eitaa logo
هجرت|د. موحد|dr.mother8
15.1هزار دنبال‌کننده
2.1هزار عکس
223 ویدیو
11 فایل
مادرانگی هایم..... 🖊️هـجرتــــــــــــ پزشک مادر #مامان_دکتر / #مامان_پنج_فرشته @movahed_8 تصرف در متن ها ممنوع 😢😊 نشر بدون منبع (لینکهای انتهای متن) فاقد رضایت شرعی و اخلاقی نویسنده (در راستای رعایت سنت اسلامی امانت داری و حفظ حقوق دیگران💕)
مشاهده در ایتا
دانلود
﷽ --- قسمت آخر ⬇️ بی‌تاب بودم اما جیغ و داد نداشتم؛ هیچ جون و رمقی نداشتم! با درد و پروسه ناآشنا نبودم، منی که خودم در زایمان چندین نفر نقش داشتم. اما شرایط من عادی نبود. حس میکردم انتخابمون اشتباهه. لذا مرتب با عصبانیت و خشم با شوهرم و دکتر دعوا میکردم: من نمیخوام ادامه بدم! چه افتخاری داره مگه؟ چه ارزشی داره؟! شما فکر کردید کی هستید که برای من تصميم میگیرید؟! من منصرف شدم! ولم کنید! و اونها مثل دوتا کوه محکم خم به ابرو نمیاوردن. دکتر میگفت وضعیتت خوبه میتونی. الان دیگه سزارین و برش ت افتضاح میشه. دکتر رفت چند دقیقه ای بخوابه. شوهرم نشست کنارم. گفت بذار ببینم dr.mother8 تو صفحه‌ش چی به ملت میگه!خب، ! ، به به! اینا رو به مردم میگی و خودت انقد بی تابی؟! نصف حرفهاش رو نمیشنیدم. بیهوش میشدم به نظرم. از شدت بی رمقی و خستگی اما تصميمی گرفتم یک لحظه که غافل شد از روی تخت پایین اومدم و دویدم سمت ایستگاه پرستاری! گفتم راه اتاق عمل کجاست؟! میخوام برم! بگو بیاد سزارینم کنه! با گَنده دماغی گفت به من ربطی نداره😒به دکترت بگو😤 رفتم بالاسرش.با التماس گفتم بیدارشو😭منو ببر سزارین😭 گفت موحد! نذاشتی چند دقیقه بخوابم😢۲۴ساعته نخوابیدم😞نه نمیشه عصبانی شدم گفتم داری منو زیر سوال میبری! تمومش کن گفت باشه تمومش میکنیم ولی رو تخت زایمان! برگشتم اتاق دوباره درد دوباره وضعیت ثابت معاینه😫😭 بریده بودم. ساعت ۸ بود خیلی جدی اما نالان گفتم خانم دکتر ببین، نمیشه! نمیتونم! من توقف پیشرفت شدم! ازنظر علمی منو باید ببری اتاق عمل!چهارساعته ثابتم! دکتر گفت دخترجان! ویلیامز جدید میگه …… (توضیح داد)تو اوضاعت خوبه ،سر بچه بچرخه حله! سزارینت اما افتضاح میشه! نیمه جون بودم امابا این حرفش کمی امید گرفتم. شروع به ذکر یا سریع الرضا و صلوات خاصه کرد. من هم تو دلم میگفتم یا امام رضا منو از دست این دوتا نجات بده🤣 ساعت ۸:۳۰ شد. دوباره شروع کردم به دعوا آخه دکترجان کدوم احمقی گفته همه باید بتونن طبیعی زایمان کنن؟؟ ولم کن😭نمیتونم. میرم برگه رضایتمو پاره میکنم😭 دکتر دیگه عصبانی شد😅 گفت اون روی زنانی منو بالا آوردی 😠😈 تهدیدش کارگر شد!😅 یادحرف علمیش هم بهم قوت داد. عزمم رو جزم کردم که باهاش همکاری کنم. چشمهای نیمه بازم رو بستم و… بااینکه حس میکردم نیمی از وجودم اصلا در این دنیا نیست و مدهوش بودم و از اطرافم چیز زیادی نمیفهمیدم، فقط تلاش میکردم. ذکر جزئیات رو بر من ببخشید اما ساعت ۹ پسرم به لطف خدا در آغوشم بود😊 بدون هیچ عارضه خاصی برای من و او💕 🖋هـجرٺــــ بله https://ble.im/hejrat_kon ایتا @hejrat_kon اینستاگرام @dr.mother8
