📌روش شناسی بحث از امتداد حکمت
✔️بخش پنجم:
🛑 ادامه مطلب سوم: گونه شناسی امتداد و الگوهای ممکن از امتداد حکمت و فلسفه
امتداد حکمت و فلسفه دارای سه حیثیت مختلف است و از جهت هر کدام از این حیثیت ها، تلقی از امتداد می تواند تغییر کند.
۱. عرصه های امتداد
۲. ظرفیت های فلسفه برای امتداد
۳. روشهای امتداد.
در ادامه این سه مطلب اجمالا تبیین خواهد شد ان شاءالله.
🔷 عرصه های امتداد
هنگامی که از #امتداد سخن گفته می شود در واقع از کشیده شدن فلسفه به عرصه های دیگری غیر از محدوده فلسفه و موضوع و مسائل آن است. از دایره فلسفه که خارج شویم عرصه های متنوع و متکثری در حیات انسان وجود دارد که امکان امتداد حکمت و کشیده شدن فلسفه در آن عرصه ها وجود دارد. امتداد حکمت در هر کدام از این عرصه ممکن است دارای خصوصیات و اقتضائات خاصی باشد که شاید با عرصه دیگر متفاوت و متمایز باشد.
🔸مهمترین عرصه های ممکن برای امتداد حکمت عبارتند از:
۱. الهیات و دین شناسی و فلسفه دین
۲. علم شناسی و فلسفه علم و روش شناسی علم ، روش شناسی اجتهاد (اصول فقه)
۳. فرهنگ و اجتماع
۴. سیاست و عرصه های حاکمیتی و مدیریتی
۵. رسانه و تبلیغ
۶. هنر و ادبیات
۷. تکنولوژی و فن آوری
۸. بحران های محیط زیستی
۹. تربیت، اخلاق و عرفان
۱۰. فلسفه و تحليل تاریخ و جریان شناسی
۱۱. اقتصاد و سیاست های مالی و پولی
۱۲. زبان شناسی
۱۳. فقه، حقوق و قانون
۱۴. سلامت و پزشکی
۱۵. طبیعت شناسی (فیزیک، زيست شناسی، و ...)
🔸حکمت با هر یک از این عرصه ها می تواند به گونه ای ارتباط برقرار کند و در آنها تأثیر گذار باشد. همچنین کارشناسان هر یک از این عرصه ها می توانند با حکمت و فلسفه ارتباط علمی برقرار کنند و پاسخ برخی پرسش های بنیادین خود را دریافت کنند و یا از قوانین فلسفي و ساختارهای علمی در آن ایده ها و طرح هایی را برای الگو سازی در دانش و عرصه خود به دست آورد.
🛑امتداد در کدام بخش علم
علم دارای اجزا و لایه های مختلفی است. این پرسش مطرح می شود که فلسفه در کدام جزء ویا لایه علم و عینیت تأثير می گذارد.برخی از این اجزا و لایه ها عبارتند از:
تاثیر از طریق اثبات موضوع علم،
اثبات واقعیت خارجی خاص،
تعیین قلمرو علم و گشودن افق جدید از واقعیت بر روی علم و عالمان،
تعیین غایت و هدف علم و جهت بخشی به علم،
تولید مبادي تصوری علم،
تولید مبادي تصدیقی و پیش فرض فلسفي علم،
تولید روش شناسی و فرایندهای پژوهش علمی،
تولید فلسفه مضاف علم،
طرح پرسش های جدید برای علم،
ارائه پاسخ فلسفي به پرسشهای علمی،
تغییر ساختار علم،
نظام سازی علمی،
و...
🛑نقش عالمان علوم در امتداد حکمت
🔹همین جا لازم است به نکته ای بسیار مهم اشاره شود و آن این است که #امتداد_حکمت فقط رسالت فیلسوف و اهالی حکمت نیست بلکه عالمان و متخصصان علوم و عرصه های دیگر نیز در این فرایند پیچیده نقش اساسی دارند. عالمان علوم با عرضه پرسشهای بنیادین و طرح ها و ایده های خود به فلسفه و حکمت و برقراری گفتگو و دیالوگ با فیلسوفان می توانند فلسفه را به سخن در آورند و اهل فلسفه را به فکر کردن و طرح دادن وادار کنند.
🔸در تجربه امتداد فلسفه در تمدن غرب این نکته به خوبی قابل مشاهده است ترابط میان رشته ها و گفتگوهای متقابل میان فیلسوفان و دانشمندان مهمترین نقش در شکل گیری تمدن فلسفي غرب را داشته است. نامه نگاری ها میان اندیشمندان غربی و نقد و انتقادهای علمی آنان از نظریه ها و ایده های فلسفي و علمی در رشد خلاقیت و نوآوری آنان تأثير زیادی داشت. به طور کتاب #اعتراضات_و_پاسخها یک نمونه برای نشان دادن این گفتگوها و رد و انتقادها است. اثری که منشأ مباحثات فلسفي و کلامي گستردهاي در تمدن غرب شد و بر جریان علمی و فلسفي غرب و فیلسوفان دانشمندان بعدی نقش زیادی داشت. همچنین به آثار و کتابهای زیادی از دانشمندان غربی می توان اشاره کرد که یک مبنا و نظام فلسفي را پذیرفته اند و براساس همان مبنا به تولید علم و نظریه پردازی در یک رشته تخصصی پرداخته اند و یک جریان جدید را در علم ایجاد کردند. به طور مثال #اقتصاد_لیبرالی و یا #اقتصاد_سوسياليستي بیش از آن که محصول تلاش فیلسوفان باشد نتیجه تلاش دانشمندان و عالمان علم اقتصاد در کشاندن فلسفه به عرصه اقتصاد است.
همچنین #جامعه_شناسی_تحصلی (پوزیتیویستی) و یا #جامعه_شناسی_تفسیری نتیجه پذیرش فلسفه تحصلی و یا فلسفه تفسیری توسط امثال #دورکیم و #ماکس_وبر و ادامه آن در دانش جامعه شناسی بود.
🔹با نگاه دقیق شاید بتوان گفت نقش عالمان و کارشناسان علوم در امتداد و کشاندن فلسفه به عرصه های علمی و زندگی بیش از خود فیلسوفان است.
🔸بنابراين امتداد حکمت یک جریان یک طرفه نیست که فقط فیلسوفان تولید و دیگران استفاده کنند، بلکه جریان دوطرفه و تعاملی میان اهل فلسفه و اهل سایر علوم و عرصه های زندگی است.
ادامه دارد....
#امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121
📌دو جهت در امتداد
🔷استاد #شهید_مطهری:
🔸اگر فاعل، داراي نيت و هدف خير باشد و کار خير را با انگيزه خير انجام داده باشد کارش خير است يعني حسن فاعلي دارد و عملش دو بعدي است، در دو #امتداد پيش رفته است:
۱. در #امتداد_تاريخ و زندگي اجتماعي بشري،
و
۲. در #امتداد_معنوي و ملکوتي؛
🔹ولي اگر آن را با انگيزه ريا يا جلب منفعت مادي انجام داده باشد، کارش يک بعدي است، تنها در امتداد تاريخ و زمان پيش رفته ولي در امتداد معنوي و ملکوتي پيش نرفته است و به اصطلاح اسلامي عملش به عالم بالا صعود نکرده است؛ و به تعبير ديگر در اينگونه موارد، فاعل به اجتماع خدمت کرده و آن را بالا برده است ولي به خودش خدمت نکرده است بلکه احياناً #خيانت کرده است، روحش بجاي اينکه با اين عمل، تعالي يابد و بالا رود تنزّل يافته و سقوط کرده
مجموعهآثار استاد شهيدمطهري ج۱ ص : 295.
#امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 وجود شریف
فیلمی از دیدار آیت الله العظمی صافی گلپایگانی با رهبر معظم انقلاب
🔹دعای شما برای ما یکی از ارزشمندترین چیزهایی است که در زندگی ما ...
#امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121
📌مکاشفه مرحوم آقا سيد جمال گلپايگاني
✍ به نقل از آیت الله العظمی #لطف_اللَّه_صافي_گلپايگاني به روایت استاد #شهید_مطهری :
🔸مرحوم آقاي #سيد_جمال_گلپايگاني رضوان اللَّه عليه يکي از مراجع تقليدِ تقريبا عصر حاضر بودند که حدود پانزده سال پيش به تهران هم آمدند و اکنون حدود ده سال است که فوت کردهاند. من در تهران خدمت ايشان رسيده بودم و قبلا هم البته ايشان را ميشناختم.
