فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔹 وقتی #صبر در انسان شکوفا شود، تنفس در هوای پاک #حیات_معقول، برای او حاصل شده است؛ و #تسلیم در برابر معبود، حقیقت #عبودیّت را برای او به ارمغان میآورد.
🔻 امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود:
💠قَوَاعِدُ الْإِسْلَامِ سَبْعَةٌ، فَأَوَّلُهَا الْعَقْلُ وَ عَلَیْهِ بُنِیَ الصَّبْر ... .
💠 اوّلین ستون از ستونهای هفتگانه اسلام، عقل است؛ و صبر بر عقل پایهگذاری شده است.
┄┅┅┅❀💠❀┅┅┅┄
#حیات_معقول
🆔 @hayatemaqul
🌱 ⸤﷽⸣ 🌱
🔰 رسولُ اللّه ِ صلى الله عليه و آله:
💠 أنتَ مِنّی بِمَنزلةِ هارونَ مِنْ مُوسی، اِلّا أنـّه لانَبیّ بَعدی.
🌀 تو نسبت به من بهمنزله هارون نسبت به موسی هستی، جز اینکه بعد از من پیامبری نخواهد بود..
🔻[ O Ali] Your position with respect to me is as that of Aaron to Moses, except that there is no prophet after me.
🔹 O Ali: یا علی
🔹 position: جایگاه
🔹 except that: جز آنکه
🔹 prophet: پیامبر
┄┅┅┅❀💠❀┅┅┅┄
#حیات_معقول
🆔 @hayatemaqul
May 11
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰 معنای شکرگزاربودن، در سختیها
🔻 خیلی وقتها حالمون گرفتهس، به دلایل مختلفی؛ امّا بدونیم همیشه دلیلی برای حال خوب داشتن هست،
🔻 این دلیل میتونه در همین حوالی باشه، نه خیلی دوردست،
🔻 خداوند و شکرگزار او بودن، همین حوالی است، نه همین حوالی که در عمق قلب تو جا داره؛
🔻 با #شکرگزار بودن، قلبت رو به جوشش در بیار تا ببینی چقدر وجودت پر از #عشق و #مهربانی و #امید میشه، چون تمام وجودت رو عشق خدای مهربان پر کرده.
☑️ شکرگزار بودن، حتی #مشکلات رو تبدیل به #نعمت میکنن.
✅ به همین دليل امام صادق علیهالسلام فرمود:
💠 إنّ اللّهَ عَزَّ و جلَّ أنعَمَ على قَومٍ بالمَواهِبِ، فلَم يَشكُرُوا، فَصارَتْ علَيهِم وَبالاً ، و ابتَلى قَوما بالمَصائبِ فَصَبَرُوا، فَصارَتْ علَيهِم نِعمَةً
💠 خداوند عزّ و جلّ به مردمى نعمت داد، اما آنان شكرش را به جاى نياورند، و در نتيجه، آن نعمتها مايه وبال آنان شد. و مردمى را به مصيبتها گرفتار كرد، ليكن آنان صبر كردند و در نتيجه، آن مصائب به نعمت تبديل شد.
🔆 کلیپ رو حتما ببینید🔆
┄┅┅┅❀💠❀┅┅┅┄
#حیات_معقول
🆔 @hayatemaqul
🔰 گام به گام با انسان کامل (۲۶)
✍ اصغر آقائی
____________
🌀 گام سوم: با ابراهیم ع: برائت از آزر (۶)
🔻با #ابراهیم از #معبد خارج شدیم در حالی که آخرین جمله ابراهیم از ذهنم بیرون نمیرفت. او به #کاهن که درگیر آمادهسازی #جشن_بزرگ بود، گفت: وقتی از بتها برای رفتن به جشن کناره گرفتید، آنها را نابود خواهم کرد. «وَتَاللَّهِ لَأَكِيدَنَّ أَصْنَامَكُم بَعْدَ أَن تُوَلُّوا مُدْبِرِينَ».
🔻این سخن او خیلی نگرانم کرده بود. هرچند با توجه به آنکه ابراهیم سخن خویش را مستدل به آنان گفته بود و بارها دیده بودم که #انسان_کامل برای رساندن پیام خویش به گونهای عمل میکرد که وجدانها را بیدار کند، اما نمیدانم چرا این بار نگرانیام بیشتر شده بود.
🔻 به خانه برگشتیم.
🔻#آزر آگاه از همه چیز، چون کوهی از غضب، به ابراهیم گفت: من تو را به معبد نفرستادم که با کاهن یکیبهدو کنی؟! من تو را ... .
🔻ابراهیم که گویی ادامه کلام او را خوانده بود گفت: پدر جان، کاهن باید برای سخنان خویش دلیل منطقی داشته باشد. من چگونه میتوانم سخنی که بدون دلیل است را بپذیرم؟
🔻ابراهیم ادامه داد: پدر جان صریح میگویم: من از تمام این بتهای سنگی که میپرستید، بیزااااااااااررررررممممممممم بیزااااررر. «وَإِذْ قَالَ إِبْرَاهِيمُ لِأَبِيهِ وَقَوْمِهِ إِنَّنِي بَرَاء مِّمَّا تَعْبُدُونَ»
🔻صراحت ابراهیم بسیار شگفتزدهام کرده بود.
