eitaa logo
حیات معقول
221 دنبال‌کننده
144 عکس
216 ویدیو
2 فایل
🔻 کانال اصغر آقائی ✍ درباره مسائلی که به‌گمانم مهم است، می‌نویسم؛ شاید برای خودم و تو مفید باشد: ✔ گاه متنی ادبی؛ ✔ گاه تبیین؛ ✔ و گاه نقد 🔺️ اینها دل‌مشغولی‌های یک طلبه هستند. 🔻ارتباط با من: 🆔️ @aq_110
مشاهده در ایتا
دانلود
🔰 عناصر حداقلی ایمان ✍ اصغر آقائی ___________ 💠 کامل، متعددی از خداوند تا انبیا و فرشتگان و ولایت خاص امامان معصوم ع و ... را فرامی‌گیرد؛ اما بر اساس آیات الهی، "" و "" در کنار ، دو میان الهی است. 🔸 توجه: این دو عنصر در صورتی ایمان حداقلی و نجات‌بخش را برای افراد ادیان، به ارمغان می‌آورد که با هیچ‌یک از عناصر دیگر، همراه نباشد. 🔰 توضیح در چند مرحله مرتبط با هم: ◀️ مرحله ۱: تشکیکی‌بودن ایمان 🔻هر چند در آیه «وَ إِذا قِيلَ لَهُمْ آمِنُوا كَما آمَنَ النَّاسُ» خداوند را به ایمانی چون ایمانِ سایر مردمان دعوت می‌کند؛ 🔻اما همین مردمان دیگر را به ایمانی برتر در آیه «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا آمِنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَالْكِتَابِ الَّذِي نَزَّلَ عَلَى رَسُولِهِ وَالْكِتَابِ الَّذِي أَنْزَلَ مِنْ قَبْلُ» دعوت می‌کند. 🔸 این یعنی تشکیکی‌بودن ایمان ◀️ مرحله ۲: لزوم توجه به عمل صالح 🔻خداوند در آیه «لَيْسَ بِأَمَانِيِّكُمْ وَلَا أَمَانِيِّ أَهْلِ الْكِتَابِ مَنْ يَعْمَلْ سُوءًا يُجْزَ بِهِ وَلَا يَجِدْ لَهُ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَلِيًّا وَلَا نَصِيرًا» بعد از آنکه در یک آیه قبل از این آیه، از اهل ایمان و اعمال صالح در بهشت سخن می‌گوید، در یکسان، هم و هم را از باطل برحذر می‌دارد و هر دو گروه را به اینکه خویش را خواهند دید، وعده می‌دهد. 🔸 بنابراین در ادعای ایمان، نباید به حرف و سخن اکتفا کرد که این، گونه‌ای از فریب را همراه دارد. ◀️ مرحله ۳: (مهم‌ترین و اساسی‌ترین مرحله): 🔻 تا اینجا مشخص شد: ایمان هم ۱) مراتب دارد؛ و هم ۲) به آرزو و خیال نیست؛ 🔻اما در این میان برخی از آیات الهی هستند که جدای از آیات دیگر (و البته همراه با آنان) در مقام مستقل هستند؛ مانند آنچه در آیه ۶۲ سوره بقره است. خداوند می‌فرماید: 💠 إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَالَّذِينَ هَادُوا وَالنَّصَارَى وَالصَّابِئِينَ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ وَعَمِلَ صَالِحًا فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَلَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ: 💠 هر یک از مسلمانان و یهود و نصاری و صابئان (پیروان حضرت یحیی) که از روی حقیقت به خدا و روز قیامت ایمان آورد و نیکوکاری پیشه کند، البته آنها از خدا پاداش نیک یابند و هیچ گاه بیمناک و اندوهگین نخواهند بود.