✅مصبتهای اعظمی در روز اول ربیع الاوّل بر اهل بیت علیهم السلام وارد شده است چیست؟
🔻و چر امام صادق علیه السلام فرمودند مصیبت قتل حضرت محسن و احراق و هجوم به بیت فاطمه علیه السلم و غصب خلافت امیرالمومنین علیه السلام وحشتناک تر و تلختر از کربلاست؟
🔻و چرا مردم جسد مبارک پیامبر خدا صلی الله علیه واله را بدونه غسل و کفن و تدفین راه کردند؟
🔻آیا عمر و ابوبکر بر و عایشه بر بدن پیمبر خدا صلی الله علیه واله نماز خواندند؟
🔻و اینکه حوادثی که در این ایام شکل گرفته است چیست؟
✅پاسخ
🔻امام صادق عليه السلام فرمود:
هیچ روزی هچون روز مصیبت ما در کربلا نیست.
▪️وإن كان يوم السقيفة، وإحراق النار على باب أمير المؤمنين، والحسن والحسين، وفاطمة، وزينب، وأم كلثوم عليهم السلام، وفضة، وقتل محسن بالرفسة أعظم وأدهى وأمر:
🔹 اما روز سقیفه، و غصب خلافت امیرالمومنین علیه السلام، و روز آتش زدن درب خانه علی، فاطمه، حسن، حسین، زینب، #ام_کلثوم و #فضه علیهم السلام، و روز قتل #محسن علیهم السلام در اثر لگدی که به فاطمه علیها السلام زدند، بسیار بزرگتر و وحشتناک تر و تلختر است.
🔻لأنه أصل يوم العذاب:
✳️ چرا که آنروز ریشه و آغاز و اصل روز عذاب ما آل محمد علیهم السلام است.
📚منابع:
نوائب الدهور في علائم - العلامة السید ميرجهاني - ج ۳ - الصفحة ۱۹۴.
مأساة الزهراء علیها السلام - العلامة السيد جعفر مرتضى - ج ٢ - الصفحة ٢٨٩.
🔻در نیمه شب اوّل ربیع بدن مطهر خاتم الانبیاء صلّی الله علیه و آله را امیرالمومنین علیه السلام دفن فرمودند.
📚تقریب المعارف - الشیخ ابوالصلاح حلبی - الصفحة ۲۵۱.
🔻شیخ صدوق از اساطین تشیع میفرماید:
🔸 مصیبت و فاجعه رحلت پیامبر صلی الله علیه و آله از یک طرف و بی احترامی به آن حضرت و توجّه نداشتن مردم به غسل و کفن و دفن حضرت از طرف دیگر، داغ هایی بود که بر دل مبارک امیرالمومنین علیه السلام سنگینی میکرد.
📚الخصال - الشیخ الصدوق الصفحة ۳۷۲.
🔻امیرالمومنین علیه السلام به یاد تلخ آن روزها فرمودند:
🔹 آیا بدن شریف پیامبر صلّی الله علیه آله را رها میکردم، و او را دفن نمیکردم، و برای خلافت و سلطنت بعد از او نزاع میکردم؟
📚الاحتجاج - ج ۱- الصفحة ۹۶.
🔻شیخ مفید از اعیان تشیع میفرماید:
اکثر مردم در دفن پیامبر صلّی الله علیه و آله حاضر نشدند، و نماز بر آن حضرت نخواندند!
🔸چون اینکه بین انصار و مهاجرین مشاجره در امر خلافت بود!
🔹 لذا در سقیفه حاضر شدند و روز غدیر را پشت سر انداختند تا برای خود خلیفه انتخاب کنند!
📚الارشاد - الشیخ المفید - ج ۱- الصفحة ۱۸۹.
🔻عبدالله بن حسن میفرماید: به خدا قسم، ابوبکر و عُمَر بر پیمبر صلّی الله علیه و آله نماز نخواندند، و سه روز بدن مبارک آن حضرت دفن نشد!
- یعنی بدن در روز اول ربیع دفن شد -
🔹 اهل سقیفه مشغول نزاع و کشمکش برای تعیین امیر برای خود بودند!
🔸 مردم هَمّ و غمی نداشتند جز آنکه عدّه ای از صحابه بگویند «امیر از ماست» و طایفه ی دیگری بگویند «امیر از ماست» قبل از آنکه کنار بدن حضرت حاضر شوند بدن مطهّر دفن شد!
📚الهجوم على بیت فاطمة علیها السلام - الصفحة ۶۹.
🔻حضرت باقر علیه السلام فرمودند:
🔹 هیچ یک از اهل سقیفه بر غسل و کفن و دفن حضرت حاضر نشدند!
✅ امیرالمومنین علیه السلام بُرَیده اسلمی را برای خبر دادن به نزد آنان فرستاد ولی اعتنایی نکردند، و بعد از دفن آن حضرت بیعت آنان هم تمام شد!
📚تقریب المعارف - الصفحة ۲۵۱.
🔻عایشه در این باره اقراری دارد که جالب توجّه است که اعتراف میکند:
✳️بخدا قسم، ما از دفن پیامبر صلّی الله علیه و آله با خبر نشدیم، تا اینکه صدای بیل و کلنگ را در شب چهارشنبه از حجره آن حضرت شنیدیم!
🔹پس متوجه شدیدم که حضرت دفن شده است!
📚الهجوم على بیت فاطمة علیها السلام - الصفحة ۷۲.
🔻لذا روزهای اول ماه ربيع روز مصیبت اهل بیت علیهم السلام است!
🔺اما برخی از حوادث و مصائب وارده بر اهل بیت علیهم السلام در این ایام تا روز نهم ربیع اول از این قرار است:
۱- نسبت هذیان گویی دادن به پیامبر خدا صلی الله علیه و آله!
۲- شهادت پیامبر خدا صلی الله علیه و آله!
۳ شهادت امام حسن مجتبی علیه السلام!
۴- شهادت امام رضا علیه السلام!
۵- دفن بدن مطهر پیامبر بعد از ۳ روز روی زمین ماندن (اول ربیع الاول حضرت امیرالمومنین ایشان را دفن کردند)
۶- هجوم به خانه وحی در سه نوبت!
۷- احراق الباب و احراق البیت!
۸- مجروح شدن حضرت زهرا علیها السلام بر اثر لگد عمر بن خطاب!
۹- سقط شدن حضرت محسن علیه السلام (کسی که بنابر فرمایش معصوم، پیامبر از جانب خدا ایشان را محسن نامید) بر اثر لگد عمر به بطن حضرت زهرا!
۱۰- غصب خلافت امیرالمومنین علیه السلام!
۱۱- غصب فدک!
۱۲- بستن دستان امیرالمومنین علیه السلام!
۱۳- شهادت حضرت سکینه علیها السلام!
۱۴- شهادت امام حسن عسکری علیه السلام!
✳️لازم به ذکر است که حسینیه مقتل موظف
هدایت شده از حسینیه مقتل
✅ #غسل_کفن
🔹ماجرای غسل و کفن و نماز بر جنازهی زهرا
🔸چون شب فرارسید، علی (ع) جنازه را غسل داد، هنگام غسل هیچکس حاضر نبود جز #حسن و #حسین (ع)، #زینب ، #امکلثوم ، #فضّه و #اسماء بنت عُمیس.
اسماء میگوید: فاطمه (س) به من وصیّت کرد که هیچکس جز علی (ع) و من، او را غسل ندهد، من علی (ع) را در غسل دادن جنازهی فاطمه (س) کمک کردم.
روایت شده: علی (ع) هنگام غسل فاطمه (س) میگفت: «خدایا فاطمه (س) کنیز تو و دختر رسول و برگزیدهی تو است، خدایا حجّتش را به او تلقین کن، و برهانش را بزرگ بدار، و درجهاش را عالی کن، و او را با پدرش محمد (ص) همنشین گردان».
🔸و نیز روایت شده که: علی (ع) با همان پردهای که بدن رسول خدا (ص) را خشک کرد، بدن زهرا (س) را خشک نمود، وقتی که غسل تمام شد، علی (ع) جنازه را بر سریر (شبیه تابوت) نهاد، و به امام حسن (ع) فرمود: به ابوذر خبر بده بیاید، او ابوذر را خبر کرد و آمد و با هم جنازه را تا محل نماز حمل کردند، حسن و حسین (ع) همراه علی (ع) بودند، آنگاه علی (ع) بر جنازه، نماز خواند.
