eitaa logo
نویسندگان حوزوی
3.4هزار دنبال‌کننده
6.1هزار عکس
446 ویدیو
170 فایل
✍️یک نویسنده، بی‌تردید نخبه است 🌤نوشتن، هوای تازه است و نویسندگی، نان شب. 🍃#مجله_ی_نویسندگان_حوزوی معبری برای نشر دیدگاه نخبگان و اندیشوران #حوزویانِ_کنشگرِ_رسانه_ای 👇 ارتباط @Jahaderevayat
مشاهده در ایتا
دانلود
💠 «آغوش خدا» به روایت یک دختر کرمانی 🔅به نام خدايي كه وجودم از وجودش به وجود آمد 🔹خدايا با وجود آنكه تو هميشه دركنارم بودي و هستی، دوست داشتم افزون بر آن كه از رگ گردن بمن نزديك‌تري، درآغوشت باشم، می دانم که باید خالص تر شد و زلال تر از همیشه. 🔻این جای زندگی ام که شاگردی حضرت صادق علیه السلام را نصیبم کردی، نجوایم این است که احساسم را بپذیز، احساس همراه شدن با بهترین بندگانت. 🔸می دانم که مسیر خوب شدن را برایم گشوده ای تا ساحت دختربودن، خواهرماندن، همسری و مادری را با جریان سرشار الهی بیامیزم. 🔹روزگاری آرزویم این بود که آرام باشم، صبور و مهربان و فارغ از همه دلبستگی های چندش آور... و تو چه خوب بینایم کردی. 🔸دوست داشتم نا‌اميدي‌ها، نداشتن‌ها، نخواستن‌ها، نبودن‌ها، و بن بست‌ها را شرمسار کنم و اینجا در این نقطه امن، در آغوشت، همه‌ی شدن‌ها و نشدن‌ها تعبیرشدنی است. 🔺نقطه ی مهربانی تو اینجاست که بر پيشاني ام كه نه، بر دل و جانم مُهر«طلبگي» حک کرده ای؛ آن هم از مِهر پایدارت. ✅ حوزه برای من آغوش گرم خداست. ✍️ ر. رنجبر 🌻دوستان تان را به دعوت کنید.👇 https://eitaa.com/joinchat/3834314754C58903f67c6
🔶 سومین دوره مجازی علمی پژوهشی با تدریس اساتید برجسته پژوهش علوم انسانی و اسلامی 🔰ارائه از سوی گروه معارف اسلامی دانشگاه ارومیه و مرکز آموزشی پژوهشیار قم 📅 برگزاری دوره: ۱ تا ۷ آبان ۱۳۹۹ ❇️ آیدی ثبت نام و کسب اطلاعات بیشتر : @Hadis_111 @HOWZAVIAN
هفته نامه پرتو سخن وابسته به موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره)، آماده دریافت و و نیز خوانندگان عزیز بوده و از و های اساتید، طلاب و دانشجویان استقبال می کند. ⁦✳️⁩ ارتباط با مدیر مسئول @asemanha41 ⁦♻️⁩ دبیر سیاسی @ravanbakhsh_qasem ❇️دریافت مقالات @admin57 🌐کانال رسمی هفته نامه پرتو سخن: @partisokhan_ir 💠وب سایت نشریه: www.partosokhan.ir @HOWZAVIAN
⛔️جو زده نشوید گاهی جَوّ روانی جامعه، متاثر از خیلی چیزها به اندازه ای سنگین و نفَس گیر می شود که حقیقت گویی به شدت پُرهزینه و آبروبَر می گردد. در چنین شرایطی، بیشتر آدم ها تحت تاثیر ا‌‌‌ین جوّ دلهره آور و حیثیّتی، ترجیح می دهند که سکوت کرده و از بیان حقایق، پا پَس کشیده و عطای حقیفت گویی را به لقایش ببخشند. اینجاست که فضا برای چرند و پرند گوییِ واژگون گوها مساعد می شود. البته همیشه هستند آدم های جدّی و باانگیزه ای که به قول معروف، بیدی نیستند که با این بادها بلرزند. آنان نجیبانه و نه از روی شهرت طلبی حاضرند بهای دفاع از حقیقت را پرداخت نمایند. اتفاقا امروز که برگه های کتاب لُباب الاَنساب را در جستجوی حدیثی ورق می زدم گزارشی از این قِسم آدم های باایمانِ پولادین برایم جلب توجه کرد. ماجرا از این قرار بود که نسب شناس پُرآوازه سده ششم هجری، جناب ابن فندق بیهقی در صفحه ۲۱۷ از جلد یکم کتابش می نویسد: روزی از روزها معاویه در حضور جمعی که اتفاقا امام حسین علیه السلام هم در میانشان بود خطاب به حاضرین گفت: آن کیست که پدر و مادر و پدربزرگ و مادربزرگ و عمو و دایی و عمه و خاله اش، همگی از بهترین مردمان است؟ شخصی به نام نعمان، بدون آنکه اسیرِ جوّ سنگینِ حاکم بر جلسه گردد از جای خود برخاست و با اشاره دست، امام حسین علیه السلام را به معاویه و حاضرین نشان داد و گفت: بله ایشان! زیرا پدربزرگش محمد مصطفی، مادربزرگش خدیجه کبری، پدرش علی مرتضی، مادرش فاطمه زهرا، عموهایش جعفر طیّار و حمزه سید الشهدا، عمه اش اُمّ هانی، دایی اش قاسم فرزند رسول خدا و خاله اش زینب دختر پیامبر می باشد. کمی که گذشت امام حسین علیه السلام از مجلس تشریف بردند. پس از رفتن حضرت، عده ای که گویی حرف های نعمان به مذاقشان خوش نیامده بود اعتراض گونه با نیش و کنایه به ایشان گفتند: عجب، جناب نعمان! از کی تا حالا دوستدار و مجیزگوی بنی هاشم شده ای؟! نُعمان که برخی به اشتباه او را نعمان بن بشیرِ خَزرجی دانسته و حال آنکه به قرینه ذیلِ همین گزارش، نعمان بن عجلانِ زریقی بوده است در پاسخی قاطع، محکم و دندان شکن به آدم های بادمجان دور قاب چینِ معاویه گفت: غیر از حقیقت، چیزی به زبان جاری نساختم. نعمان در ادامه به آدم های هزار و یک رنگِ نون به نرخ روزخورِ گردِ معاویه با کنایه گفت: اگر انگیزه ام از این به قول شما مجیزگویی، دست‌یابی به دنیا باشد شک ندارم که این چاپلوسی مرا به آرزوهای دنیایی ام نخواهد رسانید بلکه شقاوت اُخروی در پی دارد. نعمان در حقیقت به در می گفت تا دیوار بشنود. ✍️علیرضا نظری خرّم @talabehtehrani @HOWZAVIAN