﷽ --- شاید هیچکس ملموس‌تر از یک مادر درک نکرده باشه که با یکی نیست! عدالت یعنی به هرکس چیزی برسه که حقشه. برابری يعنی به همه، یک اندازه و یک شکل برسه. بیشتر از هرکسی، یه مادر -در تعامل با بچه‌هاش- مواجهه داره با شرایطی که باید "برابری رو بذاره کنار" و با "ایجاد تفاوت‌ها"، عدالت رو برقرار کنه! بله گاهی عدالت اقتضا میکنه تفاوت قائل بشیم، متفاوت رفتار کنیم. بر چه اساس؟ ✅ بر اساس ساختارها: ساختارهای وجودی، توانمندی‌ها و استعدادها ✅ و بر اساس نیازها: نیازهایی برای رشد و رسیدن به نقطه مطلوب (که در هر عرصه ای میتونه متفاوت باشه. از سلامت جسمی تا یک موفقیت اجتماعی تا تعالی روح) ✅ و بر اساس نظام‌های ارزشی: مثلاً نظام حق و تکلیف نظام فکری توحیدمحور و معادباور و… از مهم‌ترین و جنجال برانگیزترین مصادیق عدالت، تفاوت‌های حقوقی بین زن و مرد در ساحت است. اگر با عینک نگاه کنیم، بازنده‌ایم! با این نگاه، خیلی از احکام ظلمه و نقض حقوق زن یا مرده. ولی اگر پذیرفتیم اولاً ساختار و کارکرد زن و مرد در جامعه‌ی خانواده متفاوته پس عدالت اینه که حقوق و تکالیف‌شون متفاوت باشه تا "به طور برابر بتونن به کمال برسن" و ثانیاً کل جهان بر عدل (هم ازمنظر حقوقی هم اعتدال و تناسب در ذرات مثلاً فاصله بین کرات آسمانی)بنا شده و از خداوند جز صادر نمیشه، اون وقت میتونیم دربرابر بسیاری از احکام و شبهات سینه محکم کنیم و بگیم بله شاید به نظر تلخ و پذیرشش سخت بیاد اما یقیناً خودِ خود عدالته! عدالتی الهی از سر محبت و کمال‌خواهی برای همه مخلوقات. چون زن و مرد تفاوتی از جهت نیل به ایجادنمیکنه و برتری از آنِ کسی هست که در زمینه‌ی برابر، اکتساب بیشتری داشته. در قوانین عمومی جامعه و بهره‌مندی از امکانات عمومی، عدالت اینه که فرقی بین هیچ دو نفری نباشه. یعنی بستر رشد برای همه یکسان باشه. چرا که همه انسان‌ها ذاتاً دارای کرامت و ارزش یکسان هستن. اما بازهم بنظرمن این به معنای برابری همه حقوق و مزایا نیست. مثلاً؟ مثلاً زنی که می‌خواد هم مادر باشه هم تحصیل کنه. جامعه موظفه تبعیضی عادلانه به نفع او ایجاد کنه! چراکه هردو فعل، هم حق اوست هم در حیطه ساختار و کارکرد او و هم دارای منفعت عیان برای جامعه. زنان حق دارن خارج از دوگانه‌های جبرآلود اجتماعی و فرهنگی، مادر بشن، تحصیل کنن، به اشتغال علمی بپردازن یا استعدادهای هنری خودشون رو شکوفا کنن. امروز عدالت این است که صحنه را به نفع مادری زنان برهم بزنیم و نظمی نو دراندازیم! 🖋هـجرٺــــ بله https://ble.im/hejrat_kon ایتا @hejrat_kon اینستاگرام @dr.mother8
