پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :
هر كه شب و روز خود را سپرى كند و از سه چيز برخوردار باشد نعمت دنيا بر او تمام شده است :
كسى كه بام و شامش را در تندرستى و آسودگى خاطر گذراند و خوراك روز خود را داشته باشد
و اگر چهارمين نعمت را هم داشته باشد، نعمت دنيا و آخرت را كامل دارد و آن نعمت ايمان است.
مَن أمسى و أصبحَ و عِندَهُ ثَلاثٌ فقد تَمَّت علَيهِ النِّعمَةُ في الدُّنيا : مَن أصبَحَ و أمسى مُعافىً في بَدَنِهِ ، آمِنا في سَرْبِهِ ، عِندَهُ قُوتُ يَومِهِ ، فإن كانَت عِندَه الرّابِعَةُ فَقد تَمَّت علَيهِ النِّعمَةُ في الدُّنيا و الآخِرَةِ ؛ و هُو الإيمانُ.
تحف العقول
🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷
✅از دیدگاه اسلام #سلامتی و #آسایش به عنوان بزرگترین #نعمت در #دنیا یاد شده و #ایمان نعمتی است که خوشی در دنیا و #آخرت را رقم می زند
🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶
یکی از علما سلامت و امنیت را به دو صورت تقسیم کرده است:
سلامت طبیعی
سلامت مصنوعی
امنیت طبیعی
امنیت مصنوعی
کسی که به صورت عادی تغذیه میکند به صورت عادی کار میکند و فعالیت دارد و خوابش بجا و همه چیزش بجاست او سالم است از جهت جسمی است و سلامتش سلامت طبیعی است.
اما کسی که مدام باید از این غذا و از آن میوه پرهیز کند و روزی چند تا قرص بخورد او هم به یک معنا سالم است ولی سلامتش مصنوعی است.
کلام در امنیت هم چنین است...
اینکه از ترس پلیس و از ترس زندان دزد دستش کوتاه است
اینکه بخاطر ترس از دوربین کسی تخلف نمیکند و آزاری به بقیه نمیرساند آنجا امنیت حاکم است ولی امنیت مصنوعی است.
امنیت طبیعی زمانی است که بر افراد از درون یه ترمزی حاکم باشد که بدون زور و بدون زندان خلاف نکنند....
🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶
✅ انواع #سلامتی و #امنیت در متن توضیح داده شده
🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷
🌹باسلام محضر شما
▪️هر که او بِنهاد ناخوش سُنتی
▪️سوی او نفرین رَوَد هر ساعتی
▪️نیکُوان رفتند و سُنتها بماند
▪️وز لَئیمان ظلم و لَعنتها بماند
ائمه ما لعان نیستند!
🔹مرحوم آیت الله تسخیری به بنده گفتند:
طلبهای در مسجد الحرام به من گفت من روزی نیست که یک تسبیح لعن به تو نفرستم!
بنده به او گفتم: قبول باشد!
در حالی که آیتالله تسخیری دلسوز اسلام و مؤمن بود و با بدنی که بیمار بود از این طرف دنیا به آن طرف دنیا میرفت تا صدای شیعه را به همه برساند.
فقیهی چون شیخ طوسی به طریق اولی معتقد است که وقتی لعن حیوانات جایز نیست، لعن انسانها حرام است و متأسفانه برخی به راحتی دیگران را لعن میکنند.
البته اگر دلیل خاصی از روایات و آیات برای آن داشتیم بحث دیگریست. در سنت ائمه هم بیان شده که ما لعان نیستیم، ولی رفقای ما به راحتی وقتی از لحاظ سیاسی با دیگران اختلاف دارند، از تعبیر «لعنت الله علیه» استفاده میکنند!
🔹استاد هادی مهدوی تهرانی
سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از:
درس تفسیر، سوره مبارکه الحجر، ج ۵۱.
🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷
✅در دین اسلام اجازه #لعنت هر کسی داده نشده است
🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶
این قیاسات غلط است!
🔶آیت الله العظمی سید احمد خوانساری در مجلس روضه ای شرکت کرده بودند. مداح پیری شروع به خواندن قصیده ای کردند که بیتی از آن اشاره داشت:
مقام غلام سیاه سیدالشهدا در روز عاشورا, از مقام حضرت عیسی بن مریم برتر است!
🔶آقای خوانساری باشنیدن این سخن با عصبانیت نگاهی به مداح پیر انداختند. مداح با دستپاچگی پرسید:
آقا این حرف اشتباه است؟
آقا فرمودند: بله!
مداح بیت را عوض کرد و بعد از منبر خدمت ایشان رسید آقای خوانساری فرمودند: (این قیاسات غلط است. ما در شعر و غیر آن ,حق قیاس کردن در مقامات را نداریم!)
--------
🔶روزی در مجلسی در محضر آیت الله العظمی سید احمد خوانساری, مداحی شعری به این مضمون خواند:
اگر حضرت علی (سلام الله علیه) آستین خود را تکان دهند, هزاران موسی از آن بیرون می ریزد!
🔶آقا فرمودند: (این گونه سخن نگویید! حضرت امیر و حضرت موسی_ علیهما السلام_ با هم برادر بودند.)
منبع کتاب صاحب نفس قدسیه
#حکایت_داستان
روایت ها و حکایت ها
https://eitaa.com/joinchat/2786197731C88ffbcfb9c
🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶
✅یکی از آفات #محبت اهلبیت علیهم السلام #غلو است حتی در شعر و شاعری که غلو جایز است #مدح کننده و #مداح نباید اصول را زیر پا بگذارد برای مدح اهلبیت علیهم السلام نباید ساحت #ادب فراموش شود
🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷
یک منبری از یکی از مریدانش پرسید. تو از کدام قسمت از سخنرانی من خوشت میاد؟
جواب داد: وقتی که میگی: عرضم تمام!😂
🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶
✅یکی از اصول #تبلیغ و منبر و سخنرانی #مدیریت زمان و #وقت_شناسی است
#طنز
🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶
سوال از استاد قرائتی:
اگر در حد یک خط بخواهید از شهید اول برای ما بگویید چه میگویید؟
حاج آقای قرائتی:
راستش را بخواهید بلد نیستم. ولی همین مقدار که اینها در زندان هم کتاب مینوشتند. آدم اگر اهل کار باشد، خانمها هرکدام لیاقت داشته باشند از پوست پرتقال هم مربا درست میکنند. هرکدام بی عرضه باشند برنج رشت را هم کوفته میکنند. امام خمینی که در ترکیه تبعید بود، کتاب تحریرالوسیله را در ترکیه نوشت. با اینکه حاج آقا مصطفی گفت: امام خواست پرده را کنار بکشد، مأمور زندان گفت: شما از لامپ استفاده کنید. به ما گفتند: امام بیرون را نبیند. یعنی اجازه نداشت یک سال در ترکیه پرده را کنار بزند و از نور استفاده کند. اما چون امام هنر علمی داشت، فضل و کمال والایی داشت، در همان اتاق تاریک با لامپ یک دور فقه نوشت. خیلی از بی سوادها در جبهه اسیر بودند با سواد شدند. اگر انسان اهل کار باشد از هر چیزی میتواند استفاده کند
روایت ها و حکایت ها
https://eitaa.com/joinchat/2786197731C88ffbcfb9c
🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶
✅انسان در هر شرایطی باید #وقت و #عمر خود را #قدر_شناس باشد و #اتلاف_وقت نکند. الگوهایی هستند که جلوی #بهانه_جویی را گرفته اند
🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷
#روایت
خائن از نگاه امام کاظم علیه السلام:
مَن رَأى أخاهُ عَلى أمرٍ يَكرَهُهُ ، فَلَم يَرُدَّهُ عَنهُ ـ و هُو يَقدِرُ عَلَيهِ ـ فَقَد خانَهُ ؛
هر كه برادرش را در كارى ناپسند ببيند و بتواند او را از آن باز دارد و چنين نكند ، به او خيانت كرده است.
