eitaa logo
باشگاه هواداران کتاب
180 دنبال‌کننده
383 عکس
82 ویدیو
0 فایل
ما دور هم جمع شده‌ایم تا خوب بخوانیم😊 باید زیاد مطالعه کنیم تا بدانیم که هیچ نمی‌دانیم📚 ‌zil.ink/havadaranketab ‌ارتباط با ادمین👇 @mohammadmemarbashi
مشاهده در ایتا
دانلود
باشگاه هواداران کتاب
#معرفی_کتاب @havadaran_ketab
👌🏻📚‌‌‌‌‌ ‌ ‌ ‌کتاب به قلم برگردان انتشارات ‌ ‌ ‌‌‌رمان «من پناهنده نیستم» یکی از بهترین و زیباترین رمان‌هایی است که راجع‌به اشغال توسط صهیونیزم از خانم رضوی عاشور مصری تألیف شده‌است و به لحاظ فرم و محتوی در نوع خود کم‌نظیر و بلکه بی‌نظیر است. کم‌نظیر به این جهت که نویسنده، خانمی سنی مذهب و اهل قاهره مصر است اما شما با خواندن دقیق و با حوصلهٔ این اثر درخواهید یافت که حریت و آزادگی در این ، موج می‌زند. ‌ خودش را در این اثر فاخر وام‌دار هیچ جریان سیاسی که سال‌ها توسط دولت‌هایی چون اردن، و و گروه‌های سیاسی فلسطینی که صرفاً سوار بر موج حمایت از مردم فلسطین شده‌اند، نمی‌داند و علاوه بر اینکه نقشی برای آن‌ها در قضیهٔ فلسطین قائل نشده‌است، بلکه از تمامی کشور‌های عربی وابسته و نیز گروه‌های سیاسی به‌ظاهر مدافع ملت فلسطین نیز به‌طور جدی و واضح انتقاد کرده‌ و شاید به‌همین دلیل نویسنده محترم از مصر اخراج شده‌است. ‌ * ‌نمونه‌ای از حریت و آزادگی نویسندهٔ محترم را در صفحهٔ ۴۰۵ ملاحظه کنید: کمتر از یک هفته بعد از رسیدن ما به اسکندریه دیدم ابوعمار در کاخ سفید با اسحاق رابین شیمون پرز مصافحه می‌کند. محمود عباس سمت چپش ایستاده بود و رئیس جمهور آمریکا سمت دیگرش. پیمان اسلو را امضا کردند. چند دقیقه بعد از پایان پخش مستقیم برنامه از کاخ سفید، صادق زنگ زد و گفت: دیدی پیرمرد چه کرد؟.... و با تلخی دربارهٔ علاقهٔ ابوعمار به مصافحه با رابین و پرز و شانه‌خالی کردن آن‌ها حرف می‌زد انگار با مصافحه چیزی را به یکدیگر واگذار می‌کنند. «این مسخره بازی را دیدی؟! دیدی چکار کردند؟!» * در بخشی از کتاب، سه عنصر اصلی یعنی سرزمین، مردم و بازگشت حتمی مردم به فلسطین پس از آزادسازی جنوب لبنان توسط حزب‌الله، خودش را بیشتر نشان می‌دهد و نماد هر سه عنصر، کلید خانه‌های فلسطینیان آواره‌ای است که بر گردن زنان این سرزمین خودنمایی می‌کند. ‌ ‌***‌ در صفحهٔ ۴۵۴ میخوانیم: حواسم به آوازها جمع می‌شود، جوان‌ها در اتوبوس ایستاده‌اند و آواز می‌خوانند... یک‌دفعه پیرزنی از روی صندلی‌اش پرید و گفت:«خدا سیدحسن را حفظ کند، اگر او نبود، اگر مقاومت نبود، ما الان نمی‌توانستیم به این خاک بیاییم... صداها بلند شد و برای سید دعا کردند و گفتند انشالله بعدش آزادی فلسطین. یکی از جوان‌هایی که جلوی اتوبوس بود پرید و گفت:«رهبرمان ابوعمار. برای عمار دعا کنید.» یک لحظه تنش شد! ‌ ‌*** خلاصه، رمان «من پناهنده نیستم» در دل خود قصه‌ها و حوادث فراوانی دارد، اتفاقات خوش و ناخوش زیادی را راوی بیان می‌کند. ، مرگ، عروسی و عزا. ‌ پیشنهاد می‌شود این اثر فاخر را که‌ نویسنده‌اش به‌خاطر تالیف و چاپ آن شهروندی خودش را از مصر از دست داده، حتما بخوانید.👌🏻 ‌ https://t.me/havadaran_ketab https://ble.im/havadaran_ketab https://eitaa.com/havadaran_ketab https://www.instagram.com/havadaran_ketab/
