eitaa logo
امتداد حکمت قرآنی و فلسفه الهی
1.4هزار دنبال‌کننده
564 عکس
153 ویدیو
28 فایل
حکمت قرآنی در اندیشه فیلسوفان انقلاب اسلامی: امام خمینی علامه طباطبایی شهیدان مطهری، بهشتی، صدر آیات علامه جعفری، مصباح یزدی، جوادی آملی و امام خامنه ای
مشاهده در ایتا
دانلود
📌شبیه رقیب شدنپرسش: در روابط انسانی فراوان دیده‌ام که انسان شبیه کسی می‌شود که دشمن اوست. آیا می‌توان به این قاعده کلی دست یافت: «ضدیت با هرچیزی، باعث شباهت انسان به آن چیز می‌شود»؟ ❇️پاسخ: این نتیجه‌گیری کلی از شواهد تجربی صحیح نیست و چراکه باید جوانب مختلف یک پدیده ملاحظه شود. اما اجمالا چند نکته عرض می‌شود. ۱. تاثیرپذیری غیر از شبیه شدن است. انسان با مطالعه آثار و اندیشه‌های یک متفکر و یا نویسنده و یا کنشگر اجتماعی و سیاسی از او متأثر می‌شود چرا که اولا هیچ فکر و اندیشه و کنش‌گری بطلان محض نیست، بلکه از ظرفیت‌ها و نقاط مثبتی برخوردار است و ثانیا: انسان عاقل و متفکر در مطالعه انتقادی و سلبی به جنبه‌های مثبت و ظرفیت‌ها طرف مقابل می‌نگرد و از آن بهره‌مند می‌شود. بنابراین هر نقد و انتقادی، موجب ظرفیت‌شناسی جریان‌ها و کنش‌گران می‌شود. ۲. آشکار شدن جنبه‌های مشترک، شبیه شدن نیست. در نگاه انتقادی و سلبی حتما باید ابتدا وجوه مشترک و مورد توافق شناسایی شود تا بر آن اساس امکان نقد اندیشه‌ها و شخصیت‌ها فراهم شود و الا اگر هیچ‌گونه ارتباط و اشتراکی نباشد که نقد صورت نمی‌پذیرد. بنابراین هر نقد و انتقادی موجب انکشاف عناصر مشترک و مورد توافق می‌شود که به معنای شبیه شدن نیست بلکه کشف حقیقت است. ۳. آنکه نظام فکری دارد شبیه دیگری نمی‌شود انسانها دو دسته هستند: ۱. انسانهای دارای نظام فکری و مجهز به ساختار اندیشگی و محاسباتی، ۲. انسانهای فاقد نظام فکری و دستگاه محاسباتی دقیق. انسانهای دارای نظام فکری و مجهز به دستگاه محاسباتی از پیش تعیین شده، در مواجه با مخالفان و رقبای فکری و اجتماعی، کاملا فعالانه و خلاقانه اقدام می‌کنند و قبل از ورد به نقد و انتقاد، اصول و ضوابط فکر و روش انتقاد خود را تعیین کرده است و دیگری را ذیل نظام فکری و چارچوب نظری خود فهم می‌کند و بر اساس نظام و دستگاه پیشینی خود، با دیگری مرزبندی دقیق برقرار می‌کند و پس از آن به نقد و انتقاد و یا مخالفت و دشمنی می‌پردازد. به تعبیر دیگر چنین فردی ابتدا همینه‌ی جریان رقیب و مخالف را می‌شکند و سپس آن را در ذیل نظام فکری خود نقد و هضم می‌کند. چنین فردی هیچ‌گاه جذب اندیشه رقیب نمی‌شود و شبیه رقیب و دشمن خود نمی‌شود. انسانی که به میراث تمدنی و تاریخی خود علم دقیق دارد و به پشتوانه‌ی همه علوم و معارف مستقر در تاریخ و تمدن خود از یک نظام فکری و دستگاه محاسباتی قوی برخوردار باشد هیچگاه در موضع انفعال