نکات مهم این آیه: ✔️ ۱. امری تشکیکی و ذومراتب است؛ زیرا ایمان مسلمانان را ابتدا ذکر کرده، در ادامه همه پیروان ادیان خداباور را به ایمان فرامی‌خواند که آن ایمان تنها دو عنصر بینشی دارد (خداوند و آخرت) و یک عنصر کُنشی دارد (عمل صالح دائمی) ✔️۲. تمام پیروان ادیان الهی در صورت خضوع قلبی در برابر این و برآمده از آن و از عقل، در مسیر و در برابر آن هستند؛ هرچند ایمان مسلمانان به دلیل آنکه جدا ذکر شده است، متفاوت است. ✔️۳. از آنجا که ایمان به نیز مورد تاکید قرآن است؛ اما چرا در آیه بیان نشده است؟ به نظر می‌رسد دو عنصر اساسیِ و در آیه، میان تمام ادیان الهی مورد تاکید و مشترک است؛ یعنی دو عنصری که در صورت ایمان واقعی به آنها، فرد در ایمان، وارد شده است؛ و ورود در این صراط یعنی ورود در حوزه الله، حوزه‌ای که است. 🔸 پ. ن ۱. بار دیگر تأکید می‌کنم ورود در صراط مستقیم الهی یک بسیار مهم دارد و آن " هیچ‌یک از عناصر ایمان" است. ۲. کسانی که انبیاء به آنان نرسیده است، از لسان این آیات بیرون هستند و آنان باید به خویش که در احادیث معرفی شده‌اند، باشند؛ مانند تبعیت عملی از عقل به ظلم. چنین احکام صریح عقل، همان حکم خداوند هستند؛ لذا تبعیت از این احکام عقل تبعیت از خداست، آگاهانه یا ناآگاهانه؛ و انکار آن انکار آگاهانه یا ناآگاهانه خداوند است. ┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄ 🆔 @hayatemaqul
🔰ایمان و عقلانیت: بررسی مصداقی تشکیکی‌بودن ایمان ✍ اصغر آقائی ___________________ 🔻با توجّه به آنچه امروزه در در جریان است، به نظر می‌رسد تأمّل در برخی مطالب جا داشته باشد. 🔻قبل از از بیان اصل مطلبی که می‌خواهم عرض کنم، توجّه شما را به جلب می‌کنم: ✔️ فردی و یا و مانند آنان را در نظر بگیرید که در برابر ایستاده، از آنان بیزاری جسته، با آنان مقابله می‌کند. ✔️ فردی را در نظر بگیرید که از اسرائیل، به عنوان که در داده شده است، دفاع می‌کند؛ تا پس از حکومت آنان و برخی اتفاقات، چون آرماگدون، بازگردد. ✔️ فردی را در نظر بگیرید که از اسرائیل تنها به دلیل و صرفاً بر اساس ، و یا منافع شخصی، دفاع می‌کند و کاری به آموزه کتاب مقدس ندارد. ✔️ فردی فلسطینی را در نظر بگیرید که معتقد است در اسلام کنیز و امری جاری در تمام زمان‌هاست و وقتی مثلاً یک زن اسرائیلی را اسیر می‌کند، چونان داعشیان، آن را کنیز خود گرفته و یا خرید و فروش می‌کند. ✔️ فردی فلسطینی را در نظر بگیرید که با اشک می‌خواند و از خود به پیامبر ص سخن می‌گوید و یا با خواندن قرآن به خود تسکین می‌دهد. ✔️ فردی فلسطینی را در نظر بگیرید که معتقد است در اسلام کنیز و امری است که در زمان ما نمی‌تواند جریان داشته باشد، لذا با یک زن اسیر فلسطینی، برخوردی متناسب با او انجام می‌دهد و حتی به او نیز از غذای خود می‌دهد و تفاوتی قائل نمی‌شود. 🔻 بررسی این چند مثال: ✅ آیا این چند مصداق یکی هستند؟ طبیعتاً خیر. هر یک را اجمالا بررسی می‌کنید: ☑️ مورد اوّل: این فرد هرچند نیست و یا اساساً بی‌دین است، اما در است؛ زیرا ایمان یعنی ؛ پس هر دوی آنها به همان میزان که در برابر حکم ، که همان خداوند است، کرنش می‌کنند، در حقیقت در برابر خداوند کرنش کرده‌اند؛ لذا این عمل آنان در دائره ایمان تعریف شده، و این ایمان باطنی آنان، در روز آشکارشدن باطن‌ها «یوم تبلی السرائر» آشکار می‌شود؛ چرا که قیامت مظهر