.
♨️ قابل توجه طلاب استان اصفهان ♨️
🔰 به جمع نویسندگان حوزوی استان اصفهان بپیوندید 🔰
✳️ نویسندگان حوزوی استان اصفهان در خدمت تمامی طلاب خواهر و برادر استان میباشد ✳️
💯 نویسندگان حوزوی مخصوص اصفهان نیست و همه استانهای چنین گروهی دارند 💯
🔹 در دنیای رسانه و اطلاعات بر هر طلبه فرهیختهای لازم است تا در تخصص خود قلم زنی کند و در راستای اقامه #جهاد_تبیین وظیفه خود را ادا کند 🔹
🔺 کانال نویسندگان حوزوی اصفهان این افتخار را دارد تا یادداشتها و کوتاهنوشتهای شما را بازنشر دهد تا بیشتر و بهتر دیده شوید 🔺
🔸 مهم نیست در بستر کدام پلتفرم فعالیت میکنید، کافیست تا نام شما در لیست نویسندگان حوزوی اصفهان درج شود تا مطالب شما بازنشر شود 🔸
♨️ کانال یا صفحه خود و دوستان طلبهتان در فضای مجازی را به ما معرفی کنید ♨️
خادم کانال نویسندگان حوزوی استان اصفهان @Rahmani
#نویسندگان_حوزوی_اصفهان
🆔 @howzavian_isfahan
🌷نظریهی مقاومت
✍🏼 امیرعباس نوروزی
خرمشهر در طول ۲۰۰ سال اخیر چهار بار اشغال شد.
❗️۱. توسط عثمانی
میرزا تقی خان امیرکبیر ۳ سال با عثمانی مذاکره کرد. نتیجهاش معاهده «ارزنه الروم» شد.
سلیمانیه را به عثمانی دادیم و خرمشهر به ایران بازگشت.
❗️۲. توسط انگلیس
اینبار فرخ خان غفاری نماینده ایران بود. نهایتا با خیانت بعضی درباریها، معاهده «پاریس» بسته شد. هرات و توابع آن از دست ایران رفت تا دوباره خرمشهر به ایران برگردد
❗️۳. توسط انگلیس
پیرو جنگ جهانی دوم، بسیاری از مناطق ایران از جمله خرمشهر به تصرف قوای انگلیس در آمد.
رضاخان با انگلیس قراردادی نوشت و مجبور به استعفا شد و...
❗️۴.توسط استکبار، به دست رژیم بعث.
نه قراردادی نوشتیم و نه جایی از ایران را بخشیدیم و نه مجبور به استعفا شدیم.
بر اساس نظریهی انقلاب اسلامی، ما فقط «مقاومت» کردیم. چون این بار در «حزب خدا» بودیم، «خدا خرمشهر را آزاد کرد».
عملیات بیت المقدس، عملیاتی بر اساس سنتهای عالم غیب بود و امام(ره) هادی امت به این قواعد شد.
...خرمشهرهای در پیش را هم با همان سنن غیبی باید آزاد کرد...مثل شهید رئیسی
#تاریخ
#رئیسی
#مکتب_امام
#نویسندگان_حوزوی_اصفهان
🆔 @howzavian_isfahan
🌹 ازدواجم دارد دیر میشود! (۲)
✍🏼 علیاکبر مظاهری
🔻 دنبالهٔ راهکارها به این دختر اندیشناک ازدواج خود، نیز به همهٔ دختران و پسران:
۵. خودتان برای ازدواجتان تلاش کنید.
در پست پیشین، چهار پاسخ به پرسشتان دادیم، سپس «راویان ازدواج» را مطرح کردیم و به ایشان سفارشهایی نمودیم.
👇 اینک راهکار پنجم به خودتان (نیز به همهٔ دختران و پسران و خانوادهها):
🌿 روزنههای امید
⭕️ تشکلهای همسریابی و ازدواج
اکنون بافت جامعهٔ ما بهگونهای شده است که برای همسریابی و ازدواج، علاوه بر شیوهٔ سنتی، که شیوهٔ خوبی است، راههای دیگری نیز باید جست.
از آن شیوههای پسندیده، «همسریابی سازمانی» است؛ سایتهای همسریابی، کانالها، گروهها، تشکلهای محلی، ازدواجهای دانشجویی، سازمانهای دانشگاهی... .
