eitaa logo
نویسندگان حوزوی
3.3هزار دنبال‌کننده
6.3هزار عکس
497 ویدیو
179 فایل
✍️یک نویسنده، بی‌تردید نخبه است 🌤نوشتن، هوای تازه است و نویسندگی، نان شب. 🍃#مجله_ی_نویسندگان_حوزوی معبری برای نشر دیدگاه نخبگان و اندیشوران #حوزویانِ_کنشگرِ_رسانه_ای 👇 ارتباط @Jahaderevayat
مشاهده در ایتا
دانلود
🖌وحید اجاقی بانکداری چنین نمی‌ماند اینچنین ضد دین نمی‌ماند با خیانت عجین نمی‌ماند "حرف آقا زمین نمی‌ماند" 🔗لینک شعر 🖌محمد جواد منوچهری سیاهی بود و ایمان در دل ظلمت عصا می زد جهالت راهبر می شد خودش را نور جا می زد نمی بارید غیر از غم،نمی رویید غیر از یأس گل ریحانه در گور حماقت دست و پا می زد 🔗لینک شعر 🖌سید هادی حسینی ما هزاران فتنه ی پیدا و پنهان داشتیم بس تلاطم ها در این بحرِخروشان داشتیم جنگ هفتاد و دو ملت در همان آغاز راه با حمایت های سختِ چشمِ شیطان داشتیم 🔗لینک شعر 🖌پریسا مصلح بی‌عشق، جهان، حسرت پاییز شود بی‌رحم‌تر از لشکر چنگيز شود معنای تعَاوَُنواْ علَی اْلبرّ این است از دشمنی و تفرقه پرهیز شود 🔗لینک شعر 🖌مهتا صانعی شلمچه صحنه‌ی خون بود و خانه‌ی من شد زمینِ سوخته شد لاله زار ِ چیدن شد شلمچه بود، طلاییه بود میمک بود فرشته بود یقین بود رَستن از شک بود 🔗لینک شعر 🖌علی جباری نمی‌دانم چرا یاران همه بیگانه می‌گردند رفاقت‌های شیرین در جهان افسانه می‌گردند نمی دانم چرا گاهی همان‌ها که توقع نیست ز جمع عاقلان خارج شده دیوانه می‌گردند🔗لینک شعر 🖌محمد سهرابی طلسم بخت ما را بشکن ای باد صبا یک شب بیاور بویی از آن زلف مشکین سوی ما یک شب به هر نیت که خواهی ای صنم نامی ببر از من دعا را گر نی ام قابل به نفرین کن صدا یک شب 🔗لینک شعر 🖌امیر حسین هدایتی حرف او را می‌زنی با من تمامش را نگو دست و دامن چینِ کالش را و خامش را نگو زهرِ مارِ سمّی خوش خط و خالش را نپرس بوی تند نافه‌ی آهوی رامش را نگو 🔗لینک شعر @shaeranehowzavi @HOWZAVIAN
🍂برنامه‌های مؤسسه فرهنگی رسانه‌ای استاد فرج‌نژاد 🙋‍♂️مدرسه پاییزه ویژه پسران 👈آیدی ثبت نام: @Serrol_Ayann 🧕مدرسه پاییزه ویژه دختران 👈 آیدی ثبت نام: @Telavat128 📲دوره رسانه و جنگ شناختی 👈 آیدی ثبت نام برادران: @dore_javanan 👈 آیدی ثبت نام خواهران: @dore_khaharan 📲کانال مؤسسه فرهنگی رسانه‌ای استاد محمدحسین فرج‌نژاد: @FarajNezhad110 @HOWZAVIAN
