eitaa logo
الهام انیمیشن
92 دنبال‌کننده
27 عکس
387 ویدیو
1 فایل
بهترین انیمیشن های جدید دوبله فارسی دخترانه کارتون جدید دوبله فارسی کامل پسرانه خنده دار فیلم سینمایی کودکانه خنده دار خارجی دوبله فارسی انیمیشن سینمایی خنده دار دوبله فارسی لیست بهترین انیمیشن های دنیا دوبله فارسی
مشاهده در ایتا
دانلود
ساقی، چو نمی‌دهی خونابه بده بجای آبم ،_شراب_در_ده تا کی دهی از جگر کبابم؟ دردی غمم مده، که من خود از درد فراق تو خرابم تا روی از جهان بتابم در کیسهٔ من چو نیست نقدی دانم ندهی نابم چون خاک در توام ، کرم کن یاد آر به جرعه‌ای ،_که_ز_هستی_عراقی یک باره مگر خلاص یابم ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/1083 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
ساقی، قدحی می مغان کو؟ مطرب غزل تر روان کو؟ ؟ و آن راحت جان ناتوان کو؟ آیینهٔ سینه زنگ غم خورد آن صیقل غمزدای جان کو؟ مخمور میم، می مغان کو؟ اسباب طرب همه مهیاست آن زاهد خشک جان فشان کو؟ گر زهد تو نیست تزویر ترک بد و نیک و سوزیان کو؟ جان و و دیده در میان کو؟ با شاهد و شمع در خرابات عیش خوش و عمر جاودان کو؟ در صومعه چند زهد ورزیم؟ صحرا و گل و می مغان کو؟ چون بلبل بی‌نوا چه باشیم؟ بوی خوش باغ و بوستان کو؟ ما را چه ز باغ و بوی گلزار؟ بوی سر زلف کو؟ با گفتم: مرا نگویی کان یار لطیف مهربان کو؟ ور یافته‌ای ازو نشانی خونابهٔ چشم خون فشان کو؟ با هم بودیم روزکی چند آن عیش کجا و آن زمان کو؟ دل گفت: هر آنچه او ندانست از وی چه نشان دهیم: آن کو؟ با این همه جهد می کنم هم باشد که دمی شود چنان کو خواهد که فدا کند جان در ره او، ولیک جان کو؟ ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/1003 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
ساقی، ز شکر خنده طرب انگیز در ده، که به جان آمدم از توبه و پرهیز وز لعل شکربار می و نقل فرو ریز هر ساعتی از غمزه فریبی دگر آغاز هر دم ز کرشمه شر و شوری دگر انگیز او را به سر زلف نگونسار درآویز و آن جام که به دام سر زلف تو درافتاد قیدش کن و بسپار بدان غمزهٔ خونریز در شهر ز تو بسی فتنه و غوغاست از خانه برون آ، بنشان شور شغب خیز کی توبه کنم از می ناب طرب انگیز؟ ای فتنه، که آموخت تو را کز رخ چون ماه بفریب اهل جهان ناگه و بگریز؟ خواهی که بیابی گم کرده، ؟ خاک در میخانه به غربال فرو بیز ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/1109 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
ساقی بیار باده که ماهِ صیام رفت دَردِه قدح که موسمِ ناموس و نام رفت عمری که بی حضور صُراحی و جام رفت مستم کن آن چنان که ندانم ز بیخودی در عرصهٔ خیال که آمد، کدام رفت بر بوی آن که جرعهٔ جامت به ما رسد در مَصطَبِه دعایِ تو هر صبح و شام رفت دل را که مرده بود حیاتی به جان رسید تا بویی از نسیمِ می‌اش در مشام رفت ،_سلامت_نبرد_راه رند از رهِ نیاز به دارالسلام رفت نقدِ که بود مرا صرف باده شد قلبِ سیاه بود از آن در حرام رفت در تابِ توبه چند توان سوخت همچو عود می ده که عمر در سرِ سودای خام رفت دیگر مکن نصیحتِ که ره نیافت گمگشته‌ای که بادهٔ نابش به کام رفت ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/673 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
ساقی حدیثِ سرو و و لاله می‌رود وین بحث با ثَلاثهٔ غَسّاله می‌رود کار این زمان ز صنعتِ دَلّاله می‌رود شِکَّرشِکن شَوَند همه طوطیانِ هند زین قندِ پارسی که به بَنگاله می‌رود طِیِّ مکان ببین و زمان در سلوکِ شعر کاین طفل یک شبه رَهِ یک ساله می‌رود آن چشمِ جادوانهٔ عابدفریب بین کش کاروانِ سِحْر ز دنباله می‌رود مکّاره می‌نشیند و مُحتاله می‌رود بادِ بهار می‌وزد از گُلْسِتانِ شاه وز ژاله باده در قدحِ لاله می‌رود حافظ ز شوقِ مجلس سلطان غیاثِ دین غافل مشو که کارِ تو از ناله می‌رود ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/1011 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
ساقی سیمتن چه خسبی خیز آب شادی بر آتش غم ریز بوسه‌ای بر کنار ساغر نه پس بگردان شهدآمیز کابر آذار و باد نوروزی درفشان می‌کنند و عنبربیز جهد کردیم تا نیالاید به خرابات دامن پرهیز دست بالای زور آورد معرفت را نماند جای ستیز گفتم ای عقل زورمند چرا برگرفتی ز راه گریز گفت اگر گربه شیر نر گردد نکند با پلنگ دندان تیز شاهدان می‌کنند خانه زهد مطربان می‌زنند راه حجیز توبه را تلخ می‌کند در حلق یار زبان شورانگیز هر دمت که دست دهد به سر زلف دوستان آویز دشمنان را به حال بگذار تا قیامت کنند و رستاخیز ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/403 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
