بسم الله الرحمن الرحیم
#امیرالمومنین_ع_مدح
#مجید_لشکری
▶️
تا که رد از قالب تن میشود
مشرق او شامشکن میشود
نحس و سعیدند در اشیا نهان
سنگ عقیق اهل یمن میشود
@hosenih
سر زده از چاک گریبان صبح
من همه او او همه من میشود
آدم از آیینهی مردانهاش
جلوهی حوّاست که زن میشود
خندهی او سبزی دشت مغان
گریهی او رود تجن میشود
@hosenih
بسکه لطیفست به گلخندهای
خلع از آفاق بدن میشود
دیدهی او صلح و دو ابروش طاق
گرچه حسینست، حسن میشود
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحیم
#امیرالمومنین_ع_مدح_و_ولادت
#مجید_لشکری
▶️
تا روی نمازست به سوی تو پریرو
سجّادهام این کاغذ و محراب من ابرو
گفتم که بدوزند مرا سبحه ز گیسو
تا رشته کنم سبحهی خود را به نخی مو
اوراد بیاموز به ترسا و به ترسو
شمس آمد و بر میوهی نارس ترک افتاد
بر سینهی هر آنچه یقینست شک افتاد
بر زخم تو چون نان تو عمری نمک افتاد
چون حلقهی «لا سیف» به گوش فلک افتاد
با تیغ تو کتمان نشود حرف دوپهلو
@hosenih
بر قامت تو بسته خدا جامهی وحدت
تا اینکه به دستت بدهد خامهی وحدت
با دست خدا ثبت کنی نامهی وحدت
بعد از رقمت مست شوم با می وحدت
بنشینم و با خضر کنم زمزمه هوهو
نرمست و لطیفست به تو خاره و خارا
با دوست مروّت کن و با خصم مدارا
مستاند به دور تو وَ ما هُم بِسُکاری
بر هشتی قلبت بنشان هفت سما را
این عالم شش روزه و آن قلعهی نه تو
بر منبر توصیف تو شایسته سکوتست
زیرا که مقام تو جلال و جبروتست
مضمون تو جاری به سلامست و قنوتست
تو چشم خدایی که به ملک و ملکوتست
از آنچه که دیدی دو سه تا واقعه برگو
هر دم، دل خونین تو با خون جگر خست
هر بازدمت، قلب مرا طرز دگر خست
هر قطرهی اشک تو دوصد دجله و کرخهست
خورشید که تابندهترین اختر چرخست
شمعیست که در پیش جمالت زده سوسو
ای خیر عمل! هر عملی بی تو پریشان
ای مهر! سپهر ازلی بی تو پریشان
منظومهی افلاک ، علی! بی تو پریشان
ما نیز اگر هرزه ولی بی تو پریشان
چون آب که وابسته به او شد علف جو
دست تو همانست که بالاتر هر دست
ذکر تو همانست که کردهست مرا مست
"تا بوده علی بوده تا هست علی هست"
تو سرزدی از آینهی عصمت و رفتهست
هر فخر پس از فضل تو از ترس به پستو
شریان زمین از تو گرفتهست تسلّی
بالقوه مصلایی و بالفعل مصلّی
تو مظهر اسما و صفاتی به تجلّی
هر آینه یک جلوه و هر لحظه محلّی
ممسوس خدا در نظر مؤمن و هندو
آن لب که فروبسته شد از مدح تو لالست
آنسر که نیفتاد به پای تو وبالست
آن خون که نریزد به قدوم تو حلالست
آنکس که نپویید مسیرت به ضلالست
هرچند زند پینه به پیشانی و زانو
@hosenih
موی تو شب تارم و روی تو سحرگاه
تو وجه خدایی که به یاد آمده هرگاه
آنقدر رفیعی که نگنجی به نظرگاه
ما گرد و غباریم که افتاده به درگاه
برگوی به قنبر نبرد دست به جارو
از تو نسرودیم به غیر از قد و قامت
جوهر چکد از خامهام از فرط ندامت
زیرا ننوشتهست تو را حد مقامت
بالا رود اعمال رسولان به قیامت
آندم که ثوابی ز تو افتد به ترازو
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحیم
#حضرت_زینب_س_مدح_و_مصائب
#مجید_لشکری
▶️
کیست که بر لوح قلم میزند؟
حول خداوند قدم میزند؟
کیست که در وزن نگنجیده است؟
کوه وِقار است و نرنجیده است؟
@hosenih
کیست که مختار کند جبر را؟
کیست که بیتاب کند صبر را؟
کیست خم آورده به ابروی قهر
لرزه برافکنده به زانوی شهر؟
کیست به عصمت متجلّی شده
شأن ولی را متولّی شده
او که در افلاک نبی کوکب است