﷽ --- بچه را خواباندم. سه تای دیگر را نهار دادم. نشستم پای سجاده کمی بخوانم. به صفحه دوم نرسیده، بیدار شد. بغلش کردم. با پاهایش بازی اش گرفته بود با قرآن. مصحف را گذاشتم کنار و فکر کردم "سهم من چه؟" دست روی صورتم گذاشت و برداشت و خندید. دالی بازی اش را گرفتم، ادامه دادم؛ و خندید. از ته دل. به مسخره بازی‌های من، به تکرار صدباره حرکات دست من. سه تای دیگر هم به ما پیوستند. خنده های آن‌ها چهارنفره شد؛ سهم من کامل تر!… پشت همان شکلک‌های مسخره، قلقلک های نوبتی، فکر کردم: اصلاً مادری، جز عبادت چیست؟ آن هم دائماً سَرمَدا! تمام روز خدمت به خلق خدا، آن هم کسانی که جزتو پناهی ندارند! کسانی که حتی اگر آب بخواهند و تو سیرابشان نکنی، تشنه می‌مانند! وقتی نیت صالح و شایسته است،چطور هر لبخند من به کودکم عبادت نیست؟ وقتی رَوش صحیح است چطور کارهایی از من که منجر به شاد کردن چند کودک میشود عبادت نباشد؟ (که فرمود: نزد خدا عبادتی محبوب‌تر از شادکردن مؤمنان نیست!) مُطعم بودن، ساقی بودن، خادم بودن، شادکننده بودن عبادت نیست؟ حتی من فکر میکنم همین که منِ انسان، مطابق با الهی خود، فرزنددار شده ام و میکنم، همین تبعیت از فطرت بی نقص الهی، خودش عبادت است! چون پشت پا زدن به نظم خلقت نیست، کج‌روی نیست. اصلاً همین که امانت دارِ خلیفه خدایم! تلاش برای حفظ امانت، عبادت نیست؟ متّصف شدن به صفات خدا را بگو! این که یک مادر، چون خدای مهربانش، رازدار است، بخشنده است، انیس است، پرده پوش است، رفیق است، معین است، سریع الرضا است، میکوشد دائم الفضل باشد، صبور باشد، حلیم باشد، شکور باشد،… این مسلک، این تلاشها، عبادت است! اینها به کنار! تلاش بیست و چهاری برای را بگو! این که دیگر خود عبادت است! هی برسی به نقطه جوش، هی لا اله الا الله گویان لب بگزی، جرعه خشم فرودهی! روزه زبان چطور؟ مدام مراقب باشی کلماتت، جملاتت، لحنت چیست تا مبادا الگوی بدی شوی برای مُتِربی‌هایت! از این هم بگذر دائم التوبه بودن چی؟! چه کسی بیشتراز یک هی خودش را میکند، هی قول میدهد که ازفردا بهتر میشود، هی توبه میکند با بغض و اشک؟ آن عبادتهای پنهانی‌تر را بگو؛ توکل مدام، حسن ظن به خدا، دعا برای غیر خود،… . که جمع همه اینهاست -وقتی با نیت و روش نیک است- اگر دائم العبادة بودن نیست اگر مصداق عبودیت و تسلیم نیست پس چیست؟ آن هم عبادتی که از آفت عُجب و ریا به دور است! چون غالباً در سِتر است. خدا پسندیده که مستور باشد؛ تا بماند بین خودمان و خودش. 💕 🖋هـجرٺــــ بله https://ble.im/hejrat_kon ایتا @hejrat_kon اینستاگرام @dr.mother8
﷽ ---- خداوندگار من! من کجا و اینجا کجا؟! من کجا و ورود به شب قدر تو کجا؟ آستان و خانه‌ی تو کجا! منی که اگر لحظه‌ای رهایم کنی، رفته‌ام به هیچستان! الحمدلله الذی هدانا لهذا و ما کنا لنهتدی لولا ان هدانا الله! . شک ندارم که این معصوم‌های کوچک خانه‌ی ما جالبِ رحمت تو هستند برای منِ کم‌ترین... وجودشان نور را می‌کشاند به... به هرجا که باشند! چه وقتی که بخندند و بخندیم چه وقتی که گریه کنند و اذیت شویم چه وقتی که آرامند و آرامیم چه وقتی که کلافه اند و کلافه‌ایم در همه این حالات معصوم اند و محبوب تو، مورد عنایت ویژه تو! و ما، طفیلیِ وجود آن‌ها، از نگاه تو ارتزاق می‌کنیم... چونان آهنربایی، رحم و عطوفت تو را جذب میکنند به سمت زندگی‌های ما . خدایا تو این پاک‌های سپید را امانت داده‌ای؛ به دستان من منِ مادر مگر در من چه دیدی؟ منِ ضعیف فقیر! منِ کوچک ناتوان! خدایا ببخش اما امشب خودم را هم میگذارم روی بچه‌هایم و پس میدهم دست خودت!! تا ابد، همه‌اش با خودت! ربِّ من، ربِّ ما! ما را، جملگی، در آغوش ربوبیت خود بگیر و تربیت کن! ادب کن ادب ادب... . در این شب قدر، خُذ بناصیتی یا ربِّ! بحقِّ علي... . پی‌نوشت: پروردگارم سلام ناقابل من رو امشب به روح لیلةالقدر برسون و ظهورش رو معجل کن... 🖋هـجرٺــــ بله https://ble.im/hejrat_kon ایتا @hejrat_kon اینستاگرام @dr.mother8
﷽ ---- اگر تو فرهنگ غربی یه روز خاص وجود داشت به نام روز ، یا مثلاً فک کن RAP Day مخفف Revising & Programming Day 😎😌 چقدر خیلیهامون از درایت و و قاعده‌مندی و قشنگی زندگی غربی‌ها انگشت به دهان میشدیم و میزدیم بر سر خودمون و میخواستیم هرجور شده به اون روز بپیوندیم و به تبعیت از خوش‌فکرهای غربی، اون روز رو هرطور شده، بشینیم به و بررسی و سالی که گذشت + برنامه‌ریزی و قول و قرار برای سال آینده… خب حالا این خود ماییم که چنین روز و شب خَفَن و حسابی ای داریم!😎 تازه اونم با دو آپشن اضافه‌ی ناب ویژه دنیای نامحدود و شگرف ماوراء ماده! ۱-استغفار ۲-دعا بابت اشتباهات سال قبل و عمری که گذشت برای هرآنچه که برای آینده میخوایم و تنهایی زورمون نمیرسه! اونم با دسته دسته مَلَک که در این شب از آسمان به زمین میان و برای استغفار و دعای ما آمین میگن! و با کلی به قول امروزی‌ها، انرژی مثبت از سراسر کیهان! و با کلی آموزش و دستورالعمل برای جلب این انرژی ها و رهیافت به نور و سعادت و رهایی چه خوبی تو خدااا 😍 انقدر مهربان... انقدر پشتیبان... انقدر نزدیک... خدایی که گفتی من اونم که اگر توبه کنی و عملت رو اصلاح کنی، نه تنها اشتباهات گذشته‌ت رو محو میکنم بلکه اونها رو به خوبی‌ها تبدیل میکنم!! (يَمْحُو اللَّهُ مَا يَشَاءُ/يُبَدِّلُ اللَّهُ سَيِّئَاتِهِمْ حَسَنَاتٍ) خدای مهربانی که اگر ما یه قدم برداریم به سمت خوبی‌ها، تو ده قدم برمیداری به سمت ما، و به کار و عملمون برکت میدی. خدایی که از خود ما بیشتر حواست به ماها هست و به هر شکلی شده، میخوای به ما بگی زندگی حقیقی یه جای دیگه ست و دنیا فقط یه محل گذر و ابتلا و امتحانه؛ توش خوب زندگی کنین اما دل نبندین. نه از رنج‌هاش خسته و دل‌مرده و ناامید بشین نه به خوشی‌هاش و زرق و برقش مفتون و مغرور. خلاصه که شب قدر اول شب پاکسازی و بعد شب ه درواقع شب اول سال مؤمنینه یه سال جدید برا ماها آغاز میشه خدا کمک کنه بتونیم بر اساس مون، برای بودن و موندن در مسیر ارزش هامون، برنامه بریزیم و با همت و تعهد پاش واستیم، حتی اگر زمین بخوریم و اذیت بشیم. خدا کمک کنه بفهمیم رنج‌های مسیر یک انتخاب ارزشمند به اندازه خود اون انتخاب، ارزشمند و رشددهنده است. بفهمیم دستاوردهای بزرگ، هزینه‌های بزرگ دارن. بفهمیم هیچ چیزی نیست جز اینکه دیده و مکتوب میشه و روزی به ما برمیگرده 🖋هـجرٺــــ بله https://ble.im/hejrat_kon ایتا @hejrat_kon اینستاگرام @dr.mother8