امالی صدوق ص۲۶۹
(در برخی منابع از امام صادق علیه السلام نقل شده است)
🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶
✅یکی از مصادیق #خیانت این است که نسبت به برادر مومن #بی_تفاوتی داشته باشیم و #امر_به_معروف_و_نهی_از_منکر نکند و #خیر_خواهی برای او نکند
🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷
نقل است که یه طلبه ای در مراسم و منبر یکی از منبرهای معروف سابق نشست ....
به وقت خواندن روضه دید ایشون فقط یک جمله گفت آقا بوی سوختن می آید!!
همه زد زیر گریه...(یعنی خمیه ها رو آتش میزنند)
این طلبه گفت ای بابا ببین روضه خوندن چقدر راحته ... یه جمله گفت مجلسش گرفت....
روزی ایشونم در روستای خودشون گفت :
آی مردم بوی سوختن می آید
یهویی همه ریختن بیرون
یکی گفت: حتما علوفه های مارو آتیش زدن
یکی گفت حتما خونه منو آتیش زدن😂😂😂😂
🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷
✅در #تبلیغ باید #مخاطب شناسی رعایت شود و #تقلید در تبلیغ ضوابط خوذش را دارد
#طنز
🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶
#روایت
از خداوند چنین فرزندانی را خواسته ام!
حضرت امیر میفرمود:
«به خدا قسم! من از خدا نخواستم که فرزندانی خوشقامت به من بدهد. بلکه خواستم فرزندانی به من ببخشد که مطیع خدا باشند، از خدا بترسند. که هرگاه من در موقع خداپرستی آنان به آنان نظر کنم چشمم روشن شود».
وَ اللَّهِ مَا سَأَلْتُ رَبِّی وَلَداً نَضِیرَ الْوَجْهِ وَ لَا سَأَلْتُهُ وَلَداً حَسَنَ الْقَامَهًْ وَ لَکِنْ سَأَلْتُ رَبِّی وُلْداً مُطِیعِینَ لِلَّهِ خَائِفِینَ وَجِلِینَ مِنْهُ حَتَّی إِذَا نَظَرْتُ إِلَیْهِ وَ هُوَ مُطِیعٌ لِلَّهِ قَرَّتْ بِهِ عَیْنِی.
بحارالأنوار، ج۴۳،
ص۲۷۹.
🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷
✅#دعا برای داشتن فرزندان خوب و صالح خود یکی از مراحل #تربیت_فرزند است
🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶
#شعر
نباید تاخت بر بیچارگان روز توانائی
بخاطر داشت باید روزگار ناتوانی را
تو نیز از قصههای روزگار باستان گردی
بخوان از بهر عبرت قصههای باستانی را
🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷
✅در کتاب تاریخ باید از سرگذشت #ثروت مندان و #قدرت مندان زیادی که به #فقر و نداری مبتلا شدند #عبرت گرفت و در روزگار خوشی و #نعمت مبتلا به #طغیان و #نکبر نشوبم
🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶
🌹باسلام محضر شما
🔹حکمت دعا
▪️آن دعا حق میکُند چون او فناست
▪️آن دعا و آن اجابت از خداست
🔸وَقَالَ رَبُّكُمُ ادْعُونِيٓ أَسْتَجِبْ لَكُم(غافر/۶۰)
پروردگارتان گفت: مرا بخوانید تا شما را اجابت كنم.