قبلاً؛ ده - پانزده سال پیش، نظر مردم، به این شیوهها، منفی بود؛ به این دلیل که برخی از سایتها و سازمانهای همسریابی، خوب عمل نمیکردند. هنوز هم آن غیر خوبها وجود دارند، اما، بهتدریج، تشکلهای خوب، به میدان آمدند و کارهایی پسندیده کردند.
اکنون صدها سایت، کانال، گروه، تشکل و سازمان، در فضاهای حقیقی و مجازی، فعالاند. دانشگاهها، مساجد، خیرخواهان و اماکن و اشخاص فراوانی مشغول کار مبارک «معرفی»، «واسطگی»، و «روایتگری» ازدواجاند. از فعالیتهای اینان، نتایج شایانی پدید آمده است.
اما هنوز، برخی از خانوادهها، بهخصوص پدران و مادران، به اینان بدبیناند. یا چندان خوشبین نیستند. بعضی از خود جوانان نیز هنوز دلشان به کار ایشان، گواهی نمیدهد. از این رو، خود را از ثمرههای این شیوهٔ خجسته، محروم میکنند.
📌 دیدگاه ما
ما میگوییم: باید بدها و خوبها را تفکیک کرد. تکلیف ما با بدها معلوم است؛ همچنان به آنان اعتماد نمیکنیم، اما از خوبها باید استفاده کنیم. شاید بتوان گفت که خوبها دارند بیش از بدها میشوند. اعتماد جامعه و خانوادهها و جوانان، به اینان، رو به افزایش است.
ما اینک، در مشاورههایمان، شاهد ازدواجهای فرخندهای هستیم که محصول کار همین تشکلها است.
پاداش عظیم خداوند بر ایشان؛ راویان نیکوپندار و نیکوکردار ازدواج.
#نویسندگان_حوزوی_اصفهان
🆔 @howzavian_isfah
💠 روایت دیشب
✍🏼 امیرعباس نوروزی
دیشب، شب عجیبی بود... از آن شبهایی که دل، بیهوا میگیرد و بغض، بیدعوت میآید. دلم برای امام رضا تنگ شده بود، یک دلتنگی عمیق و غریب. نشسته بودم و پای روضههایی اشک میریختم که از امام جواد میگفتند، از مظلومیتش، از غربتش. صدای روضه که به امام رضا رسید، بغضم شکست. دلم پر کشید سمت حرمش، اما من اینجا، در دل شبِ قم، فقط توانسته بودم خودم را تا حرم حضرت معصومه برسانم.
نزدیکهای نیمهشب بود. از خروجی حرم بیرون میآمدم. هوای حرم هنوز دورم بود. نگاه کردم، دیدم یک تاکسیران لب خیابان، خلاف پارک کرده. پلیس آمد و تذکر داد. مرد گوش نداد، شاید فکر کرد کسی کاری ندارد، مثل همیشه. اما اینبار فرق داشت. پلیس بیدرنگ دستبند را از کیفش درآورد و بست به دستان راننده. مأمور دیگری هم آمد. با هم، بدون درگیری یا جار و جنجال، او را سوار ماشین کردند و بردند.
در آن لحظه، در سکوت شب، جرقهای در ذهنم روشن شد: چقدر دنیا میتواند درستتر باشد، اگر قانون، واقعاً اجرا شود. چقدر جامعه میتواند نفس بکشد، اگر با تخلف، بدون مماشات و با قاطعیت برخورد شود.
دیشب، دلتنگیام با اشک گره خورد و در کنار آن صحنهی کوتاه اما اثرگذار، فهمیدم که گاهی راه سلامت اجتماعی، از یک برخورد ساده اما محکم میگذرد.
همونطور که روضه دل رو پاک میکنه، عدالت هم شهر رو.
#نویسندگان_حوزوی_اصفهان
🆔 @howzavian_isfah
شهید برونسی_ خاکهای نرم کوشک.pdf
حجم:
4.34M
📝 مشاهده آثار شگرف توسل در زندگی شهید عبدالحسین بُرُنسی
✍🏼 رسول رضایی
🔹«توسل» برخلاف ادعای وهابیون، نه تنها هیچ ناسازگاری و منافاتی با "توحید" ندارد، بلکه اتفاقا عین "یکتاپرستی" است؛ چرا که دستور خود پروردگار میباشد که میفرماید: «و ابتغوا الیه الوسیله»
🔹 توسل به خاندان پیامبر صلیاللهعلیهوآله هم ادله فراوان قرآنی دارد و هم از دلایل متعدد روایی، عقلی و تجربی برخوردار است.
