eitaa logo
حدیث اشک
5.9هزار دنبال‌کننده
34 عکس
69 ویدیو
7 فایل
کانال رسمی سایت"" حدیث اشک"" اشعار اهل بیت ع http://hadithashk.com حدیث اشک هیچگونه تبلیغی ندارد اینستاگرام: http://instagram.com/hadith_ashk ارتباط با ادمین @Admin_hadithashk @asgharpoor53 تلگرام: http://t.me/hadithashk
مشاهده در ایتا
دانلود
یاد بقیع افتاده، یکسر گریه کردم با گریه‌ی زهرای اطهر گریه کردم در هشتم شوال قلب شیعه خون شد از داغ گلهای پیمبر گریه کردم نه گنبد وگلدسته نه صحن و رواقی از غربت اولاد حیدر گریه کردم شهر مدینه! مرقد بابا عیان است دیدم چو پنهان قبر دختر گریه کردم دختر چه دختر! مادر باباست زهرا از اینهمه ظلمِ به مادر گریه کردم ویرانیِ این قبرها را تا که دیدم با یاد نبش قبر اصغر گریه کردم ای شهر غم با ما بگو از داغ زینب یک خواهری شد بی برادر گریه کردم ای شهر غم وقتی که زینب آمد از راه می‌گفت از بوسه به حنجر گریه کردم گفتم چرا پاشیده شد از هم گلویش می‌گفت از کُندی خنجر گریه کردم @hadithashk
عمری مرا تو بیشتر از من دعا کردی من معصیت کردم ولیکن تو حیا کردی دادی جوابم را تو بی چون و چرا اما چون و چرا کردم مرا وقتی صدا کردی ای وای از آن نیمه شب هایی که آقاجان من خواب بودم تو به حالم گریه ها کردی من که همیشه جای مرهم ، درد تو بودم ماندم برای چه تو دردم را دوا کردی دورت بگردم من ، فقط بین رفیقانم حق رفاقت را تو جانانه ادا کردی از یاد برم عزت من از کجا بوده از بس به این سائل عطای بی ریا کردی غم نیست گر بسته است بر رویم همه درها وقتی در ِ رحمت به روی من ، تو وا کردی آقا دعا کن زنده باشم من ببینم که تو در مدینه چار تا جنت بنا کردی جانم فدای سفره ام البنینی که هر صبح شنبه در مدینه تو به پا کردی @hadithashk
ما قم و مشهد الرضا داریم شرف و عزت از خدا داریم گنبد آهنین برای شما ما دو تا گنبد طلا داریم @hadithashk
یکی بگفت که اول رَویم صحن رسول یکی بگفت بگیریم اجازه را ز بتول چهار گنبد زیبا در آسمان بقیع و یک حرم که به قدر بقیع گشته وسیع محیط این حرم از هر حرم بزرگتر است در این حرم کرم از هر کرم بزرگتر است ضریح اطهر ام البنین به کنج حرم بهانه داده دوباره به چشم های ترم چقدر بسته دخیلی که باز ، گشته طناب گرفته اند ز ام البنین چه زود جواب به مهربانی این خادمان ندیده بشر ز حسن خلق ، تماما پر و تهی ز تشر نه خواب نیست ، توان دید با دو چشم چه زود مدینه می شود آزاد از حصار یهود @hadithashk
نمیرود نفسی از سرم هوای ضریحت به خواب سر بگذارم به خاک پای ضریحت شده‌است غصه‌ی لب‌های عاشقان تو یک عمر هزار بوسه‌ی حسرت به جای جای ضریحت کنار خاکی قبرت رساست گریه‌ی غربت چه شعرها که نگفتیم در رثای ضریحت شبیه چشمه‌ی خون است چشم‌هایم از اینکه نشد دخیل ببندم به چشم های ضریحت دوباره میشود آباد خاکی حرم تو به گوش کل جهان میرسد صدای ضریحت همیشه بعد نمازش دعای مادرم این است بدست خویش النگو کند فدای ضریحت @hadithashk