--------------------------------------------------
📘#بیت_الاحزان #شیخ_عباس_قمی (ره)
#نماز_بر_بدن_فاطمه_س
#غسل_فاطمه_س
#دفن_فاطمه_س
#دفن_شبانه
#امام_حسن_مجتبی_ع
#امام_حسین_ع
#فضه
#اسماء
#ام_کلثوم_س
#زینب_کبری_س
♻️در ثواب نشر مطالب سهیم باشید♻️
🌐📚#حسینیه_مقتل - پایگاه تخصصی روضه و مقتل اهل بیت علیهم السلام📚🌐
✅ @hosenih_maghtal
هدایت شده از حسینیه مقتل
✅ #کنیزان_فاطمه سلام الله علیها
🔹ابن شهراشوب در کتاب «مناقب» از مالک بن دینار نقل کرده است که گفت : در مسیر حجّ به زن لاغر اندامی برخوردم که بر چهارپای ضعیفی سوار شده بود و مردم او را نصیحت می کردند که برگردد . وقتیکه به وسط آن بیابان رسیدیم چهارپای او عاجز شد و او را از رفتن بازداشت ، سر را به طرف آسمان بلند کرد و گفت : خداوندا ! نه مرا در خانه ام رها کردی و نه به خانه ات رسانیدی ، به عزّت و جلالت قسم اگر غیر از تو با من چنین رفتاری می کرد شکایت او را به عرض تو می رساندم .
🔸مالک گوید : همینکه راز و نیاز زن تمام شد ناگهان شخصی در آن بیابان پیدا شد در حالیکه افسار شتری را در دست داشت ، مهار ناقه را به او داد و گفت : سوار شو ، زن سوار شد و شتر مثل برق زودگذر به راه افتاد ، وقتی به محلّ طواف رسیدم او را دیدم که طواف می کند ، خدمتش رسیدم و او را قسم دادم که خود را معرّفی کند گفت :
🔹أنا شهره بنت مسکه بنت #فضّه_خادمه الزهراء سلام اللَّه علیها .
✳️من نامم شهره است و نام مادرم مسکه است که او دختر #فضّه خدمتگزار حضرت زهرا سلام اللَّه علیها بوده است .(2)
--------------------------------------------------
▪️2- مناقب ابن شهراشوب : 338/3، بحار الأنوار : 46/43 ح 46.
--------------------------------------------------
📘 #القطره #علامه_مستنبط
#فضائل_فاطمه_س
#کنیز_فاطمه_س
#فضه
♻️در ثواب نشر مطالب سهیم باشید♻️
🌐📚#حسینیه_مقتل - پایگاه تخصصی روضه و مقتل اهل بیت علیهم السلام📚🌐
✅ @hosenih_maghtal
هدایت شده از حسینیه مقتل
✅#کنیزان_فاطمه سلام الله علیها
🔹ابن شهراشوب در کتاب «مناقب» از مالک بن دینار نقل کرده است که گفت : در مسیر حجّ به زن لاغر اندامی برخوردم که بر چهارپای ضعیفی سوار شده بود و مردم او را نصیحت می کردند که برگردد . وقتیکه به وسط آن بیابان رسیدیم چهارپای او عاجز شد و او را از رفتن بازداشت ، سر را به طرف آسمان بلند کرد و گفت : خداوندا ! نه مرا در خانه ام رها کردی و نه به خانه ات رسانیدی ، به عزّت و جلالت قسم اگر غیر از تو با من چنین رفتاری می کرد شکایت او را به عرض تو می رساندم .
🔸مالک گوید : همینکه راز و نیاز زن تمام شد ناگهان شخصی در آن بیابان پیدا شد در حالیکه افسار شتری را در دست داشت ، مهار ناقه را به او داد و گفت : سوار شو ، زن سوار شد و شتر مثل برق زودگذر به راه افتاد ، وقتی به محلّ طواف رسیدم او را دیدم که طواف می کند ، خدمتش رسیدم و او را قسم دادم که خود را معرّفی کند گفت :
🔹أنا شهره بنت مسکه بنت #فضّه_خادمه الزهراء سلام اللَّه علیها .
✳️من نامم شهره است و نام مادرم مسکه است که او دختر #فضّه خدمتگزار حضرت زهرا سلام اللَّه علیها بوده است .(2)
--------------------------------------------------
▪️2- مناقب ابن شهراشوب : 338/3، بحار الأنوار : 46/43 ح 46.
--------------------------------------------------
📘#القطره #علامه_مستنبط
#حضرت_زهرا سلام الله علیها
♻️در ثواب نشر مطالب سهیم باشید♻️
🌐📚#حسینیه_مقتل - پایگاه تخصصی روضه و مقتل اهل بیت علیهم السلام📚🌐
@hosenih_maghtal
✅ #وصیت_فاطمه_س
🔻امام صادق(ع) نقل فرمود که حضرت زهرا(س) در لحظه های آخر زندگی خطاب به علی(ع) فرمود:
🔹اِذا تَوَفَّیتُ لا تُعْلِمْ اِلاّ اُمَّ سَلَمَةَ وَ اُمَّ اُیمَنَ وَ فِضَّةَ وَ مِنَ الرِّجالِ اَبْنَی وَ الْعَبّاسَ وَ سَلْمانَ وَ عَمّاراً وَ المِقْدادُ وَ اَبّاذَرَ وَ حُذَیفَةَ وَ لا تُدْفِنِّی اِلاّ لَیلاً وَ لا تُعْلِمْ قَبْرِی اَحَداً
🔸وقتی وفات کردم به هیچ کس اطلاع نده، جز اینکه از زنان به #ام_سلمه و #ام_ایمن و #فضه، و از مردان به دو فرزندم حسن و حسین(ع) و عبّاس و #سلمان و #عمار و #مقدار و #اباذر و حذیفه خبر ده.
🔺مرا دفن نکن، مگر در شب و قبر مرا به هیچ کس اطلاع نده تا مخفی بماند.
#حضرت_فاطمه_س_شهادت
📚منابع:
▪️دلائل الامامة طبری، ص44؛
▪️#بحارالانوار ، ج78، ص310.
✅ @hosenih_maghtal
✅ #وصیت_فاطمه_به_علی علیهم السلام
🔹چگونگی وصیت فاطمه به علی
🔸در کتاب #روضة_الواعظین (تألیف فتال نیشابوری) نقل شده:
حضرت فاطمه (س) چهل روز در بستر بیماری بود و پس از آن، از دنیا رفت، در آن هنگام که احساس کرد که مرگ نزدیک شده، اُمّاَیْمن و اسماء بنت عمیس و امیر مؤمنان (ع) را طلبید، آنها کنار بسترش حاضر شدند، خطاب به علی (ع) گفت:
🔸«ای پسر عمو! خبر مرگ به من رسیده و آنگونه که درمییابم پس از اندک زمانی، به پدرم ملحق میشوم، آنچه را که در دل دارم به تو وصیت میکنم».
علی (ع) فرمود: ای دختر رسول خدا! آنچه دوست داری، وصیّت کن، آنگاه علی (ع) کنار سر فاطمه (س) نشست، و به آنان که در خانه بودند فرمود: بیرون بروند.
سپس فاطمه (س) گفت:
✳️«ای پسر عمو! از روزی که با من زندگی کردی، از من دورغ و خیانت ندیدی، و هیچگاه با تو مخالفت ننمودم».
علی (ع) فرمود: نه هرگز، تو آگاهتر، نیکوکارتر و گرامیتر و خوف تو در پیشگاه خدا، بیشتر از آن است که ترا به عنوان مخالفت از من سرزنش کنم، فراق تو برای من بسیار سخت است، ولی چه باید کرد که چارهای برای مرگ نیست، سوگند به خدا مصیبت رسول خدا (ص) را بر من تازه کردی، و فراق و فقدان تو، بسیار برای من بزرگ و دشوار است
اِنَّا لِلَّهِ وَ اِنَّا اِلَیْهِ راجِعُونَ:
«ما از آنِ خدائیم و به سوی او بازمیگردیم» از مصیبتی که بسیار جانکاه و جگرسوز و غمآور است،
هذِهِ مُصِیبَةٌ لاعَزاء لَها وَرَزِیَّةٌ لا خَلَفَ لَها: ✳️«این، مصیبتی است که تسلیت و آرامش ندارد، و حادثهی جانسوزی است که جبرانناپذیر است»،
سپس ساعتی با هم گریه کردند، و علی (ع) سر فاطمه (س) را به سینهاش چسبانید و فرمود: «آنچه میخواهی وصیّت کن، همانا که مرا آنگونه مییابی که به نیکی به وصیت تو عمل کند، و امر تو را بر امر خودم مقدّم میدارم».
فاطمه (س) گفت: ای پسر عمو، خداوند به تو جزای خیر عنایت فرماید، سپس چنین وصیت کرد:
🔹1- بعد از من با خواهرزادهام «اَمامَه» دختر زینب، ازداوج کن.
🔹2- برای من تابوتی بساز.
🔹3- هیچکس از آنانکه به من ستم کردند و حقّم را پایمال نمودند کنار جنازهام نیایند و نماز بر من نخوانند، پیروان آنها نیز حاضر نشوند.
🔹4- مرا شب دفن کن، آن هنگام که چشمها در خواب فرورفته است.