قرار نمی‌گیرد و هیچ‌گاه هضم در دیگری و شبیه به آن نمی‌شود حتی اگر صدها گزاره‌ی علمی و ده‌ها قاعده رفتاری را هم از رقیب استفاده کند چون اول آنها را در چارچوب فکری خود می‌ریزد و بازسازی اجتهادی می‌کند و سپس از آنها بهره‌مند می‌شود. چنین فردی اصلا رویکرد اضطراراندیشی و اکل میته‌ای ندارد که ناخودآگاه در آنها هضم شود. ۴. آنکه نظام فکری ندارد شبیه دیگری می‌شود انسانی که دارای نظام فکری و دستگاه محاسباتی دقیق و از پیش تعیین شده نیست در مواجهه با اندیشه‌ها و جریان‌ها کاملا روحیه‌ی پذیرندگی و انفعالی دارد و حتی اگر با هدف نقد و انتقاد یا تخریب و دشمنی هم به دیگری روبرو شود از آن متأثر می‌شود و شبیه به آن می‌شود. چون تحت هیمنه و ساختار فکری و ظرفیت‌های او قرار می‌گیرد و چنین می‌پندارد که برای دشمنی لازم است که به دارایی‌ها و ظرفیت‌های او مجهز شد و از آنها علیه خود آنها استفاده کرد در حالی که نمی‌داند همین نگاه معلول ضعف و هضم شدن در دیگری است. ❇️یک نمونه: و شبیه غرب شدن امروزه در داخل کشور ما جریان‌ها و کنش‌گرانی هستند که براساس نگرش‌هایی همچون ، ، احساس می‌کنند که باید با تمدن غرب ستیز کنند و این رویکرد تضاد و ستیز آنها را به جایی رسانده که بر این اعتقادند که برای رقابت و دشمنی با غرب حتما باید از باب ، ابزار و تکنولوژی آنها را بگیریم و یا ریاضی و تکنولوژی اسلامی تولید کنیم تا بتوانیم با غرب بجنگیم. این جریانات از سر تضاد و ستیز با غرب ناخواسته هم منطق قدرت و بنیان معرفتی اراده‌گرایانه‌ی غرب را پذیرفته‌اند و هم به دنبال اسلامی‌سازی ظرفیت‌های تمدنی غرب همچون فلسفه شدن، فناوری وتکنولوژی برای کنترل، سرپرستی و تنظیم‌گری سیاست هستند. اینان اگرچه ظاهر غرب ستیزانه دارند اما باطن کاملا غربی دارند چون پیش از آن مبتنی برمعارف اصیل اسلامی و با تکیه بر همه ظرفیت‌های علوم و تمدن اسلامی نتوانسته‌اند یک نظام فلسفی و فقاهتی قدرتمندی را تهیه کنند که به اعتبار و پشتوانه‌ی آن بتوانند با با تمدن غرب روبرو شوند و آنرا در یک چارچوب فلسفی والهیاتی مستقل و اصیل به چالش بکشند. بحث‌هایی هم که به اسم فلسفه، روش، ... استفاده می‌کنند کاملا برگرفته از رقیب است هرچند این نسبت را انکار کنند. ✍ سید مهدی موسوی چهارشنبه ۲۶ دی ۱۴۰۳ https://eitaa.com/hekmat121/2326
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📌 تبیین «کثرت» در حکمت متعالیه ⏹بخش ششم: ❇️ تقسیم ادراکات به حقیقی و اعتباری از دیگر نوآوری های حکمت متعالیه تقسیم ادراکات انسان به ادراک حقیقی و ادراک اعتباری است. ادراک حقیقی ناظر به واقعیت‌های مستقل از آگاهی و اراده انسان است و مطابَق آن خارج از طرف اجتماع است و با فرض وجود و عدم انسانِ اجتماعی همچنان به وجود موصوفند