ما نمی‌بینیم اما چارتا گنبد که هست تا بلندای فلک، نوری از این مرقد که هست ما نمی‌بینیم اما قامت گلدسته ها مطمئناً با ستون آسمان هم قد که هست ما ضریحی را نمی‌بینیم اما شک نکن دردمندی که شفا از دوست می‌خواهد که هست یا کریم از مهر تو گردد کبوتر، "یاکریم" پس میان بال‌ها قطعاً وبالی بد که هست مهربانی تو هرگز نیست کتمان کردنی ردِ‌ دستِ تو به سینه جای دستِ‌رد که هست جای ما خالی‌ست اما بر نسیمی از خیال یک دل بی‌تاب که سوی تو می آید که هست صحن ها خاکی‌ست اما آسمان‌ها شاهدند چشم‌هایی که برایت خوب می‌بارد که هست بوی باران بهشت آمد، دلم را باد برد هرچه باداباد، سهمم گریه‌ی بی حد که هست از خراب‌آباد می‌آیم به سوی این حرم این حرم قطعاً برایم بهترین مقصد که هست کربلا شب‌های جمعه میزبان فاطمه‌ست هر دوشنبه، او به یاد بچه‌ی ارشد که هست پس به جای زائرانی که کنارت نیستند مادری که عاشقانه دوستت دارد که هست فاطمه ثابت کند در این حرم از غربتت هیچکس حتی نباشد، عشق، صددرصد که هست نیست بُعد منزل اما جای ایوان حسن پنجره فولاد و سقاخانه‌ی مشهد که هست @hadithashk
حالِ و احوال جهان زار و اَسفناک نبود اینچنین غم به دلِ عالم افلاک نبود کینه؛ شمشیر شد و خورد به ایوانِ بقیع هیچ شرمندگی از آیهٔ "لولاک" نبود گنبد آوار شد و ریخت به هم گلدسته این خرابی که در اندازهٔ إدراک نبود مادرش هرزه و نام پدرش نامعلوم ذاتِ آنکس که چنین کرد جفا؛ پاک نبود شیعه گریان؛ به امامانِ خودش داد سلام تا به این حد دلش آزرده و غمناک نبود ناسزا گفت به زوّار و خدایا ایکاش... دشمنِ آل علی(ع) این همه هتاک نبود پشت دیوار؛ به زیرِ قدم ِ زائر، کاش- جایِ سنگِ مرمر؛ یکسره خاشاک نبود حرمی داشت برای خودش اینجا، روزی... اینچنین خلوت و بی نوحه و پژواک نبود دور تا دورِ مزارش به خدا داشت ضریح این همه دور و برِ قبرِ حسن(ع)؛ خاک نبود! @hadithashk
همه جا رفتم عاقبت شر بود زندگی بی تو شرم آور بود سر هر سفره ای نشستم‌حیف بخدا سفره تو بهتر بود زیر هر پرچمی اسیر شدم پرچم روضه های تو سر بود لا اوبالی شدم نفهمیدم چایی روضه مستی آور بود روضه خوان گفت رزق هرکس نیست روضه خوان گفت و گوش من کر بود پسر فاطمه نگاهم کن باز با گریه رو به راهم کن دوره گردم فقیر و بیچاره م تو مرا پای روضه شاهم‌کن من پشیمان رسیده ام تو ببخش دیده گریان رسیده ام‌تو ببخش قول مردانه آمدم بدهم با دل و جان رسیده ام تو ببخش در سرم غیر تو هوایی نیست غیر این بزم آشنایی نیست غیر این وادیِ محبت تو منِ آلوده را که جایی نیست آه عالیجناب رحمی کن باز بر این خراب رحمی کن تو در خانه ات نگاهم دار گوش من را بتاب رحمی کن ای کس و کار من امام حسین همه جا یار من امام حسین من همان جنس بنجل شهرم ای خریدار من امام حسین @hadithashk
اگر ستاره و خورشید و ماه تابنده‌ است تمام علتش این‌ است بر درت بنده‌‌ است به دیده ی متکبر که آب رو ندهند هرآنکه خاک در توست آبرومند است مرا به گریه بیانداز و خود حکومت کن که پادشاهیِ دریا، به تو برازنده‌ است به روز حشر که عالم به گریه مشغولند جزای گریه کنان غم شما خنده است از آن زمان که به لبهای خشک تو نرسید فرات از پدر و مادر تو شرمنده ست گریستند به ذبح گلوت حیوانات که جزء گریه کنانت وحوش درنده است بنی اسد چه کند؟! از کجا شروع کند؟! تن تو اين طرف و آن طرف پراكنده ست @hadirhashk