به عنوان اسم خداوند است. ☑️ مورد دوم نیز حتما است و ایمان او از مثال اول نیز قوی‌تر است زیرا در برابر خداوندی، یعنی حجّت باطنی و حجّت ظاهری، کرنش کرده است؛ لذا به میزان خود در دائره ایمان است؛ زیرا انتظار مسيح او را به پذیرفتن اسرائیل کشیده است. ☑️ مورد سوّم: این فرد از دائره ایمان است زیرا در برابر حق ندارد (بر اساس مثال). ☑️ مورد چهارم: درباره ایمان این فرد کمی دشوار است؛ زیرا مصادیق مختلفی دارد، ولی تنها یک سؤال می‌پرسم: آیا عمل این فرد در اسلام مؤثر است؟ فرض بگیرید با اسیرشده، مانند کنیز عمل می‌شد، آیا پس از رهاشدن آنان، به هر دلیلی، و سخنانی که در شیوه برخورد با آنان گفته می‌شد، می‌توانستیم، از اسلام کنیم؟ ☑️ موردهای پنجم و ششم: هر دو بر اساس توضیحاتی که دادم در دائره ایمان هستند. 🔻 نتایج این اجمال: بنابراین: ۱) ایمان امری است و نیست؛ ۲) هر کسی که از خویش، حقیقتا تبعیّت می‌کند، هرچند حجّت ظاهری نیز به او نرسیده باشد، و یا رسیده و درک نکرده باشد، در دائره ایمان است؛ زیرا ایمان یعنی در برابر حق برآمده از عقل یا نقل و یا هر دو. ۳) بر اساس ، اصل بر همه یا بسیاری از احکام دین حاکم است، لذا تا جایی که ممکن بود در طول حیات اولیاءالله، انبیا و امامان، با آن یعنی برده‌داری، مبارزه می‌شد؛ بنابراین در زمان ما که با طبع بشر امروزی که گرایش به آن اصل متین، یعنی کرامت ذاتی انسان، دارد، همراه شده است، پذیرفتن حکم برده‌داری به عنوان حکمی اسلامی وجهی ندارد. ۴) : هر یک از مصادیق می‌تواند جنبه‌های دیگری نیز داشته باشد؛ که در این کوتاه‌نوشته، نمی‌گنجد. مثلا: در مثال دوم، طبیعتا در این مصداق، نکات ریز دیگری هم هست مانند تعارض بین عقل و نقل؛ زیرا از سویی ظلم اسرائیل با عقل او نمی‌سازد و از سویی دیگر کتاب مقدس، یا عالمان دین‌شان، گفته است که یهود تا در سرزمین مقدس حاکم نشود، بازگشت مسیح اتفاق نمی‌افتد. لذا در بررسی مصادیق حتما حیطه و جهت آن باید مورد توجه باشد، و جهت بحث در مثال بنده تنها و تنها، پذیرش حکومت یهود و اتفاقات آن بر اساس آموزه‌های دین است؛ مانند یک مسلمان که معتقد است کشته‌شدن برخی انسان‌ها قبل از قیام مهدی عج و بعد از آن، امر طبیعی و لازمه قیام است. لطفا دقت کنید. ┄┅┅┅❀💠❀┅┅┅┄ 🆔 @hayatemaqul
🔰 رابطه ایمان و نجات: آیا نجات مختص شیعیان است؟ ✍ اصغر آقائی _________________ 💠 علیه‌السلام فرمود: لا نَجاةَ لِمَنْ لا ايمانَ لَهُ: کسی که ایمان ندارد، نجات نیابد. 🔻برای فهم این حدیث مقدماتی لازم است: ۱. اوصافی چون عقلانیت و ایمان و ولایت و عشق، و به طور کلی تمام ، هرچند در مفهوم‌ مغایر یکدیگر هستند، اما در مصداق، به دلیل ، دارند. ۲. بر اساس ، تمام اوصاف وجودی، دارند؛ لذا خداوند است در اعلی مراتبِ آن؛ و است به همین صورت. 