🔰ابلاغ یا تبلیغ؟! ✳️شاید در نگاه اول، تفکیک دو مقوله "ابلاغ" و "تبلیغ" بی‌اهمیت تلقی شود؛ خصوصا آن که در موارد بسیاری این دو واژه به جای هم به کار رفته‌اند؛ لکن اهمیت تفکیک این دو، زمانی روشن می‌شود که مشخص شود برنامه‌ریزی و اقدام برای هر یک از این موارد، ابزار و روش‌های متفاوتی می‌طلبد و اگر این تفاوت‌ها لحاظ نشود، بازدهی مطلوبی حاصل نخواهد شد؛ برای توضیح تفاوت‌های ابلاغ و تبلیغ، بیان مثالی را مقدمه می‌کنیم؛ ✳️تصور کنید ترمینال مسافربری را برای سفر خود انتخاب کرده‌اید؛ پس از ورود به ترمینال با صدای راننده‌هایی مواجه می‌شوید که هرکدام برای مسافرگیری، مقصد سفر خود را فریاد می‌زنند؛ قطعا تصدیق می‌کنید که هیچ انسان عاقلی پیدا نمی‌شود که به خاطر صدای خوب راننده، شیک بودن اتوبوس و... مقصد سفر خود را تغییر دهد بلکه تقريبا همه افراد قبل از ورود به ترمینال مقصد خود را انتخاب کرده و تنها دنبال اتوبوسی هستند که آنها را به مقصد از پیش تعیین شده برساند؛ به نظرتان فریاد راننده، از جنس ابلاغ است یا تبلیغ؟! با این مقدمه، به بیان تفاوت‌های ابلاغ و تبلیغ می‌پردازیم: 🔻تبلیغ رساندن به دل است و ابلاغ رساندن به گوش 🔻تبلیغ، تدریجی بوده و در طول زمان حاصل می‌شود و ابلاغ دفعی بوده و در یک لحظه رخ می‌دهد 🔻تبلیغ، مسیرسازی و ترسیم هدف است و ابلاغ مسیریابی و راه رسیدن به مقصد 🔻تبلیغ ذائقه سازی است و ابلاغ، ارضای ذائقه 🔻تبلیغ ایجاد تقاضا است و ابلاغ پاسخ به تقاضا 🔻تبلیغ، تشنه کردن است و ابلاغ سیراب کردن 🔻تبلیغ بینش می‌آفریند و ابلاغ روش می‌دهد 🔻تبلیغ، استخراج دردهای پنهان است و ابلاغ استخدام روش‌های درمان ✳️به مثال ابتدای یادداشت بازگردیم؛ چه مواردی منجر به این می‌شود که یک شخص، مکان خاصی را برای مسافرت انتخاب کند؟ آیا فریاد یک راننده برای انتخاب مقصد کفایت میکند؟ یا باید زیبایی‌ها و جذابیت‌های مقصد نیز برای انسان‌ها تبیین شده تا آنان را تحریک به مسافرت کند؟ و سوال پایانی این که برای سوار کردن انسان‌ها در اتوبوس دین‌داری چه باید کرد؟! ✍️ صفحه عقال @HOWZAVIAN
📌مدرسه نانوایی محله؛ سه تا با چهار تا چه فرقی می‌کنه؟! ✍️ مرتضی رجائی 🔰امروز صبح برای خرید نان به نانوایی سنگک محله رفتم. پسربچه‌ای دبستانی جلوتر از من در صف ایستاده بود. نوبتش که شد، کارت بانکی‌اش را به نان‌درآر داد و گفت: "چهار تا". 🔰نان‌درآر همان‌طور که کارت را کنار دستگاه کارت‌خوان می‌گذاشت تا بکشد گفت: "سه تا بیشتر نمی‌تونم بدم؛ آرد برامون نیاوردن و امروز خمیر کم داریم. سه تا بیشتر نمی‌دیم که به همه برسه". 🔰پسرک گفت: "آخه ما چهار تا نان لازم داریم. حالا سه تا با چهار تا چه فرقی می‌کنه؟! به من چهار تا بدی چطور می‌شه؟!" 🔰تا خواستم از شهامت پسر در بیان خواسته‌اش لذت ببرم، نان‌درآر بحثی را شروع کرد که آن لذت به‌کلی فراموشم شد. گفت: "عمو جان، فرض کن من به تو چهار تا نان دادم؛ وقتی بقیه این رو ببینند، یکی‌شون نمی‌گه خب برای منم همین‌طور حساب کن و بگو سه تا با چهار تا چه فرقی می‌کنه؟!" پسربچه فکری کرد و گفت: "شاید"! نان‌درآر گفت: " شاید نه، حتماً. اون وقت کم‌کم بقیه هم همین رو می‌گن و من ناچارم بی‌خیال سه تا بشم و بگم کسی بیشتر از چهار تا نبره". 