من زینب صبور تو بودم ولی حسین هنگام قتل صبر تو صبرم تمام شد دیدم که جای آب لبت نیزه میخورد ازآن به بعد آب به لب ها حرام شد ای احترام واجب زینب ، دم غروب عریان شدی و جسم تو بی احترام شد بعد از عبور چکمه ی شمر از تنت حسین صحبت ز نعلهای سواره نظام شد خیلی نگاهشان به من اذیت کننده بود دور و بر تو ، دور و برم ازدحام شد کارم کجا کشیده که پرده نشین شهر با شمر بد دهن سر تو همکلام شد @hadithashk
در این دیار کسی مثل تو فدا نشود شهید مثل تو در راه کبریا نشود حرامزاده جگر از تنت درآورده شدی اگر چه تو مثله،تنت دو تا نشود اگر چه نیزه ای از پشت سر به تو زده اند ولی دگر سرت از پشت سر جدا نشود تمام صورت تو غرق خون شده اما محاسن تو به سر پنجه آشنا نشود اگر چه جسم تو را با عبا بپوشانم برای بردن تو حرف بوریا نشود نشسته زخم عمیقی به سینه ات اما به نعل اسب دگر زخم سینه وا نشود کسی به لعل لبت چوب خیزران نزند سرت به طشت و روی نیزه جابجا نشود اگر چه سوخت دلم را مصیبت تو ولی غمت به مثل غم و رنج کربلا نشود به گونه ای روی آن سینه می نشیند شمر که تا بریدن آن سر،ز سینه پا نشود بیا که گریه کنیم ای عمو بر آن پیکر که طول می کشد آنجا بریدن حنجر @hadithashk
طبعی که هوای تو به سر داشته باشد در وصف تو بر وحی نظر داشته باشد هر واژه که نیت کند از حمزه بگوید بایست که آن واژه جگر داشته باشد باید قلم از شهپر جبریل بگیرد تا از سر کوی تو خبر داشته باشد جز سینه تو که شده افلاک اسیرش ما سینه ندیدیم که پر داشته باشد در وصف تو این گریه عجز است نوشتیم جز اشک مگر ابر هنر داشته باشد تو حمزه ای و عز ملک سجده به نامت لا حول ولا قوه الا به مقامت ای هیبت چشمان تو شمشیر پیمبر در چله ابروی خمت تیر پیمبر چون حیدر کرار که شد شیر خداوند زیبد که بگویند تو را شیر پیمبر لشگر صف مژگان تو را دید به هم ریخت برخاست از این رزم تو تکبیر پیمبر هر سو که زدی گام در آن صحنه پیکار شد میمنه تا میسره تسخیر پیمبر عاشق شود آیینه معشوق سرانجام پیداست به رخسار تو تصویر پیمبر با قامتت افراشته شد پرچم عشاق با خون تو سرخ است دل مغرب و اشراق در لحظه افتادن تو عرش زمین خورد پیشانی پیغمبر از این ثانیه چین خورد جرات به دل دشمنت افتاد پس از تو سنگی به نبی زد که شکافی به جبین خورد اول نفرِ ایل که پهلوش شکستند سر رشته این روضه به نام تو چنین خورد آهی که به پا خاست ازآن قلب دریده تیری شد و بر بال و پر روح الامین خورد پیغمبر دین ماند و علی شد سپر آن قدر ... نزدیک نود زخم به سرتا سر دین خورد بر روی تن مثله ات افتاد پیمبر دل خون شده از داغ تو، دلواپس خواهر ای کاش که خواهر به کنار تو نیاید قران مجلد به عبا را نگشاید ای کاش نبیند تن مثله شده ات را ورنه زتنش جان به یکی آه در آید کس تاب ندارد تن صد پاره ببیند از زینب کبری فقط این کار بر آید این داغ فقط سهم دل زینب کبر است آشفته کنار تن آشفته بیاید جز زینب کبری نتوان یافت کسی را با داغ در آغوش خدا را بستاید بر حال عقیله دل افلاک بر آشفت با کعبه نی آن روز عدو تسلیتش گفت @hadithashk
