eitaa logo
حیات معقول
232 دنبال‌کننده
148 عکس
232 ویدیو
2 فایل
🔻 کانال اصغر آقائی ✍ درباره مسائلی که به‌گمانم مهم است، می‌نویسم؛ شاید برای خودم و تو مفید باشد: ✔ گاه متنی ادبی؛ ✔ گاه تبیین؛ ✔ و گاه نقد 🔺️ اینها دل‌مشغولی‌های یک طلبه هستند. 🔻ارتباط با من: 🆔️ @aq_110
مشاهده در ایتا
دانلود
🔰 گام به گام با انسان کامل (۱۹) ✍ اصغر آقائی ______________________ 🌀 گام دوم: با نوح ع (۱۱): خاطره‌ای در کشتی 🔻وقتی سخن دلسوزان را نشنوی، مایه عبرت دیگران خواهی شد، و قوم نوح، مایه عبرت شد «وَجَعَلْنَاهُمْ لِلنَّاسِ آيَةً» و این آغاز راه آنان بود، و عذاب دردناک آخرت در انتظار آنان است «وَأَعْتَدْنَا لِلظَّالِمِينَ عَذَابًا أَلِيمًا» 🔻قوم نوح نابود شد، و کشتی نوح بر فراز آب‌های طغیان کرده، در سایه امن الهی در جریان بود «تَجْرِي بِأَعْيُنِنَا جَزَاء لِّمَن كَانَ كُفِرَ*وَلَقَد تَّرَكْنَاهَا آيَةً فَهَلْ مِن مُّدَّكِرٍ» 🔻من در انتهای کشتی نشسته بودم که فردی مسنّ آمد و کنارم نشست. حال عجیبی داشت و دائم به نوح ذلّ می‌زد. تعجب کردم. او که نوح را می‌شناسد چرا چنین با تعجب به او نگاه می‌کند؟ 🔻وقتی از او پرسیدم که چرا چنین متعجبانه به نوح می‌نگرد، سرش را پایین انداخت و آهی از عمق جان کشید. او گفت: من آخرین کسی هستم که چند ماه قبل از طوفان به نوح ایمان آوردم؛ و یا بهتر بگویم ایمانم را آشکار کردم. 🔻از کودکی مهربانی‌های نوح را می‌دیدم و همیشه در کنج قلبم او را دوست داشتم اما هیچگاه حرف‌های او را باور نمی‌کردم؛ همیشه با خود می‌گفتم مگر می‌شود او از نزدیکانم، از پدر و مادرم مهربان‌تر و داناتر باشد. «وَإِذَا قِيلَ لَهُمُ اتَّبِعُوا مَا أَنْزَلَ اللَّهُ قَالُوا بَلْ نَتَّبِعُ مَا أَلْفَيْنَا عَلَيْهِ آبَاءَنَا أَوَلَوْ كَانَ آبَاؤُهُمْ لَا يَعْقِلُونَ شَيْئًا وَلَا يَهْتَدُونَ» 🔻بزرگتر که شدم؛ راستش دیدم حرف‌های او با آنچه در اقوامم بود بسیار متفاوت است و به نظرم منطقی‌تر می‌آمد و دیگر نمی‌توانستم بگویم او را باور دارم یا نه. حالت عجیبی بود؛ اما نمی‌توانستم آنچه در ذهنم بود را با کسی مطرح کنم. سخن‌گفتن از نوح و حرف‌هایش جریمه سنگینی داشت. و شاید همچنان اسیر فرهنگ به‌ارث‌رسیده از اجدادم بودم؛ نمی‌دانم، اما یک چیز بسیار آشکار بود، پذیرفتن سخنان نوح همان و ایستادن در برابر خانواده و اقوام نیز همان. شجاعت می‌خواست که علیه خانواده خود قیام کنی و من چنین شجاعتی را در خود نمی‌دیدم. 🔻ایام در گذر بود و من با خود در جنگ. نمی‌دانم حدود صد سال پیش بود و من مردی چهل ساله. 🔻روزی در بیابان مشغول چرای گوسفندان بودم، ناگهان دستی بر شانه‌ام قرار گرفت. گرمای دست برایم آشنا بود. وقتی با من مشغول صحبت شد، اشک‌هایم بی‌اختیار جاری شد. او گفت پسرم قدر این اشک‌ها را بدان؛ اینها یعنی همان ایمان. 