تبلیغ دهه ی آخر صفر را به یکی از روستاهای مرزی آمده ام... کاملاً ملموس است سخت شدن پذیرش دینی که مدعیان آن در عرصه اجرائیات کشور؛ فقر و بیکاری را به مردم داده اند و عالمان و دانشمندانشان هم سکوت اختیار کرده اند. مردمی که شهدای محراب را دیدند جان و مالشان را در راه اسلام و انقلاب فدا کردند... از مردمی که سکوت و محافظه کاری عالمان را می بینند چه انتظاری هست؟ @HOWZAVIAN
چه زمانی «روح از تن آواز رفت»؟ 🌱‏دیدن ظاهر زیبایی و چشم بستن به باطن آن ظاهر بینی است. باطن هنر، اراده هنرمند است. اراده هنرمند باعث میشود محصول هنری، ابزاری باشد در دست او. مار خوش خط و خال زیبا است ولی خطرناک. 🌱‏چه بسا کسانی که بهترین فرم و بهترین محتوا را نیز انتخاب میکنند اما کارکرد و نتیجه فعلشان پر کردن پازل دشمن باشد و خراب کردن حرکت جبهه حق. به نیزه کردن قرآن با شعار وحدت نه به لحاظ فرم اشکال داشت و نه محتوا. مشکل اراده پشت آن بود. 🌱‏هنرمند و اهل علم و اهل ورزش حداقل اگر پیوستگی اش را با جبهه حق حفظ کند. حداقل هنرش تقویت حداقلی جبهه حق میکند. اما اگر همین هنر و علم و ورزش در خدمت جبهه باطل قرار بگیرد، اوستاد اوستادان هم باشی ول معطلی. بل هم اضل. 🌱‏ظاهرگرا نباشیم. عثمان که غصب خلافت کرده بود روز عید غدیر مرد. پس روز مرگ علت قداست نیست. هارون الرشید کنار امام رضا دفن است پس مکان قبر دلیل قداست نیست. فرح پهلوی هم دم از تمدن اسلامی میزد. معاویه شعر در مدح علی ع میسرود. لشکر عمر سعد نماز میخواند. پس فرم و محتوا دلیل قداست نیست 🌱‏هنرمند اگر سنتی بخواند یا پاپ بخواند یا رپ بخواند، شعر سنتی بخواند یا عرفانی یا حماسی. تعداد زیادی مخاطب و طرفدار داشته باشد یا کم. صدایش شش دانگ باشد یا نیم دانگ، اگر اراده اش در خدمت جبهه حق نباشد «روح در تن آوازش نیست» اتصالش را با جبهه حق به هم بزند، «روح در تن آوازش نیست» 🌱‏هنرمندی که فرح پهلوی به نعش او امید ببندد، فلان دروغگوی بی قانون ضد مردم به او امید ببندد، رسما خودش را بی ربط به حاکمیت شما قلمداد کند، بزرگترین فتنه را مدد کند و ناگهان سیاسی ترین اشعارش را برای جبهه مقابل بخواند، هنر مند نبوده. هنرش زیبا نیست. خوشتان میاید یا نه. 🌱‏حالا که او مرده. خدا رحمتش کند. اما من متاسفم از کسانی که به نام او هنر را از روح خودش خارج میکنند. خیال میکنند شعر عارفانه و موسیقی سنتی اوج تمدن اسلامی است. هنوز نمیدانند هنر بنا است حرکت ایجاد کند و آن فرم و محتوایی را عشق است که انقلاب در جان انسانها بیافریند نه مخدر باشد. 🌱‏اشعار و موسیقی ها اگر به نام عرفان انسان ها را اخته کنند، مار خوش خط و خالند. حداقل اگر در خدمت جبهه حق نیستند لااقل پیوستگی خود را با جبهه حق به هم نزنند. جبهه حق چیست؟ نظام امام و امت. @ali_mahdiyan @HOWZAVIAN
🔴 چگونه مصاحبه کنیم؟ + چگونه مطالعه کنیم؟ 🔴 چگونه بنویسیم؟ +چگونه مطالعه کنیم؟ 🔸 مدرس: استاد حسن طاهری 🔻 مهلت ثبت نام: سوم آبان ماه 1399 🔻نام نویسی و جزئیات بیشتر 👇 @adyanpr @HOWZAVIAN
🌸زن؛ با محبت کردن به فرزند، خود را سیراب عشق و عاطفه می کند و با محبت گرفتن از شوهر، باز خود را غرق عشق و محبت می‌بیند و اینجاست که حتی در اوج سختی‌ها، احساس خوشبختی می‌کند. 🌱و امروزه در جامعه‌ی خودمان می‌بینیم که همین زن کمر همت به خشکاندن چشمه‌ی محبت از درون مردان جامعه بسته... به این صورت که با خودآرایی، جلوه‌گری و لباس‌های چسبان و کوتاه، هوس و شهوت در مردان جامعه‌اش را تقویت می‌کند که با ادامه‌یافتن این روال‌، عشق و محبت مرد به کنجی می‌خزد و هوس و شهوت جنسی میدان داری می‌کند. « از ماست که بر ماست » @HOWZAVIAN
💠 معیار شما برای قضاوت دیگران چیست؟ 🔻۱. در کنار دغدغه های کاری و علمی زمانی را با همسر و فرزندانم به گفتگو می‌نشینیم؛ اگرچه این مهم همیشگی نیست؛ اما کمش هم خوب و مفید است. گاهی با هم فیلم می‌بینیم و درباره‌ شخصیت‌ها یا سبک و فرم و محتوای فیلم صحبت می‌کنیم. گاهی گزیده‌ای از یک کتاب را به معرض گفتگو و نقد می‌گذاریم و خلاصه از هر دری گپ‌وگفت داریم. تعطیلات هفته گذشته با دخترم درباره یکی از شخصیت های فرهنگی صحبت می‌کردم. من که نظرات متضاد دو دسته مقابل هم(که یکی تحت تأثیر 《شیدایی》 آن شخصیت اغراق می کرد و دیگری متأثر از 《نفرت》 تخصصش را نیز نادیده انگاشته بود) را مرور می‌کردم و البته به دنبال موضع گیری سنجشگرانه بودم، اما او تلاش داشت تا از قضاوت درباره‌اش بپرهیزد. من ایتدا گمان کردم متاثر از کلیشه ی《هم دیگر را قضاوت نکنیم》 از داوری پرهیز می کند، اما زود فهمیدم که شواهد استدلال له یا علیه آن شخصیت را کافی نمی داند‌. اقدام او را ستودم زیرا دلیلش «معیار» بود. می‌گفت شناختش نسبت به این شخصیت ناچیز است و مطالبی هم که از این و آن نقل کرده بودم قابل اعتماد نیست. 