات علیِ .. کفنِ سوم مال حسنِ .. یه مرتبه دید متحیرانه داره نگاه میکنه ... میگه زینب یه آهی کشید ، مادر نکنه حسینُ یادت رفته؟! ... یه مرتبه دوتایی گریه کردن .. صدا زد نه زینبم فراموشم نشده ، برا حسینم یه پیراهن دوختم. این پیراهنُ بهش بده ، لحظه‌ای که میخواست بره میدان ، از طرف من زیر گلوی حسینمُ ببوس ... داره حسینش میره، یه مرتبه دید داره صدا میزنه « مهلاً مهلاً » همینطور داره میره ، دوباره صدا زد : « مهلاً مهلاً » داره میره .. اما یه‌مرتبه صدا زد « یابن الزهرا ... » تا گفت یابن الزهرا برگشت .. چی میگی زینبم ؟.. صدا زد وصیت مادرمه؛ یه بوسه زیر گلویِ حسینش زد ... کاش به همینجا ختم میشد ، اما این بوسه ، بوسۀ آخر زینب نبود .. اینجا گلوی سالم حسینُ بوسه زد. اما چند ساعت بعد اومد تو گودال ، این نیزه شکسته‌ها رو کنار زد ... آی حسین .... به @gorizhaayemaddahi .
. سلام بر تو از سوي من و از دخترت زهرا يا رسو الله شدم بعد از تو و زهرايت بي کس و تنها يا رسول الله ز داغ او صبر من کم شد قامتم خم شد يا رسول الله نصيب من بعد زهرايت غصه و غم شد يا رسول الله بگير از من اين امانت را عزيز بهتر زجانت را يا رسول الله ۲ بپرس از او بعد تو امت با دل زهرايت چه ها کردند تسلاي قلب سوزانش جاي گل بر او هيزم آوردند ميان ديوار و در از کين با لگد دشمن پهلويش بشکست به کوچه پيش دوچشم من با غلاف تيغ بازويش بشکست بگير از من اين امانت را عزيز بهتر زجانت را يا رسول الله ۲ شکسته پهلوي فاطمه و سينه اش مجروح و رخش نيلي برای آن ضربه‌ی لگد و ضرب مسمار و ضربه ی سيلي به جان زهراي تو من از اين امانت داري خجل هستم اگر زهرايت کتک خورده چون به امر حق بسته شد دستم بگير از من اين امانت را عزيز بهتر زجانت را يا رسول الله ٢ ✍ .
. هرکی اول میگفت با او بیعت میکردیم! ◾️ ! 👈🏼👈🏼 قال سلمان الفارسی: فلما أن كان الليل حمل علي (عليه السلام) فاطمة (عليهاالسلام) على حمار وأخذ بيدي ابنيه الحسن والحسين (عليهماالسلام). فلم يدع أحدا من أهل بدر من المهاجرين ولا من الأنصار إلا أتاه في منزله فذكّرهم حقه ودعاهم إلى نصرته، فما استجاب له منهم إلا أربعة وأربعون رجلا. ▫️فأمرهم أن يصبحوا بكرة محلّقين رءوسهم معهم سلاحهم ليبايعوا على الموت. فأصبحوا فلم يواف منهم إلا أربعة. فقلت لسلمان: من الأربعة؟ فقال: أنا وأبو ذر والمقداد والزبير بن العوام. ▪️ثم أتاهم علي (عليه السلام) من الليلة المقبلة فناشدهم، فقالوا: نصبحك بكرة. فما منهم أحد أتاه غيرنا. ثم أتاهم الليلة الثالثة، فما أتاه غيرنا. فلما رأى غدرهم وقلة وفائهم له، لزم بيته وأقبل على القرآن يؤلّفه ويجمعه. فلم يخرج من بيته حتى جمعه، وكان في الصحف والشظاظ والأسيار والرقاع .... 📚 كتاب سليم بن قيس الهلالي، ج۲ص۵۸۰، ح۴ ◾️ اگر شوهرت بر ابوبکر سبقت میگرفت، با او بیعت میکردیم! ▫️روى أبو محمد مسلم بن قتيبة: ... ثم ذكر ما احتج (عليه السلام) به وقال: وخرج علي (عليه السلام) يحمل فاطمة بنت رسول اللّه (عليهاالسلام) على دابة ليلا، يدور في مجالس الأنصار تسألهم النصرة. ▪️فكانوا يقولون: يا بنت رسول اللّه! قد مضت بيعتنا لهذا الرجل، ولو أن زوجك وابن عمك سبق إلينا أبابكر ما عدلنا به. فيقول علي (عليه السلام): أ فكنت أدع رسول‌الله (صلّى الله عليه وآله) في بيته لم أدفنه وأخرج أنازع الناس سلطانه؟! فقالت فاطمة (عليهاالسلام): ما صنع أبوالحسن إلا ما كان ينبغي له، وقد صنعوا ما الله حسيبهم وطالبهم. 📚 منابع: ۱. الموسوعة الکبری عن فاطمة الزهرا، ج۱۴، ص۱۴۱ ۲. بحارالأنوار، ج۲۸، ص۳۵۵ ۳. الإمامة والسیاسه، ج۱ ص۱۹ 🔆
