eitaa logo
الهام انیمیشن
92 دنبال‌کننده
27 عکس
387 ویدیو
2 فایل
بهترین انیمیشن های جدید دوبله فارسی دخترانه کارتون جدید دوبله فارسی کامل پسرانه خنده دار فیلم سینمایی کودکانه خنده دار خارجی دوبله فارسی انیمیشن سینمایی خنده دار دوبله فارسی لیست بهترین انیمیشن های دنیا دوبله فارسی
مشاهده در ایتا
دانلود
عمریست تا من در طلب، هر روز گامی می‌زنم دستِ شفاعت هر زمان در نیک نامی می‌زنم ،_تا_بُگذَرانَم_روزِ_خود دامی به راهی می‌نهم، مرغی به دامی می‌زنم اورنگ کو؟ گُلچهر کو؟ نقشِ وفا و مِهر کو؟ حالی من اندر عاشقی، داوِ تمامی می‌زنم تا بو که یابم آگهی از سایهٔ سَروِ سَهی گلبانگِ از هر طرف، بر خوش خرامی می‌زنم هر چند کان آرامِ ، دانم نبخشد کامِ نقشِ خیالی می‌کشم، فالِ دوامی می‌زنم ،_رنگین_برآرد_قِصِّه_را این آهِ خون افشان که من، هر صبح و شامی می‌زنم با آن که از وی غایبم، وز مِی چو تایبم در مجلسِ روحانیان، گَه گاه جامی می‌زنم ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/879 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
عمریست تا به راهِ غَمَت رو نهاده‌ایم روی و ریایِ خَلق به یک سو نهاده‌ایم در راهِ جام و ساقیِ مَه رو نهاده‌ایم هم جان بِدان دو نرگسِ جادو سپرده‌ایم هم بدان دو سُنبلِ هندو نهاده‌ایم عمری گذشت تا به امیدِ اشارتی چشمی بدان دو گوشهٔ ابرو نهاده‌ایم ما مُلکِ عافیت نه به لشکر گرفته‌ایم ما تختِ سلطنت نه به بازو نهاده‌ایم بنیاد بر کرشمهٔ جادو نهاده‌ایم بی زلفِ سرکشش سرِ سودایی از ملال همچون بنفشه بر سرِ زانو نهاده‌ایم در گوشهٔ امید چو نَظّارگانِ ماه چَشمِ طلب بر آن خَمِ ابرو نهاده‌ایم گفتی که سرگشته‌ات کجاست؟ در حلقه‌هایِ آن خَمِ گیسو نهاده‌ایم ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/856 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
عمرها در پی مقصود به جان گردیدیم دوست در خانه و ما گرد جهان گردیدیم خود سراپرده قدرش ز مکان بیرون بود آن که ما در طلبش جمله مکان گردیدیم همچو همه شب نعره زنان تا روی بنمود چو خفاش نهان گردیدیم گفته بودیم به که نباید نگریست دل ببردند و ضرورت نگران گردیدیم صفت یوسف بیان می‌کردند با میان آمد و بی و نشان گردیدیم رفته بودیم به خلوت که دگر می نخوریم ساقیا باده بده کز سر آن گردیدیم تا همه شهر بیایند و ببینند که ما پیر بودیم و دگرباره جوان گردیدیم لشکر به شکار ما گو میایید که ما صید فلان گردیدیم ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/270 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
عمری به بوی یاری کردیم انتظاری زآن انتظار ما را نگشود هیچ کاری از دولت وصالش حاصل نشد مرادی وز محنت فراقش بر بماند باری هر دم غم فراقش بر نهاد باری هر لحظه دست هجرش در شکست خاری ای زلف تو کمندی ابروی تو کمانی وی قامت تو سروی وی روی تو دانم که فارغی تو از حال و درد کاو را در انتظارت شد دو دیده باری دریاب عاشقان را کافزون کند صفا را بشنو تو این سخن را کاین یادگار داری ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/129 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