🔹مردي بود که از اوايل جواني که در اصفهان تحصيل ميکرده است [اهل تقوا بوده] و افرادي که در جواني با اين مرد محشور بودهاند او را به تقوا و معنويت و صفا و پاکي ميشناختند و اصلا وارد اين دنيا بود و شايد مسيرش هم اين نبود که بيايد درس بخواند و روزي مرجع و رئيس بشود. اين حرفها در کارش نبود و تا آخر عمر به اين پيمان خودش باقي بود. به طور قطع و يقين آثار فوقالعادهاي در ايشان ديده ميشد.
🔸آقاي #لطف_اللَّه_صافي_گلپايگاني- که الآن از فضلاي قم است و مرد خوبي است- قصهاي را براي من نقل کرد، بعد من از پسر مرحوم آقا سيد جمال هم پرسيدم، گفت که «آقا خودش براي خود من هم نقل کرد».
🔹قضيه اين بود که مرحوم آقا ضياء عراقي که از مراجع نجف بود- ظاهرا- در سنه 22 فوت کرد. آن وقت ما در قم بوديم. يک سال قبل از فوت آقا سيد ابوالحسن بود و از نظر تدريس و علميت، حوزه نجف را مرحوم آقا ضياء و مرحوم آقا شيخ محمد حسين اصفهاني معروف به کمپاني اداره ميکردند، رياست با مرحوم آقا سيد ابوالحسن بود. مرحوم آقا شيخ محمد حسين استاد آقاي طباطبائي بود. او غير از مقام علميت، در معنويت هم مرد فوقالعادهاي بوده. از آن اشخاصي بود که نمونه سلف صالح بود، که ميگفتند گاهي در عبادتْ ليلةالرکوع و ليلةالسجود داشت يعني گاهي يک شب تا صبح در رکوع بود و گاهي يک شب تا صبح در سجود بود. با اينکه به کارهاي علمياش ميرسيد وقتي هم به عبادت ميپرداخت يک چنين کسي بود، که آقاي طباطبائي خودمان قصهها و حکايتها از ايشان دارند و حتي خوابهاي خيلي فوقالعاده از اين استاد بزرگوارش دارد.
🔹مرحوم آقا ضياء فوت کرد يعني نجف که دو پايه تدريس داشت يک پايهاش خراب شد.
محروم آقا شيخ محمد حسين تنها پايهاي بود که باقي ماند. بعد از يک هفته مرحوم آقا شيخ محمد حسين هم ظاهرا با سکته مغزي از دنيا رفت؛ گفته بودند از بس که زياد فکر ميکرد، و کتابهايي که از او باقي مانده اين امر را نشان ميدهد؛ ميگفتند که شايد همين فکر خيلي زياد منجر به سکته مغزي شده. به هر حال يک هفته بعد ايشان سکته و فوت کرد.
🔸مرحوم آقا سيد جمال در حالي که نماز شب ميخوانَد و در قنوت وَتْر مکاشفه ميکند، مرحوم آقا ضياء را ميبيند که دارد ميآيد و از او، يا خود ايشان ميپرسد يا ميپرسند کجا ميروي؟ ميگويد آقا شيخ محمدحسين فوت کرده، ميروم براي تشييع جنازهاش. بعد مرحوم آقا سيد جمال کسي را ميفرستد که برويد ببينيد خبري هست، آيا آقا شيخ محمد حسين فوت کرده؟ ميروند ميبينند ايشان سکته کرده.
🔸آقاي #صافي گفت «من خودم از آقا سيد جمال قضيه را شنيدم». بعد من از پسرش آقا سيد احمد هم که الآن در تهران است قضيه را پرسيدم گفتم که من چنين قضيهاي شنيدهام، گفت اتفاقا من خودم آن شب آنجا بودم و کسي که آقا مأمور کرد من بودم و گفت که من در مکاشفه اين جور ديدم که آقا ضياء ميآمد و گفت «من ميروم براي تشييع جنازه آقا شيخ محمد حسين» آقا شيخ محمد حسين فوت کرده يا نه؟ رفتم ديدم ايشان فوت کرده.
🔸اين، پديدهاي است غير قابل انکار و منحصر به يک نفر و دو نفر، آقا سيد جمال و ديگري نيست، الآن هم هستند افرادي که اين طور هستند.
منبع: نبوت، ص۱۹۳
#امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121
هدایت شده از عقلانیت انقلاب اسلامی
📌تا ذهن را نشناسيم نميتوانيم فلسفه داشته باشيم
(تفاوت روش ذهن شناسي فلسفي و روان شناسی)
🔺استاد شهید مطهری:
🔹بر آشنايان به اين مباحث (فلسفی) پوشيده نيست که طرز تحقيق مسائل ادراکي در فلسفه با طرز تحقيق روانشناسي جديد کاملا متفاوت است؛
🔸نظر روانشناسي متوجه مطالعه عالم درون و قوانين به وجود آمدن و از بين رفتن و روابط پديدههاي نفساني با يکديگر يا با امور خارجي است و مقصود وي شناختن موجودات عالم دروني است
🔸 ولي نظر فلسفه اولًا و بالذات متوجه شناخت وجود و واقعيت است و به انديشههاي ذهن جز با نظر ابزار و اسباب کار نگاه نميکند.
🔹 از نظر فلسفي ما شناخت وجود و واقعيت وقتي ميسر است که انبوه انديشههايي را که محصول فعاليتهاي مختلف ذهن است به دست آوريم و آنچه را که نماينده واقعيت خارج است از آنچه محصول و معلول فعاليت ذهن است تشخيص دهيم و به عبارت ديگر به بررسي ادراکات ذهن پرداخته آنچه را «حقيقت» است از آنچه «حقيقت نما» است تميز دهيم و به تعبير فلاسفه اسلامي امور اصيل را از امور اعتباري باز شناسيم و اين مطلب از مطالعه همين مقاله و مقالههاي بعدي (کتاب اصول فلسفه و روش رئالیسم) روشنتر خواهد شد؛
🔹و خواننده محترم از حالا بايد ذهن خويش را براي قبول يک حقيقت که مکرر به آن اشاره خواهيم کرد آماده کند و آن اينکه: "تا ذهن را نشناسيم نميتوانيم فلسفه داشته باشيم."
منبع: اصول فلسفه و روش رئالیسم ج۳ ص ۲۵.
#اصول_فلسفه_و_روش_رئالیسم
https://eitaa.com/usul121
#حدیث روز
🔶 پيامبر خدا (صلی الله عليه و آله):
🔹ما قَسَمَ اللّه ُ لِلعِبادِ شَيئًا أفضَلَ مِنَ العَقلِ
🔸خداوند ، چيزى با ارزش تر از عقل ، در ميان بندگان تقسيم نكرد .
(الکافی ،ج1،ص12)
#امتداد_حکمت_و_فلسفه
ایتا
https://eitaa.com/hekmat121
📌روش شناسی بحث از امتداد حکمت
✔️بخش ششم:
🛑 ادامه مطلب سوم: گونه شناسی امتداد و الگوهای ممکن از امتداد حکمت و فلسفه
🔷 امتداد چه چیزی از فلسفه؟
(ظرفیت های فلسفه برای امتداد)
🔹در فرایند امتداد حکمت و فلسفه ، سخن اصلی این است که مقصود از امتداد کدام بخش از فلسفه است.
🔸فلسفه دانشی مرکب و دارای اجزا و ساختار و خروجی های فلسفي است.
🔸فلسفه در دو بخش علمی حکمت نظری و حکمت عملی تکون یافته است. در اینجا مقصود از امتداد حکمت و فلسفه، شامل هر دو بخش فلسفه نظری و فلسفه و حکمت عملی می شود.
اما بیشترین پرسش از فلسفه نظری است که در چند سده اخیر حوزه های علمیه به آن اهتمام داشته اند و به دلایلی از حکمت عملی غفلت کرده است.