◼️ 👈🏼👈🏼 حدود چهل سال قبل در کرمان یکی از علمای وارسته و متعهد به نام آیت‌الله (متوفی ۱۳۲۸ شمسی) زندگی می‌کرد، در آن زمان، در کرمان، بازار فرقه ضالّه «شیخیه» رواج داشت. ◽️ آیت الله کرمانی، واعظ وارسته آن زمان مرحوم را به کرمان دعوت کرد تا با وعظ و ارشاد خود، مردم را از انحرافات و گمراهی‌های شیخیه آگاه کند و در نتیجه جلوی گسترش آنها را بگیرد. ◽️ مرحوم سید یحیی واعظ یزدی، این دعوت را پذیرفت و به کرمان رفت، مردم را متوجه انحرافات آنها نمود و با افشاگری خود، این گروه ضالّه را رسوا ساخت، به طوری که تصمیم گرفتند با نیرنگی مخفیانه ایشان را به قتل برسانند، آن نیرنگ مخفیانه این بود: ◽️ شخصی از پیروان شیخیه به صورت ناشناس، از سید دعوت کرد که فلان ساعت به فلان محله و فلان خانه برای منبر رفتن برود. ایشان نیز قبول کرد. دعوت کننده همراه عده‌ای دیگر به خدمت سید یحیی واعظ آمده و او را با احترام به عنوان روضه خوانی بردند، ولی بعد معلوم شد که ایشان را به خارج از شهر به باغی برده و از منبر و روضه خبری نیست، او کم کم احساس خطر جدی کرد و خود را در دام خطر جدی از سوی شیخیّون دید، آن هم در جایی که هیچ کس از حیله آنان مطلع نبود. ◽️ سید یحیی واعظ در آن حال به جَدّه خود حضرت زهرا(سلام الله علیه)متوسل گردید، گویا نمازاستغاثه به آن حضرت را خواند و درسجده نمازگفت: (یامولاتی یا فاطمه اغیثینی)؛ ای سرور من ایفاطمه، به من پناه بده و به فریادم برس. خطر لحظه به لحظه نزدیک می‌شد، سید یحیی دید، گروه دشمن به او نزدیک شدند، و خود را آماده کردند و چیزی نمانده بود که به او حمله کرده و او را قطعه قطعه کنند. ◽️ در این لحظه حساس، ناگهان غرّش تکبیر و فریاد مردم را شنید که باغ را محاصره کرده‌اند، و از دیوار وارد باغ شدند و با حمله به گروه شیخی‌ها، آنها را تارومار کردند و سید یحیی را نجات داده و با احترام، همراه خود در کنار آیت الله میرزا محمد رضا کرمانی به شهر و منزل آوردند. ◽️ سید یحیی واعظ از آیت الله کرمانی پرسید: شما از کجا مطلع شدید که من در دام شیخی‌ها افتاده‌ام؟ آیت الله کرمانی فرمودند: من در عالم خواب حضرت صدیقه‌طاهره، زهرای اطهر(سلام الله علیه) را دیدم به من فرمود: شیخ محمدرضا، فوراً خودت را به پسرم «سید یحیی» برسان و او را نجات بده که اگر دیر کنی، کشته خواهد شد. 📚 منابع: ۱. گنجینه دانشمندان، محمد شریف رازی ج۱، ص۲۴۱ ۲. با اندکی اختلاف: خاطرات زهرایی، شیخ اسماعیل انصاری زنجانی (انتشارات طوبی محبت، قم، تابستان ۹۳شمسی)، ص۱۵ 🔆 .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. جان های همه ز غصه ام بر لب شد روز غم من ز ناله هایم شب شد امروز دگر می روم اما دیگر از من که گذشت نوبت زینب شد 🌹🌹🌹🌹🌹 زینب همه محنت مرا خواهد دید او غصه و اندوه و جفا خواهد دید آن چه به مدینه من بلا دیدم و غم زینب همه را به کربلا خواهد دید 🌹🌹🌹🌹🌹 با رفتن خود بهار را هم بردی آرامش روزگار را هم بردی دیدار رخت قرار قلب من بود رفتی و ز دل قرار را هم بردی 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 ای روح وفا به پای تو جان بدهم خواهم که ز غصه های تو جان بدهم امروز تمام خواهش من این است ای کاش که من