زُهرهی زهرای علی زینب است
حلم مجسّمشدهی نشأتین
روح یکی جسم دوتا با حسین
خطبهاش از نهج بلاغت پر است
هیبت مولاست که در چادر است
وجه علی تا که اتم میشود
خطبهی او تیغ دو دم میشود
بدر دوم، بین کلامش نهان
فاطمه در خطبهی شامش نهان
در سخنش لحن امیر آمده است
کوکبهی دهر به زیر آمده است
@hosenih
صبر الهی ست، تفضّل شده است
«أخرجنا الله من الذُّل» شده است
راهبر قافلهی ماست این
زین اب و زینت زهراست این
توسن گفتار که چالاک شد
کاخ یزید از دم او خاک شد
زیر و زبر را به هم آورده است
خواهر سقّا علم آورده است
از دل این سِفلهمتکّای فرش
خیمه برافراشته در تاج عرش
میرود از خویش به حیرانیَاش
آینه از آینه گردانیَاش
جلوهی این آینه در مشرقین
سر زده از طلعت روی حسین
قسمت زینب که سفر میشود
روی حسین آینهگر میشود
گرچه به غیر از غم و غارت نبود
این سفر از جنس اسارت نبود
@hosenih
گرچه سزاوار به زنجیر نیست
شیر به زنجیر مگر شیر نیست
از حد اوصاف که رد میشود
دخت علی بنت اسد میشود
گو همه مغلوب که او غالب است
جان علیّ بن ابیطالب است
جان علی رنج فراوان کشید
چند بغل روضه به دامان کشید
خیز و بخوان روضهی دستار را
روضهی بیمار و پرستار را
روضه ی دروازه ی ساعات را
قافلهی مادر طاعات را
@hosenih
روضهی این روضه چه بود؟ آه آه
روضهی بازار یهود آه آه
قسمت زینب که الم شد الم
دست کشیدیم و قلم شد قلم
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحیم
#امام_موسی_کاظم_ع_شهادت
#مجید_لشکری
▶️
با نالهاش آرامش زندان شکسته
حتی سکوت مرد زندانبان شکسته
بشکن نمازت را مسافر وقت تنگست
وقتی ستون خیمهی ایمان شکسته
@hosenih
موسی میان وادی ایمن اسیرست
ده طور در اجرای ده فرمان شکسته
آیات الرحمان به هم پیچیده آیا
یا استخوان لؤلؤ و مرجان شکسته
در باغ ایران داده طوبایش ثمرها
هرچند از بیداد این و آن شکسته
او نیز از زندان میان تشت دیدهست
سنگ صبور زینب و طفلان شکسته
این تازیانه میزند آن خیزران را
پهلو پریشان میشود دندان شکسته
با خیزران بیوضو باید بگویم:
دندان قاری... حرمت قرآن شکسته
برگو مخواند روی نیزه مصحفش را
بر مردم رجّالهی پیمانشکسته
@hosenih
حالا که خالی مانده گهواره، چگونهست
بغض گلوی تشنهی باران شکسته
مگذار پا را پیشتر این روضه بازست
وقتی عقیقی گوشهی میدان شکسته
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم
#امام_حسین_ع_مدح
#مجید_لشکری
▶️
دو چشمت انگبینجوشان و لبهایت فراتآور
چراغت راهگستر ، کشتی نوحت نجاتآور
قلم باید شوند اشجار در ثبت دمی از تو
برای لیقهی کتّاب ، دریاها دواتآور
@hosenih
به سمتت وحی شد نازل، که هستی فیض را قابل
پدر باشد کمیلآموز و فرزندت سماتآور
تو را در شطِّ رنج ای شاه! میبینم نمیدانم
که ایثار تو باشد در نهایت کیش و ماتآور
تو را مجموعهی اضداد مینامند عاشقها
که شادی بیتو حزنانگیز و غم با تو نشاطآور
خدا در ذات زیبایت جلالش را نشان داده
نشان دادهاست احسان قدیمت را صفاتآور
هرآنکس شاه! شمشادِ قدت را دید «حافظ» شد
بهرغم اشک شورش میشود شاخِ نباتآور
کنار کفّ العبّاس آمده عیسی و میدانم
نمییابد به جز دست علمدارت حیاتآور
مرا بیما و بیمن کن، کلامم را مطنطن کن
که هستی فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتآور
تو را در «اهدنا» دیدم صراط مستقیمی که
به حقپیمایی افکار میگردد ثَباتآور
به زیر تیر هم تکبیرةالإحرام میگویی
الا تلمیح اذکارت یقیمون الصّلاتآور!