🔻برخی نتائج حاصل این دو مقدمه: ✔️ هر عاقلی، مؤمن است؛ ✔️ هر مؤمنی، عاقل است؛ ✔️ هر عاقلی، ولایت دارد؛ ✔️ هر ولیّ‌یی، عاقل است؛ ... و نتائج دیگر؛ مثلا: هر عاقلی، شاکر است‌. (تمام اوصاف وجودی در این نتایج به تناسب، موضوع و محمول واقع می‌شوند) ▫️نکته: اگر موجودی را داشته باشد، هویت این ولایت چون است، به هیچ عنوان با ولایت مطرح‌شده قابل قیاس نیست و نتایج گذشته را ندارد. مثلا ، یعنی ، لذا چنین ولایتی، نه دارد، نه دارد، و نه اوصاف وجودی دیگر؛ لذاست که کسانی که ولایت شیطان را دارند، در روز قیامت، علیه خود و شیطان می‌شورند و می‌شوند؛ مگر می‌شود عقلانیت، پشیمانی بار آورد؟ 🔻بر اساس دو اسم و خداوند، تمام اوصاف گفته شده، هم ظاهری دارند و هم باطنی؛ و این مسئله نتائجی دارد، مانند: ✔️ الهی، هم باطنی هستند و هم ظاهری. ✔️ تمام خداوند هم بر فرد و هم بر دیگران ولایت‌آور است. یعنی اگر مثلا کسی بر امری به صورت صددرصدی حکم کند، او باید سخن این ولیّ (همان حجّت) الهی را بپذیرد؛ و به همین منوال حجت‌های بیرونی. ✔️ باید لااقل به مرتبه‌ای از ، وابسته باشد، لذا پذیرش ، بدون نوعی حجت باطنی، عبث است و بی‌فایده. ✔️ اگر کسی را پذیرفته باشد، ولی حجت ظاهری به او نرسیده یا رسیده اما به دلیلی موجّه، او را درک نکرده باشد، این فرد به دلیل از حجت باطنی یعنی عقل، در دائره ایمان باطنی قرار دارد، چه متدین به ادیان دیگر چون مسیحیت باشد و چه متدین نباشد، و یا اساسا خداباور نباشد، اما به حکم عقل، هیچگاه مثلا ظلم نمی‌کند؛ چنین فردی، مرتبه‌ای از ایمان باطنی را دارد و آن مسیحی، علاوه بر ایمان باطنی، مرتبه‌ای از ایمان ظاهری را نیز به دلیل پذیرفتن عیسی ع دارد. ✔️ کسی که به ایمان باطنی مؤمن است در ، ایمانش آشکار می‌شود؛ ✔️ کسی که به ایمان ظاهری مؤمن باشد، در روز قیامت، اگر ایمان باطنی نداشته باشد، کافر محشور خواهد شد؛ مانند منافق ✔️ هر فردی به هر میزان که عاقل‌تر، مؤمن‌تر، و ولایت‌مدارتر می‌شود، در حقیقت، ولایت اميرالمؤمنين علیه‌السلام را پذیرفته است، و خلیفه‌ی خلیفة الله می‌شود، لذا تبعیت از او و پذیرش سخن او نیز بر دیگران ضرورت بیشتری می‌یابد. ▫️ به طور کلی قاعده در این باب این است: به حکم دو اسم و ، هر آنچه در این دنیا است مظهر اسم الظاهر است، ولی قیامت مظهر الباطن، لذا فقط هر کسانی در قیامت، که "تبلی السرائر" است، مؤمن خواهد بود، که در دنیا داشته باشد. ✅ با توجه به توضیحات و مقدمات بالا، هر کسی در دایره عقلانیت، ایمان، و مانند آن وارد شود، به دلیل این‌همانی آنها با ولایت، در حقیقت علیه‌السلام را پذیرفته است؛ و این معنای احادیثی است که می‌فرماید بدون ولایت کسی وارد بهشت نمی‌شود؛ که فرمود "هُنَالِكَ الْوَلَايَةُ لِلَّهِ الْحَقِّ" و در روز قیامت ولایت از آن "الله" است و طبیعتا ولایت از آن ولیّ نیز است؛ لذا ولایت اميرالمؤمنين علیه‌السلام به همه عرضه می‌شود، و مثلا آنکه در دنیا به احکام حجّت باطنی عمل می‌کرد و سمعاً و طاعتاً به عقل می‌گفت - هرچند در ظاهر مسلمان نبود - در آنجا هم سمعاً و طاعتاً به حجّت ظاهری خواهد گفت. ✳️ و نتیجه این می‌شود: وقتی اميرالمؤمنين علیه‌السلام می‌فرماید مؤمن اهل نجات است، یعنی هر کسی به هر مرتبه‌ای از ایمان، عقلانیت، و ولایت رسیده باشد، و ملتزم مقتضیات آن باشد، در دائره نجات است؛ پس هر چقدر مؤمن‌تر، ناجی‌تر است. پس نه تنها شیعیانی که ملتزم به مقتضیات ایمان هستند، در هر مرتبه‌ای، اهل نجات هستند، بلکه هر مؤمنی به معنایی که عرض شد اهل نجات خواهد بود. 