﷽ ---- امروز بر من مبارک! مگرنه اینکه من اولین و نزدیک ترین و بی مرخصی ترین دنیایی این طفلکانم؟ اصلاً مگر من نیستم آن که صبح تا شب با انواع لِگوها خانه‌سازی می‌کند و مدام ماشین کوکی تعمیر میکند و هواپیمای کاغذی میسازد و ایرادهای تبلت و تلویزیون را رفع میکند؟ روز هم برمن مبارک. مگر من نیستم آنکه شب‌های بسیاری تا صبح پاشویه کرده و أمن یجیب خوانده و سرِ وقت دارو و دمنوش داده؟ روز برمن مبارک. منم آن که در شغلی ۲۴ساعته و ۳۶۵روزه، استخدامِ بی مزد و منتست؛ روز کارمند برمن مبارک. منم آنکه در این دانشگاه بی تابلوی گمنام، سالهاست دانشجوست و ده ها مدرک نادیدنی و معادل چندده مقاله، اندوخته و اکتشاف دارد؛ روز دانشجو بر من مبارک. منم آنکه صدها قصه و شعر کودکانه و لالایی از ذهنش تراویده و هزارها کتاب رده سنی الف و ب خوانده؛ روز شعر و ادب پارسی و کتاب‌خوانی برمن مبارک. مگر من مدام درحال رفع و رجوع مشکلات فی مابین این کودکان لجباز بی منطق نیستم؟ روز قوه قضائیه برمن مبارک. کیست آنکه به هر سختی که بود، در آسایش و آرامش محض، نُه ماه تمام هریک از این طفل‌های نحیف را حمل کرد و بار را به سلامت زمین گذاشت؟ روز ایمنی حمل و نقل برمن مبارک. کیست آنکه قلبش را، فکرش را، همه وجودش را بی چشم‌داشت هدیه کرده به این خانه و زندگی و این بنیان باشکوه؟ روز اهدای عضو برمن مبارک. منم آنکه هرروز مقاومت میکند در برابر خواهش و التماسها برای تماشای بیشتر تلویزیون و خرید خوراکی‌های غیرمفید؛ روز مقاومت برمن مبارک. چه کسی جز من می‌تواند تمام دردهای این طفلکان را با کمی عرق نعنا و نبات داغ و ماساژ و بوسه و قربان صدقه، دوا کند؟ روز داروساز و پزشک برمن مبارک. کیست آنکه روزی حداقل سه بار پوشک پسرک بزرگتر و شش بار پسرک کوچکتر را عوض میکند؟ روز مبارزه با سلاح‌های شیمیایی و میکروبی برمن مبارک. آن منم مدام درحال نمایش با عروسکهای پارچه‌ای و کاغذی؛ روز هنرهای نمایشی برمن مبارک. منم آنکه لباسهای بچه‌های بزرگتر را پاکیزه و سالم نگه میدارد برای کوچکترها، منم آنکه مدام درحال چسب زدن کتاب‌های پاره شده‌است، منم آنکه اضافه مرغ خورشت دیروز را امروز ته‌چین مرغ هل دار زعفرانی میکند؛ روز اقتصاد مقاومتی برمن مبارک. مگر نگفته‌اند "زنده نگاه داشتن یاد شهدا کمتر از شهادت نیست"؟ روز شهید برمن مبارک. مگرنه اینکه دامن و آغوش من، امن ترین و آرامترین و مهربانترین محیط زیست این کودکان معصوم و عطر تنم، معصومانه و پاکترین هوای تنفس تربیتی این پروانه‌هاست؟ روز محیط زیست و هوای پاک هم بر من مبارک! اصلاً همه روزها و زمان‌ها و مکان‌ها بر من مبارک، که وجودم متبرک شده با نور ... 🖋هـجرتــــــــــــ بله و ایتا @hejrat_kon اینستاگرام @dr.mother8