ساقی قدحی در دست آمد ز خانه سرمست همچون سر زلف خویش بشکست از مجلسیان خروش برخاست کان فتنهٔ روزگار بنشست و آن نیز نهاده بر کف دست آن ، که ازو خبر نداریم هم در سر زلف اوست گر هست دیوانهٔ روی اوست دایم آشفتهٔ موی اوست پیوست وز نیک و بد زمانه وارست چون دید شعاع روی خوبش در حال ز سایه رخت بربست در سایه مجو کان ذره به آفتاب پیوست ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/1117 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
ساقی بده آن کوزهٔ یاقوتِ روان را یاقوت چه ارزد بده آن قوتِ روان را اول پدر پیر رطل دمادم تا مدعیان هیچ نگویند جوان را تا مست نباشی نبری بار غم یار آری شتر مست کشد بار گران را ای روی تو آرام خلق جهانی بی روی تو شاید که نبینند جهان را در صورت و معنی که تو داری چه توان گفت حسن تو ز تحسین تو بستست زبان را آنک عسل اندوخته دارد مگس نحل شهد لب تو زنبور میان را زین دست که دیدار تو می‌برد از دست ترسم نبرم عاقبت از دست تو جان را یا تیر هلاکم بزنی بر مجروح یا جان بدهم تا بدهی تیر امان را وان گه که به تیرم زنی اول خبرم ده تا پیشترت بوسه دهم دست و کمان را ز فراق تو نه آن رنج کشیدست کز شادی وصل تو فرامُش کند آن را ور نیز جراحت به دوا باز هم آید از جای جراحت نتوان بُرد نشان را ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/555 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
ساقی بیا که ز رخ پرده برگرفت کارِ چراغ خلوتیان باز درگرفت وین پیرِ سالخورده جوانی ز سر گرفت آن داد که مفتی ز ره برفت وان لطف کرد دوست که دشمن حذر گرفت زنهار از آن عبارتِ گویی که پستهٔ تو سخن در شکر گرفت بارِ غمی که خاطرِ ما خسته کرده بود عیسی دمی خدا بفرستاد و برگرفت چون تو درآمدی پیِ کاری دگر گرفت زین قصه هفت گنبدِ افلاک پرصداست کوته نظر ببین که سخن مختصر گرفت حافظ تو این سخن ز که آموختی که بخت؟ تعویذ کرد شعرِ تو را و به زر گرفت ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/671 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
ساقی بیا که شد قدح لاله پر ز می طامات تا به چند و خرافات تا به کی چین قبای قیصر و طرف کلاه کی هشیار شو که مرغ چمن مست گشت هان بیدار شو که خواب عدم در پی است هی خوش نازکانه می‌چمی ای شاخ نوبهار کآشفتگی مبادت از آشوب باد دی بر مهر چرخ و او اعتماد نیست ای وای بر کسی که شد ایمن ز مکر وی و امروز نیز ساقی مه روی و جام می باد صبا ز عهد صبی یاد می‌دهد جان دارویی که غم ببرد درده ای صبی حشمت مبین و سلطنت که بسپرد فراش باد هر ورقش را به زیر پی درده به یاد طی جام یک منی تا نامه سیاه بخیلان کنیم طی زان می که داد حسن و لطافت به ارغوان بیرون فکند لطف مزاج از رخش به خوی مسند به باغ بر که به خدمت چو بندگان استاده است سرو و کمر بسته است نی حافظ حدیث سحرفریب خوشت رسید تا حد مصر و چین و به اطراف روم و ری ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/785 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
ساقی به نور باده برافروز جامِ ما مطرب بگو که کارِ جهان شُد به کامِ ما ای بی‌خبر ز لذتِ شربِ مدامِ ما هرگز نمیرد آن که زنده شد به ثبت است بر جریدهٔ عالم دوام ما چندان بُوَد کرشمه و نازِ سَهی‌قدان کآید به جلوه سرو صنوبرخرام ما ای باد اگر به اَحباب بگذری زنهار عرضه دِه بَرِ جانان پیام ما ؟! خود آید آن که یاد نیاری ز نام ما مستی به چشمِ شاهدِ ما خوش است زآن رو سپرده‌اند به مستی زمام ما ترسم که صرفه‌ای نَبَرَد روز بازخواست نانِ حلالِ ، ز آب حرام ما حافظ ز دیده، دانهٔ اشکی همی‌فشان باشد که مرغِ وصل کُند قصدِ دام ما دریای اخضر فلک و کشتی هلال هستند غرق نعمت ما ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/1139 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
ساقی بده آن مطرب بزن آن نوای بر چنگ کز زهد ندیده‌ام فتوحی تا کی زنم آبگینه بر سنگ خون شد من ندیده کامی الا که برفت با ننگ آمد و عقل همچو بادی رفت از بر من هزار فرسنگ ای زاهد خرقه پوش تا کی با عاشق خسته کنی جنگ گرد دو جهان بگشته عاشق زاهد بنگر نشسته من خرقه فکنده‌ام ز باشد که به وصل تو زنم چنگ همه روز می‌باز تا در دو جهان شوی به یک رنگ ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/372 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