🔻۲. ویدئویی از استاد شفیعی کدکنی که شعرها و سبک شعری اش را دوست دارم، منتشر شده است که از او خواسته شد دربارۀ مرحوم شجریان نظر بدهد، او چنین گفت: «حق و حد خودم نمی‌دانم درباره استاد شجریان صحبت کنم، چون من در موسیقی شنونده مبتدی و بی‌فرهنگی هستم و شجریان در موسیقی، جایگاه حافظ در شعر را دارد.» 《معیار》 او هم متواضعانه و درس آموز بود. 🔻۳. استادی داشتم که حاشیه ملاعبدالله در منطق و اصول فقه و بخشی از تفسیر قران حکیم را نزد او آموختم، هنوز طنین صدایش را در گوشم فراموش نمی‌کنم؛ آنگاه که آیات نخست سوره دهر را تلاوت می‌کرد: هل اتی علی الانسان حین من الدهر لم یکن شیئا مذکورا. به غایت باسواد و پرجذبه بود. هرگز ادعایی نداشت؛ اما هیبت و هیمنه‌ای داشت میان ما طلبه‌ها، شخصیت علمی‌اش تا حدودی برای ما شناخته شده بود. درباره‌ی مقام معنوی‌اش چیزهای غلو آمیز می‌شنیدیم. ساده ترینشان اینکه حیوانات اهلی و وحوش رام اویند، نمی دانم آیا درباره مواجهه اش با شیر و ببر و گرگ افسانه ای ساخته بودند یا خیر، اما می گفتند گربه‌هایی که از چند متری ما طلبه‌های پر شور و شر و کم سن و سال فرار را برقرار ترجیح می‌دادند و احساس امنیت نمی کردند، با او اما همراه می‌شدند و با عبایش بازی می‌کردند. یا گنجشک‌های با هوش و با احتیاطی که مشغول نوک زدن به دانه‌ها و ریزه‌های نان بودند و با یک صدای ضعیفی پرواز می‌کردند، از او نمی‌گریختند و رفت و آمدش را مخل امنیت نمی دانستند. از ارتباط او با عوالم غیب که الا ماشاءالله صحبت می‌شد. او هرگز خویش را آنگونه نمی‌نمود، اما نزد شاگردانش با مبالغه توصیف می‌شد. گویا شاگردانش می‌خواستند او را اینگونه و شاید بالاتر از آنچه هست ببینند. من هم از این نوع تلقی دربارۀ استاد تأثیر گرفته بودم. ممکن است متاثر از همین نوع تلقی بود که وقتی مقاله‌ای که بیشتر صبغه اعتقادی و کلامی داشت را نزد او بردم تا راهنمایی کند و نظر بدهد. زمانی که هرگز از کسی نمی‌دانم و بلد نیستم را نشنیده بودم. او به من گفت: در حوزه کلام تخصص ندارد. دهانم باز شده بود. مگر می‌شد استادی با چنین مقام علمی و معنوی بگوید نمی داند و یا نتواند به من کمک کند؟ شاید در بادی امر کمی ناراحت شده بودم؛ اما خیلی زود فهمیدم که او بهترین پاسخ را به من داد. اگر چه می‌توانست به گونه ای دیگر به اصطلاح مرا سربدواند؛ اما صریح گفت که در آن حوزه تخصص ندارد. پاسخ او هم پاسخی《معیار》 بود. 🔻۴. هنرمندی را می‌شناسم که نقاشی‌های انتزاعی‌اش معروف است. اما به دلیل خطای سیاسی مورد انتقاد جدی واقع شد. نقد عمل سیاسی‌اش منطقی به نظر می‌رسید؛ اما اثر هنری‌اش هجو شد. رفتار مغالطه آمیزی که فراوان از ما سر می زند.... @masaelepazuheshi 👈 ✍️محمد صدرا مازنی @HOWZAVIAN
✴️ خرید «حلیم» برای دفاع مقدس آن قدر كوچك بودم كه حتی كسی به حرفم نمی‌خندید. هر چی به بابا و ننه ام می‌گفتم می‌خواهم به جبهه بروم محل آدم بهم نمی‌گذاشتند. حتی در بسیج روستا هم وقتی گفتم قصد رفتن به جبهه را دارم همه به ریش نداشته ام خندیدند. مثل سریش چسبیدم به پدرم كه حتما باید بروم جبهه، آخر سر كفری شد و فریاد زد: «به بچه كه رو بدهی سوارت می‌شود. آخه تو نیم وجبی می‌خواهی بروی جبهه چه گِلی به سرت بگیری.» دست آخر كه دید من مثل كنه به او چسبیده ام رو كرد به طویله مان و فریاد زد: «آهای نورعلی! بیا این را ببر صحرا و تا می‌خورد كتكش بزن! و بعد آن قدر ازش كار بكش تا جانش در بیاید.» قربان خدا بروم كه یك برادر غول پیكر بهم داده بود كه فقط جان می‌داد برای كتك زدن. یك بار الاغ مان را چنان زد كه بدبخت سه روز صدایش در نیامد. نورعلی دوید طرفم و مرا بست به پالان الاغ و رفتیم صحرا. آن قدر كتكم زد كه مثل نرمتنان مجبور شدم مدتی روی زمین بخزم و حركت كنم! به خاطر اینكه ده ما مدرسه راهنمایی نداشت، بابام من و برادر كوچكم را كه كلاس اول راهنمایی بود آورد شهر و یك اتاق در خانه فامیل اجاره كرد و برگشت. چند مدتی درس خواندم و دوباره به فكر رفتن به جبهه افتادم. رفتم ستاد اعزام و آن قدر فیلم بازی كردم تا اینكه مسئول اعزام جان به لب شد و اسمم را نوشت. روزی كه قرار بود اعزام شویم صبح زود به برادر كوچكم گفتم: «من می‌روم حلیم بخرم و زودی بر می‌گردم.» قابلمه را برداشتم و دم در خانه آن را زمین گذاشتم و یا علی مدد! رفتم كه رفتم. درست سه ماه بعد از جبهه برگشتم در حالی كه این مدت از ترس حتی یك نامه برای خانواده نفرستاده بودم. سر راه از حلیم فروشی یك كاسه حلیم خریدم و رفتم طرف خانه. در زدم. برادر كوچكترم در را باز كرد و وقتی حلیم را دید با طعنه گفت: چه زود حلیم خریدی و برگشتی!» خنده ام گرفت. داداشم سر برگرداند و فریاد زد: «نورعلی! بیا كه احمد آمده» با شنیدن اسم نور علی چنان فرار كردم كه كفشم دم در خانه جا ماند! 👈پ.ن: مشتاقان ادبیات و نویسندگی را به دعوت می کنیم @anarstory https://eitaa.com/joinchat/3834314754C58903f67c6