﷽ ----- نوشتن آرامم نمیکند، تسلایم نمی‌دهد. . این روزها فکر میکنم. فکر میکنم متروپلی که با بی‌وجدانی و بی‌تعهدی ساخته‌ام (یا دارم می‌سازم) کجاست؟ چیست؟ کی فرو میریزد؟ کم‌کاری من، کجای زندگی‌ام است؟ کار سست بی‌علم و بی‌تعهد من کجا قرار است آوار شود روی سر بشر؟ آن بناهایی که داده‌اند دست من تا به بهترین شکل و محکم‌ترین حالت تحویلش بدهم چیست؟ و من برایش چه میکنم؟ اضطراب دارم. متروپل نامرئی من چطور دارد ساخته میشود؟ ناظرش کیست؟ بیدار و متعهد است؟ اگر فریب بخورد چه؟ اگر غفلت کند، اگر من را بفروشد؟ اگر فروبریزد... نگرانم. نگران همه ام؛ همه، با هر لباسی با هر جایگاهی با هر شغلی با هر گستره خدمت و مسئولیتی. فکر می‌کنم؛ به مادرها! آن‌ها که شگرف‌ترین و سخت‌ترین سازه دنیا را پی میریزند و ستون می‌زنند و میسازند و نما میکنند؛ آن‌ها که می‌سازند و تحویل می‌دهند. به خانه‌دارها! آن‌ها که استحکام و قوت مهم‌ترین بنای دنیا به دستشان معماری می‌شود؛ آن‌ها که را مهندسی می‌کنند و سعادت را کلید می‌زنند. . . نوشتن آرامم نمیکند. تکرار تسلیت زبانی و نمایشی چه سود، وقتی همه ما هایی داریم که اگر اخلاق و تعهد و وجدان و آگاهی در شروع و ادامه و انتهایش نباشد، یا یک روز آوار می‌شود روی سر ملت و دیگران را بیچاره میکند، یا یک روز، یک روز نزدیک موعود، آوار می‌شود روی سر خودمان و ما را برای یک ابد به قعر نگون‌بختی میکشاند. تکرار تسلیت چه سود وقتی یادمان می‌رود همه ما هر لحظه، هرجا که هستیم، سر یک پروژه ایم، مسئول یک اثر، به بزرگی . . ؟ 🖋هـجرٺــــ بله https://ble.im/hejrat_kon ایتا @hejrat_kon اینستاگرام @dr.mother8
﷽ ---- دراز کشیده ایم. پنجره باز است و نور ماه تاریکی اتاق را کمرنگ کرده؛ مناسب بچه‌ها. اینکه روز خسته‌ام کرده و فردای پرکارم از صبح زود شروع میشود و باید بشود که بخوابم به کنار، ساعت خواب‌شان گذشته و باید زودتر بخوابند. پسر کوچک با همان چند جرعه شیر اول نیمه خواب میشود(فقط یک مادر می‌داند چه نویدبخش است) بقیه اما نه! -: مامان چرا خدا به جوجه نوک داده؟ -: مامان، اون پودر سفید و رنگی تو حموم مامان جون اینا چی بود؟ -: مامان، حضرت نوح چقد تو کشتی بود؟ -: مامان چرا شب باید بخوابیم؟ -: مامان فردا خاله میاد؟ -: مامان چرا رنگ برگها سبزه؟ -: مامان کرم شب‌تاب باتری داره؟ ساااکتتتت! بخوابین دیگه! -انگار شب‌ها درست وقتی که تو داری از دنیا و مافیها قطع میشوی و بیهوش، آن‌ها شروع به تاب سواری میکنند روی شاخه‌های خاطرات و تخیلات و فلسفه و علم و... - ساکت میشوند. حساب کار دستشان است؛ هرکس بخواهد حرف بزند از اتاق میرود بیرون! اینجا، وقت خواب برای خواب است. . شب با همان سکوت و تاریکی مطلوبش، ملحفه میکشد روی اتاق. پلکم سنگین میشود. . -: مامان! آب! هووووووفففف 😫 هوف را توی دلم می‌گویم؛ از خستگی و دردِ باز کردن پلک نیمه بسته؛ برای آب دادن به بچه‌ها، از غر و نق و منت خجالت میکشم.... جسمم را میکشانم سمت آشپزخانه، با ذکر "یا قمر بنی هاشم" و "یا ساقی العطاشا" آب میدهم دستشان مثل همه شب‌ها و نصف شب‌ها... . 🖋هـجرٺــــ بله https://ble.im/hejrat_kon ایتا @hejrat_kon اینستاگرام @dr.mother8
