eitaa logo
امتداد حکمت قرآنی و فلسفه الهی
1.4هزار دنبال‌کننده
557 عکس
153 ویدیو
27 فایل
حکمت قرآنی در اندیشه فیلسوفان انقلاب اسلامی: امام خمینی علامه طباطبایی شهیدان مطهری، بهشتی، صدر آیات علامه جعفری، مصباح یزدی، جوادی آملی و امام خامنه ای
مشاهده در ایتا
دانلود
📌دانش اخلاق از منظر امام خمینی(ره) علومى كه راجع به تربيت قلب و ارتياض آن و اعمال قلبيه است، علم به منجيات و مهلكات خلقيه است، يعنى، علم به محاسن اخلاق، مثل صبر و شكر و حيا و تواضع و رضا و شجاعت و سخاوت و زهد و ورع و تقوى، و ديگر از محاسن اخلاق، و علم به كيفيت تحصيل آنها و اسباب حصول آنها و مبادى و شرايط آنها، و علم به قبايح اخلاق، از قبيل حسد و كبر و ريا و حقد و غشّ و حبّ رياست و جاه و حبّ دنيا و نفس و غير آن، و علم به مبادى وجود آنها و علم به كيفيت تنزه از آنها. و متكفل اين نيز پس از انبيا و اوصيا عليهم السلام، علماى اخلاق و اصحاب رياضات و معارف‏اند. 📎 چهل حديث(اربعين حديث)، ص: 387 دليل بر آنكه «فريضه عادله» راجع به علم اخلاق است، توصيف فريضه است به «عادله». زيرا كه خلق حسن، چنانچه در آن علم مقرر است، خروج از حد افراط و تفريط است، و هر يك از دو طرف افراط و تفريط مذموم، و «عدالت»، كه حد وسط و «تعديل» بين آنهاست، مستحسن است. مثلا شجاعت، كه يكى از اصول و اركان اخلاق حسنه و ملكه فاضله است، عبارت است از حالت متوسطه و معتدله بين افراط، كه از آن تعبير شود به تهور- و آن عبارت است از نترسيدن در مواردى كه ترس سزاوار است- و بين تفريط، كه از آن تعبير شود به جبن- و آن عبارت است از ترسيدن در مواردى كه سزاوار ترس نيست. و حكمت، كه يكى از اركان است، متوسط بين رذيله «سفه» كه از آن تعبير به «جربزه» شده است- و آن عبارت از استعمال فكر است در غير مورد و در مواردى كه سزاوار نيست- و بين رذيله «بله» است- كه عبارت است از تعطيل قوه فكريه در مواردى كه سزاوار است به كار اندازد. و همين طور عفت و سخاوت وسط بين رذيله شره و خمود، و اسراف و بخل است. پس، «عادله» بودن فريضه دلالت كند بر آنكه آن منطبق بر علم اخلاق است. چنانچه «فريضه» بودن نيز خالى از اشعار نيست. 📎 چهل حديث(اربعين حديث)، ص391 ✅ https://eitaa.com/hekmat121
📌بی‌چاره‌تر شیری که ... پیشانی ام را بوسه زد در خواب هندویی شاید از آن ساعت طلسمم کرده جادویی شاید از آن پس بود که احساس می کردم در سینه ام پر می زند شب ها پرستویی شاید از آن پس بود که با حسرت از دستم هر روز سیبی سرخ می افتاد در جویی از کودکی دیوانه بودم ، مادرم می گفت از شانه ام می چیده است هر روز شب بویی نام تو را می کند روی میزها هر وقت در دست آن دیوانه می افتاد چاقویی بیچاره آهویی که صید پنجه شیری است بیچاره تر شیری که صید چشم آهویی اکنون ز تو با ناامیدی چشم می پوشم اکنون ز من با بی وفایی دست می شویی آئینه خیلی هم نباید راستگو باشد من مایه رنج تو هستم، راست می گویی ... " فاضل نظری "
📌 قواعد عام مقایسه‌ی اندیشه‌ها قاعده اول: مقام اندیشه مقام نقد و بررسی آرا و اندیشه هاست نه مقام تایید و یا رد افراد و گروه‌ها؛ گروه‌بندی و حزب‌گرایی. بررسی حسن فاعلی افراد و گروه‌ها و همچنین تایید یا تخریب آنها و جبهه‌سازی و حزب‌گرایی از حوزه‌ی نقد و بررسی اندیشه‌ها خارج است و متعلق به حوزه اخلاق و سیاست است. قاعده دوم: نقد و بررسی اندیشه‌ها دو مقام دارد: گاه معطوف به کلیت و نظام یک اندیشه است که به صورت و نحوه چینش اجزا و عناصر معرفتی می‌پردازد و گاه ناظر به تک تک گزاره‌ها و قضیه‌ها از حیث صدق و کذب. هر کدام از این دو مقام، اقتضائات متفاوتی دارد. البته هیچ کدام نافی دیگری نیستند اما هر کدام کاربست متفاوتی دارند. لذا قبل از ورود به نقد و بررسی می‌بایست مقام بحث خود را مشخص کرد. قاعده سوم: نقد و بررسی یک نظام و شبکه‌ی معرفتی به معنای بسیط بودن و عدم امکان تجزیه‌ی آن نیست آنچنان که برخی ساختارگرایان می‌گویند. اما باید توجه داشت که اساس یک اندیشه و نوآوری آن، در نوع نظام و نحوه‌ی چینش اجزا و عناصر معرفتی است که به نتایج و تجویزهای بدیعی منتهی می‌شود. بنابراین برای شباهت سنجی و قرابت‌سنجی حتما باید ابتدا دو نظام‌واره را در سطح نظام و هیأت کلی بررسی کرد پس از آن به شباهت‌ها و تمایزها، قرابت‌ها و تباعدهای گزاره‌ای پرداخت. قاعده چهارم: ادعای شباهت یک اندیشه با یک اندیشه‌ی دیگر یا ادعای هماهنگی یک گوینده با یک متفکر مشهور، زمانی صحیح است که شباهت و قرابت آن دو در مقام نظام و شبکه‌ی معرفتی اثبات شود نه صرفا برخی شباهت‌های جزئی و گزاره‌ای. چرا که هر اندیشه‌ای با اندیشه‌ی رقیب خود اشتراکات معرفتی مختلفی دارد و الا امکان مقایسه وجود ندارد. آنچه شباهت و قرابت را اثبات یا رد می‌کند مقایسه در سطح نظام‌واره‌ی اندیشه است. قاعده پنجم: نظامات مختلف اندیشه، در عین اختلاف و تضاد ممکن است مکمل یکدیگر در اثبات یک نتیجه و ظهور یک پدیده‌ی اجتماعی باشند. به طور مثال، اخلاق‌گرایی افراطی به معنای نفی فقه و شریعت و همچنین منسک‌گرایی افراطی با نفی اخلاق‌گرایی و القای تقابل اخلاق با دین، هر دو در تقلیل معرفت دینی به یک ساحت واحد مشترک هستند. هر دو در القا "غیراخلاقی بودن امر دینی" مشترک هستند. قاعده‌ی ششم: هر نظام اندیشه‌ای و مکتب فکری، حداقل دو سطح دارد: مبانی و مسائل؛ اصول و فروع. قوام هر مکتب و نظام اندیشه به مبانی معرفت‌شناسی، هستی‌شناسی و انسان‌شناسی آن است. قرابت و شباهت زمانی میان دو دستگاه فکري و نظام اندیشه برقرار است که از حیث مبانی سه‌گانه‌ی مذکور، شباهت و قرابت داشته باشند و الا هرچقدر در مسائل و فروع شباهت داشته باشند نمی‌توان آنها را یکی دانست و یا در یک خط و مسیر طبقه‌بندی کرد. بلکه باید تمایزات و اختلافات آنها را به رسمیت شناخت و به بهانه‌های مختلف سعی در تحمیل یکی بر دیگری نداشت. البته هر کدام از حیث معرفتی محترم هستند و قابل نقد و بررسی. قاعده هفتم: علاوه بر مبانی، توجه به شبکه ی مفهومی هر دستگاه فکری بسیار مهم است. اساسا هر گوینده و نویسنده ای، شبکه ای از معانی و مفاهیم به هم پیوسته دارد که از طریق آنها به تصور واقعیت و فهم آن می پردازد. لذا برای فهم معنای دقیق واژگان و مفاهیم به کار گرفته در دستگاه اندیشه ای او باید آن شبکه ی مفهومی را به درستی شناخت. صرف شباهت لفظی و واژگانی در دو دستگاه دلیلی بر اشتراکی معنایی و مفهومی آن واژگان نیست. بخصوص اینکه، شبکه ی مفهومی بر نوعی تفکر استعاره ای و انگاره های تصویری استوار است که حاصل انباشت تاریخی و فرهنگی است که از طرق مختلف وارد ذهن گوینده و نویسنده شده است و در بسیاری موارد ناهشیارانه و غیر آگاهانه است. https://eitaa.com/hekmat121
📌 معاویه و قدرت انگاره‌سازی 🔹معاویه پسر ابوسفیان با مشاوره‌ی عمروعاص یکی از پیچیده‌ترین جنگ‌های شناختي تاریخ را علیه امیرالمؤمنین امام علی و امام حسن(علیهما السلام) به راه انداخت و توانست اراده‌ی جامعه‌ی اسلامی را سست کند و میان آنها تفرقه و اختلاف فکری و سیاسی بیاندازد و در نهایت حکومت را تصاحب کند. 🔸بزرگترین حربه‌ی معاویه، انگاره‌سازی ترکیبی و دست‌کاری ذهن مردم متناسب با دغدغه‌ها و ویژگی‌های آنها بود. انگاره‌سازی به گسترش جهل، حیرت و گمراهی می‌انجامد. 🔹انگاره‌ها تصویرهای ذهنی است که به جای حقیقت می‌نشیند و به جای واقعیت، جلوه‌گری می‌کند و مانع ارتباط ذهن با خود واقعیت و جلوه‌های حقیقی آن می‌شود. انگاره‌ها ذهن را جهت و فکر منحرف می‌کند اما در عین حال ادعای واقع بودگی و حقیقی‌بودن دارند. 🔸حرکت انگاره‌سازی معاویه چند سویه بود. برای مردم شام انگاره‌ی بی‌نماز بودن امام علی(علیه السلام) را خلق کرد. برای خوارج قرآن و حکمیت را دست آویز اختلاف افکنی قرار داد. انگاره ارجا را در حوزه اعتقادات و ایمان ترویج کرد. برای اختلاف افکنی در سپاه امام حسن (علیه السلام) سردار سپاه را فریب داد و سپاه را متفرق کرد و در نهایت کاری کرد که یاران امام، او را مذل المومنین بخوانند. 🔹جنگ شناختي معاویه با حربه‌ی انگاره‌سازی، در گسترش جهالت و سرگشتگی و گمراهی بسیار موفق عمل کرد و در برابر غفلت عالمان و متفکران و مبلغان جامعه‌ی اسلامی فقط خون حضرت ابی عبدالله الحسین (علیه السلام) بود که توانست نقشه‌های معاویه و یزید را در دراز مدت نقشه بر آب کند. به همین جهت در زیارت اربعین می‌خوانیم: ♦️و بذل مهجته فیک لیستنقذ عبادک من الجهالة و حيرة الضلالة 🔹(خداوندا، امام حسین) خون قلب خودش را در راه تو داد تا عباد (مردم جامعه اسلامی) را از جهالت و سرگشتگی گمراهی نجات دهد. در این عبارت لطائفی هست از جمله در کلمه . یعنی مؤمنین و مسلمین گرفتار جنگ شناختي و جهالت و حیرت شدند. ✅ https://eitaa.com/hekmat121