🔻 نکته پایانی: وقتی گفته می‌شود مؤمن اهل نجات است، باید گفت نجات از چه چیزی؟ قاعده کلی این است: هر کسی عقلانیت، ایمان و ولایت را در هر چیزی به کار برد، در همان چیز اهل نجات است، چه دنیوی چه اخروی؛ و البته مصداق تام این نجات، نجات از است. ┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄ @hayatemaqul
🔰ایمان و شکر: بررسی اجمالی رابطه آنها ✍ اصغر آقائی ___________________ 🔻برای بررسی ایمان و شکر ذکر مقدماتی لازم است: ✔️۱. بر اساس اصل متین «»، هر آنچه وجودی است، هم اصیل است و آثار دارد، و هم تشکیکی است، یعنی مختلف داشته، شدّت و ضعف در آن راه دارد. ✔️۲. از سوی دیگر تمام چون وجود دارند، هم اصیل بوده، آثار خارجی متناسب با خود را دارند و هم مراتب مختلفی دارند. ✔️۳. از صفات وجودی انسان ایمان و شکر است که هر دو هم وجودی و هم مراتب دارند. ✔️۴. از سوی دیگر تمام اوصاف وجودی، به دلیل ، با یکدیگر در مصداق، این‌همانی دارند. ✔️۵. بنابر آنچه بیان شد، ، دو صفتی هستند که در مصداق این‌همانی دارند. این سخن بدین معنا است که «هر مؤمنی، شاکر است» و «هر شاکری، مؤمن». ✔️۶. نباید فراموش کنیم، همچنانکه پیش از این بیان شد، از _باطنی تا را شامل می‌شود، لذا شکر نیز همین مراتب را دارد. ✔️۷. پیش از این بیان شد هر کسی که به خویش، به عنوان خداوند، توجّه داشته، تسلیم آنها شود، مؤمن به ایمان باطنی است؛ و هر کسی که در برابر خداوند تسلیم شود، مؤمن به ایمان ظاهری است؛ و هر کسی که در برابر هر دو حجّت الهی، تسلیم باشد، برترین مراتب ایمان را دارد که همان ایمان برتر است. ✔️۸. بنابر آنچه در ۷ بیان شد، نیز از مراتب باطنی تا مراتب ظاهری را شامل می‌شود. ✔️۹. بنابر مقدمه ۸ از آنجا که در هستی هیچ فردی یافت نمی‌شود که به هیچ‌یک از احکام عقلی خود یا احکام دینی خویش پایبند نباشد، لذا هر فردی مرتبه‌ای از شکر، گرچه بسیار ناچیز باشد را دارا است؛ لذا خداوند متعال می‌فرماید: «وَقَلِيلٌ مِّنْ عِبَادِيَ الشَّكُورُ». ✔️۱۰.‌ در این آیه شریف، خداوند «»که صفت مبالغه است را به «قلیل»بودن توصیف کرده است. یعنی آنانی که شکر را دارند بسیار اندک هستند؛ نه آنکه هیچ انسانی نیست. بنابراین همه انسان‌ها مرتبه‌ای از شکر را دارند؛ اما شکور یعنی بسیار شکرکننده اندک است. ✔️۱۱. بنابر آنچه در ۱۰ بیان شد، و از آنجا که گفته شد میان ایمان و شکر، وجود دارد، پس هر انسانی مرتبه‌ای از ایمان را نیز دارد؛ چرا که هیچ انسانی یافت نمی‌شود که مرتبه‌ای از ایمان باطنی به معنای توجّه به احکام عقلی را، به طور مطلق، نداشته باشد؛ ✔️۱۲. بنابراین آنچه در ۱۱ گفتیم، باید گفت تمام انسان‌ها مرتبه‌ای از ایمان، هرچند اندک را، داراست. امّا آیا بر این اساس می‌توان نتیجه گرفت که هر انسان مؤمنی، است؟ ✔️۱۳. پاسخ سؤال پیش‌گفته خیر است؛ زیرا برای صرفِ ایمان و یا شکر کفایت نمی‌کند. کسی اهل نجات است که در کنار ایمان، داشته باشد "یعلمون الصالحات" و اگر چنین نباشد؛ ایمان آن فرد، کارساز نخواهد بود. ✔️۱۴. بنابر آنچه در ۱۳ بیان شد، که در عمل صالح لازمه ایمان است، خداوند متعال در آیات مختلفی شکر را با به کار برده است که دلالت بر استمرار در شکرگزاری دارد. خداوند در آیه ۷۸ سوره نحل هدف ابزار شناختی چون حواسّ ظاهری و باطنی را شکرگزاری مستمرّ بیان کرده است: «وَاللّهُ أَخْرَجَكُم مِّن بُطُونِ أُمَّهَاتِكُمْ لاَ تَعْلَمُونَ شَيْئًا وَجَعَلَ لَكُمُ الْسَّمْعَ وَالأَبْصَارَ وَالأَفْئِدَةَ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ» 🔸 نتیجه: تحلیل اجمالی فوق نتایج گوناگون فردی و اجتماعی، همراه دارد؛ مانند: ☑️ هر میزان فردی بیشتر شود او است و بالتبع . ☑️ برای به ایمان و عقل، کافیست نعمت‌های موجود در زندگی افراد را گوش‌زد کرد، تا در مسیر شکرگزاری قرار بگیرند. ☑️ شکرگزارشدن فرد، یعنی در برابر همه موجودات، از جمله خود و خانواده خود. ☑️ با شاکرشدن فرد، اجتماع اصلاح می‌شود. ┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄ 🆔 @hayatemaqul
🔰 نگاهی به رابطه عقل و نصّ ✍ اصغر آقائی _______________________ 🔅نصّ در این متن شامل تمام متون روایی و قرآنی است، نه صرفاً نصوص قطعی دینی. 🔻افراد بسیاری به دلیل برخی نصوص دینی مانند «شَرِّقا و غَرِّبا لَن تَجِدا عِلما صَحيحا إلاّ شَيئا يَخرُجُ مِن عِندِنا أهلَ البَيتِ: به شرق و غرب برويد، هرگز دانش درستى را نخواهيد يافت، مگر همان چيزى كه از ما خاندان صادر شود.» با هر نتیجه عقلانی و فکری مخالفت می‌کنند. 🔻با گذر از جایگاه عقل در دین و رابطه آن با نصوص دینی، باید توجّه داشت نه خداوند و نه اهل بیت علیهم السلام، هیچ یک در پی تربیت انسانی صرفاً تابع نبوده‌اند؛ بلکه آنچه برای آنان اهمیّت دارد، رشد فرد است، به‌گونه‌ای که بتواند با تفکّر راه خویش را بیابد. 🔻این به معنای آن نیست که فرد از نصوص دینی بی‌نیاز است. بله فرد عاقل و متفکّر، گاه بدون مطالعه یا شنیدن نصّی از ولیّ و امام، اصول راه سعادت را می‌یابد و در مسیر کلی هدایت قرار می‌گیرد؛ هرچند ممکن است تا آخر عمر خویش نیز با ولیّ خدا آشنا نشود. این هدایت به دلیل آن است که او در برابر حق، یعنی عقل، خاضع بوده است. 🔻در کنار مطلب پیشین، فرد عاقل، وقتی با ولیّ خدا آشنا می‌شود در عین توجّه به ارتقای فکری خویش، در مقام عمل، حتی اگر دلیل یا علّت عمل یا امری از سوی ولیّ را نداند، با تمام وجود سمعاً و طاعتاً خواهد گفت و تمام وجودش عمل و تحقّق خواسته ولیّ خدا خواهد شد. 🔻این تبعیّت متفکرانه، به هیچ عنوان، چه در عمل و چه در فکر، همگِن و هم‌رتبه با آن تبعیّت محض ولی بدون تفکّر، نخواهد بود؛ و اساساً قابل قیاس با یکدیگر نیستند. 🔻لذا نباید هیچگاه چنان به احادیث بنگریم که گویی اهل بیت علیهم السلام به جای ما اندیشده‌اند. 🔻بله احتیاط همیشه در همه جا خوب است و اگر عقل کسی به مسئله‌ای حکم کرد، امّا نصّی صحیح با آن مخالف بود، طبیعتا باید در این مسئله احتیاط کند؛ هرچند در نگاه نویسنده هیچگاه حکم عقل صریح با هیچ نصّ صحیحی متضاد یکدیگر نخواهند بود. ┄┅┅┅❀💠❀┅┅┅┄ 🆔 @hayatemaqul