﷽ --- عزیز دلم میدانم که میدانی چقدر دوستت دارم و میدانی بودنت برای من یک دنیا حس مثبت است اما… میدانی که از بزرگترین لذت هایم، چشیدن طعم اولین بوسه هایت بوده؛ اما هرگز به رویَت نیاورده‌ام چقدر چندِشَم می‌شود وقتی مرا بوس تُفی میکنی🙄🤐 میدانی عاشق در آغوش گرفتنت هستم اما نمیدانی چقدر بدم می‌آید وقتی نصف شب دست روی بازوهایم میکشی و من با احساس وجود یک حشره خزنده از خواب میپرم😖😢 از تماشای چشمانت وقت شیرخوردن لذت میبرم اما واقعاً شبیه یک آتشفشان آماده انفجارم وقتی بعد از یک روز سخت، کنار تو دراز کشیده ام و پلک‌هایم سنگین شده اما تو یک دفعه هوس میکنی همراه شیر خوردن، سوراخ‌های دماغ من را کشف کنی یا ببینی پشت لب‌هایم چیست و چند دندان دارم.🤬😤 تو را با عشق پذیرفته ام و میپرورانم ولی واقعیتش این است که پشت قربان صدقه های توی دستشویی و تعویض پوشک، حبسِ نفس است و تهوع و ثانیه شماری برای رهایی…😷🤢 از اینکه استقلال و توانمندی هایت را میبینم غرق لذت میشوم اما راستش را بخواهی خوردن میوه‌هایی که وقت پوست گرفتن لهیده کرده‌ای یا خوراکی‌های اختراعیِ مخلوطت، چندان لذت بخش نیست.😣 بخشی از وجود من هستی و درک میکنم که با عشق و فداکاری این کار را میکنی اما واقعاً حس خوبی نسبت به خوردن دهنی لیز و لزج تو ندارم.😖 از تب و بیماری و ناخوشی تو آب میشوم و وجودم تماماً تمنای بهبودی توست اما دیدن عُق زدن‌هایت و شستن لباس‌ها و ملحفه‌های استفراغی ات، واقعاً مرا به عق زدن و انزجار می‌کشاند.🤢🤕 جرعه جرعه‌ی شیر خوردنت مرا غرق حس کفایت و مراقبت و واسطه خداوند بودن میکند اما وقتی ساعت‌ها شیرخوردن را ادامه میدهی، حسم حس اسارت و شکنجه است. 😩😭 عزیزکم این‌ها اعتراف‌هایی مادرانه بود که تا بتوانم نمیگذارم آن‌ها را بفهمی؛ اغلب سعی کرده‌ام با لبخند یا سکوت آن‌ها را پنهان کنم تا ندانی... چون دوست ندارم در مسیر سبز مادرانگی ام -که اجرش را روزی دیگر از دست کسی دیگر دریافت خواهم کرد- بر روح لطیف و دل نازک تو خراشی بیندازم. دوست ندارم فکر کنی منَتّی دارم یا تو مایه عذاب و اذیت منی. اما خواستم آن‌ها را ثبت کنم برای روزی که مادر/پدر شدی که از داشتن این حس‌های منفی، درگیر نشوی. دچار خودخوری و خودسرزنشی نشوی. عزیزکم مادر بودن، پدر بودن، حتماً سخت است و لا جرم سختی دارد. همه میدانند والد بودن موهبتی است رنج آلود، عشقی ست دردآلود. اما نازنین من همین رنج ها و دردهاست که ما را بزرگ میکند. ما آمده ایم که بزرگ شویم، نهال نازک من… . . 🖋هـجرٺــــ بله https://ble.im/hejrat_kon ایتا @hejrat_kon اینستاگرام @dr.mother8
حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