📌 انتقال تمدنی (تبیین انتقال تمدنی از شبکه‌ی مفهومی "هستی، معرفت و سیاست" به شبکه‌ی مفهومی "ذهن، زبان ، جامعه") ♦️بخش اول 🔹 هر دوره‌ای از تاریخ انسان در ذیل شبکه‌ای از مفاهیم شکل و سامان یافته است و با تغییر آن شبکه‌ی مفهومی، دوره قبل به پایان رسیده و دوران جدیدی آغاز شده است. چرا که بنیاد حیات انسانی، معانی مستقر در فرهنگ عمومی است که در واژگان محوری و بافتار شبکه‌ای آن خود را آشکار می‌سازد و به دانش‌ها، مهارت‌ها و هنجارها و آداب جهت و نظام می‌دهد. 🔸 یک دوره‌ی از حیات انسانی و تمدن بشری در حول شبکه‌ی مفهومی "هستی"، "معرفت" و "سیاست" شکل گرفت و نوع خاصی از نظام دانایی، اخلاقی و رفتاری را به وجود آورد. در این دوره: ۱. "هستی" معرّف واقعیت و راهنمای انسان برای اتصال وجودی به اشیا است. هر شی‌ای موجود است و وجود آن نه به اعتبار انسان بلکه بهره‌مند از نفس‌الامر تلقی می‌شود که از ذاتیات و عرضیات برخوردار است. البته موجودات در یک نظام حقیقی قرار دارند و رابطه‌ی وجودی و سلسله مراتبی میان آنها برقرار است. ۲. "معرفت" معرف شناخت انسان از واقعیت است و حقیقت آن در حکایت‌گری و واقع‌نمایی آن است. معرفت آنگاه که صادق مدلل باشد "علم" است که یا از قوانین عام هستی پرده بر می‌دارد (علم کلی یا فلسفه) و یا از عوارض ذاتی موجودات تفحص می‌کند(علوم جزیی). آنچه همه‌ی این علوم را در کنار هم و در یک رابطه‌ی پیوسته قرار می‌دهد واقع‌نمایی و حقیقت‌بودگی آنهاست. ۳. "سیاست" عنوان مشیر حیات انسانی است که نتیجه عملی معرفت است و غایت آن اتصال به حقیقت هستی و مبدأ واقعیت (خدا) است. سیاست برون داد معرفت حقیقی است لذا بنیاد سیاست، تدبیر و هدایت مبتنی بر فضیلت(اخلاق) و پرهیز دادن از رذایل و بدی‌ها است و مجری آن حاکم فاضل و دولتمرد برای تحقق مدینه فاضله است. 🔸 این شبکه‌ی مفهومی در حکمت دینی انبیا بنی‌اسرائیل و حکمای یونان تکوّن یافت و توسط حکمای مسلمان رشد و توسعه یافت و در به مرحله‌ی عالیه خود رسید. 🔹اما همزمان با اوج‌گیری و تکامل این شبکه‌ی مفهومی در عالم، تحولات جدید فکری و معرفتی در جهان ایجاد شد و زمینه‌ی شکل‌گیری نظام دانایی دیگری فراهم شد که پس از چند سده به هیأتی مستقل و متمایز درآمد و شبکه‌ی مفهومی نوینی بر سه پایه‌ی "ذهن، زبان و جامعه" را به وجود آورد. 🔴 ادامه دارد... ، ، ، ، https://eitaa.com/hekmat121
📌 انتقال تمدنی (تبیین انتقال تمدنی از شبکه‌ی مفهومی "هستی، معرفت و سیاست" به شبکه‌ی مفهومی "ذهن، زبان ، جامعه") ♦️بخش دوم 🔹 پس از آشنایی غربیان با معارف اسلامی و تراث ارسطو و دو تفسیر متفاوت از فلسفه مشایی (تفسیر ابن سینایی و تفسیر ابن رشدی) مرحله‌ی جدیدی در جهان غرب شکل گرفت که موجب نوزایی (رنسانس) شد. عصر رنسانس آغازی بر یک تحول معرفتی ‌و دگردیسی فکری بود که ابتدا در الهیات مسیحی و سیاست خود را نشان داد و بعد از آن در عصر روشن‌نگری به حوزه فلسفه و تاریخ و اقتصاد کشیده شد. 🔸 تلقی ناقص اصحاب کلیسا از عقل و معرفت و القای تقابل آن با ایمان نقطه آغاز این دگردیسی محسوب می‌شود. در تلقی مسیحیت، گستره‌ی هستی در قلمرو ایمان است و عقل بدان راهی ندارد و علاوه بر آن به فضیلت و اخلاق هم دسترسی ندارد. لذا بنیاد آگاهی انسان ایمان و دل‌سپردگی شورمندانه است. همین امر موجب شد که انسان غربی، ریشه‌ی همه‌ی عقب‌ماندگی تمدنی و شکست‌های نظامی خود از مسلمین را در ایمان و الهیات مسیحی جستجو کند و برای جبران عقب‌ماندگی ها و شکست‌ها به عقل و علم رو بیاورد. لذا برای این مهم به تولید الهیات، منطق و فلسفه‌ای نوین نیازمند بود. لوتر، کالون و آراسموس به صورتبندی جدیدی از الهیات روی آوردند، بیکن و دکارت و هابز تا کانت و هگل، به طراحی منطق و فلسفه‌ پرداختند که بر بنیاد استوار بود. نتیجه‌ی این طرح جدید در قرن بیستم میلادی آشکار شد ‌و به استیلای غرب (در دوچهره ی لیبرالیسم و سوسیالیسم) بر همه‌ی مناسبات انسانی و معادلات اجتماعی منجر شد. این تلاش گسترده‌ی نظری و فلسفه به خلق شبکه‌ی مفهومی جدیدی منجر شد که می‌توان سه مفهوم "ذهن"، "زبان" و "جامعه" را محور آن دانست. ۱. "ذهن" تمام حقیقت انسان است که به واسطه‌ی آن واقعیت آشکار می‌شود. لذا بدون ذهن، واقعیتی نیست چون هر آنچه به تدریج ذهن در نیاید نمی‌توان از آن سخن گفت. بر این اساس، این ذهن است که محور و بنیاد واقعیت است.لذا هستی صرفا محمول ذهنی(امر سابژکتیو) است که بر موضوعات(ابژکتیو) حمل می‌شود. در این تلقی، انسان فاعل‌شناسا(سوژه) است و غیر او، تحت قدرت پژوهش و تصویر‌گری اوست. بنابراین ذهن دیگر آینه نیست که هر آنچه را مشاهده کرد در خود منعکس کند بلکه ذهن یک شبکه ی پیچیده از عناصر عصبی، مقوله‌ای، تصویری، زمینه‌ای و تاریخی است که همه‌ی آنها به صورت شبکه‌ای و مجموعه‌ای، تصویرهای واقع‌نما و اگاهی‌های انسانی(تصورات، تصدیقات) را خلق می‌کند. ۲. "زبان" برون داد ذهن و حلقه اتصال انسان‌هاست. در واقع هر واقعیتی آنگاه واقعیت است که در زبان خانه داشته باشد و بتوان از آن سخن معنادار عرضه کرد و با دیگران در اطراف آن به گفتگو پرداخت. زبان نیز به تبع ذهن یک شبکه‌ی پیچیده از معانی و واژگان است که سازنده‌ی طرح‌‌واره‌های تصویری است. طرح‌هایی که به واسطه‌ی آنها زندگی معنا و نظام می‌یابد. هر طرح‌واره‌ی تصویری، نوعی عقلانیت نظری و سامانه‌ی نگرشی و تنظیم‌گری و کنترلی را ایجاد می‌کند که افق‌هایی را آشکار و امکان‌هایی را ممکن می‌سازد و در عین حال، موجب مستوری افق‌های دیگر و بسته‌شدن امکان‌های متفاوت می‌شود. ۳. "جامعه" عنوان مشیر به حیات انسانی است که دارای ارتباطات متنوع است. ارتباطاتی که برای پاسخ دادن به نیازهای غریزی و طبیعی به وجود آمده است. غایت از ارتباطات رسیدن به منفعت و سود بیشتر است و طبیعتا در حیات جمعی و تقسیم کار، منافع بیشتری نصیب انسان می‌شود چرا که موجب تعدیل طبع سرکش انسان از طریق قرارداد اجتماعی می‌شود. در این نگرش، دیگر بنیان حیات اجتماعی انسان فضیلت و هدایت نیست بلکه منفعت و کنترل است. جامعه نیز یک شبکه‌ی درهم تنیده از نهادهای اجتماعی در پاسخ به نیازهای متنوع و متکثر انسان است. 🔴 ادامه دارد... ، ، ، ، https://eitaa.com/hekmat121
📌 حکمت معنوی و قرآنی آیت الله العظمی خامنه‌ای: یک نکته‌ای وجود دارد در مورد شعر فارسی و آن اینکه جزو خصوصیّات شعر فارسی تولید سرمایه‌های معرفتی و معنوی است. در شعرهای دیگر، تا آنجایی که حالا ما میدانیم، نه اینکه وجود نداشته باشد، به این شدّت وجود ندارد؛ یعنی ما قلّه‌های شعر فارسی را که نگاه میکنیم، یا حکیمند ــ [مثل] نظامی یا حکیم فردوسی؛ فردوسی یک حکیم است و شاهنامه واقعاً کتاب حکمت است ــ یا مولانای معرفت و عرفان و معنویّتند یا حافظ قرآنند‌ یا مثل سعدی کتابشان پُر از حقایق و معارف حِکمی و معنوی است. همین‌طور از آن بالا شما بگیرید بیایید پایین تا برسیم به سعدی، به حافظ، به جامی، به صائب، به بیدل؛ ببینید، اینها همه حکیمند، همه‌ی [اشعار] اینها حکمت است؛ یعنی شعر ما، شعر فارسی، در طول زمان حاملِ حکمت بوده، حاملِ معرفت بوده، سرمایه‌های معنویِ ما را حفظ کرده و بر آنها افزوده؛ یعنی شما اگر چنانچه در یک حدّ خاصّی از معرفت باشید، وقتی که مثلاً مثنوی مولانا را میخوانید، این معرفت افزایش پیدا میکند؛ یعنی تولید معرفت میکنند، تولید این سرمایه‌ را میکنند، فقط حفظ سرمایه نیست؛ خصوصیّت شعر فارسی این است. https://khl.ink/f/52431 ۱۴۰۲/۰۱/۱۶ بیانات در دیدار شاعران و اساتید زبان فارسی ✅ https://eitaa.com/hekmat121