در کتاب #مصباح_الانوار از #امام_صادق (ع) و او از پدرانش نقل کرده که فاطمه (س) هنگام احتضار، به امیر مؤمنان (ع) وصیت کرد: وقتی که از دنیا رفتم، خودت مرا غسل بده و کفن کن و نماز بر جنازهام بخوان و در قبر بگذار، و لحد مرا بچین و خاک برقبرم بریز، و سپس بالای سر، مقابل صورتم بنشین و بسیار قرآن بخوان و دعا کن، زیرا آن هنگام ساعتی است که میّت به اُنس با زندهها نیاز دارد، و من ترا به خدا میسپارم، و وصیت میکنم که با فرزندانم به نیکی رفتار کنی.
🔸سپس دخترش اُمّکلثوم را به سینهاش چسبانید، و به علی (ع) فرمود: وقتی که این دختر به حدّ بلوغ رسید، اثاثیهی خانه از آنِ او باشد و خداوند پشتیبان او شود.
نیز روایت شده وقتی که هنگام فراق زهرا (س) فرارسید، اندکی گریه کرد، امیر مؤمنان علی (ع) فرمود: چرا گریه میکنی؟.
فاطمه (س) عرض کرد: «گریه میکنم برای رنجها و آزارهائی که بعد از من به تو میرسد».
علی (ع) فرمود: گریه مکن، سوگند به خدا، این سختیها در راه خدا برای من ناچیز است.
نیز روایت شده که فاطمه (س) به علی (ع) گفت: بعد از آنکه از دنیا رفتم هیچکس را خبر نکن مگر اُمّسَلَمه و اُمّاَیْمن و فضّه را، و از مردها دو پسرم، و عباس (عموی پیامبر) و سلمان و مقداد و ابوذر و حُذیفه را که به این افراد اطلاع بده، و من ترا حلال کردم که بعد از مردنم مرا ببینی (شاید زخم بدنش را که مخفی میداشت، اجازه داد بعد از مرگش، علی (ع) آثار آن را ببیند!) با کمک بانوان یاد شده مرا غسل بده، و مرا شبانه دفن کن، و هیچکس را خبر نده که به کنار قبرم بیایند.
--------------------------------------------------
📘 #بیت_الاحزان #شیخ_عباس_قمی (ره)
#مظلومیت_علی_ع
#وصیت_فاطمه_س
#ام_ایمن
#فضه
#اسماء
#سلمان
#مقداد
#ابوذر
#حذیفه
♻️در ثواب نشر مطالب سهیم باشید♻️
🌐📚#حسینیه_مقتل - پایگاه تخصصی روضه و مقتل اهل بیت علیهم السلام📚🌐
✅ @hosenih_maghtal
✅ #حسن_و_حسین_در_آغوش_زهرا
🔹در روایت ورقه آمده، امیر مؤمنان (ع) فرمود: مشغول غسل دادن فاطمه (س) شدم، او را در درون پیراهن، بیآنکه پیراهنش را از تن بیرون آورم غسل دادم، به خدا سوگند فاطمه (س) پاک و پاکیزه بود، سپس از باقیماندهی حنوط رسول خدا (ص) او را حنوط کردم و کفن بر او پوشاندم، و پیچیدم، وقتی که خواستم بندهای کفن را ببندم، صدا زدم:
🔸ای اُمّکلثوم، ای زینب، ای سکینه، ای فضّه، ای حسن و ای حسین هَلُمُّوا تَزَوَّدُوا مِنْ اُمِّکُمْ...: «بیائید و از دیدار مادرتان توشه برگیرید، که وقت فراق و لقای بهشت است».
حسن و حسین (ع) آمدند و با آه و ناله میگفتند:
🔹واحَسْرَتاهُ! لا تُنْطَغی اَبَداً مِنْ فَقْدِ جَدِّنا مُحَمَّدُ الْمُصْطَفی وَ اُمُّنا فاطِمَةُ الزَّهْراءِ...
: «آه! چه شعلهی حسرت و اندوهی که هرگز خاموش شدنی نیست، برای فقدان جدّمان محمد مصطفی (ص) و مادرمان فاطمه زهرا (س)، ای مادر حسن! و ای مادر حسین! وقتی که با جدّمان ملاقات کردی، سلام ما را به او برسان، و به او بگو: ما بعد از تو در دنیا یتیم ماندیم».
امیر مؤمنان (ع) فرمود:
🔹اَنِّی اُشْهِدُ اللَّهَ اِنَّها قَدْ حَنَّتْ وَ اَنَّتْ وَ مَدَّتْ یَدَیْها وَ ضَمَّتْهُما اِلی صَدْرِها مَلِیّاً.
🔸: «من خدا را گواه میگیرم که فاطمه (س) نالهی جانکاه کشید و دستهای خود را دراز کرد و فرزندانش را مدّتی به سینهاش چسبانید».
ناگاه شنیدم هاتفی در آسمان صدا زد:
🔹یا اَبَا الْحَسَنِ اِرْفَعْهُما عَنْها فَلَقَدْ اَبْکِیا وَاللَّهِ مَلائِکَةَ السَّماءِ...
🔸: «ای علی!، حسن و حسین را از سینهی مادرشان بلند کن، که سوگند به خدا این حالت آنها، فرشتگان آسمان را به گریه انداخت، و دوستان مشتاق دوست خود میباشند».
آنگاه حسن و حسین (ع) را از سینه مادرشان، بلند کرد.
--------------------------------------------------
📘 #بیت_الاحزان #شیخ_عباس_قمی (ره)
#وداع_با_فاطمه_س
#غسل_فاطمه_س
#وداع_با_حسنین_ع
#امام_حسن_مجتبی_ع
#امام_حسین_ع
#ندای_آسمانی
#ام_کلثوم_س
#زینب_کبری_س
#حضرت_سکینه س
#فضه
♻️در ثواب نشر مطالب سهیم باشید♻️
🌐📚#حسینیه_مقتل - پایگاه تخصصی روضه و مقتل اهل بیت علیهم السلام📚🌐
✅ @hosenih_maghtal
✅ #وداع_با_حسنین
🔹 غسل فاطمه زهرا (سلام الله علیها) و و داع حسنین (علیهما السلام) با مادر
🔸حضرت امير المؤمنین عليه السّلام میفرمايد: من متصدى امر غسل آن بانو شدم و بدن وى را از زير پيراهن غسل دادم، به خداوند سوگند كه بدن فاطمه زهرا سلام الله علیها پاك و مطهّر بود، آنگاه بدن مقدّس او را از باقيمانده حنوط پيامبر اسلام صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم حنوط كردم، سپس پيكر مباركش را در ميان كفنهايش جاى دادم و چون تصميم گرفتم كفن او را گره بزنم، صدا زدم: اى امّ كلثوم، زينب، سكينه، فضّه، حسن و حسين! بياييد و مادر خود را براى آخرين بار ببينيد، روز فراق آمد و ملاقات شما در بهشت خواهد بود.حسن و حسين عليهما السّلام در حالى آمدند كه فرياد میزدند: آه از اين حسرتى كه هيچ وقت به علّت از دست دادن جدّمان، پيامبر خدا و مادرمان، فاطمه زهرا از بين نخواهد رفت. اى مادر حسن و حسين! هنگامى كه جدّ ما حضرت محمّد مصطفى صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم را ملاقات نمودى سلام ما را به آن حضرت برسان و به آن بزرگوار بگو: ما بعد از تو در دار دنيا يتيم مانديم! حضرت على علیه السلام میفرمايد: من خداوند را شاهد میگيرم كه فاطمه زهرا آه و ناله كرد، دستهاى خود را دراز نمود و حسنين را چند لحظهاى به سينه خود چسبانيد. ناگاه هاتفى از آسمان ندا در داد: اى ابو الحسن! حسن و حسين را از روى سينه فاطمه بردار، به خداوند سوگند كه ملائكه آسمانها را گريان كردند، زيرا دوست مشتاق لقاى دوست است.
حضرت امير عليه السّلام میفرمايد: من حسنين را از روى سينه زهرا برداشتم و در حال بستن بندهاى كفن اين اشعار را سرودم: مفارقت تو برايم بزرگترين امور است، و از دست دادن تو سختترين مصيبت. من براى حسرت و غم آن كسى گريه و ناله میكنم كه بهترين راه را براى مرگ پيمود. اى چشم من! با من مساعدت و همراهى كن كه محزون دائمى هستم و براى دوست خودم گريانم.
