📌جدال احسن
(گفتگوهایی در باب انقلاب اسلامی و تمدن غرب)
بخش پنجم:
⏹ نقد ۱۰:
داداش اینو خوندی و بازم تحلیلهای بالا را می نویسید؟!! عجبا.
من نمیگم حکمت متعالیه قابلیت نقد مدرنیته ندارد اما فعلا هیچ محصولی تولید نشده و همه در حد همین کلیاتی است که می گویید. که به شدت در نقد فقیر و فاقد مفاهیم لازم است.
❇️ موسوی ۱۰:
علل گرایش به مادیگری شهید مطهری
اگر نمی پسندید اختلاف مبنایی است که وجود دارد.
قطعا نقد آقای دکتر نصر خودش محصول مدرنیته است.
⏹ نقد ۱۱:
خودمان را فریب ندهیم از مطهری نقد مدرنیته در نمیاد. فاقد مفاهیم لازم برای این کار است و کشش لازم را ندارد.
چند کلمه ای نقد برخی متفکران غربی دارد که چون منابعش دست دوم بوده آن هم جدی نیست.
اصول فلسفه و روش رئالیسم جلد اول مطلقا به کار مبارزه با شکاکیت نمی آید و فقط به درد نقد مارکسیسم به روایت ارانی می خورد و لاغیر
همانطور که فردید می گفت مطهری فلسفه غرب را درست نخوانده بود.
این موضوع در جلد اول اصول فلسفه و روش رئالیسم زار می زند.
حالا محصول مدرنیته یا هرچی.
وقتی دستگاه فکری شما کشش تحلیل ندارد باید مفاهیم را وام بگیری.
وگرنه میشه همین کلیاتی که مطهری گفته یا فاجعه آثار جوادی آملی در اینگونه مباحث.
بدون تعصب برای کشف حقیقت از دستگاههای فکری گوناگون کمک بگیرید.
خود ملاصدرا هم از یونان وام گرفته بود والا.
ولی در دستگاه فکری خودش هضم کرد.
یا حق
بقیه اش حضوری ان شاءالله کهاصفهان بودید😁
❇️ موسوی ۱۱:
ممنون و سپاسگزارم 🌺
ظاهراً اختلاف ما خیلی بیخ دارتر از این حرف هاست.
دو دیدگاه و جریان تاریخی جریان از سید جمال الدین اسدآبادی تا امام خمینی و شهید مطهری با جریان های دیگر که در احمد فردید و رضا داوری و آرامش دوستدار و جواد طباطبایی تجلی کرده است.
دعوای انفتاح اندیشی با امتناع اندیشی
خلاصه به نگاشته کانال بیشتر مومن شدم. ان شاء الله بقیه مطالب را در کانال خواهم نوشت و از نقدهای شما استفاده خواهم کرد.
امید دارم که شما هم نقدهای خودتان را مفصل بفرمایید تا در کانال عرضه کنم.
این آغاز یک مباحثه مهم و سرنوشت ساز خواهد بود انشاءالله
اگر موافق باشید این مباحثه را تنظیم و در کانال منتشر کنم.
⏹ نقد ۱۲:
بسیار عالی
البته بنده هم در کانالم خواهم زد
البته مطالب بنده خب باید ویرایش شود و قبلش هماهنگی کنیم و مطالب یکدیگر را بزنیم.
یا ارجاع بدهیم به کانال یکدیگر....
❇️ موسوی ۱۲:
آدرس بدهید
⏹ نقد ۱۳:
کانال تلگرامی دارم
البته ایتا هم هست ولی غیر فعال است. لازم شد فعالش می کنم و هر دو جا می زنم
من یه متن انتقادی می نویسم و ارسال می کنم برای آغاز....
❇️ موسوی ۱۳:
عالیه
تحت سلطه غرب😁
⏹ نقد ۱۴:
آقا شما مدرنیته را پذیرفتید😄
❇️ موسوی ۱۴:
ما مدرنیته را اجتهادی فهم کرده و در جهت توحید مهار میکنیم.
پس حق داریم در چارچوب قانون و اجتهاد استفاده کنیم.
شما چی؟
چقدر امام خمینی را در فهم مدرنیته و مواجهه با آن موفق میدانید؟
تحلیل شما از این متن امام خمینی چیست؟
https://eitaa.com/hekmat121/1632
❇️ توضیح پایانی:
از این به بعد مباحثه در فضای خصوصی ادامه نداشت و دوست ناقد عزیز مطلبش را در دو بخش و در نقد اصل یادداشت در کانال خودشان منتشر کردند و قرار شد بنده هم در کانال امتداد حکمت قرآنی و فلسفه الهی منتشر کنم و پاسخ دهم.
البته بنده قبل از ارسال آن مطلب، مطلب مفصلی در نقد اخرین گفتگوی خصوصی نوشتم که برای ایشان ارسال نکردم لذا ابتدا آن مطلب را منتشر میکنم و بعد از آن یادداشتهای ناقد محترم را تقدیم میکنم و پاسخ خواهم داد.
🛑 ادامه دارد ...
#جدال_احسن
#انقلاب_اسلامی
#غرب_ستیزی
#تجددستیزی
#غرب_پرستی
#غرب_زدگی
#غرب_شناسی_اجتهادی
#مدرنیته
•┈┈••✾••┈┈•
❇️ #امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121/1638
📌جدال احسن
(گفتگوهایی در باب انقلاب اسلامی و تمدن غرب)
بخش ششم:
❇️موسوی ۱۵: (پاسخی بر نقد ۱۱)
ممنون و سپاسگزارم از لطف و توجه شما و نکات خوب و آغازگر یک مباحثه فلسفی .🌺🌺
ما امروز به این گفتگوها و مباحثهها خیلی نیاز داریم.
به نظرم این مطالبی که فرمودید محصول دستگاه فکری آقای فردید و دیدگاه «عصر عسرت» است که خود محصول رهیافتهای هایدگری و پستمدرنیته است و نشانهی بیگانگی از حکمت اسلامی و الهیات شیعی است. هرچند هر تفکری قابل احترام است و ساحتی از حقیقت را آشکار میکند اما ممکن است ساحتهای دیگری را به خفا برد. به تعبیر ابونواس:
فَقُــل لِمَن یَدَّعِــی فِی العِلمِ فَلسَـفَهً
حَفِظـــتَ شَیئـــاً وَ غَابت عَنکَ أشیـَاءُ
بنده با همین نگاه مطرح شده مخالفم که «هر چه خود داشت ز بیگانه تمنا میکرد» و با نفی یا کم شمردن تاریخ و فرهنگ اسلامی و اتخاذ نوعی تقابل با حکمت اسلامی از ملاصدرا تا شهید مطهری است که از بنیانهای فکری انقلاب اسلامی گذر میشود و به دام افراط و تفریط میافتند روزی در تمنای ستیز مطلق با غرب و امپریالیسم، به تفسیر غربستیزانه از انقلاب اسلامی میپردازند و روز دیگر در تمنای توسعه و در غم «توسعه نیافتگی» مرثیه سرایی میکنند و از آینده انقلاب و کشور ناامید میشوند.
طبیعی است که اگر کسی آغاز تاریخ را با یونان فهم کند «کل تاریخ خودمان را ذیل تاریخ غرب» بداند و هیچ اصالتی برای حکمت اسلامی از ملاصدرا تا شهید مطهری قائل نشود و آن را تابعی از یونان بداند و به امتناع اندیشه و تفکر و حوالت به آینده نظر دهد.
مشکل اساسی در انسانشناسی و معرفتشناسی این نگرش التقاطی است که هیچ اصالتی برای فطرت الهی انسان قائل نیست و او را افتادهی در این عالم و بدون هویت معنا میکند و تماما عقل را برساختهی زمینه و زمانه میپندارد و از راه یابی به حقیقت عاجز میداند.
بر این اساس است که غرب برای این اندیشه محوریت دارد و به ترجمه و تقلید در عین ستیز و تقابل تمایل دارد و غیر این رویکرد را با بهانههای مختلف نفی میکند و به امتناع اندیشه نظر میدهد. در واقع این امتناع اندیشی جوهرهی خود این نگاه و بینش برآمده از پست مدرنیسم است. بینشی که قبل از پیروزی انقلاب اسلامی، ما را در «زمانهی عسرت» میپنداشت و از امتناع انقلاب و تغییر سخن میگفت و بعد از نیم قرن، دوباره از امتناع پیشرفت و تمدن اسلامی در پرتو عقلانیت انقلاب اسلامی و نظام جمهوری اسلامی دم میزند.
حکمت متعالیه از فارابی تا امام خمینی و شهید مطهری، با اصالتهای معرفتی غیر قابل انکارش، بزرگترین دستگاه فهم و تحلیل انسان و کارآمدترین دستگاه تسخیر و به چالش کشیدن تمدن غرب بوده است.
کدام فلسفه و دستگاه محاسباتی در طول دویست سال گذشته توانسته است از بیرون اقتدار فلسفه و تمدن غرب، انقلابی به بزرگی انقلاب اسلامی و جبهه مقاومت جهانی را علیه استکبار و طاغوت به وجود آورد و علیرغم هزاران بحران و تحدید و جنگ تحمیلی و تحریم اقتصادی، روز به روز بر قدرت معنوی و پویایی تمدنی خود بیافزاید.
ما بر پایه مکتب فلسفی و دستگاه محاسباتی امام خمینی (ره) و متفکران انقلاب اسلامی، عالم و آدم ، غرب و جامعه را میفهمیم و به انفتاح علم و عظمت انسان و آیندی روشن بشریت معتقد هستیم.
🛑 ادامه دارد ...
#جدال_احسن
#انقلاب_اسلامی
#غرب_ستیزی
#تجددستیزی
#غرب_پرستی
#غرب_زدگی
#غرب_شناسی_اجتهادی
#مدرنیته
•┈┈••✾••┈┈•
❇️ #امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121/1639
📌جدال احسن
(گفتگوهایی در باب انقلاب اسلامی و تمدن غرب)
بخش هفتم:
یادداشت دوست گرامی و ناقد محترم
⏬⏬
✔️ ایدئولوژی یا حقیقت؟
دوست گرامی آقای سید مهدی موسوی در کانال خود در ایتا مدتهاست به تبیین گفتمان انقلاب اسلامی میپردازد و سعی دارد به زعم خود آن را از تفکرات ناخالص بپیراید. (اینجا را کلیک کنید)
وی در پست جدید خود باز هم درباره درباره ورود غربستیزی به گفتمان انقلاب اسلامی هشدار داده است.
به زعم وی، غربستیزی جزو گفتمان انقلاب نیست و امثال سید احمد فردید، رضا داوری اردکانی، سید محمد مهدی میرباقری و حتی سید مرتضی آوینی بعدها این مورد را به این گفتمان تزریق کردهاند ولی از اساس در آن وجود ندارد. از آنجایی که صرفا باید دو رهبر انقلاب و مطهری، بهشتی و مصباح را منابع خود فرض کنیم لذا آنچه امثال داوری و آوینی و میرباقری و... گفتهاند غربستیزی محض است و خارج از این گفتمان.
چند مورد ایراد اساسی به نظر ایشان وارد میدانم که به طور خلاصه بدانها اشاره میکنم:
➖ یکم. هر اندیشهای باید متعهد به "حقیقت" باشد نه اشخاص. سخن درست را باید شنید و محدود کردن یک گفتمان به افراد معدود و خارج کردن دیگران نتایج خوبی به دنبال نخواهد داشت. به چه دلیل باید اندیشههای فیلسوفی مانند داوری و یا آوینی یا میرباقری را کنار بگذاریم؟ بر اساس تایید و رد رهبران انقلاب؟ اگر این ملاک است که البته ملاک خوبی نیست و ایشان درباره خیلی متفکران سکوت اختیار کردهاند و نظری نداشتهاند. آوینی که البته "سید شهیدان اهل قلم" هم بود!
➖ دوم. الصاق یک برچسب بر یک اندیشه و حذف آن نشانه اندیشههای ایدئولوژیک است که خود را بر حق و همه را باطل میدانند. بسیاری از منتقدان غربزدگی را مخالف علم و تکنولوژی معرفیکردن کذبی بیش نیست. نظرات منتقدان مدرنیته متکثر و متنوع است. بیشتر منتقدان کنونی در ایران، نوع خاصی از تکنولوژی و نوع خاصی از علم را مورد نقد قرار میدهند نه هر نوع علم و تکنولوژیای را.
➖ سوم. خود این تفکر که موسوی مبلغ آن است و علم و تکنولوژی غرب را به طور مطلق از فساد آن مجزا میکند و علم پیشامدرن و مدرن را تفکیک نمیکند، ما را به یاد تفکرات پوزیتیویستی و علمگرایانه امثال بازرگان و سحابی قبل از انقلاب میاندازد! چرا آن را غیرانقلابی ندانیم؟! حتی عبدالکریم سروش هم در نظراتش در آثاری مانند "تفرج صنع" اینگونه خام، علم و تکنولوژی مدرن را با علم و فناوری تمدن اسلامی یکی نمیگرفت و قائل به نوعی تفاوت میان آنها بود و نقدهایی بر اولی وارد میدانست. در خود غرب هم دیگر کمتر متفکری بدین راحتی حکم به یکی بودن این دو میدهد. حتی موافقان مدرنیته هم به تفاوتها اذعان دارند ولو اینکه باز هم طرف مدرنیته و توسعه تکنولوژی را بگیرند.
معضل دوستانی مانند موسوی ماندن در نظرات دهه پنجاهی مطهری است و نادیده گرفتن نزدیک نیمقرن پیشرفت فلسفه علم و فلسفه تکنولوژی در جهان و ایران.