✅ شبِ قدر، نماد عمر دنيا 📝 در گفتگو با حجت الاسلام دكتر احمد عابدي 🔶«إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ فِي لَيْلَةِ الْقَدْر» آية اول سورة قدر است و قبل از آن هم كه اسمي از قرآن نيست. ما هميشه اين آيه را چنين ترجمه و معنا مي‌كنيم كه: ما «قرآن» را در شب قدر نازل كرديم! در حاليكه اين آيه مي‌گويد ما «آن» را در شب قدر نازل كرديم. چنانكه مي‌دانيد، حضرت امام خميني(ره) مريدِ آيت‌الله العظمي شاه‌آبادي(ره) و در واقع خودباختة ايشان بوده‌اند. علت آن تعلّق اين بود كه حضرت امام، در جواني، يك روز در يكي از خيابان‌هاي قم به پيرمرد روحاني‌اي برخورد کرد. فكر كرد خوب است آن سئوالي را كه مدت‌ها در ذهن خود داشته را با اين پيرمرد در ميان بنهد؛ پس به ايشان مي‌گويد يك سؤال دارم: «إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ»؛ اين «هُ» به چه بر مي‌گردد؟ آقاي شاه‌آبادي مي‌فرمايند كه اين «هُ» به «هويت غيبيه» بر مي‌گردد! اين مي‌شود كه حضرت امام دست به دامان آقاي شاه آبادي شد تا ببيند آن هويت غيبيه يعني چه؟ پس با اين تفسير، شب قدر شبي است كه در آن هويت غيبيه نازل شد. ما يك عالم ماده داريم و يك عالم مجرد. شيخ اشراق به عالم ماده، «عالم ظلمت» مي‌گويد؛ مجردات هم «عالم نور» است. اين را هم مي‌دانيد كه قرآن هميشه قيامت را «روز» مي‌نامد: يوم القيامه، يوم الحسره، يوم الندامه و... هيچوقت نمي‌گويد «شب قيامت»؛ چون «يُعْرَفُ الْمُجْرِمُونَ بِسِيمَاهُمْ» (رحمن/41). پس قيامت روز است، البته نه به معني روزِ اين دنيا؛ بلكه يعني خوب و بد در آن كاملاً مشخص مي‌شود. اما خصوصيت عالم ماده، ظلمت و تاريكي است. الآن هم همين سر ظهر، خورشيد هست، لامپ هم روشن است، اما شب است؛ چون شما از دل من خبر نداريد و نيت من را نمي‌دانيد. حال اگر در «انا انزلناهُ»، منظور از «هُ» را «قرآن» بگيريد، درست است كه بگوييم قرآن را در شب نازل كرديم؛ چون اين دنيای ماده همه اش شب و ظلمت است. پس معناي آن آيه اين است كه ما قرآن را كه نور است، مجرّد است، كلام خداست، در عالم ماده آورديم كه ظلمت و شب است. پس اين شب، در مقابلِ روز قيامت است. در واقع كلّ دنيا، از اول تا به آخر، يك شب است؛ و چه كسي چنين شب درازي ديده است؟! 🔶 نكته ديگر اين است كه يك تکه پارچه به نام «پرچم کشور» نمادِ احترام به تمام(میلیون‌ها) مردم آن كشور است. من و شما كه به اين دنيا مي‌آييم، بايد از اول تا آخر عمر دنيا، خدا را بپرستيم؛ اما اولاً ما كه عمرمان آنقدر نيست كه از اول تا آخر عمر دنيا، خدا را بپرستم، و تازه در همين مختصر عمري هم كه داريم، آنقدر حال نداريم كه خدا را بپرستيم. پس، براي دنيا يك نماد درست کرده و گفته‌اند كه آن را به نيابت از كل دنيا عبادت كن. پس روشن مي‌شود كه شب قدر، نماد عمر دنياست؛ و از آنجا كه خودِ دنيا ظلمت و تاريكي است، نمادش را هم شب گذاشته‌اند، نه روز. اگر دقت كنيد تنها به اين پارچه مي‌گوييم پرچم ايران؛ نه هر پارچه ديگري! پس اگر پارچة ديگري را احترام كنيم، فايده‌اي ندارد. در واقع تفاوتِ شب‌هاي نوزدهم و بيست و يكم و بيست و سوم با شب‌هاي ديگر، درست مانند اين است كه اگر شما اينجا نماز بخوانيد يا آنجا، هيچ فرقي نمي‌كند، اما اگر اينجا صيغه مسجديت خوانده شد، ديگر مسجد است و از اين به بعد نماز خواندن در اين مكان فرق مي‌كند. عمر متعارف يك انسان هم تقريبا همين «الف شهر؛ هزار ماه» يا هشتاد و سه سال است كه در اين سوره به آن اشاره شده است؛ «لَيْلَةُ الْقَدْرِ خَيْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ». منبع: کانال نشریه معارف
✍ *«یاد شهید عزیز مرحوم آیت‌اله مفتح، آن شمع پرسوزوگداز و روشنی‌بخش، آن روحانی پُرجِدّوجهد و صبور، آن مبلّغ دانا و سخنور، آن مبارز شجاع و خستگی‌ناپذیر، و آن شخصیت متواضع و محبوب گرامی باد. او که با خون خود، سخن خود، تلاش خود، هدف و راه خود را امضاء کرد و صحت و حقانیت این همه را به ثبت رسانید. اکنون که در نقطه‌ی عروج او و بر روی زمینی که پیکر پاک و خون‌آلود او و دو پاسدار شهیدش را در لحظه‌ی آخر در آغوش داشته است، قرار گرفته‌ام بر سعادت آن عزیزان چشم حسرت گشوده و سرنوشتی آنچنان خونین و صادقانه در راه خدا برای خود آرزو می‌کنم و با همه‌ی دل بر آنان درود می‌فرستم خداوند آن عزیز و یارانش را با شهدای صدر اسلام محشور فرماید.»* سید علی خامنه‌ای ۶۴/۹/۲۶
⚫️ دکتر عماد افروغ، جامعه شناس و یکی از نظریه پردازان تبیین فلسفی انقلاب اسلامی درگذشت ◾️برخی از دیدگاههای ایشان در تبیین فلسفی انقلاب اسلامی: ✅ یقین من این است که انقلاب اسلامی در نگرش صدرایی امام ریشه دارد. ✅ حضرت امام خمینی (ره) یک فیلسوف صدرایی بود و سال‌ها کتاب «اسفار» ملاصدرا را تدریس می‌کرد. ✅ انقلاب اسلامی ایران یک سوال اساسی را مطرح کرد: آیا بین دین و سیاست، اخلاق و سیاست، دنیا و آخرت، فرد و جامعه و نَفس با بدن رابطه‌ای وجود دارد یا خیر؟ تفکر صدرایی با آن نگاه کل‌گرایانه‌اش بیان می‌کند که بین همه این مفاهیم ارتباط وجود دارد. اگر ما این مساله را درک نکنیم از درک انقلاب‌مان نیز عاجز خواهیم بود. ✅ آیا امام تفکر جهانی داشت یا خیر؟ پاسخ این است که بله، تفکر جهانی امام، در تفکر صدرایی ریشه دارد که شامل مدینه فاضله، امت فاضله و آبادانی و عمران ارض، یعنی کل جهان است. نگاه جهانی امام نیز همان گونه است، پس باید در موردقابلیت ها و ظرفیت های خویش در تبیین انقلاب اسلامی، در نگرش صدرایی و بسط این اندیشه با نمود جمهوری اسلامی و با توجه به عنصرجامعه و تحول تاریخی، و نیز فلسفه سیاسی خاص مورد نظر امام،اهتمام خاصی بورزیم. ✅ از شاهکارهای امام این بود که انقلاب را از التقاط و آشفتگی ایدئولوژیک نجات داد و در مسیر صحیح خویش هدایت کرد. پ ن: ضمن عرض تسلیت درگذشت دکتر عماد افروغ، برای شادی روحشان الفاتحه مع الصلوات
📌 مرگ‌آگاهی بیماری سرطان که سراغم آمد، دریچه‌های تازه‌ای به رویم باز شد. یک سالی که درگیر این بیماری هستم، دریچه‌هایی برایم باز شد که در غیر این صورت باز نمی شد. با همه وجودم درک کردم که دنیا چه‌قدر حقیر است. قبلا شنیده بودم اما شهودش نکرده بودم. اکنون به این‌جا رسیده‌ام که دنیا سراسر عشق است و غایت عشق هم رسیدن به ذات اقدس حضرت حق است. من خدا را خیلی دوست دارم و واقعا با هیچ چیز عوضش نمی‌کنم.  باور کنید که شوق به رفتن دارم؛ خیلی دوست دارم هرچه زودتر بروم. به خدا قسم از صمیم قلب می‌گویم. این حرف را به دکترم هم گفتم و او گفت افسرده هم شده‌ای؟ گفتم کسی که با نهج‌البلاغه آشناست و مرگ را از زاویه حضرت امیر دیده و شناخته است افسرده نمی‌شود اما شوق به رفتن پیدا می کند. به تعبیر حضرت امیر(ع): دنیا را باید شنید و آخرت را باید دید. حالا شاید بگویید یعنی با این روحیه درمان را ادامه نمی‌دهی؟ می‌گویم هرچند که این قدر شیمی‌درمانی شده‌ام که دیگر خسته‌ شده‌ام اما من تا کنون دو عمل انجام داده‌ام. عمل اول را که کردم و وارد شیمی‌درمانی شدم گفتند لکه‌هایی سیاه در کبدت پیدا شده است. بعد از دوازده‌بار شیمی‌درمانی گفتند بهتر است بازهم عمل کنی و باز هم عمل کردم. چندبار دیگر شیمی‌درمانی کردم که گفتند سرطان روده رفع شده اما لکه‌هایی روی کبد هنوز هست. می‌گویند احتمالا عمل سوم را هم باید انجام دهی که بعید است زیر بار آن بروم. واقعا سخت است. حالا به هر حال سرطان روده رفع شده اما این لکه‌ها روی کبد هست که باید رفع شوند، اگر هم نشد نشد دیگر. دلم می‌خواهد بگذارند قدری کارم را انجام دهم؛ اکنون می خواهم یک پروژه‌ دلی قرآنی و روایی انجام دهم و باید مطالعه کنم و نیاز به تمرکز دارم. به دکترم گفتم آقای دکتر حداقل یک وقفه یکی‌دوماهه بینداز که قدری پروژه‌ام را پیش ببرم. مصاحبه مرحوم دکتر عماد فروغ چهارم دی ماه ۱۴۰۱
هدایت شده از حمید پارسانیا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سخنان آیت‌الله جوادی آملی پیش از اقامه نماز میت بر پیکر مرحوم عماد افروغ بخشی از سخنان آیت‌الله جوادی آملی به شرح زیر است: انسان دو بار مهمان خداست. یکی در سفر مکه و یک بار در ماه مبارک رمضان. خدا اعلام کرد من دو بار از شما دعوت کردم و مهمانی از شما را قبول کردم. من هرجا نمی‌روم. 💠 @parsania_net
📝 پیام تسلیت رهبر انقلاب درپی گذشت دکتر عماد افروغ 🔹 حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در پیامی درگذشت دانشمند فرزانه و انقلابی آقای عماد افروغ را تسلیت گفتند. 📩 متن پیام به این شرح است: بسم الله الرّحمن الرّحیم درگذشت دانشمند فرزانه و انقلابی مرحوم آقای دکتر عماد افروغ رحمةالله علیه را به خاندان گرامی و دوستان و همکاران و شاگردان ایشان صمیمانه تسلیت عرض میکنم و صبوری و آرامش روحی برای آنان و رحمت و مغفرت الهی را برای آن مرحوم که در سحرگاه جمعه و قدر به لقاءالله پیوست مسألت مینمایم. تلاش‌های فکری‌اش مقبول حق و یادش گرامی باد. سیّدعلی خامنه‌ای ۱۴۰۲/۰۱/۲۶ 💻 Farsi.Khamenei.ir
هدایت شده از دوستان کتاب
hadees_peimaneh.pdf
2.39M