🔹 حتما خبر دارید (و اگر نمیدانید خوب است بدانید) رزمندگان غیور و مومن کشورمان در هشت سال دفاع مقدس در مواجهه با سختیها، بلایا، مصایب، ناگواریها و ... از یک اهرم نجاتبخش به نام «توسل» مکررا استفاده میکردند و بحمدالله نتایج شگرفی از آن میگرفتند.
🔹کتاب «خاکهای نرم کوشک» یا همان خاطرات شهید عبدالحسین برونسی
👈 نمونه بارزی از معجزات "توسل به اهلبیت علیهمالسلام" است.
🔹این کتاب به خوبی نشان میدهد که دعا، التجا، تضرع به درگاه الهی اگر همراه با «توسل به ائمه اطهار» باشد،
چگونه به طرزی فوقالعاده باعث نجات و برونرفت از تحیرها، سرگردانیها و مشکلات نفسگیر میگردد.
🔹 برخی خاطرات بسیار جالب و آموزنده این کتاب به قرار زیر است:
۱_ عنایت امابیها
۲_ خاطرات تپه ۱۲۴
۳_ خاکهای نرم کوشک و یادگار برونسی
۴_ شاخکهای کجشده
۵_ مکاشفه
۶_ یک توسل
🔹 برادرانه توصیه میکنم در شبانهروز چند دقیقه وقت بگذارید و روزی چند داستان از این کتاب را بخوانید و از مطالعه آن لذت ببرید و از این راهکار عالی "توسل" در زندگی استمداد طلبید.
مطمئن باشید ضرر نمیکنید.
تجربهاش مجانی است
#نویسندگان_حوزوی_اصفهان
🆔 @howzavian_isfahan
درباره یادداشتنویسی
✍️ سعید احمدی
یادداشت، نه دلنوشته است، نه مقاله، نه سرمقاله، نه خبر، نه گزارش و نه تحلیلی بینمک و بیروح. یادداشت قالبی ممتاز و متمایز در نوشتار رسانهای است که میان «تأمل شخصیِ نویسنده» و «واکنش به مسئلهای همگانی» شکل میگیرد. نویسنده با تکیه بر نگاه و تحلیل خود، درباره رخدادی از جهان پیرامون، موضعی کوتاه، روشن و جهتمند دارد که آن را شیرین و شیوا مینویسد. این قالب نوشتاری کوتاه، نغز است و پرمغز. کمی واژهها به معنای تهیدستی نویسنده نیست؛ بلکه حاصل مهارت در «فشردهسازی معنا» است؛ بیآنکه کسی را به گیجی و سردرگمی بکشاند. گاهی یک جمله میتواند چنان مایهدار و پرمعنا باشد که نوشتاری دراز و درشت نتواند چنین کند؛ مثل ضربالمثلها. یادداشت از یکسو «واکنش» است و از سویی «تفسیر و تحلیل» و ضلع دیگر آن «فهم عمومی» است؛ نه گفتوگویی فقط با نخبهها و زبدهها. واکنش است؛ چون به مسئلهای جاری و زنده میپردازد و تحلیل و تفسیر است؛ چون بنیانی عالمانه و اندیشهورزانه دارد؛ از اینرو یادداشت بر سه پایهی بنیادین شکل میگیرد: «واکنش به مسائل»، «تحلیل و تفسیر» و «مخاطب همگانی». برخلاف مقاله که بر استدلال، منابع و بسط نظریه استوار است، یادداشت نوشتاری است موجز، صریح، شخصی و گرهخورده در اکنونیهای جامعه. این اکنونگرایی، فقط در زمان نیست؛ بلکه بافت معنایی و زیست ذهنی مخاطب نیز بخشی از موقعیت حال است. یادداشت نمیخواهد پاسخی قطعی و جزماندیشانه بدهد یا نظریهپردازی کند؛ کارش این است که مخاطب را ببرد به سمت روشنگری؛ از دریچهای که چهبسا خیلیها از آن به قضایا ننگرند. نویسنده، جایی میان دغدغههای شخصی و تحولات بیرونی میایستد و تلاقی این دو را با زبانی دقیق، زاویهدیدی سنجیده و حساسیتی اجتماعی بیان میکند. این قالب، به مهارت زبانی، حساسیت اجتماعی، دقت تحلیلی و انتخاب زاویهدید نیاز دارد. یادداشت، تجلی تفکر در لحظه است؛ نه اندیشهای خام یا احساسها و هیجانهای گذرا؛ بلکه تقاطع «عقل، عاطفه و زمانه» است. خلاصه کنم که یادداشت، قالبی رسانهای، کوتاه، اندیشهمحور و مسئلهگراست که نویسنده با نگاه و دیدگاهی که خود دارد، تحلیلی روشن و بیانی روان درباره مسائل اجتماعی جاری پیش روی میگذارد.