🔹حکمت نظری و دانش فلسفه اولي، مرکبی از مجموع مسائل در اطراف موضوع آن (موجود بما هو موجود) است که در یک نطام علمی و شبکه معرفتی سامان یافته است که به توصیف و تبیین هستی و روابط موجودات و بیان سلسله موجودات و علل و معالیل می پردازد و در نهایتا مجموعه ای از ۱. قوانین هستی شناسی و الگویی از ۲. جهانبینی فلسفی، ۳. الهیات الهی، ۴. معرفت شناسی و ۵. انسان شناسی را عرضه می دارد. این بخش را می توان خروجی یک دستگاه فلسفي و هستی شناسی دانست و غیر آن از دایره فلسفه نطری و اولي خارج می شود و داخل در سایر علوم می شود که از جمله آنها فلسفه و حکمت عملی است.
🔸 در حکمت عملی به ۱. اخلاق و تربیت، ۲. منزل و خانواده و اقتصاد و ۳. جامعه و سیاست پرداخته می شود و قوانین عام و جهانشمول این عرصه ها مبتنی بر جهان بینی، انسان شناسی و معرفت شناسی فلسفي کشف و عرضه می گردد.
🔹حال پرسش اين است که کدام بخش فلسفه باید ظرفیت امتداد داشته باشد.
در مجموع چند نگرش می توان داشت:
🛑 معانی امتداد اجتماعی فلسفه از حیث ظرفیت فلسفه
۱. امتداد حکمت به معنای تأثير مستقیم و مستقل تک تک قضایا و مسائل فلسفي در امور اجتماعی و سیاس، به این معنا که همه مسائل فلسفي باید دارای دلالت اجتماعی و سیاسی باشد. از این رو امتداد متوقف بر ارائه تفسیری از همه مسائل فلسفه برای دلالت گیری در امور اجتماعی و سیاسی است. اگر همه مسائل این ظرفیت را نداشته باشد باید به امتناع امتداد معتقد شد.
۲. به معنای تأثير برخی از مسائل فلسفي در امور اجتماعی و سیاسی است همین که برخی از مسائل یک دستگاه فلسفي از چنین ظرفیت و تآثیرگذاری مستقیمی برخوردار باشد برای اذعان به امکان کفایت می کند.
۳. به معنای نتیجه اجتماعی و یا سیاسی از ترکیب دو یا چند گزاره فلسفي. به این معنا که اگر حداقل دو قانون فلسفي در یک قياس منطقی موجب نتیجه اجتماعی شود می توان آن را امتداد حکمت دانست.
۴. به معنای کشف دلالتهای مستقیم اجتماعی و سیاسی از یک بخش فلسفه، مثلا از مباحث وجود شناسی، یا مباحث حرکت شناسی و یا علم شناسی فلسفي و یا علم النفس فلسفي و ...،
۵. به معنای کشف دلالتهای اجتماعی و سیاسی از مجموع مباحث یک نظام و مکتب فلسفی، مثلا براساس کل حکمت متعالیه و یا فلسفه مشاء و ... به تحلیل فلسفي امور اجتماعی و سیاسی پرداخت. بنابراين نگاه جامعه و سیاست به بخشی از فلسفه تبدیل می شود که در کنار وجودشناسی، ماهیت شناسی ، عام شناسی قرار می گیرد.
۶. تولید یک نظام اجتماعی و سیاسی مستقل از یک مکتب فلسفی همچون رابطه حکمت عملی که در ادامه حکمت نظری و فلسفه اولي قرار دارد اما دو دانش مستقل با رابطه طولی و ابتنا هستند.
۷. ساخت فلسفه های مضاف اجتماعی و سیاسی (فلسفه اجتماع، فلسفه تاريخ، فلسفه سیاست، فلسفه فرهنگ، فلسفه هنر) مبتنی بر فلسفه مطلق.
۸. ساخت یک جهانبینی فلسفی و تأثیر گذاری بر نگرش ها و بینش های عالمان و کنشگران اجتماعی و سیاسی.
۹. ساخت یک جهانبینی فلسفی و تأثیر آن در تولید مبادي تصوری و تصدیقي (پیش فرضهای) دانش های اجتماعی و سیاسی.
۱۰. به معنای، امتداد انسان شناسی فلسفي در علوم انسانی، به عنوان مبادي تصوری و تصدیقی علم.
۱۱. ساخت یک الگوی معرفت شناسی و روش شناسی و ابتنا دانش و علوم بر آن. کشاندن معرفت شناسی به روش شناسی و فلسفه علوم و ارائه الگوهای تحقیقاتی و پژوهشی براساس معرفت شناسی فلسفی.
۱۲. به معنای شناخت و معرفی یک الگوی جامع راهبردی از ساختار اجتماع و سیاست و تعیین جایگاه ها و خط مشی عمومی جامعه و حکمرانی مبتنی بر یک مکتب فلسفی جامع همچون جامعه شناسی تحصلی، جامعه شناسی تفسیری، جامعه شناسی مارکسیستی، جامعه شناسی پست مدرن.
۱۳. تغییر غایت فلسفه از هستی شناسی به توصيف حرکت وتکامل این جهانی، شناخت نیروهای متضاد و تجویز بایدها و نبایدهای حرکت، "شدن" و "چگونگی" تکامل جامعه و تکنولوژی مطلوب برای سرپرستی و کنترل جامعه.
۱۴. به معنای پرهیز از بحث های نظری و انتزاعی فلسفه و ورود به عرصه "عملی" و"عملیاتی".
ادامه دارد....
#امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121
📌حرکت و لحظهشناسی
🛑رهبر معظم انقلاب حضرت آیت الله خامنه ای:
🔹«مشکل برخی از افراد و مجموعهها این است: بیایمان نیستند، بیشوق و بیمحبت هم نیستند؛ اما #لحظهشناس نیستند.
🔸#لحظه را باید شناخت، نیاز را باید دانست. فرض بفرمایید کسانی در کوفه دلهاشان پر از ایمان به امام حسین بود، به اهلبیت محبت هم داشتند، اما چند ماه دیرتر وارد میدان شدند؛ همهشان هم به شهادت رسیدند، پیش خدا هم مأجورند؛ اما کاری که باید بکنند، آن کاری نبود که آنها کردند؛ لحظه را نشناختند؛ عاشورا را نشناختند؛ در زمان، آن کار را انجام ندادند.
🔹 اگر کاری که #توابین در مدتی بعد از عاشورا انجام دادند، در هنگام ورود جناب مسلم به کوفه انجام میدادند، اوضاع عوض میشد؛ ممکن بود حوادث، جور دیگری حرکت بکند. شناسایی لحظهها و انجام کار در لحظهی نیاز، خیلی چیز مهمی است.» (۲۹/۱۰/۸۸)
#امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121
📌لحظهشناسی، وظیفه و طلبه
🛑رهبر معظم انقلاب:
🔸«آنچه مهم است این است که طلبۀ دین، عالم دین و روحانی ـ به اصطلاح رایج ـ وظیفۀ خودش را در هر برههای از زمان تشخیص بدهد.
🔹اگر وظیفه تشخیص داده نشد، علم و تقوا و مانند اینها به درد نمیخورد؛ یعنی بهجا مصرف نمیشود. مثل این است که انسان پول زیادی دارد، امّا خبر از بیماری فرزندش ندارد. … [اگر] علم داشته باشیم، تقوا هم داشته باشیم، حتّی شجاعت هم داشته باشیم، امّا ندانیم وظیفه چیست، ندانیم موقعیّت کدام است، ندانیم امروز مطالبۀ خدای متعال و مطالبۀ دین از ما در عرصۀ اجتماع چیست، آن علم و تقوا و شجاعت و بقیّۀ خصوصیّات مثبت، اثر خودش را نمیبخشد و کارکرد لازم را نخواهد داشت.
🔸 این کلمۀ بصیرت که ما دائم تکرار میکنیم، بعضیها هم بهشدّت اوقاتشان تلخ میشود که چرا فلانی مکرّر میگوید بصیرت بصیرت، معنایش این است.» (۱۶/۶/۹۵)
#امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121
📌راه جلوگيري از #توحش از منظر غرب و اسلام
استاد #شهید_مطهری:
🔹 بشر براي جلوگيري از توحش و خاتمه دادن به اعمال وحشيانه که در طول تاريخ ديده شده، اخيراً خواسته با رسميت دادن به #حقوق_بشر به مقصود خود برسد و نميداند که ضامن اجرا و تکيه گاه همه اينها #خداشناسي است. اينها خواستهاند عقل و فهم و وجدان خود بشر را در اين زمينهها بيدار کنند و نميدانند که به قول آن دانشمند: وجدان بدون خدا محکمه بدون قاضي است ..