باشگاه هواداران کتاب
#معرفی_کتاب @havadaran_ketab
👌🏻📚‌‌‌‌‌ ‌ ‌ ‌کتاب به قلم انتشارات ‌ ‌ ‌ 👇🏻 ‌‌‌‌ من و دسته‌ام سمت راست و در فاصلۀ هشتصد متری از آن خانه مستقر شدیم، درحالی‌که تیراندازی‌ها در مرکز و اطراف خانه شروع شده بود. در بی‌سیم اعلام شد که بچه‌ها با موفقیت وارد خانه شده‌اند؛ اما لحظه‌ای نگذشت که صدای انفجار مهیبی بلند شد. از دور بچه‌ها را می‌دیدم که دوان‌دوان یا سینه‌خیز به عقب برمی‌گردند. همه چیز بهم ریخته بود، بچه‌هایی که توانسته بودند زنده از آن خانه به عقب برگردند، در گوشه و کنار خاکریز نشسته بودند و گریه می‌کردند، حتی نمی‌دانستیم کدام یک از بچه‌ها نیستند و شهید شده‌اند، من در ارتش افغانستان با چنین صحنه‌هایی مواجه شده بودم اما این اولین برخورد جدی و واقعی بچه‌ها با خشونت و بی رحمی جنگ بود. با ناراحتی و دلگیری گفتند خانه تله‌گذاری شده بود و به محض ورود ما منفجر شد. ‌ *** ‌ مصطفی که اصالتاً اهل افغانستان است، ابتدا از زندگی در احساس غربت می‌کند و برای فرار از این غربت تحمیلی به افغانستان می‌رود و فکر می‌کند در افغانستان گمشدۀ خودش را پیدا می‌کند. او که جز اصالت ذاتی افغان بودن، چیزی از فرهنگ و رسوم آنان درک نکرده، آنجا هم گرفتار غربت شده و برای فرار از این غربت عازم ارتش افغانستان می‌شود و چهار سال در آن خدمت می‌کند. بعد از مدتی تصمیم می‌گیرد به ایران بازگردد ولی مسیر به‌صورت قانونی بسته است. با تحمل سختی‌های فراوان به‌صورت قاچاقی به ایران می‌رسد و به دیدار خانواده‌اش می‌رود. حالا اینجا بین جوانان افغان ساکن ایران، شوری برای رفتن به کشورهای اروپایی ایجاد شده و مصطفی هم از این میل رفتن بی‌نصیب نیست. مصطفی به ترکیه می‌رود تا از آنجا به‌صورت غیرقانونی به یونان برود، اما ناکام می‌ماند و بعد از دستگیری به افغانستان فرستاده می‌شود. ‌ مصطفی این‌بار به‌صورت قانونی به ایران بازمی گردد و در کنار خانواده‌اش زندگی می‌کند. پس از مدتی با چند مجاهد افغانستانی در سوریه، مسیری برای رفتن به آنجا پیدا کرده و می‌رود تا سرنوشت خودش را رقم بزند. در این راوی ما به فیض نرسیده و برای اولین‌بار است که کسی برای شما از جنگ سوریه می‌گوید. او خاطراتی برای ما می‌گوید که جایی شنیده نشده است. ‌زندگی ، پیشنهاد خوبی برای کسانی است که به بررسی زندگی‌های پر شور و حماسه علاقه دارند. ‌ https://t.me/havadaran_ketab https://ble.im/havadaran_ketab https://eitaa.com/havadaran_ketab https://www.instagram.com/havadaran_ketab/