یاکریمان با کریمان بیشتر خو می کنند آنچه از جود و کرم ریزند جارو می کنند با کراماتی همه از جانب پروردگار روز و شب تسخیر هر قلب خداجو می کنند این کرامات از خدا باشد به یُمن بندگی دشمنان از بغضشان گویند جادو می کنند زانکه احسان هرچه پنهانی بود نیکوتر است بیش دلها می برند و کم هیاهو می کنند نی فقط من یاکریمی جَلد بر شهر ری ام روز و شب خیلِ ملک بر این حرم رو می کنند ملجاء هر عبد باشد درگهِ عبدالعظیم با نگاهی خار را چون یاس خوشبو می کنند شیعه ریشه کرده در ایران ز علم و حلم او گر کنون بر سایه سارش رو ز هر سو می کنند مانده از جهدش به جا اصل جهاد و ، تیغ ها بر هیاهو های کفر امروز هو هو می کنند آن که درد روح دارد را بگو در شهر ری ظرف دل ها را پر از درمان و دارو می کنند سائل زهرا رود قم ، حج مسکینان رضاست خیل ثاراللهیان هم روی بر او می کنند شعبه ای از بوستان کربلا هست و در آن بلبلانی چون «رئوفی» را ثناگو می کنند @hadithashk
هر کس که آشنا به ولای شما نشد بیگانه ماند با همه،از خود رها نشد یا سیدالکریم،سر و جان فدای تو درد دلم بجز نگه تو دوا نشد سوگند می خورم به خدا،می کند ضرر هر کس به آستانه ی لطفت گدا نشد آقا شود هر آنکه،نهد سر به پای تو خوشبخت آنکه از سر خوانت جدا نشد دائم اسیر رنج و غم و درد می شود آن که به درد عشق شما،مبتلا نشد بسیار گفته اند به مدحت ولی هنوز یک ذره هم ز حق تو مولا،ادا نشد در شان توست گفته‌ی أَنْتَ وَلِيُّنَا بیچاره آن که با تو دلش آشنا نشد داده ز کف ثواب مزار حسین را هر کس که زائر حرم با صفا نشد زنده به گور شد بدنت از جفا ولی از سم اسبها بدنت جابجا نشد خیلی نفس نفس زدنت سخت شد ولی بر استخوان سینه ی تو نیزه جا نشد @hadithashk
از امام مجتبی داری تو نیمی بیشتر پس اگر عبدالعظیم، عبدالکریمی بیشتر ای سفیر حضرت هادی برای جامعه برده‌ای از «جامعه» سهم عظیمی بیشتر در نماز این حرم فهمیده ام از راه‌ها هم صراطی هم صراط المستقیمی بیشتر بی حرم جدّ تو بود و بارگاهت اینچنین بوی غربت می‌دهد از هر حریمی بیشتر بعد معصومه میان واجب التعظیم‌ها اُسوه‌ی احسن برای زندگیمی بیشتر روضه‌ای برپاست از سوی ملائک بی‌گمان در حریمت آمده هرجا نسیمی بیشتر کربلایی هرشب جمعه به عشق مجتبی در بقیعش جمعه شب‌ها را مقیمی بیشتر روضه‌ی ارباب را با جان خود حس کرده‌ای برده‌ای از گندم ری چون شمیمی بیشتر @haxithashk
غم را نگیر از دل و بی نورمان نکن بی نور این حسینیه ها کورمان نکن حالا که تا حریم تو یک عمر فاصله ست دیگر بیا ز روضهٔ خود دورمان نکن گر چه بدیم ، خوب ولی گریه کرده ایم جز با خودت به میکده محشورمان نکن ما با علیِ اکبر تو جور گشته ایم بر ما نبند دیده و ناجورمان نکن @hadirhashk