به جای تو جان بدهم نشر از کانال:کربلایی محمد مبشری 270- (س): عَن أسماءَ بِنتِ عُمَيس إنَّ فاطِمَةَ عليها السلام قالَت لَها: اِنّى قَدِ اسْتَقْبَحْتُ ما يُصْنَعُ بِالنِّساءِ، اِنَّهُ يُطْرَحُ عَلَى الْمَرْأَةِ الثَّوْبُ فَيَصِفُها لِمَنْ رَأى، فَلاتَحْمِلينى عَلى سَريرٍ ظاهِرٍ، اُسْتُرينى سَتَرَكِ اللّه ُ مِنَ النّارِ. اسماء بنت عميس مى گويد: فاطمه عليها السلام به من فرمود: من شيوه تشييع جنازه زنان را بسيار زشت و ناپسند مى دانم، پارچه اى بر روى او مى كشند كه برجستگيهاى بدن او را براى بينندگان به نمايش مى گذارد! اى اسماء مرا بر تابوت آشكار نگذار بدن مرا بپوشان كه خدا تو را از آتش بپوشاند. وسائل الشيعة: ج2، 876 ح 3453 و 3456 و 3457.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
(س) بعد شهادت دلا بیا به سرای علی سری بزنیم به خانه ای که درش سوخته دری بزنیم خبر رسیده که این روزها علی تنهاست بیا به خانه ی بی فاطمه سری بزنیم نشد برای مریض علی گلی ببریم بیا گلاب اشک به افتاده بستری بزنیم کسی به گرد یتیمان او نمیگردد بیا به شیوه ی پروانه ها پری بزنیم کنون که جان علی خفته است در دل خاک بیا زخونابه برخاک گوهری بزنیم
. متن روضه حضرت زهرا (س) - آخرين وداع فرزندان با مادر شهيده علی امیرالمؤمنین (ع) زهرا را در هفت پارچه کفن کرد، اینک می خواهد کفن را ببندد، ولی معمول است قبل از این که بندهای کفن را ببندد، فرزندان وکسان و نزدیکان شخص درگذشته را می خوانند و اجازه می دهند که باز دیداری از او کنند. امام (ع) هم صدا زد: «ای حسن، ای حسین، ای زینب، ای ام کلثوم! بیایید و بشتابید و توشه از دیدار مادرتان برگیرید که دیگر او را نخواهید دید.» یتیمان زهرا(ع) بعد از آن که پدر اذن دیدار دارد، شتابان آمدند و با ناله جانسوز و شیون صدا می زدند: وا حسرتا.... . این صدای شیون، قلب مادر مهربان را تکان داد، اما نه مختصر، بلکه به اندازه ای که دست هایش از کفن به سوی فرزندان بیرون امد. امیرالمومنین(ع) می فرماید: «خدا را شاهد می گیرم که زهرا از ولوله کودکان خود با تن بی جان، به جان آمد، ناله ای آهسته کرد و دست های خود را از کفن در آورد و آن حسن و حسین را به سینه چسبانید و مدتی نگه داشت.» ناگهان هاتفی از آسمان ندا در داد: «ای علی، این دو را از نعش مادر برگیر که به خدا فرشتگام آسمان را به گریه در آوردند.» علی(ع) نیز آن عزیزان را از نعش زهرا برگرفت، و بندهای کفن را گره زد.[۱] به روایت ناسخ التواریخ، عزیزان فاطمه(ع) خود را روی پیکر پاکش افکندند، ناله سر دادند و با کفن مادرشان اشک چشم خود را پاک می کردند.... گریزی به کربلا این یک وداع بود، یک وداع جانسوز هم در کربلا به وقوع پیوست. وقتی که اهل بیت امام حسین(ع) را به اسارت می بردند، به ماموران ابن سعد گفتند: شما را به خدا، ما را به قتلگاه ابی عبدالله ببرند. و چنین کردند. همین که چشم زنان به کشته ها افتاد فریادشان به شیون بلند شد و لطمه به صورت می زدند، و دیدند که زینب(ع) آن چنان با حالتی افسرده و قلبی شکسته نوحه سرایی می کرد و کنار پیکر عزیز برادرش می گریست که دوست و دشمن را به گریه در اورد.[۲] الا لعنه الله علی القوم الظالمین 📚[۱] بحارالانوار، ج ۴۳، به نقل از «ملکه ی اسلام فاطمه زهرا(س)» آیت الله کوه کمره ای، ص ۲۴۷. [۲]  بحارالانوار، ج ۴۳، ص ۵۸. 📚منبع: كتاب آتش در حرم منبع: باب الحرم . .