و نبود انسان در واقعیت داشتن آنها مؤثر نیست و آن واقعیت‌ها با اختلاف محیط زندگی و تربیت و تاریخ و فرهنگ اختلاف پیدا نمی‌کند. اما دسته دوم ادراکات انسان، ادراکاتی است که مطابَق آنها در ظرف اجتماع است و هدف آنها کسب منافع و مصالح و دفع مضار و مفاسد است. این دسته از ادراکات نیز به دو دسته اعتباریات قبل از اجتماع و اعتباریات بعد از اجتماع تقسیم می‌شود که هر کدام اقسام متنوع و متکثری دارد. انسان براساس ادراکات اعتباری به خلق جهان معنایی و ساخت نظامات و ساختارهای اجتماعی می‌پردازد و براین اساس، زندگی خود را سامان و انتظام می‌بخشد. از این حیث، انسان کاملا موجود فعال و خلاق است و واقعیت‌های اجتماعی را به وجود می‌آورد. ❇️جمع بندی بنابراین در حکمت متعالیه مسئله کثرت در ادراکات و معرفت، امری پذیرفته شده است و تلاش گسترده‌ای برای تبیین ماهیت اداراکات متکثر، انواع آن وچگونگی پیدایش آنها صورت گرفته است که درکمتر دستگاه فلسفی، مشاهده می‌شود. مفاهیم هم یک نوع کثرت ازلحاظ بساطت وترکّب دارد، هم از حیث کلیت و جزئیت وهم از لحاظ حقیقت و اعتبار متفاوت ومتنوع هستند. تصدیقات نیز انواع مختلفی دارد که برخی از رابطه حقیقی گزارش می‌دهد وبرخی رابطه‌ای را ایجاد می‌کند. براین اساس، معرفت انسان درعین وحدت ازتکثر وسلسله مراتب برخوردار است که از آن می‌توان با عنوان «نظام معرفت تشکیکی» یاد کرد. در این نظام معرفتی، هر کدام از آگاهی‌ها و دانش‌ها ناظر به لایه و یا ساحتی از واقعیت ویا حیات انسانی است که اگر به درستی حیثیت صدق و یا جعل آن درک شود امکان جمع سالم میان ها در قالب یک منظومه و شبکه‌ی معرفتی منسجم و متکامل وجود دارد که از محکمات وهسته‌ی محکم و مشترک معنادهنده، جهت دهنده ونظم دهنده به سایر معرفت ها برخوردار است(نظام اندیشه). بنابراین ذهن انسان در فهم حقایق کاملا پویا و فعال است. یعنی انسان در فرایند شناخت هم جهان را کشف می‌کند و هم آنرا خلق می‌کند. رابطه‌ای متقابل میان ذهن و جهان برقرار است که درک آن بسیار دقیق و حساس است. ❇️ چند نکته تکمیلی در تبیین کثرت در ادراکات باید به چند نکته توجه کرد: ۱. تدریجی بودن حصول معرفت در حکمت متعالیه، نفس آدمی در ابتدای خلقت، خالی از هرگونه معرفتی است اما بواسطه حرکت جوهری به تدریج قوای ادراکی و بخصوص قوه عقلی و ادراک کلیات در او فعال می‌شود و به شناخت پدیده‌ها می‌پردازد و درک لایه‌های عمیق‌تر و روابط غیر آشکار برای او ممکن می‌شود. این موجب می‌شود که انسان در هر دوره عمر خود از دوره پیشین کاملتر و رشدیافته‌تر بشود. این اختصاص به فرد انسانی ندارد بلکه تاریخ بشریت نیز چنین است که به واسطه دست‌یابی انسانها به معرفت در هر دوره‌ی تاریخی، برای او افق‌های جدیدتری گشوده شود و حقایق بیشتری آشکار