﷽ --- فرزندانم نذر یاوری شما..... ما مادرها، امتداد قیام زینبی عاشورا هستیم علَم در دست گرفته ایم و مکتب را نگه خواهیم داشت. ما دست به دامن حضرت مادریم و با مادرانگی هایمان این نور را عالَم تاب خواهیم کرد. ای خون خدا خون های عاشق مان را به رگ های فرزندان و نسل خود خواهیم ریخت تا پشت به پشت، دریا شود و برسد به محضر منتقم ثارالله.... یا اباعبدالله مادرانگی ما را لبیک ما به ندای "هل من ناصر" خود ثبت کنید... 🖋هـجرٺــــ بله https://ble.im/hejrat_kon ایتا @hejrat_kon اینستاگرام @dr.mother8
﷽ ---- مولا نسل پیِ نسل زیر پرچم و خیمه شما بزرگ شدیم... حالا مادر شده‌ایم و هوای عاشق پروری داریم! جای ما و بچه‌هایمان در مجلس معرفت و اشک شما نباشد، جای که باشد؟! مگر تربیت و تداوم نسل‌ها -تا ظهور و اقامه کامل حق- با ما، زنان و کودکان، نیست؟ . . 🖤 🏴 🖤 🏴 . من غم و مهر حسین با شیر از مادر گرفتم روز اول کآمدم دستور تا آخر گرفتم... . 🏴 🖤 🏴 🖤 تدابیر من برای : - همراه داشتن خوراکی کافی؛ ساده و غیرخاص؛ ترجیحاً طوری که بشود به اطرافیان تعارف کرد(حتی داشتن لقمه‌های کوچک برای دادن به بچه‌ها) یک خوراکی به عنوان تیر آخر، مخفی و دست نخورده، بماند. - آب کافی - حتی‌الامکان انتخاب هیئت دوستدار کودک (دارای فضای باز یا مهد) با زمان کوتاه‌تر - توجه به راحتی در رفت و مخصوصاً برگشت، که همه خسته اند. - زیرانداز؛ برای روی فرش زمان خوراکی خوردن/نشستن در محوطه - لباس مناسب، توجه به گرما یا بالعکس سرمایش زیاد داخل مراسم - انتخاب مکان خوب در مجلس از جهت فاصله مناسب با وسایل صوتی و سرمایش و گرمایش - نشستن جایی که احاطه نسبی به کل محوطه داشته باشیم و بتوانیم بچه‌ها را مراقبت کنیم. مثلاً انتهای سالن - همراه شدن با یک دوست یا فامیل بخاطر بچه‌ها - حتی‌المقدور شیر دادن به شیرخوار حین عزاداری و گریه و سینه زنی - مالیدن اشک چشمان به گونه بچه‌ها و گلوی شیرخواره (کاملاً دلی. هیچ جا توصیه‌ای ندیدم) گاهی هم را بدهید بچه‌ها، اشک‌تان را و اشکِ داشته،نداشته‌شان را پاک کنند. - کمی سهل گیری برای استفاده از گوشی (نه انیمیشن باصدای بلند.که واقعاً این بی توجهی برخی مادرها در هیئات، اذیت کننده است) - بردن اسباب بازی ای که از مدتی قبل پنهان شده و الان تازگی دارد برای بچه‌ها. اسباب بازی ساده و بی صدا باشد - کاغذ و مدادرنگی زیاد هم، کاراست - دادن هدایای کوچک - مشکی پوشاندن و توجه دادن بچه‌ها و قربان صدقه رفتن بابت سیه پوشِ ارباب شدن و شرکت در عزاداری/ مهربانی دوچندان/ "قبول باشه" گفتن با بوسه و نوازش/"التماس دعا" گفتن به بچه‌ها و کم و کوچک ندیدن حضور آنها - مهربانی با همه بچه‌ها مثل فرزند خود - حضور داشتن بچه‌ها در هنگام اشک و عزاداری بزرگترها؛ دیده شدن این عرض ارادت والدین توسط بچه‌ها در حد امکان باتوجه به سن و شخصیت آنها - فرستادن پسرها درصف سینه‌زنی همراه پدر یا فرد امن دیگر - بیان تذکرات و توصیه های لازم قبل مراسم - صندل به جای کفش اگر امکانش هست برای راحتی خروج از مراسم - همراه داشتن شلوار اضافه(همیشه نیازش محتمله) 🖊️ موحد هـجرٺــــ بله https://ble.im/hejrat_kon ایتا @hejrat_kon اینستاگرام @dr.mother8