▪️خداونددرقرآن فرمود ه است اگر مرا بخوانید، دعایتان را استجابت می کنم. اما این قول را چگونه باید فهمید و تفسیر کرد تا با واقعیات بخواند؟
🔸می گویند مردی دو دختر داشت. یکی را به گازری شوهر داده بود و دیگری را به کشاورزی. زن کشاورز دعا می کرد باران ببارد و زن گازر دعا می کرد هوا آفتابی باشد. خدا باید دعای کدامیک را استجابت کند؟
همچنین می گویند اگر به دعای بچه مدرسه ای باشد، هیچ معلمی زنده نمی ماند. آیا خدا هر دعایی را استجابت می کند؟
در 11سپتامبر، مسافران هواپیماهای ربوده شده از خدا طلب کمک و نجات می کردند. ربایندگان نیز با تمام وجود از خدا طلب موفقیت می کردند. ظاهراً خدا در اینجا هم ناظر بود.
پس می بینیم کار به این سادگی نیست که هر دعایی بکنیم، استجابت شود. خداوند نظام علیت در کائنات را به خاطر هیچکس به هم نمی ریزد. پس دعا چگونه استجابت می شود؟
استجابت دعا یک معنی بیشتر ندارد و آن بهتر شدن حال دعا کننده به دلیل درد دل کردن با موجودی مهربان است که در بدترین شرایط می توان با او حرف زد.
دعا، دعا کننده را تغییر می دهد نه دنیا را. درون را تغییر می هد و نه برون را. نگاه را تغییر می دهد نه فیزیک را. ذهن را تغییر می دهد نه عین را. دعا حال دعا کننده را بهتر می کند و او را امیدوار نگه می دارد. دعا قوت قلب است در زمانی که کار زیادی از دستمان برنمی آید. سر پا ماندن و از پا نیفتادن به امید روزهای بهتر است. دعا نوعی تجدید عهد با خیرخواهی و نیک اندیشی است. حکمت دعا کردن همین تحول حال و امیدواری است. معنی استجابت دعا همین است که ما در این دنیا تنها نیستیم و کسی را داریم که به ما امید و نیرو می دهد.
🔸بس دعاها کان زیان است و هلاک
🔸وَزْ کرم می نَشْنَود یزدانِ پاک
▪️بله بسیاری از دعاهایی که می کنیم به ضرر ما است و خداوند از روی کرم نشنیده می گیرد.
🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷
✅اینکه بسیاری از #دعا های ما مورد اجابت قرار نمیگیرد بر اساس #حکمت الهی است و عدم اجابت دعاهای ما گاهی #رحمت و #لطف خدا به بندگان است
🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶
راز موفقیت همسرداری ملانصرالدین😂
ملانصرالدین را گفتند : چگونه چهل بهار بدون مرافعه و جدال با عیال سر کردی ؟
او در پاسخ جماعت گفت : ما با هم عهدی بستیم و آن اینکه اگر من آتش خشمم زبانه کشید او برای انجام یک امری نیکو به جای جدل به مطبخ رود تا کشتی طوفان زده من به ساحل آرامش و سکون برسد ، و اگر رگ غضب او متورم شد، من به طویله روم و کمی ستوران را رسیدگی کنم و وارد بیت نشوم تا عیال خونش از جوش بیافتد !
و اینک من ، شکر خدا، چهل سال است که بیشتر عمر را در طویله زندگی می کنم...
🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷
✅یکی از راهکارهای کنترل #غضب تغییر موضع است این کار بویژه در #همسرداری خیلی موثر است.
#طنز
🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶
روزی پادشاه به شکار رفت و سرراهش پیرمردی را دید که پشتهای هیزم به دوش داشت. پادشاه از او پرسید مگر زن و فرزندی نداری که در ایام پیری تو کار کنند و تو استراحت کنی؟
پیرمرد پاسخ داد من خودم باید کار کنم باید قرض خود را پرداخت کنم و مقداری هم پول به دیگران قرض دهم.