🔰این را گفت و همان‌طور که داشت به سمت تنور می‌رفت ادامه داد: "تا اینجاش هم بده، ولی بدترش اینه که یهو یکی هم پیدا بشه و بگه حالا چهار تا با پنج تا چه فرقی می‌کنه؟! اون وقت تو به من بگو؛ دیگه از قانونی که ما به نفع خلق الله گذاشتیم تا به بقیه هم نان برسه، چی باقی می‌مونه؟!" 🔰جمله‌اش که تمام شد، سه تا نان سنگک از تنور درآورد و راه افتاد سمت میز جلوی در و گذاشت جلوی پسرک. بعد هم گفت: "نه عمو جان، همین سه تا رو ببر، نرخ منم نشکن. چون اگه من الآن از حرف خودم کوتاه بیام و بیشتر از سه تا به تو نان بدم، یه ساعت دیگه اینجا برای بردن پنج تا نان هم از من طلبکار می‌شن!" 🔰من که از این بحث قشنگ و ساده اما عمیق مفهوم "حدّ یقف" و فلسفه محدودیت و قانون حسابی کیفور شده بودم، با خودم گفتم: یعنی چند نفر از های این طفل‌های معصوم در هایشان این‌طور منطقی با آن‌ها بحث می‌کنند و این مفاهیم اجتماعی را برایشان تبیین می‌کنند؟! 🔰به نظرتان اگر این مفهوم برای نوجوان‌های ما جا بیفتد و به آن پایبند شوند، دیگر کسی مثلاً در این‌طور می‌گوید که "مگه بیرون بودن چند تا تار مو یا یه ساق دست چه اشکالی داره؟! اگر هم کسی همچه حرفی بزند، با یادآوری ضرورت "حدّ یقف" در هر چیزی از جمله حجاب و اینکه اگر از آن کوتاه بیاییم، کار به جاهای باریک می‌کشد، اگر داشته باشد و نخواهد کند، می‌پذیرد. @HOWZAVIAN
. 📚✍️ شیرینی خواندن و نوشتن 💠 با اراده و عزم راسخ خود به طرف علم و عمل و کسب دانش و بینش حرکت کنید، که زندگی زیر چتر علم و آگاهی آنقدر شیرین و انس با کتاب و قلم و اندوخته‌ها آنقدر خاطره‌آفرین و پایدار است که همه تلخی‌ها و ناکامی‌های دیگر را از یاد می‌برد. ::صحیفه امام (ره)، جلد ۲۱، صفحه ۱۳۸:: @HOWZAVIAN
| 🔸مدرسه علوم انسانی و اسلامی فکرت برگزار می‌کند: 🔰درسگفتار «عدالت اجتماعی» بررسی عوامل موثر بر ادراک عدالت در جامعه 🔸با تدریس حجت الاسلام دکتر احمد اولیایی نویسنده‌ی کتاب ⏰ زمان: یکشنبه‌ها ساعت ۱۶ الی ۱۸ _ پنج جلسه مکان: خیابان بسیج، ساختمان مدرسه فکرت 💠 حضور برای عموم‌ آزاد و رایگان می‌باشد. جهت ثبت نام در این درسگفتار و خرید این کتاب به آیدی @madrese_fekrat پیام بدهید. 📮فکرت، رسانه اندیشه و آگاهی؛ وبگاه | فکرت | مدرسه فکرت | رادیوفکرت