📗کتاب «حدیث پیمانه» پژوهشی در انقلاب اسلامی ✍️حمید پارسانیا 💠کتاب «حدیث پیمانه» از نگاه رهبر انقلاب: ▶️ کتاب نوشتهٔ شماست؟ کتاب بسیار خوبی است. مدت‌ها پیش به دوستان فیلسوفمان در قم، از کمبودی گله می‌کردم و می‌گفتم: ✅«فرق فلسفهٔ ما با فلسفهٔ غرب (از زمان ارسطو و افلاطون تاکنون) این است که فلسفهٔ غرب، همیشه یک دنباله و ادامهٔ اجتماعی و سیاسی و مردمی داشته است؛ اما فلسفهٔ ما ادامهٔ اجتماعی و سیاسی نداشته است. ✅ حداکثرش به ادامهٔ تربیت فردی رسیده؛ والا اینکه فلسفهٔ ما بگوید شکل حکومت چگونه باید باشد، حقوق مردم چیست، ارتباطات آنها با یکدیگر چگونه است، چنین ادامه‌ای ندارد. در حالی که همهٔ این مبانی می‌تواند مبنای فلسفهٔ اجتماعی و سیاسی قرار بگیرد.» ✅ وقتی من ترتیب و فصل‌بندی کتاب شما را (البته همه‌اش را نخوانده‌ام) نگاه کردم، دیدم این کار شده است. از مبانی فکری و فلسفی شروع کرده‌اید و به جمهوری اسلامی و مسائل آن رسیده‌اید. ✅ این چیز باارزشی است. الحمدلله این‌طور فکرها در جامعهٔ ما حضور دارد. از این‌ها باید حداکثر استفاده بشود. این سبک کار، درست است. باید متمسّک به مبانی بود. 🎙بیانات رهبر انقلاب در دیدار هیئت‌مدیرهٔ دفتر تبلیغات اسلامی حوزهٔ علمیهٔ قم، ۲۹دی۱۳۸۰ 📚منشور حوزه و روحانیت، ج۵، ص۳۱۰تا۳۱۱ @parsania_net 📚@dostaneketab
📌فصل در بیان آنکه انسان در ابتدا امر حیوان بالفعل است امام خمینی: ‏‏فصل در بیان آنکه انسان در ابتدا امر حیوان بالفعل است ‏ 🔹‏‏بدان که نفس انسانی گر چه به یک معنی، که اکنون ذکر آن از مقصود ما خارج است، مفطور بر توحید بلکه جمیع عقاید حقه است ولی از اول ولادت آن در این نشئه و قدم گذاشتن در این عالم، با تمایلات نفسانیه و شهوات حیوانیه نشو و نما کند، مگر کسی که مؤیّد من عند الله باشد و حافظ قدسی داشته باشد. و آن چون از نوادر وجود است، جزو حساب ما نیاید، ما متعرض حال نوع هستیم.‏ 🔸‏‏و در مقام خود مبرهن است که انسان در اول پیدایش، پس از طی منازلی، حیوان ضعیفی است که جز به قابلیت انسانیّت امتیازی از سایر حیوانات ندارد. و آن قابلیّت میزان انسانیت فعلیه نیست.‏ 🔹‏‏پس، انسان حیوانی بالفعل است در ابتدای ورود در این عالم، و در تحت هیچ میزان جز شریعت حیوانات، که اداره شهوت و غضب است، نیست. و چون این اعجوبه دهر ذات جامع یا قابل جمعی است، از این جهت برای اداره آن دو قوّه صفات شیطانی را از قبیل کذب و خدیعه و نفاق و نمیمه و سایر شیطانتهای دیگر نیز به کار می برد، و با همین سه قوّه، که اصول مفسدات و مهلکات است، ترقی کند، و این ها نیز در او نموّ و ترقی روز افزون نمایند. 🔸و اگر در تحت تأثیر مربی و معلمی واقع نشود، پس از رسیدن به حد رشد و بلوغ یک حیوان عجیب و غریبی شود که در هر یک از شئون مذکوره گوی سبقت از سایر حیوانات و شیاطین ببرد، و از همه قوی تر و کامل تر در مقام حیوانیت و شیطنت شود. و اگر بر همین حال روزگار بر او بگذرد، و جز‏‏تبعیت هوای نفس در شئون ثلاثه نکند، هیچیک از معارف الهیه و اخلاق فاضله و اعمال صالحه در او بروز نکند، بلکه جمیع انوار فطریه او نیز خاموش گردد.‏ 🔹‏‏پس، تمام مراتب حق که از این سه مقام که ذکر شد، یعنی معارف الهیه و اخلاق و ملکات فاضله و اعمال صالحه، خارج نیست، زیر پای هواهای نفسانیه پایمال گردد، و متابعت از تمایلات نفسانیه و ملایمات حیوانیه نگذارد در او حق به هیچیک از مراتب جلوه کند، و کدورت و ظلمت هوای نفس تمام انوار عقل و ایمان را خاموش کند، و ولادت ثانویه، که ولادت انسانیه است، از برای او رخ ندهد، و در همان حال بماند و ممنوع و مصدود از حق و حقیقت شود تا آنکه از این عالم با همین حال رحلت کند. و در آن عالم، که کشف سریره شود، خود را جز حیوان یا شیطانی نیابد، و از انسان و انسانیت اصلا یادی نکند، و در آن حال در ظلمتها و عذابها و وحشتهای بی پایان بماند تا خدای تعالی چه خواهد.‏ 🔸‏‏پس، این حال تبعیت کامل است از هوای نفس، که منع کامل کند از حق. و از این جا می توان فهمید که میزان بازماندن از حق متابعت هوای نفس است، و مقدار بازماندن نیز متقدر شود به مقدار تبعیت. مثلا اگر به واسطه تعلیم انبیا و تربیت علما و مربیان، مملکت انسانیت این انسان کذایی، که در اوّل ولادت با آن سه قوّه هماغوش بود و با ترقی و تکامل او آنها نیز ترقی و تکامل می کردند، در تحت تأثیر تربیت واقع شد، و کم کم تسلیم قوّه مربیه انبیا و اولیا، علیهم السلام، گردید، ممکن است چیزی بر او نگذرد جز آنکه قوّه کامله انسانیه، که در او به طریق استعداد و قابلیت ودیعه گذاشته شده بود، فعلیت پیدا کند و ظهور نماید و تمام شئون و قوای مملکت برگردد به شأن انسانیت. شیطان ایمان آورد به دستش، چنانچه در دست رسول اکرم، صلّی الله علیه و آله، ایمان آورد، فرمود: إنّ شیطانی آمن بیدی.‏‎ «شیطان من به دست من ایمان آورد.» و مقام حیوانیت او تسلیم مقام انسانیتش شود، به طوری که مرکب مرتاض راهوار عالم کمال و ترقی و براق آسمان پیمای راه آخرت شود و ابدا سر خودی نکند و چموشی ننماید. و بعد از تسلیم شدن شهوت و غضب به مقام عدل و شرع، عدالت در مملکت بروز کند و حکومت عادله حقه تشکیل شود که کار کن در آن و حکم فرمای در آن حق و قوانین حقه باشد، و قدمی بر خلاف حق در آن گذاشته نشود و بکلی از باطل و جور عاری و بری گردد.‏ 🔹‏‏پس، همان طور که میزان در منع حق و صدّ آن اتّباع هوای نفس است، میزان در جلب حق و پیدایش آن متابعت شرع و عقل است. و بین این دو منزل، که یکی ‏‏متابعت کامله هوای نفس است و دیگری متابعت مطلقه کامله عقل است، منازل غیر متناهیه است، به طوری که هر قدمی که به تبعیت هوای نفس برداشته شود، به همان اندازه منع از حق کند و حجاب از حقیقت شود و از انوار کمال انسانیت و اسرار وجود آدمیت محجوب گردد، و به عکس، هر قدمی که بر خلاف میل نفس و هوای آن بردارد، به همان اندازه رفع حجاب شود و نور حق در مملکت جلوه کند.‏ ‏‎ ‎ ✍کتاب شرح چهل حدیث (اربعین حدیث)، حدیث دهم، ص۱۷۵ ✅ https://eitaa.com/hekmat121
📌 ترس غرب‌زدگان و متحجران از امامت جامعه‌ی اسلامی در یادداشت‌های تخریبی غربزدگان متحجر و متحجران تازه به غرب رسیده، استنکاف از به کارگیری عنوان متعالی برای نادره‌ی دوران، حکیم متاله و فقیه فرزانه حضرت آیت الله العظمی امام خمینی (رحمة الله علیه) است. ظاهرا این اقدام نشان از ترس آنها از جامعه‌ی اسلامی و حرکت تمدن‌سازی انقلاب اسلامی دارد که موجب شد ملت از خود تحقیری در برابر غرب و از خودبیگانگی و تصنع خارج شود و مسیر درست تعالی و پیشرفت را در پیش گیرد. پیش از این، انجمن حجتیه و منورالفکران چپ و راست در ابتدای انقلاب اسلامی چنین کردند و آنچنان شدند. يُرِيدُونَ أَن يُطْفِئُوا نُورَ اللَّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَيَأْبَى اللَّهُ إِلَّا أَن يُتِمَّ نُورَهُ وَلَوْ كَرِهَ الْكَافِرُونَ ﻫﻤﻮﺍﺭﻩ ﻣﻰ ﺧﻮﺍﻫﻨﺪ ﻧﻮﺭ ﺧﺪﺍ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺳﺨﻨﺎﻥ ﺑﺎﻃﻞ [ ﻭ ﺗﺒﻠﻴﻐﺎﺕِ ﺑﻲ ﭘﺎﻳﻪ ] ﺧﻮﺩ ﺧﺎﻣﻮﺵ ﻛﻨﻨﺪ ; ﻭﻟﻲ ﺧﺪﺍ ﺟﺰ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﻧﻮﺭ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﻛﺎﻣﻞ ﻛﻨﺪ ، ﻧﻤﻰ ﺧﻮﺍﻫﺪ ، ﻫﺮ ﭼﻨﺪ ﻛﺎﻓﺮﺍﻥ ﺧﻮﺵ ﻧﺪﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻨﺪ .(توبه٣٢) يُرِيدُونَ لِيُطْفِئُوا نُورَ اللَّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَاللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَلَوْ كَرِهَ الْكَافِرُونَ ﻣﻰ ﺧﻮﺍﻫﻨﺪ ﻧﻮﺭ ﺧﺪﺍ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺩﻫﺎﻥ ﻫﺎﻳﺸﺎﻥ ﺧﺎﻣﻮﺵ ﻛﻨﻨﺪ ﺩﺭ ﺣﺎﻟﻲ ﻛﻪ ﺧﺪﺍ ﻛﺎﻣﻞ ﻛﻨﻨﺪﻩ ﻧﻮﺭ ﺧﻮﺩ ﺍﺳﺖ ، ﮔﺮﭼﻪ ﻛﺎﻓﺮﺍﻥ ﺧﻮﺵ ﻧﺪﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻨﺪ .(صف ٨) امام خمینی، بنیان مرصوص جامعه‌ی اسلامی و حجت عقلانیت و عظمت ملت بزرگ ایران و همچنین مقتدای بزرگ حقیقت‌جویان عالم و مشتاقان عدالت جهانی است و نام بلند او بر تارک تاریخ امروز بشریت درخشیده و در آینده هم بیشتر نمایان خواهد شد. خلاصه‌: "آینده جهان در ذیل تاریخ امامت امام خمینی خواهد بود." ✍سید مهدی موسوی https://eitaa.com/hekmat121