🔻آزر گفت: خدااااااااااااااااااااا خدااااااااااااااااااااااااااا خدااااااااااااااااااااااا این چه خدایی است که چنین تو را گستاخ کرده است؟
🔻آزر در ادامه سخنانی گفت که از نفرت و شدّت #دشمنی او با خداوند نشأت میگرفت.
🔻ابراهیم از جا بلند شد و گفت: دیگر پدر جان میان من و تو تنها خدا قضاوت خواهد کرد. تا کنون تمام استدلالهایم را تنها با جملاتی چون خلاف آئین پیشینیان است، نادیده گرفتهای و گویی گوشی برای شنیدن نداری؛ اما امروز با این توهینها و ابراز صریح دشمنی خود با خدای یگانه ... دانستم که نه دیگر شما میخواهی سخن حق را بشنوی و نه دیگر جای من اینجاس. عمو جان من را دیگر از قبیله خود محسوب نکن. من از آیین و روش شما بیزارم و دیگر به این خانه باز نخواهم گشت. «وَمَا كَانَ اسْتِغْفَارُ إِبْرَاهِيمَ لِأَبِيهِ إِلاَّ عَن مَّوْعِدَةٍ وَعَدَهَا إِيَّاهُ فَلَمَّا تَبَيَّنَ لَهُ أَنَّهُ عَدُوٌّ لِلّهِ تَبَرَّأَ مِنْهُ»
🔻ابراهیم با سرعت زیاد سوی در رفت و من با ترسی که از چشمانِ خونگرفته آزر در خود احساس میکردم آرام آرام در پی ابراهیم رفتم.
🔻در اثنای خروج از خانه آزر، شنیدم که گفت: جوان ابله همه هستی من را میخواهد به باد دهد.
🔻این جملهی او گویای همه چیز بود!! ... ثروتی که از راه ترویج بتپرستی روانه جیب بزرگان قبیلههای بتپرست میشد، چیزی نبود که بشود به راحتی از آن دست برداشت ... و آزر همچنان #مستکبر و #منفعتطلب باقی ماند.
... و سفر ادامه دارد.
┄┅┅┅❀💠❀┅┅┅┄
#حیات_معقول
#سفر_عشق
🆔 @hayatemaqul
🌱 ⸤﷽⸣ 🌱
🔰 رسولُ اللّه ِ صلى الله عليه و آله:
💠 فاطمةُ بَضْعَةٌ مِنّي ، مَن سَرَّها فقد سَرَّني و مَن ساءها فقد ساءني ، فاطمةُ أعزُّ النّاسِ علَيَّ.
🌀 فاطمه پاره تن من است، هر كه او را شاد سازد مرا شاد ساخته و هر كه او را ناراحت كند مرا ناراحت كرده است. فاطمه عزيزترين فرد براى من است.
🔻Fātima is a part of me; whoever pleases her, pleases me; whoever grieves her, grieves me. Fātima is dearest of all pepole to me.
🔹 whoever: هرکس
🔹 please: خوشحالکردن
🔹 grieve: ناراحتکردن
🔹 dearest: عزیزترین
┄┅┅┅❀💠❀┅┅┅┄
#حیات_معقول
🆔 @hayatemaqul
🔰 گام به گام با انسان کامل (۲۷)
✍ اصغر آقائی
________________
🌀 گام سوم: با ابراهیم ع: مناظرهای دیگر (۶)
🔻#آزر که موقعیت خویش را با سخنان و فعالیتهای برادرزادهاش #ابراهیم، در خطر میدید؛ نمیتوانست دست روی دست بگذارد. باید کاری میکرد. پس جمعی از اقوام و اهالی شهر را گرد هم آورد و غلام خود را در پی ابراهیم که مدتی است دیگر به خانه آزر نمیآید، فرستاد.
🔻من که زودتر از ابراهیم خود را به محل اجتماع رسانده بودم، در گوشهای نشستم و منتظر ورود ابراهیم شدم.
🔻هر سو، پچپچ جمعی به گوش میرسید. صدای افرادی که اطراف من نشسته بودند، کمی واضحتر بود؛ هرچند آنها نیز تلاش میکردند، زمزمههایشان از گوش طرف مقابل فراتر نرود.
🔻در لابهلای زمزمهها، برخی نظرم را به خود جلب کرده بود. یکی به دوستش میگفت: ابراهیم مورد #غضب بت بزرگ قرار گرفته است که چنین #کفر میگوید. و دوستش که سر خود را به نشانه تأیید و افسوس، تکان میداد، گفت: حتماً چنین است. چقدر به آزر گفتم مراقب ابراهیم باش. او از همان کودکی کفر میگفت. #دیوانگی او برای همین اواخر که نیست.