--------------------------------------------------
📚متن عربی:
🔸 فَقَالَ عَلِيٌّ علیه السلام وَ اللَّهِ لَقَدْ أَخَذْتُ فِي أَمْرِهَا وَ غَسَّلْتُهَا فِي قَمِيصِهَا وَ لَمْ أَكْشِفْهُ عَنْهَا فَوَ اللَّهِ لَقَدْ كَانَتْ مَيْمُونَةً طَاهِرَةً مُطَهَّرَةً ثُمَّ حَنَّطْتُهَا مِنْ فَضْلَةِ حَنُوطِ رَسُولِ اللَّهِ وَ كَفَّنْتُهَا وَ أَدْرَجْتُهَا فِي أَكْفَانِهَا فَلَمَّا هَمَمْتُ أَنْ أَعْقِدَ الرِّدَاءَ نَادَيْتُ يَا أُمَّ كُلْثُومٍ يَا زَيْنَبُ يَا سُكَينَةُ يَا فِضَّةُ يَا حَسَنُ يَا حُسَيْنُ هَلُمُّوا تَزَوَّدُوا مِنْ أُمِّكُمْ فَهَذَا الْفِرَاقُ وَ اللِّقَاءُ فِي الْجَنَّةِ فَأَقْبَلَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ وَ هُمَا يُنَادِيَانِ وَا حَسْرَتَا لَا تَنْطَفِئُ أَبَداً مِنْ فَقْدِ جَدِّنَا مُحَمَّدٍ الْمُصْطَفَى وَ أُمِّنَا فَاطِمَةَ الزَّهْرَاءِ يَا أُمَّ الْحَسَنِ يَا أُمَّ الْحُسَيْنِ إِذَا لَقِيتِ جَدَّنَا مُحَمَّداً الْمُصْطَفَى فَأَقْرِئِيهِ مِنَّا السَّلَامَ وَ قُولِي لَهُ إِنَّا قَدْ بَقِينَا بَعْدَكَ يَتِيمَيْنِ فِي دَارِ الدُّنْيَا فَقَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ إِنِّي أُشْهِدُ اللَّهَ أَنَّهَا قَدْ حَنَّتْ وَ أَنَّتْ وَ مَدَّتْ يَدَيْهَا وَ ضَمَّتْهُمَا إِلَى صَدْرِهَا مَلِيّاً وَ إِذَا بِهَاتِفٍ مِنَ السَّمَاءِ يُنَادِي يَا أَبَا الْحَسَنِ ارْفَعْهُمَا عَنْهَا فَلَقَدْ أَبْكَيَا وَ اللَّهِ مَلَائِكَةَ السَّمَاوَاتِ فَقَدِ اشْتَاقَ الْحَبِيبُ إِلَى الْمَحْبُوب. قَالَ فَرَفَعْتُهُمَا عَنْ صَدْرِهَا وَ جَعَلْتُ أَعْقِدُ الرِّدَاءَ وَ أَنَا أُنْشِدُ بِهَذِهِ الْأَبْيَات
فِرَاقُكِ أَعْظَمُ الْأَشْيَاءِ عِنْدِي وَ فَقْدُكِ فَاطِمُ أَدْهَى الثُّكُولِ
سَأَبْكِي حَسْرَةً وَ أَنُوحُ شَجْواً عَلَى خَلٍّ مَضَى أَسْنَى سَبِيلٍ
أَلَا يَا عَيْنُ جُودِي وَ أَسْعِدِينِي فَحُزْنِي دَائِمٌ أَبْكِي خَلِيلِي
--------------------------------------------------
📘 بحار الأنوار ، علامه مجلسی، ج43، ص: 179
#در_آغوش_گرفتن_حسنین_ع
#امام_حسن_مجتبی_ع
#وداع_با_فاطمه_س
#غسل_فاطمه_س
#امام_حسین_ع
#حسنین_ع
#زینب_کبری_س
#ام_کلثوم_س
#حضرت_سکینه س
#فضه
♻️در ثواب نشر مطالب سهیم باشید♻️
🌐📚حسینیه مقتل - پایگاه تخصصی روضه و مقتل اهل بیت علیهم السلام📚
✅ @hosenih_maghtal
هدایت شده از حسینیه مقتل
✅ #غسل_کفن
🔹ماجرای غسل و کفن و نماز بر جنازهی زهرا
🔸چون شب فرارسید، علی (ع) جنازه را غسل داد، هنگام غسل هیچکس حاضر نبود جز #حسن و #حسین (ع)، #زینب ، #امکلثوم ، #فضّه و #اسماء بنت عُمیس.
اسماء میگوید: فاطمه (س) به من وصیّت کرد که هیچکس جز علی (ع) و من، او را غسل ندهد، من علی (ع) را در غسل دادن جنازهی فاطمه (س) کمک کردم.
روایت شده: علی (ع) هنگام غسل فاطمه (س) میگفت: «خدایا فاطمه (س) کنیز تو و دختر رسول و برگزیدهی تو است، خدایا حجّتش را به او تلقین کن، و برهانش را بزرگ بدار، و درجهاش را عالی کن، و او را با پدرش محمد (ص) همنشین گردان».
🔸و نیز روایت شده که: علی (ع) با همان پردهای که بدن رسول خدا (ص) را خشک کرد، بدن زهرا (س) را خشک نمود، وقتی که غسل تمام شد، علی (ع) جنازه را بر سریر (شبیه تابوت) نهاد، و به امام حسن (ع) فرمود: به ابوذر خبر بده بیاید، او ابوذر را خبر کرد و آمد و با هم جنازه را تا محل نماز حمل کردند، حسن و حسین (ع) همراه علی (ع) بودند، آنگاه علی (ع) بر جنازه، نماز خواند.
--------------------------------------------------
📘#بیت_الاحزان_شیخ_عباس_قمی (ره)
#حضرت_زهرا سلام الله علیها
#حضرت_علی علیه السلام
♻️در ثواب نشر مطالب سهیم باشید♻️
🌐📚#حسینیه_مقتل - پایگاه تخصصی روضه و مقتل اهل بیت علیهم السلام📚🌐
@hosenih_maghtal
هدایت شده از حسینیه مقتل
✅ نامه عمر به معاویه
🔻هنگامی که خواستند علی علیه السلام را به مسجد ببرند با مقاومت فاطمه علیه السلام روبرو شدند و فاطمه علیه السلام برای جلوگیری از بردن همسر گرامی اش صدمه های روحی و جسمی فراوانی دید که بیان همه آنها از توان زبان و قلم خارج است؛ فقط به گوشهای از آن در یک نقل تاریخی اشاره میکنیم؛ وگرنه در این موضوع، نقل های تاریخی فراوان است .
✳️خلاصه ماجرا همان است که در نامه خود عمر به معاویه آمده است. در بخشی از آن چنین مینویسد :
🔹«... وقتی درب خانه را آتش زدم (آن گاه داخل خانه شدم) ولی فاطمه درب خانه را حجاب خود قرار داد و مانع از دخول من و اصحابم شد. با تازیانه آن چنان بر بازوی او زدم که مانند دملج (بازوبند) اثر آن بر بازوی او ماند؛ آن گاه صدای ناله او بلند شد؛ چنان که نزدیک بود به حال او رقت کنم و دلم نرم شود؛ ولی به یاد کشته های بدر و اُحد که به دست علی کشته شده بودند... افتادم، آتش غضبم افروخته تر شد و 😭 چنان لگدی بر درب زدم که از صدمه آن جنین او (به نام محسن) سقط شد .
😭" فَعِنْدَ ذلک صَرَخَتْ فاطِمَةُ صَرْخةً... فَقالَتْ یا اَبَتاهُ یا رَسُولَ اللهِ هکَذا کانَ یُفْعَلَ بِحَبیبَتِکَ وَ اِبْنَتِکَ. .. ؛
🔸در این هنگام، فاطمه چنان ناله زد، پس فریاد زد: ای پدر بزرگوار! ای رسول خدا! این چنین با عزیز دلت و دخترت رفتار کردند."
🔹سپس فریاد کشید: فضه به فریادم برس که فرزندم را کشتند.
سپس به دیوار تکیه داد و من او را به کنار زده، داخل خانه شدم. فاطمه در آن حال میخواست مانع (بردن علی) شود، من از روی روسری چنان سیلی به صورت او زدم که گوشواره از گوشش به زمین افتاد...» 😭 (۱)
آن چه بیان شد و قلم با صد شرمساری آن را بر صفحه کاغذ آورد، تنها گوشه هایی از ستم هایی است که بر آن بانوی دو جهان رفته است.(۲)
-----------------------------
📚منابع:
۱- بحار الانوار، ج30، ص293، (چاپ جدید)؛ ج8، ص230، (چاپ قدیم) و ریاحین الشریعة، ج1، ص267 .
۲- کتاب "الهجوم علی بیت فاطمه"، حسین غیب غلامی، در این باره روایات مربوطه را خوب بررسی کرده است.
#عمر
#فضه
#تازیانه_زدن_عمر
#آتش_زدن_درب_خانه_فاطمه_س
#حضرت_محسن_بن_علی_ع
#شکستن_پهلوی_فاطمه_س
#هجوم_به_بیت_ولایت
#سیلی_زدن_به_فاطمه_س
✅ @hosenih_maghtal
هدایت شده از حسینیه مقتل
✅ابان بن ابى عيّاش از سُليم بن قيس نقل می كند كه گفت :
نزد عبدالله بن عباس در خانه اش بودم، و گروهى از پيروان على(ع) با ما بودند، ابن عباس براى ما سخن مى گفت.
از جمله ماجرای هجوم را برای ما بازگو کرد.
