eitaa logo
واحد خواهران حسینیه هنر سبزوار
193 دنبال‌کننده
739 عکس
115 ویدیو
5 فایل
واحد خواهران حسینیه هنر سبزوار 🌱 📲 پیشنهادات و انتقادات👇 مدیر کانال: @ati95157
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از حسینیه هنر سبزوار
برای زائرهایت جمعه صبح بود. با شوهرم و بچه‌ها رفتیم فروشگاه. تعدادی کیک خریدیم و به هوای موکب‌هایی که برای استراحت مسافرها برپا شده بود رفتیم بوستان بهمن. وقتی رسیدیم خبری از موکب نبود. هر چه توی جاده رفتیم بازهم جایی پیدا نکردیم. دلم گرفت. همین کار از دست‌مان برمی‌آمد تا خدمتی بکنیم به کسانی که برای تشییع شهدای خدمت رفته بودند مشهد. توی دلم گفتم: «رئیسی عزیز! خیلی دلم می‌خواست ما هم توی این کار خیر که برای شماست شریک باشیم ولی انگار لیاقت نداریم اندازه چند تا کیک هم کمکی کنیم.» همسرم که ناراحتی‌ام را دید گفت: «اشکالی نداره. بریم مصلی خیرات کنیم!» راه افتادیم سمت مصلی. همین‌که رسیدیم چشمم افتاد به تابلویی که نوشته بود: «موکب!» از خوشحالی روی پایم بند نمی‌شدم. خانم سعادتی، آستان شهدای سبزوار، ۱۴۰۳/۰۳/۰۴ 💌 شما هم راوی این لحظه‌ها باشید و روایت‌هایتان را در پیام‌رسان‌های ایتا و بله، با ما به اشتراک بگذارید. 🆔 @ati95157 🚩 به کانال بپیوندید: ➕ @hoseinieh_honar_sabzevar
هدایت شده از حسینیه هنر سبزوار
مثلِ بقیه چند سال قبل رفتم تهران برای خرید وسایل مغازه‌ام. موقع اذان وارد مسجد جامع جمهوری شدم. سریع در اولین صفی که جای خالی دیدم، قامت بستم. بعدِ سلام با بغل دستی‌ام دست دادم. دیدم یک روحانی سید است. آقای رئیسی بود. آن زمان، معاون اول قوه قضائیه بود. بدون هیچ تشریفاتی آمده بود نماز بخواند و برود. مهدی جهانگرد 💌 شما هم راوی این لحظه‌ها باشید و روایت‌هایتان را در پیام‌رسان‌های ایتا و بله، با ما به اشتراک بگذارید. 🆔 @ati95157 🚩 به کانال بپیوندید: ➕ @hoseinieh_honar_sabzevar
هدایت شده از حسینیه هنر سبزوار
زوجِ منتقدِ منصف ازدواج دانشجویی کرده بودند. دانشجوی حسابرسی مالی که سرشان در توی حساب و کتاب اقتصادی بود. می‌خواستند ماه عسل کنار آقا امام رضا باشند که یک اتفاق همه چیز را به هم زد. از شهید جمهور پرسیدم. دو دوتا چهارتای اقتصادی می‌کردند و دلایل زیادی برای انتقاد داشتند اما منکر اقدامات آقای رئیسی هم نشدند، از مبارزات علیه فساد تا کار جهادی و سفرهای استانی. از پذیرایی آستان شهدای سبزوار راضی بودند و به سرعت به تهران بازگشتند تا از امتحانات جا نمانند. سیدمجتبی طبسی، موکب شهدای خدمت سبزوار، ۱۴۰۳/۰۳/۰۴ 💌 شما هم راوی این لحظه‌ها باشید و روایت‌هایتان را در پیام‌رسان‌های ایتا و بله، با ما به اشتراک بگذارید. 🆔 @ati95157 🚩 به کانال بپیوندید: ➕ @hoseinieh_honar_sabzevar