باشگاه هواداران کتاب
#معرفی_کتاب @havadaran_ketab
👌🏻📚‌‌‌‌‌ ‌ ‌ ‌کتاب به قلم انتشارات ‌ ‌ ‌ 👇🏻 ‌‌‌ «هدف از خلقت چیزی جز قرب و لقاء حضرت‌حق نیست، لذا شناخت راه وصول به این هدف بزرگ برای رسیدن به آن بسیار مهم و ضروری است و برای رسیدن به این راه دو نوع مسیر پیش‌بینی و پیشنهاد شده است، راه نخست، راه بزرگان و علمای اخلاق و برخی کتاب‌های معرفت به استناد آیات و روایت است و راه دوم سلوک با شفاعت اولیای‌خدا و بلای آن‌هاست. اگر راه نخست را همچون عبادت در ایام عادی سال فرض کنیم، راه دوم به منزله شب‌قدر است و راهی کوتاه تر برای رسیدن به لقای پروردگار است، که دعاهایی مانند زیارت عاشورا این راه را هموارتر می‌کنند.» ‌ *** ‌ ضیافت بلا تنظیم متن سخنرانی‌های درباره مقایسه ارکان و مراحل «سیر و سلوک متعارف» و «سیر و سلوک با بلای معصومین(ع)» است که در سال ۱۳۷۷ ارائه شده است و مباحثی مانند «عزم و تصمیم انتخاب معبود»، «محاسبه»، «توبه» و «رجوع الی‌الله»، «سلام به ولی خدا» و «علت عقب ماندن افراد مختلف از قافله عاشورا» را بررسی کرده است. ‌ ایده سلوک با بلای معصوم ایده‌ای بدیع از آیت‌الله میرباقری است که در آن، روش سلوک به صورت کلی به دو نوع تقسیم می شود: روش اول، همان راه متعارف معرفی شده در علم اخلاق است که بر اموری همچون صمت، جوع، سهر، خلوت و ذکر تاکید می کند. روش دوم که ایده نویسنده کتاب است، محور تهذیب اخلاقی را بلا تعریف می‌کند و در ادامه نیز خود بلا را به دو نوع بلای شخص سالک و بلای معصوم تقسیم می نماید. ‌ ‌از نظر نویسنده، سلوک با بلا، انسان را از خطر عجب و ریا حفظ می‌کند ولی بلا نیز تابع ظرفیت وجودی صاحب بلاست. از این رو کاملترین سلوک، همراهی با بلای ولی معصوم به ویژه اعظم بلاها و ابتلائات، یعنی مصیبت (ع) است که ظرف اعظم ابتلاهاست. ‌ ‌این ابتلا اعظم وسائل سلوک به سمت خدای‌متعال و محور تهذیب همه‌ جوامع و همه‌ است. حتی انبیای الهی نیز از این ابتلا بهره برده و به همین واسطه رشد کرده‌اند. در نتیجه و مصیبت سیدالشهدا(ع) باید محور سلوک باشد. ‌ ‌https://t.me/havadaran_ketab https://ble.im/havadaran_ketab https://eitaa.com/havadaran_ketab https://www.instagram.com/havadaran_ketab/
باشگاه هواداران کتاب
#معرفی_کتاب @havadaran_ketab
👌🏻📚‌‌‌‌‌ ‌ ‌ ‌کتاب به قلم انتشارات ‌‌ ‌ موهبتی‌ست از طرف خداوند که.... یا نه! شاید هم عذابی‌ست که گاه و بیگاه بر جانِ انسان نازل می‌شود و خواب را از چشمانش می‌رباید؛ همان چشمانی که به قول عرفا دریچۀ بلایند و به قول رضا یزدانی: ‌ چشم‌ها کتاب‌های قلبِ ماست اشک‌ها خطوطِ این کتاب‌هاست این خطوط گاه‌گاه با دواتِ آه... روی صفحۀ نگاهِ ما نوشته می‌شوند هرچه چشم دید، خواست دل... هرچه خواست دل، همان شدیم... گاه اهلِ زمین و گاه اهلِ آسمان شدیم... آی چشم‌های من!