📎 ادامه دارد
@syounnos
هدایت شده از یونس در اقیانوس
✔️ ایدئولوژی یا حقیقت
بخش دوم و پایانی
چهارم. موسوی نگران آن است جوانان از ضدیت با علم و تکنولوژی دچار زدگی شده و لذا با انقلاب زاویهدار شوند! عجبا! این که یک متفکر از "تبعات" یک اندیشه بخواهد با آن دشمنی کند باعث تاسف است. شما یا اندیشهای را مطابق با حقیقت میدانی و میپذیری یا ناصواب میدانی و عقلانی رد میکنی. زدگی جوانان دیگر در این میان چیست؟!
البته که این مباحث از اساس خالی از بنیان محکم است و قابل نقد. چه دلیلی وجود دارد وقتی شما از آلودگی زیستمحیطی یک تکنولوژی میگویی و دعوت به حل معضلاتش میکنی، مخاطب عاقل زده شود؟! آنقدر که جوانان از فقه متصلب زده شدهاند از مباحث فلسفی پیرامون مدرنیته زده نشدهاند! اصولا این مباحث تاکنون محدود به محافل آکادمیک بوده و سیاستمداران ایرانی انقلابی اصولگرا و اصلاحطلب نسبت به آن آنقدر بیگانهاند که تمامی برنامههای توسعه و مدرنیزاسیون در این سالهای پس از انقلاب چندان تفاوتی با برنامههای توسعه دوره شاه نداشته است.
لذا ربط دادن انتقاد از مدرنیته به مهاجرت جوانان یا بحث نفوذ این جریان در مسئولان حکومتی جز حیرت ما نیفزود!
بحث در این خصوص بسیار است و نگارنده به همین موارد بسنده میکند.
@syounnos
برخی از دوستان مطالبه کردند که پاسخ این یادداشت انتقادی سریعا نوشته شود. انشاءالله در اولین فرصت مناسب پاسخ جامع و وافی به تک تک گزاره های یادداشت فوق عرضه خواهد شد.
فعلا پاسخ های درج شده در مطالب پیشین (بخصوص جدال احسن ۴ و ۶) تا حدودی میتواند نمایانگر عقلانیت انقلاب اسلامی باشد.
منتظر نقدهای علمی و یادداشتهای تحلیلی و مستند عزیزان هستم.
نه کلی گویی و نه صرفا ادعای اینکه فلانی غرب ستیز هست یا نیست. بلکه شایسته است روشن کرد که اقتضای یک دستگاه فکری و مبانی آن، غربستیزی است یا غرب_زدگی و یا اجتهاد عمیق در بنیانهای فکری و تمدنی غرب.
📌جدال احسن
(گفتگوهایی در باب انقلاب اسلامی و تمدن غرب)
بخش هشتم:
نقدی بر یادداشت «ایدئولوژی یا حقیقت؟»
احتمالا در حدود ۱۰ مطلب سلسله وار با عنوان
«حقیقت در پرتو واقعیت»
⏬⏬
📌 حقیقت در پرتو واقعیت
(نقدی بر یادداشت ایدئولوژی یا حقیقت)
بخش اول:
🔸 دوست عزیز آقای علیرضا مکاریان پور از دوستان دانشگاهی دهه هشتاد در دانشگاه اصفهان رشته فلسفه غرب، در یادداشتی نکاتی را در اطراف یادداشت انذار دهنده «سنت گردش ایام و از جاکندگی معرفتی در جبهه فکری انقلاب اسلامی» مطرح ساختند که میتواند آغازی بر یک مباحثه علمی در اطراف عقلانیت انقلاب اسلامی و نحوهی مواجهه با علم و تمدنی غربی باشد. موضوعی که قریب به ۲۰۰ سال است محل نزاع مصلحان اجتماعی و اندیشهوران معاصر ما بوده است و هنوز هم بحث زنده و موثری است و روایتهای متعارضی از آن ارائه شده است.
نویسندهی محترم، انذارهای یادداشت فوق الذکر را مصاب ندانسته و آن را عاری از حقیقت و نوعی ایدئولوژی پردازی دانسته است. از این رو، به نظر لازم آمد که پاسخی مفصل به این یادداشت ارائه شود تا تفاوت نگاهها بیشتر آشکار شود و طرحهای مختلف برای آیندهی ایران عزیز در معرض سنجش نسل جوان قرار گیرد.
❇️دفاع از غربستیزی با واژگان غربی
یکی از عجایب جماعت مدافع غربستیزی ایرانی این است که برای دفاع از غربستیزی از واژگان غربی استفاده میکنند و آن را هم در همان معنایی به کار میبرند که غربیان استفاده میکنند. این نشان از عدم دقت و تناقضآمیز بودن این مدعا دارد. استفاده از واژهی مشترک لفظی «ایدئولوژی» و نسبت دادن آن به دیگران، نشان از مرجعیت فکر و فرهنگ غرب برای غربستیزان دارد.
ایدئولوژی دانستن هر اندیشهی دیگری، دقیقا همان روشی است که در ۲۰۰ سال گذشته که هر جریان روشنفکری، غیر خود را ایدئولوژی پرداز (= خیال پرداز، آگاهی کاذب) خوانده است و از ورود به بحثهای عمیق فلسفی پرهیز کردهاند.
❇️ غربستیزی از پایگاه معرفتی غربی
از دیگر عجایب غربستیزان وطنی، این است که مرجع و پناه فکری و فلسفی آنان برای ستیز و تقابل با غرب، فلسفههای غربی و اندیشههای جامعهشناسان انتقادی است. مرجعیت فکر و روش کانت، هگل، مارکس، نیچه، هایدگر و دیگر فیلسوفان پستمدرن و جامعهشناسان نومارکسیست برای غرب ستیزان، گواه این مسئله است که غربستیزی مدعایی تناقض آمیز است و صرفا تقابل بخشی از غرب با بخش دیگر از غرب است و هیچ ربطی به ما و جامعهی ما ندارد و ما در ایجاد و نفی آن نقشی نداشتهایم. از اینرو بارها ذکر شده است که غربستیزی خود نوعی غربزدگی مضاعف است؛ چرا که بازی براساس پایگاه فکری و در میدانی است که اصلا متعلق به ما نیست.
مطلب دیگر این است که همین گزینشگری و بهرهمندی از بخشی از تفکرات فلسفی و جامعهشناسی غرب برای ستیز با بخش دیگری از علم و فرهنگ غربی نشان میدهد که میتوان با اتخاذ یک سلسله مراقبتها و ملاحظات فلسفی و اجتهادی، از فلسفهها، علوم و فناوریهای تمدن غرب استفاده کرد. البته بحث از مراقبت و ملاحظات فلسفی و اجتهادی یک پدیدهی فرایندی، چند مرحلهای و پیچیده است که باید مفصل به آن پرداخت.
❇️ نیاز به یک دستگاه فلسفی مستقل از غرب
نویسنده محترم باید مشخص کند که چگونه از ذیل سیطرهی تاریخ و فلسفه غرب خارج شده است و براساس کدام دستگاه فلسفی و الهیاتی (مستقل از غرب) به نقد غرب و مظاهر آن میپردازد که امکان غربستیزی فراهم شود؟
هر چند تأملات فلسفی هگل، مارکس، هایدگر، گنون و فوکو هر یک دارای نقاط قوتی در فهم مدرنیته و تمدن غربی دارد و حتما برای نگرش فلسفی به مدرنیته مفید است و باید از آنها بهره گرفت، اما غیر قابل انکار است که همهی آنها خود محصول اومانیسم، مدرنیته و تمدن غربی است و با آنها نمیتوان به ستیز با غرب پرداخت آنگونه که مقصود غربستیزان است. این دستگاههای فلسفی به عنوان مکمل و موید میتواند موثر باشد اما نمیتواند پایگاه و زیربنای مواجههای فلسفی، عمیق و مستقل و حکیمانه باشد لذا لازم است از نقطهی دیگری آغاز شود. آن نقطه کجاست؟
🛑 ادامه دارد ....
•┈┈••✾••┈┈•
❇️ #امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121/1648
📌 حقیقت در پرتو واقعیت
بخش دوم:
❇️ حکمت متعالیه افقگشای آیندهی انسانی ما
به نظرم برای این خروج و استقلال چارهای جز رجوع به معارف اسلامی و حکمت متعالیه نداریم حکمتی که در ذیل تاریخ انبیای الهی و معارف قرآن کریم شکل گرفته است و با نهضت ترجمه وارد گفتگوی فلسفی با ایران و هند و یونان شد و در ذیل اندیشهی توحید، حکمت اسلامی توسط فارابی تاسیس شد و با ملاصدرای شیرازی و شارحان او به کمال رسیده است و ظهورات این بلوغ و کمال، در دستگاه فلسفی امام خمینی، علامه طباطبایی، شهید مطهری و شهید بهشتی آشکار است و در انقلاب اسلامی ایران تحقق عینی یافت و توانست در میانهی دوگانهی غرب و شرق، لیبرالیسم و سوسیالیسم، افقهای جدید را به بشریت عرضه کند و طریق دیگری را برای خروج از فروبستهای مدرنیته و علم غربی عرضه کند. راهی که رهبران و متفکران انقلاب اسلامی برای خروج از وضعیت امروز جهان عرضه میکنند در درجهی اول متعلق به عالم سیاست و اقتصاد نیست آنگونه تفکر و فلسفهی غربی پیشنهاد میدهد بلکه در درون انسان و در ارتباط انسان با خداوند متعال است.
امام خمینی در نامهی به گورباچف (صدر هيئت رئيسه اتّحاد جماهير سوسياليستي شوروي) یک دستگاه فلسفی و الهیاتی متمایزی را برای تبیین حقیقت دنیای غرب اعم از سوسیالیسم و لیبرالیسم برگزید و به درستی حقیقت آن را آشکار کرد و تنها راه برون رفت از بنبست های عالَم غربی، بازگشت به حقیقت هستی و فطرت الهی انسان معرفی کردند و رسیدن به این افق معنایی را در مراجعهی عمیق و حکیمانه به آراء فیلسوفان و عارفان مسلمان همچون فارابی، ابنسینا، سهروردی، ملاصدرا و ابنعربی دانست.
زمانی که ادوارد شواردنادزه (وزیر خارجه شوری) محضر امام خمینی رسید تا ضمن تشکر، از اصلاحات سیاسی و اقتصادی شوروی گزارش دهد امام خمینی بیاعتنا به این امور، افق دیگری را نشان دادند و در جملات کوتاهی فرمودند:
«من می خواستم جلوی شما یک فضای بزرگتر باز کنم. من می خواستم دریچه ای به دنیای بزرگ، یعنی دنیای بعد از مرگ که دنیای جاوید است را برای آقای گورباچف باز نمایم و محور اصلی پیام من آن بود. امیدوارم بار دیگر ایشان در این زمینه تلاش نمایند.»
❇️ شهید مطهری استاد تفکر آینده
امام خمینی، علامه طباطبایی، شهید مطهری معلمان و فیلسوفان سازندهی جهان معنایی عصرما هستند. لذا رجوع ما به آنها، رجوع به تفکر وحقیقت است و این ارجاع، نه تنها موجب خیالپردازی و آگاهی کاذب(ایدئولوژی) نمیشود بلکه موجب بازگشت به بنیانهای معرفت و تفکر میشود؛ چراکه، فیلسوف راهنمای آینده و گشایندهی افقهای جدید برای خروج از فروبستهای معرفتی و ذهنی است. اگرچه فیلسوفان فرزندان زمانهی خود هستند و درد انسان ودغدغهی جامعهی خود را دارند اما فیلسوف فرزند دلیل هم هست و جویای حقیقت. او زبان واقعیت است تا حقیقتی را آشکار کند و جهالتی را بزداید؛ از این رو، فلسفهی هیچ فیلسوفی کهنه نمیشود و متعلق به عصر و مصری نیست. این ما هستیم که باید نسبت خود را با فلسفه و فیلسوف به درستی مشخص کنیم و نحوهی تفکر و تعقل را یاد بگیریم و راههای رهایی و سازندگی را بجوییم و حکیمانه با پدیدهها روبرو شویم. آری متفکران انقلاب اسلامی و بخصوص شهید مطهری فرزند زمانه خود است اما او فیلسوف ومعلم تفکر در عصر ماست وبا او میتوان به تفکر راهی پیدا کرد وافقهای آیندهی ممکن را گشود. اما تذکار این نکته مهم است که راهی که امام خمینی و شهید مطهری برای تفکر گشودهاند درذیل تاریخ اروپا و در دشمنی و تضاد با علم و تمدن غرب نیست. در هیچ کجای این تفکر، محور واساس، ستیز وتضاد نیست بلکه پرسش است وحکمت؛ فهم است ومعنایابی؛ حرکت است و تعالی.
این تفکر با گذار از اصالت ماهیت به اصالت وجود، با عبور از تباین موجودات به تشکیک موجود، با نفی استقلال موجودات و اثبات ربط فقری ماسویالله، و توسعهی حرکت از اعراض به جواهر، یک شبکهی مفهومی متعالی را برای درک عالم و آدم عرضه کرده است که براساس آن میتوان به تحلیل جامعه و تاریخ، فرهنگ، هنر، علم و فناوری پرداخت.