به نام آنکه دلم را زده به نام حسین که جلد کس نشوم تا که هست بام حسین خوش است اینکه شب جمعه جان دهم از شوق بدون دغدغه در پاسخ سلام حسین غلام همت آنم که زیر چرخ کبود به لطف بند تعلق شده غلام حسین چقدر حال جهان مرا عوض کرده شده است گریه به کام من و به نام حسین برای گریه نبود و به لطف توبه نبود خدا گذشت از آدم به احترام حسین به این امید که یک جمعه عاقبت بدمد به برق تیغ دعا صبح انتقام حسین @hadithashk
روضه رفتن های ما تجدید بیعت کردن است روضه روضه دستِ بیعت میفشارم با حسین دوست دارم مرگ را،چون‌ وقت مرگم میرسد کیف دارد لحظه های احتضارم با حسین @hadithashk
چشم یک شهر به دست کرم توست حسین بهترین شادی ما اشک غم توست حسین سوخت از عمر هرآن لحظه که بی عشق گذشت عشق نابی که، فقط در حرم توست حسین از گزند همه آفات سلامت باشد آنکه تا هست گرفتار غم توست حسین دل ویرانه که در معرض نابودی بود سبزی زندگی اش از قدم توست حسین فکر تنهایی ما بوده ای از صبح ازل تا قیامت دل ما ملتزَم توست حسین تا جهان چشم گشوده است تو حاضر بودی آنچه در ذهن نگنجد عدم توست حسین لحظه ی آخر و پیراهن خونینی که شاهد رنج دم و باز دم توست حسین مثل عباس،سرِ نیزه نشینت، قاری بر روی نیزه نگین علم توست حسین @hadithashk
سلام آقا سلام ای قرار دل بی قرارا سلام ای محاسن سفید ِ شهیدا سلام ای که هس زائر تربت تو امام زمان باز تنهای تنها چه شهری چه دردی ، چه بدکینه هایی عجب روزگاری ، چه قد پسته دنیا اونی که جهان روشنه از وجودش روو قبرش یه شمعم ، نمی سوزه حالا چرا باید آروم بگیرم خدایا یه دنیا فراقه توو این چشم گریون باید بودیم این ساعتا ما مدینه باید میشد الآن ، بقیع غرق بارون دلم مادری تر شده از همیشه دلم باز گرفته برا فاطمیه باید اشک خون ریخت ، امشب باید مُرد توو این روضه که هس یه پا فاطمیه چرا باز هیزم ،چرا باز آتیش چی میخواد مدینه ازین خانواده جوونا روو مرکب با خنده می بردن یه آقای پیر و با پای پیاده چه جور پیرمرد قبیله نَمیره توو این کوچه ای که شده نوجوون پیر میگه مو به موی غمای حسن رو همین بغض آقا ، همین آه دلگیر چه رسم بدی مونده جا از مغیره چی کار کرده کینه ، چه کار کرده دنیا چرا میخوره تا زمین دست بسته میگه وای مادر ، میگه وای بابا چی میخوای کوچه از اولاد روضه چی میخوای کوچه ازین مادری ها مگه زحمتای یه عمره نبی رو تلافی نکردی با سیلی به زهرا مدینه نگهدار یه کم احترام و نلرزون یه عرش و ، نرو راه شام و نزار بیشتر از این ، بشه روضه تکرار توی بزم مستا ، کی دیده امام و بازم خوبه تشت ِ طلا نیست اینجا بازم خوبه که خیزران در کمین نیست کسی بعد آقا اسارت نمیره کسی بعد آقا خرابه نشین نیست غریبونه جون داد ولیکن چهل روز به اهل و عیالش جسارت نکردن آهای دیو و دَدهای کوفه ببینید عقیق سلیمان و غارت نکردن  محمد حسین رحیمیان لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