حواستان کجاست؟ باز هم دلِ مرا... تا کجای شهر برده‌اید؟ بازهم دل مرا به دستِ که سپرده‌اید؟ البته همیشه هم نمی‌شود تقصیر را گردن عشق و چشم و نگاه انداخت. عشق همیشه هم عذاب نیست؛ عشق گاهی می‌تواند آن‌قدر مقدس باشد که هر چیزی را متحوّل و متبرّک کند؛ حتی را... حتی کلماتِ برآمده از دل را... ‌ ، مقدس‌ترین نوع عشق است که شاعرِ کتاب ، جامی از آن را نوشیده و به آن مبتلا شده و اشعارش را با نام زیبای آن‌ها متبرّک کرده.... پشتِ درِ خانه هیزمِ شعله‌وری آهِ تو نداشت در دلِ شهر اثری ما دربه‌درانِ خانه‌ات نشنیدیم از این درِ بسته روضه‌ی بازتری.... «صَلَّی اللهُ علیکِ یا فاطمه‌الزَّهرا» https://t.me/havadaran_ketab https://ble.im/havadaran_ketab https://eitaa.com/havadaran_ketab https://www.instagram.com/havadaran_ketab/
باشگاه هواداران کتاب
#معرفی_کتاب @havadaran_ketab
👌🏻📚‌‌‌‌‌ ‌ ‌ ‌کتاب به قلم و انتشارات ‌ ‌ ‌‌‌ همیشه نجیب بود. بی‌اغراق نجابتش ستودنی بود. عفت کلامش، عفت نگاهش، همه در او مشهود بود و از انجام هیچ‌کاری در مسیر خدمت به و نظام اِبایی نداشت. ‌ «برای زِین اَب» کتابی ست که از شهید محمد بلباسی روایت می‌کند. خاطرات در اندازه‌های کوتاه و متوسط و بلند دسته‌بندی شده‌اند. فونت متفاوت ، کار را جذاب‌تر کرده است. ‌ترتیب و چینش خاطرات از بدو تولد تا شهادت ؛نشان از دقت نویسندگان دارد که حوصله ی مخاطب را آرام‌آرام تا پایان کتاب همراهی می‌کند‌. شخصیت چندبعدی ، کتاب را خواندنی و قابل توجه کرده، خواننده پس از خواندن این اثر، با مفهوم صحیح بودن و البته روحیه جهادی در مقاطع مختلف از عمر کوتاه، اما پربرکتش آشنا می‌شود و می‌فهمد که اگر انسان از زمان خود به درستی استفاده و به هر اتفاقی در وقت و جایگاه خودش رسیدگی کند، دیگر هیچ چیز در زندگی، قضا نمی‌شود. در فرازی از کتاب آمده است: بعضی شب‌ها در حیاطِ روبه‌روی می‌‌نشستیم و با هم درس‌های کلاس اخلاق را مباحثه می‌کردیم. به من می‌گفت: «از امام چیزهای دنیایی نخواه! کم هم نخواه! بگو آقاجان، معرفت خودت رو به من بده!» ‌ آن‌قدر دوستش داشتم که هر چه می‌گفت، برایم حجت بود، چشمانم را بستم و همین‌ها را تکرار کردم، یک‌دفعه یاد چیزی افتادم و گفتم: «راستی محمد! همه از این‌جا برای خودشون کفن خریدن، ما هم بگیریم و بیاریم حرم برای طواف!» ‌ طفره رفت و گفت: «ای بابا! بالاخره وقتی مُردیم، یه کفن پیدا میشه ما رو بذارن توش». اصرار کردم که این کار را بکنیم، غمی روی صورتش نشست، چشمانش را از من گرفت و به حرم دوخت و گفت: «دو تا کفن ببریم، پیش یه بی‌کفن؟!» ‌ https://t.me/havadaran_ketab https://ble.im/havadaran_ketab https://eitaa.com/havadaran_ketab https://www.instagram.com/havadaran_ketab/
باشگاه هواداران کتاب
#معرفی_کتاب @havadaran_ketab