او گفت :
▪️《يَا إِخْوَتِي! تُوُفِّيَ رَسُولُ اللَّهِ(ص)، فَأَقْبَلَ عُمَرُ حَتَّى ضَرَبَ الْبَابَ ثُمَّ نَادَى : يَا ابْنَ أَبِي طَالِبٍ! افْتَحِ الْبَابَ!》
🔺اى برادران! بعد از رحلت حضرت رسول اکرم(ص) #عمر به درب خانه حضرت فاطمه(س) آمد و بر در كوبيد و فرياد زد : اى پسر ابوطالب! در را باز كن!
حضرت فاطمه(س) فرمود :
▪️《يَا عُمَرُ مَا لَنَا وَ لَكَ لَا تَدَعُنَا وَ مَا نَحْنُ فِيهِ!》
🔸اى عمر! ما را به تو چه کار؟! ما را در مصيبتمان هم رها نمى كنى؟
عمر گفت :
▪️《افْتَحِي الْبَابَ وَ إِلَّا أَحْرَقْنَاهُ عَلَيْكُمْ!》
🔺در را باز كن وگر نه آن را بر سر شما به آتش مى كشيم.
حضرت زهرا(س) فرمود :
▪️《يَا عُمَرُ! أَمَا تَتَّقِي اللَّهَ عَزَّوَجَلَّ تَدْخُلُ عَلَى بَيْتِي وَ تَهْجُمُ عَلَى دَارِي؟》
🔹اى عمر! از خدا نمى ترسى كه به سرايم درآمدى و به خانه ام يورش آوردى؟!
▪️《فَأَبَى أَنْ يَنْصَرِفَ ثُمَّ دَعَا عُمَرُ بِالنَّارِ فَأَضْرَمَهَا فِي الْبَابِ فَأَحْرَقَ الْبَابَ ثُمَّ دَفَعَهُ عُمَر》
🔺عمر برنگشت، سپس آتش خواست، و درب خانه را آتش زد و در آتش گرفت.(۱)
عمر هیزم ها را شعله ور می ساخت و خالد بن ولید، #مغیره و ابوعبیده بن جراح و #قنفذ هم در حال جمع آوری هیزم بودند.
و با شعله گرفتن هیزم ها آتش به در خانه سرایت کرد و دود وارد خانه شد، در حالی که حضرت فاطمه(س) پشت در نشسته بود!
در این حال، قنفذ سعی می کرد در را باز کند تا به داخل خانه هجوم بیاورند.
😭حضرت فاطمه(س) برخاست و دو دست خود را بر دو طرف چهار چوب در گذاشت و با تمام بدن خود مانع باز کردن در شد.
کم کم آتش به سوی در خانه رسید، در حالی که شعله می کشید و حرارت آن بر بدن و صورت حضرت فاطمه(س) می خورد.
در آن لحظه ناگهان عمر چنان با لگد به در نیم سوخته زد که درب خانه باز شد.
پیش از آنکه حضرت فاطمه(س) بتواند خود را کنار بکشد، در با تمام سنگینی بر آن حضرت(س) برخورد کرد و حضرت(س) بین در و دیوار قرار گرفت و بر همه بدن آن حضرت(س) آسیب رسید.
در این هنگام حضرت(س) بر روی زمین افتاد و آتش همچنان شعله ورتر می شد و مهاجمین در این هنگام وارد خانه شدند.
فشار در، بر بدن حضرت(س) به حدی بود که در همان لحظه حضرت محسن(ع) در رحم مادر به شهادت رسید.
حضرت(س) در این هنگام صیحه ای زد و ناله زنان فرمود :
▪️《يَا أَبَتَاهْ! يَا رَسُولَ اللَّهِ(ص)! هَكَذَا كَانَ يُفْعَلُ بِحَبِيبَتِكَ وَ ابْنَتِكَ؟》
🔸ای پدرم! ای رسول خدا(ص)! این چنین رفتار می شود با حبیبه ات و دخترت!
سپس ناله زد:
▪️《آهِ يَا فِضَّةُ! إِلَيْكِ فَخُذِينِي فَقَدْ وَ اللَّهِ قُتِلَ مَا فِي أَحْشَائِي مِنْ حَمْلٍ》
🔺آه ای #فضه ! مرا دریاب! به خدا قسم فرزندی را که در رحم داشتم، کشته شد!(۲)
ابن حجر عسقلانی می نویسد :
▪️《إنَّ عُمَرَ رَفَسَ فاطِمَةَ(س) حَتَّي أسقَطَت بمُحسِن(ع)》
🔺در این هنگام عمر به فاطمه(س) لگد زد که سبب سقط محسن(ع) گرديد.(۳)
سپس حضرت(س) عاملین این کار را نفرین کرد.
سپس از زمین برخاست وخود را به زحمت بلند کرد و از شدت جراحات و ضربات، بر دیوار تکیه داد.
عمر خود می گوید :
به طرف در رفتم، او استقامت کرد؛ با تازیانه بر دست هایش زدم، به دردش آورد، صدای ناله و گریه اش را شنیدم.
▪️《فَكِدْتُ أَنْ أَلِينَ وَ أَنْقَلِبَ عَنِ الْبَابِ فَذَكَرْتُ أَحْقَادَ عَلِيٍّ(ع) وَ وُلُوعَهُ فِي دِمَاءِ صَنَادِيدِ الْعَرَبِ، فَرَكَلْتُ الْبَابَ》
🔹نزدیک بود دلم به رحم بیاید و برگردم که به یاد کینه های علی(ع) و حرص و ولع او در ریختن خون بزرگان عرب پس در حالی که او خود را به در چسبانده بود تا مانع شود با تمام توان لگدی به در زدم و ناگهان پشت در افتاد.(۴)
در این هنگام عمر وارد خانه شده بود و قبل از رسیدن فضه بر هر دو صورت فاطمه(س) چنان سیلی زد، که چشمان حضرت(س) پر از خون شد.
عمر که هنوز آتش کینه اش شعله ور بود، با لگد به سینه و پهلوی حضرت(س) زد.
عمر با غلاف شمشیر، بی محابا بر هر دو پهلوی حضرت(س) می زد.
ناگهان عمر #تازیانه را بر بازوی فاطمه(س) زد.
▪️《وَ ضَرَبَ عُمَرُ لَهَا بِالسَّوطِ عَلَی عَضُدِهَا حَتَّی صَارَ کَالدُّملَجِ الاَسوَدِ المُحتَرِقِ》
🔺عمر با تازیانه بر بازوی فاطمه(س) زد، تا اینکه؛ بازو و کتف ایشان مانند دستبدی سیاه، کبود شد.(۵)
در این حال صدای حضرت(س) به «یا ابتاه!» بلند شد.
📚منابع:
۱)کتاب سلیم بن قیس، ج۲، ص۸۶۴
۲)بحار الانوار مجلسی، ج۳۰، ص۲۹۴
۳)لسان المیزان ابن حجر عسقلانی، ج۱، ص۴۰۶
۴)بحار الأنوار مجلسی، ج۳۰، ص۲۹۴
۵)الهدایه الکبری خصیبی، ص۴۰۷
#حضرت_فاطمه_س_شهادت
#هجوم_به_بیت_ولایت
#فاطمیه
✅ @hosenih_maghtal
هدایت شده از حسینیه مقتل
✅ #عمر بن خطاب در طی نامه ای که به معاویه می نویسد، در آن نامه، جریان یورش وحشیانه خود و مهاجمین را به خانه امیرالمومنین(ع) و جسارت به حضرت فاطمه زهرا(س) شرح می دهد.
عمر می گوید :
بعد از سخنانی که آن روز بین من و فاطمه(س) زده شد، من خانه و اهلش را تهدید به آتش زدن کردم و گفتم :
▪️《إِنْ لَمْ يَخْرُجْ جِئْتُ بِالْحَطَبِ الْجَزْلِ وَ أَضْرَمْتُهَا نَاراً عَلَى أَهْلِ هَذَا الْبَيْتِ وَ أُحْرِقُ مَنْ فِيهِ، أَوْ يُقَادَ عَلِيٌّ إِلَى الْبَيْعَةِ》
🔺اگر علی(ع) از خانه خارج نشود، چوب و هیزم فراوانی خواهم آورد و خانه و اهلش را به وسیلۀ آن می سوزانم یا آنکه علی(ع) برای بیعت به مسجد بیاید.
در این هنگام تازیانه را از دست قنفذ گرفتم و به خالد بن ولید گفتم :
▪️《أَنْتَ وَ رِجَالُنَا هَلُمُّوا فِي جَمْعِ الْحَطَبِ، فَقُلْتُ: إِنِّي مُضْرِمُهَا》
🔺تو و همراهانت به سرعت بروید و هیزم جمع کنید تا آن هیزمها را آتش بزنم.
آنگاه فاطمه(س) از پشت در به من گفت :
▪️《يَا عَدُوَّ اللَّهِ! وَ عَدُوَّ رَسُولِهِ! وَ عَدُوَّ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ!