شود و میزان بهره‌مندی او از منابع و سرمایه‌های درونی و طبیعی بیشتر شود. ۲. دخیل بودن علل زمینه‌ساز (معد) در کثرت ادراکات کثرت در ادراکات از سویی محصول فطرت حقیقت‌جویی و قوه ابداع و ابتکار و خلاقیت نفس آدمی است اما فعال شدن این فطرت و قوه، نیازمند محرک‌ها و عوامل بیرونی است. از این‌رو، عوامل غیر معرفتی در فرایند دست‌یابی به معرفت های جدید کاملا مؤثر و زمینه‌ساز هستند. هرچقدر شوق او بیشتر برانگیخته شود و یا احساس نگرانی و نفرت از یک پدیده در نفس آدمی بیشتر شود، توجه نفس و حرکت انسان بیشتر خواهد شد. همچنین هرچقدر میزان ارتباطات انسان به پدیده‌ها و سایر ملت‌ها و فرهنگ‌ها بیشتر باشد افق‌های جدیدتری از علم و معرفت برای او‌ گشوده می‌شود. براین اساس می‌توان گفت، ذهن انسان در فهم حقایق، متأثر از اجتماع و جهان معنایی است که در آن زیست می‌کند و به همین جهت متناسب با امکان‌ها و ظرفیت‌های موجود در فرهنگ و زیست جهان خود، از پویایی و خلاقیت برخوردار است. از ابن‌رو، هیچ فاعل شناسایی بدون تاریخ و فرهنگ وجود ندارد و دانش تماما با واسطه‌ی تجربه اجتماعی و بهره‌مندی از تجارب دیگران و ارتباطات انسانی حاصل می‌شود. اما این نکته را باید توجه کرد که با تغییر علل معد و زمینه‌ساز و همچون اوضاع، شرایط و احتیاجات، عقل و اصول عقلانی کشف شده تغییر نمی‌کنند هر چند ممکن است در موقعیت‌های دیکر، ابعاد جدیدی از واقعیت کشف شود و بر گستره و عمق عقل و اصول عقلانی بیافزاید. 🛑 ادامه دارد... ✍ سید مهدی موسوی چهارشنبه ۲۶ دی ۱۴۰۳ •┈┈••✾••┈┈• ❇️ https://eitaa.com/hekmat121/2328
📌 تبیین «کثرت» در حکمت متعالیه ⏹بخش هفتم: استاد مطهری مینویسد: «کامل‏ترین و جامع‏ترین نظریه «تکامل تدریجی عقل و معقولات» نظریه محکم و برهانی صدرالمتألهین است که از طرفی نفس را در آغاز امری مادی و جسمانی می‌داند که به تدریج کمال جوهری حاصل می‌کند و به مرتبه حس و خیال و سپس به مرتبه عقل می‌رسد و از طرف دیگر عقل و عاقل و معقول را متحد می‌داند. مطابق این نظریه نه نفس در آغاز جوهری است مستقل از بدن و نه ادراکات عقلانی نقشها و عوارض و اوصافی است برای نفس. مطابق این نظریه پیدایش تدریجی معقولات عین تکوّن تدریجی کمالی عقل و عاقله است. بنابراین عقل و ادراکات عقلانی به تدریج تکوّن پیدا می‌کند و از اول ساختمان پرداخته و کاملی ندارد. (استاد مطهری، اصول فلسفه و روش رئالیسم، ج ۲، ص۱۵۲) ۳. شبکه‌ای بودن گسترش معرفت گذشت که براساس حکمت متعالیه معرفت‌ها و ادراکات تصوری انسان لزوما تناظر یک به یک با واقعیت خارجی ندارد و همچنین یک سلسله تصدیقات غیرتجربی بر تصدیقات تجربی مقدم است لذا ادراک و معرفت آدمی یک شبکه و نظام به هم پیوسته است نه مجموعه‌ای از تک مفاهیم و تک گزاره‌های معرفتی که به