به خوانت منعمم گردان! که داری سورهی انسان
برای این گدایت باز یؤتون الزّکات آور
خدا تنها تو را «فی البحر کالأعلام» میگوید
چه نوحی هست جز تو «اَلجَوارِی المُنشآت»آور؟
چه رازی در سه بار آوردن نامت نهان کردی؟
چرا اینگونه میباریم؟ نامِ التفاتآور!
به دست دوستداران تو درّی بود در محشر
بنازم اشک چشمم را که میآید براتآور
کرامت میچکد از لای مژگان نجیب تو
نیازی نیست بر لاتانِ عزّی و مناتآور
@hosenih
به ایجاز آمدم حرفی از اعجاز تو را گویم
زمان قبض روحم مرحمت کن انبساط آور
چنان از شطح لبریزم به دارالوصف توحیدت
که میترسم بگویم بودهای عین القضاتآور
⏹
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_صادق_ع_شهادت
کوچهای بود و دری بود و امامی روی خاک
میدوید آشفتهرو ماه تمامی روی خاک
بی عمامه، بی عصا، بیتاب قرآن میدوید
چند نوبت بین کوچه ریخت جامی روی خاک
رشتهی پوسیدهای را روی مرکب دیدهام
عُروَةُ الوُثقی و حبل لَاانفِصامی روی خاک...
میچکاند ابیات بر پای دری، آن نیمهشب
روضههایی شور را با تلخکامی روی خاک
از نجف آیینه آوردند در آغوشِ سنگ
ریخت در تعجیلشان وادِی السَّلامی روی خاک
از مدینه تا مدینه اسمهایی اعظمست
اسمهایی روی نی، چندین اسامی روی خاک
قبلهی حاجاتِ ما را بینمازان میبرند
میرود در دست بت «بیت الحرامی» روی خاک
✍ #مجید_لشکری
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_ام_المومنین_خدیجه_س_مدح_و_وفات
به زبانبریده کجا رسد، صفتی به مدح و ثنای او
که خداش هرچه طلب کند، به کمال داده برای او
ز زبان خاتم مرسلین، همه وقت کرده دعای او
صلوات آدم و خاتم آمده است جمله صلای او
چه زنیست او که به مدحتش فلک آفریده خدای او
شده است جاذب لطف حق، چو به مهر ذرّهی لاحقه
نرسد به جلوهی نوریاش، رشحات ظلمت زاهقه
چه کلیمهای که دهد بیان، ز عدم در انفس ناطقه
چه زجاجهایست کز خودش، بدمد لوامع مُشرقه
ملکوت و ملک خدای را، به عیان رسانده ضیای او
سخن از کسی شده در میان، که نبیست گرم ستودنش
مَلِکست قاری فضل او، مَلَکست محو سرودنش
عدمست زادهی بود او و وجود طفل نبودنش
که شدهست بسته به نور حق، همه صبح دیده گشودنش
حسنست شمس مضیّ او و حسین بدر دجای او
به خدا که دار و ندار او، بدهد نشان ز عدالتش
احدی نبوده ز مکّیان، به نجابتش، به اصالتش
احدی نجسته مشابهش، احدی ندیده جلالتش
چو گشود خاتم مرسلین، دو لب از برای رسالتش
چه زنی به غیر خدیجه گفت، بلی به دین و ندای او
چه زنیست مادر فاطمه، چه زنیست همسر مصطفی
که به همرهی، که به همسری، شده نیم دیگر مصطفی
نه به مال بلکه به جان خود، شده یار و یاور مصطفی
که مناقبش شده بازگو، ز لب پیمبر مصطفی
متراکم آمده خیرها، به چهارگوش سرای او
به گرهگشایی لطف او، نه مقیَّدی، نه مقیِّدی
