eitaa logo
الهام انیمیشن
93 دنبال‌کننده
27 عکس
387 ویدیو
1 فایل
بهترین انیمیشن های جدید دوبله فارسی دخترانه کارتون جدید دوبله فارسی کامل پسرانه خنده دار فیلم سینمایی کودکانه خنده دار خارجی دوبله فارسی انیمیشن سینمایی خنده دار دوبله فارسی لیست بهترین انیمیشن های دنیا دوبله فارسی
مشاهده در ایتا
دانلود
گو خلق بدانند که من عاشق و مستم آوازه درست است که من توبه شکستم گر دشمنم ایذا کند و دوست ملامت من فارغم از هر چه بگویند که هستم ای که مطلوب تو و ریا بود از بند تو برخاستم و بنشستم از روی نگارین تو بیزارم اگر من تا روی تو دیدم به دگر کس نگرستم زین پیش برآمیختمی با همه مردم تا یار بدیدم در اغیار ببستم ای ساقی از آن پیش که مستم کنی از می من ز نظر در قد و بالای تو مستم شب‌ها گذرد بر من از اندیشه رویت تا روز نه من خفته نه همسایه ز دستم حیف است سخن گفتن با هر کس از آن لب دشنام به من ده که درودت بفرستم دیریست که به از تو می‌گفت این بت نه عجب باشد اگر من بپرستم بند همه غم‌های جهان بر من بود در بند تو افتادم و از جمله برستم ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/348 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
گواهی امین است بر درد من سرشک روان بر رخ زرد من ببخشای بر عندلیب الا ای من که گر هم بدین نوع باشد فراق به نزد تو باد آورد گرد من که دیده‌ست هرگز چنین آتشی کز او می‌برآید دم سرد من فغان من از دست جور تو نیست که از طالع مادرآورد من من اندر بندگی نیستم وز اندازه بیرون تو در من بداندیش که مطرود باد ندانم چه می‌خواهد از طرد من و گر من آنم که اینم سزاست ببخش و مگیر ای جوانمرد من تو معذور داری به انعام اگر زلتی آمد از کرد من تو دردی نداری که دردت مباد از آن رحمتت نیست بر درد من ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/234 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
گهی درد تو درمان می‌نماید گهی وصل تو هجران می‌نماید همه دشوارش آسان می‌نماید مرا گه گه به دردی یاد می‌کن که دردت مرهم جان می‌نماید :_بی_تو_چونم،_ای_جان، که جانم بس پریشان می‌نماید مرا جور و جفا و رنج و محنت غمت هردم دگرسان می‌نماید ز جان سیر آمدم بی‌روی خوبت جهان بر من چو زندان می‌نماید ،_ورنه رخت خورشید تابان می‌نماید ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/1132 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
گُلعِذاری ز جهان ما را بس زین چمن سایهٔ آن سروِ روان ما را بس از گرانانِ جهان، رَطلِ گران ما را بس قصرِ فردوس به پاداشِ عمل می‌بخشند ما که رندیم و گدا، دیرِ مُغان ما را بس بنشین بر لبِ جوی و گذرِ عمر ببین کاین اشارت ز جهانِ گذران، ما را بس نقدِ بازارِ جهان بِنگر و آزارِ جهان گر شما را نه بس این سود و زیان ما را بس ،_چه_حاجت_که_زیادت_طلبیم؟ دولتِ صحبتِ آن مونسِ جان ما را بس از درِ خویش خدا را به بهشتم مَفرست که سرِ کویِ تو از کون و مکان ما را بس حافظ از مَشْرَبِ قسمت گِلِه ناانصافیست طبعِ چون آب و غزل‌هایِ روان ما را بس ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/964 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
گلبنان پیرایه بر کرده‌اند را در سماع آورده‌اند ساقیان در طواف هوش میخواران مجلس برده‌اند جرعه‌ای و کار از دست رفت تا چه بی هوشانه در می کرده‌اند ما به یک چنین بیخود شدیم دیگران چندین قدح چون آتش اندر پختگان افتاد و سوخت خام طبعان همچنان افسرده‌اند خیمه بیرون بر که فراشان باد فرش دیبا در چمن گسترده‌اند زندگانی چیست مردن پیش دوست کاین گروه زندگان مرده‌اند تا جهان بودست جماشان از سلحداران خار آزرده‌اند عاشقان را کشته می‌بینند خلق بشنو از که جان پرورده‌اند ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/505 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
گلبن عیش می‌دمد ساقی کو باد بهار می‌وزد باده خوشگوار کو گوش سخن شنو کجا دیده اعتبار کو مجلس بزم عیش را غالیه مراد نیست ای دم صبح خوش نفس نافه زلف کو حسن فروشی نیست تحمل ای صبا دست زدم به خون بهر خدا نگار کو شمع سحرگهی اگر لاف ز عارض تو زد خصم زبان دراز شد خنجر آبدار کو مردم از این هوس ولی قدرت و اختیار کو حافظ اگر چه در سخن خازن گنج حکمت است از غم روزگار دون طبع سخن گزار کو ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/801 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