صورت جز به جز با واقعیت عینی مطابق باشد و تناظر یک به یک برقرار شود که موجب تقلیل‌گرایی و تحویلی‌انگاری معرفت شود. ۴. واقع گرایی انتقادی براساس دستگاه فکری حکمت متعالیه، ساختار ادراکی انسان ناظر به واقعیت است و همواره «واقعیت» را طلب می‌کند اما آنچه به دست می‌آورد «علم» است. از این‌رو، همواره امکان خطا در دانش‌ها و همچنین محدودیت کشف وقایع وجود دارد. بعلاوه اینکه، انسان موجودی ساختارساز هم هست و عموما دانش‌ها و پدیده‌ها را به ملکات نفسانی، عادتهای رفتاری، ساختارها و نظامات اجتماعی تبدیل می‌کند تا راحت‌تر بتواند در زندگی از آنها بهره‌مند بشود و همین موجب متصلب شدن (ایدیولوژیک شدن) معرفت‌ها می‌شود و همین متصلب شدن معرفت موجب ندیدند محدودیت‌های آن و تقلیل‌گرایی معرفت و تحویلی‌انگاری دانش‌ها می‌شود که مانع فهم بیشتر حقیقت و کشف عمیق‌تر واقعیت‌ها می‌شود از این‌رو، آگاهی و دانشی که یک روز، رهایی‌بخش و افق‌گشا بود در زمانه‌ی دیگری آگاهی کاذب می‌شود و مانع حرکت و صیرورت می‌شود. بنابراین نظام دانشی بشر همواره نیاز به تفکر انتقادی، اجتهاد مستمر و بازسازی مداوم اندیشه‌ها و نظریه‌ها دارد. نقد فرهنگ عمومی و جریان‌های مختلف فکری، فرهنگی و اجتماعی یک ارزش متعالی است و برای واقع نمایی و کشف واقعیت از هرگونه «تقدیس» و «تخریب» دوری گزید. ۵. خروج از اضطرار اندیشی یکی از آثار و نتایج دستگاه معرفت‌شناختی حکمت متعالیه خروج از اضطرار اندیشی است. اضطرار به معنای احتیاج، ناچاری، ناگزیری و درماندگی است و به معنای اندیشه‌ورزی در دوران درماندگی و ناچاری و ضرورت است و نه در دوران گشایش و رحمت و حرکت. اضطرار اندیشی، نگرشی تقلیل گرایانه به معرفت دارد و رسیدن به یقین و حقیقت را در هیچ سطح از سطوح ممکن نمی‌داند. از این‌رو، نگاهی تاریک به جهان دارد و زمانه‌ی امروز را دوران عسرت آخرالزمانی و گرفتار به مکر زمانه می‌خواند. راه‌یابی انسان به واقعیت را اگر ناممکن نداند خیلی هم ممکن و سهل‌الوصول نمی‌داند. اضطرار اندیشان مبتنی بر نگرش‌های همچون ، و ، انسان را در محاصره اقتدار اراده‌های برتر می‌داند که به جبر ساختارها و طبقات اجتماعی می‌انجامد. به نظر اضطرار اندیشان، انسانها در نسبت با حقیقت، چاره‌ای جز حیرت ندارند و سخن از رسیدن به یقین و حقیقت، افسانه‌ای برآمده از اقتدارها و اراده‌های برتر است. اما برمبنای حکمت متعالیه، دست‌یابی به حقیقت ممکن است و در هر دوره‌ای از مراحل تکاملی عقل، لایه‌های و‌ سطوحی از واقعیات آشکار می‌شود که امکان اثبات عینی بودن آن وجود دارد، اما روشن است که واقعیت به همین سطح و لایه‌ی آشکار شده محدود نیست و ابعاد و لایه‌های دیگر آن در انتظار انکشاف است که بر اثر رشد و بلوغ اجتماعی و گسترش روابط انسانی در چارچوب