🔹(به عبارت ديگر با وضع قوانين عادلانه، بشر را خوشبخت کند در صورتي که همان طوري که در ورقههاي عدالت اجتماعي گفتهايم صدي بيست بدبختي بشر معلول قوانين غير عادلانه است، صدي هشتاد معلول عدم اجراست)
🔸 بشر آنگاه #تربيت واقعي پيدا ميکند که از حالت توحش خارج شود، يعني «رام» گردد. اين رام شدن وقتي پيدا ميشود که راستي حالت تسليم و خشوع براي قلب آدمي پيدا شود و اين جهت بدون اينکه پرتوي از ذکر خدا در قلب پيدا شود و از اين مايه چيزي بر آن ريخته شود پيدا نميشود .
🔸همان طوري که هر جسمي با هر ماده شيميايي نرم و ملايم نميشود، زبري و خشونت از او رفع نميشود، انواع پارچهها و پوستها و فلزات و چوبها و غيره براي اينکه نرم شود يک مايه مخصوص لازم است، همينطور است قلب آدمي. آن چيزي که قلب را خاضع و خاشع و نرم ميکند ياد خداست .
🔹از نظر ديگر بايد گفت يگانه چيزي که ميتواند نفس آدمي را مسخّر کند و در اختيار بگيرد و آن را به تمام معني ضبط کند و رام کند و از وحشيت برهاند، ياد خداست (البته نه تنها به معني مهار کردن و افسار زدن، بلکه به معني راضي و خشنود نگاه داشتن و کمک به باز شدن عقدهها و بلکه مانع شدن از تشکيل عقدهها.).
🔸 مولوي ميگويد:
کشتن اين، کار عقل و هوش نيست
شير باطن سخره خرگوش نيست
🔹غير از #ياد_خدا هرچه هست از هدفهاي کلي، ممکن است انسان را تا حدي از خودي يعني از نوعي خودي برهاند ولي گرفتار نوعي ديگر از خودي ميکند، مثل اينکه عاشق از يک نوع خودي ميرهد و در يک نوع خودي ديگر گرفتار ميشود يا اينکه مرغ همينکه جوجهدار شد از خودي خود ميرهد و در خودي جوجههاي خود واقع ميگردد، بلکه هر مادري همينطور است .
🔹( بهطور کلي خاصيت خودي يعني تنها خود را ديدن، تجاوز است. اين در جايي است که يک تقسيم در کار بيايد. خداپرستي به همه چيز لطف و محبت ميدهد حتي به دشمنان خدا.)
🛑 انتقال توحش فردي به جامعه در غرب
🔸بشر متمدن که روح اجتماعي ملي پيدا ميکند، از يک نوع خودي که خودي فرد و شخص است ميرهد و در خود ملت واقع ميگردد. امروز ملتهايي مثل فرانسه و آلمان و ساير ملل اروپايي اين طورند، از خود فردي تا حد زيادي خارج شدهاند و در خود ملت واقع شدهاند. در نتيجه، افرادِ هرکدام از لحاظ منافع يک فرد در برابر يک فرد، صالحند. از لحاظ اينکه روح ملت در آنها دميده شده است.
🔹تمام صفات سوء ناشي از خودپرستي در فرد، از فرد به #جامعه منتقل شده است؛ يعني ديگر فرد دروغ نميگويد اما #ملت_دروغ_ميگويد، از هيچ گونه دروغي ابا ندارد، فرد ظالم نيست دموکرات است اما ملت و جامعه ظالم و ستمگر و استعمارگر و خونخوار است.
🔸واحدِ متصف به صفات ناشي از خودپرستي فرق کرده، در سابق فرد بود اکنون ملت است. در گذشته فرد نامجو بود اکنون #جامعه و پرچم نامجوست، يعني افراد از نظر #مليت و شعارهاي ملي نامجو هستند.
#امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121
📌«آیندۀ فلسفه در ایران»
🔴گروه فلسفه دانشگاه شهید مطهری به مناسبت «روز جهانی فلسفه» برگزار میکند:
همایش برخط «آیندۀ فلسفه در ایران»
آیندۀ فلسفه در ایران را چگونه میبینید؟ و چه برنامهای برای آیندۀ فلسفی ایران پیشنهاد میکنید؟
🔷سخنرانان:
آیت الله عبدالله جوادی آملی
دکتر رضا داوری اردکانی
دکتر سید مصطفی محقق داماد
دکتر سید حمید طالب زاده
دکتر علی پایا
🕰زمان: چهارشنبه ۱۹ آبان- ساعت: ۱۴ تا ۱۷
Motahari.ac.ir
#امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121
📌رسالت فلسفه نظری و فلسفه عملی
✔️امتداد فلسفه عملی در زندگی
✔️امتداد فلسفه نظری در علم
حضرت #آیت_الله_جوادی_آملی:
🔺 انواع علوم
🔹مطلب اساسی آن است که بعضی از علوم با مردم کار دارند چه اینکه بعضی از علوم مستقیماً با فضا کار دارند، بعضی از علوم با عمق آسمانها کار دارند، بعضی از علوم با عمق زمین کار دارند، بعضی از علوم با عمق دریا کار دارند و مانند آن.
🔹بعضی از علوم اند که با جهان بیرون کار ندارند، با آسمان و زمین، با دریا و صحرا، با مردم و با جامعه کار ندارند. با علوم کار دارند؛ یعنی این علم با دانشها کار دارد نه با دانشمندان و نه با مردم عادی.
🔸علوم تجربی، ریاضی و مانند اینها، سفره تعلیم و تربیت آنها یا درباره آسمان است یا زمین، یا دریاست یا صحرا، یا فرد است یا جامعه و مانند آن؛ اما الهیات فلسفه هیچ ارتباط مستقیمی با مردم یا با آسمان یا با زمین ندارد.
🔺رسالت فلسفه نظری
🔹الهیات فلسفه با علوم کار دارد؛ یعنی اگر #حکمت_عملی برای تربیت مردم است، برای اسلامی کردن جامعه است، الهیات فلسفه برای اسلامی کردن علوم است میخواهد علم را مسلمان کند.
🔹مسلمان شدنِ علم مطلبی است، مسلمان شدنِ جامعه و فرد و امثال ذلک مطلبی دیگر.
🔸 سرّ اینکه الهیات فلسفه در جامعه کمتر مطرح است، مردم ارتباط تنگاتنگی با الهیات فلسفه ندارند و عملیات راهبردی الهیات فلسفه کاری با مردم ندارد، آن است که فلسفه با مردم کاری ندارد، آن کارِ #حکمت_عملی است.
🔺رسالت فلسفه عملی
🔹#حکمت_عملی در بخش رفتار، در گفتار، در کردار، درباره عقیده مردم، اخلاق مردم و رفتار مردم، دخیل است، این را حکمت عملی و #فلسفه_عملی به عهده دارد؛
🔸 اما #الهیات فلسفه میخواهد علوم را مسلمان کند، علم را مسلمان کند، کاری به معلمین و متعلمین ندارد.
🔺توضیح
🔹توضیح این مطلب آن است که تمام موضوعات و محورهای فلسفه الهی درباره دانش است، چون این فلسفه اگر گفتند رئیس علوم است و اگر ابن سینا را گفتند این رئیس عقلاست چون رئیس علوم به عهده اوست این است که درباره هر دانشی که شما بخواهید بحث کنید فلسفه عهده دار تبیین آن دانش است، چون دانش یعنی علم در رهن معلوم است، این یک؛ هر چه معلوم دارد به علم میرسد، دو؛ و هر چه علم دارد به عالم میرسد، این سه.
🔸فلسفه و الهیات فلسفه به علم میگوید تو بکوش ببین معلوم تو چیست؛ تمام تلاش و کوشش فلسفه هدایت کردن علم، تربیت کردن علم، راهنمایی علم، تهذیب علم، تزکیه علم است، به علم میگوید که ببین معلوم تو چه میگوید؛ کاری به دانشمندان ندارد، کاری به مردم ندارد.