🔴 آدمِ هفت خط در حال بررسی روایتی بودم که گزارشی جالب درباره آدمی بَلانسبت، پدرسوخته و هفت خطّ از آدمای صدر اسلام توجه ام را به خود جلب نمود. عالم سرشناس، احمد بن حنبل در صفحه ۳۲۶ از جلد ۴ کتابِ مُسند و دیگر نویسندگان اهل سنت در آثار خودشون با آب و تاب نوشته اند: شخصی به نام مِسوَر بن مَخرَمه بعد از شهادت امام حسین علیه السلام به دیدار امام زین العابدین در شهر مدینه رفت. ظاهرا شمشیر پیامبر خدا دست به دست چرخیده و نزد حضرت سجاد علیه السلام بود. مِسوَره بعد از دیدن شمشیر خطاب به امام زین العابدین می گوید: شما فرزند فاطمه زهرا و پاره تنِ رسول خدا هستید. من نگرانم که خدای نکرده عده ای به طمع این شمشیر به خانه شما یورش آورده و احیانا آسیبی به شما و اهل خانه برسانند. لذا از شما تقاضا دارم که شمشیر را به امانت به من بسپارید تا با جان و دل از آن مراقبت کنم. قولِ شرف می دهم که از این شمشیر تا پای جان، مراقبت و محافظت کنم. ولی آنگونه که در کتاب ها نوشته شده امام زین العابدین علیه السلام راضی به این کار نشد. در فضیلتِ آقای مِسوَره همین بس که از رفقای گرمابه و گلستان معاویه و اصولا آدمی دروغگو و جاعلِ حدیث تشریف داشتند. اتفاقا آقای ابن حجر عَسقلانی که از نامدارانِ علم حدیث در میان اهل سنت می باشد قرن ها بعد در صفحه ۴۱۰ از جلد ۱۰ کتاب فتح الباری پرسش جالبی از این مارمولکِ هفت رنگ می کند و می گوید: از آقای مِسوَره خیلی تعجب می کنم که چطور دلش شورِ شمشیر پیغمبر را می زند تا جایی که حاضر است به خاطر آرامشِ فرزندِ فرزندِ رسول خدا و مراقبت از یک شمشیر جان خود را به خطر بیاندازد و حال آنکه همین آقا برای نجات فرزند رسول خدا یعنی حسین بن علی حاضر نشد کاری کند تا اینکه حسین به دست حاکمان ظالم کشته شد! البته این آدمِ دروغگو در حضور امام زین العابدین علیه السلام از بابِ اشک تمساح هم که شده مُزوّرانه و ریاکارانه بی ادبی و گستاخی دیگری هم می کند که ای بسا بعید نیست دلِ امام سجاد علیه السلام را بابت این رفتار رنجانده باشد که البته از بیان آن بی ادبی در این نوشتار صرف نظر می کنم. ✍علیرضا نظری خرّم ✴️مطالب متنوع و دلخواه تان را در دنبال کنید.👇👇 https://eitaa.com/joinchat/3834314754C58903f67c6
🔻سوراخ دعا گم کرده‌ای! / شهر را دریابید پس از پیام تسلیت‌های گوناگون در پی درگذشت محمدرضا شجریان، دیروز پیام تسلیتی تعجب‌برانگیز با نام دکتر مرتضی سقائیان‌نژاد شهردار قم در صفحۀ اینستاگرام منصوب به ایشان بارگذاری شد، که ناهمگونی آن تعجبی بیشتر را به همراه داشت. متن پیام بدین شرح است: "خبر ناگوار درگذشت هنرمندی بزرگ از جمع علاقمندان هنر و موسیقی مایۀ تأسف گردید. نوای خوش استاد محمدرضا شجریان همدم لحظات ناب افطار، همراه فیض سحر بود و رایحۀ خوش نغمه‌های عاشقانه‌اش برای همیشه ماندگار خواهد ماند. امید آن دارم به حرمت ایام منتسب به حضرت حسین‌بن‌علی علیه‌السلام، مشحون رحمات داوودی و عنایات خدای رحمان و رحیم باشد. این مصیبت را به خانواده معزی ، دوستداران ، شاگردان و اهالی فرهنگ، هنر و موسیقی تسلیت می‌گویم. سیدمرتضی سقائیان‌نژاد شهردار قم" اما چند نکته: یکم. مگر شهردار مدیر هنری یا فرهنگی است که برای فوت یک هنرمند پیام صادر کند؟ البته اگر ایشان مسئولیت و اختیاراتی در حوزۀ فرهنگ دارد، آیا بهتر نیست به وضعیت آشفتۀ فرهنگی که داد اهالی مذهبی و انقلابی قم را درآورده است، رسیدگی کند؟! دوم. شهر مقدس قم که حرم اهل‌بیت است با شجریان چه نسبتی داشت، و شجریان چه علقه و علاقه و ربطی به قم داشت که یک مدیر استانی برای وی پیام تسلیت صادر کند؟! به‌عبارت‌دیگر آقای شجریان که هنرمندی از استان قم نبود که یک مدیر قمی برایش پیام تسلیت بدهد! آن هم درحالی‌که سالانه شماری از فرهیختگان و هنرمندان قم از دنیا می‌روند یا دچار مشکل‌های فراوان می‌شوند، و ما هرگز ندیده‌ایم که شهردار قم خود را در قبال آنان یا مشکلاتشان مسئول بداند! سوم. مگر آقای سقائیان‌نژاد که منتخب شورای شهر انقلابی قم است، از سوابق محمدرضا شجریان به‌‌ویژه موضع‌گیری‌ها و سخنان وی در فتنۀ ۸۸ بی‌اطلاع بوده که او را این‌گونه ستوده است؟! آیا از مصاحبۀ او با صادق صبا مدیر بهایی بی.بی.سی فارسی و سخنانی که او بر ضد اسلام و احکام اسلامی گفت، آگاه نبوده و چنین پیامی نوشته است؟! آیا عکس‌های این خواننده با مجریان زن بی.بی.