این است راز تاکیدات مکرر امام خمینی و آیت الله خامنهای به مطالعهی عمیق آثار استاد شهید مطهری. چرا که او توانست با حکمت و فلسفه اسلامی بنیانهای فرهنگ وتمدن بشری رادرک کند وبرای خروج از فروبستهای معرفتی آن، راهی را پیشنهاد دهد که «بحران اگاهی» و «ازجاکندگی معرفتی» درجامعهی اسلامی را به درستی شناسایی کند وبه تقویت خودآگاهی و خودباوری انسان مسلمان دربرابر تهاجم تمدن غرب وسیطرهی مدرنیته بپردازد و در عین حال، طرحی اجتهادی از مواجههی اسلام بانیازهای زمان و پیشرفتهای علمی وفناوریهای جدید عرضه کند که راهنمای بسیاری از متفکران انقلابی و مصلحان اجتماعی عصرما باشد.
🛑 ادامه دارد ....
•┈┈••✾••┈┈•
❇️ #امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121/1649
📌حقیقت در پرتو واقعیت
بخش سوم:
❇️ تشکیک تفکر و سلسله مراتب متفکران و کنشگران در عقلانیت انقلاب اسلامی
براساس مفاد روایات و مبانی حکمت متعالیه و دستگاه فکري انقلاب اسلامی، عقل، تفکر و علم مقول به تشکیک است و دارای مراتب و درجات مختلفی است. به همین اعتبار متفکران و عالمان نیز دارای درجات و مراتب مختلفی هستند و نمیتوان همهی آنها را در یک رتبه قرار داد و همچنین نمیتوان همه را با یک دست راند. بلکه لازم است تا با ترسیم درجات و مراتب تفکر و اندیشه در نسبت با انقلاب اسلامی، نقش هر متفکر و اندیشهورز را در مواجههی با انقلاب اسلامی مشخص کرد. به همین اعتبار، نمیتوان تفکر و اندیشهی انقلابی را به معدود افرادی محدود کرد و سایرین را حذف کرد همچنان که نمیتوان سلسله مراتب و درجات اندیشه و تفکر انقلابی را نادیده گرفت و همهی گویندگان و نویسندگان را در یک رتبه قرار داد و هیچ تفاوت و تمایزی میان آنها معتقد نبود.
بنابراین باید سلسله مراتب تفکر انقلابی و کنشگری اجتماعی معطوف به انقلاب را ترسیم کرد و جایگاه و نقش هر کس را در آن مشخص نمود. در یک الگوی اولیه میتوان چنین سلسله مراتبی را پیشنهاد کرد:
۱. رهبران انقلاب اسلامی؛
۲. نظریهپردازان افقگشا، مکتب ساز و موثر در راهبری فکری و معرفتی انقلاب اسلامی؛
۳. نظریهپردازان اصلاح و تغییرات اجتماعی؛
۴. مروجان و مبلغان انقلابی همسو با رهبران و متفکران اصیل انقلاب اسلامی؛
۵. مروجان و مبلغان انقلابی غیرهمسو با رهبران و متفکران اصیل انقلاب اسلامی؛
۶. کنشگران همسو که خود را با مکتب فکری رهبران و نظریهپردازان تطبیق میدادند و بر آن اساس به کنش انقلابی پرداختند.
۷. کنشگران غیر همسو اما موثر در انقلاب؛
۸. کسانی که در دوران مبارزات و قبل از پیروزی هیچ نقش و کنش انقلابی نداشتند اما بعدا توبه کردند و بعد از پیروزی در مبانی خود تغییر دادند و به صفوف انقلابیون پیوستند.
۹. کسانی که هیچ اعتقادی نداشتند و بعدا ملحق شدند اما هیچ تغییری در مبانی فکری خود ندادند ولی در عین حال در مراکز انقلابی حضور قدرتمند داشتند.
❇️ «جریان خلاق فکری» حوزوی و نظریهپردازی برای انقلاب اسلامی
بی تردید بسیاری از فقیهان، عالمان و مبلغان، و برخی از مصلحان اجتماعی، روشنفکران دغدغهمند مردمی، معلمان و هنرمندان انقلابی در ایجاد بیداری اسلامی و آگاهی بخشی ملت و مبارزه با ظلم استبداد داخلی و دخالت استعمار خارجی موثر بودهاند اما آنچه نقش محوری در بیداری اسلامی و مبارزهی اساسی با استبداد و استعمار را داشت «جریان خلاق فکری» شکل گرفته در حوزه علمیه قم بود که از میان طرحهای مختلف سیاسی و اجتماعی طرح نویی از #عقلانیت_اجتماعی و عینی را در سیاست براساس حکمت و فقاهت اسلامی ارائه کرد و به شبهات و اشکالات فلسفی و حقوقی سایر جریانات پاسخهای محکم و اقناع کننده داد و موفق شد نسل جوان تحصیل کرده را قانع کند. مردم هم به این تفکر اعتماد کردند. بعدا همین تفکر، تعیین نوع نظام سیاسی و همچنین طراحی قانون اساسی را برعهده گرفت و در میدانهای فکری و عملی به تثبیت و تعمیق بنیانهای انقلاب و نظام جمهوری اسلامی پرداختند.
بنابراین انقلاب اسلامی بیش از هر مکتب و جریان فکری، مرهون نظام فکری و دستگاه معرفتی امام خمینی و علامه طباطبایی و شاگردان برجسته ایشان همچون شهید مطهری، شهید بهشتی، شهید باهنر، شهید مفتح، آیت الله خامنهای است که با نظریات عمیق اسلامشناسانهی خود، موجب شکل گیری یک «جریان خلاق فکری» شدند و نتیجه این جریان خلاق، تحول باطنی مردم و انقلاب درونی آنها شد. تحولی که مرهون بازشناسی اسلام به عنوان یک مکتب جامع و مسلک اجتماعی دارای اصول منسجم و یک آهنگ ناظر به زندگی جمعی انسان در جهت رشد جامع انسان و پیشرفت همه جانبهی جامعه اسلامی است.
طرحی که امام خمینی آن را در دروس تخصصی فلسفه، فقه و اصول بارها به شاگردان تعلیم فرمود و در آثار مکتوب و بیانات مختلف خود خطاب به انقلابیون بارها و بارها بیان کرده و به آسیبهای نگاههای تقلیلگرایانه به اسلام پرداختهاند.
امام خمینی و شاگردان ایشان به خوبی نشان دادند که نگرشهای تقلیل گرایانه در طول تاریخ گذشته موجب ضعف و انحطاط مسلمین شده است نگاههایی که اسلام را به یک بعد و یک جنبه فروکاسته و از جامعیت و شمولیت آن نسبت به همهی ساحتهای حیات انسانی غفلت کرده است. همین نگرش تقلیل گرایانه موجب تورم برخی علوم و تضعیف و یا حذف بعضی از علوم دیگر شده است. بر اساس این آسیبشناسی دقیق، توسط امام خمینی و شاگردان نظریهی مدینهی فاضلهی توحیدی و حکومت اسلامی در قالب یک دستگاه فلسفی و الهیاتی جدید عرضه شد و تفسیری فلسفی از عالم و آدم، جامعه وتاریخ، انقلاب و تغییر، آینده و حکومت عرضه شد و مورد اقبال عمومی مردم قرار گرفت.
🛑 ادامه دارد ...
•┈┈••✾••┈┈•
❇️ #امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121/1649
📌 حقیقت در پرتو واقعیت
بخش چهارم:
❇️ سلسله مراتب کنشگران انقلاب اسلامی
بدون تردید و با هزاران دلیل و مدرک مثل روز روشن است که انقلاب اسلامی محصول یک دستگاه فکری و عقلانیت متعالی است که توسط امام خمینی (ره) و شاگردان برجسته او مبتنی بر حکمت و فقاهت اسلامی طراحی و تبیین شد و به عرصهی عمومی عرضه و به فرهنگ و گفتمان اجتماعی تبدیل شد. آن هم در زمانهای که بسیاری از جریانات فکری و فرهنگی در غربزدگی فروخفته بودند و در وصف و مدح لیبرالیسم، سوسیالیسم و یا ناسیونالیسم خطابه میخواندند و کتاب مینوشتند. در زمانهای که برخی از آنها از «عصر عسرت» و «عصر اضطرار» سخن میگفتند و بر امتناع انقلاب و تغییر اجتماعی تأکید داشتند و به حوالت تاریخی دل سپرده بودند و مشغول نظریهپردازی برای حزب رستاخیز و یا تئوریزه کردن سیاستهای فرهنگی رژیم پهلوی از طریق تصوف و عرفان بودند. در زمانهای که برخی به مبارزه با بهایت و کناره گیری از انقلاب و مبارزه اشتغال داشتند.
اما با نهضت فکری و فلسفی و فقهی امام خمینی، علامه طباطبایی و شهید مطهری، روح تازهای در جریانات فکری و روشنفکری و مذهبی ایجاد شد و بسیاری از لاک دفاعی و مبارزات سیاسی و پارلمانی خارج شدند و به نهضت علمی و فکری اسلامی و مبارزات عمیق انقلابی پیوستند و در افقی جدیدی به کنشگری فکری و اجتماعی پرداختند.
از جمله آنها بسیاری از مصلحان و روشنفکران دغدغهمند مسلمان هستند که هرچند طرحی شفاف برای انقلاب و تحول کلان اجتماعی و حکومت آینده عرضه نکردند و یا مورد اقبال نهایی مردم واقع نشد اما نقش موثری در آگاهیبخشی مردم داشتند و ایدههایی را برای تغییر و اصلاح امور بیان میکردند. افرادی همچون آیت الله طالقانی، شیخ حسین لنکرانی، مهندس بازرگان، دکتر سحابی، محمدتقی شریعتی، دکتر علی شریعتی، جلال الدین فارسی، دکتر مصطفی چمران، دکتر حسن حبیبی، دکتر علی شریعتمداری، ابوالحسن بنیصدر، عبدالکریم سروش، و ... از جمله این شخصیتهای موثر در آگاهی بخشی مردم و قشر جوانان و دانشجویان داخل و انجمنهای اسلامی دانشجویان اروپا بودند که گرایشها و تفکرات مختلفی داشتند و هر یک بعد از انقلاب اسلامی رویهای متفاوت را پیشهی خود ساختند که بررسی آن از رسالت این مجمل خارج است.
همچنین باید از روحانیت مبارزی یاد کرد که در شهرهای مختلف به تبیین معارف اجتماعی اسلام مشغول بودند و مردم را از طریق گفتار و نوشتار خود به وضعیت خود آگاه میساختند حضرات آیات و حجج اسلام مشکینی، قاضی تبریزی، مدنی، منتظری، هاشمی رفسنجانی، دستغیب، مدنی، اشرفی اصفهانی، صدوقی، فاضل لنکرانی، محمدتقی فلسفی، مکارم شیرازی، شهید محلاتی، مصباح، صانعی، ربانی شیرازی، خلخالی، میانجی، کافی، ربانی املشی، واعظ طبسی، هاشمینژاد، شهید سعیدی، شهید غفاری، و صدها روحانی دیگر.
هزاران جوان غیور مسلمان در جای جای ایران عزیز در گروهها و تشکلهای اسلامی و انجمنهای اسلامی دانشجویان و اصناف از دیگر کنشگران فعال انقلابی بودند که نقش تعیین کنندهای در گسترش تفکر انقلاب اسلامی و طرح جامعهپردازی و تمدنسازی امام خمینی (ره) داشتند.
روشن است که نمیتوان همهی این کنشگران را در یک رتبه قرار داد و آرا و انظار آنها را از جمله آثار تاثیرگذار در شکلگیری بنیانهای فکری انقلاب اسلامی و نظام جمهوری اسلامی دانست هر چند که تلاشهای هر کدام از این جریانات و افراد قابل احترام و استفاده است و لایق قدردانی و سپاسگزاری.
اما لاجرم باید از میان همهی این جریانها، براساس واقعیت میدانی دست به گزینش زد و به آثار و اندیشههای رهبران و متفکران نظریهپرداز انقلاب اسلامی مراجعه کرد و دیگر جریانها و افراد را با آنها مقایسه کرد و تحلیلی عالمانه و حکیمانه از اندیشهها و کنشهای آنها ارائه کرد. اگر چنین نکنیم به طور قطع دچار التقاط، تحریف و انحراف از مسیر انقلاب اسلامی خواهیم شد و تشتت و اختلافات فکری، نیروهای جبههی را متفرق خواهد کرد. در نتیجه جدال و تضاد گسترش مییابد و تفکر اصیل انقلاب اسلامی به محاق خواهد رفت و قدرت و شکوه جامعه اسلامی تضعیف خواهد شد.
بنابراین چارهای نداریم جز اینکه براساس اصل «انقلابیگری مقول به تشکیک» اندیشهها و شخصیتهای مختلف را دستهبندی کنیم و نسبت هر یک را با عقلانیت انقلاب اسلامی و مکتب امام خمینی روشن و جایگاه و ظرفیت هریک از آنها را مشخص کنیم سپس از همهی آنها در تبیین انقلاب اسلامی و بایسته های مسیر آینده استفاده اجتهادی، نظام واره و جایگاهشناسانه کنیم و الا دچار تحریف و انحراف خواهیم شد. (ر.ک: بیانات مقام معظم رهبری ۱۴ خرداد ۱۳۹۴)
این تحریف اختصاصی به اصلاحطلبان و جریانهای حامی لیبرالیسم ندارد بلکه جریانهای مدعی انقلابیگری و عدالت خواهی و غربستیزی در معرض این تحریف بزرگ هستند.
🛑 ادامه دارد ...
