سلام
بله، انتشار صوتها هیچ اشکالی نداره
___________
سلام
@sefaresh_namaktab
البته خودم ازشون نخریدم ولی میشناسم شون
__________
سلام
بنر رمان رفیق:
https://eitaa.com/istadegi/3715
https://eitaa.com/istadegi/2643
_____
سلام
قبلا انتشار بدون لینک هم اشکال نداشت؛ ولی بنا به دلایلی، اخیرا در پیام سنجاق شده قید کردم حتماً با لینک منتشر کنید.
#پاسخگویی_فرات
سلام
خوش آمدید
امیدوارم از بودن در اصفهان لذت ببرید.
اگر تونستید سری هم به گلستان شهدای اصفهان بزنید.
#پاسخگویی_فرات
سلام
پوشاندن صورت هم مستحب هست و اگر کسی خیلی زیبا باشه، پوشاندن صورتش واجبه(البته حکم دقیقش رو باید از مرجع تقلیدتون بپرسید).
اما، این که پوشاندن صورت واجب نشده، به گفته شهید مطهری بخاطر این بوده که خانمها به سختی نیفتند.
برای مطالعه بیشتر، به کتاب مسئله حجاب از شهید مطهری مراجعه کنید
#پاسخگویی_فرات
سلام
یه رفیقی داشتم (هنوزم دارم البته) خیلی بچه باصفایی بود.
تعریف میکرد یه روز توی ایام فاطمیه، رفته بودن خرید. یکی از مغازهدارهای اون پاساژ، توی مغازهش با صدای بلند آهنگ گذاشته بود.
رفیق ما رفت با ملایمت به فروشنده گفت: ببخشید، من مادرم رو از دست دادم و عزادارم، میشه صدای آهنگ رو قطع کنید؟
فروشنده هم با احترام و تاثر، سریع آهنگ رو قطع کرد و گفت: ببخشید، فوت مادرتون رو تسلیت میگم.
دوستم گفته بود: مادرم شهید شدن.
فروشنده یکم تعجب کرده بود و گفت: شهید شدن؟ چطوری؟
دوستم هم لبخند زده بود گفته بود: بماند، ولی همیشه یه نگاهی به تقویم بندازید، بعد آهنگ پخش کنید.
و اومده بود از مغازه بیرون.
اینو میخوام بگم که بعضیها واقعاً از تاریخ شهادتها اطلاع ندارن. قصدشون توهین و حرمتشکنی نیست. باید درست و با ملایمت باهاشون حرف زد؛ شاید اگر آگاه بشن خیلی بهتر و بیشتر ماها حرمت ایام فاطمیه رو نگه دارند. شاید هم مناسبت رو میدونن ولی درکی از مقام حضرت زهرا سلام الله علیها ندارند. باز هم گناه اونا نیست، تقصیر ماست که تبلیغ نکردیم.
میشه با هدیه یه کتاب، کمی موضوع رو براشون روشن کنیم.
#پاسخگویی_فرات
مهشکن🇵🇸
💠 #بسم_الله_الرحمن_الرحیم 💠 💞 #زیارتنامه #حضرت_زهرا سلاماللهعلیها💞 يَا مُمْتَحَنَةُ امْتَحَنَكِ
💠 #بسم_الله_الرحمن_الرحیم 💠
💞 #زیارتنامه #حضرت_زهرا سلاماللهعلیها💞
يَا مُمْتَحَنَةُ امْتَحَنَكِ اللّٰهُ الَّذِي خَلَقَكِ قَبْلَ أَنْ يَخْلُقَكِ فَوَجَدَكِ لِمَا امْتَحَنَكِ صابِرَةً، وَزَعَمْنا أَنَّا لَكِ أَوْلِياءٌ وَ مُصَدِّقُونَ وَصابِرُونَ لِكُلِّ مَا أَتَانَا بِهِ أَبُوكِ صَلَّى اللّٰهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ، وَأَتىٰ بِهِ وَصِيُّهُ، فَإِنّا نَسْأَلُكِ إِنْ كُنَّا صَدَّقْناكِ إِلّا أَلْحَقْتِنَا بِتَصْدِيقِنَا لَهُما لِنُبَشِّرَ أَنْفُسَنا بِأَنَّا قَدْ طَهُرْنا بِوِلايَتِكِ.
السَّلامُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ رَسُولِ اللّٰهِ، السَّلامُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ نَبِيِّ اللّٰهِ، السَّلامُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ حَبِيبِ اللّٰهِ،السَّلامُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ خَلِيلِ اللّٰهِ، السَّلامُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ صَفِيِّ اللّٰهِ، السَّلامُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ أَمِينِ اللّٰهِ، السَّلامُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ خَيْرِ خَلْقِ اللّٰهِ، السَّلامُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ أَفْضَلِ أَنْبِياءِ اللّٰهِ وَرُسُلِهِ وَمَلائِكَتِهِ، السَّلامُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ خَيْرِ الْبَرِيَّةِ، السَّلامُ عَلَيْكِ يَا سَيِّدَةَ نِساءِ الْعالَمِينَ مِنَ الْأَوَّلِينَ وَالْآخِرِينَ، السَّلامُ عَلَيْكِ يَا زَوْجَةَ وَلِيِّ اللّٰهِ وَ خَيْرِ الْخَلْقِ بَعْدَ رَسُولِ اللّٰهِ؛
السَّلامُ عَلَيْكِ يَا أُمَّ الْحَسَنِ وَالْحُسَيْنِ سَيِّدَيْ شَبابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ، السَّلامُ عَلَيْكِ أَيَّتُهَا الصِّدِّيقَةُ الشَّهِيدَةُ، السَّلامُ عَلَيْكِ أَيَّتُهَا الرَّضِيَّةُ الْمَرْضِيَّةُ، السَّلامُ عَلَيْكِ أَيَّتُهَا الْفاضِلَةُ الزَّكِيَّةُ، السَّلامُ عَلَيْكِ أَيَّتُهَا الْحَوْراءُ الْإِنْسِيَّةُ، السَّلامُ عَلَيْكِ أَيَّتُهَا التَّقِيَّةُ النَّقِيَّةُ، السَّلامُ عَلَيْكِ أَيَّتُهَا الْمُحَدَّثَةُ الْعَلِيمَةُ، السَّلامُ عَلَيْكِ أَيَّتُهَا الْمَظْلُومَةُ الْمَغْصُوبَةُ، السَّلامُ عَلَيْكِ أَيَّتُهَا الْمُضْطَهَدَةُ الْمَقْهُورَةُ، السَّلامُ عَلَيْكِ يا فاطِمَةُ بِنْتَ رَسُولِ اللّٰهِ وَرَحْمَةُ اللّٰهِ وَبَرَكاتُهُ، صَلَّى اللّٰهُ عَلَيْكِ وَعَلَىٰ رُوحِكِ وَبَدَنِكِ؛
أَشْهَدُ أَنَّكِ مَضَيْتِ عَلَىٰ بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّكِ، وَأَنَّ مَنْ سَرَّكِ فَقَدْ سَرَّ رَسُولَ اللّٰهِ صَلَّى اللّٰهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ، وَمَنْ جَفَاكِ فَقَدْ جَفَا رَسُولَ اللّٰهِ صَلَّى اللّٰهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ، وَمَنْ آذاكِ فَقَدْ آذىٰ رَسُولَ اللّٰهِ صَلَّى اللّٰهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ، وَمَنْ وَصَلَكِ فَقَدْ وَصَلَ رَسُولَ اللّٰهِ صَلَّى اللّٰهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ وَمَنْ قَطَعَكِ فَقَدْ قَطَعَ رَسُولَ اللّٰهِ صَلَّى اللّٰهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ لِأَنَّكِ بِضْعَةٌ مِنْهُ وَرُوحُهُ الَّذِي بَيْنَ جَنْبَيْهِ ، أُشْهِدُ اللّٰهَ وَرُسُلَهُ وَمَلائِكَتَهُ أَنِّي راضٍ عَمَّنْ رَضِيتِ عَنْهُ، ساخِطٌ عَلَىٰ مَنْ سَخِطْتِ عَلَيْهِ، مَتَبَرِّئٌ مِمَّنْ تَبَرَّأْتِ مِنْهُ، مُوَالٍ لِمَنْ وَالَيْتِ، مُعادٍ لِمَنْ عادَيْتِ، مُبْغِضٌ لِمَنْ أَبْغَضْتِ، مُحِبٌّ لِمَنْ أَحْبَبْتِ، وَكَفَىٰ بِاللّٰهِ شَهِيداً وَ حَسِيباً وَ جازِياً وَ مُثِيباً.