🔻احساس کردم نوح از دعوایی که در قلبم با خود و با رسم‌های به ارث رسیده از خانواده و اقوامم دارم آگاه است. گفتم: من شما را دوست دارم؛ اما نمی‌توانم با خانواده و قوم خویش مخالفت کنم. 🔻نوح لبخندی زد و گفت: می‌دانم اما تا کی می‌خواهی با دل خود مخالفت کنی؟ پاسخی نداشتم و نوح ادامه داد: البته مؤمن که شدی، لازم نیست اگر جانت در خطر باشد آن را با خانواده خود مطرح کنی. 🔻گویی جان تازه‌ای گرفتم و از او خواستم بیشتر توضیح دهد. گفت وقتی کسی در میان مشرکان مؤمن می‌شود، اگر جانش در خطر باشد، لازم نیست ایمان خود را آشکار کند تا زمان مناسب. ... و سفر ادامه دارد. ┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄ @hayatemaqul
... ادامه متن قبل: 🔻و من که گویی زبانم گشوده شده بود گفتم آقا جان من به شما ایمان دارم و می‌دانم خدای شما از خدایان سنگی و چوبی بسیار بزرگتر است. راستش «سواع» با آن پای بدترکیبش، «یغوث» با آن رنگ‌ پریده‌اش و دیگر بت‌ها، حالم را به هم می‌زنن. هر وقت در برابرشان برای عبادت می‌ایستم، در ته قلبم از خود می‌پرسم چرا اینهایی که خودمان ساخته‌ایم خدای ما هستند؛ ما که قبل از آنها بوده‌ایم. و می‌دانستم اصرار سران قوم برای عبادت اینها یا از روی جهل است و یا از روی خودخواهی و مانند آن «تَذَرُنَّ آلِهَتَكُمْ وَلَا تَذَرُنَّ وَدًّا وَلَا سُوَاعًا وَلَا يَغُوثَ وَيَعُوقَ وَنَسْرًا» 🔻دیگر غروب شده بود و چه غروب زیبایی. آن بت‌های بی‌جانِ بی‌دست و پا، در قلبم کاملاً غروب کرده بودند و من روانه خانه شدم. 🔻در همان حال بلند گفتم ای نوح، نام تو تنها نامی است که تمام قلبم را پر کرده است و البته از خود نوح آموخته بودم که ذکر و یاد او، ذکر و یاد خداوند است. 🔻نوح که بر عصایش تکیه کرده بود دستی برایم تکان ‌داد و با صدای مهربان خویش که با ابراز ایمان من مهربان‌تر شده بود، بلند گفت: پسرم، مواظب خودت باش؛ و فراموش نکن ایمان‌آوردن در میان خانواده مشرک به معنای توجه‌نکردن به کرامت انسانی آنان نیست. آنها را دوست بدار، به آنها محبت کن؛ اما اگر تو را به شرک فراخواندند، شرک نورز، مگر آنکه همانطور که گفتم جانت در خطر باشد و مجبور باشی که ایمانت را پنهان کنی. 🔻و قامت زیبای نوح پشت نی‌های جلگه کم کم پنهان شد و من به خانه رسیدم. و سال‌های سال بر خلاف میلم، با خانواده خود و آن عقاید مشرکانه‌شان ساختم و سوختم اما دم بر نیاروردم که مولایم چنین خواسته بود. 🔻و این چنین زندگی‌ام ادامه داشت تا زمانی که نوح به ساخت کشتی مشغول شده بود و من به کمکش شتافتم. 🔻و اکنون با خود می‌گفتم ای کاش خانواده من نیز به نوح ایمان آورده بودند و اینجا بودند؛ اما افسوس 🔻و آن مرد مسنّ باز آهی کشید و ساکت شد. 🔻و من سؤالات دیگرم را در خود فرو بردم و نگاهم را از او به نوح برگرداندم. و با خود گفتم خسته نباشی مرد. 🔻و آن مرد در برابر خدایش به سجده افتاد و من فهمیدم مردی که در برابر خدایش به سجده می‌افتد هیچگاه از شلوغی‌های اهل دنیا خسته نمی‌شود؛ هرچند ممکن است دلگیر می‌شود. و دلی که پر از مهر است، حتما به خاطر بندگان خدا و نادانی آنها دلگیر می‌شود. 