🔻شنیدم فردی دیگر که جوان بود و همسن و سال ابراهیم، به همراه و رفیق خود که بعدها نام او را شنیدم، میگفت: ممکن است برای هر #جوانی سؤالاتی پیش بیاید. چه اشکال دارد؟ #کاهن چرا پاسخش را درست نمیدهد. من بارها شاهد بودم کاهن با عصبانیّت ابراهیم را از خود میراند. من هم گاه چیزهایی به ذهنم میآید و جرأت نمیکنم زبان در کام بغلطانم. اگر چیزی بگویم پدرم در گوشهای غر میزند و میگوید جوان یاوه نگو، یعنی میگویی من و پدربزرگ و اجدادت همه نفهم بودیم و تویِ تازه به دوران رسیده میفهمی؟ مادرم نیز اشکش دم مشکش است و تا سؤالی میپرسم، گریه میکند. راستش هم از طرفی خسته شدهام و هم از طرفی دیگر جرأت ابراهیم را ندارم. او بسیار شجاع و نترس است.
🔻من در کنجکاوی خود غرق بودم که ناگهان فردی گفت ابراهیم آمد ابراهیم آمد. همه یکجا بلندشدند؛ گویی غوغائی بهپا شده است. برخی که ابراهیم را #گستاخ میدانستند، بلندشدنشان، چونان خیزبرداشتن بهطرف ابراهیم بود تا درسی به او بدهند و برخی نیز چون آن جوان چنان با شوق از جا برخاستند که گویی تمام آرزوهایشان را در ابراهیم میبینند؛ شجاعت و نترسی، چیزی است که همه جوانان آرزوی آن را دارند.
🔻البته آن جوان میبایست بداند که شجاعت و نترسی، زمانی سازنده و تأثیرگذار است که با #صفات اخلاقی دیگری همراه باشد. و ابراهیم همه آن صفات که لازمه و پشتوانه شجاعت بود را داشت، وفادار حق و حقمدار «وَإِبْرَاهِيمَ الَّذِي وَفَّى» و شکرگزار نعمتهای ربّ ودود بود «شَاكِرًا لِّأَنْعُمِهِ اجْتَبَاهُ وَهَدَاهُ إِلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ». ابراهیم در کنار اینها بنده خدا بود و #عبادت بزرگترین پشتوانهی شجاعت، صراحت، نترسی و تلاش بیوقفهی روزانه او بود «وَاذْكُرْ عِبَادَنَا إبْرَاهِيمَ وَإِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ أُوْلِي الْأَيْدِي وَالْأَبْصَارِ». هرچند صداقت او نیز زبانزد بود «وَاذْكُرْ فِي الْكِتَابِ إِبْرَاهِيمَ إِنَّهُ كَانَ صِدِّيقًا نَّبِيًّا»
🔻و آن جوان تنها و تنها ابراهیم را قهرمانی میدید که دوست دارد چون او شجاع باشد؛ هرچند الگوداشتن و قهرمانگرایی خوب است؛ اما به شرط آنکه هم قهرمانت را خوب بشناسی و هم تمام صفات مثبت او را یکجا ببینی نه آنکه او را آنگونه که خود دوست داری، انتخابشده بنگری.
🔻ابراهیم وارد شد و در مکانی که جمعیت ناخواسته برای او بازکرده بودند، نشست. گویی سیلی از نگاههای پرکینه بهسوی ابراهیم روان شد؛ اما او با صلابت نشست.
🔻آزر که دیگر عموجان از زبانش افتاده بود، گفت: ابراهیم تو خود میدانی چرا اینجا جمع شدهایم. همه از دست تو ناراحت هستند و باید پاسخگو باشی ... .
🔻ابراهیم تا این عبارت را شنید بیدرنگ گفت: من پاسخگو باشم؟ پاسخ چه چیزی را باید بدهم؟
🔻ابراهیم بعد از نگاهی معنادار به مردم و #بتها، ادامه داد: من بارها از شما پرسیدهام باز میپرسم اینها چیست که #پرستش میکنید؟
🔻از هر گوشه صدایی بلند شد: یکی میگفت آزر مرحبا به تو. ما گفتیم پی مرگ برادرت، تو برادرزادهات را صحیح تربیت میکنی تا چونان پدرش علیه بتها نباشد. یکی دیگر گفت هااااااای ابراهیم تا الان به احترام آزر با تو کاری نداشتهایم، کاری نکن که دیگر آن رویمان بالا بیاید ... .
🔻چند نفری که سن و سالی هم از آنها گذشته بود و محاسنشان سفید شده بود همه را به آرامش دعوت کردند و یکی از آنها گفت: ابراهیم، فرزندم، خب معلوم است اینها #بتهای_خانوادگی ما هستند و باید آنها را بپرستیم.
┄┅┅┅❀💠❀┅┅┅┄
#حیات_معقول
#سفر_عشق
🆔 @hayatemaqul
... ادامه متن قبل
🔻#ابراهیم تن صدای خود را به احترام او پایین آورد و گفت: از شما که بزرگتر ما هستید میپرسم: در طول این همه سال که بتها را خواندهاید، آیا پاسخی شنیدهاید؟ آیا #نفع و #ضرری از آنها به شما رسیده است؟
پیرمرد سرش را پایین انداخت؛ گویی با #وجدان خود در جنگ و ستیز است. او سخنی نگفت.