👌🏻📚‌‌‌‌‌ ‌ ‌ ‌کتاب به قلم مترجم انتشارات ‌ ‌ ‌ 👇🏻‌ فصلی بود که برگ‌های درختان شروع به ریزش می‌کردند، اما همه‌چیز همچنان سرشار از نیروی بود. نیروی ماه اوا در عمق شاخه‌های سوخته خودنمایی می‌کرد و در دسته‌های شاخ‌و‌برگ‌های سبز و ترد ریخته می‌شد که به درختان پیر نیروی جوانی و شادابی می‌بخشید. آن روز ماریان و آنژل، توسط مادر «برو» برای شرکت در جشن کلوچه دعوت شده بودند: تکه کلوچه‌ها به خوبی دور هم جمع بودند؛ کلوچه‌های خود مادر برو، ترد و سرشار از لذت بودند، کلوچه‌های ماریان، کمی درشت، محکم و خوشمزه بودند؛ آنژل که می‌خواست استعدادش را به منصهٔ ظهور بگذارد، به نوبهٔ خود تلاشش را می‌کرد. در میان هیاهوی غیرقابل توجیه کودکان برو، کلوچه‌های او به‌رنگ خاکستری در آمدند. ‌ *** ‌ آنژل، نوشتهٔ هانری‌گرویل نویسندهٔ فرانسوی به‌همت در سال ۹۹ به‌چاپ رسید. آنژل، برخواسته از دورانی‌‌ست که در دل اروپا و مهدِ تمدن و فرهنگِ امروزی، زنان حقِ نوشتن با اسم خود را نداشتند و مجبور بودند با اسم مستعار مردانه دست‌ به قلم ببرند. ‌ کتابِ مذکور، روایتی‌ست و کودکانه با توصیف‌های زیبای محو‌کننده با محوریت قهرمان‌های بی‌شمار. آنژل، نخستین از این نویسندهٔ فرانسوی است که در به‌چاپ رسیده است. ‌ ‌ https://t.me/havadaran_ketab https://ble.im/havadaran_ketab https://eitaa.com/havadaran_ketab https://www.instagram.com/havadaran_ketab/
باشگاه هواداران کتاب
#معرفی_کتاب @havadaran_ketab
👌🏻📚‌‌‌‌‌ ‌ ‌ ‌کتاب به قلم انتشارات ‌ ‌ ‌ 👇🏻 ‌ - می‌توانم با شما مصاحبه کنم؟ + نه آقاسید. من که کاره‌ای نیستم. بهتر است با آنهایی که توی خط، جان‌فشانی می‌کنند صحبت کنید. به نشان تایید سرش را تکان داد و راهش را گرفت. چندمتری جلو رفت و دوباره برگشت. لبخندی زد و گفت: «به خدا ماندگار میشه‌ها!» + نه برادر من نمی‌توانم. چند روز بعد از همکارانم شنیدم که آن سید، همان است. چقدر پشیمان شدم از مصاحبه‌ای که نکرده بودم! ‌ ‌*** ‌ ‌‌‌«زن مبدا همه خیرات است؛ ما نهضت خودمان را مرهون زن‌ها می‌دانیم. بانوان رهبر نهضت ما هستند، ما دنباله‌ی آن‌ها هستیم. من شما [بانوان] را به رهبری قبول دارم و خدمتگزار شمایم.» ‌ «من همیشه به دوستان و خویشاوندان و زنان می‌گویم، برخلاف آنچه که معروف است، زن‌ها قوی‌تر از مردهانند. زن‌ها می‌توانند با تدبیر و با ظرافت، مرد را در دست خودشان بچرخانند. انسان، هم در تجربه این را مشاهده می‌کند، هم با قیاس‌های فکری و عقلی این را می‌تواند اثبات بکند.» این‌ها سخنان رهبر جنبش دفاع از در آن سر دنیا نیست! شاید اگر این جملات به گوشتان نخورده باشد سخت باور کنید که جمله‌‌ی اول از بنیان‌گذار انقلاب اسلامی است که خود را خدمتگزار زن‌ها می‌داند و جمله دوم از رهبر معظم انقلاب است که از قوی‌تر بودن زن‌های باتدبیر نسبت به مردها سخن می‌گوید. این است انقلابی که