شده لحظهلحظهی بودنش، جلوات عزّ مُمَجِّدی
نرود مواصف جود او، به خفا ز جور معاندی
چو نباشد آیهی سلم او، چه مطهَّری چه موحِّدی؟
مگر اینکه خلق دعا کند، به طراز قبلهنمای او
به ازل چو آینهی «ألَستُ بِرَبّکم» شده صیقلی
به مطاوعت ز مقام او، چو رسول گفتهام از بلی
چو گشود احمد مصطفی، در سرّ مصحف منجلی
به خدا که غير خدیجهاش، به خدا قسم به جز از علی
نشدهست مطلع آدمی، ز رموز غار حرای او
صفت کمال خدیجه را، چه به شعر ناقص همچو من
که چهارده دمِ کبریا، به مدیحه اش شده در سخن
ظُهِرَت یَنابِعُهَا العُلاةِ مِنَ الخَفاءِ إلَی العَلَن
به کدام زن به جز از خدیجه رسول حضرت ذوالمنن
همه ساله کرده ز تعزیت به برش لباس عزای او؟
✍ #مجید_لشکری
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_ام_المومنین_خدیجه_س_مدح
...حیدر به شمشیرش نبی را یاوری کرده
با ثروت خود ذوالفقاری دیگرست این زن
تنها نه زهرا را شفیع حشر میخوانند
چون فاطمه یاریرسان محشرست این زن
جاری نمیشد بی حضورش سورهی کوثر
شأن نزول آیههای کوثرست این زن
او را بپرس از سورههای مکی قرآن
تا که بگویند آیهها را از برست این زن
خورشید بطحا را غروبی نیست زیرا که
بر مصطفی ماهآفرین مهرآورست این زن
جز او سرودی روی لبهایش نیاوردهست
منظومهی آرامش پیغمبرست این زن
✍ #مجید_لشکری
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_حسن_مجتبی_ع_مدح
جود خداوندیَاست در کف جودش
شعشعهی کبریاست ضوء وجودش
عرصهی لاهوت شمّهای ز حدودش
هست حدودش ثُغور حیّ ودودش
آنکه ودود از میان خلق ستودش
طبق تفاسیر نصّ سورهی رحمان
او و حسیناند شرح لؤلؤ و مرجان
خیمه و خرگاه اوست عالم امکان
روح صلات از ویست فرض به انسان
در دل این خیمه قائمست عمودش
شَبَّر آل علی، حسن شده نامش
او که کلام خداست ضبط به کامش
دشمن و یارند ریزهخوار طعامش
جن و ملک ماندهاند محو قیامش
خیل بنیآدماند مات سجودش
إن ذُکٍرَ الخَیرُ کانَ أوّلُ ذِکرًا
دفتر تقدیر را نموده مدوّن
او که نظامش نظام اقوم و احسن
اوست که تجرید کرده از همه روزن
او که به معراج رفته گاهِ قعودش
بقعه ندارد اگرچه فرش مزارش
بال ملک بودهاست آینهدارش
گشت عطا در سه دفعه دار و ندارش
پود زمان بودهاست بسته به تارش
تارِ زمین تاب خورده در دل پودش
هرکه ز مینای صبر قَلَّ و دَل خورد
قطرهشکیبی از او به روز ازل خورد
قاسم او از عموی خویش عسل خورد
قفل اگر بر جدال اهل جمل خورد
هان! حسن بن علیست آنکه گشودش
قوس صعودش نه تَنَزُّل دمد از آن
دست کشد جزء را و کُل دمد از آن
جلوه کند گر به خار، گل دمد از آن
عین دعا هست و تبدُّل دمد از آن
در همه عالم ببین ظهور و نمودش
سفرهی او خاص و عام داشت؟! نه واللّه
بیم خواص و عوام داشت؟! نه واللّه
نهی ز اهل جذام داشت؟! نه واللّه