🔸سنت جانشینی ✍️ محسن عبدالله زاده ✍️بعد از مدت ها در ساختمان آموزش دیدمش، پکر و بی‌حال بود. پرسیدم برای انتخاب درس آمدی؟ گفت : نه برای انصراف از حوزه. برق از سرم پرید. رضا با این همه ادعا و انگیزه چرا؟ چند جمله گفت که قدر صد ساعت درس اخلاق و عرفان اهمیت و اثر دارد. سعی میکنم عینش را بیاورم: ``ببین من اصلا مال حوزه و شیخی نبودم، خدا به خاطر ادعاهایی که داشتم فقط منو آورد اینجا بفهمم کار سخته. قبل حوزه از صدر تا ذیل آخوندها رو نقد میکردم، از امام جمعه گرفته تا پیشنماز محل رو نقد میکردم. چرا اینجوری حرف میزنن؟ روضه میخونن؟ نماز میخونن؟ چرا زندگیشون اینجوریه؟ چرا کارشون اونجوریه؟ این چه وضعشه و ....... حالا این چند سال فقط دارم چوب اون ادعاها رو میخورم. خدا دستمو گرفت آورد اینجا وسط گود بفهمم کسی نیستم، حالا از اینجا برم دستبوس امام جمعه و شنبه شهرمونم. دیگه غلط بکنم کسی رو قضاوت بکنم و براش نسخه بپیچم.`` 🖊جانشینی یکی از سنت های غیر قابل تغییر الهی است. هر جا ادعا بکنی خدا می‌بردت سر همون نقطه، فرمون رو میده دستت تا برونی. خیلی ها به پدر مادرهایشان گیر میدادند حالا که خودشان بچه دار شده اند، خراب کردند. خیلی ها عدالت‌خواه و سوپر انقلابی بودند اما به آب که رسیدند غرق شدند. خیلی ها ... ❌مراقب سنت جانشینی باشیم.❌ @HOWZAVIAN
🖋 حکایت یک مادر از هویت یک دختر ✍️علی عسگری مادرم فیلم آرمیتا را دیده بود. وقتی من را نگاه کرد با لحنی از ناراحتی و تاسف گفت: چرا این دخترها بی حجاب هستند؟ آنقدر که برای بی‌حجابی‌اش ناراحت شدم برای جراحتش نشدم! من هم سرم را به تایید سخنان مادر تکان می‌دادم. مادرم با شکایت به من گفت: مگه این لایحه‌ی گور به گوری حجاب تصویب نشد؟ من هم گفتم: او یک بازی برای گرم کردن سر بچه حزب اللهی ها بود والا که نه نبودش برای مسئولین مهمه نه بودنش! حالش خیلی بد بود. نگران بود. شاید بیشتر از مادر آرمیتا...! اینطور بگویم بهتر است: مادرم نگران جراحت وارده بر پیکر هویت آرمیتا و دوستانش بود. برايم سوال شد که مادر آرمیتا غیر از جسم دخترش، نگران هویت او نيز هست؟ آرمیتا یک دختری است که پیش از بستری شدن بر روی تخت بیمارستان، باید در بستر غنای فرهنگی‌مان و جهاد تبیین بستری می‌شد. اما کسی او و امثال او را حمایت اعتقادی کرده است؟ نوع پوشش نوع زیست نوع تفکر نوع کنش و هزاران نوع از انواع رفتار‌های فردی و اجتماعی در برخی از بدنه‌ی نوجوانان ما، حکایت از یتیمی دارد. بعضی از پدر و مادرهای امروزی، حاضران غایب از نظری هستند که بدون توجه به تربیت فرزندان دلبندشان، با ان‌شاءالله،ماشاءالله کردن‌، آنان را در بستر دریای نیلی قرار می‌دهند که به‌جای سرکوب فرعونیان در کاخش،به کمکش رهسپار می‌شوند. آی روحانیت همیشه در صحنه، هنوز در پی بررسی معنای التفاتی هستی که مکلف را به حکم شرعی واقف نموده است؟؟؟؟ آیا حکم به تو نرسیده؟ یا دست دست می‌کنی؟ @HOWZAVIAN
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