🔹فلسفه به علم طبیعی میگوید، نه به طبیعی دان؛ فلسفه به علم طب میگوید، نه به طبیب؛ فلسفه به همه این علوم میگوید: «أیها العلوم» بدانید که هویت شما به هویت معلوم گره خورده است و معلوم، مثلث است این مثلث را مثله نکنید، اگر معلوم را مثله کردید علم مثله گیرتان میآید و خودتان مثله میشوید و علم مثله عالم مسلمان تربیت نمیکند.
منبع:
پیام آیت الله العظمی جوادی آملی به ششمین دوره طرح ملی «گفتمان نخبگان علوم انسانی» ۱۲ آبان ۱۴۰۰
#امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121
📌 فلسفه نظری و تولید #علم_مثلثی
حصرت آیت الله جوادی آملی:
🔹 فلسفه میگوید هیچ موجود ممکنی نیست مگر اینکه مثلث است؛
✔️یک ضلعش به مبدأ فاعلی برمیگردد که چه کسی او را آفرید؛
✔️ضلع سومش این است که برای چه چیزی خلق شد؛
✔️ضلع درونش را به طور اجمال تبیین میکند و به طور تفصیل میگوید علمای طب و طبیعت و امثال ذلک بیایند تبیین کنند.
🔹به صورت یک موجبه کلیه استثناناپذیر فتوای الهیات فلسفه این است که هر موجود ممکنی مثلث است:
📡یک مبدأ فاعلی دارد، اول؛
📡یک مبدأ غایی دارد، سوم؛
📡یک نظام داخلی دارد، دوم.
🔸علوم دیگر که متأسفانه بخش وسیعی از اینها از غرب به شرق آمدند، اولین کاری که به دست بیگانه یا آشنای جاهل انجام دادند، این است که این مثلث را مثله کردند فقط یک ضلع مانده است. چه کسی معلوم را آفرید؟ ضلع اول است؛ برای چه چیزی آفرید؟ ضلع سوم است، این ﴿هُوَ الْأَوَّلُ وَ الْآخِرُ﴾ را گرفتند، این ضلع وسط را که مثله شده است باقی گذاشتند که زمین چیست؟ آسمان چیست؟ دریا چیست؟ همین! زمینِ مرده، زمینهی حیات را زنده نمیکند؛ زمین مرده آسمان مرده، انسان را عالم نمیکند. علم، حی است، مادامی که معلومِ حی را تبیین کند، نه معلوم مرده شده ی لاشه ی سردخانه را. لاشه ی سردخانه لاشه ی سرد است، لاشه ی سرد، گرمی و فروغ علم ندارد.
...
🔸#علم_مثله شده تحویل میدهد و علم مثله شده هم عالم مثله شده تربیت میکند؛ نه آینده را میداند نه گذشته را.
🔹اینکه راهبرد عملیاتی فلسفه در جامعه محسوس نیست، برای این است که فلسفه با علوم کار دارد. آنکه با الهیات فلسفه مأنوس است میداند که با علوم کار دارد و علوم هویتش را از معلوم میگیرد و معلوم مثلث است و معلوم مثلث را غرب مثله کرده است، این معلوم مثلثه شده، لاشهی سردخانه است و لاشه ی سردخانه حیاتبخش نیست. اینکه گفتند علم زنده است حی لایموت است، علم مثلثی این گونه است؛ کار اساسی فلسفه این است.
🔹🔹بنابراین #فلسفه_الهی و فلسفه اسلامی ارتباط مستقیمش با علوم است و علوم ارتباط مستقیمش با معلومات است، کاری هم از نظر طبیعی و طبّی با معلومات ندارد، کار تعلیمی در حد فلسفه با معلومات دارد.
🔸فلسفه ابتدا، خود علم را تربیت میکند که علم چیست، این علم تربیت شده به سراغ معلوم میرود و معلوم مثلث را مثله نمیکند، امین است، پاک است، جهان را آنطوری که هست میشناسد و آنطوری که هست با آن رفتار میکند؛ خود علم میشود مسلمان، آنگاه در درجه بعد عالِم را مسلمان میکند.
...
🔸علمی که مطابق با معلوم است مسلمان است این علم مثلث است نه مثله شده. این علم میگوید خدا آفرید، منظم آفرید، برای هدف آفرید.
🔹#حوزه در سایه این مثلث، موحد میماند، #دانشگاه در سایه این مثلث، مسلمان میماند؛ یعنی تا علم مسلمان نباشد، عالِم را مسلمان نمیکند. عالِم ره آوردش از علم و اندیشه است، چه اینکه این اندیشه زمینهی آن انگیزه را فراهم میکند، آنوقت در سایه آن انگیزه که محصول فلسفه عملی است، رفتار مردم، گفتار مردم و کردار مردم اصلاح میشود.
🔹 اینکه میبینید الهیات فلسفه با مردم کار ندارد، برای اینکه واسطه زیاد است؛ الهیات فلسفه اول با علوم کار دارد، علوم را مسلمان میکند. کیفیت مسلمان کردن علوم آن است که معلوم را تبیین میکند بعد به علم میگوید که تمام هویت تو در پرتو معلوم است، معلوم مثلث را مثله نکن.
🔹غرب این کار را کرد، گرفتار آن سکولار و انحراف و امثال ذلک شد، همان هم در زمان قجر و پهلوی به ایران آمد
منبع:
پیام آیت الله العظمی جوادی آملی به ششمین دوره طرح ملی «گفتمان نخبگان علوم انسانی» ۱۳ آبان ۱۴۰۰
#امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121
📌زندگى يك واحد و همه شئونش توأم با يكديگر است
✔️استاد مطهری (ره)
1️⃣ كسانى كه فكر مى كنند مسائل زندگى از يكديگر جداست و هرچيزى يك مرز و يك قلمرو خاص دارد و هر گوشه اى و قسمتى از زندگى بشر به يك شىء بخصوص تعلق دارد، تعجب و احياناً انكار مى كنند كه كسى مسئله اى به نام «اقتصاد اسلامى» طرح كند، زيرا به عقيده اين ها هريك از اسلام و اقتصاد يك مسئله جداگانه است، اسلام بعنوان يك دين براى خودش و اقتصاد بعنوان يك علم و يا يك فلسفه براى خودش، همچنان كه فرهنگ، سياست، قضاوت و حتى اخلاق هر كدام قلمروى جداگانه از اسلام دارند.
2️⃣ اين اشخاص اشتباه اولشان اين است كه مسائل زندگى را مجرد فرض مى كنند؛ خير، زندگى يك واحد و همه شئونش توأم با يكديگر است؛ صلاح و فساد در هريك از شئون زندگى در ساير شئون مؤثر است. ممكن نيست اجتماعى مثلًا فرهنگ يا سياست يا قضاوت يا اخلاق و تربيت و يا اقتصادش فاسد باشد اما دينش درست باشد و بالعكس.
منبع: مجموعه آثار شهيد مطهري ؛ ج20 ؛ ص401.
#امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121
امتداد حکمت قرآنی و فلسفه الهی
📌 فلسفه نظری و تولید #علم_مثلثی حصرت آیت الله جوادی آملی: 🔹 فلسفه میگوید هیچ موجود ممکنی نیست مگر
📌مسلمان کردن علم
پس از انتشار بخش هایی ازپیام حکیمانه حکیم متأله حضرت آیت الله جوادی آملی پیرامون نسبت فلسفه و علم، دوست فاضلی ناظر به متن پیام حضرت استاد، پرسشی را مطرح کرد که نیاز به تأمل داشت. متن پرسش و پاسخ از این روست:
❇️ پرسش:
سلام علیکم و رحمة
خیلی پیام غنی و پرباری هست.
اما سوالی برای بنده مطرح شد، از یک سو ایشان میفرمودند علم تکوینا مسلمان است اما در اینجا می فرمایند باید علم را مسلمان کرد. الهیات فلسفه میخواهد علوم را مسلمان کند.