#نویسندگان_حوزوی_اصفهان
🆔 @howzavian_isfahan
🔴 ترامپ در قمار حرف و ادعا
✍🏼 زهرا ابراهیمی
در بیست و چهار ساعت گذشته، ترامپ ده مدل حرف زده!
خودِ اینترنشنال هم وقتی پیامهای ترامپ را زیرنویس میکند سرش گیج میرود از این همه تناقض!
صبح میگوید، حمله میکنم!
ظهر میگوید، در مورد حمله فکر میکنم!
عصر میگوید ما دخالت نظامی نداریم
و شب میگوید همهچی آرومه من چقدر خوشبختم!
کلا شخصیت ترامپ، شخصیتی است که دلش تعریف و تمجید میخواهد. او دوست دارد قهرمان قصه باشد و تناقضگویی او را به این هدف میرساند.
اما شنیدن تناقضات او آن هم پشتِسرِهم برای ما نتیجهای جز تقویت اضطرابِ جمعی ندارد.
مراقبِ روانِ خودتان و خانوادهتان باشید. حواستان باشد حرفهای یک روانی، روانتان را بهم نریزد.
#جنگ
#سواد_رسانه
#نویسندگان_حوزوی_اصفهان
🆔 @howzavian_isfahan
✔️ شیرهای خندان
✍️ سعید احمدی
جمعه سیام خرداد. روز هشتم جنگ ایران و اسرائیل. راهرفتن در شهری که پدافندش مرتب یا نامرتب شلیک میکند، دل فنچ و قناری نمیخواهد. همین هشدار را به خودم دادم و از طرف موزهی هنرهای معاصر رسیدم به پارک لاله. یاد شعار خنثا و نچسب «هنر برای هنر» افتادم. سر راهم درخت شاتوتی را دیدم. رسیده بود. چندتایش را چیدم. نشستم نزدیک یکجفت نخل. یکی از توتها را مزه کردم. سیاه و ملس. گربهای آمد و خیلی خونسرد و آرام نشست کنارم. بهش گفتم: «چندتا موش گرفتی امروز؟». جواب نداد. کلاغی بالای سرم غارغاری کرد که با واقواق فرقی نداشت. پرش دادم. بلبلی از لای شاخهها نغمهای خواند. ندیدمش. همزیستی کلاغ و بلبل برایم جالب بود. یک سرباز ارتشی با تلفن بلندبلند حرف میزد، میخندید و تندتند میرفت سمت خیابان حجاب. برخاستم و رفتم طرف بلوار کشاورز. حجم چرک و چروکیدهی چند معتاد کارتنخواب، نیمکتها را گرفته بود. کلاغها بالای سرشان غار میزدند و آنها چرت. گویا مردگی و زندگی آدمها، اندازه یک خیابان با هم فاصله دارد. خیابانی که پر بود از همه جور ماشین. سواریها، ونها، اتوبوسها و موتورسیکلتها. روی اتوبوسی نوشته بود: تهران دوستداشتنی. صدای خطیب جمعه به گوش میرسید. از سر خیابان شانزدهآذر صدای متراکم و بلند «مرگبر آمریکا» شنیدم؛ میان خطبههای نماز جمعه. خطیب گفت: «آنها را رها نخواهند کرد». کمی بعد به ترامپ احمق هشدار داد. بعد گفت: «این اول ماجراست». مردم دستهدسته از سمت جنوب و شمال خیابان، در تقاطع پورسینا به هم میرسیدند؛ مثل برادههایی که آهنربا آنها را به سوی خود میکشاند. مرد نه، زن نه، بچه نه، پیر نه، جوان نه! همه شیردلهایی بودند که داشتند میرفتند طرف دانشگاه تهران. مأمورهای انتظامی، تفنگبهدست ایستاده بودند به مراقبت. روی سینه راست یکیشان نوشته بود: محمد گودرزی. بهش گفتم: «چطوری؟ اسلام ایرانی!». گرد نگاهم کرد و گفت: «چی گفتی؟». گفتم: «خدا قوت دلاور!». توی چشمهایش خندید. زنوبچهها نشسته بودند کنار خیابان. دور هم، خوراکی میخوردند، حرف میزدند، بعضیشان عکس یادگاری میگرفتند. جلوتر، جمعیت، پاورچین راه میرفت؛ ولی تند و محکم شعار میدادند و صلوات میفرستادند. از آخرین حرفهای خطیب این بود که سازمان ملل تازهای تشکیل شود؛ چون از این سازمان مفلوک بیخاصیت کاری ساخته نیست. سر جلالیه عدهای صفبسته بودند که از سمت دانشکده دندانپزشکی بروند داخل. حوصلهی تفتیش و سپردن موبایل به امانتداری را نداشتم. کسی توی بلندگو یککله میگفت: «خانوما بفرمایید بلوار کشاورز، اینجا اتصال نداریم». رسیدم نزدیک خیابان قدس. جای سوزن انداختن نبود. قدس آنجا را نمازگزاران جمعه فتح کرده بودند. صفها بسته و آماده برای نیت و تکبیر. چیزی با خودم نداشتم که پهن کنم زیر پایم. خودم را جا دادم در امتداد یکی از صفها. کفشهایم را درآوردم و روی آسفالت، رو به قبله ایستادم. آخ از داغی سنگ و قیر که مثل نیش عقرب مینشست کف پاهایم. پیرمردی کنارم بود. سجادهاش را افقی پهن کرد برای هر دویمان؛ باز هم آخ از حرارت زمین که خیلی زود عرق را نشاند روی پیشانیام. کاش سایه بود که نبود. به خودم غر زدم که توی همان پارک لاله راحتتر نبودی؟ اما نگاهم به آنهمه آدم زیر برق آفتاب، صدای درونم را لال کرد. سر همان سجدهی اول دستهایم چه میسوخت. قیام دوم توی قنوت، چشمم رفت طرف یکجفت خبرنگار و فیلمبردار. داشتند گزارش میگرفتند. روی میکروفون به لاتین نوشته بود ایرنا. امام جمعه که گفت: السلام علیکم و رحمتالله، صدای تکبیر پیچید لای انبوه دیوارهای کوتاه و بلند، میان کوچهها و خیابانهای عریض و تنگ. بعد از «مرگ بر اسرائیل» همه لحظهای ساکت شدند که ناگهان یکی با صدایی صاف و رسا از توی جمع پشت سرم به جدی یا شوخی داد زد: «آقای خبرنگار! ما را هم نشون بده». همه بلند خندیدند؛ مثل یک کف مرتب. اولینبار توی عمرم، نمازی را دیدم که تعقیباتش شلیک ممتدی بود از خندهی جماعت. دوربین دوباره چرخیده بود سمت من، سمت او، سمت صورتهایی که هنوز تبسم داشتند.
#نویسندگان_حوزوی_اصفهان
🆔 @howzavian_isfahan
🔸 طعمِ گسِ سیبزمینیِ خام
✍️ امیر خندان
کمتر کسی طعم گس را دوست دارد. شاید بهندرت. حسِّ تلخ جمع شدن دهان بعد از خوردن یک خرمالوی نرسیده را شاید همه تجربه کرده باشیم. حسّی که یادآوری آنهم برایمان تلخ است چه رسد به تکرار آن.
کمتر کسی خوردن سیبزمینی خام را تجربه کرده است. حس میکنم تجربهی این حس آنقدر تلخ است که اصلاً کسی به آن فکر هم نمیکند. هرچند که برای سیبزمینی خام برخی فوایدی ذکر کردهاند ولی کمتر کسی این کار را تجربه میکند.
چند سال پیش که مسئلهی اعزام به سوریه و مدافعان حرم پیشآمده بود، تعدادی از دوستانم در دورهی آموزش نظامی کوتاهی شرکت کرده بودند. وعدههایی نیز داده بودند که هر کس در دوره با امتیاز بالا قبول شود، در اولویتهای اعزام خواهد بود.
توفیق حضور با جمع دوستان را نداشتم. در همان ایام باید با چندنفری میرفتیم مشهد. کاری گروهی بود که باید انجام میشد. بعد از سفر مشهد عکسها و فیلمهایشان را دیدم.
یکی از روزهای آموزش، از صبح غذایی به بچهها نداده بودند. آنها را با ادوات به گشت برده بودند. البته قبل از خروج از محل آموزش تمام وسایل با دقت زیرورو شده بود تا کسی حتی تکه شکلات یا خرمایی همراهش نباشد. حتی شب قبل به آنها وعدهی غذای چرب و نرمی نداده بودند!