عمرت تا کی به خودپرستی گذرد یا در پی نیستی و هستی گذرد آن به که به خواب یا به گذرد ┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/1553 ┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
عمرم به آخر آمد هنوز باقی وز می چنان نه مستم کز روی ساقی یا غایَةَ الأَمانی قَلْبی لَدَیْکَ فانٍ شَخْصی کَما تَرانی مِنْ غایَةِ اشْتیاقی ای دردمند مفتون بر خد و خال موزون قدر وصالش اکنون دانی که در فراقی یا سَعْدُ کَیْفَ صِرْنا فی بَلدَةٍ هَجَرْنا مِن بَعْدِ ما سَهِرْنا وَ الاَیْدی فِی العِناقِ بعد از عراق جایی هوایی مطرب بزن نوایی زان پرده عراقی خانَ الزَّمانُ عَهْدی حَتّی بَقیتُ وَحْدی رُدّوا عَلَیَّ وُدّی بِاللهِ یا رِفاقی در سرو و مه چه گویی ای مجمع نکویی تو ماه مشکبویی تو سرو سیم ساقی اِن مِتُّ فی هَواها دَعْنی اَمُتْ فِداها یا عاذِلی نَباها ذَرْنی وَ ما اُلاقی چند از حدیث آنان خیزید ای جوانان تا در هوای جانان بازیم عمر باقی قامَ الغیاثُ لَمّا زَمَّ الجِمالُ زَمّاً و اللَّیلُ مُدْلَهِمُّ وَ الدَّمْعُ فِی المَآقی تا در میان نیاری بیگانه‌ای نه یاری درباز هر چه داری گر مرد اتفاقی ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/102 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
عمر بگذشت به بی‌حاصلی و بوالهوسی ای پسر جام می‌ام ده که به پیری برسی شاهبازان طریقت به مقام مگسی دوش در خیل غلامان درش می‌رفتم گفت ای عاشق بیچاره تو باری چه کسی با خون شده چون نافه خوشش باید بود هر که مشهور جهان گشت به مشکین نفسی لمع البرق من الطور و آنست به فلعلی لک آت بشهاب قبس وه که بس بی‌خبر از غلغل چندین جرسی بال بگشا و صفیر از شجر طوبی زن حیف باشد چو تو مرغی که اسیر قفسی تا چو مجمر نفسی دامن جانان گیرم جان نهادیم بر آتش ز پی خوش نفسی چند پوید به هوای تو ز هر سو یسر الله طریقا بک یا ملتمسی ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/756 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
عکسِ رویِ تو چو در آینهٔ جام افتاد عارف از خندهٔ مِی در طمعِ خام افتاد این همه نقش در آیینهٔ اوهام افتاد این همه عکسِ می و نقشِ نگارین که نمود یک فروغِ رخِ ساقیست که در جام افتاد غیرتِ ، زبانِ همه خاصان بِبُرید کز کجا سِرِّ غمش در دهنِ عام افتاد من ز مسجد به خرابات نه خود افتادم اینم از عهدِ ازل فرجام افتاد ؟ هر که در دایرهٔ گردشِ ایام افتاد در خَمِ زلفِ تو آویخت از چاهِ زَنَخ آه، کز چاه برون آمد و در دام افتاد آن شد ای خواجه که در صومعه بازم بینی کار ما با رخِ ساقیّ و لبِ جام افتاد زیرِ شمشیرِ غمش رقص‌کُنان باید رفت کان که شد کشتهٔ او نیک سرانجام افتاد هر دَمَش با منِ لطفی دگر است این گدا بین که چه شایستهٔ اِنعام افتاد صوفیان جمله حریفند و نظرباز ولی زین میان بدنام افتاد ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/1137 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