🔻و آن مرد همچنان صبور بود که صبر امر خدایش بود «فَاصْبِرْ كَمَا صَبَرَ أُولُو الْعَزْمِ مِنَ الرُّسُلِ وَلَا تَسْتَعْجِلْ لَهُمْ» 🔻و من آموختم که مسیر راه خدا و تبلیغ آن، صبر می‌خواهد؛ و من به حال خود گریستم. ... و سفر ادامه دارد. ┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄ @hayatemaqul
🔻 یعنی دستان آسمانی ولیّ خدا در بارگاه امام رئوف 🔻 آن است که انسان را به رهنمون شود. ┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄ @hayatemaqul
هدایت شده از عکس‌نوشت🌿
⸤﷽⸣ 🕊️🕊️ وقتی کودکانه به تمام هستی بنگری، همه چیز سر جای خودش است؛ و کودک با فطرت خویش به هستی می‌نگرد؛ نه با زنگارهای خودساخته بشر؛ کودک خویش را ارزان نفروشیم. عکس‌نوشت🌿 اینجا‌ دل‌نوشته‌ها‌ در قاب‌ تصاویر، قلب‌ و روحت‌ را‌ به‌ جستجو‌ در معنای‌ زندگی‌ دعوت می‌کند. @aksneveshtnoora
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔻 یعنی دلباختن در مسیر ولایت روحی لتراب مقدم غلامه الفداء ☑️ 27 شهریور سالروز درگذشت استاد شهریار "رحمه الله علیه" را با شعری زیبا از وی گرامی بداریم: 🔹یا علی نام تو بردم نه غمی ماند و نه همّی 🔹گوییا هیچ نه همی به دلم بود و نه غمی ┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄ 🆔 @hayatemaqul
🔰 انسان مدرن، انسانِ آزادِ اسیر ____________________ 🔻 از نشانه‌های انسان، جولان فکری او و پرواز در پهنای آسمان عقلانیت است که مهمترین نشانه آن وابسته به خود انسان است، نه غرائز او. 🔻 بنابراین انسانِ در بند شهوت، هرچقدر مدرن‌تر شود، اسارتش بیشتر شده، از عقلانیت فرهیخته، تهی می‌شود. ☑️ استاد ادب، خدای نثرِ سترگ پارسی، استاد در عبارتی دُرّی نادر سفته، و ابراهیم‌وار بر روزگار، تجدّد گسیخته از ادب، ضربتی جانانه می‌زند، که بر کف دو دستانم تقدیم دوستان می‌کنم: 🔻 وی پس از نقل داستان در صفحه ۲۷۰ کتاب که صوفی و عارف را در رواق منظر خواننده میهمان می‌کند، ناآشنایی انسان مدرن با این مفهوم را چنین ترسیم می‌کند: ♧چنین اقدام شورانگیزی ... حتی به خوابِ انسانِ تمدّن‌پذیرفته‌ی شهری‌شده‌یی که در آستانه‌ی اضمحلالِ کاملِ اراده قرار گرفته و به تابعی مطیع و سست‌عنصر و مصرف‌کننده‌یی خاموش و سربه‌زیر و شهوت°‌زده‌یی که ابزارهای ارضاء شهدات° او را به هر سو که بخواهند می‌کشند، تبدیل شده، نیز، نمی‌آید.♧ ┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄ 🆔 @hayatemaqul
هدایت شده از عکس‌نوشت🌿
⸤﷽⸣ 🕊️🕊️ برگ° برگِ چیده‌شده‌ی درختان کنار هم، نمونه‌ای از کلماتِ آن معشوق ازلی است که دفتر هستی را به خط زیبایش نگاشته، و خود را در آن نه در پسِ آن، به ما نمایانده است. 💠 ... مَا نَفِدَتْ كَلِمَاتُ اللَّهِ ۗ إِنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ 💠 ... ولی کلمات خدا پایان نمی‌گیرد؛ خداوند عزیز و حکیم است. عکس‌نوشت🌿 اینجا‌ دل‌نوشته‌ها‌ در قاب‌ تصاویر، قلب‌ و روحت‌ را‌ به‌ جستجو‌ در معنای‌ زندگی‌ دعوت می‌کند. @aksneveshtnoora