⭕️‌‌ مدیر میدانی پیشرفت 🔻شاید یکی از شاخص‌ترین ویژگی‌های شهید رئیسی، حضور در کف میدان بود. این میدان عرصه‌های مختلفی را شامل می‌شد و یکی از آنها، علم و فناوری بود. حضور متعدد در مراکز پیشرفت کشور که محل حضور شرکت‌های دانش‌بنیان است، از برنامه‌های ثابت ایشان بود. باور داشت که حل مسائل کشور با کمک بخش اصلی اقتصاد مردمی، یعنی دانش‌بنیان‌ها، به پاسخ می‌رسد. 🔻شهید عزیز جمهور ایران با حضور و ضریب دادن به این آدم‌ها و مجموعه‌ها، خودش راوی پیشرفت شده بود و ظرفیت بالای ریاست‌جمهوری را پای کار روایت پیشرفت آورده بود. ایشان حتی در سفرهای خارجی، با وجود شلوغی و فشردگی برنامه‌ها، باز هم پای کار علم‌وفناوری بود و سوای اینکه بستر و زمینه برای صادرات محصولات فناورانه شرکت‌های دانش بنیان را فراهم می‌کرد، باز هم با بازدید از این مجموعه‌ها تلاش می‌کرد تا ضریب رسانه‌ای مضاعفی به توانمندی جوانان ایرانی در اذهان سایر کشورها بدهد. 🔻او مرد میدان کار و آبادانی و پیشرفت کشور بود و با گذشت همین ساعات اندک از شهادتشان، رد پا و خاطرات مختلف ایشان از مدیران شرکت‌های دانش‌بنیان شنیده می‌شود. بازدید از بهیار صنعت و شهرک علمی تحقیقاتی اصفهان، تا پارک فناوری پردیس تهران در کنار دستگاه همودیالیز و ونتیلاتورهای پیشرفته، تا بازید از آهار مشهد و انواع داروهای پیشرفته بیوتک و رادیوداروها و نانو داروها و پهپادهای پیشرفته کشاورزی ایران در دل آفریقا و... نمونه‌های اندکی از حضور میدانی او در پیش‌برد فضای علم‌وفناوری کشور است. 🔻در سه سال ریاست جمهوری ایشان، ما شاهد سرعت گرفتن واقعی تحولات علم‌وفناوری بودیم؛ یک نمونه مهم‌ و فناورانه‌ای که مدتی به اغما رفته بود، پیشرفت‌های صنعت ماهواره‌ای کشور بود که در دوران ایشان دوباره شکوفا شد و یکی از افتخارات اخیر آن، رسیدن ایران به مدار جدید فضایی بود. با عرض تسلیت این فقدان اندوهبار به ملت شریف ایران، به لطف خدا امیدواریم. ان‌شاءالله این سید عزیز با اجداد طاهرینش محشور باشد. پژمان عرب سردبیر مجله دانشمند @daneshmand_mag | مجله دانشمند 🚩 به کانال بپیوندید: ➕ @hoseinieh_honar_sabzevar
هدایت شده از حسینیه هنر سبزوار
گوشِ شنوا زمانی که در تولیت استان بودند انتقادهایی به عملکردشان داشتم. یک بار اتفاقی ایشان را در نزدیکی ضریح دیدم و بدون هیچ مزاحمتی بهشان نزدیک شدم. انتقاداتم را کردم و قبل اینکه به قوه قضائیه بروند چند مورد را اصلاح کردند. توی قم هم یک گروه کوچک و مردمی داریم که هدف‌مان دفاع از حقوق بیماران است. توی این مدت دو بار به دفتر ریاست جمهوری نامه زدیم و هر دوبار خودشان شخصا پیگیر این قضیه بودند. اما شهادت فرصت را گرفت و کارمان نیمه تمام ماند! موکب شهدای خدمت سبزوار، ۱۴۰۳/۰۳/۰۴ 💌 شما هم راوی این لحظه‌ها باشید و روایت‌هایتان را در پیام‌رسان‌های ایتا و بله، با ما به اشتراک بگذارید. 🆔 @ati95157 🚩 به کانال بپیوندید: ➕ @hoseinieh_honar_sabzevar