جمع بین این دو تعبیر چگونه است؟
✳️پاسخ:
سلام علیکم
🔸جمله "علمی که مطابق با معلوم است مسلمان است" از مقام تکوین و ثبوت علم و معیار صدق و معناداری سخن می گوید. در این سخن، اصلا به آنچه محقق شده و در دست بشر است عنایتی ندارد. در واقع حقیقت علم را بیان می کند که عبارت است از «مطابقت با واقع» همانگونه که هست با ملاحظه همه ابعاد و روابط وجودی و مراتب تحقق آن. چنین علمی تکوینا مسلمان است چون واقعیت هر معلومی در نسبت با مبدأ و معاد آن است و مطابقت علم با معلوم فرع بر ملاحظه همه ابعاد و روابط وجودی و مراتب تحقق معلوم است.
🔹علم هم به عنوان یک موجود از موجودات این جهانی وقتی تحقق پیدا می کند و به این جهان پای می گذارد امکان مثله شدن را دارد همانگونه که هر واقعیت متعالی وتی وارد این جهان می شود امکان مثله شدن، تحریف و تخریب را دارد. به طور نمونه #دین و معارف قرآن کریم که در مقام تکوین و ثبوت یک حقیقت متعالی است و خود فرقان، فصلت و بیّنات است زمانی که در دست انسان کج اندیش و کج فهم قرار بگیرد مُثله می شود
حضرت امام حسین (ع) فرمودهاند:
فَإِنَّ هَذَا الدِّینَ قَدْ كَانَ أَسِیراً فِی أَیْدِی الْأَشْرَارِ یُعْمَلُ فِیهِ بِالْهَوَى وَ تُطْلَبُ بِهِ الدُّنْیَا
و در این هنگام به تبیین و تفسیر نیاز است تا دین و قرآن را از مثله شدن برهاند و جلوی کج روی ها و تفاسیر غلط بعدی را نیز بگیرد.
🔸در حقیقت فلسفه جلوی مثله شدن علم را در مقام تحقق و وقوع خارجی می گیرد:
«الهیات فلسفه اول با علوم کار دارد، علوم را مسلمان میکند. کیفیت مسلمان کردن علوم آن است که معلوم را تبیین میکند بعد به علم میگوید که تمام هویت تو در پرتو معلوم است، معلوم مثلث را مثله نکن.»
🔹اما "مسلمان کردن علم" در مقام تحقق و اثبات و درمواجهه با رهیافت های علمی بشر است که به جهت تحویلی انگاری و ندیدن مبدأ و معاد، فقط بخشی از واقعیت معلوم را نشان می دهد و از حکایتگری همه ابعاد و روابط وجودی و مراتب تحقق معلوم عاجز است و به همین جهت مثله شده است. الهیات فلسفه با نشان دادن روابط و مراتب وجودی معلوم و تبیین مبدأ و معاد موجودات و معلومات در واقع به علومِ محققِ موجود کمک می کند تا به حکایتگری معلوم آنگونه که است (در نسبت با همه مراتبش) بپردازد و علمِ محققِ مثله شدهِ در دست بشر را مسلمان کند.
#امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121
📌سه حرکت ذهن در شناخت واقعیت
(فرایند شکل گیری نظریه #اصالت_وجود در ذهن)
🔺مرحله اول:
درک جزء به جزء خواص موجود توسط تك تك حواس به نحو مستقل و تلفیق آنها در حس مشترک و ساخت یک #صورت واحد جزئی از موجود.
در این مرحله ذهن می فهمد که واقعیت اجزا محسوسه نیست بلکه روابط و صورت حاصل از اجزا است.
🔺مرحله دوم:
درک مشترکات میان صور جزئی و ساخت #ماهیت کلی قابل تطبيق بر مصادیق خارجی.
در این مرحله ذهن می یابد که حقیقت موجود، آن صور جزئی و شخصی نیست بلکه صورت کلیه (کلی طبیعی و ماهیت) حقیقت موجود است.
🔺مرحله سوم
در مرحله سوم، ذهن به بررسی حقیقت ماهیت می پردازد و در پس ماهیت، حقیقت مشترک موجودات را می شناسد که عبارت است از #وجود.
در این مرحله ذهن به این حقیقت پی می برد که ماهیت و کلی طبیعی خود واقعیت نیستند بل ظهور ات وجودند و به خودی خود معرف واقعیت نیستند. به نگاه دقی مشخص می شود که وجود معرف واقعیت است و تمام خارج را پر کرده است.
نکته:
استاد شهید مطهری بارها تذکر داده اند که در مقام آموزش و تعلیم فهم #هستی_شناسی فلسفي بر #ذهن_شناسی و روان شناسی ادراک متوقف است. هرچقدر لایه ها و فرایندهای ادراکی ذهن بیشتر شناخته شود و حیثیات مختلف آن از هم تفکیک شود بهتر می توان واقعیت را شناخت و از خلط حیثیت های ذهنی و واقعی واقعیت در امان ماند.
#امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121
🔸تعامل فقه و فلسفه در انقلاب اسلامی
حکیم متأله استاد پارسانیا:
🔹فقه شیعی بدون مرجعیت بخشی فلسفه به نقل و ...نمیتوانست وجود داشته باشد و همواره یک انسجامی بین کلام، فلسفه و فقه در این سنت وجود داشته است، اما با ورود علم مدرن به کشور ما این مفاهیم از حوزه تقسیمبندی علوم ما خارج شده و ساختار جدیدی را برای علم سنتی ما رقم زده است. در ایران بعد از انقلاب اسلامی و پس از غلبه علم جهانی این فقه بود که به کمک فلسفه آمده و بوسیله ارتباطی که با حوزه فرهنگ داشت توانست با به هم ریختن اقتداری که در حاشیه اقتدار جهانی بود، فرصتی برای به میان آوردن جریانهای فلسفیِ در حال افول فراهم آورد.
🔸فقه در جهان اسلام بهتبع بنیانهای کلامیفلسفی خود از رویکردهای متنوعی برخوردار است. این دانش با فرهنگ عمومی مردم ارتباطی پیوسته و مستمر داشته و دارد و از ناحیه این ارتباط حیات خود را در دوران معاصر نیز ادامه داده است. این دانش در قرن بیستم در ایران توانست دو انقلاب اجتماعی را تئوریزه و فعال کند: ۱. انقلاب مشروط در دهههای نخستین قرن؛ ۲. انقلاب اسلامی ایران در دهههای پایانی قرن.
🔹این اتفاق بیرون از نظام جهانی علم (ساینس) رخ داد و همواره فقه در این نظام به عنوان ابژه علم و نه علم رسمی شناخته شده، هرچند تلاشهایی برای رسمیت بخشیدن به آن شده است اما در عرصه عمل چنین امری محقق نشده است.
#فیلسوف_انقلاب_اسلامی
#امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121
📌تقدم حکمت بر عدالت
(عدالت، فضیلتِ عقل عملی است)
حکیم متأله استاد حمید پارسانیا
🔹 برتری نفس مَلکی بر دو نفس سبعی و بهیمی به معنای برتری فضائل مختص به نفس ملکی بر فضائل آن دو نفس است. نفس ملکی که همان نفس ناطقه انسانی است به دلیل تجرد خود از قوه عقلی است و عقل از دو جهت ادراک و تحریک به دو بخش نظری و عملی تقسیم می شود.
🔸 حکمت، فضیلتِ مختص به عقل نظری است و عدالت، فضیلتِ مختص به عقل عملی. حکمت، دانستن حقایق موجودات است آن گونه که هستند و این فضیلت به حسب موضوع معرفت، خود به دو قسم نظری و عملی تقسیم می شود. حکمت در علم النفس، مراتب و قوای نفس را شناسایی میکند و در علم اخلاق، فضائل مربوط از قوا و از جمله فضائل مختص به عقل نظری و عملی را؛ یعنی حکمت و عدالت را شناسایی می کند.
🔹 به این اعتبار می توان گفت که فضیلت حکمت بر همه فضائل برتری و تقدم داشته و به حسب حقیقت خود از دیگر فضائل ممتاز است. در واقع حکمت، معرفت ناب عقلی به حقایق امور است.
🔸 عدالت، فضیلتِ عقل عملی است و عبارت است از: تصرف معرف نفس ناطقه در مراتب، شئون و قوای مختلف بر اساس فضیلت مختص به هریک از آنها. عدالت نیز مانند حکمت بر دیگر فضائل و از جمله بر فضیلت حکمت تقدم دارد؛ زیرا با تدبیر عادلانه عقل عملی است که عقل نظری نیز از قوه به فعل می رسد و علوم نظری و عملی و از جمله فضائل گوناگون را شناسایی می کند.