🔻سکوت او که کمی به طول انجامید دیگری بلند گفت: #پدران ما پشت به پشت آنها را میپرستیدند، همین یک دلیل کافی است. «وَاتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ إِبْرَاهِيمَ*إِذْ قَالَ لِأَبِيهِ وَقَوْمِهِ مَا تَعْبُدُونَ*قَالُوا نَعْبُدُ أَصْنَامًا فَنَظَلُّ لَهَا عَاكِفِينَ*قَالَ هَلْ يَسْمَعُونَكُمْ إِذْ تَدْعُونَ*أَوْ يَنفَعُونَكُمْ أَوْ يَضُرُّونَ*قَالُوا بَلْ وَجَدْنَا آبَاءنَا كَذَلِكَ يَفْعَلُونَ»
🔻این جملهی آنان که بارها به عنوان دلیلِ بتپرستی تکرار شده بود، کافی بود تا هر انسان منصفی را به این نکته برساند که آنان هیچ #دلیل روشنی برای کار خویش ندارند، و خود میدانند که انجام کاری توسط گذشتگان، دلیلی قطعی و خردپسند نیست؛ لذا وجدانشان در رنج است و تنها با دلیلتراشی و نسبتدادن این کار به #عادت پیشینیان، خود را آرام میکنند.
🔻ابراهیم ادامه داد: آشکارا میگویم: تمام آنچه که میپرستید، هیچ نفعی به من نمیرسانند و اگر من بخواهم در برابر آنها کرنش کنم، عبادتم تنها و تنها به زیان خود من است؛ در حالی که من باید موجودی را بپرستم که نفع و ضرر من در اختیار اوست و پروردگار تمام جهان است؛ او که مرا آفریده و نیازهای مادی و معنوی بسیاری برای من قرار داده و مرا به سوی اسباب برطرفکردن آنها رهنمون شده است. او خدایی است که هنگام بیماری، شفایم در دستان اوست، و زندگی و حیات من به اختیار اوست... این است خدای من.
قَالَ أَفَرَأَيْتُمْ مَا كُنْتُمْ تَعْبُدُونَ*أَنْتُمْ وَآبَاؤُكُمُ الْأَقْدَمُونَ*فَإِنَّهُمْ عَدُوٌّ لِي إِلَّا رَبَّ الْعَالَمِينَ*الَّذِي خَلَقَنِي فَهُوَ يَهْدِينِ* وَالَّذِي هُوَ يُطْعِمُنِي وَيَسْقِينِ* وَإِذَا مَرِضْتُ فَهُوَ يَشْفِينِ* وَالَّذِي يُمِيتُنِي ثُمَّ يُحْيِينِ*وَالَّذِي أَطْمَعُ أَنْ يَغْفِرَ لِي خَطِيئَتِي يَوْمَ الدِّينِ»
🔻و ابراهیم سخنان پرشورش را با چند دعا به اتمام رساند.
🔻او بعد از آنکه از خدا عاقبتبهخیری طلب کرد و از خدا خواست که او را با علم و آگاهی و حکمت، با #صالحان محشور کند «رَبِّ هَبْ لِي حُكْمًا وَأَلْحِقْنِي بِالصَّالِحِينَ»، دعایی کرد که همگان انگشت به دهان شدند. او گفت خدایا آزر را ببخش، او گمراه است. «وَاغْفِرْ لِأَبِي إِنَّهُ كَانَ مِنَ الضَّالِّينَ»
🔻 من میدانستم که ابراهیم به وعدههای خود وفادار است و چون پیش از این به عموی خود وعدهای داده بود، برای او دعا کرد.
🔻در این اثنا بود که ناگاه فردی به پاخاست و گفت: ابراهیم، من همیشه قلبم با تو بوده است. من به تو ایمان دارم و میدانم از سوی پروردگار مبعوث شدهای تا مردمان را از بتهای خودساختهی درونی و بیرونی نجات دهی. «فَآمَنَ لَهُ لُوطٌ ۘ وَقَالَ إِنِّي مُهَاجِرٌ إِلَىٰ رَبِّي»
🔻خواستم از کناریام بپرسم که او کیست؟ که دیدم با نیشخندی زیر لب گفت: راست گفتهاند آدم به داییاش میکشد.
🔻من دانستم او #لوط، خواهرزاده ابراهیم است.
🔻و لوط چه رفیق و همکلام خوبی بود برای آن جوانی که از شجاعت ابراهیم خوشش آمده و برایش سؤالاتی پیش آمده بود.
🔻رفیق خوب آن کسی نیست که تو را با اندیشههای نادرست و یا احتمالا نادرست، رهایت کند که #اندیشه مقدمهی #عمل است.
🔻 لوط کار خودش را خوب انجام داده بود؛ آن جوان با #همراهی و رفاقت لوط، کمکم با شبهاتی در ذهن مواجه شده بود و در پی پاسخ آنها بود.
🔻و من آموختم لازم نیست که همیشه به دیگران بگویی چه چیزی درست است و چه چیزی نادرست؛ وقتی جوّ به نفع تو نیست، کافی است که ذهن او را درگیر سؤالاتی بنیادین و اساسی کنی؛ و این کاری بود که لوط با آن جوان کرده بود.