فَضَرَبَتْ فَاطِمَةُ يَدَيْهَا مِنَ الْبَابِ تَمْنَعُنِي مِنْ فَتْحِهِ فَرُمْتُهُ فَتَصَعَّبَ عَلَيَّ فَضَرَبْتُ كَفَّيْهَا بِالسَّوْطِ فَأَلَّمَهَا، فَسَمِعْتُ لَهَا زَفِيراً وَ بُكَاءً فَكِدْتُ أَنْ أَلِينَ وَ أَنْقَلِبَ عَنِ الْبَابِ فَذَكَرْتُ أَحْقَادَ عَلِيٍّ وَ وُلُوعَهُ فِي دِمَاءِ صَنَادِيدِ الْعَرَبِ، وَ كَيْدَ مُحَمَّدٍ وَ سِحْرَهُ، فَرَكَلْتُ الْبَابَ وَ قَدْ أَلْصَقَتْ أَحْشَاءَهَا بِالْبَابِ تَتْرُسُهُ، وَ سَمِعْتُهَا وَ قَدْ صَرَخَتْ صَرْخَةً حَسِبْتُهَا قَدْ جَعَلَتْ أَعْلَى الْمَدِينَةِ أَسْفَلَهَا》
🔺ای دشمن خدا و دشمن رسول خدا(ص) و دشمن امیرالمؤمنین(ع)!
پس فاطمه(س) دست خود را بر درب خانه گذاشت تا مرا از باز کردن درب، منع کند.
به طرف در رفتم، استقامت کرد؛ با تازیانه بر دست هایش زدم، به دردش آورد، صدای ناله و گریه اش را شنیدم.
نزدیک بود دلم به رحم بیاید و برگردم که به یاد کینه های علی(ع) و حرص و ولع او در ریختن خون بزرگان عرب و نیرنگ محمد(ص) و سحرش افتادم؛ پس در حالی که او خود را به در چسبانده بود تا مانع شود با تمام توان لگدی به در زدم ناگهان فریادی کشید که گمان کردم مدینه زیر و رو شد.
در این هنگام فاطمه(س) ناله زنان گفت :
▪️《يَا أَبَتَاهْ! يَا رَسُولَ اللَّهِ! هَكَذَا كَانَ يُفْعَلُ بِحَبِيبَتِكَ وَ ابْنَتِكَ، آهِ يَا فِضَّةُ! إِلَيْكِ فَخُذِينِي فَقَدْ وَ اللَّهِ قُتِلَ مَا فِي أَحْشَائِي مِنْ حَمْلٍ》
🔺ای پدرم! ای رسول خدا(ص)!
این چنین رفتار می شود با حبیبه ات و دخترت!
آه ای #فضه ! مرا بگیر به خدا قسم فرزندی که در شکم داشتم کشته شد.
▪️《وَ سَمِعْتُهَا تَمْخَضُ وَ هِيَ مُسْتَنِدَةٌ إِلَى الْجِدَارِ، فَدَفَعْتُ الْبَابَ وَ دَخَلْتُ فَأَقْبَلَتْ إِلَيَّ بِوَجْهٍ أَغْشَى بَصَرِي، فَصَفَقْتُ صَفْقَةً عَلَى خَدَّيْهَا مِنْ ظَاهِرِ الْخِمَارِ فَانْقَطَعَ قُرْطُهَا وَ تَنَاثَرَتْ إِلَى الْأَرْضِ》
🔺صدای ناله اش را از درد سقط در حالی که به دیوار تکیه داده بود شنیدم.
در را باز کردم و داخل شدم، به من چنان رو کرد که چشم هایم تاریک شد.
از روی مقنعه طوری بر دو گونه اش زدم که گوشوارهها پاره شد و به زمین ریخت.
در این هنگام علی(ع) از خانه بیرون آمد. همین که چشمم به او افتاد، به سرعت از خانه خارج شده و فرار کردم به خالد و #قنفذ و همراهانشان گفتم : از گرفتاری بزرگی رها شدم.(۱)
📚منبع :
۱)بحار الأنوار مجلسی، ج۳۰، ص۲۹۴
#آتش_زدن_درب_خانه_فاطمه_س
#حضرت_فاطمه_س_شهادت
#حضرت_محسن_بن_علی_ع
#حضرت_فاطمه_س_نفرین
#شکستن_پهلوی_فاطمه_س
#لگد_زدن_به_فاطمه_س
#مظلومیت_علی_ع
#تازیانه_زدن_عمر
#تازیانه_زدن_قنفذ
✅ @hosenih_maghtal
هدایت شده از حسینیه مقتل
✅هجوم اصلی در روایات شیعه
🔻طبری آملی در «دلائل الامامه» میگوید:
🔹عمر در ضمن نامهای برای معاویه پس از نقل قضیه سقیفه و بیعت گرفتن برای ابوبکر، چگونگی برخورد با فاطمه ـ سلام الله علیها ـ را چنین بیان میکند:
😭«... به فاطمه که پشت در بود گفتم: اگر علی از خانه برای بیعت بیرون نیاید، هیزم فراوانی به اینجا بیاورم و آتشی برافروزم و خانه و اهلش را در آن بسوزانم یا علی را برای بیعت به سوی مسجد میکشانم، آنگاه به خالد بن ولید گفتم: تو و مردان دیگر هیزم بیاورید، و به فاطمه گفتم خانه را به آتش میکشم.
😭همان دم دستش را از در بیرون آورد تا مرا از ورود به خانه باز دارد، من او را دور نموده و با شدّت در را فشار دادم و با تازیانه بر دستهای او زدم تا در را رها کند، از شدّت درد تازیانه ناله کرد و گریست، ناله او بقدری جانکاه و جگر سوز بود که نزدیک بود، دلم نرم شود و از آنجا منصرف گردم، ولی به یاد کینههای علی و حرص او بر کشتن قریشیان افتادم. با پای خودم لگد بر در زدم ولی او هم چنان در را محکم نگه داشته بود که باز نشود.
😭وقتی که لگد بر در زدم، صدای ناله فاطمه را شنیدم و این ناله طوری بود که گمان کردم مدینه را زیر و رو کرد.
در آن حال فاطمه میگفت:
😭«یا ابتاه! یارسول الله! هکذا یُفعل بحبیبتک و ابنتک، آه! یا فضَّةُ الیکِ فخذینی فقدوا... قُتِلَ ما فی احشائی من حملٍ»
▪️(ای پدر جان! ای رسول خدا! بنگر که این گونه با حبیبه و دختر تو رفتار میشود، آه! ای فضّه بیا و مرا در یاب، که سوگند به خدا، فرزندم که در رحم من بود، کشته شد.) در عین حال در را فشار دادم، در باز شد. وقتی وارد خانه شدم؛ فاطمه با همان حال روبروی من ایستاد، ولی شدت خشم من، مرا به گونهای کرده بود که گوئی پردهای در برابر چشمم افتاده است، چنان سیلی روی روپوش، به صورت او زدم که به زمین افتاد...».(۳۲)
🔻خصیبی در «الهدایه الکبری» و بحرانی در «العوالم» و همچنین بسیاری دیگر با ذکر سند به نقل از امام صادق ـ علیه السّلام ـ نوشتهاند:
🔸عمر با لگد بر در خانه کوبید، تا این که در به پهلوی فاطمه ـ سلام الله علیها ـ اصابت کرد، در حالی که، او به جنینی شش ماهه به نام محسن حامله بود و آن جنین سِقط گردید. آن گاه عمر، قنفذ و خالد بن ولید هجوم آوردند،
😭عمر بر صورت فاطمه ـ سلام الله علیها ـ سیلی زد به طوری که گوشوارهاش در زیر مقنعه قطع گردید و صدایش به ناله برخواست و گفت:
وا ابتاه! وا رسول الله!! ابنتکِ فاطمة تکذّب و تضرب و یقتل جنین فی بطنها. «وای پدر! وای رسول الله!!
به دخترت نسبت دروغ میدهند، او را میزنند و فرزندش را میکشند.»
✳️امیرالمؤمنین در این هنگام فضّه را طلبید و گفت: بانویت فاطمه ـ سلام الله علیها ـ را کمک کن آن گونه که زنان حامله را در زایمان کمک میکنند.
😭پس همانا از اثر لگد و ضرب در، درد زایمان او را فرا گرفت و محسنش سقط گردید. راوی میگوید: امام صادق ـ علیه السّلام ـ آن چنان میگریست و میگفت که محاسنش از اشک تر شد.[۳۳]
🔻شیخ صدوق در کتاب «الامالی» در حدیثی از پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ با ذکر سلسله سند صحیح به نقل از امیر المؤمنین ـ علیه السّلام ـ آورده است که:
🔹به همراه فاطمه، حسن و حسین ـ علیهم السّلام ـ نزد پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ بودیم. ناگهان رسول الله ـ صلّی الله علیه و آله ـ به ما نگاهی کرد و گریست! گفتم: چه شده یا رسول الله؟! فرمود:
▪️«أبکی من ضربتک علی قرن، و لطم فاطمه خدّها.»