هدایت شده از حسینیه هنر سبزوار
پروازِ مستقیم به کرمان اهل کرمان بود. شنبه توی تهران وقت دکتر داشت اما ترجیح داده بود قبلش بیاید مشهد. توی مراسم شهدای حادثه تروریستی کرمان سخنرانی آقای رئیسی به دلش نشسته بود و به قول خودش امنیت را به این شهر برگردانده بود. بعد سیل کرمان از مسئولین قطع امید کرده بود؛ اما پرواز مستقیم رئیس‌جمهور به کرمان، بدجور به دل خودش و همشهریانش نشسته بود. سیدمجتبی طبسی، موکب شهدای خدمت سبزوار، ۱۴۰۳/۰۳/۰۴ 💌 شما هم راوی این لحظه‌ها باشید و روایت‌هایتان را در پیام‌رسان‌های ایتا و بله، با ما به اشتراک بگذارید. 🆔 @ati95157 🚩 به کانال بپیوندید: ➕ @hoseinieh_honar_sabzevar
هدایت شده از حسینیه هنر سبزوار
وقت معلمی بود! دل مان غم داشت. توی شوک شهادت رئیس جمهور و همراهانش بودیم. آرام و قرار نداشتیم. مدارس تعطیل بود ولی باید کاری می‌کردیم. معلم بودم و حالا بهترین زمانی بود که باید معلمی می‌کردم! تک تک این شهدا، به گردن ما حق داشتند و باید برایشان معرفتی به خرج می‌دادم. زمان کم بود و حتی یک ثانیه هم زیاد بود که هدر برود. ظهر بود که گوشی را برداشتم و تقریبا آخر شب آن را گذاشتم. تمام این مدت مشغول دعوت دانش‌آموزان مدرسه و خانواده‌هایشان بودم. با این که روز تعطیل بود اما به لطف خدا و همکاری خانواده‌های عزیز، خیلی زود بساط یک قرار دانش‌آموزی فراهم شد. موعد قرارمان رسید و دانش آموزان یکی یکی رسیدند. معلوم بود آن‌ها هم حس و حال همیشگی را ندارند و دل‌شان خیلی زود برای رئیس جمهورشان تنگ شده! وقتی همه رسیدند، گرد هم نشستیم و بسم الله گفتیم. یک کلیپ از خدمات رییس جمهور شهیدمان نمایش دادم، کلیپی که آخرش ختم می‌شد به تصاویر تشییع شهدا؛ اما این کافی نبود و باید برایشان به زبان خودشان حرف می‌زدم و از خدمت می‌گفتم و از کار برای خدا. از عزیز شدن پیش خدا و در نهایت از قهرمان شدن‌. حالا وقتش بود بچه‌ها یک کار گروهی انجام دهند. پوسترهای انتخاباتی که از زمان ریاست جمهوری مانده بود را بین بچه‌ها پخش کردیم و بچه‌ها به کمک هم و با دستان کوچک‌شان مهر شهادت را زدند پای همۀ پوسترها. بعد از آماده شدن پوسترها، هر کدام از دانش آموزان یک سفیر شدند توی محله خودشان و قرار شد بروند و پوسترها را توی محلۀ خودشان نصب کنند تا هر خواننده‌ای بفهمد می‌شود رئیس جمهور بود و شهید شد. دغدغه و تلاش و کارآمدی است که می‌تواند رضایت خدا را به دنبال داشته باشد. افسانه جانفزا، دبستان پسرانه امام حسین علیه السلام، سبزوار 💌 شما هم راوی این لحظه‌ها باشید و روایت‌هایتان را در پیام‌رسان‌های ایتا و بله، با ما به اشتراک بگذارید. 🆔 @ati95157 🚩 به کانال بپیوندید: ➕ @hoseinieh_honar_sabzevar