✳️ علوم انسانی در ایران چندان شأن و جایگاهی ندارد 🔻دکتر مهدی گلشنی عضو فرهنگستان علوم جمهوری اسلامی ایران در گفت‌وگو با خبرگزاری حوزه: ◻️ وقتی ۶۰ سال پیش بنده در آمریکا بودم، خبری از علوم انسانی در این کشور نبود، اما امروزه به قدری این دسته از علوم دارای اهمیت شده که مهم ترین دانشگاه های آنجا حتی دانشجویان رشته های مهندسی را هم مجبور کرده که تعدادی درس مربوط به علوم انسانی را بگذرانند. ◻️ به نظر می رسد که علوم انسانی در کشور ما فراموش شده است و به جز مقام معظم رهبری، دیگر مسئولان آن طور که باید و شاید به آن توجهی ندارند و از سوی دیگر خانواده ها نیز به جو جامعه نگاه می کنند و فرزندان خود را بیشتر به سمت رشته های مهندسی و پزشکی می فرستند. ◻️در درجه اول باید برای مسئولان کشور ما این مهم جا بیفتد که علوم انسانی دارای چه اهمیتی است و از سوی دیگر مشکل غرب‌زدگی را باید حل کنیم، در وضع فعلی معمولاً در انتخاب وزرا، مقامات و رؤسای دانشگاه ها بیشتر رفاقت بازی و گروه بازی مطرح است تا شایسته سالاری و در این شرایط ما به هدف مطلوب دست نمی یابیم. مشروح گفت‌وگو @hawzahnews | حوزه‌نیوز
📌 بنیاد جدید عالَم [سؤال از امام خمینی]: ‏‏ شما زندگی خیلی منزوی داشتید، شما اقتصاد جدید و حقوق روابط‏‎ ‎‏بین‌المللی را مطالعه نکرده‌اید. تحصیل شما مربوط به علوم الهی است، شما در‏‎ ‎‏سیاست و گرفتن و دادن یک زندگی اجتماعی درگیر نبوده‌اید. آیا این در ذهن شما این‏‎ ‎‏شک را به وجود نمی‌آورد که ممکن است عواملی در این معادله باشد که شما نمی‌توانید‏‎ ‎‏درک کنید؟‏‏ ‏‏جوابِ امام: ما معادلۀ جهانی و معیارهای اجتماعی و سیاسی‌ای که تا به حال به واسطۀ آن‏‎ ‎‏تمام مسائل جهان سنجیده می‌شده است را شکسته‌ایم. ما خود چارچوب جدیدی‏‎ ‎‏ساخته‌ایم که در آن را ملاک دفاع و ظلم را ملاک حمله گرفته‌ایم. از هر عادلی دفاع‏‎ ‎‏می‌کنیم و بر هر ظالمی می‌تازیم، حال شما اسمش را هرچه می‌خواهید بگذارید. ما این‏‎ ‎‏سنگ را بنا خواهیم گذاشت. امید است کسانی پیدا شوند که ساختمان بزرگ سازمان‏‎ ‎‏ملل و شورای امنیت و سایر سازمان‌ها و شوراها را بر این پایه بنا کنند، نه بر پایۀ نفوذ‏‎ ‎‏سرمایه‌داران و قدرتمندان که هر موقعی که خواستند هرکسی را محکوم کنند، بلافاصله‏‎ ‎‏محکوم نمایند. آری با ضوابط شما من هیچ نمی دانم و بهتر است که ندانم صحیفه امام؛ ج ۱۱، ص ۱۶۰ https://eitaa.com/hekmat121
📌 نامربوطی رفراندوم درمانی با مسائل ایران ✍سیدمهدی موسوی ♦️بخش اول 🔸 برخی از نویسندگان و یادداشت‌نویسان مجازی به تبع برخی از سیاسیون کهنه‌کار همیشه در قدرت، همواره از رفراندوم نظام سیاسی جمهوری اسلامی ایران سخن می‌رانند و بر این مطلب تاکید دارند که علت و سبب جمهوری اسلامي رفراندوم سال ۱۳۵۸ بوده است و پس از آن نیز باید با رفراندوم درماني مشکلات و مسائل کشور را حل کرد. این جریان پر قدرت رسانه‌ای، با غفلت از هستی انسان ایرانی و جوهره‌ی جمهوری اسلامی و همچنین فراموشی نقش جریان متبوع خود در ایجاد مشکلات اقتصادی و انحرافات فکری و فرهنگی، "رفراندوم درمانی" را تنها راه حل خروج از مشکلات جامعه تلقی می‌کنند آن هم رفراندومی که آنها طراحی کنند و نتایج مطلوبی برای آنها داشته باشد و الا همان رفراندوم هم محکوم به تقلب و مهندسی است. 🔹 "رفراندوم درمانی"، نمی‌تواند موجبات بلوغ سیاسی و اجتماعی جامعه و همچنین حل مشکلات اقتصادی جامعه ایرانی را فراهم کند. چرا که بلوغ اجتماعی و پیشرفت اقتصادی مرهون نظم و مشارکت اجتماعی و ثبات سیاسی و دوام سیاستگذاری‌های منطقی در یک بازه‌ی زمانی طولانی مدت است تا به نتایج مطلوب منتج شود. ماهیت و آثار رفراندوم در جامعه‌ی ایرانی با جوهره‌ی این پدیده‌ی سیاسی در برخی از کشورهای اروپایی متفاوت است. رفراندوم در آنجا به جهت عقبه تئوریک و اهداف سیاسی، معنای ثبات سیاسی و دوام نظم اجتماعی دارد در حالی که در جامعه‌ی ایرانی، به علت تلقی‌های ژورنالیستی، نشانه‌ای از تزلزل اجتماعی و بی‌ثباتی سیاسی و ابزاری برای قبیله‌گرایی سیاسی و حزبی تلقی می‌شود. این نگرش پوزیتیویستی است که مفاهیم و پدیده‌های اجتماعی را مستقل از زمینه‌های فرهنگی و سیاسی تحلیل کرده و حکم به این‌همانی جوامع می‌کند و تجویزهای همسان ارائه می‌دهند. 🔸 "رفراندوم" و انتخابات در هیچ نظام سیاسی، علت و سبب نظم سیاسی محسوب نمی‌شود؛ بلکه با نگاه دقیق به تاریخ جوامع غربی معلوم می‌شود که رفراندوم معلول هستی اجتماعی انسان غربی و ابزاری در خدمت نظم سیاسی مدرن است. توضیح اینکه سیاست در غرب فاقد نفس‌الامر و حقیقت و صرفا امری اعتباری و قراردادی و در نسبت با قدرت و منفعت است. رفراندوم یک حالت متعیّن از آگاهی انسان غربی است که بواسطه‌ی آن، صورتی از قدرت را برای دست‌یابی به منفعت این‌حهانی آشکار می‌کند. از این رو، نحوه‌ای از هستی و حضور جهان غربی است که در ادامه‌ی اندیشه‌ی اومانیسم و تحولات فکری و سیاسی برآمده از آن در عالم سیاست و راهی براي حل تعارض‌های سیاسی دولت و ملت مطرح شده است. 🔹 انسان غربی با گسست (به ظاهر گسست) از سنت قرون وسطایی تحت غلبه‌ی فکر کلیسا که با دستگاه ارسطویی تحکیم یافت عهد جدیدی را ذیل اندیشه اومانیسم آغاز کرد. در این عهد جدید، انسان به عنوان کنشگر آگاه و با اراده و مستقل از هر عامل غیرانسانی تعریف شد. با مرجعیت اومانیسم، این انسانِ انضمامیِ تاریخ‌مند است که‌ به‌ اقتضای نحوه‌ی هستی تاریخی خود به همه چیز معنا، ارزش و اعتبار می‌دهد. در این تلقی مفهوم "قدرت" در سیاست به عنوان معرِّف انسان برجسته شد، در حوزه‌ی علم و فلسفه "طبیعت" به عنوان ابژه و مسخّر انسان اهمیت یافت و در عرصه‌ی زندگی و اقتصاد "منفعت مادی" به مثابه غایت زندگی محوریت یافت. 🔸در این شبکه‌ی مفهومی "حق طبیعی" به منزله‌ی شرط آگاهی و اراده‌ی انسان و شرط ماتقدم ارتباطات اجتماعی و برقراری نسبت با طبیعت مطرح شد. در تزاحم و تعارض حقوق طبیعی افراد، "قرارداد اجتماعی" راه حلی بود که به فکر انسان غربی خطور کرد تا از آن طریق حقوق عامه و منافع مشترک و طبیعی شهروندان جامعه در شرایط تعارض تأمین شود. در چنین بستری، رفراندوم به عنوان طریقی برای نظرخواهی از شهروندان در امور کلان، اختلافی و پرتعارض مطرح شد. از این‌رو در برگزاریِ هر رفراندوم و انتخاباتی از نظم سیاسی و هستی اجتماعی محافظت و پشتیبانی می‌شود. 🔴 ادامه دارد... ✅ https://eitaa.com/hekmat121
📌 نامربوطی رفراندوم درمانی با مسائل ایران ✍سید مهدی موسوی ♦️بخش دوم: 🔹رفراندوم حالت متعینی از هستی و اگاهی انسان غربی و عنصری از عناصر تعیّن بخش نظم سیاسی مدرن در فرهنگ غربی است که از کاربست‌های سیاسی و اجتماعی معطوف به منافع مادی برخوردار شده است. لذا نمی‌توان آن را "علت" و "سبب" هستی اجتماعی و نظم سیاسی جوامع غربی محسوب کرد؛ بلکه خود "معلول" هستی تعین یافته‌ی غرب و عنصری برای حفاظت و پشتیبانی از نظم سیاسی موجود است. اگر رفراندوم و یا انتخابات موجب خروج از نظم سیاسی مدرن باشد هیچ جایگاه و مشروعیتی ندارد. 🔸 تلقی "علیّت" و "سببیتِ" رفراندوم برای نظام جمهوری اسلامی ایران از یک سو ریشه در عدم دقّت در مقوله‌ی علّت و سبب در حکمت و فلسفه دارد و از سوی دیگر ناشی از تحلیل تحصّلی (پوزیتیویستی) هستی ملت ایران و جوهره‌ی این نظم نوپدید است. 🔸"علیت" و "سببیت" در حکمت و فلسفه تبیین‌گر رابطه‌ی وجودی دو حقیقت است که یکی عامل ایجاد و تحقق دیگری و خروج آن از عدم است. لذا قبل از این رابطه‌ی وجودی، اصلا طرف دیگری وجود و تحققی نداشته است بلکه تنها به جهت این سبب به وجود آمده است. بر این مبنا، نمی‌توان همه‌پرسی (رفراندوم) سال ۵۸ را علت حقیقی و تنها سبب ایجاد جمهوری اسلامی ایران دانست. چرا که از بهمن ۱۳۵۷ تا فروردین ۵۸ در حدود سه ماه، نظم پهلوی ساقط شده بود و نظام سیاسی جمهوری اسلامی بر امورات جامعه مستقر شده بود و بدین واسطه مردم خود عهده دار امور شدند. همچنین همین نظم سیاسی، مقدمات تشکیل خبرگان قانون اساسی را فراهم کرد و قانون اساسی را تدوین و در معرض رای مردم قرار داد. وجود این نظم سیاسی و اجتماعی تا قبل از فروردین ۵۸، بهترین دلیل بر نفی علیت و سببیت رفراندوم ۵۸ برای جمهوری اسلامی است. بلکه پیشتر مردم ایران، نظم اجتماعی و هستی سیاسی خود را انتخاب کرده بودند و برای تحقق آن به میدان انقلاب آمده بودند. 🔹جمهوری اسلامی ایران "معلول" همه‌پرسی(رفراندوم) نیست و رفراندوم تنها ملاک و معيارِ مردمی بودن این نظم سیاسی نیست. بلکه جمهوری اسلامی ایران معلول فطرت کمال‌خواهی انسان ایرانی و تحوّل باطنی برآمده از توجه عمیق به اسلام اجتماعی و سیاسی بود که نحوه‌ی هستی و بودن حقیقی انسان مسلمان را آشکار کرد و به توفیق الهی در جان آحاد مردم ایران ریشه‌دار شد و به خلق هستی اجتماعی و نظم سیاسی نوینی منتهی شد. در این میانه، همه‌پرسی(رفراندوم) در سال ۵۸ پدیده‌ای متاخر و نشانه‌ای از ظهور این تحوّل باطنی و هستی اجتماعی نوینی است که در ادامه‌ی سنت تاریخی و حکمت عملی ملت در زمانه‌ی ما به وجود آمد. بنیاد این هستی اجتماعی را اسلام و اخلاق، کرامت و استقلال، آزادی و عدالت، عقلانیت و مسئولیت، انتخاب و مشارکت تشکیل داده است. 