eitaa logo
الهام انیمیشن
92 دنبال‌کننده
27 عکس
387 ویدیو
1 فایل
بهترین انیمیشن های جدید دوبله فارسی دخترانه کارتون جدید دوبله فارسی کامل پسرانه خنده دار فیلم سینمایی کودکانه خنده دار خارجی دوبله فارسی انیمیشن سینمایی خنده دار دوبله فارسی لیست بهترین انیمیشن های دنیا دوبله فارسی
مشاهده در ایتا
دانلود
ما چو قدر وصلت، ای جان و جهان، نشناختیم لاجرم در بوتهٔ هجران تو بگداختیم سوز را مرهم از مژگان دیده ساختیم بسکه ما خون جگر خوردیم از دست غمت جان ما خون گشت و در موج خون انداختیم ،_یارا،_دمی بشنو این سازی که ما از خون بنواختیم عمری اندر جست‌و جویت دست و پایی می‌زدیم عمر ما، افسوس، بگذشت و تو را نشناختیم زان چنین ماندیم اندر ششدر هجرت، که ما بر بساط راستی نزد وفا کژ باختیم ،_ما_همچو_او از طرب فارغ شدیم و با غمت پرداختیم ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/1053 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
ما در این شهر غریبیم و در این ملک فقیر به کمند تو گرفتار و به دام تو اسیر در آفاق گشاده‌ست ولیکن بسته‌ست از سر زلف تو در پای ما زنجیر من نظر بازگرفتن نتوانم همه عمر از من ای خسرو تو نظر بازمگیر گر چه در خیل تو بسیار به از ما باشد ما تو را در همه عالم نشناسیم نظیر در بود که جان بر تو فشانم روزی باز در خاطرم آمد که متاعیست حقیر این حدیث از سر دردیست که من می‌گویم تا بر آتش ننهی بوی نیاید ز عبیر گر بگویم که مرا حال پریشانی نیست رنگ رخسار خبر می‌دهد از سر ضمیر پیرانه سر از من عجبت می‌آید چه جوانی تو که از دست ببردی پیر من از این هر دو کمانخانه ابروی تو چشم برنگیرم وگرم چشم بدوزند به تیر عجب از عقل کسانی که مرا پند دهند برو ای که عاشق نبود پندپذیر پیکر مطبوع برای نظر است گر نبینی چه بود فایده چشم بصیر ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/411 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
ما بی غمانِ مستِ از دست داده‌ایم همرازِ و همنفسِ جامِ باده‌ایم تا کار خود ز ابرویِ جانان گشاده‌ایم ای گُل تو دوش داغِ صَبوحی کشیده‌ای ما آن شقایقیم که با داغ زاده‌ایم پیرِ مُغان ز توبهٔ ما گر ملول شد گو باده صاف کن که به عذر ایستاده‌ایم کار از تو می‌رود، مددی ای راه کانصاف می‌دهیم و ز راه اوفتاده‌ایم این داغ بین که بر خونین نهاده‌ایم گفتی که این همه رنگ و خیال چیست نقشِ غلط مَبین که همان لوحِ ساده‌ایم ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/857 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
ما بی تو به بر نزدیم آب صبوری چون سنگدلان بنهادیم به دوری بعد از تو که در چشم من آید که به چشمم گویی همه عالم ظلمات است و تو نوری خلقی به تو مشتاق و جهانی به تو روشن ما از تو گریزان و تو از خلق نفوری جز خط تو بر طرف بناگوش سبزه نشنیدم که دمد بر سوری در باغ رو ای سرو خرامان که خلایق گویند مگر باغ بهشت است و تو حوری روی تو نه روییست کز او صبر توان کرد لیکن چه کنم گر نکنم صبر ضروری به جفا دست امید از تو ندارد هم جور تو بهتر که ز روی تو صبوری ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/117 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
ما به روی دوستان از بوستان آسوده‌ایم گر آید وگر باد خزان آسوده‌ایم سروبالایی که مقصود است اگر حاصل شود سرو اگر هرگز نباشد در جهان آسوده‌ایم گر به صحرا دیگران از بهر عشرت می‌روند ما به خلوت با تو ای آرام جان آسوده‌ایم هر چه در دنیا و عقبی راحت و آسایش است گر تو با ما درآیی ما از آن آسوده‌ایم برق نوروزی گر آتش می‌زند در شاخسار ور افشان می‌کند در بوستان آسوده‌ایم باغبان را گو اگر در آلاله‌ایست دیگری را ده که ما با آسوده‌ایم گر سیاست می‌کند سلطان و قاضی حاکمند ور ملامت می‌کند پیر و جوان آسوده‌ایم موج اگر کشتی برآرد تا به اوج آفتاب یا به قعر اندر برد ما بر کران آسوده‌ایم رنج‌ها بردیم و آسایش نبود اندر جهان ترک آسایش گرفتیم این زمان آسوده‌ایم سرمایه‌داران از خلل ترسند و ما گر بر آید بانگ دزد از کاروان آسوده‌ایم ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/273 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