سی فارسی و منوتو و بعضی از شاعران ضدانقلاب را ندیده است؟! مردم مذهبی و انقلابی قم انتظار دارند که اعضای محترم شورای شهر قم به شهردار منتخبشان تذکر جدی بدهند؛ چهارم. اگر یک مدیر استانی آن هم در شهر علم و اجتهاد بخواهد متنی بنویسد، خوب است که بداند چه می‌نویسد، یا اگر نمی‌داند دست‌کم از کسی بپرسد تا اشتباهات مضحک ادبی و نگارشی و محتوایی، در این اندازه نداشته باشد؛ مثل اینکه صدای شجریان را به سحر پیوند بزند و از نغمه‌ها رایحه استشمام کند! از اینها که بگذریم معنای عبارت بدیع "مشحون رحمات داوودی" را در کجا بجوییم و آن را کجای دلمان بگذاریم؟! خلاصه اینکه محتوای این پیام تسلیت جناب شهردار، شترگاوپلنگی است مضحک که در هیچ‌کجا یافت نمی‌شود، و ازنظر ادبی، مرزهای قواعد دستوری زبان فارسی را درنوردید! اما چون از افطار و سحر و ایام منتسب به حضرت حسین‌بن‌علی علیه‌السلام استفاده کرده است، این بیت جناب مولوی را به یادمان آورد: گفت شخصی خوب ورد آورده‌ای/ لیک سوراخ دعا گم کرده‌ای ✍محمدصادق ناطقی @HOWZAVIAN
🌀 تأثیر مثبت و منفی عناوین حوزوی بر تصورات جامعه 🔹 «کاردان، کارشناس، کارشناس ارشد، دکتر» به این عناوین نگاه کنید! هرکدام بار معنایی خاصی دارند که در اذهان مردم و جامعه، حکایت از میزان علمیت افراد دارای آن مدرک دارد؛ تا جایی که دانشجویان درس می‌خوانند تا به این عناوین مهم دست پیدا کنند و مردم نیز به داشتن هرچه بیشتر صاحبان این مدارک، در میان خانواده و خویشاوندان خود، مباهات می‌کنند؛ حتی برای مشکلات دنیوی و مسائل روزمره خود دنبال افرادی می‌گردند که مدارک بالاتری دارند. 🔻 حال به این عناوین دقت کنید: «سطح یک، سطح دو، سطح سه، سطح چهار»! همه‌ی این عناوین برای مردم، گنگ، نامفهوم و چه بسا موجب فاصله‌گرفتن یا حتی اشمئزاز است! تا بگویی سطح چهار دارم می‌پرسند یعنی چه؟ و در پاسخ مجبوری بگویی همان دکترا! البته اخیرا طبق قانون مصوب شورای عالی انقلاب فرهنگی، دانش‌آموختگان سطح چهار حق ندارند از عنوان دکتری برای خود استفاده کنند! لذا استفاده از این عنوان برای حوزویان است، بلکه باید بگویند سطح چهار و معادل دکتری!! ✅ حال اگر مردم عناوینی شبیه به این را بشنوند: «مجتهد تمام، مجتهد متجزی، قریب الاجتهاد، دین‌شناس گرایش فلسفه، دین‌شناس گرایش روانشناسی، مبلّغ عالی، مبلّغ توانمند، مبلّغ کارآموز و...» بله درست حدس زدید! هم این عناوین بار معنایی روشن و قابل فهمی دارند؛ هم ذهنیت مردم و انتظارشان از یک روحانی، با این عناوین تطابق پیدا می‌کند و بهتر جذب روحانیون برای حل مسائل و مشکلات خود می‌شوند. همچنین بهتر درک می‌کنند که روحانیون همه یکدست نیستند و دنبال آن روحانی با مدرکی می‌گردند که موضوع گرفتاری‌شان با سنخ مسأله‌ آنها یکسان است. 🔻 اما دریغ! وقتی که می‌شنوند فلان دانشگاهی دکتر است و فلان روحانی هم دکتر است؛ می‌گویند این بیچاره‌ها از فرط بی‌سوادی مجبور شده‌اند از عناوین دانشگاهی برای خود وام بگیرند و نان و مقامی برای خود دست و پا کنند!! یا می‌گویند اینها قرار بود دین‌شناس شوند رفتند دکتر شدند!! گویا حوزه چراغ جادویی شده که غول دکتر آفریده است! یا اگر خیلی ارادت به قشر روحانیت داشته باشند می‌گویند دکترها برابرند؛ چه دانشگاهی باشند چه حوزوی! ✅ و چه دقیق بود کار امام خامنه‌ای عزیز در نپذیرفتن دکترای افتخاری و متعهد ماندن بر میثاق طلبگی خویشتن. و چه جفا کرده‌ایم ما، اگر همچنان به این میثاق طلبگی پشت کنیم و به فکر مطالبه‌ی تشخیص هویت واقعی حوزوی و اصیل خویش نباشیم. ✅ براستی چنین مأموریتی از عهده شورای عالی و مرکز مدیریت، قطع به یقین برخواهد آمد و ان‌شاءالله امید است که خیلی زود در این امر مهم تعجیل کنند و آن را به فردا و فرداها موکول نکنند که سالهاست این مطالبه‌ی امام خامنه‌ای بر زمین مانده است. @Manahejj ✍ علی مهدوی @HOWZAVIAN
📛 ملتِ بی عشق؛ مرداب گندیده 🔻گفتند که ریشه ی مشکلات، عدم ارضای جنسی ست، پس هر کسی با هر کسی، در هر زمان و هر مکان، البته به شرط رضایت طرفین و عدم مزاحمت برای دیگران. 🔻و اکنون که هوس جنسی به یک غول هفت سر در بین آنها تبدیل شده؛ دیگر خبری از آن عشق و مَودّت نیست، عشقی که هدیه الهی به انسان است. 🔻و حسودی شان می شود به «عشق شرقی»، پس عریانی زنان را که مایه هوس بازی مردان و ذبح عشق ما باشد، در کادوی مُد و کلاس پیچیده و بر ما فرستاده اند... هوشیارتر باشیم. خطر جدیست. عشق را قربانی هوس نباید کرد. 💔انسان، بدون عشق به فرزندی ماند بی مادر. ✍ محسن دشتی نژاد https://eitaa.com/joinchat/3834314754C58903f67c6