•┈┈••✾••┈┈•
❇️ #امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121/1651
📌 حقیقت در پرتو واقعیت
بخش پنجم:
❇️ شهید آوینی هنرمندی جستجوگر در عقلانیت انقلاب اسلامی
عقلانیت انقلاب اسلامی و حرف نوی جمهوری اسلامی، آنچنان جذاب و جدید بود که بسیاری از جوانان تحصیل کرده و هنرمند بیغرض را جذب خود کرد و موجب یک گشت فکری در آنها شد به نحوی که از گذشتهی خود توبه کردند و با عقلانیت انقلاب اسلامی راهی به رهایی یافتند و در مسیر سازندگی ایران عزیز قرار گرفتند. از جملهی این جوانان بیدار شده سید مرتضی آوینی است. آوینی از جمله کسانی است که پس پیروزی انقلاب اسلامی، بیدار شد و از تفکرات خود دست شست و از نو آغاز کرد و سعی داشت که روز به روز به عقلانیت انقلاب و آثار امام خمینی نزدیک شود. او در مسیر شدن و صیروت بود و گمشدهای خود را در جهاد ودفاع مقدس یافت وتوانست روایتگر وجوهی از جوانان انقلابی و مجاهد ما در جنگ باشد.
حضرت آیت الله العظمی خامنهای در چند بیان کوتاه به تجلیل از شخصیت شهید آوینی پرداخته و فرموده اند: «شهید آوینی با آن بیان شیرین و زیبا و اثرگذارِ خودش توانست جزئیّات جبهه را برای ما روایت بکند و آن را ماندگار بکند. کاش کسانی بتوانند این کار را بکنند؛ هم در گفتار و هم در نوشتار و هم در کارهای هنری و نمایشها و پدیدههای هنری.»(۱۳۹۹/۰۲/۲۱)
به نظر آیت الله خامنهای شهید آوینی علاوه بر صفای روحی، دارای قلم قوی و هنرمندانه بود و خودش هم به خوبی آنرا اجرا و قرائت میکرد که به دل مینشست و در حال پخته شدن و صیرورت بود. (۱۳۷۲/۰۶/۱۱)
ایشان در باب مهمترین ویژگی مهم شهید آوینی فرمودند: «زنده کردن ارزشهای دفاع مقدس در خاطرها. آن خاطرهها را یکی یکی از زبانها بیرون کشیدن و آنها را به تصویر کشیدن و آن فضای جنگ را بازآفرینی کردن. این کاری بود که ایشان داشت میکرد و هرچه هم پیش میرفت، بهتر میشد. یعنی پختهتر میشد. چون کار نشدهای بود. ... اول ایشان شروع کرد و بعد کمکم بهتر و پختهتر شد. من حدس میزنم اگر ایشان زنده میماند و ادامه میداد، این کار خیلی اوج پیدا میکرد.»(۲ / ۲/ ۱۳۷۲) به همین جهت، فقط یکبار برای وی در یادداشتکوتاهی از تعبیر «سید شهیدان اهل قلم» استفاده کردند و او را برای قشر هنرمند الگوی یک هنرمند متعهد به اسلام و ارزشهای اسلامی دانستند همانگونه که مرحوم فرجالله سلحشور را چنین معرفی کردند.(۱۳۹۵/۰۱/۰۱)
این مطلب، جمعبندی مجموع نکات و بیانات حضرت آیت الله العظمی خامنهای دربارهی شهید والامقام سید مرتضی آوینی است. اما ایشان هیچگاه از ایشان به عنوان فیلسوف، نظریهپرداز، جامعهشناسی، تمدن شناس، غربشناس یاد نکرده است و هیچگاه هیچ کس را به افکار و کتابهای ایشان برای شناخت اسلام و انسان، جامعه و تمدن، غرب و فناوری ارجاع ندادهاند. بلکه بر در حال شدن و پخته شدن ایشان تأکید دارند.
بدون تردید نقش شهید سید مرتضی آوینی در هنر متعهد انقلابی و در تصویرگری وجودی از معنویت دفاع مقدس، بسیار ارزشمند و محوری است و نمیتوان قدردان زحمات او در این مسیر و راهی را که گشود نبود. همچنین یادداشتها و مقالات او در مجله هنری - فرهنگی سوره که بعدها در چند مجلد کتاب تدوین شده است میراث ارزشمندی است از تأملات یک سردبیر و هنرمند متعهد و جستجوگر در حال شدن و صیرورت که هر چه بیشتر بر عمر او افزوده میشد بیشتر از تفکرات سابق تزکیه میشد و به اندیشههای متعالی امام خمینی و متفکران انقلاب اسلامی نزدیک میشد.
اما در میان جمعی از جوانان و سخنگویان، با اغراقگویی و خروج از دایرهی واقعیت، چنین وانمود میشود که ایشان فیلسوف و متفکر بزرگ انقلاب اسلامی است و میتواند جایگزین متفکران و فیلسوفان انقلاب شود و باید براساس یادداشتها و مقالات معدود او، انقلاب اسلامی و بنیانهای فکری آن را تفسیر و تحلیل کرد و بر این اساس سیاستهای کلان نظام در عرصههای فلسفی، فرهنگی، روابط بینالملل، علم و فناوری را تعیین کرد. به گونهای که صریحا به نفی تفکرات فلسفی و اندیشههای متعالی فیلسوفان و متفکران اصیل انقلاب اسلامی بخصوص شهید والا مقام حضرت آیت الله مطهری میپردازند که آیتالله العظمی خامنهای حدود ۲۰۰ صفحه مطلب درباره شخصیت فکری و فلسفی و نقش ایشان در ساخت بنیانهای فکری و فلسفی انقلاب اسلامی و نظام جمهوری اسلامی گفته و نوشتهاند و هر ساله همهی اقشار جامعه اعم از دانشجویان و طلاب، سیاستمداران و فقها را به مطالعهی عمیق آثار ایشان دعوت و سفارش میکنند.(ر.ک: استاد در کلام رهبر، و به اینجا مراجعه شود)
به طور قطع، این برخورد غلوآمیز و این اغراق گوییها، نه تنها هیچ کمکی به ارتقا جایگاه شهید والامقام آوینی عزیز نمیکند بلکه موجب میشود که خارج جایگاه و نقش تاریخیاش خوانده شود و موجبات هدم میراث انقلابی و سوء فهم بسیاری از خوانندگان را فراهم کند.
🛑 ادامه دارد ...
•┈┈••✾••┈┈•
❇️ #امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121/1652
📌 حقیقت در پرتو واقعیت
بخش ششم:
متاسفانه بسیاری از مروجان افکار «عصر عسرت»، «عصر اضطرار» و «عصر حیرت» و «امتناع اندیشی» با گرایشهای مختلف فکری و اجتماعی به بهانههای مختلفی باب نفی استاد شهید مطهری را در جامعه گشوده اند و هر روز تشکیک جدیدی در اصالت فکر و کارآمدی نظام فلسفی و فقاهتی ایشان وارد میکنند. و در عوض برخی از همین جریانات درصدد جایگزین کردن برخی از نویسندگان و گویندگان دیگر در برهههای مختلف همچون عبدالکریم سروش، رضا داوری، سید مرتضی آوینی، سید منیرالدین شیرازی، علی صفایی حائری، سبد محمد حسین لالهزاری تهرانی و امثالهم - که هر یک در جای خود محترم و قابل استفاده هستند و قطعا از آثار قلمی و بیانی آنها میتوان بهرههای زیادی گرفت و از آنها در تقویت شاخ و برگ اندیشه انقلاب اسلامی استفاده کرد - به جای متفکران و فیلسوفان اصیل انقلاب اسلامی بوده و هستند.
در اینجا یک نمونه از صدها بیان آیتالله خامنهای دربارهی استاد شهید علامه مرتضی مطهری ذکر میشود تا بار دیگر نقش منحصر به فرد ایشان در جریان فلسفی انقلاب اسلامی بهتر شناخته شود:
«یک جمله در باب شهید مطهّری باید عرض کنم. اگرچه سیزده، چهارده سال است که در جلالتِ این مرد، مکرّر در مکرّر حرف زدهایم و حرف شنیدهایم، اما این، یک کتابِ ناتمام است. فضیلت مردی مثل شهید مطهرّی، واقعاً در طول سالها هم قابل بیان کردن به شکلی که حقّش ادا شود، نیست. لذا، باز هم ملت ما باید از مطهّری عزیز - این شهید بزرگوار - بشنود. آن جمله این است که شهید مطهّری یک مبارزِ در راه خدا؛ یعنی یک مجاهد فی سبیلاللَّه بود. منتها جهاد، انواعی دارد. یکی از سختترین جهادها این است که در مقابله با هجوم افکار و فرهنگهای غلط و انحرافی و درک غلط جمعی از مردم، انسانی که حق را میشناسد، بایستد و بخواهد از حق دفاع کند و با بیان، بافکر، با منطق و با سلاح زبان و قلم، ذهنها را به سمت آنچه درست است هدایت کند. این، از آن جهادهای بسیار دشوار است و شهید مطهّری، این جهاد سخت را سالهای متمادی انجام داد. او انسان بصیر و نافذالبصیرهای بود؛ آدم معمولی نبود؛ بینش تیزی داشت؛ به سطح جامعه نگاه میکرد و اشتباهاتی را که در فهم عمومی ملت ما وجود داشت و متأثّر از تلقین دشمنان بود، میفهمید که چیست و شروع میکرد با آنها مبارزه کردن. همین مبارزه، که مبارزه در راه خدا بود، کمک بسیار زیادی به پیروزی این انقلاب کرد؛ چون تا مردم فکرشان درست نباشد، کارِ درست از آنها سر نمیزند. فکر که درست شد، انسان درست عمل میکند. اعتقاد به یکراه درست که پیدا کرد، در آن راه به حرکت درمیآید و آن راه را میپیماید. شهید مطهّری به شناخت مردم کمک میکرد که راه را بشناسند. پس، به پیروزی این انقلاب و به هدایت این حرکت عمومی کمک کرد.
کاش کسانی که در آن روزهای سخت در میدان مبارزه بودند، بنشینند و با قلم تحلیلی، آنچه که گذشته است - آن غصّهها، آن رنجها و آن خون دلها را بیان کنند، تا این جوانان ما، این عزیزان ما و این نو باوگان ما، متوجّه شوند که ما از چه معابری عبور کردیم.
گاهی اتوبوس از راههای سختی عبور میکند و مسافری که در خواب است، متوجّه نمیشود به راننده بیچاره، به شاگرد راننده و به چند نفری که بیدار بودهاند چه گذشته تا از گردنههای خطرناک عبور کردهاند. اینها را بنویسند تا مردم بدانند که مطهّریها درآن دوران چه کردند.
نکته دیگر اینکه همان مبارزه موجب شد که مطهّری به شرف شهادت نائل شود؛ یعنی آن دشمنیکه مطهّری را بر زمینانداخت وخون او راجاری کرد، دشمنی بود که از ارشادها و آگاهیهایی که او به مردم میداد، صدمه میدید. چون شهید مطهّری در مقابل التقاط ایستاد، در مقابل نفاق ایستاد، در مقابل تهاجم فرهنگ غرب و شرق ایستاد و اسلام ناب و اسلام فقاهتی را ترویج کرد، لذا کسانیکه با این چیزها مخالف بودند، او را بر زمین انداختند. اگر دستشان میرسید، هر کسی را هم که شبیه مطهّری و کوچکتر از مطهّری و در راه مطهّری بود، بر زمین میانداختند؛ اما خدای متعال به آنها این فرصت را نداد و انشاءاللَّه، هرگز هم نخواهد داد.
پس، تجلیل از مطهّری به خاطر اینهاست. من گاهی میبینم بعضی از افراد درباره شهید مطهّری مطلبی مینویسند، یا حرفی میزنند که ناشی از نشناختن مطهّری است. مطالب غلط و حرفهای عجیب و غریبی درباره او مینویسند و بیان میکنند که روح او هم از آن مطالب و حرفها خبردار نبود. متأسفانه، این از واقعیّات است؛ یعنی همان کسانی که یک عمر، در دوران اوج تفکّرات شهید مطهّری با او مبارزه کردند، امروز چون نام شهید مطهّری نام درخشانی است، اینجا و آنجا به نام او تمسّک میکنند و زیر لوای این نام، باز همان حرفهای خودشان را میزنند.»
۱۳۷۲/۰۲/۱۵
بیانات در دیدار جمعی از کارگران و معلمان
🛑 ادامه دارد ...
•┈┈••✾••┈┈•
❇️ #امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121/1653
📌 واقعیت در پرتو حقیقت
بخش هفتم
❇️ رویکردهای تجدد شناسی و غربشناسی
حدود ۲۰۰ سال است که پدیدهی تجدد، غرب و مظاهر فرهنگی و سیاسی آن موضوع مطالعه و مباحثات علمی و اجتماعی بسیاری از نویسندگان و اندیشهورزان جهان اسلام از جمله ایرانیان است و رویکردها و نظریههای مختلفی تولید شده است که به راحتی نمیتوان از کنار آنها گذشت.
در مجموع سه رویکرد کلان در این زمینه وجود دارد که ذیل هر رویکرد نیز نظریات مختلفی مطرح شده است. نشناختن این رویکردها و عدم تفکیک دقیق و عمیق میان آنها موجب شده است که برخی از نویسندگان دچار خطای در تحلیل شوند و به صرف مشاهدهی یک سلسله اشتراکات در روبناها، حکم به این همانی کنند و سریع حکم و لوازم یکی را به دیگری نسبت دهند.