شبکه‌های معرفتی،ابعاد جدیدتری از واقعیت آشکار و بر عمق و گستره حقایق افزوده می‌شود و مبتنی بر آن، اعتبارات انسانی تکامل می‌یابد و الگوهای جدیدتری از کنش و ساختارهای اجتماعی توسط انسانها ساخته و پرداخته می‌شود. بر این اساس، هیچ‌گاه علم و دانش به پایان نمی‌رسد. هیچ‌گاه زندگی انسان در این جهان، متوقف نمی‌شود، هیچ‌گاه بدون فراهم شدن زمینه‌ها، تحول بزرگی در زندگی بشر رقم نمی‌خورد. هیچ‌گاه باطل از آن جهت که باطل است بر مناسبات انسانی و معادلات اجتماعی سیطره نمی‌یابد مگر آنکه بر سطحی از واقعیت و ابعادی از حقیقت تکیه زند و از این طریق دیگران را با خود همراه سازد. 🛑 ادامه دارد... ✍ سید مهدی موسوی چهارشنبه ۲۶ دی ۱۴۰۳ •┈┈••✾••┈┈• ❇️ https://eitaa.com/hekmat121/2329
📌 تبیین «کثرت» در حکمت متعالیه بخش هشتم: ۶. امکان جمع سالم میان اندیشه‌های به ظاهر متفاوت و حتی متعارض براساس حکمت متعالیه، هر انسانی به اندازه ظرفیت فعال شده عقلش به پدیده‌ها و وقایع می‌نگرد و از هم سطح و لایه‌ای که ارتباط برقرار می‌کند گزارش می‌دهد که هماهنگ با شبکه‌ی معرفتی اوست که به تدریج برای او حاصل شده است. بر این اساس، انتظارات ما از افراد نباید مساوی باشد و باید به ظرفیت‌ها و محدودیت‌های آنها توجه کرد و سطح توقعات و انتظارات خود از آنها را متعادل و متوازن با ظرفیت و مهدویت او تنظیم کرد. نکته دیگر اینکه، هر گزاره‌ی می‌تواند حامل دو اندیشه باشد از این‌رو، دو سطح از صدق در قضایا وجود دارد. سطح اول هر گزاره‌ای بیان یک رابطه میان موضوع و محمول است (منوطق). سطح دیگری آن که دلالت برآمده از مفهوم گیری و دلالت التزامی آن منطوق است) انحصار کردن در این رابطه و نفی هر رابطه‌ی دیگری است. عموما مشکل در معرفت‌های علمی و تبیینی در سطح اول نیست که از یک رابطه گزارش داده می‌شود و اثبات می‌کند مثلاً (الف) در ایجاد (ب) دخالت دارد بلکه مشکل در انحصار این رابطه و نفی هر عامل و متغیر دیگر غیر از (الف) در وقوع (ب) است. در گزاره های توصیفی و تبیینی هم همین طور است اختلاف اساسی در میان مفسرین این نیست که متن چه می‌گوید بلکه مشکل اساسی این است که هر کدام از مفسرین معتقدند که متن همین را می‌گوید و لاغیر، مقصود نویسنده این بوده است و لاغیر، لذا لایه‌ای بودن معرفت و تنوع ابعاد و تکثر حیثیات را توجه ندارند و به تقلیل انگاری و تحویلی‌نگری دچار می‌شوند. اما براساس حکمت متعالیه، می‌توان با نگرش تشکیک وجودی، لایه‌های طولی و سطوح عرضی واقعیت‌ها را توجه کرد و نشان داد که هر معرفت و نظریه‌ای به کدام بخش توجه دارد و از کدام بخش غفلت دارد. بر این اساس می‌توان جنبه اثباتی نظریه‌ها را پذیرفت اما جنبه سلبی و التزامی آن را کنار گذاشت. ۷. تبادل فکری و فرهنگی یکی از نتایج