هدایت شده از حسینیه هنر سبزوار
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢 امسال عمرا رای بدم! معرفی کتابی که می‌گوید چرا رای بدهیم 🔻چه فایده‌ای دارد این انتخابات؟! رای بدهم که چه بشود؟! مگر نمی‌بینی قیمت خانه و گوشت و ماشین چه‌قدر زیاد شده. تو بگو چرا رای بدهم؟ 📚 کتاب «مادران میدان جمهوری»، جواب این سئوالات است. 🏷️ تهیه کتاب «مادران میدان جمهوری» از غرفه‌‌ «باسلام»🔻 http://basalam.com/hoseinieh_honar_sabzevar 🚩 همراه «حسینیه هنر سبزوار» باشید ➕ @hoseinieh_honar_sabzevar
هدایت شده از حسینیه هنر سبزوار
اولین حلوا تازه خبر را شنیده بودم. ساعت دو ظهر شروع کردم به حلوا پختن. یکی از دوستان توی گروه گفتند دور میدان فاطمی مراسم هست. با خودم گفتم پس حلوا را می‌برم آنجا و بین مردم پخش می‌کنم. اما آن‌قدر کارهایم طول کشید که مراسم پارک فاطمی تمام شد. مانده بودم چه کار کنم. حلوا را پخته بودم و باید به مراسمی می‌رساندم. ساعت نزدیک شش عصر بود که چشمم به بنر ایستگاه صلواتی گروه مادرانه افتاد. از مادرها خواسته بودند هر کس می‌تواند حلوا یا خرما تزیین کند و بیاورد جلوی خیابان شریعتمداری. تند تند لباس مشکی بچه‌هایم را تنشان کردم و راهی مراسم شدم. وقتی رسیدم هنوز حلواهای دیگر از راه نرسیده بودند. نفس عمیقی کشیدم. حلوایی که به نیت شهید جمهور پخته بودم شد اولین حلوای مراسم شهیدِجمهور! زهرا بدری، سبزوار، ۱۴۰۳/۰۲/۳۱ 💌 شما هم راوی این لحظه‌ها باشید و روایت‌هایتان را در پیام‌رسان‌های ایتا و بله، با ما به اشتراک بگذارید. 🆔 @ati95157 🚩 به کانال بپیوندید: ➕ @hoseinieh_honar_sabzevar
هدایت شده از حسینیه هنر سبزوار
مسافرِ راهِ دور می‌گفت: «آقای رئیسی خوزستان رو مدیون خودش کرد! خوزستانی که یک ایران بدهکارش بود، حالا مدیون شهید جمهور شد.» خواستم چرایی‌اش را بپرسم، یاد چهار هزار کیلومتر مسیرش افتادم. چون و چرایی باقی نماند! سیدمجتبی طبسی، موکب شهدای خدمت سبزوار، ۱۴۰۳/۰۳/۰۴ 💌 شما هم راوی این لحظه‌ها باشید و روایت‌هایتان را در پیام‌رسان‌های ایتا و بله، با ما به اشتراک بگذارید. 🆔 @ati95157 🚩 به کانال بپیوندید: ➕ @hoseinieh_honar_sabzevar
هدایت شده از حسینیه هنر سبزوار
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 احیاگر! 🔸روزها می‌گذشت؛ هواگرم‌تر، سفره‌مان خالی‌تر، پدرم غمگین‌تر و زندگی‌مان سخت‌تر می‌شد... تا اینکه روزی، بابا بعد از مدت‌ها با لبخند به خانه آمد و باامید از حضور مردی در کارخانه‌شان سخن می‌گفت... 🔻روایتی از احیای «کارخانه کشت و صنعت نیشکر هفت تپه» توسط شهید سید ابراهیم رئیسی 🚩 همراه «حسینیه هنر سبزوار» باشید ➕ @hoseinieh_honar_sabzevar