بر پژوهشگران و تحلیلگران این میدان لازم است مطالعات دقیق تاریخی و فلسفی در باب جریانات فکری و فرهنگی ایران و رویکردهای آنان داشته باشند و به صرف شباهت در برخی از ظواهر حکم به اینهمانی اندیشهها و مکاتب نداشته باشند. این سرعت در متشابهپنداری و جسارت در تطبیق و اینهمانیسازیها محصول عدم توجه به بنیانهای فکری و فلسفی جریانات و مکاتب مختلف و ورود غیر فلسفی و مبنایی به بحث پیچیدهی جریانشناسی و تحلیل مکاتب است. برای تحلیل جریانات و فهم شباهتها و تمایزها چارهای نیست جز اینکه در تحلیل هر مکتب فلسفی و فکری از مبانی معرفت شناسی، هستی شناسی و انسان شناسی آغاز شود تا معلوم شود که از چه پایگاه معرفتی به علم، تمدن، غرب و مدرنیته توجه شده است و چه لوازم ذاتی و آثار عینی بهمراه دارد.
🔹 رویکرد اول: نگاه خوشبینانه و «بشرط شئ»
براساس این رویکرد، تمدن غرب و مظاهر آن، حرکت طبیعی و ضروری تاریخ انسان است که به هیچ وجه گریزی از آن نبوده و نیست. آنچه در این تمدن رقم خورده است، دلالت عقل سلیم و ظهور قدرت انسان در خروج از ناآگاهی و شجاعت بهکارگیری عقل به نحو استقلالی در مدیریت همهی امور این جهانی و تسخیر طبیعت است که محصول آن «علوم تجربی» است که به کشف قوانین طبیعت منجر شده است و طبیعتاً به خوشبختی بشر انجامیده و یا خواهد انجامید.
تقریر های مختلفی از این رویکرد وجود دارد. بنابراین سایر کشورها و جوامع اگر در پی توسعه و پیشرفت هستند چارهای ندارند جز اینکه همان مسیری را طی کنند که انسان و جامعهای غربی طی کرده است و همان علوم و فناوریها را به کار بگیرد که در این تمدن ساخته و پرداخته شده است. در غیر این صورت، هیچ طرح و امکان دیگری برای توسعه نیست.
۱. تقریر الحادی:
در این تقریر، تجدد ستیز با دین و سنت و گسست از هر امر قدسی و غیبی است. لذا هر آنچه پیشتر بوده است یا خرافه و جهالت است و یا عنصر فرهنگی و پیشا علم که صرفا متعلق به دوران کودکی بشر و مقدمهای برای بلوغ او بوده است. از اینرو، هیچ اعتبار معرفتشناختی برای آنها وجود ندارد.
براین اساس توسعه و پیشرفت در گرو نفی سنت و دیانت از معرفت بشری و خروج آنها از حوزهی عمومی است. سنت و دین نه تنها معرفت بخش نیست بلکه متعلق شناسایی و ابژهی علم تجربی است تا ریشههای طبیعی آن (همچون توتمها، ترس، غریزه، فرافکنی) تبیین شود.
۲. تقریر دینی:
در این تقریر، تجدد و مظاهر تمدنی آن نه تنها در ستیز و تقابل با سنت و دیانت نبوده است بلکه نتیجه قهری ادیان و رنسانس دینی در جهت بازگشت به جوهره دین است. جوهرهای که بر دعوت انسان به عقلانیت ابزاری و قناعت مادی و تولید بیشتر استوار است.
مهندس بازرگان در کتاب «راه طی شده»، تجدد و مظاهر تمدنی آن را در ادامه راه انبیا فهم و تفسیر میکند که انسان را به کارگیری استقلالی عقل طبیعی و عقلانیت ابزاری دعوت کردهاند.
در این تقریر، علوم و فناوریهای غربی را باید اخذ کرد و اگر به لحاظ ارزشی و فرهنگی نکات ضد اخلاقی و ضد دینی هم در تمدن غرب وجود دارد به علم و فناوری دخلی ندارد و به راحتی میتوان دانش را از ارزش جدا کرد و علم را گرفت و ارزش را کنار گذاشت.
🔹 رویکرد دوم: نگرش ستیزهگرایانه و «بشرط لا»
این رویکرد همانند تقریر الحادی، بر گسست سنت و تجدد و تقابل مدرنیته با امر قدسی و دینی تاکید دارد اما معتقد است که تجدد موجب ایجاد بحرانهای بزرگ بشری در زمینهی اخلاق و فرهنگ و محیط زیست شده است و نه تنها زندگی انسان را بهتر نکرده است بلکه بنبست های لاعلاجی را به وجود آورده است و این محصول ادعای استقلال عقل و کاشفیت آن از واقعیت است. در حالی که عقل مدرن، محصول نفسانیت انسان و غروب اخلاق و فضیلتها و اصالت سود و منفعت است که برساختهی نظم ذهنی برآمده از نگاههای لیبرالیستی و کاپیتالیستی است. لذا چارهای نیست جز اینکه، نظم جدید جهانی را به چالش کشید و در انتظار نظم دیگری بود.
🛑 ادامه دارد ...
•┈┈••✾••┈┈•
❇️ #امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121/1654
📌 حقیقت در پرتو واقعیت
بخش هشتم:
رویکرد دوم بر نفی مدرنیته استوار است و خوشبختی بشر را بشرط نفی آن ممکن میداند.
تقریر های مختلفی از این رویکرد وجود دارد:
۱. تقریر اخباریگرایانه
این تقریر بر نفی نوآوری و خلاقیت موجود در تمدن غرب و بدعت آمیز بودن آن اصرار دارد و بازگشت به شریعت دینی به همان تفسیر پیشامدرن و توقف در امور جدید را تنها مسیر صحیح میداند. بر این اساس، اگر استفادهای هم از تجدد و غرب بشود از باب اضطرار و حیرت و براساس قاعدهی «اکل میته» است که در این صورت هیچ معنایی برای گزینش هم نیست چرا که از باب اضطرار و اکله میته چندان فرقی بین بخشهای مختلف مردار نیست.
۲. تقریر سنتگرایانه
در این تقریر، بحران عالم جدید از اندیشه اومانیسم و سیطره کمیت بر عالم انسانی و غفلت از امر قدسی و حکمت خالدهی موجود در همهی فرهنگها و ادیان پیشامدرن میداند. تمدن غرب با نفی رازوارگی جهان و علوم سنتی، به کمیتگرایی و طبیعت انگاری هستی روی آورده است در نتیجه معنا را از زندگی بشر کنار گذاشتهاند. بدین جهت تنها چارهی بشریت بازگشت به تفسیر قدسی و معنوی از انسان و طبیعت است؛ تفسیری که بر رمز و نماد استوار است و اختصاصی به هیچ دین و فرهنگی ندارد بلکه با هر تفسیری از امر قدسی، میتوان از بحرانهای امروز نجات یافت.
۳. تقریر انتقادی - دیالکتیکی
این تقریر بر نفی کاشفیت علم و اصرار بر ارزشمداری همهی علوم استوار است و معتقد است علوم و فنون غربی همگی برساختهی قدرت و فرهنگ انسان غربی و سرمایهداران زالوصفت و طاغوتی است و امکان گزینش دانش از ارزش وجود ندارد. لذا باید در تمنای تاسیس علوم و فنون ارزشمدار و جهتدار دیگری بود.
رویکردهای انتقادی و دیالکتیکی خود از تنوع و تکثر برخوردار دارند برخی با رویکردهای نومارکسیستی و متاثر از حلقه فرانکفورت به نقد تجدد نشستهاند و برخی با مبانی پدیدارشناسی و تفسیرگرایی، از ذات غرب و تکنولوژی پرسش میکنند. اما نکتهی مهم این است که در پس این انتقادات و ستیزها، هیچ طرح اثباتی وجود ندارد و به آینده حوالت داده میشود.
🔹 رویکرد سوم: نگرش اجتهادی و «لابشرط»
رویکرد سوم براساس یک دستگاه مستقل فلسفی و الهیاتی دو رویکرد پیشین را نقد میکند و معتقد است که هر کدام یک جنبهی واقعیت اجتماعی غرب و حقیقت علم و فناوری را ملاحظه کرده است و از جنبهی دیگر غفلت کرده است و این محصول تقلیل انگاری واقعیت به یک لایه است.
در این رویکرد، واقعیتها لایههای وجودی و ساحتهای ماهوی مختلفی دارند و باید با ملاحظهی همه این حیثیتها به داوری و تجویز پرداخت. بر این مبنا، تمدن غرب و مظاهر این جهانی یک واقعیت از واقعیتهای این جهانی است که در عین وحدت هویتی، از نقاط قوت و ضعف، فرصتها و تهدیدها برخوردار است و به راحتی نمیتوان آن را اخذ کرد و ارزشها جدا کرد و نه به آسانی میتوان آن را نفی کرد و به ستیز با آن پرداخت. از این رو، نیازمند یک دستگاه فلسفی هستیم که ابتدا نظامی منسجم از معرفتشناسی، هستیشناسی و انسانشناسی را عرضه کند و بر آن اساس به غرب و مظاهر آن نگریسته شود. از اینرو، این رویکرد نه «بشرط شئ» است و نه «بشرط لا» بلکه در درجهی اول «لابشرط» نسبت به غرب و فناوریهای آن است بلکه بعد از ارائه صورتی از حکمت و فقاهت روش مواجههی اجتهادی با آن را مشخص میکند.
این رویکرد، رویکرد متفکران انقلاب اسلامی است که در ادامه بدان پرداخته میشود.
❇️ طرح فلسفی تجددشناسی و غربشناسی در عقلانیت انقلاب اسلامی
یکی از وجوه تفکر متفکران انقلاب اسلامی، تفکر در باب تحولات جدید زندگی بشر و تامل در بنیادهای فلسفی تمدن غرب و دست آوردهای علمی و فناورانهی آن است.
نکتهی مهم در تجددشناسی و غرب شناسی متفکران انقلاب اسلامی این است که این متفکران برای شناخت تجدد و نقد غرب و وجوه فرهنگی و سیاسی آن به سراغ تفکرات غربی و دستگاه مفهومی امثال هگل، مارکس، نیچه، هایدگر، گنون، وبر، فوکو، مارکوزه، فروید، لاکان نرفتند و بر دستگاه مفهومی آنان بنای غربشناسی خودرا استوار نکردند آنچنان که بسیاری از غربستیزان ایرانی چنین کردهاند بلکه تلاش داشتهاند تاباتکیه برمباحث فلسفی «حکمت متعالیه» و «منطق اجتهاد» این مسیر راطی کنند البته ازدادههای تاریخی وتأملات نظری سایر نویسندگان ومتفکران هم استفاده کنند.
متفکران انقلاب اسلامی با تکیه برمباحث حکمت متعالیه و بخصوص نظریهی «فطرت»، «تشکیک وجود»، «اتحاد علم و عالم و معلوم»، «حرکت جوهری»، «تکامل ارادی انسان» و ... بنیاد غربشناسی خود را طراحی کردهاند.
در طرح متفکران انقلاب اسلامی، علاوه بر برجستگی جنبههای انتقادی و رهایی بخش به بحثهای اثباتی و سازندگی هم توجه شده است وبراساس معارف دینی درصدد ارائه طرحی از الگوی پیشرفت اسلامی هستند.
🛑 ادامه دارد ...
•┈┈••✾••┈┈•
❇️ #امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121/1655
📌 حقیقت در پرتو واقعیت
بخش نهم:
❇️ متفکران محوری در تجددشناسی
🔸 امام خمینی
امام خمینی با تاکید بر مفهوم #فطرت در آثار مختلف خود و بخصوص کتاب «شرح جنود عقل و جهل» و «کشف الاسرار» نکات ارزشمندی در زمینه شناخت صحیح غرب، علم و فناوری مطرح ساختهاند که بعدها در سخنرانیهای انقلابی خود آن را تفصیل دادهاند و در مباحثات فقهی و حکومتی پس از پیروزی انقلاب اسلامی بر همان مبنا، روش درست مواجههی حکومت اسلامی با موضوعات جدید را تبیین کردهاند. نقدهای ایشان به تمدن غرب و سیاستهای کشورهای غربی و همچنین پیام تاریخی ایشان به گورباچف از مهمترین آثار غربشناسی ایشان است.
نظریههایی نظیر «جنود عقل و جهل»، «خطابات قانونی»، «زمان و مکان»، «تبدّل موضوع»، «ولایت مطلقهی فقیه»، «استقلال و خودباوری»، «مصلحت» و سیاست «نه شرقی و نه غربی» از جمله عناصر مهم دخیل در غربشناسی امام خمینی است.
🔸علامه طباطبایی
علامهی طباطبایی نیز با ارائه نظریهی #اعتباریات تلاشی بسیار موفق برای فهم فرهنگ و تمدن داشته است و در کتاب اصول فلسفه و روش رئالیسم و بخشهای زیادی از تفسیر شریف المیزان و مقالات متعددی، بنیانهای مواجهه با پدیدههای جدید را ترسیم کردهاند و بارها به نقد بنیانهای فکری و اخلاقی تمدن غرب پرداختهاند. طرح بنیاد «فلسفهی تطبیقی»، «ولایت و زعامت»، «ثابت و متغیر»... از جمله عناصر مهم و مؤثر در دستگاه غربشناسی و تجددشناسی علامه طباطبایی است.
🔸 شهید مطهری
شهید مطهری قهرمان غربشناسی فلسفی و الهیاتی دوران معاصر است که با استفاده از افکار و آثار دو استاد خود یعنی امام خمینی و علامه طباطبایی و مبتنی بر حکمت متعالیه و بخصوص طرح #فلسفه_حرکت، طرحی نو و بدیع در غربشناسی درافکنده است که فهم آن نیازمند توجه جدی و عمیق به همهی آثار ایشان است.