🔰 برداشت‌های قرآنی: اعتراض به امر به معروف و نهی از منکر ✍ اصغر آقائی _______________________ 🔻بحث پر چالش امروزه‌ی جامعه مسئله و حجاب است؛ و طبیعتاً در کنار آن آموزه حیاتی به معروف و از منکر، جلوه خاصی یافته است و افراد مختلف از جنبه‌های مختلفی درباره آن سخن می‌گویند. 🔻در این میان یکی از دردآورترین سخنان، ‎‌‌آمیز برخی به ظاهر خیراندیشان مذهبی‌نما نسبت به آمرین به معروف و ناهین از منکر است. 🔻 البته هرچند عمل برخی از این آمرین و ناهین «عَجَبٌ عُجَاب» است و محل تأمّل؛ اما عامل رفتار آن معترضین به ظاهر خیراندیش را کمی بررسی می‌کنیم. 🔻این افراد به دو ۱) بی‌تفاوتی و آسوده‌طلبی و ۲) عدم فهم صحیح آموزه امر به معروف، چنین به مسئله امر به معروف و نهی از منکر اعتراض می‌کنند. 🔻جالب آن است که این اعتراض در کریم نیز مورد توجه خداوند است و آن را توبیخ کرده، آن را به ما می‌آموزد. خداوند می‌فرماید: 💠 وَإِذَ قَالَتْ أُمَّةٌ مِّنْهُمْ لِمَ تَعِظُونَ قَوْمًا اللّهُ مُهْلِكُهُمْ أَوْ مُعَذِّبُهُمْ عَذَابًا شَدِيدًا قَالُواْ مَعْذِرَةً إِلَى رَبِّكُمْ وَلَعَلَّهُمْ يَتَّقُونَ (اعراف/164) 💠(به یاد آر) هنگامی را که گروهی از آنها (به گروه دیگر) گفتند: «چرا جمعی (گنهکار) را اندرز می‌دهید که سرانجام خداوند آنها را هلاک خواهد کرد، یا به عذاب شدیدی گرفتار خواهد ساخت؟! (آنها را به حال خود واگذارید تا نابود شوند!)» گفتند: «(این اندرزها،) برای اعتذار (و رفع مسؤولیت) در پیشگاه پروردگار شماست؛ بعلاوه شاید آنها (بپذیرند، و از گناه باز ایستند، و) تقوا پیشه کنند! 🔻خداوند در این آیه از زبان چنین معترضانی می‌گوید: شما چرا گروهی را که خداوند آنان را نابود و یا عذاب خواهد کرد، موعظه می‌کنید؟ در حقیقت این افراد، تمام کار را بر خداوند قرار داده، از مسئولیت اجتماعی خویش سربازمی‌زنند. 🔻خداوند پاسخ این افراد را چنین به ما می‌آموزد: بگویید ما آنان را به دو دلیل ۱) در برابر بازخواست خداوند از ما، و ۲) متقی شدن آنان، موعظه می‌کنیم. پاسخی بسیار متین و دقیق. 🔻این پاسخ در عین حالی که علّت مطرح‌‌شده در کلام معترضین را نفی نمی‌کند، اما آن که از روی عدم فهم و یا منفعت‌طلبی و ساده‌اندیشی و یا آسودگی‌خواهی صورت گرفته است را زیر سؤال می‌برد. 🔻در واقع در عین همراهی با اشکال‌کننده، به او می‌گوید چون آنچه شما به عنوان دلیل در عدم موعظه و امر و نهی، مطرح کرده‌اید، قطعیّت ندارد؛ لذا ما باید هم حجّتی در برابر خداوند خویش داشته باشیم که چرا منکری را دیدیم و نهی نکردیم؛ و هم اینکه ممکن است این افراد به دلیل موعظه ما در مسیر تقوا قرار گیرند. بنابراین امر و نهی ما بر اساس عقلانی «احتمال» امری صحیح است. 🔻نکته پایانی آنکه این علتی که خداوند در توجیه صحّت موعظه و امر و نهی مطرح می‌کند، بر سست‌عنصری و دور از اندیشه و عقلانیت سخن گفتن معترضین نیز است. ┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄ 🆔 @hayatemaqul