▪️از یاد ضربت شمشیر بر فرق تو و سیلی دشمن بر صورت فاطمه گریستم.[۳۴]
🔻سید بن طاووس در بخشی از زیارت نامه خود می نویسد:
🔸«... وَ صَلِّ عَلَی الْبَتولِ الطاهِرَة، الصِدیْقَةِ المَعْصُومَة، التَقیّةِ النَّقیَّة، الرَضیّة المَرْضیَّة، الزَکیَّةِ الرَشیْدَة، المَظْلُومَةِ الْمَقْهُورَة، المَغصوبَةِ حَقُّها، المَمْنُوعَةِ اِرْثُها، المَکْسُورَةِ ضِلْعُها، المَظْلُومِ بَعْلُها، المَقْتُولِ وَلَدُها...؛
▪️... درود فرست بر بتول پاک، صدّیقه، معصومه، پرهیزکار، پاکیزه، خشنود از حق، خدا خشنود از او، پاک تربیت، رشیده، مظلومه، دشمن چیره، غصب شده حق، منع شده از ارث، پهلو شکسته، ستم شده به شوهرش، کشته شده فرزندش،...».[۳۵]
------------------------------
📚منابع:
▫️۳۲-طبری، دلائل الامامه، ج ۲؛ بحار الانوار، ج۳۰، ص۲۹۳، (چاپ جدید)؛ ج۸، ص۲۳۰، (چاپ قدیم)؛ ریاحین الشریعه، ج۱، ص۲۶.
▫️۳۳- خصیبی، الهدایه الکبری، ص ۴۰۸، بحرانی، العوالم، ج ۱۱، ص ۴۴۲.
▫️۳۴- امالی شیخ صدوق, ص ۱۹۸ ، ابن شهر آشوب در مناقب آل ابی طالب ج ۲, ص ۵۱؛ ابن نما حلی در ذوب النضار ص ۱۱؛ علامه مجلسی در بحار الانوار ج ۴۴, ص ۱۴۹.
▫️۳۵- إقبال الأعمال: ص ۶۲۳.
#ابوبکر
#عمر
#فضه
#تازیانه_زدن_عمر
#لگد_زدن_به_فاطمه_س
#سیلی_زدن_به_فاطمه_س
#حضرت_محسن_بن_علی_ع
#آتش_زدن_درب_خانه_فاطمه_س
✅ @hosenih_maghtal
َانَ سَبَبُ وَفَاتِهَا أَنَّ قُنْفُذاً مَوْلَى عُمَرَ لَكَزَهَا بِنَعْلِ السَّیْفِ بِأَمْرِهِ فَأَسْقَطَتْ مُحَسِّناً وَ مَرِضَتْ مِنْ ذَلِكَ مَرَضاً شَدِیداً وَ لَمْ تَدَعْ أَحَداً مِمَّنْ آذَاهَا یَدْخُلُ عَلَیْهَ وَ كَانَ الرَّجُلَانِ مِنْ أَصْحَابِ النَّبِیِّ ص سَأَلَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ ص أَنْ یَشْفَعَ لَهُمَا إِلَیْهَا فَسَأَلَهَا أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع فَلَمَّا دَخَلَا عَلَیْهَا قَالا لَهَا كَیْفَ أَنْتِ یَا بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ قَالَتْ بِخَیْرٍ بِحَمْدِ اللَّهِ ثُمَّ قَالَتْ لَهُمَا مَا سَمِعْتُمَا النَّبِیَّ یَقُولُ فَاطِمَةُ بَضْعَةٌ مِنِّی فَمَنْ آذَاهَا فَقَدْ آذَانِی وَ مَنْ آذَانِی فَقَدْ آذَى اللَّهَ قَالا بَلَى قَالَتْ فَوَ اللَّهِ لَقَدْ آذَیْتُمَانِی قَالَ فَخَرَجَا مِنْ عِنْدِهَا ع وَ هِیَ سَاخِطَةٌ عَلَیْهِمَا قَالَ مُحَمَّدُ بْنُ هَمَّامٍ وَ رُوِیَ أَنَّهَا قُبِضَتْ لِعَشْرٍ بَقِینَ مِنْ جُمَادَى الْآخِرَةِ وَ قَدْ كَمَلَ عُمُرُهَا یَوْمَ قُبِضَتْ ثَمَانِیَ عَشْرَةَ سَنَةً وَ خَمْساً وَ ثَمَانِینَ یَوْماً بَعْدَ وَفَاةِ أَبِیهَا فَغَسَلَهَا أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع وَ لَمْ یَحْضُرْهَا غَیْرُهُ وَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَیْنُ وَ زَیْنَبُ وَ أُمُّ كُلْثُومٍ وَ فِضَّةُ جَارِیَتُهَا وَ أَسْمَاءُ بِنْتُ عُمَیْسٍ وَ أَخْرَجَهَا إِلَى الْبَقِیعِ فِی اللَّیْلِ وَ مَعَهُ الْحَسَنُ وَ الْحُسَیْنُ وَ صَلَّى عَلَیْهَا وَ لَمْ یَعْلَمْ بِهَا وَ لَا حَضَرَ وَفَاتَهَا وَ لَا صَلَّى عَلَیْهَا أَحَدٌ مِنْ سَائِرِ النَّاسِ غَیْرُهُمْ وَ دَفَنَهَا بِالرَّوْضَةِ وَ عَمَّى مَوْضِعَ قَبْرِهَا وَ أَصْبَحَ الْبَقِیعُ لَیْلَةَ دُفِنَتْ وَ فِیهِ أَرْبَعُونَ قَبْراً جُدُداً وَ إِنَّ الْمُسْلِمِینَ لَمَّا عَلِمُوا وَفَاتَهَا جَاءُوا إِلَى الْبَقِیعِ فَوَجَدُوا فِیهِ أَرْبَعِینَ قَبْراً فَأَشْكَلَ عَلَیْهِمْ قَبْرُهَا مِنْ سَائِرِ الْقُبُورِ فَضَجَّ النَّاسُ وَ لَامَ بَعْضُهُمْ بَعْضاً وَ قَالُوا لَمْ یُخَلِّفْ نَبِیُّكُمْ فِیكُمْ إِلَّا بِنْتاً وَاحِدَةً تَمُوتُ وَ تُدْفَنُ وَ لَمْ تَحْضُرُوا وَفَاتَهَا وَ الصَّلَاةَ عَلَیْهَا وَ لَا تَعْرِفُوا قَبْرَهَا ثُمَّ قَالَ وُلَاةُ الْأَمْرِ مِنْهُمْ هَاتُمْ مِنْ نِسَاءِ الْمُسْلِمِینَ مَنْ یَنْبُشُ هَذِهِ الْقُبُورَ حَتَّى نَجِدَهَا فَنُصَلِّیَ عَلَیْهَا وَ نَزُورَ قَبْرَهَا فَبَلَغَ ذَلِكَ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِ فَخَرَجَ مُغْضَباً قَدِ احْمَرَّتْ عَیْنَاهُ وَ دَرَّتْ أَوْدَاجُهُ وَ عَلَیْهِ قَبَاهُ الْأَصْفَرُ الَّذِی كَانَ یَلْبَسُهُ فِی كُلِّ كَرِیهَةٍ وَ هُوَ مُتَوَكِّئٌ عَلَى سَیْفِهِ ذِی الْفَقَارِ حَتَّى وَرَدَ الْبَقِیعَ فَسَارَ إِلَى النَّاسِ النَّذِیرُ وَ قَالُوا هَذَا عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ قَدْ أَقْبَلَ كَمَا تَرَوْنَهُ یُقْسِمُ بِاللَّهِ لَئِنْ حُوِّلَ مِنْ هَذِهِ الْقُبُورِ حَجَرٌ لَیَضَعَنَّ السَّیْفَ عَلَى غَابِرِ الْآخِرِ فَتَلَقَّاهُ عُمَرُ وَ مَنْ مَعَهُ مِنْ أَصْحَابِهِ وَ قَالَ لَهُ مَا لَكَ یَا أَبَا الْحَسَنِ وَ اللَّهِ لَنَنْبُشَنَّ قَبْرَهَا وَ لَنُصَلِّیَنَّ عَلَیْهَا فَضَرَبَ عَلِیٌّ ع بِیَدِهِ إِلَى جَوَامِعِ ثَوْبِهِ فَهَزَّهُ ثُمَّ ضَرَبَ بِهِ الْأَرْضَ وَ قَالَ لَهُ یَا ابْنَ السَّوْدَاءِ أَمَّا حَقِّی فَقَدْ تَرَكْتُهُ مَخَافَةَ أَنْ یَرْتَدَّ النَّاسُ عَنْ دِینِهِمْ وَ أَمَّا قَبْرُ فَاطِمَةَ فَوَ الَّذِی نَفْسُ عَلِیٍّ بِیَدِهِ لَئِنْ رُمْتَ وَ أَصْحَابُكَ شَیْئاً مِنْ ذَلِكَ لَأَسْقِیَنَّ الْأَرْضَ مِنْ دِمَائِكُمْ فَإِنْ شِئْتَ فَاعْرِضْ یَا عُمَرُ فَتَلَقَّاهُ أَبُو بَكْرٍ فَقَالَ یَا أَبَا الْحَسَنِ بِحَقِّ رَسُولِ اللَّهِ وَ بِحَقِّ مَنْ فَوْقَ الْعَرْشِ إِلَّا خَلَّیْتَ عَنْهُ فَإِنَّا غَیْرُ فَاعِلِینَ شَیْئاً تَكْرَهُهُ قَالَ فَخَلَّى عَنْهُ وَ تَفَرَّقَ النَّاسُ وَ لَمْ یَعُودُوا إِلَى ذَلِكَ.