🚫 نقد سخیف را پاسخگو نباشید/ هفت توصیه کوتاه به منتقدان ❗️ وِزوِزهای طولانی بی‌صدا و مُرکب قلم‌ها خشک و کتاب‌ها بسته و معایب دفن و جیغ‌های متوالی خاموش و تشویش‌ها تمام و تهییج‌ها دور و فتن ناکام و نقد شدن نظری دوست داریم اما عملی از آن متنفریم و این نقد است که برای حفظ دین و جان و ناموس و عقل و نسل و مال است و حق‌دارید که نقد سخیف را پاسخگو نباشید. زبان زشت‌گوی آنجا که استدلالی احمقانه و توجیهی خشک نیابد و نتواند به مقاصد جاهلانه خود برسد، فحش می‌دهد یا تحقیر می‌کند و یا واضح‌ترین دلایل و حقایق را منکر می‌شود وکران و لالان و کوران را به جان هم می‌اندازد. نمی‌دانیم چگونه مرض حساسیت بی‌جهت،از نقد شدن را معالجه کنیم و این علوم هستند که وسعت دارند و انکار حقایق و عجایب و اکاذیب و اعتقادهای باطل هم بسیارند و اختلاف‌ها و مرض‌ها و مریض‌ها کم نیستند و از اول بودند تا به امروز اما ما کاری با مریض‌ها نداریم که نقدشان کنیم بلکه با مرض‌ها کارداریم و آن‌ها را نقد می‌کنیم و هدف علاج بیماران از مرض‌ها است. در کتاب‌های تربیتی این‌گونه می‌گویند که اگر فرزند شما سخنی ناصواب گفت و خطایی مرتکب شد به او نگویید که «برو من دیگر تورانمی خواهم و دوستت ندارم» بلکه این‌گونه بگویید که «من فلان کار و حرف تو را دوست نداشتم و این کار را دیگر نمی‌خواهم» یعنی رد و نقد قول کنیم و تقدیر از قائل منظور است زیرا در موضوعات تغییر و تحول ممکن است و در اعتباریات هیچ‌چیزی محال نیست پس نقد فعل بهتر از نقد فاعل است گرچه گاهی لازم است فاعل هم نقد شود اما مهم این است که کرامت انسانی برای تعایش و همزیستی حفظ شود. اگر دیدید کسی بطری شراب به دست گرفته است شما شیشه شراب را بشکنید نه سر او را بشکنید و اگر شما نگاه طبیب گونه داشته باشید می‌کوشید که مریض را از مرض نجات دهید پس بنابراین خطا را نقد کنیم نه مخطی را و عصیان را نقد کنیم نه معاصی را و قول را نقد کنیم نه قائل را و افکار را نقد کنیم نه متفکران را و سلوک را نقد کنیم نه سالکان را و چه‌بسا در جزئیات ما نیز دچار لغزش شویم. بعضی زبان‌ها را باید دردهان زندانی کرد آن‌هم تا ابد و چه‌بسا چون دیگری را دوست داریم و طرف ما مخالف محبوب ما است منتقد فلان موضوع و شخص و گروه می‌شویم تا که به ظاهر منافعی را جلب کنیم و خطرهای را دفع نماییم یا اینکه سابقاً مشکلی پیش‌آمده و سبب شده که امروز منتقد شویم ولیکن به این چند توصیه ساده هم عمل توجه کنیم: 🔻توصیه اول: وفادار به اخلاص باشیم و قصد ما سواری برشانِ های کسی نباشد و غیظ و عصبانیت خود را برکسی فرود نیاوریم که قصد ما اسقاط کسی نیست بلکه قصد ما تشفی است. دوم: خود را دست‌کم نگیرید و عدالت و انصاف را در نقد کردن پیش بگیرید تا در صورت نقد شدن خودتان،چه آن‌ها که با شما موافق هستند و چه آنان که مخالف شما هستند همین مسئله را نیز در نظر بگیرند. سوم: خصومت‌های شخصی‌ها را کنار بگذارید و نیت و قلب را صاف کنید و بعدازآن اگر خواستید کسی را نقد کنید مراقب باشید که ترور شخصیت صورت نگیرد که مردم آبروی خود را ساده به دست نمی‌آورند. چهارم: اختصار و کوتاه بودن نقد و استدلال‌های شما بسیار مهم است و از کسی انتقاد تند نکنید مگر اینکه یقین پیدا کنید که طرف مقابل شما قصد شر و نامشروع دارد و البته زیاده‌روی هم نکنید. پنجم: در امور شخصی و خصوصی افراد دخالت و تا آنجا که می‌توانید از ذکر اسامی پرهیز کنید که نقد غیرمستقیم و کنایه وار بسیار نافذتر از نقد صریح و لخت‌وعور است. ششم: حسادت و حقد علیه افراد چاشنی کار نقد و استدلال نشود و نقد از طریق توصیه بهتر است از رسوایی افراد مخصوصاً در نقد همدین‌ها که ظاهری مهربان و تسلیم در برابر حق را دارند. هفتم: ریز موضوعاتی که از آن انتقاد می‌شود را در اولین قدم بررسی کنید که ساختگی و بی‌پایه و اساس نباشند که این بسیار ضروری است. ✍محمد ادریسی @HOWZAVIAN
💠 تقدیر ایران را عوض کردی ای حصن محکم! شرط ایمان را عوض کردی تفسیرهای سست قرآن را عوض کردی جز با دعای تو یقین دارم نمی آمد ای آسمان، تصمیم باران را عوض کردی ایران قبل از بودنت درگیر ظلمت بود تابیدی و تقدیر ایران را عوض کردی حتی به اشک شیعیان خود جهت دادی گفتی حسین آنگاه جریان را عوض کردی گفتی حسین و آتشی بر جان او افتاد گفتی حسین و حال ریان را عوض کردی پیش از تو مُهر تربت مشهد نبود آری تا آمدی خاک خراسان را عوض کردی راحت می آید محضرت شاعر معذب نیست مولای من! تعریف سلطان را عوض کردی ✍عاطفه جوشقانیان https://eitaa.com/joinchat/3834314754C58903f67c6
🔶 نام ها تو را گمراه نکند ❓ محبت و اطاعت چه رابطه ای با هم دارند؟ 🔸امام باقر علیه السلام: ای جابر، آیا دوست داشتن ما اهل بیت برای کسی که خود را شیعه می‌داند کافی است؟ به خدا سوگند، شیعه‌ی ما نیستند جز كسانی كه مراعات و از خدا اطاعت كنند. ای جابر، شیعیان ما جز با فروتنی، ترس از خدا، امانت‌داری، یاد پی در پی خداوند، روزه، نماز، نیکی به پدر و مادر، رسیدگی مستمر به همسایگان فقیر، ضعیف، ندار و یتیمان، راست‌گویی، تلاوت قرآن، خوش‌زبانی با مردم و امین قرارگرفتن در میان خانواده‌هایشان شناخته نمی‌شوند. جابر می‌گوید من گفتم: یا ابن رسول الله، در این روزگار من حتی یک نفر را هم با این صفات نمی‌شناسم! امام فرمود: جابر، نام‌ها تو را گمراه نکنند. یک فرد می‌تواند به راحتی بگوید من علی را دوست دارم و ولایت او را می‌پذیرم ولی مثل او رفتار نکند. اصلا چرا نگفت من پیامبر خدا(ص) را دوست دارم؟ پیامبر خدا که بهتر از علی(ع) است. ولی او از سیره و سنت پیامبر هم تبعیت نمی‌کند. او چیزی را دوست دارد که نفعش در آن باشد. مراعات کنید و به خاطر آن‌چه نزد خداست کار انجام دهید. خداوند با هیچ کس خویشاوند نیست. دوست‌داشتنی‌ترین و گرامی‌ترین مردمان نزد خداوند کسی است که بیش از همه مراعات و از او اطاعت کند. جابر، به وسیله‌ی چیزی جز اطاعت نمی‌توان به خدا نزدیک شد. ما سند رهایی از آتش نداریم. هیچ کس نزد خدا عذری ندارد. هر کس مطیع خدا باشد ولایت ما را داراست و هر کس از فرمان خدا سرپیچی کند دشمن ماست. ولایت ما جز با تلاش و خودداری از گناه به دست نمی‌آید. الكافي، الشيخ الكليني، ج ٢، الصفحة ٧٤ @horqlia https://eitaa.com/joinchat/3834314754C58903f67c6
◼️عاشقی را با شما تجربه کرده ایم ◼️ای خاندان فضل و احسان ◼️قلب های ما را احیا کنید ◼️سوگ عزیزترین خاندان عالم ◼️چه سنگین است و جانگداز... ◼️ای مرهم انسان های امروزی ◼️جان ما، تشنه کام معرفت است ◼️اندکی بنوشانید ما را. https://eitaa.com/joinchat/3834314754C58903f67c6
🔴 پاسخ معاویه به همسر و قاتل امام حسن 🔻معاویه امیدوار بود که دسیسه اش جواب دهد. مخفیانه مقداری سمّ برای همسر امام مجتبی علیه السلام که جُعده نام داشت، فرستاد و به او خبر داد که اگر این زهر را به حسن بن علی بنوشانی تو را به همسری پسرم یزید در می آورم. ♦️پس از شهادت امام مجتبی علیه السلام، جُعده به دیدار معاویه رفته و گفت: مرا به همسری یزید در آور! 🔸رفقای عزیزم! پاسخ معاویه درس بزرگی برای همۀ آنانی است که خدای نکرده دل به وعده های دشمن خوش نموده اند. دشمنی که سعی دارد با نشان دادن درب باغ سبز ما را فریب دهد. 🔻مرحوم طبرسی از قول معاویه گزارش کرده که او در پاسخ به خواستۀ جُعده می گوید: برو! زنی که شایستۀ حسن بن علی نباشد، برای پسرم یزید نیز شایسته نیست (فإنّ امرأة لا تصلح للحسن بن عليّ، لا تصلح لابني يزيد). 🔹مسعودی، تاریخ نگار مشهور نیز از قول معاویه نوشته که ما زندگی یزید را دوست داریم و اگر چنین نبود، تو را به همسری او در می آوردیم (انّا نحبُّ حیاه یزید و لولا ذلک لوفینا لکِ بتزویجه). 🔻ابن ابی الحدید نیز در شرح نهج البلاغه اش از قول معاویه در جواب به خواستۀ جُعده خانم نوشته که می ترسم با فرزندم همان کاری را کنی که با فرزند پیامبر خدا کردی! (أخشى أن تصنعی بابنی ما صنعت بابن رسول اللّه). ❌جعده خانم دست از پا درازتر برگشت. @talabehtehrani ✍️ علیرضا نظری خُرّم https://eitaa.com/joinchat/3834314754C58903f67c6
📌با بلوغ فرزندان چه کنیم؟ سؤال: ببخشید، خواستم بدونم، چطور باید بفهمیم که پسر ۱۳ساله ی ما به بلوغ رسیده یا نه؟!! آیا مستقیماً خودمان از او بپرسیم کار صحیحی است؟ چگونه خطرات و تهدیدات دوران بلوغ را برایش تبیین کنیم؟ ✅پاسخ: با سلام. علائم بلوغ که علائم مشخصی است و برخی را در ظاهر نوجوان می‌توان مشاهده نمود مانند تغییر در حالت چهره، اندام، صدا، و حتی تغییرات خلقی که از این طریق می‌توان به اصل بلوغ هم اطلاع پیدا کرد اما اساس بلوغ، فعال شدن غده‌های جنسي است كه در اثر اين فعاليت، دگرگوني ویژه‌ای در نوجوان پديد می‌آید، و با يك سري علائم و تظاهرات جسماني و رواني توأم است. نوجوانان غالباً با والدين و مربيان رابطه مناسبي ندارند و نمی‌توانند سؤالات خويش را با آنان بی‌پرده در ميان بگذارند، درنتیجه يا مشكلات خود را در دل نگه می‌دارند يا از دوستان و معاشران خود سؤال می‌کنند.بايد بدانيم كه رفتار جنسي و احساس نياز و تمايلات جنسي، فقط منحصر به بيداري اين غريزه نيست، بلكه رفتار جنسي در انسان‌ها تحت تأثیر دو عامل هورمون‌ها و تجربه و يادگيري است. 🔅درباره بلوغ و مسائل آن می‌توان از واسطه‌های مطمئنی استفاده نمود که این مطالب را به‌صورت دقیق، با حیاء و البته کامل برایش تبیین کند اما نهایتاً اگر کسی پیدا نشد و این مسئولیت به عهده خودتان افتاد نباید از زیر بار آن شانه خالی کنید آغاز بيان مسائل جنسي هنگامی‌که غريزه جنسي نوجوان تا حدي بيدار گشته و در معرض انقلاب و دگرگوني است، می‌توان به مناسبت‌هایی رشته سخن را در دست گرفته و به زبان ساده و اما درعین‌حال در لفافه و سربسته، به بيان مسائل جنسي پرداخت. به‌عنوان‌مثال می‌توان گفت: می‌دانم كه اكنون به‌جایی رسیده‌ای كه شايد افكار گوناگوني در مغزت ايجاد می‌شود، گاهي حالت تحريك به تو دست می‌دهد. این‌ها هيچ مانعي ندارد و مقدمه‌ای براي كامل شدن توست، اما شرايط زندگي و تحصيلات تو اكنون اجازه ازدواج نمی‌دهد، مواظب باش به دام فساد نيفتي. 