پادشاه از او پرسید به چه کسی قرض داری و به چه کسی باید قرض دهی؟
پیرمرد جواب داد پدر و مادرم هنوز زندهاند و کار میکنم که قرض خود را به ایشان ادا کنم و به بچههایم قرض میدهم تا بعدها که مثل پدر و مادرم از پا بیفتم، آنها قرض خود را به من پس بدهند.
پادشاه از سخنان پیرمرد بسیار خوشش آمد و دستور داد پیرمرد هر روز ساعتی به نزد پادشاه بیاید تا هم صحبت یکدیگر شوند و آخر روز سکهای طلا به او میداد..
🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷
✅یادمان باشد #احترام _به_والدین یکی از عوامل موثر در #تربیت_فرزند است.
🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
🔻من و تو نداریم، فقط تو!
عاشقی، در خانه ی معشوقش را زد. معشوق هم از آن طرف در پرسید« کیستی؟» عاشق در جواب گفت:« منم». معشوق، او را به خانه اش راه نداد و گفت« تو هنوز خامی. باید آتش فراق، تو را پخته کند. در این خانه جایی نداری. برو.»
با این که عاشق، دلش پیش معشوق بود ولی از دستور او اطاعت کرد و بمدت یکسال با حالی زار و نزار در آتش دوری سوخت و غم ندیدن معشوق را تحمل کرد، سپس بار دیگر در خانه معشوق را زد.
بار دیگر، معشوق پرسید« کیستی؟» عاشق پاسخ داد« تویی، تو. تو خودت هستی.» این دفعه معشوق در را باز کرد و او به داخل خانه آمد و گفت« اکنون تو و من یکی شده ایم.»
🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷
✅در وادی #عشق و #محبت باید به جایی رسید که عاشق از مرحله منیت و #خود_خواهی گذر کند و بین خود و معشوق فرقی نبیند
🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶
🔻عرب جوانمرد
🌺🌺🌺🌺🌺
🌺هنگامى كه عبدالله بن عباس نابينا شد، از مدينه به شام رفت و غلامى همراه او بود.
🌺روزى در اثناى راه باران گرفت. عبدالله گفت: اى غلام! ببين در ايننزديكى پناهگاهى هست و خيمهاى مىبينى!
🌺غلام گفت: خيمهاى مىبينم، و عبدالله را بدان سو برد. پيرزنى از خانهبيرون آمد و عبدالله را در گوشهاى جاى داد. وى بزكى در خيمه داشت.در اين اثنا شوهرش رسيد و بر عبدالله سلام كرد.
🌺شوهر به زن گفت: زود اين بز را بياور تا براى مهمان ذبح كنيم.
🌺زن گفت: اين بز سبب معاش ما است. اگر براى مهمان بكشيم،خواهيم مرد.
🌺پيرمرد جواب داد: مرگ نزد من از زندگانى ناجوانمردانه بهتر است،كه مهمان گرسنه در خانه من بماند. كارد را از زن گرفت و بز را ذبح كرد وبريان نمود و نزد عبدالله آورد.
🌺بامداد روز ديگر كه ابن عباس اراده رفتن نمود، به غلام گفت: آن زرهاىنقد را كه دارى، به اين پيرمرد بده!
🌺غلام گفت: اگر بهاى ده گوسفند به او بدهى، كافى است.
🌺عبدالله جواب داد: زرها را به او بده، كه هنوز از ما سخىتر است، زيرا ماغير از اين، اسباب و اموال ديگرى داريم، ولى او به جز آن بز كه براى ما كشت، چيز ديگرى ندارد.
🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷
✅قرآن دستور میدهد #احسان و نیکی دیگران را بهتر جبران کنید این داستان نمونه ای برای این آیه است
✅#سخاوت مراتب دارد
🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶
🔻مصیبت و معصیت
پارسایی را دیدم بر کنار دریا که زخم پلنگ داشت و به هیچ دارو به نمیشد. مدتها در آن رنجور بود و شکر خدای عزّوجل علی الدوام گفتی. پرسیدندش که شکر چه میگویی؟ گفت: شکر آن که به مصیبتی گرفتارم نه به معصیتی.