--------------------------------------------------
📘 دلائل الامامة، ص 45 و 46 و 47
#حضرت_محسن_بن_علی_ع
#لحظات_آخر_فاطمه_س
#مظلومیت_علی_ع
#عیادت_فاطمه_س
#غسل_فاطمه_س
#پنهان_کردن_قبر
#زینب_کبری_س
#ام_کلثوم_س
#دفن_شبانه
#حسنین_ع
#نبش_قبر
#ابوبکر
#فضه
#اسماء
#قنفذ
#عمر
♻️در ثواب نشر مطالب سهیم باشید♻️
🌐📚پایگاه تخصصی روضه و مقتل اهل بیت علیهم السلام📚🌐
✅ @hosenih_maghtal
✅ابان بن ابى عيّاش از سُليم بن قيس نقل می كند كه گفت :
نزد عبدالله بن عباس در خانه اش بودم، و گروهى از پيروان على(ع) با ما بودند، ابن عباس براى ما سخن مى گفت.
از جمله ماجرای هجوم را برای ما بازگو کرد.
او گفت :
▪️《يَا إِخْوَتِي! تُوُفِّيَ رَسُولُ اللَّهِ(ص)، فَأَقْبَلَ عُمَرُ حَتَّى ضَرَبَ الْبَابَ ثُمَّ نَادَى : يَا ابْنَ أَبِي طَالِبٍ! افْتَحِ الْبَابَ!》
🔺اى برادران! بعد از رحلت حضرت رسول اکرم(ص) #عمر به درب خانه حضرت فاطمه(س) آمد و بر در كوبيد و فرياد زد : اى پسر ابوطالب! در را باز كن!
حضرت فاطمه(س) فرمود :
▪️《يَا عُمَرُ مَا لَنَا وَ لَكَ لَا تَدَعُنَا وَ مَا نَحْنُ فِيهِ!》
🔸اى عمر! ما را به تو چه کار؟! ما را در مصيبتمان هم رها نمى كنى؟
عمر گفت :
▪️《افْتَحِي الْبَابَ وَ إِلَّا أَحْرَقْنَاهُ عَلَيْكُمْ!》
🔺در را باز كن وگر نه آن را بر سر شما به آتش مى كشيم.
حضرت زهرا(س) فرمود :
▪️《يَا عُمَرُ! أَمَا تَتَّقِي اللَّهَ عَزَّوَجَلَّ تَدْخُلُ عَلَى بَيْتِي وَ تَهْجُمُ عَلَى دَارِي؟》
🔹اى عمر! از خدا نمى ترسى كه به سرايم درآمدى و به خانه ام يورش آوردى؟!
▪️《فَأَبَى أَنْ يَنْصَرِفَ ثُمَّ دَعَا عُمَرُ بِالنَّارِ فَأَضْرَمَهَا فِي الْبَابِ فَأَحْرَقَ الْبَابَ ثُمَّ دَفَعَهُ عُمَر》
🔺عمر برنگشت، سپس آتش خواست، و درب خانه را آتش زد و در آتش گرفت.(۱)
عمر هیزم ها را شعله ور می ساخت و خالد بن ولید، #مغیره و ابوعبیده بن جراح و #قنفذ هم در حال جمع آوری هیزم بودند.
و با شعله گرفتن هیزم ها آتش به در خانه سرایت کرد و دود وارد خانه شد، در حالی که حضرت فاطمه(س) پشت در نشسته بود!
در این حال، قنفذ سعی می کرد در را باز کند تا به داخل خانه هجوم بیاورند.
😭حضرت فاطمه(س) برخاست و دو دست خود را بر دو طرف چهار چوب در گذاشت و با تمام بدن خود مانع باز کردن در شد.
کم کم آتش به سوی در خانه رسید، در حالی که شعله می کشید و حرارت آن بر بدن و صورت حضرت فاطمه(س) می خورد.
در آن لحظه ناگهان عمر چنان با لگد به در نیم سوخته زد که درب خانه باز شد.
پیش از آنکه حضرت فاطمه(س) بتواند خود را کنار بکشد، در با تمام سنگینی بر آن حضرت(س) برخورد کرد و حضرت(س) بین در و دیوار قرار گرفت و بر همه بدن آن حضرت(س) آسیب رسید.
در این هنگام حضرت(س) بر روی زمین افتاد و آتش همچنان شعله ورتر می شد و مهاجمین در این هنگام وارد خانه شدند.
فشار در، بر بدن حضرت(س) به حدی بود که در همان لحظه حضرت محسن(ع) در رحم مادر به شهادت رسید.
حضرت(س) در این هنگام صیحه ای زد و ناله زنان فرمود :
▪️《يَا أَبَتَاهْ! يَا رَسُولَ اللَّهِ(ص)! هَكَذَا كَانَ يُفْعَلُ بِحَبِيبَتِكَ وَ ابْنَتِكَ؟》
🔸ای پدرم! ای رسول خدا(ص)! این چنین رفتار می شود با حبیبه ات و دخترت!
سپس ناله زد:
▪️《آهِ يَا فِضَّةُ! إِلَيْكِ فَخُذِينِي فَقَدْ وَ اللَّهِ قُتِلَ مَا فِي أَحْشَائِي مِنْ حَمْلٍ》
🔺آه ای #فضه ! مرا دریاب! به خدا قسم فرزندی را که در رحم داشتم، کشته شد!(۲)
ابن حجر عسقلانی می نویسد :
▪️《إنَّ عُمَرَ رَفَسَ فاطِمَةَ(س) حَتَّي أسقَطَت بمُحسِن(ع)》
🔺در این هنگام عمر به فاطمه(س) لگد زد که سبب سقط محسن(ع) گرديد.(۳)
سپس حضرت(س) عاملین این کار را نفرین کرد.
سپس از زمین برخاست وخود را به زحمت بلند کرد و از شدت جراحات و ضربات، بر دیوار تکیه داد.
عمر خود می گوید :
به طرف در رفتم، او استقامت کرد؛ با تازیانه بر دست هایش زدم، به دردش آورد، صدای ناله و گریه اش را شنیدم.
▪️《فَكِدْتُ أَنْ أَلِينَ وَ أَنْقَلِبَ عَنِ الْبَابِ فَذَكَرْتُ أَحْقَادَ عَلِيٍّ(ع) وَ وُلُوعَهُ فِي دِمَاءِ صَنَادِيدِ الْعَرَبِ، فَرَكَلْتُ الْبَابَ》
🔹نزدیک بود دلم به رحم بیاید و برگردم که به یاد کینه های علی(ع) و حرص و ولع او در ریختن خون بزرگان عرب پس در حالی که او خود را به در چسبانده بود تا مانع شود با تمام توان لگدی به در زدم و ناگهان پشت در افتاد.(۴)
در این هنگام عمر وارد خانه شده بود و قبل از رسیدن فضه بر هر دو صورت فاطمه(س) چنان سیلی زد، که چشمان حضرت(س) پر از خون شد.
عمر که هنوز آتش کینه اش شعله ور بود، با لگد به سینه و پهلوی حضرت(س) زد.
عمر با غلاف شمشیر، بی محابا بر هر دو پهلوی حضرت(س) می زد.
ناگهان عمر #تازیانه را بر بازوی فاطمه(س) زد.
▪️《وَ ضَرَبَ عُمَرُ لَهَا بِالسَّوطِ عَلَی عَضُدِهَا حَتَّی صَارَ کَالدُّملَجِ الاَسوَدِ المُحتَرِقِ》
🔺عمر با تازیانه بر بازوی فاطمه(س) زد، تا اینکه؛ بازو و کتف ایشان مانند دستبدی سیاه، کبود شد.(۵)
در این حال صدای حضرت(س) به «یا ابتاه!» بلند شد.
📚منابع:
۱)کتاب سلیم بن قیس، ج۲، ص۸۶۴
۲)بحار الانوار مجلسی، ج۳۰، ص۲۹۴
۳)لسان المیزان ابن حجر عسقلانی، ج۱، ص۴۰۶
۴)بحار الأنوار مجلسی، ج۳۰، ص۲۹۴
۵)الهدایه الکبری خصیبی، ص۴۰۷
#حضرت_فاطمه_س_شهادت
#هجوم_به_بیت_ولایت
#فاطمیه
✅ @hosenih_maghtal