در معرکه سنگیم بگویید به صهیون آمادۀ جنگیم بگویید به صهـیون در حملۀ ما یک اثر از دیو نماند یک خانۀ سالم به تل آویو نماند © شهاب‌گرافی کپی‌رایت ندارد...🔻 💯📮@SHAHAB_GRAPHY
🔸مدرسه فکرت، دومین نشست تحلیلی «مدار» را برگزار می‌کند: 💠 زوال اسرائیل؛ رژیم غاصب رفتنی است (بازخوانی سخنان رهبر انقلاب اسلامی در دیدار میهمانان کنفرانس وحدت) با حضور: 🔹حجت‌الاسلام دکتر محمدعلی رنجبر، عضو هیأت علمی دانشگاه باقرالعلوم(ع) 🔹حسین کاوه، مجری و پژوهشگر علوم سیاسی 📥 لینک پخش زنده اسکای روم: https://www.skyroom.online/ch/shenakht/livefekrat ⏰ زمان: دوشنبه ۱۷ مهر، ساعت ۱۶ الی ۱۷:۳۰ 📌مکان: قم، بلوار بسیج، مؤسسه شناخت 🔗 فکرت، رسانه اندیشه و آگاهی @HOWZAVIAN
♦️ألَیسَ الصُّبْحُ بِقَرِیبٍ سبا نمکی در عصر زنان نوشت: 🔸 تا همین امروز صبح هنوز بوی خون می‌پیچید توی دماغم! بعد از ۱۵ روز هنوز دست که می‌کشم روی موهای نرم زهرا قلبم تیر می‌کشد. دخترک ۹ ساله‌ام درست توی قلب خوشی بود که رد خون تا کمر لباسش رسید. لباس زردی که دوتایی برای همان شب خریده بودیم. پشتم بهش بود. افتادنش را ندیدم ولی تا برسم بهش، وسط شکوفه‌های ریز روسری‌اش که صورتی و سفید بودند یک گل سرخ بزرگ بدقواره مشغول بزرگ‌تر شدن بود! از لحظه‌ای که رسیدم کنارش و تمام مدت رسیدنمان به بیمارستان و حتی همه آن‌وقتی که پاره قلبم داشت درد بخیه را می‌کشید چشم‌هام تر نشد. خودم را نگه داشتم. نگه داشتم تا وقتی رسیدیم خانه و بردمش توی حمام. موهای غرق خونش را فقط می‌شد از گردن به پایین شست. بی‌حال بود بچه‌ام. خیلی خون از سرش رفته بود. زیاد طولش ندادم. داشتم همراه فشار آب انگشت‌هام را می‌بردم لابلای موهاش که یک دسته پرحجمِ مو آمد توی دستم! دلم ریخت. یادم افتاد دکتر جوان وقتی خواست بخیه را شروع کند موهای همان قسمت شکافته را تراشید. اندازه یک نارنگی وسط سر دخترم را‌. اولین بار آن‌جا بود که چشم‌هام تر شد. بی‌ربط به نظر می‌آید ولی یک آن دلم رفت کنار دل مادرهایی که بچه سرطانی دارند! آن وقتی که عوارض شیمی‌درمانی دارد قلدری می‌کند. قورت دادم بغضم را. شستشو تمام شد و فرستادمش بیرون که جماعتی منتظر بودند توی بغل بگیرندش، دلداری‌اش بدهند، قربان صدقه سر بسته و چشم‌های سرخش بروند. خودم ماندم تا لباس‌های خونی را آب بکشم. 🔹اول پیراهنش را گرفتم زیر شیر. سرخی خون لغزید روی راه‌های پارچه. مخمل کبریتی بود پیراهن زردش. از مامان شنیده بودم خون روی لباس با آب سرد شسته می‌شود. آب را سرد کردم. زیر لب قربان صدقه تن بلور دخترم می‌رفتم و غصه می‌خوردم. غصه می‌خوردم که چرا بعد از کلی برنامه‌ریزی باید درست شب جشن تکلیفش این اتفاق بیفتد‌. خیلی طول کشید تا همه لک لباس محو شد. دست‌هام از سردی آب قرمز بود. رفتم سراغ روسری‌اش. همین که