🔸 ملت ایران در انقلاب اسلامی با روایت و رهبری امام خمینی از ارزش‌های اسلامی و انسانی آن، هستی اجتماعی و نظم سیاسی مطلوب خود را کشف و انتخاب کردند و تا پای جان در راه پیشبرد آن تلاش و کوشش کردند تا به پیروزی رسید. رهبری امام خمینی و فرامین ایشان در تشکیل دولت موقت و تشکیل برخی نهادهای انقلابی و اجتماعی و مذهبی را با جان و دل پذیرفتند. همچنین خود ملت شکل کلی این هستی ظهور یافته و نظم سیاسی آشکار شده را در همه‌پرسی فروردین ۵۸ انتخاب کردند و سپس مجلس خبرگان قانون اساسی را انتخاب کرد تا آنها به نمایندگی از ملت، ابعاد مختلف این هستی اجتماعی و نظم سیاسی را معین کنند و سپس مصوبات آن را تایید کردند و با عمل به اجزای مختلف آن مصوبات بر ادامه‌ی این نظم سیاسی تاکید دارند. بنابراین همه‌پرسی ۵۸ و بعد از آن فقط بخشی از نشانه‌ی مردمی بودن جمهوری اسلامی است. 🔹نفی علیّت و سببیّت رفراندوم برای جمهوری اسلامی به معنای نفی "مردمی بودن" این نظم سیاسی نیست بلکه دفاعی از صور مختلف مردمی بودن آن و حفاظت از عقلانیت جمعی ملت ایران است که با "رفراندوم درمانی" نفی می‌شود. عقلانیتی که علی‌رغم تحریم‌ها و تهدیدها، جنجال‌افرینی‌ها و دوقطبی‌سازی‌های توهمی، همواره مردم آن را آشکار کرده‌اند و بر بازگشت همگان به اهداف و ارزش‌های جمهوری اسلامی تأکید کرده‌اند. 🔴 ادامه دارد ... ✅ https://eitaa.com/hekmat121
📌 نامربوطی رفراندوم درمانی با مسائل ایران ✍سید مهدی موسوی ♦️بخش سوم: 🔸"عقلانیت جمعی" ملت ایران و "مردمی بودن" نظام جمهوری اسلامی را نباید در بنیاد "قرارداد اجتماعی" معطوف به منافع مادی جستجو کرد؛ بلکه بنیان آن را "فطرت" کمال طلبی و سعادت خواهی فضیلت محور انسان ایرانی می‌بایست به نظاره نشست. انسان ایرانی از آن جهت به انقلاب اسلامی آگاهانه و ارادی روی آورد که به حقیقت انسانی و الهی خود پی برد و در اتصال با نهضت تکاملی انبیای الهی از تاریخ و هستی غربی گسست و طریقی جدید را برای بودن و زندگی انتخاب کرد. از این‌رو با نفی نظم سیاسی پهلوی به عنوان نظم دست‌نشانده‌ی غربی و همچنین کنار گذاشتن مکاتب فکری_سباسی ریشه دار در فرهنگ غربی، به تاریخ و هویت اسلامی و ایرانی خود بازگشت و صورتی از آگاهی دینی و اخلاقی را پذیرفت که در آن "قدرت"، "طبیعت" و "منفعت مادی" تنها معيار هستی و حضور نیست بلکه علاوه بر انها "اخلاق فضیلت‌محور"، "غیب" و "سعادت توامان دنیا و آخرت" هم در شبکه‌ی مفهومی مشارکت دارند و جهان معنایی متفاوتی را رقم زده است. 🔹 در جهان معنایی انسان ایرانی، انسان خلیفه‌ی الهی است و مسئولیت سرنوشت خویش را دارا است و نمی‌تواند آن را به دیگری واگذار کند. از این‌رو، "دولت" پدیده‌ای بیگانه از ملت و مستقل از مشارکت و اراده‌ی عمومی در جهت خلافت و مسئولیت انسان نیست. دولت را خودِ مردم از درون خود انتخاب می‌کنند و برای پیشبرد آن مشارکت فعّال و سازنده‌ دارند. حضور در انتخابات مستمر (مجلس، شورای شهر، مجلس خبرگان) و احساس مسئولیت و مشارکت در ساخت اجتماعی بهترین نشانه‌ی مردمی بودن جمهوری اسلامي است. بنابراین آنچه موجب موفقیت و کارآمدی دولت‌ها می‌شود مشارکت فعال و سازنده‌ی مردم در همه‌ی بخش‌های کشور است و این منوط به "امید به آینده‌ی مطلوب" و "اعتماد به نیروها و سرمایه‌های داخلی" و "همبستگی و اعتصام اجتماعی" است. 🔸امید، اعتماد و همبستگی شروط ماتقدم موفقیت و کارآمدی نظم سیاسی جمهوری اسلامی است که از طریق کنشگران فعال، نخبگان و چهره‌های علمی، اجتماعی، سیاسی و هنری (خواص) در جامعه نهادینه می‌شود. اگر به هر دلیلی این نخبگان و چهره‌ها(خواص) به جای گسترش امید و اعتماد و همبستگی به سیاه‌نمایی، بزرگ کردن اشتباهات، قبیله‌گرایی سیاسی و جنجال‌های رسانه‌ای بپردازند طبیعی است که نظم سیاسی دچار اختلال می‌شود و اعتماد متقابل عمومی سلب می‌شود و تضادهای اجتماعی گسترش می‌یابد. در این صورت با رفراندوم و تغییر نظم سیاسی در هر سطحی مشکل حل نمی‌شود. چون مشکل اصلی چنین جامعه‌ای عدم بلوغ اجتماعی و سیاسی نخبگان و چهره‌های مطرح است که نمی‌توانند در یک محیط اخلاقی و منطقی گفتگو کنند. 🔹 شواهد متعدد نشان می‌دهد که مسئله‌ی بسیاری از کنشکران و چهره‌های سیاسی جامعه‌ی ایرانی که دم از رفراندوم می‌زنند، مسئله‌ی مردم و آینده‌ی ایران نیست؛ مسئله‌ی آنها انگاره‌هایی است که در ذهن خود ایجاد کرده‌اند و از آن منظر دیگران و مسائل را تحلیل می‌کنند. چهره‌هایی که خود همواره بخشی از قدرت و دولت و دانشگاه و رسانه بوده‌اند و از بیت‌المال بیشترین بهره را برده‌اند. اما هنگامی که صحنه‌های قدرت رسمی توسط مردم کنار گذاشته می‌شوند به قانون پشت می‌کنند. جنجال‌آفريني، بهانه‌تراشی، تحریک و تشویق به آشوب و هرج‌ومرج ، عدم ورود به مباحثات عمیق عالمانه و منطقی، نداشتن هیچ طرح و برنامه‌ی عینی و علمی و صرف کلی‌گویی و سیاه‌نمایی‌های غیرمنصفانه نشانه‌هایی از این بی‌مسئله‌گی و عدم التزام به قانون و مردم است. 🔸 امروز مسئله‌ی ملت ایران و رکن عقلانیت جمعی آنها، وحدت ملی و تمامیت ارضی، رشد همه جانبه‌ی اقتصادی و اخلاقی، استقلال و حفظ عزت و افتخار ایران و همچنین مشارکت سازنده و فعّال همه‌ی نخبگان و چهره‌ها و احزاب و گروه‌ها در مسیر تحقق اهداف انقلاب اسلامی و تثبیت نظام جمهوری اسلامی ایران است که هستی اجتماعی ایرانی را بر پایه‌ی اسلام و اخلاق، کرامت و استقلال، آزادی و عدالت، عقلانیت و مسئولیت، انتخاب فکرشده و مشارکت حداکثری بازسازی کرده است. 🔹امروز، شایسته است هر جریان سیاسی و اجتماعی نشان دهد که تاکنون چه خدماتی به نظم سیاسی ایران اسلامی داشته است و چه تقصیرها و قصورهایی مرتکب شده است و برای آینده‌ی ایران چه خدمات اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی را می‌تواند و می‌خواهد ارائه دهد. بدون آنکه ورود یا عدم ورود به مجلس و دولت را بهانه قرار دهد و خود را بی‌اختیار و بی‌منصب و مظلوم معرفی کند. 🔴 پایان ✅ https://eitaa.com/hekmat121
📌فرایند تحولی و تکاملی عقل و علم "تشکیکی بودن واقعیت و نقش تضارب آرا در کشف لایه‌های واقعیت و پیچیدگی‌های امر اجتماعی" 🔹 جوهر انسان بر فطرت کمال خواهی و حقیقت جویی سرشته شده است که به نحو بالقوه وجود دارد اما بالفعل غایب است و آشکارشدن آن معلول تربیت نفوس، تلاش عقلي و تجمیع تجربه‌ها و سنت‌های بشری است. 🔸همانگونه که فطرت انسان به صورت تدریجی و اکتسابی بالفعل می‌شود عقل انسان نیز حقيقتي بالقوه است و به صورت تدریجی و اکتسابی تربیت می‌شود و تحول می‌یابد و در هر مرحله‌ای نسبت عمیق‌تری را با واقعیت برقرار می‌کند. در هر مرحله هم سطحی از سطوح واقعیت و یا لایه‌ای از لایه‌های واقعیت ذو ابعاد و یا حیثیتی از واقعیت چند حیثیتی اکتشفات می‌شود. 🔹 به هر میزان از انکشاف واقعیت برای آگاهی و ذهن انسان، به همان میزان عقل انسان بالفعل می‌شود و زمینه ادراک عقلی سایر حقایق و لایه‌های عمیق‌تر فراهم می‌شود. از اینرو عقل یک حقیقت در حال تحوّل و تکامل است. 🔸 در این نگرش، واقعیت امری مقول به تشکیک است یعنی دارای مراتب و درجات وجودی متکثری است و به اعتبار هر درجه‌ی وجودی از سطوح و لایه‌های مختلفی می‌‌تواند برخوردار باشد. بخصوص هر واقعیت این جهانی‌تر باشد از جنبه وحدت آن کاسته و بر جنبه‌ها، لایه‌ها و حیثیت‌های متکثر آن افزوده می‌شود. بر این اساس، موجودات این جهانی، موجودات چند جنبه‌ای، چند لایه‌ای و چند حیثیتی است که هر کدام به نحو مستقل و یا مجموعی قابلیت ادراک و شناخت را دارند و انسانها براساس دانایی‌های پیشین و توانایی بالفعل عقلي می‌توانند به همه یا بخشی از آنها آگاه شوند. 🔹 هر چه به عقب‌تر بر گردیم سطوح، لایه‌ها و حیثیت‌های کمتری از واقعیت‌ها برای انسان مکشوف شده است و هر چه بشر به جلو آمده است به سطوح، لایه‌ها و حیثیت‌های واقعیت‌ها پی برده‌اند و بر گستره‌ی دانشی و عمق ادراکی خود افزوده است به نحوی که هر مرحله‌ای از مراحل حیات انسان، دارایی‌های مرحله پیشین را دارا است و بر آن افزوده‌هایی دارد. 