خود را مرهون زن‌ها می‌داند. که از روزهای شعار و تظاهرات مردمی علیه شاه به جبهه‌های مختلف تاریخ جمهوری اسلامی ایران تبدیل شدند و همواره خوش درخشیدند. انقلابی که همواره خود را مرهون زن‌ها در عرصه‌های مختلف می‌داند که دوشادوش مردان به مبارزه پرداختند و این مبارزه تا تحقق وعده بزرگ الهی، تمام‌نشدنی است. یکی از همان دختران انقلاب است که هرجا نیازی احساس می‌کرد، حضوری انقلابی می‌یافت، در زمان انقلاب با روپوش مدرسه در تظاهرات به و ثبت خاطرات مشغول بود و زمان جنگ با روپوش سفید به امدادگری پرداخت. رزمنده‌ای که روزگاری قلم به دست گرفت و در نهضت سواد آموزی به ایفای نقش انقلابی خود ادامه داد و این انقلابی‌گری تاکنون نیز ادامه دارد. ‌ خاطرات شفاهی به قلم هدا مهدیزاد یکی از شاگردان ایشان گردآوری و به رشته تحریر درآمده است. دختر تبریز روایت زنانه روزهای مبارزه از الگویی موفق برای بانوان است. ‌ https://t.me/havadaran_ketab https://ble.im/havadaran_ketab https://eitaa.com/havadaran_ketab https://www.instagram.com/havadaran_ketab/
باشگاه هواداران کتاب
#معرفی_کتاب @havadaran_ketab
👌🏻📚‌‌‌‌‌ ‌ ‌ ‌کتاب به قلم انتشارات ‌ ‌ ‌ 👇🏻 ‌‌‌ ‌افسران بعثی برای اینکه ما آن‌ها را شناسایی نکنیم درجه‌های خود را می‌کندند و دور می‌انداختند و خود را سرباز معمولی جا می‌زدند، اما ما می‌دانستیم آن‌ها سرباز نیستند! شاید بپرسید چگونه؟! از پوتین‌های قرمزشان! شاید برایتان جالب باشد ولی در ارتش صدام افسرها پوتین قرمز می‌پوشیدند. آن‌ها درجه خود را از بین می‌بردند ولی اصلا حواسشان به رنگ پوتین‌هایشان نبود! ‌ *** ‌ حتی اسمش هم عجیب است! «بازجو و مدیرمسئول » تا قبل از خواندن این کتاب، تصور هم نمی‌شد چنین شخصیتی وجود داشته و کارش چقدر مهم و تاثیرگذار بوده است. این قسمت از برای مخاطب قطعا ناشناخته است. زندگی چنین شخصیتی با این مسئولیت عجیب، قطعا شنیدنی است. ‌ راوی کتاب، بعد از انقلاب وارد وزارت امور خارجه شده و پس از شروع جنگ از طرف این وزارت‌خانه به جبهه اعزام می‌شود و از سال 1365 تا پایان جنگ به عنوان بازجو و مدیر مسئول جنگ روانی قرارگاه خاتم الانبیا خدمت می‌کند. راوی کتاب، زبان طنازی دارد و در عین حال، به‌دقت خاطراتش را بیان می‌کند، طوری‌که همیشه میان «نگاه کردن»، «دیدن»، و «مشاهدۀ دقیق» او تفاوت جدی وجود دارد. ‌ خاطرات مرتضی بشیری پر از ناگفته‌ها و ناشنیده‌هاست. بیشتر خاطراتش حول عملیات کربلای 4 و 5 روایت می‌شود. فارغ از زندگی شخصی راوی کتاب، اساساً جذابیت این به اعترافات اُسرای عراقی است که مرتضی شخصا از آن‌ها بازجویی کرده است. ‌ ‌یکی از مهم‌ترین و جذاب‌ترین بازجویی که مرتضی انجام داده، بازجویی از محمدرضا جعفر عباس الجشعمی، سرهنگ دوم نیروی مخصوص، فرماندۀ تیپ کماندویی سپاه هفتم رژیم بعث است. ‌ بعد از خواندن این کتاب