گرفتمش زیر آب، زمین زیر پام سرخ شد! خون کف حمام را پر کرد. بغضم همین‌جا بود که شکست. انگشت‌هام حالا دیگر سفید شده بود و تیر می‌کشید زیر سردی آب. این‌دفعه دلم رفت به دهه ۶۰. پیش دل زنانی که لباس‌های رزمنده‌ها را می‌شستند. سعی کردم فکر نکنم، تصور نکنم و بگذرم. اما وسط رود خونی که پاهام توش بود و بویی که می‌رفت تا ته ریه‌هام و اوهامی که هجوم آورده بودند به سرم، دلم دست‌بردار نبود. عاقبت هم رفت و یک‌جایی گیر کرد. ماند و درنیامد تا صبح امروز! همین‌طور که داشتم روسری حریر ژرژت را بین دست‌هام می‌سابیدم، همین‌طور که شکوفه‌های صورتی‌اش داشتند بیرون می‌آمدند از زیر زمینه سرخ، دلم رفت و بست نشست جایی! چسبید کنج خانه‌ای عربی در قلب سرزمینی غصب شده. 🔸چند روز بعد وقتی برای مرضیه صوت فرستادم بهش گفتم: "یه آن یاد مادرای فلسطینی افتادم که با دستای خودشون لباسا و تن خونی بچه‌هاشونو می‌شورن." جدی جدی وسط آن معرکه و کلی بدبختی خودم که می‌توانستم تا صبح برایشان گریه کنم دلم دستم را گرفته بود و می‌کشاندم این سر و آن سر دنیا و حتی تاریخ! از بیمارستان کودکان می‌بردم رخت‌شورخانه پشت جبهه، از آن‌جا می‌کشیدم به کرانه باختری! همان‌جا بود که زانوهام لرزید. نشستم وسط حمام و زبان گرفتم با مادری که داشت مثل من لباس‌ها و تن خونی بچه‌اش را می‌شست. من ولی بچه‌ام حالا توی آغوش پدر و عمه و مادربزرگ بود و داشت می‌گفت چه خوراکی دلش می‌خواهد و بچه او پیچیده توی کفن. کام من همه این ۱۵ روز، تلخ و حتی زهر بود. بوی خون از دماغم بیرون نمی‌رفت تا صبح امروز که مژده اِنّا فَتَحنا پر شد توی عالم! حالا کامم شیرین‌ست. @HOWZAVIAN
📰دکه‌ی تیترخوانی صفحه نخست روزنامه های امروز دوشنبه, ۱۷ مهر ۱۴۰۲ #سواد_رسانه #مهارت_رسانه #نویسندگان_حوزوی @HOWZAVIAN
مثلاً خواسته از صهیونیست‌ها حمایت کنه، دراومده گفته: در کنار مردم می‌ایستد! نویسنده عرب در این مردک نوشته: تو اول ایستادن رو یاد بگیر، بعد...🤣 ✍️ بنده هم به‌عنوان یک نویسنده فارس می‌نویسم: هی یارو، اولاً "مردم اسرائیل" نه و ؛ ثانیاً ایالات متحده شکر اضافه می‌خوره در برابر بایسته! ✍️ مرتضی رجائی @HOWZAVIAN
بر اساس نتایج رتبه‌بندی تایمز ۲۰۲۴: برترین دانشگاه‌های ایران در هر کدام از شاخص‌های پنجگانه، عبارتند از: ۱. در شاخص‌ آموزش، دانشگاه علوم پزشکی تهران؛ ۲. در شاخص محیط پژوهشی، دانشگاه علم و صنعت ایران؛ ۳. در شاخص کیفیت پژوهش، دانشگاه صنعتی نوشیروانی بابل؛ ۴. در شاخص چشم‌انداز بین‌المللی، «دانشگاه بین‌المللی قم»؛ ۵. و در شاخص ارتباط با صنعت، دانشگاه صنعتی شریف. @HOWZAVIAN