گر مرا زار به کشتن دهد آن یار عزیز
تا نگویی که در آن دم غم جانم باشد
گویم از بنده مسکین چه گنه صادر شد
کاو دل آزرده شد از من غم آنم باشد
🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷
✅بزرگترین #بلا و #مصیبت که برای انسان اتفاق می افتد بلای #گناه و #معصیت است
✅برای افزایش #صبر در #بلا و #مصیبت یکی از بهترین راهها توجه به #نعمت ها و #شکر گزاری است بویژه نعمتهای معنوی
🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶
زنى سه دختر داشت که هر سه ازدواج کرده بودند.
یکروز تصمیم گرفت میزان علاقهاى که دامادهایش به او دارند را ارزیابى کند.
یکى از دامادها را به خانهاش دعوت کرد و در حالى که در کنار استخر قدم مىزدند از قصد وانمود کرد که پایش لیز خورده و خود را درون استخر انداخت.
دامادش فوراً شیرجه رفت توى آب و او را نجات داد.
فردا صبح یک ماشین پژو ٢٠٦ نو جلوى پارکینگ خانه داماد بود و روى شیشهاش نوشته بود: «متشکرم! از طرف مادر زنت»
زن همین کار را با داماد دومش هم کرد و این بار هم داماد فوراً شیرجه رفت توى آب وجان زن را نجات داد.
داماد دوم هم فرداى آن روز یک ماشین پژو ٢٠٦ نو هدیه گرفت که روى شیشهاش نوشته بود: «متشکرم! از طرف مادر زنت»
نوبت به داماد آخرى رسید.
زن باز هم همان صحنه را تکرار کرد و خود را به داخل استخر انداخت.
امّا داماد از جایش تکان نخورد.
او پیش خود فکر کرد وقتش رسیده که این پیرزن از دنیا برود پس چرا من خودم را به خطر بیاندازم.
همین طور ایستاد تا مادر زنش درآب غرق شد و مرد.
فردا صبح یک ماشین بىامو کورسى آخرین مدل جلوى پارکینگ خانه داماد سوم بود که روى شیشهاش نوشته بود: «متشکرم! از طرف پدر زنت»
🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷
#طنز
✅گاهی چیزی #نعمت برای کسی است اما همان چیز #بلا و #مصییت برای دیگران است
✅بعضی آنقدر #ظلم و #آزار و #اذیت میکند که با خبر #مرگ او ديگران خوشحال میشوند
🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶
دو برادر هر وقت کفشی میخریدند یکی از دیگری زودتر آن را پاره میکرد با اینکه هر دو فقط به مدرسه میرفتند و برمیگشتند.
روزی هر دو همزمان برای خرید کفش به مغازه کفشفروشی رفتند. برادر اول، یک ساعت در قفسهها گشت و شیکترین کفش را انتخاب نمود. برادر دوم، از برادر اول خواست بیرون برود تا او کفش خود را انتخاب کند.
بعد از چند لحظه برادر دوم کفش خود را خرید و از مغازه بیرون آمد. برادر اول گفت: چه سریع کفش خود را انتخاب کردی؟
برادر اول گفت: من زمانِ انتخاب کفش قفسهها را نمیگردم، پای کفشفروش را نگاه میکنم و از او میخواهم یک جفت از کفشهایی که در پای خود دارد به من بدهد، چون ایمان دارم کفّاش، زمانی که کفش نیاز دارد بهترین و بادوامترین کفشاش را برای خود انتخاب میکند.