کلاسِ درس در ترکیه ایرانی بود اما دانشجوی یکی از دانشگاه‌های ترکیه. می‌گفت: «خبر نداشتم از شهادت آقای رئیسی. صبح که رفتم سر کلاس، دیدم استادمون با لباس مشکی اومده. وقتی دانشجوها دلیلش رو پرسیدن، استاد گفت ما به احترام چند دانشجوی ایرانیِ توی کلاس مشکی‌ پوشیدیم! بعد هم به همه‌ ایرانی‌های توی کلاس تسلیت گفت و درس شروع شد.» 💌 شما هم راوی این لحظه‌ها باشید و روایت‌هایتان را در پیام‌رسان‌های ایتا و بله، با ما به اشتراک بگذارید. 🆔 @ati95157 🚩 همراه «حسینیه هنر سبزوار» باشید ➕ @hoseinieh_honar_sabzevar
هدایت شده از حسینیه هنر سبزوار
حوِّل حالِنا! همسرم دل خوشی از انقلاب و نظام نداشت.‌ من هم خیلی پاپیچش نمی‌شدم. می‌دانستم تحت تاثیر رفقا و همکارانش است. روزی که خبر تشییع شهدای خدمت را شنیدم، گفتم: «بیا با کاروان بریم مشهد!» کمی اصراری کردم و در کمال ناباوری قبول کرد. قبل‌ترها هر وقت می‌رفتم راهپیمایی همیشه می‌گفت: «کجا میری خانم تو این گرما؟ بشین در خونه‌ت اینا همه مچل‌ت می‌کنن! کجا اصلا جمعیت میاد؟ اینا همه‌ش فیلمه!» هر چقدر هم می‌گفتم بیا و خودت ببین قبول نمی‌کرد. تشییع شهدای خدمت اولین مراسم این تیپی بود که توی عمرش شرکت می‌کرد. وقتی رسیدیم و رفت توی جمعیت تعجب کرده بود. سیل جمعیت و مردمی که به سر و صورت‌شان می‌زدند را که دید ماتش برده بود. یکهو دیدم شروع کرد به گریه کردن. حال عجیبی پیدا کرده بود. وقتی برگشتیم سبزوار و می‌خواستم برای کاروان رحلت امام ثبت نام کنم گفت: «خانم چرا اصلا کاروان؟ بیا شخصی خودمون بریم!» 💌 شما هم راوی این لحظه‌ها باشید و روایت‌هایتان را در پیام‌رسان‌های ایتا و بله، با ما به اشتراک بگذارید. 🆔 @ati95157 🚩 همراه «حسینیه هنر سبزوار» باشید ➕ @hoseinieh_honar_sabzevar
من یک نوجوانم! آن‌ روزها نفس کم آورده بودیم. نه اینکه نا‌امید شویم. نه اینکه خسته شده باشیم. نه! کوهنوردها می‌دانند.‌ به قله که نزدیک می‌شوی، نفس کم می‌آوری. حالا ماهم در روزهای به قله نزدیک شدن بودیم. میدانی، کنکوری بودیم و روزهای سخت پاییزِ هزار و چهارصد و یک سپری می‌شد. همان‌ روزها که یک‌ شبه رفیق و بغل دستی‌مان دیگر جواب سلام‌مان را نمی‌داد و راه کج می‌کرد که چشم توی چشم نشویم.