🔻 ابن سینا و مابعدالطبیعه ارسطو ✍️ محمد صدرا مازنی جملۀ معروفی از ابن‌سینا است که مابعدالطبیعه ارسطو را چهل بار خواندم و نفهمیدم، تا اینکه کتاب اغراض مابعدالطبیعه فارابی به دستم رسید و آن را فهم کردم. این عبارت این ابهام را ایجاد کرده است که متن ارسطو چنان سنگین و دشوار بوده که شخصیتی مانند ابن سینا با آنهمه مقام علمی و هوش نیز نتوانسته آن را بفهمد‌! در حالی که ماجرا چیز دیگری بود. برخی از اهل علم می‌گویند: «در دوره ابن سینا و پیش از او و حتی در زمان فارابی تصور می‌شد که ارسطو کتابی در باب علم ربوبی دارد و مقاله «لام» مابعدالطبیعه از ارسطو در باب علم ربوبی و علم به مبدأ است. به همین خاطر بود که«اثولوجیا» را هم‌طراز با این تصور می‌پنداشتند. فارابی که دستی در ترجمه داشته و یونانی می‌دانست و با یوحنا بن حیلان، زبان سریانی خوانده بود وقتی به مابعدالطبیعه مراجعه می‌کند متوجه می‌شود کتاب مابعدالطبیعه ارسطو، یک کتاب فلسفی است. فارابی در اغراض می‌گوید اینکه شهرت پیدا کرده است ارسطو کتابی درباره علم ربوبی دارد، درست نیست چون فقط مقاله «لام» آن در جهان عرب ترجمه شده و آنها تصور می‌کردند که این کل مابعدالطبیعه است. با این تصور رایج ابن‌ سینا با خواندن مابعدالطبیعه سردرگم می‌شود چون مطالب آن را در این‌باره نمی‌یابد، وقتی ابن سینا اغراض را می‌بیند متوجه این نکته می‌شود. چون فارابی آن را بیان کرده است و این اشتباه تاریخی را توضیح داده است». اگرچه برخی از فضلا معتقدند«عوامل ناشناخته‌ای مانند موجزنویسی و خلاصه‌نویسی مابعدالطبیعه و مغلق نویسی آن و ... باعث شده که ابن سینا این کتاب را نداند و نفهمد». اما به‌گمانم این قول اخیر چندان محل توجه نیست‌. مشکل از دشواری رسالۀ ارسطو نبود. بلکه مشکل در نوع روایتی بود که حتی ابن سینا را به خطا انداخت. ابن سینا به قصد فهم علم ربوبی از کلام ارسطو کتاب را می‌خواند و مشکل همینجا بود که اساسا این کتاب ربطی به معرفت ربوبی نداشت! مانند اینکه در کتاب ریاضی که فرمول‌های علم ریاضی در آن درج می‌شود، به‌دنبال فرمول‌های علم شیمی بگردیم. چهل بار خواندن این کتاب هم با توجه به تعداد صفحات(۵ صفحه) چندان کار دشواری نیست. گویی کتابی ۲۰۰ صفحه‌ای یک بار خوانده شود. اما از شخصیتی چون بوعلی بعید می‌نماید! چرا وقتی کتابی را بارها خوانده است و تمام کلماتش را از بر شده است و لابد فهم روشنی از عباراتش پیدا کرده، همچنان دنبال چیز دیگری که تقریبا هیچ است می‌گشته است؟! # اندیشه @HOWZAVIAN