🔸 یکی از عوامل رشد و گسترش آگاهی و عقلانیت انسان، تضارب آرا، اختلافات فکری و علمی و ارائه‌ی نظریات مختلف است. هرچند این تضارب آرا و اختلافات در کوتاه مدت زمینه‌ی برخی از تضادها و کشمکش‌های اجتماعی را فراهم می‌کند و امکان وقوع آثار و نتایج خسارت باری را به همراه دارد اما در دراز مدت موجب رشد عقلي و کشف حیثیت‌های مختلف واقعیت را فراهم می‌کند. چرا که عموم متفکران و عالمان هر عصری دغدغه‌ی حقیقت جویی و کشف واقعیت دارند تا زندگی بهتری را برای خود و دیگران فراهم کنند و یا اینکه به توجیه علمی نظام سیاسی و یا جریان اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی بپردازد. اما نکته‌ی مهم این است که هر کدام از این عالمان و متفکران، تلاش دارند تا روایتی از واقعیت را به عنوان حقیقت به مخاطب عرضه کنند و نظر او را جلب کنند. لذا همگان به گونه‌ای درصدد کشف جنبه‌ها و لایه‌هایی از واقعیت هستند که پیش شرط امکان شناخت حقیقت و روایت آن است. 🔹 تضارب آرا و گفتگوهای انتقادی و اصلاحی در هر دوره‌ای موجب انکشاف بخش‌هایی از سطوح و لایه‌های واقعیت می‌شود که مقصود متفکران و اندیشه‌ورزان مرحله‌ی پیشین نبوده است. همچنین نتایج علمی را به وجود می‌آورد که خود موضوع مباحثات علمی نسل‌های آینده می‌شود. به تعبیر دیگر، نسل متعلق به مرحله‌ی آینده از جایی کار فکری و انتقادی را آغاز می‌کنند که در مرحله‌ی پیشین به پایان رسیده شده است. لذا دیگر موضوع مباحثات و اختلافات فکری و علمی مرحله‌ی پیشین برای مرحله‌ی بعد چندان جذابیتی ندارد و حیثیت‌ها و لایه‌های عمیق‌تری را از همان موضوع و یا موضوعات دیگر در دستور کار قرار می‌دهند. به تعبیر دیگر، برخی از مسائل اختلافی مرحله‌ی پیشین جزء مسلمات و حتی بدیهیات مرحله‌ی آینده است و البته برخی از مسائل هم حل و برخی دیگر از محور بحث خارج و به حاشیه رانده می‌شود. 🔸 بر این اساس، برخی از متفکران معتقدند اطلاع از تضارب آرا و اختلافات مراحل خیلی پیشین و آغازین لازمه علم آموزی و نظریه‌پردازی نیست و بدون اطلاع از آنها هم می‌توان نظریه‌پردازی و تولید علم داشت. هرچند اطلاع از آنها بی‌فایده نیست و می‌تواند الهام بخش متفکر و نظریه‌پرداز باشد. ✅ https://eitaa.com/hekmat121
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥دعای شب قدری که امروز اجابت شد! 🎥فیلمی از دعای شب قدر آیت الله سلیمانی و تصویری پس از شهادت ایشان رضوان الله تعالی علیه
📌 ذهن تک ساحتی 🔹 ذهن انسان در فرایند رشد و تربیت و تحت تأثیر عوامل زمینه‌ای به تدریج شکل می‌یابد و بدین جهت، دارای گونه‌های مختلفی می‌شود. هر گونه‌ی ذهنی به نحوی خاص به وقایع می‌نگرد و از آن تفسیر و روایت ارائه می‌دهد. از این‌رو تفسیرها و تحلیل‌های مختلفی از وقایع و حوادث وجود دارد بخصوص وقایع اجتماعی که دارای پیچیدگی‌ها و حیثیت‌های متکثر و لایه‌های مختلف هستند. چون پای انسان و اگاهی‌ها و اراده‌ و قصد او در میان است. 🔸 لزوما اعتقاد به وجود گونه‌های ذهنی و ادراکی به معنای تقابل و هم‌عرضی میان آنها نیست تا موجب نسبی‌گرایی معرفت و قیاس ناپذیری ادراکات شود. بلکه همه‌ی ذهن‌ها درک‌های مشترکی از ظواهر آشکار و ملموس پدیده‌ها دارند. اختلاف میان آنها در ادراک حیثیت‌ها مختلف و لایه‌های عمیق‌تر وقایع و پدیده‌هاست که محصول انگاره‌ها و طرحواره‌های ذهنی است که به تدریج شکل گرفته و تصلب یافته است. 🔹برخی از ذهن‌ها ذهن است و فقط از یک منظر به پدیده‌ها و وقایع می‌نگرد و تنها یک با دو حیثیت و لایه‌ی محدود از واقعیت را می‌ببینید و به تحلیل می‌نشیند و از سایر حیثیت‌ها و لایه‌های واقعیت غفلت دارد. حتی در برابر آنها موضع انکار و تردید هم دارد. به طور مثال انسانی که با علوم ریاضی و مهندسی انس دارد نوعا واقعیت‌بودگی واقعیت را نظم و روابط هندسی میان اجزا و عناصر بیرونی دخیل در آن جستجو می‌کند لذا همواره‌ در پی کشف و تحلیل نظم و ربط هندسی پدیده‌هاست. چنین ذهنی کمتر به عواملی درونی و معانی نهفته در پدیده‌ها و تلقی کنشگران توجه دارد و در فرایند واقعیت‌پژوهی آنها را یا لحاظ نمی‌کند و یا ارزش علمی زیادی برای آنها معتقد نیست. ذهن تک ساحتی، نگاه تقلیل‌گرایانه به واقعیت دارد و با تحویلی‌نگری، حکم به عدم وجود و یا تاثیر لایه‌های عمیق و حیثیت‌های غیر آشکار (غیاب) می‌دهد. 🔸همچنین انسانی که پرورش یافته‌ی جوامع ساده و بسیط است و در چنین سطحی، پدیده‌ها را مشاهده و تحلیل کرده است کمتر به پیچیدگی‌های پدیده‌ها و لایه‌های عمیق و حیثیت‌های متکثر آن توجه دارد و کمتر تلاش می‌کند به آنها راه پیدا کند. بارها مشاهده شده است که چنین فردی وارد فضای علمی هم که می‌شود و به صورت تخصصی به تعلیم و تعلم یک دانش می‌پردازد و حتی مدارج عالیه علمی و تخصصی را کسب می‌کند اما نسبت به جوانب دیگر حیات انسانی بسیار ساده و بسیط روبرو می‌شود و تحلیل‌های کم عمق و سطحی عرضه می‌کند چرا که انگاره‌های ذهنی او تک ساحتی و کاریکاتوری است. 🔹ذهن‌های تک‌ساحتی در اولین مواجهه با پدیده‌ها و یا گفتارها، به سرعت اظهار نظر می‌کند و به تایید و یا انکار می‌پردازد و چندان خود را نیازمند پرسش‌های استفهامی نمی‌داند. ✔️ذهن تک ساحتی با مشاهده تورم اقتصادی سریع دولت را متهم می‌کند و حکم به بی‌کفایتی دولت و یا نظام سیاسی می‌کند. ✔️ ذهن تک ساحتی چند خانم یا آقای بی‌حجاب را که می‌بیند سریع حکم به بی‌دینی افراد و تضعیف دینداری جامعه می‌کند و آن را معلول فلان قانون و یا فلان عملکرد می‌داند. ✔️ذهن تک ساحتی صفر و صدی می‌نگرد و یا حکم به خوب بودن گذشته و انحراف امروز می‌کند و یا گذشته را تحجرآمیز می‌داند و تجددگرایی را ارزش مطلق می‌پندارد. 🔹 در مقابل، ذهن‌های است که به پیچیدگی‌ها وسطوح مختلف و حیثیت‌های متکثر پدیده‌ها و وقایع توجه دارند و علاوه بر علت پدیده‌ها ازدلیل آنها هم پرسش می‌کند. ذهن چندساحتی، به این حقیقت واقف است که پدیده‌های انسانی تک عاملی و تک‌حیثیتی نیستند لذا هم به عوامل بیرونی توجه دارد وهم قصد و اراده‌ی کنشگر را دخیل می‌داند. این چنین ذهنی قبل حکم دادن و یا رد و انکار به پرسش‌های استفهامی می‌پردازد‌ تا از جوانب مختلف پدیده و یا سخنی آگاه شود. 🔸 ذهن چندساحتی جامع‌نگر است، پیچدگی‌فهم است، حکم مطلق به خوب و یا بد گذشته و امروز، سنت وتجدد نمی‌دهد، برای هرچیزی در سر جای خودش ارزش قائل است و تلاش دارد تا جوانب مختلف، لایه‌های وجودی وحیثیت‌ها متکثر وقایع و پدیده‌ها را دقیق رصد کند و میان آنها خلط نکند و هر کدام رابه اندازه‌ی واقعی درتحلیل دخالت دهد. 🔹 ذهن چندساحتی، به حدود عقل وعلم خود واقف است و می‌داند که شناخت کامل واقعیات چندان ساده وبسیط نیست بخصوص واقعیاتی که لایه‌های عمیق و حیثیت‌های متکثر دارد و او با محدودیت‌های دانشی به تمامی جزئیات آشکار شده‌ی آن واقف نیست تا چه رسد به ابعادی که هنوز بشر به آن راه پیدا نکرده است. لذا به متخصصان مختلف مراجعه می‌کند وبه اجماع و عقلانیت جمعی خوش‌بینانه می‌نگرد چرا که طریقی برای کشف حقیقت است. ذهن چندساحتی برای فهم پدیده‌ها و انتقال آن به استعاره‌ها و تشبیه‌های تک لایه و ساده و مکانیکی اکتفا نمی‌کند و از استعاره‌های پیچیده و چندلایه و چند وجهی استفاده می‌کند. https://eitaa.com/hekmat121
امتداد حکمت قرآنی و فلسفه الهی
📌 ذهن تک ساحتی 🔹 ذهن انسان در فرایند رشد و تربیت و تحت تأثیر عوامل زمینه‌ای به تدریج شکل می‌یابد و
📌اشکال یکی از دوستان عزیز به یادداشت اخیر: سلام علیکم استاد بزرگوار بحث ذهن تک ساحتی و چند ساحتی روشن است. و نزاعی در این مسئله نیست. بلکه مسئله جای دیگری است. مسئله این است که در ابتدا انقلاب را طوری برای مردم معرفی کردند که ذهن های تک ساحتی مردم پذیرفت و همراهی کرد و اصلا گفتند اصل انقلاب برای همین تک ساحتی هاست و آنها باید همه کاره باشند. اما حالا بعد از ۴۰ سال تازه برخی از اصحاب قدرت دارند دم از این می زنند که ذهن های چند ساحتی می توانند خوب بفهمند و ذره ذره مردم را کنار می زنند‌. و الا در درستی اینکه ذهن چند ساحتی برای درک مسائل بهتر است کسی شکی ندارد. بلکه بد و زشت اینجاست که در ابتدا مردم را که غالبا دارای ذهن تک ساحتی هستند صاحبان انقلاب بدانی و حالا آنها را با عبارات زیبا و محترمانه فاقد فهم عمیق بدانی. این یادداشت شما با اینکه ناظر به مسئله ای که من عرض کردم نبود اما مرا به یاد برخی از اصحاب قدرت انداخت. ... لطفا یک عنایت ویژه ای بفرمایید در هم نواییِ ناخواسته با این صداها. شما برخلاف این جریانها از روی مطالعه و تفکر می فرمایید و قصد هم نوایی ندارید و چه بسا متنفر هم باشید اما در نتیجه این یادداشت ها حرف دل آنها را می زند عده ای مردم را نمی بینند. مردم مردمشان فقط پوششی است برای آرام نگه داشتن مردم. اگر حضرت آقا را نداشتیم دق می کردیم. لااقل یقین دارم مردم گفتن ایشان خالصانه است. اما عده ای خیر. مردم را باید به چشم انسان دید. انسان پر از خطاست. مردم را نباید حی متاله در حال سلوک دید. من لااقل از این یادداشت شما حس خوبی نگرفتم. از چند یادداشت اخیر نیز. این را هم عرض کنم. من نمیخواهم مغالطات ... برخی اصلاح طلبان را استفاده کنم و بگویم مردم در نزد شما اهمیتی ندارند خیر. مردم در نزد شما اهمیت دارند. اما به نظر می رسد برخی روشن فکران دینی ما در برزخ میان آزادی های مردم و تدین مردم گیر کرده اند و چون جهت تدین را غالبا ترجیح می دهند، از آن جهت ناخواسته می زنند. ... 📌 پاسخ ⏬⏬⏬