شهید مطهری این طرح را با شرح و توضیح و بسط کتاب «اصول فلسفه و روش رئالیسم» آغاز کرد و تا قبل از شهادتش حتی در آخرین بحثهای خود مانند «شرح مبسوط منظومه»، «فلسفهی تاریخ» و «اقتصاد تطبیقی» آن را بسط و تفصیل داد. نظریاتی همچون «تکامل اجتماعی انسان»، «نفاق جدید»، «اسارت علم»، «اسلام و نیازهای زمان»، «اجتهاد»، «ثابت و متغیر»، «نبرد حق و باطل»، «انسان کامل» از جمله عناصر مهم در دستگاه غربشناسی استاد شهید مطهری است. کتاب «علل گرایش به مادیگری» یکی از شاهکارهای استاد مطهری در تحلیل تاریخی و فلسفی تمدن غرب و تبیین چرایی ایجاد مادیگری، براساس مبانی معرفتشناسی و انسان شناسی حکمت متعالیه است.
🔸سایر متفکران
در کنار این سه متفکر محوری باید از شخصیتهای مهم و تأثیر گذار دیگری یاد کرد که در طول نیم قرن توانستند براساس حکمت اسلامی و معارف قرآنی، ما را با وجوه مختلف تجدد و تمدن غرب آشنا کنند و راه خروج از بنبستهای آنرا بیان کنند و زمینه فکری شکل گیری نظام اسلامی براساس نه شرقی و نه غربی را فراهم کنند و یا همان مسیر را تکمیل کنند: شهید بهشتی، شهید صدر، آیت الله العظمی خامنهای، آیت الله مصباح یزدی و آیت الله جوادی آملی از جمله شخصیتهای مهم این میدان هستند که بررسی آرا و اندیشه های ایشان بسیار راهگشای ما خواهد بود.
🛑 ادامه دارد ...
•┈┈••✾••┈┈•
❇️ #امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121/1657
📌 حقیقت در پرتو واقعیت
بخش دهم:
❇️ اصول فلسفی دخیل در تجددشناسی
پرداختن به دستگاه فکری و شبکهی مفهومی متفکران انقلاب اسلامی در تجدد شناسی و غرب شناسی و بیان جزییات آن و تبیین امتدادات آن در شناخت سبک زندگی غرب و مظاهر تمدنی و سیاسی آن نیازمند پژوهشی مفصل و فرصتی فراخ است پ از رسالت این یادداشتها خارج است اما به نحو اجمال و صرفا برای آشنایی اولیه خوانندگان عزیز، برخی از مبانی و دلالتهای این نظریه به صورت فهرستوار بیان میشود:
۱. واقعیت، دارای مراتب طولی مرتبط و هماهنگ است که هر مرتبهی پایینتر به مراتب بالاتر وابسته و بلکه تجلی و رقیقهی آن است.
۲. هر مرتبه از مراتب واقعیت، نیز دارای لایههای وجودی و ساحتهای ماهوی متنوعی هستند.
۳. موجودات، از یک سلسله مراتب وجودی و تشکیکی برخوردارند که هر چه به مراتب عالیتر پیش رود کاملتر و بینقصتر و نامحدودتر است و هر چه به سمت پایینتر نزول کند ناقصتر و محدودتر است تا به مرز نیستی و عدم برسد.
۴. همهی پدیدههای این جهانی(دنیوی) ذاتا در حال حرکتند و همواره ترکیبی از نقص و کمالند، دارای نتایج خوب و بد هستند، و از فرصتها و تهدیدهایی برای انسان برخوردارند. لذا نباید انتظار امر کامل مطلق و بینقص را از امور این جهانی داشت و بهشت آسمانی را در زمین جستجو کرد، بلکه انسان همواره در حال حرکت دائم به سوی کمال مطلق و رفع نواقص و شرور است و این حرکت در این جهان هیچگاه پایان نمیپذیرد و البته امکان تکامل هر عصری از اعصار گذشته وجود دارد همچنان که امکان ارتجاع و عقبگرد هم وجود دارد.
۵. «معرفت» بر «اراده» تقدم دارد و «علم» از فرهنگ و ارزشها در مقام ثبوت استقلال وجودی و نفسالامر دارد و نمیتوان علم را به فرهنگها و ارزشها، ایدئولوژیها فروکاست. علم، حقیقتی است که جوهرهی آن کشف واقعیت و حکایت بخشی از واقعیت است؛
۶. انسان امکان دستیابی به معرفت کاشف از واقعیت را دارد و امکانات مختلفی در درون انسان برای کشف حقیقت وجود دارد: حواس، عقل و قلب از این جمله است که هر کدام امکانی را برای شناخت مرتبهای از مراتب واقعیت و ساحتی از ساحتهای حیات انسانی را به وجود میآورد.
۷. در این میان نقش عقل، بسیار محوری و اساسی است. عقل از توانایی و حجیت ذاتی در شناخت وقایعی که در قلمرو احاطهی آن است برخوردار است. عقل مدرک کلیات و کاشف روابط وجودی است که با حواس قابل ادراک نیست. عقل امر برساختهی تاریخ و فرهنگ نیست، هرچند نیازها، فرهنگها و ارزشها در فعال کردن عقل و نوع و میزان توجه آن تاثیر گذار است.
۸. معرفتهای انسان به لحاظ واقع نمایی و صدق، صورتهای متنوعی دارد که باید به تنوع و تکثر آنها توجه ویژهای داشت تا جلوی مغالطات و بدفهمیها گرفته شود. در یک تقسیم بندی اولیه، ادراکات انسان به ادراکات حقیقی و اعتباری تقسیم میشوند. ادراکات اعتباری که سازندهی حیات اجتماعی انسان است اموری وابسته به مصالح و منافع انسان است و به ثابت و متغیر تقسیم میشود. براساس نظریهی اعتباریات، بخشی از دستگاه معرفتی انسان، برآمده از درک انسان از مصالح و مفاسد زندگی است و به اعتبار هر درکی از مصلحت و مفسده، این دستگاه معرفتی تغییر میپذیرد و نظم شبکهای متفاوتی مییابد. البته ممکن است تک تک مفاهیم و گزارهها در دو دستگاه معرفتی باشد اما تفاوت در نوع چینش و جایگاه وجودی آنهاست.
۹. علت فاعلی و حقیقی حرکت انسان به سمت «علم» و به کار گیری «عقل»، فطرت حقیقتجویی و فطرت ابداع و نوآوری در فاعل شناسا و تنفر از نقص و جهل است؛
۱۰. نقش زمینهسازی (علت معده) ارزشها و فرهنگ در کشف حقایق و ظهور آن در جهان اجتماعی(مقام اثبات) را نمیتوان انکار کرد؛ یعنی این امور، شرط ایجاد هستند اما لزوما شرط بقا نیستند. به تعبیر دیگر، زمان و مکان و فرهنگ و تاریخی، زمینهی اکتشاف لایهای از واقعیت را فراهم میکند و امکانی را برای انسان میآفریند و انسانها در پرتو آن امکانها، عقل خود را میتوانند به کار بگیرند و به شناخت واقعیت و درک وجوهی از آن بپردازند. البته همواره، لایهها و ساحتهایی از واقعیت در خفا و غیاب واقع میشوند و انسان از آن غفلت دارد.
۱۱. از آنجا که انسان موجودی در حال صیرورت و شدن است، تغییر کمیت و کیفیت نیازهای انسان و رشد معرفتی او، موجب تکامل اجتماعی انسان میشود و بدین جهت، فطرتا میل به کشف عرصههای جدیدتر و متنوعتری از واقعیت پیدا میکند.
۱۲. آرمانها و نیازها و همچنین جهانبینی انسان به صورت شبکهای یک جهان معنایی را در ذهن آدمی ایجاد میکند که انسان همواره از منظر آن به واقعیتها مینگرد و لایههای وجودی و ساحات ماهوی آن را میشناسد. بنابراین فهم انسان فهم شبکهای و نظاممند تحت حاکمیت «جهان معنایی» و «نظام دانایی» اوست.
🛑 ادامه دارد ...
•┈┈••✾••┈┈•
❇️ #امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121/1658
📌 حقیقت در پرتو واقعیت
بخش یازدهم:
۱۳. هر جهانبینی و جهان معنایی، به لایهها و مرتبههایی از مراتب نامحدود وجود و ساحاتی از ساحتهای بیکران حیات انسان نظر دارد و درصدد انکشاف آن است و ممکن است از برخی از ساحتهای دیگر حیات و لایههای وجود غفلت داشته باشد. بر همین اساس، هر فرهنگ و جامعهای، نوع خاصی از علم و دانش را اقتضا دارد. به طور مثال، در جامعهای که جهانبینی مادی حاکم باشد به طور طبیعی، طبیعت و ابعاد مادی پدیدهها مورد توجه قرار میگیرد و از سایر مراتب وجودی همان پدیدهها غفلت میشود. عالِم در این جهان معنایی نیز با فطرت حقیقت جویی و ابداع، صرفا به سمت کشف همین ابعاد و وجوه مادی حرکت میکند و دقایق و لطایف فراوانی را کشف میکند اما از جنبههایی هم غافل میشود. از این رو، در این جهان معنایی، «علم تجربی» و دقّتهای کمی، مرجعیت مییابد و سایر منابع و روشهای معرفتی به حاشیه رانده میشود.
۱۴. بواسطهی کمبود وقت و سرمایههای انسان و همچنین به جهت آثار تکوینی هر واقعیتی از وقایع این جهانی، بهرهگیری انسان از هر پدیده این جهانی، در گرو دقت، مراقبت و گزینش انسان است و به صورت احساسی، یله و رها و گترهای نمیتوان با پدیدههای این جهانی مواجه شد و الا موجب انحراف و فساد میشود. از جملهی این واقعیتها، واقعیت «علم» است. هر چند «علم» کشف حقیقتی از حقایق است اما آیا هر علمی را باید گرفت و به کار بست؟ پاسخ منفی است. آن علمی را باید یاد گرفت و به کار بست که نقشی در تعالی و پیشرفت انسان و جامعهی انسانی داشته باشد باشد. از اینرو، با هر تعریفی از تعالی و پیشرفت، شبکهای از علوم و فناوریها اهمیت مییابد و جایگاه و نقش هر علم و فناوری در این شبکهی معنایی مشخص میشود. بنابراین، هر فرهنگ و تمدنی در حاشیهی نظامی از دستهبندی علوم و فناوریها شکل میگیرد که متفاوت از سایر فرهنگها و تمدنها است.
۱۵. براین اساس مدیریت علم و فرهنگ امری ممکن و در عین حال صعب و مشکل است و نیازمند یک دستگاه فلسفی و عقلانیت اجتماعی است که توان محاسبه و تدبیر امور را به انسان بدهد.
۱۶. لزوما «سنت» و «تجدد» دو امر متضاد و متعارض نیستند بلکه در هر کدام صورتهایی از نظم علمی و فرهنگی وجود دارد که محصول جهان معنایی حاکم بر آنها است که در عین اشتراک در برخی از معرفتها و فنآوریها، تمایزات جدی و اساسی هم با یکدیگر دارند. این تمایز و تفاوت اختصاصی به سنت و تجدد ندارد بلکه در درون خود سنت و تجدد نیز صورتهای متنوع و متکثری از نظم علمی و فرهنگی وجود دارد که متعارض و متضاد با نظمهای دیگر است همچنان که در تجدد این چنین است و نمیتوان آن را به یک صورت واحد فرو کاست.
۱۷. مشکل تقابل سنت و تجدد ریشه در «مطلق شدن» نظم علمی، فرهنگی اجتماعی و عدم توجه به تغییرات و تحولات اجتماعی دارد.
سنت به عنوان صورتی از نظم زندگی در زمانهی خودش و مبتنی بر امکانهایی که وجود داشته شکل گرفته است و تجدد نیز فقط یک صورتی از نظم اجتماعی ممکن و مناسب با اقتضائات انسان و فرهنگ غرب شکل گرفته است که نباید هویت مطلق و تغییرناپذیر به خود بگیرد. مشکل اصلی در وضعیت تمدنی امروز، این حصر گراییها و مطلق نماییهاست.
۱۸. سخن از «تقابل سنت و تجدد» و یا «جمع سنت و تجدد» به عنوان دو صورت از نظم اجتماعی متناسب با شرایط و امکانهای تاریخی، سخن دقیقی نیست. بلکه هم سنت و هم تجدد متعلق به یک تاریخ و مرحلهی حرکت تکاملی انسان است. امروزه ما نیازمند به یک الگوی سوم هستیم که با استفاده اجتهادی از ظرفیتهای سنت و تجدد باید به «ساخت نظمی نوین از جامعه و تمدن» اندیشید نظمی که افقگشای آیندهی انسانی و متعالی ما باشد. آیندهای که صلح و عدالت بر جهان حاکم باشد و هر ظلم و استکباری قابل کنترل و مدیریت باشد، آیندهای که عقل انسان شکوفا شده باشد و انسانها با ارادهی آزاد در مسیر تعالی و سعادت حرکت کنند.
۱۹. بر این اساس باید میان «استکبارستیزی» با مطلق «غربستیزی» فرق گذاشت. براساس حکمت و عقلانیت انقلاب اسلامی، امروزه «علم» و «فناوری» در اسارت ارزشهای استکباری نظام حاکمهی کشورهای غربی است، حاکمیتی که بر پایه منطق «قدرت» و «قدرت پول و رسانه» به استخفاف و استضعاف بشریت امروز پرداخته است و همین موجب بنبست های اخلاقی و فرهنگی و بحرانهای بزرگ اجتماعی و زیست محیطی شده است.