زخم دلش التیام داشت؟! نه واللّه
او که غریبست در میان جنودش
✍ #مجید_لشکری
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_زهرا_س_بستر_شهادت
مثل هر شب نگاه مادر من
خیره بر چارچوب در شده است
آن قدر خیره مانده یک نقطه
که نگاهش دوباره تر شده است
مادرم از گلایهها سیر است
مادرم نوجوان، ولی پیر است
مادرم بستری، زمینگیر است
مادرم دست بر کمر شده است
زخم بازو برید امانش را
سوخت آن قامت کمانش را
طاقتش هرچهقدر کم شده است
درد پهلوش بیشتر شده است
زن همسایه چند روزی پیش
با گروهی عیادتش آمد
با همین گوش خود شنیدم گفت:
«فاطمه مثل محتضر شده است»
جامهای کرد بر تن حَسَنش
کفنی هم گذاشت دست حسین
زینبش را فقط سفارش کرد
نکند عازم سفر شده است:
«دخترم! کربلا برای حسین
مثل خواهر نه! مثل مادر باش
چون شنیدم که از مصیبت او
سعد وقّاص با خبر شده است»
بگذارید نیمهجان بشوم
بگذارید قدکمان بشوم
بگذارید روضهخوان بشوم
حرفی از کربلا اگر شده است
.
کربلا هیزم تر آوردند
اشک از دیدهها در آوردند
دامن خیمههای آل اللّه
با همان شعله شعلهور شده است
چارده قرن مادرم زنده است
نور او تا همیشه تابنده است
شرح او بینهایتی ابدی است
قصّهاش گرچه مختصر شده است
✍ #مجید_لشکری
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_زهرا_س_بستر_شهادت
شمع وجود فاطمه سوسو گرفته است
شب با سکوت بغض علی خو گرفته است
آتش گرفت جان علی با شرار آه
وقتی که از ولی خدا رو گرفته است
در دست ناتوان خودش بعد ماجرا
این بار چندم است که جارو گرفته است
قلب تمام ارض و سماوات و عرش و فرش
یک جا برای غربت بانو گرفته است
حتی و جود میخ و در و تازیانهها
عطر و مشام از گل شببو گرفته است
با ازدحامِ موجِ مخالف بیا ببین
کشتی عمر فاطمه پهلو گرفته است
مردی که بدر و خیبر و خندق حماسه ساخت
سر در بغل گرفته و زانو گرفته است...
✍ #مجید_لشکری
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_ام_کلثوم_س_مدح_و_مصائب
#حضرت_زینب_س_مدح_و_مصائب
عاشقان را غمِ سر نیست که سر ناچیز است
داغ این رنگ به سیمای جگر ناچیز است
تیر این راه بر آیینه نشستن دارد
سینه تا هست و دلی هست، سپر ناچیز است
ذرّه را جذبهی خورشید قمر خواهد کرد
در بقا، نیستیِ ذره مگر ناچیز است؟
سر خورشید به نیزه است! بزرگ است خبر
راه بستند؛ ولی پیش خبر ناچیز است
بادیه بادیه آوارهشدن چیزی نیست
تا برادر همهجا هست، سفر ناچیز است
راوی قصّهی درد است؛ سخن کوتاه است
بار این داغ، گران؛ کفّه اگر ناچیز است
او چه کرده است که از سنگ عرق میریزد
پیش اکسیر دمش قیمت زر ناچیز است
رد شدن از دل این شام بسی طولانی است
گرچه با بودن خورشید و قمر ناچیز است
✍ #مجید_لشکری
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e