وقتی در مسیر معرفت قدم گذاشتیم و استادی برای خود انتخاب کردیم، دنبال سؤال و جواب زیاد و حاشیه نباشیم، راهی را برویم که استادمان میرود. هرگز به او نگوییم: استاد چه کنیم؟ بلکه بپرسیم: استاد چه میکنید؟!!ظظ صضق
🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷
✅استفاده از #علم و #تجربه متخصص باعث #موفقیت است
🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶
شیخ عباس قمی در فوائدالرضويه نقل ميكنند كه:
كاروانی از سرخس مشهد اومدند پابوس امام رضا(علیه السلام )، سرخس اون نقطه صفر مرزی است، یه مرد نابینایی تو اونها بود،اسمش حیدر قلی بود.
اومدند امام رو زیارت كردند، از مشهد خارج شدند، یه منزلیه مشهد اُطراق كردند، دارند برمیگردند سرخس، حالا به اندازه یه روز راه دور شده بودند
🍃🌸 🌸🍃
شب جوونها گفتند بریم یه ذره سر به سر این حیدر قلی بذاریم، خسته ایم، بخندیم صفا كنیم
كاغذهای تمیز و نو گرفتند جلوشون هی تكون میدادند، اینها صدا میداد، بعد به هم میگفتند، تو از این برگه ها گرفتی؟ یكی میگفت: بله حضرت مرحمت كردند
فلانی تو هم گرفتی؟ گفت:آره منم یه دونه گرفتم، حیدر قلی یه مرتبه گفت: چی گرفتید؟
گفتند مگه تو نداری؟ گفت: نه من اصلاً روحم خبر نداره! گفتند: امام رضا تو يکى ازصحن ها برگ سبز میداد دست مردم، گفت: چیه این برگ سبزها، گفتند: امان از آتش جهنم، ما این رو میذاریم تو كفن مون، قیامت دیگه نمیسوزیم، جهنم نمیریم چون از امام رضا گرفتیم،
تا این رو گفتند، دل كه بشكند عرش خدا میشود، این پیرمرد یه دفعه دلش شكست، با خودش گفت: امام رضا از تو توقع نداشتم، بین كور و بینا فرق بذاری، حتماً من فقیر بودم، كور بودم از قلم افتادم، به من اعتنا نشده
دیدن بلند شد راه افتاد طرف مشهد، گفت: به خودش قسم تا امان نامه نگیرم سرخس نمیآم، باید بگیرم، گفتند:آقا ما شوخی كردیم، ما هم نداریم، هرچه كردند، دیدند آروم نمیگیرد، خیال میكرد كه اونها الكی میگند كه این نره،
جلوش رو نتونستند بگیرند
شیخ عباس میگه: هنوز یه ساعت نشده بود دیدند حیدر قلی داره بر میگرده، یه برگه سبزم دستشه، نگاه كردند دیدند نوشته:
«اَمانٌ مِّنَ النار،من ابن رسول الله على بن موسى الرضا»
گفتند: این همه راه رو تو چه جوری یه ساعته رفتی، گفت: چند قدم رفتم، دیدم یه آقایی اومد، گفت: نمیخواد زحمت بكشی، من برات برگه امان نامه آوردم، بگیر برو....
🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷
✅کسی که از سر #تضرع و #اخلاص به حضرات معصومین #توسل پیدا کند مشمول #کرامت آن بزرگواران میشود مانند این داستان که مشمول لطف #امام_رضا علیه السلام قرار گرفت و از #عذاب #جهنم #نجات پیدا کرد
🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶
🔴 تاوان فریب دادن حیوان!
⚡مردی پشت بر الاغش در حالی که تکه ای علف تازه را با ریسمانی به سر چوبی بسته و آن را روبروی حیوان آویزان کرده، نشسته بود.
❄حیوان بیچاره به طمع خوردن علف، ساعت ها پیش می رفت و مرد را نیز جابجا می کرد.
⚠️مردم به هوش و درایت مرد احسنت می گفتند، چرا که بدون زحمت،فقط با فریب حیوان، از الاغش سواری می گرفت.
ناگهان پیامبر صلی الله علیه و آله را دیدند که با خشم آنها را نگاه می کند!