🌱به نیابت از:
شهید حاج قاسم سلیمانی
شهید مصطفی چمران
شهید سیده طاهره هاشمی
شهید محمدحسن آزمون
#فاطمیه
#ایام_فاطمیه
#حاج_قاسم
#روایت_عشق
http://eitaa.com/istadegi
#معرفی_کتاب 📚
کتاب #بصیرت_حضرت_فاطمه سلاماللهعلیها 📔
✍️ #اصغر_طاهرزاده
#نشر_لبّ_المیزان
📖#بریده_کتاب
تمام تلاش این کتاب برای روشن نمودن مسائلی است که فاطمه(ع) در جهت گیری اصلی خود مقابل ظهور انحراف در صدر اسلام به کار برده است و راهی را به بشریت عرضه نموده است که به ظهور حضرت مهدی(عج) منتهی خواهد شد.
https://eitaa.com/istadegi
بصیرت حضرت فاطمه س.pdf
3.5M
متن کامل کتاب📚
کتاب #بصیرت_حضرت_فاطمه سلاماللهعلیها 📔
✍️ #اصغر_طاهرزاده
#نشر_لبّ_المیزان
🔸در این کتاب، استاد طاهرزاده به بررسی خطبه فدکیه #حضرت_زهرا سلاماللهعلیها و ابعاد نهضت ایشان میپردازد.
#معرفی_کتاب
#حضرت_زهرا
#ایام_فاطمیه
https://eitaa.com/istadegi
🔰 #بسم_الله_قاصم_الجبارین 🔰
یا علی مددی...💚
📕 رمان امنیتی ⛔️ #خط_قرمز ⛔️
✍️ به قلم: #فاطمه_شکیبا
قسمت 221
شاید یک دقیقهای در همان حال میماند. تازه میفهمم چقدر خستهام؛ چقدر به مادر نیاز داشتم.
وقتی از آغوشم جدا میشود، دستش را میگیرم.
میخواهم دستش را ببوسم؛ اما آن را عقب میکشد و من بیحالتر از آنم که بخواهم مقاومت کنم.
دوباره مینشیند روی صندلیاش. خیره نگاهم میکند، آه میکشد و میگوید:
- تا بود بابات منو میکشوند اینجا، الان نوبت تو شده؟
شرمندهاش میشوم. چند ساعت است که اینجا نشسته؟ چند روز؟
زمان را گم کردهام. میگویم:
- شرمندهم. نمیخواستم اینطوری بشه.
چقدر حرف زدن زیر سنگینی ماسک سخت است!
آرنجش را به تخت تکیه میدهد و از من چشم برنمیدارد:
- مطمئنی خوبی؟ جاییت درد نمیکنه؟
- خوبم دورت بگردم. راستی ساعت چنده؟
نگاهی به ساعت روی دیوار میاندازد:
- چیزی به دو نمونده. احتمالاً میان ملاقاتت.
- بابا خوبن؟ بچهها خوبن؟
- اگه تو بذاری خوبن. خیلی نگرانت شدن.
باز هم عرق شرمندگی روی پیشانیام مینشیند. میگوید:
- خیلی اذیت شدی مادر؟
- نه.
- دکتر میگفت توی بیمارستان دمشق که بودی، بخاطر تزریق مسکن نزدیک بوده زبونم لال...
با پشت دست اشکش را پاک میکند؛ اما من ادامه جمله نیمهتمامش را میدانم.
اگر ناراحت نمیشد، میگفتم که من دمشق که بودم یک بار شهید شدم و برگشتم.
میگوید:
- دکتر میگفت نزدیک بود بری توی کما؛ ولی خدا رو شکر زود برت گردوندن. دو بار عملت کردن تا ترکش رو درآوردن.