🔆به‌منظور اجتناب از برخورد غیرمنتظره، علامت‌های بلوغ و احتلام‌های شبانه و وجوب غسل را می‌توان براي او تشريح كرد و به او گفت كه این‌گونه رؤياها و احتلام‌ها طبيعي است، و هیچ‌وقت نبايد احساس گناه كند. اولياء و مربيان بايد عواقب و خطرات انحرافات جنسي را براي نوجوانان خود توضيح دهند. بايد بدانيم كه برخي از نوجوانان در اثر معاشرت با دوستان ناباب و آلوده، استمنا را تجربه کرده‌اند، و يا در آستانه ابتلا به آن هستند، ولي درعین‌حال فراموش نكنيم كه بايد به آن‌ها حسن ظن داشت و با سعه‌صدر با آن‌ها رفتار كرد. برخي از آن‌ها به‌غلط می‌اندیشند كه بر اساس يك نياز جسمي و جنسي و ناخودآگاه به اين كار دست می‌زنند، درحالی‌که در بررسی‌های پزشكي و روان‌شناسی نشان داده‌شده است كه نه‌تنها خودداري از ارضاء تمايلات جنسي تا دوره روابط زناشويي و ازدواج، مطلقاً ضرري ندارد، بلكه سبب کامل‌تر شدن رشد جسمي و رواني شخص می‌گردد. @tasahele_aramesh ✍️مصطفی_راهی کارشناس ارشد روانشناسی و مشاوره اسلامی @HOWZAVIAN
💢 اهل سنت کتاب های حدیثی زیادی دارند؛ ولی دو کتاب حدیثی برایشان خیلی اهمیت دارد: ۱-صحیح بخاری ۲-صحیح مسلم سوال این است مگر خلیفه دوم کنار بستر پیامبر اکرم(ص) نگفت: حَسبُنا کتاب الله! ✍️سیدجعفر حسینی @HOWZAVIAN
⁉️ چرا امام رضا غریب‌الغربا نامیده شد 🌹از امیرالمؤمنین امام علی(علیه السلام) روایت شده که می‌فرمایند: «به زودی مردی از فرزندان من در خراسان به‌وسیله‌ی زهر کشته خواهد شد. ألا فَمَن زارَهُ فِی غُربَتِهِ غَفَرَ اللهُ لَه ذُنُوبَه؛ آگاه باشید کسی که در غربتش او را زیارت کند، خداوند گناهان او را بیامرزد» 🌹امام رضا(علیه السلام) خود می‌فرمایند: «یدفننی فی بلاد غربهٍ إلّا مَن زارَنی فی غُربتی، وَجَبَت لَهُ زیارَتی یومَ القیامهِ»: مرا در بلاد غربت به خاک می‌سپارند. همانا هرکس مرا در این غربت زیارت کند، قطعاً من او را در روز قیامت زیارت می‌کنم. برای عبارت «غربت» می‌توان معانی زیر را در نظر گرفت: ۱) غریب کسی است که از وطن خود دور افتاده باشد. بنابراین این وصف شامل امام رضا(علیه السلام)نیز می‌شود که مجبور شدند شهر مدینه را به تنهایی ترک کنند. ۲) غریب به معنی فردی است که از خانواده و نزدیکترین خویشان خود دور است. ۳) با استناد به فرمایش حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) که «الغَریبُ من لیس لَهُ حَبیبٌ»، غریب کسی است که یار و دوست‌داری ندارد. امام رضا(علیه السلام) نیز سال‌های پایانی عمر با برکت خویش را در مرو در میان افرادی سپری کردند که هچ سنخیتی با ایشان نداشته و منافقانه اطراف ایشان جمع شده بودند. ۴) خود این غربت، این پرسش را در میان مردم به‌وجود می‌آورد که چرا امامی که به ظاهر مسند ولایت‌عهدی را دارا بودند، خود را غریب می‌خوانند؟ به دیگر سخن، غربت یعنی ابتلای امام(علیه السلام) به سیاست مزوّرانه‌ی مأمون که با نقشه‌ای حضرت(علیه السلام)را تحت‌الحفظ از وطن خویش حرکت داد تا تمامی رفتارها، فعالیت‌ها و اقدامات آن حضرت را کاملاً زیرنظر داشته باشد و در آخر به زهر جفا به شهادت برساند. 🔅کدام غربت ازين بالاتر که امامی که به ظاهر ولایت عهدی به عهده دارد در جمع منافقان محصور است، دشمنش دخترش را بالاجبار به عقد فرزندش امام جواد علیه السلام در می آورد، محبین و دوست دارانش جز شیعیانش خالص، علت پذیرش ولایت عهدیش را درک نمی کنند و متفرق شده و جذب فرقه های انحرافی چون واقفیه می شوند حتی به امام تهمت ها و نسبت های ناروا می دهند... @Mokebonline https://eitaa.com/joinchat/3834314754C58903f67c6
☑️شاعرانه با آقای غریب ای پادشه تمام خوبان مددی سلطان رئوف اهل ایمان مددی دیو آمده پشت برج و باروی وطن ای وارث حشمت سلیمان مددی در مشرقی و وطن ز نورت روشن خورشید صمیمی خراسان مددی زنجیر گنه به دست و پایم دارم ای ضامن آهوی پریشان مددی آیند به محضر تو از تمام عالم محبوب تمام حق پرستان مددی یک تکه ز جنت است آن صحن و سرا ای عطر خوش باغ و گلستان مددی مانند امام مجتبایی با خلق ای جود و عطای تو فراوان مددی ما مشتری پنجره فولاد توایم ای شهره در آفاق به احسان مددی جنت بود آن جا که تو در آن باشی ای زائر تو لایق رضوان مددی میل است مرا به آب سقاخانه ای معنی چشمه سار و باران مددی. ✍️بیژن شهرامی https://eitaa.com/joinchat/3834314754C58903f67c6
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
◼️اینجا شب است و پشت بام ◼️ از دور یک سلام ◼️من راضی ام به رضا ◼️ از دور یک سلام @pooyanevisi @Howzavian
21.16M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔶 تفاوت نگاه مسلمانان (شیعه و اهل سنت) با سلفیت در زیارت امام رضا علیه السلام 🔷 جایگاه ویژه زیارت امام رضا علیه السلام نزد بزرگان علمای اهلسنت 🔶 دعا نزد مرقد مطهر امام برای بر طرف شدن مشکلات توسط علمای بزرگ اهل سنت @mazahebslamic نویسندگان_حوزوی https://eitaa.com/joinchat/3834314754C58903f67c6