گلبرگ را ز سنبل مشکین نقاب کن یعنی که رخ بپوش و جهانی خراب کن چون دیدهٔ ما پرگلاب کن ایام چو عمر به رفتن شتاب کرد ساقی به دور بادهٔ شتاب کن بگشا به نرگس پرخواب مست را وز رشک چشم نرگس رعنا به خواب کن بوی بنفشه بشنو و زلف نگار گیر بنگر به رنگ لاله و عزم شراب کن با دشمنان قدح کش و با ما عتاب کن همچون حباب دیده به روی قدح گشای وین خانه را قیاس اساس از حباب کن حافظ وصال می‌طلبد از ره دعا یا رب دعای خسته مستجاب کن ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/823 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
گل در بر و می در کف و معشوق به کام است سلطانِ جهانم به چنین روز غلام است در مجلس ما ماهِ رخِ دوست تمام است در مذهبِ ما باده حلال است ولیکن بی‌روی تو ای سرو حرام است گوشم همه بر قولِ نی و نغمهٔ چنگ است چشمم همه بر لعلِ لب و گردش جام است در مجلسِ ما عطر میامیز که ما را هر لحظه ز گیسوی تو خوش بوی مشام است زان رو که مرا از لبِ تو کام است تا گنجِ غمت در ویرانه مقیم است همواره مرا کوی خرابات مقام است از ننگ چه گویی که مرا نام ز ننگ است وز نام چه پرسی که مرا ننگ ز نام است مِی‌خواره و سرگشته و رندیم و نظرباز وان کس که چو ما نیست در این شهر کدام است؟ با محتسبم عیب مگویید که او نیز پیوسته چو ما در طلبِ عیشِ مدام است حافظ منشین بی‌می و معشوق زمانی کایّام و یاسمن و عید صیام است ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/751 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
گل است آن یا سمن یا ماه یا روی شب است آن یا شبه یا مشک یا موی لبت دانم که یاقوت است و تن سیم نمی‌دانم سنگ است یا روی نپندارم که در بستان فردوس بروید چون تو سروی بر لب جوی چه لب سخنگویی که عاجز فرو می‌ماند از وصفت سخنگوی به بویی الغیاث از ما برآید که ای باد از کجا آوردی این بوی الا ای ترک آتشروی ساقی به آب باده عقل از من فرو شوی چه شهرآشوبی ای چه بزم آرایی ای چو در میدان افتادی ای بباید بودنت سرگشته چون گوی دلا گر عاشقی می‌سوز و می‌ساز تنا گر طالبی می‌پرس و می‌پوی در این ره جان بده یا ترک ما گیر بر این در سر بنه یا غیر ما جوی بداندیشان ملامت می‌کنندم که تا چند احتمال یار بدخوی محال است این که ترک دوست هرگز بگوید ای دشمن تو می‌گوی ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/56 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
گل بی رخِ خوش نباشد بی باده بهار خوش نباشد بی لاله عذار خوش نباشد رقصیدن سرو و گُل بی صوتِ هَزار خوش نباشد با شکرلبِ اندام بی بوس و کنار خوش نباشد هر نقش که دستِ عقل بندد جز نقشِ نگار خوش نباشد از بهرِ نثار خوش نباشد ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/1080 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
گفتند خلایق که تویی یوسف ثانی چون نیک بدیدم به حقیقت به از آنی ای خسرو خوبان که تو زمانی تشبیه دهانت نتوان کرد به غنچه هرگز نبود غنچه بدین تنگ دهانی صد بار بگفتی که دهم زان دهنت کام چون سوسن آزاده چرا جمله زبانی گویی بدهم کامت و جانت بستانم ترسم ندهی کامم و جانم بستانی بیمار که دیده‌ست بدین سخت کمانی چون اشک بیندازیش از دیده مردم آن را که دمی از نظر خویش برانی ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/734 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
گفتمش سیر ببینم مگر از برود وآن چنان پای گرفته‌ست که مشکل برود دلی از سنگ بباید به سر راه وداع تا تحمل کند آن روز که محمل برود چشم حسرت به سر اشک فرو می‌گیرم که اگر راه دهم قافله بر برود ره ندیدم چو برفت از نظرم صورت دوست همچو چشمی که چراغش ز مقابل برود موج از این بار چنان کشتی طاقت بشکست که عجب دارم اگر تخته به ساحل برود سهل بود آن که به عتابم می‌کشت قتل آن است که قاتل برود نه عجب گر برود قاعدهٔ صبر و شکیب پیش هر چشم که آن قد و برود کس ندانم که در این شهر گرفتار تو نیست مگر آن کس که به شهر آید و غافل برود گر همه عمر نداده‌ست کسی به خیال چون بیاید به سر راه تو بی‌دل برود روی بنمای که صبر از صوفی ببری پرده بردار که هوش از تن عاقل برود ار نبازد چه کند ملک وجود حیف باشد که همه عمر به باطل برود قیمت وصل نداند مگر آزرده هجر مانده آسوده بخسبد چو به منزل برود ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/462 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