‌ همان روزها که دلمان گرفته بود از آدم بزرگ‌ها که در نگاهشان انگار ما دهه هشتادی‌ها از مریخ آمده‌ایم و آدم فضایی هستیم و کسی نمی‌تواند با ما صحبت کند و زبان ما را بفهمد. درست وسط آن روزها بود که خبر آمد باید راهی تهران شویم. که سفر خبر می‌داد از دیدن کسی که با بقیه آدم بزرگ‌ها فرق می‌کند و قرار است برخلاف آدم‌ بزرگ‌ها، زبان ما را بفهمد و رویمان حساب باز کند و وسط آن روزهای سخت، ماموریت دهد که بروید و جایگاه ایران را در نظم جدید جهانی پیدا کنید که آینده برای شماست و فتح قله به دست شما! دیدار با مردی بود که از فراسوی باور ما می‌آمد. دیدار شیرین و دلپسند بود. که یک نفر ما را آدم حساب کرده و برچسب آدم فضایی رویمان نزده! اما از دیدار که برگشتیم باز خبر آمد. خبر آمد که قرار است برویم پیش شخص دوم مملکت و او هم ما را آدم حساب کند و برایش حرف بزنیم و برای‌مان حرف بزند. بهانه دیدارمان راهیان پیشرفت بود. سفارش کرده بود که داشته‌هایمان را از نزدیک ببینیم و لمس کنیم. که دیگر فقط توی تیتر خبرها داشته‌هایمان را نبینیم. بلکه با دست‌هایمان حسشان کنیم و آدم‌های سهیم در این داشته‌ها را از نزدیک ببینیم. اما آخرین برنامه دیدن خودش بود. حرف زدن با خودش بود. نماز بود. ما منتظر امام جماعت بودیم. امام جماعت آمد. آشنا بود. من از ۱۰۰۰ کیلومتر آن طرف‌تر فقط توی قاب اخبار شبکه یک و دو دیده بودم او را. اما حالا من چند قدمی او بودم. سلام کرد و سلام کردیم. پشت سرش نماز خواندیم. ثانیه به ثانیه آن روز را یادم است. من یک نوجوانم. یک نوجوان که شما آمده بودید در چند قدمی او و هم قد شده بودید با او که بشنویدش؛ که گوش شوید برای درددل‌ش؛ که بگویید پدر، حواسش به دخترش است؛ که حرف بزنید و حرف بزنیم؛ که از آینده بگویید و از امید؛ که ماموریت دهید و بگویید دیگر باید آستین‌ها را بالا بزنید و خودتان در این پیشرفت‌ها سهیم شوید. من یک نوجوانم که شما در روزهای بحران زده من، در روزهای درک نشدن، در روزهای برچسب آدم فضایی بودن زدن آدم بزرگ‌ها، آمدید که ببینیم پدر، ما را هم در تصمیمات خانه سهیم کرده و دیگر روی ما حساب باز کرده و نظرمان را می‌پرسد. شما آمدید که راه‌مان را محکم‌تر کنیم برای فتح قله! و حالا من همان نوجوانم که عکس‌های آن روز جمعه را ورق می‌زند و نشان بقیه می‌دهد که بگوید من هم او را دیدم! که به همه بگوید او مردِ مرد بود. که بگوید او پدر بود برای دختر نوجوانش! که بگوید او رئیس جمهور بود. او برای همه بود! برای همه ... زهرا منصوری، اردوی راهیان پیشرفت تهران، ۱۴۰۱/۰۸/۱۳ 💌 شما هم راوی این لحظه‌ها باشید و روایت‌هایتان را در پیام‌رسان‌های ایتا و بله، با ما به اشتراک بگذارید. 🆔 @ati95157 🚩 به کانال بپیوندید: ➕ @hoseinieh_honar_sabzevar
هدایت شده از حسینیه هنر سبزوار