یا صادق آل عبا به جای تیغ خون آلود، تیغی جوهری داری نه از مردان جنگ، از اهل دانش لشکری داری کلاس درس نه، دکان عشق است این که می بینم چه آوردی که از هفتاد ملت مشتری داری؟ زمان خطبه ات چرخِ فلک از کار می افتد نه تنها از زمین از عرش هم پامنبری داری به ظن دوستان گویی غریب افتاده ای هرچند به زعم دشمنان آوازه ای سرتاسری داری غلام ات مثل ابراهیم آتش را گلستان کرد و این تازه غلامت بود و بر او سروری داری چه توصیفش کنم هارون مکی را؟ خدا را شکر کنار دست خود مانند حیدر قنبری داری دمیدی در تن اسلام جان تازه ای دیگر به باغ آفت زدند اما برایش نوبری داری سید جعفر حیدری لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
شیخ الائمه با لباس و عبای پیغمبر مکتب شیعه را شد احیاگر نفس تازه ای به آیین داد جان گرفت از علوم او منبر کشتی امن، در دل در دریاست مذهب ناب حضرت جعفر ع کاشت یک نهال و دارد هنوز می دهد این درخت سود و ثمر حاصل زحمت و تلاشش بود اگر از شرع و شیعه مانده اثر دین ما زیر دِین این آقاست مانده عمامه ای اگر بر سر قال صادق نبود اگر امروز مردمان می شدند کور و کر معدن دانش است سینه او از همه در علوم بالاتر تربیت شد هزارها شاگرد از دم قدسی اش الی محشر می رسید از کلاس قرآنش عطر جان بخش سوره کوثر درس و بحث و کلام و گفتارش باعث فخر خالق داور کل انجیل و کل تورات و هم زبور را بود از بر می دهد شرح و میکند تفسیر از خود صاحبان آن بهتر تاب این شیخ را نیاوردند ساعتی در امان نبود از شر رنج هایی به حضرتش دادند که کسی را نمی شود باور خانه اش را که خصم آتش زد مضطرب شد، مشوش و مضطر چقدر بچه هاش ترسیدند غم این ماجراست دردآور آه آقا فدای این اشکت در دلت زنده شد غم مادر مرد خانه چرا تو غمگینی همسرت تازیانه خورده مگر؟ یا که آقای من زبانم لال بین دیوار و آتش و این در گشته مجروح پیکرش با میخ؟ یا لگد از شما گرفته پسر؟ مادرت پشت در نفس می زد آتش و جان محسنش به خطر تا به فکر نجات او افتاد نه، ادامه نمی دهم دیگر... بی عبا و عمامه ات بردند چقدر سینه ات گرفته شرر پا برهنه کشان کشان رفتی تو به همراه خنده لشکر پیرمردی اگر زمین بخورد نفسش قطع می شود آخر ای به قربان جد عطشانت که زمین خورد در بر اکبر وای من از غم دل بابا آه و صد آه از غم پیکر اسماعیل روستایی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
سلام به تربت خاکی سلام به تربت خاکی در مزار بقیع پریده مرغ دلم به هوایت کنار بقیع سلام به غربت بی انتهای تو صادق سرشک دیده‌ام امشب بود نثار بقیع شب شهادت تو شیعه دیده تر دارد دلی نمانده نگردیده بی قرار بقیع چگونه اشک نریزم برای غربت تو که مهدی زهراست سوگوار بقیع قسم به تربت بی شمع بی چراغ شما هنوز مانده دل عاشقت جوار بقیع دلم هوای خواندن روضه برایتان کرده چه گویمت ازغصه های بیشمار بقیع هوای تربت خاکی؛ حریم بی حرمت هوای غربت بی حد شام تار بقیع حدیث غربت تو در بیان نمی گنجد غمت نهفته به قلب پر از شرار بقیع شرار آتش کین را زدند به لانه ی تو شبیه خانه زهرا شده ست خانه ی تو مجید رجبی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