۲۰. تنها راه خروج از این وضعیت اسفبار، کنار گذاشتن «منطق قدرت» و ایدهی کنترل و سرپرستی ارادهها و بازگشت به «منطق هدایت» و طرح شکوفاسازی عقلهای بشری و گسترش فرهنگ پرسش و تفکر است که اگر عقل بشر آزاد شود توحید حاکم میشود و تمام فسادها و ظلمها که محصول کثرت است به حاشیه رانده میشود و تعالی و عدالت محقق میشود همچنان که در زمانهای ظهور موعود موجود چنین شود.
•┈┈••✾••┈┈•
❇️ #امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121/1659
📌 شرحی بر دعای تحویل سال
آیت الله العظمی جوادی آملی:
هدايت تكويني حدّ و مرزي ندارد و چون همه آفرينش جنود الهي اند: (ولله جنود السَّماوات والأرض) و خداي سبحان همه نظام را در دست قدرتش دارد و تنها اوست كه انسان و راه هدايت او را مي شناسد، از هر راهي كه بخواهد و مصلحت بداند، مي تواند انسان را هدايت كند. هميشه چنين نيست كه او را از طريق مسجد و مدرسه هدايت كند، زماني از طريق دوستي خوب و زماني به وسيله همراه و همسايه اي شايسته، گاه با ايجاد شوق دروني براي علم و ياديگري، كتابي را در مسيرش قرار مي دهد و گاهي در لحظه اي با ديدن صحنه اي در طبيعت يا به الهامي، زندگي او را متحوّل مي سازد و او را به سوي خود مي برد. «يا مقلب القلوب والأبصار، يا مدبّر اللّيل والنّهار يا محوّل الحول والأحوال، حوّل حالنا إلي أحسن الحال».
✍قرآن در قرآن، صفحه 192.
#عید_نوروز
#بهار_طبیعت
#هدایت_تکوینی
•┈┈••✾••┈┈•
❇️ #امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121/1660
📌 سوفسطائیان در جمهوری اسلامی ایران
چندی پیش دوستی فرهیخته متنی زیبا، متین و تأمل برانگیز درباب انتخابات و وضعیت اکنون ما نوشت که هرانسان دغدغهمند نسبت به انقلاب و ایران را به تفکر وا میداشت و میدانی فراخ را برای گفتگو و مباحثهی عالمانه میگستراند.
لب و جوهرهی آن یادداشت تحلیلی از قدرتگرفتن سوفسطاییان در دموکراسیهای یونان باستان و تکرار دوبارهی آن در دموکراسیهای مدرن از طریق رسانه بود.
نکته مهم آن متن، تذکار برآمدن سوفسطاییان در جمهوری اسلامی است. خطری که برای هر نظام سیاسی بسیار خطرناک و خانمان سوز است. همچنان که علامهی طباطبایی و شهید مطهری در مقالهی دوم از کتاب شریف «اصول فلسفه و روش رئالیسم» به خوبی بنیان سوفیسم را فیلسوفانه برملا کردهاند و بدین جهت امکان مطرحشدن اندیشهی انقلاب اسلامی را فراهم کردند و الا بدون برملا شدن سوفیسم امکان انقلاب اسلامی فراهم نمیشد. چرا که سوفیطائیان قهرمان مدیریت افکار عمومی وکنترل ارادهها در جهت کسب قدرت باروشهایی کاملا جذاب وحق به جانب هستند.
چه خوب است باردیگر به ذات سوفیسم وفعل سفسطه توجه عمیق شود تامشخص شود که سوفیستها چه کسانیاند وچگونه وارد عرصهی قدرت و انتخابات میشوند و گوی رقابت را از دیگران میربایند وبر اریکهی قدرت تکیه میزنند.
سوفیستها مردمان عجیبی نیستند وسفسطه چندان هم زشت و بیمنطق نیست؛ که اگر بود، جزء صناعات خمس نمیآمد ومنطقیان بدان وقعی نمینهادند. بلکه بسیار مهم و تأثیرگذارند. سوفیستها مهمترین چهرههای اجتماعی (سلبریتی) وخطیبانی ازجنس همین مردمند و بیش از دیگران زبان مردم را بلدند، خودرا استاد کل و عالِم همه چیزدان (بخوانید علامه، دکترینال، تئوریسین و تحلیلگر) نشان میدهند و سخنان سطحی و عوامانهی خود رادر صورتی جذاب وشبه علمی به جامعه عرضه میکنند به نحوی که جامعه آنان را دانای کل (سوفیست) میپندارند و به آنها اعتماد میکنند. مردمان تحول خواه، بیش ازدیگران ، آنان را عینی و کاربردی، انقلابی وروشنضمیر میدانند که به تبیین حقیقت به طور قطع ویقین میپردازند و اصلا مو لای درز تحلیل، صداقت و جهادتبیین آنها نمیرود.
هر آنچه سوفیست میگوید برای مردمان قطعی است و مثل روز روشن است ونیازی به دلیل ومدرک ندارد، قطعی است چون او میگوید. اگرکسی هم نقدی کند یا مزدور است ویا دارای فساد فکری و یا اقتصادی است که اسناد آن رو خواهد شد.
سوفیست یاهمان دانای کل، بدون هرگونه تخصص واقعی و تحصیلات بلند مدت اکادمیک، در هر موضوعی سخن میراند و باشجاعت به هرکه بخواهد امر ونهی میکند وبه راحتی به این و آن نسبتهایی میدهد بدون آنکه خودرا موظف به ارائه اسناد ومدارک بداند، نه مخاطبان سند ودلیلی طلب میکنند چون او دانای کل است ونه مسئولان جرئت لازم را دارند، چون سوفیست، باقدرت رسانه و لشکر سایبری، افکار عمومی را علیه او بسیج میکند و از کاه کوه میسازد و کوه را کاه جلوه میدهد.
سوفیست، قهرمان صنعت خطابه و سفسطه و مغالطه است وبا استخفاف مخاطبان به تعطیلی عقل برهانی نظر دارد وسفسطه را عین عقلانیت جلوه میدهد. حضور نام وآثار متفکران و حکیمان جامعه را بر نمیتابد و با حذف نام و آثار آنها و یا تحریف و تفسیر بهرأی، زمینهی تحمیق ملت را فراهم میکند. پس از آنکه بهواسطهی قدرت رسانهها و خطابه به شهرت اجتماعی رسید حکیمان و متفکران اصیل را گوشهنشین،خانهنشین و حتی زنداننشین میکند و برای کارگزاران خدوم، اسناد رو میکند و پروندهی سنگین در رسانهها بالا میآورد و قبل از هردادگاه صالحی، حکم غیابی مخالفان خود رادر منبرها وتریبونهای عمومی صادر میکند.
اگر خوب بیاندیشیم هیچ خطری برای یک نظام سیاسی و جامعهی انسانی، بالاتر از سوفیسم نیست.
البته هیچ پادزهری هم بالاتر از عقل و تفکر و برهان و اجتهاد نیست.
رسالت ما حوزویان در این وانفسای جنگ شناختی و غلبهی سفسطه و مغلطه و جایگاه ویژهی سوفسطاییان در معادلات اجتماعی کشور، تنها یک چیز است و آنهم احیا عقول مردمان جامعه است و این همان رسالت انبیا الهی است که امیر المومنین(ع) فرمودند:
لَمّا بَدَّلَ اَکْثَرُ خَلْقِهِ عَهْدَاللهِ اِلَیْهِمْ فَجَهِلُوا حَقَّهُ وَ اتَّخَذُوا الاَنْدادَ مَعَهُ وَ اجْتالَتْهُمُ الشَّیاطینُ عَنْ مَعْرِفَتِهِ وَ اقْتَطَعَتْهُمْ عَنْ عِبادَتِهِ فَبَعَثَ فیهِمْ رُسُلَهُ وَ واتَرَ اَلَیْهِمْ اَنْبیائَهُ لیَستَادُوهُمْ میثاقَ فِطْرَتِهِ وِ یُذَکِّرُوهُمْ مَنْسِىَّ نِعْمَتِهِ وَ یَحْتَجُّوا عَلَیْهِمْ بِالتَّبْلیغِ وَ یُثیرُوا لَهُمْ دَفائِنَ #العُقُولِ وَ یُرُوهُمْ آیاتِ الْمَقْدِرَةِ: مِنْ سَقْف فَوْقَهُمْ مَرْفُوع وَ مِهاد تَحْتَهُمْ مَوْضُوع وَ مَعایِشَ تُحْیِیهمْ وَ آجال تُفْنیهِمْ وَ اَوْصاب تُهْرِمُهُمْ وَ اَحْداث تَتابَعُ عَلَیْهِمْ.
•┈┈••✾••┈┈•
❇️ #امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121/1661
امتداد حکمت قرآنی و فلسفه الهی
📌 سوفسطائیان در جمهوری اسلامی ایران چندی پیش دوستی فرهیخته متنی زیبا، متین و تأمل برانگیز درباب انت
📌 سوفسطائیان در جمهوری اسلامی
بعد از انتشار مطلب سوفسطائیان در جمهوری اسلامی چند نفر از عزیزان که برخی از شخصیتهای حوزوی هستند واکنش مثبت نشان دادند که عیناً نقل میشود:
❇️بازتابها
🔹 بازتاب اول:
سلام و ادب
احسنت به مطالب خوبتان در کانال
بالاخص این مطلب آخر درباره سوفسطائیان انقلاب اسلامی.
خدا به قلم و فکر شما برکت دهد
خیلی مخلصیم⚘️⚘️
🔸بازتاب دوم:
سلام و نور
طیب الله انفاسکم
به نظرم همین موضوع «سوفسطاییان جمهوری اسلامی » می تواند دستمایه خوبی برای گفت و گو باشد.
شاید مهمترین ویژگی این تبار به دلیل نداشتن چارچوب نظری و نگاه دقیق به مبانی اسلامی اعتقاد عملی به نسبیت است
بن مایه بی مایه و لغزانی که اندیشه را در ساحت نظر و عمل به تذبذب و نفاق می کشاند.
مناسب است برخی نکات کتاب اصول فلسفه و روش رئالیسم که ویژگی های این جریان را نشان می دهد جنابعالی طرح کنید
ارادت
🔹 بازتاب سوم:
#سوفسطائیان
همانطور که ذغال خوب در کنار رفیق بد تأثیر گذار است
بدنه خاموش و نیز بدنه ساکت حوزه نیز در رشد این طیف در حوزه تأثیر گذار هستند.
حضرت آقا می فرمودند مبانی و اهداف آینده حوزه را حتی در جمعهای کوچک مرور و بیان کنید تا همگانی شود و به شکل مطالبه عمومی درآید.
در بازار عقلانیت حوزه باید مغازه های متعددی از سرمایه های خرد تشکیل شود
تا بازار انحصاری نباشد.
الان در برخی موضوعات بازار شبه انحصاری پدید آمده که یکی از تبعات آن
همین سوفسطائیان است.
اینجانب متعدد در مجالسشان به عنوان ناقد شرکت کرده ام اما تنها بوده ام.
🔹بازتاب چهارم:
با عرض سلام و احترام
من چند وقت هست پیگیر مطالب کانال شما هستم
موضوع سوفسطاییان انقلاب اسلامی شما بسیار موضوع جالبی بود از شما متشکرم
به نظرم رسید برای موضوع پایان نامه سطح ۳ میشه از این نوع موضوعات انتخاب کرد.
•┈┈••✾••┈┈•
❇️ #امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121/1662
📌سوفسطائیان در جمهوری اسلامی
🔹ماجرای عجیب و مشکوک حمله آن زن بیاخلاق و بیشرافت به یک طلبه در درمانگاه قرآن و عترت قم و جنجال رسانهای رسانههای مزدور خارجی و سلبریتی های داخلی و بخصوص کانالهای برخی #آخوند_سلبریتیها، #مداح_سلبریتیها و اظهارات برخی از #دولت_زنان دولت انقلابی نشان از قدرت رسانهای #سوفسطائیان در جمهوری اسلامی دارد که به تخریب بنیانهای اعتقادی و اعتماد عمومی نظر دارند.
🔸 سوفسطائیان در هر رنگ و لباس و در هر جایگاه و منصبی جا خوش کردهاند و با خطابه و رسانه، قبل از هر دادگاهی حکم صادر میکند و آبرو میبرند. حتی به اسم انسان دوستی و حمایت از دین و عدالت، #شوکران_سکولاریسم را پیشنهاد میدهد.
🔹 سوفسطائیان یا همان دانای کل، #خود_وکیل_پنداران و خودکارشناس پندارانی هستند که در هر ماجرایی سرو کلهشان پیدا میشود و تلقی خود را معیار درستی و صدق میدانند و اصلا به قانون و مقررات اعتقادی ندارند و هیچگاه نظر خود را به کارشناسان و متخصصان و حکم دادگاه صالحه منوط نمیکنند. آنها قضایا را آنچنان ساده و سطحی میکنند که «بله، همه چیز مثل روز روشن است» و با یک توئیت چند کلمهای و یا مطلب به ظاهر تحلیلی، سر و ته قضایا را به هم میآورند و در یک اتاق کوچک در بسته و آن هم در آخرشب، حکم خود را صادر میکنند.
🔸 مصیبت سوفسطاییان در جمهوری اسلامی بسیار سنگین و دردناک است افراد به ظاهر موجهی و در عین حال منافقی که در هر رنگ و لباسی و در همهی جریانهای سیاسی و در همه ماجراها، حضور دارند و با خطابه و رسانه تیشه به ریشهی قانون و دینداری و اعتماد عمومی میزنند.