بعد از گذشت یک روز و ندادن هیچگونه غذا، بچهها به محل آموزش برگشته بودند.
سهم آنها بعد از برگشت فقط یک عدد سیبزمینی نشسته و نپخته و یک عدد نان لواش شده بود!
برخی از گرسنگی سیبها را گاز زدن بودند. برخی با دندان پوست سیبها را کنده بودند. یکی توانسته بود سیب را تااندازهای خرد کند. یادم هست که حتی چاقو به آنها نداده بودند. با دیدن عکسها میخندیدیم. ابتکارات برخی خندهدار بود.
این چند روز طعمِ تلخِ سیبزمینیِ خام زیر زبانم میچرخد. گرسنگی وقتی فشار بیاورد، داستان خوردن برگ درخت در یمن و آردهای مخلوط به خاک در غزه طبیعی خواهد بود.
رفقایی که شاید تا عمر داشته باشند لب به سیبزمینی خام نزنند، از فرط گرسنگی یک روز عملیاتی، سیبزمینی خام را خورده بودند.
داستان تلخ گرسنگی و ذبح انسانیت در غزه، دل هر آزادهای را به درد میآورد. اگر صحنهی مردن پیرمرد فلسطینی در صف غذا را میبینیم و حتی آهی از نهادمان برنمیآید، باید به انسانیت خود شک کنیم.
باید شک کنیم که کدام مرام و مکتبی به ما آموخته است در برابر ظلم آشکار و محروم کردن عدهای از حق زیستن، اینگونه یاور ظالم باشیم.
داستان گرسنگی جایی سختتر میشود که ببینی عزیزانت نیز از این درد رنج میبرند. داستان تشنگی و گرسنگی طفل شیرخوار در برابر خانوادهاش برای ما داستان آشنایی است.
#خاطرات
#مرگ_بر_اسرائیل
#نویسندگان_حوزوی_اصفهان
🆔 @howzavian_isfahan
درسگفتار نویسندگی
قسمت اول
✍️ سعید احمدی
🌱
کسانی که با دانش سر و کار دارند، طبق روال و قاعده، سر و سازی هم با قلم دارند. از دبستان تا حوزه و دانشگاه و در طی مراحل و مدارج عالی تحصیلی، قلم آشناترین ابزار میان دستها و بین دیدگان ماست.
🔘 از انشا تا رسالهنویسی، تعامل مستقیم و بدونواسطه ما با نوشتن است. آیا اینها از ما نویسنده میسازد؟ هم بله هم نه. بله، از آن جهت که ترس از قلم نداریم و بهراحتی چیزهایی را مینویسیم که لازم بوده و نه، از این منظر که نویسندگی چیزی فراتر از نوشتنهای معمولی و استفاده از بیان و زبان خودکار است.
🔘 باید ویژگیهایی در انسان شکل بگیرد تا بشود گفت که او اهل قلم است و قلمی برنا، چابک و بالنده دارد و آثار جذاب، مؤثر و ماندگاری میآفریند. وقتی از نوشتن حرف میزنیم از صرف قلم یا کلمه یا متن سخن نمیگوییم. لازم است که بازنگری کنیم و ذهنمان را بیشتر توجه بدهیم روی این نکته که ما وقتی که از نویسندگی، نوشتن و قلم سخن میگوبیم از فیزیک، از جسم و از ماده حرف نمیزنیم؛ از کلمههایی نمیگوییم که روی کاغذ یا روی صفحات دیجیتالی ثبت میشوند. در نگاه اول، بلکه بهصورت مطلق دربارهی آدم حرف میزنیم. ما دربارهی شخصیت، دربارهی اینکه نویسنده متون و دارندهی قلم، حقیقتی است مسلط و حاضر همیشگی بر کالبد کلمات. ندیدن چنین حقیقتی باعث میشود که خیلی از ما و دیگران دربارهی نویسندگی، نویسندهبودن و نویسندگان سردرگم بشویم.