مادر دوباره میان موهایم دست میکشد. همیشه از این کارش لذت میبرم.
خودم را میسپارم به نوازشهای مادرانهاش؛ اما خیلی طول نمیکشد که صدای در، من را از این لذت هم محروم میکند.
صدای حاج رسول را میشنوم که به مادر سلام میکند. مادر با شوق خبر بهوش آمدن من را میدهد.
سعی میکنم بخندم و بلند سلام کنم؛ اما نمیتوانم از جا بلند شوم.
حاج رسول دستش را به میلههای کنار تخت میگیرد:
- چطوری پهلوون؟ من همش باید تو رو روی تخت ببینم؟ زخم بستر میگیریا!
🔗لینک قسمت اول رمان 👇
🌐https://eitaa.com/istadegi/1733
⚠️ #ادامه_دارد ⚠️
🖋 #فاطمه_شکیبا
#روایت_عشق 💞
https://eitaa.com/istadegi
🔰 #بسم_الله_قاصم_الجبارین 🔰
یا علی مددی...💚
📕 رمان امنیتی ⛔️ #خط_قرمز ⛔️
✍️ به قلم: #فاطمه_شکیبا
قسمت 222
لبم را میگزم و چشمغره میروم که جریان اسارت و مجروحیت بعدش را به مادر لو ندهد.
حاج رسول میخندد و رو به مادر میکند:
- حاج خانم، این پسرتون از بادمجون بمم بدتره. هرکاری کردیم شهید نشد. نگرانش نباشید.
چهره مادر درهم میرود. یکی نیست به این حاج رسول بگوید این چه طرز دلداری دادن است؟
حاج رسول خم میشود و به من میگوید:
- تو هم کم اذیت کن بقیه رو. دکتر میگفت این مدت حاج خانم از بیمارستان جم نخوردن، دیگه همه دکترها و پرستارهای بخش میشناسنشون.
کمی مکث میکند و ادامه میدهد:
- شرمنده حاج خانم، اشکال نداره من دو دقیقه با آقازادهتون تنها صحبت کنم؟ صحبت کاریه.
یعنی نمیشد صبر کند لااقل دو ساعت از بهوش آمدنم بگذرد، بعد دوباره هوار شود روی سرم؟
مادر که به محدودیتهای کار من آشناست، سری تکان میدهد و از اتاق بیرون میرود.
حاج رسول میگوید:
- چطوری؟
- خدا رو شکر.
- جدی گفتم. مادرت بنده خدا این مدت خیلی اذیت شدن. یکی دوبار فقط رفتن خونه، همش کنار تخت و پشت اتاق عمل داشتن برات دعا میکردن. اگرم برگشتی از دعای مادرت بوده.
لبم را کج و کوله میکنم که مثلا یعنی لبخند.
دوست دارم بگویم شما کجای کاری حاجی؟ چه میدانی من آن طرف چه دیدم؟
میگویم:
- نگید اینا رو دکتر بهتون گفته که باور نمیکنم.
- خوبه، معلومه خیلی به سرت ضربه نخورده.
چند لحظه در سکوت به چشمان هم نگاه میکنیم و من سکوت را میشکنم:
- چرا توی بیمارستان برام بپا گذاشتین؟
- میدونی چه بلایی سرت اومد توی دمشق؟
🔗لینک قسمت اول رمان 👇
🌐https://eitaa.com/istadegi/1733
⚠️ #ادامه_دارد ⚠️
🖋 #فاطمه_شکیبا
#روایت_عشق 💞
https://eitaa.com/istadegi
مهشکن🇵🇸
سلام یه رفیقی داشتم (هنوزم دارم البته) خیلی بچه باصفایی بود. تعریف میکرد یه روز توی ایام فاطمیه، رف
سلام
خاطره خیلی زیبایی بود.
اکثر مردم ما واقعاً محب اهل بیت هستند و برای اهلبیت احترام قائل اند.
#پاسخگویی_فرات
نظرات شما عزیزان🌿
انشاءالله به زودی معلوم میشه قضیه چی بوده....
#پاسخگویی_فرات