#سوفسطائیان
#مغالطه
#بحران_معرفت
#از_جا_کندگی_معرفتی
•┈┈••✾••┈┈•
❇️ #امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121/1663
📌 قانون کیلویی چند؟
«قانون کیلویی چند؟ گوشت کیلویی ۶۰۰ هزارتومنه؛ برو مغازه بگو قانون، آیا یک کیلو گوشت بهت میدند؟»
این اظهارات یک راننده تاکسی مسن با ظاهری موجه به تاریخ ۲۰ اسفند ۱۴۰۲ در شهر قم است زمانی که کرایه بیشتر طلب کرد و گفتم قانون مصوب کمتر از این مبلغ است.
و آخر هم با داد و بیداد، کرایه بیشتر را گرفت و از ترس آبرو هیچ نگفتم که مبادا فیلمش از شبکههای معاند سر در آورد و بهانهای به دست سوفیستهای فضای مجازی بدهد و وا اسلاما، وا اخلاقا و وا کشورا سر دهند تا ببینندگان و پیگیریکنندگان خود را افزایش دهند. ☺️
🔹 نتیجه:
این یک نمونه از فرهنگ عمومی در جامعه ایران امروز است. میزان بیاعتباری قانون و تعمیق فرهنگ مغالطه و سفسطه در بیناذهنیت عموم جامعه برای توجیه ظلم خود.
(نشانههایی از نفوذ #سوفیسم در جامعهی ایرانی)
#سوفسطائیان
#مغالطه
#بحران_معرفت
#از_جا_کندگی_معرفتی
•┈┈••✾••┈┈•
❇️ #امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121/1664
📌 همیشه پای فتنهگران ۸۸ در میان است
(در ادامهی یادداشت: سوفیطائیان در جمهوری اسلامی)
🔹از سال ۱۳۸۸ به بعد هر مشکل و اختلافی که در کشور به وجود آمده و به بحران اجتماعی و امنیتی مبدل شده است پای برخی از افراد معدود موثر در فتنه ۸۸ در میان است. همانهایی که عموم مردم خوب کشور را به اشتباه انداختند و موجبات آشوب و بیاعتمادی ملی را در انتخابات دهم ریاست جمهوری فراهم کردند که ضررهای آن هنوز هم باقی است. دست پنهان و آشکار این افراد معدود از همان سال به بعد در بسیاری از حوادث قابل مشاهده است. از زمینهسازی برای تحریم اقتصادی تا آشوبهای خیابانی، از تخریب تصمیمات نظام تا ایجاد بحرانهای امنیتی، از طراحی فتنهی مهسا تا بزرگ کردن ماجرای یک دعوا در درمانگاه قم.
🔸 این افراد معدود که برخی از آنها در لباس روحانیت هستند و در عین حال مواجب بگیر موسساتی هستند که بودجه دولتی دارند و از پول همین نظام مدرک دکترا و اعتبار علمی به دست آوردهاند، همصدا با رسانههای آمریکایی - انگلیسی و شبکههای صهیونیستی - بهایی، از هر مشکل اقتصادی و یا دعوای ساده خیابانی سوء استفادهی کامل را میکنند تا انقلاب و نظام، حوزه و جوانان مومن انقلابی را به بدترین نحو ممکن تخریب و اعتماد عمومی و وحدت ملی را تضعیف کنند و در نهایت #شوکران_سکولاریسم را به مردم و نظام تحمیل کنند.
🔹عموم استدلالهای این جریان، مغالطه و سفسطه است. مغالطههایی که برخی محصول مقدمات #دروغ است و برخی ناشی از ترکیب ناصواب از مقدمات درست و یا برآمده از #داستانسرایی و روایت_پردازی ناقص و معیوب از یک حادثه براساس تسویل نفس و خیالپردازی است. که ای کاش آثار منطقی و علمی در افشای این مشکلات نوشته شود و آنچه هم نوشته شده است به دست عموم مردم ایران برسد که مطلع بشوند: «خانه از پای بست ویران است»
🔹این جریان بسیار اندک اما پر سر و صدا، در همهی این ماجراها - که وقوع بسیاری از آنها برای یک کشور ۸۰ میلیونی با سلایق مختلف طبیعی و با قانون و ساختارهای موجود قابل مدیریت است - تلاش کرده است تا #سوفسطائیوار با ارائه یک روایت معیوب و ناقص از حوادث، بخشی از بدنهی سنتی حوزه را نیز تحریک کنند و از عواطف مذهبی و دلسوزیهای بیشائبهی آنها هم سوء استفاده کنند. از اینرو، زیاد اتفاق میافتد که استادی از حوزه و یا پژوهشگر دغدغهمند دانشگاهی، غیر دقیق سخنی میگوید که محصول مطالعهی عمیق ایشان در جوانب مختلف ماجرا نیست بلکه معلول القائات این جریان معدود و معلوم الحال است.
🔸 بار دیگر در ماجرای مشاجره در #درمانگاه قرآن و عترت، فعالیت گستردهی رسانهای و خطابی و داستانسرایی این جریان عنود و اظهارات تند و تحلیلهای شتابزده و کینهتوزانهی آنها قابل مشاهده و نیازمند مطالعهی جدی و راهبردی است. ای کاش فرصت بود تا یک تحلیل جامعهشناسی از اقدامات رسانهای و جوسازیهای اجتماعی این جریان معدود اما پر سر و صدا انجام میشد تا از نتایج و آثار سوء فعالیتهای رسانهای آنها در جامعه و سلب اعتماد عمومی و عصبانی کردن جوانهای انقلابی پرده برداشته میشد. در این صورت روشن میشد که این جریان در بسیاری از عصبانیتها و پرخاشگریهای موجود در جامعه و حتی تندرویها و افراطها به صورت مستقیم و غیر مستقیم دخیل هستند اما در عین حال دیگران را به خشونت و افراطگری متهم میکنند اما از نقش غیر مستقیم خود در القای خشونت و عصبانیت و تندرویهای اجتماعی و مذهبی هیچ نمی گویند.
🔹 خلاصه غفلت از فعالیتهای این جریان و عدم افشای عاقلانه و حکیمانهی تصمیمات و کنشهای آنها، چالشهای بیشتری را در آیندهی نزدیک به وجود خواهند آورد و دستاندازیهای بیشتری برای مردم و کشور به وجود میآورند.
🔸 اگر خوب این جریان و سایر جریانهای #سوفسطائیمسلک در جریانات مختلف انقلاب اسلامی شناخته شوند و غنای اظهارات و نحوهی شگردها و اقدامات ماجراجویانه، منافقانه و وحدتشکنانهی آنها به کنشگران اجتماعی از همهی طیفهایی مختلف سیاسی و جوانان دلسوز و مؤمن ایرانی که دل در گرو عزت ایران عزیز دارند معرفی شود قطعا این جوانان و کنشگران با احتیاط بیشتری عمل خواهند کرد تا بهانه به دست این آتشبیاران معرکه ندهند و در مشاجرات و اختلافات اجتماعی و سیاسی به #قانون و رأی مراجع ذی صلاح تمکین کنند و به خطابه و رسانهی سوفسطائیان وقعی ننهند. انشاءالله
#سوفسطائیان
#شوکران_سکولاریسم
#آخوند_سلبریتیها
#فتنه_۸۸
•┈┈••✾••┈┈•
❇️ #امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121/1665
📌 از جاکندگی معرفتی و عصبانیت افسارگسیختهی اجتماعی در فضای عینی و مجازی
🔸در طول ۱۴ سال گذشته و بعد از فتنه ۸۸ بارها با دوستان از بحران آگاهی و از جاکندگی معرفتی در جامعهی ایرانی و گسترش سوفسطائیان در عرصهی رسانه و خطابه، موسیقی و مداحی، بازیگری و نویسندگی سخن گفته شد و هربار هم با مخالفت جمعی از دوستان و برچسب زنی آنها مواجه شده است.
🔹 در همان سالهای پایانی دهه هشتاد در جلسات با دوستان مختلف بحث میشد که فتنه ۸۸ محصول یک گسست معرفتی در جبههی انقلابیون است. گسستی که ریشه در تشتت فکری و فلسفی جریانهای مدعی انقلاب دارد. گفته میشد که ما در آغاز این گسست هستیم و فتنه ۸۸ یک تذکار برای اصلاح و ترمیم این گسست معرفتی و بازگشت به بنیانهای فلسفی انقلاب اسلامی است و نباید اجازه بدهیم افرادی از منبریها و تریبوندارها به عنوان رهبر فکری و نظریهپرداز انقلابی معرفی شوند چرا که به بحران آگاهی و گسست معرفتی و توسعهی سفسطه و خطابه میانجامد. اما هیچ کس توجهی نکرد بلکه مقابلههایی هم شد که بماند.
🔸اما دیگر امروز، گسست معرفتی و بحران آگاهی در جبهه مدعیان انقلاب اسلامی واضح شده است و حضور فعال و تأثیرگذار این پدیده آشکار شده است و اهل رسانه و خطابه، تصمیمگیر و میداندار بخش زیادی از جریانهای سیاسی (چپ و راست،انقلابی و غیر انقلابی) شده است و مردم جامعه را به چپ و راست، این لیست و آن لیست فرا میخوانند و از آب گلآلود ماهی میگیرند.
هرکدام به گونهای خود را نماد مردم میدانند و سایر جریانات را غیرمردمی میخوانند و از این طریق وحدت ملی را تضعیف و اعتماد عمومی را تخریب میکنند و در مواردی نظام اسلامی را با به خیابان کشاندن مردم تهدید میکنند.
🔹 عصبانیتهای افسارگسیختهی مجازی، برخی از رفتارهای خشن اجتماعی، اتفاقات چهارشنبهسوری و ضعف فرهنگ قانونمداری از آثار نفوذ این جریانات در جامعه اسلامی است.
🔸 تمام این مشکلات ریشه در #بحران_اگاهی و #غفلت از مبانی فلسفی و الهیاتی انقلاب اسلامی و دوری از آثار فکری و فلسفی متفکران انقلاب اسلامی و جایگزین شدن افراد دیگری به عنوان متفکر و نظریهپرداز دارد. از این بدتر اینکه #جهل_مرکب هم داریم و خود را بینیاز از مطالعه و تفکر در آثار متفکران و فیلسوفان انقلاب اسلامی و قانون اساسی جمهوری اسلامی میدانیم.
🔹زمانی که هر گوینده و سخنرانی در جامعه، جایگاه و نقش متفکر و نظریهپرداز مستقل و نوآور پیدا میکند و در هر کوی و برزن برای او فرش قرمز پهن و تابلوهای رنگووارنگ نصب میشود، وقتی که هر کس با هر گرایش و مسلک سیاسی و اخلاقی و تربیتی با حمایت نهادهای انقلابی و آستانهای مقدس، برای نوجوانان و جوانان دوره و اردو برقرار میکنند و به جای بیان بنیانهای فکری و فلسفی انقلاب اسلامی براساس آرا و اندیشههای امام خمینی و مقام معظم رهبری و شهید مطهری چیزهای دیگری را آموزش میدهند و دیگرانی را به عنوان فیلسوف و عارف و ... معرفی میکنند که اصل بنیانهای فلسفی انقلاب را قبول ندارند، این وضعیت استغنا و بیگانگی و بحران آگاهی در میان نیروهای انقلابی دور از انتظار نیست.
🔸امروز کنشانقلابی، بیمبنا و بیبنیان و در عین حال سطحی و ظاهربینانه شده است و از پشتوانهای عمیق فلسفی و الهیاتی برخوردار نیست. احساسات و هیجانات برآمده از رسانه و خطابه میداندار تعیین خطوط کنشکریهای انقلابی و اجتماعی شده است. امروز کمتر کتاب میخوانیم و کمتر در کلاس درس حکمت و معارف انقلاب اسلامی شرکت میکنیم، به توئیتخوانی و یادداشت خوانی و بیشتر به دیدن عکس و فیلمهای کوتاه در فضای مجازی عادت کردهایم و نهایتا در سخنرانی یک آدم همهچیز دان شرکت میکنیم و حساب شرق و غرب عالم به دستمان میآید و با همان یک فیلم و یا سخنرانی میتوانیم تکلیف عالم و آدم را روشن کنیم. سطحیانگاری و ظاهربینی، کم عمقی و بی فکری بر جامعهی ما غلبه پیدا کرده است. باید از این وضعیت اسفناک نجات پیدا کنیم. باید به مطالعهی کتابهای فلسفی و الهیاتی متفکران انقلاب اسلامی و تفکر و تعمق در بنیانهای فکری و فقاهتی انقلاب اسلامی باز گردیم. مشکل جبهه انقلاب آنگونه که همه میگویند، #رسانه نیست، مشکل #تفرقه و تشتت در مبانی فکری و بنیانهای فلسفی و کلامی انقلاب است.
🔹حکما و عقلای قوم از هر طیف و مسلک، کسانی که دل در گرو اسلام و انقلاب، ایران و مردم دارند فکری به این وضعیت اسغناک کنند و به میدان فکر و اندیشه بیایند و با یک اجماع ملی و ارتباط عمیق با مردم، راه را بر اختلافافکنیهای گونههای متنوع از سلبریتیها و سوفسطائیمسلکی از هر جریان سیاسی و گروه اجتماعی ببندند و مسیر درست و اصیل انقلاب اسلامی را بر اساس بنیانهای عمیق فلسفی و فقاهتی آن بدون افراط و تفریط تبیین کنند.
#سوفسطائیان
#از_جا_کندگی_معرفتی
•┈┈••✾••┈┈•
❇️ #امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121/1666