... و سفر ادامه دارد.
┄┅┅┅❀💠❀┅┅┅┄
#حیات_معقول
#سفر_عشق
🆔 @hayatemaqul
🌱 ⸤﷽⸣ 🌱
🔰 امام صادق علیهالسلام:
💠 لِلْقَائِمِ غَيْبَتَانِ إِحْدَاهُمَا قَصِيرَةٌ وَ اَلْأُخْرَى طَوِيلَةٌ اَلْغَيْبَةُ اَلْأُولَى لاَ يَعْلَمُ بِمَكَانِهِ فِيهَا إِلاَّ خَاصَّةُ شِيعَتِهِ وَ اَلْأُخْرَى لاَ يَعْلَمُ بِمَكَانِهِ فِيهَا إِلاَّ خَاصَّةُ مَوَالِيهِ.
🌀 براى حضرت قائم عليه السلام دو غيبت است: يكى كوتاه و ديگرى طولانی، در غيبت اول جز شيعيان مخصوص از جاى آن حضرت خبر ندارند، و در غيبت ديگر جز دوستان مخصوصش از جاى او خبر ندارند.
🔻Al-Qāim will have two occultations, one of which will be long, and the other short. During the first, a few elite followers (shi'a) will know his location, and during the second one, none will know his location save his selected supporters.
🔹 occultation: غیبت
🔹 during: در طولِ
🔹 elite: خاص، نخبه
🔹 save: بهجز
┄┅┅┅❀💠❀┅┅┅┄
#حیات_معقول
@hayatemaqul
هدایت شده از عکسنوشت🌿
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#عکس_نوشت
⸤﷽⸣
🕊️🕊️
تپشهای قلبم،
در هوای پائیزیِ بیتو بودن،
التماسی است که تو را فریاد میکند؛
و او در این سکوت،
تنها چشمان بارانیام را دارد؛
ای مهر جوشان،
قبل از آخرین اشک او،
مرا دریاب.
.
عکسنوشت🌿
اینجا دلنوشتهها در قاب تصاویر، قلب و روحت را به جستجو در معنای زندگی دعوت میکند.
@aksneveshtnoora
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 إِنَّ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاخْتِلَافِ اللَّيْلِ وَالنَّهَارِ لَآيَاتٍ لِأُولِي الْأَلْبَابِ
💠 مسلماً در #آفرینش آسمانها و زمین، و آمد و رفت شب و روز، نشانههای (روشنی) برای #خردمندان است.
┄┅┅┅❀💠❀┅┅┅┄
#حیات_معقول
@hayatemaqul
🌱 ⸤﷽⸣ 🌱
🔰 رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم به فاطمه زهراعلیهاالسلام فرمود:
💠 إنَّ اللّه َ يَغضَبُ لِغَضَبِک و يَرضى لِرِضاک.
🌀 بهيقين خداوند با خشم فاطمه به خشم مىآيد و با خشنودى او خشنود مىشود.
🔻The prophet (SAWA) said to Lady Fāțima (AS): Verily Allah is angry at whatever angers you, and is pleased with whatever pleases you.
🔹 prophet: پیامبر
🔹 verily: یقیناً
🔹 whatever: هر آنچه که
🔹 please: خوشحالکردن
┄┅┅┅❀💠❀┅┅┅┄
#حیات_معقول
@hayatemaqul
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰 پرکینهترین دشمن
🔻در این فیلم نحوه آموزش مذهبی پر از #نفرتپراکنی نسبت به مسلمانان را میبینیم.
🔻 و دوباره با رجوع به آموزههای قرآن کریم تکرار میکنیم:
💠 لَتَجِدَنَّ أَشَدَّ النَّاسِ عَدَاوَةً لِلَّذِينَ آمَنُوا الْيَهُودَ وَالَّذِينَ أَشْرَكُوا
💠 یقیناً، دشمنترین مردم نسبت به مؤمنان را، یهود و مشرکان خواهی یافت.
🔻 و این نه یک راز، که حقیقی آشکار از ماهیت #صهونیسم پر فساد است؛ که در اتفاقات اخیر در #غزّه برای مردمان جهان نیز آشکار شد.
🔻 به امید آن روزی که مردان حق خانهبهخانه دشمنان دین خدا و انسانیت را بیرون کشیده، به سزای اعمال ننگینشان برسانند، و نابودی این رژیم #رو_به_پایان را به زودی ببینیم.
┄┅┅┅❀💠❀┅┅┅┄
#حیات_معقول
@hayatemaqul
🌱 ⸤﷽⸣ 🌱
🔰 رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم:
💠 ليسَ الإيمانُ بالتَّحَلّي و لا بالتَّمَنّي ، و لكنَّ الإيمانَ ما خَلَصَ في القلبِ و صَدّقَهُ الأعمالُ.
🌀 ايمان نه به ظاهر است و نه به آرزو، بلكه ايمان آن است كه در دل خالص باشد و عمل آن را تصديق كند.
🔻 Faith is not [acquired] through embellishment or wishing. Rather faith is that which is pure in the heart and is certified by actions.