عشقبازیّ و جوانیّ و شرابِ لَعلْ‌فام مجلسِ اُنس و حریفِ همدم و شُربِ مدام همنشینی نیک‌کردار و ندیمی نیک‌نام شاهدی از لطف و پاکی رَشکِ آبِ زندگی دلبری در حُسن و خوبی غیرتِ ماهِ تمام بَزم‌گاهی ، چون قصرِ فردوسِ بَرین گلشنی پیرامُنَش چون روضهٔ دارُالسَّلام صف‌نشینان نیک‌خواه و پیشکاران باادب دوست‌داران صاحب‌اسرار و حریفان دوست‌کام نُقلَش از لَعلِ نگار و نَقلَش از یاقوتِ خام غمزهٔ ساقی به یَغمایِ خِرَد آهِخته تیغ زلفِ جانان از برایِ صیدِ گسترده‌دام نکته‌دانی بَذله‌گو چون بخشش‌آموزی جهان‌افروز چون قوام هر که این عِشرت نخواهد خوش‌دلی بر وی تباه وان که این مجلس نجوید زندگی بر وی حرام ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/918 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
عشق، شوری در نهاد ما نهاد جان ما در بوتهٔ سودا نهاد جستجویی در درون ما نهاد داستان آغاز کرد آرزویی در شیدا نهاد راز مستان بر صحرا نهاد قصهٔ خوبان به نوعی باز گفت کاتشی در پیر و در برنا نهاد از خمستان جرعه‌ای بر خاک ریخت جنبشی در آدم و حوا نهاد جان وامق در لب عذرا نهاد دم به دم در هر لباسی رخ نمود لحظه لحظه جای دیگر پا نهاد چون نبود او را معین خانه‌ای هر کجا جا دید، رخت آنجا نهاد بر مثال خویشتن حرفی نوشت نام آن حرف آدم و حوا نهاد حسن را بر دیدهٔ خود جلوه داد منتی بر عاشق شیدا نهاد هم به چشم خود خود بدید تهمتی بر چشم نابینا نهاد یک کرشمه کرد با خود، آنچنانک: فتنه‌ای در پیر و در برنا نهاد کام فرهاد و مراد ما همه در لب شیرین شکرخا نهاد بهر آشوب سوداییان خال فتنه بر رخ زیبا نهاد وز پی برک و نوای بلبلان رنگ و بویی در گل رعنا نهاد تا تماشای وصال خود کند نور خود در دیدهٔ بینا نهاد تا کمال علم او ظاهر شود این همه اسرار بر صحرا نهاد شور و غوغایی برآمد از جهان حسن او چون دست در یغما نهاد چون در آن غوغا را بدید نام او سر دفتر غوغا نهاد ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/906 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
عشق شوقی در نهاد ما نهاد جان ما را در کف غوغا نهاد ،_شوری_درفکند در سرا و شهر ما چون پا نهاد جای خالی یافت از غوغا و شور شور و غوغا کرد و رخت آنجا نهاد نام ما دیوانه و رسوا نهاد چون را، درین ره، خام یافت جان ما بر آتش سودا نهاد ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/905 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
عشق سیمرغ است، کورا دام نیست در دو عالم زو نشان و نام نیست کاندر آن صحرا نشان گام نیست در وصل جان‌افزای او جز لب او کس رحیق آشام نیست گرچه عالم خود برون از جام نیست ناگه ار رخ گر براندازد نقاب سر به سر عالم شود ناکام، نیست صبح و شامم طره و رخسار اوست گرچه آنجا کوست صبح و شام نیست ،_گر_بگذری_در_کوی_او نزد او ما را جزین پیغام نیست: کای که جان ما تویی بی تو ما را یک نفس آرام نیست هرکسی را هست کامی در جهان جز لبت ما را مراد و کام نیست هر کسی را نام معشوقی که هست می‌برد، معشوق ما را نام نیست تا لب و چشم تو ما را مست کرد نقل ما جز شکر و بادام نیست تا ما در سر زلف تو شد کار ما جز با کمند و دام نیست نیک بختی را که در هر دو جهان دوستی چون توست دشمن کام نیست با دوستی آغاز کن گر چه او در خورد این انعام نیست ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/915 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