🔘 بازتر اگر بگویم، ما از موجودی صحبت میکنیم به نام انسان؛ نه انسان تعریف و تحریفشده؛ بلکه انسان شکلیافته در طول زندگی، از عقبهی نسلی او تا حیات و اتفاقهای مختلف زندگی او؛ مجموعهای کامل از همهی چیزهایی که به یک نفر شکل میبخشد و میشود شاکلهی او. همان «کل یعمل علی شاکلته». ما از صلب پدری و رحم مادری و در جایی به دنیا میآییم و در جا یا جاهایی زندگی میکنیم. توی این زندگی چیزهای بیشماری میشوند خاطرات ما؛ چه تهنشین بشوند و به یاد نیایند یا حی و حاضر جلو چشم ما باشند. احساسهای متفاوت را از سر میگذرانیم. سختیها، آسانیها، شادیها، شیونها، گرفتاریها، مشکلات، برونرفت از همهی اینها، میشود مجموعهای از چیزهایی که به ما شکل، قالب و ریخت دادهاند.
🔘 ما همین موجود یک سر و دو گوش و این چشم و خط و خال و لب و ابرو که نیستیم. توی مفاهیم معنوی و عرفانی و انسانشناسی اسلامی هم میگویند که وقتی کسی از دنیا میرود چیزی که همراهش میماند عمل اوست. شاید این یعنی همان مجموعهی باورها، رفتارها و سرگذشت ما توی دنیا. اینهاست که ما را شکل میدهد و حقیقتی را در ما زنده میکند. برگردیم به قلم با این مقدمه و این تناظر اخلاقی و معنوی انسانشناختی که فرمود: «لنیلج ملکوت السماوات و الارض من لمیولد مرتین»؛ کسی به ملکوت آسمانها و زمین نمیرسد؛ مگر اینکه دوباره متولد بشود. دوباره آفرینش بشود. از جماد به نبات و از آن به حیوان و سپس به انسان برسد. طی مدارج آفرینش. این یعنی نوعی از آفرینندگی در خود ما و به دست خود ما.
🔘 همین را بیاوریم در وادی قلم و نوشتن و نویسندگی. به چیزی میرسیم دربارهی آفرینش یک انسان. همهی ما یک من تعریفشده بلکه تحریفشده داریم که اسمش را میگذارم «من دیگران». اغلب نوشتههای ما بر بنیاد «من دیگران» شکل میگیرد. این میشود رهزن نوشتههای ما. بسیاری از علاقهمندان به وادی قلم و نوشتن، با چنین منی، اثری را خلق میکنند؛ برای همین، گیرایی، جذابیت و تأثیر چندانی را بر جای نمیگذارد. چرا؟ چون با من دیگران و بر هویتی برساخته از تعیین تکلیف و چیدمان و ساختار دیگرخواستهای مینویسند. اینجا مثل همان دستوپا زدن روح و حقیقت ملکوتی انسان است در عالم آب و گل که راه به جایی نمیبرد.
#نویسندگان_حوزوی_اصفهان
🆔 @howzavian_isfahan
ای فردا!
✍️ سعید احمدی
ای فردا!
امروز کورترین روز جهان است.
تو چگونه خواهی بود؟
کورتر از اکنون؟
شدنی نیست.
ای فردا!
امروز زبانِ جهان از ریشه بریده است.
واژههای فریادت را بخوان بر ما!
... که این خاموشی، آخرین آوای ممکنِ هر زمانه است.
ای فردا!
نخوان!
چیزی نگو!
گوشی برای شنیدن نمانده است.
#غزه
#فلسطین
#نویسندگان_حوزوی_اصفهان
🆔 @howzavian_isfahan
🔺پذیرش کدام صلح، مورد نظر امام علی(ع) است؟
✍🏼 حجت الاسلام محسن رضایی
▫️رئیس جمهور محترم در سخنان روز گذشته برای تأیید نظر خویش مبنی بر «لزوم پذیرش درخواست آمریکا در رابطه با صلح»، به بخشی از نامه ۵۳ حضرت علی علیهالسلام در نهجالبلاغه اشاره کرد. آنجا که حضرت میفرمایند: «وَ لاَتَدْفَعَنَّ صُلْحاً دَعَاکَ إِلَيْهِ عَدُوُّکَ وَ لِلَّهِ فِيهِ رِضًى فَإِنَّ فِي الصُّلْحِ دَعَةً لِجُنُودِکَ وَ رَاحَةً مِنْ هُمُومِکَ وَ أَمْناً لِبِلاَدِکَ: هرگز صلحى را که از جانب دشمن پيشنهاد مىشود و رضاى خدا در آن است رد مکن; چرا که در صلح براى سپاهت آرامش و براى خودت مايه راحتى از همّ و غمها و براى کشورت موجب امنيّت است»
🔹بررسی سخن حضرت امیر(ع) نشان میدهد که پذیرش درخواست صلح از سوی دشمن، «مطلق» نیست بلکه شرایطی دارد لذا استناد رئیس جمهور محترم به این بخش از کلام حضرت دقیق نیست:
1️⃣ تعبير «وَ لِلَّهِ فِيهِ رِضًى» اشاره به صلحی است که «مورد رضایت خداوند» باشد که معمولا باید این شرایط را داشته باشد: 1.«عادلانه» باشد، 2.مصالح مسلمین و حکومت اسلامی را تامین کند، 3.سبب سرشکستگى و ناامیدی ملت اسلام نشود، 4.سبب تسلط کفار بر حکومت اسلامی و مسلمین نشود و ... .