دستگاه معرفت شناسی حکمت متعالیه، «تبادل فکری و فرهنگی» میان تمدنها و بهره‌مندی از فکرها و نظریه‌ها است. برخلاف نظریه‌های تضادگرا که بر تهاجم و درگیری تمدنها و انفصال تاریخی و گسست فرهنگی اصرار دارند، بر مبنای حکمت متعالیه می‌توان بر تبادل فکری و فرهنگی توجه کرد. در منطق حکمای مسلمان، تبادل فکری و فرهنگی با سایر ملت‌ها زمانی ممکن است که از موضع فعال و قدرتمندی صورت گیرد. فعال بودن و قدرتمند بودن در عرصه فکر و فرهنگ به عوامل زیادی وابسته است. از جمله عوامل مهم در فعال‌سازی و قدرتمندساری فکر و فرهنگ این سه پایه مهم است‌: ۱. اتصال تاریخی در مقابل انقطاع فرهنگی؛ ۲. پیوستگی فرهنگی در مقابل گسست فرهنگی؛ ۳. اصالت هویتی در مقابل از جاکندگی هویتی. هر ملت و فرهنگی می‌تواند با حفظ اتصال تاریخی، پیوستگی فرهنگی و خودآگاهی هویتی و تکیه بر اصالت‌های خود، به موجودی فعال و خلاق تبدیل شود و از موضع قدرت با سایر ملت‌ها و فرهنگ‌ها ارتباطات صحیح علمی و فرهنگی برقرار کند. انسان کنشگر در این تبادل فکری و فرهنگی، هم به فکر تکامل و صیرورت جامعه خود است و هم توجه به صیرورت و تکامل انسان و جامعه جهانی دارد و تلاش دارد تا بتواند همه‌ی انسان‌ها را به واقعیت و حقیقت نزدیک کند و توحید و عدالت را بر همه مناسبات انسانی و معادلات جهانی حاکم کند. در این نگرش، هرگونه انحصار طلبی فکری، علمی و فرهنگی نفی می‌شود و رشد و پیشرفت داخلی کاملا هماهنگ با رسد و پیشرفت مستضعفان و مردم جهان است. براین اساس، تاریخ‌نگاری و مواجهه‌های فرهنگی برآمده از حکمت متعالیه، در برابر تاریخ‌نویسی‌های سفید و سیاه اشعری‌گرایانه، تضادگرایانه و شرق‌شناسانه است‌ که هرکدام فقط یک ملت و جریان را سفید و باقی ملت‌ها و جریان‌ها راسیاه جلوه و روایت می‌کنند. ۸. باغبانی فکر و دانش براساس حکمت متعالیه، چون فکر ودانش یک امر اختیاری و تدریجی است. در فرهنگ اسلامی از علم با استعاره بوستان و گلستان یاد می‌شود چرا که نیاز به باغبانی و مراقبت دارد و الا به انحراف می‌انجامد و از مسیر اصلی خارج و گرفتار فروع و حواشی می‌شود. مشکل علوم بشری این نیست که باطل محض است چرا که باطل دولت و قدرت ندارد بلکه مشکل انحراف ازمسیر اصلی و‌ گرفتار شدن به امر فرعی و حاشیه‌ای است که یا تأثیری در سعادت انسان ندارد ویا با تقلیل‌گرایی موجب تک ساحتی کردن زندگی انسان می‌شود. ازاین‌رو، فکر و دانش نیاز به مراقبت (تقوا) دارد تا همواره به اصول بپردازد و حقایق مهم‌تر، اولویتدار ومورد نیاز را آشکار کند و از ذهنی‌شدن، مجرد شدن، بی‌مصرف شدن، تک ساحتی شدن و سوء استفاده ازآن درجهت کسب قدرت ومنافع شخصی جلوگیری شود. 🛑 ادامه دارد... ✍ سید مهدی موسوی پنج شنبه ۲۷ دی ۱۴۰۳ •┈┈••✾••┈┈• ❇️ https://eitaa.com/hekmat121/2330