🔹 عدالت به رغم جایگاه برتری که نسبت به دیگر فضائل دارد برخلاف حکمت یک فضیلت مستقل در قبال دیگر فضائل نیست؛ بلکه مجموعه فضائل مربوط به همه قوا را شامل می شود. با عملکرد و حضور عقل عملی است که فضائل هریک از قوا محقق می شود و نیز نسبت صحیح بین فضائل تامین می گردد.
🔸 تقدم حکمت بر همه فضائل و از جمله عدالت و همچنین تقدم عدالت برهمه فضائل و از جمله حکمت ، این تقدم متقابل حکمت بر عدالت و عدالت بر حکمت را موجب می شود؛ این تقدم متقابل به دو اعتبار مختلف است؛ نفس انسان از آن جهت که باید حکمت را تحصیل کند به استعمال و تصرف عقل عملی نیاز دارد و حکمت از آن جهت که شناخت حه می باشد، شناخت فضائل و از جمله فضیلت عدالت را دربر می گیرد.
#امتداد_فلسفه
#فیلسوف_انقلاب_اسلامی
#امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121
📌جایگاه فقه و اجتهاد در مدرسه عرفانی سید علی آقای قاضی طباطبایی
🔹بی شک یکی از مهمترین ممیزه های مدرسه عرفانی آیت الله سید علی #قاضی طباطبایی با سایر مکاتب و نحله های عرفانی، در توجه ویژه وی و اساتید و شاگردانش، به دانش فقه و اجتهاد روشمند دینی است.
🔹 اگر چه در اغلب سلسله های عرفانی در تمدن اسلام به شریعت به عنوان طریق سلوک توجه شده است ولی کمتر به مقوله #اجتهاد روشمند حوزوی و نسبت عرفان با «دانش فقه» پرداخته اند. اما در مکتب عرفانی قاضی طباطبایی به تبع اساتید بزرگی چون سید احمد کربلایی، شیخ محمد بهاری و آخوند ملاحسینقلی همدانی، شرط ورود به سیر و سلوک عرفانی، کسب درجات عالیه اجتهاد و تفقه مصطلح حوزوی است. این توجه و اهتمام ویژه به «فقاهت» و «اجتهاد» در تفسیر صحیح مکاشفات و الهامات سبوحی و عرضه آنها به محکمات وحی و معارف اسلامی مهم و مؤثر است و از این طریق مانع انحراف و فرقه سازی می شود.
🔸بدین ترتیب انسان سالک در این مکتب علاوه بر کسب درجات عالیه معرفت و سلوک عرفانی، خود را تافته جدابافته از سایر مؤمنین و متشرعه نخواهد دید و همواره بر همراهی سالم شریعت، طریقت و حقیقت اصرار خواهد ورزید و از این طریق به فهم طولی و همه جانبه معارف اسلامی دست خواهد یافت به نحوی که هر سطح از معارف را در جای خود معتبر خواهد دانست؛ لذا ظاهر را فدای باطن و باطن را فدای ظاهر نمی سازد. به عبارت دیگر هم از قشریگری مصون است و هم از تعدّی به ناموس الهی در امان خواهد بود. انشاءالله.
#امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121
📌ابعاد فلسفی و عرفانی امام خمینی:
آیت الله جوادی آملی:
🔹امام(ره) از کسانی بودند که توانستند جمع کنند به جمع سالم بین علوم نقلی و عقلی، یعنی هم جامع معقول و منقول بود، هم عقلا را و هم اهل نقل، مورد عنایت داشتند.
🔸 مرحوم حاج آقامصطفی(ره) این قصه را نقل می کردند که یک بزرگواری در یکی از سخنرانیها نسبت به صدرالمتألهین بی مهری کرده بودند. مرحوم حاج آقامصطفی فرمودند تا اینکه این گذشت و وقتی بعد از ماه مبارک رمضان که دوباره درس حوزه شروع شد و پایان سال تحصیلی مرحوم امام(ره) موعظه ای داشتند که خیلی از مراجع چنین موعظه ای داشتند. ایشان یک مقدار بازتر نصیحت می کردند. در نصیحت پایان سال یکی از مطالبی که فرمودند این بود که حرمت بزرگان را داشته باشیم و اینها آدمهای کوچکی نیستند و بعد درباره صدرالمتألهین فرمود: مبادا حریم این بزرگوار را بشکنیم «و ما ادارک من الّصدرا».
🔹مرحوم شهید مطهری و بعضی از آقایان سالیان متمادی اسفار را خدمت امام(ره) درس می گرفتند، امام از هوش سرشاری برخوردار بود.
🔸سرّ اینکه عرفان امام پیش از فلسفه ی امام ظهور کرد این است که ایشان عرفان عملی را در طول این سالیان متمادی ارائه کرد، «از علم به عین آمد و از گوش به آغوش»، آنچه را انسان در شرح حال اهل معرفت می خواند در ایشان می بیند. در قول و فعل یکسره توکل بود تسلیم بود، رضا بود،
🔹 و صحبتی که برای مسئولان می کرد هر کسی در هر فرصتی می آمد حداکثر ایشان 30 دقیقه صحبت می فرمودند معمولاً ربع اولش مسائل عرفانی بود. در همان صحبتها از مناجات شعبانیه به نیکی یاد می کرد و شرح می کرد و غالب فرمایشات ایشان ترجمه ی روایات یا ترجمه ی آیات بود و در عمل هم نشان داد.
🔸مسئله ی جنگ باعث شد که صبغه ی عرفانی امام بیش از همه ی وجوه ایشان ظهور کرد، جنگ جهانی سوم بود؛ جنگ جهانی معنایش این نیست که همه با هم بجنگند، معنی آن این است که جهان در جنگ شرکت کند. حالا یا با هم می جنگند یا همه بر سر یک مظلومی حمله می کنند، این جنگ هشت ساله جنگ جهانی سوم بود و در این جنگ، تنها تکیه گاه مرحوم امام خدا بود. کار آسانی نیست. بدون اسلحه در برابر دشمنان مسلح شده به سلاحهای مدرن، ایستادن. جنگ هم نابرابر که تمام مسئولیت هم به عهده ی ایشان بود. این یک عارف می طلبد که در تمام حالات به قدرت غیرمادی تکیه کند و دشمن را بشکند
🔹و اصرار ایشان بر مناجات شعبانیه، دلیلش آن است که مناجات شعبانیه مناجات عارفانه است: که اول ندا است، بعد نجوا، بعد خاموشی، و بعد ندای حق است، بعد نجوای حق است که او مناجی است و انسان مستمع نجوای اوست. تا بخشی از راه منادات تعبیر می کند، بعد مناجات تعبیر می کند، بعد مناجی بشری، بعد مناجی الهی؛ ایشان غالبا از مناجات شعبانیه به عظمت یاد می کرد و اصرار می کرد به صاحبان این رشته که شرح کنید، و چاپ شدن تعلیقات ایشان بر مصباح الانس و بر فصوص هم مؤید این مسئله است.
🔸از ایشان آثار فلسفی چاپ نشده و به این دلیل است که بعد فلسفی ایشان خیلی روشن نشده و تحت الشعاع بعد عرفانی ایشان قرار گرفته است. حشرش ان شاءالله با انبیا و اولیا باشد.
📃منبع:
حکمت صدرایی ماهیت و مختصات/ در گفتگو با آیت الله عبدالله جوادی آملی، مجله قبسات، زمستان 1377 و بهار 1378، شماره 10 و 11 .
#امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121
📌 امتداد اجتماعی فلسفه متعالیه
استاد دکتر احمد حسین شریفی:
دانشیار گروه فلسفه مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (رحمة الله علیه) و دبیر مجمع عالی علوم انسانی اسلامی.
تقریر سخنرانی در محل مرکز آموزش تخصصی فلسفه اسلامی
🔸 فلسفه باید امتداد اجتماعی داشته باشد و فلسفه انتزاعی محض نزد همگان مرجوح و بی فایده است. اغلب فیلسوفان از یونان باستان تا به امروز دغدغه امتداد فلسفه را داشته اند.