می‌فهمیم چه کسی دستور داد توپخانه‌های رژیم بعث، شهرهای اهواز را بمباران کنند، یا چه کسی‌ کودکان شیرخوار اندیمشکی و دزفولی را در آغوش مادرانشان به خاک و خون کشید و یا چه کسی دستور داد تا غواصان ایرانی کربلای ۴ را زنده به گور کنند! ‌ مرتضی در طول بازجویی‌ها، با محبت و رفاقت اطلاعات مختلفی را از اُسرای عراقی کسب می‌کند و در خلال خاطره‌ها بازخورد این رفتار مثبت ایرانیان با اسرای عراقی را نشان می‌دهد. https://t.me/havadaran_ketab https://ble.im/havadaran_ketab https://eitaa.com/havadaran_ketab https://www.instagram.com/havadaran_ketab/
باشگاه هواداران کتاب
#معرفی_کتاب @havadaran_ketab
👌🏻📚‌‌‌‌‌ ‌ ‌ مجموعه ‌کتاب به قلم انتشارات ‌‌‌ رمان بلند پیامبر(ص)، مجموعه ای نُه‌جلدی است که در طی دوازده سال نوشته شده است. این مجموعه در قالب داستانی زیبا بر اساس قرآن، نهج‌البلاغه و کتاب‌های معتبر روایی به توصیف حیات گهربار پیامبر اسلام می‌پردازد. ‌ ‌بخش‌بندی کتاب‌ها بر اساس دوره زندگی پیامبر با کتاب «پیش از تولد» آغاز می‌شود با «کودکی»، «نوجوانی»، «جوانی» ادامه یافته و به کتاب‌های «میانسالی» و «کهنسالی»; ختم می‌شود. ‌مخاطب اصلی داستان، نوجوانان هستند. ‌ این مجموعه به قلم آقای نقی سلیمانی نوشته شده و آقای تصویرگری آن را به‌عهده داشته است. کتاب‌ها در قالب وزیری کوتاه با جلد شومیز و تصویر دورنگ منتشر شده‌اند. آخرین جلد این مجموعه در سال ۱۳۹۶ منتشر شده است. مجموعه شمارگان این مجموعه به ۹۱۰۰۰ نسخه و کتاب «پیش از تولد»، «کودکی» و «نوجوانی» به چاپ‌های چهار و پنج رسیده است. به نشر (انتشارات آستان قدس رضوی) در نظر دارد تمامی مجلدات را در یک مجلد منتشر کند. ‌ مجموعه کتاب در جشنواره‌های کشوری به کسب افتخارات متعددی نائل شده که از آن جمله می‌توان به این موارد اشاره کرد: دریافت  لوح زرین و دیپلم افتخار از کانون پرورش فکری سال ۸۹، کسب رتبه در جشنواره قصه‌های قرآنی در بخش سال ۸۹، کسب عنوان برگزیده کتاب سال شهید غنی‌پور سال ۸۶ به خاطر تحقیق گسترده و پژوهش عمیق برای نگارش رمان، کسب عنوان بهترین کتاب در جشنواره سلام بچه ها سال ۸۹ به خاطر تحقیق جامع و پرداخت خوب و لطیف. ‌ این مجموعه داستانی مستند به ، احادیث و اسناد تاریخی است. نویسنده در مواردی هم که با کمبود منابع مواجه می‌شود با خاتمه فصل و بهره گیری از تکنیک «جاهای‌خالی »ذهن خواننده را درگیر می‌کند. شخصیت‌پردازی و فضاسازی دو رکن اصلی از ارکان رمان است. در این مجموعه با تکیه بر تکنیک قلمی خود به توصیف دقیق شخصیت‌ها و فضاها پرداخته است. شخصیت‌های اصلی این رمان در ذهن خواننده شناخته شده هستند با این حال تبحر نویسنده در شخصیت‌پردازی مثال‌زدنی است. ‌‌ ‌فهرست شخصیت‌های هر نیز با عنوان «چهره‌های این رمان» در ابتدای هر جلد آمده‌است. فضاسازی در این رمان به شکلی صورت گرفته که خود را در فضای تاریخی آن دوران حس می‌کند. ‌ در داستان‌های مشهور تاریخی با توجه به اطلاع خواننده از ماجراها عنصر «حادثه» کمرنگ می‌شود لذا  ایجاد جذابیت و کشش داستانی مرهون توانایی نویسنده است. ‌ https://t.me/havadaran_ketab https://ble.im/havadaran_ketab https://eitaa.com/havadaran_ketab https://www.instagram.com/havadaran_ketab/