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♨️ معرفی «مادران میدان جمهوری» در برنامه تلویزیونی «خط سوم» 🔻کتاب «مادران میدان جمهوری»، تلاش جمعی از زنان و مادران سبزواری برای نمایش الگوی سوم زن در انقلاب اسلامی است. این کتاب در برگیرنده فعالیت‌های انتخاباتی گروه «مادرانه سبزوار» است که در انتخابات سال ۱۴۰۰ با حضور در کوچه‌ها، بوستان ها، مساجد و سایر مکان‌های عمومی مردم را برای حضور در پای صندوق‌های رای دعوت می‌کردند. این دعوت در قالب‌های مختلفی از جمله گفت‌و‌گوهای چهره به چهره، تلفنی، فعالیت‌های مجازی، تولید بروشور و... انجام می‌شد. 🖌️ محقق و نویسنده: خانم مریم برزویی 208 صفحه 85 هزار تومان نشر: راه‌یار 🔰 سفارش با تخفیف 15درصد و ارسال رایگان (بالای 200هزار تومان) raheyarpub.ir @raheyar97 🚩 همراه حسینیه هنر سبزوار باشید ➕ @hoseinieh_honar_sabzevar
داغ‌های همه تاریخ را ما به یکباره دیدیم، چرا که ما امت آخرالزمانیم، و خمینی این ماه بنی‌هاشم، میراث‌دار همه صاحبان عهد بود در شب یلدای تاریخ. در عصر ادبار عقل و فلک زدگی بشر، در زمانه غربت حق، در عصری که دیگر هیچ پیامبری مبعوث نمی‌شد و هیچ منذری نمی‌آمد خمینی میراث‌دار همه انبیا و اسباط ایشان بود و داغ او بر دل ما، داغ همه اعصار، داغی بی تسلی. ما را این گمان نبود هرگز که بی او بمانیم. آخر او آیتی بود که «ثقلین» را در وجود خود معنا می کرد، همه «ماتَرَک رسول الله» را، و ما می دانستیم که زمین و زمان می‌گردند تا انسان‌هایی چون او، هر هزار سال یکی، پای به دنیای گذارند. آخر آدم‌هایی چون او، قطب سنگ آسیاب افلاکند، مصداق حدیث «لو لاک» اند و غایت الغایات وجود و حق است اگر با رفتن زمین از رفتن باز ماند آسمان نیز، خورشید سرد شود و ماه بشکافد و دریاها طغیان کنند و باران خون از آسمان ببارد و مومنین از شدت ماتم دق مرگ شوند، و اگر نبود آن حجت غایب، تو بدان، بی تردید که همان می‌شد! 🔖 شهید آوینی 🚩 به کانال بپیوندید: 🆔 @hhonarkh
وصیت‌نامه الهی سیاسی امام خمینی.pdf
1.03M
🖤 همه باید وصیت‌نامه امام را مطالعه کنند ✏️ رهبر انقلاب: ، میثاق همیشگی امام با امّت است. همه باید این کلمات را درست بفهمیم و بر آن تدبّر کنیم، تا راه امام را اشتباه نکنیم. ✏️ کسانی که دم از امام میزنند، اما حاضر نیستند فکر امام و راه امام را بپذیرند و به آن تن بدهند، اشتباه میکنند. ۱۳۷۷/۳/۱۴ 💻 Farsi.Khamenei.ir
🔴 آیا در برابر سوالات و شبهات اطرافیان در مورد انقلاب و نظام، پاسخی ندارید؟ 🔴 آیا بارها وسط بحث‌های سیاسی و‌ اجتماعی، دوست داشتید ذهن‌هایی که دشمن منحرف کرده را بیدار کنید ولی اطلاعات ناقص مانع شده؟ 🔴 آیا آگاه شدن و آگاه کردن را وظیفه دینی و اجتماعی خود می‌دانید ولی نمی‌دانید چه منابعی معتبر است؟ دیگر نگران نباشید! 