🔹 عالمان علوم اجتماعی همواره امتداد فلسفه را از فیلسوفان مطالبه میکنند. دلیل آن این است که علوم اجتماعی، دانش هایی هستند که وابسته به مبانی معرفتشناختی، هستی شناختی و انسان شناختی اند. انتظار دانشمند علم اجتماعی از فیلسوفان این است که فلسفه خود را به گونه ای تبیین کنند که برای او قابل فهم باشد و بتواند آن را در دانش خود به کار برد.
🔹فارابی شاخص ترین فیلسوف امتدادی
شاخصترین فیلسوفی که در جهان اسلام دغدغه امتداد فلسفه را داشته، فارابی است که طرح خود را در کتاب آراء اهل المدینة الفاضلة ارائه کرده است. در جهان غرب، بهترین الگو در این زمینه، توماس هابز است که در کتاب لِویاتان، بر پایه مبانی معرفتشناختی، هستی شناختی و انسان شناختی، مسائل اجتماعی و سیاسی را تحلیل میکند.
🔸یکی از دلایل کم توجهی فیلسوفان مسلمان پس از صدرا به امتداد اجتماعی فلسفه، حذف یا کم رنگ شدن مسائل علم النفس و حکمت عملی در کتابهای درسی است؛ به عنوان نمونه، کتاب شرح منظومه در گذشته و “بدایة الحکمة” و “نهایة الحکمة” در عصر کنونی، کتابهای درسیاند که فاقد مسائل مزبور هستند.
🔹صدرالمتألهین، فیلسوفی دغدغه مند در زمینه امتداد اجتماعی حکمت است. مفهوم امتداد حکمت صدرایی، میتواند بر پایه تفسیری که از تعالی حکمت ارائه میشود، متنوع باشد. دست کم میتوان دو تفسیر از متعالیه بودن حکمت ارائه داد:
🔺تفسیر فرآیندی و روشی:
این تفسیر بر فرآیند و روش فلسفه ورزی صدرا تأکید دارد. صدرا مبدع نوعی خاص از روش شناسی است که ابن سینا و خواجه نصیر طوسی نیز آن را مدنظر داشتهاند. این روششناسی عبارت است از استفاده از منابع گوناگون معرفت (وحی، عقل، شهود) در فلسفه ورزی (کثرت گرایی روشی). بر این اساس این تفسیر، امتداد حکمت متعالیه عبارت است از: «بهره گیری از روش شناسی خاص حکمت متعالیه در حل مسائل اجتماعی»
🔺 تفسیر فرآوردهای و محتوایی:
این تفسیر بر محصول و محتوایی که صدرا در حکمت خود ارائه داده است، تأکید دارد. امتداد اجتماعی حکمت متعالیه در این تفسیر را می توان از دو منظر بررسی کرد:
🔹الف) امتداد تحقق یافته تاکنون:
در این نگاه، مجموعه مبانی اجتماعی صدرا پیرامون اخلاق و عرفان عملی، سیاسی مدن، مواجهه با انحرافات اجتماعی و… که در آثار گوناگونش وجود دارد را باید مدون نمود.
🔸ب) امتداد قابل تحقق در آینده:
از این منظر باید به دنبال پاسخگویی به مسائل نو پدید اجتماعی و سیاسی بر اساس مبانی حکمت صدرایی باشیم.
🔹برخی در این زمینه به دنبال استخراج مستقیم امتداد اجتماعی از مبانی عام هستی شناسی هستند و عناوینی نظیر «ارتباط اصالت وجود و حکومت»، «نسبت تشکیک در وجود و فضای مجازی» و… را به کار می برند. به نظر می رسد این طرح یا #نشدنی است و یا فوق العاده #دشوار است.
🔸اما تلقی قابل تحقق و باورپذیرتری وجود دارد که به دنبال استخراج با واسطه این امتداد از مبانی عام است.
🛑بر این اساس:
✔️اول: ابتدا مبانی معرفت شناختی، روش شناختی و هستی شناختی مسئله مورد نیاز ارائه می شود.
✔️دوم: بر اساس این مبانی سه گانه، فهم خاصی از انسان به دست می آید. (مبانی انسان شناختی).
✔️سوم: دانشمند علوم اجتماعی، بر اساس فهمی که از انسان پیدا کرده است، با مسائل اجتماعی روبرو می شود و نظریه خاص خود را بر پایه آن ارائه می دهد.
#امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121
#معرفی_کتاب
#هستی_و_هبوط ؛ انسان در اسلام
(الگویی از یک اثر موفق و عمیق در #غرب_شناسی_فلسفی بر مبنای حکمت متعالیه)
✍حکیم متأله استاد حاج شیخ حمید #پارسانیا
🔹این کتاب از جمله آثار ارزشمند در #امتداد_حکمت_و_فلسفه اسلامی است.
🔸 کتاب ضمن بیان ابعاد وجود شناختی و معرفت شناسی هبوط، از عالم و آسمان هایی سخن می گوید که در آنها هبوط روی می دهد.
🔹این اثر با تکیه بر نقش محوری #عصیان، به بعد تاریخی هبوط می پردازد و مراحل هبوط را از آسما الوهیت و ورود به دنیای اساطیر تا پیدایش دنیای مدرن پی می گیرد. و تفاسیر مختلفی را که از عالم و آدم در مراتب هبوط شکل می گیرد، باز می گوید و برخی #مشکلات_انسان_معاصر و تنگناهای انسان شناسی مدرن را نیز تبیین می کند.
🔸این اثر نمونه ای از انسان شناسی دینی - توحیدی است که از میراث عرفانی - فلسفی دنیای اسلام بهره می برد و به عنوان رقیب و بدیلی کارآمد، در برابر انسان شناسی تجربی و یا فلسفی مدرن قرار میگیرد.
🔹تفسیر فلسفی (بر مبنای هستی شناسی و انسان شناسی حکمت متعالیه) از پدیده های نوظهور در تمدن غرب همچون _رنسانس و نوزایی، عقلانیت و روشنگری، اسطوره و ایدئولوژی، امانیسم و تفرعن مدرن، لیبرالیسم و اباحیت، جامعه مدنی، بیگانگی و بی معنایی _ بر اهمیت این کتاب در ارائه یک الگوی موفق از #غرب_شناسی_فلسفی می افزاید.
🔺انصافا عمیق و دقیق و نوآورانه است. لازم است چند بار خوانده شود تا بهتر زمانه خود را بشناسيم و عمیق تر به بنیانهای معرفتی و فلسفی #تمدن_نوین_اسلامی بیاندیشیم
#امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حاجتی دارد مگر این طائر رنجیده حال
کاینچنین با گردن کج سوی مولا آمده
#یا_علی مددی
#امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121
📌نقش فرهنگ درچهلواره دوم انقلاب
🖌حکیم انقلاب آیت الله خامنه ای:
🔹ورود در دومین چهلوارهی انقلاب اسلامی که با آغاز سدهی جدید هجری شمسی همزمان شده است، نگاهی نو، آسیبشناسانه و روزآمدساز، به مجموعهئی از زیرساختهای تمدنی را ضروری میسازد. در رأس این مجموعه، مقولهی فرهنگ است. فرهنگ، جهت دهندهی همهی اقدامهای اساسی و زیر بنائی جوامع بشری و شتابدهنده یا کُندکنندهی آن است.
🔸این رویکرد در مقطع کنونی، عمدتاً ناظر به ارتقاء نگاه و احساس مسئولیت متصدیان فرهنگی و نخبگان و فعالان عرصههای گوناگون کشور به مقولهی فرهنگ و پدیدآمدن این باور عمیق است که فرهنگسازی در هریک از اجزاء تمدّنی جامعه، برترین وسیلهی پیشرفت و موفقیت آن و بینیازکننده از ابزارهای الزامآور و تحکّمی است.
🔹همچنین ناظر به این نکتهی حیاتی است که شاکله و آرایش عمومی فرهنگ در همهی بخشهای گستردهی آن، نیازمند نظم و محتوای انقلابی است. این یگانه وسیلهی مصونسازی فرهنگ عمومی کشور در برابر هجوم فرهنگی و رسانهئی برنامهریزی شدهی بیگانگان بدخواه است.
📎 حکم اعضاء شورایعالی انقلاب فرهنگی ۱۴۰۰/۸/۲۳
#امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121