♨️ نقش مردم در حکمرانی خوب و توسعه پایدار ✍️ دکتر محمدصادق خرسند 🌐حکمرانی، واژه‌ای پر تکرار در تحقیقات علوم اجتماعیِ سه دهه اخیر است که به نوعی حضور پر رنگ‌تر جامعه مدنی در اداره جامعه را تداعی می‌نماید. حکمرانی را می توان فرایند قاعده گذاری، اجرای قواعد، بررسی، نظارت و کاربست بازخوردها با اعمال قدرت مشروع و به منظور دستیابی به هدف مشترکی برای همه کنشگران و ذینفعان در چارچوپ ارزش‌ها و هنجارها در محیط یک سازمان یا یک کشور تعریف نمود. چگونگی میدان دادن به نظام ارزشی ذینفعان در یک رویه حکمرانی باعث می‌شود که مدل‌های مختلفی از شیوه‌های پیاده‌سازی حکمرانی در جهان معاصر مطرح شود که از جمله آنها می‌توان به حکمرانی خوب، حکمرانی سالم، حکمرانی متعالی و سایر شیوه‌های حکمرانی اشاره نمود. ▪️ حکمرانی خوب، مفهومی است که توسط سازمان‌های بین المللی در اواخر دهه ۱۹۸۰ وارد ادبیات توسعه شده و بر اساس معیارهای خاص، حکمرانی را حاصل تعامل و ارتباط متقابل دولت و کنشگران جامعه مدنی شامل سازمان‌های غیردولتی، بخش خصوصی، گروه‌های ذی نفوذ و رسانه‌ها جهت نیل به توسعه در هر کشوری عنوان می‌کند. طبق جدیدترین تعریف بانک جهانی، حکمرانی خوب یا good governance در اتخاذ سیاست‌های پیش‌بینی شده، آشکار و صریح دولت، بوروکراسی شفاف، پاسخگویی دستگاه‌های اجرایی در قبال فعالیت‌های خود، مشارکت فعال مردم در امور اجتماعی و سیاسی و نیز برابری همه افراد در برابر قانون، تبلور می‌یابد. به‌طور کلی می‌توان گفت که حکمرانی خوب، تمرین مدیریت سیاسی، اقتصادی، اجرایی و… منابع یک کشور، برای رسیدن به اهداف تعیین شده است. این تمرین دربرگیرنده راهکارها و نهادهایی است که افراد و گروه‌های اجتماعی از طریق آن، توانایی دنبال کردن علایق و حقوق قانونی خود را با توجه به محدودیت‌ها داشته باشند. در این تعریف از حکمرانی خوب، نقش برجسته مردم به عنوان نهاد اصلی مشارکت کننده در امور اجتماعی و سیاسی دیده می شود. به عبارت دیگر با حضور مؤثر مردم در صحنه سیاسی و اجتماعی است که حکمرانی خوب در عمل اتفاق می افتد و بدون این حضور، به رغم وجود سایر عناصر، حکمرانی خوب در کار نخواهد بود. ➖ سایر ارکان این مدل حکمرانی شامل اجرای عادلانه قوانین، شفافیت، پاسخگویی، وفاق عمومی، کارایی، مسئولیت پذیری و عدالت محوری می باشد. در این مدل، مسئولیت اداره عمومی شهر میان سه نهاد حکومت، جامعه مدنی و بخش خصوصی تقسیم شده است که هر سه مورد از لوازم توسعه انسانی به شمار می روند. همان گونه که عنوان شد، اساس نظریه حکمرانی خوب بر مشارکت مردم در حکومت استوار است. یعنی حکومتی که مردم در آن اداره امور را برعهده دارند. اصل مشارکت از پذیرش این موضوع حاصل می شود که مردم محورِ توسعه می باشند. مردم علاوه بر ذینفعانِ توسعه در ابعاد گوناگون، ابزار و واسطه توسعه نیز به شمار می روند. با این تفاسیر باید اصل مشارکت را، مهمترین اصل حکمرانی خوب عنوان نمود. اصلی که شرط لازم و کافی برای تحقق این نوع حکمرانی به شمار می رود. ادامه دارد... @HOWZAVIAN