📌انقلاب اسلامی و مردم چند ساحتی 🔹 انقلاب اسلامی ملت شریف ایران، یک انقلاب چند ساحتی و چند حیثیتی بود و به همه‌ی ابعاد حیات انسانی مرتبط بود. با مرور کتاب‌های متفکران و پیام‌های رهبران انقلاب اسلامی و همچنین مراجعه به شعارها و مطالبات مردمی مشخص می‌شود که انقلاب اسلامی ایران، هم الهی بود و هم مردمی؛ هم سیاسی بود و هم اقتصادی؛ هم فکری بود و هم عملی؛ هم علوی بود و هم حسینی. 🔸 انقلاب اسلامی محصول رشد فکری و بینشی مردم ایران و تحول باطنی آنها بود تحول ذهن تک ساحتی به ذهن چندساحتی. تا قبل از آن، اسلام فقط یک سلسله مناسک و شعائر فردی و عادت‌واره بود که تامین کننده سعادت اخروی تلقی می‌شد. اما بواسطه تحول باطنی ملت ایران، شناخت‌ جدیدی از اسلام و معارف قرآنی آشکار شد، ملت ایران خود را در صدر اسلام تلقی کردند و در جهان معنایی قرآن و پیامبر، سلمان و ابوذر، مقداد و اویس، یاسر و سمیه ، امام علی و امام حسن و امام حسین (سلام الله علیهم) مشارکت کردند و معانی متعالی قرآن را دوباره مرور کردند و به ساحت‌های مختلف قرآن و اسلام در عرصه‌های سیاسی و فرهنگی، اقتصادی و حکومتی، معنوی و انقلابی آن پی بردند. 🔹آری انسان انقلاب اسلامی از ذهن تک ساحتی به جهان چند ساحتی اسلام تعالی وجودی پیدا کرد، هستی اجتماعی خود را یافت و انقلاب اسلامی ایران و نظام جمهوری اسلامی را به وجود آورد و حماسه‌های بزرگ را برای پایداری و پویایی انقلاب و نظام رقم زده است تا که امروز به قدرت بزرگ منطقه‌ای و بازیگر جهانی تبدیل شده است. 🔸 راز پایداری و پویایی انقلاب اسلامی در همین نکته است که بسياري از مردم شریف ایران دارای ذهن چند ساحتی و عقلانیت ذوابعاد هستند و با تحلیل درست وقایع و حوادث، اصل را از فرع ؛ نظام را از اشخاص؛ اسلام را از افراد؛ دوست را از دشمن تشخیص و تفکیک می‌کنند و علی‌رغم سختی‌ها و کمبودها، عقب‌ماندگی‌های تاریخی و کارشکنی‌های مغرضان، جاماندن‌های برخی از خواص و وادادگی برخی از مدیران همواره از آرمان‌ها و ارزش‌های انقلاب اسلامی دفاع می‌کنند و عاقلانه به افق‌های بلند تعالی و پیشرفت می‌اندیشند و امیدوارانه در تلاش و کوشش هستند. 🔹 متاسفانه برخی از رسانه‌‌ها، خطیبان مذهبی و تریبون‌داران سیاسی تک ساحتی و چهره‌های رسانه‌ای مدعی هنر و ورزش و سیاست، ظلم بزرگی به ملت ایران کردند و چند ساحتی بودن انسان ایرانی را تضعیف کردند و به تک‌ساحتی سازی ذهن جوان ایرانی پرداختند و با حصرگرایی و تقلیل‌گرایی‌های معرفتی و عملی، جامعه‌ی انقلابی و عقلانی ایرانی را به یک جامعه‌ی احساسی و تک ساحتی تنزّل دادند. به این معنا که مطالبات و نیازهای متنوع و متکثر آن را فقط به یک جنبه و یک بعد فرو کاستند. برخی تمام مطالبات انسان ایرانی را فقط اقتصادی و مادی تفسیر کردند برخی صرفا سیاسی و حزب‌گرایی و برخی هم معنوی و اشراقی، برخی هم غرب‌ستیزی و جنگ‌طلبی. مجموعا به بهانه‌های مختلف از اهمیت و ضرورت مسئولیت پذیری و مشارکت فعال مردم در همه‌ی صحنه‌ها کاستند و بر نقش حکومت و دولت افزودند. 🔸 معدودی از سیاسیون و نویسندگان مجازیِ تک‌ساحتی که همواره در پی قدرت و یا جمع ثروت و یا کسب مدرک بوده‌اند و امروز به خط پایان فکر و اندیشه رسیده‌اند ناامیدی و نابینایی خود را به کل جامعه سرایت می‌دهند و در صدد سیاه‌نمایی کشور و ناامید کردن جوانان و مردم هستند. ذهن‌های تک‌ساحتی که براساس نظریات ترجمه‌ای، ادعای اندیشمندی و همه‌چیز دانی دارند اما اطلاعی از تاریخ و هویت ایران و اسلام ملت ایران ندارند و به همین دلیل نمی‌توانند ابعاد وجودی و لایه‌های عمیق مردم چندساحتی ایران و عمیق نفوذ انقلاب اسلامی در دلها و منطقه را درست تحلیل کنند. این ذهن‌های تک ساحتی مجازی و جنجالی است که انقلاب را به اشخاص و نظام را به افراد و همه مسائل مردم را به امور روزمره تقلیل می‌دهند و در رسانه‌های داخلی و خارجی و یا صفحه‌های شخصی مجازی بوق و کرنا می‌کنند بدون آنکه طرحی برای حل مشکل داشته باشند و اقدام عملی انجام دهند. این افراد با حرف درمانی و رفراندوم درمانی فرافکنی می‌کنند و صورت مسئله‌ها را پاک می‌کنند. 🔹 دلسوزانِ مردم‌شناس و دغدغه‌مندان پیشرفت و اعتلای ایران، با ذهن چند ساحتی همواره به شناخت جامع مسائل ایران در بستر تاریخی می‌پردازند و با استقراء و رده‌بندی آنها براساس نظام اولویت‌ها ضمن امید بخشی، اعتماد آفرینی و تقویت همبستگی اجتماعی برای خروج از مشکلات و بحران‌ها طرح عملیاتی ارائه می‌دهند و خود پای در میدان فکر و عمل می‌گذارند و در مشارکت فعال مردم مشارکت می‌کنند. https://eitaa.com/hekmat121
📌 دولت کیست و مردم کیانند؟ 🔹این روزها همه از مردم سخن می‌گویند از لیبرال‌های مدافع سرمایه‌داری تا سوسیالیست‌های عدالت خواه؛ از تریبون‌داران همیشه منتقد تا سیاسیون همیشه در قدرت؛ از برخی مدرک‌داران دانشگاهی تا عنوان‌داران حوزوی، از منبری‌های سنتی تا خطبای سیاست‌محور؛ حتی ثروت‌اندوزان بی‌رحم و مروت تا تحریم‌کنندگان و تحریم‌خواهان زالو صفت. خلاصه همه وکیل مدافع مردم شده‌اند و متهم اصلی را هم نظام جمهوري اسلامي می‌دانند. 🔸همگان بیش از آنکه طرحی داشته باشند حرف دارند؛ قبل از آنکه در ریشه‌های بيانديشند از شاخ و برگ می‌گویند، به جای آنکه از قصورها و تقصیرهای خود و جریانات همسو بحث کنند دیگری را مقصر جلوه می‌دهند و به تخریب اعتماد عمومی و تکذیب پیشرفت‌های بزرگ مشغولند. هرکسی خود و دوستان خودش را جزء مردم و غیر حکومتی می‌داند و طرف مقابلش را حکومتی و غیر مردمی می‌خواند. خلاصه نمی‌توان فهمید که مردم چه کسانی هستند ضد مردم چه کسانی؟ دولت کیست و مردم کدام است؟ چه کسی مسئول است و دیگری سائل؟ چه کسی خادم است و دیگری مخدوم؟ 🔹 برای من هنوز مشخص نیست که به چه ملاکی باید برخی از افراد جامعه را مردم و برخی را دولت دانست؟ محدوده‌ی دولت تا کجاست؟ نمی‌دانم چرا همگان خود را غیر دولتی می‌خوانند و مدافع ملت. خلاصه ملاک دولتی بودن چیست؟ ✔️دریافت حقوق است ✔️ داشتن پست است ✔️داشتن میز و صندلی است ✔️ داشتن وزارت و وکالت و معاونت و ... است ✔️ داشتن درجه و مدرک است ✔️ بهره‌مندی از امکانات عمومی است آیا فقط وزیران و معاونان فعلی، دولت هستند و بقیه مردم؟ آیا کارمندان و حقوق بگیران دولت هستند و بقیه مردم؟ آیا نمایندگان مجلس و کارکنان دفاتر آنها دولتی هستند؟ دولت مردان سابق و مسئولان قبلی، دولتی هستند یا ضد دولت؟ قوه قضاییه، قضات و کارمندان و بازپرسان و مشاوران و وکلا دولتی هستند؟ اعضای شورای شهر و روستا، شهرداران، پیمانکاران و کارگران حقوق بگیر، دولتی هستند یا مردمی؟ آیا نظامیان دولتی هستند؟ آیا بسیجیان عضو دولتند یا مردم؟ حوزویان، مبلغان، ائمه جمعه و جماعات چطور؟ آیا دانشگاهیان و اعضای هیات علمی و سایر کارمندان حقوق بگیر دانشگاه دولتی هستند؟ پزشکان و پرستاران و کادر درمان دولتی هستند؟ شرکت‌های بزرگ که امتیازات فراوان بانکی دریافت می‌کنند چه؟ وارد کنندگان و صادرکنندگان که از مزایای اختصاصی بهرمند هستند چه؟ بازنشستگان ادرات و نهادهای دولتی، دانشگاهی و نظامی دولتی هستند یا نه؟ 🔴 خلاصه دولت کیست و مردم کیانند؟ ♦️اصلا آیا تقسیم جامعه به مردم و دولت عاقلانه است و وجه عقلایی و منطقی دارد؟ در روایت آمده است: كُلُّكُمْ رَاعٍ وَ كُلُّكُمْ مَسْئُولٌ عَنْ رَعِيَّتِهِ وَ اَلْأَمِيرُ اَلَّذِي عَلَى اَلنَّاسِ رَاعٍ وَ هُوَ مَسْئُولٌ عَنْ رَعِيَّتِهِ وَ اَلرَّجُلُ رَاعٍ عَلَى أَهْلِ بَيْتِهِ وَ هُوَ مَسْئُولٌ عَنْهُمْ وَ اَلمَرْأَةُ رَاعِيَةٌ عَلَى أَهْلِ بَيْتِ بَعْلِهَا وَ وُلْدِهِ وَ هِيَ مَسْئُولَةٌ عَنْهُمْ وَ اَلْعَبْدُ رَاعٍ عَلَى مَالِ سَيِّدِهِ وَ هُوَ مَسْئُولٌ عَنْهُ أَلاَ فَكُلُّكُمْ رَاعٍ وَ كُلُّكُمْ مَسْئُولٌ عَنْ رَعِيَّتِهِ. ✅ https://eitaa.com/hekmat121