باشگاه هواداران کتاب
#معرفی_کتاب @havadaran_ketab
👌🏻📚‌‌‌‌‌ ‌ ‌ ‌کتاب به قلم انتشارات ‌ ‌‌‌ «سید طیب میرطاهری» را می‌شناسید؟ نباید هم بشناسید! فشارهای سیاسی قاجار باعث شد «سید» را از ابتدای اسمش بردارد. از بس شرارت می‌کرد، فک و فامیل از دستش فراری بودند و مجبور شد نام فامیلی‌اش را هم تغییر بدهد تا چماق نامش کمتر توی سر آشناها بخورد. نام پدربزرگش یعنی «حاج محمدرضا» را مبنا قرار داد و «حاج رضایی» را انتخاب کرد. حالا دیگر می‌شناسیدش؛ «طیب حاج‌رضایی» کتاب دو جلدی «طیب‌خان»، زندگی این مرد 52 ساله را به دقیق‌ترین وجه ممکن بررسی کرده است. ۴۹سال از زندگی‌اش را در جلد اول و سه‌سال آخر را در جلد دوم. ‌ آقای مسعود ده‌نمکی قرار بود دربارۀ شخصیت شهید طیب فیلمی بسازد، برای تحقیقات این دست به کار شده و با توجه به شهرتش تا توانسته با افراد مرتبط با زندگی طیب، مصابحبه کرده است. حاصل این گفتگوها همین دو جلدی است که می‌شود با یقین،‌ آن را کاملترین منبع برای شناخت شخصیت دانست. ‌ طیب، نزدیکی ویژه‌ای به خاندان پهلوی داشت و خوش‌خدمتی‌های او باعث شده بود انحصار واردات موز از کشور لبنان را به او بدهند. دوستی لبنانی داشت که در مکه با او آشنا شده بود. او قبل از موز، سیب و پرتقال هم از لبنان به کشور، وارد می‌کرد و در این کار سررشته داشت. ‌ او علاقۀ وافری به خاندان سلطنت داشت، حتی تصویری از رضاشاه را روی سینه‌اش خالکوبی کرده بود. برای تولد ولیعهد، سنگ تمام گذاشت و چون سلطان موز ایران بود، طاق نصرتی با این میوه در حوالی بیمارستان و زایشگاه میدان مولوی ساخت. ‌ ‌بعدها که طیب از طریق حاج مهدی عراقی با نظرات و دیدگاه‌های امام آشنا شد، تصمیم گرفت با این مرجع تقلید، ارتباط گسترده‌تری داشته باشد و در راستای اهداف او حرکت کند. نصب تصاویر امام بر روی علم و کُتَل‌های دسته‌های عزاداری در محرم سال 42 از جمله همراهی‌های درخشان او با حرکت بود. ‌ محمدرضا شاه که خطر بزرگی از طرف طیب برای حکومتش احساس می‌کرد،‌ از همه جهات مورد فشار بود تا او را ببخشد و حکم اعدامش را منتفی کند؛ اما از سوی دیگر می‌ترسید همراهی طیب با نهضت امام‌خمینی برای او دردسرسازشود؛‌ این بود که بر تصمیم غلطش پافشاری کرد و حکم اعدام طیب حاج رضایی در 11 آبان ماه 1342 اجرا شد. https://t.me/havadaran_ketab https://ble.im/havadaran_ketab https://eitaa.com/havadaran_ketab https://www.instagram.com/havadaran_ketab/