🔻 وقتی از سخن به میان می‌آید، نباید صرفا یک بازار فرهنگی - مصرفی داخلی را دید و نگاه را نیز تنها در آن در این جامعه محدود کرد. هرچند فراموش نمی‌کنیم، مسئله پوشش امری چندجانبه است و جامعه به جامعه در عینِ ثبات اصول آن، متغیّر می‌تواند باشد. 🔻 با توجه‌ به‌ اجمال گذشته عرض می‌شود بهترین راه صدور هر کشوری نه لزوماً کتاب که تولیدات مختلف آنها در حوزه‌های مختلفی چون است. 🔻 که مشاهده می‌کنید یک فروشگاه پوشاک اسلامی در است. 🔻 اگر تولیدکنندگان پوشاک با طرحهای مختلف و زیبا وارد عرصه جهانی شوند، به نظر شما در جذب دیگران به مرزهای دینی-ایرانی موثر نخواهند بود؟ ┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄ 🆔 @hayatemaqul
هدایت شده از عکس‌نوشت🌿
⸤﷽⸣ 🕊️🕊️ امام مهربانی‌ها وقتی مشامم پر از عطر بهشت بارگاهت می‌شود؛ قلبم دیوانه‌وار روانه‌ی کویِ شُش‌هایم می‌شود؛ و با تپش‌های مدامش به التماس دَقّ الباب می‌کند، شاید اندکی از هوای کویت را در کشکول گدای او بگذارند. عکس‌نوشت🌿 اینجا‌ دل‌نوشته‌ها‌ در قاب‌ تصاویر، قلب‌ و روحت‌ را‌ به‌ جستجو‌ در معنای‌ زندگی‌ دعوت می‌کند. @aksneveshtnoora
🔰 یادداشت‌های قرآنی: حل مشکلات یا تصحیح جهت زندگی ✍ اصغر آقائی ______________________ 🔻شاید اگر بخواهیم را در یک جمله بیان کنید این چنین بتوان گفت: «دین امری الهی برای تصحیح نگرش انسان است». این جمله بدین معنا است که اگر کسی نماز بخواند، اما او به هستی، صحیح نباشد او فردی حقیقتاً و کاملاً دیندار نیست؛ یا آنکه بهتر بگویم مرتبه مهمی از دین را ندارد، اما اگر فردی خطائی انجام می‌دهد، اما می‌داند این خطای او در جهت اهداف کلی هستی مانند رضایت الهی نیست و از این امر است، این فرد دیندارتر از نمازخوانی است که نماز، عادت او شده است، و توجهی به رضایت الهی ندارد. 🔻البته باید توجه داشت اخلاقی امری نظری است و نباید بر مبنای آن عمل ظاهراً صحیح دیگران را نادرست کرد و منفی به او زد. لذا فردی که نماز می‌خواند، اصل بر آن است که هدف او رضایت الهی است و نباید گمان بد به او داشت. 🔻تحلیل‌های اخلاقی برای اصول کلی ذهنی حاکم بر مسائل اخلاقی است، نه آنکه خود راهی برای عملی غیر اخلاقی، یعنی قضاوت نادرست دیگران، باشد. 🔻یکی از نگرش‌های مهمی که باید در افراد ایجاد شود این است که «نابودی مشکلات» و «رسیدن به خوشی کامل» دو امر متلازم نیستند. این بدین معناست که نه با راحتی، آرامش می‌آید و نه تمام ممکن است. 