🔹 faith: ایمان
🔹 acquired: بهدست آمدن
🔹 through: با، از طریق
🔹 embellishment: زینت، آراستگی
🔹 wishing: آرزو
🔹 rather: بلکه
🔹 pure: خالص
🔹 certified: تأییدشدن، تصدیقشدن
┄┅┅┅❀💠❀┅┅┅┄
#حیات_معقول
@hayatemaqul
☑️ #صلوات حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیها
☑️ با خواندن این صلوات #جایگاه ویژه ایشان مشخص میشود.
#شهادت_حضرت_مادر_تسلیت
#شهادت_فاطمه_زهرا_سلاماللهعلیها
┄┅┅┅❀💠❀┅┅┅┄
#حیات_معقول
@hayatemaqul
🔰 گام به گام با انسان کامل (۲۸)
✍ اصغر آقائی
_______________________
🌀 گام سوم: با ابراهیم ع: بتشکن (۷)
🔻در حیاط خانه #ابراهیم در حالی که مشتِ پرشده از دانهام را برای چند مرغ و خروس، خالی میکردم، سخن دیروز او در مجلس مناظرهای که بیشتر به محاکمه شبیه بود، فراموشم نمیشد. راستش دلم گویی به یکباره فروریخت.
🔻دیروز ابراهیم با صلابت خاص خویش گفت به خدا قسم بتهایتان را نابود خواهم کرد. «وَتَاللَّهِ لَأَكِيدَنَّ أَصْنَامَكُمْ بَعْدَ أَنْ تُوَلُّوا مُدْبِرِينَ»
🔻شاید کسی باورش نمیشد که او چنین جرئتی به خود راه دهد. این #بتها همه چیز آنان بودند؛ آئین، ثروت، کسب و معاش آنها ... ؛ اما ابراهیم کسی نبود که سخنی به گزاف بگوید.
🔻در این افکار بودم که ابراهیم را با #تبری به دست، و دستاری زرد بر سر بسته، در قاب درب ورودی خانه ظاهر شد. چشمانم میان تبر و دیدگان پر ابهّت ابراهیم در گردش بود. و دانستم چه در سر دارد.
🔻با ابراهیم که از خانه خارج شدیم، شهر گویی #شهر_مردگان شده بود. به ابراهیم گفتم: مردم کجا هستند؟ او گفت: به #میانرودان، خارج از شهر رفتهاند تا جشن سالیانه خویش را برگذار کنند.
🔻وارد بتخانه شدیم. چهرهی ابراهیم را که نگریستم، خشم و صلابت و افسوس، همه را یکجا میتوانستم ببینم. او به من گفت کنار بت بزرگ بایست و تماشا کن.
🔻کنار بت بزرگ چرااا؟ با این سؤال در ذهنم دواندوان به طرف بت بزرگ رفتم و به تماشا ایستادم.
🔻او شروع به شکستن یکایک بتها کرد. و آرام آرام سوی بت بزرگ آمد. به کناری رفتم تا نکند تکههای شکستهی بت بزرگ با من برخورد کند؛ اما ... نه ممکن نیست؛ باورم نمیشد؛ ابراهیم تبر خویش را بر دوش بت بزرگ گذاشت و به من گفت برویم. «فَجَعَلَهُمْ جُذَاذًا إِلَّا كَبِيرًا لَّهُمْ لَعَلَّهُمْ إِلَيْهِ يَرْجِعُونَ»
🔻من که مات و مبهوت شده بودم. به ابراهیم گفتم: چرا تبر را بر دوش بت بزرگ گذاشتی؟ چرا آن را نمیشکنی؟ آخر من تا کنون ندیدهام و نشنیدهام فردی چنین کند و عمداً از خود ردّ پایی جا بگذارد؟
🔻او تبسمی کرد و گفت: اتفاقاً همین را میخواهم. و با اشاره به من گفت: شتر دیدی ندیدی.
🔻من مانده بودم، تبرش با آن دستگیرهی دستبافتش را که همه میدانستند برای ابراهیم است، باور کنم؛ یا این شتر دیدی ندیدی گفتنِ او را.
🔻در این اثنا ناگاه یاد روزهای آغازین همراهی با ابراهیم افتادم. روزی که به دیدار #کاهن میرفتیم و ابراهیم چند لحظهای با نیشخندی جلوی بت بزرگ ایستاد و گفت او قرار است همکار من شود.
🔻امروز متوجه شدم او چه در سر داشت. اما هنوز نمیتوانستم درک کنم که یک بت سنگیِ افتاده در گوشهای، که حتی غبار خویش را نیز نمیتواند بگیرد، چگونه میخواهد همکار نبیّ خدا، #انسان_کامل شود؛ مرده را چه به زنده.
🔻همانگونه که انتظار میرفت سر و صدا در شهر پیچید. همه جا سخن از #بتها بود و آنچه اتفاق افتاده است. در گوشهای مردان و زنانی، مویهکنان، از بت بزرگ میخواستند که عذابی نازل نکند، و عدهای هم در گوشهای بیتوجه، به کار خویش مشغول بودند.