🟢 واحد تبیین مادرانه سبزوار برای شما برنامه دارد! تا روز انتخابات، قرار است هر هفته دور هم جمع شویم مستند و فیلم ببینیم 📺 با هم گفتگو کنیم و خود را مجهز کنیم که در جنگ روایت‌ها، مجاهد عرصه تبیین شویم انشاالله پس وعده دیدار ما: سه شنبه ها ساعت ۱۷:۳۰ بیهق ۱۸، بن بست فقاهتی، حسینیه هنر سبزوار 🔶 این هفته استثنائا چهارشنبه ۱۶ خرداد ساعت ۱۸) 🎞 مستند ققنوس و اژدها روایتی از سفر رئیس جمهور شهید به کشور چین زمان: ۴۳ دقیقه ❌ ویژه بانوان 🔷 بیایید دست دوست و آشنا و همسایه را هم بگیریم و پای این سفره بیاوریم. 🟢 فقط کافیست اینجا ثبت نام کنید:👇 @yazahra19901 الّلهُـمَّـ؏جـِّل‌لِوَلیِّـڪَ الفــَرج🌿 ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ ♡| @madaraneh_sbz99 |♡
مربی انسان‌ها زن است. سعادت و شقاوت ملت‌ها بسته به وجود زن است. امام خمینی (رحمه‌الله علیه) طراح: زهرا امانی 🚩 به کانال بپیوندید: 🆔 @hhonarkh
34.11M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 | قسمت اول: رای شرطی 🔷️خوانش کتاب «مادران میدان جمهوری» در شبکه‌ یک سیما، برنامه‌ سیمای خانواده‌، بخش کتابخوان. 🏷️ تهیه محصولات «حسینیه هنر سبزوار» از غرفه‌‌ «باسلام»🔻 http://basalam.com/hoseinieh_honar_sabzevar 🚩 همراه «حسینیه هنر سبزوار» باشید ➕ @hoseinieh_honar_sabzevar
عصای دستِ بابا ✍️ زهرا معراجی ساعت ۱۰ بود که رسیدم در منزل مادر شهید. زود رسیده بودم، قرارمان ساعت ۱۰:۳۰ بود. کمی خودم را سرگرم کردم تا زمان قرار نزدیک‌تر بشود. هوا گرم بود، دیگر توان ایستادن در این هوا را نداشتم. تصمیم گرفتم زنگ را بزنم. چند باری زنگ را زدم ولی کسی جواب نداد. خانمی آمد به سمت در، با چشمانی پر از سوال آمد به سمتم و کلیدهایش را از کیفش درآورد. گفتم: «منزل شهید سرائی؟» گفت: «بله» گفتم: «برای دیدار با مادر شهید هماهنگ کرده بودیم.» گفت: «شما بودید؟ بفرمائید!» منزل ساده و بی آلایش مادر پر از آرامش بود. جلو رفتم و سلام کردم. ولی مادر خوب نمی‌شنید. کمی که گذشت دوستانم آمدند و نشستیم پای صحبت‌های خواهر شهید: _برادرم خیلی مهربون بود. کار بابا خیلی سخت بود ولی علیرضا همیشه بهش کمک می‌کرد و کنار دستش بود. وقتی رفت جبهه سرباز بود و مختصر حقوقی داشت ولی تمام حقوقش رو نگه می‌داشت. وقتی میومد سبزوار ما ۴ تا خواهر و برادر رو می‌برد برد بازار برامون خرید می‌کرد. آخرین بار که رفت جبهه خدمتش تموم می‌شد ولی توی عملیات آزادسازی خرمشهر شهید شد.» ولی مادر انگار نمی‌دانست ما چرا آمده‌ایم. خواهر شهید گفت مادرش کمی کسالت دارد و بعد از فوت پسر دومش خیلی شکسته شده. وقت رفتن از خواهر شهید عکس شهید را خواستیم و دور مادر جمع شدیم تا عکس یادگاری بگیریم. مادر که عکس را توی ‌دست‌های ما دید تازه متوجه موضوع شد و با سوز دل گفت: «علیرضا خیلی جوان بود!» 🚩 به کانال بپیوندید: 🆔 @hhonarkh