🔻خداوند در آیه 129 اعراف می‌فرماید: 💠 قَالُواْ أُوذِينَا مِن قَبْلِ أَن تَأْتِينَا وَمِن بَعْدِ مَا جِئْتَنَا قَالَ عَسَى رَبُّكُمْ أَن يُهْلِكَ عَدُوَّكُمْ وَيَسْتَخْلِفَكُمْ فِي الأَرْضِ فَيَنظُرَ كَيْفَ تَعْمَلُونَ 💠 گفتند: «پیش از آنکه به سوی ما بیایی آزار دیدیم، (هم اکنون) پس از آمدنت نیز آزار می‌بینیم! (کی این آزارها سر خواهد آمد؟)» گفت: «امید است پروردگارتان دشمن شما را هلاک کند، و شما را در زمین جانشین (آنها) سازد، و بنگرد چگونه عمل می‌کنید!» 🔻خداوند در این آیه به نقل از بنی‌اسرائیل بیان می‌کنند از آنجا که دیدگاه آنان این بود که هدف است، لذا وقتی علیه السلام مبعوث می‌شود، اما مشکلات آنان کاملاً از بین نمی‌رود، اساس را زیر سؤال می‌برند که هم پیش از آمدن و هم بعد از آمدن تو، ما در اذیّت بودیم و هستیم، و آمدن تو چه منفعتی برا ما داشت؟ 🔻این که اساس زندگی بر «زندگی بدون مشکل است» سبب شده بود که آنان در نیز کنند. حال اگر آنان بر این عقیده و نگرش بودند که اساس زندگی بر مثلا جلب الهی است، طبیعتاً رضایت حق را نه در نبود مشکلات که در از ولیّ خدا می‌دیند و این تغییر نگرش، به عمل ختم می‌شد و اتفاقاً آنچه آنان در پی آن بودند یعنی رفع مشکلات، با همراهی ولیّ خدا و پشتیبانی او، بهتر تحقق می‌یافت. 🔻نتیجه آنکه اگر نگرش‌ افراد جامعه‌ای تغییر نکند آن جامعه نه دیندار است و نه در مسیر دین و نه فواید دینداری به نحو اتمّ در آن جریان خواهد یافت. ┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄ 🆔 @hayatemaqul
🔰 گام به گام با انسان کامل (۲۰) ✍ اصغر آقائی ______________________ 🌀 گام دوم: با نوح ع (۱۲): پایان طوفان 🔻در کشتی فرصت مناسبی بود تا بیشتر را زیر نظر داشته باشم. دیگر می‌دانستم که برای آموختن، همه زندگی درس‌آموز است. 🔻راستش گویی باز گرفتار شیطان شده‌ام. این روزها که نوح را بیشتر زیر نظر دارم، بارها از خود پرسیدم: او که مانند ما است. غذا می‌خورد، راه می‌رود، ... و هر آنچه یک انسان عادی انجام می‌دهد، او نیز چنین است. 🔻تا این سخنان به ذهنم آمد یاد یکی از دشمنان نوح افتادم. روزی در بازار راه می‌رفتم که دیدم جمعی گرداگرد فردی را گرفته‌اند. او می‌گفت: اگر نوح پیامبر خداااااااااییییییییییییی در آسمانهاااااااااست، چرا چونان فرشتگان نیست؟ چرا مانند ما راه می‌رود، غذا می‌خورد و ...؟ ای مردم این را رها کنید. اگر راست می‌گوید چرا ما فرشتگانی را نمی‌بینیم که به او کمک کنند و ما را اندرز دهند؟ «وَقَالُوا مَالِهَذَا الرَّسُولِ يَأْكُلُ الطَّعَامَ وَيَمْشِي فِي الْأَسْوَاقِ لَوْلَا أُنْزِلَ إِلَيْهِ مَلَكٌ فَيَكُونَ مَعَهُ نَذِيرًا» 🔻تا یاد این خاطره افتادم، سریع به خود آمده، استغفار کردم؛ و از این شیطانی به خدا پناه بردم «وَإِمَّا يَنْزَغَنَّكَ مِنَ الشَّيْطَانِ نَزْغٌ فَاسْتَعِذْ بِاللَّه»، چرا که از خود انسان کامل آموخته بودم که افراد همیشه در پیِ انکار و بهانه‌اند. او به من گفت فرض بگیر فرشته‌ای برای هدایت آنان مبعوث می‌شد، آنان چه می‌گفتند؟ می‌گفتند برو پیِ کارت، تو چه می‌دانی که ما انسان‌ها چه دردهایی داریم و چه زجری از غرائز خود می‌کشیم؟ فرشته جان برو که آب نیست، اگر بود خودت نیز شناگر خوبی بودی. 🔻و من دانستم که سنت همیشگی خداوند آزمایش و امتحان است و حتی اگر قرار بود مبعوث شوند باید در صورت و شکل و شمایل انسانی قرار می‌گرفتند «وَلَوْ جَعَلْنَاهُ مَلَكًا لَجَعَلْنَاهُ رَجُلًا وَلَلَبَسْنَا عَلَيْهِمْ مَا يَلْبِسُونَ» 🔻دوباره با خاطری جمع، به نوح نگریستم. لبخند نوح در آن کشتی و بر فراز آن موج‌های سهمگین، آرامشی که از پناه‌بردن به خدا گرفته بودم را بیشتر کرد، لبخندی که انسان کامل در پی با نفسم، به من هدیه داده بود، و چه هدیه زیبایی. دیگر شیوه انسان کامل تا حدی دستم آمده بود و به قول خودمان ماهی‌گیری یادم می‌داد، نه آنکه انتظار بیجا داشته باشم که تنها و بی‌‌دلیل، با یک نگاه او تغییر کنم؛ که گفته‌اند بی‌مایه فطیر است. 🔻شاد از این مبارزه و لبخند رضایت بودم که ناگاه نوح از جای بپاخواست. دیگر این حالت‌های او برایم عجیب نبود. روح بیدار و گوش تیز و شنوای انسان کامل، فراتر از آن چیزی است که ما می‌پنداریم. 🔻گویی دیگر زمان فرود کشتی رسیده است. تعجب نکنید چنان موج‌ها عجیب‌بودند که گویی کشتی بر فراز کوه‌ها در حال حرکت بود و اکنون زمان فرودش رسیده است. «وَهِيَ تَجْرِي بِهِمْ فِي مَوْجٍ كَالْجِبَالِ». 🔻و دستور رسید: ای زمین آب خویش فروکش، و ای آسمان بارشت، در هم کش، و امر انجام شد و کشتی بر فراز جودی شد و گفته شد دور از رحمت باد هر قوم ظالمی. «وَقِيلَ يَا أَرْضُ ابْلَعِي مَاءكِ وَيَا سَمَاء أَقْلِعِي وَغِيضَ الْمَاء وَقُضِيَ الأَمْرُ وَاسْتَوَتْ عَلَى الْجُودِيِّ وَقِيلَ بُعْدًا لِّلْقَوْمِ الظَّالِمِينَ» 🔻و کشتی به آرامی و سلامت بر فراز کوه جودی قرار گرفت «قِيلَ يَا نُوحُ اهْبِطْ بِسَلاَمٍ مِّنَّا وَبَركَاتٍ عَلَيْكَ وَعَلَى أُمَمٍ مِّمَّن مَّعَكَ وَأُمَمٌ سَنُمَتِّعُهُمْ ثُمَّ يَمَسُّهُم مِّنَّا عَذَابٌ أَلِيمٌ» 🔻غوغائی هنگام خروج در کشتی بر پا شده بود. لذت آزادی از یک سو و نگرانی از آنچه اتفاق افتاد بود، از سوی دیگر، قدم‌ها را گاه سست می‌کرد و گاه به وجد می‌آورد، اما همه می‌دانستند که نجات از بلای بزرگ، تحفه خداوند مهربان به همراهان انسان کامل، نوح مهربان است. گویی همه از حوادث سهمگین قیامت به بهشت امن الهی راه‌ یافته‌اند و برق نجات در چشمان همه می‌درخشید و تمام وجودشان حمد الهی شده بود "وَقِيلَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ" 🔻از کشتی خارج شدم. وقتی از آن دور می‌شدم با خود تکرار می‌کردم: و ما آن کشتی را نشانه‌ای [برای آیندگان] باقی گذاشتیم، آیا پندگیرنده‌ای هست؟ «وَلَقَد تَّرَكْنَاهَا آيَةً فَهَلْ مِن مُّدَّكِرٍ» 🔻و من بار دیگر سر به زیر شرمنده شدم؛ چرا که پاسخی برای چنین سؤالی نداشتم؟ ... و سفر ادامه دارد. ┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄ 🆔 @hayatemaqul