▫️تجربه صلح و مذاکره با آمریکا نشان میدهد هیچ یک از این موارد در مذاکره و صلح ادعایی با او تامین نمیشود. نظام استکبار در صدد صلح عادلانه با نظام اسلامی نیست و به هیچ وجه دنبال تامین مصالح حکومت اسلامی نمیباشد. تمامی بدعهدیها و نقض عهدهای گذشته آمریکا، پیشروی ماست. این رژیم جنایتکار در حال حاضر هم تقریبا به شکل روزانه ایران را تهدید به بمباران مجدد تاسیسات هستهای میکند، علاوه بر آن در حال انجام مانورهای نظامی و کسب آمادگیهای مختلف با رژیم صهیونیستی و برخی دیگر از کشورهای اروپایی برای «حمله مجدد احتمالی به ایران» است.
2️⃣ حضرت در ادامه میفرمایند: «فَإِنَّ فِي الصُّلْحِ دَعَةً لِجُنُودِکَ وَ رَاحَةً مِنْ هُمُومِکَ وَ أَمْناً لِبِلاَدِکَ». بررسی رفتار منافقانه و فریبکارانه آمریکا نشان میدهد در صورتی که صلحی با این رژیم جنایتکار صورت گیرد، هیچ یک از مواردی که حضرت در اینجا بیان کردند، تامین نمیشود یعنی نه نیروهای نظامی به آرامش میرسند، نه این مذاکره و توافق، برای حاکمیت مايه راحتى از همّ و غم میشود و نه براى کشور امنيّت میآورد چرا که هر لحظه احتمال نقض عهد و غافلگیری و حمله از سوی آمریکا و رژیم صهیونیستی وجود دارد پس در واقع «صلحی» صورت نمیگیرد بلکه همچنان در «وسط جنگ» خواهیم بود.
3️⃣ تعبیر دیگری که همچنین باید مورد توجه قرار گیرد این بخش از کلام حضرت است که میفرمایند: «وَلَکِنِ الْحَذَرَ کُلَّ الْحَذَرِ مِنْ عَدُوِّکَ بَعْدَ صُلْحِهِ، فَإِنَّ الْعَدُوَّ رُبَّمَا قَارَبَ لِيَتَغَفَّلَ، فَخُذْ بِالْحَزْمِ وَاتَّهِمْ فِي ذَلِکَ حُسْنَ الظَّنِّ: اما سخت از دشمنت پس از صلح با او برحذر باش، زيرا دشمن گاه نزديک مى شود که غافلگير سازد، بنابراين دورانديشى را به کار گير و در اين مورد خوش بينى را کنار بگذار.»
▫️باید توجه داشت که این هشدار بسیار جدّی حضرت در رابطه با احتمال نقض عهد دشمن نسبت به صلحی است که امتیازات و ویژگیهایی که امام(ع) فرمودند را داشته باشد یعنی مورد رضایت خداوند باشد، آرامش نیروهای نظامی و حاکمیت را برآورده سازد و برای کشور امنیت بیاورد.
🔹اما همانطور که بیان شد صلح و مذاکرهای که با آمریکا صورت میگیرد اساسا صلح نیست بلکه ذاتش تله جنگ است و چهره دیگری از سلطه آمریکاست در این صورت تمامی این هشدارهای حضرت امیر(ع) در این بخش از نامه، نه ناظر به بعد از صلح بلکه باید معطوف به «خود صلح مورد ادعای آمریکا» باشد و از آن حذر کرد مگر اینکه این قدرت استکباری، حاضر به پذیرش شرایط عادلانه صلح و تامین بخشی از مصالح نظام اسلامی باشد.
#نویسندگان_حوزوی_اصفهان
🆔 @howzavian_isfahan