🔻 اما در آن همهمه #کاهن حالی دگر داشت. گویی که فرصتی دست داده باشد، به سجده در برابر بت بزرگ از قدرت او میگفت و دفاعی که او از خود نشان داده بود. او میگفت: مردم بنگرید که چگونه خدای خدایان، آن فرد نابکار را از خود رانده است؟
🔻 من متعجب از دقلکاری او، بار دیگر دیدم که نفاق و جهل دو روی یک سکه هستند.
🔻در شهر غوغایی بود. یکی گفت: چه کسی چنین جرئتی به خود داده است؟ اگر بفهمم که بوده است با همین شمشیرم او را خواهم #کشت. آری تنها و تنها سخنی که از آنها به گوش میرسید #انتقام و کشتن و مانند آن بود. #تعصب جاهلانه شهر را درنوردیده بود. «قَالُوا مَن فَعَلَ هَذَا بِآلِهَتِنَا إِنَّهُ لَمِنَ الظَّالِمِينَ»
🔻من راستش ترسیده بودم. بالاخره همه میدانستند من همیشه با ابراهیم هستم و حتما سراغ او بیاییند، من هم گرفتار خواهم شد. و باز در خود احساس خسارت کردم. در کنار #انسان_کامل بودم، اما دلم در چنگ #شیطان گرفتار شده بود. آری انسان کامل، جسم همراه نمیخواهد که دل همراه میخواهد. و بر خود افسوس خوردم.
🔻در این اثنا ناگاه یکی گفت: شنیدهام ابراهیمنامی، سخنان خوبی درباره بتها نمیگفت و تهدیدشان میکرد. «قَالُوا سَمِعْنَا فَتًى يَذْكُرُهُمْ يُقَالُ لَهُ إِبْرَاهِيمُ»
🔻با این سخن، ناگهان جمعیت منفجر شد. همه در جستجوی ابراهیم بودند؛ و بیش از همه #آزر. او گویی همه چیز خود را به خاطر برادرزادهاش در خطر میدید.
🔻سربازان #نمرود در چشمبههمزدنی ابراهیم را آوردند تا جلوی چشم مردمان محاکمه کنند. ابراهیم در خانه خود بود و نگریخته بود. «قَالُوا فَأْتُوا بِهِ عَلَى أَعْيُنِ النَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَشْهَدُونَ»
... و سفر ادامه دارد.
┄┅┅┅❀💠❀┅┅┅┄
#حیات_معقول
#سفر_عشق
🆔 @hayatemaqul
🔰 باخودی و بیخودی: عقل و عشق
🔻وقتی #عقل در خود محدود میشود، نه عقل است و نه عشقآفرین؛ اما وقتی از خود فراتر میرود، هم #عقل است و هم #عشقآفرین.
🔻 #عقل_و_عشق دو یار دیرین هستند که گاه بیرحمانه از هم دور افتادهاند.
🔻 نه عشق بدون #عقلانیت، عشق است و نه عقلانیتِ بدون عشق، عقل.
🔻پس عقل میگوید منفعت خود را ببین؛ و عشق هم همین را میگوید، اما در پیش چشمان عقل، گسترهای قرار میدهد که منفعت خویش را در #رهاشدن از خود، و #خدمت به دیگران میبیند.
✅ سراغ حضرت #مولانا برویم تا نتایج باخود و درخود بودن و بیخود و از خود گذشتن را ببینیم:
آن نفسی که باخودی یار چو خار آیدت
وان نفسی که بیخودی یار چه کار آیدت
آن نفسی که باخودی خود تو شکار پشهای
وان نفسی که بیخودی پیل شکار آیدت
آن نفسی که باخودی بسته ابر غصهای
وان نفسی که بیخودی مه به کنار آیدت
آن نفسی که باخودی یار کناره میکند
وان نفسی که بیخودی باده یار آیدت
آن نفسی که باخودی همچو خزان فسردهای
وان نفسی که بیخودی دی چو بهار آیدت
جمله بیقراریت از طلب قرار تست
طالب بیقرار شو تا که قرار آیدت
جمله ناگوارشت از طلب گوارش است
ترک گوارش ار کنی زهر گوار آیدت
جمله بیمرادیت از طلب مراد تست
ور نه همه مرادها همچو نثار آیدت
عاشق جور یار شو عاشق مهر یار نی
تا که نگار نازگر عاشق زار آیدت
خسرو شرق شمس دین از تبریز چون رسد
از مه و از ستارهها والله عار آیدت
#مولوی رحمةاللَّهعلیه
┄┅┅┅❀💠❀┅┅┅┄
#حیات_معقول
🆔 @hayatemaqul
🌱 ⸤﷽⸣ 🌱
🔰 رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم:
💠 إنّ لكلّ شيءٍ حقيقةً ، و ما بلَغَ عبدٌ حقيقةَ الإيمانِ حتّى يَعلَمَ أنّ ما أصابَهُ لَم يكُنْ لِيُخْطِئَهُ و ما أخْطأهُ لم يَكُن لِيُصيبَهُ .