🔆پیامبر فریاد زد: ای مرد! آیا از خداوند حیا نمی کنی که مرکبت را فریب می دهی؟
🔰مرد متعجب و شرمگین گفت: ای رسول خدا! این حیوان است و نمی فهمد.
🌷پیامبر پاسخ داد: خداوند بر کسی که از مخلوقاتش با فریب بهره کشی کند، غضب خواهد کرد. حتی اگر آن الاغی باشد.
🌿مرد سراسیمه به زیر آمد و گفت: ای پیامبر! چه کنم که خداوند مرا عفو کند؟
🌺رسول اکرم فرمود: حیوان را آسوده بگذار، حقی را که بر ذمه تو دارد، با تیمار او ادا کن، و آنگاه از او بهره مند شو.
🔆 وقتی این حدیث را (نقل به مضمون) از آقای جوادی آملی شنیدم، با خودم گفتم، پس تکلیف حاکمانی که انسان ها را فریب می دهند تا از آنان بهره کشی کنند چیست...
🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷
✅حتی برای #حیوانات هم #فریب و #حیله و #مکر و #دروغ جایز نیست
🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷
#داستان_کوتاه_آموزنده
✨داستان برصیصای عابد و شیطان
🌸🍃در بنى اسرائيل، عابدى بود به نام برصيصا كه سال ها عبادت مى كرد و مشهور شد و مردم بيماران خود را براى شفا و درمان نزد او مى آوردند.
تا اين كه روزى زنى از اشراف را نزد او آوردند، شيطان او را وسوسه كرد و او به آن زن تجاوز كرد. سپس او را كشت و در بيابان دفن كرد. برادران زن فهميدند و مسئله شايع شد و عابد از موقعيّت خود سرنگون گشت.
🌸🍃حاكم وقت او را احضار و او به گناه خود اقرار كرد و حكم صادر شد كه به دار آويخته شود.
در اين هنگام و در لحظه آخر شيطان نزد او مجسّم شد كه وسوسه من تو را به اين روز انداخت، اگر به من سجده كنى تو را آزاد مى سازم.
🌸🍃عابد گفت: توان سجده ندارم، شيطان گفت: با اشاره ابرو به من سجده كن، او چنين كرد و به كلى دين خود را از دست داد و سرانجام نيز كشته شد.
📚 تفاسير مجمع البيان، قرطبى و روح البيان.
🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷✅یکی از #امتحان های سخت الهی #میل_جنسی است که بزرگان زیادی را به #هلاکت و #عاقبت_بشری می کشاند
✅اعتماد و #توکل به #شیطان باعث عاقبت بشری است
🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶
🔻سلطان ملکشاه سلجوقی و عابد
سلطان سلجوقی بر عابدی گوشهنشین و عزلتگزین وارد شد. حکیم سرگرم مطالعه بود و سر بر نداشت و به ملکشاه تواضع نکرد، بدان سان که سلطان به خشم اندر شد و به او گفت: آیا تو نمیدانی من کیستم؟ من آن سلطان مقتدری هستم که فلان گردنکش را به خواری کشتم و فلان یاغی را به غل و زنجیر کشیدم و کشوری را به تصرف در آوردم.
حکیم خندید و گفت: من نیرومندتر از تو هستم، زیرا من کسی را کشتهام که تو اسیر چنگال بیرحم او هستی.
شاه با تحیر پرسید: او کیست؟
حکیم گفت: آن نفس است. من نفس خود را کشتهام و تو هنوز اسیر نفس اماره خود هستی و اگر اسیر نبودی از من نمیخواستی که پیش پای تو به خاک افتم و عبادت خدا بشکنم و ستایش کسی را کنم که چون من انسان است.
شاه از شنیدن این سخن شرمنده شد و عذر خطای گذشته خود را خواست.
🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶
✅بزرگترین #دشمن انسان #هوای_نفس اوست
✅یکی از شاخصه های غلبه هوای نفس #تکبر است
🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