ما بدین در نه پِیِ حشمت و جاه آمده‌ایم از بد این جا به پناه آمده‌ایم تا به اقلیمِ وجود این همه راه آمده‌ایم سبزهٔ خطِّ تو دیدیم و ز بُستانِ بهشت به طلبکاریِ این مهرگیاه آمده‌ایم با چُنین گنج که شد خازنِ او روحِ امین به گدایی به درِ خانهٔ شاه آمده‌ایم لنگرِ حِلمِ تو ای کِشتیِ توفیق کجاست؟ که در این بحرِ کَرَم غرقِ گناه آمده‌ایم که به دیوانِ عمل نامه سیاه آمده‌ایم حافظ این خرقهٔ پشمینه بینداز که ما از پِیِ قافله با آتشِ آه آمده‌ایم ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/855 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
ما آزموده‌ایم در این شهر بختِ خویش بیرون کشید باید از این وَرطه رَختِ خویش آتش زدم چو گُل به تنِ لَخت لَختِ خویش دوشم ز بلبلی چه خوش آمد که می‌سرود گل گوش پهن کرده ز شاخِ درختِ خویش کای تو شاد باش که آن تندخو بسیار تند روی نشیند ز بختِ خویش خواهی که سخت و سست جهان بر تو بگذرد بگذر ز عهدِ سست و سخن‌هایِ سختِ خویش آتش درافکنم به همه رَخت و پَختِ خویش ای ار مراد مُیَسَّر شدی مدام جمشید نیز دور نماندی ز تخت خویش ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/938 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
ما دوستان به جان بخریم ور جهان دشمن است غم نخوریم گر به می‌زند معشوق گو بزن جان من که ما سپریم آن که صبر از جمال او نبود به ضرورت جفای او ببریم گر به خشم است و گر به عین رضا نگهی باز کن که منتظریم یک نظر بر جمال طلعت دوست گر به جان می‌دهند تا بخریم گر تو گویی خلاف عقل است این عاقلان دیگرند و ما دگریم باش تا ما همی‌ریزد ما در آن دست و قبضه می‌نگریم گر برانند و گر ببخشایند ما بر این در گدای یک نظریم دوست چندان که می‌کشد ما را ما به فضل خدای زنده‌تریم زهر قاتل از دستش گو بیاور که چون شکر بخوریم ای نسیم صبا ز روضه انس برگذر پیش از آن که درگذریم تو خداوندگار باکرمی گر چه ما بندگان بی هنریم ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/268 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
لقد فاح الربیع و دار ساقی وهب نسیم روضات العراق که خوش گشت از نسیم او الا یا حبذا! نفحات ارض جوی المشتاق یشفی باشتیاق !_روزگار_نوش_بگذشت ندیمم بخت بود و یار ساقی بلیت ان صبحی بالبلایا الاق مرور ایام التلاقی ز جور روزگار ناموافق جدا گشتم ز یاران وفاقی ،_یا_ایها_الساقی،_ارحنی زمانا من خمار الافتراق دلم را شاد کن، ساقی، که نگذاشت جدایی بر من از غم هیچ باقی و عل لعل لطیفی نار قلبی و قلبی من تراکم فی احتراق بده جامی، که اندر وی ببینم جمال دوستان هم وثاقی جرعت من التفرق کل یوم و اجریت الدموع من الماقی بنال، ایدل، ز درد و غم که پیوست گرفتار غم و درد فراقی الا یا اهل العراق، تحذ قلبی الیکم و اشتمل من اشتیاقی عراقی، خوش بموی و زار بگری که در هندوستان از جفت طاقی ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/962 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
لاابالی چه کند دفتر دانایی را طاقت وعظ نباشد سر سودایی را آب را قول تو با آتش اگر جمع کند نتواند که کند و شکیبایی را دیده را فایده آن است که بیند ور نبیند چه بود فایده بینایی را عاشقان را چه غم از سرزنش دشمن و دوست یا غم دوست یا غم رسوایی را همه دانند که من سبزهٔ خط دارم دوست نه چو دیگر حیوان سبزه صحرایی را من همان روز و صبر به یغما دادم که مقید شدم آن یغمایی را سرو بگذار که قدی و قیامی دارد گو ببین آمدن و رفتن رعنایی را گر برانی نرود ور برود باز آید ناگزیر است مگس دکه حلوایی را بر حدیث من و حسن تو نیفزاید کس حد همین است سخندانی و را نوبتی امشب دهل نکوفت یا مگر روز نباشد شب تنهایی را ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/532 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
گویند هر آن کسان که با پرهیزند زآن‌سان که بمیرند چنان برخیزند باشد که به حشرمان چنان انگیزند ┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/1545 ┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
لعلِ سیرابِ به خون تشنه لب من است وز پی دیدنِ او دادنِ جان کار من است هر که بردنِ او دید و در انکارِ من است ساروان رَخت به دروازه مَبَر کان سرِ کو شاهراهیست که منزلگهِ من است بندهٔ طالعِ خویشم که در این قحطِ وفا عشق آن لولیِ سرمست خریدار من است طَبلِهٔ عطرِ و زلفِ عبیر افشانش فیضِ یک شَمِّه ز بوی خوشِ عطارِ من است کآبِ تو از اشکِ چو من است شربتِ قند و از لبِ فرمود نرگس او که طبیبِ بیمارِ من است آن که در طرزِ غزل نکته به آموخت یارِ نادره‌گفتارِ من است ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/709 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