🌀 هر چيزى حقيقتى دارد. هيچ بندهاى به حقيقت نمىرسد مگر آن كه بداند آنچه به او رسيده نمىتوانست نرسد و آنچه به او نرسيده نمىتوانست برسد.
🔻 Every thing has a reality, and a servant will never reach the reality of faith until he acknowledges that wathever afflicts him would never have missed him and whatever has missed him would never have afflicted him.
🔹 reality: حقیقت
🔹 servant: عبد
🔹 reach: رسیدن
🔹 acknowledge: بداند، درککند
🔹 until: تا آنکه
🔹 wathever: هر آنچه
🔹 afflict: دامنگیر شدن، مبتلاشدن
🔹 miss: ازدست رفتن
┄┅┅┅❀💠❀┅┅┅┄
#حیات_معقول
🆔 @hayatemaqul
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
السَّلامُ عَلَيْكِ أَيَّتُها الصِّدِّيقَةُ الشَّهِيدَةُ
🥺🥺
┄┅┅┅❀💠❀┅┅┅┄
#حیات_معقول
🆔 @hayatemaqul
هدایت شده از عکسنوشت🌿
#عکس_نوشت
⸤﷽⸣
🕊️🕊️
با رفتنِ فاطمه،
تمام جان علی رفت،
و زینب داغدیده، وارث "امّ ابیها"
پرستار قلبِ حزین پدر شد.
.
عکسنوشت🌿
اینجا دلنوشتهها در قاب تصاویر، قلب و روحت را به جستجو در معنای زندگی دعوت میکند.
@aksneveshtnoora
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔻 امام علی علیهالسلام فرمود:
💠 اَلْعاقِلُ عَدُوُّ لَذَّتِه وَ الْجاهِلُ عَبْدُ شَهْوَتِه:
عاقل دشمن لذتش و جاهل بنده شهواتش است.
🔻#عاقل نه تنها بنده شهواتش نیست، که نگاه مثبتی هم به لذّتهای حلال زندگی خویش ندارد؛ لذّتهایی که اگر انباشته شوند اندکاندک فرد را به شهوتپرستی یعنی #جهالت سوق میدهد.
🔻 این یعنی لذّتهای حلال، هرچند حلال هستند اما دوستِهمراه پنداشتنِ آنها، زمینه را برای مسلطشدن سرمنشأ این لذّتها، یعنی غرائز بشری، بر هادی آنها یعنی عقل، فراهم میسازد، و این یعنی ورود در قلمرو جهل.
☑️ لذا #مؤمن_عاقل، همیشه با دشمن و زمینههای درونی و بیرونی او در ستیز است.
♧۱۱ آذرماه سالگرد شهادت مجاهد فی سبیل الله، میرزا کوچک خان جنگلی گرامی باد♧
┄┅┅┅❀💠❀┅┅┅┄
#حیات_معقول
🆔 @hayatemaqul
🌱 ⸤﷽⸣ 🌱
🔰 رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم:
💠 لا يُؤمِنُ عبدٌ حتّى يُحِبَّ للنّاسِ ما يُحبُّ لِنفسهِ مِن الخَيرِ
🌀 هيچ بندهاى مؤمن نيست مگر آن كه هر خوبى و خیری كه براى خود مىخواهد براى مردم نيز بخواهد.
🔻 A servant not have faith until be loves for others the good that he loves for himself.
🔹 servant: عبد، بنده
🔹 faith: ایمان
🔹 until: تا آنکه
🔹 others: دیگران
🔹 himself: خودش
┄┅┅┅❀💠❀┅┅┅┄
#حیات_معقول
🆔 @hayatemaqul
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔻 فَاَرسَلنا اِلَیها روحَنا
🔻حضرت #جبرئیل مکرراً
به محضر مبارک حضرت
#زهرا علیها سلام نازل میشد.
┄┅┅┅❀💠❀┅┅┅┄
#حیات_معقول
🆔 @hayatemaqul
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔻 انسانی میتواند بار مسئولیت را بهعهده گیرد که دوش خویش را از #بارهای_خیالی و اضافی خالی کند؛
🔻 بیشترین بار اضافیِ فرد، #توقعات بهجا و بیجا از دیگران است؛
🔻 پس با کنارگذاشتنِ توقعات، قلب خویش را از زیر بار سنگین آنها خالی کنیم، تا #قلبِ_آرامگرفته، در اندوه و غم دیگران عاشقانه آتش بگیرد؛
🔻 و این قلب آتشگرفته در عشق #غم_دیگران، مسئولیتپذیر خواهد شد؛
🔻 و قلب عاشقِ #مسئولیتپذیر، نه تنها مغرور نمیشود که نگاهش به دیگران نیز از بالا نخواهد بود.
☑️ به همین علت استاد #صفائی_حائری میگوید:
اگر تحمل میخواهی، توقع از دیگران را کنار بگذار.
🔹 امام صادق علیهالسلام فرمود:
💠 اَرْوَحُ الرَّوْحِ اَلْيَأسُ مِنَ النّاسِ:
🔻بهترين راحتى و آسودگى، بىتوقعى از مردم است.
┄┅┅┅❀💠❀┅┅┅┄
#حیات_معقول
🆔 @hayatemaqul